ارزشها و ضد ارزشها در قرآن

آیت الله حاج شیخ ابو طالب تجلیل تبریزى

- ۲۲ -


تفسير: در آيه شريفه فاحشه با ظلم بر نفس دو عنوان قرار داده شده ، مفسران سه نوع فرق ميان آنها گذاشته اند.
(1) مراد از فاحشه زنا، و مراد از ظلم بر نفس ساير گناهان است .
(2) مراد از فاحشه گناه كبيره ، و مراد از ظلم بر نفس گناه صغيره است .
(3) مراد از فاحشه گناهى است كه با عمل انجام گيرد، و مراد از ظلم بر نفس ‍ گناهى است كه با زبان انجام يابد.
انتحار و خودكشى
ولا تلقوا بايديكم الى التهلكة (1247)
((با دست خود، خويشتن را در هلاكت نيندازيد)).
ولا تقتلوا انفسكم (1248) .
((خويشتن را نكشيد)).
آميزش با زنان در حال حيض
و يسئلونك عن المحيض قل هو اذى فاعتزلوا النساء فى المحيض ولا تقربو هن حتى يطهرن (1249)
((ترا از حيض مى پرسند، بگو آن ، آزارى است ؛ پس در حال حيض از زنان دورى جوئيد و با آنان تا پاك نشوند نزديكى نكنيد)).
انحراف جنسى
انكم لتاءتون الرجال شهوة من دون النساء... و امطرنا عليهم مطرا فانظر كيف كان عاقبة المجرمين (1250)
((سخن لوط، به قوم خود (شما) به جاى زنان (به سوى ) مردان مى رويد... و بارانى (از سنگ هاى ريز) بر آنها فرود آوريم پس بنگر، عاقبت گناهكاران چگونه شد)).
ازدواج با زنان مشرك
ولا تنكحوا المشركات حتى يؤ من (1251)
((با زنهاى مشرك نكاح (و ازدواج ) نكنيد تا (آنگاه ) كه ايمان آورند)).
اخراج زنان از خانه هاى خود
لا تخرجوهن من بيوتهن ولا يخرجن الا ان ياءتين بفاحشة مبينة (1252)
((زنان را از خانه هايشان بيرون مكنيد، مگر آنكه به عمل فحشا، بطور آشكار مرتكب شوند)).
مرد حق ندارد زنش را بعد از طلاق هم از خانه اى كه هنگام طلاق در آن خانه ساكن است بيرون نمايد مگر اينكه طلاق ، بائن باشد كه احكام آن در كتب فقهيه موجود است .
اتراف و يا زياده روى در تنعم ، و دلبخواهى بودن در زندگى
مترف در لغت چنانچه در ((المنجد)) گويد به معانى : ستمگر، متنعم ، و كسى كه هر كارى را دلش خواست مى كند و از او ممانعت نمى شود، آمده است .
راغب در ((مفردات القرآن )) اين كلمه را در قرآن كريم به توسع در نعمت معنى كرده است .
در تفسير مجمع البيان در تفسير سوره ((اسراء)) از ابن عرفه نقل مى كند كه مترف به معنى كسى است كه به حال خود گذاشته شده و هر چه خواست مى كند و ممانعتى از او به عمل نمى آيد. سپس در تفسير آيه امرنا مترفيها مى گويد مراد، رؤ سا و زمامداران بلد هستند، و نيز در تفسير ((سوره مؤمنون )) آنرا به معنى متنعم و رئيس و زمامدار گرفته است .
حتى اذا اخذنا مترفيهم بالعذاب اذاهم تجئروا لايجئرون اليوم انكم منا لا تنصرون (1253)
((تا آنگاه كه مترفين آنان را به عذاب گرفتار كرديم ، ناگهان تضرع مى كنند، امروز (روز قيامت ) تضرع نكنيد، شما از ما يارى نخواهيد يافت )).
