درسنامه علوم قرآنى سطح ۲

حسين جوان آراسته

- ۱۹ -


بخش هشتم ناسخ‏و منسوخ(2)

فصل پنجم شبهات منكران نسخ

در اين فصل به برخى از عواملى كه سبب گرديده است برخى وجود نسخ را انكار كنند و يا بر وجود نسخ در شريعت خرده گيرند، اشاره مى‏كنيم.

شبهه اول: نسخ در تشريع كه همان پيدايش نظر جديد و آگاهى از مصلحتى است كه در آغاز مخفى بوده، بر خداوند محال است؛ زيرا علم خداوند ازلى است و تبدّل و تجدّد رأى درباره او پذيرفتنى نيست.

پاسخ: گويا اين گروه گمان كرده‏اند كه نسخ در تشريع، به معناى حقيقى آن است؛ در حالى كه پيش‏تر توضيح داديم كه نسخ در اين‏جا صرفاً به معناى ظاهرى است.

شبهه دوم: وجود آيات منسوخ در قرآن كريم، چه بسا سبب اشتباه مكلّفان گردد؛ چراكه ممكن است در برخورد با آن آيات به گمان آن‏كه آيه‏اى محكم است، به آن عمل نموده يا به مفاد آن ملتزم گردند. اين امر اغرا به جهل، و از خداوند قبيح است.

پاسخ: از آن‏جا كه مصلحت‏هايى وجود داشته است كه تشريع سابق با تشريع لاحق، نسخ گردد و مكلّفان خود مى‏دانند كه در قرآن ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيد و محكم و متشابه وجود دارد، شتاب در اخذ يك آيه و عمل به آن پيش از آن‏كه نوع و حقيقت آن شناخته شود، بر كسى روا نيست. به همين دليل است كه على(ع) در برخورد با آن قاضى از او مى‏پرسد: «آيا تو كه فتوا مى‏دهى، ناسخ قرآن را از منسوخ آن مى‏شناسى؟»

شبهه سوم: التزام به وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن كريم، مستلزم وجود تنافى ميان آيات قرآن كريم است و اين امر با قول خداوند منافات دارد كه مى‏فرمايد: أفلا يتدبَّرون القرآن ولَو كانَ مِنْ عندِ غيرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيه اختلافاً كثيراً؛(1) آيا در جمعانى‏ج قرآن نمى‏انديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود، قطعاً در آن اختلاف بسيارى مى‏يافتند.

پاسخ: اختلافى كه در اين آيه نفى مى‏گردد، اختلاف حقيقى و واقعى است؛ امّا اختلاف آن‏گونه كه در ناسخ و منسوخ وجود دارد، منافاتى با مفاد آيه ندارد. منطقيان براى تناقض هشت وحدت را شرط دانسته‏اند كه از جمله آنها وحدت زمان، ملاك و شرط است؛ در صورتى كه هريك از اينها تغيير كند، ديگر تنافى و تناقضى وجود نخواهد داشت. در ناسخ و منسوخ، تفاوت زمانى و از همه مهم‏تر تفاوت در ملاك حكم وجود دارد كه با تعمّق در آن روشن خواهد گرديد كه تنافى ميان آنها، ظاهرى است.

شبهه چهارم: چه فايده‏اى بر وجود و ثبت آياتى كه نسخ گرديده‏اند، مترتب است؟ آياتى كه ديگر به حكم آنها عمل نمى‏شود، آيا هدف فقط، قراءت آنهاست كه قاريان و مسلمانان در طول زمان آن را قراءت نمايند، بدون آن‏كه به مفاد آن عمل نمايند؟

پاسخ: اگر ثمره نزول آيات قرآن كريم تنها در حكم تشريعى آنها بود، اين اشكال صحيح به نظر مى‏رسيد. امّا بايد دانست كه تشريع يكى از اهدافى است كه در نزول قرآن مدّ نظر بوده است. بسيارى از آيات قرآن، اساساً حكم تشريعى را در بر ندارند. قرآن‏شناسان بر اين باورند كه آيات‏الاحكام از پانصد آيه تجاوز نمى‏كنند.

آن‏چه هدف اساسى از نزول آيات بوده هدايتگرى آن است.

اگر در مواردى حكم تشريعى آيات برداشته شده است، بُعد اعجاز و تحدّىِ آن، هم‏چنان به قوّت و ثبات اولى خود برقرار است.

در فصل نهم به هنگام بيان آيات ناسخ و منسوخ، خواهيم ديد كه وجود آيات منسوخ، بيشترين تأثير را در بهتر فهميدن مفاد آيات ناسخ دارند. در برخى موارد حكم آيه ناسخ دقيقاً ناظر بر حكم آيه منسوخ است؛ بنابراين وجود آيه منسوخ ضرورت دارد، تا فضاى حاكم بر آيه ناسخ به صورت اوليه خود براى ما معلوم گردد. مراجعه به دو آيه جزاى فاحشه و آيه نجوا اين امر را به خوبى اثبات مى‏نمايد.

