امام ازیاد رفته
معنای دوّم غریب
گاهی((غریب)) به کسی گفته میشود که از یاد رفته است، یعنی آنچنان که شایستۀ
اوست، از او یاد نمیشود. این معنا از غربت در مقابل ((ذکر)) است که گاهی قلبی و
گاه، زبانی است.
البتّه ذکر((زبانی)) برخاسته از ذکر قلبی است. وقتی قلب کسی مملوّ از یاد مُنعم
شود، ذکر او بر زبانش نیز جاری میگردد. بنابراین غربت به معنای دومّ، میتواند
ناشی از فراموش شدنِ قلبی و زمانی باشد. اگر ولیّ نعمت از نظر قلبی مورد بیتوجّهی
قرار گیرد، و یاد او از دلها محو شود، در حقیقت شکر قلبی نسبت به او انجام نپذیرفته
است. و از همین جهت غریب میباشد، چون در دل، ((از یاد رفته)) است.
از طرفی اگر معرفت قلبی بر زبان جاری نگردد، در انجام وظیفۀ شکر زبانی کوتاهی شده
است. و از این جهت هم میتوان او را ((غریب)) دانست چون آنچنان که باید و شاید از
او یاد نمیشود، و عملاً ((از یاد رفتۀ)) زبانی است.
ذکر زبانی(یادکردن به زبان) برخواسته از معرفت و ذکر قلبی است، امّا خود، زمینۀ
معرفت و ذکر قلبی را در کسانی فراهم میسازد که از شناخت مُنعم محروم هستند. اگر
کسانی که با ولیّ خود آشنا هستند، وظیفۀ خود را در انجام شکر زبانی نسبت به او به
طور شایسته انجام دهند، کمکم دیگران هم که شناخت درستی از مُنعم خویش ندارند، به
لطف الهی اهل معرفت میشوند. و همین معرفت، زمینۀ یاد کردن قلبی و زبانی را در آنان
نیز فراهم میآورد.
یاد کردن از هر کس باید متناسب با سطح او، و در حدّ مقام و موقعیّت او باشد. در غیر
این صورت، به غربت او میانجامد. به عنوان مثال، برای ادای حقّ عالم یا فقیه، باید
در هنگام سخن از احکام شرعی، یادی از آن فقیه به میان آید. و اگر از همۀ فقها یاد
کنند و اصلاً نامی از آن عالم نبرند، میتوان گفت: آن عالمِ فقیه، ((ازیاد رفته))
و((غریب)) است.
برای ادای شُکر یک پزشک متخصّص ماهر، باید در هنگام بحث و گفتگو پیرامون مداوای
بیمار و کار پزشکی، از آن پزشک که از دیگران ماهرتر است، نیز یادی به میان آید. اگر
هنگام بررسی وضعیّت بیمار، از هر پزشک متخصّص و غیر متخصّص و حتّی غیر پزشک گفتگو
شود، امّا از آن متخصّص ماهر سخنی به میان نیاید و حتّی کسی قلباً هم از او یاد
نکند، معلوم میشود که او غریب (از یاد رفته) است.
حال اگر کسی هم در پزشکی، متخصّص و هم در فقه سرآمد باشد، باید در هنگام بحث علمی
در فقه و پزشکی، از او هم یاد شود. پس ((تعدّد یاد کردن)) در افراد مختلف، متناسبت
با کمالات آنها، متفاوت خواهد بود .
یاد کردن از هر نعمتی کاملاً بستگی به ویژگیهای آن دارد؛ هر چه نعمتی بزرگتر و
فراگیرتر، و نیاز انسانها به آن بیشتر باشد، انتظار میرود که در دفعات بیشتر و
مناسبتهای مختلف از آن یاد شود. اگر تعدادِ یاد کردنها و زمینهها و شرایطِ
مختلفی که باید از نعمتی یاد شود، متناسب با سطح شایستۀ آن نباشد،
به همان اندازه، آن نعمت از یاد رفته است.
چگونگیِ یاد کردنها، از نظر ((کیفی)) نیز تفاوت دارد. گاهی انسان وقتی از نعمتی
یاد میکند، با تمام وجود، تحت تأثیر آن قرار دارد، به طوری که با تذکّر خویش
شنوندگان را نیز متأثّر میسازد. در واقع، گوینده به تناسب معرفت و محبّت قلبی خویش
نسبت به مُنعم، گاه خیلی شدید و با حرارت، و گاه بسیار عادی و ملایم، یاد او را در
خاطر میآورد یا به زبان جاری میسازد. باز هم توجّه داریم که تفاوت کیفی در یاد
کردنها نیز، به شدّت معرفت و محبّت نسبت به نعمت و مُنعم بستگی دارد.
از طرف دیگر، ذکرقلبی و زبانی، ((انواع)) مختلف دارد. از جمله: سرودن شعر، تألیف
کتاب و مقاله، برگزاری مسابقه، بر پایی مجالس گوناگون و... گاهی ممکن است انسان
پیوسته، نام او را بر دل و زبان جاری سازد، و بدین وسیله به ذکر محبوب خود
پردازد.گاهی ممکن است برای او دلتنگ شود، از داشتنِ چنین محبوبی شاد گردد. یا برایش
نگران گردد و به هر حال، با دل و زبان، به روشها و انواع مختلف میتوان از نعمتی
یاد کرد.
