و نيز در اهميت اصلاح بين مردم اميرالمؤمنين على (عليه السلام)
ضمن وصيّت خود به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام)
فرمود: بر شما باد به اصلاح و آشتى برقرار كردن بين مردم زيرا خودم از رسول خد(صلى
الله عليه وآله وسلم) شنيدم كه مى فرمود: آشتى برقرار كردن بين مردم و رفع
اختلاف نمودن از يك سال نماز و روزه بالاتر است.(112)
23ـ كتمان شهادت
بيست و چهارمين گناه كبيره گواهى ندادن است، از آنچه مى داند در جايى كه گواهيش
براى اثبات حقى و يا باطلى لازم باشد.
چنانچه خداوند در سوره بقره آيه 284 مى فرمايد: «كتمان شهادت نكنيد كه هر كس (در
موضوعى كه اطلاع دارد) كتمان شهادت كند (و حقيقت را نگويد) در دل خود گناه كرده و
خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است».
و در سوره مباركه نساء آيه 134 با لحن شديدترى از كتمان شهادت نهى كرده و
مى فرمايد: «اى مؤمنين به عدل و داد قيام كنيد و براى خوشنودى خدا گواهى دهيد هر
چند آن گواهى به ضرر شخص شما يا پدر و مادر يا خويشان نزديكتان باشد (يعنى در گواهى
دادن جز ملاحظه حق هيچ منظورى نداشته باشيد) و آنكه بر عليه او گواهى داده مى شود
هر كه باشد خواه فقير و خواه ثروتمند فرقى نمى كند بلكه بايد رضاى خدا را در نظر
بگيريد (يعنى مبادا ثروتمند را براى دارائيش احترام كنيد و به ملاحظه ثروتش بر ضررش
گواهى به حق ندهيد و يا فقير را به سبب فقرش بر او ترحّم كنيد و بر عليه او هر چند
حق باشد گواهى ندهيد) پس ملاحظه خدا را بكنيد كه سزاوارتر است و بر شما نيز
مهربان تر است. بنابراين از هواى نفس پيروى نكنيد و از حق روى گردان نباشيد (يعنى
به حق شهادت دهيد) كه اگر از گواهى دادن به حق روى گردان شديد (يعنى كتمان شهادت
كرديد و آنچه را كه از حق مى دانيد نگوييد) خداوند دانا و آگاه است (به كارتان و)
شما را به كردارتان مجازات خواهد كرد».
كيفر كتمان كنندگان شهادت در قيامت: پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه كتمان شهادت كند (يعنى از دادن شهادت حقى
خوددارى كند) يا اينكه گواهى (ناحقى) بدهد تا خون مسلمانى ريخته شود يا مال مسلمانى
هدر رود، روز قيامت تا چشم كار مى كند صورتش تاريك و خراشيده است و مردم او را با
اسم و نسبش مى شناسند.
و كسى كه براى اظهار حق مسلمانى گواهى دهد روز قيامت تا چشم كار مى كند صورتش
نورانى و مردم او را نيز با اسم و نسبش مى شناسند.
آنگاه فرمود: آيا نمى بينيد كه خداوند در قرآن مجيدش فرمود: «بر پا داريد گواهى
دادن را براى خدا.(113)
24ـ دزدى كردن
بيست و پنجمين گناه كبيره دزدى كردن است. پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم)فرمود: زنا كار و شخص دزد در حال زنا ودزدى ايمان
ندارند. (يعنى مؤمن دست به چنين جنايتهايى نمى زند و اگر دست به كار اين گونه
آلودگى ها شد روح ايمان از او سلب شده بايد به مجازات برسد و مجازات دزد با شرايطى
كه براى آن ذكر كرده اند قطع دست است مطابق دستور اسلام و حدّ زنا هم اگر ثابت شد
مطابق ظوابط شرع صد ضربه شلاق است در انظار عموم تا مايه عبرت ديگران گردد.(114)
25ـ كم فروشى
بيست و ششمين گناه كبيره، كم فروشى است تا جاييكه در قرآن مجيد يك سوره به اين
موضوع اختصاص داده شده و با لحن شديد كم فروشان را مورد خطاب قرار داده و
مى فرمايد: «وَيلٌ لِلمُطَفِّفين» يعنى واى بر كم
فروشان كه هرگاه از مردم مى گيرند تمام و كمال مى گيرند و هرگاه به مردم چيزى
مى فروشند كم مى گذارند.
آيا كم فروشان گمان ندارند كه پس از مردن در روز بزرگى (جهت حساب) زنده مى شوند؟
روزى كه تمام مردم (از اولين و آخرين جهت حساب) در مقابل پروردگار خواهند ايستاد.
26ـ حرام خوارى
بيست و هفتم از گناهان كبيره حرام خوارى است كه در دو جاى سوره مائده حرام خوارى
را از صفات يهود بر شمرده و مى فرمايد: «اى پيامبر مى بينى بسيارى از يهود را كه در
تحصيل گناه و ظلم و خوردن رشوه يا ربا، شتاب مى كنند. (بدانند كه) كار بسيار زشتى
مرتكب مى شوند».
در آيه بعد مى فرمايد: «چرا علماى ربّانى و زاهدانشان آنها را از دروغ گويى و
رشوه خوارى نهى نمى كنند. (آنها نيز بدانند كه نهى نكردن شان از كارهاى زشت يهود و)
كار بسيار زشت و ناپسند است».
يعنى همان گونه كه رشوه خوارى و حرام خوارى زشت و ناپسند است، نهى از منكر نكردن
حرام خواران هم زشت و ناپسند خواهد بود.
