انتظار عامل مقاومت وحركت

لطف الله صافى گلبايگانی

- ۳ -


مقاومت، در برابر بازگشت به جاهليت

مسلماني که با چنين فکر وعقيده آينده گرا زندگي مي کند، هرگز با گروههاي فاسد ومشرک وخدانشناس همراه نمي شود وتا مي تواند تقدّم ونوگرائي وآينده بيني خود را حفظ کرده، ثابت واستوار به سوي هدف پيش مي رود.

او اطمينان دارد وبه يقين مي داند که بساط ظلم وفساد برچيده شدني است، چون بر جامعه وبر فطرت بشر تحميل است وآينده براي پرهيزکاران وزمين از آن شايستگان است:

(ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين)(2) ، (همانا زمين از آن خدا است وبه هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مي دهد وعاقبت از آن متقين است).

بنابراين مسلمان تسليم ظلم وفساد نمي شود وبا ستمگران ومفسدان همکار وهمراه وهم صدا نخواهد شد.

اين اصل انتظار مانند يک قوّه مبقيه وعامل بقا وپايداري، طرفداران حق وعدالت واسلام خواهان حقيقي را در برابر تمام دستگاههاي فشار، استعباد، جهل وشرک، بشر پرستي وفساد انگيزي پايدار نگه مي دارد وهمواره بر روشني چراغ اميداوري منتظران وثبات قدم ومقاومت آنها مي افزايد وآنان را در انجام وظايف، شور وشوق ونشاط مي دهد.

اين اصل انتظار است که در مبارزه حق وباطل صفوف طرفداران حق را فشرده تر ومقاوم تر مي کند وآنها را به نصرت خدا وفتح وظفر نويد مي دهد وگوش آنها را همواره با صداهاي نويد بخش قرآن آشنا مي دارد:

(قل انتظروا إنا منتظرون)(3) ، (بگو منتظر باشيد که ما هم منتظريم).

(فتربصوا إنا معکم متربصون)(4) ، (منتظر باشيد که ما هم با شما منتظريم).

(فانتظروا إني معکم من المنتظرين)(5) ، (منتظر باشيد که من هم با شما منتظرم).

خاص وعام، وشيعه وسني، از رسول خدا صلي الله وعليه وآْله وسلم روايت کرده اند که فرمود:

(لو لم يبق من الدنيا إلاّ يوم واحد لطوّل الله ذلک اليوم حتي يخرج رجل من ولدي يواطي اسمه اسمي، وکنيته کنيتي يملا الارض عدلاً وقسطاً کما ملئت جوراً وظلماً ، يعني اگر نماند از دنيا مگر يک روز، خداوند متعال آن روز را طولاني فرمايد تا بيرون آيد مردي از فرزندان من که نامش نام من وکنيه اش کنيه من باشد، زمين را پر از عدل وقسط کند، همچنانکه از جور وظلم پر شده باشد).

اين انتظار، ضعف وسستي ومسامحه در انجام تکاليف ووظايف نيست وعذر کسي در ترک مبارزه مثبت يا منفي وترک امر به معروف ونهي از منکر نمي باشد; وسکوت وبي حرکتي وبي تفاوتي وتسليم به وضع موجود ويأس ونااميدي را هرگز با آن نمي توان توجيه کرد.

اين انتظار، حرکت، نهضت، فداکاري، طرد انحراف ومبارزه با بازگشت به عقب وارتداد است; مکتب زنده وسازنده اسلام ومحمد علي وزهرا وحسن وحسين وزين العابدين وجعفر بن محمد وتمام ائمه: واصحاب وياران خاص وپيروان آنها است. اگر نادانان يا مغرضان آن را بطور ديگر تفسير کرده وآن را مکتب کنار رفته ها وکنار گذاشته شده ها، بيچاره ها، مأيوسان، تن به خواري دادگان، چاپلوسان ودين فروشان، معرفي کنند، خود در رديف يهود که مصداق (يحرفون الکلم عن مواضعه)(6) مي باشند، قرار داده اند.

(يا أيها الرسول لا يحزنک الذين يسارعون في الکفر من الذين قالوا آمنا بأفواههم، ولم تؤمن قلوبهم، ومن الذين هادوا سمّاعون للکذب سمّاعون لقوم آخرين لم يأتوک يحرّفون الکلم من بعد مواضعه)(7) ، (اي پيامبر، آنان که به زبان گفتند ايمان آورديم ولي قلبهايشان ايمان نياورد وبه سوي کفر سرعت گرفته اند، تو را ناراحت نکنند وهمچنين آن يهوداني که حرفهاي تو را تحريف کرده وبه دروغ، سخنان فتنه خيز براي قومي که پيش تو نيامده اند، نقل مي کنند، اينان سخنان را ـ مطابق ميل وهواي نفس خود ـ از مواضع اصليش تحريف مي کنند).

