هزار و يك نكته از قرآن كريم
جلد اول

اكبر دهقان

- ۱۰ -


ويژگى هاى قرآن 
351 قرآن كريم سرآغاز همه ى نعمت ها
در سوره ((الرحمن )) كه فهرست گونه اى از نعم خداوند است ، اولين نعمتى را كه خداوند ذكر مى كند، نعمت قرآن است ؛ الرّحمن # علّم القران (1152) تعليم قرآن ، آشنا شدن به قرآن ، نعمت فهميدن قرآن سرآغاز نعمت هاى جهان هستى است . بعد كم كم سخن از بهشت و نعمت هاى آن است .(1153)
352 حفظ قرآن از تحريف
انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون (1154)
اين آيه ى شريفه از آيات مستند بر عدم تحريف قرآن كريم است . آية اللّه خويى (ره ) مى گويد: مدّعى تحريف در قرآن كريم ، احتمال تحريف در نفس همين آيه را هم مى دهد. زيرا اين جزو آيات قرآن كريم است و استدلال به آن صحيح نيست ، مگر آن كه عدم تحريف ثابت شود و اگر بخواهيم عدم تحريف را با اين آيه ثابت كنيم ، دور است و آن گاه اين گونه پاسخ مى دهد: اين شبهه براى كسى اعتبار دارد كه عترت طاهره را از خلافت الهيه بر كنار مى داند، اما مؤ منان راستين به امامت آنان ، مى دانند كه عترت در موارد گوناگونى به كتاب (قرآن ) استدلال كرده اند و نيز تقرير اصحاب آنان بر همين مساءله ، حاكى از حجيت كتاب موجود است .(1155)
353 دلايل عدم تحريف قرآن
الف إ نّا نحن نزّلنا الذّكر و إ نّا له لحافظون (1156)؛ قرآن را ما نازل كرده ايم و ما حتما حافظ آن هستيم ، با دو تاءكيد إ نّ و لام ، پس بديهى است كه خداوند آن را از هر گونه نقصان و زيادت حفظ خواهد كرد.
ب إ نّه لكتاب عزيز # لا ياءتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد(1157) منظور از بين يديه زمان نزول و از من خلفه زمان بعد است ؛ يعنى او كتاب با عزّتى است كه نه در حال و نه در آينده ، بطلان در آن راه ندارد تا به واسطه ى زيادت يا نقصان ، تحريف شود و از حجيّت بيفتد.
ج حديث ثقلين كه فريقين به طور متواتر از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نقل كرده اند كه فرمود: إ نّى تارك فيكم الثّقلين كتاب اللّه و عترتى ما إ ن تمسّكتم بهما لن تضلّوا اءبدا إ نّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض (1158)؛ اين حديث كه وجوب تمسك به قرآن را ايجاب مى كند، بايد قرآن تحريف نشده باشد، وگرنه تمسك به قرآن محرّف معنايى ندارد و از ضلالت باز نمى دارد.(1159)
د از حديث پيش گفته استفاده مى شود كه قرآن كريم در زمان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله به صورت كتاب مدوّن جمع آورى شده بود. زيرا در صورتى مى توان قرآن را كتاب ناميد كه همه ى آيات و مطالبش جمع باشد و در غير اين صورت به آن كتاب اطلاق نمى شود.
ه‍ در نمازهاى يوميه لازم است كه مسلمانان بعد از حمد يك سوره ى كامل بخوانند و كسانى كه به تحريف معتقدند، نبايد در صورت احتمال تحريف ، در نمازشان سوره بخوانند با اين كه مى خوانند.
354 سوگند خداوند به قرآن
فلا اءقسم بمواقع النّجوم # و انّه لقسم لو تعلمون عظيم # انّه لقرءان كريم (1160)
وقتى خداوند سبحان مى خواهد از عظمت قرآن سخن بگويد، به جايگاه ستارگان و محل طلوع و غروب آن ها سوگند ياد مى كند و تاءكيد مى كند كه سوگند عظيمى است اگر بدانيد. به تعبير علامه طباطبايى قدس سره قسم هاى قرآن در برابر بيّنه نيست ، بلكه به خود بيّنه است . توضيح اين كه : در محاكم بشرى مدّعى بيّنه اقامه مى كند و مدعى عليه سوگند مى خورد؛ البيّنة على المدّعى و اليمين على من أ نكر، پس سوگند در برابر بيّنه است ، آن كه بيّنه دارد، شاهد اقامه مى كند و آن كه بيّنه ندارد، قسم مى خورد. سوگندهاى الهى از اين قبيل نيست ، بلكه خداى سبحان به خود دليل قسم ياد مى كند. مثل اين كه شما بگوييد: قسم به آفتاب كه الا ن روز است .(1161)
355 نزول قرآن كريم
و لا تعجل بالقران من قبل أ ن يقضى إ ليك وحيه (1162)
اين آيه ى شريفه از جمله وجوهى است كه مضمون روايات را در ارتباط دو نحوه از نزول قرآن كريم تاءييد مى كند كه يك مرتبه از ابتدا تا انتها دفعتا و يك مرتبه تدريجا نازل شده است . زيرا اگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قبل از تمام شدن يا چند آيه اى كه مثلا الان جبرئيل آورده ، علمى به بقيه ى آن نمى داشت ، معنا نداشت كه بفرمايد: قبل از تمام شدنِ وحيش ، در خواندنش عجله مكن . پس ‍ روشن مى شود كه قبل از تمام شدن وحى هم آن جناب آيه ى شريفه را مى دانست .(1163)
356 سرّ نامگذارى قرآن به فرقان
هر چيزى كه حق را از باطل مشخص سازد، فرقان نام دارد. به اين جهت از روز جنگ بدر، در قرآن به يوم الفرقان (1164) تعبير شده است . زيرا در آن روز ارتش كوچكى كه فاقد هر گونه ساز و برگ جنگى بود، سپاه نسبتا بزرگ و نيرومندى را كه از هر جهت برترى داشت ، شكست داد. همچنين به معجزات نه گانه ى موسى عليه السلام نيز ((فرقان )) اطلاق شده است ؛ و إ ذ ءاتينا موسى الكتاب و الفرقان (1165)و نيز گاهى به عقل و روشن بينى ((فرقان )) گفته مى شود؛ يا اءيّها الّذين امنوا إ ن تتّقوا اللّه يجعل لكم فرقانا(1166) قرآن نيز به ((فرقان )) ستوده شده است ؛ چون وسيله اى است كه حق را از باطل مشخص ‍ مى سازد.(1167)
357 عدم اختلاف در قرآن كريم
اءفلا يتدبّرون القرءان و لو كان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا(1168)
آيه ى شريفه ، مردم را ترغيب به تدبّر و تاءمّل در قرآن كريم مى كند. به اين كه در آيات الهى دقت كنند و ببينند كه هيچ اختلافى در آيات قرآن وجود ندارد. همين عدم اختلاف در قرآن ، مردم را به اين مطلب هدايت مى كند كه قرآن كتاب الهى است و از طرف غير خدا نيست . زيرا اگر از جانب غير خدا بود، از اختلاف سالم نمى ماند، چون نظام طبيعت بر اساس حركت و تغيير استوار است . هيچ انسانى نيست كه مشاهده نكند هر روز عاقل تر از ديروز است ، هر عمل يا صنعت ويا هر نظريه و راءيى كه دارد، در مرحله ى اخير آن استوارتر از اولى است .
