(( مسيحيت صهيونيستى ))
با مراجعه به منابع توراتى و ايمان به پيشگويى هاى كتب محرف يهوديان ، ظهور حضرت
عيسى عليه السلام را مشروط به وقوع جنگى بزرگ ، عالم گير و هسته اى مى شناسند ، و
مركز اين جنگ خانمان سوز راهم (( منطقه آرماگدون
)) واقع در فلسطين اشغالى اعلام مى كنند. و حسب همين پيشگويى
ها وقوع جنگ آرمگدون را هم مشروط به تشكيل اسرائيل بزرگ و تسلط يهوديان بر كل
سرزمين فلسطين و حتى فراتر از آن يعنى سوريه و عراق معرفى مى كند.
پر واضح است كه آنان تمامى حلقه هاى اين زنجير را به هم متصل كرده اند و آخرين حلقه
را هم رفع موانع فرا روى اسرائيل يعنى انهدام سرزمين هاى اسلامى و سركوب هر گونه
حركت عدالت خواهانه مسلمين و شيعيان و به ويژه ايران اسلامى مى دانند. چنان كه حسب
همين فرضيه وارد عراق شده و انديشه سلطه بر سوريه ، عربستان و ايران را در سر مى
پرورانند ، و با تقويت تمام عيار اسرائيل مقدمات به اصطلاح جنگ مقدس را فراهم آورده
اند.
412 : مقصود از خسوف و كسوف كه از علايم ظهور است چيست ؟
در روايات علايم ظهور آمده كه يكى از نشانه هاى ظهور كسوف در اواسط ماه و خسوف در
اول ماه بر خلاف عادت است .
(1093)
دار قطنى به سندش از امام محمد باقر عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
(( همانا براى مهدى ما دو نشانه است كه از زمان خلقت آسمان ها و زمين اين
گونه نبوده است يكى خسوف ماه در اول شب رمضان و ديگرى كسوف خورشيد در نيمه ماه
رمضان )) .
(1094)
در كيفيت حدوث اين دو واقعه غير عادى چند احتمال است :
1- حدوث اين دو به توسط جرمى باشد كه در فضا به طور ناگهانى پيدا مى شود ، اجرامى
كه امروزه از آنها به اجرام سرگردان در هوا ياد مى شود كه گاه بين ماه و خورشيد
فاصله مى شود و با آنها خسوف و كسوف ايجاد مى گردد.
2- تحقق خسوف و كسوف به توسط جرمى باشد كه از زمين جدا مى شود زيرا ممكن است كه بشر
با پيشرفت علمى و تكنيكى كه دارد بتواند تكه هايى عظيم از كره زمين را جدا ساخته و
آن را در هوا معلق گرداند و در نتيجه باعث خسوف و كسوف گردد.
3- تحقق اين دو به نحو اعجاز و خرق قانون طبيعت باشد.
413 : مقصود از صيحه و فزع آسمانى در علايم ظهور چيست ؟
اين دو علامت در روايات به عنوان علايم ظهور حضرت مهدى عليه السلام معرفى شده است .
از امام باقر عليه السلام در حديثى نقل شده :
و ان من علائم
خروجه ... صيحة من السماء فى شهر رمضان
(1095) ؛ (( و همانا از علايم خروج مهدى حدوث
صيحه اى در ماه رمضان است . ))
از امام صادق عليه السلام در حديثى نقل شده :
... و الفزعة فى
شهر رمضان ... هى آية تخرج الفتاة من خدرها ، و توقظ النائم و تفزع اليقظان
(1096) ؛ (( و فزعى در ماه رمضان حادث خواهد
شد كه زنان جوان را سراسيمه از پشت پرده ها بيرون مى آورد و انسان خواب را بيدار و
بيدار را به فزع وا مى دارد. ))
امام زمان عليه السلام در توقيع خود به على بن محمد سمرى فرمود: ((
... آگاه باش هر كس قبل از خروج سفيانى و صيحه ادعاى مشاهده كند او دروغگو و افترا
زننده است )) .
(1097)
در اين روايات دو احتمال وجود دارد:
1- اينكه مقصود از صيحه و فزع همان ندايى باشد كه از جبرئيل بلند مى شود و همه را
به فزع مى اندازد.
2- احتمال ديگر اين است كه مقصود از آن دو عذاب دنيوى و جنگ هاى جهانى باشد كه به
توسط بشر قبل از ظهور حضرت مهدى عليه السلام تحقق مى يابد ، مانند انفجارهاى اتمى
در سرتاسر عالم در يك زمان به اين نحو كه حاصل اين گونه انفجارها در اروپا و آمريكا
و روسيه و چين تحقق مى يابد به نحوى كه همه را به جزع و فزع وا مى دارد ، ولى
مسلمين از آن در امانند و تنها صدايش به گوش آنان مى رسد.
414 : مقصود از نداى آسمانى در علايم ظهور چيست ؟
در اين مورد سه دسته روايت وجود دارد:
1- رواياتى كه دلالت بر وجود ندا به صورت اجمال دارد و اينكه اين ندا را علايم حتمى
ظهور حضرت مهدى عليه السلام است .
(1098)
2- دسته دوم رواياتى است كه دلالت بر دو گونه ندا دارد: يكى نداى به حق كه در ابتدا
پديد مى آيد و ديگرى نداى به باطل كه بعد از آن است .
(1099)
3- در برخى از روايات نيز اشاره شده كه ندا به اسم قائم است .
