دولت رسول خدا صلى الله عليه و آله
صالح احمد العلى
مترجم : هادى انصارى
- ۴ -
نمازهاى ويژه يا خاص
قرآن كريم به ذكر نمازهاى خاصى كه در
شرايط ويژه اى اقامه مى گردد نيز پرداخته است . از نماز خوف
ترس اين گونه ياد شده است :
و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا
من الصلاة ان خفتم ان فتنكم الذين كفروا ان الكافرين كانوا لكم عدوا
مبينا و اذا كنت فيهم فاقمت لهم الصلاة فتقم طائفة منهم معك ولياخذوا
اسلحتهم فاذا سجدوا فليكونوا من ورائكم ولتات طافة اخرى لم يصلوا
فليصلوا معك و لياخذوا حذرهم و اسلحتهم ود الذين كفروا لو تغفلون عن
اسلحتكم و امتعتكم فيميلون عليكم ميلة واحدة ولا جناح عليكم ان كان بكم
اذى من مطر او كنتم مرضى ان تضعوا اسلحتكم و خذوا حذركم ان الله اعد
للكافرين عذابا مهينا فاذا قضيتم الصلاة فاذكروا الله قياما وقعودا و
على جنوبكم فاذا اطماننتم فاقيموا الصلاة ان الصلاة كانت على المومنين
كتابا موقوتا؛ يعنى هنگامى كه سفر مى كنيد،
گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاه كنيد، اگر از فتنه وخطر كافران
بترسيد؛ زيرا كافران براى شما دشمن آشكارى هستند. هنگامى كه در ميان
آنها باشى ، و در ميدان جنگ براى آنها نماز را بر پا كنى ، بايد دسته
اى از آنها با تو به نماز برخيزند، و سلاح هايشان را با خود برگيرند، و
هنگامى كه سجده كردند و نماز را به پايان رساندند ، بايد به پشت سر شما
به ميدان نبرد بروند، و آن دسته ديگر كه نماز نخوانده اند و مشغول
پيكار بوده اند بيايند و با تو نماز بخوانند. آنها بايد وسايل دفاعى و
سلاح هايشان را در حال نماز با خود حمل كنند، زيرا كافران آرزو دارند
كه شما از سلاح ها و متاع هاى خود غافل شويد و يكباره به شما هجوم
آوردند. و اگر از باران ناراحتيد، و يا بيمار و مجروح هستيد، مانعى
ندارد كه سلاح هاى خود را بر زمين بگذاريد، ولى وسايل دفاعى مانند زره
و خود را با خود برداريد. خداوند، عذاب خواركننده اى براى كافران فراهم
ساخته است نساء 102- 101.
ابن هشام روايت مى
كند كه نخستين بار رسول خدا صلى الله عليه و آله اين نماز را در غزوه
ذات الرقاع اقامه نمود. در آن هنگام
مسلمانان به جمع بسيارى از غطفان برخورد
نموده و آنان بدون ترس به يكديگر نزديك شدند؛ اما برخى از آنان از
يكديگر واهمه داشتند. پس پيامبر صلى الله عليه و آله نماز خوف را اقامه
كردند. وى درباره چگونگى اين نماز مى گويد: رسول خدا صلى الله عليه و
آله ما را در دو رديف قرار داد. همگى با ايشان به ركوع رفتيم . سپس
پيامبر به سجده رفته و رديف اول نيز به همراه ايشان سجود كردند. هنگامى
كه از سجده برخاستند. رديف دوم به سجده رفتند. آنگاه رديف دوم پيش
افتادند و از جاى برخاسته ، سپس رديف اول برخاستند و همگى با پيامبر به
ركوع رفتند. از آن پس پيامبر به همراه رديف اول به سجده رفته ، هنگامى
كه سر از سجده برداشتند رديف دوم به تنهايى به سجده رفتند. بنابر اين
همگى با هم به همراه پيامبر به ركوع رفته و هر يك به تنهايى دوباره
سجده كردند.
(243)
قرآن به نماز ميت نيز اشاره كرده است و اين نشان مى دهد كه در زمان
رسول خدا صلى الله عليه و آله اقامه مى گرديده است . خداوند پيامبر را
عدم اقامه نماز ميت بر منافقين امر كرده و مى فرمايد:
و لا تصل على احد منهم مات ابدا؛ يعنى :
هرگز بر مرده هيچ يك از آنان ، نماز نخوان توبه
84.
پيامبر نماز عيد را در مسجد خود اقامه نمى كردند، بلكه در اماكن ديگرى
برگزار مى نمودند. ابو هريره روايت مى
كند: رسول خدا صلى الله عليه و آله نخستين بار
در مدينه نماز عيد فطر و قربان را با مردم در فضاى باز خانه حكيم بن
عداء در كنار جايگاه شتربانان اقامه كردند.
ابن شبه به سند از
ابن باكيه روايت مى كند: رسول خدا صلى
الله عليه و آله نماز عيد را در كنار دارالشفاء به پاى داشتند، سپس در
حارة الدوس ، آنگاه در مصلى نماز عيد را در كنار دارالشفاء آن را به
جاى آوردند كه تا هنگام وفات ، حضرت نماز عيد را در اين مكان اقامه مى
كردند.
(244)
در واقع ، اغلب شهرهاى بزرگ اسلامى داراى مصلاى ويژه اى براى نماز عيد
جداى از مسجد جامع بزرگ شهر كه در آن نماز جمعه اقامه مى گرديد بود.
به هنگام خلافت عمر بن خطاب نخستين بار
مسلمانان ، نماز تراويح را به وجود آوردند. اين نماز پس از نماز عشاء
در ماه رمضان آغاز مى گردد. عمر براى اولين بار
در سال چهاردهم هجرى مردم را به امامت يك نفر در به جا آوردن نماز
تراويح در ماه رمضان امر نمود. وى فرمان خويش را به ساير كشورهاى
اسلامى نيز ارسال كرد و آنان را به انجام آن امر نمود.
(245)
نماز فرادى جايز به شمار مى آيد كه در آن هر شخص مى تواند آن را در هر
كجا كه مايل بود به جا آورد؛ اما برترى در نماز جماعت است كه فردى به
آنان امامت نمايد. در نماز جمعه و نماز عيد، جماعت واجب به شما آمده و
نيت از ضروريات آنهاست .
مردان به هنگام اقامه نماز، نياز به پوشش خاصى ندارند و تنها ستر
عورتين كافى است ، اما بانوان بايد تمامى بدن خويش به استثناء صورت و
دو دست ، به هنگام نماز بپوشانند.
اذان
در اسلام به هنگام حيات پيامبر، نمازهاى
ديگرى نيز وجود داشته كه مسلمانان آن را بپا مى داشتند. از آن ميان مى
توان به نمازهاى دو عيد عيد فطر و قربان
اشاره نمود كه رسول خدا صلى الله عليه و آله اين نمازها را در دو ركعت
بدون اذان
(246) و اقامه
(247) به پا داشته و خطبه را پس از پايان نماز ايراد مى
كردند.
(248)
هنگامى كه مسلمانان در بخش هاى مختلف مدينه منتشر بودند و نماز به
عنوان يكى از واجبات مهم و اساسى آنان در وقت هاى معينى بايد اقامه مى
شد، ضرورى به نظر مى رسيد كه به گونه اى فرا رسيدن زمان آن ، به اطلاع
كليه مسلمانان مدينه برسد.
يهوديان پيروان خويش را براى دعوت به نماز با دميدن در شاخ آگاه مى
ساختند. اسلام نيز به اين منظور عباراتى را كه در آن وحدانيت و يگانگى
پروردگار و اقرار به رسالت پيامبر و تقوا پيشگى و دعوت مردم به اقامه
نماز بود، به وجود آورده و آن را با صداى بلندى در ميان مردم ندا داد.
اين ندا، اذان بود كه در ماه ششم هجرى واجب گرديد.
وضو
وضوء از ضروريات نماز به شمار مى آيد. قرآن كريم چگونگى انجام
آن را در اين آيه متذكر گرديده است : يا ايها
الذين آمنوا اذا قمتم الى الصلاُ فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق
و امسحوا برءو سكم و ارجلكم الى الكعبين و ان كنتم جنبا فاطهروا و ان
كنتم مرضى او على سفر او جاء احد منكم من الغائط او لا مستم النساء فلم
تجدوا ماء فتيمموا صعيدا صيبا فامسحوا بوجوهكم و ايديكم منه ما يريد
الله ليجعل عليكم من حرج ولكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم لعلكم
تشكرون ؛ ترجمه : اى كسانى كه ايمان
آورده ايد، هنگامى كه به نماز مى ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج
بشوييد، و سر و پاها را تا مفصل برآمدگى پشت پا مسح كنيد و اگر جنب
باشيد، خود را بشوييد و غسل كنيد و اگر بيمار يا مسافر باشيد يا يكى از
شما از محل پستى آمده قضاى حاجت كرده ، يا با زنان تماس گرفته و آميزش
جنسى كرده ايد ، و آب براى غسل يا وضو نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد،
و از آن بر صورت پيشانى و دست ها بكشيد. خداوند نمى خواهد مشكلى براى
شما ايجاد كند، بلكه مى خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را برشما تمام
نمايد. شايد شكر او را بجا آوريد مائده 6.
