ارزشها و ضد ارزشها در قرآن
آیت الله حاج شیخ ابو طالب
تجلیل تبریزى
- ۱۳ -
ربنا
اننا سمعنا مناديا ينادى اللايمان ان امنوا بربكم فامنا ربنا فاغفرلنا
ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار، ربنا و اتنا ما وعدتنا
على رسلك ولا تخزنا يوم القيمة انك لا تخلف الميعاد(716)
((اى پروردگار ما، ما شنيديم ندا كننده اى را كه
به ايمان ندا مى داد، كه ايمان آوريد، پس ما ايمان آورديم . پس بيامرز
بر ما گناهان ما را، و بديهاى ما را نابود كن و ما را با خوبان بميران
، اى پروردگار ما، آنچه بر (زبان ) پيامبرانت (نسبت به ما) وعده كرده
اى عطا فرما، و روز قيامت ما را خوار منما، به تحقيق تو خلاف وعده نمى
كنى )).
و
منهم من يقول ربنا اتنا فى الدنيا حسنة و فى الاخرة حسنة وقنا عذاب
النار(717)
((و برخى از آنان مى گويند: اى پروردگار ما، به
ما در دنيا نيكى عطا كن ، و در آخرت نيكى عطا كن ؛ و ما را از عذاب آتش
نگهدار)).
ربنا
اغفرلنا ولا خواننا الذين سبقونا بالايمان ولا تجعل فى قلوبنا غلا
للذين امنوا ربنا انك رؤ ف رحيم
(718)
((پروردگارا، ببخش بر ما و بر برادران ما كه در
ايمان بر ما سبقت جستند، و در دلهاى ما به كسانى كه ايمان آورده اند
دشمنى قرار مده ، پروردگارا، همانا تو مهربان و رحم كننده اى
)).
ربنا
لا تزع قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب
(719)
((بار پروردگارا دلهاى ما را، بعد از آنكه ما را
هدايت كردى ، (از ايمان و اعتقاد به حق و حقيقت ) بر كنار و منحرف
مفرما، و از پيش خود به ما رحمت عطا كن ، كه همانا تو بسيار عطا كننده
اى .
توضيح : اين آيه و آنچه از اين قبيل در قرآن آمده ، بدين معنى است كه
توفيق به ايمان ، كه از ناحيه پروردگار است ، و جز از او هرگز حاصل نمى
شود آن را از ما سلب نكن ، زيرا خدا هرگز به كسى ستم نمى كند، و او را
به راه ضلالت نمى كشاند.
اين نفس انسان است كه او را به ضلالت مى كشاند؛ مگر آنكه خدا از آن
جلوگيرى كند، همانطور كه يوسف فرمود:
و ما
ابرى نفسى ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى يعنى : من
نفس خود را تبرئه نمى كنم كه همانا نفس ، بسيار بسوى بدى امر مى كند،
مگر آنكه پروردگارم رحم كند.
ربنا
لا تؤ اخذنا ان نسينا او اخطانا ربنا ولا تحمل علينا اصرا كما حملته
على الذين من قبلنا ربنا ولا تحملنا مالا طاقة لا به واعف عنا و
اغفرلنا و ارحمنا انت مولانا فانصرنا على القوم الكافرين
(720)
((بار پروردگارا ما را مؤاخذه نكن اگر فراموش
كرديم يا خطا كرديم ، و بر عهده ما وظيفه سنگين قرار مده ، آنچنانكه بر
گذشتگان قرار داده بودى ، و بر ما آنچه ما را به آن طاقت نيست حمل مكن
، بر ما عفو كن ، و ما را بيامرز، و بر ما رحم نما، تو مولاى مائى ، ما
را بر گروه كافران نصرت ده )).
تفسير: مراد از آيه شريفه ، اين نيست كه : اگر به علت نسيان و فراموشى
، يا به علت حطا و سهو مرتكب خلاف شديم ما را بيامرز، ولى اگر دانسته و
عمدا بود ما را نيامرز، زيرا چنين دعائى متعرض عذاب الهى بودن است ، و
هرگز صحيح نيست .
