توتياى ديدگان زندگانى خاتم پيامبران ( صلى الله عليه و آله )

حاج شيخ عباس قمى ( رضوان الله عليه )

- ۱ -


نام كتاب : توتياى ديدگان زندگانى خاتم پيامبران (صلى الله عليه و آله)
نام نويسنده : حاج شيخ عباس قمى (رضوان الله عليه)
سخن ناشر
يادى از مؤلف رضوان الله عليه
مرور و بررسى سرگذشت انسانها در مسير تاريخ - بعنوان آيينه حقايق گذشته - آنگاه كه با بصيرت و ژرف نگرى همراه گردد ، به بار آورنده و شكوفاى نتايج گرانقدر و والايى است كه براى مرور كننده نه تنها الفباى درك رموز موفقيت و شكستهايى است كه در طى قرون و اعصار پديد آمده ، بلكه با بازنگرى گدشته و اخذ تجربه ، حامل بهترين درس عبرت و گنجينه اى است كه روشنگر مسير حركت آينده ، براى تمامى جستجوگران راه فوز و صلاح و خوشبختى تواند بود.
در مسير اين بازنگرى - اينك كه فرصتى دست داد - براى شناخت يكى ديگر از انسانهاى نخبه و برگزيده اى كه از بركات و فيض الهى برخوردار گشته ، اوراق تاريخ گذشته را ورق مى زنيم تا بارى ديگر از مرور آن توشه برگيريم و رمز ارزشمند اين نمونه والا را بازشناسيم و راه زندگى را بياموزيم تا در مسير رستگارى و سعادت ، روزگار بگذرانيم .
در اين مقال ، سخن از انسانى زاهد و باتقواست ؛ مرور پيرامون زندگى و شخصيت انسانى خستگى ناپذير ، مهذب و آشناى عموم است ؛ سخن از مرحوم محدث قمى است ؛ سخن از صاحب (( مفاتيح )) است .
آن مرحوم ظاهرا در سال 1294 هجرى قمرى در خانواده اى اصيل و مذهبى در شهر مقدس قم ديده به دنيا گشود. او را عباس نام نهادند. سالهاى ابتداى كودكى و نوجوانى را در كنار خانواده اش سپرى نمود. مادرش بانويى پارسا و باخدا بود و مقيد بود كه حتى الامكان نوزاد خويش را در حال طهارت و با داشتن وضو شير دهد. مرحوم محدث قمى خود نيز عمده موفقيتهاى خويش را مرهون همان ويژگيها و پاكيها و قيود مادر مى دانست .
پدرش نيز مرحوم كربلائى محمدرضا قمى فرزند ابوالقاسم از صلحا و اتقيا بود. (1) تا سال 1316 هجرى قمرى به تحصيل علم پرداخت و سطوح فقه و اصول را نزد گروهى از علما و فضلاى شهر قم همچون آية الله ميرزا محمد ارباب و ديگران فرا گرفت و سپس در اين سال به منظور تكميل درس ، روانه نجف اشرف شد و در حلقه درس علما و بزرگان آن عصر نجف حاضر گرديد. فقه را در خدمت آية الله سيد محمد كاظم يزدى آموخت و در همان ايام ملازمت محضر پرفيض استاد بزرگوارش ، عالم ربانى و محدث صمدانى مجسمه تقوا و فضيلت مرحوم حاج ميرزا حسين نورى طبرسى را - كه در سال يكهزار و سيصد و چهارده هجرى از سامراء به نجف بازگشته بود - برگزيد و هميشه همراه و در كنار وى بود.
معرفى او به اين استاد فرزانه ، توسط يكى از روحانيون همدوره اش ‍ مرحوم آقا شيخ على قمى انجام گرفت . (2) با آنكه شاگردان شايسته ديگرى همچون : شيخ آقا بزرگ تهرانى و آقا شيخ على قمى در محضر آن محدث عاليمقام حضور مى يافتند ، رابطه مرحوم محدث قمى بيش از دو شاگرد ديگر بود. لذا بيشتر تحت تاءثير استاد گرانقدرش مرحوم حاجى نورى و ملكات فاضله و خصال برجسته و فضل و علم بسيار او و نيز شايستگى ذاتى و تلاش و كوشش مداوم خود ، به مراحلى عالى از علم و عمل رسيد. بيشتر اوقات خود را با آن مرحوم در بهره گيرى از محضرش ‍ و استنساخ مؤلفات وى و مقابله و تصنيف بعضى مكتوبات او صرف نمود و براستى در كسب بسيارى از علوم و فضائل و ويژگيها وامدار آن استاد عاليقدر و عالم ربانى است .
در سال 1318 قمرى به حج بيت الله الحرام مشرف و به زيارت قبر حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله موفق گرديد. پس از انجام اين فريضه الهى به ايران و قم مراجعت نموده پس از اندكى تاءمل و زيارت مرقد حضرت معصومه (س) و ديدار پدر و مادر به نجف اشرف بازگشت و تا پايان زندگانى استاد به سال 1320 قمرى از محضرش بهره برد. در اواخر عمر استاد ، به افتخار دريافت اجازه (3) از او مفتخر شد و از علمايى همچون مرحوم سيد حسن صدر صاحب (( تكملة اءمل الامل )) و ميرزا محمد ارباب صاحب (( الاربعين الحسينيه )) و ديگران نيز به دريافت اجازه موفق گرديد. آشنايى و تحقيق و تتبع او در علم حديث و نيز دقت و امانت در نقل آن به جايى رسيد كه لقب (( ثقة المحدثين )) برازنده او گرديد و به عنوان (( محدثى )) مورد اعتماد و ثقه شناخته شد و هنوز هم فرزندان و بيت محترمش ، بدين نام زنده و مفتخرند.
