بخش
سوم : آيات موافق نيات
يكى از چيزهايى كه مردم مسلمان به آن معتقداند و از آن نتيجه
گرفته اند، استخاره با قرآن است . (يعنى مشورت كردن با خدا) بعضى ها در
كارى كه مى خواهند انجام دهند حيرانند كه آيا انجام دهند يا نه ؟ آيا
انجام دادن آن صلاح است يا نه ؟ آيا عاقبتش خوب است يا بد، براى اين كه
وضعشان روشن شود با خدا مشورت مى كنند و به قرآن تفال مى زنند و طبق آن
هم عمل مى كنند و به نتيجه هم مى رسند.
بعضى اوقات چنان استخاره طبق ميل و آيه مطابق نيت مى آيد كه انسان تعجب
مى كند! گاهى شده كه حتى اسم افراد و مقصد آنان در آيات آمده ، و ايشان
را راهنمايى و هدايت كرده است . براى مثال به چند مورد اشاره مى كنيم :
استخاره فيض كاشانى
1- نقل شده : مرحوم فيض كاشانى (ره ) به جهت سفر تحصل علم ، با
قرآن مجيد استخاره گرفت ، اين آيه آمد و او را راهنمايى نمود.
فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا فى
الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلكم يحذرون
(183)
پس چرا از هر طايفه اى جمعى از شهر و ديار خود بيرون نمى رود (و در طلب
علم كوشش نمى كنند) تا در دين فقيه شوند و موقع مراجعت علم و دين را كه
آموخته اند به قوم خود بياموزند. شايد آنان هم از خدا بترسند.
همين آيه باعث شد كه مرحوم فيض (ره ) به دنبال تحصيل علم رود كه
آخرالامر هم يكى از علماى بزرگ اسلام و صاحب تاليفات شد.
استخاره كاشف الاسرار
2- صاحب كتاب كاشف الاسرار گويد: در نجف اشرف رفيقى داشتم به
نام ملا يوسف . از قرآن استخاره اى گرفت اين آيه آمد:
((يوسف اعرض عن هذا))(184)
آيه با صراحت اسم او را برده و او را از قصدى كه داشته بر حذر نمود و
از حيرانى نجاتش داد.
استخاره ملا ابراهيم
3- نيز مى نويسد: رفيق ديگرى داشتم به نام ملا ابراهيم ، وى
براى آمدن به ايران با قرآن استخاره گرفت ، اين آيه آمد:
((يا ابراهيم اعرض عن هذا(185)
))
در اين استخاره هم با صراحت اسم صاحب استخاره برده شده و نيز از آمدن
به ايران برحذر داشته است .
استخاره شيخ على اكبر
نهاوندى
4- مرحوم شيخ على اكبر نهاوندى نقل مى كند كه : در بالاى سر قبر
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) براى اين كه بدانم كدام يك از دو استادم
(يكى شيخ محمد حسن صاحب جواهر و ديگرى شيخ مرتضى انصارى صاحب مكاسب و
رسائل ) نفعشان براى اسلام و مردم بيشتر است ، با قرآن استخاره كردم
اين آيه آمد:
كلتا الجنتين اتت اءكلها و لم تظلم منه شيئا(186)
آن دو باغ كاملا ميوه هاى خود را بدون هيچ آفت و نقصان مى دهند.
اين آيه مى فهماند كه هر دوى اين علما نفعشان براى اسلام و طلاب و مردم
يكسان است . صاحب جواهر با نوشتن يك دوره فقه مفصل و شيخ مرتضى انصارى
با نوشتن كتاب مكاسب در فقه استدلالى و رسائل در علم اصول ، به دين
خدمت كردند.
استخاره امام حسين
5- محمد حنيفه درباره رفتن به كربلا، از امام حسين (عليه السلام
) تقاضا كرد استخاره كند. وقتى آن حضرت استخاره كرد اين آيه آمد:
كل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجوركم يوم
القيامه
(187)
هر نفسى شربت مرگ را خواهد چشيد و همه شما حتما در روز قيامت به مزد
اعمال خود كاملا خواهيد رسيد.
تقاضاى استخاره ديگرى نموده ، آن جناب نيز دوباره استخاره كرده و اين
آيه مباركه آمده :
اينما تكونوا يدرككم الموت و لو كنتم فى بروج
مشيده
(188)
هر كجا باشيد اگر چه در كاخ هاى بسيار محكم ، مرگ شما فرا خواهد رسيد
و از مرگ به هيچ چاره اى رهايى نيابيد.
