پيشگفتار
آگاهىهاى كلى و مقدماتى
پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: اگر در زندگى، خواستار «سعادت»، و در مرگ، طالب
«شهادت» هستيد، اگر نجات در روز حسرت، و سايه سار در گرماى محشر را مىخواهيد،
و اگر هدايت را در روز سرگردانى و حيرت قيامت مىخواهيد، قرآن بياموزيد، زيرا
كه آن: كلام خدا و ايمنى از شيطان است و مايه برترى در ميزان. (1)
و نيز پيامبر اسلام(ص) مىفرمايد: «بهترين شما كسانى هستند كه قرآن را
فراگيرند و به ديگران هم بياموزند» (2)
امام صادق(ع) مىفرمايد: «خداوند قرآن را براى زمان خاص يا مردم خاص قرار
نداده است. بلكه قرآن، تا روز قيامت، در هر زمان، تازه، و نزد هر قومى شاداب
است.» (3)
«قرآن بايد در تمام شئون زندگى ما حاضر باشد» (امام خمينى)
1- وظيفه ما در قبال قرآن
مسلمان بودن و بيگانگى با قرآن، سازگار نيست.
اعتقاد به اسلام و ناآشنائى نسبت به كلام الله مجيد، زشت و نكوهيده و ننگ
است. و...
بنده خدا بودن و با پيامبر خدا، انس نداشتن، عجيب و باور نكردنى است. ادعاى
دوستى خدا كردن ولى كلام دوست را نخواندن و نفهميدن، قابل قبول نيست. با اين
حساب، وظيفه يك مسلمان، نسبت به قرآن كريم، آنست كه اين كتاب آسمانى را كه
مجموعه پيامهاى الهى و وحى خداوند به پيامبر، و حاوى دين اوست، در مرتبه اول
بتواند درست بخواند، از آن پس، معنى آيات و مفهوم سورهها را درك كند و در
مرحله سوم، به دستورات قرآن عمل كند، و در عمل هم، اخلاص داشته باشد... و در
راه تحقق بخشيدن به اهداف آن و اجراى قوانينش در سايه يك حكومت و نظام اسلامى
بكوشد.
«خواندن»، «فهميدن»، «عمل كردن»، «پياده كردن در جامعه»...
گرچه شناخت تفصيلى قرآن و آشنائى با درياى مواج حقايق آن و چشيدن و
سيرابشدن از كوثر زلال و گواراى معارفش، در علم تفسير و كتب مفصل ميسر است ولى
بدست آوردن شناختى كلى و اجمالى نسبت به كل اين كتاب مبارك و محتواى سورههاى
آن، حداقل كارى است كه براى هر مسلمان، ضرورى است. و... هدف از تنظيم اين
نوشته، بيشتر كسب همين شناخت اجمالى براى علاقهمندان، بخصوص جوانان عزيز و
دانشآموزان گرانقدر مىباشد.
شناخت اينكه: قرآن چيست؟ و چه هدف و نقشى دارد و به چه كار مىآيد؟ و چه
مطالبى در آن است؟...
در اينجا بد نيست كه چند جمله از امام خمينى - اطال الله عمره - كه عرفان
مجسم است و حياتبخش مسلمين و آبروبخش اسلام در اين قرن و اين جهان و آشناترين
قرآن شناس، به معارف اين پيام آسمانى، نقل كنيم:
«قرآن، غنىترين كتابهاى عالم است در تعليم و تربيت. (18/9/60)
«قرآن و اسلام، مهجور و مظلوم است. براى اينكه مهجوريت قرآن و مهجوريت
اسلام، به اين است كه مسائل مهم قرآنى و مسائل مهم اسلامى يا بكلى مهجور است،
يا برخلاف آنها، بسيارى از دولتهاى اسلامى قيام كردند...» (21/11/60)
«قرآن، بايد در تمام شؤون زندگى ما حاضر باشد.» (21/11/60)
«قرآن كريم، فشردهاى از تمام خلقت، و تمام چيزهائى كه در بعثت بايد انجام
بگيرد. قرآن كريم، يك سفرهاى است كه خداى تبارك و تعالى بوسيله پيغمبر اكرم در
بين بشر گستردهاست كه تمام بشر از آن، هر يك به مقدار استعداد خودش استفاده
مىكند.» (11/3/60)
«بايد همگان افكار خودشان را متوجه كنند به اين كتاب بزرگ، تااينكه با اين
كتاب بزرگ را بطورى كه هست و بطوريكه ما مىتوانيم از او استفاده كنيم. همه
استفاده كنند. و قرآن آمده است براى استفاده همه طبقات، هر كس به مقدار استعداد
خود.» (11/3/60)
اينك، به چند بحث كلى، بصورت خيلى فشرده، پيرامون قرآن كريم، اشاره مىكنيم،
تا برسيم به توضيح پيرامون تكتك سورههاى قرآن:
2- تاريخچه و چگونگى نگارش و تدوين قرآن
قرآن، كه معجزه جاويدان پيامبر اسلام است، كتاب شناخت و معرفت است.
