شيخ محمد على شاه آبادى ، از استعداد سرشار و پشتكار فوق
العاده اى برخوردار بود، به همين دليل استادش ميرزا محمد تقى شيرازى اصرار داشت او
در سامرا بماند و از فيض دانش خويش به آن حوزه بهره برساند، ولى مادرش سفارش زياد
مى كرد او به ايران بازگشت كند، بدين جهت شيخ محمد على پس از هشت سال اقامت در عراق
روانه ايران گرديد و در سال 1347 به حوزه علمى نوپاى قم وارد شد. مدت هفت سال در آن
حوزه به تدريس و تربيت طلاب پرداخت ، شاگردان برجسته اى تربيت كرد، كه از آن جمله
امام خمينى (ره ) بنيانگذار نظام جمهورى اسلامى در ايران مى باشد.
امام خمينى (ره ) خود فرموده : من حدود هفت سال كتابهاى : فصوص و مفتاتيح الغيب را
نزد ايشان خواندم
(206).
مرحوم شاه آبادى ، به عنوان يك مدرس و مجتهد عالى مقام ، در حالى كه دوره هاى حوزه
نجف و سامرا و قم را پشت سر گذاشته و در علوم و معارف قوى و غنى گرديده بود، و وجود
او مى توانست منشاء خير و بركات و افاضات درخشان علمى قرار گيرد، از سال 1354 به
دعوت مردم تهران ، به آن شهر بازگشت مى نمايد، در محله ((شاه
آباد)) كه بدين مناسبت به ((شاه آبادى
)) شهرت يافته ، اقامت مى كند، نخست در ((مسجد
سراج الملك )) كه جد او در آن اقامه جماعت مى كرده ، بعد
حدود 2 سال در ((مسجد امين الدوله ))
واقع در بازار چهل تن ، و سپس در شبستان ((مسجد جامع
)) تهران ، به اقامه نماز جماعت مى پردازد، در وعظ و ارشاد
مردم به معارف اسلامى تلاش و كوشش فراوانى مى ورزد، و از همه مهمتر مسجد را بصورت
يك پايگاه آموزش و مبارزه ضد ستمهاى ((رضا خانى
)) قرار مى دهد، تا آنجا كه با تعدادى از علماى مجاهد از
جمله : مرحوم ميرزا محمد تقى قمى ، حدود يازده ماه در حرم حضرت عبدالعظيم متحصن مى
شوند(207).
در مورد مبارزات اين عالم بزرگ و مجاهد، امام خمينى (ره ) مى فرمايد: مرحوم آيت
الله شاه آبادى ، علاوه بر آنكه يك فقيه و يك عارف كامل بودند، يك مبارزه به تمام
معنى هم بودند(208).
درباره عظمت مرحوم شاه آبادى ، و يكى از فرزندانش ، به نام حجة الاسلام آقاى حاج
شيخ مهدى شاه آبادى ، كه دوره اول و دوم مجلس شوراى اسلامى ، به نمايندگى مردم
تهران انتخاب شده بود، و در تاريخ ششم ارديبهشت ماه 1363 در جبهه هاى جنگ دفاع از
حمله عراق به ايران به شهادت رسيد، امام خمينى (ره ) فرموده است : با كمال تاءسف و
تاءثر، شهادت استادزاده محترم ، جناب حجة الاسلام آقاى شيخ مهدى شاه آبادى را به
پيشگاه معظم حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداء، تبريك و تسليت عرض مى كنم ...
اين شهيد عزيز، علاوه بر آنكه خود مجاهدى شريف و خدمتگزارى مخلص براى اسلام بود، و
در همين راه به لقاء الله پيوست ، فرزند برومند شيخ بزرگوار ما بود، كه حقا حق حيات
روحانى به اينجانب داشت ، كه با دست و زبان از عهده شكرش برنمى آييم
(209)...
روح پاك ، صفاى نفس و فضائل اخلاقى مرحوم آيت الله حاج شيخ محمد على شاه آبادى ، از
ويژگيهايى بود، كه وى را در قالب يك عالم عامل و مربى تمام عيار براى حوزه هاى دينى
و عموم مردم قرار داده بود.
