آفتاب ولايت

آيت الله محمد تقى مصباح يزدى

- ۶ -


كسى كه خدا را خدا مى داند، ديگر هيچ باكى ندارد كه از او تعريف يا او را سرزنش كنند؛ چرا كه وجود او مال خودش نيست . از مملوك خدا تعريف مى كنند كه به خدا مربوط است . اگر مرا سرزنش كنند و به جا باشد، به علت اين بوده كه نقصى داشته ام ، و عبوديتم ضعيف بوده است . در اين صورت ، بايد نقصم را برطرف كنم ؛ اما اگر بى جهت نكوهش كنند، به من ربطى ندارد. من كه ملك خودم نيست . مال خدا هستم و اينان ملك خدا را نكوهش مى كنند. مثل اين كه كسى به شما بگويد: ديوار خانه فلانى كج است . خوب باشد. به من چه ربطى دارد؟ من كه مال خودم نيستم . اگر كسى را سرزنش كنيم كه چشمش فلان و ابرويش فلان است ، مخلوقى از مخلوقات خدا است كه درباره اش صحبت مى كنيم . به ما ربطى ندارد. مفهوم تملق در زندگى چنين كسى مصداق نمى يابد. براى چه كسى تملق بگويد. فقط خدا است كه همه خواسته ها و نيازهاى او را بايد تامين كند. وقتى همه چيز به دست او است ، پس براى چه كسى سر خم كند؟ مگر ديگران چه دارند كه خدا دارند؟! خلاصه ، آثار ولايت خدا چنان گسترده است كه همه امور و شؤ ون زندگى آدمى را در بر مى گيرد.
رابطه ولايت خدا با ولايت معصومان (عليهم السلام )
ولايت الله بر ولايت رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) مى تابد. اهميت مقام رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) براى ما به ميزان رابطه اى است كه با خدا دارد. ولاى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) حساب جداگانه اى ندارد؛ بلكه شعاعى از همان ولايت الله است . رسول را مى خواهيم و دوستش مى داريم ؛ چون فرستاده محبوب اصلى ما است ؛ چون آينه او است . مگر مى شود كسى محبوبش را بخواهد، اما جلوه گاه و مرآتش را نخواهد؟ محبت به خدا و رسول ، دو محبت نيست ؛ بلكه محبت به رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) همان محبت الله است كه در آينه تمام نماى او ظهور كرده است . رسول الله آيينه تمام نماى خدا است كه همه چيزش تحت تاثير الاهى قرار دارد و از خودش ‍ چيزى ندارد.
ولايت خدا پس از رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) به جانشينان او منتقل مى شود؛ همان معصومانى كه همچون نفس پيامبر هستند و جز در نبوت و رسالت ، هيچ تفاوتى با او ندارند. اين همان ولايت الله است كه در رسول الله و امامان معصوم (عليهم السلام ) ظهور مى كند؛ آنگاه مرتبه نازل تر اين ولايت در هر كس كه به آنها نزديكتر است ، تجلى مى يابد.
ولايت اولياى اهل بيت (عليهم السلام ) نيز جزو ولايت الله است . چرا اولياى اهل بيت (عليهم السلام ) را دوست مى داريم ؟ چون دوست اهل بيت (عليهم السلام ) هستند. اهل بيت (عليهم السلام ) را چرا دوست مى داريم ؟ چون دوست خدا هستند. اين محبت از يكديگر جدا نيست ؛ بلكه يك سرچشمه است كه از مجارى گوناگون جارى مى شود. نور واحدى است كه در درجه هاى متفاوت تنزل مى يابد. اگر آدم اين مطلب را در ذهن داشته باشد، معناى اين عبارت را خواهد فهميد كه من والاكم فقد والى الله ، و من عاداكم فقد عاد الله ، و من اءحبكم فقد اءحب الله ، و من اءبغضكم فقد اءبغض الله .(79) محبت اهل بيت (عليهم السلام ) از محبت خدا جدا نيست . معرفت اهل بيت (عليهم السلام ) نيز از معرفت خدا جدا نيست .
چگونه مى شود انسان ولايت الله را بپذيرد و رابطه زندگى خويش را با خدا تقويت كند؛ اما رابطه اش را با انبيا تقويت نكند.
