سنن النبی

علامه سید محمدحسین طباطبائی

- ۱۹ -


ملحقات شمایل حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله‏

425) جابر بن عبد اللّه انصارى گوید: به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عرضه داشتم: اول‏چیزى که خداوند آفرید چه بود؟فرمود: نور پیغمبر تو اى جابر. خداوند آن راآفرید و سپس هر خوبى و خیرى را از آن آفرید.

426) پيامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: نخستین چیزى که خداوند آفرید نور من بود، که آن را از نور مقدس خودش ایجاد کرد، و از جلال عظمت خودش مشتق نمود.

427) امام باقر و امام صادق علیهما السّلام فرمودند: خداوند، حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله را از گوهرى‏که در زیر عرش بود آفرید.

428) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: خداوند من و اهل بیت مرا از سرشتى آفرید که‏احدى را از آن نیافریده بود، و ما نخستین پدیده از آفریده‏هاى او هستیم.

429) امام صادق علیه السّلام در خطبه‏اى که درباره احوال و صفات رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله‏و ائمّه اطهار علیهم السّلام بیان کرده، فرمود: بزرگى گناه و اعمال زشت مردم مانع پروردگارما ـ به خاطر بردبارى و آرامش و مهربانى وى ـ نشد از اینکه محبوب‏ترین وگرامى‏ترین پیامبرانش«حضرت محمّد بن عبد اللّه صلّى اللّه علیه و آله»را براى آنان انتخاب کند، پیامبرى که‏مولدش در حومه عزت بود و ریشه در دودمان کرم داشت، حسبش نقصى نداشت، نسبش آلوده نبود و وصف و صفاتش نزد دانشمندان مجهول نبود. پیامبران گذشته‏در کتابهاى آسمانى خود آمدن او را بشارت داده، دانشمندان به اوصاف و صفات‏نیکویش زبان گشوده و حکیمان به اوصاف برجسته او نظر دوخته بودند. او وجودپاکى بود که نظیر نداشت، تنها فرد هاشمى بود که برابر نداشت و تنها مرد مکّى بود که‏کس به شوکت و مفاخر او نمى‏رسید. منش او حیا و نجابت، و سرشت او سخا ومروت بود. به هیبت و بزرگى و اخلاق نبوت آراسته بود و به اوصاف وخردمندیهاى رسالت سرشته؛تا اسباب و مقدّرات الهى زمینه مساعدى براى او فراهم‏آورد و حکم استوار حق به امر الهى درباره او به نهایت رسید، در این وقت قضاى‏حتمى خداوند حضرتش را به منتهى درجه رسانید. هر امتى بشارت وجودش را به‏امت بعد از خود مى‏داد، و آن نور مقدس از صلب پدرى به پدرى دیگر منتقل‏مى‏شد. در این انتقال، عنصر شریفش را روابط نامشروع آلوده نکرد، و در ولادت‏شریفش از زمان آدم علیه السّلام تا پدرش عبد اللّه علیه السّلام نکاح ناروا راه نیافت. او در بهترین‏دودمانها و در گرامى‏ترین تیره‏ها و شرافتمندترین خاندانها و عزیزترین فامیل ومحفوظترین رحمها به دنیا آمد و در امین‏ترین دامن‏ها پرورش یافت. خداوند متعال‏او را برگزید و پسندید و براى خود انتخاب کرد و کلیدهاى دانش را به او داد و منابع‏سرشار حکمت را به او بخشید. . .

430) على علیه السلام ضمن حدیثى فرمود: محمّد صلّى اللّه علیه و آله از شکم مادرش به زمین‏آمد، دست چپ را بر زمین نهاد و دست راست را به سوى آسمان بلند کرد و لبها رابه وحدانیت خدا حرکت مى‏داد. . .

431) آمنه مادر رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: چون فرزندم بر زمین قرار گرفت به‏سمت کعبه به سجده افتاد و در حالى که دستها را به سوى آسمان بلند کرده، به‏پروردگارش زارى نمود. . .

432) آمنه مادر رسول الله صلّى اللّه علیه و آله فرمود: به فرزندم«محمّد»باردار بودم ولى ‏احساس باردارى نکردم و مانند زنان دیگر از سنگینى حمل رنج نمى‏بردم.

