قال النبىّ
صلى اللّه عليه و آله :
من انكر خروج
المهدى فقد كفر بما انزل على محمّد
پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و
آله فرمود :
كسى كه خروج ـ و قيام جهانى ـ
مهدى را انكار نمايد ، پس محققًا بدانچه ـ از طرف خداـ بر محمّد نازل شده كفر ورزيده
قال رسول
اللّه صلى اللّه عليه و آله :
من كذّب بالمهدى
فقد كفر
رسول خدا صلى اللّه عليه و
آله فرمود :
كسى كه مهدى را دروغ پندارد و
تكذيب كند ،
پس بدون شك گرايش به كفر جسته
بسمه تعالى
مهدى منتظر(عليه السلام) و نخستين مطرح كننده آن در اسلام
با مرورى بر مصادر حديثى ، تاريخى ، عقيدتى ، وتفسيرى شيعه وسنى بدين
حقيقت پى خواهيم برد كه نخستين كسى كه موضوع مهدى منتظر و قيام جهانى او را
مطرح و ايراد كرد و حتى مشخصات خانوادگى و پدران و اجدادش را آنچنان دقيقا
اعلام نمود كه زمينه سوء استفاده مهدى هاى ادعائى و دروغين را از عنوان « مهدى
منتظر » خنثى و منتفى نمود ، همانا شخص پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله
بود .
آرى حضرتش همانند ديگر شئون سرنوشت ساز اسلامى ، بر اساس وحى الهى ، مسئله
مهدويت را پايه گذارى فرمود و نيز با ايراد يك سلسله علائم و نشانه هاى ظهور و
ويژگيهاى محلى و تاريخى قيامش ، مسلمانان را هشدار داد كه هم به موقع منتظر و
آماده ظهور و قيام « حضرت مهدى واقعى » باشند .
هم فريب مهدى هاى دروغين وساختگى شيطان صفت و رياست طلب رانخورند ، وهم به
اباطيل و گفته هاى خلط مبحث كننده گان حقايق دينى با افكار مغرضين و مستشرقين
يهودى و مسيحى ترتيب اثر ندهند .
براين اساس همانطوريكه اشاره شد با مراجعه به مصادر دست اول روايتى ،
تفسيرى ، كلامى و تاريخى هريك از مذاهب سنى و شيعه شكى نخواهد بود كه رسول
خدا(صلى الله عليه وآله) بعد از طرح و ايراد مسائل خدا شناسى ، پيامبر شناسى و
اصل مسئله امامت و خلافت بعد از خود ، بيش از هر مسئله عقيدتى و عملى و اخلاقى
روى موضوع اخرين خليفه « برحق بعد از خود ويگانه مصلح جهانى » يعنى موضوع مهدى
منتظر و دوران ولادت و كودكيش و از آن پس دوران هاى غيبت صغرى ، غيبت كبرى ،
ظهور و قيام جهانى و چگونگى حكومتش ، تكيه نمود .
بطوريكه بخش مهم و غير قابل انكارى از احاديث و فرموده هايش پيرامون شئون
حضرت مهدى موعود منتظر خلاصه شده ، و اضافه بر محتواى مصادر فراوان و منابع
بيشمار حديثى و تاريخى و عقيدتى كه بخشى از هريك مختص به ذكر احاديث « مهدى
منتظر » است ،
تنها تعدادى بيش از يكصد و پنجاه جلد كتاب و رساله با حجم هاى مختلف و
سبك هاى گوناگون ، هريك بيانگر ده ها و صدها روايت از رسول خدا ( ص ) در باره
شئون حياتى ، خانوادگى ، شكل وشمايل ، و مقام امامتى « امام مهدى منتظر
مى باشد ، كه به قلم علما و دانشمندان روحانى و اساتيد دانشگاهى اهل تسنن تنظيم
و ارائه شده و بسيارى از آنها هم چاپ و منتشر گرديده و از اين پس فهرست اسامى
آنها به نظر خواهد رسيد ، و چه بهتر جهت آگاهى اجمالى به كتابهاى زير مراجعه
شود(
[1]
) .
براين اساس بطور خلاصه از جمله عقايد حقه اسلامى مورد اتفاق سنى و شيعه ،
هم عقيده به اصل مهدويت در اسلام است و هم عقيده به امامت و خلافت حضرت مهدى
موعود منتظر و قيام جهانى او و برقرارى عدل و داد سراسرى و امنيت همه جانبه و
رفاه همگانى به وسيله او .