چون استخاره براى رفتن سفر كربلا است هر دو آيه ، خبر از مرگ و مردن مى
دهند.
استخاره براى شرب خمر
6- در زمان فيض كاشانى يكى از پزشگان ، براى برطرف شدن مرض يكى
از بيمارانش شرب خمر تجويز نمود، آن شخص پيش مرحوم فيض (ره ) آمد و
استخاره گرفت . وقتى استخاره كرد اين آيه شريفه آمد.
عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله منه و
الله عزيز ذوانتقام
(189)
خداوند از اعمالى كه در زمان گذشته انجام داديد درگذشت
((و شما را به واسطه آنان عذاب نمى كند))
ولى اگر بار ديگر به مخالفت برخواستيد، خداوند از شما انتقام خواهد
كشيد؛ زيرا خداوند مقتدر است و از همه خلاف كاران انتقام مى كشد.
در اين آيه از شرب خمر منع مى كند و مى فرمايد: اگر به دستور دكتر عمل
كنى و شرب خمر نمايى ، خداوند تو را عذاب خواهد كرد.(190)
استخاره يكى از دوستان
7- روزى با يكى از دوستان درباره مشكلات زندگى صحبت مى كرديم
ايشان فرمود: روزى خرجى بنده تمام شده و راهى براى به دست آوردن روزى
برايم نمانده بود.
به همسر خود گفتم : چه خوب است به خانه همسايه بروى و مبالغ پانصد
تومان به عنوان قرض الحسنه براى امرار معاش بگيرى .
موقعى كه ايشان آماده حركت شد گفتم : لحظه اى درنگ كن تا استخاره اى
بگيرم . وقتى قرآن را باز كردم ، اين آيه شريفه آمد:
ام تسئلهم خرجا فخراج ربك خير و هو خير الرازقين
(191)
اى رسول ما! آيا تو از اين مردم خرج و مزد مى خواهى ؟
((هرگز از آنان مخواه )) خرج و مزدى كه
خدا به تو دهد از هر چيزى بهتر است ، زيرا خدا بهترين روزى دهندگان است
.
آن شخص مى گويد: من به همسرم گفتم : نرو! خداوند خرجى ما را از جانب
خود حواله نمود. و من سريعا از خانه خارج شدم . موقعى كه از خانه بيرون
آمدم ، چشمم به شخصى كه مدتها مبلغى به او داده بودم و او نمى داد و من
از او مايوس شده بودم افتاد. وقتى او را ديدم با حال نااميدى گفتم ،
آيا من گناه كرده ام كه به تو قرض داده ام ؟
آن شخص فورا گفت : برو درب مغازه و از فرزندم بگير. وقتى به درب مغازه
رسيدم ، در حالى كه يقين داشتم خبرى از پول نيست فرزندش مرا صدا زد و
مبلغى را كه طلبكار بودم پس داد.
ملاحظه فرماييد چگونه اين آيه هم مثل ديگر آيات مطابق با نيت مى آيد.
تفال شهيد ثانى و اولاد
پسر
شيخ زين الدين عاملى ملقب به شهيد ثانى ، در يكى از كتاب هايش
داستانى را بدين شرح نقل كرده : زمانى به قسطنطنيه سفر كرده بودم .
روزى به همراه جمعى از دوستان براى زيارت مرقد ابو ايوب انصارى كه
بيرون شهر بود (و قبه و حرم دارد) بدان محل رفتيم ، در كنار مزار آن
صحابى بزرگ ، تفالى به قرآن مجيد زدم تا از حال همسرم كه در وطن حامله
بود مطلع شوم . چون قرآن را گشودم در ابتداى صفحه اين آيه آمد:
((و بشره بغلام حليم
(192) )) سجده شكر به جاى آوردم
و از خدا خواستم كه پسر خوبى نصيبم كند. بعد از مدتى نامه اى از وطن به
دستم رسيد. در آن نوشته بود كه خداوند پسرى به تو عنايت كرده و اين
مژده را قرآن جلوتر به من داده بود.(193)
با تفال به قرآن ، كتاب
پيدا شد
حاج شيخ حسن خاتمى بروجردى كه يكى از زهاد بود نقل كرده است :
من كتاب ارزشمند قواعد علامه را كه اثر يكى از علماى بروجرد بود و مدتى
نزد من به عنوان امانت سپرده شده بود، به آقاى شيخ ابراهيم بروجردى به
رسم عاريه داده بودم ، تا پس از سه روز بازگرداند؛ اما او فراموش كرده
بود كه از چه كسى گرفته و من هم فراموش كرده بودم به چه كسى داده ام .