وكذلك ما ارسلنا من قبلك فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا وجدنا ابائنا على امة و انا على اثارهم مقتدون (1254)
((همچنان پيش از تو ترساننده اى در ديارى نفرستاديم جز آنكه مترفان آن ديار گفتند: ما پدران خود را از امتى يافتيم ، و ما از آنان پيروى مى كنيم )).
و ما ارسلنا فى قرية من نذير الا قال مترفوها انا بما ارسلتم به كافرون (1255)
((در هيچ ديارى ترساننده اى نفرستاديم ، جز آنكه مترفان آن ديار گفتند ما به آنچه شما پيام آورده ايد كافريم )).
و اذا اردنا ان نهلك قرية امرنا مترفيها ففسقوا فيها فحق عليها القول فدمرناها تدميرا(1256)
((هرگاه بخواهيم كه (اهل ) ديارى را به هلاكت رسانيم مترفان آنان را امر كنيم در آن ديار فسق نمايند آنگاه سخن (وعده عذاب ) بر آن ديار حتمى شده ، پس آنرا هلاك سازيم هلاك ساختنى )).
توضيح : قريه ، در عربى به هر محل اجتماع انسان ها اعم از شهر و ده اطلاق مى شود.
انهم كانوا قبل ذلك مترفين و كانوا يصرون على الحنث العظيم (1257)
(((اصحاب شمال كه در جهنم خواهند بود) آنان قبل از آن مترف بودند، و بر گناه بزرگ اصرار مى ورزيدند)).
باز داشتن از ياد خدا
و من اظلم ممن منع مساجدالله ان يذكر فيها اسمه وسعى فى خرابها(1258)
((كيست ظالمتر از آن كس كه از بردن نام خدا در مسجدها جلوگيرى كند، و كوشش در خرابى آنها بنمايد)).
اراءيت الذى ينهى عبدا اذا صلى ... كلا لئن لم ينته لنسفعا بالناصية ناصية كاذبة خاطئة (1259)
((آيا تو ديدى آن كس را كه از نمازگزاران بنده اى نهى مى كرد... اگر از اين عمل خوددارى نكند پيشانى او را گرفته ، بسوى آتش مى كشيم پيشانى كه كاذب و خطاكار است )).
تفسير: اين آيه در مورد ابوجهل نازل شده كه پيامبر گرامى را از نماز خواندن منع مى كرد.
باز داشتن از راه خدا
الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا و هم بالاخره هم كافرون اولئك لم يكونوا معجزين فى الارض و ما كان من دون الله من اولياء يضاعف لهم العذاب ما كانوا يستطيعون السمع وما كانوا يبصرون اولئك الذين خسروا انفسهم و ضل عنهم ما كانوا يفترون الجرم انهم فى الاخرة هم الاء خسرون (1260)
((كسانى كه از راه خدا باز مى دارند، و به دنبال منحرف ساختن آن بوده و خود به روز قيامت ايمان ندارند، آنان در زمين (خداى را) ناتوان نتوانند ساخت ، و در برابر خدا براى آنان ياورانى نيست ؛ عذاب آنها مضاعف خواهد بود، كه آنها نمى توانستند (حق را) بشنوند و ببينند آنان خويشتن را به خسارت انداخته ، از دست دادند، و آنچه به افترا مى گفتند به نتيجه نرسيد، به ناچار آنها در آخرت ، شديدا زيانكارند)).
الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله اضل اعمالهم ))(1261)
((آنان كه كافر شدند و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند، (خدا) اعمال (نيكوى ) آنها را بى فايده مى سازد)).
ان الذين كفروا وصدوا(1262) عن سبيل الله ثم ماتواوهم كفار فلن يغفر الله لهم (1263)
((كسانى كه كافر شده و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند، سپس در حال كفر مردند، هرگز خدا آنان را نمى آمرزد)).
و تذوقوا السوء بما صددتم عن سبيل الله (1264)
((تا بچشيد بدى (عذاب ) را بسبب آنكه از راه خدا باز داشتيد)).