معارف و حقايق قرآن در ضمن آياتى نازل شده كه حدود بيست و سه سال به طول انجاميده و در حالات مختلف شب و روز، حضر و سفر، صلح و جنگ ، سختى و خوشى ، تنگى و گشايش نازل شده است ، با اين وصف ، نه در بلاغت و نه در معارف و نه در قوانين فردى و اجتماعى اين كتاب ، هيچ گونه فراز و نشيب و اختلافى وجود ندارد. بنا بر اين ، اگر كسى در قرآن كريم تدبر كند، حكم خواهد كرد كه اين سخنان از كسى نيست كه تحوّل و تكامل هستى در او مؤ ثّر باشد، بلكه گوينده ى آن خداوند واحد قهّار است .(1169)
358 عظمت قرآن كريم
إ نّا اءنزلناه فى ليلة مباركة (1170)
قرآن كريم از سه جهت داراى عظمت و بزرگى است :
1 ذات آن كه سخن الهى است .
2 نزول آن در شب پربركت كه شب قدر است .
3 محل نزول آن كه قلب مبارك پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله است .(1171)
359 مجد و شرافت قرآن كريم
بل هو قرءان مجيد فى لوح محفوظ(1172)
مجد و شرافت قرآن بسيار است . از جمله :
1 يكى از دو ثقلين است كه تمسك به آن مايه ى سعادت بشر است .
2 معجزه ى جاويدان پيامبر تا دامنه ى قيامت است .
3 به بهترين و محكم ترين راه ها هدايت مى كند؛ إ نّ هذا القرءان يهدى للّتى هى اءقوم (1173)
4 يكى از شفعاى روز قيامت است .
5 تلاوت هر سوره ى آن ، بلكه هر آيه ى آن از فضيلت خاصى برخوردار است .(1174)
360 حق تلاوت قرآن كريم
الّذين ءاتيناهم الكتاب يتلونه حق تلاوته اءولئك يؤ منون به (1175)
اين تعبير، بسيار پر معناست و خطّ روشنى را براى ما در برابر قرآن كريم و كتب آسمانى مشخّص مى سازد. زيرا مردم در برابر آيات الهى چند گروهند:
الف قشرى گرايان كه تمام اصرارشان بر اداى الفاظ و حروف از مخارج آن است . آن ها هماره در فكر وقف و وصل و حروف يرملون و شدّ و مدّند و كمترين اهميتى به محتوا و معنا نمى دهند، تا چه رسد به عمل كردن به آن .
ب علم گرايان كه از الفاظ فراتر رفته و در معانى دقت مى كنند و در ريزه كارى ها و نكات قرآن مى انديشند و از علوم آن آگاهند، اما در عمل كردن ناكامند.
ج مؤ منان راستين كه قرآن را كتاب عمل و برنامه ى كامل زندگى خود مى شمارند. خواندن الفاظ و انديشه در معانى و درك مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمه اى براى عمل مى دانند. از اين رو، هنگام قرائت قرآن روح تازه اى در كالبد آن ها دميده مى شود.
در حديثى از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه چنين مى خوانيم : يرتّلون آياته و يتفقّهون به و يعملون بأ حكامه و يرجون وعده و يخافون وعيده و يعتبرون بقصصه و ياءتمرون باءوامره و ينتهون بنواهيه ما هو و اللّه حفظ آياته و درس حروفه .... حفظوا حروفه و أ ضاعوا حدوده و انّما هو تدبّر آياته و العمل بأ ركانه قال اللّه تعالى : كتاب اءنزلناه إ ليك مبارك ليدبّروا ءاياته (1176) آيات آن را با دقت بخوانند و حقايق آن را درك كنند و به احكام آن عمل كنند و به وعده هاى آن اميدوار و از وعيدهاى آن ترسان باشند، از داستان هاى آن عبرت بگيرند و به اوامرش گردن نهند و نواهى آن را بپذيرند. به خدا سوگند منظور فقط حفظ كردن آيات و خواندن حروف نيست ، آن ها حروف قرآن را حفظ كردند، اما حدود آن را ضايع ساختند.
منظور اين است كه در آيات قرآن بيانديشند و به احكامش عمل كنند. چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: اين كتاب پربركت كه ما بر تو نازل كرديم تا در آياتش تدبّر كنند.(1177)
361 قرآن كريم مايه ى اصلاح دنيا و آخرت انسان
حم تنزيل من الرّحمن الرّحيم (1178)
كلمه ى تنزيل خبرِ مبتداى محذوف است و اين كلمه هر چند مصدر است ، ولى به معناى اسم مفعول است و در نتيجه ، تقدير آيه ى شريفه اين است : هذا منزّل من الرّحمن الرّحيم ؛ اين كتاب نازل شده از ناحيه ى رحمن و رحيم است . اگر از ميان همه ى اسما و صفات خداوند نام دو صفت رحمان و رحيم را ذكر كرد كه اولى رحمت عامه ى خداوند را بيان مى كند كه شامل مؤ من و كافر مى شود و دومى از رحمت خاصه ى خدا خبر مى دهد كه تنها شامل مؤ منان است ، اشاره به اين نكته دارد كه تنزيل كتاب آسمانى مايه ى اصلاح دنيا و آخرت مردم است .(1179)
362 طهارت باطنى و تماس با قرآن كريم
لا يمسّه إ لاّ المطهّرون (1180)
اين آيه دو تفسير و يك تاءويل دارد. نخستين تفسيرش اين است كه مراد از مطهّرون ، فرشتگان هستند؛ يعنى فرشتگانى كه به امر الهى به كتاب مكنون و لوح محفوظ راه دارند. تفسير دومش اين است كه آيه ى شريفه بيانگر حكم فقهى است و اگر چه به صورت نفى بيان شده ، ليكن مفاد آن نهى است ؛ يعنى كسانى كه طهارت شرعى ندارند، نبايد به نوشته هاى آيات قرآن دست بزنند. اما تاءويل ، يعنى معناى باطنى آيه ى شريفه آن است كه حقيقت قرآن را جز كسانى كه طهارت توحيدى و ايمانى و قلبى دارند، درك نمى كند.