مسأله مهمّ ديگر آن است كه وجود چنين آياتى در قرآن، نشانِ مراحل تحوّل احكام و بيانگر استعدادها و ظرفيت‏هاى متفاوت امت اسلامى در تاريخ تشريع است.

از ديگر دلايلى كه مى‏توان براى ثبت آيات منسوخ در قرآن كريم ذكر نمود، حفظ آيات به عنوان يك ميراث فرهنگى است. در زمانى كه ملت‏ها در مورد حفظ ذخاير فرهنگى خود، اهتمامى شگفت نشان مى‏دهند، آيا در مورد آيات قرآن كريم كه وحى آسمانى بوده است و ظاهر و باطن آن نورانيّت دارد، چنين كارى شايسته‏تر نيست؟

شبهات ديگرى درباره امكان يا وقوع نسخ از سوى يهوديان، مسيحيان و ديگران وجود دارد كه به دليل روشن‏بودن بطلان آنها از ذكر آنها خوددارى مى‏كنيم.(2)

گزيده مطالب

1. منكران نسخ به امورى استناد نموده‏اند كه مهم‏ترين آنها عبارت است از: الف)نسخ در تشريع، يعنى پيدايش نظر جديد و اين بر خداوند محال است. ب)وجود آيات نسخ‏شده موجب اشتباه مسلمانان مى‏گردد. ج) وجود آيات ناسخ و منسوخ مستلزم تضاد ميان آيات قرآن است. د) وجود آيات نسخ‏شده در قرآن، لغو است.

2. اشكالات فوق ناشى از عدم درك صحيح معناى نسخ و عدم توجه به فلسفه ابقاى آياتى است كه حكم آنها نسخ شده‏است.

فصل ششم اقسام نسخ

بسيارى از دانشمندان علوم قرآن، نسخ را در قرآن به سه قسم تقسيم نموده‏اند:

الف) نسخ تلاوت و حكم

همان‏طور كه از معناى آن پيداست، مدعيان وقوع اين قسم از نسخ، معتقدند كه آيه يا آياتى بوده كه تلاوت آنها همراه با حكمشان نسخ گرديده است. مثالى كه معمولاً در اين مورد ذكر كرده‏اند بر اساس روايتى از عايشه است. وى گفته‏است: از جمله آيات نازل شده بر پيامبر اين آيه بود: عَشْرُ رَضَعاتٍ معلوماتٍ يُحَرّمْن (ده مرتبه شيردادن معلوم، باعث حرمت مى‏شود) اين آيه با حكمِ پنج‏بار، نسخ گرديد. رسول‏خدا وفات نمود؛ در حالى كه اين آيه در ميان مردم قراءت مى‏گرديد.(3)

جالب اين جاست كه در بيان چگونگى از بين رفتن آيه گفته‏اند: صحيفه‏اى كه آيه بر آن نوشته شده بود، هنگام فوت رسول خدا، زير تخت بود و وقتى آنان مشغول دفن رسول خدا بودند، حيوانى خانگى داخل شده و آن را خورده است!

باطل‏بودن اين سخنان و بطلان قول به نسخ در اين قسم به قدرى روشن است كه نيازى به ابطال از سوى شيعه ندارد. آن‏چه نقل شده است، خبر واحدى است كه خواسته‏اند با آن، وجود آيه‏اى را كه كسى از آن خبر نداشته اثبات كنند، آن‏گاه با همان خبر، نسخ آن را نيز ثابت نمايند. محققان اهل سنت خود به انكار اين قسم پرداخته‏اند.

قاضى ابوبكر در كتاب انتصار خود ردّ اين قسم را از گروهى نقل نموده‏است.(4)

سرخسى در كتاب اصول، جزيرى و حسن عريض، همگى اين قسم را مردود شمرده‏اند.(5)

صبحى صالح پذيرش اين قسم را مولودِ عشق و شيفتگى طرفداران كثرت نسخ در قرآن دانسته كه با جرأت شگفتى چنين ادعايى نموده‏اند.(6)

اين قسم از نسخ مستلزم وقوع تحريف در قرآن نيز خواهد بود.

ب) نسخ تلاوت بدون حكم

منظور اين است كه لفظ آيه‏اى، نسخ و از متن قرآن حذف شده است؛ ولى حكمى كه با آن آيه نازل شده است، هم‏چنان ادامه دارد و بدان عمل مى‏شود. كسانى كه چنين نسخى را معتقدند، مى‏گويند: در سوره نور آيه رجم (الشيخ والشيخة اذا زَنيا فارجموهما البتة، نكالاً من اللَّه...) وجود داشته، سپس تلاوت آن نسخ گرديد، ولى حكم رجم پيرمرد و پيرزن زناكار، هم‏چنان باقى است.

