3- انتظار، دعوت به حماسه واقدام
(خوددارى از جنگ، وسيله آمدن ابر مرد نيست. بلكه شخص بايد با حماسه
وارد پيكار شود. بايد سپاه انسانيت مجهز شود، شمشير وسپر بگيرد،
وبى اعتنا به فرياد بزدلان به سوى آينده باشكوه پيش رود، وفضايل آن
نيز فضايل جنگاور پهلوان باشد).
نبايد پنداشت كه انتظار ظهور، وچشم به راه (مهدى موعود) بودن، به
گونه اى، موجب از دست هشتن حركتهاى اصلاحى، وحماسه هاى دينى
واجتماعى است. هرگز چنين نيست. انتظار، دعوت به (نپذيرفتن) است، نه
(پذيرفتن)، نپذيرفتن باطل، نپذيرفتن ستم، نپذيرفتن بردگى وذلت.
انتظار، درفش بنيادگر مقاومت است، در برابر هر ناحقّى، وهر ستمى،
وهر ستمگرى.
مجاهدات خستگى ناپذير و(فَوَرانهاى خونين) شيعه)، در طول تاريخ،
همواره گواه اين است كه در اين مكتب، هيچ سازشى، وهيچ سستى راه
ندارد. شيعه، با حضور در حوزه (انتظار)، يعنى، انتظار غلبه حق بر
باطل، وغليه داد بر بيداد، وغلبه علم بر جهل، وغلبه خرد بر سبكسرى،
وغلبه تقوى بر گناه، وغلبه آگاهى بر كور بينى، همواره، آمادگى خود
را براى مشاركت در نهضتهاى پاك ومقدس تجديد مى نمايد، وبا ياد
تاريخِ سراسر خون وحماسه سربازان فداكار تشيع، مشعل خونين مبارزات
عظيم را بر سر دست حمل مى كند.
در همين فصل خواهيم گفت، كه به شيعه، به عنوان منتظر، دستور داده
اند، كه سلاح خود را هميشه آماده داشته باشند. وچنين هم بايد باشد.
شما اگر منتظريد كه كسى بيايد، وعدالت وداد را بگستراند، معلوم مى
شود به عدالت وداد عقيده داريد. وهر كسى نسبت به هر چه عقيده دارد،
تعهد نيز دارد.
بنابراين، چگونه انسانِ مؤمن ومعتقد به عدالت وداد، ومتعهد نسبت به
اجراى عدالت وداد، خود، در سالهاى سال دوران عمر خويش، ساكت مى
نشيند، وهر ظلم وناحقى را تحمل مىكند، وآرمان اعتقادى وتعهدى خويش
را به كنارى مى نهد، تا پس از سالها وسده ها، ظهور تحقق يابد،
ومصلح موعود بيايد، وعقايد وتعهدات او را تحقق بخشد. چگونه انسان
معتقد متعهّد چنين خواهد كرد؟ وچگونه جامعه مؤمن ومتعهّد چنين
خواهد زيست؟ آنچه مصلح موعود وياران او انجام مى دهند، تكليف خود
آنان است در روزگار ظهور. تكليف امروز ما چه خواهد شد؟ واگر انجام
ندهيم چگونه خواهد بود؟ نه... سستى وسكوت پذيرفته نيست؟ انتظار،
دعوت به حماسه واقدام است، وهدايت به حركت وقيام. وچنانكه گفته
اند: (خود دارى از جنگ، وسيله آمدنِ اَبَرمرد نيست..)..
4- انتظار، نام (قائم) وقيام
چگونه كسانى به خود اجازه مى دهند، كه پاره اى از تعاليم والاى
تشيعِ مقاوم وخونين نگاره را، نامتعهدانه تفسير كنند، واز تشعشع
الهى اين مكتبِ خون وقيام بكاهند.آنان كه مرد ميدان حماسه ها
ومبارزات نيستند، خوب است بگويند: (ما اهل اين اقدامات نيستيم)، نه
كه بگويند: (اينها تكليف نيست). كجا وكى تكليف مسلمان قعود
وذلت بوده است! كجا تكليف مسلمان اين بوده است كه بنشيند تا همه
چيزش بر باد رود، حتى دين وناموسش؟ كجا تكليف مسلمان بوده است كه
زير سلطه كافران واز خدا بى خبران درآيد، با اينكه قرآن كريم فرياد
مى زند:
(ولن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا).(1)
ـ خداوند هرگز نخواسته است كه كافران بر مؤمنان سلطه داشته باشند.