رابطه محبت با ولايت
محبت اين خاندان براى هر كسى و به هر صورتى كه حاصل شود، مطلوب است و سرانجام جايى دستش را مى گيرد؛ اما هر محبتى ولايت نيست . ممكن است كسى به هيچ دين الاهى متدين نباشد؛ اما زندگى امير مؤ منان على (عليه السلام ) را دوست داشته باشد؛ چرا كه همه چيز او (عدالت ، سرپرستى ايتام و فقيران ، عبادات ، مناجات ها، شجاعت ، و بلاغت او و...) دوست داشتنى بوده است . مگر ممكن است شخصى فطرت سالمى داشته باشد و اين فضايل اخلاقى را دوست نداشته باشد؟! البته هر كس كه على (عليه السلام ) را دوست داشت ، ولى خدا و ولى على (عليه السلام ) نيست ، چرا كه ولايت على (عليه السلام ) عدل ولايت الله است ؛ از اين رو بايد ارتباطمان را با على (عليه السلام ) به سبب ارتباط با خدا برقرار كنيم و حساب جدايى براى على (عليه السلام ) باز نكنيم . هر كافر لامذهبى هم به على (عليه السلام ) محبت داشته باشد، سرانجام اين محبت دستش را خواهد گرفت ؛ اما او ديگر ولى على (عليه السلام ) نيست . ولى على (عليه السلام ) آن كسى است كه ولايت على (عليه السلام ) برايش همان ولايت الله باشد.
فضيلت تبرا و تولاى خالصانه
امام جواد (عليه السلام ) روايتى بسيار شريف ، پرمغز و پرمحتوا دارد كه قابل تامل است :
اءوحى الله الى بعض الاءنبياء: اما زهدك فى الدنيا فتعجلك الراحه ، و اما انقطاعك الى فتعززك ، و لكن هل عاديت لى عدوا اءو واليت لى وليا.(80)
پيامبرى از پيامبران خدا توجه يافت كه خدا نعمت بزرگى را به من عطا كرده كه در دنيا زهد دارم و عشق به دنيا را از دل من برداشته است . بالاتر از آن ، حالت انقطاع الى الله به من داده است كه چه مفهوم بسيار والا، پرمعنا و پرمحتوايى است . انقطاع الى الله ، يعنى به هيچ چيز جز خدا اميد نداشته باشى . سر و كارت فقط با خدا باشد. از همه چيز بريده و فقط به او پيوسته باشى . خيلى نعمت بزرگى است . وقتى كسى توجه يابد كه خدا نعمتى به اين عظمت به او داده ، لازمه اش اين است كه به ذهن او خطور كند به چه كسى چنين نعمتى داده شده است . چه نعمتى از اين بالاتر؟ نه دلبستگى به دنيا و نه اميد به كسى غير از خدا دارد. هيچ انسى با كسى جز خدا ندارد. خدا مى خواهد دست پيامبرش را بگيرد و باز هم او را بالاتر بياورد؛ از اين رو مى فرمايد: اما زهدك فى الدنيا فتعجلك الراحة .
اين بى رغبتى كه به دنيادارى و دنبال مال و مكنت دنيا نمى روى ، باعث مى شود كه آسوده و راحت باشى ؛ چون انسان هر قدر بيشتر به دنيا دل ببندد، گرفتارى و غصه اش بيشتر مى شود. درست است كه زهد، صفت بسيار خوبى است ؛ اما احتمال دارد كه فقط براى خدا نباشد؛ چرا كه زهد پاداش دنيايى ، يعنى راحتى و آسودگى دنيايى را در پى دارد.
انقطاع الى الله چه ؟ كسى كه هيچ توجهى جز به خدا ندارد؛ به هيچ كس اميدى نمى بندد؛ در خانه هيچ كس نمى رود، و توجه و سر و كارش فقط با خدا است ، چه ؟ اما انقطاعك الى فتعززك بى ؛ اين انقطاع تو سبب مى شود كه با من عزت بيابى ؛ چون آدمى در خانه هر كس برود، به هر اندازه اى كه ته دلش به ديگرى اميدى داشته باشد، همان اندازه ذليلش ‍ مى شود. انسان هر قدر از ديگران مستغنى تر باشد و به كسى اميدى نداشته باشد، عزيزتر مى شود. اگر كسى هيچ اعتنايى به ديگران نداشته باشد كه به او كمك كنند يا نكنند؛ چيزى به او بدهند يا ندهند؛ احترامش كنند يا نكنند. به همان اندازه عزتش بيشتر مى شود؛ چون نيازى ندارد. چه لذتى بالاتر از بى نيازى از همه خلق خدا؟ پس انقطاع الى الله هم اثرى دنيايى براى خودت دارد. تو چيزى بالاتر بايد داشته باشى : و لكن هل عاديت لى عدوا اءو واليت لى وليا؛ آيا فقط به سبب من با كسى ارتباط برقرار كرده اى ؟ كسى را فقط براى آن كه بنده من است ، دوست داشته اى ؟ آيا با كسى فقط به اين جهت اين كه با من دشمن است ، دشمنى كرده اى ؟ اين ، از زهد و انقطاع الى الله هم بالاتر است .
