هزار و يك نكته از قرآن كريم
جلد دوم

اكبر دهقان

- ۳ -


اوصاف دنيا 
645 زينت بخش امور مادى
زيّن للنّاس حبّ الشّهوات من النّساء و البنين و القناطير المقنطرة
من الذّهب و الفضّة و الخيل المسوّمة و الا نعام و
الحرث ذلك متاع الحيوة الدّنيا
(323)
محبتِ امور مادى از زنان و فرزندان و اموال هنگفت ، از طلا و نقره و انعام و زراعت در نظر مردم زينت داده شده است . جمله ى زين للنّاس كه به صورت فعل مجهول ذكر شده ، نشانه ى تزيين علاقه ى به زن و فرزند و ... در نظر مردم است . اكنون ، اين سؤ ال پيش مى آيد كه زينت دهنده كيست ؟
بعضى از مفسران معتقدند زينت دهنده شيطان است . به دليل آيه ى و زيّن لهم الشّيطان اءعمالهم (324). ليكن اين استدلال صحيح نيست ، بلكه زينت دهنده از طريق دستگاه آفرينش و خلقت آدمى ، خود خداوند است . زيرا خداوند است كه علاقه به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ايجاد كرده تا او را آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت پيش ببرد. همان گونه كه قرآن كريم مى فرمايد: إ نّا جعلنا ما على الا رض زينة لها لنبلوهم اءيّهم اءحسن عملا(325). زيرا آيه ى شريفه در باره ى اعمال سخن نمى گويد، بلكه در باره ى اموال و زنان و فرزندان سخن مى گويد.(326)
646 تعلّق انسان به امور دنيوى
اگر انسان از نظر روحى و معنوى سنگين باشد، طبعا از لحاظ تعلق به امور مادى سبك خواهد بود و چنين انسانى اهل نجات و سعادت است ؛ اما اگر انسان از نظر روحى و معنوى سبك باشد، طبعا از لحاظ تعلق به امور مادى سنگين خواهد بود و قهرا اهل عذاب خواهد بود.
قرآن كريم نسبت به كسانى كه از لحاظ معنوى سنگين هستند مى فرمايد: فأ مّا من ثقلت موازينه فهو فى عيشة راضية (327)و اين گروه همان كسانى هستند كه از لحاظ تعلق به امور مادى سبك هستند. از اين رو پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله به حضرت على عليه السلام فرمود: سبك باران اهل نجاتند وغير آنان در هلاكتند؛ نجى المخفّون وهلك المثقلون (328). زيرا متقابلا كسانى كه از نظر روحى سبك هستند، در جهنم خواهند بود؛ فأ مّا من خفّت موازينه فاءمّه هاوية (329)و اين گروه همان كسانى هستند كه از نظر تعلق به امور مادى سنگين هستند؛ مالكم إ ذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إ لى الا رض (330)
647 مردم در رابطه با دنيا و آخرت
مردم نسبت به داشتن دنيا و آخرت و عدم آن چهار گروهند:
الف گروهى هم دنيا دارند و هم آخرت ؛ و منهم من يقول ربّنا ءاتنا فى الدّنيا حسنة و فى الاخرة حسنة و قنا عذاب النّار(331)
ب گروهى نه دنيا دارند و نه آخرت : و من النّاس من يعبد اللّه على حرف فإ ن اءصابه خير اطماءنّ و إ ن أ صابته فتنة انقلب على وجهه خسر الدّنيا و الاخرة ذلك هو الخسران المبين (332)
قال الامام عليه السلام : فان فى النّاس من خسر الدّنيا و الاخرة يترك الدّنيا للدّنيا و يرى انّ لذّة الرّياسة الباطلة اءفضل من لذّة الا موال و النعم المباحة المحللّة فيترك ذلك اءجمع طلبا للرّياسة الباطلة
.(333)
ج گروهى فقط آخرت دارند؛ و يؤ ثرون على اءنفسهم و لو كان بهم خصاصة (334)
د گروهى فقط دنيا دارند و در آخرت هيچ نصيب و بهره اى ندارند؛ فمن النّاس من يقول ربّنا ءاتنا فى الدّنيا و ما له فى الاخرة من خلاق (335)
648 انسان و حرص بر خير
إ نّ الا نسان خلق هلوعا # إ ذا مسّه الشّرّ جزوعا # و إ ذا مسّه الخير منوعا(336)
يكى از اوصاف انسان هلوع بودن است . كلمه ى هلوع در دو آيه ى بعد به كسى تفسير شده است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع مى كند و چون به خيرى مى رسد، از انفاق به ديگران خوددارى مى كند. از نظر عقلى هم هلوع چنين كسى است . چون آن حرصى كه جبلّى انسان است ، حرص بر هر چيزى نيست ، اعم از خير و شر، بلكه تنها حرص بر خير و امر نافع است ، آن هم نه هر خيرى ، بلكه خيرى كه براى خودش خير باشد، و اين نوع ((هلوع )) بودن انسان از فروع حبّ ذات است كه به خودى خود از رذايل اخلاقى نيست و چگونه مى تواند صفت مذموم باشد، با اين كه تنها وسيله اى است كه انسان را دعوت مى كند كه خود را به سعادت و كمال وجودش برساند.(337)
649 حبّ دنيا، منشاء همه ى گناهان
