آفتاب ولايت

آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

- ۹ -


اكنون داستانى را كه يكى از دوستان براى من نقل كرده است ، براى شما نقل مى كنم : يكى از عالمانى كه هم اكنون در قم زندگى مى كند، مى فرمود: در سفرى كه اوايل انقلاب به مكه مشرف شده بودم ، در مسجد الحرام ، يكى از استادهاى دانشگاه مصر نزد من آمد و وقتى دانست كه ايرانى هستم ، با من انس گرفت و گفت : من به سخنرانى هاى امام خمينى اعلى الله مقامه علاقه دارم و هرگاه ترجمه عربى اش به دستم برسد، آن را مطالعه مى كنم ؛ آن گاه خلاصه اى از سخنرانى هاى امام را به زبان عربى برايم گفت . او مى گفت : گمان مى كردم پس از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) در عالم اسلام ، شخصيتى مثل امام نيامده است ؛ اما در كلام امام ، گاهى به اين جمله برمى خورم كه از كسى ياد مى كند و مى گويد: روحى و اءرواح العالمين لتراب مقدمه الفداء يا روحى لتراب مقدمه الفداء؛ جان من فداى خاك پاى او. تعجب مى كردم كه اين شخص كيست كه امام جان خود را فداى خاك پاى او مى داند؛ از اين رو رفتم و در كتابهاى خودمان تحقيق كردم تا بدانم اين كيست كه در عالم اسلام پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين قدر اهميت و منزلت دارد و الان هم در روى زمين داراى حيات است . سرانجام در منابع خود رواياتى را درباره حضرت مهدى (عليه السلام ) يافتم . و از آن جا فهميدم كه وجود مقدس حضرت مهدى چقدر عزيز است كه امام مى گويد: جان من و جان تمام عالميان فداى خاك پاى او، و همين ، وسيله شد تا مستبصر شوم و مذهب تشيع را اختيار كنم .
يك ابراز ارادت خالصانه امام و كلامى كه از ته دل برخاست ، باعث شد تا آن طرف دنيا در كشورى عربى ، يك نفر برود تحقيق كند و شيعه شود و به امام زمان (عليه السلام ) ارادت يابد. اميدواريم كه اين سرمايه عظيم و اين معرفت و محبت به وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) را قدر بدانيم . به اندازه همتمان اين نعمت را شكر گوييم و به اين محبوب والامقام وفادار باشيم تا جايى كه ان شاء الله محبت و ولايت خاص حضرتش شامل حال همه ما شود.
وظيفه جوانان در برابر فتنه هاى آخر الزمان
اساس فرهنگ بر دو ركن ركين مبتنى است : يك سلسله باورها و يك سلسله ارزشها. فرهنگ هاى غير اسلامى ، بيشتر از هر چيز تابع آداب ، رسوم ، سليقه ها و قراردادها هستند و پايه استوارى ندارند؛ اما فرهنگ اسلامى بر دو پايه محكم و استوار بنا شده است : يكى باورها و ديگرى ارزشها.
باورها همان عقايد انسان به هستى است : مبدا كلى هستى كجا است ؟ جهان هستى براى چه پديد آمده است ؟ جايگاه آدمى در چارچوب نظام هستى چيست ؟ در مجموع مى توان گفت : باورها، مجموعه عقايدى است كه به توحيد، نبوت و معاد برمى گردد؛ براى مثال اين اعتقاد كه خدايى وجود دارد و گرداننده و تدبيركننده جهان است ؛ نيازهاى ما را فقط او مى تواند برطرف كند و كمال و سعادت ما در اين است كه فقط در جهت رضايت او حركت كنيم . اينها همان باورهايى است كه يك ركن اساسى فرهنگ اسلامى را تشكيل مى دهد.
ركن دوم فرهنگ اسلامى ، ارزش هايى است كه از اين باورها برمى خيزد. ارزش ها مجموعه امورى است كه آدمى بايد رعايت كند تا به هدف و سعادت نهايى اش برسد.
حال ما بايد اين دو ركن اصيل را در خودمان و ديگران تقويت كنيم . سعى دشمنان اسلام نيز بر اين است كه اين دو ركن اساسى را از جوانان ما بگيرند. از يك طرف مى خواهند با ايجاد و ترويج شك و شبهه ، ايمان و باور جوانان را تضعيف كنند تا جايى كه شك گرايى ميان نسل جوان ما به فرهنگ و افتخار تبديل شود و از طرف ديگر مى خواهند با ترويج ضدارزشها، به تدريج ارزش هاى اسلامى را در جامعه و به ويژه ميان نسل جوان محو و نابود كنند.