((زمینۀ)) یاد کردن، از دیگر جهاتی است که در مسئلۀ ذکر، باید مورد توجّه قرار
گیرد. هر قدر نعمتی بزرگتر و اهمّیّت آن بیشتر باشد، به مناسبتهای بیشتری باید از
آن یاد شود، و زمینههای ذکر آن بیشتر مطرح گردد. گاهی گسترۀ این نعمت، همۀ زندگی
انسان را میپوشاند. در این حال باید تمام جوانب زندگی، زمینههای شکر و ذکر قلبی و
زبانی آن گردد. و اگر در زمینهای مناسب با آن نعمت، تذکر آن فراموش شود، در حقیقت
آن نعمت کفران شده و ((غریب)) میگردد.
بنابر این نتیجه میگیریم که هر چه نعمتی گستردهتر، مهمتر و اساسیتر باشد، و مردم
به آن نیاز بیشتر داشته باشند، توقع و انتظار قلبی این است که بیشتر از آن یاد شود.
و قلباً کفران آن نیز سختتراست، و عذاب شدیدتر، به دنبال دارد. بیشتر یاد شدن، هم
از جهت تعدّد ِیاد کردنِ از آن نعمت است(کمّیّت) هم از جهت زمانها و مکانهایی که
باید یادِ نعمت بشود (زمینهها و شرایط مختلف) هم از جهت مواردی که زمینۀ یاد کردن
از آن وجود دارد، هم از حیث شدّت و غلظتِ یاد کردن از آن (کیفیّت)، و نیز از جهت
انواع مختلف یاد کردن باید مورد توجّه قرار گیرد.
چگونگی یادکردن از امام عصر "علیه السلام"
امامزمان"علیهالسلام" نعمتی است که جای گزینی ندارد، و خلأ ناشی از عدم شناخت
ایشان به هیچ صورتی پر نمیشود. بنابراین انسان عاقل و فهمیده، به هر بهانهای از
امامزمان خویش یاد میکند و میکوشد که ایشان را فراموش نکند. البته اگر ولیّ نعمت
در قلب انسان جای داشته باشد، دل، سراپردۀ معرفت او باشد، هیچگاه به دست فراموشی
سپرده نمیشود، و انسان به صورتهای مختلف از او یاد میکند.
به عنوان نمونه کسی که به فرزند خود بسیار علاقهمند است، با کمترین مناسبتی به یاد
فرزندش میافتد. هر گاه کودکی به قد و اندازۀ او ببیند، یا اسم او را جایی بشنود،
خیلی سریع متوجه او میگردد. و به همین ترتیب، به میزان محبّتی که به فرزند خویش
دارد، با قلب و زبان از او یاد میکند.
از طرفی شناخت و معرفت نعمت ، انسان را نسبت به ولیّ نعمت خویش علاقهمند میسازد،
که نتیجۀ آن پیوسته یاد کردنِ، هر چند با دیدن چیزی باشد که حدّاقلّ تناسب را با او
دارد. پس راه افزایش ذکر، تقویت محبّت است که زیر بنای محبّت هم معرفت است.
از طرف دیگر، یاد کردنِ معروف به محبّت بالاتر منجر میگردد. و اظهار محبّت نیز،
زمینهساز معرفت بیشتر نسبت به محبوب میشود. یعنی معرفت و محبّت و ذکر، زنجیرهای
را تشکیل میدهند که همواره یکدیگر را تحت تأثیر قرار میدهند.
کسی که علاقۀ بسیاری به پدر یا معلّم یا دوست خود دارد، همیشه از او یاد می کند.
اگر به سفر زیارتی برود، حتماً برای او دعا میکند، در حالی که کسانی هستند که اگر
درخواست دعا نکنند، هیج یادی از آنها نمیشود. امّا اگر انسان محبّت داشته باشد،
لازم نیست که سفارش به ذکر او شود.
امامعصر"علیهالسلام" به خواستِ خداوند متعال، ولیِّ نعمتِ اصلی همۀ مخلوقات است،
و بیشترین حقّها را بر آنها دارد. پس باید از جهت کمِ و کیف و نوع و... در
بالاترین سطح ممکن، از او یاد شود. بنابراین همانطور که در مقابل خدای عزّوجلّ
باید شکرگزار باشیم و قلباً متوجّه باشیم که هرنعمتی حداقلّ یک بار ((الحمدلله))
میطلبد. اگر آب میخوریم، نفس میکشیم، سالم هستیم و درد نداریم و... باید به
درگاه الهی سپاسگذار باشیم. امامزمان"علیهالسلام" هم واسطۀ تمام نعمتهای الهی
است، پس در ازاء هر نعمتی باید از ایشان قدردانی شود، و هرگاه که الحمدلله
میگوئیم، به زبان و قلب هم باید از حضرت بقیةالله"ارواحنا فداه" تشکر کنیم. اگر
خداوند مورد حمد قرار گیرد امّا امام"علیهالسلام" مشکور نگردد، در حقیقت شکر خدا
هم ادا نشده است.