از نظر قرآن كريم حبّ دنيا علّت اصلى همه ى گناهان و منشاء تمام انحرافات است ، به گونه اى كه حتى انسان را به سوى كفر و ارتداد مى كشاند؛ در اين زمينه به موارد زير توجه فرماييد:
الف حب دنيا عامل انكار آيات الهى مى گردد؛ الّذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا و غرّتهم الحيوة الدّنيا ... و ما كانوا باياتنا يجحدون (338)
ب حب دنيا سبب كفر و معصيت مى شود؛ قرآن كريم وقتى به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله دستور مى دهد از گنهكار و كافر پيروى نكن ، علت آن را محبت به دنيا معرفى مى كند؛ و لا تطع منهم ءاثما و كفورا # ... # إ نّ هولاء يحبّون العاجلة (339)
ج حب دنيا عامل پيمان شكنى و فساد در زمين مى گردد؛ قرآن كريم وقتى سخن پيمان شكنى و فساد بعضى از افراد را مطرح مى كند، مى فرمايد: آن ها به زندگى دنيا علاقه داشتند و با آن خوشحال بودند؛ و الّذين ينقضون عهد اللّه من بعد ميثاقه و يقطعون ما اءمر اللّه به اءن يوصل و يفسدون فى الا رض ... # ... و فرحوا بالحيوة الدّنيا(340)
د علت عدم تهذيب و تزكيه ى نفس حب دنياست ؛ قد أ فلح من تزكّى # .... بل تؤ ثرون الحيوة الدّنيا(341)
ه‍ علت مسخره كردن اهل ايمان حب دنياست ؛ زيّن للّذين كفروا الحيوة الدّنيا و يسخرون من الّذين ءامنوا(342)
و علت نرفتن به جنگ و جهاد حبّ دنياست ؛ إ ذا قيل لكم انفروا فى سبيل اللّه اثّاقلتم إ لى الا رض اءرضيتم بالحيوة الدّنيا(343)
از اين تعبيرات روشن مى شود كه علاقه به زندگى دنيوى ، عامل همه ى مفاسد فردى و اجتماعى است . چنان كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تمام اين موارد را در يك جمله بيان كرده است ؛ حبّ الدّنيا راءس كلّ خطيئة (344)
650 بى وفايى دنيا در يك مثال
خداوند به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: صحنه ى زندگى دنيا را براى مردم دنيا پرست به آبى مثال بزن . آنگاه كه از آسمان آن را فرو مى فرستيم ، به وسيله ى آن گياهان زمين سرسبز و درهم مخلوط مى شوند، ولى بعد از مدّتى (فصل پاييز وزمستان ) مى خشكند وبادها آن ها را به هر سو پراكنده مى كنند و خداوند بر هر چيز تواناست ؛ واضرب لهم مثل الحيوة الدّنيا كماء اءنزلناه من السّماء فاختلط به نبات الا رض فاءصبح هشيما تذروه الرّياح و كان اللّه على كلّ شى ء مقتدرا(345)
حضرت على عليه السلام در مورد نكوهش دنيا اين آيه ى شريفه را تلاوت مى كند و مى فرمايد: شما را از (پرستش و علاقه به ) دنيا برحذر مى دارم . دنيا ظاهرش شيرين و باطراوت است و در ميان شهوات غوطه ور است و به دليل نقد بودنش جلب توجه مى كند، ولى مواهب آن اندك است ؛ در عين حال ، دل ها را به خود مى كشاند، اما سخت ناپايدار و بى وفا و در حال تغيير و زوال است ... هيچ كس از اين دنيا شادمانى نديده ، جز اين كه در پايانش با اشك و آه روبرو شده و هنوز كه به خوشى هايش تماس نگرفته ، به ناراحتى هاى قهر آن مبتلا مى گردد.(346)
سقوط مادى گرايان
اهل دنيا و تفكر قارونى
كيفر محتكران و زراندوزان
دنيا پرستى كفار
اندك بودن متاع دنيا
ثروت و فرزندان زينت زندگى دنيا
پرهيز از تحصيل ثروت زياد
بازيچه بودن دنيا
اراده و خواست انسان ها .....
# # #
آسيب پذيرى دنيا طلبان
دنيا طلبى و شكست در جنگ احد
بلاى تكاثر و تفاخر
رسيدن دنيا طلبان به نتايج كار خود
برترى طلب آخرت بر دنيا
نرسيدن به تمام آرزوهاى دنيوى
زندگى دنيا و دوران پنج گانه ى عمر
دنيا، راه يا مقصد
ستايش و نكوهش از دنيا
سقوط مادى گرايان 
651 چشم به امكانات ديگران ندوختن
لا تمدّنّ عينيك إ لى ما متّعنا به (347)
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: كسى كه چشم خود را به آنچه در دست ديگران است بدوزد، هميشه اندوهگين و غمناك خواهد بود و هرگز آتش ‍ خشم در دل او فرو نمى نشيند؛ ... من رمى ببصره الى ما فى يدى غيره ، كثر همّه و لم يشف غيضه ....(348)
652 ثروت و فقر براى مؤ من و كافر
مردم از نظر ثروت و فقر بر چند گروه هستند:
الف ثروت و مال براى مؤ من يك نوع پاداش الهى است ؛ و لو اءنّ اءهل القرى ءامنوا واتّقوا لفتحنا عليهم بركات من السّماء و الا رض (349)
ب فقر و تنگدستى براى مؤ من سبب رشد روحى و آزمايش اوست ؛ للفقراء الّذين اءحصروا فى سبيل اللّه و لا يستطيعون ضربا فى الا رض يحسبهم الجاهل اءغنياء من التّعفّف (350)و نيز براى كافر بعضى از مجازات هاى دنيوى كفر اوست .