در اين رابطه از نيمه دوم قرن سوم هجرى ، ( 5 سال قبل از ولادت حضرت مهدى
حجة بن الحسن ) تا هم اكنون كه دهه دوم قرن پانزدهم را طى مى كنيم بيش از
دوهزار جلد كتاب و رساله و مقاله درحد كتاب و رساله به زبان هاى عربى ، فارسى ،
اردو ، تركى استانبولى ، تايلندى ، انگليسى ، فرانسوى ، روسى و ديگر زبانهاى
مناطق مسلمان نشين بقلم علما و دانشمندان شيعه و سنى تاليف يا ترجمه شده و به
شرح مندرج در كتابنامه هاى نامبرده حداقل نيمى از آنها حتى بطور مكرر چاپ و
منتشر گرديده ، وبالاخره نه هيچ گونه جاى خالى براى مطرح گرديدن مدعيان دروغين
مهدويت و بابيت برجاى گذارده ، ونه سرنخى براى تشكيك افراد مشكك و شيطان صفت
( در اصل مهدويت در اسلام يا در احاديث مورد اتفاق بين شيعه و سنى پيرامون مهدى
موعود حجة بن الحسن العسكرى ع ) و نه زمينه اى براى خلط مبحث ( مستشرقين غربى ،
يا شرقى هاى غرب زده ) مسائل دينى و حقايق اسلامى را با تخيلات و ياوه گوئى .
اما متاسفانه مى بينيم بعضى افراد نه غربى و مستشرق يهودى يا مسيحى و نه يك
مسلمان عادى بى اطلاع از مبادى دينى و نا آشناى با مصادر اصيل اسلامى شيعى و
سنى ، كه يك مسلمان برخوردار از عناوين پرفسورى و استادى از موضع پست رياست
دانشكده الهيات و عقيده شناسى منطقه مسلمان نشين استانبول ــ با اشراف محلى بر
هزاران كتاب خطى و چاپى ويژه مسائل عقيدتى و حديثى وتاريخى شيعه و سنى از طريق
كتابخانه هاى فراوان و پر محتواى تركيهــ از روى بى تفاوتى نسبت به حقايق دينى
و واقعيات اسلامى و بطور خلاصه ( برمبناى رهروى راه مستشرقين يهودى و مسيحى نه
تنها بيگانه از اسلام كه سرسخت ترين دشمنان اسلام ) احاديث پيرامون حضرت مهدى
را با انواع ويژه گى اسلامى و برخوردارى از عاليترين درجه اعتبار ، در درجه
هرچه ضعيف ترِ كمّى و كيفى تلقى نموده و از اين رهگذر عقيده به موضوع مهدى
موعود اسلام را به باد مسخره و انكار گرفته و آن را ناشى از الهام گيرى از يهود
و نصارى وانمود مى كند .
يا ناشى از فشارها و محدوديت هاى سياسى شيعى در قرون اوليه اسلام از قبيل
واقعه كربلا و شهادت امام حسين كه آن را ــ يعنى امر مهدى منتظر را ــ در رابطه
با آن رخدادها اختراع و مطرح كردند .
آرى قرنها قبل از به نمايش درآمدن تعدادى از مستشرقين يهودى و مسيحى شيطان
صفت امثال:
ــ دونالد سن داويت ، مؤلف « عقيده الشيعه » ،بزبان انگليسى ، ( كه
ترجمه عربى آن هم در مصر و هم در عراق منتشر گرديد ) و جهت آگاهى بر
دروغ بافى هاى او چه بهتر مراجعه شود به الغدير علامه امينى ج 3 ص 320 ــ 323 ،
ــ ولهوسن ، مؤلف « الخوارج و الشيعه » ،
ــ فان فلوتن ، ( 1866ــ 1903 م ) مستشرق هلندى و مؤلف « السيادة العربيه و الشيعه و
الاسرائيليات فى عهد بنى اميه » ،
ــ گولدزيهر يهودى ، ( 1850ــ1921م ) مستشرق فرانسوى مؤلف « العقيدة و
الشريعه فى الاسلام » ،
ــ كارل بروكلمان ، ( 1868ــ1956م ) مستشرق آلمانى ومؤلف « تاريخ
الشعوب الاسلاميه » ،
ــ لويس ماسينيون
، ( 1883ــ1962م ) مستشرق فرانسوى ومؤلف آثارى از قبيل
كتب فوق ،
كه با بيگانگى همه جانبه از اسلام هريك موضوع مصلح جهانى اسلام ــ يعنى
مهدى منتظر عج و احاديث پيرامون شئون حياتى و امامتى حضرتش را همانند ديگر
حقايق اسلامى ) مورد تخطئه و تكذيب و خلط مبحث قرار داده و به باد مسخره گرفتند
و نيز قبل از سر از آب درآوردن يك عده مسلمان نماى غرب زده و بى اعتناى به
مبانى دينى و سنت پيامبر ( ص ) و بدور از عالم حديث شناسىــ امثال:
ــ شيخ محمد عبده مصرى ، ( 1266ــ1323 ) مؤلف « شرح نهج البلاغه » !
