همراه با پيامبران در قرآن

عفيف عبدالفتاح طباره

- ۱۶ -


فصل سوم: سرگذشت ايوب(ع )

آزمايش ايوب

ايوب(ع)(1) يكى از پيامبرانى است كه قرآن نبوت و پيامبرى آنها را بيان كرده است. خداى متعال خطاب به پيامبر خود حضرت محمد(ص) مى‏فرمايد:

إِنّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ والنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَإِسْمعِيلَ وَإِسْحقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْباطِ وَعِيسى‏ وَأَيُّوبَ؛(2)

همان گونه كه به نوح و پبامبران بعد از او وحى كرديم، به تو نيز وحى نموديم و به ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و أسباط و عيسى و ايوب نيز وحى كرديم.

ايوب(ع) بسيار با تقوا و به مستمندان مهربان بود و از بيوه زنان و يتيمان دستگيرى مى‏كرد و فردى ميهمان‏نواز بود. آن حضرت قوم خود را به پرستش خداى يكتا دعوت مى‏نمود. مورخان مى‏نويسند، حضرت ايوب(ع) صاحب اموال و دارايى فراوانى بود، وى انواع چهار پايان و بردگان و گوسفندان و زمين‏هاى وسيعى را در سرزمين «بثينه» از منطقه حوران... در اختيار داشت و از نعمت فرزندان و اولاد فراوان برخوردار بود. همه اينها از او گرفته شد و به انواع بيمارى‏ها مبتلا گشت و جز قلب و زبانش كه به وسيله آنها ذكر خداى عزوجل مى‏گفت، عضو سالم ديگرى برايش باقى نمانده بود. وى در همه اين مشكلات شكيبا و سپاسگزار بود و در شب و روز و صبح و عصر، ذكر و تسبيح خدا را بر زبان داشت. بيمارى آن حضرت آن قدر به طول انجاميد كه كسى با او نشست و برخاست نمى‏كرد و همنشين، از نزديك شدن به او بيمناك بود. وى را ازشهر خارج كردند و در خرابه‏اى بيرون شهر افكندند. مردم با او قطع رابطه كردند و هيچ كس، جز همسرش كه رعايت حقّ او نمود و محبت‏ها و نيكى و احسان وى را نسبت به خود مى‏دانست، كسى با او اظهار مهربانى و محبت نمى‏كرد.

همسرش نزد او رفت و آمد مى‏كرد و بامدادان او را نظافت كرده و كارهاى او را انجام مى‏داد، به نحوى كه خود روبه ضعف رفت و مال و دارايى‏اش اندك شد، به‏گونه‏اى كه براى مردم كار مى‏كرد و از مزد آن براى شوهرش طعام تهيه مى‏كرد و سنگينى اين بار را تحمل مى‏كرد.... او پس از آن همه خوشبختى و وجود مال و دارايى، در مورد از دست دادن مال و دارايى و فرزند و گرفتارى‏هايى كه براى شوهرش به وجود آمد و تنگدستى و فقر و خدمتكارى براى مردم...همراه با شوهرش ايوب صبر و شكيبايى پيشه كرد.

همه اين دشوارى‏ها صبر و سپاس و حمد و ثناى ايوب(ع) را فزونى بخشيد، تا آنجا كه آن حضرت در صبر و شكيبايى و ناگوارى‏ها و مصيبت‏ها ضرب‏المثل شد.

دانشمندان در مدت گرفتارى حضرت ايوب اختلاف كرده‏اند: گفته شده كه سه‏سال بوده، و قولى نيز هفت سال و چند ماه مى‏داند و برخى آن را هيجده سال نقل كرده‏اند. منقول است كه همسرش به وى گفت: اى ايوب، اگر از خداى خود بخواهى، گرفتارى تو را رفع خواهدكرد. در پاسخ گفت: هفتاد سال سالم زندگى كردم، اگر هفتاد سال هم براى خدا صبركنم كم است.