شايد آن پيامبر خدا، مقام تولا و تبرا را نيز دارا بوده است ؛ اما خداوند مى خواسته به او توجه دهد كه تولا و تبراى خالصانه از زهد و انقطاع نيز مهم تر است . به طور طبيعى ، هر فردى ، شخصى را دوست مى دارد؛ اما اءو واليت لى وليى ؛ آيا يكى از اولياى خدا را دوست داشته اى يا نه ؟ البته ممكن است كسى اولياى خدا را دوست بدارد؛ اما به سبب منافعى كه براى خودش دارد؛ به طور مثال براى اين كه در قيامت او را شفاعت كنند. در اين صورت ، ولى خدا را براى خودش دوست داشته است . نمى گويد: اءو واليت لى وليى ؛ بلكه مى فرمايد: هل عاديت لى عدوا اءو واليت لى وليا چنين رابطه خالصانه اى ، رابطه ولايت است . چيزى كه نزد خدا ارزش دارد، اين است كه على (عليه السلام ) را از آن رو كه دوست خدا است ، دوست بداريم و با دشمنان على (عليه السلام ) بدان جهت كه دشمنان خدا هستند، دشمنى بورزيم ؛ وگرنه چه كسى است كه على (عليه السلام ) را دوست نداشته باشد. كافران هم اگر على (عليه السلام ) را شناخته باشند، او را دوست مى دارند و به او عشق مى ورزند؛ همان طور كه به هر كمال و جمالى عشق مى ورزند، مگر آن كه على (عليه السلام ) را نشناخته باشند. كدام انسان پاك فطرتى است كه على (عليه السلام ) را دوست نداشته باشد؟ مهم اين است كه بكوشيم ارتباط ما با اولياى خدا، به ويژه با امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، شعاعى از ولايت الله باشد. به اين جهت است كه خطاب به امامان (عليهم السلام ) مى گوييم :
من والاكم فقد والى الله و من عاداكم فقد عاد الله ؛(81)
هر كه ولايت شما را بپذيرد، ولايت خدا را پذيرفته است ، و هر كه با شما دشمنى ورزد، با خدا دشمنى ورزيده است .
شعاع ولايت اولياى خدا به دوستانشان نيز سرايت مى كند. محبان امام زمان (عليه السلام ) را نيز از آن جهت دوست بداريم و تكريم كنيم كه دوستدار امام زمانند.
راه هاى تقويت رابطه ولايى با امام زمان (عليه السلام )
حال كه فهميديم بايد خالصانه به اولياى خدا عشق ورزيد و خود را در برابر آن ها باخت و فدا كرد، چه كنيم كه بدين مقام والا دست يابيم ؟
1. تقويت رابطه عارفانه
هر قدر معرفت ما به اولياى خدا بيشتر شود، اثر طبيعى اش اين است كه رابطه ولايت هم قوى تر و بيشتر خواهد شد.
معرفت امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) از معرفت خدا جدا نيست . به هر ميزان كه معرفتمان به حضرت بيشتر باشد و ارتباط آن جناب را با خدا بيشتر بشناسيم ، معرفت ما به خدا افزون تر خواهد شد.
اين بزرگواران چه اندازه با خدا ارتباط دارند؟ آيا فقط به همين اندازه است كه مانند يك راوى صادق ، احكام را براى ما بيان كنند يا مطلب از اينها خيلى بالاتر است ؟
قلب امام زمان ، تجلى گاه خواست خدا
امامان معصوم (عليهم السلام ) كسانى هستند كه در دلشان چيزى جز آن چه خدا مى خواهد، ظهور نمى كند: قلوبنا اءوعيه لمشيه الله فاذا شاء شئنا؛(82) در دلهاى ما فقط خواست خدا شكل مى گيرد؛ پس هر آن چه را كه او بخواهد، ما مى خواهيم . قلب پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) و حضرت زهرا (عليها السلام ) و امامان معصوم (عليهم السلام ) تجلى گاه خواست و اراده خدا است . در مرتبه اول ، اين چهارده نور پاك و در مرتبه بعد، ساير اولياى خدا طورى هستند كه فقط چيزى را كه خدا مى خواهد، در دل آنها پيدا مى شود. هنگامى كه ايشان به چيزى ميل پيدا مى كنند، خدا خواسته است كه اين ميل را داشته باشند؛ چرا كه قلوب ايشان ، تجلى گاه اراده و مشيت خدا است .
با توجه به اين حقايق است كه ولايت پذيرى اهل بيت (عليهم السلام ) توجيه مى يابد كه چرا بايد ايشان را دوست بداريم و از ايشان پيروى كنيم ؟ پاسخش اين است كه محبت اهل بيت (عليهم السلام ) و تبعيت از ايشان ، همان محبت و اطاعت خدا است . اگر خدا را نيز دوست مى داريم ، بايد ايشان را دوست بداريم و اگر از خدا اطاعت مى كنيم ، بايد از ايشان هم اطاعت كنيم : من اءطاعكم فقد اءطاع الله ؛ هر كه از شما اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است . اين بدان دليل است كه معصومان (عليهم السلام ) چيزى جز سخن خدا ندارند. براى خودشان شاءنى جدا از عبوديت الله قائل نيستند. هيچ استقلالى از خودشان ندارند. اگر تعبير فناى فى الله تعبير درستى باشد، بالاترين و برترين مصداقش ايشان هستند.