امام خمينى (ره ) درباره چنين ارزشهاى اخلاقى استاد خود فرموده است : من در طول
عمرم ، روحى به لطافت و ظرافت آيت الله شاه آبادى نديدم
(210).
آيت الله شاه آبادى ، ضمن يك عمر مبارزه با ظلم و استبداد، و پرورش شاگردان عالم
و فاضل و مجاهد در قم و تهران ، از خود كتابها و آثارى هم در زمينه معارف اعتقادى و
اخلاقى به زبان فارسى و عربى به جاى گذاشته است ، كه جهت مطالعه اهل علم و دانش
معرفى مى شود:
1 - شذرات العارف ، يا (مرام الاسلام )، فارسى .
2 - القرآن و العترة ، عربى .
3 - الايمان و الرجعة ، عربى .
4 - الانسان و الفطرة ، عربى .
5 - رشحات المعارف ، درسهاى اخلاقى و عرفانى ، چاپ شده .
6 - مفتاح السعادة فى احكام العباده ، رساله عملى فاسى .
كتابهاى علمى و عربى چاپ نشده آن مرحوم هم عبارتند از:
1 - حاشيه بر كتاب ((كفاية الاصول ))
مرحوم آخوند خراسانى ، در اصول فقه .
2 - منازل السالكين ، در زمينه اخلاق و عرفان .
3 - رساله عقل و جهل
(211).
4 - رساله نبوت عامه .
5 - حاشيه كتاب : نجاة العباد.
6 - حاشيه كتاب : فصول الاصول
(212).
سرانجام اين عالم بزرگ و مجاهد، پس از يك عمر هفتاد و هفت ساله سراسر افتخار و خير
و بركت ، روز پنجشنبه سوم ماه صفر 1369 هجرى قمرى مطابق با سوم آذر سال 1328 شمسى ،
در تهران زندگى را به درود گفت ، عموم مردم با تجليل و تكريم فراوان پيكر پاكش را
در مقبره ((شيخ ابوالفتوح رازى )) در
جوار عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) در آغوش خاك قرار دادند(213).
15 - سيد ابوالقاسم كاشانى
آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى ، فرزند آيت الله سيد مصطفى ، به سال
1300 هجرى قمرى در تهران به دنيا آمد، در 16 سالگى به همراه پدر خود، براى زيارت و
انجام عمل حج به مكه مشرف شد، و از آنجا با پدر عالم خويش روانه نجف اشرف گرديدند و
براى آموختن علوم اسلامى در آن سرزمين مقدس اقامت گزيدند.
آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى ، در اثر استعداد قوى و پشتكار جدى ، در حوزه
علمى نجف درسهاى مقدماتى را فراگرفت و سپس در حوزه هاى درسى عالمان بزرگى چون : آيت
الله محمد كاظم خراسانى نويسنده ((كفاية الاصول
)) و ميرزا حسين خليلى تهرانى و ساير استادان آن حوزه حضور
يافت و در 25 سالگى به درجه مقدس اجتهاد رسيد.
وى پس از فوت پدرش كه از مراجع علمى و دينى نجف اشرف بود، عهده دار پيشوائى دينى شد
و چون روحيه مبارزه و ضد استعمارى داشت به ايران آمد و در مبارزات ملى كردن نفت
شركت نمود، در دوره هاى 7 و 17 به نمايندگى مجلس شوراى ملى و در دوره اخير به رياست
آن مجلس برگزيده شد(214).
امام خمينى (ره ) بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران ، درباره وى مى فرمايد: آقاى
كاشانى از جوانى در نجف اشرف بودند، و يك روحانى مبارز بودند، مبارزه با استعمار،
آنوقت البته انگلستان بود، مبارزه با او. در ايران هم كه آمدند تمام زندگيشان صرف
همين معنا شد و من از نزديك ايشان را مى شناختم
(215).
امام خمينى (ره ) درباره وضع مبارزه مرحوم آيت الله كاشانى و زندانى و تبعيد شدن او
مى فرمايد: مرحوم آقاى كاشانى رحمه لله را تبعيد كرده بودند به ((خرم
آباد)) و محبوس كرده بودند، در قلعه ((فلك
الافلاك ))(216).