وقتى باورها و ايمان ها ضعيف شد، ديگر يقينى به حيات پس از مرگ ، قرب الاهى و سعادت و پاداش آخرتى نخواهد بود. آن وقت نوجوان سيزده ساله هرگز خود را فداى اسلام نخواهد كرد. او وقتى خود را زير تانك مى اندازد كه اعتقاد داشته باشد هنگام شهادت ، سرش بر دامن امام حسين (عليه السلام ) قرار مى گيرد؛ اما اگر چنين اعتقادى نباشد، خواهد گفت براى چه جانم را فدا كنم ؟!
چه چيزى سبب پيروزى انقلاب شد؟ سرّ آن همه ايثار و فداكارى كه انقلاب را در همه عرصه ها به پيروزى رساند، در ايمان و باورهاى دينى نهفته بود. وقتى باورها ضعيف و سست شود، آن ايثارها و پيروزى ها نخواهد بود و جز ننگ ذلت و تسليم در برابر دشمن ، چيزى براى ما نخواهد ماند. اصلى ترين تلاش دشمن ، در كنار تضعيف باورها، كمرنگ كردن ارزشها و ترويج انواع فسادها است . مى خواهند همان منجلاب فسادى را كه جوانان آمريكايى و اروپايى در آن غوطه ور شده اند، براى جوانان ما صادر كنند. اين روزها در رسانه هاى گروهى ، به طور دائم آمار و اخبار عجيبى از فساد و جنايت جوانان و نوجوانان غربى را شاهديم . شصت درصد تمام جناياتى كه در آمريكا واقع مى شود، به دست نوجوانان است . چندى پيش شنيديد كه پسر بچه شش ساله در اعتراض به همكلاسى اش كه چرا آب دهانت را روى ميز من ريختى ، اسلحه كشيده و او را كشته است . آمار قتل ها، خودكشى ها، آتش زدن ها، فروپاشى خانواده ها، همجنس بازى ها، كودك آزارى ها و اقسام جنايت هاى ديگر در آمريكا و اروپا شايد براى شما باوركردنى نباشد.
آمار ازدواج رسمى در غرب خيلى كم است . ضمن آن كه خيلى از همين ازدواج هاى رسمى نيز اسمى است . براى مثال زن و مردى تنها براى اين كه از شهردارى كمك بگيرند، به طور رسمى ازدواج مى كنند؛ در حالى كه ماه به ماه يكديگر را نمى بينند. مرد با دوست خودش و زن نيز با دوست خودش زندگى مى كند. حال ببينيد بچه اى كه در چنين خانواده نابسامانى متولد مى شود، چه عاطفه و محبتى از پدر و مادر خود خواهد ديد و به چه رشد اخلاقى و معنوى مى تواند برسد. اصلا معلوم نيست كه پدر واقعى اين بچه كيست .
اين وضعيت اسفناك ، دستاورد تمدن غربى است كه مى خواهند با برنامه ها و فيلم هاى فاسد، ما را نيز به چنين وضعيتى بكشانند؛ فيلم هاى مستهجنى كه حتى خود كشورهاى غربى نيز آن را كنترل مى كنند.
كانادا و آمريكا چنان به هم متصلند كه برخى از شهرهايشان از شهرهاى ديگرى قابل تشخيص نيست . حتى برخى از رودخانه ها بين اين دو كشور مشترك است و اساسا قسمت عمده جنوب كانادا كه شهرهاى پرجمعيتى دارد، به امريكا متصل و همه امورشان به هم مرتبط است تا جايى كه معروف شده است كانادا، حيات خلوت آمريكا است . حال چنين كشورى كه ارتباطش با آمريكا اين قدر تنگاتنگ است ، فيلم هاى آمريكايى را كنترل مى كند و به بسيارى از اين فيلم ها اجازه پخش نمى دهد. اين در حالى است كه سه كشور آمريكايى كانادا، مكزيك و آمريكا با يكديگر قرارداد تجارت آزاد (قرارداد نفتا) دارند كه اخيرا مى خواهند اسرائيل را نيز از اين طرف دنيا به اين قرارداد ملحق كنند.
با وجود اين قرارداد، كانادايى كه خود به جهنمى از فساد و تباهى تبديل شده است ، به امريكا اعتراض دارد كه چرا اين فيلمهاى فسادانگيز را وارد كشور ما مى كنيد. در عين حال ، خيلى از فيلم هايى را كه كانادايى ها اجازه پخش آن را در كشورشان نمى دهند، به طور قاچاق يا رسمى در كشور ما پخش مى شود كه برخى از آنها مجوز وزارت ارشاد را نيز دارا هستند.
در چنين دوران پرمخاطره اى وظيفه ما بسيار سنگين است . اولا بايد بكوشيم باورهاى خود را تقويت ، و ثانيا ارزش هاى اسلامى را در زندگى خود با جديت تمام اجرا كنيم . تساهل و تسامح در دين هرگز روا نيست . در تقويت پايه هاى اعتقادى و دفاع از عقايدمان جدى باشيم . اگر در يك اعتقاد دينى شك و شبهه اى برايمان پيدا شد، آن را دنبال كنيم تا رفع شود. و در مقابل شبهه افكنان نيز با غيرت و جديت تمام بايستيم و در برابر ارزش هاى اسلامى حساس باشيم و نعمت هاى بزرگى را كه به بهاى خود صدها هزار شهيد به دست آمده است ، به رايگان از دست ندهيم .
