چرا به هنگام شنيدن نام قائم(عج) لازم است برخيزيم؟
هنگامى كه «دعبل خزاعى» اشعار خود را در محضر امام هشتم(ع) خواند، چون از بقية
اللَّه و قيام شكوهمند آن حضرت ياد كرد، امام رضا(ع) از جاى برخاست و دست
مباركش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى عصر(عج) تواضع نمود و براى فرجش
دعا كرد.(1) از امام صادق(ع) سؤال شد كه چرا به هنگام شنيدن
نام «قائم» لازم است برخيزيم؟ فرمود:
براى آن حضرت غيبت طولانى است و اين لقب ياد آور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف
بر غربت اوست. و لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى كه به دوستانش دارد، به هر
كسى كه حضرتش را با اين لقب ياد كند، نگاه محبتآميز مىكند. از تجليل و تعظيم
آن حضرت است كه هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى كه مولاى
بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخيزد، پس بايد برخيزد و تعجيل در امر فرج
مولايش را از خداوند منان مسئلت بنمايد.(2)
مردن با عشق ولى عصر(عج)
شهيد محراب آية اللَّه دستغيب نقل مىكند:
يكى از رفقا نقل مىكرد برادرش پنجاه سال قبل جوان هيجده سالهاى بود كه زيارت
جامعه و دوازده امام خواجه نصيرالدين را از حفظ بود. بالأخره مريض مىشود، در
حال احتضار زيارت جامعه و خواجه نصيرالدين را مىخواند، عجيب اين است كه مىگفت
او دو ماه در بستر بود، به واسطه بيمارى مانند اسكلتى شده بود، نمىتوانست حركت
كند، همينطور افتاده بود، در نهايت ضعف ساعت آخر عمرش وقتى دوازده امام خواجه
نصير را خواند تا به اسم حضرت مهدى رسيد از بستر تمام قامت بلند شد، بدنى كه
بايد اين دست و آن دستش كنند نمىدانم كه اين چه عشقى است كه مرده را
زندهمىكند، تا اسم آقا را مىبرد بلند مىشود تمام قامت، بعد هم يك دفعه براى
ادب خودش را مىاندازد در آستانه در اتاق و مىگويد: آقا خوش آمديد و بعد از
دنيا مىرود، آيا عاشق امام زمانِ(عج) خود هستيم؟!(3)
آيا در زمان غيبت ذكر نام امام زمان(عج) بهطور صريح جايز است؟
در بعضى از روايت وارد شده كه نبايد صريحاً اسم امام زمان(عج) برده شود، بلكه
بايد بگوييم (م ح م د). در روايتى آمده است: «لا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ
بِاِسْمِهِ».(4) بنابر اين، ذكر نام حضرت مباح نيست. بعضى
از اعاظم و علماى دين مستقلاً در اين موضوع كتاب نوشتهاند.(5)
شيخ حر عاملى در اين مسأله كتاب مستقلى تأليف كرده است.(6)
شيخ صدوق كه متخصص و استاد جمع روايات درباره امام زمان(عج) است، در كمال الدين
مىفرمايد:
وَالَّذي أذْهَبُ إلَيْه ما رُويَ فيَ النَّهيِ مِنَ الْتَسْمِيةِ؛ آن چه من
بدان مايل شدهام رواياتى است كه در آنها از تسميه نهى شده است.