(1100)
با نظرى به مجموع احاديث (( صيحه و فزع و نداى آسمانى
)) پى مى بريم كه تمام آنها به يك معناى مشترك اشاره دارند ،
گر چه با تعبيرهاى مختلف آمده اند و بر اين ادعا مى توان شواهدى اقامه نمود:
الف : صيحه و ندا هر دو به جبرئيل نسبت داده شده است .
ب : وقت هر دو در يك زمان يعنى شب جمعه ، بيست و سوم ماه رمضان معين شده است .
ج : آثار اين دو يكسان بيان شده است .
415 : مقصود از خروج دجال كه از علايم ظهور به حساب آمده
چيست ؟
روايات بسيارى در مصادر حديثى اهل سنت درباره خروج دجال در آخرالزمان و قبل از
برپايى حكومت امام مهدى عليه السلام وارد شده است .
بخارى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:
(( دجال خروج خواهد كرد تا اينكه در ناحيه اى از مدينه فرود مى آيد ، و سه
بار اعلان آماده باش جنگ مى دهد ، آن گاه به سوى او هر كافر و منافقى حركت مى كند
)) .
(1101)
در مصادر اهل سنت براى دجال صفاتى ذكر شده است از قبيل :
1- ادعاى ربوبيت مى كند.
(1102)
2- عمر طولانى دارد.
(1103)
3- همراه او آب و آتش است .
(1104)
4- كور را بينا كرده و برص را شفا مى دهد.
(1105)
5- مرده را زنده مى كند.
(1106)
6- كسى را مى كشد آن گاه او را زنده مى كند.
(1107)
7- با او بهشت و آتش است .
(1108)
8- با او نهرى از آب سفيد و نهرى از آتش است .
(1109)
9- خواسته او برآورده مى شود.
(1110)
درباره دجال با اين اوصاف احتمالاتى وجود دارد:
الف : دجال شخصى حقيقى است كه كارهاى خارق العاده اى را در قالب سحر و جادو انجام
مى دهد.
ب : مقصود به دجال همان ابليس (شيطان ) است .
ج : احتمال مى رود كه دجال همان سفيانى است كه در روايات شيعه به خروج او در
آخرالزمان تاكيد فراوان ده است .
د : مقصود از دجال همان اسرائيل است .
در ابتدا اين احتمال به نظر مى رسد كه احاديث دجال از جمله اسرائيلياتى باشد كه در
احاديث اهل سنت وارد شده است زيرا:
اولا : اثرى از اين احاديث در روايات اهل بيت عليه السلام به چشم نمى خورد.
ثانيا : غالب احاديث دجال از كعب الاحبار يهودى الاصل رسيده است . كسى كه تمام
افعال و اقوالش مشكوك ه نظر مى رسد.
ثالثا : اين اعتقاد كه مسيح منتظر خروج مى كند و دجال را به قتل مى رساند در عقايد
يهود مشاهده مى شود.
در هر حال بر فرض صحت اين روايات احتمال تاءويل اين روايات و رمزى بودن و جنبه
سمبليك داشتن آنها زياد است .
سيد محمد صدر رحمة الله عليه مى فرمايد: (( دجال رمزى است از
اوج تمدن و تكنيك غرب كه با اسلام و مبانى آن ستيز دارد. تمدنى كه در صدد به سلطه
كشيدن هر انسانى است ما به طور وضوح مشاهده مى كنيم كه چگونه تمدن و تكنيك غرب مادى
گرا در اين عصر بر تمام جوامع حتى مسلمانان تسلط پيدا كرده است ...
))
(1111)
از بيانات استاد محمد طىّ
(1112) و نويسنده مصرى شيخ محمد فهيم ابو عبيه در تعليقه خود بر
كتاب (( نهاية البداية و النهاية ))
(1113) نيز همين احتمال به دست مى آيد.
قرآن و ظهور موعود جهانى
416 : آيه (( وعد
)) چگونه بر ظهور موعود جهانى دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
وعد الله الذين
آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم و
ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم و ليبدلنهم من بعد خوفهم اءمنا يعبدوننى لايشركون
بى شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون
(1114) ؛ (( خداوند به كسانى از شما كه ايمان
آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند وعده مى دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين
خواهد كرد همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد و دين و آيينى را
كه براى آنان پسنديده پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش
مبدل مى كند آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت و كسانى
كه پس از آن كافر شوند آنها فاسقانند . ))
آيه فوق مربوط به زمان ظهور حضرت مهدى عليه السلام و عصر حكومت جهانى توحيدى است .
و شواهد و قرائن آن عبارت است از:
1- با آيات ديگر كه ظهور در غلبه دين اسلام در آخرالزمان بر ساير اديان دارد
سازگارى و مناسبت دارد.
2- كلمه (( الارض )) كه با الف و لام
جنس آمده ، بدون قرينه اى بر انصراف آن به سرزمين خاص و معين ، حمل بر تمام روى
زمين مى شود.
(1115)
3- تبديل خوف به امنيت كامل تاكنون انجام نگرفته است و اين تنها با حكومت گسترده
مومنين بر روى زمين انجام مى گيرد.
4- با مراجعه به رواياتى كه در ذيل آيه فوق رسيده اين معنا تاءييد مى گردد.
قرطبى در ذيل آيه از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:
(( در آن روز بر روى زمين خانه اى نيست جز آنكه خداوند كلمه
اسلام را در آن وارد خواهد ساخت )) .
