انتظار عامل مقاومت وحركت

لطف الله صافى گلبايگانی

- ۲ -


انتظار، عامل پايداري در برابر رهبريهاي فاسد

يگانه يا مهمترين چيزي که مسلمانان را در برابر اين وضع نگاه داشت وآنها را در حال اعتراض به اوضاع وتقاضاي اجراي برنامه هاي اسلامي، شجاع ودلير مي کرد، وعده هاي قرآن وپيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم بود که: اين دين از بين نمي رود وآينده براي اسلام است، اسلام عالم گير وپرچم حکومت توحيد وحق وعدل در سراسر جهان به اهتزاز خواهد آمد.

اين وعده ها بود که مسلمانان را در برابر حوادثي مثل تسلط بني اميّه، جنگهاي صليبي، هجوم چنگيز وبالاخره مثل استعمار قرن اخير، پايدار وشکيبا نگه داشت وسرانجام مسلمانان را عليه آنان به جهاد وپيکار برانگيخت.

اين وعده ها که واقعيت آن را حقايق مسلّم ديني وتاريخي صد در صد ثابت کرده است ودر کتاب (نويد امن وامان) دلائل قطعي آن را نگاشته ايم، همواره به مسلمانان نويد مي داد که دور اسلام وروزگار آن به پايان نمي رسد وحکومتهائي مانند بني اميّه وبني عبّاس، مظهر کمال وپيشرفت ونمايش رژيم سياسي وروش رهبري حق وعدالت اسلام نيستند وبايد در انتظار آينده بود وعقب نشيني نکرد، از مرزها وسنگرها حمايت وحفاظت کرد، تا آن عصر طلائي ودوران حکومت مطلقه حق وعدالت فرا رسد; وموعود آخر الزمان که از دودمان پيغمبر اسلام وفرزندان علي وفاطمه، ونهمين فرزند سيدالشهدا حسين ويگانه فرزند بي مانند حضرت امام حسن عسکري: است ظاهر شود وتمام برنامه هاي اسلام اجرا گردد. دنيا از اين همه اضطرابات روز افزون، ناامنيها، افکار متضاد ورژيمهاي رنگارنگ ظالمانه نجات يافته ودر مهد امن وامان واطمينان واعتماد واتحاد قرار بگيرد.

مسلمان هميشه به سوي آينده مي نگرد وهر وضعي که موجود باشد اگر چه نسبتاً خوب وعادلانه باشد او را قانع نمي کند، آن را نهايت کار وپايان راه نمي شمارد; واگر هم ظالمانه وغير اسلامي باشد، در هر صورت وشرايطي، مسلمان نااميد نمي شود ووظيفه دارد که ظلم وفساد وتجاوز وجهل وخود کامگي واستضعاف را محکوم سازد وبراي حصول هدفهاي اسلام، کوشش وتلاش بيشتر نمايد تا به سهم خود به اسلام عزيز وبه نوع بشر وجوامع متحيّر وسرگردان ومضطرب، خدمتي انجام دهد. ونشستن وتسليم بودن وکناره گيري کردن وتماشاگر صحنه هاي تباهي وفساد وفقر وانحطاط اخلاقي شدن، هرگز در اسلام جايز نيست; وبر مسلمان منتظر ومؤمن ومتعهد روا نمي باشد وبا انتظار ظهور حضرت ولي عصر ـ أرواح العالمين له الفداء ـ وفلسفه انتظار موافقت ندارد.

(وقل اعملوا فسيري الله عملکم ورسوله والمؤمنون) ، (وبگو عمل کنيد، پس به زودي خدا وپيامبرش ومؤمنان، عمل شما را خواهند ديد).(1)

انتظار ووعده الهي

(قال موسي لقومه استعينوا بالله، واصبروا إنّ الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين)(2) ، (موسي به قوم خود گفت: از خدا ياري بخواهيد وشکيبائي کنيد; به تحقيق که زمين از آن خدا است، به هر کس از بندگانش بخواهد، منتقل مي فرمايد; وحسن عاقبت از براي پرهيزکاران است).

(وأورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها التي بارکنا فيها وتممت کلمة ربک الحسني علي بني اسرائيل بما صبروا ودمرنا ماکان يصنع فرعون وقومه وما کانوا يعرشون)(3) ، (وميراث داديم به قومي که ضعيف شمرده شده بودند، خاورهاي زمين وباخترهاي آن را که مبارک گردانيده بوديم. وتمام گرديد کلمه (ووعده) نيکوي پروردگار تو بر بني اسرائيل به سبب آنکه صبر کردند; وويران ساختيم آنچه را فرعون وقومش مي ساختند وآنچه را که افراشته بودند.

مسأله اي که همواره مايه اميد مسلمانان منتظر وهسته مرکزي انقلابات عليه نظامهاي استثمارگر واوضاع ظالمانه بوده وعده الهي به پيروزي نهايي مستضعفين ومحرومين است.

با اينکه مي بينيم زورمندان واستضعاف گران، مخالفان رژيم خود را مي کوبند، در بند مي کنند، به زندان مي اندازند، در خاک وخون مي کشند، باز هم استضعاف شدگان به پا مي خيزند ومسير تاريخ را عوض مي کنند; باز هم سياه پوست آمريکائي وآفريقائي قيام مي کند وحقوق خود را مي طلبد; باز هم اندونزي والجزاير، استعمار را طرد مي کنند وآن را بيرون مي رانند وبه حياتش خاتمه مي دهند.

فلسطيني هاي آواره واز خانه ووطن رانده شده، مي کوشند تا روز اسرائيل ورژيم فاسد نژاد پرست صهيونيسم را ـ با اينکه قدرتهاي بزرگ دنيا پشت سرش وبلکه در کنارش، وبلکه پيش رويش ايستاده اند واز او دفاع مي کنند ـ سياه نمايند، واو را از اراضي مقدّسه وسرزمين هائي که غصب کرده بيرون برانند.

مسلمانان وبويژه شيعيان در طول تاريخ، علي رغم همه مشکلات ومصائب وفشارها، به دليل همين اميد وهمين اعتقاد، سنگر مبارزه را رها نکرده مستمراً به تلاش خود ادامه داده اند.

مسأله اين است که اگر چه ما جهان ووضع جهان را در مسير هوي وهوس وآرزوهاي زير دستان واقويا وطبقه حاکمه، وعليه ضعيفان وزير دستان وطبقه محکوم ومحروم ومظلوم ببينيم; اگر چه جريان دنيا را به کام طبقه اي که در عيّاشي، هرزگي، هوسراني، شهوات وتجملات غرق شده ولوکس ترين زندگيها را دارند، مشاهده نمائيم; واگر چه بسياري از مردم جهان در نهايت فقر وپريشاني، گرفتار بيماريهاي گوناگون ومحروم از حد اقل زندگي يک انسان ـ بلکه يک حيوان که صاحب با انصاف داشته باشد ـ باشند ووحشيانه ترين قدرتها، ملتها وجامعه ها را در زير ضربه هاي ظلم وتجاوز پامال کنند.

مع ذلک تاريخ بر مبناي سنتهاي الهي ووعده خدائي، سرانجام به نقطه اي مي رود که به نفع طبقه محروم وزيان طبقه غاصب وحاکم است; به سوئي مي رود که در آنجا همه نسبت به حقوق متساوي حق، برابر ومساوي ويک شکل ويک رنگ گردند وتمام رنگها وامتيازات پوچ شسته شود واز بين برود وبرتري انسانها فقط بر اساس تقوا باشد.

ستمگران وتجاوزکاران در برابر اين وعده، مانند کسي هستند که بخواهد در جهت مخالف سيلي عظيم شنا کند، که هر چه قوي وشناگر باشد، سرانجام شکست مي خورد وسيل او را به پيش رانده، وخواه وناخواه در مسير واقعي وجهت موافق سيل قرار مي گيرد، يا نابود ومعدوم مي شود.

کساني که عليه متجاوزان واستثمارگران انقلاب مي کنند، اگر فاقد تمام وسائل هم باشند، بهترين وينرومندترين وسيله واسلحه پيروزي آنان اين اميد است که در جهت خواست ورضايت ووعده الهي قرار دارند وقطعاً در مبارزه نهايي پيروزي با آنها است.