مدت ها از اين ماجرا گذشت ، تا اين كه روزى صاحب كتاب آمد و تقاضا كرد
آن را رد نمايم ؛ هر چه گشتم آن را پيدا نكردم و هر چه به مغز خود فشار
آوردم ؛ به ياد نياوردم كه به كدام يك از دوستان داده ام .
از هر دوست و آشنايى كه مى پرسيدم ، اظهار بى اطلاعى مى كرد. هنگامى كه
از همه جا مايوس شدم ، روزى با خود فكر كردم كه ، تفالى به قرآن بزنم
كه شايد كتاب پيدا شود.
(با طهارت ) قرآن را برگرفتم و با احترام و توجه كامل تفال زدم ، كه
اين آيه شريفه آمد:
و اذا يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل
(194)
(اى پيامبر) ((به ياد آور))
هنگامى را كه ابراهيم و اسماعيل ، پايه هاى خانه ((كعبه
)) را بالا مى بردند...
از پى اين تفال به يادم آمد كه آقاى شيخ ابراهيم بروجردى ، كتاب را
براى سه روز به عنوان عاريه گرفته است . به منزل ايشان رفتم و كتاب را
خواستم . پرسيد: از كجا به ياد آوردى ، آيا كسى به تو گفت ، در جواب
گفتم : آرى ، گفت : چه كسى ؟ گفتم قرآن . و ماجرا را نقل نمودم .(195)
جالب بود كه هم اسم امانت گيرنده بود. ((ابراهيم
)) و هم اسم كتاب ((قواعد))
در آيه آمده بود.
بخش چهارم : انس با قرآن
يكى از مسائل بسيار مهم اسلامى و يكى از وظايف هر انسان مومن و
معتقد، مانوس بودن با قرآن است .
اولا ما بايد قرآن بياموزيم و در مرحله بعد درست و صحيح تلاوت نماييم و
بعد از آن در آياتش تدبر كرده ، و رابطه تنگاتنگ و جدى با آن داشته
باشيم چرا كه قرآن ، كتاب كامل انسانساز و حاوى تمام برنامه ها و رموز
تكامل است ، سخن خداوند متعال بوده و عمل به آن موجب پيروزى و رستگارى
دنيا و آخرت است .
انس ، يعنى باره گرم ، علاقه آميخته با عشق و معرفت ، الفت ناگسستنى كه
موجب اتصال و به هم پيوستگى مى شود.
مثلا مادر با كودك دلبندش و كودك شيرخوار به پستان و شير مادرش انس
دارد و با مكيدن پستان مادر، نشاط پيدا مى كند.
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) علاقه اش به مرگ را، با كلمه انس تعبير
نموده ، مثال انس كودك به شير مادر را ذكر كرده است و مى فرمايد:
والله لابن ابى طالب انس بالموت من الطفل بثدى
امه
(196)
به خدا سوگند، انس پسر ابى طالب به مرگ (شهادت ) از انس طفل شير خوار
به پستان مادرش بيشتر است .
چنين علاقه اى يك انس حقيقى است . قطعا اگر با قرآن چنين پيوندى برقرار
كنيم هم در دنيا و هم در آخرت رستگار مى شويم و حتى از دورى برادران
دينى ، نيز دلتنگ نشده و خود را نمى بينيم .(197)
امير المؤ منين عليه السلام در اين باره مى فرمايد: هر كس به تلاوت
قرآن انس گيرد، دورى برادران ايمانى او را دلتنگ و تنها نسازد.
اگر انسان خواسته باشد به چنين انسى برسد، نخست ، بايد عظمت قرآن را
بشناسد و با تمام وجود درك كند كه قرآن غذاى كامل روح است و موجب رشد
معنوى و تكامل همه جانبه او خواهد شد. شناخت قرآن ، اين است كه در
آياتش ، تدبر كنيم و در محضر استادان و دانشمندان اسلامى از تفسير آن
آگاهى يابيم .