گفته‏اند: هر گاه مصيبتى بر حضرت ايوب(ع) وارد مى‏شد مى‏گفت: «اللّهم أَنْتَ أَخَذْتَ وَ أَنْتَ أَعطَيْتَ».

تاريخ نگاران در باره حضرت ايوب داستان‏هاى فراوانى نقل كرده‏اند كه اصل آنها را از سِفر ايّوب و از تفسيرى، به نام «هجاده» كه يهوديان بر تورات داشته‏اند گرفته‏اند، و چون در آن دخل و تصرف شده از ديدگاه دانشمندان بزرگ و مورد اعتماد اسلام قابل قبول نيست.

برخى از مفسران، مانند استاد احمد مصطفى مراغى، در مورد نوع بيمارى حضرت ايوب(ع) كه بدان مبتلا گرديد، انتقاد كرده و درتفسير خود مى‏گويد: «اين‏كه گفته‏اند بيمارى ايوب(ع) به اندازه‏اى بود كه مردم از او نفرت داشتند و او را از خانه‏اش بيرون برده و خارج شهر در خرابه‏اى جاى دادند و جز همسرش، كه نزد او رفت و آمد مى‏كرد و برايش آب و غذا مى‏برد، كسى با آن حضرت ارتباط نداشت، همه اين مطالب از اسرائيليات است و بايد همه آنها را كذب و دروغ دانست؛ زيرا سند صحيحى كه اين گفته‏ها را تأييد كند، در دسترس نيست، وانگهى از جمله شرطهاى پيامبرى و نبوت اين است كه نبايد در وجود پيامبر، بيمارى‏هايى باشد كه مردم را از او متنفّر سازد؛ زيرا اگر پيامبر اين گونه باشد، نمى‏تواند با مردم تماس حاصل كرده و احكام و دستورات الهى را بدانان ابلاغ كند».

ايّوب(ع) در قرآن

قرآن، آشكارا بيان مى‏كند كه ايوب(ع) به بيمارى مبتلا شد و پروردگار خويش را خواند و خداوند دعاى او را مستجاب گرداند و بيمارى او را برطرف ساخت و اهل او را بدو باز گرداند:

وَأَيُّوبَ إِذ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرّاحِمِينَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَكَشَفْنا مابِهِ مِنْ ضُرٍّ وَآتَيْناهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنا وَذِكْرى‏ لِلْعابِدِينَ؛(3)

و آن‏گاه كه ايوب خداى خويش را خواند و عرضه داشت: خدايا، من بيمار گشتم و تو مهربان‏ترين مهربانانى. دعايش را مستجاب كرديم و بيمارى او را بر طرف نموديم و با لطف خود اهل و فرزندانش را دو چندان داديم تا يادآورى باشد براى عبادت پيشگان.

وَاذكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذ نادى‏ رَبَّهُ أَنِّى مَسَّنِىَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَعَذابٍ * اُرْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَشَرابٌ * وَوَهَبْنا لَهُ أَهْلَهُ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنّا وَذِكْرى‏ لِأُولِى‏الأَلْبابِ * وَخُذ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ إِنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ؛(4)

و ياد آر بنده ما ايوب را آن‏گاه كه پروردگارش را خواند و عرضه داشت: پروردگارا؛ شيطان به من رنج و عذابى سخت رسانيده است. پاى بر زمين بزن و در آن آب سرد خود را شستشو كن و از آن بياشام و با رحمت و لطف خويش اهل و فرزندانش را دو چندان نموديم تا براى خردمندان يادآورى باشد و دسته‏اى از چوب‏هاى باريك را به دست گير و به وسيله آن او (زنت) را بزن، تا عهد و سوگندت را نشكنى. ما ايوب را بنده‏اى شكيبا يافتيم. او بنده‏اى نيكو بوده و پيوسته به درگاه خدا تضرع و زارى مى‏كرد.