مهدى باورى و آثار آن
مهدى باورى از ديدگاه اهل تسنن
اعتقاد به وجود مهدى (صلوات الله و سلامه عليه )، از اعتقادهاى مشترك بين تمام فرقه هاى اسلام ، اعم از شيعه و سنى ، است . ما درباره پاره اى از مسائل امامت با برادران اهل تسنن اختلاف هايى داريم ؛ ولى درباره اعتقاد به وجود مهدى (عليه السلام ) بسيار كم است . جالب است بدانيد كه بسيارى از عالمان اهل تسنن درباره وجود حضرت مهدى (عليه السلام ) كتاب نوشته و خود اعتراف كرده اند كه روايات پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره حضرت متواتر است ؛ حتى بعضى از عالمان اهل تسنن ادعا كرده اند كه روايات ما درباره حضرت مهدى (عليه السلام ) بالاتر از حد تواتر است ؛ به گونه اى كه هيچ جاى شك و شبهه اى در صدور اين روايات از پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) باقى نمى ماند.(112) درباره ويژگى هاى شخصى حضرت ، ميان اهل سنت ، كم و بيش اختلاف هايى وجود دارد. بعضى از ايشان اجمالا معتقدند كه در آخر الزمان ، شخصى به نام مهدى (عليه السلام )، از خاندان پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) ظهور مى كند؛ اما اين مطلب را كه حضرت از كدام پدر و مادر و در چه زمانى متولد مى شود، ذكر نمى كنند يا به آن معتقد نيستند. ميان اهل تسنن هستند كسانى كه درباره حضرت مهدى اعتقادى همچون اعتقاد ما شيعيان دارند؛ يعنى اعتقاد دارند كه مهدى موعود (عليه السلام ) يازدهمين فرزند از خاندان على ابن ابى طالب و فاطمه زهرا (عليهما السلام ) است .
بين عالمان اهل تسنن ، كسانى تصريح كرده اند كه حضرت مهدى (عليه السلام ) حيات دارد و افرادى نيز به حضور وى شرفياب شده اند. حتى نام برخى از بزرگان خودشان را در زمره كسانى ذكر كرده اند كه زمان غيبت ، به حضور حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) نايل آمده اند. در كتابهاى فراوانى از اهل تسنن ، نام كسانى برده شده است كه ادعا كرده اند به خدمت حضرت شرفياب شده اند.
منظور از ذكر اين چند جمله ، اين بود كه ميان عالمان اهل تسنن هم كسانى افزون بر اصل وجود حضرت با همين ويژگى هايى كه ما مى گوييم ، معتقدند: حضرت متولد شده و اكنون غايب است و زمان غيبت حضرت نيز كسانى مى توانند خدمت ايشان شرفياب شوند؛ بنابراين ، در اين زمينه ، با فرقه هاى ديگر اسلامى به بحث فراوان نياز نيست ؛ البته كسانى از اهل تسنن ، اساسا مساله اعتقاد به مهدى را انكار كرده ، و روايات خودشان را نيز در اين باره رواياتى جعلى انگاشته اند؛ ولى كسانى از عالمان و محدثان آن ها كه عده شان كم هم نيست ، به وجود مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) تصريح كرده اند.
بعضى از طوايف اهل تسنن ، مانند بسيارى از شافعيه و نيز بسيارى از اهل تسنن به ويژه در كشورهاى ايران ، مصر و تونس ، دوازده امام شيعه را بزرگترين فقيهان پس از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و مراجع دينى خود مى دانند. اين گروه از اهل تسنن ، به امامان دوازده گانه ما شيعيان در جايگاه عالمان و فقيهانى اعتقاد دارند كه سخنانشان براى امت ، راهگشا و معتبر است . مردم بايد در امور زندگى خويش به دستورهاى ايشان مراجعه كنند. اين دسته از اهل تسنن معتقدند كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين دوازده نفر را در جايگاه مراجع دينى مردم تعيين فرموده است و مردم بايد در مسائل دينى و اخلاقى خود به آنها مراجعه كنند.