ملتى كه منتظر پيشوايى است كه بيايد وستمگران را براندازد، واز
جمله القاب اين پيشوا، (قائم) است، وانسانِ منتظر هر گاه اين نام
را مى شنود، قيام مى كند، اينگونه ملتى وامتى را چگونه برخى به
قعود وذلت پذيرى سوق داده بودند؟
واكنون نيز چگونه برخى مى خواهند- دوباره- به قعود وذلت پذيرى سوق
دهند، چگونه؟!...
درباره قيام، به هنگام ذكر نام (قائم)، مطالبى ذكر كرده اند، از
جمله اينكه اين احترام موجب توجه خاص آن امام به قيام كننده مى
شود. ليكن حكمت اجتماعى واقدامى آن نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد.
آمادگى افراد، در هر آن، براى (قيام) ومبارزه وجهاد، در راه تحكيم
عدالت جهانى، وحفظ حقوق انسانها واجد اهميتى بسزاست. شيعه منتظر-
بلكه هر مسلمان- در عصر غيبت، بايد همواره داراى چنين هدفى باشد،
ودر راه تحقق آن، به وسايل گوناگون بكوشد، وتا آنجا اين آمادگى را
داشته باشد وابراز دارد، كه هر گاه نام پيشواى قيام (قائم)، ذكر مى
شود به پا خيزد، وآمادگى همه جانبه خويش را نشان دهد، واين آمادگى
را، هميشه، به خود وديگران تلقين ودر خود وديگران تحكيم كند.
در اينجا خوب است به سخنان آيتُ الله سيد محمود طالقانى- رحمةُ
الله عليه- توجه كنيم:
اين دستور قيام، شايد براى احترام نباشد، والا بايد برا ى خدا
ورسول واولياى مكرم ديگر هم به قيام احترام كرد، بلكه دستور آمادگى
وفراهم كردن مقدمات نهضت جهانى، ودر صف ايستادن، براى پشتى بانى
اين حقيقت است.
كوچكترين اثر بدبينى، بى رغبتى به خدمات اجتماعى، ودلسردى از اقدام
به كارهاى عامُّ المنفعه ونيكوست. پس توجه دادن مردم به آينده
درخشان، ودولت حق، ونويد دادن به اجراى كاملِ عدالت اجتماعى،
وتأسيس حكومت اسلام، وظهور يك شخصيتِ خداساخته وبارز، كه مؤسس
وسرپرست آن حكومت ودولت است، از تعاليم مؤسسين اديان است، ودر مكتب
تشيع، كه مكتب حق اسلام وحافظ اصلى معنويات آن است، جزء عقيده قرار
داده شده، ودرباره خصوصيات چنين دولتى توضيحات بيشترى داده اند،
وپيروان خود را به انتظار چنين روزى ترغيب نموده، وحتى انتظار ظهور
را از عبادت دانسته اند، تا مسلمانان حقپرست، در اثر ظلم وتعدى
زمامداران خودپرست، وتسلط دولتهاى باطل، وتحولات اجتماعى بزرگ،
وحكومت ملل ماده پرست، اعم از شرقى وغربى، خود را نبازند، ودل قوى
دارند، وجمعيت را آماده كنند.