ــ رشيد رضا مصرى ( 1295ــ1354 ) مؤلف « مجله المنار » و « السنة و
الشيعه » .
ــ فريد وجدى مصرى ، ( 1292ــ1373 ) مؤلف « دائرة المعارف القرن
العشرين » .
ــ احمد امين مصرى ، ( 1295ــ1373 ) نويسنده المهدى و المهدوية » و
« ضحى الاسلام » و « فجر الاسلام » .
ــ سعد محمد حسن مصرى ، شاگرد احمد امين ، نگارنده « المهدية فى الاسلام
منذ اقدم العصور حتى اليوم » .
ــ ابوزهره مصرى ، از زمره علماى جامع ازهر مصر ، مؤلف « الامام زيد » و « الامام
الصادق » .
ــ دكتر احمد محمد على ، مؤلف « دراسة عن الفرق فى تاريخ المسلمين » .
ــ على حسين السائح ليبيائى ، مؤلف مقاله تراثنا و موازين النقد » مندرج در مجله
كلية الدعوة الاسلاميه ليبى شماره 10 ، سنه 1993 صفحه 185 و 205 .
ــ محمد عبدالكريم عنّوم ، مؤلف رساله دكتراى فلسفه به نام « النظرية
السياسية المعاصرة للشيعه الامامية الاثنى عشرية » .
ــ دكتر سلمان بدور ، صاحب « مقدمه » بر رساله عنّوم .
ــ شيخ عبداللّه بن زيد آل محمود ، رئيس شئون دينى و محاكم شرعى قطر ، مؤلف « لامهدى
ينتظر بعد الرسول سيد البشر » .
ــ و
شيخ جبهان در « تبديد الظلام » و جز اينها شيخ . . . و
ابو . . .
ابن خلدون مغربى ( درگذشته
808 ) ، احاديث پيرامون مهدى منتظر را در تاريخش ( ص 555 ) ، فاقد اعتبار كمى و
كيفى وانمود كرد و گفته هاى بى محتواى او براى اكثر مخالفين غربى و شرقى با امر
مهدويت و قيام جهانى مهدى منتظر ، سر نخ خلط مبحث و دروغبافى و انكارحقايق
اسلامى گرديد ، در صورتيكه ابن خلدون يك مورخ نا آشناى با عالَم حديث و حديث
شناسى بوده و هيچ گونه صلاحيت اظهار نظر در اين موضوع را نداشته كه پيشگوئيهاى
پيامبر اكرم( ص ) را پيرامون مشخصات و ويژه گيهاى حضرت مهدى منتظر و قيام جهانى
او در 19 روايت وانمود و تخطئه كند .
همچنانكه حدود سه قرن و نيم پيش از پيدايش ابن خلدون ، ابن حزم اندلسى ظاهرى ( درگذشته 456هـ ) به مخالفت و انكار مسئله مهدويت و
فاقد اعتبار بودن احاديث آن حضرت برخواست ، آن چنانكه عده اى از مخالفين با امر
مهدويت و ولادت حضرت مهدى نيز از نوشته هاى او دم از بيراهه روى و تخطئه موضوع
مهدويت زدند .
و ابن حزم را كتابى است به نام « الفصل فى الملل و الاهواء و النحل » كه
بخشى از آن را اختصاص به بحث درباره حضرت مهدى منتظر داده است .
