ارزشها و ضد ارزشها در قرآن
آیت الله حاج شیخ ابو طالب
تجلیل تبریزى
- ۱۲ -
((وقتى كه بر آنها
قتال نوشته شد ناگهان گروهى از آنها از مردم چنان مى ترسند كه از خدا مى ترسند، يا
سختتر از آن )).
و تخشى الناس
والله احق ان تخشاه
(646)
((از مردم همى ترسى ، خدا سزاوارتر است كه از او بترسى
)).
فالله احق ان
تخشوه ان كنتم مؤمنين
(647)
((اگر ايمان داريد، خدا سزاوارتر است كه از او بهراسيد)).
الا الذين ظلموا
منهم فلا تخشوهم و اخشونى
(648)
((كسانى كه از آنان ظلم كردند از آنها نترسيد و از من بترسيد)).
الذين يبلغون
رسالات الله و يخشونه ولا يخشون احدا الا الله
(649)
((آنانكه رسالتهاى خدا را تبليغ مى كنند و از خدا مى ترسند و
جز خدا از كسى نمى ترسند)).
اتقوا ربكم
واخشوا يوما لا يجزى والد عن ولده
(650)
((بپرهيزيد از پروردگار خود و بترسيد از روزى كه پدرى از
فرزندش كفايت نمى كند)).
انما تنذر الذين
يخشون ربهم بالغيب و اقامواالصلاة
(651)
((جز اين نيست كه تو بيم مى دهى آنان را كه از پروردگار خود
به غيبت مى ترسند و نماز بپا مى دارند)).
اليوم يئس الذين
كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون
(652)
((امروز كفار از دين شما نااميد شدند پس ، از آنان نترسيد و
از من (خدا) بترسيد)).
انما يعمر
مساجدالله من امن بالله واليوم الاخر و اقام الصلاة و اتى الزكاة ولم يخش الا الله
(653)
((تنها كسى مساجد خدا را آباد مى كند كه به خدا و روز قيامت
ايمان آورده و نماز بپا داشته و زكات دهد، و جز از خداى نهراسد)).
و من يطع الله و
رسوله و يخش الله و يتقه فاولئك هم الفائزون
(654)
((هر كس خدا و پيامبر او را اطاعت كند و از خدا بترسد و از
او بپرهيزد آنانند كه به خير دست مى يابند)).
فقولا له قولا
لينا لعله يتذكر اويخشى
(655)
(( - خطاب به موسى و هارون - به او (فرعون ) سخن نرم بگوئيد
شايد تذكر يابد يا بترسد)).
انما يخشى الله
من عباده العلماء(656)
((همانا به يقين از بندگان خدا آنان مى ترسند كه (به خدا)
علم دارند)).
والذين يصلون ما
امر الله به ان يوصل و يخشون ربهم و يخافون سوء الحساب
(657)
((در وصف كسانى كه دار عاقبت از آن ايشان است آنانكه مى
پيوندند آنچه را كه به پيوستن آن خدا امر فرموده و از پروردگار خود مى ترسند و از
بدى حساب مى هراسند)).
الذين يخشون ربهم
بالغيب و هم من الساعة مشفقون
(658)
((آنكه از خشيت پروردگارشان در هراسند)).
و لا يشفعون الا
لمن ارتضى و هم من خشيته مشفقون
(659)
((آنان جز براى كسى كه خدا راضى باشد شفاعت نمى كنند، و آنها
از خشيت پروردگار خود در هراسند)).
ان الذين يخشون
ربهم بالغيب لهم مغفرة و اجر كبير(660)
((براى كسانى كه به غيب از پروردگار خود مى هراسند آمرزش و
پاداش بزرگ است )).
فلا تخشواالناس
واخشون ولا تشتروا بآياتى ثمنا قليلا(661)
((از مردم نترسيد، از من بترسيد، و آيات مرا به قيمت كم
نفروشيد)).
ان فى ذلك لعبرة
لمن يخشى
(662)
((به تحقيق در آن عذاب فرعون در دنيا و آخرت عبرتى است براى
كسى كه بترسد)).
سيذكر من يخشى
(663)
((به زودى كسى كه بترسد تذكر مى يابد)).