2. اظهار محبت خالصانه
رابطه ولايى ما با مولايمان فقط با شناخت برقرار نمى شود؛ بلكه خداوند، ساختمان روحى انسان را به گونه اى آفريده است كه با فكر و عمل ساخته و پرداخته مى شود. مساله ولايت فقط با انديشيدن و تصميم گرفتن حل نمى شود: الذين آمنوا و عملوا الصالحات . به همان اندازه كه ايمان واقعى باشد، در عمل تاثير مى گذارد و وقتى عمل تحقق يافت ، ايمان تقويت مى شود. بين ايمان و عمل ، رابطه متقابل برقرار است . اگر مى خواهيد ايمانتان تقويت شود، حتما بايد بينديشيد تا معرفتتان بيشتر شود. هم رابطه امام زمان (عليه السلام ) را با خدا بيشتر بشناسيد و هم اين رابطه را به صحنه عمل بياوريد. شب ميلاد امام زمان (عليه السلام ) به حضرت اظهار محبت كنيد. به دوستان امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) هديه بدهيد. چه سنت خوبى گذاشته اند كه در اين ايام ، به هر كس كه نامش مهدى است ، احترام مى كنند و به او هديه و جايزه مى دهند. ما همه گوشت و پوستمان با نام مهدى (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) روييده و بزرگ شده است . زندگيمان در پرتو نام اهل بيت (عليهم السلام ) شكل گرفته است و پيش مى رود. همه چيز ما مال آنها است .
گاهى اشخاصى را به جهت اين كه اصطلاحات فقه و اصول يا فلسفه و كلام ما را بلد نيستند، جاهل و عوام مى شمريم ؛ اما ميان همين ها گاهى افرادى پيدا مى شوند كه مرتبه ايمانشان چنان آنها را بالا برده است كه اگر سالها با تمام سرعت نيز بتازيم ، به گرد راهشان هم نمى رسيم .
خلاصه ، رابطه ولايت فقط با درس خواندن درست نمى شود. درس را بايد خواند؛ چرا كه واجب ، و كوتاهى كردن در آن حرام است ؛ اما همه اش با اين درس خواندن درست نمى شود. بكوشيم با اهل بيت (عليهم السلام ) رابطه عملى پيدا كنيم . براى محبت اهل بيت (عليهم السلام ) انفاق كنيم ؛ هر چقدر كه برايمان ميسر است ؛ براى مثال اگر صد تومان پول دارى ، امشب بگو مى خواهم اين صد تومان را به عشق امام زمانم به دوستان فقير او بدهم . به كسى هم نگو. كسى هم نفهمد. بگو اگر خدا به سبب اين ، مرا به جهنم هم ببرد، به عشق و محبت مولايم اين كار را مى كنم . اثر اين ، از هزار سال عبادت براى تو بيشتر است . براى اين كه در آن عبادت ها اميد ثواب وجود دارد.. تو بگو اين كار را به عشق امام زمان (عليه السلام ) انجام مى دهم ؛ چه ثواب داشته باشد و چه عقاب .
گاهى ميان افراد عادى ، اين گونه آدم هاى عاشق پيدا مى شوند. آن وقت آنها خيلى بر ما تقدم دارند. بكوشيد مقدارى روحيه مروت و عاشقى هم پيدا كنيد. ياد گرفتن اصطلاحات همه چيز نيست .
نكته مهمى كه ممكن است براى بسيارى از ما مورد غفلت باشد، اين است كه بسيارى از ما دعا و توسل داريم ؛ گريه و عزادارى داريم ؛ مجالس سرور هم برقرار مى كنيم ؛(83) اما آيا نيتمان در اين اعمال ، خالصانه براى خدا است ؟ خالص كردن نيت ها قدرى همت و زحمت مى خواهد. بكوشيم اين خلوص را كسب كنيم . ارزش كار كوچكى كه خلوص داشته باشد، از هزاران كارى كه آرايه و پيرايه داشته باشد، بيشتر و بالاتر است . در حديث قدسى آمده است :
اءنا خير شريك و من اءشرك معى شريكا فى عمله فهو لشريكى دونى لاءنى لا اءقبل الا من خلص لى ؛
من بهترين شريكم . هر كس در كارى كه انجام مى دهد، شريكى براى من قرار دهد، سهم خودم را به آن شريك وامى گذارم ؛ براى اين كه من هيچ عملى را قبول نمى كنم ، مگر آن كه خالصانه براى من باشد.