مرحوم آيت الله سيد ابوالقاسم حسينى كاشانى ، از نظر علم و دانش و بصيرت در سطح
بسيار بلندى قرار داشت ، مقام علمى و مبارزاتى او مورد تاءييد و مايه اميد علماء و
حوزه هاى دينى براى عزت و اعتلاى اسلام بود، و عالمان و فقيهان بزرگى چون : آيت
الله العظمى ميرزا محمد تقى شيرازى ، شيخ الشريعه اصفهانى ، آقا ضياءالدين عراقى ،
سيد ابوالحسن اصفهانى و حاج سيد اسماعيل صدر، مقام بلند علمى و مبارزه ضد استعمارى
او را ستوده اند(217).
سرانجام اين عالم مجاهد، پس از يك عمر مبارزه و آگاهى دهى و خدمت به اسلام و
مسلمانان ، شب چهارشنبه هفتم شوال 1381 هجرى قمرى به سن 81 سالگى در اثر بيمارى
((ذات الريه )) زندگى را به درود گفت
(218). از جنازه او تشييع و تجليل عظيمى به عمل آمد و داخل رواق
غربى بقعه حضرت عبدالعظيم در آغوش خاك آرميد.
16 - شيخ ذبيح الله محلاتى
آيت الله ، حاج شيخ ذبيح الله محلاتى ، به سال 1310 هجرى قمرى در شهرستان
((محلات )) چشم بدنيا گشود، او هنوز
به سن بلوغ نرسيده بود، كه پدر خود را از دست داد و بدرد يتيمى مبتلا شد.
مرحوم محلاتى از همان دوره نوجوانى در محل خود علوم مقدماتى ادبى و عربى را فراگرفت
، و در سال 1330 براى تحصيلات عالى دينى ، به نجف اشرف مهاجرت نمود، و پس طى مراحلى
، در حوزه هاى درسى عالمان بزرگ : آيت الله اصطهباناتى ، آيت الله سيد محمد
فيروزآبادى ، شيخ عبدالحسين رشتى ، شيخ حسين رشتى ، سيد ابوتراب خوانسارى ، شيخ
جواد بلاغى و ديگران شركت نمود.
مدت اقامت تحصيلى اين عالم ربانى در نجف اشرف يازده سال طول كشيد، علوم زيادى را با
جديت فراگرفت ، و براى ادامه تحصيلات عالى ، ماه شعبان 1341 به حوزه علمى
((سامرا)) مهاجرت كرد.
مرحوم شيخ ذبيح الله ، در حوزه ((سامرا))
به تدريس طلاب پرداخت و خود نيز در حوزه درسى آيات عظام ، حاج ميرزا حسين نائينى ،
حاج سيد ابوالحسن اصفهانى ، حاج سيد صدر كاظمى و حاج شيخ آقا بزرگ تهرانى شركت فعال
نمود، و از سوى آنان تاءييد اجتهاد و اجازه روايت احاديث دريافت كرد.
حاج شيخ ذبيح الله ، كه در مدت اقامت 46 ساله خود، در نجف اشرف و سامرا به مقام
علمى تدريس و تحقيق بلندى دست يافته بود، با كوله بار عظيمى از علم و دانش دينى ،
در سال 1376 هجرى قمرى آن سامان را ترك گفت و در تهران اقامت گزيد(219).
آشنائى اينجانب با آن عالم بزرگ ، از سال 1354 هجرى شمسى شروع شد، براى سخنرانى
روزهاى ماه مبارك رمضان ، به مسجد ((مشير الدوله
)) در خيابان خاوران (مسگرآباد) كه وى در آن اقامه جماعت
داشت ، دعوت شده بودم ، او در عين كهنسالى و فرتوتى و روزه دارى ، عموما تا پايان
سخنرانى من حضور داشت ، و گاهى هم تذكر مفيد و انتقاد مخلصانه اى معمول مى داشت .
يكروز در ضمن سخنرانى ، سخن ((كميل بن زياد نخعى
)) را كه درباره اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مى گويد:
فلما اصحر، تنفس
الصعداء(220).