(1116)
سدىّ از ابن عباس نقل كرده كه آيه در مورد آل محمد صلى الله عليه و آله نازل شده
است .
(1117)
از امام سجاد عليه السلام نقل شده كه فرمود: (( آيه در شاءن
حضرت قائم عليه السلام است )) .
(1118)
از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده كه فرمود: (( آيه
درباره قائم و اصحاب اوست )) .
(1119)
5- در زمان خلافت خلفاى اربعه نيز امنيت كامل در سرتاسر جهان پديد نيامد خصوصا آنكه
دو دشمن قدرتمند ايران و روم اسلام را تهديد مى كردند و لذا در طول سى سال جنگ هاى
زيادى به وقوع پيوست .
فضل مى گويد: (( ... به امام صادق عليه السلام عرض كردم :
اين نواصب گمان مى كنند كه آيه در شاءن ابوبكر و عمر و عثمان و على عليه السلام
نازل شده است . حضرت فرمود: خداوند قلوب ناصبه را هدايت نمى كند ، چه زمانى دين
مرضى خدا و رسول تثبيت شده است و امر آن انتشار يافته و خوف و شك از قلوب و سينه
هاى مردم در عهد يكى از آن سه خليفه و در عهد على عليه السلام با ارتداد مردم بيرون
رفته است . چه فتنه هايى كه در ايام آنها برانگيخته شد ، و چه جنگ هايى به آنها
نسبت داده شده است كه بين آنان و كفار واقع شد )) .
(1120)
417 : آيه (( ارسال رسول
)) چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
هو الذى ارسل
رسوله بالهدى و دين الحق ليظهره على الدين كله و لو كره المشركون
(1121) ؛ (( او كسى است كه رسولش را با هدايت
و دين حق فرستاد تا او را بر همه آيين ها غالب گرداند هر چند مشركان كراهت داشته
باشند. )) مقصود از هدايت در آيه ، هدايت الهى است كه رسول
خود را بر آن مبعوث كرده و مراد از (( دين حق
)) نيز همان دين اسلام است . و ضمير در (( ليظهره
)) به دين اسلام بر مى گردد نه رسول خدا صلى الله عليه و آله
زيرا مرجعى نزديك تر از كلمه رسول است . و نيز تناسب بين غالب كه دين اسلام است با
مغلوب كه اديان ديگر است برقرار مى شود.
فخر رازى مى گويد: (( در زمان حضرت عيسى و حضرت مهدى عليه
السلام محقق مى شود )) .
(1122)
طبرى مى گويد: (( در زمان نزول حضرت عيسى عليه السلام تمام
اديان باطل و نابود شده و تنها دين اسلام بر همه اديان غالب خواهد شد
)) .
(1123)
از سعيد بن جبير روايت شده كه آيه مربوط به مهدى عليه السلام از اولاد فاطمه عليها
السلام است كه خداوند او را بر همه اديان غالب خواهد كرد.
(1124)
ابو بصير از امام صادق عليه السلام در تفسير آيه فوق روايت كرده كه فرمود:
(( به خدا سوگند تاويل آيه هنوز تحقق نيافته و نخواهد يافت
تا آنكه قائم خروج كند. و هنگامى كه خروج كرد كافر به خداى عظيم در روى زمين باقى
نمى ماند )) .
(1125)
418 : آيه (( وراثت ))
چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
و لقد كتبنا فى
الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون
(1126) ؛ (( ما در زبور بعد از ذكر نوشتيم كه
بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد. ))
مقصود از (( زبور )) در آيه ، زبور
داوود و مراد از (( ذكر )) تورات است
. در زبور مى خوانيم : (( زيرا كه شريران منقطع مى شوند ولى
متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد ، و حال اندك است كه شرير نيست مى شود ، هر
چند مكانش را استفسار نمايى ناپديد خواهد شد ، اما متواضعان وارث زمين شده و از
كثرت سلامتى متلذذ خواهند شد )) .
(1127)
و در آيه 29 از مزمور داوود آمده است : (( صالحان وارث زمين
خواهند شد و در آن تا ابد سكونت خواهند داشت )) .
مقصود از كلمه (( الارض )) در آيه فوق
مطلق زمين دنيا و آخرت (( بهشت )) است
؛ زيرا تخصيص آن به زمين دنيا بدون وجه است .
(1128)
و مقصود از (( عبادى الصالحون ))
معناى عامى است كه شامل هر زمان و مكان و هر قومى خواهد شد ، و مصداق اكمل و اتم آن
مطابق روايات زمانى است كه حضرت مهدى عليه السلام ظهور كرده و زمين را پر از عدل و
داد خواهد كرد. در آن زمان است كه تمام كره زمين در اختيار بندگان صالح خداوند قرار
خواهد گرفت .
ابن كثير مى گويد: (( خداوند در آيه شريفه بشارت مى دهد بر
بندگان صالح خود كه در دنيا و آخرت آنان را سعادتمند كرده و آنان را وارث زمين و
بهشت گرداند )) .
(1129)
آلوسى مى گويد: (( اگر بگوييم كه اين آيه مربوط به عصر مهدى
و نزول عيسى است به اقوال ديگر احتياجى نيست )) .
(1130)
و لذا در ذيل آيه رواياتى نقل شده كه دلالت بر انطباق آيه بر عصر ظهور حضرت مهدى
عليه السلام دارد.