نماز تاثير به سزايى در نظم افراد جامعه اسلامى دارد. مسلمانان كه بر
اساس دين و اخلاق و روح اسلامى گرد هم آمده و همگى فريضه اسلامى را به
گونه اى واحد انجام مى دهند، تاثير فراوانى در اخلاق و برخورد ميان
يكديگر داشته و موجب هوشيارى مذهبى ميان مسلمانان خواهند شد. آنان در
اين حركت دسته جمعى و يكپارچه ، ايمان مشترك خويش به پروردگار را به
مرحله اجرا در مى آورند و اين تاثير فراوانى در پاكى روح و گسترش تفكر
و همبستگى اسلامى ميان آنان خواهد داشت .
قبله و تغيير آن رو به سوى مكه
قبله نخستين
راويان در اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آغاز هجرت
در مدينه رو به سوى بيت المقدس نماز مى گزاردند
با يكديگر اختلافى ندارند؛ اما در قبله اى كه مسلمانان پيش از
نمازگزاردن به سوى بيت المقدس ، براى خود اختيار كرده بودند با يكديگر
اختلاف نظر دارند و در مورد تغيير قبله به سوى بيت المقدس نيز با
يكديگر هم عقيده نيستند. طبرى هنگام
تفسير آيه 143 از سوره بقره كه مربوط به قبله است ، روايات متعدد و بحث
گسترده اى را در مورد قبله متذكر شده
(249) و از ابو العاليه
روايت كرده است : به رسول خدا اختيار داده شد كه چهره خويش را
به هنگام نماز به هر سويى كه مايل است
بگرداند و ايشان بيت المقدس را به جهت دوستى اهل كتاب انتخاب نمودند .
بيت المقدس از آن پس به مدت شانزده ماه قبله پيامبر به شمار مى آمد. در
اين حال ، همواره حضرت نگاه هاى انتظارآميز خود را به سوى آسمان متوجه
مى كرد، تا اين كه پروردگار قبله را به سوى بيت الله الحرام تغيير
دادند.
(250)
نيز از ابن عباس روايت شده است هنگامى كه
رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه مهاجرت كرد، بيشتر ساكنين آن را
يهوديان تشكيل مى دادند. پس به فرمان خداوند بيت المقدس را قبله خويش
قرار داد، از اين كار يهوديان خوشنود گرديدند و رسول خدا صلى الله عليه
و آله يك سال و اندى را به اين سوى نماز گزاردند. از
زيد نيز روايت شده است كه : پروردگار
عزوجل به پيامبر خود فرمود: فاينما تولوا فثم
وجه الله ان الله واسع عليم ؛ يعنى : به
هر سو رو كنيد، خدا آنجاست ، خداوند بى نياز و داناست بقره 15.
سپس رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند اين گروه يهود، خانه اى از
خانه هاى پروردگار را قبله خويش قرار داده اند، پس ما نيز چنين مى كنيم
؛ آنگاه پيامبر شانزده ماه بيت المقدس را
قبله خويش قرار دادند.
(251)
از اين سه روايت آشكار مى شود كه بيت المقدس پس از هجرت به مدينه ، به
عنوان قبله تعيين گرديد. اين تعيين براى جلب محبت قلبى يهوديان صورت
گرفت . بنا به روايت زيد، اين تعيين ،
تنها تقليدى از يهوديان بود و در روايت ابو
العاليه ، تعيين بيت المقدس به عنوان قبله ، براى جلب اهل كتاب
به اسلام بود. اما از روايت ابن عباس اين
گونه آشكار مى شود كه تعيين بيت المقدس به عنوان قبله ، موجب شادمانى
يهوديان گرديد.
بنابر ادعاى ابن عباس تعيين بيت المقدس
به عنوان قبله ، به فرمان پروردگار بوده است ؛ در حالى كه در قرآن هيچ
آيه اى رسول خدا صلى الله عليه و آله را به اين امر فرمان نداده است ؛
اما براساس روايت ابوالعاليه و
زيد اين تعيين از سوى خدا صلى الله عليه
و آله صورت گرفته است .
روايات ديگرى نيز در اين باره وجود دارد كه بيت المقدس پيش از هجرت به
عنوان قبله تعيين شده بود. ابن عباس
روايت مى كند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله
هنگامى كه در مكه بودند، به سوى بيت المقدس نماز گزارد، در حالى كه
كعبه را در پيش روى خويش قرار مى داد. اين وضع هم چنان تا شانزده ماه
پس از هجرت به مدينه ادامه داشت تا اين كه كعبه را به عنوان قبله پيش
روى خويش قرار داد.
(252)
قتاده نيز روايت مى كند
آنان رو به سوى بيت المقدس نماز مى گزاردند.
وى هم چنين در اين باره گفته است : انصار به مدت دو سال پيش از ورود
پيامبر به مدينه ، رو به بيت المقدس نماز مى گزاردند. رسول خدا صلى
الله عليه و آله نيز پس از ورود به مدينه مدت شانزده ماه رو به بيت
المقدس نماز گزاردند.
(253) سعيد بن مسيب ، و ابن جريح
نيز روايت كرده اند: انصار سه سال پيش از ورود پيامبر، رو به قبله
نخستين نماز مى گزاردند.
(254)
براساس اين گفته ها، آشكار مى شود كه پيامبر پيش
از هجرت ، به سوى بيت المقدس نماز مى خوانده اند كه بر اساس روايت
قتاده ، اين مدت دو سال و به گفته
سعيد بن مسيب سه سال به درازا كشيده است
و اين زمان با شب معراج مطابقت مى كند. بنابراين ، به اين نتيجه مى
رسيم كه انتخاب بيت المقدس به عنوان قبله گاه از سوى پروردگار بوده است
، هم چنان كه در شب معراج به سوى آن ، تعداد ركعت هاى نماز نيز تعيين
شد.
اما در مورد نخستين قبله اى كه پيش از بيت المقدس به سوى آن ، نماز
گزارده شد، ابن جريح روايت مى كند
رسول خدا نخست نماز خويش را رو به سوى كعبه مى
گزاردند، سپس قبله را به سوى بيت المقدس تغيير داده و از آن پس به مدت
سه سال پيش از ورود پيامبر به مدينه ، انصار رو به سوى بيت المقدس نماز
مى خواندند.
(255) اين گفته كه نماز در آغاز اسلام رو به سوى مكه
بوده است ، نمى تواند منطقى و صحيح به شمار آيد؛ زيرا اسلام در اوايل
ظهور خود تنها محدود به مكه بوده و نمى توان گفت كه مسلمانان ساكن در
آن رو به سوى مكه نماز مى گزارده اند. پس اين سخن به نظر منطقى تر به
نظر مى رسد كه در اوايل ظهور اسلام ، هنگامى كه مسلمانان در مكه سكونت
داشتند، به هر سو كه مايل بودند، نماز مى گزاردند. مويد اين گفته ، آيه
شريفه : فاينما تولوا فثم وجه الله ؛ است
. هم چنين فرموده پروردگار تاييدى بر اين سخن است كه :
واوحينا الى موسى و اخيه ان تبوا لقومكما بمصر
بيوتا و اجعلوا بيوتكم قبلة و اقيموا الصلاة و بشر المومنين ؛
يعنى : و به موسى و برادرش وحى كرديم كه : براى قوم خود، خانه هايى در
سرزمين مصر انتخاب كنيد، و خانه هايتان را مقابل يكديگر
و متمركز قرار دهيد. و نماز را بپا
داريد! و به مومنان بشارت ده كه سرانجام پيروز
مى شوند يونس 87.
تعيين قبله به سوى مكه
مجموعه آيات مربوط به قبله و تغيير آن ، همگى در سوره بقره و به اين
شرح آمده است :
سيقول السفهاء من الناس ما ولاهم عن قبلتهم التى
كانوا عليها قل لله المشرق والمغرب يهدى من يشاء الى صراط مستقيم
؛ يعنى : به زودى سبك مغزان از مردم مى گويند: چه چيز آنها
مسلمانان را از قبله اى كه بر آن بودند بازگردانيد؟ بگو: مشرق و مغرب ،
از آن خداست . خدا هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند بقره 142.
كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس
ويكون الرسول عليكم شهيدا و ما جعلنا القلبلة التى كنت عليها الا لنعلم
من يتبع الرسول ممن ينقلب على عقيبه و ان كانت لكبيرة الا على الذين
هدى الله و ما كان الله ليضيع ايمانكم ان الله بالناس لروءف رحيم
؛ يعنى همان گونه كه قبله شما يك قبله ميانه است شما را نيز امت
ميانه اى قرار داديم در حد اعتدال تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم
بر شما گواه است و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بوديد، تنها براى
اين قرار داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند، از آنها كه به
جاهليت باز مى گردند، مشخص شوند. و مسلما اين حكم ، جز بر كسانى كه
خداوند آنها را هدايت كرده ، دشوار بود. ابن را نيز بدانيد كه نمازهاى
شما در برابر قبله سابق ، صحيح بوده است و خدا هرگز ايمان نماز شما را
ضايع نمى گرداند؛ زيرا خداوند، نسبت به مردم رحيم و مهربان است بقره
143.
كذلك جعلنا كم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس
و يكون الرسول عليكم شهيدا و ما جعلنا القبلة التى كنت عليها الا لنعلم
من يتبع الرسول ممن ينقلب على عبيه و ان كان لكبيرة الا على الذين هدى
الله و ما كان الله ليضيع ايمانكم ان الله بالناس لرءوف رحيم ؛
يعنى همان گونه كه قبله شما يك قبله ميانه است شما را نيز امت ميانه اى
قرار داديم در حد اعتدال تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر هم بر شما
گواه است و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بوديد، تنها براى اين قرار
داديم كه افرادى كه از پيامبر پيروى مى كنند، از آنها كه به جاهليت باز
مى گردند، مشخص شوند. و مسلما اين حكم ، جز بر كسانى كه خداوند آنها را
هدايت كرده دشوار بود.
قد نرى تقلب وجهك فى السماء فلنولينك قبلة
ترضاها فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره و
ان الذين اوتوا الكتاب ليعلمون انه الحق من ربهم و ما الله بغافل عما
يعملون ؛ يعنى : نگاه هاى انتظار آميز تو را به سوى آسمان براى
تعيين قبله نهايى مى بينيم ! اكنون تو را به سوى قبله اى كه از آن
خوشنود باشى ، باز مى گردانيم . پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن !
و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن گردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى
به آنها داده شده ، به خوبى مى دانند اين فرمان حقى است كه از ناحيه
پروردگار صادر شده ، و در كتاب هاى خود خوانده اند كه پيغمبر اسلام ،
به سوى دو قبله ، نماز مى خواند و خداوند از اعمال آنها در مخفى داشتن
اين آيات غافل نيست بقره 144.
ولئن اتيت الذين اوتو الكتاب بكل آية ما تبعوا
قبلتك و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض ولئن اتبعت
اهواءهم من بعد ما جاءك من العلم انك اذا لمن الظالمين ؛ يعنى :
سوگند كه اگر براى اين گروه از از اهل كتاب ، هر گونه آيه و نشانه و
دليلى بياورى ، از قبله تو پيروى نخواهند كرد، و تو نيز؛ هيچ گاه از
قبله آنان پيروى نخواهى نمود. آنها نبايد تصور كنند كه بار ديگر، تغيير
قبله امكان پذير است و حتى هيچ يك از آنها، پيروى از قبله ديگرى نخواهد
كرد و اگر تو پس از اين آگاهى ، متابعت هوس هاى آنها كنى ، مسلما از
ستمگران خواهى بود! و هم يعملون الحق من ربك فلا تكون من الممترين ؛
يعنى : آنان آگاهانه حق را كتمان مى كنند. اين فرمان تغيير قبله حكم
حقى از طرف پروردگار توست ، بنابر اين ، هرگز از ترديدكنندگان در آن
مباش بقره 147- 146
ولكل وجهة هو موليها فاستبقوا الخيرات اين ما
تكونوا يات بكم الله جميعا ان الله على كل شى ء قدير ؛ يعنى :
هر طايفه اى قبله اى دارد كه خداوند آن را تعيين كرده است بنابر اين ،
زياد درباره قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن در نيكى ها و اعمال خير، بر
يكديگر سبقت جوييد. هر جا باشيد، خداوند همه شما را براى پاداش و كيفر
در برابر اعمال نيك و بد، در روز رستاخيز حاضر مى كند، زيرا او به هر
كارى تواناست بقره 148.
و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و انه
للحق من ربك و ما الله بغافل عما تعملون ؛ يعنى : از هر جا و از
هر شهر و نقطه اى خارج شدى ، به هنگام نماز روى خود را به جانب مسجد
الحرام كن ! اين دستور حقى از صرف پروردگار توست ! و خداوند، از آنچه
انجام مى دهيد، غافل نيست بقره 149.
و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام و حيث
ما كنتم فولوا وجوهكم شطره لئلا يكون للناس عليكم حجة الا الذين ظلموا
منهم فلا تخشوهم واخشونى ولاتم نعمتى عليكم و لعلكم تهتدون ؛
يعنى : و از هر جا خارج شدى ، روى خود را به جانب مسجد الحرام كن ! و
هر جا بوديد روى خود را به سوى آن كنيد! تا مردم ، جز ظالمان كه دست از
لجاجت بر نمى دارند دليلى بر ضد شما نداشته باشند؛ زيرا از نشانه هاى
پيامبر كه در كتب آسمانى پيشين آمده ، اين است كه او، به سوى دو قبله ،
نماز مى خواند از آنها نترسيد! و تنها از من بترسيد! اين تغيير قبله ،
به خاطر آن بود كه نعمت خود را بر شما تمام كنم ، شايد هدايت شويد بقره
150.
نكات قابل توجه در اين آيات عبارت است از:
1. در تمامى آيات ياد شده به جز آيه 143، به قبله تصريح شده است . در
اين آيه ، گرچه مستقيما در اين باره تصريح نگرديده ، اما مضمون و
محتواى آن با ديگر آيات يكسان است .
2. آيات ياد شده به ترتيب نزول منظم نشده است ، زيرا از مضمون دو آيه
نخستين 141- 142 به صراحت بر مى آيد كه
پس از تغيير قبله ، نازل شده اند. به ويژه آن كه آشكار است كه آيات
قرآن بر اساس تاريخ نزول آنها تنظيم و جمع آورى نشده اند.
3. با توجه به اين كه بر اساس قاعده ، معمولا بايد پس از تغيير و تحول
قبله ، گفتگو و بحث هايى به وجود آمده باشد، بنابر اين مى بايست آيه
144 كه تغيير قبله و توجه به سوى مسجد الحرام در آن امر گرديده ، پيش
از آيه 142 كه در آن نابخردان نسبت به تغيير قبله اعتراض كرده اند،
نازل گرديده باشد. اما دو آيه 149- 150، با وجود اين كه عبارت
و من حيث خرجت فول وجهك شطر المسجد الحرام
در هر دو تكرار شده است ، همزمان نازل نگرديده اند، بلكه ميان
آنها فاصله اى وجود داشته است ؛ اما نسبت به فاصله زمانى اين دو آيه ،
اطلاع و اشاره خاصى در دست نداريم .
4. در آيات سه گانه 144 / 149 / 150، به قبله گاهى با عنوان مسجد
الحرام تصريح شده كه مقصود همان كعبه و مكه بوده ، با اين كه اشاره
مستقيمى به آن نشده است .
5. از ظاهر آيه 144 اين گونه بر مى آيد كه رسول خدا صلى الله عليه و
آله درباره قبله همواره دچار ناراحتى فكرى و روحى بوده و اين تغيير به
اراده پروردگار و بر اساس خواسته پيامبر صورت پذيرفته است ؛ زيرا رسول
خدا صلى الله عليه و آله آرزوى تغيير قبله به سوى مسجد الحرام را
داشتند كه آيه نشاندهنده برآورده شدن اين خواسته از سوى پروردگار است .
6. آيات 144، 149، 150، از پيامبر مى خواهد كه رو به سوى مسجد الحرام
كند؛ سپس ديگران را يعنى مسلمانان را مورد خطاب قرار داده كه آنان نيز
رو به سوى مسجد الحرام نمايند.
7. آيه 145 گواهى مى دهد كه در آن هنگام قبله هاى متعددى وجود داشته
است . به اين صورت كه هر گروهى دين قبله
خاصى براى خود داشته كه با قبله ديگرى تفاوت داشته است ؛ يعنى هر گروهى
پيرو قبله خويش بوده است ؛ هم چنان كه مضمون آيه آشكار مى كند نظر
پيامبر به سوى پروردگار بوده و اين با ساير اديان تفاوت داشته است .
8. آيه هاى 144 / 149 و 150 اين حقيقت را نمايان مى سازد كه قبله تازه
مسلمانان ، به امر پروردگار بوده است .