ج ثروت و مال براى كافر گاهى امهال و استدراج اوست ؛ و أ ملى لهم إ نّ كيدى متين (351)و اءيحسبون انّما نمدّهم به من مال و بنين # نسارع لهم فى الخيرات بل لا يشعرون (352)
د گاهى مال و ثروت براى كافر عقوبت و عذاب دنيوى است ؛ فلا تعجبك اءموالهم و لا اءولادهم إ نّما يريد اللّه ليعذّبهم بها(353)
653 قارون دنياخواه متكبر
زندگى حضرت موسى عليه السلام زندگى عجيبى است . اگر پيامبران گذشته با يكى از مظاهر زر و زور و تزوير مبارزه مى كردند، حضرت موسى عليه السلام در طول زندگى خود با هر سه موضوع دست و پنجه نرم كرد. او فرعون و وزير او هامان را كه مظهر زور و قدرت شيطانى بودند، به قعر دريا فرستاد و ريشه ى فراعنه را سوزاند و در مبارزه با تزوير (سامرى ) كاملا پيروز شد. زيرا با قارون نيز كه مظهر زر و زيور بود، مبارزه كرد.
قرآن كريم مى فرمايد: قوم قارون پنج نصيحت به او كردند، اما او دو واكنش نشان داد و سرانجام هلاك شد. نصايح قوم قارون به وى :
الف مغرورانه شادمانى نكن كه انسان مسرور به ثروت محبوب خدا نيست ؛ لا تفرح إ نّ اللّه لا يحبّ الفرحين .
ب مال دنيا چيز خوبى است ، مشروط بر اين كه وسيله اى براى كسب آخرت باشد، نه هدف ؛ و ابتغ فيما ءاتاك اللّه الدّار الاخرة
ج بهره ى انسان از اين جهان بسيار محدود است ؛ و لا تنس نصيبك من الدّنيا.
د اين ثروت را كه خدا در اختيار تو نهاده ، بايد سپاس آن را كه خدمت به مردم است ، به جاى آورى ؛ و اءحسن كما اءحسن اللّه إ ليك .
ه‍ فتنه و فساد از گناهان بزرگ است ، مبادا ثروت را وسيله ى فساد در زمين قرار دهى ؛ و لا تبغ فى الا رض فسادا إ نّ اللّه لا يحبّ المفسدين .
ليكن قارون كه مى توانست از اين تذكرات سودمند بهره بگيرد، دو واكنش نشان داد:
الف اين ثروت من به كسى ربطى ندارد و من آن را با فكر و انديشه ى خود به دست آورده ام ؛ إ نّما اءوتيته على علم عندى .
ب روزى ثروت و قدرت مالى خود را همراه با كاركنان و كارگران كه به خدمت گرفته بود، به نمايش گذارد؛ فخرج على قومه فى زينته .
آنگاه خداوند متعال به زمين فرمان داد كه او و خانه اش را ببلعد و چنين شد و هر چه او فرياد زد، كسى به داد او نرسيد؛ فخسفنا به و بداره الا رض فما كان له من فئة ينصرونه من دون اللّه و ما كان من المنتصرين (354)
شايد علت خسف خزاين اين بود كه هلاكت قارون و حفظ خزاين مايه ى تهمت مى گرديد. افراد نادان تصور مى كردند كه نفرين موسى عليه السلام به جهت تملك ثروت هنگفت او بود. از اين رو، با تمام متعلّقات به درون زمين فرو رفت و سبب عبرت دنياخواهان ديروز گرديد كه آرزو مى كردند كه اى كاش مانند قارون صاحب ثروتى بودند. در اين هنگام فهميدند كه ثروتِ بدون ايمان ، نه تنها سعادت آفرين نيست ، بلكه مايه ى هلاكت است .(355)
654 اهل دنيا و تفكر قارونى
قال إ نّما أ وتيته على علم عندى (356)
شكى در اين نيست كه جمله ى فوق پاسخى است كه قارون به گفتار مؤ منينِ قومش داده است . چون اساس سخن مردم اين بود كه آنچه تو از مال و ثروت دارى ، از خداست ؛ و اءحسن كما اءحسن اللّه إ ليك (357) از اين رو قارون در پاسخ مؤ منان ، اين اساس را تخطئه كرده و گفته است كه آنچه من دارم احسان خدا نيست و بدون استحقاق به دستم نيامده و ادعا كرده كه بر اثر علم و كاردانى خودم جمع شده است .