ثوبان از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود: ((
خداوند براى من زمين را جمع نمود. پس من مشرق ها ومغرب هاى آن را مشاهده كردم و امت
من زود است كه به آن خواهند رسيد )) .
(1131)
امام باقر عليه السلام فرمود: (( مقصود از ((
عبادى الصالحون )) اصحاب مهدى عليه السلام در آخرالزمان است
)) .
(1132)
419 : آيه (( استضعاف
)) چگونه بر ظهور حضرت مهدى عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
و نريد ان نمن
على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين
(1133) ؛ (( اراده ما بر اين قرار گرفته كه
بر مستضعفين زمين منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثين [روى زمين قرار] دهيم .
))
مطابق سياق آيه فوق مفسران اهل سنت و شيعه شاءن نزول آيه را مربوط به قوم بنى
اسرائيل مى دانند ،
(1134) آنان بودند كه روى زمين به استضعاف كشيده و خداوند آنها را
بر فرعونيان پيروز گرداند ، ولى ظاهر آيه دلالت بر قانون كلى و اراده و مشيت هميشگى
خداوند نسبت به مستضعفين تا روز قيامت دارد خداوند اراده كرده كه به حسب شرايط خاص
مستضعفين را بر مستكبرين عالم پيروز گرداند ، كه نمونه اى از آن تحقق مشيت الهى
نسبت به پيروزى بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود. نمونه كامل تر آن حكومت
پيامبر اسلام بعد از ظهور اسلام است . و مطابق روايات اسلامى مصداق كامل تر از همه
حكومت ها ، حكومت حضرت مهدى عليه السلام در عصر ظهور است كه خداوند حكومت او را كه
همان حكومت مستضعفين است در سرتاسر گيتى گسترش خواهد داد و كره زمين را پر از عدل و
داد خواهد كرد اين معنا را مى توان از قرائنى به دست آورد:
1- اراده خداوند در آيه به صيغه مضارع (( نريد
)) آمده كه دلالت بر استمرار دارد.
2- اراده حتمى الهى بر عنوان (( مستضعفين ))
وارد شده و مستضعفين بنى اسرائيل خصوصيت ندارند.
3- رواياتى كه از طرق شيعه و سنى در ذيل آيه وارد شده دلالت بر عموميت اين سنت الهى
دارد:
امام صادق عليه السلام فرمود: (( همانا آيه مخصوص به صاحب
امرى است كه در آخرالزمان ظهور كرده و جباران و فرعونيان را نابود خواهد كرد ، او
شرق و غرب زمين را مالك مى شود پس زمين را پر از عدل مى كند همان گونه كه پر از ظلم
شده باشد )) .
(1135)
حضرت على عليه السلام فرمود: (( دنيا بعد از آنكه در برابر
ما همچون شتر بد خلق چموشى و سركشى كرد به سوى ما روى مى آورد و در برابر ما رام مى
شود. آن گاه اين آيه را تلاوت نمود: (( و نريد ان نمن ...
)) .
(1136)
420 : آيه (( ارتداد
)) چگونه بر ظهور امام زمان عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
يا ايها الذين
امنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المومنين
اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم ذلك فضل الله يوتيه
من يشاء والله واسع عليم
(1137) ؛ (( اى كسانى كه ايمان آورده ايد هر
كس از شما از آيين خود باز گردد [به خدا زيانى نمى رساند] ، خداوند جمعيتى را مى
آورد كه آنها را دوست دارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. در برابر مومنان متواضع
و در برابر كافران سرسخت و نيرومند ، آنها در راه خدا جهاد مى كنند و از سرزنش هيچ
ملامتگرى نمى هراسند. اين فضل خداست كه به هر كس بخواهد [و شايسته ببيند] مى دهد و
[فضل ] خدا وسيع است و خداوند داناست . ))
آيه فوق اشاره به قانون استبدال دارد يعنى تبديل جامعه اى به جامعه اى ديگر به جهت
آنكه جامعه قبل به وظايف خود عمل نكرده است . خليفه رسول خدا را طرد كرده و در جهاد
كوتاهى نموده است و نيز در تطبيق دين خدا در جامعه سهل انگارى نموده است .
با مراجعه به روايات پى مى بريم كه اهل بيت عليهم السلام آيه را بر اصحاب امام زمان
عليه السلام تاويل نموده اند ، از جمله سليمان بن هارون عجلى مى گويد: از امام صادق
عليه السلام شنيدم كه فرمود: (( همانا صاحب امر محفوظ است
اگر تمام مردم از بين بروند خداوند متعال اصحاب او را گرد او جمع مى كند. آنها
هستند كه خداوند در موردشان فرمود:
يا ايها الذين
آمنوا من يرتد منكم عن دينه ... . ))
(1138)
421 : آيه (( قتال ))
چگونه بر ظهور حضرت مهدى عليه السلام دلالت دارد؟
خداوند متعال مى فرمايد:
و قاتلوهم حتى لا
تكون فتنه و يكون الدين كله لله ...
(1139) ؛ (( با آنان پيكار كنيد تا فتنه
برچيده شود و دين همه اش مخصوص خدا باشد. ))
آيه فوق دلالت دارد بر اينكه بايد شرك و كفر ريشه كن شود و دين همه اش مخصوص خدا
باشد و هيچ مشركى در روى زمين نماند جز آنكه كشته شده يا داخل در دين اسلام شود.
