نشانههاى
اختصارى
ح - حديث (شماره حديث يا خبر در كتب حديثى)
د - در گذشته
س - سلام الله عليها
ش - شمسى
ق - هجرى قمرى
قس - مقايسه كنيد
م - ميلادى
نك - نگاه كنيد
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم.
الحمدلله الذى أنزل
الكتاب الحكيم على عبده و رسوله بالحق ثم فصل آياته قرآناً عربياً ليقرأه على الناس
على مكث و يعلمهم الكتاب و الحكمة.
و صلى الله على من ختم به النبيين، و أرسله
رحمة للعالمين، و على أهل بيته الطيبين الطاهرين و أصحابه المنتجبين.
سپاس خداى را كه با تنزيل
كتاب حكيم از ام الكتاب از عرش اعلا بر بنده
مكرمش، حضرت محمد مصطفى (صلى الله عليه و آله و سلم) و تفصيل قرآن عربى مبين، همگان
را لايق رسيدن به مقام والاى قرائت و كتابت كلامالله گردانيد.
از آغاز بعثت كه قرآنكريم با عنوان
كلام الله و خاتم الكتب به
تدريج بر قلب خاتم النبيين نازل مىشد، پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) با
آيه: و قرآناً فرقناه لتقرأه على الناس على مكث و نزلناه
تنزيلاً(1)
و به مقتضاى ابلاغ: هو الذى بعث فى الأميين رسولاً منهم يتلوا
عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة(2)
موظف شدند در طول دوران رسالت خويش، ضمن قرائت و
تلاوت آيات بر مردم، كتاب و
حكمت را نيز به آنان تعليم دهند.
به اين ترتيب، تعليم قرآن به صورت
كتاب نيز در شمار وظايف رسالت آن حضرت قرار گرفت و چون
رسالت و دعوت نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) جهانى و ابدى است و به هيچ
زمان، مكان، نژاد و زبان خاصى محدود نيست و قرآنكريم كه آخرين كلام الهى، آخرين
كتاب آسمانى و سند نبوت خاتم پيامبران است، بايد تا ابد از گزند هرگونه تغيير،
تبديل و تحريف در امان بماند و در دسترس همگان قرار گيرد، در ضرورت تدوين و تأليف
آن در مجموعهاى منظم، منسجم، متقن و محكم، شكى باقى نمىماند.
به دلايل مختلف، علم
قرائات و مرسومالخط يا
رسمالمصحف نقش بسيار مهمى در حفظ اصالت و جاودانگى قرآن داشته است كه
اجمالاً به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
1. قرآن به دو شكل شفاهى و كتبى (قرائت و
كتابت) به صورت متواتر، نسل به نسل انتقال يافته و به دست ما رسيده است.
2. ضرورت پاسخ به سؤال از چگونگى نزول، ابلاغ،
آموزش، ترويج و تثبيت قرائت و كتابت قرآنمجيد و ارتباط قرآن با پديده اختلاف قرائت
و اينكه آيا اختلاف در قرائت، از اختلاف در نزول سرچشمه گرفته يا بر اثر اختلاف در
اقراى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بوده يا از ابتدايى بودن خط ناشى شده
است و بالاخره اينكه قرائت اصلى و متواتر قرآن واحدى كه از سوى خداى احد نازل شده،
كدام است؟
3. لزوم آشنايى با كيفيت كتابت قرآن، ابزارهاى
كتابت، نوع خط و رسمالخط، چگونگى گردآورى و تدوين قرآن و ترتيب آيهها و سورههاى
آن در عهد نبوى و بعد از آنكه از جمله مسائل و مباحث مهم تاريخ قرآن است.
بر پايه آنچه گذشت، سؤالهاى اصلى اين تحقيق
چنين است:
1. آيا پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
در مقام ابلاغ، آموزش، ترويج و تثبيت قرائت قرآن، آن را به يك شكل و وجه يا با
شكلها و وجوه مختلف قرائت و اقرا مىفرمود؟
2. پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
براى ابلاغ، آموزش و ترويج و تثبيت قرائت قرآن از چه روشها و شيوههايى بهره
مىگرفت؟
3. رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى
كتابت قرآنكريم چه تدابيرى انديشيد و عملكرد اين بخش از رسالت آن حضرت چگونه بود؟
فرضيات اين تحقيق نيز به قرار زير است:
1. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در
مقام ابلاغ، آموزش، ترويج و تثبيت قرائت قرآن، همواره قرآن را به يك شكل و وجه، كه
همين قرآن متواتر باشد، از خداوند سبحان دريافت، قرائت و اقرا كرد و هيچگونه
اختلافى در نزول، قرائت و اقراى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) وجود
نداشته است.
2. رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى
ابلاغ، آموزش، ترويج و تثبيت قرائت قرآن از روشها و شيوههاى حكيمانهاى بهره
گرفتند؛ از جمله:
الف. ترغيب به قرآن، به جاى تحميل آن.
ب. تكيه به شيوه آموزش شنيدارى - گفتارى.
ج. آسانسازى آموزش و آسانگيرى در قرائت و
جلوگيرى از سختگيرى در آموزش و قرائت قرآن.
د. قرائت و اقراى مكرر و پيوسته آيات و سور
نازل شده در حضور مسلمانان و در مكانها و موقعيتهاى مختلف.
ه. تشويق به تكرار آيات و سور قرآن و آموزش
آنها به ديگران و مذاكره و مُدارسه قرآن.
و. قرائت و اقراى قرآن به شيوهاى آسان و روان
(ترتيل قرآن).
ز. تشويق به كتابت قرآن و استفاده از نسخه
مكتوب آن.
ح. اعلام آمادگى و استقبال از عرضه قرائت
مسلمانان بر آن حضرت، براى تصحيح و تثبيت حفظ و قرائت قرآن.
3. رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) براى
كتابت قرآن راهكارهاى ذيل را در پيش گرفتند:
الف. اهتمام به كتابت قرآن، بلافاصله پس از
نزول هر قسمت از آن و همزمان با تعليم قرائت آن.
ب. املا و تعليم رسمالخط قرآن به كاتبان وحى و
نظارت دقيق بر كار ايشان براى جلوگيرى از هرگونه ناهماهنگى، نابسامانى و اختلاف.
ج. تشويق و ترغيب عموم مسلمانان به كتابت قرآن
با تأكيد بر رعايت قواعد و ضوابط آن.
د. توجه دادن مسلمانان به خاص بودن رسمالخط
قرآن و استثناهاى ويژه نگارش آن.
ه. اهتمام به جمع و تدوين نسخه واحد و كامل متن
مكتوب قرآنكريم.
پيشينه اين تحقيق را در كتب سيره، حديث، تاريخ،
تفسير و علوم قرآنى، به ويژه در كتب و رسائل مربوط به علم
قرائات، علم مرسومالخط يا
رسمالمصحف و علم جمع و ترتيب قرآن يا
تاريخ قرآن مىتوان يافت، اما چون انبوه روايات اسلامى،
با برخى اسرائيليات و فرآوردههاى برخوردهاى مذهبى، حزبى، قبيلهاى و قومگرايانه
آميخته است، معمولاً در ميان اخبار و احاديث، چندگونگى و تشتت به چشم مىخورد و در
بدو امر، محقق را با تناقضاتى روبهرو مىسازد؛ به همين دليل، در مسير تحول و رشد
علوم قرآنى، هر دسته و گروهى، تفسيرها و تحليلهاى مختلفى از اين روايات ارائه
كردهاند.
همچنين با توجه به عدم تدوين علمى و جامع علوم
قرآنى؛ از جمله: نزول قرآن، اسباب
نزول، مكى و مدنى، ناسخ و
منسوخو جمع و ترتيب قرآن كه بدون نگرشى تام به
قرآن و آموزههاى سنت نبوى و تعاليم بزرگان صحابه و ائمه طاهرين (عليهمالسلام)
تدوين شده است و به دليل فقدان نظام روش شناختى دقيقى در تحليل و بررسى سنت و سيره
نبى اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و متعارف نبودن مطالعه تطبيقى قرآن و سيره،
به رغم وفور منابع سيره نبوى و گسترش نسبى مرزهاى دانش و تحقيق در علم قرائات و
رسمالمصحف، نحوه بنيانگذارى پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) در دو حوزه
قرائت و كتابت قرآنكريم، همچنان ناگشوده و حتى ناشناخته مانده است.