آينده جهان در کلام الهي

اين گونه اعتقاد به سنت الهي ـ اگر چه از آن، گاهي بطور صحيح بهره برداري نمي شود وانقلابي نماها هم آن را وسيله قرار مي دهند ـ اصل است وحقيقت; ودر زبان قرآن کريم واحاديث شريفه به تعبيرات وافي وصحيح تر والفاظ کافي تر شرح وبيان شده است; که از جمله اين آيات، واقعي ترين تعبيرات وشرح وتفسير اين مسأله است:

(قال موسي لقومه استعينوا بالله...)(4) ، (موسي به قوم خود گفت از خدا ياري خواهيد...).

(وأورثنا القوم الذين کانوا يستضعفون...)(5) ، (وما قومي را که به استضعاف کشيده شده بودند وارثان (مشرق ومغرب زمين) گردانيديم).

(بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمغه فاذا هو زاهق)(6) ، (بلکه حق را با شدت بر باطل افکنيم; پس حق، باطل را در هم مي شکند، آنگاه از ميان مي رود).

(يريدون ليطفؤا نور الله بأفواههم والله متم نوره ولو کره الکافرون)(7) ، (مي خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش سازند وخدا تمام کننده نور خويش است، هر چند کافران را خوش نيايد).

موضوع انتظار حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه ـ وايمان به ظهور مهدي موعود مبناي اين وعده الهي است وبا سنت الهي وآنچه در کتب آسمني ثبت شده، کاملاً مطابق است.

در قرآن مجيد مي فرمايد:

(ولقد کتبنا في الزبور من بعد الذکر أن الارض يرثها عبادي الصالحون)(8) ، (وهمانا در زبور، پس از ذکر ـ تورات نگاشتيم که زمين را بندگان شايسته من به ارث مي برند).

شيعه وتمام مسلمانان بر اساس اين عقيده سازنده وتحول آور، ايمان دارند که تاريخ در مسير عدالت وبه سوي عدالت جلو مي رود وتوقف نمي کند وزمين را بندگان صالح وشايسته خدا به ارث مي برند. وسرانجام حق در همه جا حاکم وپيروز مي شود; واين سنت خدا وقانون خدا وخواست او است که مي فرمايد:

(ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض...)(9) ،(يعني ما خواسته ايم که منت گذاريم بر آنان که در زمين استضعاف شده اند...).

خدا چنين اراده کرده است که قدرت خود را به دست طبقه ضعيف آشکار سازد وطبقه استثمارگر قوي وغالب وظالم را به دست آنان که استضعاف شده اند بکوبد ومغلوب نمايد.

اين ايمان، جزء عقايد شيعه وبلکه هر مسلمان است که به هر نحو وهر طور که اوضاع به نفع ستمگران وفرعونيان استعباد پيشه قرار بگيرد، عاقبت با انقلاب مستضعفان شايسته وپرهيزکاران مجاهد، نظم وعدالت، حاکم وبرقرار مي شود.

اين عقيده از نظر اجتماعي، بسيار مهّم وانقلابي ومترقّي است ومردم را به کار وتلاش ونهضت وقيام وفعاليت، تشويق مي کند واز سستي وترک وظايف، وتسليم زبوني وذليل شدن، باز مي دارد.

حضرت امير المؤمنين عليه السلام مي فرمايد:

(لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها ـ وتلا عقيب ذلک: ـ (ونريد أن نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم أئمة ونجعلهم الوارثين).(10)

مضمون اين سخنان اميد بخش ومژده دهنده اين است:

اين دنيائي که مانند مرکبي چموش وسرکش، از سواري دادن به صاحب خودش خودداري مي کند وبا ما خاندان پيامبر ناسازگاري پيشه کرده وبر ما سخت وتنگ گرفته است; وحزب خدا واهل بيت وخاندان رسالت وشيعيانشان را در فشار ظلم واستبداد غاصبان ومرتجعان گذارده، وآنان را از حقوقشان محروم، وگرفتار شکنجه وزندان، وقطع دست وپا وگوش وبيني، وکشته شدن ساخته است; بعد از اين همه ناسازگاريها وظلم وجور وغصب حقوق، البته وحتماً ـ مانند شتر بد خو وگزنده اي که به بچه اش مهربان ومايل مي شود، به ما مايل گرديده ورام اهل حق وشايستگان ومستضعفان خواهد شد. چون خدا در قرآن خبر داده است، خواستش اين است که بر آن کسان که در زمين مورد استضعاف قرار گرفته اند منت گذارد، وآنان را امامان وپيشوايان ووارثان زمين فرمايد.