در نقل ديگرى اين آيه را از آيات سوره احزاب، كه آياتش برابر آيات سوره بقره بوده است، دانسته‏اند!(7)

به‏عقيده شيعه، اين‏قسم از نسخ نيز، همانند قسم‏اول، ممنوع و در قرآن اتفاق نيفتاده‏است. آن‏چه در اين باره نقل گرديده است، اولاً، از يك يا دو نمونه بيشتر نيست، و همين موارد نيز اخبار آحادى هستند كه درباره قرآن - كه ثبوتش با تواتر ونسخ آن نيز با تواتر بايد باشد- كاربردى نداشته از اعتبار ساقطند. آيةاللَّه خوئى دراين‏باره مى‏گويد:

نسخِ امر مهمى چون آيه قرآن، اگر واقع شده باشد، نقل آن شيوع پيدامى‏نمود و دليل روشن بر كذب راوى همين است كه ديگران آن را نقل نكرده‏اند....(8)

التزام به چنين نسخى به معناى التزام به تحريفِ قرآن است كه هيچ مسلمانى آن را قبول ندارد.

صبحى صالح - كه هم‏چون شيعه از اساس اين تقسيم را قبول ندارد - در بيانى زيبا و رسا مى‏گويد:

تقسيم مسائل به اقسام، زمانى صحيح است كه براى هر قسمى، شواهد فراوان يا حداقل كافى وجود داشته باشد، تا بتوان قاعده‏اى را از آن شواهد، استنباط و استخراج نمود؛ امّا براى عاشقان نسخ در اين دو قسم، جز يك يادو نمونه شاهد وجود ندارد. آن‏چه را هم كه ذكر كرده‏اند، خبرهاى واحدند و مى‏دانيم كه قطع پيدا نمودن در نزول قرآن و نيز نسخ آن با خبرهاى واحدى كه حجّيتى ندارند، جايز نيست.(9)

ج) نسخ حكم بدون تلاوت

اين قسم، تنها قسمى است كه نسخ در آن واقع شده است. مؤلّفانى كه درباره ناسخ و منسوخ و بررسى آيات آن كتاب نوشته‏اند، همگى در اين قسم كوشيده‏اند.(10)

آياتى از قرآن مجيد كه نسخ گرديده‏اند، نسخ فقط در ناحيه حكم آنها واقع شده‏است؛ امّا لفظ آيه و تلاوت هم‏چنان در قرآن محفوظ مانده است.

در اين قسم، سه نوع نسخ مورد بحث قرار گرفته است:

الف) نسخ قرآن به قرآن.

ب) نسخ قرآن به خبر متواتر.

ج) نسخ قرآن به خبر واحد.

در مورد نوع اول بحثى وجود ندارد.

در مورد نوع دوم دانشمندان اختلاف‏نظر دارند. بعضى قائل به جواز و برخى ديگر قائل به منع شده‏اند. تجويزكنندگان نيز خود به دو گروه تقسيم شده‏اند: آنان‏كه قائل به وقوع چنين نسخى هستند، و آنان‏كه مى‏گويند جايز است ولى واقع نشده است.

قائلان به جواز چنين استدلال كرده‏اند كه نسخ قرآن به سنت، نه بالذات و نه بالغير، محال نيست. ذاتاً كه روشن است. استحاله بالغير نيز ندارد چون، همان‏گونه كه قرآن وحىِ الهى است، سنّت نيز وحى از جانب خداست. خداوند خود فرموده‏است: وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ الاّ وَحْىٌ يُوحى‏.(11)

زرقانى به دنبال اين بحث چنين نتيجه‏گيرى مى‏كند: نسخ قرآن به سنّت مانع عقلى و شرعى ندارد؛ منتها چنين نسخى واقع نشده‏است و دليل كسانى كه قائل به وقوعند تمام نيست.(12)

آيةاللَّه خوئى در اين مورد معتقدند:

حكم ثابت به وسيله قرآن، با سنّت متواتر يا با اجماع قطعى، كه كاشف از صدور نسخ از معصوم باشد، نسخ مى‏گردد. اين نوع نسخ، اشكال عقلى و نقلى ندارد. بنابراين اگر در موردى ثابت شد، قبول مى‏كنيم والاّ ملتزم به نسخ نخواهيم شد.(13)

ظاهراً چنين نسخى در قرآن واقع نشده است.

امّا نوع سوم، يعنى نسخ قرآن به خبر واحد، چون يكى از شرايطِ دليل ناسخ، همسنگ‏بودن با دليل منسوخ است، چنين نسخى ممكن نيست.

گزيده مطالب

1. اقسام نسخ در قرآن عبارت است از: نسخ تلاوت و حكم؛ نسخ تلاوت بدون حكم؛ نسخ حكم بدون تلاوت. شيعه و محقّقان اهل سنّت تنها قسم سوم را صحيح مى‏دانند.

2. نسخ حكم بدون تلاوت در قرآن كريم به چند صورت متصور است: نسخ قرآن به قرآن، نسخ قرآن به خبر متواتر و نسخ قرآن به خبر واحد. صورت سوم باطل است و صورت دوم گرچه محال نيست، اما واقع نشده است.