حال باید با دقّت بررسی کنیم: آیا امام عصر"علیهالسلام" را در هر نعمتی که داریم و
هر نقمتی که نداریم، مورد شُکر قرار میدهیم؟! وقتی فرزند خود را سالم میبینیم،
وقتی در سایۀ پدر و مادر خویش در رفاه و امنیت به سر میبریم، وقتی از شرّ هزاران
رنج و سختی خود را در امان مییابیم، وقتی... آیا بعد از حمد خدا، از امام
زمان"علیهالسلام" خویش هم تشکّر میکنیم؟!
هیچ وقت شده بگوئیم: یا صاحبالزمان از شما متشکر هستیم که ما را حفظ فرمودید، به
ما سلامتی دادید، فرزند سالم عطا کردید، و در مقابل از هزاران بیماری جلوگیری
کردید، گرفتاریها را از ما دور فرمودید و... .
آیا به فرزندان خویش یاد دادهایم که قبل از تشکّر از پدر و مادر، شکر
امامزمان"علیهالسلام" را به جای آورند؟! و... باید بدانیم که اگر شُکر ایادیِ
نعمت ادا نشود، شکر خدا هم تحقّق نیافته است. اگر یاد امام عصر "علیهالسلام" نشود،
در واقع خداوند متعال مورد کفران قرار گرفته است.
امام زمانِ"علیهالسلام" از یاد رفته
نعمت امامزمان"علیهالسلام" از همه جهت، عام و فراگیر است، و همۀ مخلوقات از آن
بهره جستهاند. امّا با یک نگاه کلّی به مردم جهان، میبینیم که اکثر مردم دنیا
اصلاً وجود امام عصر"علیهالسلام" را واقف نیستند و ایشان را به عنوان ولیِّ نعمت
خویش نمیشناسند، تا بخواهند شکر حضرتش را به جای آورند. از این رو، برای بیشتر
مردم دنیا، ذکر امامزمان"علیهالسلام" به طور کلّی منتفی است چرا که موضوع شناخت
حضرت مهدی"علیهالسلام" اصلاً برای آنها مطرح نیست، تا نوبت به چگونگیِ یاد قلبی و
زبانی برسد. پس نعمت حضرت ولیّ عصر"ارواحنا فداه" با وجود این که فراگیر است، ولی
غیر شیعه ایشان را نشناخته و توقّع یاد حضرتش ازآنها نمیرود. بنابراین مسألۀ یاد
شدنِ امام زمان"علیهالسلام" برای همۀ مردم جهان غیر از اقلّیّتی به نام شیعه،
منتفی است. این نکتۀ مهم، یکی از ابعاد غربت آن حضرت را نشان میدهد.
امّا اقلّیّت شیعه که حضرتش را میشناسند، آیا حقّ ایشان را از حیث یاد کردن به جای
میآورند؟ در فصل قبل دیدیم که بسیاری از این گروه، در معرفت به اسم
امام"علیهالسلام" هم کمبودهایی دارند، و از جهت معرفت به وصف نیز وضعیّت مناسبی
ندارند، طبیعتاً وقتی در مرحلۀ معرفت دچار نقصانی باشند، هنگام((یادکردن)) هم
نارسایی ایشان نمایان میگردد. در نهایت، عدّۀ بسیار کمی باقی میمانند ـ یعنی
اقلّیّتی از آن اقلّیّت ـ که به طور نسبی، معرفت به اسم و وصف حضرت
مهدی"علیهالسلام"دارند. حال ببینیم این زیر مجموعۀ ناچیز چگونه یاد ِمعروف خود را
در قلب و زبان خویش زنده نگاه میدارند؟ و آیا امام زمان"علیهالسلام" برای این
عدّۀ بسیار اندک فراموش شده نیست؟!
متأسّفانه مسألۀ غیبت امامزمان"علیهالسلام" و غفلت از ایشان، مشکلات بسیاری بر سر
راه این عدّۀ معدود به وجود آورده و امتحان دینداری را دشوارتر ساخته است؛ چرا که
مردم نمیتوانند امام خود را ببینند، با ایشان تماس عادی و اختیاری برقرار کنند و
مسائل و مشکلات خود را مستقیماً با ولیِّ نعمت خویش در میان بگذارند. اگر راه تماس
و معمولی با ایشان داشتند؛ شاید در یاد کردنِ امام زمان"علیهالسلام" توفیق بیشتر
داشتند.
البته وقتی غربت ائمۀ پیشین"علیهمالسلام" راـ حتی در میان دوستدارانشان ـ در زمان
حضورشان میبینیم، در مییابیم که روح توجّه به امام عصر"علیهالسلام" و ذکر ایشان،
معرفت است. و بدون معرفت، این غربت و غفلت، هم چنان باقی و برقرار است. هم چنان که
با بودنِ معرفت، حضور و غیبت امام"علیهالسلام"یکسان است امّا به هر حال، غیبت
امامعصر"علیهالسلام" امتحانی بزرگ است، که گاهی افراد سست ایمان، به دلیل ندیدن
حجّت خدا، کمکم در ذکر امام خویش سهل انگار و بیتوجّه میگردند، و بدین ترتیب یاد
آن امام حیّ، از قلب و زبان آنها هم کمرنگ میگردد، و حضرتمهدی"علیهالسلام" برای
آنها نیز از یاد رفته و غریب میشوند. با این همه، مدّعیان عدّۀ بسیار بسیار اندکی
باقی میمانند که امامکاظم"علیهالسلام" در توصیف آنها میفرمایند:
یَغیبُ عَن اَبصارِ النّاس شَخصُهُ وَ لا یغَیبُ عَن قُلوبِ َالمُؤمِنینَ ذِکرُهُ
(14)
شخص امام"علیهالسلام" از چشمهای مردم پنهان میشود، ولی یاد او از دلهایشان
پنهان نمیگردد.