ارزش انتظار

(قل کل متربص فتربصوا فستعلمون من أصحاب الصراط السوي ومن اهتدي)(8) ، (بگو همه منتظرند، پس انتظار بکشيد، زود باشد که بدانيد راه راست پويان وکساني که هدايت يافته اند کيانند).

(وقل للذين لا يؤمنون اعملوا علي مکانتکم إنا عاملون، وانتظروا إنا منتظرون)(9) ، (بگو به آنا که ايمان نمي آورند (از راه تهديد) عمل کنيد به حال خود، ما هم عمل مي کنيم؟ ومنتظر باشيد، ما هم منتظريم).

قال الصادق عليه السلام:

(إن لنا دولة يجيء الله بها اذا شاء ثم قال: من سرّ أن يکون من أصحاب القائم فلينتظر، وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر).(10)

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود:

البته که براي ما دولتي است که وقتي خدا خواست آن را مي آورد. هر کس شاد مي شود که از اصحاب قائم عليه السلام باشد، بايد منتظر باشد وبايد کار به پارسائي واخلاق نيک کند ومنتظر باشد.

قال الامام زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام:

(تمتد الغيبة بولي الله عزوجل الثاني عشر من أوصياء رسول الله صلي الله وعليه وآْله وسلم والائمة بعده. إن أهل زمان غيبته القائلين بامامته، والمنتظرين لظهوره أفضل من أهل کل زمان).(11)

امام زين العابدين عليه السلام فرمود:

غيبت ولي خدا ودوازدهمين وصيّ پيغمبر خدا وامامان بعد از پيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم امتداد پيدا مي کند. اهل زمان غيبت آن حضرت که معتقد به امامت ومنتظر ظهور او باشند، از اهل هر زمان برترند.

قال رسول الله صلي الله وعليه وآْله وسلم:

(أفضل العبادة انتظار الفرج).(12)

رسول خدا صلي الله وعليه وآْله وسلم فرمود:

برترين عبادت، انتظار فرج (وپايان نابسامانيها ودشواريها وبي عدالتي ها وظهور دولت حقه حضرت مهدي عليه السلام وبرقراري مطلق نظام اسلامي) است.

ارزش انتظار

بشر در زندگي اجتماعي وفردي، مرهون نعمت انتظار است; واگر از انتظار بيرون بيايد واميدي به آينده نداشته باشد، زندگي برايش مفهومي نخواهد داشت وبي هدف وبي مقصد مي شود.

حرکت وانتظار در کنار هم مي باشند واز هم جدا نمي شوند; انتظار علت حرکت وتحرک بخش است. آنچه مورد انتظار است، هر چه مقدّس تر وعالي تر باشد، انتظارش نيز ارزنده تر ومقدّس تر خواهد بود وارزش مردم را بايد از انتظاري که دارند شناخت:

يکي انتظارش اين است که پايان سال شود ورتبه اي بگيرد وحقوق وجيره اش زياد شود.

يکي ديگر انتظارش اين است که پايان سال تحصيلي برسد، گواهي نامه ومدرکي پيدا کند وبه وسيله آن کار وشغل مناسبي تهيه نمايد.

يکي منتظر است وضعش روبراه شود، تا خوانده تشکيل دهد وهمسري اختيار کند واز تجرد وتنهائي خود را خلاص سازد.

ديگري منتظر است درآمدش بيشتر شود، خانه شخصي، ماشين سواري و... خريداري کند; يا اگر همت ونظرش بلند باشد، بيمارستان يا مسجد يا مدرسه، يا کتابخانه ودار العلمي تأسيس کند.

يک نفر انتظار دارد در فلان مناقصه يا مزايده برنده شود.

خلاصه همه منتظرند; کاسب، منتظر; کشاورز، منتظر; کنتراتچي، منتظر، باغ دار، منتظر; صنعتگر، منتظر; پدر، مادر ومعلم همه منتظرند; بلکه ملتها وجامعه ها وحکومتها همه منتظرند.

رژيمهاي سرمايه داري انتظار دارند که قدرتشان بيشتر گسترش يابد ودنيا را شديدتر به زير يوغ بي رحم استثمار خود بکشند وخون ضعفا را بمکند.