وهمين عقيده است كه هنوز مسلمانان را اميدوار وفعال نگاه داشته
است. اين همه فشار ومصيبت، از آغاز حكومت دودمان دنائت ورذالت
اموى، تا جنگهاى صليبى، وحمله مغول، واختناق وتعديلهاى دولتهاى
استعمارى، بر سر هر ملتى وارد مى آمد خاكسترش هم به باد فنا رفته
بود. ليكن دينى كه پيشوايان حق آن دستور مى دهند كه چون اسم صريح
(قائم)، مؤسس دولت حقه اسلام، برده مى شود، به پا بايستيد، وآمادگى
خود را براى انجام تمام دستورات اعلام كنيد، وخود را هميشه نيرومند
ومقتدر نشان دهيد، هيچ وقت نخواهد مرد...(2)
5- انتظار، ابعاد مكتب(1)
(3)
1- بُعد توحيد
يكى از اَبعاد مهم انتظار، كه پيوسته بايد مورد توجه باشد، بُعد
توحيدى آن است. انتظار، در ماهيت خود، انسانِِ منتظر را متوجه مبدأ
عالم، وخداى جهان، وسرچشمه همه هستها وهستيها مى كند. انسان منتظر،
هموراه، چشم به راه فرجى است كه به قدرت مطلقه الهى تحقق خواهد
يافت. منتظران، چشم به راه (مهدى) هستند. مهدى كيستأ بنده خدا،
وخليفه خدا، وولى خدا در زمين، كه به قدرت خدا زنده است، ومشغول
عبادت خدا، وغرق در خدا، وواسطه گرداندن اوضاع جهان است، وروزى به
امر خدا، براى استقرار بخشيدن به دين خدا، ونجات جامعه بشرى، ظاهر
خواهد شد.
ملاحظه مى كنيد كه توجه در اين امر، همواره، به خداى متعال است.
واين بُعد توحيدى انتظار، وتوجه به خدا وطلبِ فرج از درگاه خدا، از
مهمترين اصول اين اعتقاد وباور است. منتظران بايد، هميشه، متوجه
درگاره كبرياى الهى باشند، وروى دل به سوى خدا كنند، واز
پيشگاه لايزال، طلب گشايش وفرج نمايند. اين تعليم را
پيشوايان ياد كرده اند. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى
فرمايد:
افضل اعمال امّتى، انتظار الفرج من الله- عزّوجل.(4)
ـ بهترين اعمال امت من، انتظار رسيدن فرج است از نزد خداى عزيز
جليل.
على (عليه السلام) مى فرمايد:
افضل عبادة المؤمن، انتظار فرج الله.(5)
ـ بهترين عبادات مؤمن، چشم به راه فرج خدايى داشتن است.
2- بُعد نبوت
بُعد ديگر انتظار، توجه به پيامبران ومكتب پيامران، وتجديد عهد با
آنان است، وهمچنين توجه به مقام هدايت پيامبر اكرم(صلى الله عليه
وآله وسلم). منتظران، چشم به راه كسى هستند كه در او صفات واثار
پيامبران گرد آمده است، وهنگامى كه ظاهر گردد، آن آثار در او ديده
خواهد شد. هر كس دوست دارد آدم، وشيث، ونوح، وابراهيم، وموسى،
وعيسى، وداود، وسليمان، ويوسف(عليه السلام) و...و محمد(صلى الله
عليه وآله وسلم) را ببيند، مى تواند آنان را در (مهدى) ببيند.
او مى آيد تا آرمان پيامبران را تحقق بخشد، وتا دين خدايى را
بگستراند، ونداى توحيد را به همه سوى ببرد.
مهدى، از اهل بيت پيامبر است. او فرزند فاطمه(عليه السلام)، ونواسه
محمد(صلى الله عليه وآله وسلم) است. او فرزند على(عليه السلام)
وحسين(عليه السلام) است. او دوازدهمين وصى وجانشين پيامبر است. چون
ظاهر گردد، پرچم پيامبر را در دست گيرد، وبه سنت پيامبر عمل كند.
نخستين اصحاب او 313 تن خواهند بود، به شماره اصحاب پيامبر در جنگ
(بدر). پيامبر اكرم،از آمدن او خبر داده، ودرباره او بسيار سخن
گفته است. چون او آشكار گردد، دين جدش پيامبر را رواج دهد وحاكم
سازد.
مى نگريد كه اينها همه، توجه دادن به اصل نبوت، وتأكيد بر مقام
پيامبر اكرم است. وهمه ياد كردن اعتقادى ومكتبى پيامبران است. در
احاديث نيز، به اين مسائل اشاره شده اسا،ـ وبطور دقيق، رابطه مسئله
مهدى وغيبت وانتظار، ورابطه ايمانى منتظران مهدى، با نبوت
وپيامبرى، ذكر گشته است، از جمله، در اين سخن امام جعفر صادق(عليه
السلام):
هر كس از شما، در حال انتظار حاكميت دين خدا درگذرد، مانند كسى است
كه در خدمت قائم باشد، ودر خيمه او... نه بلكه مانند كسى است كه در
ركاب قائم بجنگد، نه به خدا سوگند، بلكه مانند كسى است كه در ركاب
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) شهيد شده باشد.(6)
اين تعاليم همه، توجه دادن به اصل مهم نبوت است، وياد آن وتأكيد بر
آن.