اين تحقيق كه متن بازنويسى و تكميل شده
پاياننامه كارشناسى ارشد پيوسته مؤلف در رشته الهيات و معارف اسلامى، گرايش علوم
قرآن و حديث در دانشگاه امام صادق (عليه السلام) است در واقع برآمده از طرح جامع
آموزش زبان قرآن است. نگارنده، افتخار و توفيق آن را
داشته است كه به عنوان يكى از دستياران اين طرح از آغاز (خرداد 1377) تا ارائه آن
به مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق (عليه السلام) (خرداد 1379) به گردآورى بيش از
سه هزار فيش از منابع روايى، تاريخى، فقهى و سيره و تا حدودى تحليل دادههاى آن
بپردازد. از اين رو، نگارنده، جانمايه اصلى تحليل و تدوين مباحث اين نوشتار را توجه
به اين اصل مهم مىداند كه آموزش و ترويج قرآن در سيره و سنت نبوى همواره به مثابه
آموزش و ترويج يك زبان مطرح بوده است و در پرتو اين
رويكرد، در پى آن است كه در حد بضاعت محدود علمى خود، بتواند گرههاى كورى را كه از
ديرباز درباره بنيانگذارى قرائت و كتابت قرآن مطرح بوده است، بگشايد؛ هرچند به علت
مسلط نبودن بر روشهاى مطالعه تاريخى و نداشتن آمادگى لازم براى تحقيق در مباحث
زبانشناختى و ديگر حوزههاى علمى و هنرى كه ارتباطى تنگاتنگ با مسائل آموزش و
ترويج قرآن دارد، نتوانسته است تحقيق خود را چنان كه بايد و شايد، تدارك بيند.
بنابراين، با كمال اشتياق از هرگونه انتقاد و پيشنهاد سازنده استقبال مىشود.
در خاتمه، از استاد عزيزم جناب آقاى دكتر محمد
على لسانى فشاركى كه در طول دوران تحصيلات دانشگاهى تاكنون و همه مراحل: پيشنهاد
عنوان، تصويب، نگارش، تدوين و دفاع پاياننامه (خرداد 1381) از راهنمايىها و
هدايتهاى حكيمانه و مشفقانه ايشان برخوردار بوده و هستم، صميمانه سپاسگزارى
مىكنم.
همچنين بر خود لازم مىدانم مراتب تشكر و
امتنان قلبى خود را از همه اساتيد معظم و گرانقدر، به ويژه آقايان: دكتر احمد
بادكوبه هزاوه، دكتر احمد پاكتچى و استاد مرتضى رزمآرا، ابراز نمايم و نيز از همسر
مهربان و فداكارم سركار خانم مريم عافيتى و برادران و دوستان ارجمندم آقايان: دكتر
حسين مرادى زنجانى، مهدى غفارى، رضا عباسى، مصطفى رزاقى و ابوذر پور محمدى كه
افتخار همكارى با آنان را در طرح جامع آموزش زبان قرآن
داشتهام، صميمانه قدردانى مىكنم.
ربنا لا تجعلنا للذين
كفروا، واغفرلنا ربنا انك انت العزيز الحكيم * ربنا عليك توكلنا و اليك أنبنا و
اليك المصير * ربنا لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك أنت
الوهاب.
محسن رجبى
پژوهشگر بنياد پژوهشهاى
اسلامى آستان قدس رضوى
مشهد مقدس، چهاردهم صفر
1430 ق، بيست و دوم بهمن 1387 ش
E-MAIL
:RAJABI_MHS@YAHOO.COM
تعريف مفاهيم
پايه(3)
1. تعريف
بنيانگذارى
كلمه بنيان به
معناى بنياد است كه مركب از بن
به معناى پايان، پايه، ريشه، اصل و ابتدا و
ياد به معناى اساس است.
تركيباتى چون بنيانكردن، تأسيس
و بنيان نهادن (بنا كردن و شروع كردن) از آن ساخته شده
است. همچنين تركيب بن افكندن سخن به معناى
عنوان كردن، گفتن و بن افكندن نامه
به معناى نوشتن نامه آمده است(4).
بنابراين، بنيانگذار
كسى است كه با دانش و آگاهى و همراه با آيندهنگرى و برنامهريزى، كارى را شروع
مىكند و به نحوى آن را به انجام مىرساند كه مايه استوارى، برقرارى، تداوم و
استمرار آن باشد.
پس منظور از بنيانگذارى
قرائت و كتابت قرآنكريم اين است كه پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم)
با آغاز نزول قرآن، موظف شدند قرائت و
كتابت قرآن را همانطور كه نازل و تعليم شده است، تحت
نظارت و اشراف وحى الهى، بنيان نهند و با برنامهريزى روشمند و هدفمند، آن را بر
پايه و اساس متقن و مطمئنى، استوار و برقرار سازند تا قرآنكريم بدون هيچ نقص و
تغيير، تداوم و استمرار يابد و در دسترس همگان قرار گيرد.