بيان كردم ، او پس از پايان سخنرانى نزديك منبر آمد و بااخلاص خاصى آهسته گفت :
تنفس الصعداء، صحيح است ، گفتم : صعداء صحيح به نظر مى رسد، اما هر دو بايد به
منابع ادبى مراجعه كنيم ، فردا پس از سخنرانى باز نزديك من آمد، و با تواضع و
مهربانى بزرگوارانه اى گفت : صعداء، كه شما ديروز خوانديد صحيح است .
بعد از آن ، گاهى به خانه اش ، كه آن طرف خيابان در كوچه باريكى قرار داشت مى رفتم
و از فنون خطابى كه به خاطر سالها خطا به سخنرانى در تهران اعمال داشته بود، بهره
مى بردم ، او تواضع عجيبى داشت و از جثه نحيفش كه در لابلاى انبوه كتابها و منابع
تحقيقى قرار گرفته بود، چون دريائى ، دانش سرازير مى گردانيد.
آرى ، خانه و اطاق زندگى و مطالعه اش ، از ساده هم بسيار ساده تر بود، اما حكايتها
و سرگذشتهاى زندگى پربارش ، از طراوت و معنويت و حيات درخشانى موج مى زد.
او داستانهاى آموزنده اى داشت ، از شيوه مطالعه و تحقيقات علمى و تاريخيش سخنها گفت
، درباره موفقيتش در ((سامرا)) مطالبى
بيان داشت . به خاطر اينكه داماد استادش ، حاج ميرزا محمد عسكرى تهرانى شده بود، مى
گفت : اين توفيق نصيب من شد، كه حتى گاهى مى توانستم تمام روز و شب را در كتابخانه
مهم ((سامرا)) بمانم ، مطالعه كنم ،
يادداشت بردارى داشته باشم و به تحقيق و تاءليف بپردازم .
به هر حال ، اين عالم مخلص ، طى اقامت خود در تهران لحظه اى نياسود، به سخنرانيها،
اقامه نماز جماعت ، درس تفسير قرآن كريم و تحقيق مداوم و تاءليف كتابهاى فراوان
پرداخت ، كه مجموع كتابها و آثار او به حدود شصت جلد مى رسد.
مرحوم محلاتى ، اصولا روحيه انتقادى داشت ، و عموم آثار و كتابهاى او، جنبه پاسخ به
اشكالها و رفع كجرويهاى اشخاص ، فرقه ها و مطالب را دارد، گاهى هم در اثر اخلاص و
پركارى زياد، هر موضوع و مطلب خوب و مفيدى را، در هر جا مى خواند و هشدار دهنده و
سازنده تشخيص مى داد، آن را مى نوشت و از معرفى ماءخذ و مدرك آن مطلب ، غفلت مى
شد، همانطور كه گفتيم ، يك جهت اين معنا همان روحيه اخلاص و مشغله فراوان بوده است
.
مثلا در كتاب فارسى ((كشف الغرور يا مفاسد سفور))
از صفحه 366 تا 428، يعنى 64 صفحه مطالب ، درباره ((مليحه
)) و ((بدريه ))
كه در اثر معاشرت با دوستان ناباب و خطرناك به انحراف و بدبختى گرفتار شده اند را،
بدون ماءخذ آورده شده است ، در حالى كه اين مطالب خلاصه كتاب ((جنايات
بشر، يا آدم فروشان قرن بيستم !)) نوشته : ((ربيع
انصارى )) مى باشد.
بارى ، اين عالم فداكار و پرتلاش ، سراسر زندگى همراه با رنج و مشقت خود را، با
مناعت طبع و سربلندى گذرانيد، وجود او منشاء خير و بركت و ارشاد فراوان براى اهل
ايمان بود، مهمترين خدمت او آثار ارزشمندى است ، كه تعدادى از موارد چاپ شده آن
معرفى مى شود:
1 - تاريخ سامرا، 3 جلد، 9 جلد آن هم چاپ نشده است .
2 - رياحين الشريعه ، در احوال بانوان شيعه ، در 6 جلد.
3 - كشف الغرور، يا مفاسد سفور.
4 - وقايع الايام ، در 2 جلد. 6 جلد آن چاپ نشده .