آن مرحوم تا سال 1322 قمرى در نجف اشرف اقامت داشته در اين سال به ايران بازگشت و در قم سكنى گزيد. در آنجا به كارهاى علمى خويش ‍ اشتغال ورزيد و به بحث و تاءليف همت گماشت .
هنگامى كه آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى به درخواست علماى قم جهت سر و سامان دادن به حوزه علميه وارد قم شد ، حاج شيخ عباس ‍ قمى يكى از معاونان و ياوران او بود كه با دست و زبان او را تاءييد مى نمود و سهم بسزايى در اين كار داشت .
در سال 1329 از قم براى دومين بار به حج بيت الله الحرام توفيق يافت . سه سال بعد يعنى در سال 1332 عازم مشهد مقدس شده مدت دوازده سال در آنجا مجاور گرديد و به طبع و نشر بعضى از مؤلفات خود پرداخت و به تصنيف كتبى ديگر دست زد. در اين ايام ، نه تنها زمستانها بارها به زيارت عتبات عاليات ائمه عراق توفيق مى يافت بلكه براى بار سوم با كشتى به سفر حج موفق شد كه مدت شش ماه به طول انجاميد. پس ‍ از اين سفر بود كه نام (( حاج شيخ عباس قمى )) زبانزد خاص و عام گرديد.
در ايامى كه به همدان مسافرت مى نمود ، با عالم ربانى آخوند ملا على همدانى حشر و نشر داشت .
در سال 1341 قمرى در مشهد درس اخلاق مى داد و حدود هزار نفر از طلاب و علماء در مدرسه ميرزا جعفر به درس او حاضر مى شدند و هر درس قريب سه ساعت طول مى كشيد.
در دوران اقامتش در مشهد با عالم كامل و زاهد وارسته و متوسل واصل و نادره روزگار مرحوم آية الله آقا ميرزا مهدى اصفهانى اعلى الله مقامه و نيز با عارف سالك و عالم ربانى مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى رحمه الله عليه آشنايى و صميميت خاصى داشت .
منابر او در مشهد از شهرت خاصى برخوردار بود و مستمعين با علاقه تمام و براى استفاده و بهره گيرى از سخنان او پاى منبرش جمع مى شدند.
محدث قمى در اواخر عمر در سال 1352 ق از مشهد به نجف مسافرت نمود و تا پايان عمر در مجاورت بارگاه مولايش امير مؤمنان عليه السلام رحل اقامت افكند. در طول دوران عمر به سوريه و لبنان و شهرهاى آن همچون بعلبك و صور و نيز به هندوستان مسافرت نمود. در اين مسافرتها با شخصيتهايى همچون مرحوم علامه سيد عبدالحسين شرف الدين و مرحوم آية الله سيد محسن امين عاملى ملاقات و حشر و نشر داشت .
زهد و تقوا و تواضع و بى ريايى
مرحوم محدث قمى رضوان الله عليه همان گونه كه از تعاليم عاليه السلام و سيره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و روش ائمه طاهرين عليهم السلام آموخته بود - مجموعه اى از اخلاق نيكو و سجاياى پسنديده را در خود داشت و تقوا و فضيلت از خصوصيات او بود. اخلاق و رفتار نيكوى او همه را جذب مى نمود. مقيد بود در مساجدى كه متروك مانده نماز گزارد و همينكه وضع رونقى مى گرفت و بانى تجديد بنا و تعمير پيدا مى شد ديگر در آنجا حاضر نمى گرديد. در برابر فريبهاى دنيوى مقاوم و از اسارت هوى و هوس رهيده بود. معتقد بود كه در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عقاب ؛ لذا بودجه هاى مالى را كه براى مخارجش پيشنهاد مى شد رد كرده مى فرمود:
(( نمى دانم فرداى قيامت چگونه جواب خدا و امام زمان عليه السلام را بدهم ؟! گردنم نازك و بدنم ضعيف است ؛ طاقت جواب خدا را در قيامت ندارم . )) (4)
از سهم امام عليه السلام استفاده نمى كرد و مى گفت : من اهليت ندارم از آن استفاده كنم . فرش خانه اش گليم بود و لباسش قباى كرباسى بسيار نظيف و معطر. در مجالس زير دست همه مى نشست . از خودستائى و غرور و گفتن خلاف واقع دورى مى كرد و حاضر نبود از او تمجيد كنند ؛ مى گفت : من خود مى دانم كه موجودى بى ارزش و حقيرم .