اين همان عقيده اى است كه مى توان نخستين جوانه تفكيك دين از سياست در اسلام به شمار آورد. زمان حضور پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) هيچ اختلافى بين مسلمان ها در يكى بودن مرجع دينى و مرجع سياسى ديده نمى شود؛ چرا كه همه مسلمانان معتقد بودند: شخص پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم مرجع دينى مردم و هم رهبر سياسى جامعه است . پس از وجود حضرت ، شيعيان معتقد شدند كه هم مرجع دينى و هم مرجع سياسى ، امير مؤ منان على بن ابى طالب (عليه السلام ) است . بعضى از اهل تسنن ، مرجعيت امير مؤ منان على (عليه السلام ) را در امور مذهبى قبول دارند و مى گويند: چون علم حضرت بيش از ديگران بود، پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را براى رهبرى و مرجعيت دينى مردم معرفى كرد؛ به همين علت بود كه پس از پيامبر هر وقت عالمان امت در حل مساله اى مى ماندند، به او مراجعه مى كردند؛ ولى اين به معناى رهبرى سياسى نيست ؛ بلكه مردم ابتدا خليفه اول ، بعد خليفه دوم ، سپس خليفه سوم ، آنگاه امير مؤ منان على (عليه السلام ) را در جايگاه خليفه چهارم برگزيدند. دست كم بعضى از اهل تسنن ، پس از پيامبر، بين مرجعيت در امور دينى و امور سياسى ، تفكيك قائل شدند و تعيين مرجعيت سياسى را به عهده خود مردم يا خليفه پيشين نهادند بدين صورت كه خليفه اول را مردم برگزيدند؛ آن گاه خليفه دوم را خليفه اول تعيين كرد. خلاصه آن كه بعضى از اهل تسنن ، امامان دوازده گانه (عليهم السلام ) از فرزندان حضرت فاطمه (عليها السلام ) را مرجع دينى مردم دانسته ، سخنان ايشان را در امور مذهبى معتبر مى دانند؛ به ويژه بعضى از طوايف شافعيه كه بر اين مساله تصريح كرده اند.
مهدى باورى در فرهنگ تشيع
شيعيان درباره امامان معصوم خويش به حقايقى والاتر معتقدند. به اعتقاد شيعه ، امام هر عصر و زمان ، نه تنها مرجع علمى و سياسى مردم است ، بلكه كسى است كه به خواست خدا در همه مقام هاى پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )، به جز مقام نبوت و رسالت ، شريك شده است .(113) علم امام معصوم (عليه السلام )، علم خدايى ، و قدرت او، قدرت خدادادى است . حكومت او نيز حكومتى ظاهرى نيست و فقط جنبه سياسى و علمى و فرهنگى ندارد؛ بلكه يك نوع اتصال بين خدا و خلق است .(114) خداوند متعالى ، علم و حكمت را به امام (عليه السلام ) افاضه مى كند و به قدرت خويش ، كرامت هايى را به او عطا مى فرمايد: به همين جهت ، امام (عليه السلام ) بدون اين كه به تحصيل و اكتساب علم نياز داشته باشد، در سنين كودكى چيزهايى را مى داند كه عالمان بزرگ در سنين پيرى هم به آن نمى رسند. امام (عليه السلام ) از نظر تكليف هم مثل مردم ديگر در 15 - 16 سالگى مكلف نمى شود؛ بلكه از ابتداى تولد مكلف است . درك او، مثل درك مردم ديگر نيست . اگر هم در طفوليت به مقام امامت برسد، آن چه را بر عهده امام نهاده شده است مى داند. حتى زبان طائفه هاى گوناگون مردم را نيز مى داند و با هر كسى به زبان خودش سخن مى گويد. بالاتر از همه اينها، امام (عليه السلام ) بر قلوب مردم ولايت قلبى و روحى ، و به بندگان شايسته خدا و پيروان راستين خود عنايت خاصى دارد. دعايى كه در حق پيروان واقعى خود مى كند، رد نمى شود و به اجابت مى رسد. امام (عليه السلام ) از رفتار مردم ، و از نيت ها و ويژگى هاى قلبى آنها آگاه است . نه تنها امام حاضر، در زمان حضور خود اين ويژگى ها را دارد، بلكه امام زمان ((عجل الله تعالى فرجه الشريف ) هم در زمان غيبت خود از تمام رفتار و نيت ها و حالات شيعيانش آگاه است . اين جزو اعتقادهاى ويژه شيعيان است كه در وقت درماندگى و قطع اميد از همه جا، به امام دوازدهم (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) متوسل مى شوند و حضرت نيز دستگيرى مى فرمايد.