5 - فرسان الهيجاء، در 2 جلد.
6 - اختران تابناك ، يا كشف الكواكب ، در 2 جلد.
7 - كشف الهاويه ، درباره جنايات معاويه .
8 - كشف الغايشه ، درباره زندگى عايشه .
9 - كشف حقيقت ، درباره زندگانى ائمه اهل سنت .
10 - قرة العين ، در حقوق والدين .
11 - قضاوتهاى اميرالمؤ منين (عليه السلام ).
12 - لطايف الحكايات .
عناوين كتابهاى چاپ شده اين عالم وارسته به 20 مورد رسيده ، و با مجموع آثار چاپ
نشده 70 كتاب دارد، كه اميد است اهل خير و فرهنگ براى چاپ اين آثار پرقيمت اقدام
كنند.
اين عالم پرتلاش ، سرانجام سال 1365 (1406 هجرى ) در تهران ، به سن 96 سالگى زندگى
را بدرود گفت ، و در صحن امام زاده حمزه و جوار حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام )
در آغوش خاك آرميد(221).
17 - آيت الله شعرانى
علامه ، ميرزا ابوالحسن شعرانى ، فرزند حاج شيخ محمد، از نواده هاى ملا فتح
الله كاشانى ، نويسنده تفسير ((منهج الصادقين
))، به سال 1320 هجرى قمرى ، در تهران بدنيا آمد.
او از دوران كودكى به تحصيل علم پرداخت ، قرآن و تجويد و زبان عربى را نزد پدر خود
آموخت ، و سپس براى خواندن كتابهاى ((الفيه
)) و ((شاطبيه )) كه از
كتابهاى مرسوم آن روز حوزه هاى دينى بود، به مدرسه علمى و دينى ((خان
مروى )) تهران راه يافت .
ميرزا ابوالحسن پس از گذراندن آن دوره ، براى ادامه تحصيل وارد حوزه علميه
((قم )) گرديد و در سال 1364 كه پدر
خود را از دست داد، روانه نجف اشرف شد و در حوزه درسى آيت الله سيد ابوتراب
خوانسارى و عالمان بزرگ آن حوزه شركت نمود، و علوم فقه و اصول و فلسفه و نجوم و
رجال و حديث را، نزد عالمان بزرگى مانند: حكيم محقق ميرزا محمود قمى ، ميرزا محمد
طاهر تنكابنى ، حاج شيخ عبدالنبى نورى ، حكيم هيدجى ، ميرزا مهدى آشتيانى ، حاج آقا
بزرگ ساوجى ، شيخ مسيح طالقانى ، اديب لواسانى ، شيخ محمد رضا قمشه اى و ميرزا على
اكبر يزدى ، فراگرفت .
هم چنين ميرزا ابوالحسن شعرانى ، علوم رياضى و هيئت و نجوم و ساير علوم را نزد پدرش
و نيز استاد بزرگوارش ، ميرزا حبيب الله ، مشهور به ((ذوالفنون
)) آموخت
(222).
او خود، درباره لزوم توجه بيشتر به معنويات نوشته است : چون عهد شباب به تحصيل علوم
و حفظ اصطلاحات و رسوم بگذشت ، براى اقتداء به سلف صالحين ، از عهد صاحب
((منهج الصادقين ))، از هر علمى بهره
بگرفتم و از هر خرمنى خوشه برداشتم ، گاهى به مطالعه كتابهاى ادبى از عربى و عجمى ،
و زمانى به تدريس ((اشارات )) و
((اسفار)) و زمانى به تحقيق تفاسير و
اخبار، وقتى به تفسير و حاشيه نويسى كتابهاى فقه و اصول ، و گاهى به تعمق در مسائل
رياضى و معقول ، تا آن عهد سر آمد...
ساليان دراز، شب بيدار و روز در تكرار، هميشه ملازم دفترها و كرسى ها و پيوسته رفيق
قلمها و كاغذها بودم ، ناگهان سروش غيب در گوش اين ندا داد، كه علم براى معرفت است
و معرفت بذر عمل و طاعت ، طاعت بى اخلاص نشود، و اين همه ميسر نگردد مگر به توفيق
خدا و توسل به اولياء(223)...
