چهل مثل از قرآن

حسين حقيقت جو

- ۷ -


بخش ششم پرسش و پاسخ هايى درباره امام زمان(عج)

چرا به هنگام شنيدن نام قائم(عج) لازم است برخيزيم؟

هنگامى كه «دعبل خزاعى» اشعار خود را در محضر امام هشتم(ع) خواند، چون از بقية اللَّه و قيام شكوه‏مند آن حضرت ياد كرد، امام رضا(ع) از جاى برخاست و دست مباركش را بر سر نهاد و در برابر نام حضرت ولى عصر(عج) تواضع نمود و براى فرجش دعا كرد.(1) از امام صادق(ع) سؤال شد كه چرا به هنگام شنيدن نام «قائم» لازم است برخيزيم؟ فرمود:
براى آن حضرت غيبت طولانى است و اين لقب ياد آور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت اوست. و لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى كه به دوستانش دارد، به هر كسى كه حضرتش را با اين لقب ياد كند، نگاه محبت‏آميز مى‏كند. از تجليل و تعظيم آن حضرت است كه هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى كه مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخيزد، پس بايد برخيزد و تعجيل در امر فرج مولايش را از خداوند منان مسئلت بنمايد.(2)

مردن با عشق ولى عصر(عج)

شهيد محراب آية اللَّه دستغيب نقل مى‏كند:
يكى از رفقا نقل مى‏كرد برادرش پنجاه سال قبل جوان هيجده ساله‏اى بود كه زيارت جامعه و دوازده امام خواجه نصيرالدين را از حفظ بود. بالأخره مريض مى‏شود، در حال احتضار زيارت جامعه و خواجه نصيرالدين را مى‏خواند، عجيب اين است كه مى‏گفت او دو ماه در بستر بود، به واسطه بيمارى مانند اسكلتى شده بود، نمى‏توانست حركت كند، همين‏طور افتاده بود، در نهايت ضعف ساعت آخر عمرش وقتى دوازده امام خواجه نصير را خواند تا به اسم حضرت مهدى رسيد از بستر تمام قامت بلند شد، بدنى كه بايد اين دست و آن دستش كنند نمى‏دانم كه اين چه عشقى است كه مرده را زنده‏مى‏كند، تا اسم آقا را مى‏برد بلند مى‏شود تمام قامت، بعد هم يك دفعه براى ادب خودش را مى‏اندازد در آستانه در اتاق و مى‏گويد: آقا خوش آمديد و بعد از دنيا مى‏رود، آيا عاشق امام زمانِ(عج) خود هستيم؟!(3)