. آيه 142 مى گويد كه تغيير قبله بر اساس اراده پروردگار صورت پذيرفته
است ؛ زيرا او مالك همه جهت ها بوده و به اراده ذات الهى ، لزوم توجه
به سمت معينى تعيين مى گردد.
9. آيه 142 مى گويد كه تغيير قبله بر اساس اراده پروردگار صورت پذيرفته
است ؛ زيرا او مالك همه جهت ها بوده و به اراده ذات الهى ، لزوم توجه
به سمت معينى تعيين مى گردد.
10. آيه هاى 143 و 144 مى گويد كه تعيين سمت قبله كه به آن سو نماز
گزارده شود، حقى از سوى پروردگار بوده و اوست كه فرمان تغيير آن را
داده است .
11. آيه 146 اشاره به جدالى دارد كه از سوى اهل كتاب دامن زده شد. آنان
ايمان داشتند كه اين تغيير از سوى پروردگار انجام گرفته ، اما گروهى
آگاهانه حق را كتمان مى كردند؛ در حالى كه خود به آن آگاه بودند. البته
اين گروه در اقليت بودند و اكثريت آنان ، حق را پنهان نمى كردند. از
اين رو، اهل كتاب درباره تغيير قبله دو گروه شدند: گروهى آن را قبول
كردند كه قرآن به آنان اشاره اى نكرده است ، اما گروه ديگر اين تغيير
را نپذيرفته و به مغالطه درباره آن پرداختند كه قرآن به آنان پاسخ داده
است .
12. از ظاهر آيه 142 اين گونه آشكار مى شود كه بى خردان معترض كه كلمه
اى مبهم به شمار مى آيد، تنها بر پيروان اهل كتاب اطلاق نگرديده ، بلكه
شامل پيروانى از اديان ديگر نيز بوده است . اينان گروهى از مردم بوده
اند كه بر دينى واحد قرار نداشته اند.
13. برخى از آيات ، پس از استقرار قبله نوين نازل گرديد و در آن اشاره
اى به قبله نخستين نشده است . نزول آيات ياد شده با تاخير زمانى ، نشان
دهنده درجه پيروى ياران پيامبر از دستورات قرآن است و اين كه آنان تا
چه مقدار بدون چون و چرا دستورات دين تازه را گردن مى نهند و از دين
پيشين خود دست بر داشته اند.
هم چنين مى توانيم حدس بزنيم كه مقصود آيه متوجه مسلمانان از مهاجرين و
انصار و يا مشركينى كه به تازگى مسلمان شده بودند، نيست ؛ بلكه مقصود
گروهى از مردم است كه تغيير قبله از بيت المقدس به سوى كعبه براى آنان
گران آمده است . از آن جا كه بيت المقدس قبله يهوديان به شمار مى آمد،
بنابر اين طرف خطاب آيات گروهى بوده اند كه در ميان پيامبر و يهوديان
قرار داشته و تغيير قبله آنان را بر آن مى داشته كه موضع خويش را روشن
نمايند و يا با مسلمانان باشند و يا از يهوديان به شمار آيند؛ زيرا
شرايط حساس آن هنگام ، اقتضا مى كرده است كه هر يك موضع خويش را نسبت
به اسلام و مسلمانان واضح و آشكار سازند.
14. در آيه 150 اين گونه تصريح شده است كه تغيير قبله ، حجت را بر
مسلمانان به پايان رسانيده است . اما در اين آيه هيچ گونه اشاره اى به
ماهيت حجت نگرديده است و به نظر مى رسد كه در آن هنگام ، شخصى گمان
داشته كه اسلام مانند يهوديت است ، اما تغيير قبله ، اعلان جدايى كامل
و تمام از آن به شمار آمده است . گذشته از آن ، آيه اشاره به گروه
ظالمى دارد كه بر آراء و عقايد پيشين خود پافشارى كرده و مى توانستند
كانون خطرى يا از ناحيه عمق انديشه و توان بحث و مناظره و يا از جهت
تهديد به جدايى از اسلام به شمار آيند.
15. آيه 145 اشاره به آن دارد كه اهل كتاب ، هم چنان دست از عادات و
رسوم خود بر نداشته و به آنها پايبند هستند. آنها انديشه و خواسته هاى
قلبى اى دارند كه با دستورات خداوند در تضاد است . آنان در تلاش بودند
كه پيامبر را نيز پيرو انديشه هاى خود كنند، اما اين تلاش ها پس از
نزول آيه قبله و ملزم نشدن پيامبر به سرپيچى از خواسته اى آنان ، به
شكست انجاميد.
16. آيه 143 اشاره به آن دارد كه انتخاب قبله تازه براى شناسايى
مسلمانان از ديگران بوده ، تا به اين وسيله ، موجب هدايت ديگران به راه
راست شوند.
پيش از اين گفتيم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آغاز به سوى بيت
المقدس نماز مى گزاردند. براء مى گويد: يهوديان
از اين كه رسول خدا صلى الله عليه و آله رو به قبله آنان كه بيت المقدس
بود، نماز مى گزارد خرسند بودند؛ اما همين كه رو به سوى كعبه نمود،
اظهار نارضايتى نمودند.
(256)
ابن عباس نيز در اين باره مى گويد:
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به سوى
بيت المقدس نماز مى خواند، يهوديان شادمان گرديدند، اما پس از تغيير
قبله ، در پيامبرى او تشكيك كردند.
(257)
اهميت تغيير قبله
قبله داراى اهميت فراوانى است ؛ زيرا نماد استقلال امت اسلامى به شمار
مى آيد. بيننده خارجى كه به اصول و عقايد اسلامى آگاهى ندارد، در حكم
خود تنها به مظاهر خارجى آن اعتماد مى كند و در صورتى كه قبله اسلامى
همان قبله يهوديان باشد، اسلام را مانند يهوديت به شمار مى آورد.
بنابراين ، تغيير قبله و جدايى آن از قبله يهود، تمامى اين برداشت هاى
غلط را باطل مى سازد. شايد شادمانى يهوديان گمان مى بردند مردم ميان
دين اسلام كه پيامبر منادى آن بود با دين آنان تفاوتى نيابند. تغيير
قبله ، اين آرزوى آنان را نقش بر آب كرد و به همين جهت ، يهوديان در
برابر اسلام صف آرايى كردند. قرآن در اين باره تصريح كرده و آراء و
گفته هاى آنان را منعكس نموده است . گروهى از آنان در برابر پيامبر
جبهه گيرى كرده و گروهى ديگر از آنان از پيامبر درخواست مى كردند كه به
قبله پيشين خود بازگردد تا او را تصديق نمايند. آنان با اين گفته ، جز
فريب پيامبر هدف ديگرى را دنبال نمى كردند. تغيير قبله ، نمادى از
جدايى كامل از يهوديان به شمار آمد و راهى ويژه و متفاوت از ديگران را،
كه مظهر اسلام و خلاقيت هاى آن بود، آشكار مى ساخت .
نماز خواندن پيامبر به سوى بيت المقدس ، مى توانست در جذب يهوديان به
اسلام موثر باشد، اما آنان از اين حركت پيامبر بهره بردارى كرده و چنان
وانمود مى كردند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله پيرو آنان است .
معاذ بن حنبل روايت مى كند كه پيامبر
سيزده ماه رو به بيت المقدس نماز گزارد تا قلب يهوديان را به سوى خود
جذب نمايد. او به سوى قبله آنان نماز مى خواند تا اين كه بتواند آنان
را نسبت به دين خود جلب نمايد. در همين حال ، پيامبر گفته هاى باطل
آنان را درباره قبله زشت و ناپسند مى شمرد.
انس بن مالك درباره تاريخ تغيير قبله
روايت مى كند كه : تغيير در ماه نهم و يا دهم اتفاق افتاد
(258)؛ اما بيشتر راويان تغيير قبله را دقيقا در آغاز
ماه شانزدهم در خانه براء بن معرور
دانسته اند.
(259)
تغيير قبله ، ناگهانى اتفاق افتاد، در زمان تغيير قبله ، رسول خدا صلى
الله عليه و آله در مسجد بنى سلمه مشغول
به نماز بودند و از آن پس ، اين مكان به مسجد
القبلتين معروف گرديد. بازگرداندن قبله به سوى مسجد الرحام ،
نشان دهنده خط مشى سياسى رسول خدا صلى الله عليه و آله بود؛ زيرا
پيامبر به دعوت ميان اعراب اهتمام مى ورزيدند. ايشان با توجه به سرسختى
يهوديان نسبت به گرويدن به اسلام و نيز عدم احتمال گسترش دعوت خود ميان
مسيحيان ، راه ميانه اى را طى نمود كه مستقل از يهوديان و مسيحيان باشد
و آن گسترش دعوت خود ميان اعراب بود. در آن هنگام ، كعبه داراى جايگاه
ويژه و با اهميتى در ميان عقايد عرب هاى جاهلى بود و به همين منظور،
پيامبر رو به سوى آن كرد تا از اين راه بتواند دعوت خويش را اين گونه
ميان آنان گسترش دهد. در اين مورد ذكر چند نكته مفيد است :
1. اسلام با تمام اعتقادات اعراب نمى جنگيد، بلكه بر عكس برخى از آنها
را قبول داشت . از جمله اين كه كعبه را محترم مى شمرد و آن را قبله
خويش قرار مى دهد. به اين ترتيب ، شك و ترديد اعراب نسبت به موضع اسلام
در برابر آنان كاهش مى يافت و در نتيجه آنان در برابر اسلم نه تنها
مقاومت سختى از خود نشان نمى دادند، بلكه جلب مى شدند.