مرحوم علامه ى طباطبايى مى فرمايد: منظور از مسّ قرآن ، دست كشيدن به خطوط آن نيست ، بلكه علم به معارف آن است كه جز پاكان خلق ، كسى به معارف آن عالم نمى شود و منظور از ((مطهّرون )) كسانى هستند كه خداوند قلب آن ها را از رجس پاك گردانيده است ؛ إ نّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا(1181)
363 لزوم ايمان به قرآن و دفع ضرر محتمل
قل اءراءيتم إ ن كان من عنداللّه ثم كفرتم به من أ ضلّ ممّن هو فى شقاق بعيد(1182)
علامه ى طباطبايى مى فرمايد: مفاد آيه ى شريفه اين است كه قرآن كريم شما را به سوى خداوند مى خواند و گوياى آن است كه از سوى خداست و دست كم اين است كه احتمال صدق اين دعوا مى رود و همين مقدار براى وجوب نظر و تاءمل در امر آن و براى دفع ضرر محتمل كافى است و چه ضررى بالاتر از هلاك ابدى . از اين رو اعراض شما از قرآن كريم معنايى ندارد.(1183)
364 قرآن ، هدايت براى پرهيزكاران
سؤ ال : با توجه به اين كه قرآن كريم هدايت و راهنما براى عموم انسان ها است ؛ هدى للنّاس (1184) چرا در آغاز سوره ى بقره ، هدايت آن به پرهيزكاران اختصاص داده شده است ؛ هدى للمتّقين (1185) در پاسخ بايد گفت :
الف قرآن كريم گرچه براى عموم مردم هدايت است ، لكن فقط پرهيزكاران از معارف آن بهره مى برند؛ هم الّذين انتفعوا به و اهتدوا بهداه ،چنان كه قرآن كريم بيم دهنده براى همه ى مردم است ، اما اهل خشيت تنها از انذار پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله متاءثر مى گردند؛ نزّل الفرقان على عبده ليكون للعالمين نذيرا(1186)و إ نّما اءنت منذر من يخشيها(1187)
ب قرآن كريم براى انسان ها هدايت است و گويا پرهيزكاران انسان هستند. فخر رازى مى گويد: فمن لا يكون متقيا كانّه ليس بانسان ، چنان كه قرآن كريم غير اهل تقوا را انسان ندانسته و در رديف حيوان آورده است ؛ أ ولئك كالا نعام بل هم اءضلّ سبيلا(1188) حضرت على عليه السلام در باره ى غير اهل تقوا مى فرمايد: فصورته صورة انسان و القلب قلب حيوان (1189)
فصل ششم : مسائل عبادى 
عبادت و زندگى
بندگى تكوينى و تشريعى
علت لزوم پرستش خداوند
رابطه ى بندگى خداوند و صراط مستقيم .....
# # #
نماز و احياگران آن
اهميت نماز
اصلاح اجتماعى در پرتو اقامه ى نماز
دستور دادن خانواده به نماز
اهميت نماز شب
عظمت پاداش نماز شب .....
# # #
روزه و روزه داران
سرّ نامگذارى به ((رمضان ))
فضيلت ماه مبارك رمضان
فضل الهى در حكم روزه
تفاوت منزلت روزه داران
عبادت و زندگى 
365 بندگى تكوينى و تشريعى
تفاوت است ميان بنده اى كه از روى آفرينش اسم بندگى بر وى گذارند و ميان بنده اى كه از روى اختيار و حسن انتخاب اين نام را بر او نهند. درباره ى بنده اول قرآن فرمود: إ نْ كلّ من فى السّموات و الا رض إ لاّ ءَاتى الرّحمن عبدا(1190)، در باره ى دومى فرمود: و عباد الرّحمن (1191)، فبشّر عبادى (1192)، انّ عبادى ليس لك عليهم سلطان (1193)، سبحان الّذى اءسرى بعبده (1194)
366 علت لزوم پرستش خداوند
اللّه لا اله الاّ هو(1195)
خداوند سبحان يگانه كسى است كه سزاوار پرستش است ؛ چون اهليت اين كه ديگران براى كسى خاضع شوند، جز به دليل كمالى كه در آن شخص وجود دارد، نيست . بنا بر اين ، تنها و تنها كمال است كه نقص در برابر او خاضع مى شود و آن كمال يا عبارت است از جمالى كه نفس به سوى آن مجذوب مى شود يا جلالى است كه عقل در برابر آن خضوع مى كند، هركدام را در نظر بگيريم حدّ اعلايش ‍ درخداست ، بلكه جمال ها و جلال ها از اوست . زيرا هيچ جمال و جلالى در هيچ موجودى نيست ، مگر آن كه آيتى از جمال و جلال اوست .(1196)
بيان مرحوم علامه را به زبان ساده ى زير مى توان تقرير كرد. علت لزوم پرستش ‍ خداوند
عبارت است از:
1 چون خداوند تنها شايسته ى پرستش است ؛ لا إ له الاّ اءنا فاعبدون (1197)
2 چون خدا خالق انسان هاست ؛ يا اءيّها النّاس اعبدوا ربّكم الّذى خلقكم (1198)
3 چون خداوند رازق انسان هاست ؛ فليعبدوا ربّ هذا البيت # الّذى اءطعمهم من جوع (1199)
4 چون خداوند تاءمين كننده ى امنيت براى انسان هاست ؛ و ءامنهم من خوف (1200)
367 رابطه ى بندگى خداوند و صراط مستقيم
الف از نظر قرآن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در بستر صراط مستقيم است ؛ إ نّك على صراط مستقيم (1201)
ب دعوت پيامبر نيز به صراط مستقيم است ؛ إ نّك لتهدى إ لى صراط مستقيم (1202)
ج صراط مستقيم فقط در بندگى خدا شكل مى گيرد؛ و ان اعبدونى هذا صراط مستقيم (1203)، انّ اللّه ربّى و ربّكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم (1204)
پس ، اين كه در نماز مى خوانيم : إ هدنا الصّراط المستقيم ، از خداوند استمرار در بندگى و عبوديت را طلب مى كنيم .
368 انگيزه هاى عبادت
انگيزه هاى گرايش به عبادت سه چيز است : ترس ، اميد و محبت ؛ و فى الاخرة عذاب شديد و مغفرة من اللّه و رضوان (1205) توده ى مردم از ترس جهنم يا به شوق بهشت ، خداوند متعال را عبادت مى كنند، ليكن انسان هايى كه معرفت كامل به ذات اقدس الهى دارند، بر پايه ى محبت و عشق خدا را مى پرستند. زيرا حق متعال را جميل على الاطلاق مى دانند و دل هايشان مجذوب او مى شود. همان گونه كه امير المؤ منين عليه السلام فرمود: ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك بل وجدتك اءهلا للعبادة فعبدتك (1206)
369 عبادت خالص
ايّاك نعبد و ايّاك نستعين
عبادت داراى اركان سه گانه است : معبود، عابد و عبادت . در ميان اين اركان سه گانه ، فقط معبود اصل است . عابد اگر خود و عبادت و معبود را ببيند، گرفتار تثليث است و موحد نيست و اگرخود را نبيند و عبادت خود و معبود را ببيند، گرفتار ثنويت است و هنوز موحد نيست ؛ اما اگر نه خود را ببيند و نه عبادتش را، بلكه فقط ذات اقدس خدا را ببيند، او موحد است و عبادتش خالصانه است .(1207)
370 عدم لياقت غير خدا براى پرستش
قل اءتعبدون من دون اللّه ما لا يملك ضرا و لا نفعا و اللّه هو السّميع العليم (1208)
بر طبق حكم عقل ، انسانى كه عبادت مى كند، هدفى دارد، و آن دفع ضرر يا جلب منفعت است . بنا بر اين ، عبادت بايد در برابر موجودى واقع شود كه مالك نفع و ضرر باشد و از آنجا كه اين دو ويژگى فقط در خداوند متعال وجود دارد، پس تنها او شايسته ى پرستش است و عبادت در برابر غير او سفاهت است و آيه ى شريفه ى فوق همين حقيقت را بيان مى كند.