آيا در زمان غيبت ذكر نام امام زمان(عج) به‏طور صريح جايز است؟

در بعضى از روايت وارد شده كه نبايد صريحاً اسم امام زمان(عج) برده شود، بلكه بايد بگوييم (م ح م د). در روايتى آمده است: «لا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاِسْمِهِ».(4) بنابر اين، ذكر نام حضرت مباح نيست. بعضى از اعاظم و علماى دين مستقلاً در اين موضوع كتاب نوشته‏اند.(5) شيخ حر عاملى در اين مسأله كتاب مستقلى تأليف كرده است.(6)
شيخ صدوق كه متخصص و استاد جمع روايات درباره امام زمان(عج) است، در كمال الدين مى‏فرمايد:
وَالَّذي أذْهَبُ إلَيْه ما رُويَ فيَ النَّهيِ مِنَ الْتَسْمِيةِ؛ آن چه من بدان مايل شده‏ام رواياتى است كه در آنها از تسميه نهى شده است.
معتقدان به اين رأى چون شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طبرسى، سيد اسماعيل عقيلى مؤلف كتاب كفايةالموحدين، ميرداماد، علامه مجلسى و محدث نورى، هر كدام به‏گونه‏اى حكم به حرمت داده و آن را به زمان يا شرايط خاصى مقيد كرده‏اند.(7)
اما قول ديگرى نيز حاكم است و آن اين كه هيچ يك از مراجع عظام تقليد، ذكر نام امام زمان(عج) را حرام نمى‏دانند، زيرا رواياتى را كه در اين خصوص صادر شده، ناظر به زمان تقيّه مى‏دانند و استدلال مى‏كنند كه در روايات مربوط به امام زمان(عج) بيان شده كه نام آن حضرت، نام پيامبر(ص) و كنيه‏اش، كنيه پيامبر(ص) است. وقتى كنيه پيامبر(ص) درباره ايشان صراحتاً و علناً مطرح بود نام پيامبر نيز علناً در مورد ايشان به كار گرفته مى‏شد و اين زمينه‏اى مى‏شد تا دشمنان حضرت مهدى(عج) را شناسايى كرده و جان ايشان در خطر جدّى قرار گيرد. البته اين مربوط به زمان تقيّه و خطر بوده است.
استنباط فقهاى ما اين است كه اين روايات ناظر به زمان تقيّه است؛ يعنى زمانى كه خلفاى عباسى با شدّت هر چه تمام‏تر از همه احتمالات و اخبار براى رديابى امام زمان(عج) استفاده مى‏كردند تا آن حضرت را به شهادت برسانند. اما الآن كه آن تقيّه وجود ندارد، آن حركت هم منتفى است. بنابراين،ذكر نام امام زمان(عج): «حرمت مادامى» دارد، يعنى مادامى كه تقيّه حاكم بوده ذكر نام صريح امام(ع) حرام بوده، اما وقتى تقيّه مرتفع شد، حرمت هم مرتفع مى‏شود.
در اين ميان، بعضى از بزرگان بين دو قول مطرح در اين مسئله جمع كرده و گفته‏اند: به استناد بعضى از روايات ذكر نام صريح حضرت در ملأ عام و محافل و مجالس جايز نيست، اما در غير اين موارد، بيان نام امام زمان(عج) اشكال ندارد.(8)

آيا مهدويت شخصيه است يا نوعيه؟

بر اساس عقيده مبرهن شيعه، مهدويت شخصيه است؛ يعنى مهدى(عج) فردى است كه موعود ملت‏ها و امت‏هاست و ابعاد و ويژگى‏هاى ايشان نيز مشخص است. خانواده پدر و مادر، محل تولد، محل غايب شدن، نشانه‏هاى ظهور و حتى خصوصيات جسمى و در يك كلام، همه ابعاد و ويژگى‏هاى ايشان ذكر شده است؛ بنابر اين، فقط يك مهدى را قبول داريم. ليكن بعضى از صوفيه و عرفا قائل به مهدويت نوعيه بوده و عقيده دارند كه در هر عصر و دوره‏اى بايد يك مهدى وجود داشته باشد كه ويژگى‏ها و خواص مهدويت و هادويت را داشته باشد و مى‏گويند هيچ عصرى خالى از يك مهدى هادى نيست و ضرورتى هم ندارد كه مشخص شود از نسل چه كسى است و چه خصايصى دارد.(9)

آيا انقلاب اسلامى نمودارى از ظهور امام زمان(عج) است؟

هنگامى كه ولى عصر(عج) ظاهر مى‏شوند مسلماً در يك نقطه متمركز مى‏شوند و در آنِ واحد در كشورها و مناطق ديگر حضور ندارند، بلكه براى آن‏جا والى و حاكم معين مى‏كنند، همان‏گونه كه اميرالمؤمنين(ع) در دوران خلافت خود مالك اشتر را به ولايت مصر، ابن عباس را به ولايت بصره و بزرگان ديگر از اصحاب برجسته را به حكومت ديگر بلاد تعيين كردند. امام‏زمان(عج) نيز براى مناطق اسلامى حاكم معين مى‏كنند. بدين دليل ما امروز با اين كه مدعى پياده كردن تمام احكام زمان حكومت ولى عصر(عج) نيستيم، اما خود را مرحله‏اى از ظهور به معناى تدريجى آن مى‏دانيم؛ يعنى حاكميت تدريجى اسلام و احكام نورانى آن بخش و رشحه‏اى از ظهور امر حضرت حجت است، هر چند هنوز ظهور شخص ايشان واقع نشده است.(10)