خداوند درباره تدبر نكردن در آيات قرآن ، كافران و مسلمانان بى اعتنا
به آن را سرزنش مى كند و مى فرمايد:
افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها(198)
(چرا كفار و عده اى از مسلمانان ) آيات قرآن را بررسى نمى كند؟ چرا
چشمهاى قلب خود را بسته اند و در آيات الهى نمى انديشند
((آيا بر قلب هاى آنان قفل بدبختى و شقاوت ))
خورده است ؟
علاوه بر تدبر، قرآن انسان را به تفكر در آيات الهى دعوت كرده است ؛
و چنين مى فرمايد:
كذلك نفضل الايات لقوم يتفكرون
(199)
ما اين گونه ، آيات قرآن را براى گروهى كه ((صاحب
فكرند)) و مى انديشند، شرح مى دهيم و بيان مى
كنيم .
انس واقعى به قرآن داراى دو ركن اساسى و مهم است .
1- شناخت قرآن .
2- عشق ورزيدن به آن .
هر گاه انسان قرآن را بشناسد، به عظمت نازل كننده (خدا) و پيامبرى كه
قرآن بر او نازل شده است پى مى برد، محتواى آياتش را در مى يابد و سپس
با عشق به آن ، ارتباط فكرى و عملى برقرار مى كند و مى تواند ادعا كند
كه با قرآن انس گرفته است وگرنه شكايت حضرت رسول اكرم (صلى الله عليه و
آله ) مى شود كه به خداوند متعال عرض مى كند:
يا رب ان قومى اتخذوا هذا القرآن مهجورا!(200)
((پروردگارا! قوم من ، اين قرآن را ترك كردند و
رها ساختند)). ( نه آن را خواندند و نه به آن
عمل كردند يا اگر خواندند با بى اعتنايى از آن گذشتند و به آياتش عمل
ننمودند.)
درباره انس ائمه معصومين (عليه السلام ) و متقين با قرآن ، نمونه هايى
را متذكر مى شويم . (شايد ما هم انس حقيقى به قرآن پيدا كنيم و همدم آن
شويم .)
انس على (عليه السلام )
با قرآن
حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) از آغاز اسلام ، و نبوت
پيامبر گرامى (صلى الله عليه و آله ) كاتب وحى بود و به نگهدارى قرآن
اهميت بسيار مى داد. در اين باره ام سلمه ( يكى از همسران رسول خدا
(صلى الله عليه و آله ) مى گويد:
جبرئيل (سخن خدا را) به رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) ابلاغ
مى كرد و آن حضرت آن را به على (عليه السلام ) املا مى نمود و ايشان مى
نوشتند.(201)
انس اميرالمؤ منين (عليه السلام ) با قرآن به حدى بود كه پيامبر اسلام
(صلى الله عليه و آله ) درباره او مى فرمود:
هذا على مع القرآن ، والقرآن مع على ، لا يفترقا
حتى يردا على الحوض
(202)
اين على (عليه السلام ) با قرآن و قرآن با على (عليه السلام ) است اين
دو از هم جدا نمى شوند تا روز قيامت كنار حوض كوثر، بر من وارد شوند.
حضرت على (عليه السلام ) بسيار قرآن مى خواندند، آن هم تلاوت و تدبر و
تفكر و با پياده كردن آن و به كار بستن دستورات و اجراى حدودش ، روح و
روان خود را سيراب مى نمود.
كسانى كه با نهج البلاغه آشنايى كامل دارند، مى دانند كه ، عبارتهاى آن
كتاب ، نشان از اين دارد كه آن حضرت ، نه تنها سخنانش را از متن و بطن
قرآن استخراج كرده ، بلكه در 142 مورد تمام آيه يا قسمتى از آن را به
طور مستقيم كنار گفتارش به كار برده است .
آن حضرت در زمان خلافتش ، در بازارهاى كوفه قدم مى زد و به راهنمايى
مردم و كسبه بازار مى پرداخت . هنگامى كه از كنار فروشندگان عبور مى
كرد، مكرر اين آيه را تلاوت مى فرمود:
تلك الدار الاخره تجعلها للذين لا يريدون علوا
فى الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين
(203)
اين سراى آخرت (و بهشتها و نعمت هايش ) را تنها براى كسانى قرار مى
دهيم كه در زمين اراده برترى جويى و فساد ندارند؛ و عاقبت براى
پرهيزكاران است .