خداوند دوست دارد كه همه كارهايمان خالصانه براى او باشد. امام زمان (عليه السلام ) نيز كه قلبش خاستگاه اراده و مشيت خدا است ، دوست دارد فقط او را دوست بداريد.
زخارف دنيا ارزش آن را ندارد كه مؤ من بدان دل ببندد. ارزش قلب مؤ من بسيار والاتر از اين است كه جايگاه پول ، اتومبيل ، و خانه ديگر مظاهر دنيايى قرار گيرد.(84) آن جا كه جايگاه پول شده ، بانك است ، نه دل مؤ من ؛ آن جا كه جايگاه اتومبيل شده ، گاراژ است ، نه قلب مؤ من ؛(85) قلب مؤ من ، عرش خداوند رحمان است . قلب بنده مؤ من ، بارگاه و تجلى گاه كبريا است : لم يسعنى سمائى و لا اءرضى و وسعنى قلب عبدى المؤ من .(86) نه آسمانم و نه زمينم هيچ يك گنجايش مرا ندارد و فقط قلب بنده مومنم گنجايش مرا دارد.
3. برقرارى رابطه عاشقانه
بكوشيم با سيد و آقايمان رابطه اى عاشقانه برقرار، و آن را تقويت كنيم و بدانيم كه اين ارتباط، امرى حقيقى است . اگر صد سال پيش تر به ما مى گفتند: انسان از اين جا كه نشسته است مى تواند با آن طرف كره زمين ارتباط برقرار كند و با آشنايانش حرف بزند و صورت ايشان را ببند، باور نمى كرديم . بشر در آن زمان نمى دانست كه با امواج الكترومغناطيسس يا با تصويرهاى تلويزيونى يا ارتباطهاى تلفنى مى شود ارتباط برقرار كرد؛ اما اين امواج در همان زمان نيز موجود بوده اند. در قلمرو مسائل روحى و معنوى روابطى وجود دارد كه من و شما نمى دانيم . همان طور كه در اين عالم ، قوه جاذبه اى وجود دارد كه اثر مى كند و ما نمى فهميم . در گستره دل ما نيز چنين رابطه اى برقرار است و واقعيت دارد. روح آدمى مى تواند با روح والاى معصومان (عليهم السلام ) ارتباط يابد. اين رابطه خيلى مهم تر از رابطه برقرار كردن با شخصى است كه در امريكا يا در مريخ زندگى مى كند؛ اما چقدر مهم است كه انسان بتواند از همين جا كه نشسته است ، با امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) ارتباط يابد؛ با كسى كه همچون اجداد پاكش (عليهم السلام ) به ساحت قدس ‍ الاهى متصل است ؛ همان گونه كه امير مؤ منان على (عليه السلام ) محو و فانى در ذات خدا بود: فانه ممسوس فى ذات الله .
بعضى ها گمان مى كنند چنين رابطه اى ، يك ارتباط شاعرانه است . مساله از اين ها خيلى بالاتر است . براى برقرارى اين ارتباط، شما نياز نداريد با شبكه رايانه اى ارتباط داشته باشيد. كليدش دست خود شما است . همين كه توجه پيدا كنيد، كليد دل را زده ايد و ارتباط برقرار مى شود. حالا آيا مى ارزد كه اين ارتباط را داشته باشيد يا نه ؟! امروز ولى الله الاعظم ، حضرت صاحب الامر ((عجل الله تعالى فرجه الشريف )، امام و مولاى همه ما است . شما هر جا و در هر حالى كه باشيد مى توانيد اين رابطه را برقرار كنيد. آيا مى ارزد يا نمى ارزد؟!
ببينيد چه گنجى در اختيار ما است و آن را نشناخته ايم و قدرش را نمى دانيم . ببينيد چه ستمى مى كنند كسانى كه مى خواهند اين معرفت ها را از ما بگيرند و هستى را در روابط محض اين جهانى محصور كنند. انبيا و اوليا چه خون دلى خوردند تا اين معارف را در دلهاى مؤ منان تقويت كرده ، كاشتند، و آبيارى كردند و به ثمر رساندند؛ اما بعضى با يك سخنرانى ، با يك القاى شبهه ، با يك مقاله مى خواهند همه اين معارف را بر باد دهند. آيا جنايتى بالاتر از اين مى شود؟! اين جنايت بالاتر است يا قتل نفس ؟! خون هزاران انبيا و اولياى خدا ريخته شد تا اين ايمانها در دل مردم پديد آيد. اين ايمانها ارزشش از خون بيشتر است . آن خونها ريخته شد تا اين ايمانها پديد بيايد. آن وقت اين معرفت ها و ايمانها را با يك سخنرانى ساده و با يك شبهه معرفت شناسانه بگيرند و بدزدند. بايد در زمينه هاى گوناگون بكوشيم تا بتوانيم در برابر اين امواج گمراهى مقاومت كنيم . اول بايد ايمان خودمان را حفظ كنيم و بعد دست ديگران را بگيريم و از گمراهى ها برهانيم . كليد اين را هم به ما داده اند. گنج هايى در اختيار ما است كه بايد بكوشيم و از آنها بهره بگيريم .