ان الذين كفروا وصدوا عن سبيل الله قد ضلوا ضلالا بعيدا(1265)
((آنان كه كفر ورزيده و (مردم را) از راه خدا باز داشتند به گمراهى سختى دچار شده اند)).
الذين كفروا و صدوا عن سبيل الله زدناهم عذابا فوق العذاب (1266)
((كسانى كه كافر شدند، و از (پيمودن ) راه خدا امتناع كردند (يا ديگران را از راه خدا باز داشتند)، عذابى بر عذاب آنها افزوديم )).
تفسير: در تفسير ((صد عن سبيل الله )) در اين آيه چنانچه اشاره كرديم دو معنى گفته شده ، زيرا كلمه ((صد)) بمعنى منع و امتناع ، هر دو آمده است .
اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله انهم ساء ما كانوا يعملون (1267)
((منافقان سوگندهاى خود را سپر قرار داده و (ديگران را) از راه خدا باز داشتند (يا خود از قبول اسلام امتناع نمودند) چه كار زشتى مرتكب شدند)).
تفسير: در اين آيه هم برخى از مفسران ، معنى آيه را باز داشتن ديگران از راه خدا و برخى امتناع خود، از قبول اسلام دانسته اند.
اتخذوا ايمانهم جنة فصدوا عن سبيل الله فلهم عذاب مهين (1268) ((منافقان )) سوگندهاى خود را سپر قرار داده (و به آن از خود دفع تهمت مى كنند) خود و ديگران را از راه خدا باز مى دارند، براى آنان عذاب خوار كننده خواهد بود)).
بهتان و افترا
((بهتان و افتراء بدروغ نسبت ناروا به كسى دادن است ، افتراء مشتمل بر دو جهت محرمه ، دروغ و تجاوز به عرض و آبروى مردم است .
ومن يكسب خطيئة اواثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا و اثما مبينا(1269)
((هر كس خطا يا گناهى مرتكب شده سپس آن را به بى گناهى نسبت دهد بهتان و گناه آشكارى را بر دوش كشيده است )).
والذين يؤ ذون المؤمنين و المؤمنات بغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا(1270)
((كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمنه را بغير چيزى كه مرتكب شده اند آزار كنند، بهتان ، و گناه آشكارى را بر دوش كشيده اند)).
در اصول كافى از امام صادق عليه السلام آمده است كه فرمود:
اذا اتهم المؤمن اخاه انماث الايمان من قلبه كما ينماث الملح فى الماء(1271)
((هرگاه مؤمن به برادر خود تهمت زند، ايمان در دل او همانند نمك در آب ذوب شده و از بين مى رود.
بدگمانى
يا ايها الذين امنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم (1272)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از بسيارى از گمانها، در حق همديگر اجتناب كنيد، كه برخى از گمانها گناه است )).
بخل
و اما من بخل واستغنى و كذب بالحسنى فسنيسره للعسرى و ما يغنى عنه ماله اذا تردى (1273)
((اما كسى كه بخل ورزيده و بخواهد (با نگهداشتن آنچه در انفاق آن بخل نموده ) غنى شود و ثواب آخرت را تكذيب كند، براى او سختى را (يعنى اعمالى را كه موجب عذاب و كيفر خواهد شد)، فراهم مى سازيم )).
تفسير: مراد آن است كه از او سلب توفيق نموده ، او را به حال خود، رها مى كنيم تا اعمالى را كه موجب عذاب و كيفر خواهد شد مرتكب شود.
ولا يحسبن الذين يبخلون (1274) بما اتاهم الله من فضله هو خيرا لهم بل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة ، ولله ميراث السموات والارض والله بما تعملون خبير(1275)
((كسانى كه به آنچه خدا از فضل خود به آنها داده بخل مى ورزند، گمان نكنند كه آن (كار) براى آنها خير است ، بلكه شر است ، و به زودى آنچه از دادن آن بخل ورزيده اند طوق شده و در روز قيامت بگردنشان آويخته شد.
و ميراث آسمانها و زمين از آن خدا بوده و به آنچه مى كنيد آگاه است .