2. تعريف
قرائت
قرأ واژهاى است
كهن كه ريشه در زبانهاى سامى دارد و در اصل به معناى خواندن
است.
در زبان عربى: قرأ (qara)،
در فنيقى، نبطى، پالميرى (تدمرى): ق را (QR)، در آرامى: قِرا (qer) و در آرامى
شاهنشاهى: قريت (qryt) به معانى خواندن، بلند و شمردهخواندن، دعوت كردن، صدازدن و
ادعا كردن آمده است(5).
در زبان سريانى: قريانا(keryana) به معناى خواندن يا تدريس كتب مقدس، دعاهايى كه يك
فرد مسيحى در روز مىخواند
(6)و بخشى از كتابهاى مقدس كه
بايد خوانده شود (qeryona) و قُرُيا(qoruya) به معناى خواننده، خواننده كتاب مقدس و
قِرينا (Qryn) و قُران (Quran) و كَتبا دِقرنا (ktbdqrn) به معناى خوانش، كتاب دعا
و قِرا (qera) به معناى خواندن و بانگ برآوردن است(7).
در عربى نيز قرأ َ قِراءة
به معناى خواندن، از بر خواندن و فصيح خواندن است. با
اين حال، معانى ديگرى نيز بر اين واژه حمل شده است كه مهمترين آنها چنين است:
1. جمع كردن و فراهم
آوردن: مانند ما قرأت جنيناً قط؛ يعنى هرگز
(اين شتر) جنينى در رحم خود فراهم نياورده است(8)
يا قريتُ الماء فى الحوض فهو جمعت
(9).
از اين رو خواندن را بدين جهت قرائت گويند كه
هنگام خواندن، حروف در كنار هم جمع و ادا مىشود.
2. ابلاغ كردن:
مانند قَرأَ عليه السلام، يقرأه عليه و أَقراأه اياه: أَبلغه(10).
3. حمل كردن: مثلاً
وقتى گفته مىشود: قرأتُ الناقة أو الشاة تقرأ: أى حملت؛
يعنى شتر يا گوسفند حامله شد(11).
4. بيرون ريختن و القا
كردن: ابن منظور (د711 ق) آورده است: هجان اللون لم
تقرأ جنيناً كه علاوه بر معناى لم تجمع، نظر
ديگرى است كه أى لم تلقه. و معنى
قرأتالقرآن: لفظت به مجموعاً أى القيته(12)؛
يعنى با خواندن قرآن، آن را به شنونده القا مىكنم. همچنين شايد چون خون در زمان
حيض از رحم بيرون ريخته مىشود، به آن قُرء گويند.
5. ضميمه كردن و منظم
كردن: راغب (د 503ق) معتقد است: القراءة ضم الحروف و
الكلمات بعضَها الى بعض فى الترتيل...(و) لا يقال للحرف الواحد اذا تفوه به: قراءة(13)؛
به اداى يك حرف قرائت گفته نمىشود، بلكه، قرائت؛ يعنى ملحق كردن هر يك از حروف و
كلمات به يكديگر، به صورت ترتيل(14).
بنابر آنچه گذشت، قرائت، يعنى آواهاى (حروف)
معينى را در كنار هم فراهم آوردن و آنها را شمرده و به صورتى واضح و روشن و با
استقامت، از حفظ يا از روى متن مكتوب با صداى بلند ادا كردن؛ به گونهاى كه شنونده
بتواند هر يك از آواها و كلمات را هنگام خواندن تشخيص دهد.
كلمه قرآن نيز مصدر يا اسم مصدر است از ريشه
قرأ(15)
به معناى خوانده شده، خواندنى، قابل خواندن و خوانا و
وجه تسميه اين پديده عرشى و كلام الهى به قرآن در بيان
خداوند اين است كه خدا آن را بر پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) خوانده:
فَاِذا قَرَأناهُ فَاَتبِع قُرآنَهُ(16)؛
به طورى كه در قلب آن حضرت جمع و حمل شده است. پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و
سلم) نيز قرآن را به تدريج به مردم ابلاغ و براى آنان خوانده است:
وَ قُرآناً فَرَقناهُ لِتَقرَأَهُ عَلَى الناسِ عَلى مُكث(17)
و مردم نيز همانگونه كه از پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) دريافت
كردهاند، آن را حمل مىكنند و مىخوانند. گفتنى است كه طبيعت، ماهيت، هدف، آغاز و
انجام قرآن در خواندن و حمل
آن خلاصه مىشود؛ چرا كه تدبر، هدايت، رحمت، حكمت، شفا و... با خواندن، تدارك و
سامان مىيابد. بنابراين منظور از قرائت در اين تحقيق،
هنر قرائت قرآن با الحان عربى به معناى رايج آن نيست.