نمونه اى از فروتنى او از لابلاى كلماتش در كتاب (( الفوائد الرضويه )) ذيل ترجمه خودش آمده است ؛ آنجا كه مى نويسد:
(( ... چون اين كتاب شريف در بيان احوال علماء است ، شايسته نديدم كه ترجمه خود را - كه احقر و پست تر از آنم كه در عداد ايشان باشم - در آن درج كنم ... )) (5)
همدوره و همحجره اش ، مرحوم شيخ آقا بزرگ تهرانى در (( طبقات اءعلام الشيعه )) از ويژگى هاى اخلاقى او چنين ياد مى كند:
(( شيخ عباس بن محمد رضا بن ابى القاسم قمى ، دانشمند محدث و مورخ فاضل ... او را انسانى كامل و مصداق دانشمندى فاضل دانستم . آراسته به صفاتى بود كه او را محبوب مى ساخت . اخلاقى ستوده داشت و از فروتنى خاصى برخوردار بود. سرشتى سالم و نفسى شريف داشت ؛ به علاوه فضلى سرشار و تقوايى بسيار و پارسايى و زهد فراوان . مدتها به همنشينى او انس گرفتم و جانم با جان او در آميخت ... )) (6)
استاد محمود شهابى ، از فضلاى دانشگاه - كه در مشهد از نزديك به ديدار محدث قمى موفق شده و از محبتها و فضائل او بهره برده است - در مقدمه اى كه بر كتاب (( الفوائد الرضويه )) نگاشته است ، مى نويسد:
(( ... نويسنده اين كتاب (الفوائد الرضويه)... در ايمان و خلوص و ورع آيتى بزرگ بوده ... در يكى از ماههاى رمضان با چند تن از رفقا از ايشان خواهش كرديم كه در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منت نهند با اصرار و ابرام اين خواهش پذيرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در يكى از شبستانهاى آنجا اقامه شد و بر جمعيت اين جماعت روز به روز مى افزود. هنوز به ده روز نرسيده بود كه اشخاص ‍ زيادى اطلاع يافتند و جمعيت فوق العاده شد. يك روز پس از اتمام نماز ظهر به من - كه نزديك ايشان بودم - گفتند: من امروز نمى توانم نماز عصر بخوانم . رفتند و ديگر آن سال را براى نماز جماعت نيامدند. در موقع ملاقات و استفسار از علت ترك نماز جماعت گفتند: حقيقت اين است كه در ركوع ركعت چهارم متوجه شدم كه صداى اقتدا كنندگان كه پشت سر من مى گويند: يا الله ! يا الله ! ان الله مع الصابرين از محلى بسيار دور به گوش مى رسيد. اين توجه - كه مرا به زيادتى جمعيت متوجه كرد - در من شادى و فرحى توليد كرد و خلاصه خوشم آمد كه جمعيت اين اندازه زياد است . بنابراين من براى امامت اهليت ندارم !!... ))
استاد شهابى اينگونه ادامه مى دهد:
(( مرحوم حاج شيخ عباس قمى بى اغراق و مبالغه خود چنان بود كه براى ديگران مى خواست و چنان عمل مى كرد كه به ديگران تعليم مى داد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج مى شد و با عمل تواءم مى بود ، ناگزير بر دل مى نشست و شنونده را به عمل وامى داشت . هر كس او را با آن حال صفا و خلوص مى ديد - عالم بود يا جاهل ، عارف بود يا عامى ، بازارى بود يا ادارى ، فقير بود يا غنى - و سخنان سر تا پا حقيقت را از او مى شنيد بى اختيار انقلابى در حال وى پديد مى آمد و تحت تاءثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع مى شد و به فكر اصلاح حال خويش ‍ مى افتاد... )) (7)
دورى از منهيات
به امر به معروف و نهى از منكر و بازداشتن افراد از كارهاى زشت پاى بند بود. هرگز كسى - هر كس و از هر طبقه اى كه بود - در محضر او جراءت غيبت كردن نداشت . از سخنان بيهوده و لغو پرهيز داشت و عمر عزيز خويش را در مسير خدمت به دين و مردم مصروف مى نمود.
تهجد و شب زنده دارى
همچون استادش مرحوم محدث نورى به انجام مستحبات موفق و در زهد و عبادت سخت كوشا بود. راز و نيازش با خداوند بى نياز در تمام شبها برقرار بود. مفاتيح نه تنها برنامه راز و نياز پيشنهاديش براى ديگران بود كه قبل از همه خود عامل به آن بود.
پاسدارى حريم حرمت استاد و به جا آوردن حق او
همانگونه كه اشاره رفت ، علاقه زيادى به مرحوم محدث نورى داشته او را همچون پدرى مهربان و استادى گرانقدر دوست مى داشت . خود در (( الفوائد الرضويه )) ذيل ترجمه محدث نورى مى نويسد:
(( ... احقر در وقت ارتحالش در خدمتش بودم ... مصيبتش بر عامه مسلمين - خصوص بر اين داعى كه در خدمتش منزلت اولاد داشتم - چندان تلخ گذشت كه هنوز مرارت آن را در كام خويش مى بينم و بر فقدان آن جناب تاءسف مى خورم و يحق لى اءن اقول و لقد عشت بعد الشيخ عيشة الحوت فى البر و بقيت فى الدهر و لكن بقاء الثلج فى الحر فلقد كان له رحمه الله على من الحقوق الواجب شكرها ما يكل شبا براعتى و براعتى عن ذكرها و هو شيخى الذى اخذت عنه فى بدء حالى و اءنضيت الى موائد فوائده يعملات رحالى فوهبنى من فضله ما لا يضيع و حنى على حنو الظئر على الرضيع ففرش لى حجر علومه و القمنى ثدى معلومه فعادت على بركات اءنفاسه و استضاءت من ضياء نبراسه . فما يسفح به قلمى انما هو من فيض بحاره و ما ينفح بها كلمى انما هو من نسيم اءسحاره ... (8)
حاج ملا على واعظ خيابانى تبريزى به نقل از شرح حال محدث قمى به قلم خودش مى نويسد:
(( ... پس خداوند متعال بر من منت گزارد به ملازمت شيخنا الاجل الاعظم ، عمادنا الارفع الاقوم ، صفوة المتقدمين و المتاءخرين ، خاتم الفقهاء و المحدثين ، سحاب الفضل الهاطل ، و بحر العلم الذى لا يساحل ، مستخرج كنوز الاخبار ، محيى ما اندرس من الاثار ، ذوالفيض القدسى ، ثقة الاسلام النورى الطبرسى ... (9)
او در آثار خويش ، حق استادش را به خوبى ادا كرد و چنانكه بايد پاس ‍ احترام او را نگاه داشت به طورى كه در كمتر شاگردى نسبت به استادش ‍ سراغ مى رود و شايد همين سپاس و قدردانى يكى از رموز موفقيت او در بهره گيرى از آموخته هاى از استاد باشد.