تفسير: اين آيه به كسانى تفسير شده كه از دادن زكات ، امتناع نمايند، ولى به احتمال زياد شامل همه حقوق واجب مالى مى باشد كه عمده آن زكات و خمس است .
كلا انها لظى نزاعه للشوى تدعوا من ادبر و تولى و جمع فاوعى ، ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخير منوعا.))(1276)
((همانا (دوزخ ) آتش مشتعل است ، كه پوست و گوشت را مى كند، به خود مى طلبد آن كس را كه در آن پشت (به ايمان ) كرده و (از طاعت خدا و رسول ) سرباز زده ، و گردآورى ثروت نموده و نگهدارى كرده است .
به تحقيق انسان آزمند آفريده شده ، و هرگاه به او شر (فقر) برسد بى تابى مى كند؛ و هرگاه خير (غنى و ثروت ) به او برسد منع مى كند (و از صرف مال در مصارف خير، خوددارى مى كند)).
فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون ... و يمنعون الماعون .))(1277)
((واى بر آن نمازگزاران كه از نماز خود غافلند... (يا آنانكه ريا مى كنند) و ((ماعون )) شى ء مورد انتفاع را منع مى كنند)).
توضيح : ابوبصير گويد:
امام صادق عليه السلام فرمود: قرض و كار خير و اثاث البيت كه بعاريت داده شود ماعون است ، زكات نيز، ماعون است .
و من يوق شح نفسه فاولئك هم المفلحون (1278)
((كسانى كه از بخل بازداشته شوند رستگارانند)).
ها انتم هؤ لاء تدعون لتنفقوا فى سبيل الله فمنكم من يبخل و من يبخل فانما يبخل عن نفسه (1279)
((شما دعوت شده ايد كه در راه خدا انفاق كنيد؛ اما برخى از شما بخل مى ورزيد، هر كس در انفاق بخل كند بر ضرر خود اوست )).
القيا فى جهنم كل كفار عنيد مناع للخير معتد مريب (1280)
((هر بسيار كفران كننده و از حق كنار رونده و بسيار منع كننده از خير (صرف مال در راه خير) تجاوزگر شك كننده را در جهنم بيندازيد)).
متاع للخير معتد اثيم (1281)
((در وصف (كسانى كه پيامبر از متابعت آنان نهى شده ) بسيار منع كننده از خير (صرف مال در راه خير) تجاوزگر گناهكار)).
امر به بخل كردن ديگران
والله لا يحب كل مختال فخور الذين يبخلون و ياءمرون الناس بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد(1282)
((خدا متكبران فخر فروش را دوست ندارد، آنان كه بخل مى ورزند و مردم را به بخل امر مى كنند، هر كس (از آنچه خدا به آن مى خواند) روگردان شود بى نياز نمى گردد، خدا است كه بى نياز است و (به همه صفات حميده ) ستوده است )).
پيمان شكنى و نقض عهد
الذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امرالله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك هم الخاسرون (1283)
((كسانى كه عهد خدا را پس از آن كه محكم بستند، مى شكنند و آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده است (مانند صله رحم و دوستى على (ع ) و مؤ منان و اولياى خدا) قطع كرده و در زمين فساد مى كنند، آنها هستند كه زيانكارانند)).
ولا تنقضوا الايمان بعد توكيدها(1284)
((هرگز سوگند و پيمان را كه مؤكد و استوار گرديد مشكنيد)).
والذين ينقضون عهدالله من بعد ميثاقه و يقطعون ما امرالله به ان يوصل و يفسدون فى الارض اولئك لهم اللعنة و لهم سوء الدار(1285)
((كسانى كه عهد خدا را پس از آنكه محكم بستند مى شكنند و آنچه را كه خدا امر به پيوند آن كرده است (مانند صله رحم و دوستى على (ع ) و مؤمنان و اولياء خدا) قطع مى كنند و در زمين فساد مى كنند، لعنت خدا و منزلگاه عذاب دوزخ ، نصيب اينان است )).