3- بُعد قرآن
امر مهم ديگرى كه هر منتظرى بايد متوجه آن باشد، كتاب خدا وقرآن
كريم است. مهدى، زنده كننده همه احكام قرآن است. انسان منتظر،
همواره، اين آرمان را در دل زنده مى دارد، كه روزى با ظهور
جهانگيرِ مهدى آل محمد (صلى الله عليه وآله)، وآخرين خليفه آورنده
قرآن، احكام قرآن جارى شود، وقرآن در سراسر جهان حاكميت يابد،
وكتاب آسمانى، برنامه زندگى انسان زمينى گردد- چنانكه اين موضوع،
در احاديث بسيار، آمده است.
بدينگونه، توجه به قرآن كريم ونورانيت وهدايت قرآن نيز، جزء مسائل
عمده انتظار است.
4- بُعد امامت
اعتقاد به امامت نيز در انتظار بخوبى روشن است. مهدى، وصدّيقين،
وخاتم ائمه طاهرين است. امامان پيشين، يكايك او را ياد كرده اند.او
فرزند آنان، ويادگار ايشان، وادامه دهنده راه آنان است. مهدى، مظهر
قائم جارى امامت است، وقطبنماى حركت دراقيانوس بزرگ هستى، ومشعل
راه حيات وتكليف. وجود مهدى، وانتظار ظهور او، بزرگترين تأكيد است
بر اصل اعتقادى امامت ورهبرى. اين امر در قرآن نيز ياد شده است،
وادامه آن، در (سوره قدر)، مطرح گشته است- چنانكه در فصل هشتم ياد
شد.
در احاديث نيز تأكيد بسيار شده است بر شناخت امام وخطّ امامت، در
دوران غيبت. امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:
امام خود را بشناس! اگر امام را شناختى، چه ظهور، زودتر اتفاق افتد
يا ديرتر، به تو زيانى نمى رساند.(7)
همچنين در احاديث وتعاليم ائمه طاهرين (عليه السلام)، تأكيد شده
است بر اينكه در عصر غيبت، راه امامان را بپيماييد، از تعاليم
واحكام آنان پيروى كنيد، به تولّاى آنان(قرار گرفتن در خطّ آنان
ودوستان وپيروان آنان)، چنگ درزنيد، واز دشمنان ومخالفان آنان
وقرار گرفتن در خط مخالفان آنان وقرار گرفتن در خط مخالفان تبرّا
جوييد، وكناره گيريد.
5- بُعد عدل
بُعد عدل ودادگرى، وتوجه به آن نيز در مسئله انتظار، بسيار روشن
است. انتظار مهدى، انتظار ظهور عدل است، عدل جهانى، عدل آفاقى
وانفسى.
مهدى مظهر اسماء الهى است، از جمله اين دو اسم مبارك: (يا عدل يا
حكيم). مهدى تجسم اعلاى حق، وتحقّق والاى عدل است. اوست كه جهان
آكنده از بيداد را آكنده از داد مىسازد، وعدل خدايى را در همه جا
وهمه سوى سرايت مى دهد. واو مظهر دادگرى فراگير است- چنانكه در فصل
دوم ياد كرديم.
بطور كلى، تداعى موضوع عدل وعدالت وجهانگير شدن آن، از انتظار جزء
بديهيات است. انتظار، يعنى چشم به راه امامى داشتن كه چون بيايد
جهان را از عدل وداد مملو سازد، از آن پس كه از ظلم وجور مملو شده
باشد.