اين هدف هنوز تحقق نيافته است در حالى كه بايد تحقق يابد و فتنه از روى زمين برچيده
شود و دين خالص براى خدا گردد.
مطابق روايات اين هدف در عصر ظهور حضرت مهدى عليه السلام تحقق خواهد يافت همان گونه
كه در آيه 33 از سوره توبه به آن اشاره شد.
آلوسى در ذيل آيه فوق مى گويد: (( مقصود آن است كه همه اديان
باطل از بين برود يعنى يا اهل اديان از بين رفته و هلاك شوند و يا از ترس و جهات
ديگر به دين اسلام بازگردند )) .
(1140)
آن گاه مى گويد: (( گفته شده كه تاويل آيه تاكنون محقق نشده
است و در هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام تاويل آن خواهد آمد و در آن عصر هيچ
مشركى بر روى زمين باقى نخواهد ماند )) .
(1141)
از امام صادق عليه السلام در مورد آيه فوق سؤال شد ، حضرت فرمود:
لم يجى ء تاويل
هده الاية ولو قد قام قائمنا بعد سيرى من يدركه ما يكون من تاويل هذه الاية و
ليبلغن دين محمد صلى الله عليه و آله ما بلغ الليل حتى لا يكون مشرك على ظهر الارض
...
(1142) ؛ (( هنوز تاويل آيه نيامده است و اگر
قائم ما قيام كند زود است كسانى كه او را درك مى كنند تاويل اين آيه را ببينند.
البته دين محمد به تمام نقاطى كه شب پوشش آرام بخش خود را بر آن مى افكند خواهد
رسيد تا اينكه در سراسر زمين شرك و بت پرستى باقى نماند. ))
ابتداى ظهور
422 : از كجا كه مهدى موعود ظهور نكرده باشد؟
مطابق مباحثى كه قبلا به آن اشاره شد ما به مهدى عليه السلام فرزند امام حسن عسكرى
عليه السلام با خصوصيات ظاهرى و باطنى اعتقاد داريم و لذا هيچ گاه در تطبيق آن
اشتباه نخواهيم كرد خصوصا آنكه معجزه نيز مويد و مثبت وجود او است . و امامان از
اهل بيت عليه السلام نيز هر كدام خصوصيات او را ذكر نموده اند.
البته ما منكر سوء استفاده از مفهوم عالى مهدويت نيستيم چنان كه از مقام منيع
ربوبيت و مقام نبوت نيز سوء استفاده هايى شده است . وظيفه ما است كه امام زمان عليه
السلام را با تمام اوصاف مشخص شده از طرف پيامبر و امامان عليهم السلام بشناسيم تا
فريب مدعيان دروغين مهدويت را نخوريم .
423 : امام زمان عليه السلام چگونه از زمان مناسب ظهور خود
آگاهى مى يابيم ؟
اين سؤال گاه از ديدگاه شخص غير شيعى مطرح گشته و گاه نيز از شخص شيعه امامى مطرح
مى گردد. در ورتى كه سؤ ال از شخص غير امامى مطرح گردد دو گونه مى توان به او پاسخ
داد:
الف : اينكه اين موضوع را بايد همانند ساير مسائل اجتماعى بررسى كرد به اين معنا كه
هر گاه مصلحت اسلام و بشريت اقتضاى ظهور حضرت را داشته باشد به طور حتم امام زمان
عليه السلام ظهور خواهد كرد.
ب : اينكه امام عليه السلام از آنجا كه از جانب خداوند متعال مورد تاءييد است دستور
ظهورش را مستقيما از جانب او خواهد گرفت .
و در صورتى كه سؤال از شخصى امامى است در جواب سؤال او چند طرح و نظر داده شده است
:
1- اينكه آن حضرت به زمان ظهور خود به جهت رواياتى كه از آباء و اجدادش رسيده آگاهى
دارد. اين احتمال در ادله نقلى به آن اشاره نشده است .
2- اينكه امام عليه السلام به طور اعجاز از زمان ظهورش آگاهى دارد به اين نحو كه
خداوند هنگام رسيدن وقت ظهورش معجزه اى ايجاد خواهد كرد و با آن حضرت به وظيفه اش
كه همان ظهور است التفات پيدا مى كند. در روايات اشاره به اين احتمال شده است :
رواندى مرسلاً از امام كاظم عليه السلام در حديثى راجع به حضرت مهدى عليه السلام
نقل كرده كه فرمود:
اذا حان وقت خروجه انتثر ذلك العلم من نفسه ، و انطقه الله عزوجل فناداه : اخرج يا
ولى الله فاقتل اعداء الله ، وله سيف مغمد اذا حان وقت خروجه اقتلع ذلك السيف من
غمده و انطقه الله عزوجل فناداه لاسيف : اخرج يا ولى الله ! فلا يحل لك ان تقعد عن
اعداء الله ...