اين عالم ربانى ضمن توجه زياد به جنبه هاى عرفانى و معنوى ، پس از بازگشت به ايران
، ساليانى در قم و سپس در تهران ، به تدريس طلاب ، اقامه نماز جماعت و تبليغ براى
عموم مردم ، و تحقيق و تاءليف و تدوين كتابهاى فقهى ، فلسفى ، كلامى ، اخلاقى ،
تفسيرى و تاريخى فراوانى پرداخت .
علامه ميرزا ابوالحسن شعرانى ، به خاطر پشتكار فوق العاده ، استعداد سرشار و نبوغ
فكرى ، و از همه بالاتر در پرتو جنبه هاى معنوى و عرفانى ، در آموختن علوم و فنون
مختلف توانائى نيرومندى داشت ، بطورى كه براى استفاده كردن و استفاده رساندن از
اندوخته هاى علمى خود، زبانهاى فرانسوى ، تركى ، انگليسى ، و عبرى را بخوبى آموخته
بود.
آيت الله شعرانى ، براى سرودن اشعار و قصيده هاى اخلاقى ، مخصوصا مدايحى براى حضرت
رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت فاطمه (سلام الله عليها) و داستان
((غدير خم )) قدرت ادبى و شعرى خود را
نشان داده است .
اين استاد بزرگ ، شاگردان و عالمان فراوانى پرورش داده ، كه تعدادى از آنان هم
اكنون حيات دارند و استوانه هاى علمى و اخلاقى حوزه و دانشگاه مى باشند. غير از
اينها، اين عالم بزرگ داراى 43 اثر علمى
مى باشد، كه عمده ترين آنها عبارت است از:
1 - تحقيق و تصحيح جامع الرواة . 2 - ترجمه نفس المهموم محدث قمى . 3 - ترجمه و شرح
صحيفه كامله سجاديه (عليه السلام ). 4 - تصحيح و حاشيه نويسى براى دو جلد تفسير
صافى فيض كاشانى . 5 - توضيح و حاشيه ، براى ده جلد تفسير منهج الصادقين از مولا
فتح الله كاشانى . 7 - مقدمه و توضيح و تصحيح دوازده جلد تفسير ابوالفتوح رازى . 8
- حاشيه براى كتاب : ارشاد القلوب ديلمى . 9 - نقد و تصحيح روضة الشهداء از ملاحسين
كاشفى واعظ در 4 جلد.
خلاصه ، اين عالم عامل ، زندگى سراسر معنوى و پرفيض علمى داشته ، به وارستگى
درخشانى رسيده ، تا روزهاى آخر عمر هم با وجود نقاهت بيمارى قلب و
((ريه )) از تحقيق و تلاش باز نايستاد، تا اينكه به
خاطر شدت بيمارى او را به ((آلمان ))
بردند و در بيمارستانى در شهر ((هامبورك ))
بسترى گرديد، اما معالجات مؤ ثر واقع نشد و سرانجام اين كوه علم و فضيلت ، شب
يكشنبه هفتم شوال 1393 هجرى ، مطابق با دوازدهم آبان 1352 هجرى شمسى ، سى و پنج
دقيقه بعد از نيمه شب ، در حالى كه هفتاد و سه سال عمر پربركت خود را سپرى كرده
بود، در همان بيمارستان زندگى را بدرود گفت .
آرى ، روز چهارشنبه جنازه او به تهران منتقل شد، قبل از ظهر روز پنجشنبه از او
تشييع به عمل آمد، و او را در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام )، روبروى
((باغ طوطى )) در مقبره خانوادگى
((زمردى )) به خاك سپردند(224).
رحمت خداوند بر او باد.
18 - شيخ عبدالنبى مجتهد نورى
آيت الله حاج شيخ عبدالنبى نبوى نورى ، در ((نور))
مازندران بدنيا آمد، براى آموختن دوره مقدماتى علوم به تهران هجرت نمود، و پس از آن
براى ادامه تحصيل علوم دينى به نجف اشرف سفر كرد.