فصل هفتم عاشقان نسخ

در فصل سوم، شروطى را براى تحقق نسخ ذكر كرديم و در فصل ششم به اين رهيافت رسيديم كه از ميان اقسام سه‏گانه نسخ، تنها نسخ حكم بدون تلاوت جايزاست و در همين قسم آن‏چه در قرآن اتفاق افتاده، نسخ قرآن به قرآن است. باتوجّه به اين امور، مجموعه آيات ناسخ و منسوخ در قرآن، شمارى اندك خواهندبود، كه البتّه فراگيرى آنها لازم است. متأسفانه بسيارى از نويسندگان علوم‏قرآن -به‏ويژه آنان كه در زمينه ناسخ و منسوخ كتاب مستقلى نگاشته‏اند- بدون‏توجه به شرايط نسخ و مراعات ساير ضوابط، چنان در تعيين آيات ناسخ ومنسوخ مبالغه كرده‏اند كه ناآشنايان به كتاب الهى را به اين گمان انداخته‏اند كه‏گويااصل، در قرآن بر «نسخ» بوده‏است. شيفتگى و گشاده‏دستى در خلقِ «نسخ» در قرآن، گروهى را واداشته تا تقسيمات عجيبى از خود ابداع نمايند و از زواياى گوناگونى به بحث در زمينه نسخ قرآن بپردازند. به عنوان نمونه تقسيمات زير رابنگريد:

الف) دسته‏بندى سوره‏هاى قرآن به اعتبار وجود ناسخ يا منسوخ

افراطيون گفته‏اند: سوره‏هاى قرآن به اين اعتبار به چهار دسته تقسيم مى‏شوند:

1. سوره‏هايى كه ناسخ و منسوخ ندارند (43 سوره).

2. سوره‏هايى كه ناسخ و منسوخ دارند (25 سوره و به نقل البرهان 31سوره).

3. سوره‏هايى كه فقط آيه ناسخ دارند (6 سوره).

4. سوره‏هايى كه فقط آيه منسوخ دارند (40 سوره).(14)

ما از ذكر نام سوره‏ها خوددارى نموده پاسخ دكتر صبحى صالح را به اين گروه بازمى‏گوييم:

در اين تقسيم، سوره‏هاى محكمات قرآن، كه خالى از نسخند، بيش از 43 سوره نيستند. بنابراين قاعده اوّليه در قرآن، نسخ است، نه اِحكام! و اصل اين است كه سوره‏هاى قرآن يا ناسخ داشته‏باشند يا منسوخ! حق اين است كه اصل و قاعده در تمام قرآن، اِحكام آيات آن است؛ جز در مواردى كه دليل صريحى بر نسخ دلالت نمايد كه به آن اخذ خواهيم نمود....(15)

زرقانى ضمن انتقاد از نحّاس، هبةاللَّه‏بن سلامه و ابن‏حزم و ديگرانى كه در تأليف كتاب‏هاى ناسخ و منسوخ خويش شمار آيات ناسخ و منسوخ را افزايش داده‏اند، اين امر را غلط قلمداد نموده و منشأ اشتباه آنان را چنين بيان كرده‏است:

اينان فريب چيزى را خورده‏اند كه از گذشتگان نقل گرديده و غافل شده‏اند كه مقصود گذشتگان از نسخ، معناى اصطلاحى امروز نبوده است؛ بلكه آنان ناسخ را اعم از بيانِ مجمل و تقييد مطلق و نظاير آن مى‏دانسته‏اند....(16)

ب) وجود نسخ در يك آيه

شيفتگان نسخ در جست‏وجو براى يافتن نواسخ قرآن، گاه به نتايج جالبى رسيده‏اند؛ مثلاً در مورد آيه يا أيّها الذين آمنوا عليكم أنفسَكم لايضرُّكم مَنْ ضَلَّ إذَاهْتَدَيْتُم‏(17) گفته‏اند: اوّلِ آن، منسوخ و آخر آن، ناسخ است!(18)

ج) وقوع نسخ در اوّل و آخر آيه

ابن‏عربى گفته‏است:

از شگفت‏ترين آيات نسخ در قرآن كريم اين آيه است: خُذِ الْعَفْوَ وَأمُرْ بالعُرفِ وأَعْرض عن الجاهلين.(19) اول و آخر اين آيه، منسوخند و وسط آن محكم است!(20)

د) نسخ ناسخ

شيفتگانِ نسخ، گفته‏اند: مواردى وجود دارد كه آيه ناسخى خود، منسوخ شده‏است.

زركشى مى‏گويد:

نسخِ ناسخ، جايز است و در اين صورت، ناسخ، منسوخ مى‏گردد؛ مثل قولِ خداوند: لكُمْ دينُكم وَلِىَ دين.(21) اين آيه با آيه فَاقْتُلوا المشركين‏(22) نسخ گرديده و سپس همين آيه با آيه حَتَّى يُعْطوا الجزيةَ عن يدٍ وهُمْ صاغِرون‏(23) نسخ شده است.

