فصل نهم : اوامر و نواهى در قرآن
اوامر و نواهى يا به تعبير ديگر بايدها و نبايدها در قرآن زياد است تا جاييكه
بعضى قائلند 1000 آيه درباره امر و 1000 آيه درباره نهى آمده است كه عمده اوامر او
عبارت است از واجبات و نواهى آن عبارت است از محّرمات كه به آنها گناه كبيره نيز
گفته مى شود.
واجبات ده گانه فروع دين كه عبارتند از: 1ـ نماز 2ـ روزه 3ـ خمس 4ـ زكات 5 حج
6ـ جهاد 7ـ امر به معروف 8ـ نهى از منكر 9ـ تولى 10ـ تبرى
اين ده امر واجب علاوه بر اينكه جزء تكاليف و وظايف شرعى است و انجام آن لازم و
حتمى است ترك آن نيز از گناهان كبيره محسوب مى شود كه براى روشن شدن اهميت هر يك به
تفصيل آنها را مورد بحث قرار مى دهيم.
در باب اهميت اداى واجبات از پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله وسلم) روايت شده كه فرمود: خداوند در شب معراج به من فرمود: نزديك
نمى شود بنده اى از بندگانم به من مگر آنكه به واجباتش عمل نمايد، يعنى محبوب و
دوست من كسى است كه آنچه را من بر او واجب كرده ام عمل نمايد.
و نيز گفتيم كه واجبات الهى ده چيز است كه به آنها فروع دين گفته مى شود. اكنون
به شرح و توضيح هر يك توجه فرماييد.
اوامر يا واجبا ت الهى در قرآن 1ـ نماز از نگاه قرآن و عترت
در قرآن مجيد سوره مريم آيه 60 مى فرمايد: «فَخَلَفَ مِن
بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلواةَ وَ اتَّبَعُوا الشَهَّواتِ فَسَوفَ يَلْقَوْنَ
غَيّا» يعنى پس از انبياء و افراد شايسته امتهاى آنها جماعتى روى كار آمدند
كه نماز را ضايع كرده به آن اهميت ندادند و همواره در پى هوسرانى بسر بردند پس به
زودى اين جماعت به غىّ واصل خواهند شد.
در روايت آمده است كه غىّ و اثام دو چاه است در جهنم كه هر كدام هفتاد سال راه
است يعنى اگر سنگى در ميان آنها رها شود هفتاد سال طول مى كشد تا به ته آن برسد. و
اثام جايگاه زنا كاران و غىّ جايگاه بى نمازان است و عذاب غىّ به قدرى شديد است كه
اهل جهنم از عذاب آن به خدا پناه مى برند.
تارك نماز با كافر و مشرك مساوى است
در سوره زمر آيه 30 مى فرمايد: نماز را به پا داريد و از مشركين نباشيد.
بنابراين مطابق اين آيه كسى كه نماز نمى خواند با كافر و مشرك مساوى است. پس اگر
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى
مى فرمايد: چيزى كه مسلمانان را كافر مى كند، ترك نماز واجب از روى عمد است، مطابق
اين آيه است.
و در حديث ديگرى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)
و امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمودند: كسى كه
نمازش را سبك بشمارد به شفاعت ما نخواهند رسيد.
نماز مهمترين واجب الهى
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: اول چيزى كه در
قيامت مورد سئوال قرار مى گيرد نماز است كه اگر مورد قبول واقع شد ساير اعمال قبول
مى شود و اگر رد شد ساير اعمال نيز رد خواهد شد. و نيز از آن حضرت پرسيدند:
بزرگترين عملى كه انسان را به خدا نزديك مى كند چيست؟
حضرت فرمود: «پس از شناسايى خدا و پيامبر و ائمه معصومين(عليهم
السلام)با فضيلت تر از نماز نمى شناسم. آيا نمى بينيد كه بنده نيكو كار يعنى
حضرت مسيح (عليه السلام) فرمود: خداوند به من وصيّت و
سفارش كرده كه نماز بخوانم و زكات بدهم تا زنده هستم»
كيفر كمك به بى نماز
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود اگر كسى
بى نمازى را كمك كند ولو به دادن لقمه نان و جرعه آبى باشد مثل اين است كه هفتاد
پيغمبر را كشته كه اولين آنها آدم و آخرين آنها محمد(صلى الله
عليه وآله وسلم)باشد و چنانچه بر روى او بخندد مثل اين است كه هفتاد بار
خانه كعبه را خراب كرده باشد.(73)
براى اطلاع بيشتر از جايگاه نماز در قرآن به سوره هاى بقره
آيات 3، 43، 45 83، 110، 153، 177، 238 و 277، نساء
آيات 43، 77، 101، 103، 142 و 162، مائده آيات 6، 12،
55، 58، 91 106، انعام آيه 72،
اعراف آيه 170، انفال آيه 3،
توبه آيات 5، 11، 18، 54 و 71،
يونس آيه 87، هود آيه 114،
رعد آيه 22، ابراهيم آيات 31، 27 و 40،
اسرى آيه 78، مريم آيات 31،
55 و 59، طه آيه 14 و 32، انبياء
آيه 73، حج آيات 35، 41 و 78،
مؤمنون آيات 2 و 9، نور
آيات 37، 56 و 58، نمل آيه 3،
عنكبوت آيه 45، روم آيه 31،
لقمان آيات 4 و 17، احزاب آيه 33،
فاطر آيات 18 و 29، شورى
آيه 38، مجادله آيه 13، بيّنه
آيه 5، مراجعه فرماييد.
2ـ اهميت روزه در آيات و روايات
در قرآن مجيد سوره بقره آيه 183 مى فرمايد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد بر شما
واجب و نوشته شد روزه گرفتن همانگونه كه بر امتهاى پيشين نوشته شد تا شايد بر اثر
روزه دارى پرهيزكار شويد.
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه يك روز از
ماه مبارك رمضان را بدون عذر افطار كند حقيقت ايمان از او سلب مى شود.(74)
3ـ خمس در قرآن و روايات
در اهميت خمس همين قدر بس كه يك سوره در قرآن به آن اختصاص يافته و آن سوره
انفال است. كه در آيه 41 خطاب به مؤمنين مى فرمايد: بدانيد و آگاه باشيد كه هر گونه
غنيمتى و منفعتى را كه به دست آورديد51 آن از شما نيست بلكه از آن خدا و رسول(صلى
الله عليه وآله وسلم) و امامان اهل بيت(عليهم السلام)
و يتيمان و مسكينان و درماندگان بين راه (از خاندان پيامبر) مى باشد.
خمس براى سادات به جاى زكات است
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: خداوند زكات را
بر ما حرام و خمس را حلال كرد، صدقه بر ما حرام و خمس براى ما واجب و هديه براى ما
حلال است.
و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) روايت
شده كه مى فرمايد: براى كسى حلال نيست از مالى كه خمس آن را نداده چيزى بخرد تا
وقتى كه خمسش را به ما برساند.
و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود: سخت ترين حالات مردم در روز قيامت وقتى
است كه صاحبان خمس (يعنى سادات) برخيزند و حق خود را مطالبه نمايند از كسانى كه به
آنها نپرداخته اند.
پرداخت خمس باعث وسعت روزى است
امام هشتم على بن موسى الرضا (عليه السلام) در پاسخ
كسى كه خواسته بود خمس را بر او حلال كند فرمود: اين است و جز اين نيست كه خمس مورد
نياز ما است براى امر دين و اداره زندگى و حفظ آبرويمان از كسانى كه از آزارشان
ترسناكيم، پس خمس را از ما دريغ نداريد و خودتان را تا بتوانيد از دعاى ما محروم
نسازيد. و نيز بدانيد كه دادن خمس سبب توسعه رزق شما و پاك كردن گناهانتان و ذخيره
روز بيچارگى و پريشانى شما (يعنى روز قيامت) خواهد بود.
و مسلمان در واقع كسى است كه به آنچه با خدا پيمان بسته در اطاعت و بندگى عمل
نمايد ولى كسى كه به زبان ادعاكند ولى درقلب مخالفت نمايد مسلمان نيست.
كسى كه خمس مالش را ندهد ملعون است
امام زمان «عج» در نامه اى توسط نايب خاص خود محمد بن عثمان به ابوالحسن اسدى
فرمود: «لعنت خدا و ملائكه و تمام مردم بر كسى كه از مال ما يعنى خمس درهمى بدون
اجازه ما بخورد.(75)
خمس را بايد دو قسمت كرد: نصف آن را به عنوان سهم سادات به سيد فقير يا يتيم يا
سيدى كه در سفر درمانده شده رسانيد و نصف ديگر آن را بنام سهم امام زمان «عج» به
مجتهد جامع الشرايط كه نايب عام امام زمان «عج» است برسانند يا در مواردى كه اذن
مى دهد صرف شود.
4ـ زكات از ديدگاه قرآن و عترت
خداوند متعال در قرآن مجيد هر جا كه سخن از نماز آورده پشت سر آن از زكات سخن
گفته و كمتر آيه اى در قرآن ديده مى شود كه از نماز بگويد ولى اشاره اى به زكات
نداشته باشد به اين جهت امام هشتم (عليه السلام) مى فرمايد:
سرّ اينكه خداوند در قرآن نماز و زكات را با هم ذكر كرده اين است كه اين دو را با
هم مى خواهد پس اگر كسى نماز بخواند و زكات ندهد نمازش پذيرفته نيست.
كيفر مانعين زكات در قيامت
پرداخت زكات علاوه بر اينكه واجب است ندادن آن نيز از گناهان كبيره است و خداوند
براى مانعين آن در قيامت عذابى سخت مقرر كرده كه آيه 35 سوره توبه گوياى آن است
آنجا كه مى فرمايد: «فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ
وَ ظُهُورُهُمْ» يعنى كسانيكه طلا و نقره را ذخيره كرده در راه خدا انفاق نمى كنند، آنها را بعذاب
دردناك بشارت ده، روزى كه (آن طلا و نقره هاى ذخيره شده) در آتش دوزخ گداخته شده و
پيشانى و پشت و پهلوى آنها را با آن داغ كنند (و فرشتگان عذاب به آنها گويند اين
است سزاى شما از آنچه ذخيره كرديد در دنيا اكنون بچشيد عذاب سيم و زرى را كه
اندوخته كرديد)
برخورد شديد پيامبر با مانعين زكات
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: روزى پيامبر اكرم(صلى
الله عليه وآله وسلم)در مسجد پنج نفر را به اسم خواند و از مسجد بيرون كرد.
و فرمود: از مسجد ما بيرون برويد و در آن نماز نخوانيد در حالى كه زكات نمى دهيد.
برخورد شديد امام عصر«عج» با مانعين زكات
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: هيچ مالى در صحرا
و دريا تلف نمى شود مگر به سبب ندادن زكات و چون مهدى ما آل محمد(عليه
السلام) قيام كند مانع زكات را گردن مى زند.
مانع زكات مسلمان از دنيا نمى رود
امام صادق (عليه السلام) فرمود: كسى كه از دادن زكات
خوددارى كند ولو به اندازه يك قيراط(76) باشد هنگام مردن يا به دين يهود
مى ميرد يا به دين مسيح يعنى حق مردن به دين اسلام را ندارد.
عذاب ديگر در قيامت
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: هرگاه شخصى زكات
مال خود را ندهد آن مال در قيامت بصورت اژدهايى از آتش شده و بر گردن او آويخته
مى گردد و پيوسته او را شكنجه مى دهد تا از حساب فارغ شود.
اثر ندادن زكات در كشاورزى
اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى فرمايد: زمانى كه
مردم از دادن زكات خوددارى كنند، بركت از زراعت ها و ميوه ها و معدن ها برداشته
مى شود.
عوامل گرانى و خشكسالى
امام رضا (عليه السلام) از جدش رسول خد(صلى
الله عليه وآله وسلم)روايت كرده كه فرمود: هفت چيز عامل گرانى و خشكسالى است
و چنانچه يكى از اين هفت مورد در بين امت من شايع شود منتظر گرانى و خشكسالى باشند،
1ـ كينه و كدورت و اختلاف و تفرقه 2ـ به يكديگر كمك نكردن و هديه و تحفه براى هم
نبردن 3ـ به نماز جماعت شركت نكردن 4 خيانت كردن در امانت 5ـ از حرام پروا نكردن و
گناه را سبك شمردن 6ـ از مهمان پذيرايى نكردن 7ـ ندادن زكات و حقوق مالى(77)
5ـ حج در آيات و روايات
در اهميت حج همين قدر بس كه در قرآن مجيد يك سوره بنام حج اختصاص يافته كه در
آيه 27 سوره حج خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: «اى رسول ما اعلام كن در بين
مردم براى آمدن حج كه بيايند براى انجام مناسك حج از راه دور و نزديك و سواره و
پياده».
و در سوره آل عمران آيه 97 مى فرمايد: از براى مردم زيارت خانه خدا واجب است
البته به شرط استطاعت و چنانچه كسى (در صورت استطاعت) از رفتن حج سر پيچى كرد
به خود زيان واردكرده و خداوند هم احتياجى به عبادتواطاعت كسى ندارد.
تارك حج مسلمان از دنيا نمى رود
در كتاب تفسير نور الثقلين جلد1 ص347 به نقل از كتاب من لا يحضر الفقيه در تفسير اين آيه از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت
مى كند كه خطاب به على (عليه السلام) فرمود: يا على تارك
حج در صورت استطاعت كافر است. چنانچه خداوند خودش در قرآن مجيدش مى فرمايد: از براى
مردم واجب است زيارت اين خانه به شرط استطاعت و چنانچه كسى از رفتن سرپيچى كرد در
واقع كافر گرديده و (از اين راه بر خدا ضررى وارد نيامده زيرا) خداوند از عبادت و
اطاعت مردم بى نياز است.
يا على كسى كه در رفتن به حج كوتاهى كند و نرود تا بميرد در قيامت يا يهودى و يا
مسيحى محشور خواهد شد.
از امام صادق (عليه السلام) هم حديثى به اين مضمون
رسيده كه مى فرمايد: كسى كه در صورت استطاعت مالى و جانى و باز بودن راه نرود مكه
تا بميرد، هنگام مردن به او گفته مى شود بمير يا به دين يهود يا به دين مسيح و
مسلمان حق ندارى كه بميرى.(78)
در قرآن علاوه بر سوره حج در سوره هاى ديگر نيز حكايت از حج دارد كه توجه
خوانندگان را به آن جلب مى كنيم.
1ـ سوره بقره: آيات 125، 126، 127، 128، 144، 145، 148،
149، 150 158، 189، 193، 196، 197، 198، 199، 200، 203، 217.
2ـ سوره آل عمران: آيات 96، 97 3ـ
سوره توبه: آيات 3، 18 و 28.
6ـ جهاد با كفار در آيات و روايات
يكى ديگر از واجبات دينى جهاد با كفار است كه فرار از جنگ نيز يكى ازگناهان
كبيره به حساب آمده چنانچه خداوند در سوره انفال آيه 16 مى فرمايد:
«يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اِذا لَقيتُمُ الَّذينَ
كَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الاَدُبارَ * وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذ
دُبُرَهُ اِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتال اَوْ مُتَحَيِّزاً اِلى فِئَة باءَ بِغَضَب
مِنَ اللهِ وَ مَأْوايهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ...»
يعنى اى اهل ايمان هرگاه با تهاجم و تعرض كافران در ميدان كارزار روبرو شديد
مبادااز بيم آنها پشت كرده و از جنگ بگريزيد. كه هركه در روز جنگ به آنها پشت نمود
و فراركرد به طرف خشم و غضب خداروى آورده و جايگاهش دوزخ است كه بدترين جايگاه است.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) مى فرمايد: «بايد فرار
كننده از ميدان جنگ بداند، كه خداى خود را به خشم آورده و خود را هلاك نموده است و
اينكه در گريختن از جهاد جز خشم خدا همراه با ننگ و عار و ذلّت و خوارى چيز ديگرى
نيست و اين فرار نيز نمى تواند مانع از مرگ و باعث درازى عمر باشد، و هر آينه مردن
در حالى كه حقّ با او باشد پيش از رسيدن به اين امور زشت (يعنى خشم خدا و ذلّت و
عار) بهتر است از راضى شدن به اينكه به اين امور زشت مبتلا شده و بر آنها ثابت
بماند.(79)
اقسام جهاد
جهاد بر چهار قسم است:
1ـ جهاد ابتدايى يعنى جنگ كردن با كفار ابتداً براى دعوت به اسلام و اين قسم از
جهاد را شروطى است كه از آن جمله اذن امام (عليه السلام)
يا نايب خاص او است و چون در زمان ما امام«عج» غايب و نايب خاص نيز ندارد، جهاد
ابتدايى ساقط است.
2ـ جنگ كردن با كفارى كه به مسلمين هجوم كرده اند تا اسلام و آثار آن را از بين
ببرند در اين قسم از جهاد اذن امام و يا نايب خاصش شرط نيست بلكه بر عموم مسلمين
حتى زنها در صورت توانايى واجب است (به وجوب كفايى) جنگ كنند و از حريم اسلام دفاع
نمايند، و شرّ اجانب را از سر مسلمين دفع نمايند.
3ـ جنگ كردن با جمعى از كفار كه براى كشتن و غارت كردن اموال جمعى از مسلمين
هجوم مى آورند، هر چند غرضشان تغيير دين و بر انداختن اسلام نباشد، در اين قسم از
جهاد هم اذن امام و نايبش شرط نيست.
4ـ جهاد در دفاع از جان و ناموس و مال است كه بر هر مسلمانى واجب است كه نسبت به
كسى كه مى خواهد او يا مسلمان ديگرى را بكشد، يا بخواهد به ناموس او يا مسلمان
ديگرى تجاوز كند، يا بخواهد به مال عمده و مهم او يا مسلمان ديگرى دستبرد بزند، در
صورت توانايى و در امان از خطر، بايد از خودش و ديگرى دفاع كند با شرايط دفاع كه
براى هر يك از اين چهار قسم جهاد، احكام و فروعات زيادى است كه در كتب فقهى ذكر شده
است.
مرحوم كاشف الغطاء در كتاب اصل الشيعه مى نويسد: جهاد، سنگ پى و بن هيكل اسلام و
ستون سراپرده آن است كه به وسيله جهاد، سرادق اسلاميت بر پا و مناطق ديانت گشاده و
طرائق شريعت كشيده شده و هرگاه جهاد نبود اسلام رحمت عالميان و بركت آدميان
نمى گرديد.
و براى جهاد دو تقسيم ديگر نيز شده و آن اينكه مى گويند: جهاد بر دو قسم است يكى
جهاد اصغر و ديگرى جهاد اكبر.
جهادى را كه با جان و مال است را جهاد اصغر و جهاد با نفس را جهاد اكبر مى گويند
و منظور از جهاد با نفس يعنى مبارزه با خواهشهاى درونى كه جنبه حيوانى دارد.(80)
7 و 8ـ امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف يعنى واداشتن ديگرى را بر انجام كارهاى خداپسند و نهى از منكر،
يعنى بازداشتن ديگرى را از كارهاى زشت و ناپسند كه اين دو نيز مانند شش واجب گذشته
از اركان و اهم واجبات اسلام است. چنانچه در سوره آل عمران آيه 104 مى فرمايد: بايد
برخى از شما (مسلمانان) را به خير و صلاح دعوت كنند و ايشان را به نيكى، امر و از
بدى، نهى نمايند. كه در حقيقت اينان با چنين شيوه اى رستگارند.
و در آيه 110 همين سوره مى فرمايد: شما مسلمانان بهترين امتى هستيد كه (براى
اصلاح بشر) آفريده شديد (به خاطر اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مى كنيد و به
خدا ايمان داريد.
در قصه اصحاب سبت آمده است كه آنها قومى بودند كه به آنچه خدا بر آنها حرام
فرموده بود، از صيد كردن ماهى در روز شنبه، مخالفت كردند، و جمعى از ايشان، آنها را
اندرز داده، نهى از منكر مى كردند و جمعى ديگر ساكت بوده و نهى از منكر نمى كردند
بلكه به نهى كنندگان مى گفتند: ساكت شويد، و با ايشان كارى نداشته باشيد، زيرا
اينها بايد هلاك شوند.
چون آن قوم در معصيت فرورفتند، عذاب الهى بر آنها نازل شد و تنها نهى كنندگان از
منكر نجات يافتند و بقيه يعنى گنه كاران و كسانى كه نهى از منكر نكردند همه به صورت
ميمون، مسخ شده و هلاك شدند.
از اين آيات شريفه به خوبى دانسته مى شود كه ترك امر به معروف و نهى از منكر از
گناهانى است كه در قرآن مجيد بر آن وعده عذاب داده شده و ترك كننده نهى از منكر با
بجا آورنده منكر در استحقاق عذاب برابرند.
امام صادق (عليه السلام) درباره اصحاب سبت مى فرمايد:
«اين جماعتى كه در اثر نهى از منكر نكردن مورد لعن پيامبران قرار گرفته و مسخ شدند
هيچگاه با اهل معصيت شركت نمى كردند و در مجالس ايشان حاضر نمى شدند. ليكن آنها را
كه مى ديدند در رويشان مى خنديدند و با آنها انس مى گرفتند.(81)
امر به معروف و نهى از منكر در اخبار
امام هشتم على بن موسى الرضا (عليه السلام)
مى فرمايد: «بايد امر به معروف و نهى از منكر كنيد و اگر نكنيد بدهاى شما بر شما
مسلط مى شوند، پس خوبانتان هرچه دعا كنند، مستجاب نمى شود.
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد:
«هرگاه امت من، امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنند، پس در انتظار عذاب و قهر
الهى باشند.
و نيز فرمود: خداوند دشمن دارد مؤمن ناتوانى را كه دين ندارد. گفتند: يا
رسول الله مؤمن بى دين و ضعيف كسيت؟
فرمود: كسى است كه نهى از منكر نمى كند.(82)
امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: خداوند به شعيب
پيغمبر (عليه السلام) وحى كرد كه يكصد هزار نفر از قوم
تو بايد هلاك شوند كه چهل هزار نفر آنها بد كار و شصست هزار نفر آنها از خوبانند.
شعيب عرض كرد: پرودگارا، اشرار سزاوار عذابند، نيكان چرا؟
فرمود: چون با اهل معصيت سازش كرده و براى غضب من با آنها غضب نمى كردند و آنها
را نهى از منكر نمى نمودند.(83)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «عذاب سخت براى
قومى است كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك مى كنند».(84)
شرايط امر به معروف و نهى از منكر
امر به معروف و نهى از منكر چهار شرط دارد كه با اين چهار شرط واجب مى شود.
1ـ كسى كه امر به معروف و نهى از منكر مى كند بايد خود به معروف و منكر آشنا
باشد و معروف و منكر را بداند
2ـ احتمال فايده و تأثير بدهد، پس اگر يقين دارد كه امر و نهيش فايده ندارد واجب
نيست.
3ـ كسى كه معروف را ترك كرده يا منكرى را مرتكب شده، در ترك واجب و يا فعل حرام
مصر باشد، پس اگر از كار خود پشيمان شده و از آن معصيت دست برداشته امر و نهى او
ساقط است.
4ـ مفسده و ضررى بر امر و نهى كننده نباشد، پس اگر گمان ضررى بر جان و يا آبرو و
مال خود و يا مسلمان ديگرى بدهد واجب نيست.
مراتب امر به معروف و نهى از منكر
نهى از منكر سه مرتبه دارد: 1ـ انكار به قلب 2ـ به زبان 3ـ به دست
اما انكار قلبى لازمه ايمان است كه شخصى از هر منكر و حرامى بدش بيايد و متنفر
باشد و هر معروف و كار نيكى را دوست بدارد، مثلا هرگاه مقابل حرامى واقع شد بايد
كراهت قلبى خودش را آشكار كند و از آن حرام رو برگرداند. و به مرتكب آن رو را ترش
كند و با او سخن نگويد.
اميرالمؤمنين على (عليه السلام) مى فرمايد:
«اَمَرَنا رسولُ الله(صلى الله عليه وآله وسلم) اَنْ نُلْقِىَ
اَهْلَ الْمَعاصى بِوُجُوه مُكْفَهِرَّة»(85) يعنى رسول خد(صلى
الله عليه وآله وسلم) ما را امر كرد كه با اهل معصيت با روى ترش برخورد
نماييم.
يا نصيحت يا قطع رابطه
امام صادق (عليه السلام) جمعى از اصحاب خود را براى
ترك نهى از منكر سرزنش كرد كه چرا گنه كاران را نصيحت نمى كنيد؟
گفتند: يابن رسول الله نصيحت مى كنيم ولى نمى پذيرند و از گناه باز نمى ايستند.
فرمود: اگر چنين است با آنان قطع رابطه كنيد و در مجالسشان حاضر نشويد.
و در حديث ديگرى فرمود: به آنان بگوييد يا از ما كنار باشيد و يا منكر را ترك
كنيد و چنانچه قبول نكردند با آنان رابطه را قطع كنيد(86)
عابد بى تفاوت در نزد خدا ارزش ندارد
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: «خداوند دو ملك را
براى هلاك كردن اهل شهرى فرستاد. چون وارد آن شهر شدند، عابدى را ديدند كه مشغول
عبادت است. گفتند: پروردگارا فلان بنده تو مشغول عبادت است چگونه اهل اين شهر را
عذاب كنيم؟
ندا رسيد: به اين شخص اعتنايى نكنيد، زيرا هيچگاه براى ما غضب نكرد و روى خود را
برابر گنهكاران ترش نكرد و در هم نكشيد.(87)
مرده اى بين زنده ها
على (عليه السلام) مى فرمايد: و بعضى از مؤمنين با دل
و زبان و دست نهى از منكر مى كنند اينها تمام جهات خير را دارا هستند. و بعضى با دل
و زبان نهى مى كنند پس دو سوّم خير را دارا هستند و فاقد يك سوّم آنند و برخى تنها
به دل انكار مى كنند پس يك سوّم خير را دارا هستند و دو سوّم ديگر را كه برتر است
فاقدند. اما كسى كه هر سه را فاقد است پس او به منزله مرده اى است در بين زنده ها.
بدانيد و آگاه باشيد كه تمام اعمال خير و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف
و نهى از منكر مانند قطره اى است در برابر دريا و امر به معروف ونهى از منكر مرگ
كسى را نزديك و رزق كسى را كم نمى كند.(88)
9 و 10ـ تولّى و تبرّى
از جمله واجبات الهى كه از اهميت فوق العاده اى برخوردار است تولّى و تبرّى است.
منظور از تولّى دوست داشتن خدا و دوستان خدا كه در رأس همه دوستان خدا چهارده معصوم(عليهم
السلام) و بعد شيعيان و دوستان ايشان و دوستان ذريّه طاهره و سلسله جليله
سادات كه از جهت نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)منصوب
مى شوند و خداوند محبت ايشان را مزد رسالت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله
وسلم)قرار داده است.
و منظور از تبرّى و برائت، دشمن داشتن تمام دشمنان خدا و دشمنان دوستان خدا است
كه در رأس آنها غاصبين و ظالمين آل محمد(صلى الله عليه وآله
وسلم)مى باشند و خلاصه دشمن داشتن هر كسى كه خدا و رسول(صلى
الله عليه وآله وسلم) از آن بيزارند.
تولّى و تبرّى از نگاه قرآن
خداوند متعال در قرآن مجيدش سوره برائت آيه 24 خطاب به پيامبر عظيم الشأن اسلام
حضرت محمد(صلى الله عليه وآله وسلم)مى فرمايد: «اى رسول
خدا به مؤمنين بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و قبيله شما و
اموالى كه به دست آورده ايد و تجارتى كه از كساد شدن آن بيم داريد و خانه هاى
مسكونى مورد علاقه شما، در نظرتان از خدا و رسولش و جهاد در راهش محبوبتر است در
انتظار اين باشيد كه خداوند عذابش را بر شما نازل كند و خداوند هم مردم منحرف و حرف
نشنو را هدايت نمى كند.»
نكته اى كه در اينجا قابل توجه است اين است كه مؤمن واقعى نبايد منافع مادى خويش
را بر رضاى خدا مقدم بدارد و براى اين چند روز زندگى زودگذر، خدا و رسول و سعادت
جاويد را فداى زن و فرزند و قوم و قبيله و يا خانه و كسب و كار نمايد.
نكته ديگر اينكه ممكن است كسانى فكر كنند كه اين آيات براى مردم عهد رسول الله(صلى
الله عليه وآله وسلم) بوده و تاريخ آن گذشته است. ولى اين اشتباه بزرگى است،
اين آيات نه تنها ديروز بلكه امروز و فرداى مسلمانان را در بر مى گيرد. و بايد شعار
تمام فرزندان و جوانان مسلمان گردد، و روح فداكارى و سلحشورى و ايمان در آنها زنده
شود تا بتوانند ميراثهاى خود را پاسدارى كنند.(89)
دوستى و
محكم ترين ابزار ايمان
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: روزى رسول خد(صلى
الله عليه وآله وسلم) از اصحاب خود پرسيد محكم ترين رشته هاى ايمان (كه
صاحبش را نجات مى دهد و به سعادت هميشگى مى رساند) چيست؟
گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند. ولى عده اى گفتند: نماز و برخى، روزه و
پاره اى زكات و گروهى حج و عمره و عده اى جهاد را مطرح كردند.
آن حضرت فرمود: آنچه را گفتيد خوب و با ارزش بود ليكن محكم ترين وسايل و ابزار
ايمان نبودند بلكه محكم ترين وسايل و ابزار ايمان (كه انسان را به سر منزل مقصود
مى رساند) دوستى در راه خدا و دشمنى در راه خداست و نيز دوستى كردن با دوستان خدا و
بيزارى جستن از دشمنان خدا است «اَلْحُبُّ فِى اللهِ وَ
الْبُغْضُ فِى اللهِ وَ تَوالى اَوْلِياءَ اللهِ وَ التَّبَرى مِنْ اَعْداءَ اللهِ»(90)
و در حديث ديگرى امام هشتم (عليه السلام) در جواب
نامه مأمون كه از شرايط اسلام ناب پرسيده بود فرمود: يكى از شرايط عمده اسلام ناب
تولّى و تبرّى داشتن است. تولّى داشتن به على (عليه السلام)
و تابعين او مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمارياسر، ابوالهيثم، سهل بن حنيف، عبادة
بن صامت، ابو ايوب انصارى، خزيمة بن ثابت، ابو سعيد خدرى و نظائر ايشان كه مانند
آنها بودند، دوستى و محبت آنها از جمله واجبات و شرايط اسلام ناب است.
و نيز تبرّى داشتن و بيزار بودن از كسانى كه به آل محمد(صلى
الله عليه وآله وسلم) ظلم نمودند، و همچنين بيزارى از ناكثين و قاسطين و
مارقين (اصحاب جمل و جنگ كنندگان در صفين در ركاب معاويه ملعون و خوارج نهروان) و
نيز بيزارى از كسانى كه منكر ولايت اميرالمؤمنين على(عليه
السلام)شدند، اولشان و آخرشان، از جمله واجبات اسلام ناب است.(91)
و در حديث ديگرى امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:
از اساس دين، دوستى با دوستان اهل بيت(عليهم السلام) و
دشمنى با دشمنان ايشان و پيروى كردن از خط اهل بيت(عليهم
السلام)است.(92)
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: كسى كه مى خواهد
خدا را با ايمان ملاقات كند بايد خدا و رسول و مؤمنين را (كه در رأس آنها ائمه
طاهرين(عليهم السلام) هستند دوست بدارد و از دشمنان
آنها بيزار باشد.(93)
پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: در شب
معراج از جمله وحى هاى خداوند به من اين بود كه هر كس دوستى از دوستان مرا خوار
كند، هر آينه به نبرد با من كمين گرفته است، و هر كس با من بجنگد، من با او
مى جنگم.
من عرضه داشتم پروردگارا مى دانم كه هر كس با تو بجنگد تو با او مى جنگى، ليكن
منظورت از دوستانت چه كسانى هستند؟
خطاب شد دوست من كسى است كه تو و جانشينت على (عليه السلام)
وائمه طاهرين(عليهم السلام)را دوست بدارد و از تو و
آنان پيروى كند.(94)
اين بود فشرده و چكيده گفتار اهل بيت(عليهم السلام)
درباره تولّى و تبرّى و نيز خلاصه اى از اوامر حضرت حق كه به آن فروع دين يا واجبات
اطلاق گرديده.
اكنون به قسم دوّم اين بحث كه نواهى يا گناهان كبيره نام دارد اشاره كرده و براى
هر كدام توضيحى از نگاه قرآن و عترت ارائه خواهيم كرد.
نواهى يا گناهان كبيره در قرآن
قبل از اينكه گناهان كبيره را مورد بحث قرار دهيم، بهتر است با معنا و مفهوم
كبيره آشنا شويم، آنگاه وارد بحث تفصيلى آن گرديم.
گناه كبيره يعنى گناه بزرگ در مقابل گناه صغيره يعنى گناه كوچك و امام صادق(عليه
السلام)درباره شناخت گناه كبيره مى فرمايد: هر گناهى را كه خداوند متعال به
آن وعده عذاب و آتش داده باشد آن گناه كبيره است يعنى بزرگ است.(95)
اكنون به شرح و تفسير گناهان كبيره از نگاه قرآن و عترت مى پردازيم.
عبدالعظيم حسنى (يعنى همين شاهزاده عبدالعظيمى كه در شهر رى مدفون است) مى گويد:
امام جواد (عليه السلام) فرمود: از پدرم امام هشتم(عليه
السلام) شنيدم كه فرمود: از پدرم موسى بن جعفر(عليه
السلام) شنيدم كه مى فرمود: عمرو بن عبيد نزد پدرم امام صادق(عليه
السلام)آمد و پس از عرض سلام نشست و اين آيه را خواند:
«اَلَّذينَ يَجتَنِبُونَ كَبائِرَ الاِْثْمِ وَ الْفَواحِشَ» بعد ساكت شد و
ادامه آن را تلاوت نكرد. يعنى كسانى كه از گناهان كبيره و ناپاكيها فاصله مى گيرند.
امام صادق (عليه السلام) به او فرمود: چرا سكوت كردى؟
(و ادامه آن را تلاوت نكردى؟) عرضه داشت دوست دارم كه گناهان كبيره را از كتاب خدا
(يعنى قرآن) بدانم.
حضرت فرمود: آرى اى عمرو (بدان كه گناهان كبيره عبارتند از):
1ـ شرك به خدا
اولين و بزرگترين گناهان كبيره شرك به خداوند است. چنانچه در آيه 72 سوره مائده
مى فرمايد: كسى كه براى خدا شريك قائل شود خداوند بهشت را بر او حرام مى كند و
جايگاهش دوزخ است.
امام صادق (عليه السلام) فرمايد:
«اَكْبَرُ الْكبَائِرَ الشِّركُ بِاللهِ» يعنى بزرگترين گناهان كبيره شريك
قرار دادن از براى خدا است.
2ـ يأس و نااميدى از رحمت خدا
دومين گناه كبيره نوميدى از رحمت خداست، چنانچه در سوره يوسف آيه 78 مى فرمايد:
از رحمت خدا فقط كافرين مأيوسند (پس اگر كسى مسلمان و مؤمن باشد نبايد از رحمت خدا
نا اميد باشد).