شايان گفتن است كه پريشانى ، انسان را زودتر به خضوع در برابر پروردگار و به عبادت وامى دارد تا جلب منفعت . از اين رو، در اين آيه ى شريفه ((ضرر)) را بر ((نفع )) مقدم داشته است .(1209)
371 عبادت هدف مخلوق نه خالق
از نظر قرآن كريم عبادت گرچه هدف آفرينش است ؛ و ما خلقت الجنژ و الانس الا ليعبدون (1210) اما اين هدف متوسط است نه نهايى . زيرا هدف برتر كه عبادت نسبت به آن وسيله محسوب مى شود رسيدن به مقام يقين است ؛ واعبد ربّك حتّى ياءتيك اليقين (1211) و در هر صورت عبادت هدف مخلوق است نه هدف خالق ، ولذا چنين نيست كه خداوند براى معبود شدن انسان را خلق كرده باشد تا با معصيت آنان به هدفش نرسيده باشد. چون خداوند سبحان غنىّ محض است ومحال است بى نياز محض كارى را براى رسيدن به هدفى انجام دهد. از اين رو قرآن كريم مى فرمايد اگر همه انسان ها به خداوند كفر ورزند بر دامن كبريائيش ‍ گردى نخواهد نشست ؛ ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان اللّه لغنىّ حميد(1212)
نماز و احياگران آن  
372 اهميّت نماز
لا اله الاّ اءنا فاعبدنى و اءقم الصّلوة لذكرى (1213)
خداوند در اين آيه از انواع مختلف عبادت ، فقط نماز را ذكر كرده ، با اين كه در جمله ى قبل فاعبدنى عبادت را به طور عموم ذكر كرده بود، زيرا ذكر خاص ‍ پس از عام به دليل آن است كه هم اهميت نماز را برساند و هم بفهماند كه نماز از هر عملى كه خضوع وعبوديت را مى رساند، بهتر مجسم مى سازد.(1214)
373 برپا كننده ى نماز، مصلح واقعى
مصلح حقيقى كسى است كه علاوه بر تمسك به كتاب الهى ، نماز را برپا كند؛ و الّذين يمسكّون بالكتاب و اءقاموا الصّلوة إ نّا لا نضيع اءجر المصلحين (1215). بنابراين ، منافقين كه ادعاى مصلح بودن مى كنند كذب و دروغ آن ها فاش ‍ مى شود. زيرا نه تنها نماز را به پا نمى دارند، بلكه نماز آنان با كسالت و بى نشاطى همراه است ؛ و إ ذا قاموا إ لى الصّلوة قاموا كسالى (1216)
374 اصلاح اجتماعى در پرتو اقامه ى نماز
و الّذين يمسّكون بالكتاب و اءقاموا الصلوة إ نّا لا نضيع اءجر المصلحين (1217)
خداوند اصلاح جامعه را در پرتو تمسك به كتاب الهى واقامه ى نماز مى داند. سرّاين كه از همه اجزاى دين ، اقامه ى نماز را ذكر كرد، شرافتى است كه نماز بر سايرين دارد. چون نماز ركن دين است وبه وسيله آن ياد خدا وخضوع در برابر او كه روح همه ى شرايع آسمانى است ، حفظ مى شود.(1218)
محافظت بر نماز
حافظوا على الصّلوات و الصّلوة الوسطى و قوموا للّه قانتين # فإ ن خفتم فرجالا اءو ركبانا(1219)
375
حفظ و نگهدارى هر چيزى متناسب با آن است . مثلا حفظ مال به اين است كه آن را از تلف شدن و اسراف نگهدارى كرد و حفظ جان به اين است كه انسان خود را در معرض هلاكت و مرض قرار ندهد و حفظ دين به اين است كه اعتقادات خود را از زوال و شك نگه دارد، اما حفظ نماز با چند چيز است :
الف انسان كوشش كند كه نماز را در وقت فضيلتش بخواند.
ب صحيح به جاى آوردن نماز كه مقدمات و مقارنات و ساير امور آن درست و مطابق دستور شرع باشد و نماز را ضايع نسازد كه در قرآن كريم عقوبت شديدى براى تضييع نماز بيان شده است ؛ فخلف من بعدهم خلف اءضاعوا الصّلوة و اتّبعوا الشّهوات فسوف يلقون غيّا(1220)
376
كلمه ى حفاظت در مواردى به كار مى رود كه آن چيز ارزشمند بوده و ترك حفاظت ، ضرر و خسارت باشد. نماز نياز به حفاظت دارد، زيرا فراموشى و سهل انگارى در باره ى نماز يعنى بى توجهى به مبداء هستى و به وظيفه ها و ....(1221)
377
نماز در هيچ حالى از انسان ساقط نمى شود، حتى در سخت ترين شرايط مانند صحنه جنگ نيز نبايد نماز را ترك كنيد؛ با اين تفاوت كه اگر در معرض خطر قرار گرفتيد، بسيارى از شرايط نماز چون رو به قبله بودن ، انجام ركوع و سجود به طور متعارف ساقط مى گردد و مى توانيد ركوع وسجود را با اشاره به جاى آورد. امير المؤ منين عليه السلام در بعضى از جنگ ها دستور مى داد تا هنگام جنگ با اشاره نماز بخوانند ونيز در حديث ديگرى آمده است ؛ انّ النّبىّ صلّى يوم الا حزاب ايماء؛ پيامبر در جنگ احزاب با اشاره نماز خواند و امام كاظم عليه السلام در پاسخ اين سؤ ال كه اگر شخصى گرفتار حيوان درنده اى شود، وقت نماز هم تنگ شده باشد، چه وظيفه اى دارد؟ فرمود: با همان وضعى كه دارد، نماز بخواند، گرچه پشت به قبله باشد.(1222)
378 نماز مايه ى آرامش قلب
خداوند متعال مى فرمايد: نماز را برپا دار تا به ياد من باشى ؛ اءقم الصّلوة لذكرى (1223) و در جاى ديگر مى فرمايد: ذكر خدا مايه ى اطمينان و آرامش ‍ دلهاست ؛ أ لا بذكر اللّه تطمئنّ القلوب (1224)و باز مى فرمايد: اى نفس مطمئنه به سوى پروردگارت بازگرد، در حالى كه هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود، در زمره ى بندگانم درآى و در بهشتم گام بگذار؛ يا اءيّتها النّفس المطمئنّة # ارجعى إ لى ربّك راضية مرضيّة # فادخلى فى عبادى # وادخلى جنّتى (1225)
از انضمام اين سه آيه به خوبى مى فهميم كه نماز انسان را به ياد خدا مى اندازد، ياد خدا نفس مطمئنه به او مى دهد، و نفس مطمئنه او را به مقام بندگان خاص و بهشت جاويدان مى رساند.(1226)
379 نماز و نهى از فحشا و منكر
انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء المنكر(1227)
از آيه ى فوق استفاده مى شود كه نماز انسان را از گناهان زشت باز مى دارد. زيرا اگر نمازگزار به محتوا و حقيقت نماز توجه كند، روح تقوا و پرهيزكارى در قلب او پديد مى آيد و اين نيروى تقوا، مانع بزرگى از ارتكاب گناهان مى شود.