كتاب انسانسازى و تربيت بشر است.
كتاب نور و روشنائى و حكمت است. كتاب انديشه و تفكر و تدبر و خداشناسى است.
قرآن، كتاب ايمان و عمل صالح و جهاد و عدالت اجتماعى است.
كتاب بشارت و انذار، وعد و وعيد است.
كتاب تاريخ سازنده است. كتاب سازنده تاريخ است.
كتاب حكومت و سياست و قانون است.
كتاب هميشگى و همهجائى و همه جانبه و جامع است.
كتاب هدايت و راهنمايى است... و سخن خداوند است و پيام آسمانى او.
اين قرآن، بتدريج، در مدت 23 سال در شرايط گوناگون و طبق نياز، نازل شد و
احكام و مقررات و عقايد و معارف اسلام، از طريق «وحى» به پيامبر رسيد و پيامبر
هم آيات كتاب را به مردم ابلاغ كرد.
آيات قرآن كه نازل مىگرديد، پيامبر آنها را بازگو مىكرد، تا هم خودش آنها
را حفظ كند و هم نويسندگان وحى، آنها را ثبت كرده و بنويسند. نويسندگان آيات
قرآن به نام «كتاب وحى» معروف بودند كه بارزترين اين چهرهها، على بن
ابيطالب(ع) بود.
نويسندگان وحى، آيات نازل شده را، بر اساس امكانات آن دوران، روى پوسته
درختان، برگ درخت، پارچه و حرير پوستحيوانات، استخوانهاى پهن، سنگ و سفال، و
احيانا كاغذ، مىنوشتند.
اولين آياتى كه نازل شد، آيات اول سوره «علق» بود كه در آغاز بعثت انجام
گرفت. از آن پس براى مدتى طولانى، نزول آيات قطع شد ولى مجددا شروع گرديد.
آنچه نازل مىشد در خانه پيامبر نگهدارى مىشد تا بعدا بصورت يك مجموعه در
آيد. حافظه قوى عربها، و نيز شوق فراوان مسلمين و همچنين مجذوب شدن افراد به
زيبايى و فصاحت و بلاغت و گيرايى قرآن، باعثشده بود كه آيات را زود حفظ كنند.
3- تقسيمات قرآن
قرآن 114 سوره دارد و بيش از 6 هزار آيه. و مجموع قرآن را هم به 30 جزء
تقسيم كردهاند و هر جزء هم از چهار قسمت - بنام حزب - تشكيل شده است. و هر
سوره هم از چند جمله و فراز - كه بنام «آيه» ناميده مىشود - تشكيل يافته است.
سورهها (غير از سوره نهم، توبه) با «بسم الله» شروع شده است.
طولانىترين سورهها «بقره» است، با 286 آيه، و كوتاهترين سورهها «كوثر»
است با سه آيه.
آيات، به تدريج كه نازل مىشد. بدنبال هم نوشته مىشد و تا وقتى كه «بسم
الله» نمىآمد، نويسندگان وحى، آيات را در دنباله آيات قبل بعنوان ادامه همان
سوره مىنوشتند. اين جريان عادى و طبيعى قضيه بود.
غالبا ترتيب آيههاى يك سوره، بر حسب نزول بود. مگر در برخى از موارد، كه
شخص پيامبر(ص)، از طريق دريافت وحى، دستور مىداد كه اين آيات، در فلان سوره،
يا قبل و بعد از فلان آيه، نوشته شود، كه اين ترتيب غير عادى بود. وگرنه آياتى
كه پشتسر هم - با فاصله زمانى يا بىفاصله - نازل مىشد كتاب وحى، آنها را
بدنبال هم ثبت مىكردند تا شروع آيات ديگر، با بسم الله الرحمن الرحيم، كه
مىفهميدند سوره جديدى است. اين را امام صادق(ع) فرموده است. (4)
قرآنى را كه على(ع) بعدا تنظيم كرد، بر اساس تاريخ نزول بود.
