353 : مدرك نماز خاص مستحبى در مسجد
جمكران چيست ؟
در قضيه اى كه حسن بن مثله جمكرانى نقل مى كند ، آمده است : حضرت فرمود:
(( ... در اين مكان هفت روز اقامت كن و در آن چهار ركعت نماز
گزار ، دو ركعت نماز تحيت مسجد در هر ركعت يك بار سوره حمد و هفت بار سوره اخلاص و
تسبيح ركوع و سجود را نيز هفت بار تكرار كن . و دو ركعت نيز نماز به نيَّت نماز
صاحب الزمان به جاى آور ، در ركعت اول سوره حمد و هنگامى كه به ((
اياك نعبد و اياك نستعين )) رسيدى اين جمله را صد بار تكرار
كن و بعد از اكمال سوره حمد ، يك بار سوره اخلاص را مى خوانى آن گاه ذكر ركوع و
سجود را هر كدام هفت بار مى گويى و در ركعت دوم نيز همين عمل را تكرار مى كنى .
بعد از امام نماز يك بار ذكر (( لا اله الا الله
)) مى گويى و بعد از تسبيحات حضرت زهرا سلام الله عليها صد
بار صلوات در سجده مى فرستى . آن گاه فرمود: بر تو باد به مواظبت بر اين نماز و هر
كس در آن مسجد حاضر شود و اين نماز را به جاى آورد مثل آن است كه در بيت العتيق
(خانه خدا) نماز گزارده است )) .
354 : آيا سند قضيه بناى مسجد جمكران معتبر است ؟
در مورد بناى مسجد جمكران و خواندن نماز در آن احتياج به بررسى سند اين قضيه نيست ،
زيرا مطابق احاديث صحيح السند كه در مورد اعمال مستحب رسيده هر كس به گمان رسيدن به
ثواب عمل مستحبى را انجام دهد به او ثواب داده مى شود گر چه آن حديث واقعيت نداشته
باشد.
كلينى به سند صحيح از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((
هر كس چيزى از ثواب بر عملى بشنود و آن را انجام دهد ، به او پاداش داده خواهد شد
گر چه مطابق آنچه به او رسيده نباشد )) .
برقى به سند خود از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود: ((
هر كس از پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى از ثواب به او برسد و مطابق آن عمل كند ،
پاداش آن به او داده مى شود گر چه پيامبر آن را نفرموده باشد ))
.
355 : چرا در كتاب (( تاريخ قم
)) كه پنج باب دارد اثرى از قضيه جمكران نيست ؟
كتاب (( تاريخ قم )) كه الان در دسترس
محققين است يك چهارم اصل كتاب مى باشد؛ زيرا مطابق آنچه در كتاب آمده اين كتاب
مشتمل بر بيست باب بوده كه تنها پنج باب آن به دست رسيده و چاپ شده است . و لذا
احتمال قوى است كه قضيه جمكران در آن بخشى از (( تاريخ قم
)) بوده كه مفقود شده است . و مرحوم محدث نورى و مشايخ او بر
اصل كتاب دسترسى پيدا نكرده اند. و لذا او اين قضيه را از سيد نعمت الله جزايرى نقل
كرده كه اصل نسخه (( تاريخ قم )) در
دسترس او بوده است .
356 : از آنجا كه كتاب (( مونس الحزين
)) كتاب معروفى از صدوق نيست لذا چگونه مى توان قضيه را ثابت
نمود؟
ما نيز انتساب اين كتاب را به شيخ صدوق رحمة الله عليه بعيد مى دانيم ، ولى اين
دليل نمى شود كه كتاب (( مونس الحزين ))
وجود خارجى نداشته باشد بلكه براى شخص ديگر است .
ابن شهر آشوب در (( المناقب )) اين
كتاب را به فتال نيشابورى نسبت مى دهد و مى گويد: فتال نيشابورى در كتاب مونس
الحزين به سندش از عيسى بن حسن از صادق عليه السلام ... ، آن گاه با اين سند معجزه
اى از معجزات امام حسن مجتبى عليه السلام را نقل مى كند.
(983)
علامه مجلسى نيز اين معجزه را از كتاب (( المناقب
)) نقل كرده و در انتساب اين كتاب به فتال نيشابورى اعتراضى
نكرده است .
(984)
قبل از مرحوم مجلسى ، سيد محمد بن ابى طالب حسينى در كتاب ((
تسلية المجالس )) از كتاب (( مونس
الحزين )) فتال نيشابورى حديث نقل كرده و در انتساب كتاب به
او هيچ گونه ترديدى نكرده است .
357 : چرا كتاب مونس الحزين به شيخ صدوق نسبت داده شده است ؟
احتمال دارد كه اين قضيه به جهت تناسب با تاريخ قم در حاشيه اين كتاب نوشته شده و
سپس به مرور زمان از حاشيه داخل متن كتاب شده است . و از آنجا كه فتال نيشابورى در
سال 508 به شهادت رسيده و دو قرن بعد از نويسنده كتاب تاريخ قم بوده كه معاصر شيخ
صدوق است ، لذا اين كتاب به شيخ صدوق نسبت داده شده است .
اين كار بسيار زياد اتفاق افتاده است كه صاحب (( قاموس
الرجال )) نمونه هايى از آن را نقل مى كند. از آن جمله اينكه
در كتاب (( مقنعه )) شيخ مفيد رحمة
الله عليه در مورد حديث نماز استخاره ذات الرقاع آمده است . ((
و هذه الرواية شاذة )) .