امام زمان(عج) چه وقت ظهور مى‏كند؟

اكنون كه دنيا پر از جور و ستم شده، پس چرا امام زمان(عج) بنا به مفاد روايت معروف و مشهور يَمْلَأُ الْأرْض قِسْطاً وَ عَدلاً بَعْدَ ما مُلِئَتْ ظُلمَاً وَ جَوراً(11) ظهور نمى‏كند؟
اولاً، چه كسى گفته دنيا پر از ستم و ظلم است و اصولاً تشخيص اين كه دنيا پر از ظلم و ستم شده يا خير با چه كسى است؟
ثانياً، بعضى از محققان مى‏گويند: مراد از مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً پر شدن دنيا از ظلم و جور نيست، بلكه سيطره و چيرگى ظلم و ستم است، به‏گونه‏اى كه گريزى از آن نباشد.
ثالثاً، به تعبير علمى، هيچ‏گونه عليّتى بين پر شدن دنيا از ظلم و جور و يا سيطره ظلم و جور بر دنيا و ظهور امام‏زمان(عج) وجود ندارد كه بگوييم بلافاصله و آناً امام زمان(عج) بايد در اين شرايط ظهور كند. اصولاً مقدار اين فاصله و اندازه آن مشخص نشده است، پس بايد اين شبهه از اذهان بيرون آيد كه با پر شدن دنيا از ظلم و ستم بايد حتماً امام زمان(عج) ظهور كند، زيرا امكان آن وجود دارد كه مدت زمان و فاصله ظهور بنا به حكمت‏ها و مصالحى به درازا بكشد و اين نبايد براى كسى جاى نگرانى و افسردگى به‏بارآورد.
در مورد گسترش فساد و زياد شدن گناهان سه نكته قابل توجه است:
الف) مطلق اين امور نشانه ظهور به حساب نمى‏آيد و چنين نيست كه هر زمان فساد گسترش يافت و گناهان زياد شد، حضرت ظهور كند.
ب) جهان قبل از ظهور حضرت مملوّ از گناهان بسيار زياد شده و ظلم و ستم و فساد به‏طور چشم گير و فوق العاده‏اى افزايش مى‏يابد، با اين همه، اثبات چنين واقعيتى به معناى عدم وجود طاعت و بندگى و عدالت در جاى جاى زمين نيست.
ج) وجود چنين نشانه‏اى هرگز از مسئوليت منتظران براى مبارزه با ظلم و از بين بردن ريشه گناهان نمى‏كاهد، اگر چه به موفقيت چندانى در اين زمينه دست نيابند.

نشانه‏هاى ظهور امام زمان(عج) كدامند و چگونه بايد آنها را شناخت؟

نشانه‏هاى ظهور، تقسيم بندى‏هاى گوناگونى دارد:

نشانه‏هاى عمومى:
كه ممكن است طى چندين سال تحقق يابند، مانند كثرت گناهان.
نشانه‏هاى سال ظهور:
كه در آخرين سال غيبت و با فاصله كمى به زمان ظهور به وقوع مى‏پيوندد، مانند خروج سفيانى.
نشانه‏هاى روز ظهور:
كه پيش از ظهور يا هم زمان با آن در دنيا رخ مى‏دهد مانند فريادى از آسمان.
نشانه‏هايى در اجتماع:
مانند زيادى فتنه‏ها و ظاهر شدن قحطى.
نشانه‏هايى در طبيعت:
مانند كم شدن چشم گير برداشت از زراعت‏ها.
نشانه‏هايى در آسمان:
مانند خسوف و كسوف مكرر و فراوان در يك‏سال، به ويژه در ماه رمضان.
نشانه‏هاى يقينى:
مراد نشانه‏ها و علاماتى است كه در روايات متعدد بر آن تأكيد شده است، مانند قيام سفيانى (مردى به نام عثمان بن عنبسه) و صيحه آسمانى.
نشانه‏هاى احتمالى:
نشانه‏هايى است كه تنها در اندكى از روايات آمده يا تصريح به غير حتمى بودن آنها شده است، مانند آتشى در آسمان، فرو رفتن بغداد و بصره در زمين.
نشانه‏هاى متشابه:
نشانه‏هايى كه مراد از آنها و كيفيّت آنها روشن نيست و تأويل‏هاى مختلف و اشكال گوناگونى مى‏تواند داشته باشد، مانند خروج دجّال.
نشانه‏هاى روشن:
نشانه‏هايى كه كيفيت خاصى دارند و تأويل بردار نيستند، مانند آن كه فريادى از آسمان در آستانه قيام امام زمان(عج) به نام حضرت مهدى(عج) ظهور ايشان را تصريح و اعلان مى‏نمايد.
نشانه‏هايى در تلقى از شريعت:
مانند اين كه كارهاى خير از منكرات شمرده مى‏شوند و كارهاى زشت و منكرات به عنوان كار خير و معروف اقبال مى‏شوند.
نشانه‏هايى در برخى سرزمين‏ها:
مانند اين كه «كوفه» از مؤمنان خالى مى‏ماند و «قم» به عنوان معدن علم و فضيلت به شمار مى‏آيد.
نشانه‏هايى در تكوين:
مانند طلوع خورشيد از مغرب.
نشانه‏هاى تحقق يافته در گذشته‏هاى دور:
مانند از بين رفتن حكومت بنى‏عباس.
نشانه‏هاى تحقق يافته در گذشته‏اى نزديك:
مانند قيام مردى از قم.
نشانه‏هاى تكرار شده در تاريخ:
مانند شيوع طاعون.
نشانه‏هاى تحقق‏نيافته:
مانند خروج يمانى (در دعوت به ولايت اهل بيت) و سفيانى (در مبارزه با تشيع) و سيد خراسانى (با پرچم‏هايى به طرفدارى از حق).
اكمال الدين صدوق از امام صادق(ع) چنين نقل كرده است: پنج چيز قبل از قيام قائم(ع) به وقوع مى‏پيوندد: قيام يمانى، خروج سفيانى، نداى آسمانى، فرورفتن لشكرى در بيداء (سرزمينى بين مدينه و مكه) و كشته شدن نفس زكيه (محمدبن الحسن). بين كشته شدن نفس زكيه و قيام قائم آل محمد(عج) تنها پانزده شب فاصله است.
در ينابيع المودة (ص 427) از حضرت على(ع) نقل شده كه فرمود:
اندكى پيش از قيام قائم ما سفيانى قيام خواهد كرد و به اندازه دوره باردارى زنان، «يعنى نه ماه» فرمانروايى خواهد كرد. سپاه او رو به مدينه پيش‏مى‏روند، وقتى كه به منطقه بيداء مى‏رسند زمين آنان را به كام خويش فرومى‏برد.(12)