معتقدان به اين رأى چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طبرسى، سيد اسماعيل عقيلى مؤلف
كتاب كفايةالموحدين، ميرداماد، علامه مجلسى و محدث نورى، هر كدام بهگونهاى
حكم به حرمت داده و آن را به زمان يا شرايط خاصى مقيد كردهاند.(7)
اما قول ديگرى نيز حاكم است و آن اين كه هيچ يك از مراجع عظام تقليد، ذكر نام
امام زمان(عج) را حرام نمىدانند، زيرا رواياتى را كه در اين خصوص صادر شده،
ناظر به زمان تقيّه مىدانند و استدلال مىكنند كه در روايات مربوط به امام
زمان(عج) بيان شده كه نام آن حضرت، نام پيامبر(ص) و كنيهاش، كنيه پيامبر(ص)
است. وقتى كنيه پيامبر(ص) درباره ايشان صراحتاً و علناً مطرح بود نام پيامبر
نيز علناً در مورد ايشان به كار گرفته مىشد و اين زمينهاى مىشد تا دشمنان
حضرت مهدى(عج) را شناسايى كرده و جان ايشان در خطر جدّى قرار گيرد. البته اين
مربوط به زمان تقيّه و خطر بوده است.
استنباط فقهاى ما اين است كه اين روايات ناظر به زمان تقيّه است؛ يعنى زمانى كه
خلفاى عباسى با شدّت هر چه تمامتر از همه احتمالات و اخبار براى رديابى امام
زمان(عج) استفاده مىكردند تا آن حضرت را به شهادت برسانند. اما الآن كه آن
تقيّه وجود ندارد، آن حركت هم منتفى است. بنابراين،ذكر نام امام زمان(عج):
«حرمت مادامى» دارد، يعنى مادامى كه تقيّه حاكم بوده ذكر نام صريح امام(ع) حرام
بوده، اما وقتى تقيّه مرتفع شد، حرمت هم مرتفع مىشود.
در اين ميان، بعضى از بزرگان بين دو قول مطرح در اين مسئله جمع كرده و
گفتهاند: به استناد بعضى از روايات ذكر نام صريح حضرت در ملأ عام و محافل و
مجالس جايز نيست، اما در غير اين موارد، بيان نام امام زمان(عج) اشكال ندارد.(8)
آيا مهدويت شخصيه است يا نوعيه؟
بر اساس عقيده مبرهن شيعه، مهدويت شخصيه است؛ يعنى مهدى(عج) فردى است كه موعود
ملتها و امتهاست و ابعاد و ويژگىهاى ايشان نيز مشخص است. خانواده پدر و
مادر، محل تولد، محل غايب شدن، نشانههاى ظهور و حتى خصوصيات جسمى و در يك
كلام، همه ابعاد و ويژگىهاى ايشان ذكر شده است؛ بنابر اين، فقط يك مهدى را
قبول داريم. ليكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده و عقيده
دارند كه در هر عصر و دورهاى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگىها و خواص
مهدويت و هادويت را داشته باشد و مىگويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست
و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصايصى دارد.(9)
آيا انقلاب اسلامى نمودارى از ظهور امام زمان(عج) است؟
هنگامى كه ولى عصر(عج) ظاهر مىشوند مسلماً در يك نقطه متمركز مىشوند و در آنِ
واحد در كشورها و مناطق ديگر حضور ندارند، بلكه براى آنجا والى و حاكم معين
مىكنند، همانگونه كه اميرالمؤمنين(ع) در دوران خلافت خود مالك اشتر را به
ولايت مصر، ابن عباس را به ولايت بصره و بزرگان ديگر از اصحاب برجسته را به
حكومت ديگر بلاد تعيين كردند. امامزمان(عج) نيز براى مناطق اسلامى حاكم معين
مىكنند. بدين دليل ما امروز با اين كه مدعى پياده كردن تمام احكام زمان حكومت
ولى عصر(عج) نيستيم، اما خود را مرحلهاى از ظهور به معناى تدريجى آن مىدانيم؛
يعنى حاكميت تدريجى اسلام و احكام نورانى آن بخش و رشحهاى از ظهور امر حضرت
حجت است، هر چند هنوز ظهور شخص ايشان واقع نشده است.(10)
امام زمان(عج) چه وقت ظهور مىكند؟
اكنون كه دنيا پر از جور و ستم شده، پس چرا امام زمان(عج) بنا به مفاد روايت
معروف و مشهور يَمْلَأُ الْأرْض قِسْطاً وَ عَدلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلمَاً
وَ جَوراً(11) ظهور نمىكند؟
اولاً، چه كسى گفته دنيا پر از ستم و ظلم است و اصولاً تشخيص اين كه دنيا پر از
ظلم و ستم شده يا خير با چه كسى است؟
ثانياً، بعضى از محققان مىگويند: مراد از مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً پر شدن
دنيا از ظلم و جور نيست، بلكه سيطره و چيرگى ظلم و ستم است، بهگونهاى كه
گريزى از آن نباشد.