(985)
ولى مرحوم مجلسى بعد از نقل كلام (( مقنعه ))
مى گويد: (( سيد بن طاووس مى گويد: نزد من نسخه اى قديمى از
كتاب (( مقنعه )) است كه تاريخ آن
منطبق بر عصر شيخ مفيد است و در آن اين جمله : (( و هذه
الرواية شاذه )) وجود ندارد. لذا ممكن است كه برخى از حاشيه
نويسان آن را در حاشيه كتاب نوشته ولى به مرور زمان داخل در متن كتاب شده است .
(986)
مؤ يد اين مطلب اينكه در زمان قديم چاپ نبوده ، و از روى هر كتاب استنساخ (رونويسى
) مى كرده اند و افرادى بودند كه حرفه آنها رونويسى بوده است هر چند خودشان عالم به
مباحث آن كتاب نبوده اند.
358 : مسجد جمكران از چه اهميت ويژه اى برخوردار است ؟
اين مسجد از اهميت خاص برخوردار است :
1- مسجد ، در مكانى بنا شده كه مطابق روايت حسن بن مثله جمكرانى از امام زمان عليه
السلام ، از مكان هايى است كه خداوند متعال از قبل مورد توجه قرار داده است .
2- مسجد به امر و دستور حضرت حجت عليه السلام بنا شده است ، و همين جهت در شرافت و
قداست آن كافى است .
3- ثواب خاصى كه براى نماز در آن مسجد ذكر شده است ، زيرا حضرت فرمود:
(( هر كس آن دو نماز را در اين مكان بخواند به مانند آن است
كه در بيت العتيق نماز به جاى آورده است )) .
4- مسجد مقدس جمكران محل اجتماع عشاق و مواليان اهل بيت عليه السلام خصوصا امام
زمان عليه السلام است ولذا از جاذبه خاصى برخوردار مى باشد. چه بسا كسانى كه هر
هفته از راه هاى دور به عشق حضرت مهدى عليه السلام به اين مكان آمده و از فيوضات
حضرت بهره مند مى شوند. طبق آمارى كه داده شده برخى از شب ها تا حدود يك ميليون نيز
در اين مكان مقدس از عشاق امام زمان جمع شده اند.
5- اين مكان از اماكن مقدس است كه بسيارى از گرفتاران و بيماران صعب العلاج بلكه
كسانى كه محال بوده از راه طبيعى علاج شوند در اين مكان مقدس شفا يافته اند.
6- اين مكان مقدس از جمله مكان هايى است كه بسيارى از عشاق و مواليان حضرت به لقاى
ايشان شرفياب شده اند.
7- اين مكان از چنان قداست و احترامى برخوردار است كه بزرگان علما در طول تاريخ آن
با پاى پياده يا سواره براى توسل به حضرت و نماز گزاردن در آن از راه هاى دور و
نزديك مشرف شده اند.
359 : آيا چهل بار رفتن به جمكران براى قضاى حاجت مدركى
دارد؟
در مورد سؤال فوق دليل خاصى وجود ندارد بلكه از سه طريق مى توان مشروعيت آن را به
اثبات رسانيد:
1- سيره متشرعه از علما و صلحا و اتقيا بر مداومت رفتن چهل بار به مسجد جمكران است
همان گونه كه اين عمل در مسجد سهله نيز انجام مى شود.
2- در روايات بسيارى به اين مطلب اشاره شده كه هر كس چهل روز خود را براى خدا خالص
كند چشمه هاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى مى گردد.
(987)
3- از مجموعه روايت استفاده مى شود كه عدد چهل در شكوفايى قابليت هاى مادى و معنوى
تاءثير بسزايى دارد ، از آن جمله :
- تاءثير عدد چهل در رشد فرزند در رحم .
- تاءثير شراب خوردن در عدم قبولى تا چهل روز.
- قبول توبه بهلول نباش بعد از چهل روز.
- كناره گيرى پيامبر صلى الله عليه و آله از خديجه به جهت انعقاد نطفه حضرت زهرا
عليه السلام به مدت چهل روز.
- چهل روز دعاى عهد را خواندن باعث مى شود كه انسان از ياران امام زمان عليه السلام
باشد.
- امام زمان عليه السلام هم چهل روز تحت تربيت ملائكه بود.
- طينت حضرت آدم عليه السلام در چهل روز خمير شد.
- حضرت موسى عليه السلام تا چهل روز با خداوند در كوه طور ملاقات داشت .
- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بعد از چهل سالگى به نبوت مبعوث شد.
- عقل انسان تا چهل سال قابل رشد است .
- شهادت چهل مومن بر ميت موجب مغفرت او از جانب خداوند مى شود.
- حفظ چهل حديث انسان را در قيامت ، فقيه محشور مى كند.
- حد همسايه تا چهل خانه است .
- حريم مسجد تا چهل خانه است .
و ساير موارد .
از اين احاديث و موارد ديگر استفاده مى شود كه عدد چهل در قابليت بخشيدن و رساندن
انسان به كمالات و شكوفا شدن او تاءثير بسزايى دارد ، و لذا مى توانيم از اين موارد
الغاى خصوصيت كرده ، عدد چهل و چله گيرى را در تمام موارد كارهاى خير تعميم دهيم .
سيد بحر العلوم مى گويد: (( ما بالعيان مشاهده كرده ايم و به
بيان دانسته ايم كه براى اين رقم از عدد چهل خاصيت و تاءثير مخصوصى در ظهور
استعدادها و تكميل ملكات انسانى در طى منازل و پيمودن مراحل است ))
.