آيا ممكن است انسانى قرن‏ها زنده بماند؟

طول عمر براى انسان از نظر منطق و دانش امرى ممكن است، علم نيز تلاش مى‏كند تدريجاً اين امكان نظرى را به امكان عملى تبديل سازد. وقتى از نظر منطق و علم، امكان وقوع عمر طولانى ثابت شد و معلوم گشت كه دانش بشرى در راه تبديل امكان نظرى به امكان عملى است،(13) ديگر جايى براى استبعاد تحقق اين مسئله براى شخص امام زمان(عج) باقى نمى‏ماند، جز اين اعجاب كه چگونه حضرت مهدى(عج) توانسته بر علم پيشى گيرد و قبل از اين كه دست علم به سطح اين تحوّل، يعنى امكان فعلى برسد، آن حضرت توانسته باشد امكان نظرى را به امكان علمى تغيير دهد؟! اين همانند كسى است كه در كشف داروى بيمارى صرع و سرطان بر علم پيشى گرفته باشد.(14)
در تاريخ تنها دو تن مأمور پاكسازى تمدن انسان از تباهى و فساد شدند و هر دو عمرى چند برابر عمر معمولى ما داشته‏اند: يكى نوح پيامبر و ديگرى كه نقش خود را در آينده بشر ايفا مى‏كند، حضرت مهدى(عج) است. چرا ما نوح را كه حداقل نزديك به هزار سال زندگى كرد مى‏پذيريم، ولى مهدى(عج) را نمى‏پذيريم؟
اگر ما اين نظر علمى را كه ناتوانى و پيرى نتيجه نبرد و كشمكش با عوامل مشخص خارجى است، بپذيريم، معنايش اين است كه از جنبه نظرى امكان آن وجود دارد كه اگر بافت‏هاى تشكيل دهنده جسم انسان را از عوامل مؤثر دور نگه داريم، حيات او طولانى مى‏شود و در نهايت، بر پديده پيرى فايق مى‏آيد و اگر نظريه ديگرى را كه مى‏گويد پيرى قانونى طبيعى براى سلول‏ها و بافت‏هاى زنده است بپذيريم، به اين نتيجه مى‏رسيم كه آنها تخم نيستى را با خود حمل مى‏كنند و آن‏گاه كه به مرحله ناتوانى و پيرى رسند، مى‏ميرند. حتى در صورت پذيرش اين نظريه نيز معنايش اين نيست كه اين قانون طبيعى انعطاف‏پذير نيست، بلكه اين قانون بر فرض ثبوت، قانونى انعطاف پذير خواهد بود، زيرا دانشمندان در آزمايشگاه‏هاى علمى خود مشاهده كرده‏اند و ما نيز در زندگى خود مى‏بينيم كه پيرى پديده‏اى فيزيولوژى است و وابسته به زمان نيست، گاهى زود فرا مى‏رسد و گاهى نيز با فاصله زمانى بيشترى آشكارمى‏شود. گاهى فردى بسيار مسن است، ولى نشانه‏اى از پيرى بر تن ندارد. به اين موضوع پزشكان هم اعتراف دارند. دانشمندان از انعطاف پذيرى اين قانون بهره برده و عمر برخى حيوانات را صدها برابر از عمر طبيعى‏شان بيشتركرده‏اند.
البته براى هر خداپرستى اين كه كليه امور هستى به دست خداست و او مى‏تواند در هستى و قوانين آن تصرف كرده و آن چه را به مصلحت است، محقق نمايد امرى بديهى است، همان‏گونه كه حضرت آدم(ع) را از خاك بى‏جان (بدون پدر و مادر) و حضرت عيسى(ع) را از مادر و بدون پدر خلق‏كرد و به حضرت نوح(ع) و حضرت خضر(ع) عمر طولانى داد و ماه را بدون آن كه در كائنات خللى پيش آيد دو نيمه كرد و به حالت اوّل بازگرداند، هم‏چنين مى‏تواند مهدى موعود(عج) را نيز سال‏ها جوان و سالم نگه دارد.

امامان(ع) چگونه از اعمال ما با خبر مى‏شوند؟

بهترين راه براى شناخت اين امور مراجعه به احاديث و فرموده‏هاى امامان معصوم(ع) است.
الف) امام زمان(عج) در توقيعى خطاب به شيعيان فرمود:
فَإنَّا نُحيطُ عِلْمَاً بِأنْبائِكُمْ وَ لا يَعْزُبُ عَنَّا شَي‏ءٌ مِنْ أخْبارِكُمْ؛(15)
ما بر اوضاع و احوال شما كاملاً آگاهيم و هيچ يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمى‏ماند.
ب) امام صادق(ع) درباره قول خداى عزّوجل كه فرمود:
(اِعْمَلُوا فَسَيَرىَ اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ)؛(16)
عمل كنيد كه خدا و پيامبر و مؤمنين كردار شما را مى‏بينند.
فرمود: مؤمنين همان ائمه هستند.(17)
ج) عبدالله بن ابان كه در نزد امام رضا(ع) منزلتى داشت گويد: به امام(ع) عرض كردم: براى من و خانواده‏ام به درگاه خدا دعا فرماييد. امام فرمود: مگر من دعا نمى‏كنم؟ به خدا سوگند كه همانا اعمال شما در هر شب و روز بر من عرضه مى‏شود.
عبدالله گويد: حضرت كه متوجه شد من اين مطلب را بزرگ و باور نكردنى شمرده‏ام فرمود:
مگر كتاب خدا را نخوانده‏اى؟
(وَ قُل اِعْمَلُوا فَسَيَرىَ اللّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤمِنُونَ)؛
مراد از مؤمن به خدا سوگند على ابن ابى طالب(ع) است.(18)