از جمله بركات جنگى كه بر ملت ما تحميل شد، يكى اين بود كه جوانان عزيز ما بسيارى از امدادهاى غيبى امام زمان (عليه السلام ) را با چشم خودشان ديدند. اين سرمايه هاى عظيم را كه با قيمت گرانى به دست ما رسيده است ، ارزان نفروشيم و آن خاطره هاى لذت بخش و ملكوتى را كه براى عزيزان ما در جبهه ها حاصل شده است ، فراموش نكنيم . اى كاش اين گونه توسل ها و كرامت ها به طور كامل جمع آورى و ثبت مى شد تا براى آيندگان ذخيره اى ارزنده باشد! البته امدادرسانى امام (عليه السلام ) هيچ گاه دستگاه طبيعى و حكمت الاهى را بر هم نمى زند. كار امام (عليه السلام ) در مسير حكمت خدا است و او تا جايى مى تواند تصرف كند كه در مسير اراده خدا باشد. وجود امامان (عليهم السلام ) و كارهاى ايشان مكمل دستگاه حكمت خدا است ، نه معارض دستگاه او. اراده امام (عليه السلام ) همان اراده خدا است : قلوبنا اءوعيه لمشيته الله ؛(115) دل هاى ما، جلوه گاه خواست خدا است ، ظرفى است كه مشيت خدا در آن تبلور و تجلى مى يابد. قلب امام (عليه السلام ) هر آن چه را كه خدا مى خواهد، همان را اراده مى كند، نه چيز ديگرى غير از آن را.
تاثير مهدى باورى در زندگى فردى و اجتماعى
مجال سخن درباره امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) بسيار گسترده است . مى توان از ابعاد گوناگون تاريخى ، اجتماعى و اعتقادى درباره شؤ ون مختلف امامت سخن راند؛ اما بسيار بجا است تا تاثير اعتقادى به وجود مقدس امام زمان را در زندگى فردى و اجتماعى خودمان تحليل كنيم .
خداوند بر ما منت نهاده و به ما چنين احسانى كرده است كه وجود ولى اعظمش را بشناسيم و به او ايمان بياوريم . اين اعتقاد در زندگى ما مى تواند آثار عميقى داشته باشد. ما از اين بزرگداشت ها و خاطره ها چه درسى بايد بگيريم ؟ هر كسى در اين راه گامى بردارد و حتى پرچم كوچكى را به دوش بگيرد، در پيشگاه الاهى ماءجور خواهد بود. اين جشن ها و غوغاها براى چيست ؟ ما موظفيم به او معتقد باشيم ؛ به او عشق بورزيم ؛ سالروز تولدش را جشن بگيريم ؛ دل ها را شاد كنيم ؛ شهرها را زينت كنيم ؛ ولى هدف از اين كارها چيست ؟ اين سر و صداها به نام حضرت براى چيست ؟ آيا براى اين است كه چند روزى شاد باشيم ؟ چه سرّى در اين اعتقاد نهفته است ؟ اين اعتقاد چه تاءثيرى در زندگى فردى و اجتماعى ما دارد؟ يكى از آثار اعتقاد به وجود امام زمان (عليه السلام ) را در قلمرو زندگى فردى و اجتماعى بيان مى كنم :
عرضه اعمال به محضر امام زمان (عليه السلام )
ما معتقديم كه امام زمان (عليه السلام ) از كارهاى امت ، به ويژه شيعيان آگاه است . در كتابهاى روايى ما بابى به نام عرض الاعمال وجود دارد. طبق برخى از روايات ، تمام كارهاى ما، هر هفته يك روز يا دو روز، و طبق بعضى ديگر از روايات ، هر روز، و مطابق رواياتى ديگر، هر صبح بر امام عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) عرضه مى شود.
صاحب تجارتخانه اى را در نظر بگيريد كه هر روز سرى به دفتر مى زند تا ببيند چه معامله هايى در آن روز انجام گرفته است ؛ آنگاه هفته اى يك بار، مطالعه اى دقيق روى دفتر انجام مى دهد و در آخر ماه نيز مرور و محاسبه دقيق ترى بر تك تك معامله ها مى كند و سرانجام در هر سال ، يك حسابرسى كلى از وضعيت تجارتخانه اش دارد. ممكن است وضع مردم در برابر امام زمان (عليه السلام ) نيز از اين قبيل باشد كه يك مرحله از عرض اعمال ، در هر صبح و هر شام انجام مى گيرد. كارهايى كه مردم شب انجام داده اند، صبح ، خدمت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) عرضه مى شود و كارهايى كه از صبح تا شام انجام داده اند، شب به حضور آن بزرگوار ارائه مى شود. در مرحله اى ديگر، مجموع كارهاى هفتگى را در دو روز دوشنبه و چهارشنبه به حضور امام (عليه السلام ) عرضه مى دارند و سرانجام در شب قدر، تمام مقدرات مردم بر وجود مقدس ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) عرضه مى شود.
آثار تربيتى اين اعتقاد
چنين اعتقادى بايد تاثير مهمى در زندگى ما داشته باشد؛ چه در زندگى فردى و چه در زندگى اجتماعى ، هر يك از ما بايد فرض كنيم همان كارى را كه روزانه انجام مى دهيم ، هنگام شب در معرض اطلاع شخص بزرگى كه به او فراوان احترام مى گذاريم ، قرار مى گيرد. هر كسى در زندگى خود براى كسى شخصيت و احترام قائل است و دوست دارد آبرويش در مقابل او محفوظ باشد؛ براى مثال اگر دانش آموزى احتمال بدهد كه امروز يك دوربين مخفى در كلاس نصب مى شود كه از تمام كارهاى او فيلمبردارى مى كند و شب هنگام ، اولياى مدرسه آن فيلم را تماشا مى كنند، آيا رفتار چنين فردى در كلاس با روزهاى ديگر يكسان خواهد بود؟ هر قدر هم كه آدمى لاابالى باشد، مى كوشد در آن روز مؤ دب تر و منظم تر باشد؛ زيرا دلش نمى خواهد چيزى را كه باعث آبروريزى او مى شود، ديگران ببينند.