گذشته از آنكه در صورت نسيان و نبودن عمد اصلا مؤاخذه در كار نيست ، و
خداوند عالم هرگز بر آن عمل كه از روى نسيان و عمد نبوده ، مؤاخذه نمى
كند؛ بلكه بنظر مى رسد كه : مراد از نسيان ، همان باشد كه در آيه
نسوا
الله فنسيهم آمده است يعنى خدا را فراموش كردند، خدا هم آنان را
فراموش كرد. و مراد از خطا مقابل صواب ، يعنى عمل ناشايست است نه خطاب
مقابل عمل .
بنابراين معنى آيه چنين است : پروردگارا اگر از ياد تو غفلت ورزيديم ،
و تو را از خاطر به دور داشته و گناه كرديم و خطا كار شديم ، ما را مؤ
اخذه مكن .
ربنا
لا تجعلنا فتنة للذين كفروا و اغفرلنا ربنا انك انت العزيز الحكيم
(721)
((پروردگارا، ما را مايه امتحان براى كافران
قرار مده ، و ما را بياموز پروردگارا به تحقيق تو، توانا و به حكمت عمل
كننده اى )).
تفسير: مايه امتحان براى كفار قرار گرفتن ، گاه به اين است كه مورد
ايذا و آزار كفار قرار گيرند، و گاه به اين است كه كفار بر آنها تسلط
يافته ، و از عمل به دين حق ، آنها را باز دارند، چنانكه در تفاسير
آمده است .
الذين يقولون ربنا اننا آمنا فاغفرلنا ذنوبنا وقنا عذاب النار(722)
((آنانكه مى گويند پروردگارا ما ايمان آورديم ،
گناهان ما را بر ما بيامرز و ما را از عذاب آتش نگهدار)).
ربنا
آمنا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خير الراحيمن
(723)
((پروردگارا ما ايمان آورديم ، پس بيامرز ما را،
و به ما رحم كن ، و تو بهترين رحم كنندگانى )).
و قل
رب اغفر و ارحم و انت خيرالراحمين
(724)
((بگو: پروردگار من ، ببخش و رحم كن و تو بهترين
رحم كنندگانى )).
ربنا
هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين واجعلنا للمتقين اماما(725)
((پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان نور
چشمانى عطا كن ، و ما را پيشواى پرهيزكاران گردان )).
ربنا
اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انك على كل شى ء قدير(726)
((پروردگارا، نور ما را بر ما تمام كن ، و ببخش
بر ما كه همانا تو بر همه چيز توانائى )).
دعاى آدم و حوا(ع )
قالا
ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين
(727)
((گفتند بار پروردگارا، ما بر خويشتن ستم كرديم
، اگر تو بر ما نيامرزى بطور حتم ، ما از زيانكاران خواهيم بود)).
ادعيه نوح (عليه السلام )
فدعا
ربه انى مغلوب فانتصر(728)
((پروردگار خود را خواند، (و گفت ) من مغلوب شده
ام يارى كن )).
نجنى
ومن معى من المؤمنين
(729)
((پروردگارا مرا و هركس را كه از مؤمنان با من
است نجات ده )).
و قل
رب انزلنى منزلا مباركا و انت خيرالمنزلين
(730)
خطاب به نوح : ((بگو پروردگارا مرا به منزلگاه
مباركى فرود آور، كه تو بهترين منزل دهنده اى )).
رب
اغفرلى ولوالدى و لمن دخل بيتى مؤمنا و للمؤمنين والمؤمنات ولا تزد
الظالمين الاتبارا(731)
((پروردگارا مرا، پدر و مادرم ، و كسى را كه با
ايمان به خانه من در آيد بيامرز و بر ستمكاران جز هلاكت ميفزا)).
ادعيه ابراهيم (عليه
السلام )
رب
اجعلنى مقيم الصلوة و من ذريتى ربنا و تقبل دعاء ربنا اغفرلى ولوالدى و
للمؤمنين يوم يقوم الحساب
(732)
((اى پروردگار من ، مرا بر پا دارنده نماز كن ،
و از ذريه من نيز نماز گزار قرار ده .