بسيارى از علماء معتقدند كه چون تا آخرين روزهاى حيات پيامبر، آيات به
مناسبتهائى نازل مىشد، بنابراين، در حال وفات پيامبر، گرچه كل آيات قرآن،
موجود و نوشته شده بود، ولى بصورت يك مجموعه مدون و بصورت يك صحيفه و ميان دو
جلد، گردآورى نشده بود و اين كار بعد از آن حضرت انجام گرفت. خود پيامبر(ص)
چنين مسئوليتى را به على(ع) واگذار كرده بود.
در زمان عثمان، چون اختلاف در نحوه قرائت قرآن پيش آمده بود، هيئتى به
سرپرستى «زيد بن ثابت» ماموريتيافتند كه همه نسخههاى رائج را جمعآورى كرده
و بر اساس متواترترين و مشهورترين نوع قرائت، يك نسخه تدوين كنند. و چنين نيز
شد. نسخههاى ديگر را از بين بردند و براى وحدت قرائت، از روى آن نسخه، عينا
چند نسخه برداشته شد كه به هر يك از شهرهاى: مكه، بصره، كوفه، مصر، يمن، شام،
بحرين و... فرستاده شد و يكى هم كه نسخه اصلى و مادر بود (معروف به «ام») در
خود مدينه نگهدارى مىشد.
ترتيبى كه در قرآنهاى موجود است، بر اساس تاريخ نزول آيات و سورهها نيست.
در كتاب مفصلتر، تحقيقات فراوانى درباره تشخيص سير نزول آيهها و سورههاى قرآن
برحسب زمان، انجام گرفته و حتى فهرستسورهها بر اساس تاريخ نزول، ذكر شده است.
ولى چون تفاوتهايى با هم دارند و در نتيجه تحقيقات، وحدت نظر نيست، از اين جهت
از نقل هرستسورهها بر آن اساس صرفنظر مىشود.
4- اسامى قرآن
از خود قرآن كريم، در آيات شريفه، با عناوين و اسامى گوناگونى ياد شده است.
همچون: قرآن، فرقان، نور، كلام الله، ذكر، احسن الحديث، مثانى، تنزيل، بيان،
بلاغ مبين، مجيد، كريم، كتاب، مبين و...
امام صادق(ع) فرموده است: قرآن، به كل اين كتاب آسمانى گفته مىشود ولى
فرقان، به آيات محكماتى كه عمل كردن به آنها واجب است. (5) دقت در
معنى و مفهوم هر يك از اين اسامى، مطالب زيادى را براى ما روشن مىسازد.
5- اسامى سورههاى قرآن
هر يك از 114 سوره قرآن، اسمى دارد. بعضى سورهها هم چندين نام دارد. بعنوان
مثال، سوره حمد، بيست و چند نام دارد.
نام بعضى از سورهها به اسم اشخاص است. مانند سورههاى: يونس، هود، يوسف،
ابراهيم، محمد، مريم، لقمان، نوح و... نام بعضى از سورهها هم از حروف مقطعه
اول سوره گرفته شده، مثل سورههاى: طه، يس، ص، ق و... و اكثر سورههاى ديگر، به
نام پديدههاى طبيعى، حيوانات، تيپها و گروههاى اجتماعى، حوادث تاريخى و...
مىباشد.
نام سورهها، يك چيز قطعى و اجتنابناپذير نيست. اغلب به تناسب موضوع و
مسئلهاى است كه در سوره مطرح شده يا از موضوعات گوناگون يك سوره، چشمگيرتر
بودهاست.
روى همين جهت است كه بعضى از سورهها چند اسم دارند. و به همين جهت هم
بودهاست كه در برخى از نسخههاى قرآن، براى سورهها نامى نمىنوشتند، و يا
اينكه مىگفتند: سورهاى كه در آن بقره يا آل عمران يا مريم ذكر شده است، نه
اينكه اسم اينها مشخصا همينها باشد. البته طبيعى است كه با گذشت زمان آن مشخصه،
بعنوان نام سوره، معروفيت پيدا كرده علم بشود.