433) رشد و نمو یک روزه رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به اندازه رشد و نمو یک هفته‏اطفال دیگر، و رشد یک هفته او به قدر رشد و نمو یک ماهه آنان بود.

434) در کتاب مناقب گوید: در حال کودکى آن حضرت، ماه گهواره او رامى‏جنبانید.

435) در بحار روایت کرده: مردم از گهواره آن حضرت صداى تسبیح وحمد و ثنا بر خداى متعال مى‏شنیدند.

436) در مجمع البیان روایت کرده: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ختنه شده از مادر متولدگردید .

437) حلیمه سعدیه (دایه آن حضرت) گوید: هرگز رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را درگرمى آفتاب بیرون نبردم مگر آنکه ابرى بر آن حضرت سایه مى‏افکند، و همچنین‏آن حضرت را ابر از هواى بارانى نگهدارى مى‏کرد.

438) على علیه السّلام در حدیثى فرمود: از روزى که حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله متولد شد تاروزى که از دنیا رفت، در حضر و سفر، پیوسته ابرى بر آن حضرت سایه مى‏افکند. . .

در طفولیت، حکمت و دانش به وى داده شد، و با آنکه میان بت‏پرستان و هوا داران‏شیطان زندگى مى‏کرد هرگز به بتى متمایل نشد، و در اعیاد بت‏پرستان شاد نبود، وهرگز دروغى از آن حضرت شنیده نشد. . .

439) ابو طالب (عموى نبي اکرم (ص)) گوید: هرگز از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دروغى‏نشنیدم، و خلقى از اخلاق جاهلیت در او ندیدم، خنده بى‏جایى از او مشاهده‏نکردم. با کودکان بازى نمى‏کرد و به آنان علاقه نشان نمى‏داد، و تنهایى و تواضع‏بهترین چیزها نزد او بود.

440) حلیمه سعدیه گوید: هر وقت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏خوابید چشمهایش‏چنان مى‏نمود که باز و لبهایش در حال خنده است، و گرما و سرما آسیبى به او نمى‏رسانید.

441) امام على علیه السّلام فرمود: از هنگامى که رسول الله صلّى اللّه علیه و آله از شیر گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را همراه آن حضرت قرار داد که شب وروز راه مکارم و بهترین اخلاق جهانیان را به آن حضرت نشان مى‏داد. من همیشه‏مانند کودکى که دنبال مادر به راه افتد از آن حضرت پیروى کرده و سایه به سایه اومى‏رفتم. هر روز از اخلاق خود چیزى برایم آشکار مى‏ساخت و مرا امر مى‏کرد تا ازاو پیروى کنم. در هر سال اوقاتى را در کوه«حراء»مجاور مى‏شد و غیر از من کسى‏او را نمى‏دید. . . هنگامى که وحى بر آن حضرت نازل شد ناله شیطان را شنیدم، عرض‏کردم: یا رسول اللّه، این ناله چیست؟فرمود: این شیطان است که از پرستش شدن‏ناامید گردید. [اى على‏]آنچه من مى‏شنوم تو مى‏شنوى، و آنچه من مى‏بینم تو مى‏بینى‏جز آنکه پیامبر نیستى. . .

442) امام باقر علیه السّلام در تفسیر این آیه شریفه«خداوند داناى غیب است و کسى‏را از غیب خود آگاه نمى‏سازد مگر آن کس را که بپسندد و او پیامبر است، که از پیش رو وپشت سرش نگاهبانانى روانه مى‏سازد. » (1)فرمود: خداى متعال بر انبیاء خود فرشتگانى‏مى‏گمارد تا کارهاى آنان را (از خطا) محافظت کنند و آنان را در تبلیغ رسالت یارى‏دهند. و از روزى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از شیر گرفته شد خداوند فرشته بزرگى را برآن حضرت موکل ساخت که او را به خیرات راهنمایى مى‏کرد و به اخلاق نیک‏وامى‏داشت و از شر و اخلاق بد نگاهدارى مى‏نمود.