آنگاه چنين فرمود: اين آيه درباره زمامداران عادل و متواضع و ساير
قدرتمندان جامعه نازل شده است .(204)
او به قدرى با قرآن مانوس بود كه حتى وقتى شمشير كينه مفسدان بر سرش
فرود آمد، اندكى از خاك محراب را ((بنا بر قولى
)) روى زخم سرش ريخت و اين آيه را تلاوت فرمود:
منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تاره
اخرى
(205)
ما شما را از خاك آفريديم و در آن باز مى گردانيم و بار ديگر نيز شما
را از آن بيرون مى آوريم .
كوتاه سخن آن كه تمام ابعاد زندگى على (عليه السلام ) در ظاهر و باطن ،
هماهنگ با قرآن بود، به طورى كه طرفداران حق ، او را قرآن ناطق خوانده
اند.
محقق معروف اهل سنت ((محمد احمد نواوى مى نويسد:
على (عليه السلام ) همه قرآن را حفظ كرد، بر اسرارش آگاه شد و گوشت و
خونش با قرآن در آميخت .(206)
انس امام حسن (عليه
السلام ) با قرآن
دومين امام شيعيان جهان ، دائما با قرآن مانوس بود و طبق مفاهيم
آن عمل مى كرد و خود را فى طب آن مى دانست . موقع تلاوت قرآن وقتى به
آيه ((يا ايها الذين امنو))
مى رسيد، فريادش بلند مى شد و مى فرمود: ((لبيك
لبيك ))
گويا خداوند متعال ، مستقيم او را مخاطب قرار داده است و آيه ، فقط
شامل حال او مى شود و او نيز با لبيك گفتن خود، جواب خدا را مى دهد.
امام (عليه السلام ) مانند بسيارى از مردم ، فقط، قرآن را تلاوت نمى
نمود بلكه سعى مى كرد كه با تمام مفاهيم آن عمل نمايد (ولو بعضى از
مفاهيم كه به نظر ما كوچك و بى ارزش مى آيد.)
انس بن مالك مى گويد: يكى از كنيزان امام حسن مجتبى (عليه السلام )
شاخه گلى به امام هديه كرد. حضرت آن را گرفت و فرمود: تو را در راه خدا
آزاد كردم .
عرض كردم اى پيامبر به راستى شما به خاطر اهداى يك گل ناچيز او را آزاد
كرديد؟ فرمود خداوند در قرآنش ما را چنين آموزش داده و ادب نموده است .
بعد اين آيه را تلاوت فرمودند:
اذا حييتم بتحيه فحيوا باحسن منها او ردوها(207)
هنگامى كه كسى به شما تحيت گفت : با سخنى بهتر يا (اقلا) همان گونه به
او پاسخ دهيد.
بعد فرمود:
(اى انس ) پاسخ بهتر، (آن كنيز) آزاد كردنش در راه خدا بود (من او را
آزاد كردم تا به اين آيه عمل نموده باشم .)(208)
انس امام حسين (عليه
السلام ) با قرآن
امام حسين (عليه السلام ) عاشق و دلباخته قرآن بوده و اكثر
اوقات ، مشغول تلاوت آن ، بخصوص در دل شب ها كه با خداى خود خلوت مى
كرد.
بعد از ظهر روز نهم محرم سال 61 هجرى قمرى ، هنگامى كه دشمن مى خواست
به سوى خيمه ها، حمله كند، امام به برادرش عباس فرمود: برو و به آنها
بگو امشب را به ما مهلت بدهند، خدا مى داند كه من نماز و تلاوت قرآن و
دعا و استغفار را بسيار دوست دارم . امشب به ما مهلت دهند تا به مناجات
، تلاوت قرآن بپردازم .(209)
امام حسين (عليه السلام ) آن قدر با قرآن مانوس بود تا جايى كه سر
بريده آن حضرت ، در چند جا به مناسب حال ، آياتى از قرآن را تلاوت
فرمود: يكى از آنجاها در بازار كوفه بود. بعد از آن كه عبدالله دستور
داده بود شهر كوفه را زينت كنند، و مردم در اطراف كوچه و بازار، براى
تماشا ايستاده بودند، ناگاه متوجه كجاوه هاى بى روپوش حامل زن و
فرزندان ماتم زده شدند، كه در بين آنها، سرهاى بريده شده حمل مى شود در
حال حركت است . ناگاه صداى تلاوت قرآن به گوش مى رسد، مردم بهت زده و
متحير با چشمانى پر از اشك متوجه آن صدا مى شوند و با شگفتى مى بينند،
يكى از آن سرهاى بريده است كه قرآن تلاوت مى كند، چشم ها را در آن
دوختند و حركت لبها را مشاهده مى كردند و مى خواستند بشنوند چه آيه اى
را تلاوت مى كند.