اين پندار غلطى كه در مغز قارون جاى گرفته ، منحصر به او نيست ، بلكه همه ى اهل دنيا اين طرز تفكر را دارند و آنچه از امكانات مالى را در اختيار دارند، محصول علم و كاردانى و لياقت خود مى دانند. آيه ى زير شاهد عموميت اين تفكر است ؛ فإ ذا مسّ الا نسان ضرّ دعانا ثمّ إ ذا خوّلناه نعمة منّا قال إ نّما اوتيته على علم (358) پاسخ قرآن كريم به اين طرز تفكر اين است كه نعمت هاى دنيوى مايه ى آزمايش شماست ؛ بل هى فتنة ولكنّ اءكثرهم لا يعلمون (359)
655 كيفر محتكران و زراندوزان
يكى از صفات نكوهيده ، احتكار و زراندوزى است و قرآن كريم محتكران را نكوهش كرده ، و عذاب دردناكى را براى آن ها بشارت مى دهد؛ و الّذين يكنزون الذّهب و الفضّة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه فبشّرهم بعذاب اءليم (360)
برپايى دين و استمرار حيات اجتماعى آن در گرو شرايطى است كه انفاق يكى از آن هاست ، به گونه اى كه بر اثر ترك انفاق ، فاصله ى طبقاتى پديد مى آيد و ركن اساسى دين ؛ يعنى عدالت اجتماعى به خطر مى افتد. از اين رو، خداوند متعال با لحن بسيار تندى مال اندوزان و تاركان انفاق را سرزنش كرده و براى استهزاى آنان ، بشارت به عذاب را مطرح مى كند.
گفتنى است كه مورد آيه زكات اصطلاحى نيست ، بلكه همه گونه انفاق واجب و مستحب را دربر مى گيرد؛ همان گونه كه ابوذر عليه السلام ، صحابى راستين پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله اين آيه را در برابر معاويه و عثمان مى خواند و سياست هاى مالى او را محكوم مى كرد.(361)
656 دنيا پرستى كفار
كفار دنيا را كه بازيچه است ، جدى مى گيرند؛ إ نّما الحيوة الدّنيا لعب و لهو(362)اما دين الهى را كه جدّى است ، به بازى مى گيرند؛ إ نّ اللّه حرّمهما على الكافرين # الّذين اتّخذوا دينهم لهوا و لعبا و غرّتهم الحيوة الدّنيا(363)
657 اندك بودن متاع دنيا
بعضى گفته اند: خداوند متعال دنيا را به قلّت و اندك بودن ياد كرد تا محبت آن را از دل مردم قطع كند و ترك كردن دنيا براى مردم آسان باشد؛ متاع الدّنيا قليل (364) از اين رو در بعضى از آيات ، آخرت را توصيف به خير و بقا كرده تا مهر و محبت آن را در دل مردم جاى دهد؛ و الاخرة خير لمن اتّقى (365)، و الا خرة خير و اءبقى (366)
بعد از آن كه خداوند مردم را از دنيا جدا كرد و به طرف آخرت كشانيد، آنگاه مردم را از آخرت به طرف خود جذب كرد و فرمود: و اللّه خير و اءبقى (367)
658 اشخاص در برابر امكانات مادى
از نظر قرآن كريم گروهى از انسان ها اشخاص باظرفيت هستند، به حدّى كه فراهم بودن امكانات مادى و دنيوى ، آن ها را خوشحال و فقدان آن ، آنان را محزون و غمگين نمى سازد؛ لكيلا تاءسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بما ءَاتيكم (368)
تذكّر: گرچه اين آيه ى شريفه انسان ها را به اين مقام دعوت مى كند، اما مسلّما گروهى هر چند اندك به اين مرحله رسيده اند، اما گروهى از انسان ها چنان كم ظرفيت هستند كه به هنگام رسيدن به مسايل مادى ، به گونه اى شادمان مى شوند كه آن ها را غرور فرا مى گيرد و هنگام از دست دادن امكانات مادى يا ابتلا به مصايب و مشكلات ، چنان ناراحت و غمناك مى شوند كه از همه چيز ماءيوس و نااميد مى گردند؛ و لئن اءذقنا الا نسان منّا رحمة ثمّ نزعناها منه إ نّه ليؤ وس ‍ كفور # و لئن اءذقناه نعماء بعد ضرّاء مسّته ليقولنّ ذهب السّيّئات عنّى إ نّه لفرح فخور(369)و و إ ذا اءذقنا النّاس رحمة فرحوا بها و إ ن تصبهم سيّئة بما قدّمت اءيديهم إ ذا هم يقنطون (370)و و إ نّا إ ذا اءذقنا الا نسان منّا رحمة فرح بها و إ ن تصبهم سيّئة بما قدّمت اءيديهم فإ نّ الا نسان كفور(371)
659 تفاوت دنيا با آخرت
قرآن تفاوت هاى فراوانى ميان دنيا وآخرت را بيان مى كند كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم :
الف در دنيا هر چه بخواهيم نصيب ما نخواهد شد؛ ليس بأ مانيّكم و لا اءمانىّ اءهل الكتاب (372)، اما در آخرت انسان هر چه بخواهد به او مى دهند؛ لهم ما يشاءون فيها ولدينا مزيد(373)
ب نعمت دنيا مقطعى و زودگذر است ؛ اءكلها دائم (374)، اما نعمت بهشت دائمى است ؛الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون (375)
ج در دنيا مى توان از خويش دفاع كرد، ولى در قيامت ممكن نيست ؛ هذا يوم لا ينطقون (376)