رژيمهاي کمونيستي منتظرند انقلاب کمونيستي همه جا را زير چتر خود بگيرد، وشدت فقر وجنگ واختلاف طبقاتي تحول ايجاد کرده، اوضاع را به نفع آنها عوض کند تا کمونيسم، آزاديهاي فردي وحرمت انساني را در کام خود فرو برد وافراد جامعه مانند يک ماشين يا يک مرکز دامداري که وسايل خوراک وفربه شدن وخوردن وچريدن در آن فراهم شده باشد، منهاي انسانيت زيست کنند.

دانشجويان واقعي ومحققان منتظرند با نيروي تفکر وانديشه، مشکلات علمي را حل کرده وهر چه بيشتر بر دانش ودرک خود بيفزايند وداريره معلومات را توسعه دهند.

پزشک با ايمان منتظر است نتيجه معالجات خود را در بيمارش ببيند.

(قل کل متربص فتربصوا)(13) ، (بگو همه منتظرند، پس منتظر باشيد).

اگر انتظار در اين دنيا که عامل تدريج وتدرّج، تأثير وتأثّر، فعل وانفعال، وگذشت زمان است، از بشر گرفته شود، ديگر ادامه حيات برايش بي لذت وبي معني است.

انتظار است که زندگي را لذت بخش وبا روح وبا معني مي سازد وشخص را به زندگي علاقه مند مي نمايد.

يک درخت تا وقتي انتظار مي رود رشد کند وسايه داشته باشد وميوه بدهد، باقي مي ماند; ولي وقتي از ميوه دادن واز نمو وترقي افتاد، آن را قطع مي نمايند وبه جايش نهالي مي نشانند که تا سالها چشم انتظار به رشد ونمو ميوه آن بدوزند وآن را پرورش دهند وآبياري کنند.

پس همه جهان وهمه جامعه ها وهمه مردم وافراد، تا هستند ودر سراشيبي سقوط وانقراض وفنا ومرگ ونيستي وارد نشده اند، منتظرند وبايد منتظر باشند.

اسلام وانتظار

اسلام که تعليمات وهدايتهايش بر اساس فلسفه هاي عميق وصحيح اجتماعي وواقعي قرار دارد، اصل انتظار ونگاه به سوي آينده را، پشتوانه بقاي جامعه اي مسلمان ومحرک احساسات ومهيّج روح فعاليّت واقدام قرار داده است; وانتظار آينده بهتر، وعصر فتح وگشايش وفرج را برترين اعمال شمرده است ورهبر عظيم الشأن آن در حديث شريف: (أفضل أعمال أمتي انتظار الفرج(14) ، برترين کارهاي امّتم انتظار فرج است)، انتظار فرج را افضل اعمال امت خود معرفي فرموده است.

آن هنگام که پيغمبر بزرگ اسلام صلي الله وعليه وآْله وسلم در حالي که غير از علي عليه السلام وعموي بزرگوارش ابوطالب، از مردها يار وياور ديگر نداشت ومردم را به خدا ودين توحيد دعوت مي فرمود; آن هنگام که دست يافتن بر خزائن کسري وقيصر، آن هم براي مردمي محروم ومستضعف، جزء محالات عادي محسوب مي شد; ودر آن هنگامي که به جاي همکاري وقبول آن دعوت نجات بخش وآزاد ساز توحيدي، از مردم دشنام وناسزا واهانت مي شنيد ورنج وآزار واذيت مي ديد، مردم را به آينده درخشان اين امت نويد مي داد ووعده مي داد که کلمه توحيد را بگوئيد تا رستگار شويد: (قولوا لا اله إلا الله تفلحوا) تا عرب خاضع شما گردد وعجم به شما جزيه بدهد. سوگند ياد مي کرد که گنجهاي کسري وقيصر در اختيار شما قرار خواهد گرفت.

وپيروانش با سرمايه واسلحه انتظار رو به سوي آينده وقدم به پيش قرار داده بود. ودر برابر سيل مخالفت ها وشيطنت ها، قطع ارتباط ها ومحاصره ها، شکنجه ها وآزارهاي بدني مسلح، به مقاومت وايستادگي حتي تا ترک مال وخانه وشهر ومسکن در راه اسلام وهدفهاي توحيد آن، تشويق مي کرد واز پيروزي حق ومغلوب شدن باطل سخن مي راند.

اين انتظار وايمان به اين وعده هاي الهي بود که مسلمانان را در ميدانها فاتح وجانباز وفداکار کرد.

مسلمانان در انتظار اين روزهاي درخشان، آن روزهاي سخت وتلخ وپر از مصيبت را پشت سر گذاشته وجلو رفتند.

قرآن مجيد در آيات متعدّدي مسلمانان را به انتظار آينده گذارده وآينده بهتر را به اين امت نويد داده است وآينده گرائي را تعليم مي فرمايد.