و نيز ناسخ آيه فاعْفوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يأتى اللَّهُ بِأَمْرِه،(24)آيه فَاقتُلُوا الْمشركين است كه اين آيه نيز به وسيله آيه حَتى يُعطوا الجِزيَةَ... نسخ گرديده‏است.(25)

ه) نسخِ آيات فراوان با يك ناسخ

ابن عربى گفته‏است:

آيه فَإِذا انْسَلَخَ الاَشْهُرُ الْحُرُم فَاقْتُلوا المشركين حيثُ وجدتُموهم‏(26) ناسخ 114 آيه است! و آخرِ همين آيه (فَإِنْ تابوا وَأَقاموا الصَّلوة وآتوا الزّكاة فَخَلّوا سَبيلَهُم إِنَّ اللَّه غفور رحيم) ناسخ اوّلِ آن است!(27)

گزيده مطالب

1. اصل در قرآن مجيد، عدم نسخ و اِحكام آيات آن است؛ جز در مواردى كه دليلى صريح بر نسخ دلالت نمايد.

2. افراط برخى از نويسندگان در خلقِ نسخ در قرآن چنان بوده‏است كه در نظر آنان فقط 43 سوره قرآن ناسخ و منسوخ ندارند!

3. وجود نسخ در ابتدا و انتهاى يك آيه، نسخ ناسخ و نسخ آيات فراوان با يك ناسخ از ابتكارات گشاده‏دستى‏هاى اين گروه است.

فصل هشتم بررسى آيات ناسخ و منسوخ

اگر از افراطى كه برخى در زمينه اكتشاف «نسخ» در قرآن كرده‏اند، بگذريم، با يك سير اجمالى در اقوالِ بزرگانِ قرآن‏شناس روشن مى‏گردد كه به تدريج با ضابطه‏مند شدن اصطلاح نسخ، دايره نواسخ قرآن محدود و محدودتر گرديده و نظر محقّقان متأخر خط بطلانى بر نظريّه طرفداران فراوانى نسخ كشيده است به‏گونه‏اى كه: «پيشينيان تا حدود پانصد آيه را منسوخ مى‏دانستند.»(28)

مصطفى زيد در كتاب خود، موارد ادّعايىِ نسخ را نزد متقدمان اين‏گونه گزارش مى‏كند:

ابوعبداللَّه، محمدبن حزم 214 مورد؛ ابوجعفر نحاس 134 مورد؛ ابن‏سلامه 213 مورد، و ابن‏جوزى 247 مورد را از مصاديق نسخ دانسته‏اند.(29)

سيوطى در الاتقان ضمن ردّ طرفداران كثرت نسخ، در يك بررسى در مورد آيات‏نسخ، از ابتدا تا انتهاى قرآن موارد معدودى را ذكر نموده است كه عبارتند از: سوره بقره شش آيه، آل‏عمران يك آيه، نساء دو آيه، مائده سه آيه، انفال سه آيه، نور دوآيه، احزاب يك آيه، مجادله يك آيه، ممتحنه يك آيه، مزّمّل يك آيه. مجموعه آيات منسوخ نزد سيوطى، 21 آيه است كه در منسوخ‏بودن يك مورد هم ترديد مى‏نمايد. زرقانى نيز به پيروى از سيوطى همين آيات را مورد بررسى قرار داده است.(30)

دكتر صبحى صالح پس از بيان اين مطلب كه محقّقان، آيات منسوخ قرآن را اندك مى‏دانند، به نظر سيوطى اشاره نموده مى‏گويد: «اگر بررسى نماييم، درمى‏يابيم آياتى كه پذيراى نسخند افزون بر ده آيه نخواهند بود.»(31)

آيةاللَّه محمدهادى معرفت در بررسى‏هاى خود، تنها هشت آيه را منسوخ مى‏داند، كه عبارتند از: آيه نجوا، آيه عدد مقاتلان، آيه اِمتاع، آيه جزاى فاحشه، آيه توارث به ايمان، آيات صفح، آيات معاهده و آيات تدريجى‏بودن تشريع قتال.(32)

علاّمه شعرانى نيز به پنج مورد از نسخ معتقد است.(33) آيةاللَّه خوئى، جز يك مصداق براى نسخ قائل نيست و آن آيه نجواست.(34)

سيد اسماعيل صدر افزون بر آيه نجوا، آيه 65 سوره انفال را نيز منسوخ مى‏داند.(35)

در پايان اين بحث آيات ناسخ و منسوخ در تفسير الميزان را انتخاب نموده به اختصار توضيح خواهيم داد.

1. آيه عفو و بخشش‏

...فاعْفوا واصْفَحوا حتّى يَأتِىَ اللَّه بأَمْرِه.(36) اين آيه دستور به گذشت از اهل كتاب درآغاز هجرت مى‏دهد. چراكه هنوز مسلمانان قدرت قابل ملاحظه‏اى نداشتند. علاّمه طباطبائى مى‏گويد: «گفته‏اند اين آيه با آيه قتال نسخ گرديده است.»(37) آيه قتال عبارت است از: قاتِلوا الَّذين لايؤمنونَ باللهِ ولا بالْيَوم الآخِرِ وَلا يُحرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّه وَرَسُولُه ولايدينون دينَ الْحَقِ من الّذين اوُتُوا الكتابَ حتَّى يُعطُوا الجزيَةَ عَنْ يدٍ وهُم صاغِرون؛(38) با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى‏آورند و آن‏چه را خدا و فرستاده‏اش حرام كرده‏اند، حرام نمى‏دارند و متديّن به دين حق نمى‏گردند، كارزار كنيد تا با جكمال‏ج خوارى به دست خود جزيه دهند.