د در دنيا مى توان كار خويش را به دوش ديگران انداخت ، در قيامت مقدور نخواهد بود؛ و لا تزر وازرة وزر اءخرى (377)
ه‍ در دنيا به هنگام مشكلات مى توان به افرادى پناه برد، در آنجا ميسّر نيست ؛ لا تجاءروا اليوم إ نّكم منّا لا تنصرون (378)
و دنيا جاى ماندن و قرار نيست ؛ قال على عليه السلام : اءيّها النّاس ! انّما الدّنيا دار مجاز(379)، اما قيامت جاى ثابت و ماندنى است ؛ و انّ الاخرة هى دار القرار(380)
660 ثروت و فرزندان زينت زندگى دنيا
و اضرب لهم مثل الحيوة الدّنيا كماء اءنزلناه من السّماء فاختلط به نبات الا رض ‍ فاءصبح هشيما تذروه الرّياح ... # المال و البنون زينة الحيوة الدّنيا(381)
قرآن كريم در آيه ى اول به طور كلى مى فرمايد: نعمت هاى دنيوى در معرض ‍ زوال و نابودى است و در آيه ى دوم جزئى از اين مسئله ى كلى را بيان مى كند و مى فرمايد: ثروت و فرزندان زينت زندگى دنيا هستند. بنا بر اين از مجموع دو آيه ، چنين نتيجه مى گيريم كه ثروت و فرزندان در معرض زوال هستند. در اين صورت انسان عاقل نبايد به ثروت و فرزندان خوشحال و مسرور گردد يا به آن ها افتخار كند، چنان كه مشركان به وسيله ى مال و فرزندان بر مؤ منان فقير افتخار مى كردند؛ نحن اءكثر اءموالا و أ ولادا و ما نحن بمعذّبين (382)
661 پرهيز از تحصيل ثروت زياد
و الّذين يكنزون الذّهب و الفضّة و لا ينفقونها فى سبيل اللّه (383)
فخر رازى در ذيل آيه شريفه فوق مى گويد: بر هر انسان عاقلى لازم است كه از تحصيل ثروت زياد احتزاز كند. زيرا:
اوّلا: هر گاه انسان فقير باشد، لذت بهره جويى از مال و فرزندان را نمى برد. هر گاه مقدار كمى از مال را تحصيل كرد، به همان مقدار لذت مى برد و هرچه بيشتر پيدا كند، لذت آن بيشتر و حرص انسان در طلب مال افزون تر مى گردد و حرص ، مايه ى سلب آرامش روح انسانى است .
ثانيا: تحصيل ثروت مشقّت دارد و نگهدارى آن مشقّت بيشتر.
بنابراين ، عمر با ارزش انسان در دو چيز خلاصه مى شود: 1 تحصيل مال 2 نگهدارى آن ، و انسان مقدار اندكى از ثروت و اموال خود را مى تواند استفاده كند و مقدار بيشتر آن را با حسرت و اندوه ترك مى كند.(384)
662 بازيچه بودن دنيا
و ما هذه الحيوة الدّنيا إ لاّ لهو و لعب و إ نّ الدّار الاخرة لهى الحيوان (385)
كلمه ى لهو به معناى هر چيز و هر كار بيهوده اى است كه انسان را از كار مهم و مفيد باز دارد و به خود مشغول سازد. بنا بر اين ، يكى از مصاديق ((لهو))، زندگى مادى دنياست . زيرا با زرق و برق خود، انسان را مشغول و از زندگى آخرت باز مى دارد و كلمه ى لعب به معناى بازى است . همان گونه كه بچه ها بر سر بازى داد و فرياد راه مى اندازند و پنجه به روى هم مى كشند، با آن كه مورد نزاع آنان خيالات موهومى بيش نيست .
مردم مادى نگر نيز بر سر بازيچه ى دنيا با يكديگر مى جنگند و حالت چند سگ را كه بر سر جيفه اى به يكديگر مى غرند، مجسم مى سازند. با اين كه آنچه ستمگران بر سر آن نزاع مى كنند، از قبيل اموال و مقام ها و رياست ها و ... چيزى جز اوهام نيستند. زيرا منافع آن ها را انسان مالك نمى شود مگر در ظرف وهم و خيال .(386)
لعب در اصل از لُعاب به معناى آب دهان است و از آنجا كه بازى مانند ريزش لعاب از دهان است كه بدون هدف و مقصد انجام مى گيرد، آن را ((لعب )) مى نامند.
663 ممنوعيت شيفتگى به مال و فرزند
فلا تعجبك اءموالهم و لا اءولادهم إ نّما يريد اللّه ليعذّبهم بها فى الحيوة الدّنيا
و تزهق اءنفسهم و هم كافرون
(387)
خداوند متعال در اين آيه ، پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله را نهى مى كند از اين كه شيفته ى اموال و اولاد منافقين گردد كه مقصود كثرت اموال و اولاد ايشان است . آنگاه اين معنا را تحليل مى كند كه اموال و اولاد قهرا دل انسان را به خود مشغول مى سازد.
زندگى براى انسان وقتى مايه ى سعادت و سرور است كه انسان به آثار واقعى آن كه علم مفيد و عمل صالح است ، دست يابد، اما كسى كه به دنيا مشغول شده و زينت هاى دنيوى او را جذب كرده و شيطان او را از خود بى خبرش كرده ، در تزاحم هايى كه بر سر لذايذ مادى درگير مى شود، قرار مى گيرد و با همان چيزهايى كه مايه ى سعادت خويش مى دانست ، به شديدترين عذاب ها دچار مى شود.