443) امام صادق علیه السّلام فرمود: زلیخا از حضرت یوسف علیه السّلام اجازه ملاقات‏خواست . . . یوسف به زلیخا فرمود: چه باعث شد که به آن کار ناروا اقدام کنى؟گفت: زیبایى روى تو. یوسف علیه السّلام فرمود: اگر پیغمبر آخر الزمان«محمد صلّى اللّه علیه و آله»را ببینى چه‏مى‏کنى؟او از من زیباتر، اخلاقش بهتر و سخاوتش بیشتر خواهد بود.

444) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: یوسف علیه السّلام زیباتر از من بود، ولى من با نمک‏تراز اویم.

445) رسول الله صلّى اللّه علیه و آله از جهت چاقى معتدل بود، ولى در اواخر عمرش‏اندکى چاق شده بود. گوشت بدنش چنان محکم و جمع بود که گویى پیرى در وى‏اثر نکرده است.

446) حضرت على علیه السّلام در جواب پرسشهاى رئیس و بزرگ یهود فرمود: مهر نبوت‏میان دو کتف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قرار داشت و بر آن دو سطر نوشته بود: سطر اول«لا اله‏الاّ اللّه»و سطر دوم«محمّد رسول اللّه».

447) میان دو کتف آن حضرت مهر نبوت قرار داشت که نور آن بر نورآفتاب غلبه داشت و بر آن نوشته بود: «خدایى جز خداى یگانه نیست که شریکى‏ندارد. هر جا خواستى برو که تو منصور و یارى شده‏اى» (2)

448) در محجة البیضاء گوید: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله چهارشانه بود و مهر نبوت‏میان دو کتف آن حضرت نزدیک شانه راست او قرار داشت، در آن مهر خالى سیاه‏متمایل به زردى که اطراف آن را موهاى متراکمى مانند یال اسب گرفته بود به چشم‏مى‏خورد.

*امام باقر علیه السّلام فرمود: آن حضرت خالى به رنگ دیباى سیاه بر گونه داشت.

449) جابر بن سمره گوید: مهر نبوتى که میان دو کتف رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قرارداشت برآمدگى سرخ رنگى به اندازه تخم کبوتر بود.

450) امام على علیه السّلام فرمود: کسى را مانند حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله ندیدم که دو کتفش ازهم فاصله زیاد داشته باشد (و این علامت شجاعت است) .

451) گردن رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از همه زیباتر بود، نه خیلى بلند بود و نه کوتاه.

452) على علیه السّلام فرمود: صورت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله گرد بود.

453) على علیه السّلام فرمود: بر لب زیرین رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خالى نقش بسته بود.

454) على علیه السّلام فرمود: حدقه چشم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سیاه بود.

455) از جابر بن سمره پرسیدند: آیا در سر مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله موى‏سفیدى دیده مى‏شد؟گفت: در سر آن حضرت جز چند تار موى سفیدى که در فرق‏مبارک او بود و با روغن زدن پنهان مى‏گشت موى سفید دیگرى وجود نداشت.

456) بر شکم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شکنهایى ـ چین‏خوردگى‏هایى ـ وجود داشت، یکى زیر لباس پنهان مى‏گشت و دوتاى دیگر نمایان بود.

457) على علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله جلالت و هیبتى خاص داشت .

458) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در چشم هر بیننده با وقار و بزرگ مى‏نمود.

459) على علیه السّلام در پاسخ سؤالهاى یهودى فرمود: چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله درمجلسى مى‏نشست از اطراف آن حضرت نورى مى‏درخشید که همه آن را مى‏دیدند.

460) امام صادق علیه السّلام فرمود: از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در شبهاى تاریک نورى‏دیده مى‏شد گویى پاره ماه است.

461) یکى از خواص رسول الله صلّى اللّه علیه و آله این بود که چون مى‏خواست به دیدارقومى برود جلوتر نورى به خانه آنان سبقت مى‏گرفت.

462) پسر عمر خطّاب گوید: کسى را ندیدم که سخى‏تر و شجاع‏تر وسلحشورتر از حضرت محمد صلّى اللّه علیه و آله باشد.