3. تعريف
تلاوت
تلاوت، مصدر است از ريشه ت
ل و، به معناى خواندن، از برخواندن و پيروى كردن
در زبان سريانى نيز تلا (Tla) به معناى خواندن آمده است
(18).
راغب مىگويد:
تلى: تبعه متابعة؛
از او پيروى كنيد؛ به طورى كه ميانشان چيز ديگرى حائل و واسطه نشد. اين متابعت،
گاهى با جسم و گاهى با فرمانبرى از حكم است كه مصدرش تُلُو و
تِلو است؛ و گاهى با قرائت و تدبر معناست كه مصدرش
تلاوة است(19).
درباره ساختارهاى گوناگون
تلا آمده است:
تلا، يتلو، تلاوة، قرأ،
قراءة؛ فلان يَتلو كتابَ الله: أى يقرأه و يَتَكلم به؛ كتاب خدا را مىخواند
و با آن سخن مىگويد؛ فلان يَتلو فلانا: أى يحكيه و يَتَبع
فعله؛ گفتار و كردار او را تقليد مىكند؛ تلاه: رواه؛
آن را روايت كرد. جاءت الخَيلُ تَتالياً: لا يزال متتابعة؛
پى در پى آمدن؛ تلا اذا تخلف (تأخر)؛ يعنى پشت سر
گذاشت، آهسته كرد، تنزل داد: تليتُ عليه تُلاوةَ و تَلى: بقيت؛
باقى ماند؛ أتليتُها عنده: أبقيتُها؛ آن را نزدش باقى
گذاشتم و او آن را نگه داشت. به گوسفندى كه مادرش او را از شير خوردن جدا كرد، ولى
او هنوز در پى مادر مىرود، تِلو و به جمع آن،
اَتلاء مىگويند؛ التَلاء: الجوار؛
مجاورت، نزديكى، همسايگى؛ التَلاء: الضمان؛ تضمين،
تعهد، عهدهدارى(20).
فرق تلاوت با
قرائت
شيخ طوسى (د 460ق) تلاوت و قرائت را در قرآن به
يك معنا مىداند(21).
راغب معتقد است كه در قرآن، قرائت به معناى اتباع است و تلاوت، مختص اتباع از
كتابهاى الهى است كه با قرائت و عمل به مضامين آن حاصل مىشود؛ از اين رو هر
تلاوتى، قرائت است، ولى هر قرائتى، تلاوت نيست
(22). بنابراين:
تلاوت؛ با قرائت و پس از آن شكل مىگيرد. در
تلاوت، مفهوم خاصى (دوباره خوانى يا بازخوانى) نهفته است؛ يعنى تلاوت، قرائتى است
كه انسان آن را همانگونه كه دريافت كرده، با خود دارد و با آن همنشين و مأنوس و
در پى آن روان است و گويى پياپى، كلام و صداى صاحب سخن را مىشنود و مىتواند در
همهجا آن را پىجويى و تدبر كند.
تلاوت يعنى تدبر در قرآنى كه شخص قبلاً شنيده و
به قلب و ذهن خويش سپرده است و اكنون در حال بازخوانى آن است؛ هرچند از روى نوشته
بخواند(23).
4. تعريف
كتابت
كتابت از واژگان
دخيل است كه از زبان عربى گرفته شده و اينك جزو واژگان فارسى شمرده مىشود، اما
تمام معانى آن از عربى به فارسى منتقل نشده است.
كتابت در عربى علاوه بر نوشتن، به معناى خط و
رسمالخط نيز هست، ولى در فارسى غالباً به معناى نوشتن به كار مىرود و حوزه كاربرد
آن، محدود به متون اسلامى است. امروزه برخى در علوم قرآنى، لفظ
نگارش را به همان معنا به كار مىبرند كه كلمهاى فارسى، با هويت دستورى اسم
مصدر است و كاربرد آن در تركيب آيين نگارش رايج است
(24).