(988)
360 : آيا شب چهارشنبه به مسجد جمكران رفتن مدركى دارد؟
مطابق روايت حسن بن مثله جمكرانى ، كه خدمت حضرت مشرف شد ملاقات در شب سه شنبه بوده
است . حضرت به او دستور مى دهد كه در ميان گله جعفر كاشانى بزى است ، بر تو است كه
آن را خريده و در اين موضع ببرى و آن را در شب آينده (( شب
چهارشنبه )) ذبح كنى و گوشت آن را در روز چهارشنبه توزيع
نمايى ...
(989) .
از تعبير و دستور امام عليه السلام كه فرمود: شب چهارشنبه بز را ذبح كن استفاده شده
كه اين شب از ارزش خاصى برخوردار است و لذا مخلصين حضرت در اين شب مبارك دور هم
جمع مى شوند و با استمداد از خداوند متعال و توسل به آن حضرت در صدد ذبح نفس اماره
خويش برآمده و حاجات خود را از آن حضرت طلب مى كنند.
361 : آيا اگر كسى چهل شب چهارشنبه به جمكران مشرف شود به
زيارت آقانايل مى گردد؟
در مورد مسجد جمكران دليل خاصى نداريم كه اگر كسى چهل شب چهارشنبه به مسجد جمكران
برود به زيارت حضرت مهدى عليه السلام مشرف مى شود. ولى اين مطلب را مى توان از راه
ديگرى به اثبات رسانيد ، و آن اينكه مطابق برخى از روايات عدد چهل اثرى تكوينى در
بروز استعدادها و به فعليت رسيدن آنها دارد. حال اگر كسى به نيَّت تشرف به محضر
مبارك حضرت بقية الله الاعظم به اين مكان مقدس شرفياب شود و جدا از خدا ملاقات را
بخواهد. و از طرف ديگر خود را براى ملاقات با آن انسان كامل آماده كند و قابليت
ملاقات را نيز با اعمال صالحه تحصيل نمايد اميد است كه به ملاقات آن حضرت شرفياب
گردد ، همان گونه كه افراد بسيارى به اين نتيجه رسيده اند.
362 : اگر امام زمان عليه السلام به هما جا احاطه دارد ، پس
چرا به جمكران مى رويم ؟
آرى ما معتقديم كه امام زمان عليه السلام احاطه علمى دارد و هر كجا كه مصلحت ببيند
مى رود ، ولى سجد جمكران از ويژگى خاصى برخوردار است :
اولا : مطابق روايت حسن بن مثله جمكرانى ، اين مكان مقدس به امر مبارك امام زمان
عليه السلام ساخته شده و حضرت از مردم خواسته اند تا در اين مكان حاضر شده و چهار
ركعت نماز با طرز مخصوص آن خوانند.
ثانيا : اين مكان مقدس در طول قرن ها محل اجتماع عشاق و دلسوختگان حضرت است كه از
اطراف و بلاد مختلف به آن مكان مى آيند ، و لذا ما نيز مى توانيم از بركات آن مكان
مقدس بهره مند شده و از نفوس يگران نيز استفاده نماييم . و لذا گفته اند كه دست خدا
با جماعت است .
ثالثا : نفس حركت به سوى محبوب از راه دور براى رسيدن به او آثار و بركات عجيبى
دارد. از يك طرف باعث توجه بيشتر او به انسان شده واز طرف ديگر انسان را در توجه
بيشتر به آن حضرت ترغيب مى نمايد.
363 : مسجد سهله چه ارتباطى با حضرت مهدى عليه السلام دارد؟
مطابق برخى از روايات اين مسجد اقامتگاه شخص حضرت بقية الله - ارواحنا فداه - در
دوران ظهور خواهد بود.
1- روزى نزد امام صادق عليه السلام سخن از مسجد سهله به ميان آمد ، حضرت فرمود:
اما انه منزل
صاحبنا اذا قام باءهله
(990) ؛ (( آگاه باشيد! همانا آن مكان
اقامتگاه صاحب ما است هنگامى كه با اهلش قيام كند. ))
2- و نيز از حضرت عليه السلام نقل شده كه خطاب كه ابو بصير فرمود:
يا ابا محمد!
كاءنى ارى نزول القائم عليه السلام فى مسجد السهلة باهله و عياله
(991) ؛ (( اى ابا محمد! گويا فرود آمدن قائم
عليه السلام را با اهل و عيالش در مسجد سهله با چشم خود مى بينيم .
))
364 : در مورد حضور در مسجد سهله چه سفارشى شده است ؟
مطابق برخى از روايات ، حضور در اين مسجد و نماز به جاى آوردن در آن سفارش بسيار
شده است :
1- امام صادق عليه السلام خطاب به علاء بن رزين فرمود: (( در
نزديكى شما مسجدى هست كه شما آن را (( مسجد سهله
)) ناميده و ما آن را (( مسجد شرى
)) مى ناميم . آيا در آن مسجد نماز به جاى مى آورى ؟ علاء
گفت : آرى جانم به فدايت ، من در آن جا نماز مى خوانم . آن گاه حضرت فرمود:
ائته فانه لم
ياءته مكروب الا فرج الله كربته - او قال : قضى الله حاجته ...
(992) ؛ (( آن جا برو زيرا هرگز اندوهناكى به
آن جا نمى رود جز اين كه خداوند اندوهش را مى زدايد.- يا فرمود: حاجتش را برآورده
مى كند ... )) .