و من يتعد حدودالله فاولئك هم الضالمون (1286)
((كسانى كه از حدود خدا تجاوز كنند، همانا آنان ستمكارانند)).
توضيح : حدود خدا همان احكام الهيه است كه حدود و مرزهاى حلال و حرام را مشخص ساخته است .
تغيير حال از طاعت به معصيت
ذلك باءن الله لم يك مغيرا نعمة انعمها على قوم حتى يغيروا ما باءنفسهم و ان الله سميع عليم (1287)
((خدا نعمتى را كه به گروهى ارزانى داشته سلب نمى كند، جز آنكه خود آنها در حالت خويش تغييرى به وجود آورند. همانا خدا شنواى دانا است )).
توضيح : از اين آيه استفاده مى شود كه سلب نعمت از ناحيه خداوند متعال ، تنها در صورتى رخ مى دهد كه انسان در خود حالتى به وجود آورد كه كيفر آن نعمتى را كه خدا به او عطا فرموده ، باز ستاند.
ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما باءنفسهم (1288)
((همانا خدا تغيير نمى دهد آنچه در گروهى هست مگر آنكه خود آنان آنچه را كه در خودشان است تغيير دهند)).
تجاوز به حقوق ديگران
يا ايهاالناس انما بغيكم على انفسكم متاع الحيوة الدنيا ثم الينا مرجعكم فننبئكم بما كنتم تعملون (1289)
((اى مردم تجاوز شما به همديگر در متاع زندگى دنيا است ، از آن پس ‍ بازگشت شما بسوى ما است ، پس شما را خبر خواهيم داد به آنچه مى كرديد)).
وينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم لعلكم تذكرون (1290)
((خدا نهى فرموده است شما را از فحشاء و منكر و تجاوز (به حقوق ديگران ) و پند مى دهد شما را باشد كه متذكر شويد)).
قل انما حرم ربى الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم والبغى بغير الحق وان تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطانا و ان تقولوا على الله ما لا تعلمون (1291)
((بگو پروردگار من اعمال قبيح را چه آشكار و چه پنهان حرام نموده است ، و همچنين تجاوز بدون داشتن ، حق ، و همچنين شريك قرار دادن به خدا كه توانائى اقامه دليل بر آن را بشما نداده ، و همچنين نسبت دادن چيزى را به خدا كه آن را نمى دانيد حرام نموده است )).
تعدى بر يتيمان
فاما اليتيم فلا تقهر(1292)
((بر يتيم غلبه نكن )).
يعنى : بر او غلبه نكرده ، مال يا حق او را پامال نكن و به قول برخى از مفسران يعنى او را حقير و پست مشمار.
به عناوين اكرام يتيم و احسان به يتيم و تجاوز به مال يتيم نيز مراجعه شود.
تجاوز به مال يتيم
قل الله يفتيكم فيهن و ما يتلى عليكم فى الكتاب فى يتامى النساء اللاتى لا تؤ تونهن ما كتب لهن و ترغبون ان تنكحوهن و المستضعفين من الولدان و ان تقوموا لليتامى بالقسط(1293)
((بگو خدا و آنچه از آيات كتاب خدا براى شما تلاوت شود فتوا خواهد داد هم در حق زنان و دختران يتيمشان كه مهر و حقوق آنان را نداده خواهيد به نكاح در آوريد و هم در حق فرزندان ناتوان ، و در مورد يتيمان عدالت پيشه گيريد)).
ان الذين ياكلون اموال اليتامى ظلما انما ياكلون فى بطونهم نارا وسيصلون سعيرا(1294)
((كسانى كه به ظلم اموال يتيمان را مى خورند، آنان آتش به شكمهاى خود فرو مى ريزند و به زودى در آتش خواهند سوخت )).
تفسير: از حضرت باقر عليه السلام روايت شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
در روز قيامت مردمانى از گور بلند مى شوند كه آتش از دهن آنان زبانه مى كشد. عرض شد آنان چه كسانى هستند؟ اين آيه را تلاوت فرمود(1295) .