انما انت منذر من
بخشيها(664)
((تو بيم دهنده هستى كسى را كه از قيامت بترسد)).
خشوع
خشوع به معنى فروتنى و تذلل است (به خوف و خشيت مراجعه شود) آيات زير در
مورد خشوع به خدا آمده است :
لو انزلنا
هذاالقرآن على جبل لراءيته خاشعا متصدعا من خشية الله
(665)
((اگر اين قرآن را بر كوهى نازل مى كرديم همانا آن را مى
ديدى فروتن گرديده و از ترس خدا از هم متلاشى مى شد)).
الم ياءن للذين
آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكرالله
(666)
((آيا هنگام آن نشده است كه دلهاى آنان به ياد خدا خاشع گردد)).
قد افلح المؤمنون
الذين هم فى صلاتهم خاشعون
(667)
((به تحقيق رستگار شدند مؤمنانى كه در نماز خود خاشع هستند)).
ان الذين
اوتواالعلم من قبله اذا يتلى عليهم يخرجون للاذقان سجدا و يقولون سبحان ربنا ان كان
وعد ربنا لمفعولا و يخرون للاذقان يبكون و يزيدهم خشوعا(668)
((همان كسانى كه پيش از وى قبل از زمان پيامبر اكرم (صلى
الله عليه و آله ) - علم به آنها داده شده بود هرگاه (قرآن ) بر آنها تلاوت شود به
حالت سجده به روى افتاده و مى گويند: پروردگار ما پاك است و وعده او انجام يافته ،
آنها بر روى افتاده و خشوع آنها به خدا بيشتر مى گردد)).
وليعلم الذين
اوتواالعلم انه الحق من ربك فيؤ منوا به فتخبت له قلوبهم
(669)
((تا بدانند آنانكه علم به آنها داده شده ، حق همان است كه
از جانب پروردگارشان بر او نازل شده ، پس ايمان آورده و دلهايشان نرم گردد)).
يخرون للاءذقان
يبكون و يزيدهم خشوعا(670)
((آنها بر روى افتاده و مى گريند، و بر خشوعشان افزوده مى
گردد)).
انهم كانوا
يسارعون فى الخيرات و يدعوننا رغبا و رهبا و كانوا لنا خاشعين
(671)
((آنها در كارهاى خير شتاب مى كردند و ما را (خدا را) به
اميد و بيم مى خواندند و به ما خاشع بودند)).
و ان من اهل
الكتاب لمن يؤ من بالله و ما انزل اليكم و ما انزل اليهم خاشعين لله لا يشترون
بايات الله ثمنا قليلا اولئك لهم اجرهم عند ربهم
(672)
((همانا از اهل كتاب كسانى هستند كه به خدا و كتاب آسمانى
شما و هم كتاب آسمانى خودشان ايمان آوردند در حالى كه به خدا خاشع بوده و آيات خدا
را به بهائى اندك نفروشند، پاداش آنها پيش پروردگارشان است )).
واستعينوا بالصبر
و الصلاة و انها لكبيرة الا على الخاشعين الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم اليه
راجعون
(673)
((از صبر و نماز كمك بگيريد، نماز بزرگ (سنگين و سخت ) است
مگر بر خاشعان ، آنانكه يقين دارند كه به لقاء الله پيوسته و به سوى وى باز خواهند
گشت )).
و بشر المخبتين
الذين اذا ذكرالله وجلت قلوبهم
(674)
((مژده ده فروتنى كنندگان (به خدا) را، آنانكه هرگاه ياد خدا
شود دلهايشان مى ترسد)).
والخاشعين
والخاشعات ... اعدالله لهم مغفرة و اجرا عظيما(675)
((مردان خاشع (به خدا) و زنان خاشع ... خدا براى آنان آمرزش
و پاداش بردگى را مهيا كرده است )).
والذين يؤ تون ما
آتوا و قلوبهم وجلة انهم الى ربهم راجعون اولئك يسارعون فى الخيرات وهم لها سابقون
(676)
((آنانكه هر چه از طاعات و صدقات انجام مى دهند در حالى صورت
مى گيرد كه دلهايشان ترسان است از اينكه بازگشتشان به سوى خدا خواهد بود. آنان در
كارهاى خير شتاب نموده و در انجام آنها (بر ديگران ) پيشى مى گيرند)).