آرى ! اين خود حقيقتى است كه همه به چشم خود مى بينيم كه هر چه دنيا بيشتر به كسى روى بياورد و از فراوانى مال و اولاد بيشتر برخوردار گردد، به همان اندازه از مرحله عبوديت دورتر و به هلاكت و عذاب هاى روحى نزديكتر مى شود و آنچه را اين گروه خوشى مى پندارند، در حقيقت تنگى و ناگوارى است . چنان كه خداوند مى فرمايد: من اءعرض عن ذكرى فإ نّ له معيشة ضنكا(388)
664 اراده و خواست انسان ها
اراده و خواست انسان ها بر سه قسم است : بعضى از انسان ها فقط دنيا را مى خواهند و فقط آن را اراده مى كنند؛ تريدون عرض الدّنيا(389) بعضى از انسان ها فقط آخرت را مى خواهند و فقط آن را اراده مى كنند؛ من كان يريد حرث الا خرة نزدله فى حرثه (390)و بعضى از انسان ها فقط خداوند را مى خواهند؛ يريدون وجهه (391)
آسيب پذيرى دنياطلبان 
665 دنيا طلبى و شكست در جنگ احد
أ ولمّا اءصابتكم مصيبة قد أ صبتم مثليها قلتم أ نّى هذا قل
هو من عند اءنفسكم
(392)
در جنگ احد مسلمانان شكست خوردند و براى آن ها دور از انتظار بود. چون فكر مى كردند حال كه ما مسلمان هستيم و با پيامبر و وحى سر و كار داريم و از طرفى دشمنان ما همگى كافرند، پس چرا آن ها غالب و ما شكست بخوريم ؟
قرآن كريم به آن ها پاسخ مى دهد كه از شماست كه بر شماست ؛ من عند اءنفسكم . وقتى گروهى دنيا طلب به فكر غنايم جنگى باشند و سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را ناديده بگيرند، بايد به چنين محنتى دچار شوند.(393)
666 بلاى تكاثر و تفاخر
الهيكم التّكاثر # حتّى زرتم المقابر(394)
مفسران معتقدند كه اين سوره در باره ى قبايلى نازل شد كه بر يكديگر تفاخر مى كردند و با كثرت نفرات و جمعيت يا اموال و ثروت خود بر آن ها مباهات مى كردند تا آنجا كه براى بالا بردن آمار نفرات خود به گورستان مى رفتند و قبرهاى مردگان هر قبيله را مى شمردند. از اين رو خداوند در دو آيه ى فوق آن ها را سرزنش مى كند.
على عليه السلام بعد از تلاوت اين سوره ، در اين زمينه چنين مى فرمايد: شگفتا! چه هدف بسيار دورى ! و چه زيارت كنندگان غافلى ! و چه افتخار موهوم و رسوايى ! به ياد استخوان پوسيده ى كسانى افتاده اند كه سال هاست خاك شده اند، آن هم چه يادآورى ! با اين فاصله ى دور به ياد كسانى افتاده اند كه سودى به حالشان ندارند. آيا به محل نابودى پدران خويش افتخار مى كنند يا با شمردن تعداد مردگان و معدومين ، خود را بسيار مى شمرند؟ آن ها خواهان بازگشت اجسادى هستند كه تار و پودشان از هم گسيخته و حركاتشان به سكون مبدل شده است . اين اجساد پوسيده اگر مايه ى عبرت باشند، سزاوارتر است تا موجب افتخار گردند؛
يا له مراما ما اءبعده و زورا ما اءغفله و خطرا ما أ فظعه لقد استخلوا منهم اءى مدكر و تناوشوهم من مكان بعيد، أ فبمصارع آبائهم يفخرون اءم بعديد الهلكى يتكاثرون ، يرتجعون منهم اءجسادا خوت و حركات سكنت و لا ن يكونوا عبرا اءحقّ من أ ن يكونوا مفتخرا.(395)
ابن ابى الحديد در باره ى اين خطبه ى حضرت چنين مى گويد: من به كسى كه همه ى امت ها به او سوگند ياد مى كنند، قسم مى خورم كه از پنجاه سال پيش ‍ تاكنون بيش از هزار بار اين خطبه را خوانده ام و در هر بار در درون قلبم لرزش و ترس و پند و موعظه ى تازه اى پديد آمده و در روحم به سختى اثر گذارده است . اعضا و جوارحم به لرزه افتاده و هرگز نشده كه در آن تاءمل كنم ، جز اين كه در آن حال به ياد مرگ خانواده و بستگان و دوستانم افتاده ام و درست برايم مجسم شده كه من همانم كه امام عليه السلام توصيف فرموده است . چقدر واعظان و خطبا و گويندگان و افراد فصيح در اين باره سخن گفته اند و من گوش فراداده ام و در سخنان آن ها دقت كرده ام ، ولى هيچ يك تاءثير سخن امام عليه السلام را نيافته ام .
اين تاءثيرى كه در سخن او در قلب من مى گذارد يا از ايمانى سرچشمه مى گيرد كه به گوينده ى آن تعلّق دارد يا نيّت و اخلاص او سبب شده است كه اين گونه در ارواح نفوذ كند و در قلوب جايگزين شود.