جالب توجه اينكه ردنويسان بر اين كتاب ها و مقالات و شبهه افكنى ها ، وباز
كننده گان مشت خيانت مؤلفين آنها نه تنها شيعه بودند كه حتى قبل از شيعه علماى
سنى هم به انگيزه اثبات مهدى منتظر و اثبات صحت و برخوردارى احاديث مربوط بدان
حضرت از اعتبار هرچه بيشتر عالم حديث شناسىــ بيكار ننشستند ، بلكه بهترين و
محققانه ترين ردّيه ها را بر آنها نوشته و انتشار دادند و از اين رهگذر مشت
خرابكارى و بيراهه روى مؤلفين نامبرده را باز و بساط دروغبافى و انكار حقايق
پيرامون مهدى منتظر عج را برچيدند ، كه اين جانب با كمبود منابع تحقيقى مربوطه
و مشاغل وقت گير تنها به تعداى از آنها برخورد نمودم و لازم دانستم آنها را به
شرح زير به نظر خوانندگان حق جو برسانم و آنهابدين قرار است:
ردّيه هاى علما و
دانشمندان سنى بر منكرين مهدى منتظر
يا تكذيب كنندگان
احاديث پيرامون آن حضرت
ـ ابراز الوهم المكنون من كلام ابن خلدون ،
ابوالفيض سيد احمدبن محمد بن صديق غمارى ، شافعى ،
ازهرى ، مغربى ، ( درگذشته1380 ) چاپ مطبعه ترقى دمشق 1347 ،
2ـ
ابراز الوهم من كلام ابن حزم ،
احمدبن صديق غمارى مؤلف قبل ، چاپ 1347 مطبعه ترقى
دمشق ،
3ـ الاحتجاج بالاثر على من انكر المهدى
المنتظر ،
شيخ حمّود بن عبداللّه
تويجرى ، از اساتيد دانشگاه اسلامى مدينه ، در رد بر شيخ ابن محمود قاضى قطر در
دو جلد ، چاپ جلد اول 1394 و جلد دوم 1396 در رياض ،
4ـ الى مشيخة الازهر
،
شيخ عبداللّه سبيتى عراقى در رد بر « المهدوية فى
الاسلام » سعد محمد حسن ، چ 1375 هـ دارالحديث بغداد ،
5ـ تحديق النظر فى أخبار الامام المنتظر
،
شيخ محمد عبدالعزيز بن مانع ( 1385 ) پيرامون اثباث
احاديث حضرت مهدى ، و در ردّ گفته هاى ابن خلدون ،
6ـ الجزم ،
لفصل ابن حزم ،
در ردّ ابن حزم است كه بخشى از كتاب « الفصل فى الملل
و الاهوا و النحل » او در تخطئه و تكذيب احاديث مهدى منتظر ميباشد ، و شيخ كاظم
حلى ( متولد حوالى 1300 ) آن را در دوجلد ضخيم تنظيم و چاپ نمود .
]الذريعه 5/104[ ،
7ـ الرد على من كذّب بالاحاديث الصحيحة
الواردة فى المهدى ،
عبدالمحسن العباد ، استاد دانشگاه اسلامى مدينه و عضو
هيئت تدريسى آن ، چاپ مجله دانشگاه شماره 45 ص 297 ــ 328 و شماره 46 ص 361 ــ
383 ،
اين مقاله يا رساله كه بيانگر محققانه ترين بحث حديثى
و تاريخى پيرامون مهدويت و قيام مهدى منتظر است در رد بر كتاب « لامهدى ينتظر
بعد الرسول » شيخ ابن محمود قطرى است و در اصالت مهدويت و قيام مصلح جهانى
خلاصه شده ، هرچند در امر ولادت حضرت و موضوع حسينى بودن آن بزرگوار مخالف با
شيعه و بر خلاف نظر اعترافى بيش از يكصد نفر از علماى سنى مى باشد كه اعتراف به
هر دو موضوع نموده اند ، و اين جانب را در اين زمينه با او خاطره اى است كه در
كتاب « شناخت امام » آورده ام و در اينجا مجال ذكرش نيست ،
8ــ مع الدكتور احمد امين فى حديث المهدى
و المهدويه ،
محمد امين زين الدين چاپ مطبعه دارالنشر نجف اشرف
1371 هـ 1951م ،
9ــ المهدى واحمد امين ،
محمد على زهيرى نجفى ، چاپ اول 1370هـ 1950 م نجف
اشرف ،
اين كتاب هم در رد كتاب نامبرده احمد امين مصرى است ،
10ـ نقد الحديث بين الاجتهاد و التقليد
سيد محمد رضا حسينى در رد بر على حسين سائح ليبى ،
چاپ دوم قم ، 1417هـ ،
11ـ الوهم المكنون فى الردّ على
ابن خلدون ،
ابوالعباس بن عبدالمؤمن ، مغربى ،
12ــ هدى الغافلين الى الدين المبين
،
سيد مهدى صالح كشوان قزوينى ،
اين كتاب در پاسخ به شبهات ابن حزم پيرامون مهدويت
حضرت مهدى خلاصه شده و بسال 1335 از تاليف آن فراغت جسته ،
]كتابنامه حضرت مهدى( ع ) آقاى مهدى پور 2/778[
اكنون مى گوييم: فرموده هاى پيامبر اكرم ( ص ) در
رابطه با موضوع نخستين مطرح كننده بودن امر مهدويت در اسلام و عنايت و اهميتى
را كه پيرامون مسئله امامت ارائه داد در دو بخش خلاصه مى گردد:
بخش اول: ايراد حديث « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليه » و فرازهاى
مشابه بود كه با مطرح كردن آن مرگ هر مسلمان بدون شناخت « امام زمان » زمانش را
تهديد و محكوم به مرگ جاهلى فرمود ، و بطور كلى و قاطعانه امر امام شناسى را
سرنوشت سازترين مسائل اسلامى اعلام كرد.