پروردگارا روزى كه حساب بر پا شود مرا و پدر و مادرم را بيامرز)).
رب
هب لى حكما والحقنى بالصالحين واجعل لى لسان صدق فى الاخرين واجعلنى من
ورثة جنة النعيم ، و اغفر لابى انه كان من الضالين ولا تخزنى يوم
يبعثون يوم لا ينفع مال ولا بنون الا من اتى الله بقلب سليم
(733)
((پروردگارا، به من حكم عطا كن ، و مرا به
صالحان ملحق نما، و براى من در ميان آيندگان زبان صدق (گويا به خوبى و
نيكوئى ) قرار ده ، و مرا از وارثان بهشت نعمتها فرما، و روزى كه مردم
مبعوث نمى شوند مرا مفتضح منما، روزى كه مال و فرزندان سود ندهد جز
آنكس كه بر خدا با دل سالم در آيد)).
تفسير: حكم در آيه به معنى سخن بر طبق حكمت گفتن يا به معنى علم و دانش
است چنانكه در تفسير آمده است .
و اذ
يرفع ابراهيم القواعد من البيت و اسماعيل ربنا تقبل منا انك انت السميع
العليم ربنا و اجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك و ارنا
مناسكنا وتب علينا انك انت التواب الرحيم ربنا وابعث فيهم رسولا منهم
يتلوا عليهم آياتك و يعلمهم الكتاب و الحكمة و يزكيهم انك انت العزيز
الحكيم
(734)
((آنگاه كه ابراهيم و اسماعيل ، پايه هاى بيت
(خانه كعبه ) را بلند كردند (گفتند) اى پروردگار ما، از ما قبول كن ،
به تحقيق تو دانا و شنوائى ، و ما را مسلم به خودت گردان و از ذريه ما
امت مسلم به خودت قرار ده و مناسك (راههاى عبادت ) ما را به ما ارائه
ده و توبه ما را بپذير، تو بسيار توبه پذير و مهربانى .
پروردگارا در ميان آنان پيامبرى برانگيز كه آيات تو را بر آنان فرا
خواند و آنان را كتاب و حكمت آموخته ، پاكشان سازد. تو به تحقيق
نيرومند و به حكمت عمل كننده اى )).
ربنا
انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع عند بيتك المحرم ربنا ليقيموا
الصلواة فاجعل افئدة من الناس تهوى اليهم وارزقهم من الثمرات لعلهم
يشكرون
(735)
((پروردگارا، من از ذريه خود در بيابان كشتزارى
نزد خانه با احترام تو (كعبه ) اسكان دادم براى اينكه نماز بخوانند، پس
دلهاى مردم را به آنها مايل گردان و از ميوه ها، آنها را روزى ده شايد
كه شكرگزارى كنند)).
ادعيه موسى (عليه السلام
)
رب
نجنى من القوم الظالمين
(736)
((پروردگارا مرا از قوم ستمكاران نجات بخش
)).
قال
رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى
(737)
((پروردگارا بر خويشتن ستم كردم ، پس مرا بيامرز)).
انت
ولينا فاغفرلنا و ارحمنا و انت خيرالغافرين
(738)
((تو ولى مائى پس بيامرز ما را، و بر ما رحم كن
، تو بهترين آمرزنده اى )).
دعاى طالوت ، و انصارش
و
لما برزوالجالوت و جنوده قالوا ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و
انصرنا على القوم الكافرين
(739)
((چون (طالوت و مؤمنان با او) به مبارزه با
جالوت و لشگريانش درآمدند، گفتند: پروردگارا بر ما صبر عطا كن و قدمهاى
ما را ثابت گردان و ما را بر گروه كافران پيروزى ده )).
دعاى سليمان (ع )
رب
اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا
ترضيه و ادخلنى برحمتك فى عبادك الصالحين
(740)
((پروردگارا به من الهام كن نعمتى را كه بر من و
بر پدر و مادرم عطا فرموده اى شكرگزار باشم ، و عمل صالحى را كه تو از
آن خشنود باشى بكار گيرم ، و مرا به رحمت خود در بندگان صالح خود وارد
ساز)).