معلوم است در هنگامي که ابرهاي مأيوس کننده فتنه هاي بزرگ، وتسلط غاصبان زمامداري ومقام رهبري جامعه اسلامي بر سر مردم واهل حق، باران بلا ونااميدي مي باريده است، با اين کلمات اميدوار کننده وانتظار بخش، علي عليه السلام دلهاي مردم را محکم کرده وبه اين حقيقت بزرگ ووعده تخلف ناپذير الهي مژده داده وآنان را به فتح وظفري که حزب خدا وحاميان حق در جلو دارند نويد داده وبه استقامت وپايداري تشويق فرموده است.

اين کلام در عين حال که خبري از آينده وغيب، وپيشگوئي قاطع است، همين مسأله سنت خدا (يا به زبان ديگر، وعده الهي) را که علي عليه السلام از آن آگاهي کامل داشته است، اعلام مي کند.

آري، وليّ خدا وکسي که مصداق (ومن عنده علم الکتاب)(11) است، به سنن الهي عالم وواقف است واز خواست خدا ونظامات وقواعدي که در جهان ماده ومجردات قرار داده، به اذن خدا وبه تعليم او با اطلاع است.

علاوه بر اين آيه کريمه، در سوره قصص در ضمن داستان استعلا وگردنکشي فرعون، اين خواست وسنت خدا را صريحاً بيان فرموده است; چون معلوم است که اين سنت الهي فقط در مورد موسي وفرعون نيست بلکه سنت عام اليه است ودر مورد هر گروه مستضعف ومؤمن، وشخص يا دسته استضعاف گر در هر عصر وزماني صادق است; اگر چه مصاديق آن، همه در يک رديف نباشند وصدق اين آيه وتطبيق آن وظهور اين سنت وقاعده، بر موردي ظاهرتر وآشکارتر از موارد ديگر مي باشد.

ولذا علي عليه السلام بعد از اينکه خبر از يک تحّول بزرگ وانقلاب جهاني به نفع حزب حق وپيروان مکتب ولايت مي دهد، اين آيه را نيز تلاوت مي فرمايد; چون چنانکه گفته شد، مفهوم آيه، اختصاص به عصر موسي وفرعون ندارد وعام وکلي است(12) وظاهرترين مصداق اين آيه در تاريخ همان انقلابي است که به رهبري حضرت مهدي، قائم آل محمد ـ عجل الله تعالي فرجه ـ بر پا مي شود. انقلابي که حتماً واقع خواهد شد وخواست خدا وسنت الهي است.

(ولن تجد لسنة الله تبديلاً، ولن تجد لسنّة الله تحويلاً)(13) ، (وهرکز در سنت خدا، تبديل وتحويلي نخواهي يافت).

بنا بر آنچه بيان شد، معلوم مي شود که انتظار وعقيده به ظهور مهدي فکر وانديشه را چگونه آينده گرا مي سازد ومسلمان را براي مقاومت، استقامت، پايداري، مبارزه با باطل وجهل وفساد، آماده ومصمم مي کند واو را با اين فلسفه مهم تاريخ در ضمن اصطلاحات ديني وقرآني که کامل تر وصحيح تر از هر منطق ديگر بازگو کرده است، آشنا مي نمايد.

انتظار عامل مبارزه با فساد وانحراف

(ياأيها الذين آمنوا إن تطيعوا الذين کفروا يردوکم علي أعقابکم فتنقلبوا خاسرين بل الله مولاکم وهو خير الناصرين)(14) ، (اي کساني که ايمان آورده ايد، اگر از کفار فرمان ببريد، شما را به عقب (کفر وجاهليت) بر مي گردانند، پس شما زيانکار مي گرديد; بلکه خداوند مولي وصاحب اختيار شما است واو بهترين ياري کنندگان است).