مودت به اهل بيت عليهم السلام و خضوع در برابر كلمات و معارف آنان
محدث قمى رضوان الله عليه در مقابل آثار و روايات اهل بيت عليهم السلام فروتنى و خضوع زايد الوصفى داشت ؛ با وضو و دو زانو رو به قبله مى نشست و مطالعه حديث كرده يادداشت مى نمود. او بركت عمر و آثارش را از توجهات ائمه اطهار عليهم السلام مى دانست . محبت و مودت اهل بيت قلبش را مالامال ساخته بود. به سادات احترام زيادى مى گذاشت و نسبت به اهل علم بويژه اهل حديث و روايت تواضع مى نمود.
منابر و سخنان مؤ ثر او
محدث قمى ، در سخنرانى موقعيتى والا و نمونه داشت . سخنان و خطابه هاى موثرش - كه تاءثير خويش را از كلام معصومين عليه السلام و وجود آن مرد پرهيزگار مى گرفت - از دل برمى خاست و بر دل مى نشست و در شنونده آنچنان مؤ ثر واقع مى شد كه مدتى از تمامى لغزشها و ارتكاب گناه بازش مى داشت و به اطاعت خدا و دورى از گناه متوجه مى نمود. در دهه اول محرم در مشهد در منزل آية الله حاج آقا حسين قمى منبر مى رفت كه ازدحام عجيبى مى شد. اغلب مقتل را از روى مصادر آن مى خواند و براى اطمينان خاطر از صحت نقل حديث ، مآخذ احاديث را به همراه داشت و بيشتر ، سلسله راويان حديث را به طور كامل قرائت مى فرمود. در ايام فاطميه در قم بنا به دعوت آية الله حاج شيخ عبدالكريم حائرى و در برابر او و بسيارى از علما و طلاب در مدرسه فيضيه منبر مى رفت و روضه مى خواند و اين سخنرانيها آنچنان جذاب و مفيد بود كه فضلا و علما انتظار مى كشيدند تا ايام فاطميه برسد و از منابر او استفاده نمايند.
سخت كوشى و عشق به تحقيق و تاءليف
تحصيل علم را با وجود مشكلات فراوان آغاز نموده بود و گاهى براى تهيه يك كتاب مدتها طول مى كشيد تا با پس انداز مبالغ كم بتواند حدود سه تومان آماده كند. آنگاه آن را برمى داشت و پياده از قم به تهران مى رفت و كتاب مورد لزوم را خريدارى كرده پياده به قم برمى گشت . با اين همه هيچگاه از تحصيل و كسب علم خسته نمى شد ؛ با كوششى مداوم و تلاشى پيگير ، كار تحقيق و مطالعه را ادامه مى داد و با اختصاص ساعاتى محدود از شبانه روز به استراحت ، بقيه را در مطالعه يا نوشتن صرف مى نمود. از كثرت كتابت ، دو طرف انگشتانش برآمدگى داشت و كمتر اتفاق مى افتاد كه در شبانه روز قلم در دست نگيرد.
فرزند ارشدش در مقدمه (( فيض العلام )) در مورد اين خصيصه پدر مى نويسد:
(( ... مرحوم والدم تا حدود تواناييش نمى گذاشت عمرش بيهوده هدر رود و تلف گردد و دائما اشتغال به نوشتن داشت و با اينكه بيمار بود حداقل در شبانه روز هفده ساعت در كار نوشتن و مطالعه بود و آثار مفيد و نفيسى از او باقى ... )) (10)
همدرس و همدوره اش ، شيخ آقا بزرگ تهرانى ، درباره او مى نويسد:
(( ... او پيوسته سرگرم كار بود ، عشق شديد به نوشتن و تاءليف و بحث و تحقيق داشت . هيچ چيز او را از اين شوق و عشق منصرف نمى كرد و مانعى در اين راه نمى شناخت ... )) (11)
در ايامى كه با دوستانش جهت رفع خستگى و براى بهره گيرى از طبيعت به اطراف و اكناف سفر مى نمود ، در عين آنكه با همراهان ماءنوس بود ، كار مطالعه و نوشتن را فراموش نمى كرد. قلم و كاغذ ، دوستان هميشگى او بودند. خلوتى برگزيده ، به مطالعه و كتابت مشغول مى شد و آن زمان كه همراهان او را به صحبت دعوت مى كردند ، مى گفت : شما مى رويد ولى اينها مى ماند!
فرزندان محدث قمى
محدث قمى به توصيه حضرت آية الله حاج آقا حسين قمى رضوان الله عليه داماد مرحوم آية الله حاج آقا احمد طباطبائى قمى برادر بزرگ آية الله حاج آقا حسين قمى شد و فرزندان شايسته او ثمره اين ازدواج مى باشند.