ثالثاً، به تعبير علمى، هيچگونه عليّتى بين پر شدن دنيا از ظلم و جور و يا
سيطره ظلم و جور بر دنيا و ظهور امامزمان(عج) وجود ندارد كه بگوييم بلافاصله و
آناً امام زمان(عج) بايد در اين شرايط ظهور كند. اصولاً مقدار اين فاصله و
اندازه آن مشخص نشده است، پس بايد اين شبهه از اذهان بيرون آيد كه با پر شدن
دنيا از ظلم و ستم بايد حتماً امام زمان(عج) ظهور كند، زيرا امكان آن وجود دارد
كه مدت زمان و فاصله ظهور بنا به حكمتها و مصالحى به درازا بكشد و اين نبايد
براى كسى جاى نگرانى و افسردگى بهبارآورد.
در مورد گسترش فساد و زياد شدن گناهان سه نكته قابل توجه است:
الف) مطلق اين امور نشانه ظهور به حساب نمىآيد و چنين نيست كه هر زمان فساد
گسترش يافت و گناهان زياد شد، حضرت ظهور كند.
ب) جهان قبل از ظهور حضرت مملوّ از گناهان بسيار زياد شده و ظلم و ستم و فساد
بهطور چشم گير و فوق العادهاى افزايش مىيابد، با اين همه، اثبات چنين
واقعيتى به معناى عدم وجود طاعت و بندگى و عدالت در جاى جاى زمين نيست.
ج) وجود چنين نشانهاى هرگز از مسئوليت منتظران براى مبارزه با ظلم و از بين
بردن ريشه گناهان نمىكاهد، اگر چه به موفقيت چندانى در اين زمينه دست نيابند.
نشانههاى ظهور امام زمان(عج) كدامند و چگونه بايد آنها را شناخت؟
نشانههاى ظهور، تقسيم بندىهاى گوناگونى دارد:
نشانههاى عمومى:
كه ممكن است طى چندين سال تحقق يابند، مانند كثرت گناهان.
نشانههاى سال ظهور:
كه در آخرين سال غيبت و با فاصله كمى به زمان ظهور به وقوع مىپيوندد، مانند
خروج سفيانى.
نشانههاى روز ظهور:
كه پيش از ظهور يا هم زمان با آن در دنيا رخ مىدهد مانند فريادى از آسمان.
نشانههايى در اجتماع:
مانند زيادى فتنهها و ظاهر شدن قحطى.
نشانههايى در طبيعت:
مانند كم شدن چشم گير برداشت از زراعتها.
نشانههايى در آسمان:
مانند خسوف و كسوف مكرر و فراوان در يكسال، به ويژه در ماه رمضان.
نشانههاى يقينى:
مراد نشانهها و علاماتى است كه در روايات متعدد بر آن تأكيد شده است، مانند
قيام سفيانى (مردى به نام عثمان بن عنبسه) و صيحه آسمانى.
نشانههاى احتمالى:
نشانههايى است كه تنها در اندكى از روايات آمده يا تصريح به غير حتمى بودن
آنها شده است، مانند آتشى در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمين.
نشانههاى متشابه:
نشانههايى كه مراد از آنها و كيفيّت آنها روشن نيست و تأويلهاى مختلف و اشكال
گوناگونى مىتواند داشته باشد، مانند خروج دجّال.
نشانههاى روشن:
نشانههايى كه كيفيت خاصى دارند و تأويل بردار نيستند، مانند آن كه فريادى از
آسمان در آستانه قيام امام زمان(عج) به نام حضرت مهدى(عج) ظهور ايشان را تصريح
و اعلان مىنمايد.