(انّ الذين ارتدوا علي أدبارهم من بعد ما تبين لهم الهدي الشيطان سوّل لهم وأملي لهم)(15) ، (به درستي آنان که به عقب برگشتند (مرتجع شدند) بعد از آنکه هدايت بر ايشان آشکار گشت، شيطان اين کار (ارتجاع) را بر ايشان بيار است، وخدا آنها را (براي امتحان واتمام حجّت) مهلت داد).

(الائمة بعدي إثنا عشر تسعة من صلب الحسين والتاسع مهديهم).(16)

پيامبر اعظم صلي الله وعليه وآْله وسلم فرمود:

امامان بعد از من دوازده نفرند، نه نفر آنها از فرزندان حسين عليه السلام مي باشند ونهمين آنها مهدي است.

قال رسول الله صلي الله وعليه وآْله وسلم:

(لو لم يبق من الدهر الا يوم، لبعث الله رجلاً من أهل بيتي يملاها عدلاً کما ملئت جوراً).(17)

رسول خدا صلي الله وعليه وآْله وسلم فرمود:

اگر باقي نماند از روزگار مگر يک روز، البته خدا بر مي انگيزد مردي از اهل بيت مرا که زمين را از عدل پرکند، همچنان که از ستم پر شده باشد.

انتظار عامل مبارزه با فساد وانحراف

مسلمانان عموماً وشيعه اثني عشري خصوصاً، انتظار ظهور شخصيتي را مي کشند که انقلاب اسلام را جهانگير، حق وعدالت را پيروز، بشر را از تضادهاي گوناگون، استثمار، استعباد، استعمار واز وقوف وتوقف نجات دهد وبه سوي جلو پيش براند واصول توحيد، مساوات، آزادي وبرادري اسلامي را رايج نمايد.

اين شخص موعود، امام دوازدهم از دوازده نفر پيشوايان ورهبراني است که پيغمبر عالي مقام اسلام صلي الله وعليه وآْله وسلم در صدها حديث آنها را معرفي کرده وفرزند عزيز رهبر يازدهم، حضرت امام حسن عسکري عليه السلام است.

اصل انتظار به صورتهاي گوناگون در بين ملل مختلف همواره محفوظ بوده وآينده نگري هميشه بشر را به خود مشغول داشته، برگشتن به عقب وبلکه وقوف وايستادن در يک مرحله به هر حال محکوم بوده وخلاف سنن عالم خلقت است.

حرمت بازگشت به فرهنگ جاهلي

قرآن مجيد با بياني محکم در آيات متعدد، به عقب برگشتن را محکوم فرموده است.

در غزوه تاريخي اُحُد که مسلمانان آزمايش شدند، اميرالمومنين علي عليه السلام فداکاريها کرد وپرچمداران ودليران نامي مشرکان را کشت; وجبرئيل مواسات بي نظيرش را با پيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم ستود وبه پيغمبر گفت: (هذه المواساة) پيغمبر در جواب فرمود: (انه مني وأنا منه ، او از من است ومن از اويم). جبرئيل گفت: (وأنا منکما ، من نيز از شما هستم) وندا در داد: (لا سيف إلا ذو الفقار ولا فتي الا علي).

در اين غزوه وقتي پاسداران درّه اي که کمينگاه بود وپيغمبر صلي الله وعليه وآْله وسلم آنان را به پاسداري آنجا مأمور فرموده بود، هزيمت وشکست کفار را در اثر مجاهدات علي عليه السلام ديدند، سنگر خويش را رها کردند وخالد بن وليد با گروهش که در آنجا کمين کرده بود از همانجا به مسلمانان حملهور شدند وتني چند از پاسداران وفرماندهشان عبدالله بن جبير را به شهادت رساندند. چهره جنگ به نفع مشرکان تغيير کرده وگروهي از مسلمانان کشته شدند وديگران فرار کردند; غير از علي بن ابي طالب وبر حسب بعضي از نقلها دو نفر ديگر هم که در نام آنها اختلاف است، کسي با پيغمبر ثابت نماند وراه فرار پيش گرفتند; وبعضي که شنيدند پيغمبر کشته شده است، در مقام ارتجاع وارتداد وامان گرفتن از کفار برآمدند.