بنابر مطالب پيشين،
بنيانگذارى كتابت قرآن، علاوه بر معناى نوشتن قرآن، معناى تعليم رسمالخط و
جمع و تدوين آن در مجموعهاى منظم و نوشتارى به نام مصحف
توسط پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را نيز در بر مىگيرد.
بخش اول:
نزول قرآن
فصل اول:
نزول دفعى و يكپارچه قرآن
خداوند سبحان درباره انتقال و ايصال قرآنكريم
از عرش الهى به قلب پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) كه مىتوان آن را
بنيانگذارى قرائت قرآن توسط خداوند دانست، واژگان زير را برگزيده است كه در اين
ميان، واژه نزول و مشتقات آن بيش از ساير واژهها به
كار رفته است:
- انزال، نزول، تنزيل:
اِنا أَنزَلناهُ فِى لَيلَةِ القَدرِ(25)؛
وَ نَزَلناهُ تَنزِيلاً(26).
- وحى: وَ كَذلِكَ
أَوحَينا اِلَيكَ قُرآناً عَرَبِياً(27)؛
وَ أُوحِىَ اِلَىَ هذا القُرآنُ(28).
- ايتاء، اتيان: وَ لَقَد
آتَيناكَ سَبعاً مِنَ المَثانِى وَ القُرآنَ العَظِيم(29).
- مجىء: وَ لَقَد
جِئناهُم بِكِتاب فَصَلناهُ عَلى عِلم(30).
- القا: وَ اِنَكَ
لَتُلَقَى القُرآنَ مِن لَدُن حَكِيم عَلِيم(31)؛
اِنا سَنُلقِى عَلِيكَ قَولاً ثَقِيلاً(32).
- تعليم: الرَحمنُ *
عَلَمَ القرآن(33)؛
عَلَمَهُ شَدِيدُ القُوى(34).
- اقرا، قرائت: سنقرئك
فلا تنسى(35)؛
فاذا قرأناه فاتبع قرآنه(36).
- تلاوت: تلك آيات الله
نتلوها عليك بالحق(37).
- ترتيل: و قال الذين
كفروا لولا نزل عليه القرآن جملة واحدة كذلك لنثبت به فؤادك ورتلناه ترتيلا(38).
زمان نزول
خداوند كريم، زمان نزول دفعى قرآن را در شب قدر
انا أنزلناه فى ليلة القدر كه همان ليله مباركهانا
أنزلناه فى ليلة مباركة(39)
است، اعلام مىكند. اين شب در ماه مبارك رمضان: شهر رمضان
الذى أنزل فيه القرآن(40)
قرار دارد. از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد كه ليله مباركه
چه شبى است؟ فرمود: هى ليلة القدر و هى فى كل سنة فى شهر
رمضان... فلم ينزل القرآن الا فى ليلة القدر، قال الله تعالى (فيها يفرق كل أمر
حكيم)
(41).
با توجه به آيه اول سوره اسراء:
سبحان الذى أسرى بعبده ليلاً من المسجد الحرام الى المسجد
الأقصا الذى باركنا حوله لنريه من آياتنا انه هو السميع البصير، شب اسراء
همان ليله مباركه و ليلة القدر است كه با توجه به آيه 41 سوره انفال:
و ما أنزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان و الله
على كل شىء قدير، برخورد دو گروه (مسلمانان و مشركان) در جنگ بدر در صبح
هفدهم رمضان بوده است(42).
از اين رو برخى شب هفدهم رمضان را شب قدر(43)
و شب بعثت و شب اسراء حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم)، بنده مكرم خدا، از
مسجدالحرام به مسجدالاقصى (كوه طور) براى دريافت قرآن مىدانند(44).
امام رضا (عليه السلام) مىفرمايد:
شهر رمضان هو الشهر الذى
أنزل الله تعالى فيه القرآن... و فيه نبى محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) و فيه
ليلة القدر(45).
امام محمد باقر (عليه السلام) مىفرمايد:
كان ابتداء الوحى الى
رسول الله يوم الاثنين لسبع عشرة خلت من رمضان(46)؛
سرآغاز وحى به رسول خدا (صلى الله عليه و آله و
سلم) رو دوشنبه، هفدهم رمضان بوده است.
گفتنى است سوره اسراء، هفدهمين سوره قرآن در
ترتيب جاودانه مصحف شريف است و بيشترين كاربرد كلمه قرآن
(يازده مرتبه از هفتاد مرتبه) در اين سوره است.