(1143) ؛ (( هر گاه وقت خروج حضرت رسيد علم
به خروج در نفس او منتشر خواهد شد آن علم او را ندا داده كه : اى ولى خدا خروج كن و
دشمنان خدا را به قتل برسان و براى او شمشيرى است هنگامى كه وقت خروج او فرا رسد از
غلافش بيرون مى آيد و حضرت را ندا داده مى گويد: اى ولى خدا خروج كن كه براى تو
حلال نيست كه از دشمنان خدا صرف نظر كنى ... . ))
صدوق نيز از مفضل بن عمر نقل كرده كه از امام صادق عليه السلام درباره تفسير جابر
سؤ ال كردم ؟ حضرت فرمود:
..ان منا اماما
مستترا فاذا اراد الله عزوجل اظهار اءمده نكت فى قلبه نكتة و اءمر بامر الله عزوجل
(1144) ؛ (( همانا از ما امامى است پنهان ،
هر گاه خداوند اراده كند تا او را از پرده غيبت به در آورد در قلب او علامتى مى نهد
، آن گاه به امر خدا سفارش خواهد كرد. ))
در حديثى از امام زمان عليه السلام رسيده كه فرمود:
علمنا على ثلاثة
اءوجه : ماض و غابر و حادث ، اءما الماضى فتفسير و اما الغابر فموقوف و ام الحادث
فقذف فى القلوب و نقر فى الاسماع و هو افضل علمنا ...
(1145) ؛ (( علم ما اهل بيت بر سه نوع است :
علم به گذشته و آينده و حادث ، علم گذشته تفسير است علام آينده موقوف است و علم
حادث انداختن در قلوب و زمزمه در گوش هاست اين بخش بهترين علم ماست .
))
3- اينكه حضرت مهدى عليه السلام با آن ذكاوت و خُبرَويتى كه دارد وقت ظهور را
دريابد. احتمال دوم مطابق روايات و عقل است .
424 : حكمت معين نبودن وقت ظهور حضرت چيست ؟
گاهى اين سؤال در ذهن انسان خطور مى كند كه چرا وقت ظهور در منابع اسلامى معين نشده
است ؟ در جواب اين سؤ ال مى گوييم :
1- كسى كه منتظر شخص دوست داشتنى است و وقت آمدن او را نمى داند هميشه در حال
انتظار است ، هميشه آماده است هميشه در صدد پياده كردن دستورات او در خود و اجتماع
است ولى در صورتى كه زمان رسيدن او را بداند خصوصا آنكه بداند كه بسيار دور است
ماءيوس شده و هرگز خود را به اين زودى آماده نمى كند.
2- معين نبودن وقت ظهور ، يك نوع امتحان است براى مردم تا معلوم گردد آيا مردم با
اين همه سختى هاى مختلف روحيه خود را از دست مى دهند يا خير؟
3- گاه مصلحت در تقديم و تاءخير زمان غيبت است كه اين معنا با معين بودن زمان ظهور
سازگارى ندارد. و لذا در قصه حضرت موسى عليه السلام به جهت ادامه ملاقات او با
خداوند از سى روز تا چهل روز عده اى به انحراف كشيده شدند.
4- در صورت معين بودن ظهور ، دشمنان حضرت عليه السلام در صدد تدارك بر آمده و با
حضرت در همان زمان به مقابله بر خواهند خواست . لذا در روايات اسلامى از عنصر
(( ناگهانى بودن ظهور )) به عنوان
عنصر اساسى در پيروزى حضرت ياد شده است .
امام صادق عليه السلام به ابن النعمان فرمود: (( اى پسر
نعمان به راستى عالم نمى توان به هر چه اطلاع دارد تو را آگاه سازد ... پس عجله
نكنيد به خدا سوگند! سه بار اين امر - امر فرج - نزديك شد ولى به جهت آنكه شما آن
را فاش كرديد خداوند آن را به تاخير انداخت . به خدا سوگند نزد شما سرى نيست مگر
آنكه دشمنان شما به آن از شما آگاه ترند )) .
5- در صورت عدم تعيين وقت ظهور حالت انقطاع و توجه و تضرع خاصى بر انسان ها حاكم
خواهد شد كه چه بسا اين امر سبب تعجيل در فرج امام زمان عليه السلام گردد. ولى اگر
وقت ظهور به طور قطع مشخص باشد ديگر از اين اثر معنوى خبرى نيست .
6- از آنجا كه وقت ظهور همانند علايم ظهور متعلق (( بدا
)) واقع مى شود لذا نبايد به طور دقيق وقت ظهور مشخص باشد تا
مردم به كارهايى تشويق شوند كه موثر در ظهور امام زمان عليه السلام است .
7- از آنجا كه ممكن است ظهور حضرت به طول انجامد لذا وقت آن معين نشده است تا مردم
مايوس نباشند و با احتمال ظهور حضرت در هر لحظه حالت انتظار مثبت را از دست
ندهند.
425 : آيا تعيين وقت ظهور صحيح است ؟
تعيين تاريخ ظهور امام زمان عليه السلام به چند نحو متصور است :
1- اينكه تاريخ و وقت ظهور حضرت را به طور دقيق و تفصيلى معين كنيم كه در فلان سال
و فلان ماه و فلان روز خواهد بود. اين احتمال باطل است ، زيرا در هيچ روايتى به اين
اشاره نشده است و مضافا به اينكه در برخى از احاديث تعيين كننده وقت ظهور مورد لعن
قرار گرفته است .
2- اينكه موعد ظهور به نحو اجمال تعيين گردد ، به اينكه بگوييم : هر گاه خداوند
اراده كند آن حضرت ظهور خواهد كرد. اين احتمال به طور حتم اشكالى نداشته و صحيح است
.
3- اينكه از طريق قواعد حساب و جفر به طور اجمال يا تفصيل به زمان ظهور حضرت علم
پيدا كرده و از آن خبر دهيم . اين احتمال گر چه در برخى روايات به آن اشاره شده
(1146) ولى از سند معتبرى برخوردار نيست . خصوصا آنكه تاريخ ظهور
ممكن است مورد بدا واقع شود.