2- و نيز از حضرت صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
ما من مكروب
ياءتى مسجد السهلة فيصلى فيه ركعتين بين العشائين و يدعو الله تعالى الا فرج الله
كربه
(993) ؛ (( هيچ غم زده اى نيست كه به مسجد
سهله برود و در آن دو ركعت نماز بين مغرب و عشاء به جاى آورد و خدا را بخواند جز آن
كه خداوند غم هايش را زايل مى گرداند. ))
3- و نيز فرمود:
اذا دخلت الكوفه فاءت مسجد السهلة فصل فيه و اءساءل الله حاجتك لدينك و دنياك
(994) ؛ (( هر گاه وارد كوفه شدى به مسجد
سهله برو و در آن جا نماز بگذار آن گاه حاجت هاى مادى و معنوى خود را از خداوند طلب
كن . ))
365 : آيا در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدركى
وجود دارد؟
در مورد حضور در مسجد سهله در شب چهارشنبه مدركى از ناحيه اهل بيت عليه السلام به
دست ما نرسيده است جز اين كه سيد بن طاووس فرمود: (( اگر
خواستى به مسجد سهله بروى آن را در ميان مغرب و عشاى شب چهارشنبه قرار بده كه اين
وقت از ديگر وقت ها برتر است )) .
(995)
محدث نورى در اين مورد مى گويد: (( اما مستند چهل شب همان
عمومات است )) .
(996)
مقصود ايشان از عمومات رواياتى است كه بر عدد چهل و عمل چله گيرى آثار مترتب كرده
است .
ازدواج امام مهدى عليه السلام
366 : آيا طبق قاعده ، امام زمان عليه السلام ازدواج
كرده است ؟
مطابق نظريه (( خفاى شخص )) بايد
ملتزم به عدم ازدواج شد؛ زيرا طبق اين نظريه او از همه افراد مخفى است و ازدواج
احتياج به ارتباط با مردم دارد و اين به نوبه خود با حكمت و فلسفه غيبت سازگارى
ندارد و مطابق نظريه (( خفاى عنوان ))
مى توان ملتزم به ازدواج حضرت شد ، خصوصا آنكه مطابق با سنت اسلامى است . آنچه به
نظر مى رسد ترجيح قول اول است ، به جهت :
1- روايات بسيار بر خفاى شخص .
(997)
2- گر چه در روايت عمرى اشاره شده كه مردم حضرت را در موسم حج مى بينند ولى نمى
شناسند ،
(998) اما اين روايت از امام نقل نشده و نيز اختصاص به موسم حج
دارد.
3- قرار است كه حضرت در غيبت تام به سر برد.
4- اگر ازدواج صورت گرفته بود بايد در يك مورد هم كه شده سفرا و وكلاى ناحيه مقدسه
به آن اشاره مى كردند.
5- مسعودى از على بن ابى حمزه نقل كرده ما به امام رضا عليه السلام عرض كرديم :
براى ما روايت شده كه امام از دنيا نمى رود تا نسل خود را ببيند؟ امام رضا عليه
السلام به او فرمود: (( آيا در خصوص اين حديث براى شما روايت
نشده : الا
القائم ؛ به جز قائم . ))
(999)
367 : آيا قول به عدم ازدواج حضرت با سنت محمدى صلى الله
عليه و آله منافات دارد؟
در مورد سؤال فوق گر چه مطابق روايات نبوى نكاح از سنت پيامبر صلى الله عليه و آله
شمرده شده است ولى گاهى مصلحت اءهم كه همان غيبت و استتار تام حضرت از عموم مردم
است اقتضا دارد كه امر ازدواج تحقق پيدا نكند. مى دانيم كه در مورد تزاحم ملاكات ،
هميشه ملاك اهم بر ملاك مهم پيشى مى گيرد. خصوصا آنكه رواياتى وجود دارد كه مفاد آن
اين است كه در آخر الزمان در صورت امكان عزوبت و زن نگرفتن ترجيح دارد.
368 : در صورت قول به عدم ازدواج ، به روايت مفضل بن عمر
چگونه پاسخ مى دهيد؟
كسانى كه قائل به ازدواج حضرتند به روايت مفضل بن عمر تمسك كرده اند. او از امام
صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: (( ... از مكان او
هيچ يك از اولاد و غير اولادش اطلاع نمى يابد مگر مولايى كه متولى امر اوست
)) .
(1000)
پاسخ :
1- اين روايت را به همين مضمون نعمانى در كتاب (( الغيبة
)) نقل كرده ولى به جاى كلمه (( ولد
)) كلمه (( ولى ))
آورده است ، به اين شكل :
و لا يطلع على
موضعه احد من ولى و لا غيره
(1001) ؛ (( و بر موضع او كسى از ولى و غير
ولى اطلاع نمى يابد. ))
2- در روايت نيامده كه الان امام زمان داراى همسر و فرزند است ، و لذا از اين جهت
اجمال دارد ممكن است كه مراد فرزندانى باشند كه در آستانه ظهور يا بعد از آن به
دنيا مى آيند.
3- ممكن است كه اين گونه تعبير از باب مبالغه در خفاى شخص باشد ، يعنى حتى در صورتى
كه حضرت فرزند مى داشت كسى از جايگاه او اطلاع نداشت .
369 : آيا روايت احمد بن محمد بن يحيى انبارى بر ازدواج امام
زمان عليه السلام دلالت دارد؟
برخى براى اثبات ازدواج و اولاد حضرت و مكان دائمى او به روايت احمد بن محمد بن
يحيى انبارى استدلال كرده اند. در اين روايت كه مفصل است اشاره به پنج شهر شده كه
محل اقامت فرزندان و نسل امام زمان عليه السلام است .
(1002)
پاسخ : روايت انبارى را عده زيادى تضعيف نموده و به صورت جزم رد كرده اند ، از آن
جمله مى توان به اين افراد اشاره كرد:
1- آقا بزرگ تهرانى .
(1003)
2- سيد نعمت الله جزايرى .
(1004)
3- شيخ محمد تقى شوشترى .