در قسمت ديگرى از سخنانش مى گويد: ينبغى لو اجتمع فصحاء العرب قاطبة فى مجلس و تلى عليهم اءن يسجدوا له ؛ سزاوار است اگر فصحاى عرب همگى در مجلسى اجتماع كنند و اين خطبه براى آن ها خوانده شود، در برابر آن سجده كنند.(396)
667 رسيدن دنيا طلبان به نتايج كار خود
من كان يريد الحيوة الدّنيا و زينتها نوفّ إ ليهم اءعمالهم فيها
و هم فيها لا يبخسون
(397)
كسانى كه زندگى دنيا و زيبايى هاى آن را بخواهند، ما در همين دنيا نتيجه ى اعمالشان را به طور كامل مى دهيم و در آن هيچ كم و كاستى نخواهد بود.
سؤ ال : اين آيه مى فرمايد: ما به دنيا طلبان بدون كم و كاست و به طور كامل نتيجه ى اعمالشان را در دنيا خواهيم داد، اما در موارد ديگرى مى فرمايد: من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد(398) به هر كسى و به هر مقدار كه بخواهيم عطا مى كنيم ، جمع ميان اين آيات چگونه است ؟
پاسخ : مراد از اين آيه ، رسيدن كامل به آثار وضعى و طبيعى است ، نه آنچه انسان اراده كند؛ يعنى دنيا طلبان به نتايج طبيعى كارشان خواهند رسيد، اما به آرزوهايشان نمى رسند مگر به مقدارى كه ما بخواهيم .
شايان توجه است كه غير معتقدان به معاد يا كسانى كه براى خداوند كار نمى كنند، طلبى از پروردگار ندارند و در برابر خدمات و اختراعات و اكتشافات خود در همين دنيا به نام و نانى مى رسند؛ أ ولئك الّذين ليس لهم فى الا خرة إ لاّ النّار و حبط ما صنعوا فيها و باطل ما كانوا يعملون (399) كسى مى تواند پاداش ‍ اخروى را انتظار داشته باشد كه به آن ايمان داشته باشد، اما كسى كه نه خدا را قبول دارد و نه معاد را، چه توقعى از خداوند دارد؟
668 برترى طلب آخرت بر دنيا
من كان يريد حرث الاخرة نزد له فى حرثه و من كان يريد حرث الدّنيا نؤ ته منها و ما له فى الاخرة من نصيب (400)
هر كس طالب آخرت باشد، بدان مى رسد، اما هر كس كه طالب دنيا باشد، به همه ى آنچه كه مى خواهد نمى رسد، بلكه به بخشى از آن مى رسد. زيرا از سويى كلمه ى من دلالت بر تبعيض دارد، از سوى ديگر در باره ى طالب آخرت ، از اين كه خداوند به او دنيا را نيز مى دهد، آيه ى شريفه ى نفيا و اثباتا ساكت است ، اما هر آن كه طالب دنيا باشد، قرآن كريم تصريح مى كند به اين كه ثوابى در آخرت براى او نخواهد بود.(401)
669 نرسيدن به تمام آرزوهاى دنيوى
من كان يريد العاجلة عجّلنا له فيها ما نشاء لمن نريد(402)
يعنى هر كس اين جهان زود گذر را بخواهد، آنچه مى خواهيم و براى هر آن كه خواهيم ، برايش فراهم مى كنيم . اين آيه ى شريفه هم آنچه را انسان مى خواهد بيان كرده و هم آنچه بدان مى رسد. آنگاه اضافه كرده كه اين طور نيست كه هر كس هر چه بخواهد بدان مى رسد و نه هر خواسته اى رسيدنى است ، بلكه به دست خداست .
بنا بر اين آيه ى شريفه دو قيد دارد:
1 هر چه را ما بخواهيم ؛ ما نشاء نه هر چه انسان بخواهد.
2 براى هر كه ما بخواهيم ؛ لمن نريد نه هر طالب دنيايى به مقصودش ‍ مى رسد.(403)
670 عدم كاميابى مطلق در دنيا
فاتيهم اللّه ثواب الدّنيا و حسن ثواب الا خرة (404)
چون نعمت هاى عالم قيامت به چيز ديگرى آميخته نيست ، مقيد به حسن شده است ، ولى در جمله ى اول ثواب الدّنياقيد ندارد. چون ثواب هاى دنيا به زوال آميخته است و در آيه ى قبل من كان يريد ثواب الدّنيا نؤ ته منها، كلمه ى منها دلالت بر تبعيض دارد، اما در آيه ى ثواب الدّنيا و حسن ثواب الا خرة بدون كلمه ى من گفته شده است .
اين تعبير اشاره دارد كه قسمتى از آنچه را مردم در دنيا مى خواهند، به آن ها مى دهيم ، نه هر چه آن ها بخواهند، ولى در اين آيه چون آن ها نظر به دنيا ندارند و آخرت را مى طلبند، در پاداش آن ها وعده ى كلى داده شده است .(405)
671 زندگى دنيا و دوران پنج گانه ى عمر
اعملوا أ نّما الحيوة الدّنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و
تكاثر فى الا موال و الا ولاد
(406)
از نظر قرآن كريم زندگى دنيا تنها بازى و سرگرمى و تجمل پرستى و تفاخر در ميان مردم و افزون طلبى در اموال و فرزندان است . شيخ بهايى قدس سره مى گويد: پنج خصلت ياد شده در آيه ى شريفه ، از نظر سنين عمر آدمى و مراحل حيات مترتّب بر يكديگرند.