4- اينكه مطابق برخى از روايات به طور كلى و اجمال به زمان ظهور آن حضرت اشاره
گردد:
طبرسى از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه :
لا يخرج القائم
الا فى وتر من السنين ، سنة احدى او ثلاث او خمس او سبع او تسع
(1147) ؛ (( قائم در سال وتر [فرد] ظهور
خواهد كرد ، سال يك يا سه يا پنج يا هفت يا نه . ))
و نيز به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
ينادى باسم
القائم فى ليلة ثلاث و عشرين من شهر رمضان و يقوم فى عاشوراء ، و هو الذى قتل فيه
الحسين بن على عليه السلام ...
(1148) ؛ (( به اسم قائم در شب بيست و سوم
ماه رمضان ندا داده خواهد شد و در روز عاشورا قيام خواهد كرد و آن روزى است كه حسين
بن على در آن روز به شهادت رسيد. ))
426 : آيا جمله (( كما ملئت ظلما و
جورا )) با صالح بودن مردم منافات دارد؟
در مورد سوال فوق مى گوييم :
اولا : در بيشتر روايات جمله
كما ملئت ...
به كار رفته نه
بعد ما ملئت
و اين جمله در حقيقت تشبيه حكومت پر از عدل است به حكومتى پر از ظلم ، يعنى
چگونه حكومتى پر از ظلم مى شود همانگونه كه حكومت ضرت پر از عدل خواهد بود.
ثانيا : گسترش ظلم و تعدى و تجاوز به نحو سببيت براى ظهور در اين روايات ذكر نشده
است بلكه به عنوان رط مقارن ظهور است .
ثالثا : در اين روايات خبر از واقعيتى خارجى هنگام ظهور مى دهد نه اينكه مردم را
تشويق به ظلم كند تا با گسترش آن حضرت ظهور كند ، بلكه ما وظيفه داريم گسترش
دهنده عدالت يعنى همان چيزى باشيم كه حضرت به جهت آن ظهور مى كند و در اين امر بزرگ
سهيم شويم .
427 : معناى ظهور امام زمان عليه السلام چيست ؟
در اينكه معنا ظهور امام زمان عليه السلام چيست سه احتمال داده شده كه قابل جمع است
:
1- اينكه مقصود از ظهور بروز و انكشاف بعد از محجوب بودن و استتار باشد. اين معنا
مختص فهم شيعى است كه معتقد به غيبت براى امام زمان عليه السلام است .
2- اينكه مقصود اعلان انقلاب و قيام به جهت پياده كردن اسلام ناب و در سايه حكومت
عدل باشد ، اين مفهوم با ديدگاه امامى و ديگران نيز سازگارى دارد.
3- مقصود از ظهور پيروزى و سيطره بر عالم است . اين معنا بعد از آن حاصل مى شود كه
حضرت از پرده غيبت به در آمده و امور او مرتب گردد.
428 : مراد از ظهور اصغر و اكبر چيست ؟
همان گونه كه براى تثبيت و جا افتادن غيبت كبرا خداوند متعال براى امام زمان عليه
السلام غيبت صغرا را مقدر كرد تا زمينه براى غيبت كبرا فراهم گردد در مورد ظهور
حضرت نيز گفته شده كه قبل از ظهور اكبر خداوند براى ايجاد آمادگى براى آن ظهور
اصغرى را پيش بينى كرده است .
به اين معنا كه خداوند مدتى قبل از ظهور اكبر ، سطح علمى مردم را در طبقات مختلف
جامعه بالا مى برد تا براى درك عصر حضرت مهدى عليه السلام قابليت لازم را پيدا
نمايند. اين آمادگى از دو طريق حاصل مى شود:
1- بالا بردن شعور و آگاهى مردم نسبت به احتياج داشتن حكومت جهانى توحيدى .
2- بالا بردن سطح علمى مردم براى پذيرش چنين حكومتى .
429 : چه عواملى زمينه ساز حكومت واحد جهانى است ؟
ممكن است گفته شود با توجه به تشتت آرا و اختلاف مذاهب و تنوع حكومت ها و ناسازگارى
آن ها نسبت به يكديگر تشكيل حكومت واحد جهانى ممكن به نظر نمى رسد؛ چگونه مى توان
همه ميلت ها را تحت حكومت واحدى جمع كرد.
پاسخ : نه تنها تشكيل حكومت جهانى ممكن و ميسور است بلكه امرى حتمى و لازم به نظر
مى رسد و علل و عوامل زيادى در زمينه سازى آن دخيل مى باشند:
1- خطر جنگ و خونريزى كه همواره مانند كابوس وحشتناكى بر سر جوامع انسانى سايه
افكنده ، تنها با وحدت حكومت در سطح جهان و يكپارچگى همه امت ها بر طرف مى شود.
2- به تصريح دانشمندان (( تضاد منافع ))
ريشه اصلى و اولى برخوردهاى خونين و پيكارهاى سهمگين حكومت ها با يكديگر است . حال
اگر بدانيم كه شعار حكومت حضرت ، عدل و انصاف براى كل جامعه بشرى است همگى به سوى
حكومت عدل جهانى سوق داده مى شوند.