بخش دوم آن: معرفى امامان بعد از خود بود كه از جمله
مهدى منتظر محمد بن الحسن العسكرى را ( با تمام مشخصات نسبى و خانوادگى و شكل و
شمايل و ديگر ويژه گى هاى محلى و تاريخى و رخدادهاى مربوطه به دوران امامتش )
به عنوان آخرين خليفه و امام برحق و يگانه مصلح جهانى بودن معرفى و اعلام
فرمود.
بر اين اساس با توجه به مقاله پرفسور . . . كه در
انكار احاديث پيرامون مهدى منتظر و سرنخ گرفتن عقيده به او از يهود ونصارى
خلاصه شده ، فهرستوار مى پردازيم به ذكر مسائل مربوط به اصالت اسلامى امر مهدى
منتظر از ديدگاه اهل تسنن كه پرفسور هم خود سنى و ناگزير از پذيرفتن مصادر
مربوطه و تن دادن به اعترافات كتبى صدهانفر از علماى سنى و اساتيد و دانشمندان
اين فرقه مى باشد.
برخوردار
بودن احاديث پيرامون مهدى منتظر(عليه السلام)
از عالى ترين درجه
اصالت اسلامى
با مرورى كوتاه بر مندرجات
تعدادى از كتب اختصاصى امام مهدى منتظر يا كتبى كه بخشى از هر يك از آنها بذكر
احاديث آن جناب اختصاص يافته ، بدين واقعيت پى ميبريم كه حداقل حدود شصت نفر از
صحابه پيامبر اكرم ص احاديث و روايات مربوط به حضرت مهدى منتظر را بلاواسطه از
قول آن بزرگوار نقل و اشاعه داده اند ، كه ما درين مقاله تنها به ذكر اسامى
صحابه مطرح شده در منابع مربوطه اهل تسنن كه تعداد آنها متجاوز از چهل نفر است
اكتفا نموده ، ومى گوييم نقل همين عده از صحابه احاديث « مهدى منتظر » را ،
محكم ترين دليل است بر صحت و تواتر و قطعى الصدور بودن آنها از ناحيه رسول
خدا( ص ) ، واينكه مسئله مهدويت در اسلام و موضوع مهدى منتظر از عميق ترين مايه
اصالت و ريشه اسلامى و از عالى ترين درجه اعتبارحديثى و حديث شناسى برخوردار
بوده ، آنچنانكه ديگر زمينه اى براى تشكيك پيرامون اصل مهدويت و انكار مهدى
منتظر و تخطئه احاديث مربوطه فراهم نبوده و نخواهد بود .
اضافه برين بيش از سى نفر از محدثين و حديث شناسان
درجه بالاى سنى اعتراف به تواتر احاديث مهدى منتظر نموده كه شرحش بنظر
ميرسد ،همچنانكه حداقل بيست و پنج نفر از علماى حديث شناس سنى اعتراف به صحت
وقابل استناد بودن احاديث مهدى منتظر كرده اند و با روى سخن به علما و
دانشمندان سنى مى گوئيم: اگر اين همه كتاب و مصادر و منابع حديثى ، تفسيرى ،
تاريخى ، و كلامى كه بيانگر حقايق مربوطه است صحيح و برخوردار از اعتبار اسلامى
است كه ديگر جاى شبهه اى باقى نمى ماند و زمينه اى براى ايراد اباطيل مطرح شده
وسيله پرفسور . . . نيست و اگر فاقد اعتبار است و مندرجات آنها دروغ و ساختگى
ميباشد پس بايد با خط سرخ كشيدن روى اين كتابها ، آنها را از صحنه آثار اسلامى
و سنت نبوى خارج و از اين پس ديگر مطرح و مورد استناد واقع نشود .