جوانى از انصار پشت سر پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نماز جماعت به جا مى آورد و مرتكب فحشا و گناه هم مى شد. در باره ى او با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخن گفتند، حضرت فرمود: انّ صلاته تنهاه يوما ما؛ فلم يلبث أ ن تاب ؛ روزى فرا مى رسد كه همين نمازش او را از كار زشت و گناه باز مى دارد، آنگاه چيزى نگذشت كه چنين شد و توبه كرد.(1228)
380 معناى خشوع در نماز
الّذين هم فى صلوتهم خاشعون (1229)
خشوع به معناى تاءثير خاصى است كه به افراد مقهور دست مى دهد. كسانى كه در برابر سلطانى قاهر قرار گرفته اند، به گونه اى كه تمام توجه آنان معطوف او گشته و از جاى ديگر قطع مى شود و ظاهرا اين عكس العمل حالتى است درونى كه با نوعى عنايت به اعضا و جوارح نيز نسبت داده مى شود. مانند سخن پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله ، در باره ى شخصى كه در نمازش با ريش خود بازى مى كرد؛ حضرت فرمود: اگر در دلش خشوع داشت ، جوارح او نيز خاشع مى گشت . در تفسير قمى در ذيل آيه ى شريفه از امام عليه السلام چنين نقل مى كند: خشوع در نماز اين است كه چشم خود به زير بياندازى و همه ى توجهت به نماز باشد. روشن است كه اين تعريف امام عليه السلام (چشم به زير انداختنِ در حال نماز) از لوازم خشوع است .(1230)
381 تفاوت خضوع با خشوع
و انّها لكبيرة الاّ على الخاشعين (1231)
علامه طبرسى قدس سره مى فرمايد: خشوع و تذلل و اخبات نظير هم هستند و ضدّ خشوع ، تكبر و خودپسندى است و خشوع و خضوع قريب المعنى هستند، مگر آن كه خضوع در تواضع بدنى و اقرار به خدمت و خشوع در تواضع صدا و چشم است و اصل ماده ى آن از نرمى و آسانى است .
راغب در مفردات خضوع و خشوع را به يك معنا دانسته و ميان آن دو تفاوتى قائل نيست . ناگفته نماند كه در قرآن كريم ، خشوع به هر دو معنا؛ يعنى تذلل و تواضع درونى و بيرونى استعمال شده است :
الف استعمال خشوع در تواضع درونى ؛ اءلم ياءن للّذين ءامنوا أ ن تخشع قلوبهم لذكر اللّه (1232)
ب استعمال خشوع در تواضع بيرونى ؛ و خشعت الا صوات للرّحمن (1233)و خاشعة أ بصارهم ترهقهم ذلّة (1234)
گفتنى است كه خشوع در قرآن مجيد، در وصف موجودات جامد نيز آمده است ؛ و من ءاياته أ نّك ترى الا رض خاشعة (1235)
382 دستور دادن خانواده به نماز
وامر اءهلك بالصّلوة و اصطبر عليها(1236)
با توجه به اين حقيقت كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ماءمور است كه همه ى مردم را امر به نماز كند، چرا در آيه ى فوق ، پيامبر ماءمور شده تنها خانواده اش را به نماز امر كند؟ در پاسخ مى توان گفت :
الف نزول اين آيه ى شريفه در اوايل بعثت بود و هنوز اسلام در جامعه تحقق نيافته بود. از اين رو، فقط آن حضرت و خانواده ى نزديكش ماءمور به اجراى نماز بودند و رواياتى در اين زمينه وارد شده كه در آغاز بعثت مدّتى على عليه السلام وخديجه وجعفرطيار با پيامبر نماز مى خواندند.
ب اين ، دستور ويژه اى است كه هر كس خانواده خود را امر به نماز كند وبايد سرمشق ديگران باشد.
ج امام باقر عليه السلام مى فرمايد: خداوند براى انجام نماز دستور ويژه به پيامبر داد كه خانواده اش را بدان فرمان دهد تا بر مردم عظمت و ارزش اهل بيت روشن شود.(1237)
383 نماز همراه با تمام عبادات
# نماز همراه با روزه ؛ و استعينوا بالصّبر و الصّلوة (1238) طبق احاديث ، مراد از صبر، روزه است .
# نماز همراه با زكات ؛ يقيمون الصّلوة و يؤ تون الزّكوة (1239)
# نماز همراه با حج ؛ و اتخّذوا من مقام إ براهيم مصلّى (1240)
# نماز همراه با جهاد؛ قرآن در سيماى مجاهدان مى فرمايد: العابدون الحامدون (1241)
# نماز همراه با امر به معروف ؛ لقمان به فرزندش مى گويد: يا بنىّ اءقم الصّلوة وأ مر بالمعروف و انْهَ عن المنكر(1242)
# نماز همراه با عدالت اجتماعى ؛ اءمر ربّى بالقسط و اءقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد(1243)
# نماز همراه با تلاوت قرآن ؛ يتلون الكتاب اللّه و اءقاموا الصّلوة (1244)
# نماز همراه با مشورت ؛ و اءمرهم شورى بينهم و اءقاموا الصّلوة (1245)
384 اهميت نماز شب
ان لك فى النّهار سبحا طويلا(1246)
اين آيه ى شريفه دلالت دارد بر اين كه براى انجام دادن هيچ كارى ، گرچه تحصيل علم باشد، نمى توان نماز شب را ترك كرد. چون به پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله گفته شده تو در روز كار زياد دارى ، پس در شب براى نماز بپا خيز و با اين كه پيامبر كارهاى بسيار باارزشى داشته است ، باز هم به او گفته اند در شب براى نماز شب به پا خيز و خداوند راضى نشده است كه از حظّ و بهره ى نماز شب محروم بماند. پس ديگران هر چه كار مهم در روز داشته باشند، مانع نماز شب آن ها نبايد بشود.(1247)
385 عظمت پاداش نماز شب
تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربّهم خوفا و طمعا و ممّا رزقناهم ينفقون # فلا تعلم نفس ما اءخفى لهم من قرّة اءعين جزاء بما كانوا يعملون (1248)
كسانى كه مناجات شبانه دارند، هيچ كس نمى داند چه پاداش هاى مهمى كه مايه ى روشنى چشم ها مى گردد، براى آن ها منظور شده است . تعبير هيچ كس ‍ نمى داند؛ فلا تعلم نفس و نيز آن چه مايه ى روشنى چشم ها است ؛ قرّة اءعين بيانگر عظمت ثواب و پاداش الهى است ، مخصوصا با توجه به اين كه ((نفس )) به صورت نكره در سياق نفى آمده كه مفيد عموم است و همه ى نفوس را شامل مى گردد. حتى فرشتگان مقرّب خدا و اولياى پروردگار را.