2. با اين كار از كينه و شك ترديد قريش نسبت به اسلام كاسته مى شد؛
زيرا براى آنان آشكار مى شد كه پيامبر كعبه را، كه پايه و اساس قدرت
آنان در ميان عرب بوده ، محترم شمرده و قصد آن ندارد كه قريش و عزت
آنان را نابود سازد. نيز اين حركت موجب مى شد آنان ناخود آگاه انتشار
اسلام را كمت به تثبيت جايگاه شهرشان بدانند.
3. اين تغيير موجب شد كه قريش نتواند ادعاى اساسى خود را كه به وسيله
آن عرب را بر رسول خدا صلى الله عليه و آله مى شورانيد، يعنى اين كه
پيامبر با تمامى اعتقادات و اصول آنان كه قدرت و منزلت آنان را به وجود
آورده است مخالف است ، مطرح كند. احترام كعبه ، نشان از بى اساس بودن
ادعاى قريش داشت . از اين رو، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرصت گسترش
دعوت خويش را ميان اعراب به دست مى آورد؛ هم چنان كه ارتباط خود با مكه
را مستحكم مى نمود؛ بدون آنكه قريش بتواند او را از آن دور نگاه دارد؛
زيرا پيامبر آن را محترم شمرده بود. بر اين اساس ، قريش نمى توانست هيچ
گونه مانعى براى پيامبر به وجود آورد؛ در غير اين صورت قريش به عنوان
نقض كننده اصول اساسى و جنگ طلب به شمار مى آمد. شايد بتوان گفت كه يكى
از علل عدم پشتيبانى قبايل از دعوت مشركين مكه براى جنگ با رسول خدا
صلى الله عليه و آله ، همين قبله شدن كعبه باشد. از سوى ديگر، توجه به
مسجد الحرام ، موجب زنده نگاه داشتن خاطرات مهاجرين بد كه در نتيجه ،
عواطف و احساسات آنان نسبت به موطن و زادگاه خويش مكه ، هم چنان در
قلبشان روشن و برافروخته نگاه داشته مى شد و آنان را نسبت به
بازگرداندن آن به آغوش اسلام و مسلمانان و رهايى از دست مشركين ، تشويق
مى نمود. اين احساسات ، عاطفه ميهن دوستى ، آنان را بر افروخته و شور و
هيجان آنان را در جنگ با قريش ، كه آنها را از سرزمين مادرى رانده و از
ديدار مقدس ترين جايگاه نزد آنان كه عزيزتر از جان آنان به شمار مى
آمد، محروم ساخته بودند، افزايش مى داد.
طبرى به روايت از
قتاده و سدى آورده است كه يهوديان
پس از تغيير قبله گفتند: محمد به زادگاه
خويش و پدرش اشتياق پيدا نمود، و مشركين مكه در اين باره گفتند
محمد در دين خود متحير گشته ، پس با قبله
خود متوجه آنان گرديده است !
(260)
تاكيد بر ارتباط اسلام باابراهيم خليل عليه السلام
انتخاب مسجد الحرام به عنوان قبله مسلمانان براى دعوت پيامبر، داراى
اهميت فراوانى بود. زيرا مسجد الحرام كه همان فضاى پيرامون كعبه به
شمار آمده ، همان بيت الله است كه به اتفاق همه ، از سوى حضرت ابراهيم
خليل عليه السلام بنا گرديده است . بنابراين ، توجه به آن نشان از
تاكيد رابطه اسلام با حضرت ابراهيم عليه السلام بنا گرديده است .
بنابراين ، توجه به آن نشان از تاكيد رابطه اسلام با حضرت ابراهيم خليل
عليه السلام مى باشد. او نخستين شخصى بود كه به همراه فرزندان خود ساكن
مكه شد.
و آن را از شرك پاك ساخته و امنيت ورفاه را براى آن از درگاه الهى
تقاضا نمود.
(261) اهل مكه نيز از او هستند و بنابراين ، او پدر عرب
است . احترام و تاكيد بر جايگاه حضرت ابراهيم از سوى اسلام ، به معناى
احترام پدر و بزرگ عرب بوده و همبستگى با عرب را استحكام مى بخشيد. اين
عامل مهمى در ارضاى غريزه احترام به بزرگان نزد اعراب بود.
حضرت ابراهيم عليه السلام از جايگاه ويژه و مستحكمى در اسلام برخوردار
است . قرآن كريم در 68 آيه نام او را آورده است . كه بيش از سى آيه آن
، درباره علاقه وى به قوم خود و نارضايتى وى از معبود آنان و اقدام به
شكستن بت هاى آنان و به جان خريدن خشم آنان و سپس مهاجرت او
ازسرزمينشان نازل گرديده است . در آيات ديگر، ابراهيم عليه السلام از
پيامبرانى دانسته است كه به وسيله برهان
(262) به ميان قوم خويش فرستاده شده است ؛ او يكى از
پيامبرانى دانسته است كه خداوند او را ستوده است .(263)
و در جاى ديگر، به عنوان شخصى كه پروردگار او را هدايت نموده و كتاب و
حكمت و پيامبرى را به او ارزانى داشته از او ياد شده است .
(264)در آيه اى نيز از او اين گونه ياد شده است :
ما او را در اين جهان برگزيديم ، و او در جهان
ديگر، از صالحان است
(265)؛ و در آيات ديگر اين گونه آمده است :
خداوند آيين پاك را براى او برگزيد
(266) و او را امام و پيشواى
مردم قرار داد؛
(267) او از پيامبرانى بود كه
خداوند او و فرزندانش را مشمول نعمت هاى خويش قرار داد؛
(268) و پرودگار او را به دوستى
خود انتخاب كرد.
(269)
در آيه ديگرى از قران كريم ، درباره حضرت ابراهيم عليه السلام اين چنين
آمده است :
ابراهيم داراى آيين خالصى بوده و او هرگز از
مشركان نبود؛
(270) او يكتا پرست مسلمانانى بود:
اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين ، و
وصى بها ابراهيم بنيه و يعقوب يا بنى ان الله اصطفى لكم الدين فلا
تموتن الا و انتم مسلمون يعنى : در آن
هنگام كه پروردگارش به او گفت : اسلام بياور و در برابر حق ، تسليم باش
او فرمان پروردگار را، از جان و دل پذيرفت ، و گفت : در برابر پروردگار
جهانيان تسليم شدم . و ابراهيم و يعقوب در واپسين لحظات عمر فرزندان
خود را به اين آيين ، وصيت كردند و هر كدام به فرزندان خويش گفتند:
فرزندان من ! خداوند اين آيين پاك را براى شما برگزيده است ، و شما جز
به آيين اسلام تسليم در برابر پروردگار از دنيا نرويد! بقره 132- 131.
در آيه ديگرى حضرت ابراهيم به درگاه پروردگار دعا كرده و گفت :
ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة
لك وارنا منا سكنا و تب علينا انك انت التواب ارحيم ؛ يعنى
پروردگارا! ما را تسليم فرمان خود قرار داده ! و از دودمان ما امتى كه
تسليم فرمانت باشند، به وجود آور، و طرز عبادتمان را به ما نشان ده و
توبه ما را بپذير كه تو توبه پذير و مهربانى بقره 128.
دين حضرت ابراهيم از كهن ترين و صحيح ترين اديان به شمار مى آيد: يا
اهل الكتاب لم تحاجون فى ابراهيم و ما انزلت التوراه و الانجيل الا من
بعد افلا تعقلون يعنى : اى اهل كتاب چرا درباره ابراهيم گفتگو و نزاع
مى كنيد و هر كدام ، او را پيرو آيين خودتان معرفى مى كنيد در حالى كه
تورات و انجيل ، بعد از او نازل شده است . آيا انديشه نمى كنيد؟ آل
عمران 65
دين حضرت ابراهيم (ع ) اسلام بوده است : ما كان
ابراهيم يهوديان و لا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما و ما كان من
المشركين يعنى : ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى ، بلكه موحدى
خالص و مسلمان بود ، و هرگز از مشركان نبود. آل عمران 67.