مقصود از مسّ شيطان به سختى و گرفتارى، امورى است كه شيطان در حال بيمارى آن حضرت در وى ايجاد وسوسه مى‏كرد تا گرفتارى را بزرگ جلوه دهد و او را از رحمت خداى خويش مأيوس سازد و از بيمارى كه به او رسيده اظهار ناراحتى كند، ولى ايوب براى رفع گرفتارى خود به خدا پناه برد و از وى خواست تا بدو توفيق دهد شيطان را دور ساخته و با صبرى پسنديده او را ردّ كند.

خداى متعال نحوه شفايافتن ايوب(ع) را اين گونه بيان مى‏كند: «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَشَرابٌ» اى ايوب، با پاى خود به زمين بكوب و آن حضرت نيز براى امتثال امر او چنين كرد و به دستور خداوند چشمه‏اى از آب سرد جوشيد، و سپس به او فرمان داد تا خود را در آن چشمه شستشو دهد و از آن بنوشد، و بدين ترتيب خداوند درد و بيمارى ظاهرى و باطنى آن حضرت را از بين برد.

مراغى در تفسير خود مى‏گويد: «اين اشاره به نوع بيمارى است كه ايوب(ع) بدان مبتلا بوده است و آن بيمارى پوستى غير مُسرى مانند (اكزما) و خارش بدن و امثال آن بوده كه جسم آدمى را به شدت رنج مى‏دهد، ولى بيمارى كشنده‏اى نيست... چنان‏كه اشاره دارد آن آب از آب‏هاى معدنى بوده كه براى اين نوع بيمارى‏ها سودمند است، چه اين‏كه اين قبيل آب‏ها، همان گونه كه فايده ظاهرى دارد، نوشيدن آن نيز سودمند است، به نحوى كه ملاحظه مى‏كنيم در اروپا و مصر و ديگر كشورها، چشمه‏هايى از اين قبيل وجود دارد كه در آنها حمام‏هايى احداث شده و در هواى سرد، به عنوان مكان‏هاى بهداشتى تلقى و براى بيمارى‏هاى پوستى و داخلى از آنها استفاده مى‏شود.

سوگند شكنى

ايوب(ع) هنگام بيمارى خود، وقتى همسرش در انجام كارى تأخير كرده بود، سوگند خورد اگر بهبودى يابد، صد تازيانه بر او بزند، ولى از آنجا كه آن زن خدمات ارزنده‏اى به آن حضرت انجام داده بود، خداوند به آسان‏ترين وجهى به ايوب دستور اجراى سوگند داد؛ به اين ترتيب كه دسته‏اى كوچك از گياه و يا ريحان و يا چيز ديگرى تهيه نموده و آن را يك بار بر او بزند و اين خود، به منزله‏صد ضربه تازيانه تلقى شود و به اين نحو، ايوب(ع) كفاره سوگند خود را ادا كرد. اين كار يك نوع گشايش و راه خروج از عهد و پيمان است كه خداوند آن را براى تقواپيشگان و فرمانبرداران خود ارائه مى‏دهد، به ويژه در حقّ همسرِ شكيبا و راستگو و نيك‏سرشت حضرت ايوب(ع). و با اين فرموده خويش به اين مطلب اشاره كرده است: «وَخُذ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ».

فصل چهارم: پندهايى از ايوب(ع )

صبر بر گرفتارى

در داستان ايوب(ع) مى‏خوانيم كه خداوند وى را به بيمارى مبتلا ساخت و او از خداى خويش تقاضا كرد تا بيمارى‏اش را برطرف كند و خداوند با لطف خود بيمارى آن حضرت را بهبودى بخشيد و پس از صبر و بردبارى وى، اموال و دارايى او را چند برابر گرداند. همه‏اين امور درسى آموزنده براى مؤمنين است كه در گرفتارى‏ها و مصايب و مشكلات، ايوب(ع) را سرمشق خود قرار دهند؛ زيرا انبيا و پيامبران نيز به رنج و مصيبت گرفتار مى‏شدند، بلكه آن‏گونه كه رسول اكرم(ص) مى‏فرمايد: پيامبران بيش از مردم ديگر با دشوارى و مشكلات دست و پنجه نرم مى‏كردند:

«أشدّ الناس بلاءً الأنبياء ثُم الصالحُون ثُم الأَمثلُ فَالأَمثلْ يُبتلىَ الرجلُ عَلى‏ حُبّ دِينِهِ فَإنْ كانَ فى‏ دينِهِ صلابةٌ زيدَ فى‏ بَلائِهِ؛

پيامبران بيش ازمردم مورد گرفتارى واقع مى‏شوند و سپس صالحان و بعد از آنها هر فرد شايسته‏تر. هر فردى به جهت علاقه به دين خود گرفتار مى‏شود. بنابراين، هر چه به دين و آيين خود پايبندتر باشد گرفتارى او نيز بيشتر است.

از اين سخن براى ما روشن مى‏شود كه رنج و مصيبت، دليل بر شقاوت فرد نيست، چه اين‏كه در اين جهان، سعادت و شقاوت بر راحتى و رنج مترتّب نيستند. زيرا دنيا جاى پاداش نيست، بلكه محل امتحان و مزرعه آخرت است، و سرانجام صبر و شكيبايى، دادن پاداش نيك و احسان بيشتر است، چون ايوب(ع) آن‏گاه كه به از دست دادن اموال و اولاد و ابتلاى به بيمارى مورد امتحان قرار گرفت، صبر پيشه كرد و خدا را سپاس گفت و رحمت الهى شامل حال وى گشت، سلامتى و عافيت او را بدو بازگرداند و چندين برابر به او مال و دارايى عنايت كرد. از اين رو، خداوند در ادامه ماجراى ايوب(ع) مى‏فرمايد: «وَذِكْرى‏ لِلْعابِدِينَ؛ اين ماجرا يادآورى باشد براى عبادت كنندگان» تا همانند او صبر و شكيبايى كنند و همان گونه كه او در دنيا و آخرت ثواب دريافت كرد، آنها نيز به ثواب الهى نايل آيند؛ زيرا آنان هنگامى كه بلا و گرفتارى ايوب(ع) و صبر او را، كه برترين فرد زمان خود بود، به ياد آرند، خويشتن را براى صبر و بردبارى در دشوارى‏هاى دنيا آماده مى‏سازند. علاوه بر اين كه صبر و شكيبايى از اخلاق پيامبران و سلاح پرهيزكاران و اصلاح طلبان است، و هيچ پيامبر يا رهبر و يا فرد مصلحى جز با صبر و شكيبايى به پيروزى و موفقيّت دست نيافته است.

قرآن به صبر و شكيبايى و ستودن آن، عنايت خاصى داشته و ارزش صبر را بسيار و صبرپيشگان را مدح و ستايشى فرموده كه بالاتر از آن ستايشى نيست، و نزديك به هفتاد مورد صبر را بيان كرده و هيچ فضيلتى در قرآن به اندازه‏صبر، از آن ياد نشده است. رسول‏اكرم(ص) نيز سفارش به صبر فرمود: «الصّبرُ نِصفُ الإيمانِ». هم چنين فرمود: «و مَن يَتَصَبَّر يُصبرِهُ اللَّهُ و ما اُعطى احدٌ عطاءً خيراً و أوسَعَ مِن الصّبر؛كسى كه شكيبايى كند، خداوند او را ثابت قدم نگه مى‏دارد و به هيچ كس پاداشى بهتر و برتر از صبر داده نشده است». و از كلمات جامعى كه نزد اعراب مشهور است اين است كه، «الصبرُ مَطيّةُ النَصْر؛ صبر و شكيبايى مركب پيروزى و موفقيّت است».