سيد محمد حسين فضل الله بر اين باور است كه با
توجه به بيان روشن قرآنكريم مبنى بر نزول قرآن در ماه مبارك رمضان، نمىتوان به
رواياتى كه بعثت را در ماه رجب و آغاز سوره علق را اولين آيات نازل شده مىپندارند،
اطمينان يافت(47).
حسن رهبرى نيز شهرت همزمانى آغاز نزول قرآن با
وقوع بعثت در 27 رجب را از ابتدا مخدوش و نادرست مىداند! زيرا
نه در رواياتى كه مبعث را روز 27 رجب اعلام كردهاند، به نزول سوره يا آيهاى در آن
روز اشاره شده است و نه در رواياتى كه سوره علق را نخستين سوره قرآنى دانستهاند،
زمان و روز نزول آن مطرح شده است(48).
نزول قرآن با
همه اوصاف قرآن قبل و بعد از نزول
تنزيل،
انزال يا نزول، گوياى
سرفصلى است كه خواه ناخواه نشان دهنده مرحله قبل از نزول، مرحله نزول و مرحله بعد
از نزول است و مىتوان براى نزول قرآن، اين سه مرحله را در نظر گرفت:
1. مرحله نزد خدا بودن قرآن، قبل از نزول،
تنزيل يا انزال آن.
2. مرحله نزول، انزال يا تنزيل قرآن.
3. مرحله بعد از انزال، تنزيل يا نزول قرآن.
بررسى آيات آغازين سورهها - كه بيشتر ناظر به
بيان چگونگى نزول قرآن و اوصاف آن است - نشان مىدهد كه قرآن، قبل از نزول، نزد
خداوند رحمان، در امالكتاب، لوح
محفوظ يا كتاب مكنون(49)
و داراى اوصافى چون كتاب مبين،
قرآن مبين، كتاب حكيم، قرآن
حكيم، على حكيم بوده است:
تلك آيات الكتاب المبين(50)؛
و الكتاب المبين
(51)؛
تلك ايات الكتاب و قرآن مبين(52)؛
تلك آيات القرآن و كتاب مبين
(53)؛
تلك آيات الكتاب الحكيم(54)؛
و القرآن الحكيم(55)؛
و انه فى أمالكتاب لدينا لعلى حكيم
(56)؛
كتاب أحكمت آياته(57)؛
بل هو قرآن مجيد * فى لوح محفوظ(58)؛
انه لقرآن كريم * فى كتاب مكنون
(59).
سپس در مرحله نزول، كتاب مبين كه از
امالكتاب و عرش الهى نازل مىشود، تفصيل مىيابد و
حالات و اوصاف جديدى به خود مىگيرد(60):
انا أنزلناه قرآناً عربياً(61)؛
انا جعلناه قرآناً عربياً(62)؛
كتاب فصلت آياته قرآناً عربياً(63)؛
بلسان عربى مبين(64)؛
كتاب أحكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير
(65)؛
و قرآناً فرقناه(66)؛
تبارك الذى نزل الفرقان على عبده(67)؛
و أنزل الفرقان
(68)؛
و القرآن ذى الذكر(69).
خداوند حكيم، هدف از اين تفصيل را
قرائت، تلاوت،
تعقل، تذكر،
تعلم، و... مىداند(70)،
اما جاى اين سؤال باقى است كه چرا قرآن حكيم قبل از تفصيل و تفريق، قابل تعقل و
تعلم انسانها - جز شخص رسولاكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) - نبوده است؟
علامه طباطبائى (رحمة الله) در ذيل آيات آغازين
سوره زخرف: حم * و الكتاب المبين * انا جعلناه قرآناً عربياً
لعلكم تعقلون * و انه فى أمالكتاب لدينا لعلى حكيم و آيات نخست سوره يوسف و
نيز آيه 185 سوره بقره آورده است:
ضمير ه در
جعلناه و انزلناه قرآناً عربياً
و وانه فى امالكتاب به كتاب مبين
بر مىگردد كه در امالكتاب يا همان
لوح محفوظ يا كتاب مكنون
قرار دارد. كتاب مبين نزد خدا، على
است؛ يعنى بلند مرتبه و والا منزلت است؛ به گونهاى كه عقلها توان درك و دريافت آن
را ندارند و حكيم است؛ يعنى محكم و يكپارچه و حقيقى به
هم پيوسته و غير مفصل است و به كلمات، جملات، آيات و سورهها تبديل و تفصيل نيافته
است؛ يعنى قرآن در آن حالت امالكتابىاش كه وصف لعلى حكيم
را دارد، شبيه الفاظ و عبارات (بشرى) نيست كه قابل قرائت و تلاوت باشد. در نتيجه،
قابليت تعقل و دريافت براى انسانها را ندارد.