واز جمله فراريان، ابوبکر وعمر وعثمان بودند; وعثمان به قدري در فرار وپشت کردن به جهاد ودفاع از اسلام وپيغمبر، از ميدان جنگ دور شده بود که سه روز بعد برگشت!

نظر به اين سستي ها وتصميم بعضي ديگر بر بازگشت به عصر جاهليّت وارتداد، آيات متعددي در نکوهش وسرزنش آنان وحرمت ارتجاع ووجوب ثبات قدم واستقامت نازل شد که از جمله اين آيه بود:

(وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات أو قتل انقلبتم علي أعقابکم، ومن ينقلب علي عقبيه فلن يضر الله شيئاً، وسيجزي الله الشاکرين)(18) ، (ونيست محمد مگر رسولي که قبل از او هم پيامبران بسياري بوده اند; آيا پس اگر (او) مرد، يا کشته شد، به عقب برمي گرديد؟ وهر کس به عقب برگردد، هرگز به خدا زياني نمي رساند وخدا به زودي شاکران را پاداش مي دهد).

اين آيه با کمال صراحت دستور مي دهد حتي با رحلت يا کشته شدن پيغمبر ـ که بزرگترين ضربت بر روح طرفداران انقلاب اسلامي والهي اسلام است ـ انقلاب اسلام نبايد توقف کند وبايد در مسير خود پيشرفت نمايد وبايد مسلمانان دنبال اين انقلاب را بگيرند وبه عقب برنگردند.

وقتي رحلت رسول خدا نبايد اين عکس العمل را داشته باشد که کسي به فکر ارتداد وبازگشت به عقب ورژيمهاي دوره هاي جاهليت وپذيرش برنامه هاي غير اسلامي بيفتد، معلوم است که مسلمان از هيچ حادثه وفاجعه ديگر، هر چه سخت وجانکاه باشد وهر چه زيان مالي ومادي وجاني داشته باشد، به ارتداد وعقبگرد، وقبول برنامه ها ونظامهاي کافر مايل نمي شود واز کوشش براي پيش رفتن، ترقي وجهاني شدن انقلاب اسلام، چشم برنمي دارد.

انتظار مصلح آخر الزمان ومهدي موعود، علاوه بر ريشه هاي استوار مذهبي واسلامي، داراي عالي ترين فلسفه اجتماعي است.

مسلمانان عقيده دارند که انقلاب اسلام، جهانگير وپيروز مي شود وعالم از اين نابسامانيهاي مدنيّت منهاي شرف وانسانيت نجات پيدا مي کند وبازگشت به عقب وارتداد وعقبگرد، خلاف اصل وخلاف نهضت انبيا وتعاليم اسلام است.

اگر چه دنياي مادي امروز به ظاهر رو به جاهليّت گذارده واهداف عالي انساني وحقيقت وفضيلت وما به الامتياز بشر از حيوان، در بسياري از جوامع فراموش شده، وطغيان وظلم وبيدادگري وتجاوز وزور واستبداد وقلدري واستثمار وشهوتراني ونابکاري وخيانت وناامني به صورتها وجلوه هاي نو در جهان رايج شده وروز به روز رايج تر مي شود; واگر چه الفاظ وکلمات صلح، عدالت، آزادي، مساوات، برادري، همکاري، تعاون وبشر دوستي را در معاني ديگر يا براي مقاصد ديگر به کار مي برند; واگر چه فاصله بين زورمندان وفرماندهان وزيردستان وفرمانبران هر روز زيادتر ورابطه آنها با يکديگر به رابطه دو انسان برابر هيچ شباهت ندارد; ولي اين توحّش تا هر کجا برود، تا دو هزار وپانصد سال، تا سه هزار سال، وپنج هزار سال بيشتر هم به عقب برگردد، چون خلاف خواستهاي واقعي بشر وسير کمالي او وخلاف عقيده وآرمان او است، پيروز نمي شود وسرانجام به شديدترين وضعي سرکوب وريشه کن خواهد شد.