حال اگر ما توجه داشته باشيم تمام اعمالى كه انجام مى دهيم ، هر صبح و شام يا هر هفته خدمت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) ارائه مى شود، تاثير بسيار بالايى در سازندگى ما خواهد داشت . اگر همواره به اين حقيقت توجه داشته باشيم كه ريز و درشت سخنانى كه مى گوييم ، تمام نگاه هايى كه به مكان ها و اشخاص مى اندازيم ، هر گامى كه برمى داريم و هر حركتى كه در پنهان يا آشكارا انجام مى دهيم ، و حتى نيت هايى كه مى كنيم ، همه و همه در محضر مولا و سرورمان قرار مى گيرد، به طور مسلم رفتار و گفتار ما تغيير خواهد يافت ؛ چرا كه هيچ يك از ما دوست ندارد امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) كارهايى ناشايست يا كم ارزش را از او مشاهده كند. اگر به چنين حقيقتى توجه داشته باشيم ، همواره مى كوشيم كارى نكنيم كه دل مولايمان از ما برنجد؛ چرا كه رنجش قلب مقدس او، رنجش رسول خدا است و رنجش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) قهر و عذاب الاهى را در پى دارد: الذين يؤ ذون رسول الله لهم عذاب اليم ؛(116) آنان كه پيامبر خدا را مى آزارند، عذابى دردناك در پيش دارند؛ بنابراين ، بر ما لازم است كارهايى را انجام دهيم كه قلب مقدس ولى عصر ارواح العالمين له الفداء را خوشحال و شاد كند.
هر كسى ، كسى را دوست دارد و دلش مى خواهد آن دوست از او خوشحال شود. اگر به امام زمان عشق مى ورزيم ، هيچ گاه راضى نمى شويم دل او از ما مكدر شود؛ البته آن بزرگوار آن قدر مهربان است كه اگر گاهى لغزش هاى كوچكى از ما سر بزند، براى ما استغفار مى كند. اگر شخصى كه دائم توجهش به وجود مقدس ولى عصر (عليه السلام ) است و همواره از اعمال بد مى پرهيزد، به طور تصادفى اشتباهى مرتكب شد، وقتى نامه عملش را خدمت ولى عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) مى برند، حضرت براى او دعا و استغفار مى كند و از خدا مى خواهد كه او را ببخشايد؛ اما اگر خداى ناكرده ، ارتكاب گناه ، رفتار هميشگى فرد باشد، لياقت ولايت حضرت را از دست مى دهد كه از چنين وضعى به خدا پناه مى بريم .
حقيقت شيعه بودن براى امام زمان (عليه السلام )
شيعه بودن و تحت ولايت امام زمان (عليه السلام ) قرار گرفتن فقط با ادعا ثابت نمى شود. ما با شناسنامه ، شيعه نمى شويم . ما در اسم و عنوان شيعه ايم ؛ اما امامان (عليهم السلام ) چقدر تشيع ما را قبول دارند؟ وجود مقدس امام زمان (عليهم السلام ) تا چه حد ما را شيعه و پيرو حقيقى خويش مى داند؟ آنها تابع شناسنامه ما نيستند. چه بسا كسانى كه نام شيعه ندارند؛ اما نزد امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) از بسيارى افراد كه عنوان تشيع را دارند، عزيزترند.
حقيقت شيعه بودن در بيان امام رضا (عليه السلام )
مى دانيد كه ميان تمام امامان معصوم (عليهم السلام ) امام هشتم به راءفت و مهربانى معروف است . در زيارت حضرت مى خوانيم : السلام عليك اءيها الامام الرئوف ؛ البته همه امامان مهربان بوده اند؛ اما از آن جا كه ظهور راءفت در امام هشتم (عليه السلام ) بيش از همه آنها بوده است ، به ايشان لقب رؤ وف داده اند.