چون تا كودك است ، حريص در بازى است . زمانى كه به حدّ بلوغ رسيد، به سرگرمى روى مى آورد و پس از آن كه بلوغش كامل شد، به آرايش خود و زندگى اش مى پردازد و همواره به فكر اين است كه لباس فاخرى تهيه كند و مركب نيكويى سوار شود و منزل زيبايى بسازد. سرانجام كه ميان سال شد، بيشتر به فكر تفاخر به حسب و نسب مى افتد و چون سالخورده شد، همه ى تلاش و كوشش او در افزودن مال و اولاد قرار مى گيرد.(407)
672 دنيا، راه يا مقصد
خداوند متعال محبت لذت هاى دنيوى را در نوع انسان قرار داده تا نظام زندگى دنيا باقى بماند و نظم اين جهان به هم نخورد؛ زيّن للنّاس حبّ الشّهوات (408) روشن است كه اگر علاقه ى دنيوى در دل انسان ها نبود، آدمى براى حفظ و نگهدارى آن نمى كوشيد. در اين صورت بقاى نوع او به خطر مرگ و نابودى مبتلا مى شد؛ با اين كه خداوند زندگى و بقاى حيات دنيوى را ازسرنوشت و مقدرات آدمى قرار داده است ؛ و لكم فى الا رض مستقرّ و متاع إ لى حين (409) ناگفته پيداست كه اين تقدير الهى پيرامون زندگى انسان در دنيا، تنها براى آن است كه انسان دنيا را وسيله ى سعادت آخرت خود قرار دهد، نه اين كه زندگى دنيا را با ديده ى استقلال بنگرد؛ ولى گروهى از نادانان ، مقصود اصلى را فراموش كرده و ((راه )) را به جاى ((مقصد)) گرفته اند.(410)
673 ستايش و نكوهش از دنيا
در اكثر آيات قرآن از دنيا نكوهش و در برخى ، از آن ستايش شده است . جمع ميان اين دو دسته از آيات چگونه است ؟
پاسخ آن را مى توان از خود قرآن كريم دريافت كرد. اگر دنيا ابزار و وسيله ى رسيدن به آخرت باشد، از آن ستايش و اگر هدف و مطلوب حقيقى باشد، از آن نكوهش شده است ؛ و ابتغ فيما ءاتاك اللّه الدّار الاخرة و لا تنس نصيبك من الدّنيا(411)
حضرت على عليه السلام نيز در اين زمينه مى فرمايد: من اءبصر بها بصّرته و من اءبصر إ ليها أ عمته (412) آن كس كه دنيا را با ديده ى وسيله بنگرد، به او درس آگاهى و بينايى و آن كس كه دنيا را با چشم هدف بنگرد، چشم و دل او را نابينا مى سازد. به تعبير ديگر استفاده از دنيا ذاتا نكوهش نشده ، بلكه آن قسمت از دنيا مذموم است كه انسان را از آخرت بازدارد.
قرآن كريم در توصيف مردانى كه دنيا آنان را از توجه به آخرت بازنمى دارد، چنين مى فرمايد: رجال لا تلهيهم تجارة و لا بيع عن ذكر اللّه و إ قام الصّلوة (413) و اصولا نكوهش قرآن نسبت به كسانى است كه جز به زندگى دنيا نمى انديشند؛ و لم يرد إ لاّ الحيوة الدّنيا(414)
674 نعمت هاى دنيوى و معنوى
نعمت هاى الهى برخى ظاهرى ودنيوى و برخى ديگر باطنى و معنوى است ؛ واسبغ عليكم نعمه ظاهرة و باطنة (415) و نعمت مطلوب در سوره حمد؛ صراط الذين انعمت عليهم بر اساس شواهد قرآن كريم نعمت ظاهرى نيست ، بلكه نعمت باطنى است ؛
الف قرآن كريم از سويى نعمت هاى ظاهرى مانند مال و فرزندان را زينت زندگى دنيا مى داند؛ المال و البنون زينة الحيوة الدنيا(416) از سوى ديگر بهره آنها را به زندگى دنيا منحصر مى كند؛ يوم لا ينفع مال و لا بنون (417) از جمع بين اين دو آيه استفاده مى شود كه آنچه ره توشه سالكان كوى حق است ، نعمت هاى باطنى است .
ب متنعّمان و برخورداران از نعمت هاى باطنى انبيا، صدّيقين ، شهدا وصالحين هستند كه از نعمت هاى ظاهرى بهره مند نبودند.
ج عامل مغضوب شدن و گمراهى افرادى كه در برابر نعمت يافتگان قرار گرفته اند همان نعمت هاى ظاهرى است ، لدا قرآن كريم سرّ طغيان برخى از كافران را برخوردارى از مال و فرزندان مى داند؛ اءن كان ذا مال و بنين # اذا تتلى عليه ءاياتنا قال اساطير الاولين (418) همچنين به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: و ذرنى و المكذّبين اولى النعمة ومهّلهم قليلا(419)
صبر و رابطه ى آن با مصيبت
صبر در برابر اذيت مردم
استعانت از صبر و نماز
صبر و بى تابى در برابر حوادث
انواع برخورد با مصايب
مصايب و ترفيع مقام
# # #
گناه و آثار آن
مصايب معلول گناهان
آثار و پيامدهاى هواپرستى
گناه زنگار قلب
هشدار به گناهان
تاءثير اعمال در زندگى
تغيير سرنوشت به دليل گناه
گناه علت محروميت از نماز شب
رضايت به گناه و شركت در جرم
گناه تهمت
ممنوعيت غيبت و تجسس
سرّ حرام بودن غيبت