ان الذين آمنوا و
عملواالصالحات و اخبتوا الى ربهم اولئك اصحاب الجنة هم فيها خالدون
(677)
((همانا كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده و
به خدا فروتنى نموده اند اهل بهشت جاويدند، و در آن متنعم ابدى خواهند بود)).
ان الذين عند ربك
لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون
(678)
((آنانكه پيش پروردگار تو هستند از عبادت او تكبر نمى ورزند،
و او را تسبيح مى نمايند، و به او سجده مى كنند)).
توضيح : گفته شده كه مراد، فرشتگان هستند، لازم به تذكر است كه پيش خدا بودن آنان
قرب مكانى نيست بلكه قرب درجه و تقرب معنوى است .
خمس
خمس يعنى ((يك پنجم )) قرآن
كريم مى فرمايد:
واعلموا انما
غنمتم من شى ء فان لله خمسه و للرسول ولذى القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل
(679)
((بدانيد هر چه به دست آورديد، يك پنجم آن از آن خدا و رسول
و ذى القربى و مساكين و ابن سبيل است )).
اين آيه اساس حكم خمس در اسلام است ، خمس مطابق فقه ما به هفت چيز تعلق مى گيرد، كه
از آن جمله اين دو مورد است :
1 - منابع زيرزمينى (كه مهمترين ثروت بشر است )
2 - مازاد بر درآمد هر شخص از هزينه زندگى خود و كسانى كه در تكفل او هستند.
مصرف خمس در مرحله اول دو مورد زير است :
1 - مستمندان وفقراء سادات به مقدارى كه هزينه زندگى يك ساله آنها تاءمين شود. زيرا
آنها از صرف زكات كه به مصرف مستمندان مى رسد محروم هستند.
2 - هزينه ترويج شرع و مصارف مالى آن كه بايد با نظر فقيه جامع الشرائط صرف شود.
و در مرحله دوم نيز دو مورد است :
1 - تاءمين كسر هزينه مستمندان غير سادات كه از محل زكات و كفارات و خراج و غيره
بايد تاءمين شود و كمبود آن با نظر فقيه جامع الشرائط از محل سهم امام كه بخشى از
خمس است پرداخته مى شود.
2 - سائر مصارف مورد نياز جامعه مسلمانان .
در آمد خمس با پيشرفت تمدن و ازدياد منابع در آمد از قبيل معادن و صنايع و كارهاى
توليدى ديگر دائما در مصرف (مرحله اول ) در مقايسه با آن بسيار ناچيز است ، و طبعا
صرف مصارف عمومى مسلمانان خواهد شد، و هر قدر تمدن پيش برود مصارف عمومى جامعه
مسلمانان نيز به همان نسبت زياد خواهد بود.
با اين بودجه هنگفت ، افراد جامعه عموما بى نياز و هر كدام از وسائل زندگى مطابق
شاءن خود بهره مند مى گردند و براى نمونه يك فرد نيز در ميان ميليونها افراد جامعه
پيدا نمى شود كه از وسائل زندگى برخوردار نباشد.
در اثر اين معاونت و هميارى طبقات مختلف جامعه ، عدالت اجتماعى حكمفرما و تعاون و
همزيستى و همگامى ميان افراد اجتماع پديد مى آيد و زندگى سعادتمندانه بى دريغ در
اختيار عموم طبقات قرار مى گيرد.
ولى متاءسفانه در كشورهاى اسلامى جز مقدار بسيار كم ، خمس پرداخت نمى شود و آنچه
پرداخت مى شود بسيار ناچيز است .
خوش سخنى با مردم بويژه با سائلان و مسكينان
و قولوا
للناس حسنا(680)
((با مردم به زبان خوش سخن بگوئيد)).