محدث قمى چهار فرزند داشت ؛ دو پسر و دو دختر: فرزند ارشد آن مرحوم ، واعظ دانشمند مرحوم حجة الاسلام و المسلمين حاج ميرزا على آقا محدث زاده در سال 1338 قمرى متولد گرديد. او كه تصحيح و مقابله و چاپ برخى از آثار پدر را به عهده گرفت ، در روز يازدهم محرم 1396 قمرى در تهران به رحمت ايزدى پيوست . پيكر آن مرحوم با احترام به شهر مقدس قم حمل و در قبرستان (( شيخان )) مدفون شد. از آن مرحوم پنج فردند باقى ماند: فاضل محترم جناب آقاى حسين محدث زاده ، آقاى مهندس عباس محدث زاده و آقاى دكتر حسن محدث زاده و دو دختر.
فرزند ذكور ديگرش حجة الاسلام و المسلمين حاج ميرزا محسن آقا محدث زاده از علماء و روحانيون تهران مى باشد. او نيز در احياء آثار پدر نقش مؤ ثرى داشته و دارد. فرزندان ايشان عبارتند از: جناب آقاى شيخ مهدى محدث زاده و آقاى دكتر محمد رضا محدث زاده و آقاى امير حسين محدث زاده (كه به تحصيل علوم دينى سرگرمند).
داماد بزرگ مرحوم محدث قمى جامع المعقول و المنقول مرحوم آقاى حاج آقا مصطفى طباطبائى قمى نيز از وعاظ و روحانيون محترم تهران بودند كه چهار فرزند ذكور داشتند: مرحوم آقاى سيد محمد طباطبايى و آقايان سيد احمد و سيد امير و سيد عليرضا و دو دختر كه يكى از ايشان در حادثه تصادف از دنيا رفتند.
داماد ديگر ايشان آقاى حاج سيد حسين ماهوتچى از مردان خير و خدمتگزار بود. ايشان داراى فرزند نمى باشند.
آثار و تاءليفات محدث قمى
آثار پرارزش او در رشته هاى مختلفى همچون حديث ، اعتقادات ، دعا و زيارات ، تاريخ ، رجال ، ادبيات و اخلاق همگى بر مقام شامخ علمى ، اطلاع وسيع ، تلاش و كوشش مداوم و بهره گيرى از فيوضات و بركات الاهى دلالت دارد. محدث قمى آثارش را به عربى و فارسى مى نوشت و اغلب آنها را با استفاده از كتابخانه آستان قدس رضوى و كتابخانه مرحوم محدث نورى (12) اعلى الله مقامه - كه هر دو محتوى تعداد زيادى از ذخائر و نفائس و كتب خطى بود - تصنيف و تاءليف نمود و با قلم شيرين و همه فهم و روانش آثار پرارج و ارزشمندى تحويل داد.
فهرست آثار پربركت او از اين قرار است :
1- الآيات البينات فى اءخبار اءمير المؤمنين عليه السلام عن الملاحم و الغائبات :
( اين كتاب در زمان مرحوم مؤلف مفقود شده است .)
2- الاءنوار البهية فى تواريخ الحجج الالهية : در يك جلد و به عربى است و در سال 1344 با مقدمه استاد محمد كاظم خراسانى شانه چى در مشهد مقدس به چاپ رسده است . اين كتاب به نام (( زندگانى رهبران اسلام )) توسط آقاى سيد محمد صحفى به فارسى ترجمه و به وسيله كتابفروشى اسلاميه منتشر شده است .
3- الباقيات الصالحات :
در حاشيه مفاتيح الجنان به چاپ رسيده و اخيرا به طور مستقل در بيروت نيز انتشار يافته است .
4- بيت الاحزان فى مصائب سيدة النسوان عليها السلام :
به عربى نوشته شده و در سال 1379 در ايران به چاپ رسيده و توسط آقاى محمد باقر محبوب القلوب و آقاى سيد محمود زرندى و آقاى محمد محمدى اشتهاردى ، سه بار به فارسى ترجمه گرديده است .
5- تتمة المنتهى فى وقايع اءيام الخلفاء:
به زبان فارسى و در حقيقت مجلد سوم منتهى الآمال است .
6- تتميم (( تحية الزائر )) :
اثر محدث نورى رضوان الله عليه .
7- تحفة الاحباب فى نوادر آثار الاصحاب :
در شرح حال صحابه پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و اصحاب ائمه عليهم السلام توسط دارالكتب الاسلاميه به چاپ رسيده است .
8- تحفه طوسيه و نفحه قدسيه يا رساله مشهدنامه :
فارسى و مختصر شرح بناء حرم رضوى و ذكر ابنيه و اماكن وابسته به آن همراه با زيارات مهم و معتبر.
9- ترجمه اعتقادات علامه مجلسى :
در شماره 5 كيهان انديشه ( فروردين و ارديبهشت 1365 ش ) به كوشش ‍ رضا استادى چاپ شده است .
10- ترجمه (( جمال الاسبوع بكمال العمل المشروع )) :
به فارسى و در حاشيه (( جمال الاسبوع )) سيد ابن طاووس .
11- ترجمه مسلك دوم (( ملهوف )) .
12- ترجمه (( مصباح المتهجد )) :
به فارسى و در حاشيه (( مصباح المتهجد )) شيخ طوسى .