6- بُعد معاد
معاد، بازگشت انسان به نزد خدا، وورود به جهان پايدار، وشروع زندگى
اصلى وحيات خالص است. مرگ دروازه اين راه است. انسان از هنگام
احتضار (يعنى حاضر شدن مرگ ورسيدن مقدمات مرگ)، در جريان حيات بعدى
خويش قرار مى گيرد، وعالم ديگر او آغاز مى گردد. انسان با مرگ، هست
مى شود، از هستى مخلوط وناقص وناپايدار به هستى خالص وكامل وپايدار
منتقل مى گردد. از قطار سريع السير زندگى در اين جهان، به ايستگاه
رسيدگى به كارنامه دوران سفر پا مى نهد، وسپس وارد شهر زندگى
هميشگى مى شود. دوران حيات انسان، يك كلاس است ويك امتحان، مرگ
اعلام ختم جلسه امتحان است. رستاخيز، روز نمره خوانى است واعلام
نتيجه...(8)
به هر حال، در امر انتظار، اصل اعتقادى بسيار مهم (معاد)، وبازگشت
مسئولانه به نزد خداوند، همواره حضور دارد. اين حضور در سه جهت
نمودار است:
جهت اول: اينكه مهدى(عليه السلام)، به هنگام ظهور، ستمگران را كيفر
مى دهد، وظالمان را به سزاى اعمال خود مى رساند، ومؤمنان را عزيز
مى دارد، ورحمت الهى را به سزاواران مى چشاند. واين خود نمونه اى
است از چگونگى معاد ورستاخيز.
جهت دوم: اينكه به هنگام ظهور
مهدى، گروهى از پاكان وپليدان به جهان باز مى گردندد، وبه تعبير
قرآن كريم: (از هر امّتى، دسته اى را باز مى گردانيم) (ويوم
نحشر من كلّ امّة فوجا).(9)
واين خود قيامت صغرايى است، ونشانه اى است براى قيامت كبرى.
جهت سوم: اينكه ظهور مهدى(عليه السلام)، از (اشراط ساعت) است،
يعنى: علائم قيامت. يكى از علائم ونشانه هاى حتمى قيام قيامت وفرا
رسيدن رستاخيز، ظهور مهدى(عليه السلام) است. مهدى پيش از قيامت مى
آيد، وتا او نيايد وحكومت عدل را در جهان بر پاى ندارد، عمر جهان
به سر نمى برد، وقيامت برپا نمى گردد.
بدينسان مى نگريم كه مسئله انتظار موعود، روابطى بسيار عميق با اصل
اعتقادى معاد دارد. وبدينسان مى نگريم كه (انتظار)، شاخص منوّر
ابعاد عقايد حقّه است.
6- انتظار، ابعاد مكتب(2)
ياد كرديم كه انتظار، هم حافظ ابعاد عقيدتى مكتب است، وهم حافظ
ابعاد عملى مكتب. در اينجا، به چند بُعد، از ابعاد عملى اشاره مى
كنيم:
1- بعد ديندارى
از ويژگيهاى انسان منتظر، ديندارى است وديانت پيشگى. جز اين نمى
توان تصور كرد. انمسان، در دوران غيبت، بايد با مواظبت بيشتر، به
امر دين خود، وبه ديندارى وصحت اعمال خود بپردازد، وار هر گونه
سستى، انحراف وفتور دورى گزيند. واگر ابتلايى يافت، بزودى بازگردد،
ودر خط صحيح قرار گيرد، وبه امام توجه وتوسل جويد. امام صادق(عليه
السلام) مى فرمايد:
براى صاحب الامر غيبتى طولانى است. در اين دوران هر كسى بايد تقوى
پيشه سازد، وچنگ در دين خود زند.(10)
2- بعد پارسايى
انسان منتظر حكومت على وار مهدى موعود، علاوه بر تدين وتقوى، بايد
پارسا باشد، وخود را چنان كه آن پيشوا دوست دارد، بسازد وبدارد،
وبه او وياران او شباهت به هم رساند، تا- به لطف خدا- در شمار آنان
به حساب آيد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
هر كس خوش دارد، در شمار اصحاب قائم باشد، بايد چشم به راه باشد،
وپارسايى پيش گيرد، وكردار با ورع داشته باشد.(11)
در حديثى ديگر، امام محمد باقر (عليه السلام)، مى فرمايد:
تقوى پيشه سازيد، وبار سنگين انتظار را، به كمك ورع وپارسايى به
منزل رسانيد، وبا كوشش بسيار در عبادت واطاعت خدا.