اكنون نخست مى پردازيم بذكر فهرست اسامى صحابه ناقل
احاديث مهدى موعود منتظر و از آن پس به فهرست اسامى معترفين به تواتر آن احاديث
و صحت و قابل استناد بودن آنها:
تذكر
نظر به اينكه از قرار اطلاع آقاى پرفسور روحى قيفلانى نويسنده كتاب
« مذاهب اعتقادى اسلامى در عصر ما » ــ كه متضمن مقاله موضوع بحث تحت عنوان
« مهدى !» است (
[2]
) ــ سنى حنفى مى باشد و معمولا با شيعه غير مربوط بلكه طبعا
ازتشيع دور و از پيروى امام اميرالمؤمنين على(عليه السلام) رويگردان و آن
راباطل مى داند ما هم در نگارش و تنظيم اين مقاله كارى به كار شيعه و استفاده
از منابع مربوط به آن نداشته ،
بلكه سراسر مقاله و صد در صد نقليات حديثى و تاريخى و
اعترافى آن مبنى بر استفاده از منابع مربوطه و معتبر اهل تسنن است ، با ارائه
آدرس دقيق ، تا اگر جناب پرفسور روحى واقعا يك مسلمان سنى است ناگزير در حداقل
هم كه باشد به مندرجات مسلم و بدور از دروغ و دروغبافى منابع اهل تسنن و نيز به
احاديث متواتر و قطعى الصدور نبوى و مطرح شده در آن كتابها تن در دهد و سر
تسليم فرود آورد و از نوشته هاى خود ( مبنى بر سرنخ گرفتن عقيده به مهدى منتظر
در اسلام از عقايد يهود و نصارى و نيز انكار احاديث مربوط به مهدى منتظر عج )
كه غربال شده اباطيل مستشرقين يهودى و مسيحى است عذرخواهى كند ، ودر راستاى
مذهب شناسى آن هم در غالب كتاب كلاسيك دانشگاهى آبروى خود را حفظ و آسيب وارده
بر آن را ترميم نمايد ،
و يا جرأت بخرج دهد و صاف و صريح بگويد: هرچند من
مسلمان سنى هستم ولى مصادر و منابع مربوط بدانها را قبول ندارم و بايد آنها را
در زباله دان تاريخ ريخت تا ديگر مسلمانان تكليف خود را بهتر بدانند.
وگرنه ما با مسلمان نه سنى نه شيعه بلكه بلندگوى
مستشرقين و اشاعه دهنده مزخرفات آنها و جيره خوار بيگانگانِ دشمن اسلام كارى
نداشته و نداريم ،
اما خواه و ناخواه براى آگاهى خوانندگان كتابهاى چنين
افرادى و پى بردن به غرض ورزى و خيانت هاى دينى يا اشتباه كارى هاى اين گونه
نويسندگان ، اين مقاله را تنظيم و به خوانندگان حقيقت جو تقديم ، تا سيه روى
شود هر كه درو غش باشد ، وما هم حداقل دين شرعى و انسانى خود را ادا نموده
باشيم.
آقاى پرفسور روحى نويسنده مقاله « مهدى » اولين سرنخى
كه ارائه داده و خواسته است بر اساس آن و با درجا زدن عقيده به مهدى منتظر را
باطل وبى اساس وانمود كند ، معتقد بودن يهود و نصارى و ديگر فرق غير اسلامى
باشد به مصلح جهانى و انتقام كشنده از ستمگران و خلاصه هر دسته از فرق غير
اسلامى درحال انتظار آمدن او و قيام جهانى اش بسر مى برند و بر اين اساس وانمود
مى كند كه عقيده به مهدى منتظر و انتظار ظهورش فاقد اصالت اسلامى مى باشد و
سرنخ گرفته از عقايد يهود و نصارى و بودائى ها و هندى ها است.
در حاليكه بابررسى كوتاهى پيرامون مايه هاى عقيدتى
عموم اديان و فرق غير اسلامى از ديدگاه قران و ديگر منابع اسلامى و غير اسلامى
بدين نتيجه مى رسيم كه مشتركات عقيدتى مسلمانان با ديگر فرق دينى و مذهبى جهان
فراوان و در حدّ غير قابل انكار است ، ولى بهيچ عنوانى اشتراك عقيدتى دليل بر
بطلان عقايد اسلامى و بيراهه روى مسلمانان نخواهد بود.