این گروه مؤمنان، همواره به یاد مولای خویش هستند. شاید با چشم سر،
امامزمان"علیهالسلام"را نبینند، ولی با دیدۀ دل پیوسته حضرتش را مدّ نظر دارند و
قلب خود را جایگاه معرفت و محبّت ایشان قرار دادهاند این است که درد هجران و یاد
مشکلات و سختیهای آن امام همام، همواره قلب آنها را متأثر میدارد و چشمهایشان
را اشکبار میسازد.
امام صادق"علیهالسلام" میفرمایند:
اَما وَ اللهِ لَیَغیبَنَّ اِمامُکُم سِنیناً مِن دَهرِکُم وَ لَتَد مَعَنَّ
عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنینَ (15)
توجّه داشته باشید! قسم به خدا، امام شما سالیانی از روزگارتان در غیبت خواهد
بود... و چشمهای مؤمنان بر آن حضرت گریان میشود.
شدّت معرفت و محبّت این عدّۀ بسیار کم سبب میشود که دلهایشان به ((یاد)) محبوب
دردناک شود و آثار ذکر قلبی بر زبان و سایر اعضاء و جوارح ایشان جاری گردد. امّا
این گروه از مؤمنان، بسیار اندک شمارند،تا آن جا که خودشان نیز به تبعیّت از مولای
غریبشان همواره غریب هستند، و مورد توجّه قرار نمیگیرند. صرفنظر از این عدّه که
میتوان آنها را ((استثنا)) دانست، بقیۀ آن اقلّیّت شیعه، در یاد کردن امام زمان
"علیهالسلام" واقعاً کوتاهی میکنند و لذا آن امام همام، برای امّتِ ناسپاس خود،
غریبِ (( از یاد رفته)) است.
برای ملموستر شدنِ این واقعیّت تلخ، یکی از روشنترین اوصافِ امام"علیهالسلام"را
تذکّر میدهیم تا هر کس خود به داوری بپردازد.
در بخش پیشین اشاره شد که امامرضا"علیهالسلام" در وصف امام معصوم"علیهالسلام"
فرمودهاند:
اَلاِمامُ الوالِدُ الشَّفیقُ وَالأُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغیرِ (16)
امام( در مهربانی، مانند) پدر دلسوز و مادر نیکوکار به بچۀ کوچک است.
حال ببینیم مؤمنانی که امامزمان خود را به این وصف میشناسند، آیا ذکر و یاد مناسب
با این وصف را دارند؟ فرض کنید پدر مهربان یا مادر فداکاری که به هر دلیل
نمیتوانیم مستقیماً با ایشان پیوند داشته باشیم. به تعبیری، نسبت به ما غائب
هستند، مثلاً مسافرت رفته و یا گرفتار زندان شده و یا به هر دلیلی از دسترس ما خارج
میباشند. ما چقدر از این پدر و مادر ِبه سفر رفته و یا در بندِ خویش یاد میکنیم؟
خصوصاً اگر والدین خیلی دلسوز و فداکار بوده و فرزندان هم با وفا باشند، واقعاً در
زمانی که پدر و مادر غائب هستند، آنها را از یاد نمیبرند؛ و جای خالی آنها را هر
لحظه حسّ میکنند. هر قدر که این دوری و فراق طولانی شود، ندیدنِ پدر و مادر برای
فرزندان، طبیعی و عادی نمیشود بلکه در هر مناسبت تلخ و شیرین و در هر اجتماع
خانوادگی، بیش از هر کس به یاد آنها هستند، عکس آنها را در گوشه و کنار خانه قرار
میدهند، همواره وجود پدر یا مادر خویش را به دیگران گوشزد کرده و متذکر میشوند که
پدر و مادر، در سفر است، ولی بالاخره ((میآید)). هر کس هم که به طریقی با آنها
ارتباط برقرار کند، ابتدا از احوال پدر و مادر غایب آنها جویا میشود، و سپس آنها
را با عبارات مختلف تسلّی میبخشد. فرزندان نیز، هر بار با یکدیگر تماس داشته
باشند، در هر برخوردی راجع به درد هجران خود سخن میگویند، پیش از هر کلام بیش از
هر چیز، از پدر و مادر خود صحبت ميکنند و از یکدیگر میپرسند که آیا نامهای
دریافت نکردهاید؟! تماس تلفنی نداشتهاید؟ حالشان چطور است؟ فلان خبر ناگوار یا
خوشحالکننده وقتی به آنها رسید، چه حالی داشتند؟
خلاصه، به هر مناسبت و بهانهای، آن یادِ قلبیِ خویش را به صورتهای گوناگون به
زبان میآورند. هر کدام از آنها آرزو میکنند که بتوانند حداقل صدای پدر و مادر
خویش را بشنوند. اگر تماس تلفنی برقرار شود، هر یک از اعضاء خانواده در شنیدن صدای
آنها از دیگری سبقت میگیرند و حتّی اگر بفهمند که آنها کاملاً سالم هستند، باز هم
راضی نمیشوند و میخواهند که آنها را ببینند و یا لااقل صدایشان را بشنوند و...