عزيزان من ! عبادت هاى عاشقانه را فراموش نكنيد. اگر هنوز عاشقانه عبادت كردن را ياد نگرفته ايم ، ياد بگيريم . گاهى انسان نماز شب مى خواند تا روزى اش فراوان شود. چنين عبادتى خيلى نازل ، و چنين همتى خيلى پست است ؛ گرچه در مقايسه با كسى كه نماز شب نمى خواند، خيلى خوب است . گاهى انسان از ياد معشوقش ، به خواب نمى رود. چگونه ممكن است آدمى كسى را دوست داشته باشد و به يادش نباشد. عبادتى ارزش والا مى يابد كه از روى عشق و محبت پروردگار صورت پذيرد. امام على (عليه السلام ) مى فرمايد:
ما عبدتك خوفا من نارك و لا طمعا فى جنتك ولكن وجدتك اءهلا للعبادة فعبدتك .(87)
تو را از روى ترس از آتش و براى بهشت نمى پرستم ؛ بلكه تو را مى پرستم ؛ چون پرستيدنى هستى و فقط تو سزاوار پرستشى .
من تو را نپرستم ، چه كنم ؟! حضرت در جاى ديگر مى فرمايد:
و لكنى اءعبده حبا له ؛
تو را بندگى مى كنم ؛ چون دوست داشتنى هستى .
عبادت عاشقانه مى تواند انسان را خيلى سريع بالا ببرد.
ادعاى عبادت عاشقانه آسان ، اما عملش مشكل است . براى پيشرفت در اين مسير، بايد دست كم در هر شبانه روز، يك عمل عبادى خالصانه را تمرين كنيم بدين صورت كه نيت كنيم كه اگر خداوند در ازاى اين عبادت ، هيچ مزدى هم به من ندهد، اين عبادت را انجام مى دهم ؛ چون او دوست دارد، و اگر همت كسى بالاتر باشد، مى گويد: اگر خدا بخواهد به سبب اين عبادت مرا به جهنم نيز ببرد، آن را انجام مى دهم ؛ چون مى دانم او انجام اين عمل را دوست دارد؛ البته هرگز چنين نيست ؛ زيرا خداوند به هر چيزى كه دوست بدارد، پاداش مى دهد. از عرصه محبت پروردگار، طمع ها چنان بايد بيرون برود كه فقط دوستى و محبت خداوند حاكم باشد. بكوشيم بر يك كار عبادى كوچك ، همچون خواندن دو ركعت نافله يا قرائت يك صفحه قرآن ، به طور روزانه مداومت كنيم يا در جهت تطهير عواطف و پاك كردن عشق و محبت از ناخالصى ها، مولايمان صاحب الزمان (عليه السلام ) را (هر چند روزى چند لحظه ) خالصانه ياد كنيم يا دعاى عهد حضرت را با همين نيت بخوانيم يا توسلى خالصانه به حضرت داشته باشيم و خطاب به مولايمان بگوييم : در ازاى اين توسل چيزى از شما نمى خواهم ؛ بلكه چون شما را دوست دارم ، مى خواهم به ياد شما باشم . چنين عبادتى بر صد سال عبادتى كه با نيت هاى ديگر انجام بگيرد، برترى دارد و انسان را بيشتر بالا مى برد. اگر كارهاى خالصانه در زندگانى كسى مداومت يابد، توفيق او بيشتر و بيشتر مى شود تا جايى كه محبت خالصانه ، تمام زندگى او را فرا مى گيرد و به جايى مى رسد كه مى گويد:
ان صلاتى و نسكى و محياى و مماتى لله رب العالمين .(88)
نماز و تمام عبادت هاى من و زندگى و مرگم ، همه براى خداوند، پروردگار جهانيان است .
در مناجات شعبانيه از خداوند چنين مى خواهيم :
الهى هب لى كمال الانقطاع اليك .
خدايا! چنان كن كه از همه چيز و همه كس جز تو ببُرم .
و اءلحقنى بنور عزك الاءبهج فاءكون لك عارفا و عن سواك منحرفا.
خدايا! مرا به نور مقام عزتت كه بهجت و نشاطش از هر لذت ديگر بالاتر است ، ملحق كن تا آن كه فقط شناساى تو باشم و از غير تو روى گردانم .
تقديم جار و مجرور، مفيد حصر است . فاءكون لك عارفا و عن سواك منحرفا؛ يعنى تا فقط تو را بشناسم و از غير تو روى بگردانم .
اين مناجات ها را به ما آموخته اند تا بخوانيم و بفهميم و به دنبالش برويم . بكوشيم چنين رابطه خالصانه و عاشقانه اى را بين خود و خدا و اولياى خدا برقرار كنيم . چنين امرى شدنى است ؛ اما همت مى خواهد.