و قل لعبادى
يقولواالتى هى احسن ان الشيطان ينزغ بينهم ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا(681)
((اى رسول من به بندگانم بگو كه هميشه سخن بهتر را (در مقام
تكلم ) بر زبان آريد (و هرگز حرف زشت نگوئيد) كه شيطان چه بسيار ميان شما دشمنى و
فساد بر مى انگيزد زيرا دشمنى او با آدميان واضح و آشكار است )).
و اما تعرضن عنهم
ابتغاء رحمة من ربك ترجوها فقل لهم قولا ميسورا(682)
((چنانچه از آنان (ارحام و مسكينان و در راه ماندگان ) اعراض
كرده (و به آنها چيزى عطاء نمى كنى ) و از رحمت پروردگار خود كه به آن اميدوارى مى
خواهى ، (كه به تو مالى عنايت كند و به آنها بدهى ) براى آنان سخن نرم بگوى
)).
قول معروف و
مغفرة خير من صدقة يتبعها اذى
(683)
((سخن نيكو و اغماض ، بهتر از صدقه اى است كه آزارى به دنبال
داشته باشد)).
توضيح : ظاهرا مراد از ((مغفرة ))،
اغماض و گذشت از درشت گوئى سائل مى باشد كه احيانا ممكن است در اثر فقر يا علل ديگر
از او سر زند.
درستى در كيل و وزن كردن
و
اوفواالكيل والميزان بالقسط(684)
((و به درستى كيل و وزن را تمام انجام بدهيد)).
و اقيموا الوزن
بالقسط ولا تخسروا الميزان
(685)
((در وزن كردن ، رعايت عدل كنيد و از ترازو كم نكنيد)).
و اوفوا الكيل
اذا كلتم وزنوا بالقسطاس المستقيم ذلك خير و احسن تاءويلا(686)
((هرگاه كيل مى كنيد پيمانه را پر كنيد و با ترازوى درست ،
وزن كنيد آن بهتر بوده و عاقبتش نيكوتر است )).
ويل للمطففين
الذين اذا اكتالوا على الناس يستوفون و اذا كالوهم او وزنوهم يخسرون الا يظن اولئك
انهم مبعوثون ليوم عظيم
(687)
((واى به حال كم فروشان ، آنانكه چون به كيل (يا وزن )، چيزى
از مردم بستانند تمام بستانند و چون چيزى بدهند در كيل و وزن به مردم كم دهند آيا
آنها نمى دانند كه (پس از مرگ روزى براى مجازات ) برانگيخته مى شوند كه آن ، روز
بزرگى است )).
دعا
با اينكه وكل و تفويض امور به خدا يكى از اصول مسلم اخلاق قرآن است ،
((دعاء)) و درخواست از خدا نيز يكى
ديگر از همان اصول مسلم در قرآن است .
((دعا)) به مقام عجز و ناتوانى در
برابر قدرت مطلقه الهى در آمدن ، و درخواست از ذات مقدس خداوند سبحان است ، كه خود
بالطبع عبوديت و بندگى است .
خواسته هاى خود را با خدا در ميان نهادن ، و از او خواستن ، نه تنها منافاتى با
توكل ندارد بلكه خود مبين و مؤكد آن است ، زيرا: بيشتر اعتماد خود را به خدا تثبيت
و در برابر اراده الهى از خود و ديگران سلب استقلال مى كند.
با سير و حركت انسان در مراحل زندگى كه گام به گام با پيش آمدها و حوادث گوناگون
برخورد مى كند، در هر پيش آمد جديدى نياز ديگرى به يارى و مدد الهى را احساس و
خواسته نوينى براى او مطرح مى شود كه طلبيدن آن از درگاه خداوند متعال ارتباط و
پيوند ديگرى ميان او و خدا بوجود مى آورد.
اين ارتباط خود مظهر عبوديت و بندگى است كه روح انسان را تعالى و ترقى مى بخشد و به
حد و مرزى مى رساند كه خداى متعال او را دوست دارد.
در حديث آمده است : ((محبوبترين اعمال به خدا در روى زمين
دعاست
(688)
و در حديث ديگر آمده است : ((دعا، افضل و برترين عبادتها است
))(689)
گذشته از آنكه در اثر دعا درهاى رحمت الهى به روى انسان باز مى شود بطور مستقيم نيز
دعا در انسان ايجاد اميد و تسلى خاطر و صفاى دل و قوت روح و نيروى ايستادگى و
مقاومت مى نمايد.