دين اسلام كه به پيامبر بشارت داده شد، همان دين ابراهيم عليه السلام
بود: ثم اوحينا اليك ان اتبع ملة ابراهيم حنيفا
و ما كان من المشركين ؛ يعنى سپس به - تو وحى مى فرستاديم كه از
آيين ابراهيم - كه ايمانى خالص داشت و از مشركان نبود- پيروى كن نحل
123.
قل صدق الله فاتبعوا ملة ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين ؛ يعنى :
بگو: خدا راست گفته و اينها در آيين پاك ابراهيم نبود است ، بنابراين
از آيين ابراهيم پيروى كنيد، كه به حق گرايش داشت ، و از مشركان نبود!
ال عمران 95.
قل اننى هدانى ربى الى صراط مستقيم دينا قيما
ملة ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين ؛ يعنى : بگو پروردگارم
مرا به راه راست هدايت كرده ، آيينى پا برجا وضامن سعادت دين ودنيا ،
آيين ابراهيم ، كه از آيين ابراهيم ، كه از آيين هاى خرافى روى
برگرداند و از مشركان نبود انعام 161.
وقالوا كونوا هودا او نصارى تهتدوا قل بل ملة
ابراهيم حنيفا و ما كان من المشركين ؛ يعنى : اهل كتاب گفتند:
يهودى يا مسيحى شويد، تا هدايت يابيد! بگو: اين آيين هاى تحريف شده ،
هرگز نمى تواند موجب هدايت گردد، بلكه از آيين خالص ابراهيم پيروى
كنيد! و او هرگز از مشركان نبود! بقره 135.
و جاهدوا فى الله حق جهاده هو اجتباكم و ما جعل
عليكم فى الدين من حرج ملة اليكم ابراهيم هو سماكم المسلمين ؛
يعنى : و در راه خدا جهاد كنيد و حق جهادش را ادا كنيد! او شما را
برگزيد، و در دين اسلام كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد، از آيين
پدرتان ابراهيم پيروى كنيد، خداوند شما را در كتاب هاى پيشين و در اين
كتاب آسمانى مسلمان ناميد حج 78.
و من احسن دينا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن و
اتبع ملة ابراهيم حنيفا و اتخذ الله ابراهيم خليلا ؛ يعنى : دين
و آيين چه كسى بهتر است از آن كس كه خود را تسليم خدا كند، و نيكوكار
باشد، و پيرو آيين خالص و پاك ابراهيم گردد؟ و خدا ابراهيم را به دوستى
خود، انتخاب كرد نساء 125.
تاكيد قرآن بر ارتباط اسلام و ابراهيم خليل الله
عليه السلام و آيين پاك او، به اين معنى است كه دين اسلام داراى اصولى
كهن و ريشه اى بس عميق است . بنابر اين ، اسلام آيينى بدعت گزار نبوده
به عنوان احيا كننده اصول و عقايد كهن الهى قيام كرده است . به همين
مناسبت ، اسلام به نگهدارى آن رضايت داده و اصول پاك و منزه آيين كهن
را احترام گزارده و تقاليد قديمى را كه اعراب به آن معروف بودند، مورد
قبول خويش قرار داده است . يكى از علل مقاومت اعراب در برابر اسلام اين
بود كه آنان دين اسلام را بدعتى نو كه مخالف با اصول و سنت هاى پدران
آنهاست به شما مى آوردند. بر اين اساس ، آشكار مى شود كه دين اسلام
ريشه اى كهن داشته و آيينى اصيل و پاك و منزه از هر گونه عيب است .
بنابر اين ، صحيح ترين آيين به شمار مى آمده است .
تاكيد اسلام بر ارتباط و همبستگى با حضرت ابراهيم عليه السلام ،
يهوديان را نيز نسبت به مطالبى كه بر عليه پيامبر اشاعه مى دادند، خلع
سلاح مى نمود؛ زيرا يهوديان ادعا مى كردند كه دين آنها كهن تر و بنابر
اين صحيح تر است . آنان عقيده داشتند كه آنچه مورد اعتقاد و ايمان آنان
است ، شاخص و نمودارى براى تشخيص صواب و حق است و چون اسلام دينى تازه
است ، لازم است كه از چهارچوب دين كهن و قديمى آنان خارج نشود؛ در غير
اين صورت بدعتى بيش نيست .
اسلام بر كهن بودند دين ابراهيم تاكيد داشت و به عبارت ديگر، نشان مى
داد كه اصول و پايه هاى آن ، كهن تر و قديمى تر از دين يهود است .
بنابر اين ، در صورتى كه اختلافى ميان دين ابراهيم و يهوديان به وجود
آيد، ريشه اختلاف به تحريف هايى است كه در يهوديت وارد شده است . از
اين رو، با توجه به پيشينه اسلام كه در واقع همان دين ابراهيم است ،
ضرورى به نظر مى رسد كه آن ، معيار و اساس قرار گيرد؛ زيرا آنچه از
احكام يهود، مخالف با احكام اسلام باشد ناصحيح است ؛ زيرا پيامبر، دين
ابراهيم را از راه وحى از خدا دريافت داشت و يهوديان نمى توانستند اين
مطلب را انكار نمايند؛ چون آنان در آغاز اقرار كردند كه به رسول خدا
صلى الله عليه و آله از جانب پروردگار وحى نازل مى شود، بنابر اين اگر
آن را انكار مى كردند، تناقض بود و خود را رسوا مى نمودند.
روزه
روزه خوددارى واز خوردن و آشاميدن هر خوراكى و نوشيدنى در زمان
و مدتى معين و با هدف انجام دستورات شريعت است . بنابر اين ، امتناع از
خوردن يك نوع غذا و تعداد كمى از غذاها و يا امتناع از خوردن بر اساس
دلايل بهداشتى ، روزه به شمار نمى آيد.
امتناع از خوردن غذا، براى مدتى ممكن است ؛ زيرا جسم انسان در اين حال
از غذاى ذخيره درون خود استفاده مى كند. انسان در حال عادى ، مى تواند
به مدت يك هفته بدون غذا به زندگى خود ادامه دهد. گاه حالت هاى خاصى از
مردم نقل شده است كه توانسته اند مدتى طولانى تر
نزديك به سه ماه نيز بدون غذا زندگى كنند.
روزه در اقوام كهن
روزه ، تنها امتناع از خوردن نيست ، بلكه نياز به انگيزه هايى خاص
دارد؛ زيرا مظهرى است از خضوع ارادى انسان در برابر اهداف و خواسته هاى
دينى و عقيدتى ، اين حالت با اندك تفاوت هايى در ميان بيشتر ملت ها به
چشم مى خورد. روزه به هنگام به وجود آمدن حادثه هاى اجتماعى از قبيل
سيل ها و زلزله ها و زمين لرزه ها، ساختن بناهاى تازه ، تاج گذارى
پادشاهان ، مراسم روحانيون دين ، ازدواج دوشيزگان ، مرگ يكى از نزديكان
و يا زاده شدن مولودى تازه و يا كاشتن گياهان و درو كردن آن ها، به جاى
آورده مى شده ، است ؛ گرچه روزه در ميان اقوام كهن معروف بوده است .
يهوديان به صورت عادت در دهم از ماه تشرين
(271) از غروب آفتاب تا غروب آفتاب روز ديگر روزه مى
گرفته اند؛ البته آنها در روزهاى ديگرى نيز روزه مى گيرند. مسيحيان نيز
چهل روز، روزه مى گرفته اند كه در اين روزها، خوردن برخى غذاها ممنوع
مى باشد. مانويان
(272) نيز يك روز از هر ماه را روزه مى گيرند. روزه ،
در ميان مردم دوران جاهليت مكه معروف بوده است . در سوره مريم كه سوره
اى مكى ، است ، اين چنين آمده است : فكلى واشربى
وقرى عينا فاماترين من البشر احد فقولى انى نذرت للرحمان صوما فلن اكلم
اليوم انسيا ، يعنى : از اين غذاى لذيذ
بخور، و از آن آب گوارا بنوش ، و چشمت را
به اين مولود جديد روشن دار! و هر گاه
كسى از انسانها راديدى ، با اشاره بگو:
من براى خداوند رحمان روزه اى نذر كرده ام ، بنابر اين امروز با هيچ
انسانى سخن نمى گويم ! و بدان كه اين نوزاد،
خودش از تو دفاع خواهد كرد! مريم 26.
روزه در اين آيه ، به معناى امتناع از سخن گفتن است و آن گونه كه در
اين آيه بيان شده است ، اين گونه سكوت ، در ميان عرب مرسوم بوده است .