نشانههايى در تلقى از شريعت:
مانند اين كه كارهاى خير از منكرات شمرده مىشوند و كارهاى زشت و منكرات به
عنوان كار خير و معروف اقبال مىشوند.
نشانههايى در برخى سرزمينها:
مانند اين كه «كوفه» از مؤمنان خالى مىماند و «قم» به عنوان معدن علم و فضيلت
به شمار مىآيد.
نشانههايى در تكوين:
مانند طلوع خورشيد از مغرب.
نشانههاى تحقق يافته در گذشتههاى دور:
مانند از بين رفتن حكومت بنىعباس.
نشانههاى تحقق يافته در گذشتهاى نزديك:
مانند قيام مردى از قم.
نشانههاى تكرار شده در تاريخ:
مانند شيوع طاعون.
نشانههاى تحققنيافته:
مانند خروج يمانى (در دعوت به ولايت اهل بيت) و سفيانى (در مبارزه با تشيع) و
سيد خراسانى (با پرچمهايى به طرفدارى از حق).
اكمال الدين صدوق از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است: پنج چيز قبل از قيام
قائم(ع) به وقوع مىپيوندد: قيام يمانى، خروج سفيانى، نداى آسمانى، فرورفتن
لشكرى در بيداء (سرزمينى بين مدينه و مكه) و كشته شدن نفس زكيه (محمدبن الحسن).
بين كشته شدن نفس زكيه و قيام قائم آل محمد(عج) تنها پانزده شب فاصله است.
در ينابيع المودة (ص 427) از حضرت على(ع) نقل شده كه فرمود:
اندكى پيش از قيام قائم ما سفيانى قيام خواهد كرد و به اندازه دوره باردارى
زنان، «يعنى نه ماه» فرمانروايى خواهد كرد. سپاه او رو به مدينه پيشمىروند،
وقتى كه به منطقه بيداء مىرسند زمين آنان را به كام خويش فرومىبرد.(12)
آيا ممكن است انسانى قرنها زنده بماند؟
طول عمر براى انسان از نظر منطق و دانش امرى ممكن است، علم نيز تلاش مىكند
تدريجاً اين امكان نظرى را به امكان عملى تبديل سازد. وقتى از نظر منطق و علم،
امكان وقوع عمر طولانى ثابت شد و معلوم گشت كه دانش بشرى در راه تبديل امكان
نظرى به امكان عملى است،(13) ديگر جايى براى استبعاد تحقق
اين مسئله براى شخص امام زمان(عج) باقى نمىماند، جز اين اعجاب كه چگونه حضرت
مهدى(عج) توانسته بر علم پيشى گيرد و قبل از اين كه دست علم به سطح اين تحوّل،
يعنى امكان فعلى برسد، آن حضرت توانسته باشد امكان نظرى را به امكان علمى تغيير
دهد؟! اين همانند كسى است كه در كشف داروى بيمارى صرع و سرطان بر علم پيشى
گرفته باشد.(14)
در تاريخ تنها دو تن مأمور پاكسازى تمدن انسان از تباهى و فساد شدند و هر دو
عمرى چند برابر عمر معمولى ما داشتهاند: يكى نوح پيامبر و ديگرى كه نقش خود را
در آينده بشر ايفا مىكند، حضرت مهدى(عج) است. چرا ما نوح را كه حداقل نزديك به
هزار سال زندگى كرد مىپذيريم، ولى مهدى(عج) را نمىپذيريم؟
اگر ما اين نظر علمى را كه ناتوانى و پيرى نتيجه نبرد و كشمكش با عوامل مشخص