چگونگى دريافت علم و آگاه شدن بر كردار مردم

از امام كاظم(ع) در اين باره روايت شده است كه:
علم به سه صورت به ما مى‏رسد: يكى اخبار گذشته كه پيامبر(ص) براى ما تفسير و تبيين كرده، ديگر اخبار آينده كه در مصحفى نزد ما نوشته شده و سوم اخبار پديد شونده و فعلى كه، از راه الهام در دل و تأثير در گوش به ما مى‏رسد (كه هر روز به ويژه شب‏هاى جمعه و قدر حاصل مى‏آيد) و آن بهترين دانش ماست (زيرا از اسرار امامت است) و پيامبرى بعد از پيامبر ما نيست.(19)

آثار تربيتى آگاهى امام(ع) از اعمال مردم

امام زمان(عج) واسطه فيض و رحمت الهى بين خدا و بندگان است. جاى ترديد نيست كه آن بزرگوار از كردار همه بندگان نيكوكار و بدكار آگاه مى‏شود، خصوصاً اين كه به مسلمانان و شيعيان توجه خاص دارد و هم چون پيامبر(ص) هرگاه كار نيكى را از آنان ببيند، خدا را سپاس مى‏گويد و بر هر كار بدى برايشان استغفار مى‏كند.(20)
نكته اساسى بُعد تربيتى خاصى است كه توجه به آن امت پيامبر(ص) و پيروان معصومان(ع) را به نوعى مراقبت هميشگى نسبت به كردار خويش وامى‏دارد. به راستى اگر بدانيم در هر هفته يك‏بار يا دوبار، بلكه در هر روز، كارنامه هر يك از ما را به حضور مقدس ولى عصر(عج) عرضه مى‏دارند، چه‏تأثيرى جز تلاش در راه اصلاح نفس و بهسازى اعمال ما مى‏تواند داشته‏باشد؟
تذكر امام صادق(ع) را به عنوان حُسن ختام اين بخش مى‏آوريم:
إنَّ أعْمالَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص) تُعْرَضُ عَلى رَسُولِ اللّهِ كُلَّ خَميسٍ فَلْيَسْتَحْي أحَدُكُمْ مِنْ رَسُولِ اللّهِ أنْ يَعْرِضَ عَلَيْهِ الْقَبيحَ؛(21)
كردار امت محمد(ص) هر پنجشنبه بر او عرضه مى‏گردد، پس هر يك از شما بايد از پيامبر خدا(ص) حيا كند كه مبادا كارهاى زشت خويش را به او عرضه‏بدارد.

تأثير دعا در فرج امام زمان(عج) چه اندازه است؟

اگر قرار باشد غيبت امام زمان(عج) به دليل حكمت‏هاى خاص الهى باشد، دعا كردن ما براى فرج چه خاصيتى دارد؟
1. اساساً غيبت امام زمان(عج) بر اساس اسباب و حكمت هايى صورت گرفته است كه اگر چه به برخى آنها در روايات مختلف تصريح شده، اما دانستن همه آنها در دوران غيبت آن بزرگوار، ممكن نيست. امام صادق(ع) مى‏فرمايد:
اِنَّ وَجْهَ الْحِكْمَةِ فى‏ ذلِكَ لا يَنْكَشِفُ إلاّ بَعْدِ ظُهُورِهِ؛
حكمت غيبت امام زمان(عج) روشن نمى‏شود، مگر بعد از ظهور آن حضرت.
بنابر اين، ممكن است يكى از حكمت‏هاى غيبت دچار ساختن انسان‏ها به بلا و مشكلاتى باشد كه باعث روى آوردن آنها به خدا و دعا كردن براى فرج است. چنان‏كه در قرآن آمده است:
ما انسان‏ها را به شدايد و سختى‏هاى روزگار مبتلا مى‏سازيم، باشد كه به‏درگاه ما تضرع و زارى نمايند و به دعا روى آورند.(22)
بر اين اساس، دعا براى فرج نه تنها منافاتى با حكمت‏هاى الهى ندارد، بلكه خود مى‏تواند از زمره همين حكمت‏ها به شمار آيد.
2. دعا براى فرج امام زمان(عج) وظيفه و تكليفى است كه در عصر غيبت در روايات بسيارى بر آن تأكيد شده است. پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدى(ع) بر چنين دعايى امر فرموده‏اند، حضرت ولى عصر(عج) نيز نه تنها شيعيان خود را به دعا كردن براى تعجيل فرج فرمان داده، بلكه كثرت دعا را از آنان خواسته‏اند.(23)
3. در برخى روايات، دعا براى فرج وسيله‏اى براى نجات از هلاكت به شمار آمده است. امام حسن عسكرى(ع) مى‏فرمايد:
به خدا، فرزندم مهدى را غيبتى است كه در آن هيچ كس از هلاكت نجات‏نمى‏يابد، مگر كسى كه خداى (عزوجل) او را بر اعتقاد نسبت به امامتش ثابت قدم بدارد و او را در دعا براى تعجيل فرجش توفيق عنايت‏فرمايد.(24)
در پايان بايد گفت: وقتى كه انتظار فرج والاترين نوع عبادت به شمار مى‏آيد، دعا براى فرج نيز زيباترين جلوه انتظار به حساب مى‏آيد و اصل دعا گرامى‏ترين و محبوب‏ترين چيزها در نزد خداست و تأثير آن در تغيير دادن تقدير است. چنان‏كه در روايات پيامبر اكرم(ص) آمده است:
أكْثِر مِنَ الدُّعاء فَإنَّ الدُعاءَ يَردّ الْقَضاءَ؛(25)
زياد دعا كن، زيرا دعا قضاى الهى را باز مى‏گرداند.