در این میان، دخترها از پسرها بیشتر تبوتاب دارند، همانطور که والدین مخصوصاً
پدرـ دختر را بر پسر مقدم میدارد. (17) به همین دلیل، دخترها بیشتر احساس دلتنگی
می کنند.
گاهی مجلس سرور خانوادگی برگزار میشود، مثلاً روز عیدی فرا میرسد و یا مجلس عروسی
پیش میآید و... وقتی هم گرد آمدهاند، غیبت آن عزیزان در این مجلس شادی، ناراحتی
آنها را به زبان میآورد: اگر پدر بود...! اگر مادر بود...!
اگر بشنوند پدر و مادرشان به چیزی نیاز دارند، همۀ فرزندان برای تأمین آن بر یکدیگر
سبقت میگیرند. اگر پدر و مادر گرفتار باشند، لازم نیست کسی به آنها بگوید که
برایشان دعا کنید. فرزندان، به طور طبیعی از هیچ کاری برای رهایی والدین خود مضایقه
ندارند، در انجام انواع دعاها و توسّلات کوتاهی نمیکنند، اگر بشنوند که احتمال اثر
داشته باشد انجام میدهند، و دعا و خواستن حوائج آنها را بر خویش مقدّم میدارند.
بیخبر ماندن از وضعیّت پدر و مادر، سخت ترین حالتی است که برای فرزندان ممکن است
پیش آید. اگر مدتی نامهای دریافت نکرده یا تماسّ تلفنی نداشته باشند متحمّل
بیشترین رنج و ناراحتی میشوند و... این وضعیّت فرزندان مهربان در مقابل والدین
دلسوز وفداکارشان است.
حال ببینیم آنچه در این مثال بیان شد، چقدر بر حضرت مهدی"عجل الله تعالی فرجه
الشریف" ـ که امام زمان ما هستند ـ تطبیق میکند، و سپس وضعیّت مؤمنان را نسبت به
ایشان بسنجیم.
آیا ایشان پدر مهربان و دلسوزی برای شیعیان و دوستدارانشان نیستند؟! آیا ایشان به
اندازۀ یک پدر خوب و دوست داشتنی و یک مادر نیکوکار نسبت به فرزند کوچکش، به دوستان
خود لطف و محبّت ندارند؟! آیا ایشان گرفتار و در بندِ زندان غیبت نیستند؟! آیا از
خبرهای ناراحت کنندۀ ما آگاهی ندارند؟! ایشان با آگاهی از این خبرها، چه حالی پیدا
میکنند؟!
واقعیّت این است که همۀ ما فرزندان کوچک ـ وگاه فرزندانِ ناخلفِ ـ امام"علیه
السلام"هستیم که در هر لحظه و هر حالت ـ آسانی و سختی، شادی یا غم، غنا یا فقر، و
در هر آن و هر دم ـ به دستگیری و رسیدگیِ ایشان نیاز داریم. امّا چقدر مثل یک فرزند
خوب با ایشان برخورد کردهایم؟ چند درصد از مؤمنان ـ همان گونه که به پدر و مادر
خویش توجّه میکنند ـ با حضرت بقیّةالله"علیهالسلام" ارتباط قلبی دارند؟ چقدر جای
خالی امامزمان"علیهالسلام" برای ما مشهود است؟ چند بار پیش آمده که از عمق دل
بگوئیم: اگر مولای ما حاضر بود، چنین و چنان میشد؟ در خوشیها و ناخوشیهای خود
چقدر به یاد ایشان بودهایم؟ آیا از بیخبری نسبت به ایشان هیچ احساس ناراحتی
میکنیم؟ خدای ناکرده امر غیبت برای ما عادی نشده است؟ آیا برای ما واقعاً سخت است
که با همه نشست و برخواست داشته باشیم و در هر محفلی شرکت کنیم، ولی جمال زیبای
ایشان را نبینیم؟ چند درصد از شیعیان، این فراز دعای ندبه را از اعماق وجود خود
زمزمه می کنند:
عَزیزٌعَلَیَّ اَن اَرَی الخَلقَ وَلا تُری، وَ لا اَسمَعَ لَکَ حَسیساً وَ لا
نَجوی (18)
برای من سخت است که همه را ببینم، ولی شما دیده نشوی، و هیچ
صدا و نجوائی از شما نشنوم.
چه تعداد از معتقدان به ایشان، جایِ خالیِ حضرتش را همواره احساس میکنند و از ته
دل میسوزند؟ اگر پدر و مادرمان در زندان باشند، همه را ببینیم، ولی با آنها
نتوانیم ارتباط برقرار کنیم، زجر میبریم و برای آنها دعا میکنیم یا نه؟! امام
زمان"علیهالسلام" هم به واقع زندانی هستند. به کاربردن تعبیر((زندانی)) برای ایشان
مجاز و مبالغه نیست. این سنّتی است که از حضرت یوسف"علیهالسلام" در آن حضرت وجود
دارد(19)
حال چه تعداد از مؤمنان، درد زندانی بودن مولایشان در زمان غیبت را، با تمام وجود
حسّ میکنند و از این مسأله در رنج هستند؟ آیا زندگی بدون دیدن ایشان برای ما
حقیقتا ًسخت و دشوار است؟ چند درصد از شیعیان ـ بدون این که احتیاج به سفارش داشته
باشند ـ برای فرج آن حضرت دعا میکنند؟ خود ما چقدر برای رهاییِ ایشان از بند
زندان، توسّل پیدا کردهایم؟ آیا مجلسی به طور خاصّ برای دعا در حقّ ایشان و تعجیل
فرجشان تشکیل دادهایم؟ اینها همه جای تأمّل دارد.