خارجى است، بپذيريم، معنايش اين است كه از جنبه نظرى امكان آن وجود دارد كه اگر
بافتهاى تشكيل دهنده جسم انسان را از عوامل مؤثر دور نگه داريم، حيات او
طولانى مىشود و در نهايت، بر پديده پيرى فايق مىآيد و اگر نظريه ديگرى را كه
مىگويد پيرى قانونى طبيعى براى سلولها و بافتهاى زنده است بپذيريم، به اين
نتيجه مىرسيم كه آنها تخم نيستى را با خود حمل مىكنند و آنگاه كه به مرحله
ناتوانى و پيرى رسند، مىميرند. حتى در صورت پذيرش اين نظريه نيز معنايش اين
نيست كه اين قانون طبيعى انعطافپذير نيست، بلكه اين قانون بر فرض ثبوت، قانونى
انعطاف پذير خواهد بود، زيرا دانشمندان در آزمايشگاههاى علمى خود مشاهده
كردهاند و ما نيز در زندگى خود مىبينيم كه پيرى پديدهاى فيزيولوژى است و
وابسته به زمان نيست، گاهى زود فرا مىرسد و گاهى نيز با فاصله زمانى بيشترى
آشكارمىشود. گاهى فردى بسيار مسن است، ولى نشانهاى از پيرى بر تن ندارد. به
اين موضوع پزشكان هم اعتراف دارند. دانشمندان از انعطاف پذيرى اين قانون بهره
برده و عمر برخى حيوانات را صدها برابر از عمر طبيعىشان بيشتركردهاند.
البته براى هر خداپرستى اين كه كليه امور هستى به دست خداست و او مىتواند در
هستى و قوانين آن تصرف كرده و آن چه را به مصلحت است، محقق نمايد امرى بديهى
است، همانگونه كه حضرت آدم(ع) را از خاك بىجان (بدون پدر و مادر) و حضرت
عيسى(ع) را از مادر و بدون پدر خلقكرد و به حضرت نوح(ع) و حضرت خضر(ع) عمر
طولانى داد و ماه را بدون آن كه در كائنات خللى پيش آيد دو نيمه كرد و به حالت
اوّل بازگرداند، همچنين مىتواند مهدى موعود(عج) را نيز سالها جوان و سالم
نگه دارد.
امامان(ع) چگونه از اعمال ما با خبر مىشوند؟
بهترين راه براى شناخت اين امور مراجعه به احاديث و فرمودههاى امامان معصوم(ع)
است.
الف) امام زمان(عج) در توقيعى خطاب به شيعيان فرمود:
فَإنَّا نُحيطُ عِلْمَاً بِأنْبائِكُمْ وَ لا يَعْزُبُ عَنَّا شَيءٌ مِنْ
أخْبارِكُمْ؛(15)
ما بر اوضاع و احوال شما كاملاً آگاهيم و هيچ يك از اخبار شما بر ما پوشيده
نمىماند.
ب) امام صادق(ع) درباره قول خداى عزّوجل كه فرمود:
(اِعْمَلُوا فَسَيَرىَ اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ)؛(16)
عمل كنيد كه خدا و پيامبر و مؤمنين كردار شما را مىبينند.
فرمود: مؤمنين همان ائمه هستند.(17)
ج) عبدالله بن ابان كه در نزد امام رضا(ع) منزلتى داشت گويد: به امام(ع) عرض
كردم: براى من و خانوادهام به درگاه خدا دعا فرماييد. امام فرمود: مگر من دعا
نمىكنم؟ به خدا سوگند كه همانا اعمال شما در هر شب و روز بر من عرضه مىشود.
