پيامبران فرزندان محيط خويش بودند: از همان جنس، با همان زبان، برادرِ مردم، و
غمخوار آن ها. پيامبران در محيط خود پرورده مى شدند و كودكى و نوجوانى خويش را در
ميان همانان به سر مى بردند، امّا سنّت ها وآداب ناشايست ايشان را مرتكب نمى شدند.
آنان تا روزگارى كه خداوند براى بعثتشان برمى گزيد، به ظاهر بر آيين مردم بودند،
ولى هرگز در كفر والحاد با ايشان همراهى نمى كردند. اين نشان مى دهد كه پيامبران بر
محيط خود تأثير مى نهادند و هرگز محيطْ آن ها را به كفر و فساد برنمى انگيخت.
در هر جامعه، انشعاب و تجزيه رهاورد تعصّب است. آن گاه كه پيامبران با آيات الاهى
مى آمدند، گروهى به مخالفت متعصّبانه با آن ها برمى خاستند و جامعه را به تجزيه و
انشعاب مى كشاندند، با آن كه مى دانستند آنچه پيامبران آورده اند حق است:
كانَ النّاسُ اُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللهُ النَّبِيّينَ مُبَشِّرينَ
وَمُنْذِرينَ وَاَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ
فيمَااخْتَلَفُوا فيهِ وَمَااخْتَلَفَ فيهِ اِلاَّ الَّذينَ اُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ
ماجآءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللهُ الَّذينَ امَنُوا
لِمَااخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِاِذْنِهِ وَاللهُ يَهْدى مَنْ يَشاءُ اِلى
صِراط مُسْتَقيم.(19)
مردم يك امت بودند، پس خدا پيامبران بشارت دهنده و ترساننده را بفرستاد، و بر آنها
كتاب بر حق نازل كرد تا آن كتاب در آنچه مردم اختلاف دارند ميانشان حكم كند،
ولى جز كسانى كه كتاب بر آنها نازل شده و حجتها آشكار گشته بود از روى حسدى كه نسبت
به هم مىورزيدند در آن اختلاف نكردند. و خدا مؤمنان را به اراده خود در آن حقيقتى
كه اختلاف مى كردند راه نمود، كه خدا هركس را كه بخواهد به راه راست هدايت مى كند.
اين اختلاف و جدايى ناموس اجتماع است و اگر نباشد، بايد تعجّب كرد:
وَلَوْ شآءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحَدةً وَلا يَزالُونَ
مُخْتَلِفينَ.(20)
و اگر پروردگار تو خواسته بود، همه مردم را يك امت كرده بود، ولى همواره گونه گون
خواهند بود.
وجود دشمنان و مخالفان سرسخت براى هر پيامبر، سنّتى طبيعى و تغييرناپذيراست:
وَكَذالِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمينَ وَكَفى بِرَبِّكَ
هادِيًا وَنَصيرًا.(21)
اينچنين هر پيامبرى را از ميان مجرمان دشمنى پديدآورديم. و پروردگار تو براى
راهنمايى و يارى تو كافى است.
به همين دليل، هيچ جاى تعجّب نيست كه حتّى در يك خانواده نيز آثار اين جدايى و
انشعاب پديدار گردد:
وَضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذينَ امَنُوا امْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قالَتْ رَبِّ
ابْنِ لى عِنْدَكَ بَيْتًا فىِ الْجَنّةِ وَنَجِّنى مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِه
وَنَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمينَ.(22)
و خدا براى كسانى كه ايمان آورده اند، زن فرعون را مَثَل مى زند آنگاه كه گفت: اى
پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه اى بناكن و مرا از فرعون و عملش نجات ده
و مرا از مردم ستكاره برهان.
پىنوشتها:
1. اعراف / 194 تا 198.
2. اعراف / 59 و 65 و 73 و 85; هود / 50 و 61 و 84; مؤمنون / 23 و 32.
3. صافّات / 102.
4. يوسف / 4.
5. نساء / 164.
6. ذاريات / 24 تا 28. نيز بنگريد به: حجر / 51.
7. اسراء / 59.
8. انعام / 111.
9. اعراف / 85 و 86.
10. اعراف / 80. نيز بنگريد به: نمل / 54.
11. الفنّ القصصى فى القرآن الكريم، ص 111.
12. همان.
13. بقره / 99 تا 101.
14. آل عمران / 75.
15. اعراف / 130 تا 136.
16. زخرف / 49 تا 54.
17. برگرفته از: هود / 12; نوح / 2 تا 4.
18. برگرفته از: يس / 6.
19. بقره / 213.
20. هود / 118. نيز بنگريد به: مائده / 48; نحل / 93.
21. فرقان / 31. نيز بنگريد به: انعام / 112.
22. تحريم / 11.