اين جاهلي مسلکي هر چه نيرو بگيرد واز هر حلقومي برايش تبليغ شود، وهر چند که آموزش وفرهنگ را با زور قواي انتظامي با آن همگام وهمراه سازند، عاقبت در برابر منطق آسماني، قرآن که مي فرمايد:

(تعالوا الي کلمة سواء بيننا وبينکم أن لا نعبد إلاّ الله، ولا نشرک به شيئاً، ولا يتخذ بعضنا بعضاً أرباباً من دون الله)(19) ، (بيايد به سوي کلمه وعقيده يکسان ومشترکي بين ما وشما، که نپرستيم مگر خدا را وبه او شرک نياوريم وهيچ کدام از هم ديگر را غير از خدا رب خود نگيريم). ودر برابر آيه:

(إنا خلقناکم من ذکر واُنثي وجعلناکم شعوباً وقبائل لتعارفوا إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم)(20) ، (ما شما را از يک مرد وزن خلق کرديم وشما را در قبايل وملتهاي مختلف قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد، البته گرامي ترين شما نزد خدا، متقي ترين شما است).

ودر مقابل منطق وحي:

(ولقد أرسلنا في في کل اُمة رسولاً ان اعبدوا واجتنبوا الطاغوت)(21) ، (وما در هر امتي، رسولي فرستاديم که خدا را بپرستيد واز طاغوت دوري کنيد).

وآيات بسيار ديگر شکست مي خورد، وزبان وبلندگوهايش خاموش وقلم نويسندگانش مي شکند.

فساد، فحشا، نابکاري جوانان وبانوان، وضع بسيار ننگين وپر از آلودگي هاي زن در شرق وغرب جهان امروز وخيانت وجنايت، هر چه جلو برود; وهر چه نيروهاي مادّي، اين فسادها را تهييج کند وآن را براي منافع پليد استثماري يا استعماري گسترش دهد، جنبش وانقلاب را عليه اين مفاسد، کوبنده تر وضربت آن را بر کاخهاي فساد وطغيان، کاري تر مي سازد.

پاورقى:‌


(1) سوره توبه، آيه105.
(2) سوره اعراف، آيه128.
(3) سوره اعراف، آيه137.
(4) سوره اعراف، آيه128.
(5) سوره اعراف، آيه137.
(6) سوره انبياء، آيه21.
(7) سوره صف، آيه8.
(8) سوره انبياء، آيه105.
(9) سوره قصص، آيه5.
(10) نهج البلاغه فيض الاسلام، کلمات قصار، (200).
(11) سوره رعد، آيه43.
(12) از عالي ترين بيانات راجع به اين سنت ووعده الهي وفلسفه تاريخ، بيانات حضرت زينب 3 است که در خطبه تاريخي وبي نظير که در مجلس يزيد انشا فرمود، تذکر داد.در اين مجلس که با برنامه وتشريفات بسيار جبارانه ومستکبرانه ترتيب يافته ووحشت ورعب آن، دل افراد عادي را مي لرزاند وتوانائي سخن گفتن را از آنها مي گرفت، ابراز مخالفت وتوبيخ وسرزنش وتحقير يزيد واعلان رسمي محکوميّت وانقراض حکومت او که خطر اعدام فوري داشت، از جانب يک نفر خانم اسير وداغ ديده ومصيبت ديده، از معجزات بود.

چنانکه آن بلاغت واز قرآن مجيد الهام گرفتن، سنجيده وبه سامان گفتن، يزيد وچاپلوسان درباري ومزدوران خود فروخته دستگاه را تحت تأثير قرار دادن، کرامت وحقانيّت اسلام واهل بيت را اثبات نمودن، ستمگران ومستبدان را حقير وپست شمردن، آن پيشگوئيها وخبر از آينده دادن ومتلاشي شدن نظام يزيدي گفتن که هر جامعه شناس وروانشناس را مات ومتحير مي سازد، از معجزات است. اگر کسي در اين اعجاز ترديد دارد، به او پيشنهاد مي کنيم واز تمام بلغا وسخنوران ماهر مي خواهيم که از اين خطبه تاريخي وسخنان عقيله قريش، خطبه اي کوبنده تر، قاطع تر، محکوم کننده تر ومناسب تر با آن مجلس وموقف انشا نمايند.