463) امام باقر علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله سه خصلت داشت که دیگران‏نداشتند: آن حضرت سایه نداشت. از راهى عبور نمى‏کرد مگر اینکه پس از سه روزکسانى که از آنجا مى‏گذشتند از عطر عرق آن جناب متوجه مى‏شدند که ایشان از آن‏محل گذشته است . آن حضرت بر هیچ سنگ و درختى نمى‏گذشت جز آنکه به‏آن حضرت سجده مى‏کرد.

464) در شب تاریک پیش از آنکه مردم آن حضرت را ببینند از بوى عطرآن جناب را مى‏شناختند و مى‏گفتند: این رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله است.

465) از اسحاق بن راهویه نقل شده که این بوى خوش، بوى عرق‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود بدون آنکه عطرى استعمال کند.

466) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در ظرف آب، آب دهان مى‏افکند و مردم از آن بویى‏خوشتر از مشک مى‏شنیدند.

467) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هر کس بخواهد عطر مرا استشمام کند گل سرخ (گل محمدى) را ببوید.

468) سلیم (سلمه فرزند امّ سلمه) گوید: روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر ما وارد شدو نزد ما به خواب نیمروزى فرو رفت. مادرم شیشه‏اى آورد و شروع کرد عرق‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را در آن جمع کردن. آن حضرت از خواب بیدار شد و فرمود: اى‏امّ سلمه، چه مى‏کنى؟عرضه داشت: این عرق شماست که در عطریات خود داخل‏مى‏کنیم و این از بهترین اقسام عطرهاى ماست. آن حضرت فرمود: درست گفتى.

469) چون رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با کسى راه مى‏رفت هر چند که آن کس بلند قدبود، آن حضرت یک سر و گردن از وى بلندتر به نظر مى‏رسید.

470) لباس کوتاه و یا بلند به اندام رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله اندازه بود، چون مى‏پوشیداگر کوتاه بود بلند، و اگر بلند بود کوتاه‏تر مى‏شد، گویا براى آن حضرت بریده شده‏است.

471) هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر زمین نرم قدم مى‏گذاشت اثر پایش درآن ظاهر نمى‏شد، و چون بر زمین سفت راه مى‏رفت جاى پایش معلوم مى‏گشت.

472) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دیدگانش به خواب مى‏رفت ولى قلبش نمى‏خوابید.

473) پرنده بالاى سر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پرواز نمى‏کرد.

474) مگس بر آن جناب نمى‏نشست و حشرات زهردار و بى‏زهر به ‏‏آن حضرت نزدیک نمى‏شدند.

475) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از پشت سر نگاه مى‏کرد چنان که از پیش رو نگاه‏مى‏کرد، و از پشت سر مى‏دید چنانکه از پیش رو مى‏دید.

476) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در خواب مى‏شنید چنانکه در بیدارى مى‏شنید.

477) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از روزى که خدا او را آفرید بوى بد از وى به مشام‏نرسید .

478) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگز محتلم نشد.

479) هر حیوانى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بر آن سوار شد هرگز پیر نگشت و بر آن‏حال باقى ماند.

480) مردم به وجود مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله استشفاء مى‏کردند.

481) هیچ کس تاب مقاومت با رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را نداشت.

482) سلیمان بن خالد گوید: به امام صادق علیه السّلام عرضه داشتم: مردم مى‏گویند: اگر على علیه السّلام حقّى در خلافت داشت چرا قیام نکرد تا حق خویش را بگیرد؟آن حضرت فرمود : خداى متعال این موضوع (به تنهایى قیام کردن بدون اینکه یاورى‏داشته باشد) را فقط بر یک نفر واجب کرده بود آن هم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود چنانکه‏خداى متعال فرمود : «پس در راه خدا کارزار کن و این تکلیف خود توست، و مؤمنین رابه جنگ ترغیب کن (3)». این تکلیف تنها براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بود، ولى درباره دیگران‏فرمود : «در جنگ عقب‏نشینى جایز نیست مگر براى کسى که بخواهد براى ادامه جنگ‏جاى خود را در میدان عوض کند و یا به جمعیتى ملحق شود و از آنان یارى بجوید (4)».

سپس امام صادق علیه السّلام فرمود: در آن روز (روز غصب خلافت) جمعیتى نبود که‏على علیه السّلام را در امر خلافت یارى کند[و الاّ قیام مى‏کرد].