چنانچه در بحث توكل نيز اشاره كرديم نيروى انسان هر چه باشد محدود است و بعد از صرف
نيروى خود، آنگاه كه بر سر دو راهى قرار گرفت اگر معتقد به مدد غيبى نباشد همانجا
شكست خورده و بر مى گردد ولى اگر معتقد به دعا بود استقامت نموده و به سراغ دعا مى
رود.
اين دعا درهاى رحمت الهى را به روى او مى گشايد و همچنين به او اميد و توان
ايستادگى مى دهد كه خود عامل پيروزى است .
اهميت دعا و نقش آن را از وضع جنگ رزمنده هاى اسلام مى توان دريافت ، اين نيروى
دعاست كه به آنها توان مى دهد كه در برابر ابرقدرتها بايستند.
خداى تبارك و تعالى با لحن پر مهر و عطوفت نسبت به بندگان خود، پيامبر گرامى را
چنين خطاب مى كند:
و اذا سئلك عبادى
عنى فانى قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى وليؤ منوا بى لعلهم يرشدون
(690)
((هرگاه بندگان من ، مرا از تو پرسيدند (آنان را آگاه ساز)
كه من به آنان نزديكم و دعاى آن كس را كه مرا بخواند، اجابت مى كنم
)).
قرآن انسانهاى با فضيلت را چنين مى ستايد:
تتجافى جنوبهم عن
المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا(691)
((آنان از بستر استراحت پهلو بر مى گيرند و خدا را با ترس
(از عذاب او) و طمع (در رحمت او) مى خوانند)).
در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم :
دعا، مخزن اجابت
است چنانچه ابر، مخزن باران است
(692)
آنگاه كه راه چاره از هر طرف بسته گردد، و اميد از هر جا بريده شود، يگانه دستى كه
گره را باز گشايد و گرفتارى را بركنار سازد دست غيب الهى است .
امن يجيب المضطر
اذا دعاه و يكشف السوء(693)
((آيا چه كسى درمانده را آنگاه كه او را بخواند اجابت مى كند
و بد حالى او را بر طرف مى سازد)).
در حديثى مى خوانيم كه پيامبر اكرم فرمود:
((دعا سلاح مؤمن ، ستون دين ، و نور آسمانها و زمين است
))(694)
و در حديث ديگرى از حضرتش مى خوانيم : ((شب و روز خداى را
خواندن ، سلاحى است كه از دشمنان ، نجات مى بخشد، و ارزاق را فراوان مى سازد))(695)
.
از اين حديث به خوبى فهميده مى شود كه از عوامل پيروزى در صحنه هاى نبرد و ميدانهاى
جنگ با دشمنان ، و همچنين در محاصره هاى اقتصادى ، دعا و ارتباط با خداوند عالم و
دست يازيدن به درگاه الهى است اين نيروى عظيم و توان بى پايان الهى است كه هر دشمنى
را به زانو در مى آورد و هر مشكلى را از ميان بر مى دارد.
براى روياروئى با دشمن بايد از سلاحهاى لازم و تاكتيكهاى نظامى تا آنجا كه امكان
پذير است بهره گرفت ولى كليه لوازم جنگى و ابزارهاى مبارزه همانند جسمى است كه روح
آنها دعا به درگاه الهى و اتكاء به نيروى لايزال خداست ، كه انسانها را مانند فولاد
آب ديده مقاوم تر و دشمنان را زبون تر و كمك و يارى خدا را به دنبال مى آورد.
استجابت دعا
و قال
ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين
(696)
((پروردگار شما فرموده است مرا بخوانيد تا اجابت كنم شما را،
آنانكه از عبادت من تكبر ورزند به زودى با خوارى به جهنم در مى آيند)).