از اين كه علاّمه پس از نقل نسخ آيه سوره بقره، بر آن ايرادى نگرفته، چنين برمى‏آيد كه نظر خود وى نيز در اين زمينه، مثبت بوده است.

2. آيه نسخ حرمت زناشويى در شب‏هاى ماه رمضان‏

أُحِلَّ لَكُمْ ليلَةَ الصّيامِ الرَّفَثُ إلى‏ نساءِكُم هُنَّ لباسٌ لكم واَنتم لِباسٌ لَهُنَّ...(39) در شب‏هاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گرديده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستيد....

اين آيه با نزولش حرمت را نسخ و حليّتِ نزديكى با همسران را تشريع نمود؛ همان‏گونه كه گروهى از مفسّران اين عقيده را دارند و تعابيرى نظير أُحِلَّ لكم و كُنتم تختانون و فتابَ عليكم و فالآن باشروهنّ در آيه، اشعار يا دلالت بر حرمت سابق مى‏كند.(40)

3. آيه جزاى فاحشه‏

واللاّتى يأتينَ الْفاحِشَةَ من نِساءِكُم فاستشهدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعةً منكُمْ فإِن شَهِدُوا فَاَمْسِكوهُنَّ فىِ البيوتِ حتَّى يتوفّاهُنَّ الْمَوتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سبيلاً؛(41) و از زنان شما، كسانى كه مرتكب زنا مى‏شوند، چهار تن از ميان خود جمسلمانان‏ج بر آنان گواه گيريد؛ پس اگر شهادت دادند، آنان جزنان‏ج را در خانه‏ها نگاه داريد تا مرگشان فرارسد، يا خدا راهى براى آنان قرار دهد.

علاّمه مى‏نويسند:

ظاهراً همان‏گونه كه گروهى از مفسّران گفته‏اند: مراد از «فاحشه» در اين آيه «زنا» ست و روايت نموده‏اند كه: پيامبر، هنگام نزول آيه جَلْد(42) فرمود: اين همان «سَبيلى» است كه خدا براى زنان زناكار قرار داده‏است. شاهد بر اين مطلب اين است كه آيه با جمله أو يجعل اللَّه لَهُنَّ سبيلاً ظهور بر اين مطلب دارد كه حكمِ آيه در آينده نسخ مى‏گردد.

ترديد در آيه اشعار دارد به اين كه ممكن است اين حكم نسخ شود و چنين نيز شد؛ حكم جَلْد و تازيانه، حكم حبس ابد آنها را نسخ نمود و بديهى است كه حكمى كه در اواخر زمان حيات پيامبر و پس از آن حضرت بر زنان زناكار جارى مى‏گرديد، زدن تازيانه بود و نه حبس ابد آنها در خانه. بنابراين آيه با فرض اين كه دلالت بر حكم زنان زناكار داشته باشد، با آيه جَلْد (الزّانية والزّانى‏، فاجلدوا كُلَّ واحدٍ منهما مأة جَلْدة...؛ به هر زن زناكار و مرد زناكار صد تازيانه بزنيد...) نسخ گرديده است.(43)

4. آيه توارث از طريق ايمان‏

إِنَّ الذينَ آمنوا وهاجَروا وجاهَدوا بأموالِهم وأَنْفُسِهِم فى‏ سبيل اللَّهِ والّذينَ آوَوْا ونَصَروا أولئك بعضُهم أولياءُ بعضٍ...؛(44) كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده‏اند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد نموده‏اند و كسانى كه جمهاجران راج پناه داده‏اند و يارى كرده‏اند، آنان ياران يكديگرند....

از بيان علاّمه طباطبائى چنين استفاده مى‏شود كه، ولايت بر ارث با اخوّت دينى و نه نَسَب و قرابت، در آغاز هجرت، ميان مهاجران و انصار، امرى مسلّم بوده است. پيامبر ميان اصحاب خويش عقد اخوّت برقرار نمود و آنان با همين اخوّت از يكديگر ارث مى‏بردند. مجمع‏البيان از امام باقر(ع) نقل مى‏كند: اِنَّهم كانُوا يَتَوارثونَ بالمُؤاخاة؛ مسلمانان به سبب برادرى دينى از يكديگر ارث مى‏برند.

درّالمنثور به نقل از ابن‏عبّاس مى‏گويد: پيامبر ميان اصحاب خويش برادرى ايجاد نمود و بعضى را وارث بعضى ديگر گرداند؛ تا آن‏گاه كه آيه وأُولوا الأرحامِ بعضُهم أَوْلى ببعضٍ فى‏ كتاب اللَّه؛(45) و خويشاوندان جطبق‏ج كتاب خدا، بعضى جنسبت‏ج به بعضى اولويّت دارند جوج بر مؤمنان و مهاجران جمقدّمندج...، نازل گرديد.