بنابراين، خداوند حكيم،
كتاب مبين را در مرحله تنزيل يا نزول، به الفاظ و عبارات عربى، روشن و واضح
تبديل كرد و آن را خواندنى و خوانا
گردانيد تا قابل قرائت، تلاوت، تعقل و تعلم باشد. در غير اين صورت، دريافت و درك
كتاب مبين، فقط مختص رسولخدا مىشد؛ چرا كه وحى و تعليم آن، به ايشان اختصاص داشت.
از اين رو كتاب مبين، اصل، مرجع، تأويل، ممثل و حقيقت
قرآن عربى مبين است كه در شب قدر، يكپارچه و كامل بر قلب پيامبراكرم (صلى الله عليه
و آله و سلم) نازل شد و خداوند حكيم، مقصد اصلى كتاب مبين را به او آموخت؛ چنانكه
در نزول تدريجى، تفصيل يافته آن را به صورت قرآن عربى مبين، به تدريج و در طول مدت
رسالت بر قلب ايشان نازل كرد(71).
تدبر در آيات ياد شده نشان مىدهد كه خداوند
قدير در شب قدر، قرآن را با همه اوصاف قبل و بعد از نزول، بر قلب مبارك پيامبراكرم
(صلى الله عليه و آله و سلم) نازل كرد؛ يعنى هم آن كتاب مبين
در امالكتاب را كامل و يكپارچه بر قلب آن حضرت نازل
كرد و هم تفصيل يافته و فرقان شده آن به قرآن عربى مبين را:
فأوحى الى عبده ما اوحى(72)؛
الله لا اله الا هو الحى القيوم * نزل عليك الكتاب بالحق... و
أنزل الفرقان(73)؛
شهر رمضان الذى أنزل فيه القرآن... و الفرقان
(74)؛
الحمدلله الذى أنزل على عبده الكتاب و لم يجعل له عوجاً(75)؛
تبارك الذى نزل الفرقان على عبده(76)؛
كتاب فصلت آياته قرآناً عربياً
(77)؛
و ما كان هذا القرآن أن يفترى من دون الله ولكن... تفصيل الكتاب لا ريب فيه من رب
العالمين(78)؛
هو الذى أنزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن أمالكتاب و أخر
متشابهات
(79)؛
و لقد آتيناك سبعاً من المثانى والقرآن العظيم
(80)؛
الله نزل أحسن الحديث كتاباً متشابها مثانى(81)؛
و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم
(82).
در ميان عالميان، از ازل تا ابد، فقط قلب مبارك
پيامبراكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) ظرفيت و توانايى پذيرش يكباره كتاب مبين و
قرآن عربى مبين را به صورت كامل و يكپارچه داشت(83).
در روايات، اين مسئله با تعابير گونهگونى بيان
شده است:
رسولخدا (صلى الله عليه و آله و سلم)
مىفرمايد: ألا و أنى أوتيت الكتاب (القرآن) و مثله معه(84).
از امام على (عليه السلام) نيز روايت شده است:
هو (القرآن) كلام الله و تأويله لا يشبه بكلام البشر(85).
آن حضرت در ضمن خطبهاى فرمودند:
فان الله تبارك و تعالى
بعث محمداً (صلى الله عليه و آله و سلم) بالحق ليخرج عباده من عبادة عباده الى
عبادته... و من ولاية عباده الى ولايته، بشيراً، و نذيراً، و داعياً الى الله
باذنه، و سراجاً منيراً، عوداً و بدءاً، و عذراً و نذراً بحكم قد فصله، و تفصيل قد
أحكمه، و فرقان قد فرقه، و قرآن قد بينه ليعلم العباد ربهم اذ جهلوه...(86).
امام باقر (عليه السلام) نيز فرمودهاند:
قد علمه الله جميع ما أنرل عليه من التنزيل و التأويل(87).
بنابراين، سخن آن حضرت مبنى بر اينكه كسى
نمىتواند ادعا كند كه كل قرآن را حفظ، فهم و جمعآورى كرده است(88)
اشاره به همين نكته دارد كه قرآن داراى ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل است و مردم با
ظاهر و تنزيل آن آشنايند و آن را گرد آوردهاند، اما باطن و تأويل قرآن قابل
جمعآورى نيست.