در میان عدّۀ بسیار اندک از اقلّیّت شیعه، چند درصد، این گونه به فکر ولیّ نعمتِ
خویش هستند و انتظار رسیدن خبر و اثری از ایشان را میکشند؟ چند نفر از مؤمنان را
سراغ دارید که به هر بهانهای به یاد موعود محبوبِ خود میافتند. و به هر مناسبتی
از مولای خویش یاد میکنند و میگویند: اگر مولایم غایب نبود... چنین و چنان
نمیشد! حقّ این است که هر چه مدّت زندانی بودنِ این پدر دلسوز بیشتر میشود،
بیتابی در فراق ایشان نیز باید افزون گردد، امّا آیا اکنون چنین است؟
با این تفصیل اگر بگوئیم امامزمان"علیهالسلام" در میان معتقدان به ایشان نیز
فراموش شده و از یاد رفتهاند، اغراق و مبالغه نکردهایم. میبینیم که متأسّفانه ـ
آن طور که بایدـ از آن حضرت یاد نمیشود و لذا
ایشان در میان خواصّ هم غریب هستند.
تمام آنچه که گفته شد، بیانِ غربت ایشان صرفاً نسبت به یکی از اوصافشان بود. اگر در
مورد دیگر ویژگیهای ایشان هم بررسی کنیم، وضعی بهتر از این ندارند.پس به خود حقّ
میدهیم که بگوئیم امامزمان ما، در این زمان، واقعاً((از یاد رفته)) و غریب هستند.
این وضع دردآور، در حالی است که اگر محبّت به آن حضرت، واقعاً در حد شایسته و مورد
انتظار باشد، نباید هیچ گاه ایشان را از یاد ببریم. لذا باید از غفلتِ شیطانی عقوبت
آور، احساس خطر کرده و همواره از خدا بخواهیم به ما توفیق دهد که یاد امام خود را
فراموش نکنیم، و پیوسته به پیشگاه الهی عرضه بداریم:
اللّهُمَّ...ولاتُنسِنا ذِکرَه ، وانتِظارَهُ ، والایِمانَ بِهِ، وقُوَّةَ الیَقینِ
فی ظُهُورِهِ، و
الدُ عاءَ لَهُ، والصَلاةَ عَلَیهِِ ، حتّی لا یُقَنِّطَنا طُولُ غَیبَتِهِ مِن
قِیامِهِ،ویَکُونَ
یَقینُا فی ذلِکَ کَیَقیننا فی قِیامِ رَسُولِکَ صَلَواتُکُ عَلَیهِ وآلِهِ، و ما
جاءَ بِهِ
مِن وَحیِکَ وتَنزیلِکَ (20)
خدایا... وازیاد من مبر یاد او، انتظار او، ایمان به او، شدت یقین به ظهور او،
دعا برای او، و درود فرستادن برای او را؛ تا این که طول غیبت حضرتش، ما
را از قیامش نومید نسازد ، و یقین ما به این امر(قیام حضرت مهدی"علیهالسلام")
همانند یقین ما به قیام پیامبرت"صلی الله علیه وآله " باشد و (همسان یقینی
که داریم به) آنچه وحی و قرآن تو، که(رسول تو) آورده است.
توفیق فراموش نکردن امام"علیهالسلام" از طریق ازدیاد معرفت و محبّت، و با تذکّراتِ
پیوستۀ مؤمنان به یکدیگر حاصل میشود.
صاحب کتاب ارزشمند((مکیال المکارم))، در بحث ذکر امام"علیهالسلام" تذکر دادهاند
که شیعیان باید نسبت به این امر، اهتمام و جدّیّت داشته باشند. در قسمتی از
فرمایشات خود چنین آوردهاند:
وَاِن کُنتَ مِن اَهلِ الغَفلَةِ وَالاِعراضِ عَنهُ ، فَوا اَسَفا عَلَیکَ. قالَ
اللهُ
عَزَّوَجَلَّ (21) ((وَمَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَِاِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنکاً وَ
نَحشُرُهُ یَومَ
القِیامَةِ اَعمی قالَ رَبِّ لَمِ حَشَرتَنی اَعمی وَ قَد کُنتُ بَصیراً، قالَ
کَذلِکَ
اَتَتکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الیَومَ تُنسی)) (22)
و اگر از اهل غفلت و اعراض از آن سرور باشی، جای تأسّف است. خدای عزّوجلّ
فرموده : ((و هر کس از ذکرمن اعراض کند، همانا برای او معیشت تنگی خواهد
بود و روز قیامت، او را نابینا محشور خواهیم ساخت. [درآن حال]گوید: پروردگارا!