از جمله در اين آيه نويد مي دهد که هرگاه خطر ارتجاع پيش آيد واز مسلمانان، افرادي مرتد وبي دين شوند واز دين برگردند، خدا قوم وگروهي را مي آورد که آنان را دوست مي دارد وآنها خدا را دوست مي دارند، نسبت به مؤمنان فروتن هستند، نسبت به کفار، عزيز وغالب وخوددار وغير قابل انعطاف مي باشند، در راه خدا جهاد مي کنند واز ملامت وسرزنش ملامت کنندگان بيم ندارند; که آيه54 سوره مائده مشعر بر اين مطلب است:

(ياأيها الذين آمنوا من يرتد منکم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبهم ويحبونه أذلة علي المؤمنين أعزة علي الکافرين يجاهدون في سبيل الله، ولا يخافون لومة لائم ذلک فضل الله يؤتيه من يشاء والله واسع عليم).

در اين آيه که خطر ارتداد وبي ديني وباز گشت به سوي کفر وشرک وفحشا وبشر پرستي وسنن ورسوم باطل شده به وسيله اسلام، شده است قيام گروهي مجاهد را که با ارتجاع مبارزه کنند وآن را سرکوب نمايند، نويد داده; ومسلمانان حقيقي را در برابر اين مرض مهلک وخطرناک، با انتظار واعلام آينده سالم وشکست ارتجاع وپيروزي دوستان خدا، مصونيّت بخشيده است.

وآيه: (إنا نحن نزلنا الذکر وإنا له لحافظون)(15) ، (همانا ما قرآن را فرو فرستاديم وخود نيز آن را حفظ خواهيم کرد).

خبر از حفظ قرآن مجيد ورسالت اسلام، واين دين وآئين مقدّس مي دهد ومخصوص به يک دوره وعصر نيست وتا ابد وتا هنگام ظهور حضرت مهدي وتشکيل جامعه جهاني اسلام، اين آيه نويد بخش واميدوار کننده است که در هيچ حال وشرايطي مسلمانان نبايد نااميد باشند، بقاي اين دين بر حسب سنن الهي ووعده هاي خدا ورسول خدا تضمين شده است.

اگر بازگشت به عقب وارتداد ورجعت به جاهليّتي پيش بيايد ودر بين ملل مسلمان صداي افتخار به دوره هاي جاهليّت وزنده کردن رسوم پيش از اسلام بلند سود; واگر به هر شکل ووضع بيگانگان يا افرادي که در شمار مؤمنان بوده وبه ارتداد وفساد روي نهاده اند بخواهند پيشرفت وجهانگير شدن انقلاب الهي اسلام را متوقف کنند، يا از بين ببرند وشعائر اسلام را تعطيل ودر فراموشي اندازند قانون خلقت وصداي وجدان وفطرت واراده اليه، گروهي مصمّم وبا عزيمت را که خدا آنها را دوست دارد وآنها خدا را دوست مي دارند، براي حمايت اين دين وجهاني شدن اين انقلاب وروشن نگاهداشتن اين چراغ برمي انگيزد.

از هنگام رحلت پيغمبر اکرم صلي الله وعليه وآْله وسلم تا حال، تاريخ اسلام مصاديق ونمونه هاي بسياري از آنچه در اين آيه پيش بيني شده است نشان مي دهد وارتداد در صورتهاي مختلف دعوت اسلام را تهديد کرده وبلکه به ظاهر متوقف ساخت; ولي چنانکه در اين آيه خداوند متعال وعده فرموده است، هر مرتبه، ارتداد به وسيله افرادي الهي ومخلص وفداکار سرکوب شده وخطر خاموش شدن صداي دعوت اسلام مرتفع گشت. ارتداد وعقبگردي که پس از رحلت پيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم(16) مخصوصاً در امر خلافت ورژيم حکومتي اسلام پيش آمد ومنتهي به عثمان ها ومعاويه ها ويزيدها، وسائر بني اميّه وبني عباس وستمگران ديگر شد ونظام سياست وحُکم واداره جامعه اسلامي را به نظام حکومتهاي قيصرها وکسري ها برگرداند، ابتدا با مقاومت ومخالفت رسمي افرادي انگشت شمار به رهبري علي وفاطمه زهرا عليهما السلام رو برو شد; وپس از آن اگر چه عقبگرد از دين به مرور زمان گسترش يافت، ولي کساني که از آن بازگشته وبه گروه علي عليه السلام ووفاداران حقيقي انقلاب اسلام ملحق گرديدند زياد شدند وبا قيام مسلمانان انقلاب خواه عليه عثمان، حکومت علي عليه السلام فرهنگ جاهلي را در يک قدمي نيستي وفنا قرار داد; اما بازمانده ووارث حقيقي جاهليّت (معاويه) در باره پرچم اتداد را برافراشت واز آن به بعد اگر چه جاهليّت ريشه کن نگرديد واسلام تا حال به هدفهاي بزرگ خود نرسيده وانقلابش کامل نگشته ودر بين راه است وبايد منتظر آينده بود تا آن مصلح حقيقي ومنظر موعود بيايد وانقلاب اسلام را عالمگير ساخته وحکومت جهاني الهي را تشکيل دهد; ولي همواره تحت تأثير همين تعاليم اسلام وبرنامه انتظار، مبارزه با ارتداد وجاهليّت جريان داشته ودارد ودر صورتهاي مختلف از تسلط کامل وتمام عيار جاهليّت جلوگيري شده است که شهادت سيدالشهدا عليه السلام وقيام مقدّس حسيني عليه بني اميه، کاري ترين ضربتها بر پيکر ارتدادي بود که به وسيله بني اميه رهبري مي شد.