هر يك از شما دينداران، هنگامى غرق شادمانى مى شويد كه به آستانه
ورود به جهان ديگر پا نهيد، ودوره دنيا را سپرى كنيد. آنجا
چشمانتان به نعمت الهى، وكرامت خدايى، وبهشت جاودانى روشن مى گردد.
آنجاست كه همه اندوهها از ميان مى رود. وآنجاست كه مى بينيد راهى
كه شما بپيموديد حق بوده است، وراهى كه مخالفان شما پيموده اند
باطل...(12)
3- بعد تقيد مكتبى
يكى
از ابعاد مهم، در فلسفه عالى تشيع، تقيد دقيق به مكتب وخط مكتب
است. در صخره استوار اعتقادات شيعى، صخره خون بنياد صلابت شعار،
هيچ خراشى ورگه اى غير اصيل پذيرفته نيست. تولّى وتبرّى همين است.
متابعت عاشقانه از حق ورهبر حق، ومخالفت خصمانه با ناحق ورهبر
ناحق.
اين
تقيد مكتبى، وصلابت اعتقادى، وحماسه دارى دينى، وسازش ناشناسى خطى،
از ويژگيهاى رهروان راه سرخ تشيع علوى است:
ومالى
الاّ آل احمد شيعة *** ومالى الاّ مشعب الحق مشعب.(13)
ـ من پيرو آل محمدم، نه كسى ديگر، وراهسپر راه بر حق حقم، نه
راهى ديگر...
اين
است شعار شيعه، در طول تاريخ، درآوردگاهها وميدانها، در تبعيدها
وزندانها، در خونها وحماسه ها، در آتشها وشعله ها، در فريادها
وخروشها... وچنين خواهد بود، تا آن هنگام، كه اين فرياد، در جام
زرين خورشيد بريزد، وجهانگير گردد...
منم بنده اهل بيت نبى *** ستاينده خاك پاى وصى
براى
زادم وهم بر اين بگذرم*** چنان دان كه خاك پى حيدرم.(14)
انسانيت،
ورعايت ارزش انسان، تنها وتنها در تعاليم على وآل على جلوه گر است،
وانسان آگاه از اين تعاليم، فدايى اين راه است، ودشمن هر راه ديگر.
دوستى على وآل على، دوستى انسان وانسانيت است، ودشمنى با على وآل
على، دشمنى با انسان وانسانيت.
وانسان
منتظر مهدى آل محمد(صلى الله عليه وآله) چنين است، د رخطّ آنان
است، وجدا وبدور، وبلكه خصم هر راه ديگر، وهر خطّ ديگر. اين است كه
پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد:
خوش
به حال منتظرانى كه به حضور (قائم) برسند، آنان كه پيش از قيام او
نيز پيرو اويند، با دوست او عاشقانه دوستند وموافق، وبا دشمن او
خصمانه دشمنند ومخالف.(15)
يار صفحة:
(2) مجله(مجموعه حكمت)، شماره 1 و2، سال 3.
(3) در اين انتظار عظيم وشكوهمند، ابعاد استوار مكتب نيز حضور
دارد، هم ابعاد عقيدتى وهم ابعاد عملى. در اينجا به
اَبعادِ عقيدتى اشاره مى كنم، ودر بخش آينده، به ابعاد
عملى.
(4) (اكمال الدين)، ج 2، ص 357-358، (بحار الانوار)، ج 52، ص
128.
(5) (المحاسن)، برقى، ص 262، (بحار الانوار)، ج52، ص 131.
(6) (المحاسن)، (بحار الانوار)، ج52، ص 126.
(7) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52، ص 141.
(8) صفحه 215 را نيز ببينيد.
(10) (الغيبة)، نعمانى،(بحار الانوار)، ج 52، ص 135.
(11) (الغيبة)، نعمانى، (بحار الانوار)، ج52، ص 140.
(12) (الغيبة)، نعمانى،(بحار الانوار)، ج52، ص 140.
(13) از ابيات قصيده بائيه(هاشميات)، از كميت بن زيد اسدى، در
گذشته سال 126 هجرى قمرى.
(14) از شاعر بزرگ، وحماسه سراى كهن، حكيم ابو القاسم فردوسى.
(15) (الغيبة)، شيخ طوسى،(بحار الانوار)، ج52، ص 130.