روزه در اسلام
در سوره بقره ، دو آيه درباره روزه نازل گرديده است كه محتواى آيه ها،
به تاييد راويان ، روزه را در مراحل آغازين و نخستين آن شرح مى دهد:
1. يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما
كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون ؛ يعنى :
اى افرادى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما
نوشته شده ، همان گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شده ، تا
پرهيزكار شويد بقره 183.
اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر
فعدة من ايام اخر و على الذين يطيقونه فدية طعام مسكين فمن تطوع خيرا
فهود خير له و ان تصوموا خير لكم ان كنتم تعلمون ؛ يعنى :
چند روز معدودى را بايد روزه بداريد و هر كس از
شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را روزه بدارد و بر
كسانى كه روزه براى آنها طاقت فرساست ، همچون بيماران مزمن ، و
پيرمردان و پير زنان لازم است كفاره بدهند، مسكينى را اطعام كنند، و
كسى كه كار خيرى انجام دهد، براى او بهتر است ، و روزه داشتن براى شما
بهتر است اگر بدانيد بقره 184.
از اين آيه آشكار مى شود كه روزه در روزهاى معينى بر همه واجب است ،
اما انجام اين واجب به صورت هاى ديگرى نيز امكان دارد. مثلا مريض و يا
مسافر مى توانند افطار كنند، به شرط آنكه به تعداد همان روزها در وقت
مناسب ديگرى روزه بگيرند. اما مردان و زنان سالخورده كه بعلت كهنسالى
خود نمى توانند روزه بگيرند، افطار كرده و در عوض مستمندى را اطعام
نمايند؛ با اين كه بهتر آن است كه روزه بگيرند.
بخارى به سند خود از
عايشه روايت مى كند: عاشورا روزى بوده
است كه قريش در دوران جاهليت آن روز را روزه مى گرفته است ، هنگامى كه
رسول خدا صلى الله عليه و آله مبعوث گرديدند، آن روز را روزه گرفته و
مردم را امر به آن كردند، تا اين كه روزه ماه رمضان واجب شد، پس روزه
ماه رمضان را كه واجب بود گرفتند و روزه عاشورا را ترك كردند.
(273)
بخارى به سندى از ابن عباس روايت مى كند
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به مدينه وارد شدند، مردم
مدينه و يهوديان ، روز عاشورا را روزه مى گرفتند. پيامبر علت آن را
سوال كردند. آنان گفتند، اين روزى است كه
پروردگار موسى را بر فرعون ظاهر ساخت . پس پيامبر فرمودند: محمد
نزديك تر از موسى به آنان است پس آن روز را روزه بگيريد.
(274)
طبرى به روايت
تعدادى از تابعين مى گويد: پروردگار پيش از واجب
كردن روزه ماه رمضان ، سه روز روزه از هر ماه را بر مردم نوشت و
هنگامى كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به
مدينه وارد شدند، عاشورا و سه روز از هر ماه را روزه گرفتند. سپس
خداوند روزه رمضان را واجب گردانيد. هم چنين
طبرى گفته ابن
عباس را روايت كرده است كه : اين نخستين
روزه از روزهايى است كه شب هاى آن تاريك است و نيز نامبرده از
تعدادى تابعين از قبيل حسن بصرى و
سلمة بن اكوع و
ابن شهاب و ابن عباس روايت مى
كند: هر كس مى توانست روزه مى گرفت و ديگران كه
از قدرت مالى برخوردار بودند افطار كرده و نيم صاع به تهيدستان فديه مى
دادند كه روزه ماه رمضان آن رسم را از ميان برداشت .
(275)
2. احل لكم ليلة الصيام الرفث الى نسائكم هن
لباس لكم و انتم لباس لهن علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب
عليكم و عفا عنكم فالان باشروهن و ابتغوا ما كتب الله لكم و كلوا و
اشربوا حتى يتبين لكم الخيط الابيض من الخيط الاسود من الفجر ثم اتموا
الصيام الى الليل و لا تباشروهن و انتم عاكفون فى المساجد تلك حدود
الله فلا تقربوها كذلك يبين الله آياته للناس لعلهم يتقون ؛
يعنى : آميزش جنسى با همسرانتان ، در شب روزهايى
كه روزه مى گيريد، حلال است . آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها هر
دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد. خداوند مى دانست كه شما به خود خيانت
مى كرديد و اين كار ممنوع را انجام مى داديد پس توبه شما را پذيرفت و
شما را بخشيد. اكنون با آنها آميزش كنيد و آنچه را خدا براى شما مقرر
داشته طلب نماييد، و بخوريد و بياشاميد، تا رشته سپيد صبح از رشته سياه
شب براى شما آشكار گردد! سپس روزه را تا شب ، تكميل كنيد، و در حالى كه
در مساجد به اعتكاف پرداخته ايد، با زنان آميزش نكنيد! اين مرزهاى الهى
است پس به آن نزديك نشويد! خداوند؛ اين چنين آيات خود را براى مردم
روشن مى سازد. باشد كه پرهيزكار گردند
بقره 187.
از آيه اين چنين آشكار مى گردد كه مسلمانان پيش از نزول اين آيه ، از
نزديكى با همسران خود امتناع مى كردند و اين براى آنان امرى دشوار بوده
است . هم چنين روزه تا انتهاى شب نه تا غروب
ادامه داشته و آنها از خوردن غذا در شب نيز خوددارى مى كردند.
كلمه ليلة الصيام خود گواه آن است كه
روزه در روز و يا روزهاى متفرقه بود، نه به صورت مجموعه اى از روزها.
روزه رمضان
راويان بر اين عقيده اند كه نخستين آيه روزه با نزول اين آيه نسخ
گرديد: شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى
للناس و بينات من الهدى و الفرقان فمن شهد منكم الشهر فليصمه و من كان
مريضا او على سفر فعدة من ايام اخر يريد الله بكم اليسر و لا يريد بكم
العسر و لتكلموا العدة و لتكبروا الله على ما هداكم و لعلكم تشكرون
؛ يعنى : روزه ، در چند روز معدود ماه
رمضان است ، ماهى كه قرآن ، براى راهنمايى مردم ، و نشانه هاى هدايت ،
و فرق ميان حق و باطل ، در آن نازل شده است . پس آن كس از شما كه در
ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن كس كه بيمار يا در سفر است ،
روزهاى ديگرى را بر جاى آن ، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى
خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است كه اين روزها را تكميل كنيد و خدا
را بر اين كه شما را هدايت كرده ، بزرگ بشمريد، باشد كه شكرگزارى كنيد
بقره 185.
آيه نشان مى دهد كه پروردگار روزه ماه رمضان را براى مسلمانان واجب
گردانيده است و رفتار مسلمانان نيز همين گونه بوده است . نام رمضان
معمولا در فصل تابستان قرار داشته كه روزه در آن بسيار دشوار بوده بوده
است . اين ماه ، به خاطر شرايط طبيعى هم چون كوتاهى روز و يا اعتدال
هوا در آن انتخاب نگرديده ، هم چنان كه به جهت سختى كشيدن مردم نيز
واجب خداوند نشده است . خود مى فرمايد يريد الله
بكم اليسر ولا يريد بكم العسر؛ يعنى :
خداوند، راحتى شما را مى خواهد، نه زحمت و سختى بر شما را.
اختيار اين ماه از سوى پرودگار، در ارتباط با رخدادى دينى بوده كه لازم
به نظر مى رسيده است با داشتن سختى و مشقت ، در اين ماه قرار داده شود.
در اين آمده است شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن
هدى للناس و بينات من الهدى و الفرقان ؛ يعنى : ماه رمضان ،
ماهى است كه قرآن ، با بهمراه داشتن نشانه هاى هدايت و فرق ميان حق و
باطل ، براى راهنمايى مردم نازل شده است .
بر اساس آنچه مشهود است قرآن يك جا به رسول خدا
صلى الله عليه و آله نازل شده ، بلكه به صورت بخش بخش در زمان ها و ماه
ها و روزهاى نا متوالى نازل گرديده است . بنابر اين ، منظور از
نزول قرآن در اين آيه ، اشاره به معناى
ديگرى دارد. برخى از مفسرين منظور از نزول قرآن
در اين آيه ، اشاره به معناى ديگرى دارد. برخى از مفسرين مى
گويند مقصود آيه ، نزول قرآن از آسمان بالا به آسمان دنيا و تنزل به
بيت العزة يا بيت المعمور در آسمان اين جهان و
يا آسمان چهارم و سپس نزول بر قلب پيامبر
(276) است . اما هيچ آيه صريحى از قرآن ، اين نظر را به
اثبات نمى رساند؛ و بنابراين ترجيحا اين بيان ، بايد داراى معناى ديگرى
باشد.