(1005)
شيخ آقا بزرگ تهرانى مى گويد: (( اين حكايت تنها از طريق
وجادت به دست ما رسيده و ما حكايت كننده قصه را نمى شناسيم جز آنكه او مرد محترمى
در آن مجلس بوده است . سند و متن آن مشتمل بر تناقضات و امور عجيب و غريب است كه مى
توان آنها را انكار نمود ... و غرض علما در نقل اين حكايات مجرد انس گرفتن به ياد
حبيب و ذكر ديار و شنيدن آثار اوست ... )) .
(1006)
370 : آيا قصه جزيره خضرا دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
مرحوم مجلسى در بحارالانوار از على بن فاضل روايتى مفصل نقل كرده و در آن اشاره به
جزيره اى دارد كه نسل حضرت در آن زندگى مى كنند.
پاسخ :
1- از عبارت مجلسى استفاده مى شود كه روايت اعتبار چندانى نزد او نداشته است . او
مى گويد: (( چون در كتاب هاى معتبر به اين حديث دست نيافتم
آن را در فصلى جداگانه آوردم )) .
(1007)
2- شيخ اقا بزرگ تهرانى نيز اين داستان را تخيلى برشمرده است .
(1008)
3- در متن تناقضاتى وجود دارد.
4- سخنان بى اساس در آن مشاهده مى شود.
5- در سند آن افرادى ناشناخته وجود دارد.
(1009)
371 : در برخى از روايات بر اهل و عيال حضرت اشاره شده ، آيا
اين دلالت بر ازدواج دارد؟
محمد بن مشهدى در مزار از امام صادق عليه السلام نقل كرده كه فرمود:
(( گويا نزول قائم در مسجد سهله را با اهل و عيالش مشاهده مى كنم
)) .
(1010)
پاسخ :
1- دعاها و روايات قابل جمع با اولاد حضرت هنگام ظهور يا بعد از آن است .
سيد جعفر مرتضى عاملى مى گويد: (( چه بسا مراد ، اولاد حضرت
بعد از ظهور باشد آن گونه كه از سياق كلام در اكثر روايات استفاده مى شود.
(1011)
2- تعبير به آل بيت امام زمان عليه السلام كه در برخى از ادعيه وارد شده با آباء و
اجداد آن حضرت نيز سازگارى دارد.
372 : آيا كنيه (( اباصالح
)) دلالت بر ازدواج حضرت دارد؟
برخى ممكن است براى اثبات ازدواج و اولاددار بودن حضرت مهدى عليه السلام به كنيه
(( اباصالح )) استدلال كنند يعنى پدر
صالح ، كه اين دلالت بر وجود فرزندى به نام صالح براى حضرت ارد.
پاسخ :
اولا : ممكن است كه تكنى حضرت به اين كنيه به جهت آن باشد كه امام زمان عليه السلام
پدر و مجرى اصلاح جامعه است ، او تنها كسى است كه به اذن و اراده الهى جامعه بشرى
را در سطح كره زمين اصلاح خواهد كرد. همان گونه كه در روايتى پيامبر صلى الله عليه
و آله درباره خود على بن الى طالب عليه لسلام فرمود: (( من و
على دو پدر اين امتيم )) .
ثانيا : كلمه (( اب )) در لغت عرب
تنها به معناى پدر نيست بلكه به معناى صاحب نيز آمده است . ((اباصالح
)) يعنى كسى كه صلحايى در اختيار دارد.
ثالثا : ممكن است كه اين كنيه از آيه
و لقد كتبنا فى
الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادى الصالحون
(1012) گرفته شده باشد.
دعاى ندبه
373 : آيا دعاى ندبه نزد علما معتبر است ؟
روش عرف و عقلا در مسائل تاريخى قبول هر خبرى است كه در كتب تاريخى معتبر يا مشهور
نقل شده باشد. ولى علماى اسلام در قبول اخبار و رواياتى كه مربوط به احكام شرع و
معارف دينى است به اين مقدار اكتفا نمى كنند ، بلكه در صدد بحث و تحقيق برآمده و در
سند احاديث و عدالت و وثاقت راويان حديث بررسى كامل مى كنند ، و مادامى كه اطمينان
كامل و وثوق به احاديث پيدا نكنند به آن عمل نمى نمايند.
اين دقت و تحقيق به جهت حصول اطمينان به صدور حديث از معصوم در مورد تكاليف الزامى
، اعم از وجوب و حرمت دو چندان مى شود ، ولى در مورد مستحبات احتياج مبرم به اين
گونه بررسى نيست . مورد ادعيه از اين قسم است ، زيرا به جهت استحباب قرائت آن
احتياج مبرمى به بررسى سندى ندارد ، بلكه قرائت آن به رجا و اميد مطلوبيت كافى است
و مى توان از قوت متن و الفاظ و مضامين دعا پى به اعتبار آن برد؛ زيرا اين مضامين
در آيات و روايات معتبر نيز وارد شده است . خصوصا آنكه مطابق اخبار
(( من بلغ )) كه دلالت بر تسامح در ادله سنن و
مستحبات دارد ، احتياج چندانى به بررسى سند ادعيه مستحبه نيست .