13- تعريب (( تحفة الزائر )) :
( دو اثر اخير از علامه محمد باقر مجلسى است ).
14- تعريب (( زاد المعاد )) .
15- چهل حديث :
به فارسى و چندين بار به چاپ رسيده است .
16- حكمة بالغة و ماءة كلمة جامعة :
شرح فارسى صد كلمه از كلمات امير مؤمنان عليه السلام در سالهاى 1331 و 1353 چاپ شده است .
17- خير الوسائل الى تحصيل مطالب الوسائل يا فهرست مطالب الوسائل :
شبيه (( سفينة البحار )) است بر روى (( وسائل الشيعه )) و در 1334 ق در مشهد به انجام رسيده است .
18- الدر النظيم فى لغات القرآن العظيم : تاءليف سال 1321 در نجف اشرف .
19- الدرة اليتيمة فى تتمات الدرة الثمينة : شرح (( نصاب الصبيان )) است و تتميم شرح نصاب فاضل يزدى است .
20- دوازده ادعيه ماءثوره : به همراه (( چهل حديث )) مكررا چاپ شده است .
21- ذخيرة الابرار فى منتخب (( اءنيس التجار )) : به فارسى . انيس التجار از ملا مهدى نراقى است .
22- ذخيرة العقبى فى مثالب اءعداء الزهراء عليها السلام .
23- رساله اخلاقيه .
24- رساله دستور العمل : اعمال سال به فارسى .
25- رساله اى در احوال فضل بن شاذان و بكير و احمد بن اسحاق قمى . (13)
26- رساله اى در گناهان كبيره و صغيره : فارسى و در پايان (( الغاية القصوى )) به چاپ رسيده است .
27- سبيل الرشاد: در اصول دين با چاپ سنگى در ايران در سال 1330 چاپ شده است .
28- سفينة بحار الاءنوار و مدينة الحكم و الآثار: در دو مجلد و به منزله فهرست موضوعى و مختصر مجلدات بحار است . به زبان عربى نوشته شده و تاءليف آن سالهاى سال طول كشيده است و به واقع سفينه اى است كه بحار علامه مجلسى به وسيله آن پيموده شده و نه تنها كتاب حديث ، كه كتاب لغت ، كتاب رجال و... است . چاپ اول آن در نجف اشرف به سال 1355 بود و در ايران به سال 1368 افست شد. اين كتاب از باارزشترين و مشهورترين آثار محدث قمى است .
29- شرح اربعين حديث .
30- شرح صحيفه سجاديه .
31- شرح كلمات قصار حضرت امير عليه السلام : به ترتيب حروف الفبا و عربى است .
32- شرح وجيزه شيخ بهائى : وجيزه ، كوتاهترين كتاب در علم درايت است .
33- صحائف النور فى عمل الايام و السنة و الشهور.
34- ضيافة الاخوان .
35- علم اليقين : مختصر (( حق اليقين )) علامه مجلسى است .
36- الغاية القصوى : ترجمه (( العروة الوثقى )) به فارسى است . از كتاب طهارت تا احكام اموات و از كتاب صلاة تا مبحث ستر و ساتر. در 1339 در بغداد و 1336 در تبريز و 1339 در نجف به چاپ رسيده است .
37- غاية المرام فى تلخيص (( دارالسلام )) .
38- غاية المنى فى ذكر المعروفين بالالقاب و الكنى .
39- الفصل و الوصل : استدراك (( بداية الهداية )) شيخ حر عاملى .
40- الفصول العليه فى المناقب المرتضويه : به فارسى چاپ 1332 ايران و 1365.
41- الفوائد الرجبية فيما يتعلق بالشهور العربيه : در سال 1315 در ايران به چاپ رسيده و اولين كتاب آن مرحوم است . آن را قبل از بيست سالگى نوشته است .
42- الفوائد الرضويه فى اءحوال علماء المذهب الجعفريه : زندگى نامه گروه بسيارى از علماى اماميه است در دوران اقامت در مشهد و با بهره گيرى از كتابخانه آستان قدس رضوى تاءليف شده و در سال 1327 در تهران به چاپ رسيده است .
43- الفوائد الطوسيه .
44- فيض العلام فى عمل الشهور و وقايع الايام : چاپ دوم آن در 1365 در ايران انجام شده است . كتابى است در اعمال ايام و ليالى دوازده ماه سال ، مشتمل بر جميع آنچه در كتب مصابيح و اقبال است به نحو اجمال و هم متضمن وقايع ايام .
45- فيض القدير فيما يتعلق بحديث الغدير: مختصر مجلدات غدير (( عبقات الاءنوار )) ميرحامد حسين نيشابورى هندى اعلى الله مقامه است كه در سال 1365 به چاپ رسيده است .
46- قرة الباصرة فى تاريخ الحجج الطاهره : به فارسى . چاپ سال 1365 در ايران .
47- كتاب طبقات خلفا و اصحاب ائمه و علما و شعرا.
48- كتاب كشكول .
49- كحل البصر فى سيرة سيد البشر صلى الله عليه و آله : در سال 1337 در قم و در 1404 در بيروت به چاپ رسيده است . اكنون كتاب حاضر ترجمه همين كتاب است كه به همراه ترجمه (( مختصر الشمايل المحمديه )) با تحقيق و تصحيح و ويراستارى كامل آن به زيور طبع آراسته شده و مرهون تتبع و تحقيق مداوم صديق ارجمند و پژوهشگر فرهيخته ام جناب آقاى سيد على رضوى است كه جاى تشكر و قدردانى فراوان دارد. اميد آنكه ، مشمول الطاف و عنايات صاحب اثر: جد بزرگوار و كريمش حضرت ختمى مرتبت صلى الله عليه و آله قرار گيرد.