386 علت مخفى ماندن پاداش نماز شب
سؤ ال : چرا اين پاداش عظيم مخفى نگه داشته شده است ؟ در پاسخ آن مى توان به موارد زير اشاره كرد:
الف امور مهم يا بسيار باارزش چنان است كه با الفاظ و سخن به آسانى حقيقت آن را نمى توان درك كرد و با اين حال گاهى اخفا و ابهام آن نشاط انگيزتر است و از نظر فصاحت بليغ ‌تر.
ب اصولا چيزى كه مايه ى روشنى چشم هاست ، آن قدر دامنه اش گسترده است كه علم و دانش آدمى به تمام خصوصيات آن نمى رسد.
ج چون نماز شب مخفى است ، پاداش آن نيز متناسب با خود عمل است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد: خداوند پاداش نماز شب را به دليل عظمت آن بيان نكرده است ؛ فانّ اللّه عزّ اسمه لم يبيّن ثوابها لعظم خطرها(1249)
روزه و روزه داران 
387 سرّ نامگذارى به ((رمضان ))
شهر رمضان الّذى اءنزل فيه القرآن (1250)
ماه رمضان ماهى است كه هم بشويد، هم بسوزد. بشويد به آب توبه دل هاى مجرمان ، بسوزد به آتش گرسنگى تن هاى بندگان . اشتقاق رمضان يا از رمضاء به معناى سنگ گرمى است كه بر هر چه بنهند، بسوزد يا از رمض به معناى باران است كه بر هر چه رسد، آن را بشويد.
از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله پرسيدند كه رمضان چه باشد؟ فرمود: اءرمض ‍ اللّه فيه ذنوب المؤ منين و غفر اللّه لهم . على عليه السلام مى فرمايد: اگر خداوند مى خواست كه امت پيامبر اكرم عليه السلام را عذاب كند، ماه رمضان را به آن ها نمى داد.(1251)
388 فضيلت ماه مبارك رمضان
ماه رمضان از دو جهت احترام دارد: يكى مربوط به خود ماه مبارك رمضان و ديگرى مربوط به قرآن كريم . همچنين در اين ماه دو نوع حفظ و صيانت وجود دارد: يكى مربوط به حفظ انسان از وسوسه هاى شيطان ، ديگرى حفظ انسان از گرفتارى به عذاب الهى و نيز در اين ماه نيز دو نعمت وجود دارد: گشوده شدن درهاى بهشت و آرامش جان و روح انسان .
در اين ماه دو هديه به انسان ها داده مى شود: خواب روزه دار عبادت شمرده مى شود و سكوت و خاموشى او تسبيح قلمداد مى گردد و در دو زمان فرح و شادمانى از آن روزه داران است : هنگام صرف افطار، ديگرى هنگام ملاقات با پروردگار متعال .(1252)
389 فضل الهى در حكم روزه
كتب عليكم الصّيام كما كتب على الّذين من قبلكم لعلّكم تتّقون (1253)
خداوند در حكم روزه ، نهايت فضل و رحمت خودش را روشن ساخته است . چون اولا فرمود: امم سابق نيز مشمول حكم صوم بوده اند و هنگامى كه عبادت سختى مانند روزه همگانى شد، تحمل آن آسان مى شود. ثانيا: حكمت وجوب صوم را كه تحصيل تقواست ، بيان كرده است . ثالثا فرمود: اين حكم وجوب صوم منحصر به ايام محدودى است كه اگر براى هميشه يا در اكثر ايام و اوقات آن را واجب مى كرد، مشقت بزرگى پديد مى آيد.
رابعا: حكم وجوب صوم را در ماه پر فضيلت رمضان قرار داد كه ماه نزول قرآن كريم است . خامسا: مشقت و زحمت لزوم روزه را از مسافر و مريض برطرف كرد كه در حال مرض و سفر روزه واجب نيست .(1254)
390 شب قدر
إ نّا اءنزلناه فى ليلة القدر(1255)
در كلام خداوند متعال آيه اى كه بيان كند شب قدر چه شبى است ، ديده نمى شود، به جز آيه ى : شهر رمضان الّذى انزل فيه القرآن (1256)، قرآن يكپارچه در ماه رمضان نازل شده و با انضمام آن به آيه ى فوق ، معلوم مى شود شب قدر يكى از شب هاى ماه رمضان است ، اما اين كه كدام يك از شب هاى آن است ، در قرآن كريم بيان نشده و تنها از روايات استفاده مى شود.
سرّ اين كه شب نزول قرآن را شب قدر ناميده ، آن است كه قدر به معناى اندازه گيرى است و شب قدر شب اندازه گيرى است كه خداوند در آن شب حوادث يك سال را از آن شب تا شب قدر سال آينده تقدير مى كند. زندگى ، مرگ ، رزق و ضيق آن ، سعادت و شقاوت و چيزهاى ديگر.
آيه ى فيها يفرق كل امر حكيم (1257) كه در وصف شب قدر است ، بر اين دلالت دارد كه در آن شب هر حادثه اى كه بايد واقع شود، و خصوصياتش مشخص و محدود مى گردد و از اين آيه استفاده مى شود كه شب قدر منحصر در شب نزول قرآن و آن سالى نيست كه قرآن در آن شب نازل شد، بلكه با تكرار سنوات ، آن شب هم تكرار مى شود. مانند عيد قربان كه در هر سال تكرار مى شود بخلاف عيد غدير كه در يك روز بيشتر نبوده اما سال هاى بعد بزرگداشت آن روز است . پس ، در هر ماه رمضان از هر سال شب قدر هست كه در آن شب امور سال آينده تا شب قدر سال بعد، اندازه گيرى و مقدر مى شود.(1258)
391 تفاوت منزلت روزه داران
بسا فرق است ميان روزه داران در روز قيامت آن كسانى كه به نفس روزه داشته اند، قرآن مى فرمايد: ملائكه آن ها را سيراب مى كنند؛ و يسقون فيها كاءسا كان مزاجها زنجبيلا(1259)، اما كسانى كه جان آن ها روزه بود، قرآن كريم مى فرمايد: و سقاهم ربّهم شرابا طهورا(1260)
روزه سه مرتبه دارد:
1 روزه ى عوام ؛ نگهدارى جسم از مفطرات مانند غذا خوردن و آشاميدن و ... .
2 روزه ى خواص ؛ نگهدارى چشم و گوش و زبان و دست و پا و ساير جوارح از گناه . ازاين رو، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: إ ذا صمت فليصم سمعك و بصرك و شعرك و جلدك و عدَّدَ أ شياء غير هذا و قال : لا يكون يوم صومك كيوم فطرك .
3 روزه خاص الخاص ؛ از نگهداشتن فكر و قلب از افكار دنيوى و به تعبير ديگر نگهداشتن نفس از تفكر و انديشه در ما سوى اللّه .(1261)
زكات
مصارف هشت گانه ى زكات
منابع نه گانه ى زكات
# # #
حج و قاصدان كوى دوست
اهميت حج
عظمت خانه ى الهى
سرّ نام گذارى عرفات .....