در دوران ولايت عهدى آن حضرت در مرو، عده اى از شيعيان به سوى خانه امام (عليه السلام ) رفتند تا به محضر حضرت رضا (عليه السلام ) عليه آلاف التحيه و الثنا شرفياب شوند و سلامى عرض كنند. وقتى به در خانه امام رسيدند، از دربان اجازه ورود خواستند. دربان به محضر امام (عليه السلام ) رفت و عرضه داشت : چند نفرى آمده اند كه مى گويند از شيعيان اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) هستيم(117) و اجازه مى خواهند شما را زيارت كنند. امام (عليه السلام ) فرمود: اجازه نمى دهم .(118) شيعيان روز ديگر آمدند و باز گفتند: ما از شيعيان امام على (عليه السلام ) هستيم و مى خواهيم به حضور امام رضا (عليه السلام ) شرفياب شويم . دربان دوباره آمد و به امام (عليه السلام ) عرض كرد: يك عده از شيعيان شما مى خواهند شما را زيارت كنند؛ اما امام باز هم اجازه نداد. اين گروه تا دو ماه پياپى براى زيارت حضرت مى آمدند، اما حضرت هيچ گاه اجازه شرفيابى به ايشان نمى داد عاقبت از ديدار حضرت ماءيوس شده و به دربان گفتند: از امام (عليه السلام ) بپرسيد گناه ما چيست كه به ما اجازه ديدار نمى دهند؟ مگر چه كرده ايم ؟ همين هنگام حضرت اجازه فرمود تا داخل شوند. وقتى شيعيان آمدند، از خدمت حضرت ، پرسيدند: اى پسر رسول خدا! چرا در طول اين مدت اجازه ديدار نمى فرموديد؟ گناه ما چه بوده است ؟ حضرت فرمود: چه گناهى از اين بالاتر كه گفته ايد ما از شيعيان اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السلام ) هستيم . شما كه شيعه او نيستيد. شيعيان او، امام حسن و امام حسين (عليهما السلام )، و سلمان ها، ابوذرها و مقدادها و عمارها بودند كه از هيچ يك از فرمان هاى او سرپيچى نكردند.(119) گفتند: اگر گفته بوديد ما از محبان و دوستداران او هستيم ، از كلامتان ناراحت نمى شدم و همان روز اول به شما اجازه مى دادم .(120) شما ادعاى بزرگى كرده ايد! شيعه يعنى پيرو ما، شيعه بايد پايش را جاى پاى ما بگذارد، و شما كارهايى مى كنيد كه ما اجازه نمى دهيم ؛ سخنانى مى گوييد كه ما نمى پسنديم ، و به دستورهاى ما عمل نمى كنيد. با اين احوال چگونه شيعه ما هستيد؟
راهكار وصول به شيعه بودن واقعى
1. توجه به نظارت امام زمان (عليه السلام ) بر رفتارها
ان شاء الله توفيق بيابيم كه حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) ما را جزو شيعيان خود به شمار آورند. براى اين كه بتوانيم گامى به سوى تشيع واقعى برداريم ، يكى از بهترين كارها توجه به همين معنا است كه اعمال ما براى امام مشهود است . اگر به اين مساءله آگاه باشيم ، خيلى از كارها را انجام نمى دهيم . اگر بكوشيم هميشه اين حقيقت در ذهن ما باقى بماند كه رفتار و گفتار و نيت هاى ما بر امام زمان (عليه السلام ) پوشيده نمى ماند، هميشه دقت خواهيم كرد كه گفتار و رفتارمان را كنترل كنيم و كارهايمان را هر چه بهتر و شايسته تر انجام دهيم .
2. لزوم توجه به تمام دستورهاى دين
يكى از مواردى كه امامان (عليهم السلام ) بسيار از آن ناخشنود مى شوند، قطع رابطه با دوستان و برادران و خويشاوندان است . به طور معمول قطع رحم را كسانى انجام مى دهند كه موقعيت اجتماعى برترى دارند. ثروتمندان ، خويشاوندان فقيرى دارند كه با ايشان به دليل فقرشان قطع رابطه مى كنند. به هر حال ، قطع رحم نشانه اين است كه ما ديگران را چنان كه بايد به حساب نمى آوريم . يكى از واجبات شرعى ، صله رحم است . براى صله رحم آشنايان ، به ويژه آشنايان فقير، بايد بكوشيم برنامه اى داشته باشيم . حتى با كسانى كه نسبت به ما بده كرده اند يا حتى كارهاى ناپسندى انجام داده اند، نبايد قطع رحم كنيم . چه بسا همين رفت و آمدها باعث شود كه آنها اصلاح شوند. از چيزهايى كه امامان (عليهم السلام ) خيلى دوست دارند، اين است كه مؤ منان با همديگر، محبت و صميميت داشته باشند و به يكديگر خدمت كنند.