دعاى لوط (ع )
رب
نجنى و اهلى مما يعملون
(741)
((پروردگارا مرا و اهل مرا از (كيفر) آنچه مى
كنند نجات ده )).
دعاى اصحاب كهف
ربنا
آتنا من لدنك رحمة و هيى ء لنا من امرنا رشدا(742)
((بار پروردگارا، به ما از پيش خود رحمتى عطا
فرما و براى ما وسيله رشد و هدايت را مهيا ساز)).
دعاى حواريون
ربنا
آمنا بما انزلت و اتبعنا الرسول فاكتبنا مع الشاهدين
(743)
((اى پروردگار ما، به آنچه نازل فرمودى ايمان
آورديم و پيامبر تو را متابعت كرديم ، پس ما را در رديف شهادت دهندگان
(به رسالت پيامبر) ثبت فرما.
دعاى ربيون
و ما
كان قولهم الا ان قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت
اقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين
(744)
((سخن آنان جز اين نبود كه گفتند پروردگارا
گناهان ما را و اينكه در كار خود اسراف ورزيديم بيامرز، و قدمهاى ما را
ثابت گردان ، و ما را بر گروه كافران پيروز ساز)).
دوستى با كافران
لا
يتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين ومن يفعل ذلك فليس من
الله فى شى ء الا ان تتقلوا منهم تقية
(745)
((مؤمنان كافران را به جاى مؤمنان ، به دوستى
نگزينند؛ هر كس چنان كند از (ولايت و دوستى ) خدا بهره اى ندارد، مگر
اينكه از آنها تقيه كنيد)).
لا
تتخذوا ابائكم و اخوانكم اولياء ان استحبوا الكفر على الايمان
(746)
((پدران و برادران خود را به دوستى نگزينيد؛ اگر
آنان كفر را بر ايمان ترجيح دادند)).
الذين يتخذون الكافرين اولياء من دون المؤمنين ايبتغون عندهم العزة فان
العزة لله جميعا(747)
((آيا كسانى كه كافران را به جاى مؤمنان به
دوستى مى گزينند، عزت را پيش آنها مى جويند؟ همانا عزت همه اش از آن
خداست )).
يا
ايها الذين آمنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين
اوتواالكتاب من قبلكم والكفار اولياء و اتقواالله ان كنتم مؤمنين
(748)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد، كسانى را كه دين
شما را به استهزا و ملعبه گرفته اند، چه از آنان كه پيش از شما كتاب به
آنها داده شده بود و چه از كافران ، به دوستى نگزينيد و خدا را بپائيد
اگر مؤمن هستيد)).
يا
ايها الذين امنوا لا تتخذوا اليهود والنصارى اولياء بعضهم اولياء بعض
و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لا يهدى القوم الظالمين فترى الذين
فى قلوبهم مرض يسارعون فيهم يقولون نخشى ان تصيبنا دائرة فعسى الله ان
ياءتى بالفتح او امر من عنده فيصبحوا على ما اسروا فى انفسهم نادمين
(749)
((اى كسانى كه ايمان داريد يهود و نصارا به
دوستى بر نگزينيد، آنان دوست همديگرند و هر كس ايشان را به دوستى
بگزيند، خود از آنان است . خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند.
تو آنان را كه بيمارى در دل دارند، خواهى ديد كه به سوى ايشان (يهود و
نصارا) مى شتابند و مى گويند ما مى ترسيم كه حادثه اى براى ما پيش
آيد.
اميد است كه خدا پيروزى يا حادثه اى (براى گراميداشت مؤمنان و خوار
ساختن كافران ) پيش بياورد آنگاه بر آنچه در دل پنهان داشته اند پشيمان
گردند)).
يا
ايها الذين امنوا لا تتخذوا الكافرين اولياء من دون المؤمنين اتريدون
ان تجعلوالله عليكم سلطانا مبينا(750)
((اى مردمى كه ايمان داريد؛ كافران را به جاى
مؤمنان به دوستى نگزينيد.
آيا مى خواهيد كه براى خدا بر عليه خود تسلط آشكارى قرار دهيد؟)).