عبدالله گويد: حضرت كه متوجه شد من اين مطلب را بزرگ و باور نكردنى شمردهام
فرمود:
مگر كتاب خدا را نخواندهاى؟
(وَ قُل اِعْمَلُوا فَسَيَرىَ اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ
الْمُؤمِنُونَ)؛
مراد از مؤمن به خدا سوگند على ابن ابى طالب(ع) است.(18)
چگونگى دريافت علم و آگاه شدن بر كردار مردم
از امام كاظم(ع) در اين باره روايت شده است كه:
علم به سه صورت به ما مىرسد: يكى اخبار گذشته كه پيامبر(ص) براى ما تفسير و
تبيين كرده، ديگر اخبار آينده كه در مصحفى نزد ما نوشته شده و سوم اخبار پديد
شونده و فعلى كه، از راه الهام در دل و تأثير در گوش به ما مىرسد (كه هر روز
به ويژه شبهاى جمعه و قدر حاصل مىآيد) و آن بهترين دانش ماست (زيرا از اسرار
امامت است) و پيامبرى بعد از پيامبر ما نيست.(19)
آثار تربيتى آگاهى امام(ع) از اعمال مردم
امام زمان(عج) واسطه فيض و رحمت الهى بين خدا و بندگان است. جاى ترديد نيست كه
آن بزرگوار از كردار همه بندگان نيكوكار و بدكار آگاه مىشود، خصوصاً اين كه به
مسلمانان و شيعيان توجه خاص دارد و هم چون پيامبر(ص) هرگاه كار نيكى را از آنان
ببيند، خدا را سپاس مىگويد و بر هر كار بدى برايشان استغفار مىكند.(20)
نكته اساسى بُعد تربيتى خاصى است كه توجه به آن امت پيامبر(ص) و پيروان
معصومان(ع) را به نوعى مراقبت هميشگى نسبت به كردار خويش وامىدارد. به راستى
اگر بدانيم در هر هفته يكبار يا دوبار، بلكه در هر روز، كارنامه هر يك از ما
را به حضور مقدس ولى عصر(عج) عرضه مىدارند، چهتأثيرى جز تلاش در راه اصلاح
نفس و بهسازى اعمال ما مىتواند داشتهباشد؟
تذكر امام صادق(ع) را به عنوان حُسن ختام اين بخش مىآوريم:
إنَّ أعْمالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) تُعْرَضُ عَلى رَسُولِ اللّهِ كُلَّ خَميسٍ
فَلْيَسْتَحْي أحَدُكُمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ أنْ يَعْرِضَ عَلَيْهِ الْقَبيحَ؛(21)
كردار امت محمد(ص) هر پنجشنبه بر او عرضه مىگردد، پس هر يك از شما بايد از
پيامبر خدا(ص) حيا كند كه مبادا كارهاى زشت خويش را به او عرضهبدارد.
تأثير دعا در فرج امام زمان(عج) چه اندازه است؟
اگر قرار باشد غيبت امام زمان(عج) به دليل حكمتهاى خاص الهى باشد، دعا كردن ما
براى فرج چه خاصيتى دارد؟
1. اساساً غيبت امام زمان(عج) بر اساس اسباب و حكمت هايى صورت گرفته است كه اگر
چه به برخى آنها در روايات مختلف تصريح شده، اما دانستن همه آنها در دوران غيبت
آن بزرگوار، ممكن نيست. امام صادق(ع) مىفرمايد:
اِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فى ذلِكَ لا يَنْكَشِفُ إلاّ بَعْدِ ظُهُورِهِ؛
حكمت غيبت امام زمان(عج) روشن نمىشود، مگر بعد از ظهور آن حضرت.
بنابر اين، ممكن است يكى از حكمتهاى غيبت دچار ساختن انسانها به بلا و
مشكلاتى باشد كه باعث روى آوردن آنها به خدا و دعا كردن براى فرج است. چنانكه
در قرآن آمده است:
ما انسانها را به شدايد و سختىهاى روزگار مبتلا مىسازيم، باشد كه بهدرگاه
ما تضرع و زارى نمايند و به دعا روى آورند.(22)
بر اين اساس، دعا براى فرج نه تنها منافاتى با حكمتهاى الهى ندارد، بلكه خود
مىتواند از زمره همين حكمتها به شمار آيد.