الحق اين خطبه از نشانه هاي درخشان جلالت، حقيقت، فضيلت وعظمت اهل بيت رسالت است، واز خدا مي خواهم که شرحي بر اين خطبه بنگارم وبه افتخار خدمتي به آن حضرت سرافراز گردم.

در اين خطبه قانون وسنت ووعده تخلف ناپذير الهي (وبه اصطلاح بعضي، فلسفه تاريخ) را زينب مطرح ساخته ودر موقعي که به حسب ظاهر همه چيز تمام شده وبسياري مأيوس ونااميد وتسليم وضع حاکم مي شوند ويزيد بر اوضاع مسلط گرديده، در نهايت استبداد واستعباد سلطنت مي نمايد، طرفداران حق وحزب حق وشيعيان اهل بيت را از يأس ونااميدي نجات مي دهد واهل بيت وهدفها ومقاصدشان را فاتح وپيروز، وبني اميه وحزب استعبادگر را مغلوب وشکست خورده معرفي مي فرمايد واعلام مي کند که از کرامت اهل حق چيزي کم نشد وبر اهل باطل چيزي افزوده نگشت وهر چه يزيد کوشش وتلاش کند واهل حق را بکشد واز ميان بردارد وبر کيد وکينه وستمگري بيفزايد، نمي تواند ارتجاع وارتداد جاهليّت را تجديد کند واز پيشرفت انقلاب اسلام جلوگيري نمايد ونور خدا را خاموش سازد. آري، زينب به آينده درخشان اسلام واهل بيت وآثار نجات بخش انقلاب برادرش حسين عليه السلام صد در صد اطمينان داشت ومي دانست راهي را که برادرش رفته است راه خدا، راه حق وراه تاريخ است.

در کربلا روز يازدهم محرم، در آن هنگامي که او را به اسارت عازم کوفه کرده بودند وابدان پاک شهداي راه حق روي زمين افتاده بود، همين خبر را مي داد وآينده را مي ديد.

در مجلس يزيد نيز با همين منطق محکم، مجلس را قبضه کرد ويزيد را چنان کوبيد ودر آن دادگاه تاريخ، چنان محکوم کرد که يزيد نتوانست يک کلمه از خود دفاع نمايد، يا آنکه غيظ وخشم خود را با تصميم جنايت ديگر فرو بنشاند.

اينک اين قسمتي از خطبه را که خطاب به يزيد است بخوانيد ودر معني انتظار، تأمل فرمائيد:

ثم کد کيدک واجهد جهدک فوالله الذي شرفنا بالوحي والکتاب والنبوة والانتخاب لاتدرک أمدنا ولا تبلغ غايتنا ولا تمحو ذکرنا ولا يرخص عنک عارنا ، پس تمام مکر وحيله ات را بکار گير وتمام کوششت را انجام ده، که قسم به خدائي که ما را مشرف به وحي وکتاب ونبوت وانتخاب نمود هرگز نمي تواني عمق ونهايت ما را درک کني وذکر وياد ما را محو نمايي، وآن عاري که بر ما وارد نمودي از تو زدوده نخواهد شد. (احتجاج طبرسي، چاپ بيروت، ص309).

و به اين قاعده الهي وقانون تاريخ، شخص امام عليه السلام نيز در ضمن جريان نهضت کربلا مکرر تصريح فرمود، که شرح وتفصيل آن از حدود اين مقاله مختصر خارج است.

(13) سوره فاطر، آيه43.
(14) سوره آل عمران، آيه149 ـ 150.
(15) سوره محمد، آيه25.
(16) منتخب الاثر، ف1، ب7، ح2، 106 حديث ديگر به اين مضمون.
(17) منتخب الاثر، ف2، ب1، ح4.
(18) سوره آل عمران، آيه144.
(19) سوره آل عمران، آيه64.
(20) سوره حجرات، آيه13.
(21) سوره نحل، آيه36.