483) در روى زمین کسى داناتر از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نبود.

484) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هنگام نزول وحى گرفته مى‏شد و رنگ چهره‏اش تغییرمى‏کرد و سر به زیر مى‏انداخت.

485) از امام صادق علیه السّلام سؤال شد: آن حالت غشوه و بى‏خودى که به‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دست مى‏داد آیا هنگامى بود که جبرئیل بر آنحضرت نازل‏مى‏گردید؟فرمود : نه، جبرئیل هنگامى که نزد رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله مى‏آمد بدون اجازه‏داخل نمى‏شد و چون خدمت آن حضرت مى‏رسید مانند بنده‏اى در حضوررسول خدا مى‏نشست. بلکه آن حالت موقعى بود که خداى ـ عزّ و جلّ ـ بدون واسطه‏با آن جناب سخن مى‏گفت.

486) به امام صادق علیه السّلام عرض شد: آیا براى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله دو حال بود که‏گاه مى‏فرمود: جبرئیل گفت، و این جبرئیل است که چنین امر مى‏کند؛و گاه بیهوش‏مى‏گردید؟امام صادق علیه السّلام فرمود: هنگامى که وحى الهى بدون واسطه جبرئیل‏صورت مى‏گرفت، به جهت سنگینى وحى مستقیم از خداوند حالت غشوه برآن حضرت عارض مى‏شد. اما هنگامى که به واسطه جبرئیل بود این سنگینى به اودست نمى‏داد، لذا مى‏فرمود: جبرئیل گفت، و این جبرئیل است‏[که چنین دستورآورده است‏].

487) هنگامى که وحى بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نازل مى‏شد صدایى همانند صداى‏زنبور عسل از مقابل صورتش شنیده مى‏شد. و در روزهاى خیلى سرد وقتى وحى برآن حضرت نازل مى‏شد و تمام مى‏گشت، بر پیشانى مبارکش دانه‏هاى عرق نمایان‏مى‏شد.

488) جبرئیل شصت هزار مرتبه بر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله نازل گردید.

489) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ضمن حدیثى فرمود: جبرئیل هر سال همه قرآن رایک بار بر من مى‏خواند، لیکن امسال (که سال آخر عمر من است) آن را دو بار بر من‏ خوانده است.

490) مفضّل بن عمر گوید: از امام صادق علیه السّلام درباره علم امام سؤال کرده، گفتم : با اینکه امام در خانه خود نشسته و پرده‏ها انداخته شده چطور از آنچه دراطراف عالم اتفاق مى‏افتد خبر دارد؟حضرت فرمود: اى مفضّل، خداوند ـ تبارک وتعالى ـ در وجود رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پنج روح قرار داده بود:
1) «روح الحیاة»که با آن‏جنب و جوش داشت. 2) «روح القوة»که با آن کار و کوشش مى‏کرد.
3) «روح الشهوة»که با آن مى‏خورد و مى‏آشامید و با همسران حلال خود آمیزش‏مى‏کرد.
4) «روح الایمان»که با آن ایمان آورد و در میان مردم به عدالت رفتارمى‏نمود.
5) «روح القدس»که به وسیله آن حامل نبوت گشته بود. هنگامى که‏رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله وفات کرد«روح القدس»به امام علیه السّلام انتقال پیدا کرد، و روح القدس‏خواب و غفلت و کار بیهوده و باطل ندارد اما این حالات به چهار روح دیگر دست‏مى‏دهد، و امام به وسیله روح القدس آنچه را در عالم است مى‏بیند.

491) ابو بصیر گوید: از امام صادق علیه السّلام از معناى«روحا من امرنا»که در این‏آیه شریفه: و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدرى ما الکتاب ولا الایمان (5)آمده پرسیدم، حضرت فرمود: آن«روح»آفریده‏اى است ازآفریده‏هاى خداى ـ عزّ و جلّ ـ که از جبرئیل و میکائیل بزرگتر است و همیشه بارسول خدا صلّى اللّه علیه و آله همراه بود و آن حضرت را از وقایع آگاه و در کار خویش تقویت‏مى‏کرد و این روح پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله همواره با ائمه علیهم السّلام مى‏باشد.