چرا نابینایم محشور فرمودی، در حالی که من در دنیا بینا بودم؟! [خداوند]
فرماید: این چنین آیات ما بر تو رسید، پس تو آنها را از یاد بردی و غفلت کردی،
و همین طور امروز تو فراموش میشوی)) (23)
در حدیث آمده است که منظور از آیات، در آیۀ شریفۀ سورۀ طه، ائمّه
معصومین"علیهمالسلام" هستند. امامصادق"علیهالسلام" فرمودهاند:
الآیات،ائمة علیهم السلام (24)
مراد از آیات، ائمه"علیهالسلام"هستند.
اگر کسی امامان خود را در دنیا فراموش کند، روز قیامت خودش از یاد میرود، و نابینا
محشور میشود. صاحب مکیال در ادامه میفرمایند:
کدام سختی و تنگی، از تاریکیِ غفلت و نادانی بدتر است؟ و کدام حسرت، از کوری روز
قیامت بزرگتر!؟ و کدامین بیم و وحشت، از آن پشیمانی زشتتر و کوبندهتر؟ چه مصیبت
بزرگ و دردناکی!!پس شتاب کن، شتاب، برای خلاصیِ خودت و آزاد سازی گردنت. (25)
برای رهایی از این ندامت و مصیبتِ دنیوی و اخروی، چه راهی وجود دارد؟ چگونه میتوان
از((معیشت ضَنک)) در دنیا و کوریِ قیامت نجات یافت؟ مرحوم صاحب مکیال خود توصیه
میکنند که: و این حاصل نمیگردد مگر با یاد مولایت، تا در دنیا و آخرت، دستت را
بگیرد، که خدای تبارک و تعالی شأنه میفرماید:
یَومَ نَدعُو کُلَّ اُناسٍ بِامامِهِم
روزی که هرمردمی را با امامشان میخوانیم (26).
فَکُن ـ وَفَّقَکَ اللهُ تَعالی مِمَّن تَذکُرُ اِمامَهُ لِیَذکُرَهُ (27)
پس توـ که خدای تعالی توفیقت دهد ـ در زمرۀ کسانی باش که امام خود را
یاد میکنند، تا اوهم تو را یاد کند.
تنها راه نجات ازهلاکت، تمسّک به عنایت امامزمان"علیهالسلام" است. اگر شیعه، به
داشتن چنین ملجأ و پناهگاهی افتخار میکند، چرا به سراغ آن نمیرود؟! پس باید دست
به دستان مبارکِ آن حضرت داد تا انسان را در دنیا و آخرت نجات دهد، و او را در روز
قیامت در زمرۀ پیروان خویش قراردهد.
امّا متأسّفانه نه تنها جاهلان نسبت به امامت بلکه حتّی کسانی که نسبت به اهمّیّت
این موضوع آگاهی دارند، باز هم در حدّ شایانِ توجّه، از مولای خویش یاد نمیکنند، و
کوتاهی آنها در انجام وظیفه خویش، سبب محرومیت عده دیگری از آشنایی با
امام"علیهالسلام" شده است و این امر یاد امامزمان"علیهالسلام" را در جامعه، به
تدریج محو میسازد.
امامجواد"علیهالسلام" در حدیثی ضمن معرفی جانشینان خویش به مسئله ((موت ذکر))
امام زمان"علیهالسلام" اشاره کردهاند:
«امام بعد از من، پسرم علی است. امر او، امر من است. و سخن او، سخن من، و اطاعت از
او اطاعت از من است و امام پس از او پسرش حسن است امر او امر پدرش و سخن او سخن
پدرش، و اطاعت از او اطاعت از پدرش میباشد. سپس سکوت فرمود. عرض کردم: ای پسر رسول
خدا! پس امام بعد از حسن کیست؟ حضرت گریه شدیدی کردند، سپس فرمودند:
اِنَّ مَن بَعدَ الحَسَنِ ابنُهَ القائِمُ بِالحَقِّ الُمُنتَظَرُ. فَقُلتُ
لَهُ:یَابنَ رَسُولِ اللَهِ لِمَ
سُمِّیَ القائِمَ؟ قالَ عَلَیهِ السَّلامُ: لِاَنَّهُ یَقُومُ بَعدَ مَوتِ ذِکرِهِ،
وَ ارتِدادِ اَکثَرِ
القائِلینَ بِاِمامَتِهِ (28)
بعد از حسن پسرش، قائم به حق، و همان شخصی است که انتظار او را میکشند. عرضه
داشتم: ای پسر رسول خدا! چرا ایشان (( قائم )) نامیده شدهاند؟ فرمود: زیرا او
زمانی قیام میکندکه یادش مرده است، و اکثر معتقدین به امامت وی، از عقیده خود
بازگشتهاند.»
مردن و از بین رفتن ذکر امام"علیهالسلام"چگونه است؟ هر نعمتی اگر متناسب با
ویژگیها و ارزش خود در ظرف و زمینه مناسب و شایسته از او یاد نشود، در حقیقت ذکرش
مرده است. با مروری بر مسئله((ذکر)) درباره صفت ((پدر دلسوز)) و((مادر نیکوکار ))
دیدیم که چگونه در ذکر امام زمان "علیهالسلام" از این جهت کوتاهی میشود، و عده
بسیار بسیار اندک هم _ آن چنان که باید _ از مولای خویش یاد نمیکنند. از طرفی
اقلیت شیعه نیز، در حدّ عمیق و شایسته آن، از اوصاف امامشان آگاهی ندارند. و لذا
حقوق ایشان را درست نمیشناسند. از طرف دیگر ، اکثریّت مردم زمین هم اصلاً امام
شناس نیستند تا بخواهند به زنده نگه داشتن ذکر ایشان بپردازند. پس به راستی میتوان
گفت: که ذکرامام"علیهالسلام" در دنیای امروزه مرده است.