پى‏نوشتها:‌


1. التسترى، قاموس الرجال، ح 4، ص 290.
2. منتخب الاثر، ص 506.
3. به نقل از: رضا عبداللهى، در انتظار خورشيد، ص 122.
4. كافى، ج 1، ص 332، روايت از امام حسن عسكرى(ع).
5. شيخ آقا بزرگ تهرانى (1389 - 1393)، الذريعه الى تصانيف الشيعه.
6. محمد بن الحسن الحر العاملى (متوفاى 1104 ق) كتابى به نام كشف التعمية فى حكم التسميه نوشته كه درواقع، جواب رساله ميرداماد است و در آن جواز تسميه را اثبات كرده است.
7. ر. ك: محدث نورى مكيال المكارم و نجم الثاقب.
8. شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 342 - 343؛ محدث نورى، النجم الثاقب، ص 58؛ شيخ صدوق؛ اعتقادات، ص‏95-93.
9. سيد على شفيعى، موعود، شماره 10.
10. همان.
11.اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 1، ص 280، ح 27 و مصادر فراوان ديگر. عن النبى(ص) (لولم يبق من الدّنيا إلّا يوم لطول الله ذلك اليوم حتّى يأتي رجل من عترتي اسمه اسمي يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما مُلئت ظلماً».
12. كليه روايات فوق و نشانه‏هاى ذكر شده از كتاب منتخب الاثر كه مشتمل بر ده‏ها كتاب معتبر شيعه و سنى است، گزينش شده است. ص 424 - 426.
13. اصولاً امكان علمى در جايى است كه گرچه فعلاً با وسايل امروزى احكام انجام آن نيست، ولى از نظر علم و راهكارهاى پويايى علمى، مشكلى از جهت امكان وقوع آن با وسايل خاص در موقعيت مناسب وجود ندارد؛ مثلاً صعود به كره زهره از نظر علمى ممكن است، گرچه از نظر عملى فعلاً ممكن نشده است.
14. سيد محمد باقر صدر، گفتگو درباره امام مهدى(عج).
15. طبرسى، الاحتجاج، ج 3، ص 497.
16. توبه (9) آيه 105.
17. كافى، ج 1، ص 318.
18. همان، ج 1، ص 319.
19. همان، ص 393.
20. بحارالانوار، ج 17، ص 150، به نقل از: موعود، شماره 4.
21. بحارالانوار، ج 17، ص 150، ح 5.
22. انعام (6) آيه 42.
23. أكثروا الدعا بتعجيل الفرج. (شيخ صدوق، اكمال الدين واتمام النعمه، ج 2، ص 485).
24. شيخ صدوق، اكمال الدين و اتمام النعمه، ج 2، ص 384.
25. نهج الفصاحه، ص 84، ح 446.