از باب مثال مسلمانان در اصل عقيده به خدا و وجود
آفريدگار جهان با يهود و نصارى و حتى با بت پرستان مشتركند ، اما در چگونگى و
كمّ و كيف صفات سلبيّه و ايجابيّه الهى با هم اختلاف دارند.
يهود ونصارى براى خدا قائل به فرزندند ، ولى مسلمانان
به چنين چيزى معتقد نبوده و نيستند.
قران مجيد درباره يهود ونصارى فرمايد:
( قالت اليهود عزير ابن اللّه و قالت النصارى المسيح ابن اللّه )
( توبه ، آيه 30 )
يهود گويند عزير پسر خداست ونصارى گويند مسيح پسر
خداست.
نيز قران فرمايد:
( قالت اليهود و النصارى نحن ابناء اللّه و . . . )
( مائده ، آيه 18 )
يهود و نصارى گفته اند ما پسران خداوند هستيم. . .
نيز قران مجيد فرمايد:
( و قالت اليهود يداللّه مغلولة غلّت ايديهم ولعنوا بما قالوا )
( مائده ، آيه 64 )
يهود گويند: دست خدا مغلول و به زنجير بسته است.
دستهايشان بسته باد و بخاطر اين سخن ملعون و از رحمت الهى دور باشند.
و اين در حالى است كه مسلمانان عقيده به چنين چيزى ـ
كه نشانگر ضعف خدا و محدويت قدرت و اخيتار اوست ـ ندارند.
پس بطور خلاصه اگر اشتراك مسلمانان ــ مخصوصا شيعه ــ
با يهود ونصارى در عقيده به مصلح جهانى به نام مهدى منتظر يا ديگر عناوين دليل
بى اصالت اسلامى بودنِ عقيده به مهدويت است ، نيز اشتراك مسلمانان با يهود و
نصارى در عقيده به خدا و مبدء آفرينش مستلزم بطلان خدا پرستى و عدم اصالت و
ريشه دارى عقايد توحيدى است ، نستعيذ باللّه.
آرى اگر اشتراك در بعضى عقائد حقّه دينى بافرقه هاى
باطل و بيراهه رو موجب بطلان و بهانه تخطئه از آن عقايد حقه باشد ، پس در
صورتيكه افرادى شياد ، فريبكار و رياست طلب از عنوان نبوت و شئون پيغمبرى سوء
استفاده نموده و دعواى نبوت كردند و حتى هزاران نفر مردم فريب خور را فريب داده
و بيراهه بردند ، بايد منكر مقام نبوت و موضوع فرستاده خدا شد و تمام دلائل
عقلى و نقلى مقام نبوت و معجزات او را به باد مسخره و انكار گرفت.
به دليل آنكه موضوع نبوت در بين پيروان پيامبران
دروغين مطرح است و برخوردار از اصالت نيست ، وبه قول شاعر اين رشته سر دراز
دارد كه بايد با اين طرح هرگونه سوء استفاده خائنانه يا جاهلانه ــ ازعناوين و
شئون دينى و مقام نبوت ، خلافت ، امامت ، آيات قرانى ، احاديث نبوى و احكام
مسلمه اسلام ــ تلقى به دليل شود بر بطلان اصل نبوت و خلافت و امامت و بر بطلان
اصل آيات و احاديث و احكام مورد سوء استفاده هاى مختلف و باز نستعيذ باللّه.
در پايان شيخ محمد خضر حسين اين مطلب را بدين گونه
مطرح و پاسخ گفته: كه اگر مردم از فهم حديث نبوى سوء استفاده كردند يا
نتوانستند آنطوريكه بايد وشايد حديث را منطبق با هدف اصلى از ايراد آن نمايند ،
و در نتيجه مفاسدى را به بار آورد ، شايسته و سزاوار نيست كه اين سوء استفاده
يا ناتوانى بر انطباق با هدف ، داعى به شك در صحت حديث شود و بهانه براى انكار
و تكذيب آن(
[3]
).
نيز ناصرالدين آلبانى همين موضوع را با ديگر عبارت
ردّو ايراد نموده كه بخاطر اختصار نيازى به ذكر متن آن نباشد(
[4]
).
در پايان اين مقال مى گوييم: وااسفا به حال يك مسلمان
استادِ متخصص « تاريخ مذاهب اسلامى » كه با عقائد اسلامى اين چنين برخورد
عاميانه يا مغرضانه و جسورانه نمايد و دين و قلم خود را به باد مسخره گيرد و
دست كم تعدادى از شاگردان خود را گمراه نمايد كه بايد در روز حساب پاسخگوى آن
باشد.