2. دعا براى فرج امام زمان(عج) وظيفه و تكليفى است كه در عصر غيبت در روايات
بسيارى بر آن تأكيد شده است. پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدى(ع) بر چنين دعايى امر
فرمودهاند، حضرت ولى عصر(عج) نيز نه تنها شيعيان خود را به دعا كردن براى
تعجيل فرج فرمان داده، بلكه كثرت دعا را از آنان خواستهاند.(23)
3. در برخى روايات، دعا براى فرج وسيلهاى براى نجات از هلاكت به شمار آمده
است. امام حسن عسكرى(ع) مىفرمايد:
به خدا، فرزندم مهدى را غيبتى است كه در آن هيچ كس از هلاكت نجاتنمىيابد، مگر
كسى كه خداى (عزوجل) او را بر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد و او را در
دعا براى تعجيل فرجش توفيق عنايتفرمايد.(24)
در پايان بايد گفت: وقتى كه انتظار فرج والاترين نوع عبادت به شمار مىآيد، دعا
براى فرج نيز زيباترين جلوه انتظار به حساب مىآيد و اصل دعا گرامىترين و
محبوبترين چيزها در نزد خداست و تأثير آن در تغيير دادن تقدير است. چنانكه در
روايات پيامبر اكرم(ص) آمده است:
أكْثِر مِنَ الدُّعاء فَإنَّ الدُعاءَ يَردّ الْقَضاءَ؛(25)
زياد دعا كن، زيرا دعا قضاى الهى را باز مىگرداند.
پىنوشتها:
1. التسترى، قاموس الرجال، ح 4، ص 290.
2. منتخب الاثر، ص 506.
3. به نقل از: رضا عبداللهى، در انتظار خورشيد، ص 122.
4. كافى، ج 1، ص 332، روايت از امام حسن عسكرى(ع).
5. شيخ آقا بزرگ تهرانى (1389 - 1393)، الذريعه الى تصانيف
الشيعه.
6. محمد بن الحسن الحر العاملى (متوفاى 1104 ق) كتابى به نام
كشف التعمية فى حكم التسميه نوشته كه درواقع، جواب رساله ميرداماد است و در آن
جواز تسميه را اثبات كرده است.
7. ر. ك: محدث نورى مكيال المكارم و نجم الثاقب.
8. شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 342 - 343؛ محدث نورى، النجم
الثاقب، ص 58؛ شيخ صدوق؛ اعتقادات، ص95-93.
9. سيد على شفيعى، موعود، شماره 10.
10. همان.
11.اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 1، ص 280، ح 27 و مصادر
فراوان ديگر. عن النبى(ص) (لولم يبق من الدّنيا إلّا يوم لطول الله ذلك اليوم
حتّى يأتي رجل من عترتي اسمه اسمي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت ظلماً».
12. كليه روايات فوق و نشانههاى ذكر شده از كتاب منتخب
الاثر كه مشتمل بر دهها كتاب معتبر شيعه و سنى است، گزينش شده است. ص 424 -
426.
13. اصولاً امكان علمى در جايى است كه گرچه فعلاً با وسايل
امروزى احكام انجام آن نيست، ولى از نظر علم و راهكارهاى پويايى علمى، مشكلى از
جهت امكان وقوع آن با وسايل خاص در موقعيت مناسب وجود ندارد؛ مثلاً صعود به كره
زهره از نظر علمى ممكن است، گرچه از نظر عملى فعلاً ممكن نشده است.
14. سيد محمد باقر صدر، گفتگو درباره امام مهدى(عج).
15. طبرسى، الاحتجاج، ج 3، ص 497.
16. توبه (9) آيه 105.
17. كافى، ج 1، ص 318.
18. همان، ج 1، ص 319.
19. همان، ص 393.
20. بحارالانوار، ج 17، ص 150، به نقل از: موعود، شماره 4.
21. بحارالانوار، ج 17، ص 150، ح 5.
22. انعام (6) آيه 42.
23. أكثروا الدعا بتعجيل الفرج. (شيخ صدوق، اكمال الدين
واتمام النعمه، ج 2، ص 485).
24. شيخ صدوق، اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، ص 384.
25. نهج الفصاحه، ص 84، ح 446.