لازم است توجه داشته باشيم كه پيامبر در ماه رمضان و پيش از نزول وحى
بر ايشان در مكه مشغول به عبادت مى شوند. آغاز نزول وحى نيز در همان
ماه صورت گرفت . بنابر اين فريضه روزه در ماه رمضان ، در همراهى با
عادت هاى پيامبر در مكه بوده است . اين مطلب مى تواند خود جزيى از
سياست عمومى اسلام در توجه به مكه بوده است . اين مطلب مى تواند خود
جزيى از سياست عمومى اسلام در توجه به مكه و پيروى از عادات و تقاليد
مذهبى كهن و سالم در آن ، پس از پاك شدن آن از مظاهر شرك و بت پرستى
باشد، كه در نهايت آن عادت ها بر پايه اعتقاد به خداى يگانه و بازگشت
به دين ابراهيم عليه السلام نمودار گرديد.
قرآن در شب قدر نازل گرديد؛ شبى كه بر هزار ماه برترى دارد. اين شب
مبارك ، مطمئنا بدون ارتباط با روزه نبوده ، زيرا رسول خدا صلى الله
عليه و آله در اين ايام مقدس ، همواره به پيروى از سنتى كهن به اعتكاف
مى پرداخت . رمضان تنها ماهى است كه در قرآن از آن ياد شده است . روزه
ماه رمضان ، در سال دوم هجرت و پس از پيروزى مسلمانان در جنگ بدر واجب
شد. اين ماه ، از ديرباز نزد مومنين به دين حنيف از تقدس برخوردار بوده
است و علاوه بر آن ، جايگاه بلندى در ميان مسلمانان دارد؛ زيرا در اين
ماه نزول وحى آغاز گرديد و مسلمانان در اين ماه در جنگ بدر
(277) پيروز شدند.
قرآن انواع ديگرى از روزه را نيز ذكر كرده كه بر همه مسلمانان واجب
نيست .
كفاره سوگند
خداوند مى فرمايد: لا يواخذكم الله
باللغو فى ايمانكم ولكن يواخذكم بما عقدتم الايمان فكفارته اطعام عشرة
مساكين من اوسط ما تطعمون اهليكم او كسوتهم او تحرير رقبة فمن لم يجد
فصيام ثلاثة ايام ذلك كفارة ايمانكم اذا حلفتم و احفظوا ايمانكم كذلك
يبين الله لكم آياته لعلكم تشكرون ؛ يعنى :
خداوند شما را به خاطر سوگندهاى بيهوده وخالى از
اراده مواخذه نمى كند، ولى در برابر سوگندهايى كه از روى اراده محكم
كرده ايد، مواخذه مى نمايد. كفاره اين گونه قسم ها، اطعام ده نفر
مستمند، از غذاهاى معمولى است كه با خانواده خود مى دهيد، يا لباس
پوشاندن بر آن ده نفر، و يا آزاد كردن يك برده ، و كسى كه هيچ كدام از
اينها را نيابد، سه روز روزه مى گيرد. اين ، كفار سوگنده اى شماست به
هنگامى كه سوگند ياد مى كنيد و مخالفت مى نماييد و سوگندهاى شماست به
هنگامى كه سوگند ياد مى كنيد و مخالفت مى نماييد و سوگندهاى خود را حفظ
كنيد و نشكنيد. خداوند آيات خود را اين چنين براى شما بيان مى كند،
شايد شكر او را به جا آوريد مائده 89.
كفاره كشتن صيد به هنگام احرام
خداوند مى فرمايد: يا ايها الذين آمنوا لا
تقتلوا الصيد و انتم و من قتله منكم متعمدا متعمدا فجزاء مثل ما قتل من
النعم يحكم به ذوا عدل منكم هديا بالغ الكعبة او كفارة طعام مسكين او
عدل ذلك صياما ليذوق وبال امره عفا الله عما سلف و من عاد فينتقم الله
منه و الله عزيز ذو انتقام يعنى : اى
كسانى كه ايمان آورده ايد! در حال احرام ، شكار نكنيد، و هر كس از شما
عمدا آن را به قتل برساند، بايد كفاره اى معادل آن از چهار پايان بدهد؛
كفاره اى كه دو نفر عادل از شما، معادل بودن آن را تصديق كنند و به
صورت قربانى به حريم كعبه برسد، يا به جاى قربانى اطعام مستمندان كند،
يا معادل آن ، روزه بگيرد، تا كيفر كار خود را بچشد. خداوند گذشته را
عفو كرده ، ولى هر كس تكرار كند، خدا از او انتقام مى گيرد و خداوند
توانا و صاحب انتقام است مائده 95.
و اتموا الحج و العمرة لله فان احصرتم فما
استسيرمن الهدى و لا تحلقوا رءو سكم حتى يبلغ الهدى محله فمن كان منكم
مريضا او به اذى من راسه ففدية من صيام او صدقة او نسك فاذا امنتم فمن
تمتع بالعمرة الى الحج فما استيسر من الهدى فمن لم يجد فصيام ثلاثة
ايام فى الحج و سبعة اذا رجتم تلك عشرة كاملة ذلك لمن لم يكن اهله
حاضرى المسجد الحرام و اتقوا الله و اعلموا ان الله شديد العقاب
؛ يعنى : و حج و عمره را براى خدا به اتمام
برسانيد! و اگر محصور شديد و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى ،
اجازه نداد كه پس از احرام بستن ، وارد مكه شويد آنچه از قربانى فراهم
شود ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانى
به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود و اگر كسى از شما بيمار بود، و يا
ناراحتى در سر داشت ، و ناچار بود سر خود را بتراشد بايد فديه و كفاره
اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفند بدهد! و هنگامى كه از بيمارى و دشمن
در امان بوديد، هر كس با ختم عمره ، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى
براى او ميسر است ذبح كند و هر كه نيافت ، سه روز در ايام حج ، و هفت
روز هنگامى كه باز مى گردد، روزه بدارد! اين ، ده روز كامل است . البته
اين براى كسى است كه خانواده او، در مسجد الحرام نباشد اهل مكه و اطراف
آن نباشد و از خدا بپرهيزيد و بدانيد او سخت كيفر است بقره 196.
كيفر شخصى كه مردى از قبيله هم پيمان رسول خدا را به قتل رساند
و ما كان لمومن ان يقتل مومنا الا خطا و من قتل
مومنا خطا فتحرير رقبة مومنة ودية مسلمة الى اهله الا ان يصدقوا فان
كان من قوم عدو لكم و هو مومن فتحرير رقبة مومنة و ان كان من قوم بينكم
و بينهم ميثاق فدية مسلمة الى اهله و تحرير رقبة مومنة فمن لم يجد
فصيام شهرين متتابعين توبة من الله و كان الله عليما حكيما ؛
يعنى : هيچ فرد با ايمانى مجاز نيست مومنى را به
قتل برساند، مگر اين كه اين كار از روى خطا و اشتباه از او سرزند، و
درعين حال كسى كه مومنى را از روى خطا به قتل رساند، بايد يك برده مومن
را آزاد كند و خون بهايى به كسان او بپردازد؛ مگر اين كه آنها خون بها
را ببخشند. و اگر مقتول ، از گروهى باشد كه دشمنان شما هستند و كافرند
ولى مقتول با ايمان بوده ، تنها بايد يك برده مومن را آزاد كند و
پرداختن خون بها لازم نيست . و اگر از جمعيتى باشد كه ميان شما و آنها
پيمانى برقرار است ، بايد خون بهاى او را به كسان او بپردازد، و يك
برده مومن نيز آزاد كند. و آن كس كه دسترسى به آزاد كردن برده ندارد،
دو ماه پى در پى روزه مى گيرد اين ، يك نوع تخفيف و توبه الهى است و
خداوند، دانا و حكيم است نساء 92.
كيفر كسانى كه همسران خود را ظهار
(278) مى كنند
والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا
فتحرير رقبة من قبل ان يتماسا ذلكم توعظون به والله بما تعملون خبيرمجادله
3 ، فمن لم يجد فصيام شهرين متتابعين من قبل ان يتماسا فمن لم
يستطيع فاطعام ستين مسكينا ذلك لتومنوا بالله و رسوله و تلك حدود الله
و للكافرين عذاب اليم ؛ يعنى : كسانى كه
همسران خود را ظهار مى كنند، سپس از گفته خود باز مى گردند، بايد پيش
از آميزش جنسى ، برده اى را آزاد كنند. اين دستورى است كه به آن اندرز
داده مى شويد، و خداوند به آنچه انجام مى دهيد آگاه است . و كسى كه
توانايى آزاد كردن برده را نداشته باشد، دو ماه پى در پى قبل از آميزش
، روزه بگيرد، و كسى كه اين را هم نتواند، شصت مسكين را اطعام كند. اين
براى آن است كه به خدا و رسولش ايمان بياوريد، اين ها مرزهاى الهى است
، و كسانى كه با آن مخالفت كنند، عذاب دردناكى دارند!
|