چقدر مرتکب کوتاه بینی شدهایم اگر برگذاری چند مراسم مربوط به نیمه شعبان و اندکی
چراغانی و پوستر و... را دلیل بر زنده بودن یادشان در روی زمین بدانیم. یاد
امام"علیهالسلام" باید متناسب با مقام و منزلت ایشان و زمینهها و مناسبتهای
مختلف با همه انواع و اقسامش باشد. در غیر این صورت، هر عقل سلیمی چنین مولایی را
((از یاد رفته و غریب)) میداند.
به هر حال نباید بپنداریم که((موت ذکر)) امامزمان"علیهالسلام"، به این است که هیچ
کس تولد ایشان را جشن نگیرد و به یاد ایشان نُقل و شیرینی پخش نشود. البته هیچ کس
تردید ندارد که برپایی همین مراسم و مجالس _گرچه یک بار در سال _ لازم است، ولی
کیست که درباره اوج مقام و فضائل حضرت بقیة الله "ارواحنا فداه"، اندکی از بسیار
بداند، و با قطرهای از دریای حقوق حقه حضرتش _ که بر عهده ما است_ آشنا باشد آن
گاه این مجالس یک بار در سال را برای تذکر و یادآوری نسبت به حضرتش کافی بداند؟
باید با دید عمیقتر و وسیعتر به مساله نگریست، باید دید اعتقاد صحیح نسبت به
امامزمان"علیهالسلام" در کل جامعه به چه صورت است. متفکران و اندیشمندان در این
باره چه اندازه روشن هستند؟ و چقدر در زمینه معرفی ایشان تلاش میکنند؟ با چه دقت
نظر و عمق مساله مهدویت توجه میشود؟ برای معرفی صحیح امام"علیهالسلام" چه تعداد
جزوه و کتاب و نشریه منتشر میشود؟ چند درصد از کسانی که نیمه شعبان در جشن میلاد
آن حضرت شرکت میکنند، با وظایف خود نسبت به ایشان آشنا هستند؟ جامعه دوستداران
حضرت بقیه الله"ارواحنافداء" ، تا چه اندازه برای تربیت نسلی مهدوی و منتظر حضرتش
میکوشند؟ برای رسیدن از جامعه موجود به جامعه موعود، چه کردهایم؟ برای آشنا ساختن
جهانیان_ که همه، رعیت حجت خدا هستند و بر سر خوان احسان او نشستهاند ـ با ولیّ
نعمت خود چه تدبیری اندیشیدهایم؟ آیا عواقب کفران نعمت ـ آن هم چنین نعمتی والا و
بیمانندـ را میدانیم؟ آیا در فکر رهایی از عواقب این ناسپاسی هستیم؟
اگر همه اینها در حدّ مناسب و شایستهای وجود داشته باشد، یاد حضرتش در جامعه زنده
میماند. ولی متأسّفانه فرمایش امامجواد"علیهالسلام" در حق حضرت
مهدی"علیهالسلام" صادق است. همین غربت جانسوز، قلب امامجواد و دیگر
ائمه"علیهمالسلام" را به درد آورده، و چشمهایشان را اشکبار کرده است.
خدایا به غربت آن محبوب پنهانی رحم کن و هر چه زودتر، جهان را به ظهورش نورانی
بگردان.
پي نوشتها:
(14)بحارالانوار/ج51/ص 150
(15)کمال الدین/ باب33/ح35
(16)اصول کافی/کتاب الحجة/ باب نادر جامع فی فضل الامام وصفاتة/ح1
(17)در آداب تربیت فرزندان، از پیامبراکرم"صلی الله علیه و آله و سلم" نقل شده که
پدر در هدیه دادن به فرزندانش خوب است که دختر را بر پسر مقدّم دارد(لِیَبدَا
بِالاِنُاثِ قَبلَ الذُّکوُرِ )) بحارالانوار/ج 104/ص69
(18)بحارالانوار/ ج102/ ص108
(19)ابوبصیر از امام باقر"علیهاسلام" نقل میکند که آن حضرت، در ضمن بیان شباهتهای
حضرت مهدی با برخی از انبیای سلف"علیهماسلام" فرمود: فی صاحِبِ
هذَاالاَمرِ...سُنَّةٌ مِن یُوسُفَ...وَاَما من یُوسُف
فالِسّجنُ والغَیبَةُ (مال الدین /باب32/ح11)
(20)کمال الدین/باب/ح43
(21)سورة طه/آیات124ـ126
(22)مکیال المکارم/ج2/ص309
(23)ترجمۀ مکیال المکارم/ج2/ص442
(24)تفسیرکنز الدقائق /ج8/ص370
(25)مکیال المکارم /ج2/ص443
(26)همان مدرک.
(27)مکیال المکارم/ج2/ص309
(28)کمال الدین/ باب 36 /ح3