در اين نوشته، سعى شده است توضيحى مختصر هم درباره نام سورهها داده شود.
6- معناى «سوره»
كلمه سوره، از ريشه لغوى «سور» گرفته شده است. سورة به معنى رفعت و منزلت
است. باروى شهر را «سور» مىنامند.
«سوره بخشى از قرآن است، همانند شهرى كه حصار و ديوارهاى، آنرا از قسمتهاى
ديگر جدا مىكند.» (6)
7- شناخت مكى و مدنى
از جالبترين مباحثشناخت قرآن، شناخت آيات و سورههاى مكى و مدنى است. و
نيز شناخت آياتى كه در مكه درباره اهل مدينه نازل شده و در مدينه، درباره اهل
مكه. يا آياتى كه در جحفه، بيت المقدس، طائف، حديبيه و... نازل شده، يا شناخت
آيههاى مدنى در سورههاى مكى، يا آيات مكى و سورههاى مدنى.
سورهها و آيههاى مكى، به آنهايى گفته مىشود كه قبل از هجرت، نازل شده
باشد و سورههاى مدنى به سورههايى كه بعد از هجرت، نازل شده، اگرچه در مكه
باشد.
بعضى از علماء هم، ملاك مكى يا مدنى بودن آيات و سورهها را، نزول آنها در
مكه يا مدينه (و اطراف هر يك) دانستهاند. نه قبل از هجرت و بعد از هجرت.
نزول اغلب سورههاى كوتاه قرآن، دفعى و در يك نوبت و يكپارچه بوده است و
همچنين بعضى از سورههاى متوسط قرآن. حدود پنجاه و سه سوره از سورههاى قرآن به
اينصورت فرود آمده است.
ولى بيشتر سورههاى بزرگ، در چند نوبت و به مناسبتهاى گوناگون نازل شده و
بعدا مجموعه آنها بصورت يك سوره درآمده است، كه گاهى فاصله زمانى آيات نازله كه
در يك سوره آمده، به چند سال هم مىرسد. در بعضى موارد، در وسط آيات مدنى،
آيههاى مكى گنجانده شده است.
در مورد ترتيب سورهها به شكل كنونى در كل قرآن بسيارى آن را به دستور
پيامبر(ص) مىدانند، و برخى اين ترتيب را بر اساس نظر صحابه. همچنانكه گفته شد،
در اعتبار مكى يا مدنى بودن، بعضىها «زمان» را ملاك قرار دادهاند و بعضىها
«مكان» را.
در هر صورت، به يكى از دو راه مىتوان مكى يا مدنى بودن آيه و سوره را معلوم
كرد:
1 - دليل نقلى: استفاده از احاديث ائمه(ع).
2 - دليل مضمونى: دقت در محتوا و مضمون آيات و سورهها.
گفتهاند (7) : آيات و سورههاى «مكى» معمولا اين ويژگىها را
دارد: (با توجه به مضمون آنها).
1 - دعوت به اصول عقائد، خدا، قيامت، بهشت، و جهنم و...
2 - دعوت به اخلاق متعالى (در قبال فساد اخلاق دوره جاهلى).
3 - كوتاه بودن آيات و سورهها (با توجه به بعد ادبى و فصاحت و بلاغت بيشترى
كه در سورههاى كوچك است).
4- كثرت سوگند، و سورههائى كه با سوگند شروع مىشود.
5- بحث و مجادله با مشركين و ابطال نظريه آنان.
6 - كثرت (يا ايها الناس...) و ندرت و كم بودن (يا ايها الذين آمنوا...) در
اول آيات.
7 - قصص انبياء و امتها و گروههاى اجتماعى موافق و مخالف.
در مقابل، آيات مدنى، معمولا اين خصوصيات را دارد:
1 - طولانى بودن آيات و سورهها.
2 - جدال با اهل كتاب (يهود و نصارى) و دعوت آنان به توحيد اسلام.
3 - دعوت به جهاد و مسائل مربوطه.
4- بيان احكام و مقررات و قوانين اجتماعى مثل: نماز، روزه، زكات، خمس، حدود،
قصاص، اهل ذمه، جزيه، احكام ارث و... قوانين ديگر.