پناه بردن به خدا

در سرگذشت ايوب(ع) در مورد پناه بردن به خداوند، به واسطه تضرع و زارى به درگاه او، درس آموزنده‏اى براى ما وجود دارد، همان گونه كه ايوب(ع) در پيشگاه خداوند تضرع و زارى نمود و خدا را با نام‏هاى نكو و صفات برجسته‏اش ياد كرد تا گرفتارى‏هاى او را برطرف سازد.

مداوا

از اين داستان، درس لزوم مداوا نيز استفاده مى‏شود؛ زيرا خداوند بدو دستور داد تا خود را در آبى كه از زير پايش جوشيد، شستشو داده و از آن بياشامد، در حالى كه خداوند قادر بود او را شفا و بهبودى بخشد، بى‏آن‏كه او را به استفاده از اين وسيله، فرمان دهد.

مهربانى با همسر

هم‏چنين از ماجراى حضرت ايوب(ع) مى‏آموزيم كه به همسر بايد مهربانى كرد زيرا ايوب(ع) در حال بى‏نيازى و عافيت، به همسرش مهربان بود و همسرش نيز در ايام درد و رنج و گرفتارى ايوب، به خوبى از او مراقبت كرد ولى اشتباهاتى از همسرش سرزده بود كه در پى آنها ايوب(ع) سوگند خورد او را تنبيه كند، اما خداوند به وى فرمان داد به جهت حقّ همسرى با وى، مى‏تواند با كفاره‏اى سهل و آسان سوگند خود را بشكند.

فصل پنجم: پيامبرى ذاالكفل

خداى متعال فرمود:

وَإِسْمعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَاالْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصّابِرِينَ * وَأَدْخَلْناهُمْ فِى رَحْمَتِنا إِنَّهُمْ مِنَ الصّالِحِينَ؛(5)

اسماعيل و ادريس و ذاالكفل همگى از صبرپيشگان بودند و ما آنان را در لطف و رحمت خويش وارد ساختيم و در زمره شايستگانند.

و نيز فرمود:

وَاذكُرْ إِسْمعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الأَخْيارِ؛(6)

و ياد آر از اسماعيل و يسع و ذاالكفل، و همه آنان از نيك سرشتان بودند.

ابن كثير مى‏گويد: «از اين‏كه قرآن ذاالكفل را در كنار پيامبران بزرگ مدح و ستايش فرموده، چنين برمى‏آيد كه او پيامبر بوده، و مشهور هم همين است».

ولى قرآن در مورد دعوت و رسالت و قومى كه وى به سويشان فرستاده شده نه به‏طور خلاصه و نه مشروح، مطلبى را بيان نفرموده است؛ امّا مورّخان براين عقيده‏اند كه وى پسر ايوب(ع) است و نامش در اصل «بشر» بوده و خداوند پس از ايوب(ع) او را مبعوث فرموده و «ذَا الكِفْلِ» ناميده شده، چون متكفل برخى از دستورات الهى شد و بدان‏ها عمل كرد.

پى‏نوشتها:‌


1- حضرت ايوب(ع) از نسل ابراهيم(ع) است. مادرش دختر لوط(ع) و همسرش «ليا» دختر يعقوب بود. نيز گفته‏اند «رحمه» دختر افرائيم بود و گفته شده، دختر منشا بن يوسف بن يعقوب بوده است. طبرى مى‏گويد: حضرت ايوب هنگام وفات 93 سال داشت و برخى آن را بيشتر ذكر كرده‏اند و ابن عباس گفته است: بدين جهت او را ايوب گفتند كه وى در همه حالات با خداى خويش در راز و نياز بود.
2- نساء (4) آيه 163.
3- أنبيا (21) آيات 83 - 84.
4- ص (38) آيات 41 - 44.
5- أنبيا (21) آيات 85 - 86.
6- ص (38) آيه 48.