رشوه خوار ملعون است: رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم)
فرمود: خدا لعنت كند رشوه دهنده و گيرنده و آن كسى كه واسطه است براى آنها.
اقسام رشوه: رشوه بر سه قسم است: 1ـ براى رسيدن به حق خود
2ـ براى رسيدن به امر حرام 3ـ براى رسيدن به امر مباح.
قسم اوّل و دوّم حرام و از گناهان كبيره است ولى قسم سوّم اشكال ندارد.
بيان مطلب: رشوه قسم اوّل كه براى رسيدن به حق خود است، آن است كه انسان به قاضى
چيزى بدهد تا به نفع او حكم كند و يا راه پيروزى را به او ياد دهد و قاضى هم به حق
حكم كند، ابتدا براى هر دو هم دهنده و هم گيرنده حرام است. ولى اگر رشوه دهنده
چاره اى نداشته مجبور باشد مانعى ندارد ولى براى گيرنده حرام است.
و اما قسم دوّم آن است كه به حاكم و ظالمى چيزى بدهد كه بتواند به وسيله او به
كسى ظلم كند يا گناهى انجام دهد در اين صورت براى هر دو قطعاً حرام و از گناهان
كبيره است.
و اما رشوه قسم سوّم كه حلال است آن است كه انسان مالى را به قاضى نمى دهد بلكه
به شخصى كه مسئوليت قانونى ندارد مى دهد كه او را در رسيدن به حقش با دفع ظلمى يارى
كند و يا اينكه به كار حلالى دست يابد اشكال ندارد.
آثار حرام خوارى: رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم)
مى فرمايد: كسى كه لقمه حرامى بخورد تا چهل شب نمازش قبول نيست و دعايش مستجاب
نمى شود. و به فرموده امام حسين (عليه السلام) كه خطاب به
لشكريان عمر سعد فرمود: سرّ اينكه نصيحتم در شما اثر نمى كند آن است كه شكم شما از
حرام پر شده است. بنابراين لقمه حرام انسان را سنگ دل كرده كه ديگر حرف حق در او
اثر نخواهد كرد.
27ـ نپرداختن بدهى
بيست و هشتمين گناه كبيره نپرداختن بدهكارى است به اين معنى كه اگر كسى از ديگرى
طلب دارد و او هم توان پرداختن دارد ولى نمى پردازد گناه كبيره اى مرتكب شده است.
سه دسته جزء دزدان به حساب مى آيند: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: سه دسته اند كه در شمار دزدان به حساب مى آيند: 1ـ كسى كه زكات مالش را
ندهد 2 كسى كه قصد دادن مهريه زنش را نداشته باشد 3ـ كسى كه قرض بگيرد و بخواهد
ندهد.
بدهى را بايد پرداخت: در صورتى كه بدهى مدت نداشته باشد و يا مدتش تمام شده و
طلبكار مطالبه نمايد. پرداخت بدهى فوراً واجب مى شود. هرچند به فروختن اسباب زائد
منزل باشد. البته مايحتاج اوليه زندگى مانند خانه اى كه در آن زندگى مى كند، فرش،
لباس، اسباب منزل، به گونه اى كه اگر بفروشد، در مشقت و
سختى قرار مى گيرد لازم نيست آنها را بفروشد و طلبكار هم حق ندارد كه او را به فروختن
اشياء ضرورى مجبور نمايد. ليكن اگر مديون خودش با رضايت خاطر دست به فروش اموال خود
بزند، اگر طلبكار حق خود را بگيرد اشكال ندارد. ولى چه بهتر كه طلبكار به بدهكار
خود حتّى المقدور مهلت بدهد، تا خداوند فرج نمايد.
طلبكار جوانمرد در تاريخ: عثمان بن زياد به امام صادق(عليه
السلام) عرض كرد از شخصى طلبكارم (ليكن بر اثر نداشتن) مى خواهد خانه اش را
بفروشد و طلب مرا بدهد. حضرت سه مرتبه فرمود: پناه مى برم به خدا از اينكه او را از
سايه بان سرش خارج كنى (يعنى نگذار براى اداء بدهى اش خانه اش را بفروشد).
قصه اين جوانمرد را بخوانيد: شخصى به نام محمد بن عمير كه از خواص اصحاب امام
كاظم و امام هشتم و امام جواد(عليهم السلام) بود و شغلش
بزازى بود ورشكست شده و فقير مى شود، ليكن ده هزار درهم طلب داشت. پس شخص بدهكار،
خانه خود را به مبلغ ده هزار درهم فروخته و براى پرداخت بدهى خود به خانه ابن ابى
عمير رفت و گفت: اين طلب تو است بگير.
ابن ابى عمير گفت: آيا اين مبلغ از ارث به تو رسيده؟ گفت: نه. پرسيد آيا كسى به
تو بخشيده است؟ گفت: نه. گفت: آيا ملكى داشتى و فروختى؟ گفت: نه، بلكه خانه مسكونى
خود را فروختم تا دين خود را اداء نمايم. ابن ابى عمير گفت: از امام صادق(عليه
السلام)روايت شده كه فرمود: مديون را نبايد به خاطر بدهى كه دارد از خانه اش
بيرون كنند اين مبلغ را بگير و ببر كه من در آن تصرف نخواهم كرد. با اينكه به خدا
قسم امروز به يك درهم آن محتاجم، ليكن يك درهم از اين مال را تصرف نمى كنم.
بدهكار درمانده را مهلت دهيد: در صورتى كه بدهكار نمى تواند بدهى خود را حتى با
فروش اسباب خانه بپردازد در اين صورت مطالبه كردن و بدهكار را در مشقت و سختى
انداختن حرام است. چنانچه در قرآن مجيد سوره بقره آيه 280 مى فرمايد: اگر تنگدستى
پيدا شود (و نتواند بدهى خود را بپردازد) پس (وظيفه طلبكار است كه) او را مهلت دهد
تا امكان پرداخت فراهم گردد. و اگر از بدهكار تنگدست صرف نظر كنيد و مبلغى را كه از او طلبكاريد ببخشيد، براى شما بهتر است
اگر بدانيد.
پاداش كسى كه بدهكار ناتوان را مهلت دهد: پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم) فرمود: «كسى كه بدهكار ناتوان را مهلت دهد، براى او
است نزد خداوند در هر روزى ثواب صدقه دادن معادل آن مال تا زمانى كه آن مال به او
برسد.»
پيام رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم) به طلبكار و
بدهكار: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)
مى فرمايد: براى بدهكار حلال نيست كه در حال توانايى، در پرداخت بدهى كوتاهى كند و
بر طلبكار هم حلال نيست كه بدهكار را در تنگدستى به زحمت بيندازد وقتى بداند كه از
پرداخت وام ناتوان است.
تسويه حساب در قيامت بسيار سخت است: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: روز قيامت صاحب قرض مى آيد و از دست بدهكار خود شكايت مى كند. اگر
بدهكار ثواب و حسنات داشته باشد از ثوابش برداشته به طلبكار مى دهند و چنانچه حسنات
و ثواب نداشته باشد از گناه طلبكار برميدارند به بدهكار مى دهند.
بدهكاران خمس و زكات در قيامت: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: سخت ترين حالات انسان در قيامت هنگامى است كه مستحقين خمس و زكات
برخيزند و از انسان درباره ندادن خمس و زكات به درگاه خداوند شكايت نمايند و
بگويند: پرودگارا، اين شخص خمس يا زكات ما را خورده و به ما نداده، پس خداوند از
حسنات اين شخص به آنها عوض مى دهد.
گرفتارى شهيد بدهكار درقيامت: روزى پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله وسلم) پس از نماز فرمود: فلان شخص كه شهيد شده بيرون در بهشت
ايستاده و نمى تواند وارد بهشت شود، به خاطر سه درهمى كه به فلان شخص يهودى بدهكار
است.(115)
28ـ كمك كردن به ستمگران
بيست و نهمين گناه كبيره كمك كردن به ستمگران است چنانچه در اين باره خداوند
متعال در سوره هود آيه 115 صريحاً مى فرمايد: «وَ لا تَركَنوا
اِلَى الَّذينَ ظَلَموا فَتَمَسَّكُمُ النّار» يعنى ميل نكنيد به سوى آنان
كه ستم كردند تا مبادا آتش دوزخ شما را فراگيرد.
در تفسير منهج الصادقين آمده است كه ركون به معناى ميل اندك است به سوى آنهايى
كه ستم كردند بر خود و بر ديگران، تا جاييكه احترام كردن به آنها و هديه فرستادن
براى آنها و اختلاط با ايشان تمام به معناى ركون و ميل قلبى است كه مورد نهى قرار
گرفته است.
كمك به ستمگر و اخبار اهل بيت(عليهم السلام): پيامبر
اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه نزد
ستمكارى برود تا او را يارى كند در حالى كه مى داند ظالم است در حقيقت از دين اسلام
خارج شده است.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: روز قيامت كه
مى شود منادى ندا مى كند كجايند ستمكاران و همدستانشان حتى كسانيكه براى آنها قلم و
مداد تراشيده و دواتى مهيا كرده اند تا حكم ظلمى نوشته گردد. پس تمام آنها را در
تابوتى از آهن جمع كرده و در آتش جهنّم مى اندازند.
در حال اظطرار چه بايد كرد؟ از امام صادق (عليه السلام)
درباره كاركردن در دستگاه ظلم سئوال كردند، فرمود: جايز نيست مگر در صورتى كه شخص
هيچ توانايى براى تحصيل خرج زندگى به اندازه بخور و نمير نداشته باشد جايز است به
شرط اينكه اگر چيزى از حكومت بدستش رسيد و يا حقوقش را گرفت خمس آن را بپردازد.
خدمت به خلق كفاره خدمت به ستمگر است: زياد بن ابى سلمه گفت: خدمت موسى بن جعفر(عليه
السلام) رسيدم به من فرمود: «اى زياد» تو در دستگاه حكومتى مشغول خدمت هستى؟
گفتم: آرى. فرمود: چرا؟ عرض كردم من صاحب مروت هستم «يعنى مستمندان را دستگيرى مى كنم» و از طرفى عائله مندم كه نمى توانم
مخارج آنها را تأمين كنم.
امام (عليه السلام) فرمود: اى زياد، اگر مرا از قله
كوهى بلند بياندازند كه تكه تكه شوم بيشتر دوست دارم از اين كه متصدى كارهاى چنين
اشخاصى شوم يا به فرش يكى از آنها قدم بگذارم مگر در يك صورت آيا ميدانى آن يك صورت
چيست؟ گفتم: نه فدايت شوم. فرمود: مگر براى برطرف كردن گرفتارى مؤمنى و يا آزاد
كردن مؤمنى از اسارت و يا پرداختن بدهى مؤمنى، تا اينكه فرمود: اى زياد اگر عهده
دار كارى از كارهاى ستمكاران شدى، به برادر دينى خود احسان كن تا گناهى كه به واسطه
اشتغال به كارهاى آنها مرتكب شده اى اين نيكى هاى تو جبران نمايد.
كيفر حكام ستمگر در قيامت: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله
وسلم) فرمود: هر كس رياست قومى را عهده دار شود ولى در حق آنها با عدالت
رفتار نكند كنار جهنّم در مقابل هر روزى از ايام رياستش هزارسال نگه داشته مى شود
در حالى كه دو دستش به گردنش غل شده.(116)
29ـ يارى نكردن مظلوم
سى ام از گناهان كبيره يارى نكردن مظلوم است، امام صادق(عليه
السلام)مى فرمايد: هر مؤمنى كه بتواند برادر دينى اش را يارى كند و نكند
خداوند او را به حال خودش واگذار كرده، در دنيا و آخرت ياريش نمى كند.
ظالم و مظلوم را هر دو را يارى كنيد: پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: برادر مسلمانت را يارى كن چه ظالم باشد و چه مظلوم
گفتند يا رسول الله يارى مظلوم را مى دانيم اما يارى ظالم چگونه است؟
فرمود: دو دستش را بگيريد و نگذاريد ستم كند كه اگر چنين كرديد،
در حقيقت او را يارى كرده ايد (يعنى مانع از آلوده شدن او به گناه و ستم گشته ايد)
كسى كه به فرياد مظلوم نرسد مسلمان نيست: پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه فرياد مردى را بشنود كه طلب يارى مى كند
و او اجابتش نكند، مسلمان نيست.
اجر و پاداش كسى كه مشكل گشا باشد: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: كسى كه جهت گره گشايى و خدمت به برادر دينى اش قدمى بردارد و موفق شود
خداوند ثواب حج و عمره و دو ماه روزه و اعتكاف در مسجدالحرام برايش بنويسد و چنانچه
تلاش خود را كرد، اما موفق نشد خداوند «به پاس تلاش و كوشش» ثواب يك حج و عمره
برايش ثبت خواهد كرد.(117)
30ـ اسراف و تبذير
سى و يكم از گناهان كبيره اسراف و تبذير است كه در آيات و روايات به كبيره بودن
آن تصريح شده، چنانچه در سوره مؤمن آيه 43 مى فرمايد: «بدرستى كه اسراف كنندگان
اصحاب آتش اند.
فرق بين اسراف و تبذير چيست؟ گفته اند كه تبذير عبارت است از صرف كردن مال در
موردى كه سزاوار نيست و اسراف عبارت است از مصرف بى رويه در موردى كه سزاوار است.
مصرف بدون رضاى خدا تبذير است: در تفسير عياشى از عبد الرحمان بن حجاج روايت شده
كه مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) معنى آيه
«لا تُبَّذِرْ تَبذيراً» را پرسيدم فرمود: كسى كه در
غير طاعت خدا خرج كند مبذر است و كسى كه در راه خدا خرج كند ميانه رو و اقتصادى
است.
بنابراين ميزان و معيار در خرج كردن رضا و خشنودى خدا است. به اين معنى كه
اگر در خرج كردن مطابق دستور و خواست خدا صورت پذيرد اقتصاد و اگر در غير رضا و
خشنودى حق و بر خلاف دستور خدا صورت پذيرد اسراف به حساب مى آيد.
شاهد بر اين مطلب حديث امام حسن عسگرى (عليه السلام)
است كه مى فرمايد: اگر تمام دنيا و آنچه در آن است لقمه اى شود و آن را به عالم با
ايمان و يا بنده مخلص خدا كه خدا را از روى اخلاص عبادت مى كند بدهم مى ترسم حق او
را اداء نكرده باشم (يعنى احسان و نيكى كردن به عالم با ايمان و يا مؤمن پرهيزكار
موجب خشنودى خدا و مطابق دستور حق است و اسراف نيست.)
ولى بر عكس اگر از مال دنيا هيچ نداشته باشم مگر جرعه آبى و آن را به كافر و يا
فاسق نادانى بدهم مى ترسم اسراف كرده و جزء اسراف كاران به حساب آيم (يعنى احسان
كردن به دشمن خدا و يا فاسق و فاجر هر چند كم باشد اسراف محسوب مى شود.)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: دور ريختن هسته
خرما كه ممكن است بكار آيد و يا باقى مانده آبى كه خورده اى اگر دور بريزى اسراف به
حساب مى آيد.(118)
31ـ تكبّر كردن
سى و دومين گناه كبيره تكبّر كردن و خود را از ديگران برتر دانستن است چنانچه
خداوند متعال در سوره زمر آيه 72 خطاب به متكبرين مى فرمايد: «داخل جهنّم شويد كه
بد جايگاهى است.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: در جهنّم درّه اى
است مخصوص متكبران كه آن را سقر مى گويند. از شدت گرماى خود به خدا شكايت كرد و
اجازه خواست نفسى بكشد پس نفس كشيد كه بر اثر آن تمام جهنّم را آتش گرفت.
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: متكبران در روز
قيامت به صورت مورچه هاى ريزى محشور مى شوند كه زير دست و پاى مردم پامال مى شوند تا خداوند از حساب خلايق
فارغ شود.
تكبّر و اقسام آن: تكبّر يعنى خودبينى و آن بر سه قسم است: 1ـ تكبّر در برابر
خدا 2ـ تكبّر در برابر پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم)
و امامان معصوم(عليهم السلام) 3ـ تكبّر در برابر خلق
اما تكبّر در برابر خداوند اين است كه خدا و قيامت را منكر شود و بگويد خدا و
قيامت يعنى چه، چنين كسى با چنين طرز تفكر متكبر و كافر است.
محمد بن مسلم مى گويد: امام صادق (عليه السلام)
فرمود: هر كس به اندازه خردلى تكبّر در دلش باشد، بهشت نمى رود.
محمد بن مسلم مى گويد: من گفتم «اِنّا للهِِ وَ اِنّا
اِلَيْهِ راجِعُونَ» يعنى اگر اين طور باشد كه با داشتن ذره اى تكبّر انسان
اهل جهنّم مى شود، پس بايد فاتحه همه را خواند زيرا كسى نيست كه هيچ تكبّر نداشته
باشد. امام (عليه السلام) فرمود: چرا آيه استرجاع
خواندى؟ گفتم: براى آنچه از شما شنيدم، فرمود: آن طور كه تو فكر كردى نيست. همانا
مقصود من از تكبّر انكار حق است و اين كلام را تكرار كرد. «يعنى تكبّرى كه مانع
دخول بهشت مى شود عبارت است از آن تكبّرى كه مشتمل بر انكار حقّ و انكار خدا و
پيغمبر و امام معصوم باشد. اما تكبّر در برابر مردم با داشتن ايمان اميد نجات از
براى صاحبش هست.
تكبّر در مقابل پيغمبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و
امام (عليه السلام) : عبارت است از خود را از آنان بالاتر
و برتر بداند و حاضر براى اطاعت و فرمانبردارى از ايشان نباشد. كه اين تكبّر هم در
حقيقت مانند تكبّر در برابر خدا است. چنانچه اطاعت آنها نيز اطاعت خدا است.
تكبّر در برابر مردم: علماى علم اخلاق گفته اند كه تكبّر در برابر خلق هفت علامت
دارد.
1ـ اينكه در گفتگو كردن اگر حق با طرف مقابلش باشد نپذيرد
2ـ در مجلسى كه بالا و پايين دارد نشستن در پايين برايش ناگوار باشد
3ـ سلام كردن به زير دست برايش سخت باشد
4ـ اجابت دعوت فقير يا برآورده ساختن حاجتش و يا نشستن در كنار او برايش دشوار
باشد
5ـ آوردن اسباب و لوازم منزل از بازار برايش مشكل باشد.
6ـ از پوشيدن لباس كهنه يا وصله دار كراهت داشته باشد
7ـ نشستن با نوكر و كلفت و شاگرد بر سر يك سفره جهت صرف غذا برايش سخت باشد
به خرج دادن دارايى علامت تكبر است: پيامبر اكرم(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: كسى كه از روى تكبّر راه برود و يا جامه اى بپوشد كه
به وسيله آن بر ديگران فخر كند، خداوند او را از كنار آتش جهنّم فرو برده با قارون
همنشين سازد، زيرا قارون اوّل كسى بود كه تكبّر كرد و خداوند به سبب آن خانه اش را
به زمين فرو برد.
سپس فرمود: هر كس برفقيرى تكبّر كند و او را كوچك شمارد حقتعالى او را به اندازه
مورچه هايى كوچك به صورت آدمى محشور مى كند تا داخل جهنّم شود.
علامت و نشانه هاى تواضع: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: علامت تواضع چهار چيز است: 1ـ نشستن در مجلس براى او بالا و پايين
نداشته باشد (يعنى هر كجا جاى بود بنشيند و در فكر نشستن بالا نباشد) 2ـ در برخورد
با مردم ابتدا به سلام كند (و از سلام كردن به هر كسى عار نداشته باشد) 3ـ از بحث و
جدال و گفتگوهاى بيجا بپرهيزد هر چند حق به جانب باشد 4ـ از تعريف و تمجيد مردم
خوشش نيايد (يعنى دوست نداشته باشد كه مردم از او تعريف نمايند.)
تواضع در برابر خدا: هرگاه انسان يقين داشته باشد كه آفريننده اى دارد و آن خدا
است و اگر خداوند نبود او هيچ بود و اكنون هر چه دارد از آن خدا است خود را در
برابر حق كوچك و مطيع و فرمانبردار خدا مى داند. تا جايى كه خود را
ملزم به انجام واجبات و ترك محرمات مى نمايد. از جمله تواضع در برابر خداوند احترام
گذاشتن به قرآن مجيد و اسماء شريفه خداوند است كه بدون طهارت آنها را لمس ننمايد. و
در مسجد با بدن نجس داخل نشود.
تواضع با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) و
امام (عليه السلام) : از بالاترين آثار تواضع به خداوند،
تواضع با پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و امام(عليه
السلام) است. زيرا آنان آيات اعظم خدايند و از نشانه ها و علامت تواضع در
برابر آنان، مس نكردن اسماء آنان بدون طهارت است و نيز با احترام نام آنان را بردن
است.
بعضى از بزرگان اگر وضو نداشتند نام ائمه معصومين(عليهم
السلام) را نمى بردند. در روايت آمده است كه امام صادق(عليه
السلام) هرگاه نام جدش رسول خد(صلى الله عليه وآله
وسلم) را بر زبان جارى مى كرد به احترام آن حضرت چنان خم مى شد كه صورت
مباركش نزديك زانوهايش مى رسيد. و از جمله تواضع با پيغمبر(صلى
الله عليه وآله وسلم) و امام (عليه السلام) تواضع
در برابر علماى ربانى و سلسله جليله سادات است.
تواضع در برابر مؤمن تواضع در برابر خدا است: امام باقر(عليه
السلام)مى فرمايد: حرمت مؤمن در نزد خداوند از حرمت كعبه بيشتر است.
تواضع به فاسق و كافر غلط است: اميرالمؤمنين (عليه السلام)
فرمود: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)به ما
فرمود: كه با اهل معصيت با چهره درهم كشيده مواجه شويم.
تواضع در برابر متكبر نيز غلط است: پيغمبر اكرم(صلى الله
عليه وآله وسلم) فرمود: هرگاه با اهل تواضع از امت من برخورد كرديد با ايشان
متواضع باشيد و هرگاه با تكبّر كنندگان برخورد كرديد با ايشان تكبّر نماييد، زيرا
تكبّر شما بر آنها سبب خوارى آنان مى گردد.
تواضع در برابر ثروتمند هلاك كننده است: حضرت اميرالمؤمنين على(عليه
السلام)مى فرمايد: اگر كسى ثروتمندى را به خاطر ثروتش احترام كند خداوند دو
سوّم ايمانش را از بين مى برد.
و نيز فرمود: چه بسيار زيبا است تواضع ثروتمند نسبت فقير براى رضاى خدا.
فضيلت تواضع: پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)
مى فرمايد: محبوبترين و نزديك ترين شما در روز قيامت به من كسى است كه اخلاقش
نيكوتر و تواضعش بيشتر باشد و دورترين شما از من در قيامت تكبّر كنندگانند.(119)
32ـ جنگ با مسلمانان
سى و سومين گناه كبيره جنگ كردن با مسلمانان است، چنانچه در قرآن مجيد سوره
مائده آيه 33 مى فرمايد: جزاى كسانى كه با خدا و پيامبرش مى جنگند و در زمين فساد
مى كنند اين است كه كشته شوند يا به دار آويخته گردند يا دستها و پاهايشان برعكس
يكديگر بريده شود و يا تبعيد شوند.
اين رسوايى ايشان در دنيا است و در آخرت براى ايشان عذابى بزرگ خواهد بود مگر
كسانيكه پيش از دستگيرى توبه كنند، پس بدانيد كه خداوند آمرزنده و مهربان است.
محارب كيست: محارب در نزد فقها كسى است كه اسلحه مانند شمشير، نيزه، كارد، تفنگ،
چوب، و يا سنگ با خود بردارد براى اينكه مسلمانان را بترساند تا بتواند مال يا
ناموس آنان را مورد تعرض قرار دهد. خواه تنها باشد يا چند نفر همدست شوند، و خواه
غرض حاصل شود يا نه يعنى مردم بترسند و مالى را ببرد و يا كسى را بكشد يا نه به
مجرد اينكه با اسلحه به اين قصد حركت كند، محارب است.
و نيز فرقى نيست كه محارب مسلمان باشد يا غير مسلمان، مرد باشد يا زن، در بلاد
اسلامى باشد يا بلاد كفر، از جمله: «يَسْعَوْن فِى الاَْرْضِ
فَساداً» كه در آيه شريفه است، معلوم مى شود كه منظور از محارب نه تنها جنگ
و محاربه با مسلمانان است بلكه مراد هر فساد در زمين و اخلال وارد كردن به امنيت
عمومى است.
و خلاصه اينكه محارب كسى است كه با گرفتن اسلحه و حمله به مسلمانان سلب آسايش و
امنيت از جان و مال و ناموس مردم نمايد.
سورة بن كليب از امام صادق (عليه السلام) پرسيد مردى
كه از منزل خود بيرون مى رود و مى خواهد به مسجد يا جاى ديگرى، برود مردى از پى او
مى رود و او را مى زند و لباسش را مى گيرد. حضرت فرمود: چنين شخص محارب و مصداق
آيه: «اِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ» است.
و در حديث ديگرى از آن حضرت روايت شده كه فرمود: خداوند متعال مى فرمايد: بايد
به من اعلام جنگ كند هر كس بنده مؤمن مرا بيازارد و از خشمم در امان باشد كسى كه
بنده مرا گرامى بدارد.
حدّ و كيفر محارب: عمرو بن عثمان مدائنى مى گويد: درباره آيه:
«اِنَّما جَزاءُ الَّذينَ يُحارِبُونَ اللهَ» از امام
هشتم (عليه السلام) پرسيدند و اينكه چه كسى مشمول اين
آيه مى شود؟
حضرت فرمود: وقتى اگر كسى با خدا و پيغمبرش جنگ كرد و يا در زمين فساد نمود و
كسى را كشت و مالى را برد بايد كشته و يا به دار آويخته گردد.
و چنانچه مالى را گرفت و كسى را نكشت، بايد دست و پايش بر خلاف يكديگر قطع شود.
و اگر شمشير كشيد و با خدا و پيغمبرش جنگ نمود و در زمين كوشش به فساد نمود ولى كسى
را نكشت و مالى را نگرفت تبعيد مى شود.
پرسيدند، حدّ تبعيد چگونه است؟ فرمود: از شهرى كه مرتكب جرم گرديده به شهرى ديگر
تبعيد مى شود و براى اهالى آن شهر نوشته مى شود كه اين تبعيدى است با او نشست و
برخاست نداشته باشيد و معامله نكنيد و وصلت ننماييد و نخوريد و نياشاميد و تا يك
سال با او چنين رفتار شود.
ليكن هرگاه شخص محارب پيش از دستگيرى از كردار خود پشيمان شده، توبه نمايد،حدّ
مذكور از او ساقط مى شود و چنانچه مالى برده از او گرفته به صاحبش
داده مى شود و اگر جنايتى كرده، قصاص مى شود مگر آنكه صاحب حق او را ببخشد.(120)
33ـ خوردن مردار و خون و گوشت خوك
سى چهارمين گناه كبيره خوردن مردار و خون و گوشت خوك است، چنانچه در سوره بقره
آيه 173 و سوره انعام آيه 145 و سوره نحل آيه 116 به حرمت آن تصريح شده و در سوره
مائده آيه 4 مى فرمايد: «حرام شد بر شما مردار، خون، گوشت خوك، و هر چه كه هنگام
كشتنش نام خدا برده نشده، و حيوانى كه خفه شده يا با سنگ و چوب كشته شده باشد و يا
از بلندى به زمين و يا در چاه افتاده باشد و يا به وسيله شاخ زدن حيوان ديگرى كشته
شده باشد، و يا درنده اى آن را پاره كرده باشد. مگر آنچه را كه خود شما (با شرايط
آن) ذبح مى كنيد و نيز حرام است خوردن گوشت حيوانى كه روى سنگهاى مخصوص ذبح شده
باشد و همچنين قسمت كردن با تيرهاى قمار، همه اينهايى كه گفته شد براى شما حرام و
گناه كبيره است.»
و مردار عبارت است از هر حيوانى كه مرده يا مطابق دستور شرع ذبح نشده باشد. و
چنانچه حيوانى مطابق دستور ذبح نشود گوشت آن با گوشت حيوان مرده فرق نمى كند و حرام
است. و ذبح شرعى پنج شرط دارد.
1ـ حيوان رو به قبله باشد 2ـ هنگام سر بريدن بسم الله گفته شود 3ـ با كارد آهنى
باشد و چهار رگ بريده شود. 4ـ كسى كه سر مى برد مسلمان باشد 5ـ بعد از سر بريدن،
حيوان حركتى كند هرچند چشم يا دم خود را حركت دهد.
خوردن گوشت مردار سكته آور است: امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: خوردن گوشت مردار بدن را ضعيف و جسم را لاغر و نيرو را سست و نسل را قطع
و باعث سكته و مرگ ناگهانى مى شود.(121)
34ـ ندادن زكات
سى و پنجم از گناهان كبيره ندادن زكات واجب است كه تفصيلا در قسمت چهارم بحث شد.
35ـ اصرار برگناه صغيره
سى و ششمين گناه كبيره اصرار بر گناهان صغيره است. اميرالمؤمنين على(عليه
السلام)مى فرمايد: بترس و دورى كن از اصرار بر گناه زيرا اصرار بر گناه از
بزرگترين گناهان كبيره وعظيم ترين جرائم است.
اصرار بر گناه چيست؟ اصرار بر گناه صغيره، مورد اتّفاق همه علما است. ليكن در
معنى آن اختلاف است، بعضى گفته اند: ترك توبه كردن از گناهانى كه كرده اصرار است هر
چند آن را تكرار نكند و تصميم بر تكرارش نداشته باشد، شاهد بر اين مطلب حديث امام
باقر (عليه السلام) است كه مى فرمايد: اصرار بر گناه آن
است كه شخص گناهى كند و از آن استغفار ننمايد و قصد ترك آن را نداشته باشد.(122)
36ـ غيبت مؤمن
سى هفتمين گناه كبيره غيبت مؤمن است، كه در آيات و روايات به آن وعده عذاب داده
شده چنانچه در سوره نور آيه 19 مى فرمايد: «كسانى كه دوست دارند خصلت ناشايسته اى
درباره مؤمنين فاش شود (مانند زنا و انواع زشتيها) براى آنها عذابى دردناك هم در
دنيا و هم در آخرت خواهد بود.»
در تفسير اين آيه شريفه، امام صادق (عليه السلام)
مى فرمايد: هر كس درباره مؤمنى بگويد: آنچه را ديده يا شنيده از جمله كسانى خواهد
بود كه خداوند مى فرمايد: كسانى كه دوست دارند زشتيهاى مؤمن فاش شود از براى آنهاست
عذابى دردناك.
و امام حسن عسگرى (عليه السلام) مى فرمايد: غيبت كردن
شما از برادران مؤمنتان حرمت آن از خوردن گوشت مردار بدتر است.
معنى غيبت و موارد آن: رسول خد(صلى الله عليه وآله وسلم)
مى فرمايد: «غيبت آن است كه برادر دينى ات را به آنچه كراهت دارد ياد كنى»
و امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «غيبت آن است
كه درباره برادر دينى ات عيبى را كه خداوند بر او پوشيده است بازگو نمايى.
موسى بن جعفر (عليه السلام) مى فرمايد: گفتن چيزى را
كه در كسى هست و مردم مى دانند غيبت نيست و اگر چيزى در او هست و مردم نمى دانند
گفتن آن غيبت است و چنانچه بگويى چيزى را كه در او نباشد تهمت است.
غيبت و انواع آن: گفتن اينكه فلانى چپ يا كچل يا كوتاه قد و دراز است به گونه اى
كه اگر بشنود ناراحت شود غيبت است.
و نيز گفتن اينكه فلانى بد اخلاق، بخيل، متكبر، و امثال آن است غيبت محسوب
مى شود.
و همچنين گفتن فلانى دروغگو و يا نمازش را بد مى خواند و يا پر خواب و پر حرف
است غيبت به حساب مى آيد. و همينطور گفتن اينكه فلانى لباسش كهنه و كثيف است به
طورى كه اگر بفهمد ناراحت شود غيبت است.
غيبت كردن حسنات را از بين مى برد: از رسول خد(صلى الله
عليه وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: بنده اى را در موقف حساب مى آورند، و
نامه عملش را به او مى دهند اما كارهاى خيرى را كه در دنيا انجام داده در آن
نمى بيند، مى گويد: بار پروردگارا! اين نامه عمل من نيست زيرا حسنات خود را در آن
نمى بينم، به او گفته مى شود: خداوند تو اشتباه نكرده و فراموشى ندارد، (و اين همان
پرونده تو است) كارهاى نيكت را به واسطه غيبت كردن مردم از دست داده اى.
آنگاه ديگرى را مى آورند و نامه عملش را به او مى دهند و در آن، حسناتى را
كه به جا نياورده مى بيند، مى گويد: بار الها، اين نامه عمل من نيست، چون اين
همه حسنات كه در آن ثبت است، من به جا نياورده ام، به او مى گويند: اينها حسنات
فلان شخص است كه از تو غيبت كرده در عوض، حسناتش به تو داده شده است.
توبه گناه غيبت را پاك نمى كند: پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله وسلم) فرمود: گناه غيبت، از زنا بدتر است، زيرا زناكار اگر توبه كند،
خداوند او را مى آمرزد، ليكن غيبت كننده اگر توبه كند گناهش آمرزيده نمى شود مگر
اينكه شخص غيبت شده او را ببخشد.
ريختن آبروى مؤمن از رباخوارى بدتر است: روزى رسول خد(صلى
الله عليه وآله وسلم)براى عده اى از مردم گناه نزول خوارى را بيان كرد و
فرمود: يك درهم نزول خوارى بزرگتر است از سى و شش مرتبه زنا كردن، آنگاه فرمود:
ريختن آبروى مؤمن به مراتب از نزول خوارى بدتر است.
و باز در حديث ديگرى فرمود: غيبت كننده اگر توبه كند، آخرين كسى خواهد بود كه
وارد بهشت مى شود و چنانچه بدون توبه بميرد اولين كسى است كه به جهنّم خواهد رفت.
مواردى كه غيبت محسوب نمى شود: غيبت در صورتى است كه از شخص معينى باشد، پس اگر
از شخصى بدون نام و نشانى غيبت شود مانعى ندارد، مثل اينكه كسى بگويد: يك نفر را
ديدم كه چنين و چنان بود. و يا اينكه يك نفر اصفهانى يا شيرازى چنين و چنان بود كه
در اين صورت غيبت محسوب نمى شود. ولى اگر بگويد: يكى از پسران فلانى چنين و چنان
است يا اينكه بگويد تمام شيرازى ها و يا مشهدى ها فلان عيب را دارند، غيبت است و
حرام است.
مواردى كه غيبت كردن جايز است: 1ـ غيبت كردن از كسى كه آشكارا گناه مى كند، مثل
اينكه ظرف شراب را آشكارا در خيابان و بازار به دست گرفته و مى آشامد كه غيبت چنين
شخصى گناه نيست چرا كه در روايت آمده است: «هرگاه فاسقى، گناه را آشكارا بجا آورد،
احترامى ندارد و غيبت او حرام نيست.
2ـ در مقام شكايت مظلوم از ظالم است كه به او ستم كرده چنانچه در قرآن مجيد سوره
نساء آيه 48 مى فرمايد: «خداوند آشكار كردن گفتار بد را دوست نمى دارد، مگر كسى كه
بر او ستم كرده باشند»
3ـ در هنگام مشورت كردن با او، مثل اينكه از او درباره خوبى يا بدى شخصى مشورت
كنند كه در اين صورت بايد حقيقت را بگويد، هر چند بازگو كردن صفات بد او باشد. و
چنانچه بدون ذكر عيب كفايت مى كند، همين قدر بگويد: صلاحت را در اين معامله
نمى دانم و او هم مى پذيرد بايد به همين مقدار اكتفا شود.
4ـ غيبت كردن به قصد نهى از منكر باشد، به اين معنى كه هرگاه منكرى را از
مسلمانى ببيند و بداند كه اگر غيبتش را بكند، آن را ترك مى كند.
5ـ غيبت نمودن و ظاهر كردن عيب كسى كه گمراه و گمراه كننده است و در دين خدا
بدعت گذاشته به قصد اينكه مردم فريبش را نخورند و در دامش نيفتند.
6ـ ذكر كردن عيب كسى كه به آن مشهور شده و بدون ذكر آن شناخته نمى شود. مثل
اينكه بگويند: فلانى شل و يا گنگ و يا كر و امثال آن است. به شرط اينكه بدون ذكر آن
عيب شناخته نشود و او هم قصد توهين نداشته باشد.
7ـ كسى كه به دروغ ادعاى نسبتى نمايد مثل اينكه به دروغ بگويد، من سيدم كه در
اين صورت تكذيب كردن او و حقيقت او را بر ملا كردن اشكال ندارد.
شنيدن غيبت نيز حرام است: چنانچه غيبت كردن حرام و گناه است گوش دادن آن هم حرام
و از گناهان كبيره است، چنانچه در اين باره پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: «شنونده غيبت، در حكم غيبت كننده است و گوش
دهنده به غيبت يكى از غيبت كنندگان است» و امام صادق(عليه
السلام)مى فرمايد: غيبت كردن به منزله كفر و شنيدن آن و راضى بودن به آن به
منزله شرك است.(123)