ما در اينجا نمي خواهيم تاريخ اين مقاومتها ومبارزه ها را در عصر بني اميه وبني عباس وادوار مختلف شرح دهيم، واز نقش اهل بيت وبرنامه ها وتعاليم ائمه طاهرين: که بيشتر به صورت مبارزه منفي بسيار دقيق به حملات خلفاء جور عليه موجوديّت اسلام وحقايق واهداف مقدّس اين دين پاسخ داده ومدافعه مي نمايد، چيزي بگوئيم; ولي بايد متذکر شويم که روش مبارزه منفي آنها اکنون هم مؤثرترين روش مبارزه با دشمنان داخلي، منافقان ودشمنان خارجي است ونتايج مهمي نيز داشته است. مثلاً به زندان افتادن امام هفتم حضرت موسي بن جعفر عليه السلام به شدّت، ارکان جاهليتي را که به وسيله هارون ديکتاتور با آن همه قدرت وتوسعه قلمرو حکومت استبدادي نگهداري مي شد لرزاند. بيان کامل اين مطلب، حد اقل به يک کتاب مفصل نياز دارد که فعلاً در پي آن نيستيم.

بلکه فقط مي خواهيم متذکر شويم که انتظار ومثل اين وعده هائي که در اين آيه کريمه وآيات ديگر است، يکي از پايه هاي مهم وزنده مبارزه عليه فساد، در جامعه اسلام بوده، که آن را بايد سر چشمه مقاومتها ومنبع تحرکات ومبارزات ايجابي وسلبي اهل حق با اهل باطل شمرد که مسلمان هيچگاه کار اسلام وانقلاب آن را پايان يافته وتمام شده نخواهد دانست وهمواره به مضمون آيه کريمه (يريدون أن يطفؤا نور الله بأفواههم ويأبي الله إلا أن يتم نوره ولو کره الکافرون)(17) تلاشهاي دشمنان ومنافقان نقش بر آب ونور خدا در اتمام وگسترش خواهد بود.

انتظار جامعه تشيع

مسلمانان عموماً وشيعيان خصوصاً منتظرند که سراسر گيتي را عدل وعلم وتوحيد وايمان وبرابري وبرادري فر گيرد وآن رهبري که وعده ظهور او در قرآن وصدها احاديث معتبر وارد شده است ظاهر شود وآئين توحيدي اسلام را که در شرق وغرب جهان وارد شده است ظاهر کرده وگسترش دهد وامت واحد، حکومت واحد، قانون واحد، نظام واحد تمام افراد بشر را متحد، هم صدا، هم قدم، وبه هم پيوسته سازد.

اين عقيده به ظهور مصلح منتظر، حضرت مهدي موعود، چنانکه در روايات به آن اشاره شده است، شيعه را در جريان زمان براي مقاومت در برابر صدمات ولطماتي که بر هر دعوتي وارد مي شد وآن را متلاشي مي کرد، پرورش داد وفکر شيعه را که فکر خالص اسلامي است وجامعه شيعه را از زوال وانقراض نگاه داشت; وتا امروز اين فکر واين عقيده وايمان عامل بقاي شيعه وپايداري واستقامت اوست.