به فصل ((اكرام يتيم )) هم مراجعه شود.
واتوا اليتامى اموالهم ولا تتبدلوا الخبيث بالطيب (1296)
((اموال يتيمان را به خودشان دهيد و پليد را به جاى پاكيزه نگزينيد)).
تفسير: منظور از پليد، مال حرام ، و منظور از پاكيزه ، مال حلال است . ممكن است از اين آيه آنچه را كه در برخى از روايات وارد شده كه هر كس رزق معينى دارد اگر از حرام آن را كسب كند از حلال او كسر خواهد شد، استفاده نمود.
ولا تقربوا مال اليتيم الا بالتى هى احسن (1297)
((به مال يتيم جز به طريقه نيكوتر نزديك نشويد)).
اءراءيت الذى يكذب بالدين فذلك الذى يدع اليتيم (1298)
((آيا تو ديدى آنان را كه دين را تكذيب مى نمود، او همان است كه يتيم را بدرشتى از خود مى راند.)) و به قول بعضى از مفسران او را از حق خود باز مى داشت .(1299)
تحريم حلال خدا
يا ايها الذين امنوا لا تحرموا طيبات ما احل الله لكم ولا تعتدوا ان الله لايحب المعتدين (1300)
((اى مردم كه ايمان داريد چيزهاى پاكيزه اى را كه خدا بر شما حلال كرده بر خود حرام ننموده و تجاوز نكنيد، كه خدا تجاوز كنندگان را دوست ندارد)).
قد خسرالدين قتلوا اولادهم سفها بغير علم وحرموا ما رزقهم الله افتراء على الله قد ضلوا وما كانوا مهتدين (1301)
((زيانكار شدند كسانى كه فرزندان خود را به سفاهت و نادانى كشتند. و آنچه را كه خدا به آنان رزق داده بود، حرام كرده و به خدا دروغ بستند)).
يعنى : چيزى را كه خدا حرام ننموده ، گفتند خدا حرام كرده است .
تعاون بر گناه و دشمنى
تعاون يعنى هميارى ، تعاون بر گناه به معنى كمك كردن به همديگر در انجام معصيت و عمل حرام است . قرآن در اين باره مى فرمايد:
ولا تعاونوا على الاثم والعدوان (1302)
((بر گناه و دشمنى هميارى نكنيد)).
ترك نهى از منكر
منكر عملى است كه عقل يا شرع آن را انكار نموده و ممنوع كرده اند. طبق قاعده ملازمه ، عقل سليم و شرع همواره با هم مطابقت دارند، قرآن در مذمت كفار بنى اسرائيل مى گويد:
كانوا لايتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون (1303)
((از ارتكاب منكر همديگر را نهى نمى كنند، چه زشت است آنچه (اين چنين رفتار) كه انجام مى دهند)).
تفرقه افكنى
والذين اتخذوا مسجدا ضرارا وكفرا و تفريقا بين المومنين وارصادا لمن حارب الله ورسوله من قبل وليحلفن ان اردنا الا الحسنى والله يشهد انهم لكاذبون لا تقم فيه ابدا لمسجد اسس على التقوى من اول يوم احق ان تقوم فيه فيه رجال يحبون ان يتطهروا والله يحب المطهرين (1304)
((كسانى كه مسجد گرفتند (ساختند) براى ضرر زدن (كم كردن جمعيت مسجد قبا يا مسجد پيامبر) و براى (بپاداشتن ) كفر و براى تفرقه افكنى . ميان مؤمنان و پايگاه براى كسى كه با خدا و پيامبر او پيكار كرده است ، و سوگند ياد مى كنند كه ، ما جز نيت نيكو نداشتيم ، خدا شهادت مى دهد كه آنان دروغ مى گويند.
تو (اى پيامبر) هرگز در آن مسجد نماز نخوان .
مسجدى كه از نخستين روز، اساس آن بر تقوى گذاشته شده سزاوارتر است كه در آن نماز بخوانى ، در آن مردانى هستند كه دوست دارند پاك باشند، و خدا پاكان را دوست مى دارد)).