مجددا يادآورى مىشود كه اين ملاكها، صورت غالب و اكثريت را بيان مىكند نه
يك حكم كلى و غير قابل استثناء را.
8- شان نزول
شان نزول، يعنى شناختن موقعيت و مناسبتى كه در آن آيات، نازل شده است. اين
شناخت، به ما كمك مىكند كه آيات و معارف آنها را بهتر و دقيقتر درك كنيم،
انگيزه و حكمت تشريع بعضى از احكام را بدانيم و آياتى كه مفاهيمش كلى است،
مصداقهاى جزئى و خاص آنها را هم بشناسيم.
داناترين قرآنشناس، به اين اسباب نزول، امام على(ع) است كه خود فرموده است:
«هيچ آيهاى نازل نشده مگر اينكه مىدانم كه درباره چه كسى، و كجا و كى و به چه
مناسبتى نازل شده. خداى من، به من قلبى با ادراك و زبانى گويا بخشيده است.»
(8)
و نيز فرموده است: «قرآن در سه بخش نازل شده است. يك سوم آن درباره ما و
دشمنان ما است. يك سوم ديگر، سنتها و مثلهاست. و يك سوم هم، فريضهها و احكام
و قوانين است.» (9)
اين، يك تقسيمبندى كلى نسبت به محتواى قرآن كريم است.
9- تفسير قرآن
تفسير بمعناى روشن ساختن و پردهبرداشتن از روى يك چيز است.
علم تفسير، يكى از علوم مهم اسلامى مربوط به قرآن است. علمى است كه براى ما
كشف نقاب و پرده از چهره الفاظ و آيات قرآن مىكند و ما را به فهم مفاهيم واقعى
قرآن و مراد خداى تعالى نزديك مىسازد.
تفسير، يا در مورد الفاظ مشكل و غير مانوس است كه موجب ابهامهائى در فهم
معنى آيه يا آياتى مىشود، يا اينكه مواردى بصورت مجمل و مختصر بيان شده كه
احتياج به توضيح و تفصيل و تشريح دارد.
بزرگترين مفسران قرآن، ائمه اهلبيت(ع) مىباشند كه خانهزاد قرآن و پرورش
يافته مكتب وحىاند و از سرچشمه، آب نوشيدهاند و علمشان خدائى است.
در تفسير قرآن، شيوههاى گوناگونى وجود دارد كه يكى از آنها، تفسير متكى به
احاديث ستيعنى در فهم مراد از آيه، به رواياتى كه از ائمه نقل شده، اعتماد
مىشود. و شيوه ديگر، و تفسير قرآن به قرآن استيعنى از كنار هم گذاشتن آيات
مشابه و جمعبندى از آيات در زمينه خاصى، به روشن كردن معناى آيه مىپردازند و
با استناد به برخى آيات كليدى در فهم معارف قرآن و شاخص قراردادن آنها مراد
آيات ديگر را (حتى آيات متشابه را) بدست مىآورند. و اين دقيقتر و عميقتر از
صرف كنار هم گذاشتن آيات، و نتيجهگيرى از جمعبندى آنهاست، كه مرحوم علامه
طباطبايى در «الميزان» بر اين اساس تفسير كردهاست و به عنوان نمونه، تفسير
برهان و تفسير نور الثقلين، از تفسيرهاى حديثى است. و شيوههاى ديگرى هم در
تفسير قرآن وجود دارد.
10- تفسير به راى
طبق روايات زيادى، از «تفسير به راى» نهى شده و به كسى كه تفسير به راى كند
وعده آتش دوزخ داده شده است.
تفسير به راى آن است كه انسان، قرآن را بر اساس نظريات شخصى خود، آنگونه كه
مىپسندد، آنطور كه دلش مىخواهد و مورد نظرش است تفسير و معنى كند و قرآن را
بر آراء شخصى خود تطبيق دهد و عقيده شخصى خود را به قرآن تحميل كند. يعنى بجاى
آنكه شاگرد قرآن باشد و به پيام قرآن گوش دل بسپارد و هرچه از قرآن برمىآيد آن
را بپذيرد (چه در زمينه عقائد، چه احكام و غيره...) بخواهد كه به زور معنائى را
به قرآن نسبت دهد و مايل باشد كه از قرآن اينگونه مطلب بدست آيد، به تعبير
علامه طباطبايى، رسوبات ذهنى و پيشداورىهاى خود را در فهم معنى آيات، دخالت
بدهد; و دنبالهروى و پيروى از قرآن را رها كند... اين گونه برخورد با قرآن،
شيوه قلبهاى بيمار و انديشههاى ناسالم است و سر از التقاط درخواهد آورد و
حرام و ممنوع است.