در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه فرمود:
((منظور از عبادت در اين آيه ، دعاست كه هر كس از آن
سرباززند به دوزخ تهديد مى شود))(697)
واذا سئلك عبادى
عنى فانى قريب اءجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لى
(698)
((آنگاه كه بندگانم مرا از تو بپرسند به تحقيق من به آنان
نزديكم و اجابت مى كنم دعوت دعا كننده ام را، آنگاه كه مرا بخواند، پس از من طلب
اجابت بكنند)).
امن يجيب المضطر
اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاء الارض ءاله مع الله قليلا ماتذكرون
(699)
((چه كسى اجابت مى كند (در مى يابد) مضطر را آنگاه كه او را
بخواند و از وى بدحالى را برطرف مى كند، و شما را جانشينان (كفار) در زمين قرار مى
دهد، آيا جز خداى يكتا خدائى هست ، ليكن كمتر متذكر مى شويد)).
انك سميع الدعاء(700)
((پروردگارا تو شنونده دعا هستى )).
ان ربى لسميع
الدعاء(701)
((به تحقيق پروردگار من شنونده دعا است )).
استجابت دعا كه خداوند سبحان وعده داده است آن است كه در برابر دعا كرامت فرموده و
بذل لطف نمايد.
اگر خواسته انسان منافات با لطف داشته و بر خلاف مصلحت و حكمت باشد، كه بنده از آن
آگاهى ندارد، طبعا بذل لطف بايد بگونه اى ديگر انجام گيرد.
ولى انسان ناآگاه چنان تصور مى كند كه دعاى او مستجاب نشده ، و با دعا جلب لطف خدا
نگرديده است ؛ در به صورتى كه چنان نيست ، بلكه دعاى او بهترين وجه به استجابت
رسيده ، و همانند كسى است كه چيز اندكى خواسته و در برابر اين درخواست ، مواهب
عظيمى به او اعطا كرده اند.
اينگونه عكس المعل را نمى توان به رد و استجابت نكردن خواسته تعبير و توجيه نمود، و
همچنين اگر خواسته او حاصلى جز زيان و ضرر ندارد، نه تنها بر آوردن آن لطف و كرامت
نيست ، بلكه نقطه مقابل آن است ، همانند پدرى كه كودكش از او شيرينى زهرآلودى را
مطالبه مى كند كه از كشنده بودن آن آگاهى ندارد، پدر دلسوز اگر آن را در اختيارش
بگذارد، نه تنها به او مهربانى نكرده ، بلكه بدترين دشمنى ها را نسبت به فرزندش
مرتكب شده است .
گاهى نيز هست كه به تاءخير افتادن خواسته به علت آن است كه انسان بيشتر در دعا
الحاح كند، زيرا خود دعا چنانچه گذشت بهترين عبادت مى باشد، و از ديدگاه واقعيت ،
چه بسا از خود مطلوب ، كه به خاطر آن به دعا پرداخته ارزشمندتر است .
به عبارت ديگر انسان با دعا، خواهان مطلوب خيالى خويش است ، ولى خدا خواهان خود
دعاست . زيرا آنچه بيشترين سود را براى بنده در بردارد همان دعاست ، بدانگونه كه
ارزش آن مطلوب كه بنده با دعا خواهان آنست ، نسبت به ارزش دعا بسيار ناچيز است .
نكته ديگر اينكه : دعا اگر به زبان بوده و دل با آن همراه نباشد، واقعيت ندارد، و
فاقد حقيقت دعاست .
آنگاه دعا واقعيت پيدا مى كند كه دل انسانى توجه به خدا داشته ، و او را مؤثر تام
در تحقيق خواسته خويش بداند، و از اسباب و وسائل ظاهرى بريده ، و دل او خواستار
تحقق مطلوب خود از خدا باشد.
اينست كه مى گوئيم آنگاه كه انسان تمام نيروى خود را بكار گرفت و به تعبير قرآن
مضطر شد، دعاى او حقيقت مى يابد.
اگر چه حقيقت دعا براى آنان كه شناخت كامل دارند همواره حاصل است ، و قدرت و توان و
زور بازو و نيروى فكر و تصميم حتى وجود خود و ابزارهاى كار و فعاليت و وسائل پيروزى
و موفقيت همه را فيض خدا مى دانند، كه لحظه به لحظه از ناحيه او افاضه مى شود.
دعا با اسماى مختلف خدا
ولله
الاسماء الحسنى فادعوه بها(702)
((براى خدا نامهاى نيكو است ؛ او را با آن نامها بخوانيد)).
قل ادعواالله
اوادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسنى ولا تجهر بصلونك ولا تخافت بها
والتغ بين ذلك سبيلا(703)
((خدا را (به اسم ) الله يا (به اسم ) رحمان بخوانيد، به هر
اسمى كه خدا را بخوانيد اسماى نيكو از آن اوست ، نماز را با صداى بسيار بلند و
بسيار آهسته مخوان ، بلكه حد وسط را اختيار كن )).
دعا با حالت تضرع در پنهانى
ادعوا
ربكم تضرعا و خفية
(704)
((پروردگار خود را با (حالت ) تضرع و در پنهانى بخوانيد)).
و اذكر ربك فى
نفسك تضرعا و خيفة و دون الجهر من القول بالغدو والاصال ولا تكن من الغافلين
(705)
((پروردگار خود را در نفس خود با تضرع و هراس ، در سحرگاهان
و شامگاهان ، ياد كن ، و از غافلان نباش )).
قل من ينجيكم من
ظلمات البر و البحر تدعونه تضرعا و خفية لئن انجينا من هذه لنكونن من الشاكرين قل
الله ينجيكم منها و من كل كرب ثم انتم تشركون
(706)
((بگو چه كسى شما را از تاريكيهاى خشكى و دريا نجات مى دهد،
كه او را با تضرع و زارى و از باطن قلب بخوانيد، كه اگر ما را از اين مهلكه نجات
بخشد از شكرگزاران باشيم ، بگو خداست كه شما را از آن ، و از هر اندوه ديگرى رهاند،
و از آن پس شما شرك مى ورزيد)).
ملازمت با كسانى كه خدا را صبح و شام
دعا مى كنند
واصبر
نفسك مع الذين يدعون ربهم بالغدوة والعشى يريدون وجهه ولا تعد عيناك عنهم تريد زينة
الحياة الدنيا(707)
((نفس خويش را براى با هم بودن با كسانى كه پروردگار خود را
به خاطر تحصيل رضاى او صبح و شام همى خوانند شكيباساز، و به خواهش زينت دنيا، ديده
خود از آنان متاب )).
تتجافى جنوبهم عن
المضاجع يدعون ربهم خوفا و طمعا(708)
((پهلوى خويش را از بستر جدا ساخته ، خدا را به ترس (از عذاب
او) و طمع (در رحمت او) همى خوانند)).
و ادعوه خوفا و
طمعا(709)
((خدا را، هم از راه خوف و هم از راه اميد بخوانيد)).
ولقد ارسلنا الى
امم من قبلك فاخذناهم بالباءساء والضراء لعلهم يتضرعون
(710)
((پيامبرانى به سوى امتهاى پيش از تو فرستاديم (چون با آنها
مخالفت كردند) پس به سختى و زيان گرفتارشان كرديم ، تا شايد با تضرع و زارى به خدا
پردازند)).
اخلاص در دعا
هوالحى لا
اله الا هو فادعوه مخلصين له الدين
(711)
((زنده اوست ، جز او خدائى نيست او را چنان بخوانيد كه دين
خود را ويژه او سازيد)).
فادعوا الله
مخلصين له الدين
(712)
((خدا را چنان بخوانيد كه دين خود را ويژه او سازيد)).
و ادعوه مخلصين
له الدين
(713)
((او را چنان بخوانيد كه دين خود را ويژه او سازيد)).
و ادعوا ربى عسى
الا اكون بدعاء ربى شقيا(714)
((مى خوانم پروردگار خود را؛ و اميدوارم كه چون او را بخوانم
، مرا از درگاه لطفش محروم نگرداند)).
دعاهاى قرآن كريم
قرآن كريم با اينكه خط كلى دعا را با اين گفته :
و سئلوا الله من
فضله
(715)
مشخص مى كند، برخى از دعاهاى موجز و پرمحتوا را از زبان انبياء و بندگان صالح خود،
ارائه مى كند كه بدينقرار است :
|