آن شيعياني که با آن وضع جانگزاي حکومت بني اميه وبني عباس رو برو شده بودند که تمام حيثيّات وشؤون ظاهري واجتماعي آنها الغا شده واز همه مشاغل محروم، ودر همه جا مورد تعقيب وزير نظر جاسوسان حکومت قرار گرفته، وکمترين مجازات آنها زندان بود، تا مجازاتهاي شديد از بريدن دست وپا وزبان وبيني، وشکنجه هاي غير قابل تحمل ديگر، اگر منتظر وآينده بين نبودند واعتقاد به پيروزي حق وعدالت، وشکست باطل وستم نداشتند، با اينکه همه چيز را از دست رفته مي ديدند، هرگز برايشان حال مقاومت باقي نمي ماند وهمه حتي در دل شکست خورده وتسليم مي گشتند واز دگرگون شدن اوضاع، وعوض شدن وورق خوردن صفحه تاريخ نااميد مي گرديدند وريشه هر نهضت وحرکت وپايداري در آنها خشک مي شد.

اما پيغمبر اکرم صلي الله وعليه وآْله وسلم وعلي عليه السلام وعده داده وقرآن مجيد نيز بشارت داده است که اين دين پايدار مي ماند واين راه بسته نمي شود واين نزاع ونبرد حق وباطل، با غلبه ظاهري جباران تاريخ مانند يزيد ووليد وزياد وحجاج وهارون وديگران پايان نمي پذيرد.

وپس از رحلت رسول خدا صلي الله وعليه وآْله وسلم وشهادت اميرالمؤمنين وسيدالشهدا عليهما السلام تا امروز ريشه تمام حرکات ونهضتهاي شيعه ومسلمين عليه باطل واستثمارگران، همين فلسفه اجتماعي انتظار وعقيده به ادامه مبارزه حق وباطل تا پيروزي مطلق بوده است; که مي بينيم هميشه از ميان شکست ها پيروزي هايي آشکار ودر عين ذلت ظاهري، پرتو وشعاع عزت وسربلندي وآقايي نمودار شده واراده ها وهمت ها به حرکت وجنبش در مي آيد وافراد با اراده ومصمم ومتعهد وارد ميدان مي شوند; وهر چه دشمنان حق وعدالت، مسلمانان را مي کشند وبه زندان مي اندازند وهر گونه شکنجه وعذابي را در باره آنها اجرا مي نمايند وآنها را از اجراي قوانين اسلام وبرقرار کردن شعائر ديني با زور وتطميع باز مي دارند وتعليم وتربيتشان ومطبوعات وتبليغات وتمام وسايل ارتباط جمعي ورسانه هاي گروهي را ضد اسلامي ومنحرف کننده مي سازند، در ايران، الجزاير، اندونزي، فيليپين، اوگاندا، اتيوپي، فلسطين ونقاط ديگر باز هم مبارزه ادامه مي يابد تا ملتهائي مثل ايران، الجزاير واندونزي آزاد مي شوند.

اين است فلسفه بزرگ اجتماعي انتظار ظهور واين است يکي از اسرار غيبت حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ واز اين جهت است که ثواب منتظرين مانند ثواب مجاهدين وبلکه شهيدان بدر واُحد است.

واين است که از نظر يک فرد مسلمان در هر شرايط واوضاع نامساعد وناگواري که جلو بيايد، کار اسلام خاتمه يافته تلقي نمي شود وروز اين دين به آخر نمي رسد.

واين است همان فلسفه اي که در اديان گذشته نيز مايه اميدواري پيروان آنها ومشوّق آنان به استقامت وپايداري ومقاومت وجهاد بوده است. ودر حقيقت، انتظار، فلسفه محکم واستواري است که در تمام اديان مورد توجه بوده وبه آن عقيده داشته اند واز سنن ونواميس ثابتي است که همه اديان آسماني در بقاي خود از آن مايه گرفته اند وهمه در انتظار آينده عالي تر وبهتر بوده اند وظهور اسلام، اين دين جامع، به تمام آنها نويد داده شد; تا وقتي خورشيد جهانتاب اسلام طلوع کرد وعالم، وتمام پيروان اديان از انتظار آن بيرون آمدند، در اسلام نيز که آخرين رسالت ها واديان است، مسأله انتظار، اين فلسفه بزرگ در ظهور مصلح ومنجي آخر الزمان ووليّ دوران حضرت مهدي عليه السلام که در بيت رسالت واز فرزندان علي وفاطمه وحسن وحسين، ونهمين فرزند حسين است، خلاصه شد.

عامل بقا

بنا بر اين چنانکه از بررسيهاي عمقيق ودقيق در تاريخ ودر فلسفه اديان، ودر قرآن کريم واحاديث وروايات استفاده مي شود، فلسفه انتظار مانند يک عامل وماده حياتي مهم در تمام اديان آسماني وجود داشته ورمز بقا وموجوديت آنان بوده است واکنون هم از عوامل بقاي جامعه مسلمين است.