11- محكم و متشابه
در خود قرآن، در يك تقسيم بندى، آيات را به «محكمات» و «متشابهات» تقسيم
مىكند و بيماردلان را دنباله روايات متشابه معرفى مىنمايد. (10)
محكمات، آياتى هستند كه از نظر لفظ و معنى، محكم و استوار و بدون ابهام و
شبهه هستند و مراد از آيه روشن است و آن را به معانى ديگر نمىتوان حمل كرد.
ولى متشابهات، آياتى هستند كه يا از نظر لفظ، يا از نظر معنى، ابهامها و چند
پهلوئىهائى دارند و قابل اين هستند كه به معانى گوناگون، تاويل و تفسير شوند و
براى فهم درست مقصود، بايد از جائى ديگر دليل و شاهد بياوريم. البته براى محكم
و متشابه، معانى ديگرى هم گفتهاند كه بيان آنها چندان ضرورتى ندارد.
ائمه و اهلبيت عصمت (ع)، طبق بعضى از احاديث، به مقصود واقعى آيات متشابه
واقفند چرا كه آنان مصداق اكمل «راسخين در علم» هستند.
12- ناسخ و منسوخ
گاهى در آيات قرآن، بيان حكم و قانونى شده است. سپس آيهاى نازل شده. حكم و
دستور العمل سابق را لغو، باطل يا متوقف كرده و قانونى ديگر بيان مىكند و در
واقع سرآمدن مدت عمل به حكم سابق را اعلام مىكند معناى نسخ همين است، يعنى
برداشتن يك حكم و عوض كردن يك تشريع. آيهاى را كه حكمش عوض شده «منسوخ»
مىگويند و آيهاى را كه بعدا آمده «ناسخ» است. ممكن است در تنظيم قرآن به آيه
ناسخى برخورد كنيم كه در نوشتن، پيش از منسوخ آمده باشد.
پس مىبينيم كه شناخت آيات ناسخ و منسوخ، علاوه بر كمكى كه به فهم درست
معانى آيات مىكند، ما را از اشتباه در تفسير و برداشت غلط و انحرافى از اين
كتاب آسمانى بازمىدارد. لذا دانستن آيات محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و عام و
خاص، براى كسى كه تفسير قرآن مىكند ضرورى است.
در نسخ، اين تغيير حكم، طبق شرائط زمانى و مقتضيات خاص مكلفين است كه بر
اساس مصلحتى معين، از طرف خداوند انجام مىگيرد.
مثال: فرضا آياتى به مؤمنين دستور مىدهد كه در مقابل تعرض و آزار مشركين
عفو اغماض و گذشت كنند (آيات مخصوص به دوران مكه) و آياتى هم فرمان مقابله و
مبارزه و جهاد در برابر مشركين مىدهد (از آيات دوره مدينه) آيات نوع دوم، نسخ
كننده حكم آيات اولى است.
و اما اين كتاب:
نوشته حاضر، اطلاعات مفيد و مختصرى را پيرامون يكايك 114 سورهاى كه در قرآن
است، ارائه مىدهد. از قبيل: نامهاى سورهها، معنى و مناسبت اين نامها براى
سورهها، اجمالى از محتوا و مطالب سوره، تعداد آيات، شان نزول، محل نزول و سال
نزول و... از اين قبيل اطلاعات.
اين كتاب، دوبار هم قبلا چاپ شده است اما در اين چاپ، اضافات و تجديد
نظرهائى انجام گرفته. بعلاوه بيشتر اين مقدمه، در اين چاپ اضافه شده است. اميد
است كه براى علاقمندان بخصوص دانشآموزان و معلمان كلاسهاى قرآن و مربيان
پرورشى و عموم كسانى كه در اين حد، مىخواهند با قرآن و سورههايش آشنا شوند
مفيد قرار گيرد.
انشاء الله
قم - شهريور 1362 - جواد محدثى