منظومه ولايت 2
جمكران ، جذبه گاه ولايت
بحمد الله ، مردم ما به ويژه پس از پيروزى انقلاب ، مشمول الطاف خاص الاهى و عنايات مخصوص حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) قرار گرفته اند. نمونه بارز اين عنايات ، ساختمان باشكوه مسجد مقدس جمكران است كه در مدتى كوتاه ساخته شده . در اوايل ورود ما به قم ، با اين كه از پايه گذارى اين مسجد قرنها مى گذشت ، غير از چند اتاق كه تازه ساخته شده بود، چيزى وجود نداشت . حتى گاهى براى وضو گرفتن ، آب پيدا نمى شد؛ اما بحمد الله پس از پيروزى انقلاب و با همت دوستداران امام زمان (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء)، در طول چند سال ، چنين بناى عظيمى برپا، و دلهاى مؤ منان از اطراف و اكناف جهان ، متوجه اين مكان شريف شد. بنده ، وقتى اين عظمت را مى بينم ، به ياد آيه شريف فاجعل اءفئده من الناس تهوى اليهم .(89) مى افتم . اين معجزه است كه چنين محبتى را در دلهاى مردم پديد آورده و به اين مكان شريف ، متوجه ساخته است تا در تمام ايام هفته ، به ويژه شبهاى چهارشنبه و جمعه ، از اطراف كشور و گاهى از خارج كشور، در اين مكان مقدس ، به ياد امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) اجتماع كنند. بدون شك ، جاذبه خود حضرت ولى عصر (ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء) است كه دل هاى مردم را همچون مغناطيس جذب مى كند و اگر اين چنين نبود، اين مسجد پرعظمت بدين جايگاه و مقام والا نمى رسيد.
خدا را شكر مى كنيم كه به بركت خون شهيدان ، مردم اين شهر لياقت يافته اند مشمول جاذبه معنوى الاهى ، از طرف حضرت شوند؛ نعمتى بسيار بزرگ كه هر قدر در عظمت آن بينديشيم و سخن بگوييم ، كم است .
دليل اين جمع هاى باشكوه اين است كه مردم ما از نعمت ايمان و معرفت به اهل بيت (عليهم السلام ) بهره مندند. در اين ميان ، مردم شهر قم در انجام وظايفشان توفيق بسيارى يافته اند. آنان مردمى هستند كه جانشان را براى اسلام و مكتب تشيع ، به اميد ظهور حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) در طبق اخلاص گذاشته اند. مردم اين كشور، سالها مبارزه كردند تا اين كه خداوند، پيروزى را به آنها عطا فرمود و نظام طاغوت را به دست ايشان سرنگون كرد و نظام مقدس اسلامى را در اين كشور برقرار ساخت .
ما در برابر آن پاكباختگان كه يا خودشان در جبهه هاى جنگ شركت كرده يا عزيزان و اقوامشان را به ميدان جنگ فرستاده و توانسته اند در دوران هشت سال دفاع مقدس ، حماسه سازى و افتخارآفرينى كنند، جز اين كه سر تعظيم فرود آوريم و براى شهيدان آنها دعا كنيم و براى بازماندگان و جانبازانشان شفا بطلبيم ، چاره ديگرى نداريم . آنان از سخنان بنده اى مثل من بى نيازند. آنها راهشان را شناخته اند و با قلوبى نورانى به طور كامل به وظايفشان آگاهند؛ اما بايد به نوجوانان و جوانانى كه زمان انقلاب و خاطره هاى دوران جنگ را درك نكرده اند، مطالبى مختصر تذكر داده شود.
سفارش به جوانان و نوجوانان ولايى
درباره وجود ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، مطلب فراوان است و بحمد الله ، كتابهاى فراوانى در اين زمينه نوشته شده ، و در دسترس مردم قرار گرفته است . بسيارى از اين مطالب ، با اين كه بارها تكرار شده ، باز هم مفيد و راهگشا است . دوست دارم در اين محفل باشكوه ، چند مطلب مهم را به اختصار، براى جوانان و نوجوانان عزيز عرض كنم و از ايشان خواهش مى كنم اين مطالب را به خاطر بسپارند. در ضمن ، از عزيزانى كه از اين مطالب مستغنى هستند، عذر مى خواهم ؛ ولى به هر حال گردگيرى از آيات و روايات بى فايده نخواهد بود.