# # #
جهاد و پاداش مجاهدان
برخوردهاى مختلف در باره ى ترك جبهه و جهاد
سيماى جهادگران واقعى
تفاوت منزلت مجاهدان
مجهّز بودن در برابر دشمن ظاهرى و باطنى
خداوند خريدار جان مؤ منان ......
# # #
امر به معروف و نهى از منكر
اهميت امر به معروف و نهى از منكر
صبر و شكيبايى در امر به معروف و نهى از منكر
مراقبت از خويشتن .......
زكات  
392 مصارف هشت گانه زكات
از آنجا كه حكومت اسلامى نيازمند پشتوانه ى مالى است ، خداوند متعال انواع منابع درآمد را براى آن مشخص كرده است . زكات يكى از آن هاست كه قرآن كريم هشت مورد را براى مصرف آن تعيين فرموده است ؛ إ نّما الصّدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤ لفة قلوبهم و فى الرّقاب و الغارمين و فى سبيل اللّه و ابن السّبيل فريضة من اللّه و اللّه عليم حكيم (1262) نيازمندان ، محرومان ، ماءموران جمع زكات ، غير مسلمانى كه با تقديم هديه مى توان آن ها را به اسلام تشويق كرد، آزادى بردگان ، پرداخت بدهى بدهكاران ، امور خيريه ى عمومى ، مسافران در راه مانده ، مصارف زكات است .
شايان توجه اين كه در چهار مورد اول با ((لام )) و در چهار مورد دوم با ((فى )) بيان كرده است ؛ يعنى گروه نخست شخصا زكات را دريافت مى كنند و مالك آن مى شوند، ولى دسته ى دوم چنين نيست ، بلكه زكات در جهت ارائه ى خدمت به آن ها مصرف مى شود و آن ها فقط از خدمات ياد شده بهره مى برند، مثل آزادى برده ، رهايى بدهكار، احداث مدرسه و بيمارستان و مراكز آموزشى و بهداشتى براى مردم ، روانه سازى مسافر به سوى وطن خويش .(1263)
393 منابع نه گانه ى زكات
خذ من اءموالهم صدقة تطهّرهم و تزكّيهم بها(1264)
زكات يكى از ماليات هاى اسلامى است كه خداوند متعال ، رهبر بزرگ اسلام را مسئول گرفتن آن كرده ، و خطاب به او مى فرمايد: از اموال آن ها صدقه (زكات ) بگير تا آن ها را پاك كنى . سرّ ذكر اموال به صورت جمع آن است كه صدقه (زكات واجب ) از اقسام گوناگونى گرفته مى شود وبه تعبير ديگر من اءموالهم اشاره به متعلّقات ومنابع نه گانه ى زكات است كه بدين قرار است :
1 گندم 2 جو 3 خرما 4 كشمش ، كه اين ها را غلاّت اربعه مى گويند.
5 گوسفند 6 گاو 7 شتر، كه اين ها را انعام ثلثه نامند.
8 طلا 9 نقره ، كه از اين دو به نقدين ياد مى شود.(1265)
حج و قاصدان كوى دوست  
394 اهميّت حج
على اءن تاءجرنى ثمانى حجج (1266)
حلبى گويد: از امام صادق عليه السلام سؤ ال شد كه خانه ى كعبه را قبل از بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله هم آيا به عنوان ((حج )) زيارت مى كردند؟ حضرت فرمود: آرى ! گواه قرآنى اين مطلب ، گفتار شعيب عليه السلام است . آنگاه كه خواست دختر خود را به موسى عليه السلام تزويج كند، گفت : مهريه او اين است كه نفس خود را به مدت هشت ((حج )) اجاره دهى و نگفت هشت سال .(1267)
395 عظمت خانه ى الهى
خانه ى خدا داراى عظمت و ارزش است كه گاهى خداوند آن را به خود اضافه مى كند و مى فرمايد: طهّر بيتى للطّائفين (1268) گاهى ربوبيت خويش را به خانه اضافه مى كند و مى فرمايد: فليعبدوا ربّ هذا البيت (1269)
396 زيارت امام عليه السلام در حج
و أ ذّن فى النّاس بالحج ياءتوك رجالا(1270)
سؤ ال : چرا قرآن كريم نفرمود ((ياءتو البيت )) و فرمود: ياءتوك با اين كه غرض ‍ از اين اعلام ، دعوت عمومى به زيارت خانه ى خداست و مردم بايد به حج بروند تا خانه را زيارت كنند؟
پاسخ : شايد اشاره به اين باشد كه مقصود از تشريع ، حج زيارت دل و زيارت صاحب دل است ، نه زيارت سنگ و گل . مؤ يدش روايتى است كه از امام باقر عليه السلام نقل شده است ؛ إ نّما اءمروا أ ن يطوفوا ثمّ ينفروا إ لينا فيعلِمونا ولايتنا و مودّتنا و يعرضوا علينا نصرتهم (1271)
397 طهارت ظاهرى و باطنى در حج
ثمّ لْيقضوا تَفَثَهُم (1272)
قرآن كريم در آيه ى فوق اشاره به يكى از مناسك حج مى كند كه تحصيل طهارت از آلودگى هاست . امام صادق عليه السلام جمله ى فوق را به ملاقات با امام عليه السلام تفسير كرد و هنگامى كه راوى از اين مساءله توضيح خواست و اشاره به تفسير اين آيه در مورد گرفتن ناخن و مانند آن كرد، امام عليه السلام فرمود: قرآن ظاهر و باطنى دارد؛ يعنى مساءله ملاقات امام عليه السلام در اينجا مربوط به باطن آيه است . اين حديث ممكن است اشاره به نكته ى لطيفى باشد كه زوّار خانه ى خدا بعد از انجام مناسك حج ، همان گونه كه آلودگى هاى بدن را برطرف مى سازند، بايد آلودگى هاى روح و جان خود را با ملاقات امام عليه السلام و پيشواى خود برطرف سازند. از اين رو، در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم : تمام الحج لقاء الامام ؛ تكميل حج به آن است كه انسان امام را ملاقات كند، در واقع هر دو تطهير است ؛ يكى تطهير ظاهر از چرك ها و آلودگى ها و ديگرى تطهير باطن از ناآگاهى و مفاسد اخلاقى .(1273)
398 حجّ اكبر
و اءذان من اللّه و رسوله الى الناس يوم الحج الا كبر(1274)
مفسران در تعيين روز ((حجّ اكبر)) اختلاف نظر دارند، اما مفاد بسيارى از رواياتِ منقول از طريق اهل سنّت و اهل بيت عليهم السلام اين است كه منظور از آن روز دهم ذى الحجه و عيد قربان و به تعبير ديگر يوم النحر است . چرا آن روز را ((اكبر)) گفته اند؟ زيرا در آن سال همه ى گروه ها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنّتى كه از قديم داشتند) در مراسم حج شركت كرده بودند، ولى اين كار در سال هاى بعدى ممنوع شد.