تفسير: منظور از سلطان كه به معنى تسلط و توانائى است ، چنانچه در
تفسير آمده اتمام حجت مى باشد؛ يعنى با اين كار حجتى آشكار براى
استحقاق عذاب ، فراهم مى كنيد.
يا
ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى وعدوكم اولياء تلقون اليهم بالمودة
وقد كفروا بما جاءكم من الحق
(751)
((اى مردمى كه ايمان داريد، دشمن من و خود را به
دوستى نگزيده و به آنها اظهار دوستى نكنيد؛ در صورتى كه آنها به آنچه
از حق ، بر شما نازل شده (قرآن ) كفر ورزيده اند)).
عدم رضايت يهود و نصارا
از مسلمين ، مگر به متابعت از آنها
ولن
ترضى عنك اليهود ولا النصارى حتى تتبع ملتهم
(752)
((هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا
پيروى ملت آنان را بنمائى )).
دفع بدى با نيكى كردن
ادفع
بالتى هى احسن السيئة
(753)
((به آنچه نيكوتر است بدى را دفع كن
)).
ادفع
بالتى هى احسن فاذا الذى بينك وبينه عدواة كانه ولى حميم وما يلقيها
الا الذين صبروا و ما يلقيها الا ذو حظ عظيم
(754)
((به آنچه نيكوتر است مدافعه نماى ، ناگهان آن
كس كه با تو دشمنى دارد، مانند دوست ، نزديك مى گردد، اين خصلت را جز
كسانى كه صبر ورزند، و جز كسى كه دارنده بهره بزرگ است در نمى يابند)).
والذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلواة و انفقوا مما رزقناهم
سرا و علانية و يدرؤ ن بالحسنة السيئة اولئك لهم عقبى الدار(755)
((آنانكه براى رضاى خداى خود صبر كرده و نماز
بپا دارند، و از آنچه به آنها داده ايم در آشكار و نهان بخشش كنند، و
با نيكى بدى را دفع كنند، دار آخرت از آن ايشان است )).
اولئك يؤ تون اجرهم مرتين بما صبروا و يدرون بالحسنة السيئة و مما
رزقنا هم ينفقون
(756)
((اينان را دوبار پاداش نيكو دهند زيرا صبر و
ثبات (در دين خود و دين اسلام هر دو) ورزيدند؛ و بدى را به نيكى دفع
كرده و از آنچه روزى آنها كرديم انفاق مى كنند)).
ذكر
ذكر، بر ياد كردن در قلب و ياد كردن به زبان ، هر دو اطلاق شده
.
بديهى است كه حقيقت آن توجه قلبى به خداوند متعال است و همانست كه قرآن
كريم آن را برتر و بزرگتر شمرده و گفته است :
ولذكرالله اكبر(757)
((بالاترين و عالى ترين مقام انسانى آنست كه روح
او ياد خدا كرده و متوجه خدا گردد و نور الهى در دل او تجلى كند ذكر در
زبان نيز براى آنست كه انسان خود و ديگران را متوجه كند. و در دل آنها
حالت توجه به خدا و نعمتهاى او بوجود آيد پس مى توان گفت : مراد از
ذكر، در اين آيات بناچار، معنى اول يعنى توجه با قلب است يا اعم از آن
و ذكر زبانى است و به عبارت علمى ، اعم از حقيقى و انشائى مى باشد.
1 - چنانچه اشاره شد قرآن ذكر الله را اكبر و بزرگتر شمرده و مى گويد:
ولذكر الله اكبر
آن دلگشاده تر از هر دل است كه ياد خدا كه اكبر و بزرگتر است در آن جاى
گيرد. اميرالمؤمنين (عليه السلام ) مى فرمايد:
ان
هذه القلوب اوعية فخيرها اوعاها(758)
((اين دلها ظرف است ، بهترين ظرف آنست كه گنجايش
آن بيشتر و جاگيرتر باشد)).
2 - آسايش خاطرى كه محور سعادت زندگى است به ذكرالله و با ياد خدا
تاءمين مى گردد.