بعضى از مسائل در دستورهاى امامان خيلى مورد تاكيد واقع شده اند؛ ولى متاسفانه ما چنان كه بايد، حق اين دستورها را ادا نمى كنيم ؛ براى مثال ، حقوق دوستان ، خويشان ، نزديكان ، همسر و فرزندانمان را چنان كه بايد رعايت نمى كنيم . كار نيك و عمل صالح ، فقط نماز و ذكر و دعا نيست ؛ البته هر يك از اعمال صالح به جاى خود محفوظ است ؛ اما مجموعه دستورهاى اسلام ، معجونى است كه بايد از همه آنها پيروى كنيم . شيعه واقعى كسى است كه همه كارهاى خوب را انجام دهد و از همه گناهان بپرهيزد. كسى كه از مسائل دين فقط يك بُعدش را مى بيند و انجام مى دهد، مثل آدمى است كه يك عضوش بيش تر از حد رشد مى كند و ساير اعضايش كوچك مى ماند. تصوير افراد ناقص الخلقه را ديده ايد كه سرشان يا دستشان كوچك است يا گاهى يك دست و يك پايشان در مقايسه با دست و پاى ديگرشان بسيار بزرگتر است . بنابر آنچه عالمان تشريح و فيزيولوژى مى گويند، وقتى غده هيپوفيز مغز، اختلال مى يابد، كار تنظيم و تعديل اندام هاى بدن به هم مى خورد. كسانى كه فقط بعضى از دستورهاى دين را مى گيرند و عمل مى كنند، شكل واقعى آنها نامتعادل است . ما بصيرت نداريم و باطن آنها را نمى بينيم ؛ ولى آن هايى كه شكل باطنى شخصى را مى بينند، وقتى به چنين اشخاصى نگاه مى كنند، مى بينند كه اندام روحشان بى قواره و ناموزون است . بايد به همه دستورهاى دين با هم ، در يك مجموعه ، به طور منظم و مرتب عمل كنيم . به هر حال ، يكى از كارهايى كه امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) خيلى دوست دارد و از آن شاد مى شود، رسيدگى شيعيان به امور يكديگر است . هر چه شيعيان با هم آشناتر و نزديك تر باشند، تكليفشان در برابر هم بيش تر است : فاعفوا و اصفحوا ياءتى الله باءمره ؛(121) عفو و گذشت كنيد تا خداوند فرمان خود را بفرستد. از همديگر بگذريم . مگر دوست نداريم كه خدا از ما بگذرد. اگر انتظار داريد خدا از گناهان شما بگذرد، بايد از گناه مردم و ديگران بگذريد! بگذريد تا خدا هم از شما راضى شود! به روى هم نياوريد كه اشتباهى كرده ايد! مگر دوست نداريد خدا در روز قيامت از گناه شما بگذرد و به رويتان نياورد كه چنين كارى كرده ايد؟ اگر دوست داريد، امتحان كنيد! اگر كسى اشتباهى كرده است ، پرده پوشى كنيد.
ياوران امام زمان (عليه السلام )
ويژگى هاى ياران امام زمان (عليه السلام )
خداوند متعالى در قرآن كريم مى فرمايد:
و كاءين من نبى قاتل معه ربيون كثير فما وهنوا لما اءصابهم فى سبيل الله و ما ضعفوا و ما استكانوا و الله يحب الصابرين و ما كان قولهم الا اءن قالوا ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فى اءمرنا و ثبت اءقدامنا و انصرنا على القوم الكافرين .(122)
چه بسيار پيامبرانى كه مردان الهى فراوانى به همراهشان نبرد كردند و از هر رنجى كه در راه خدا ديدند، نه سستى ورزيدند و نه ضعف و زبونى نشان دادند و خداوند، شكيبايان را دوست مى دارد. سخنشان فقط اين بود كه پروردگارا! گناهان ما را ببخش و از تندروى هاى ما در كارها در گذر! گام هاى ما را استوار بدار و ما را بر جمعيت كافران پيروز كن !
واژه ربيون در اين دو آيه شريف به مردمى خداپرست اشاره دارد كه مخلصانه در ركاب پيامبران با كافران و مشركان جنگيدند. ربيون در زمانه ما، مصداق تامى غير از بسيجيان ندارد و تمام ويژگى هايى كه در اين دو آيه درباره ربيون بيان شده ، گويا در شاءن بسيجيان ما نازل شده است .
پس از زمان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )، شاهد قيام هاى الاهى فراوانى بوده ايم ؛(123) اما هيچ يك از آنها مصداق ربيون كثير؛ مردان الاهى فراوان نبوده است تا جايى كه به طور يقين مى توان گفت : اگر از عصر پيامبر بگذريم ، كامل ترين مصداق ربيون كثير، بسيجيان مخلص ما در ايران اسلامى بوده اند.
همان گونه كه از روايات برمى آيد، ياوران راستين امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) نيز مصداق تام ربيون كثير بوده ، داراى ويژگى هاى خاص ايشان هستند.
ويژگى هاى اساسى ربيون كه در اين دو آيه شريف بيان شده است ، عبارتند از: قدرت والاى روحى ، بردبارى ، طلب مغفرت ، طلب استوارى و استقامت و طلب نصرت كه درباره هر يك از اين ويژگى ها توضيحى مختصر ارائه مى كنيم :