ديدگاه وسيع

در ضمن، اين انتظار است که ديدگاه وسيع وافق نظر بلند مسلمانان ومخصوصاً شيعيان را نشان مي دهد.

در حالي که بسياري از مردم وملل ديگر انتظار مي برند که بر ملل ديگر مسلط شده وآنها را استثمار نمايند.

ودر حالي که هر يک از شرق وغرب در انتظار روزي هستند که حريفشان از پا در آيد وجهان مسخّر هوي وهوسشان گردد.

ودر هنگامي که کمپانيهاي بازرگاني وحکومتهاي زير نفوذ آنها انتظار مي کشند دنيا بازار تجارت آنها شود وبشر در عالم اقتصاد برده آنها گردد.

ودر وقتي که گروههاي بسياري در جهان بي هدف امروز در کنار کاباره ها وسينماها وتماشاخانه ها صف کشيده ودقيقه شماري مي کنند ودر انتظارند که در اين اماکن فساد به رويشان باز شود وبه اين ترتيب هستي خويش را تباه مي کنند.

در اين هنگام، مسلمان آگاه وروشن فکر وشيعه متعهد ومبارز، در انتظار روزي است که جهان به زير پرچم حق وعدالت وتوحيد وحکومت جهاني اسلام واحکام خدا در آيد وتمام بي عدالتيها ونابرابريها نابود گردد واين فاصله هاي پوچ از ميان خلق خدا برداشته شود.

مسلمانان انتظار روزي را مي کشند که فقر وبدبختي، وجهل وناداني از سراسر جهان ريشه کن گردد وبينش وبصيرت جامعه، کامل، وافراد صالح ورشيد ودادگر، زمامدار ومصادر امور باشند، واختلافات جغرافيائي وملي وديني، وسياستها ورژيمها ومسلکهاي باطل از بين برود.

اين بينش ومقصد وهدف وانتظار مسلمانان است که خير وسعادت عموم، عصر آزادي، برابري همگان وآسايش ورفاه، علم وترقي، وعدالت ونيک بختي را براي تمام افراد بشر خواهان است.

اين انتظار، شخص را متعهد ومسؤول مي سازد که براي تحقق هدفهاي اسلام وعملي شدن برنامه هاي دين بدون هيچ يأس وضعف وسستي ونااميدي، شب وروز کوشش نمايد وفداکاري کند تا بلکه يک گام به سوي مقاصد متعالي اسلام جلو برود.

اين انتظار، شخص را محکم ومقاوم، با اراده، نفوذ ناپذير، مستقل، شجاع وبلند همت مي سازد.

اين انتظار، لفظ نيست; گفتن نيست; عمل است، حرکت است، نهضت ومبارزه وجهاد است، صبر وشکيبائي ومقاومت است.

نيمه شعبان

نيمه شعبان، عيد انتظار، عيد نور، عيد نهضت وآماده شدن براي جهاد بيشتر، مقاومتهاي سخت تر; وجشن وچراغاني آن، اعلان نشاط، آگاهي، روشني ضمير، توجه منتظران ونمايش شادمانيها وزوال تاريکيها در جامعه جهاني اسلام است.

کسي که منتظر است، بايد به سوي آن رستاخيز عظيم وبي مانند قدم بردارد وآماده شود واز هر فرصتي بهره برداري نمايد، ودين خدا واحکام خدا وآنچه را که به صاحب وقت ووليّ عصر ـ أرواحنا له الفداء ـ انتساب دارد، از مال وجان وفرزند ومقام خود گرامي تر بدارد وبراي حفظ ونگاهداري آن کوشاتر باشد; وبايد جشن وچراغاني وتبليغات وسخنرانيها ومجالس ومحافل نور، اين انتظار حقيقي را در دلها روشن تر سازد وبر نشاط وتعهّد ومقاومت جامعه بيفزايد.

کسي که منتظر است، به معاني بزرگي که از جشن وچراغاني نيمه شعبان در نظر است التفات داشته وهدف ومقصد را فراموش نمي نمايد، وجشن وچراغاني را وسيله سرگرمي قرار نمي دهد; وبه جاي وظائف خطير ومسؤوليتهاي مهمي که در برابر خدا وقرآن وشخص حضرت ولي عصر ـ أرواح العالمين له الفداء ـ واسلام وتشيع دارد، به مراسم خشک وخالي جشن وچراغاني اکتفا نمي کند، واز حقيقت ودرسي که از اين مراسم بايد گرفت غافل نخواهد ماند، تا خداي نخواسته دشمنان يا نادانان، اين مراسم وبلکه اصل انتظار را عوضي تفسير نمايند وآن را عامل سکوت ورکود وترک امر به معروف بشمارند.