شايد سرّ توصيف به اكبر اين باشد كه مراسم حج در مقابل مراسم عمره است كه ((حج اصغر)) ناميده مى شود، اين تفسير نيز در بعضى از روايات آمده است و هيچ مانعى ندارد كه هر دو علّت تواءما سبب اين نام گذارى شده باشد.(1275)
399 امتيازات خانه كعبه
إ ن اءوّل بيت وضع للنّاس للّذى ببكّة مباركا و هدىً للعالمين # فيه ءايات بيّنات مقام إ براهيم و من دخله كان ءامنا(1276)
در قرآن مجيد، به ويژه در اين دو آيه ى شريفه براى كعبه امتيازهاى گوناگونى بيان شده است :
الف نخستين پرستشگاه براى مردم است ؛ وضع للنّاس .
ب يكى از پربركت ترين سرزمين هاى جهان است ؛ مباركا، اين سرزمين هم داراى بركات و منافع مادى است كه قرآن كريم مى فرمايد: يجبى إ ليه ثمرات كلّ شى ء، هم داراى بركات معنوى است . مثل اين كه هر كس در آنجا عبادت كند، ثواب بيشترى دارد. زيرا هر آن كه در اين مكان مقدس حج انجام دهد، تمام گناهان او آمرزيده مى شود.
ج كعبه مايه ى هدايت جهانيان است ؛ هدى للعالمين ، چون قبله ى همه است ، همانند قرآن كريم كه وسيله ى هدايت همه ى مردم است ؛ هدى للنّاس (1277) تا به حال افراد فراوانى در پرتو زيارت خانه ى خداوند هدايت يافته اند.
د در اين خانه نشانه هاى روشنى از خداوند وجود دارد. از ميان اين نشانه ها، مقام ابراهيم به جهت اهميتش جداگانه ذكر شده است ؛ فيه ءايات بيّنات مقام إ براهيم . بر پايه ى روايات ، مقام ابراهيم عليه السلام همان سنگى است كه به هنگام ساختن كعبه و بالا بردن ديوارهاى آن ، زير پاى حضرت ابراهيم عليه السلام قرار داشت و اثر پاى آن حضرت روى آن مانده است .
ه‍ اين خانه مايه ى آرامش روح و امنيت اجتماع است ؛ و من دخله كان ءامنا(1278) در امنيت اين سرزمين همين بس كه هر گونه جنگ و مبارزه در آنجا ممنوع است ، حتى اگر قاتل و جانى به آنجا پناهنده شود، نمى توان متعرّض ‍ او شد، چه اين كه حيوانات نيز از هر نظر بايد در امنيّت سر ببرند (البته اين امنيت حكم تشريعى است ).
و مركز پايدارى و قيام مردم ؛ قياما للنّاس (1279)
ز خانه ى آزاد و رها شده از قيد و بند و ملكيّت ؛ البيت العتيق (1280)
ح خانه ى پاك و پاكيزه ؛ أ ن طهّرا بيتى للطّائفين (1281)
ط بانى كعبه ابراهيم عليه السلام ؛ و اذ يرفع إ براهيم القواعد من البيت (1282)
400 امنيت تشريعى خانه ى كعبه
آيه ى و من دخله كان ءامنا(1283) بيانگر حكم تشريعى است ، نه امنيت تكوينى ، ليكن از ظاهر آن مى توان پى برد كه از تشريع پيشين خبر مى دهد و حكم امنيت آن كه از دوران پيش بوده ، پابرجاست ، چنان كه از دعاى ابراهيم عليه السلام نيز مى توان همين معنا را استفاده كرد؛ و اذ قال إ براهيم ربّ اجعل هذا البلد ءامنا(1284)
گفتنى است كه پندار برخى مبنى بر بيان تاءمين امنيت ظاهرى خانه ى كعبه در برابر حوادث و فتنه ها بى پايه است . زيرا به شهادت تاريخ آشوب ها و درگيرى هاى فراوانى در آن رخ داده است .(1285)
401 قسمتى از اسرار سعى بين صفا و مروه
إ نّ الصّفا و المروة من شعائر اللّه (1286)
كوه صفا و مروه به ما درس هايى مى دهد:
# براى احياى نام حق و به دست آوردن عظمت آيين او، همگان حتى كودك شيرخوار بايد تا پاى جان بايستد.
# در نااميدى ها بسى اميد است . هاجر، مادر اسماعيل ، در جايى كه آبى به چشم نمى خورد، تلاش كرد، خدا هم از راهى كه تصور نمى كرد، او را سيراب كرد.
# روزگارى بر سر آن دو كوه بت هايى نصب بود، اما امروز بر اثر فعاليت هاى پى گير پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله شب و روز در دامنه اش بانگ ((لا اله الاّ اللّه )) طنين انداز است .
# قدر اين آيين و مركز توحيد را بدانيد. افرادى خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا اين مركز توحيد را امروز براى شما حفظ كنند.(1287)
# صفا و مروه كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده ى او اين همه انسان را با آن همه اختلاف ، در يك لباس و يك جهت جمع مى كند؟ كلاس پيامبر شناسى است كه چگونه ابراهيم ، آن پيامبر الهى براى انجام فرمان خداوند، زن و بچّه اش ‍ را در آن بيابان تنها گذاشت ، و نيز كلاس انسان شناسى است كه چگونه انسان مى تواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى باشد؟(1288)
# بايد ياد خدا در آنجا بپا داشته شود. پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله مى فرمايد: إ نّما جعل الطواف بالبيت و السعى بين الصّفا و المروة و رمى الحجار لا قامة ذكر اللّه لا لغيره (1289)
# ذليل شدن متكبران و جبّاران ؛ امام عليه السلام مى فرمايد: ليس للّه منسك اءحبّ إ ليه من السّعى و ذلك إ نّه يذلّ فيه الجبّارين (1290)
402 سرّ نام گذارى عرفات
فإ ذا اءفضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعر الحرام (1291)
عرفاب بيابان وسيعى است در چهار فرسخى مكه كه حاجيان ، ظهر تا غروب روز نهم ذى الحجّه را در آنجا مى مانند. در نام گذارى اين سرزمين به عرفات جهات گوناگونى ذكر شده است . مرحوم طبرسى شش جهت و فخر رازى ده جهت را بيان كرده است كه به برخى از آن اشاره مى شود:
1 حضرت ابراهيم عليه السلام در اين روز، به آنچه قبلا براى او توصيف شده بود، معرفت و شناخت پيدا كرد.
2 حضرت آدم عليه السلام و حوا در اين مكان اجتماع پيدا كردند و يكديگر را شناختند، پس از آن كه از هم جدا بودند.
3 به مناسبت رفعت و علو مكان ، اين محل بدين اسم ناميده شده است .
4 آنجا جبرئيل مناسك حج را به ابراهيم تعليم داد و ابراهيم عليه السلام به او گفت : عرفت عرفت ؛ شناختم ، شناختم .
5 عرفه مشتق از اعتراف است . زيرا حجاج هنگام وقوف در آن به عظمت و جلال الهى ، و به فقر و ذلّت خود اقرار مى كنند و گفته شده كه حضرت آدم عليه السلام و حوّا در اينجا وقوف كردند و گفتند: ربّنا ظلمنا اءنفسنا ...(1292)