در برابر ناملايمات ، گرفتاريهاى گوناگون ، بيماريها، نگرانيها،
كمبودها، تهديد ميكروبها و درندگان و انسانهاى درنده خوى ، و ساير
حوادثى كه هستى انسان را تهديد مى كند تنها ياد خداست كه به دل انسان
آرامش بخشيده و مانند تكيه گاهى براى آن محسوب مى شود و آن را استوار
و محكم مى سازد.
الا
بذكر الله تطمئن القلوب
(759)
3 - كسى كه دل او تهى از ياد خدا باشد زندگى بر وى فشار مى آورد، زيرا
هيچ قدرتى جز قدرت خدا نمى تواند او را در برابر همه حوادث ناگوار
حفاظت كند.
هر چند در ميان ناز و نعمت بوده و در رفاه باشد باز نگرانى بر او چيره
شده ، و دل او را مى فشارد و در تنگنا قرارش مى دهد.
و من
اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا و نحشره يوم القيامة اعمى
(760)
((هر كس از ياد من (خدا) روگردان شود، زندگى او
تنگ خواهد بود و (در) روز قيامت او را نابينا محشور خواهيم كرد)).
آرى روز قيامت كه باطنها ظاهر مى گردد، آن كس كه ياد خدا نكرده كوردل
است ، بايد در قيامت كور محشور شود.
حضرت سيدالشهداء (ارواح العالمين له الفداء) در دعاى عرفه
(761) به خدا عرض مى كند:
عميت
عين لا تراك عليها رقيبا
((كور باد چشمى كه تو را مراقب خود نبيند)).
4 - قرآن كريم در سوره هاى متعددى به بسيار ياد كردن خدا امر مى كند،
مردان و زنانى را كه بسيار ياد خدا مى كنند ستوده و به آنها وعده آمرزش
و پاداش بزرگ مى دهد.
والذاكرين الله كثيرا والذاكرات اعدالله لهم مغفرة و اجرا عظيما(762)
در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود:
ان
من اشد فرض الله على خلقه ذكرالله كثيرا، ثم قال لا اعنى سبحان الله و
الحمدلله و لا اله الا الله و الله اكبر و ان كان منه ولكن ذكر الله
عند ما احل و حرم فان كان طاعة عمل بها و ان كان معصية تركها(763)
از سخت ترين چيزها كه خدا بر خلق خود واجب ساخته بسيار ياد كردن خداست
.
سپس فرمود:
منظورم سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اكبر گفتن
نيست ، اگر چه آن نيز از ذكر است ، ولى منظور آن ذكر خداست كه وقتى
حلال و حرام براى او پيش مى آيد اگر طاعت خدا باشد به آن اقدام كند، و
اگر معصيت و گناه باشد از ارتكاب به آن خوددارى نمايد.
قرآن خطاب به پيامبر اكرم مى فرمايد:
واذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو والاصال
ولا تكن من الغافلين
(764)
((هر صبحگاهان و شامگاهان ، در درون خود بى آنكه
صدايت را بلند كنى و آواز بركشى ، با زارى و بيم ، پروردگار خويش را
ياد كن ؛ و از غافلان مباش )).
در سوره آل عمران آيه 191، آفرينش زمين و آسمانها را كه آيات الهى
هستند به انديشمندان تذكر داده ، و آنان را چنين توصيف مى كند:
الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق
السماوات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار
((آنانكه ياد مى كنند خدا را در حالت ايستاده و
نشسته و به پهلو خوابيده و در آفرينش آسمانها و زمين تفكر مى كنند (و
مى گويند) پروردگارا اين (دستگاه آفرينش ) را بيهوده نيافريدى تو منزهى
، ما را (كه در طاعت تو كوتاهى كرده ايم ) از عذاب آتش نگهدار)).
5 - دلبستگى هاى زندگى دنيا كه عمده آن علاقه آن علاقه به مال و
فرزندان است ، انسان را در زندگى سرگرم ، و دل او را مسخر مى سازد.
اينجاست كه قرآن كريم هشدار مى دهد:
يا
ايها الذين امنوا لا تلهكم اموالكم ولا اولادكم عن ذكر الله و من يفعل
ذلك فاولئك هم الخاسرون
(765)
((اى مردمى كه ايمان داريد اموال و فرزندان ،
شما را سرگرم نسازد كه از ياد خدا باز دارد، آنانكه چنينند زيانكارند)).