اين جشنها وچراغاني ها بايد اعلان وفاداري به اسلام وتصميم محکم به مقاومت در برابر نقشه هاي ضد اسلام، وابراز علاقه به قرآن، ومطالبه حقوق اسلامي، وهم صدايي واتفاق واتحاد باشد.

اين مراسم که در نهايت خلوص صورت مي گيرد، اعلام خواسته هاي حقيقي جامعه، مخالفت همگان با نظامهاي نا مشروع، وموافقت آراي عموم با نظام خالص وصحيح اسلامي است که بايد هميشه ودر تمام مواقع وفرصتها ابراز شود.

والسلام علي ناموس الله الاکبر والامام الثاني عشر أب الوقت، ومولي الزمان الذي هو للحق أمين، وللخلق أمان، مولانا وسيدنا صاحب الزمان أرواح العالمين له الفدا وعجل الله تعالي فرجه وجعلنا من شيعته وأنصاره وأعوانه.

پاورقى:‌


(2) سوره اعراف، آيه128.
(3) سوره انعام، آيه158.
(4) سوره توبه، آيه52.
(5) سوره اعراف، آيه78.
(6) کلامها وسخنان را از مواضع اصلي خود تحريف ودگرگون مي کنند. (سوره نساء، آيه46).
(7) سوره مائده، آيه41.
(8) سوره طه، آيه135.
(9) سوره هود، آيه121.
(10) منتخب الاثر، ف10، ب2، ح9.
(11) منتخب الاثر، ف2، ب24، ح1.
(12) منتخب الاثر، ف10، ب2، ح16.
(13) سوره طه، آيه 135.
(14) تحف العقول عن الرسول، ص37.
(15) سوره حجر، آيه9.
(16) رسول اعظم اسلام صلي الله وعليه وآْله وسلم بر حسب اخبار مستفيض وبلکه متواتر حوض که در معتبرترين جوامع حديث اهل سنت، مثل صحيح بخاري وصحيح مسلم وموطأ مالک ومسند احمد روايت شده است، خبر داد که گروهي از اصحابش پس از وفات آن حضرت بي دين ومرتد گرديده، بازگشت به عقب وقهقرا مي نمايند، وصدق خبر پيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم ظاهر گشت. هنوز جسد اطهر پيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم دفن نشده بود که مرتجعان وارد ميدان شده، وبرنامه هائي را که پيغمبر در امور ولايت ورهبري امت ولزوم تمسّک به کتاب وعترت اعلام فرموده بود کنار گذارده، وسقيفه بني ساعده، نخستين مظهر رسمي اين ارتجاع گرديد; واين همان ارتجاعي است که زهراي مرضيّه ـ سلام الله عليها ـ در آخر خطبه تاريخي در مسجد مدينه آن را محکوم فرمود واز جمله فرمود: (فلما اختار الله لنبيه دار أوليائه، ومأوي أصفيائه ظهرت فيکم حسکة النفاق، وسمل جلباب الدين ونطق کاظم العاوين، ونبغ خامل الاقلّين، وهدر فنيق المبطلين، فخطر في عرصاتکم، وأطلع الشيطان رأسه من مغرزه هاتفاً بکم، فالفاکم لدعوته مستجيبين... ، وقتي خدا جان پيامبر خود را قبض کرد، قومي به عقب برگشته وراه ارتجاع پيش گرفتند وراههاي گوناگون، آنها را گمراه کرد، وبه بيگانه اعتماد کردند وبا غير رحم پيوند نمودند، وسبب ووسيله اي را که مأمور به مودّت ودوستي آن بودند ترک کردند وبنا را از اساسش کنده ودر غير جايگاه خود بنا نمودند).

ودر مکتوبي (نامه 32، صبحي صالح) که به معاويه مرقوم فرموده است پيروانش را که پس از رهبران گذشته اين ارتداد، وارث آنان شد نکوهش نموده ومي فرمايد:

(فجازوا عن وجهتهم، ونکصوا علي أعقابهم، وتولوا علي أدبارهم وعوّلوا علي أحسابهم ، کساني که گرفتار مکر وخدعه معاويه واضلال او شدند، از راه خدا بر کنار گرديده وبه قهقرا برگشته وراه ارتداد وارتجاع پيش گرفته وبه حسبهاي پست وبي مايه والغا شده، اعتماد کردند).

(17) کافران مي خواهند نور خدا را با گفتار جاهلانه خود خاموش کنند ولي خداوند نمي خواهد مگر آنکه نور خود را به پايان برساند اگر چه کافران کراهت دارند. (سوره توبه، آيه32).