با اين كه نور ايمان و معرفت به اهل بيت : در دلهاى ما وجود دارد، ممكن است آينه دلهاى ما بر اثر برخورد با گرد و غبار عالم ماده ، زنگار بگيرد و هر از چندگاهى نيازمند زنگارزدايى و گردگيرى باشد. تكرار اين مطالب در اين گونه مجالس و محافل مى تواند نقش گردگيرى از دلها و صفا دادن و جلا دادن به آن را داشته باشد: فان الحديث جلاء القلوب .(90)
سفارش من به شما جوانان و نوجوانان عزيز كه مخاطبان اصلى من و ميوه هاى انقلاب و اميدهاى كشور و به يقين از اميدهاى امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) براى آينده اسلام هستيد، اين است كه بدانيد آينده در دست شما است . قدر خود را بيشتر بدانيد و در كسب علوم و معارف اهل بيت (عليهم السلام )، كوتاهى نكنيد. بكوشيد همواره ايمانتان را تقويت كنيد و دلهايتان را هميشه نورانى و از آلودگى هاى گناه پاك نگاه داريد.
امام زمان (عليه السلام ) از ديدگاه اهل سنت
اعتقاد به وجود ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف )، ويژه شيعيان نيست . ما با برادران اهل تسنن ، كه بيشتر مسلمانان جهان را تشكيل مى دهند، در پاره اى از مباحث اعتقادى ، مثل اصل امامت و مباحث فرعى اختلاف ها داريم ؛ اما به تصديق بسيارى از بزرگان اهل تسنن ، يكى از مطالبى كه در آن ، بين شيعه و سنى و هيچ طايفه اى از طوايف مسلمانان اختلاف وجود ندارد، اعتقاد به ظهور حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است .
دو كتاب از اهل تسنن را به خاطر بسپاريد كه اين مطلب را به روشنى تصديق كرده اند:
يكى كتاب الصواعق المحرقه ، نوشته ابن حجر هيثمى كه از بزرگان اهل تسنن است . وى در اين كتاب ، اعتقاد به صاحب الامر (عليه السلام ) را امرى مشترك بين همه مسلمانان دانسته و روايات را در اين زمينه ، بيش از حد تواتر معرفى كرده است . يكى ديگر از بزرگان اهل تسنن شبلنجى است كه كتاب نورالابصار را نوشته . او در اين كتاب تصريح مى كند كه روايات درباره مهدى آخر الزمان (عليه السلام )، فوق حد تواتر است .
ابن ابى الحديد معتزلى ، در شرح نهج البلاغه معتقد است كه درباره ظهور امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) اختلافى ميان مسلمانان وجود ندارد و تمام طوايف آن ها بر اين مطلب اتفاق نظر دارند.
بسيارى از عالمان اهل تسنن ، درباره وجود امام زمان (عليه السلام ) و علايم ظهور حضرت كتابهاى فراوانى نوشته اند كه يكى از آنها حافظ گنجى شافعى و ديگرى مولانا متقى هندى است . كتاب البيان فى اخبار صاحب الزمان را حافظ گنجى شافعى از حافظان قرآن و بزرگان اهل تسنن نوشته كه و در حدود قرن هفتم هجرى مى زيسته است . از ديگر بزرگان اهل تسنن كه در قرن دهم هجرى و در كشور هندوستان مى زيسته ، مولا متقى هندى ، صاحب كتاب البرهان على علامات مهدى آخر الزمان است .
آرى ، بزرگان اهل تسنن همانند شيعيان ، به اصل وجود صاحب الزمان (عليه السلام ) اعتقاد دارند؛ البته ممكن است آدمهاى منحرف و كوردلى پيدا شوند كه آفتاب را نيز انكار كنند كه در اين جا مور نظر نيستند. بزرگان اهل تسنن اعتراف دارند كه اخبار درباره وجود امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) متواتر، بلكه فوق حد تواتر است .
طول عمر امام زمان (عليه السلام )
مطلب ديگر، مساله زنده بودن حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشريف ) است . از عمر پربركت آن عزيز بيش از هزار و صد سال مى گذرد و تا هنگامى كه خداى متعالى اراده فرمايد، حضرت در زمين باقى خواهد ماند. در اين زمينه ، شايد پرسشى به ذهن جوانان خطور كند كه مگر امكان دارد كسى با عمر طولانى زنده باشد و ديگران از او خبر نداشته باشند؟! به اين پرسش پاسخ ‌هاى فراوانى داده اند. در اين جا نمى خواهم پاسخ اين پرسش را به طور گسترده مطرح كنم ؛ اما اگر كسى به معجزه و قدرت الاهى اعتقاد داشته باشد، نبايد در مساله طول عمر امام زمان شك كند. كسى كه معتقد است خدا مى تواند بنده اى را پس از صد سال زنده كند: فاءماته الله مائة عام ثم بعثه ، خدايى كه مى تواند سيصد سال ، گروهى را در خواب ، بدون خوراك و پوشاك زنده نگه دارد: و لبثوا فى كهفهم ثلاث مائه سنين و ازدادوا تسعا،(91) آيا نمى تواند يكى از بندگانش را سه هزار سال يا بيشت از آن زنده نگه دارد؟!