50- كلمات لطيفه : در سال 1329 با (( نزهة النواظر )) و در سال 1365 مستقل چاپ شده است .
51- الكنى و الالقاب : در سه جلد ، در صيدا و نجف و تهران به چاپ رسيده است .
52- اللئالى المنثورة فى الاحراز و الاذكار الماءثورة .
53- مختصر الابواب فى السنن و الآداب : به فارسى و مختصر (( حلية المتقين )) است .
54- مختصر الشمايل المحمدية : اصل كتاب از محمد بن عيسى ترمذى صاحب (( السنن )) است . تلخيص مرحوم محدث قمى از آن در سال 1365 در ايران چاپ و منتشر شده است . ترجمه آن هم اكنون به همراه ترجمه (( كحل البصر )) تقديم مى گردد.
55- مختصر مجلد يازدهم (( بحارالاءنوار )) .
56- مسلى المصاب بفقد الاعزة و الاحباب . ( اين كتاب در زمان مرحوم مؤلف مفقود شده است .)
57- مفاتيح الجنان : يكى از بهترين حسنات جاريه او كه در بين آثارش ‍ بيشترين تيراژ را به خود اختصاص داده و به زبان عربى و اردو نيز ترجمه شده است و از عمومى ترين كتابهاى محدث قمى مى باشد ، همين كتاب (( مفاتيح الجنان )) است .
در جامعه ما كمتر كسى است كه (( مفاتيح )) را نشناسد و از اين كتاب پرارج و ارزشمند بهره نجسته و از محدث قمى به نيكى ياد نكرده باشد. و براستى كه مفاتيح او: (( كليد فتح ابواب الجنان و جنة الواقيه عذاب نيران است . مصباح متهجدين و مقباس عابدين است ، بلد الامين مسافران اعتاب مقدسه و هدية الزائرين و مجاوران بقاع متبركه است ، زاد المعادى است كامل و مهج الدعواتى است براى فلاح . )) (14) و از چنين كتابى نيز - كه مؤلفش : محدث قمى رضوان الله عليه و محتوايش : مفاهيم و جملاتى كه خداوند بى نياز بدانها حمد و ستوده مى گردد و ثوابش : به ساحت مقدس حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام الله عليها هديه شود - جز اين انتظارى نمى توان داشت كه اين چنين پربركت و قابل استفاده باشد.
58- مقاليد الفلاح فى عمل اليوم و الليلة .
59- المقامات العلية فى مراتب السعادة الانسانية : مختصر (( معراج السعادة )) ملا احمد نراقى است .
60- مقلاد النجاح فى موجبات الفوز و الفلاح : اين كتاب مختصر (( مقاليد الفلاح )) است .
61- منازل الاخرة و مطالب الفاخرة فى احوال البرزخ و مواقف القيامة : به فارسى .
62- منتهى الآمال فى ذكر مصائب النبى و الآل عليهم السلام : در دو جلد و به فارسى است . در ايران چندين بار به چاپ رسيده است .
63- نزهة النواظر: ترجمه (( معدن الجواهر )) شيخ كراجكى .
64- نفثة المصدور فى تجديد احزان يوم العاشور: تتميم كتاب نفس المهموم است .
65- نفس المهموم : در مقتل حضرت امام حسين عليه السلام . در ايران در سالهاى 1342 و 1344 و 1369 ق چاپ سنگى شده و توسط آية الله ميرزا ابوالحسن شعرانى در سال 1374 ق به نام (( دمع السجوم )) ترجمه شده است . ترجمه ديگرى از اين كتاب به نام (( رموز شهادت )) به قلم دانشمند محترم مرحوم ميرزا محمد باقر كمره اى به چاپ رسيده است .
66- نقد الوسائل : چكيده (( وسائل الشيعه )) است .
67- هداية الانام الى وقايع الايام : مختصر (( فيض العلام )) و به فارسى است . در 1351 و 1356 و 1365 و 1367 به چاپ رسيده است .
68- هدية الاحباب فى ذكر المعروفين بالكنى و الالقاب و الانساب : منتخبى از (( غاية المنى )) و (( الفوائد الرضويه )) است .
69- هدية الزائرين و بهجة الناظرين : مشتمل بر زيارات حجج طاهره است و مقامات شريفه و قبور علما كه در آن مشاهد مقدسه مى باشد و اعمال شهور و اعمال اسبوع و اعمال شبانه روز.
وفات او
شب سه شنبه 23 ذى الحجه سال 1359 پس از آنكه نمازهايش را به جا آورد ، نام ائمه عليهم السلام را با احترام و اظهار ادب و ارادت فراوان تكرار مى نمود. تا آنكه نيمه هاى شب روح پرفتوحش به سوى ملكوت پرواز نمود.