374 : راه تشخيص روايت صحيح از غير صحيح چيست ؟
از آنجا كه برخى از كذابين از زمان پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در صدد جعل و
وضع حديث و نسبت آن به پيامبر و اهل بيت عليه السلام بوده اند ، لذا جا دارد كه
ميزانى را براى تمييز بين حديث صحيح از غير صحيح به دست دهيم . در اين باره به چند
ميزان مى توان اشاره نمود:
1- موافقت با قرآن
امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كرده كه فرمود:
ان على كل حق
حقيقة و على كل صواب نورا فما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه
(1013) ؛ (( همانا بر هر حقى حقيقتى و بر هر
صوابى نورى است ، پس آنچه موافق كتاب خداست اخذ كرده و آنچه مخالف كتاب خداست رها
كنيد. ))
2- موافقت با ساير كلمات معصومين عليهم السلام
حسن بن جهم مى گويد: به اما رضا عليه السلام عرض كردم : از جانب شما احاديث مختلف
به ما مى رسد؟ حضرت فرمود:
ما جاءك عنا فقس
على كتاب الله عزوجل و احاديثنا فان كان يشبههما فهو منا و ان لم يكن يشبههما فليس
منا
(1014) ؛ (( آنچه از جانب ما به شما رسيد بر
كتاب خداوند عزوجل و احاديث ما مقايسه كنيد ، اگر شبيه آن دو است از ما مى باشد و
گرنه از ما نيست . ))
3- موافقت با عقل و عدم مخالفت با حكم آن
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل است كه فرمود: ((
هر گاه از من حديثى به شما رسيد آن را بر كتاب خدا و حجت عقولتان عرضه بداريد ، اگر
موافق اين دو بود قبول كرده و گرنه آن را بر ديوار زنيد )) .
(1015)
375 : نظر بزرگان علما درباره دعاى ندبه چيست ؟
شيخ مرتضى انصارى رحمة الله عليه در كتاب (( المكاسب
)) در بخش خيارات در ذيل حديث ((
المومنون عند شروطهم )) مى گويد: ((
بعيد نيست كه بگوييم عنوان (( شرط ))
بر التزامات ابتدائى صادق نيست بلكه متبادر عرفى از (( شرط
)) همان التزامات تابع عقد است ، همان گونه كه از موارد
استعمال اين كلمه در مثل قول امام در دعاى ندبه استفاده مى شود ، آنچه كه در ابتداى
دعا فرمود: بعد
اءن شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنية .
(1016)
شيخ انصارى رحمة الله عليه گويا اين دعا را امر مفروغ عنه از حيث صحت گرفته و لذا
به آن در مجال احكام شرعيه استدلال كرده است .
محشّين مكاسب شيخ بر او در اين نكته هيچ اعتراضى نكرده و سند آن را نيز مورد مناقشه
قرار نداده اند.
شيخ عبدالله مامقانى در حاشيه خود بر مكاسب مى گويد: (( وجه
دلالت اين جمله از دعا بر مقصود اين است كه كلام امام به اين بر مى گردد كه خداوند
عزوجل به بندگان خود فرمود: هر كس در اين دنيا زهد پيشه كند من به او نعمت مقيم عطا
خواهم كرد ... )) .
(1017)
ايروانى نيز مى گويد: (( اما اطلاق شرط در دعاى ندبه به
اعتبار اين است كه در ضمن الزام "جزيل ما عنده " ... آمده است ...
)) .
(1018)
376 : چه كسانى دعاى ندبه را نقل كرده اند؟
دعاى ندبه را عده اى از علما و محدثين نقل كرده اند از آن جمله :
1- شيخ مشهدى در (( المزار )) از محمد
بن ابى قره و او از كتاب ابى جعفر محمد بن الحسين بن سفيان بزوفرى نقل كرده و آن را
به امام زمان عليه السلام نسبت داده است .
(1019)
2- سيد بن طاووس در (( مصباح الزائر ))
و (( اقبال الاعمال )) از بعض اصحاب
ما از محمد بن على بن ابى قره به نقل از كتاب محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى نقل
كرده و آن را به امام زمان عليه السلام نسبت داده است .
(1020)
3- علامه مجلسى رحمة الله عليه در كتاب (( زاد المعاد
)) مى گويد: (( و اما دعاى ندبه كه
مشتمل بر عقايد حقه و تاءسف بر غيبت قائم عليه السلام است به سند معتبر از امام
جعفر صادق عليه السلام نقل شده است ... )) .
(1021)
4- قبل از اين بزرگان اين دعا را شيخ جليل ثقه ابوالفرج محمد بن على بن يعقوب بن
اسحاق بن ابى قره قنانى كه معاصر شيخ نجاشى و از اعلام قرن پنجم بوده ، نقل كرده
است . كسى كه شيخ محمد بن مشهدى در كتاب (( المزار
)) از او زياد نقل مى كند.
5- و نيز شيخ جليل ثقه ابو جعفر محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى در كتاب
(( الدعاء )) نقل كرده است . او كه از
مشايخ شيخ مفيد رحمة الله عليه به حساب مى آيد مورد تاءييد خاص او قرار گرفته است .
حاجى نورى در (( خاتمة المستدرك )) او
را از مشايخ شيخ مفيد بر شمرده و به وثاقت و جلالت قدر او شهادت داده است .
مرحوم آيت الله بروجردى مى فرمود: (( يكى از راه هاى شناخت
رجال ، شناخت شخصيت شاگردان آنان است و هر گاه مشاهده شد كه اشخاصى همچون شيخ مفيد
رحمة الله عليه از شخص معينى زياد روايت نقل مى كند و هرگز مذمتى در حق او ندارد
اين به نوبه خود نشانه اين است كه آن شخص مورد وثوق و اطمينان است
)) .