زيد بن ارقم در اين باره گفته است : هنگامى كه سر مطهر امام حسين (عليه
السلام ) را در كوچه هاى كوفه مى گرداندند، وقتى در برابر من رسيد،
شنيدم اين آيات را تلاوت مى كرد:
ام حسبت ان اصحاب الكهف و الرقيم كانوا من
اياتنا عجبا(210)
اى رسول ! آيا تو مى پندارى كه داستان اصحاب كهف و رقيم در ميان آن همه
آيات خلقت آسمانى و زمينى از آيات عجيب ما است ؟!
از هيبت اين سخن و اعجاز سر بريده و تلاوت قرآن ، موى بر بدن من راست
شد. گفتم : والله ! سر بريده تو كه تلاوت قرآن مى كند، از قصه اصحاب
كهف و رقيم عجيب تر است !(211)
يكى ديگر از جاهاى مجلس يزيد بود. وقتى آن ملعون بر سر مقدس امام توهين
كرد، سر بريده شده ، شروع به قرائت قرآن نمود و اين آيه را تلاوت كرد:
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
(212)
و آنان كه ظلم و ستم كردند (در حق آل رسول و اهل ايمان ) به زودى
خواهند دانست كه در دوزخ به چه كيفر گاهى انتقال پيدا مى كنند.
تلاوت اين آيات در آن مجلس باعث رسوايى يزيديان شد و حاضرين را منقلب
نموده ، طورى كه عده اى مسلمان شدند!
انس امام سجاد (عليه
السلام ) با قرآن
امام زين العابدين (عليه السلام ) چنان با قرآن انس داشت كه
گويا با وجود آن ، كس ديگر را نمى ديد و آن را مونس حقيقى خود مى
پنداشت ، تا جايى كه مى فرمايد:
اگر همه انسانهايى كه در بين مشرق و مغرب هستند، بميرند، چون قرآن با
من باشد، از تنهايى باك و هراسى ندارم .
شيوه آن حضرت چنان بود كه هنگام تلاوت سوره حمد وقتى به آيه
((مالك يوم الدين )) مى
رسيد، آن قدر تكرار مى كرد كه نزديك بود روح از كالبدش بيرون رود.(213)
روزى امام سجاد مشغول نماز بود، حالتى به او عارض شد و بر زمين افتاد.
چون به هوش آمد، علت اين پيش آمدن را از او پرسيدند. فرمود: پيوسته آيه
((انى انا الله )) را با
زبان قلبم تكرار كردم ، تا اين كه همان آيه را از زبان گوينده آن شنيدم
. اندامم تاب ديدار او را نداشت ، از خود بى خود شدم ، و جسمم توانايى
مشاهده قدرت او را از دست داد.(214)
نيز نقل شده است : شبى آن جناب براى عبادت برخاست ، در آن هنگام آب وضو
بر ايشان حاضر كردند. آن حضرت دست در ظرف آب كرد تا وضو بگيرد، در اين
اثنا به فكر آيات خلقت افتاده ، سر را بالا نمود و نظر به آسمان و به
ماه و ستارگان انداخت و به فكر و انديشه در خلقت آنها مشغول شد. اين
حالت همچنان ادامه يافت تا صبح فرا رسيد و موذن اذان گفت ، در حالى كه
هنوز دست مبارك امام (عليه السلام ) در ظرف آب بود.(215)
امام سجاد (عليه السلام ) نه تنها فقط انس با قرآن داشت و در آيات آن
تدبر و تفكر مى كرد، بلكه آيات آن را نيز به كار مى بست و به آنها عمل
مى نمود.
روزى يكى از كنيزان امام سجاد (عليه السلام ) روى دست آن حضرت آب مى
ريخت تا ايشان آماده نماز شود، ناگهان ظرف آب از دست كنيز افتاد و صورت
مبارك آن حضرت آسيب ديد.