در ماده تاريخ وفات او شيخ محمد سماوى چنين سروده است :

و الشيخ عباس الرضى القمى   قد جاور النورى بين الجم
الف و التاليف در منتظم   فارخوا: (( بفقد عباس ‍ ختم )) (15)
سن شريفش در هنگام مرگ شصت و پنج سال بود. مرحوم آية الله سيد ابوالحسن اصفهانى بر جنازه اش نماز گزارد و اين شاگرد خلف در صحن مبارك حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ايوان سوم از ايوانهاى شرقى باب القبله در كنار استادش مرحوم حاج ميرزا حسين نورى اعلى الله مقامه به خاك سپرده شد. حوزه علميه نجف يكپارچه در مراسم تشييع او همراه با عموم بزرگان و مراجع و عامه مردم از عرب و عجم شركت جسته و با خواندن اين شعر كه در همان روز مرحوم شيخ محمد على اردوبادى سرود:
اصبح الاسلام يبكى و الرشاد   لفقيد كان للدين عماد
از عالمى كه مجسمه علم و عمل و تقوا و فضيلت بود ، به شايستگى تجليل نمود. يادش گرامى و رحمت خداوندى شامل حالش باد.

و لا حول و لا قوة الا بالله
و السلام على عباد الله الذين اصطفى
ناشر

مقدمه ويراستار
آشنايى با اثر
نگارش تاريخ - اگر با رعايت مسؤوليت و امانتدارى همراه شود - بسيار مشكل است ؛ به ويژه وقتى فاصله زمانى بسيار باشد ؛ آن هم ذكر حوادث زندگانى شخصيتهايى آسمانى چون حضرت سيد المرسلين ، فخر دودمان آدم ، گرامى پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله . به اينها بايد افزود سكوت دردناك و تحريف قلم را در دوره غصب همه حقيقت .
مورخان ، غالبا - به ويژه در دوره هاى درخشان و طلايى فتوحات اسلامى (!!) - سود و رضايت حاكمان را جسته اند و يا دست كم از بيم جان ، حقايقى را پنهان كرده و دروغهايى را حقيقت جلوه داده اند. در اينجا بررسى نمونه هايى از اين دست را مجال نيست ؛ به تحقيقات ارزنده دانشورانى چون علامه بزرگوار شيخ عبدالحسين امينى در اثر گرانسنگ الغدير بايد مراجعه كرد. (16)
كتابى كه پيش رو داريد ، شامل دو اثر مرحوم ثقة الاسلام حاج شيخ عباس ‍ قمى است : قسمت اول ، ترجمه كتاب كحل البصر فى سيرة سيد البشر است (اين كتاب يادگار يك سفر آن مرحوم و اقامت در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السلام و استفاده از چند كتاب است كه در اختيار داشته اند ؛ به ويژه نسخه خطى ازهار بستان الناظرين كه معرفى آن را در بخش منابع ويراستارى مى بينيد. بازگردان اين نام براى همه كتاب انتخاب شد) و قسمت دوم ، تلخيص آن مرحوم از كتاب (( الشمايل النبوية و الخصال المصطفويه )) تاءليف محمد بن عيساى ترمذى (209 - 279 ق) (17) است .
بنابر جمع آورى عبدالجبار الرفاعى ، اصل كتاب (( الشمايل )) با نام (( الشمايل النبوية و الخصال المصطفويه )) دست كم 6 بار به چاپ رسيده است . ترجمه فارسى آن نيز در لاهور چاپ شده است (1309 ق). رفاعى همچنين حداقل از 28 شرح مختلف ياد مى كند كه نويسندگان متعدد بر اين كتاب نوشته اند و نيز از 15 (( شرح شمايل )) ديگر ، كه معلوم نيست آيا شرح همين كتاب ياد شده است يا نه ؟ (18)
مرحوم حاج شيخ عباس قمى گاه آثارى را كه مورد پسندش بود تلخيص ‍ مى كرد تا در اختيار خوانندگان بيشترى قرار گيرد. گاهى به رسم پيشينيان (19) اثر خود را نيز خلاصه و جداگانه عرضه مى نمود. (20)
شايد بتوان شيوه كار دانشمندى فرزانه و پارسا چون نويسنده پرتلاش ‍ آفريننده اين اثر را - به سبب كثرت نقل و روايت حديث - روش مبتنى بر نقل ناميد ؛ نه شيوه اى متكى بر نقد. افزون بر اين نكته ، تنوع و گوناگونى آثار پربركت آن مرحوم از امكان نقد و ارزيابى همه روايتهاى تاريخى در اين آثار كاسته است .
ضرورى ديديم كه به همراه اين ترجمه ، اين نكته را در نظر خوانندگان عزيز روشن سازيم كه آنچه ترمذى (21) آورده رواياتى است كه با تصوير دلخواه دستگاه خلافت از چهره آسمانى پيامبر رحمت ناسازگار نيست . در اين تصوير ، راوى بايد بيشتر عايشه باشد و انس بن مالك ... و نه على بن ابى طالب عليه السلام - پرورده رسول خدا صلى الله عليه و آله و فاطمه زهرا سلام الله عليها بضعه طاهره و صديقه اش ! از اين زاويه ديد ، تعداد كسانى كه با آن حضرت بر چهارپا سوار شده اند و اختلاف عدد آنها ، اهميت پيدا مى كند و اينكه آن حضرت بند پاى افزار را به كدام انگشت پا مى كرده است ... تا توصيه هاى وحيانى پيامبر راستگوى خدا در مورد آينده آيين آسمانيش ، اين نهال تازه پا گرفته و در معرض خطر طوفان - كه سرنوشت تاريخ بشر است - ناديده گرفته شود. و اين راه و رسم همه تاريخ نويسان و سيره نويسانى است كه در انديشه زندگى اند و نه بندگى !