377 : راوى دعاى ندبه كه معاصر امام نبوده چگونه دعا را نقل
مى كند؟
كسى ادعا نكرده كه بزوفرى اين دعا را بدون واسطه از امام نقل كرده است . و آيا لازم
است هر كسى كه روايتى را از امام نقل مى كند معاصر با امام باشد؟
ما اطمينان داريم كه اين دعا يا با سند در كتاب بزوفرى روايت شده ولى ديگران كه از
آن كتاب نقل كرده اند از باب مسامحه آن سند را حذف كرده اند ، و يا اينكه بزوفرى از
آنجا كه دعا را معروف و مشهور ديده احتياجى به ذكر سند نديده است ؛ زيرا همان گونه
كه در اين زمان معروف و مشهور است در عصرهاى گذشته نيز چنين بوده است . خصوصا آنكه
متن آن با آيات قرآن و روايات ديگر سازگارى تمام دارد.
378 : (( محمد بن مشهدى
)) راوى با واسطه دعاى ندبه كيست ؟
از كلمات آيت الله خوئى رحمة الله عليه به نقل از شيخ حر عاملى به دست مى آيد كه
مراد از محمد بن مشهدى ، محمد بن على بن جعفر است .
(1022)
ولى مرحوم حاجى نورى در (( خاتمه مستدرك ))
در اين باره مى گويد: (( مراد از محمد بن مشهدى ، محمد بن
جعفر بن على بن جعفر مشهدى است كه از وى به عنوان (( حائرى
)) نيز ياد شده است . ايشان يكى از راويان ابى الفضل شاذان
بن جبرئيل قمى است . او همچنين با دو واسطه از شيخ مفيد روايت نقل مى كند
)) .
(1023)
به هر حال او هر كه باشد شخصى قابل اعتماد و مورد وثوق و جليل القدر است كه توصيف و
مدح وى در كتب رجال آمده است .
379 : (( محمد بن على بن ابى قره
)) راوى ديگر دعاى ندبه كيست ؟
او از جمله راويان صاحب كتاب و مورد اعتماد است . نجاشى درباره وى مى گويد:
(( ... او ثقه بوده و روايات فراوانى شنيده و كتابهاى بسيارى
تاءليف كرده است . وى كسى بود كه كتاب ها را ورق به ورق براى اصحاب اماميه مى خواند
و همواره در مجالس با ما بود )) .
(1024)
از آنجا كه نجاشى اجازه نقل كتاب هاى ابن ابى قره را از وى داشته است لذا مى توان
او را از مشايخ اجازه مرحوم نجاشى دانست .
380 : ابن مشهدى دعاى ندبه را چگونه از محمد بن ابى قره نقل
كرده است ؟
از آنجا كه محمد بن جعفر مشهدى معاصر محمد بن ابى قره نبوده است لذا مى توان آن را
اين گونه توجيه كرد:
1- شيخ مشهدى معمر بوده و لذا محمد بن ابى قره را درك كرده است .
2- اگر چه خبر ارسال دارد ولى ابن مشهدى به نقلش از محمد بن ابى قره يقين داشته است
.
3- ابن مشهدى دعا را از كتاب مزار ابن ابى قره نقل كرده است ، زيرا مطابق نقل صاحب
رياض ابن ابى قره كتابى به نام مزار داشته است .
381 : آيا درباره محمد بن حسين بن سفيان بزوفرى معروف به ابن
مشهدى توثيقى رسيده است ؟
او از شاگردان احمد بن ادريس به شمار آمده و از او روايت نقل كرده است . و از آنجا
كه شيخ مفيد از او روايت نقل كرده مى توان او را از مشايخ شيخ مفيد دانست .
درباره وثاقت وى بايد گفت هر چند پيرامون بزوفرى در كتب رجال توثيق خاصى وارد نشده
است ولى از آنجا كه از مشايخ روايى شيخ مفيد بوده و در موارد زيادى براى وى رضا و
رحمت خداوند را طلب كرده است مى توان بدون ترديد گفت : قواعد توثيق عام شامل حال وى
مى گردد.
382 : دعاى ندبه از كدامين امام است ؟
ظاهر اين است كه اين دعا از جانب امام صادق عليه السلام انشا شده است همان گونه كه
مرحوم مجلسى به آن حضرت نسبت مى دهد. و اما اينكه در برخى از مصادر اين گونه آمده
است كه اين دعا براى صاحب الزمان است ممكن است اين گونه توجيه كنيم كه اين دعا
دعايى است كه براى وجود مقدس امام زمان عليه السلام انشا شده است نه اينكه اين دعا
از طرف آن حضرت انشا شده باشد.
هر چند برخى خواسته اند احتمال اول را به خاطر ناسازگارى برخى از مضامين دعا با
صدور آن از جانب امام صادق عليه السلام مردود سازند ولى براى اهل تحقيق روشن است كه
اين اشكالات قابل توجيه است ، زيرا نظير چنين مضامينى در موارد ديگر از امام صادق
عليه السلام و ديگر ائمه عليهم السلام نيز نقل شده است .
(1025)
و نيز احتمال دارد كه بزوفرى از پدرش حسين بن على بن سفيان كه از علما و راويان
بزرگ قرن چهارم كه هم عصر و زمان غيبت صغرا بوده نقل كرده و او هم به وسيله نواب
اربعه از راه مكاتبه و توقيع با امام زمان عليه السلام در ارتباط بوده و اين دعا را
در كتاب خود آورده و سپس به دست فرزندش ابو جعفر بزوفرى رسيده است .
383 : آيا دعاى ندبه انشاى برخى از علماى شيعه است ؟
ممكن است برخى اشكال كنند كه اين دعا انشاى برخى از علماى شيعه بوده است ولى اين
احتمال از جهاتى باطل است :
1- بزوفرى در ادامه روايت اين چنين آورده است :
و يستحب اءن يدعى
به فى الاعياد الاربعة . ظاهر اين كلمه مى رساند كه اين دعا از جانب معصوم
صادر شده است زيرا محكوم كردن هر يك از افعال و اذكار به هر يك از احكام خمسه (وجوب
، حرمت ، استحباب ، كراهت و اباحه ) از امور توفيقى است كه فقط بايد از جانب اولياى
معصوم خداوند صورت پذيرد.