با نزول اين آيه، ارث به نَسَب، جاى توارث به ايمان را گرفت.(46)

5. آيه نجوا

يا أَيُّهَا الذينَ آمَنوا إِذا ناجيتم الرَسُول فَقَدّموا بينَ يَدَى نَجواكم صَدَقة...؛(47) اى‏كسانى كه ايمان آورده‏ايد، هرگاه با پيامبر جخداج گفت‏وگوى محرمانه مى‏كنيد، پيش از گفت‏وگوى محرمانه خود صدقه‏اى تقديم بداريد....

آيه فوق را همه قرآن‏شناسان شيعى و بسيارى از دانشمندان سنّى، جزو آيات منسوخ قرآن مى‏دانند. قبلاً اشاره كرديم آيةاللَّه خوئى، تنها مصداق نسخ در قرآن را همين آيه دانسته است. در شأن نزول اين آيه گفته‏اند: مسلمانان در اثر كثرت سؤالات غيرلازم، وقت پيامبر را بى‏نتيجه مى‏گرفتند، اين آيه نازل شد و براى هر بار صحبت، انفاق يك درهم را به عنوان صدقه واجب نمود.

علاّمه طباطبائى مى‏گويد:

مؤمنان و صحابه، نجوا با پيامبر را براى خوف از بخشش مال، ترك نمودند و هيچ‏كس جز علىّ‏بن ابى‏طالب با پيامبر سخن نگفت. على(ع) ده مرتبه اقدام به اين كار نمود و براى هر مرتبه يك صدقه داد؛ تا آن‏كه آيه بعدى از همين سوره نازل شد و شديداً صحابه و مؤمنان را مورد عتاب قرار داد: ءَأَشفَقْتُم اَنْ تُقَدِّموا بَيْنَ يَدى نجواكُم صَدَقات...؛ آيا ترسيديد كه پيش از گفت‏وگوى محرمانه خود، صدقه‏اى تقديم بداريد....

با نزول اين آيه، حكم آيه سابق نسخ گرديد.(48)

6. آيه عدد مقاتلان‏

يا أيّها النبىّ حَرِّضِ الْمؤمنين عَلَى الْقِتال إِن يَكُنْ مِنْكُمْ عشرُونَ صابرونَ يَغْلِبُوا مأتين وإن يَكُنْ منكُم مأَة يَغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الّذينَ كفَرُوا بِأَنَّهم قومٌ لايفقهون؛(49) اى پيامبر، مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از جميان‏ج شما بيست تن، شكيبا باشند، بر دويست تن، چيره مى‏شوند و اگر از شما يك صد تن باشند بر هزار تن از كافران پيروز مى‏گردند؛ زيرا آنان قومى هستند كه نمى‏فهمند.

در مورد اين آيه، گرچه التمهيد آن را از آياتى دانسته است كه با آيه بعدش نسخ مى‏گردد،(50) البيان و الميزان، سياق هر دو آيه را، شاهدى بر نزول همزمان آنها دانسته‏اند؛ بنابراين ناسخ‏بودن آيه دوم، نسبت به آيه اوّل را نمى‏پذيرند.(51)

گزيده مطالب

1. با ضابطه‏مند شدن اصطلاحِ نسخ، ديگر نظريات بعضى از متقدّمان كه شمار آيات منسوخ را تا پانصد آيه ذكر نموده‏اند، ارزش علمى خود را از دست داده‏است.

2. قرآن‏شناسان شيعى و سنّىِ معاصر تعداد آيات منسوخ را بسيار اندك مى‏دانند. دكتر صبحى صالح ده آيه، آيةاللَّه معرفت هشت آيه، علامه شعرانى و علامه طباطبائى پنج آيه و آيةاللَّه العظمى خوئى فقط يك آيه را در كل قرآن منسوخ مى‏دانند.

3. پنج مورد از آيات منسوخ عبارتند از: آيه عفو و صفح؛ آيه نسخ حرمت زناشويى در شب‏هاى رمضان؛ آيه جزاى فاحشه؛ آيه توارث از طريق ايمان؛ آيه‏نجوا.

پرسش

1. نسخ را در لغت تعريف كرده مكاتب سه‏گانه در تعريف اصطلاحى آن را توضيح‏دهيد.

2. قرآن‏شناسان معاصر به كدام يك از مكاتب در تعريف نسخ گرايش دارند؟ توضيح دهيد.

3. شروط نسخ را بيان كنيد.

4. با توجه به شروط نسخ، تعريفى دقيق از آن ارائه نماييد.

5. دو آيه از قرآن را كه بر وقوع نسخ دلالت دارند، ذكر نماييد.

6. معناى حقيقى و مجازى نسخ در قوانين را بيان نموده، توضيح دهيد نسخ در احكام دينى مربوط به كدام‏يك است.

7. منكران نسخ به چه امورى استناد كرده‏اند؟ پاسخ آنان چيست؟

8. كدام يك از اقسام نسخ در قرآن صحيح است؟ علت بطلان بقيه چيست؟

9. آيا نسخ قرآن به خبر متواتر و خبر واحد صحيح است؟ بر فرض صحّت، چنين نسخى واقع شده است؟

10. سه مورد از آيات منسوخ را همراه با آيات ناسخ آن، ذكر نموده مختصراً توضيح دهيد.