حديث
« من مات
ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية »
يا
مهمترين انگيزه و عامل
عقيده به مقام امامت
يگانه مصلح جهانى امام مهدى منتظر(عليه السلام)
يكى از علل و اسباب توجه و اهتمام مسلمانان به اصل
مسئله امام شناسى بطور عموم و به شناخت ائمه بر حق و واجد شرايط همه جانبه
ــ علمى و عملى و اخلاق و تقوائى ــ از جمله امام مهدى منتظر ، محمد بن الحسن
العسكرى بخصوص ، حديث شريف:
« من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة
جاهلية »(
[5]
)
و احاديث مشابه و هم مضمون است كه بموجب آن
سهل انگارى و بى تفاوتى يا سماجت و عصبيّت نسبت بشناخت امام زمان واجد شرايط هر
زمانى تهديد به مرگ جاهلى و منتهى شدن به حشر و نشر با بت پرستان و مشركين
خواهد شد.
و اكنون مى پردازيم به ذكر متن هاى مختلف اين حديث و
از آن پس به ذكر اسناد آن از ديدگاه اهل تسنّن.
بخش اوّل
1 ـ من لم يعرف امام زمانه مات ميتتة
جاهلية.
2 ـ من مات بغير امام مات ميتة جاهلية.
3 ـ من مات ليلة وليس فى عنقه بيعة
امام مات ميتة جاهلية.
4 ـ من مات ولا امام له مات ميتة
جاهلية .
5 ـ من مات ولا بيعة عليه مات ميتة
جاهلية.
6 ـ من مات ولا طاعة عليه مات ميتة
جاهلية.
7 ـ من مات و لم يعرف امام زمانه فليمت
ان شاء يهوديّاً و ان شاء نصرانيّاً.
8 ـ من مات ولم يعرف امام زمانه ، مات
ميتة جاهلية.
9 ـ من مات وليس عليه امام جامع فقد
مات ميتة جاهلية.
10 ـ من مات وليس عليه امام ، فميتته
ميتة جاهلية.
11 ـ من مات وليس عليه امام مات ميتة
جاهلية.
12 ـ من مات و ليس ( ليست ) عليه طاعة
مات ميتة جاهلية.
13 ـ من مات و ليس فى عنقه بيعة مات
ميتة جاهلية .
14 ـ من مات و ليس لامام جماعة عليه
طاعة مات ميتة جاهلية.
15 ـ من مات وليس له امام فميتته ميتة
جاهليه.
بخش دوّم
1 ـ ليس احد يفارق الجماعة شبراً
فيموت ،الا مات ميتة جاهلية.
2 ـ من خالف المسلمين قيد شبر ثم مات ،
مات ميتة جاهلية.
3 ـ من خرج عن الطاعة و فارق الجماعة
فمات ، مات ميتة جاهلية.
4 ـ من خرج من الجماعة قيد شبر ، فقد
خلع ربقة الاسلام من رأسه
5 ـ من خرج من السلطان شبرا ، مات ميتة
جاهلية.
6 ـ من خرج من الطاعة او فارق الجماعة
فمات ، فميتته جاهلية.
7 ـ من خرج من الطاعة و فارق الجماعة
. . .فليس منى ولست منه.
8 ـ من خلعها بعد عهدها ، لقى الله
ولاحجة له.
9 ـ من خلع يدًا من طاعة ، لقى الله
يوم القيامة لاحجة له.
10 ـ من خلع يدا من طاعة مات ميتة
جاهلية .
11 ـ من فارق الجماعة او خلع يدا من
طاعة ، مات ميتة جاهلية.
12 ـ من فارق الجماعة شبرا فمات ،
فميتته جاهلية.
13 ـ من قتل تحت رأية عمية تدعوا عصبية
او ينصر عصبية فقتله ( قتلة ) جاهلية.
14 ـ من مات تحت راية عصبية ، فقتلته
قتلة جاهلية.
15 ـ من مات على غير طاعة مات لا حجة
له.
16 ـ من مات و هو مفارق للجماعة ، مات
ميتة جاهلية .
17 ـ من نزع يداً من طاعة الله و فارق
الجماعة ثم مات ، مات ميتة جاهلية.
18 ـ من نزع يداً من طاعة ، جاء يوم
القيامة لاحجة له.