2- اينكه براى قرائت اين دعا زمان خاص (اعياد اربعه ) ذكر شده خود دليل بر آن است
كه از جانب معصوم صادر شده است ؛ زيرا در غير اين صورت نمى تواند از چنين ويژگى
خاصى برخوردار باشد.
3- رسم علما چنين بوده كه هر گاه دعا يا زيارتى را خود انشا مى كردند متذكر مى شدند
تا بر مردم مشتبه گردد ، از باب نمونه :
الف : شيخ صدوق در (( من لا يحضره الفقيه ))
زيارتى را براى فاطمه زهرا سلام الله عليها كه از انشاهاى خود اوست نقل كرده و مى
گويد: من آن را در سفر حج در مدينه در كنار قبر فاطمه زهرا سلام الله عليها قرائت
كردم . ولى آن را به اين صورت در اخبار نيافتم ... )) .
(1026)
ب : سيد بن طاووس در (( الاقبال )) مى
گويد: (( فصلى است درباره آنچه آن را ذكر مى كنيم از دعايى
كه آن را انشا كرديم ، آن را هنگام تناول طعام ذكر مى كنيم ))
.
(1027)
ج : و نيز مى فرمايد: (( و اما آنچه هنگام رويت هلال شوال
گفته مى شود ما آن را در كتاب (( عمل الشعر
)) در ضمن دعايى كه انشا كرديم آورديم ، و اين دعا صلاحيت براى تمام ماه ها
را دارد ... )) .
(1028)
و در موارد ديگر نيز در مورد ادعيه اى كه خود انشا كرده چنين تعبيراتى آورده است .
(1029)
4- ابن مشهدى در (( المزار )) مى
گويد: من در اين كتاب خود از فنون زيارات ، اخبارى را جمع كردم كه به واسطه راويان
ثقه و مورد اعتماد به سادات متصل شده اند )) .
(1030)
5- در صورتى كه جمله (( انه الدعاء لصاحب الامر
)) را به معناى انشا از امام زمان عليه السلام بدانيم مى
توانيم آن را از توقيعات حضرت به بزوفرى بدانيم .
384 : چه ارتباطى بين امام زمان عليه السلام با كوه رضوى و
ذى طوى است ؟
امام زمان عليه السلام در عصر غيبت كبرا مكان خاصى ندارد ، نه در كوه رضوى مخفى است
و نه در ذى طوى و نه در سرداب مقدس . آرى برخى از فرقه هاى كيسانيه كه منقرض شده
اند معتقد بودند كه محمد بن حنفيه در كوه رضوى مخفى است . پس چه ارتباطى با اين دو
كوه و امام زمان عليه السلام وجود دارد كه در دعاى ندبه به آن اشاره شده است ؟
پاسخ : قبل از پاسخ اشكال بايد بدانيم كه رضوى و ذى طوى چه مكانى است ؛
ذى طوى اسم مكانى است داخل حرم كه حدود يك فرسخ تا مكه فاصله دارد و از آنجا خانه
هاى مكه پيداست .
(1031)
و رضوى كوهى از كوه هاى مدينه منوره است در نزديكى ينبع ، كه فاصله بين آن كوه تا
مدينه چهل ميل است . در مدح و فضيلت آن كوه رواياتى وارد شده است .
در جواب سؤال فوق مى گوييم : آرى ما معتقديم كه حضرت مكان معين در عصر غيبت ندارد و
روايات و ادعيه اين مطلب را تاءييد مى كند ، ولى اين جمله به معناى آن نيست كه حضرت
در كوه رضوى يا در منطقه ذى طوى مخفى است ، بلكه معنايى كنايى دارد به اين معنا كه
براى حضرت هيچ مكان معينى نيست ، و لذا اين جمله هيچ ارتباطى با عقيده كيسانيه
ندارد.
و اما اينكه چرا اين دو مكان به طور خصوص در اين دعا ذكر شده ، به جهت تقدس و تبرك
اين دو مكان است ، و ثابت شده كه حضرت عليه السلام در اين دو مكان زياد تردد داشته
اند.
و ممكن است كه در ذكر اين منطقه اشاره به اين نكته باشد كه حتى اين دو موضع كه مورد
اهتمام كيسانيه است تحت تصرف امام مهدى عليه السلام و محل تردد آن حضرت است . و يا
اينكه مقصود از ذى طوى مكه مكرمه و رضوى مدينه منوره باشد ، آن گونه كه در كتاب
(( اخبار مكه )) اشاره شده است .
385 : چرا اسامى تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است ؟
گاهى گفته مى شود چرا اسامى تمام امامان در اين دعا ذكر نشده است ؟
پاسخ :
تصريح نشدن به اسامى و عدد دوازده امام از قوت متن آن نمى كاهد. در عين حال گر چه
تصريح به نام هر يك از آنها نشده ولى به طور كلى و اجمالى به مصائبى كه آنها در راه
هدايت خلق متحمل شده اند اشاره كرده است ، آنجا كه مى گويد:
لم يمتثل امر
الرسول الله صلى الله عليه و آله فى الهادين بعد الهادين ... يا آنجا كه مى
فرمايد: فقتل من
قتل و سبى من سبى و اقصى من اقصى .
اين عبارات اشاره به مصائبى دارد كه هر يك از امامان در راه هدايت خلق متحمل شده
اند.
و نيز در جايى ديگر مى فرمايد:
اءين الحسن اءين
الحسين ، اءين اءبناء الحسين ... .