امام سر مبارك خود را بلند كرد و نگاهى به كنيز انداخت . او وحشت كرد و
از ترس گفت : خداوند در قرآن فرموده است :
((والكاظمين الغيظ))(216)
(از جمله صفات مومنان اين است كه موقع غضب ) خشم و غضب خود را فرو مى
برند.
حضرت فرمود: من هم خشم خود را فرو بردم . ((و تو
را مجازات نمى كنم .)) كنيز جرئت پيدا كرد و گفت
: قرآن مى فرمايد:
((والعافين عن الناس ))(217)
(ديگر از صفات آنان اين است كه ) مردم را در برابر جرمشان عفو كنند و
از جرمشان مى گذرند.
امام فرمود: تو را عفو كردم . كنيز از اخلاق نيك امام استفاده كرد و
گفت :
((والله يحب المحسنين ))(218)
خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
امام فرمود: اى كنيز! تو در راه خدا آزاد هستى .(219)
انس حضرت رضا (عليه
السلام ) با قرآن
حضرت على بن موسى الرضا (عليه السلام ) با قرآن مانوس بود و
بيشتر اوقات آن را تلاوت مى نمود. به طورى كه گفته شده ايشان با مردم
كمتر سخن مى گفت . پاسخ ها و مثال هايى كه در ضمن گفتارش مى آورد، از
قرآن نشات گرفته بود.
آن حضرت در هر سه شبانه روز يك بار، تمام قرآن را تلاوت مى كرد و مى
فرمود: اگر بخواهم ، مى توانم در كمتر از سه روز آن را ختم كنم ؛ ولى
هرگز به هيچ آيه اى نمى رسم ، مگر اين كه در معنى اش مى انديشم .
درباره اين كه در چه موضوع و چه وقت نازل شده است ، فكر مى كنم . از
اين رو در هر سه روز يك بار همه قرآن را تلاوت مى كنم .(220)
رجاء بن ابى ضحاك مى گويد: امام رضا (عليه السلام ) هنگامى كه شب در
بستر خويش قرار مى گرفت ، بسيار قرآن تلاوت مى كرد، و آنگاه به آيه اى
مى رسيد كه در آن از بهشت يا آتش دوزخ ياد شده بود، مى گريست و از
خداوند بهشت را مى طلبيد و از آتش به او پناه مى برد.(221)
جالب توجه اين كه حضرت امام رضا (عليه السلام ) فرمود: اگر سوال شود كه
چرا خداوند امر فرموده تا در همه نمازها فقط سوره حمد خوانده شود، در
پاسخ مى گوييم : براى اين كه قرآن منروك نشود، همراه نمازگزاران با
قرآن ارتباط داشته باشد و آن را از ياد نبرد، انتخاب سوره حمد از اين
جهت است كه همه معارف و مفاهيم قرآن در آن جمع است .(222)
انس نفيسه با قرآن
نفيسه از نوادگان امام حسن مجتبى (عليه السلام ) و همسر اسحاق
موتمن پسر امام جعفر صادق (عليه السلام ) است . او در اثر انس با قرآن
حافظ آن شده بود و تفسير قرآن را خوب مى دانست .
گفته اند: او در منزل خود قبرى كنده بود و در آن نماز مى خواند و خدا
را عبادت مى كرد. يكصد و نود بار در قبر، قرآن را ختم كرده بود، و
بنابر نقلى شش هزار بار در قبر ختم قرآن نموده بود. وقتى به حال احتضار
و جان كندن رسيد، مشغول تلاوت سوره مباركه انعام بود. چون به اين آيه
رسيد:
لهم دار السلام عند ربهم و هو وليهم بما كانوا
يعملون
(223)
براى مومنان در پيشگاه خداوند دار سلامت و خانه آسايش است و خداوند
دوستدار آن ها است براى اين كه نيكوكار بودند.
در اين حال شهادتين گفت و به رحمت حق پيوست .
او سالهاى آخر زندگى خود را در مصر گذراند. مردم آن سامان احترام و
علاقه ويژه اى برايش قايل بودند، زيرا او دائما در حال عبادت و دعا
بود، به درماندگان رسيدگى مى كرد و جلوى ظلم ستمگران را مى گرفت .