پژوهش

1. به نظر شما سير تحول تعاريف نسخ از سوى دانشمندان از نظر زمانى با پديدآمدن مكاتب بيان، خطاب و رفع به طور كامل منطبق بوده است؟ چرا؟

2. با مراجعه به اقوال متقدمان، محدوده و قلمرو نسخ در اصطلاح آنان را با قلمرو نسخِ اصطلاحىِ مورد نظر متأخّران مقايسه نماييد.

3. در زمينه «بَداء» در مكتب كلامى شيعه تحقيقى ارائه دهيد.

4. نسخ تلاوت و حكم و نسخ تلاوت بدون حكم از سوى بعضى از اهل سنت تأييد شده است. موارد ادّعاشده را نقل و سپس نقد نماييد.

5. پنج نمونه از آيات ادعايى نسخ‏شده (غير از موارد ذكرشده در كتاب) را مورد تجزيه و تحليل قرارداده، نظر نهايى خويش را در ردّ يا قبول نسخ آنها بيان كنيد.

پى‏نوشتها:‌


1 . نساء(4) آيه 82.

2 . براى آگاهى از اين شبهات ر.ك: التمهيد، ج‏2، ص‏294 - 297؛ و دكتر مصطفى زيد، النسخ فى القرآن الكريم، ص 27 - 52. متأسفانه اين محقق در آغاز كتاب خويش در رابطه با نسخ و بَداء، بدون آن‏كه از اعتقاد شيعه آگاهى صحيح داشته‏باشد، نسخ و بَداء را به معناى غير قابل قبول آن به شيعه نسبت مى‏دهد. نسبت او نه از روى تحقيق بلكه تقليدى محض از گذشتگان است.

خلق را تقليدشان بر باد داد
اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد

3 . ر.ك: البرهان، ج‏1، ص‏169 و 170؛ الاتقان، ج‏2، ص‏705؛ مناهل العرفان، ج‏2، ص‏212.

4 . البرهان، ج‏2، ص‏171؛ الاتقان، ج‏2، ص‏705.

5 . التمهيد، ج‏2، ص‏282 - 286.

6 . مباحث فى علوم القرآن، ص‏256.

7 . البرهان، ج‏2، ص‏166.

8 . البيان، ص‏285.

9 . مباحث فى علوم القرآن، ص‏265.

10 . الاتقان، ج‏2، ص‏706.

11 . الاتقان، ج‏2، ص‏701؛ مناهل العرفان، ج‏2، ص‏237.

12 . مناهل العرفان، ج‏2، ص‏244.

13 . البيان، ص‏286.

14 . ر.ك: ابن حزم اندلسى، الناسخ والمنسوخ، ص‏10 - 12؛ البرهان، ج‏2، ص‏164 و 165؛ الاتقان، ج‏2، ص‏704.

15 . مباحث فى علوم القرآن، ص‏273.

16 . مناهل العرفان، ج‏2، ص‏253 و 254.

17 . مائده(5) آيه 105.

18 . مباحث فى علوم القرآن، ص‏264، به نقل از ابن‏عربى.

19 . اعراف(7) آيه 199.

20 . البرهان، ج‏2، ص‏171؛ مباحث فى علوم القرآن، ص‏264.

21 . كافرون(109) آيه 6.

22 . توبه(9) آيه 5.

23 . همان، آيه 29.

24 . بقره(2) آيه 109.

25 . البرهان، ج‏2، ص‏162.

26 . توبه(9) آيه 5.

27 . البرهان، ج‏2، ص‏171.

28 . الفوز الكبير فى اصول التفسير.

29 . رساله «ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علاّمه»، ص‏106 و 107.

30 . ر.ك: الاتقان، ج‏2، ص‏708 - 712؛ مناهل العرفان، ج‏2، ص‏256 - 270.

31 . مباحث فى علوم القرآن، ص‏273 و 274.

32 . ر.ك: التمهيد، ج‏2، ص‏300 - 316.

33 . رساله «ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علاّمه»، ص‏107.

34 . البيان، ص‏373 - 380.

35 . رساله «ناسخ و منسوخ در قرآن و ديدگاه علاّمه»، ص‏107.

36 . بقره (2) آيه 109 .

37 . الميزان، ج‏1، ص‏257.

38 . توبه (9) آيه 29.

39 . بقره(2) آيه 187.

40 . الميزان، ج‏2، ص‏45.

41 . نساء(4) آيه 15.

42 . نور (24) آيه 2.

43 . الميزان، ج‏4، ص‏233.

44 . انفال(8) آيه 72.

45 . احزاب(33) آيه 6.

46 . ر.ك: الميزان، ج‏9، ص‏141 - 143 و نيز ر.ك: التمهيد، ج‏2، ص‏309 و 310.

47 . مجادله(58) آيه 12.

48 . الميزان، ج‏19، ص‏189؛ البيان، ص‏373 - 380؛ التمهيد، ج‏2، ص‏300.

49 . انفال(8) آيه‏65.

50 . التمهيد، ج‏2، ص‏301.

51 . ر.ك: البيان، ص‏354؛ الميزان، ج‏9، ص‏125.