والله لايحب مختال فخور الذين يبخلون و يامرون الناس بالبخل و من يتول فان الله هو الغنى الحميد(1305)
((خدا دوست ندارد هر كسى را كه متكبر و فخر فروش مى باشد؛ آنان كه بخل مى ورزند و به بخل امر مى كنند. هر كس (از آنچه خدا به آن دعوت كرده ) روگردان شود خدا بى نياز و نيكوكار است )).
ان الله لايحب من كان مختالا فخورا الذين يبخلون و يامرون الناس ‍ بالبخل و يكتمون ما اتاهم الله من فضله و اعتدنا للكافرين عذابا مهينا(1306)
((به تحقيق خدا دوست ندارد كسى را كه متكبر و فخر فروش باشد آنان كه بخل مى ورزند و امر به بخل مى كنند، و آنچه را كه خدا از فضل خود به آنها داده كتمان مى كنند، مهيا كرديم اى كافران عذاب خوارساز)).
تبذير
تبذير به معنى اتلاف مال است ، و فرق آن با اسراف اين است كه اسراف به معنى زياده روى در مصرف است قرآن از تبذير نهى كرده چنين مى گويد:
ولا تبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين (1307)
((تبذير نكن تبذير كنندگان ، برادران شياطين هستند)).
به عنوان اسراف مراجعه شود.
تكبر در راه رفتن
قرآن مى فرمايد:
ولا تصعر خدك للناس ولا تمش فى الارض مرحا ان الله لا يحب كل مختال فخور واقصد فى مشيك واعضضن من صوتك ان انكر الاصوات لصوت الحمير(1308) .
((روى از مردم به تكبر بر مگردان و در زمين بشادمانى (بخودبينى و تكبر) راه مرو، خدا هيچ فخر فروش را دوست ندارد، و از راه رفتن (تند) بكاه (ميانه رو باش ) و صداى خود را آهسته كن به درستى كه زشت ترين صداها صداى خران است )).
ولا تمش فى الارض مرحا انك لن تخرق الارض ولن تبلغ الجبال طولا(1309)
((در زمين بشادمانى (با خودبينى و تكبر) راه مرو، تو هرگز زمين را (از زير پاى خود با راه رفتن متكبرانه ) نخواهى شكافت ، و نه در بلندى به كوهها خواهى رسيد)).
تجسس در عيوب مردم
ولا تجسسوا ولا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتا(1310)
((تجسس نكنيد، برخى از شما غيبت برخى ديگر را نكنند آيا كسى را شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!)).
ترك عمل به قسم
ولكن يواخذ كم بما عقدتم الايمان (1311)
((خدا شما را به قسمهائى كه بسته ايد (سوگندهائى كه خورده ايد اگر مخالفت كنيد) مؤاخذه مى نمايد)).
ولا تنقضوا الايمان بعد توكيدها(1312)
((قسمها را بعد از آنكه محكم كرده ايد نشكنيد)).
واحفظوا ايمانكم كذلك يبين الله لكم اياته (1313)
((قسمهاى خود را حفظ كنيد همچنان خدا آيات خود را براى شما بيان مى نمايد)).
عمل به سوگند نكردن
ان الذين يشترون بعهد الله و ايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الاخرة ولا يكلمهم الله ولا ينظر اليهم يوم القيمة ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم (1314)
((آنانكه عهد خدا (ايمان به خدا و رسول ) و سوگندهاى خود را به قيمت كمى مى فروشند، آنان در آخرت بى بهره اند؛ خدا با آنان سخن نمى گويد، در روز قيامت خدا به آنان نظر نمى كند، و آنها را تزكيه نمى نمايد، و براى آنها عذاب دردناك است )).
مخالفت با ((قسم )) كه بنام خداوند سبحان انجام گيرد موجب كفاره است ، كه بايد ده نفر مستمند را خوراك يا پوشاك بدهد، و اگر توان مالى نداشت سه روز بايد روزه بگيرد.
قسم چند شرط دارد: