(وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ اءَمْوَا لَهُمُ ابْتِغَآءَ(78)
مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِّنْ اءَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ(79)
اءَصَابَهَا وَابِلٌ(80)
فََاتَتْ اءُكُلَهَا(81)
ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلُّ(82)
وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ).(83)
((و مثل كسانى كه اموال خود را براى خوشنودى
خدا و تثبيت (ملكات انسانى ) در روح خود انفاق مى كنند، همچون باغى است كه در نقطه
بلندى باشد و بارانهاى درشت به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حدّ كافى
بهره گيرد) و ميوه خود را دو چندان دهد (كه هميشه شاداب و باطراوت است ) و خداوند
به آنچه انجام مى دهيد، بيناست )).
هم مثال آن كسان كانفاق مال
|
مى نمايند از رضاى ذوالجلال
|
كه مر ايشانراست اندر راه دين
|
هست چون باغى به ارض مرتفع
|
بيشتر زان گشت خواهى منتفع
|
گر بر آن بستان رسد باران سخت
|
كم نگردد نفع او از حسن بخت
|
بوستانى كز زمين باشد بلند
|
نيست از تخريب سيل آن را گزند
|
حاصل از وى بيشتر آيد به دست
|
هم زباغى كو بود بر ارض پست
|
هست ممكن بلكه هر سالى دو بار
|
حاصل آرد بى ز آسيبى به بار
|
بارش او را گرچه نايد سخت تر
|
نرم و كم يعنى بر او بارد مَطَر
|
همچنين دان در ثواب انفاقها
|
گر كه للّه است و از اشفاقها
|
نزد حقّ هر دانه او خرمنى است
|
بل نه خرمن جنّتى و گلشنى است
|
حق بر اعمال شما باشد بصير
|
چيست تا آن از قليل و از كثير(84)
|
وجه تشبيه
خداوند متعال در اين آيه ((انفاقهاى خالص
)) را به باغ مرتفع و حاصلخيزى تشبيه كرده است كه در برابر نسيم آزاد و
آفتاب قرار گرفته باشد و بارانهاى درشت و ريز بر آن ببارد و در نتيجه هميشه سبز و
خرم است و محصولى پربركت و فراوان خواهد داشت وجه شباهت در اين تشبيه ،
((پر بركت بودن )) است ؛ يعنى انفاقهاى
خالص در راه خدا همواره در حال رشد و نمو مى باشد و هيچ گاه اثرش ضايع نمى گردد.
كلمه ((وابل ))
(باران درشت ) و ((طلّ))
(باران ريز و شبنم ) اشاره به مراتب اخلاص است .
مرحوم فيض كاشانى در ذيل جمله (تَثْبيتا مِنْ اَنْفُسِهِمْ) مى گويد:
((يعنى در حفظ عمل خالص مراقبت مى ورزند و آن را از آفاتى همچون منّت ،
اذيّت ، خود ستايى ، ريا و خود پسندى و امثال اين صفات رذيله كه عمل نيك آدمى را
فاسد مى سازد، حفظ مى كنند)).(85)
از اين جمله استفاده مى شود كه انفاق در راه خدا باعث تزكيه و پاكسازى نفس است و
روح انسان را از صفات زشت بخل و مال دوستى پاك مى كند، چنان كه قرآن كريم در جاى
ديگر به اين مطلب اشاره مى كند و مى فرمايد:
(خُذْ مِنْ اءَمْوَا لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم ...)(86)؛
((از اموال آنها صدقه اى (بعنوان زكات ) بگير تا به وسيله آن ، آنها را (از
رذائل اخلاقى و از دنيا پرستى و بخل ) پاكسازى و پرورش دهى
)).
جمله (وَاللّه بِما تَعْمَلوُنَ بَصيرٌ) هم هشدارى است در باره پرهيز از ريا كارى و
هم تشويق و ترغيبى مى باشد در جهت اخلاص يعنى خداوند به طور كامل مراقب اعمال شماست
و هيچ چيز از نظر او پنهان نيست .
مى گويند: مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى رحمه اللّه چند روز قبل از وفاتشان با
اظهار تاءسف و ناراحتى مى گفتند: خلاصه عمر ما گذشت و نتوانستيم كار خيرى انجام
دهيم . يكى از اطرافيان گفت : شما كه بحمد اللّه اين همه آثار خير از خودتان باقى
گذاشته ايد، مساجد و مدرسه ها ساخته ايد، شاگردان زيادى تربيت كرده ايد، چرا
ناراحتيد؟!
ايشان اين جمله را فرمودند كه متن حديثى است :
((خَلِّصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النّاقِدَ بَصيرٌ
بَصيرٌ؛ عمل را بايد خالص انجام داد، زيرا نقّاد، بسيار بصير و آگاه است
)).(87)
8- مَثَل گردباد آتشبار
(اءَيَوَدُّ اءَحَدُكُمْ اءَن تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَاءَعْنَابٍ
تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ لَهُ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَا تِ
وَاءَصَابَهُ ا لْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَآءُ فَاءَصَابَهَآ إِعْصَارٌ
فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَا لِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الاَْيَتِ
لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ).(88)
((آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان
خرما و انگور داشته باشد كه از زير درختان آن ، نهرها در جريان باشند و براى او در
آن (باغ ) از هر گونه ميوه اى وجود داشته باشد درحالى كه به سن پيرى رسيده و
فرزندانى (كوچك و) ضعيف دارد (در اين هنگام ) گردبادى (كوبنده ) كه در آن آتش
(سوزانى ) است به آن برخورد كند و شعله ور گردد و بسوزد! (اين گونه است حال كسانى
كه انفاقهاى خود را با ريا و منّت و آزار باطل مى كنند) اين چنين خداوند آيات خود
را براى شما آشكار مى سازد؛ شايد بينديشيد (و با انديشه ، راه حق را بيابيد)
)).
دوست دارد شخصى آيا از شما
|
كش بود بستان پر برگ و نوا؟
|
آبها جارى در آن وز هر قبيل
|
باشد اثمارش زاعناب و نخيل
|
پس رسد پيرى بر او و اطفال خُرد
|
باشد او را پس رسد صافش به دُرد
|
بر شما آرد حقّ اين سان آيتى
|
هست بستان آن عملها در قياس
|
طفلها اعضا و اركان و حواس
|
باد آتش بارت آن عجب و ريا
|
كه كند يكجا عملها را هَبا
|
بسته گردد راه قوت او را به دل
|
ماند از اطفال خُردش منفعل
|
كاورد بر خلق ذات لَمْ يَزَل
|
گر تو را بر نفس خود باشد نظر
|
اين مَثَل كافيست اندر خير و شرّ
|
تا بود مقبول درگاه خدا(89)
|
وجه تشبيه
در اين آيه حال كسانى كه عمل نيكى انجام مى دهند و سپس با
((ريا كارى )) و منّت و اذيّت و آزار،
آن را از بين مى برند، به حال كسى تشبيه شده كه با زحمت فراوان باغى احداث كرده كه
سبز و خرّم است و درختان گوناگون ، از قبيل درخت خرما و انگور در آن وجود دارد و
همواره آب از پاى درختان آن مى گذرد و نياز به آبيارى ندارد، در حالى كه خود پير و
سالخورده شده و فرزندان ناتوان و ضعيفى اطراف او را گرفته اند و تنها راه تاءمين
زندگى آنان همين باغ است ، و اگر اين باغ از بين برود، نه او و نه فرزندان او، هيچ
كدام قدرت و توانايى بر احداث آن ندارند، ناگهان گرد باد سوزان و آتش بارى بر آن مى
وزد و به طور كلّى آن را مى سوزاندو از بين مى برد، در اين هنگام اين شخص
سالخورده كه قواى جوانى را از دست داده و نمى تواند از راه ديگرى تاءمين زندگى كند
و فرزندان او هم ضعيف و ناتوان هستند، چه حالى پيدا مى كند؟ و چه حسرت و اندوه
مرگبارى به او دست مى دهد؟ همچنين است حال افراد ريا كار و منّت گذار كه در دنيا،
عمرشان را در مسير غير خدا تلف مى كنند و كارهاى خيرشان همه خود نمايى و رياكارى
است و روز قيامت كه روز نيازمندى و احتياج شديد به ثمره كارشان است ، به كلّى نتيجه
كار و تلاش آنها از ميان مى رود و (هَباءً مَنْثُورا) مى شود و جز حسرت و اندوه
چيزى براى آنان باقى نمى ماند بنابر اين وجه تشبيه در آيه مورد بحث
((نابود شدن محصول كار)) و در نتيجه
باقى ماندن در ((حسرت و ندامت
)) است . چنانكه قرآن كريم در جاى ديگر مى فرمايد:(...كَذَا لِكَ يُرِيهِمُ
اللَّهُ اءَعْمَلَهُمْ حَسَرَا تٍ عَلَيْهِمْ ...)(90)؛
(( (آرى ،) خداوند اين چنين اعمالشان را به صورت حسرت زايى به آنان نشان مى
دهد)).
از آيه فوق به دست مى آيد كه انسانهاى رياكار از يك سو اعمال ريايى خود را مى بينند
كه نابود شده و هيچ پاداشى ندارند، و از سوى ديگر اعمال ديگران را كه خالص براى خدا
انجام داده اند، مشاهده مى كنند كه خداوند پاداش عظيمى به صاحبان آن مى دهد، حسرت و
اندوهشان زياد مى شود كه چرا عمرشان را بيهوده در راه غير خدا صرف كرده اند.
پشيمانى هم در آنجا سودى ندارد، چرا كه راه بازگشت و جبران گذشته بسته است .
از آنجا كه سرچشمه همه بدبختيها، مخصوصاً كارهاى ابلهانه ، مانند منّت گذاردن و
آزار رساندن ، به كار نينداختن انديشه است ، خداوند در پايان آيه مردم را به تفكّر
و انديشه دعوت كرده ، مى فرمايد: ((اين چنين
خداوند آيات را براى شما توضيح مى دهد شايد بينديشيد)).
علاّمه طباطبايى رحمه اللّه مى فرمايد: ((منشاء
اين گونه رفتارهايى كه اعمال آدمى را باطل مى سازد، بيماريهاى اخلاقى از قبيل
((مال پرستى ))،
((جاه دوستى ))،
((تكبر))،
((عجب ))،
((خودپسندى ))،
((بخل شديد))
و ... مى باشد.
اين بيماريهاى روحى و امراض قلبى است كه نمى گذارد آدمى مالك نفس خود باشد و در
باره نفع و ضرر واقعى خويش بينديشد و مجال تفكر صحيح را از انسان مى گيرد و اگر
نبود اين گونه بيماريها، مجال تفكر پيدا مى كرد و هرگز دچار چنين اشتباه و خسارت
جبران ناپذيرى نمى شد)).(91)
نكته ها:
1- تاءثير اعمال نيك در نسلها
((از جمله (وَاَصابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ
ذُرِيَّةٌ ضُعَفاءُ)(92)؛
((صاحب آن باغ پير و سالخورده باشد و فرزندانى كوچك و ناتوان داشته باشد))
چنين استفاده مى شود كه انفاق و بخشش در راه خدا و كمك به نيازمندان همچون باغ خرمى
است كه هم خود انسان از ثمرات آن بهره مند مى شود و هم فرزندان او، درحالى كه
رياكارى و منّت و آزار، هم سبب محروميّت خود او مى شود و هم نسلهاى آينده كه بايد
از ثمرات و بركات اعمال نيك او بهره مند گردند، محروم خواهند شد، و اين خود دليل بر
آن است كه نسلهاى آينده در نتايج اعمال نيك نسلهاى گذشته سهيم هستند، از نظر
اجتماعى نيز چنين است ، زيرا محبوبيت و اعتمادى كه پدران بر اثر كار نيك در افكار
عمومى پيدا مى كنند، سرمايه بزرگى براى فرزندان آنها خواهد بود)).(93)
2- معناى اِعْصار
((اعصار))
در لغت به معناى ((گردباد))
است كه به هنگام وزش باد از دو سوى مخالف تشكيل مى گردد و به شكل عمودى است كه يك
سر آن به زمين چسبيده و سر ديگر آن در آسمان مى باشد.
((جمله (اِعْصارٌ فيهِ نْارٌ) يعنى گردبادى كه
در آن آتشى باشد، ممكن است اشاره به گردبادهاى ناشى از بادهاى
((سموم )) و سوزان و خشك كننده باشد و
يا گردبادى كه از روى خرمن آتشى بگذرد، و طبق معمول كه گردباد هرچه را بر سر راه
خود بيابد، با خود همراه مى برد آن را از زمين برداشته و به نقطه ديگر بپاشد، و
ممكن است اشاره به گردبادى باشد كه به همراه صاعقه به نقطه اى اصابت كند و همه چيز
را تبديل به خاكستر نمايد و در هر حال اشاره به نابودى سريع و مطلق است
)).(94)
3- اهمّيت تفكّر در قرآن
قرآن مجيد در حدود ((پنجاه
)) مورد در باره تفكّر و اهميّت آن و نكوهش انديشه نكردن تاءكيد كرده است
.
موارد تفكّر و دايره آن بسيار وسيع است ؛ تفكّر در نظام آفرينش ، در بعثت پيامبران
، در معاد و زندگى پس از مرگ در تاريخ و سرگذشتهاى بشر، در آفرينش انسان ، در اين
كه از كجا آمده و آمدنش بهر چه بوده ؟ به كجا مى رود و مسؤ وليتش چيست ؟ و ... .
از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه فرمود:
((اءَفْضَلُ الْعِبادَةِ إِدْمانُ التَّفَكُّر
فِى اللّهِ وَ فِى قُدْرَتِهِ(95)؛
برترين عبادتها، تفكّر درباره خدا و قدرت اوست )).
در روايت ديگر از آن حضرت وارد شده كه فرمود:
((كانَ اءَكْثَرُ عِبادَةِ اءَبى ذَرٍ - رحمة
اللّه عليه - خِصْلتين التَّفَكُّرُ وَ الاِْعتِبار(96)؛
بيشترين عبادت ابوذررحمه اللّه تفكر و عبرت گرفتن بود)).
از امام رضاعليه السّلام روايت شده كه مى فرمايد:
((لَيْسَ الْعِبادَةُ كَثْرَةَ الصَّلاةِ
وَالصَّوْمِ، إِنَّماالْعِبادَةُ التَّفَكُّرُ فى اءَمْرِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ(97)؛
عبادت به زياد نماز خواندن و روزه گرفتن نيست عبادت واقعى تفكّر در كار خداوند
متعال و اسرار جهان آفرينش است )).
در روايت است كه :
((عن الحسن الصيقل قال : ساءلت اباعبداللّه
عليه السّلام عمّا يروي النّاس اءنّ تفكُّرَ ساعةٍ خَيْرٌ مِنْ قيامِ ليلةٍ، قُلت :
كيفَ يَتَفَكَّر؟ قال : يَمرُّ بالْخَربَةِ اءو بالدّارِ فَيَقولُ: اءين ساكنوكَ،
اءين بانوكَ، ما [با] لكَ لا تَتَكَلَّمين .(98)؛
((حسن صقيل )) گفت : از امام صادق عليه
السّلام پرسيدم : منظور از روايتى كه مى گويد: ((يك
ساعت تفكر، از يك شب عبادت بهتر است )) چيست ؟
و چگونه بايد تفكّر كرد؟
امام در پاسخ فرمود: هنگامى كه از كنار ويرانه ، يا خانه مخروبه اى (كه از ساكنان
خالى شده ) مى گذرد، خطاب به آن بگويد: ساكنان تو كجا رفتند؟
بنيانگذارانت چه شدند؟ چرا سخن نمى گويى ؟)).
از رسول خداصلّى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه فرمود:
((فِكْرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَنَةٍ؛(99)
يك ساعت فكر كردن از يك سال عبادت بهتر است )).
و در حديثى ديگر فرمود:
((فِكرَةُ ساعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبادَةِ
سِتِّينَ سَنَةٍ(100)؛
ساعتى انديشيدن ، بهتر از شصت سال عبادت كردن است )).
اختلاف تعابير به خاطر تفاوت مراتب تفكّر و انديشه است ، يعنى تفكر نسبت به افراد و
موارد آن متفاوت است ؛ بعضى از تفكّرها، يك ساعتش بهتر از يك شب عبادت و بعضى
بالاتر از يك سال عبادت و بعضى ديگر برتر از ((هفتاد))
سال عبادت است . بلكه بعضى از لحظه هاى تفكّر از هفتصد سال عبادت هم بالاتر است ،
مانند لحظه تفكر حرّبن يزيد رياحى سلام اللّه عليه روز عاشورا در كربلا.
((حرّ))
اگر هزار سال هم عمر مى كرد و همواره به عبادت خدا مشغول مى بود، هرگز به درجه و
مقامى كه بايك لحظه تفكّر صحيح نائل گشت ، نمى رسيد.
امام خمينى قدّس سرّه مى فرمود:
((اين وصيّت نامه هايى كه اين عزيزان
[رزمندگان اسلام ] مى نويسند، مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد و خدا قبول كند،
يك روز هم يكى از اين وصيّتنامه ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكّر كنيد))(101)
بنا بر اين تفكّر و انديشه مايه تنبّه و بيدارى و عبرت و بصيرت است . البته نه هر
تفكّرى ، انديشه اى كه در آن عمق نگرى و حقيقت گرايى باشد، نه سطحى نگرى و ظاهر
بينى و تواءم با دنيا پرستى و رياست طلبى ، مانند تفكّر
((عمر سعد)) كه از سر شب تا صبح فكر
كرد، بعد به اين نتيجه رسيد كه :
((آدم عاقل نقد را با نسيه معاوضه نمى كند!))
دنيا و رياست ملك ((رى
)) نقد است و بهشت و دوزخ نسيه . لذا آماده جنگ با امام حسين عليه السّلام
شد. قرآن كريم به اين گونه متفكّران نفرين مى كند؛ (إِنَّهُ فَكَّرَ وَقَدَّرَ #
فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ)؛(102)
((او (براى مبارزه با قرآن ) انديشه كرد و مطلب را آماده ساخت . مرگ بر او
باد! چگونه (براى مبارزه با حق ) مطلب را آماده كرد)).
9- مَثَل آفرينش عيسى و آدم عليهما السّلام
(إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللَّهِ كَمَثَلِ ءَادَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثُمَّ
قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ا لْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَتَكُن مِّنَ ا
لْمُمْتَرِينَ).(103)
((مثل (آفرينش ) عيسى در نزد خدا، همچون مثل
آدم است كه او را از خاك آفريد، و سپس به او فرمود: موجود باش ! او هم فوراً موجود
شد. (بنا بر اين ولادت مسيح بدون پدر، هرگز دليل بر الوهيّت او نيست ). اينها
حقيقتى است از جانب پروردگار تو؛ بنا بر اين ، از ترديد كنندگان مباش !)).
هست عيسى همچو آدم در مثال كز
|
گفت او را باش پس شد همچنان
|
اين نباشد زان عجب تر در نشان ...
|
بى پدر بى مادر آمد در وجود
|
زان عجبتر نيست عيسى در شهود
|
راستى مى باشد از پروردگار
|
پس مباش از ممترين او را به كار
|
هر يك از افعالش ارباشى به هوش
|
اعجب است از ديگرى بى روى پوش
|
بود يك فعل از هزار و صد هزار
|
زين عجايب تر بسى در خلقت است
|
گر كه عقلى بى زعيب و علّت است
|
چشم تو بر هم نهى احمق شوى
|
كوچسان آمد به دنيا بى پدر(104)
|
وجه تشبيه
مسيحيان ولادت غير عادى ((حضرت مسيح
)) را دليل بر الوهيّت وى دانسته اند ولى خداوند با ذكر مثالى ساده و روان
در پاسخ آنان فرمود: ولادت عيسى از جهت غير طبيعى بودن ، در نزد خدا همانند ولادت
آدم ابوالبشر است كه او را بدون پدر و مادر از خاك آفريد؛ قصّه
((آفرينش آدم )) از
((خلقت مسيح )) شگفت انگيزتر است .
زيرا آدم بدون پدر و مادر آفريده شده ، در صورتى كه عيسى بدون پدر از مادر متولّد
شد، چگونه است كه شما نسبت به آدم معتقديد كه بنده و مخلوق خداست ، ولى عيسى را خدا
يا فرزند خدا مى دانيد!
به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((آفرينش
غير عادى )) است كه خداوند
((آدم )) و
((مسيح ))
را از طريق غير طبيعى و خارق العاده آفريده است .
اين مثل و تشبيه پاسخ دندان شكنى است به مسيحيان كه ولادت غير عادى عيسى را دليل بر
الوهيّت وى پنداشته اند.
10- مَثَل باد سموم و كشتزار
(مَثَلُ مَايُنفِقُونَ فِى هَذِهِى ا لْحَيَوةِ الدُّنْيَا كَمَثَلِ رِيحٍ فِيهَا
صِرُّ اءَصَابَتْ حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ فَاءَهْلَكَتْهُ وَمَا
ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَكِنْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ).(105)
((آنچه آنها (مشركان و كافران ) در اين زندگى
پست دنيوى انفاق مى كنند همانند باد سوزانى است كه به زراعت مردمى كه بر خود ستم
كرده بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نكرده بلكه آنان بر خود ستم مى كنند)).
كى شود انفاق غدّاران قبول
|
زشت و نابود است چون اخلاقشان
|
يا چو بادى كان زند بر كشتها
|
سوزد و از كف رود سر رشته ها
|
از سموم گرم يا سرد و سياه
|
وركه انفاقى بود از عدل و دين
|
كشتها را شد چو باد فرودين
|
حق نكرده هيچ بر ايشان ستم
|
بل ستم بر نفس خود كردند هم
(106)
|
وجه تشبيه
خداوند متعال در اين آيه انفاق و بخششهاى مشركان و كافران و يا رياكاران را به باد
سمومى تشبيه كرده است كه بر كشت و زرع افراد ستمكار بوزد و آن را خشك كند. همان
گونه كه اگر باد سموم به زراعتى برخورد كند، آن را خشك و نابود مى سازد، انفاق
افراد بى ايمان و آلوده نيز چون از كفر و شرك و يا خودنمايى سرچشمه مى گيرد، همچون
باد سوزان و خشك كننده اى است كه اعمال آنان را ضايع و باطل مى سازد
((صرّ)) و
((اصرار)) از يك ريشه اند و به معناى
بستن چيزى تواءم با شدّت مى باشد و در اينجا به معناى شدّتى است كه در باد باشد.
جمله (حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ) اشاره به اين است كه زراعت كنندگان
در انتخاب زمان و مكان زراعت ، دقت لازم را به عمل نياورده و بذر خود را يا در
سرزمينى پاشيده اند كه در معرض چنين طوفانهايى بوده است ، يا از نظر زمان وقتى را
انتخاب كرده اند كه فصل وزش باد سموم بوده است و به اين ترتيب بر خود ستم كرده اند.
افراد بى ايمان نيز در انتخاب زمان و محل انفاق به خود ستم مى كنند و سرمايه هاى
خود را بى مورد بر باد مى دهند.
بنا بر اين تشبيه فوق در حقيقت در ميان دو چيز است : يكى تشبيه انفاق به
((زراعت بى موقع و در غير محل مناسب ))
و ديگرى تشبيه انگيزه هاى انفاق به ((بادهاى
سرد و سوزان
)).
بعضى ديگر گفته اند: مراد از (حَرْثَ قَوْمٍ ظَلَمُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ) اين مى باشد
كه حقّ خدا را از زراعت خود ادا نكرده اند و خداوند زراعت آنان را نابود ساخته است
.
به هر صورت وجه شباهت در اين تشبيه ((ضايع شدن
و هدر رفتن زحمت )) است .
در اين كه منظور از انفاق كافران چيست ، جمعى از مفسّران گفته اند: مراد مخارج و
هزينه هايى است كه آنها در جهت تضعيف دين اسلام صرف مى كرده و به وسيله آن دشمنان
را بر ضدّ پيامبر اسلام تحريك مى نموده اند. بعضى ديگر گفته اند: مقصود اموالى است
كه يهوديان به دانشمندان خود مى دادند كه آيات كتب آسمانى را تحريف كنند. عدّه اى
ديگر از مفسران معتقدند: آيه معناى وسيعى دارد كه موارد ياد شده و غير اينها را نيز
شامل مى شود.
صاحب تفسير ((كشف الاسرار))
در ذيل آيه مورد بحث مى گويد: ((هرچه هزينه
كنند جهانيان در كار دنيا، و هرچه به دست آرند از عشق دنيا، مثل آن چون باد است ،
گيرنده باد در دست چه دارد؟ جوينده دنيا همان دارد! دردا و دريغا...)).(107)