و آنها را كه قساوت بر دلشان چيره شده نكوهش كرده و مى فرمايد:
فويل
للقاسية قلوبهم من ذكر الله
(766)
((واى بر كسانى كه قساوت دل ، آنها را از ياد
خدا باز داشته است )).
و در سوره حديد آيه 16 مى فرمايد:
الم
ياءن للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله
((آيا وقت آن نرسيده است تا دلهاى كسانى كه
ايمان دارند با ياد خدا خاشع گردد)).
در سوره انبياء، آيه 1، نزديكى وقت حسابرسى و روز محاسبه را اعلام
نموده و مردم در غفلت را مورد توبيخ قرار مى دهد.
اقترب للناس حسابهم و هم فى غفلة معرضون
6 - همنشينى با كسانى كه جز دنيا مطلوبى ندارند، انسان را از ياد خدا
باز مى دارد؛ و از بهره گيرى از ارزشمندترين دستاورد زندگى كه ياد
خداست محروم مى سازد.
قرآن مى فرمايد:
فاعرض عن من تولى عن ذكرنا ولم يرد الا الحيوة الدنيا(767)
((از كسى كه از ياد ما اعراض كرده و جز زندگى
دنيا خواسته اى ندارد، روى برگردان )).
7 - بزرگترين مژده اى كه قرآن به كسانى كه خدا را ياد كنند، به آن نويد
مى دهد، ذكر و ياد متقابل اوست كه مى فرمايد:
فاذكرونى اذكركم
(768)
((ياد كنيد مرا تا من هم شما را ياد كنم
)).
خداست كه شب و روز در برابر حوادث ناگوار حافظ و نگهبان ماست ، نبايد
از او غفلت ورزيده و به غير او پناه بريم )).
قل
من يكلؤ كم بالليل و النهار من الرحمن بل هم عن ذكر ربهم معرضون
(769)
((بگو كيست (بجز خداى مهربان ) كه شما را در شب
و روز نگهدارى مى كند ولى آنان از ياد خدا روگردانند)).
8 - ذكر خدا منبع و كانون ملكات و صفات فاضله انسانى است .
ذكر خدا انسان ساز است و استعداد تكامل را در بشر، بيدار و روح او را
به سوى كمال سوق مى دهد، و در او شجاعت و سخاوت و زهد و ايثار و
فداكارى و استقامت و تعهد و احساس مسؤ وليت و ساير ملكات فاضله را
بوجود مى آورد.
9 - فراموش كردن و از ياد بردن خدا مستلزم فراموش كردن ذات خويش ، و از
ياد بردن گوهر پر ارزش انسانيت و استعدادهاى نهفته در آن است كه با
شكوفائى آنها انسان به اوج كمال پر مى كشد و حتى از فرشتگان نيز بالاتر
مى رود.
با فراموش كردن خدا، استعدادهاى كمال در روح او خفه شده و در سياهچال
حيوانيت محبوس مى گردد.
در اين مورد قرآن مى گويد:
ولا
تكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم
(770)
10 - بسيار ياد كردن خدا، انسان را از ظلمات به سوى نور برده ، موجب
تابش انوار هدايت الهى بر تار و پود وجود او مى گردد.
قرآن مى فرمايد:
يا
ايها الذين امنوا اذكروالله كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا هوالذى يصلى
عليكم و ملائكته ليخرجكم من الظلمات الى النور و كان بالمؤمنين رحيما(771)
((اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را بسيار ذكر
كنيد و صبح و شام او را تسبيح و تقديس نمائيد، اوست خدائى كه او و
فرشتگانش بر شما رحمت مى فرستند تا شما را از ظلمات بسوى نور بيرون
برند، خدا به مؤمنان مهربان است )).
از مجموعه اين آيات به خوبى استفاده مى شود، كه ماهيت ذكر، با آن همه
بركات و آثار، گردش زبان نيست ، بلكه بيدارى دل و توجه به خداست كه در
اعمال انسان پرتو افكن باشد.
|