3- يكى ديگر از عوامل تشكيل حكومت جهانى تكامل عقول و ادراكات بشر است كه به نوبه
خود مى تواند زمينه ساز حكومت جهانى گردد؛ زيرا بشر هم از ناحيه خود در راه حركت به
سوى كمال و ترقى و تكامل عقلانى است و هم در هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام به
كمال نهايى خود نايل مى گردد ، و لذا مى توانند با يكديگر تاءلف كرده و به حكومت
جهانى تن دهند ، زيرا همه تعارض و تزاحم ها از ناحيه كم عقلى و جهل و كم خردى است .
430 : ظرفيت كلى براى ظهور حضرت مهدى عليه السلام چيست ؟
شكى نيست كه هر كار اجتماعى به آماده كردن ظرفيت هاى مناسب دارد در مورد ظهور منجى
كل بشرى كه پديده اجتماعى عظيمى است احتياج به تحقق مقدمات و شرايط خاصى است ؛
1- پيشرفت دينى در ميان امت اسلامى و لو در طبقه خاصى از آنها.
2- گسترش انحراف عمومى در بين مردم .
3- گسترش ظلم و فساد در سطح عموم و در نتيجه دور شدن مردم از دين و متابعت از هواى
نفس .
3- پيشرفت بشر در صنعت و تكولوژى .
5- آماده شدن ياران خاص حضرت براى نصرت و يارى او.
431 : امام زمان عليه السلام در ظاهر با چه سنى ظهور مى
كنند؟
مطابق روايات شيعه و سنى امام زمان عليه السلام در حالى كه ظاهر او جوان و به سن
چهل سالگى است ظهور خواهند كرد. اينك به برخى از روايات اشاره مى كنيم :
1- ابن صباغ مالكى به سندش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه در حديثى
فرمود: (( مهدى از اولاد من با سن چهل سال است ...
))
(1149) .
2- شيخ صدوق رحمة الله عليه از اباصلت هروى نقل مى كند كه گفت : به امام رضا عليه
السلام عرض كردم : قائم شما هنگام خروج چه علامتى دارد؟ حضرت فرمود:
(( علامت او اين است كه او از حيث سن پير است ولى در ظاهر جوان نشان داده مى
شود به حدى كه هر گاه كسى به او نظر مى افكند گمان مى كند كه او سى ساله يا كمتر
است و از جمله علامات او آن است كه به مرور ايام و شب ها پير نمى شوند تا آنكه مرگ
او فرا رسد ))
(1150) .
نعمانى به سندش از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((
اگر قائم قيام كند مردم او را انكار خواهند كرد زيرا در حالى كه جوان رشيدى است به
سوى آنها باز مى گردد ... ))
(1151) .
ممكن است رواياتى كه اشاره به سن چهل سالگى دارد مقصود آن باشد كه جسد و جسم او در
حد كمال است ؛ زيرا بدن تا چهل سالگى به كمال رشد خود مى رسد. گر چه برخى روايات
نيز به سن 18 سالگى و 51 سالگى اشاره كرده است ولى روايت اول از محمد بن حمير نقل
شده نه از يكى از معصومين عليهم السلام .
و روايت دوم گر چه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده ولى از صحت سند برخوردار
نيست خصوصا آنكه هر دو روايت با روايات مستفيضى كه دلالت بر ظاهر چهل سالگى دارد
مخالف است .
432 : خصوصيات جسمى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور چگونه
است ؟
مطابق برخى از روايات سنى و شيعى امام زمان عليه السلام هنگام ظهور داراى صفات و
خصوصيات سمى خاص است از قبيل :
1- اءجلى الجبهة :
يعنى پيشانى وسيع و عريض .
(1152)
2- اقنى الانف :
وسط بينى او برآمده ولى دو سوراخ آن تنگ است .
(1153)
3- كان وجهه كوكب درى :
گويا صورت او همانند ستاره اى درخشان است .
(1154)
4- اللون لون عربى :
با چهره اى گندم گون .
(1155)
5- افرق الثنايا:
مابين دندان هاى او باز است .
(1156)
6- اكحل العينين :
مژه هاى او سياه است .
(1157)
7- براق الثنايا:
با دندان هاى سفيد.
(1158)
8- اءزج الحاجبين :
با ابروانى كشيده و باريك .
(1159)
9- مربوع القامة :
قامتش متوسط.
(1160)
10- الجسم جسم اسرائيلى :
جسم او تنومند است .
(1161)
11- على خده الايمن خال اسود:
برگونه راست او خالى سياه است .
(1162)
433 : آيا علايم قريب براى ظهور ، با اينكه حضرت به طور
ناگهانى ظهور مى كند منافات دارد؟
مطابق برخى از روايات ، ظهور و قيام حضرت مهدى عليه السلام به طور ناگهانى خواهد
بود و اين از عنايات خداوند در حق آن حضرت است تا دشمنان را غافلگير كرده و جلو
تدابير آنها را گرفته و هر گونه اقدامى را بر ضد حضرت از آنها سلب كند.
طبرسى توقيعى را از ناحيه مقدسه به شيخ مفيد رحمة الله عليه نقل كرده كه در آخر آن
چنين آمده است : (( هركس بايد كارى كند كه محبت ما را به خود
جذب كرده و از كارى كه كراهت و سخط ما را بر مى انگيزد دورى كند. پس همانا امر ما
يك دفعه و به طور ناگهانى اتفاق خواهد افتاد )) .
(1163)
در توجيه اشكال فوق مى گوييم :