492) امام صادق علیه السّلام فرمود: آن«روح»غیر از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با هیچ یک ازپیامبران گذشته نبوده است.

493) امام صادق علیه السّلام فرمود: در شب معراج هنگامى که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به ‏آسمان برده شد، جبرئیل رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله را به مکانى رسانید و خود از آن حضرت‏جدا گردید، پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: اى جبرئیل، در چنین حالى مرا تنها مى‏گذارى؟!جبرئیل گفت: به راه خود ادامه ده، به خدا سوگند به جایى قدم نهاده‏اى که بشرى به‏آنجا قدم ننهاده و پیش از تو هیچ بشرى سیرش به آنجا نرسیده است.

494) سلمان فارسى رحمه اللّه گوید: جبرئیل به پیامبر گفت: سوگند به خدایى که تورا به نبوت مبعوث کرد، این جا مقامى است که هیچ پیامبر مرسل و فرشته مقربى به‏آن قدم ننهاده است.

495) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: [در شب معراج‏]سوار«براق»شدم و رسیدم به‏آن حجابى که بعد از آن خداى رحمان بود (بین من و خدا تنها یک حجاب فاصله‏بود(6)) .

496) محمّد بن فضیل گوید: از حضرت موسى بن جعفر علیهما السّلام پرسیدم: آیاهرگز رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله پروردگارش را دید؟فرمود: آرى، با قلب خود پروردگارش رادید؛مگر سخن خداى متعال را نشنیده‏اى که مى‏فرماید: «دل آنچه را دیده دروغ نگفته‏است» (7). او خدا را هرگز با دیدگان ظاهر ندید ولى با چشم دل دید.

497) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: [در معراج‏]پروردگارم را[به چشم دل‏]دیدم‏و میان من و او فقط جلال وى حائل بود.

498) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: مرا با خداوند وقتى هست که هیچ فرشته مقرب‏و پیامبر مرسل و بنده‏اى که خداوند دلش را به ایمان آزموده است قدرت تحمل آن‏حال را ندارد[چه رسد به دیگران‏].

499) رسول الله صلّى اللّه علیه و آله در ضمن حدیث معراج فرمود: چون به آسمان هفتم‏رسیدم و تمام فرشتگان آسمانها که همراه من بودند و جبرئیل و فرشتگان مقرب از ادامه راه بازماندند و رسیدم به حجاب پروردگارم، در میان هفتاد حجاب داخل‏شدم که بین هر حجابى با حجاب دیگر حائلهایى از عزت و قدرت و بها و کرامت وکبریا و عظمت و نور و ظلمت و وقار قرار داشت تا آنکه به حجاب جلال رسیدم و باپروردگار خود مناجات کرده، در حضور وى ایستادم. . .

500) رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود: هیچ روز و شبى نیست مگر آنکه تحفه‏اى ازجانب خداى متعال در آن به من مى‏رسد.

501) امام صادق علیه السّلام مى‏فرمود: به حضرت عیسى علیه السّلام دو حرف‏[از علم‏الهى‏]داده شده بود و با آن دو حرف کار مى‏کرد، و به حضرت موسى علیه السّلام چهارحرف، و به حضرت ابراهیم علیه السّلام هشت حرف، و به حضرت نوح علیه السّلام پانزده حرف، وبه حضرت آدم علیه السّلام بیست و پنج حرف داده شده بود و خداوند متعال همه آنها را دروجود حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله جمع کرده بود. و اسم أعظم خدا هفتاد و سه حرف است‏که هفتاد و دو حرف آن را به رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله عطا کرد و یک حرف دیگر از او پنهان‏داشته شد.

پاورقي‌


[1] سوره جن/26 و .27
[2] مراد از کتابت در این حدیث و حدیث قبل، کتابت ظاهرى نیست چنانکه از احادیث بعد معلوم‏مى‏شود .
[3] نساء/ .84
[4] انفال/ .16
[5] شورى/52: «و این گونه روحى از امر خود را به تو وحى کردیم، تو پیش از آن نمى‏دانستى که کتاب‏و ایمان چیست».
[6] باید توجه داشت که منظور، قرب معنوى است نه قرب مکانى.
[7] نجم/ .11