وى در آن حوزه عظيم علمى و دينى پس از خواندن دوره درسهاى سطح از سال 1300 هجرى به
حوزه ((سامرا)) رفت و مدت پنج سال ،
در مجلس درس مرجع بزرگ و مجاهد نستوه ، آيت الله العظمى سيد محمد حسن شيرازى و
عالمان بزرگ ديگر شركت جست ، به مقام بلند اجتهاد رسيد، و از شاگردان نمونه و ممتاز
ميرزاى شيرازى بزرگ محسوب مى گرديد(225).
محبوبيت و عظمت علمى اين عالم ربانى نزد استاد، تا آنجا رسيده بود كه در مسائل
سياسى و مبارزاتى عليه تحريم تنباكو، در كنار استاد خود بود و حامى او قرار داشت ،
و آن گاه هم كه ((سيد جمال الدين اسدآبادى ))
آن روحانى پاكباخته ، در مورد قتل ((ناصرالدين شاه
)) براى ميرزاى بزرگ شيرازى پيغامى داشت ، آن پيغام را به
وسيله ((شيخ عبدالنبى )) ارسال كرد(226).
اين عالم بزرگ پس از گذراندن مراحل بلند علمى در نجف ، به تهران بازگشت ، در محله
((عودلاجان )) به اقامه نماز جماعت ،
تبليغ احكام دين تدريس طلاب و خدمت به مردم پرداخت ، سپس در مسجد ((سرچشمه
)) كه بنام او تاءسيس شد، اقامه جماعت مى كرد، فقه و فتوى
داشت ، در حوزه درس خارج حكيم ابوالحسن جلوه شركت مى نمود، در مسائل سياسى و
مبارزاتى يار مخلص و فداكار شهيد آيت الله سيد حسن مدرس محسوب مى گرديد، و سرانجام
بيستم محرم الحرام سال 1344 هجرى قمرى در تهران رحلت نمود(227)،
و پس از تشييع جنازه باشكوهى او را به ((شهر رى
)) بردند و در جوار حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) به
خاك سپردند.
19 - مدرس تهرانى
مرحوم شيخ على مدرسى تهرانى ، از عالمان بزرگى بوده ، كه تحصيلات حوزوى خود
را در نجف اشرف انجام داده ، از شاگردان ممتاز آيت الله العظمى ميرزا محمد تقى
شيرازى ، قهرمان ضد استعمار انگلستان و آيت الله العظمى سيد محمد كاظم يزدى ،
نويسنده كتاب علمى عملى و كم نظير ((عروة الوثقى
))، و شاگرد آيت الله شيخ محمد كاظم خراسانى ، صاحب كتاب
عميق ((كفاية الاصول )) بوده است .
وى پس از رسيدن به مقام بلند اجتهاد از نجف به تهران آمد و اقامت گزيد، در مدرسه
((معير)) به تدريس و پرورش طلاب
پرداخت ، به جاى پدر خود مرجع امور شرعى مردم بود، در ((مسجد
قندى )) اقامه جماعت مى نمود، از مقام تقوى و صلاحيت بالائى
برخوردار بود، مورد اعتماد عموم قرار داشت ، تا جائى كه به خاطر تدوين و تعقل سياسى
، مردم بارها او را براى نمايندگى ((مجلس شوراى ملى
)) انتخاب كردند، اما او اين سمت را نپذيرفت ، وى از وكلاء
مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى بوده ، و سرانجام اين عالم بزرگ شب جمعه 27 ربيع الثانى
سال 1374 هجرى در تهران وفات يافت ، و در جوار حضرت عبدالعظيم ، كنار مقابر ساير
علماء دين به خاك سپرده شده است
(228).
20 - ميرزا مسيح طالقانى
از عالمان بزرگ ديگرى ، كه در جوار حكيم بزرگ ميرزا ابوالحسن جلوه به خاك
آرميده ، شاگرد وارسته او ((ميرزا مسيح طالقانى
)) است .
پس از تحقيق فراوان ، از تاريخ ولادت اين عالم ربانى ، و خصوصيات ديگر زندگى و
خدمات علمى او، اطلاعى بدست نيامد، فقط آنطور كه روى سنگ قبر او، پس از آنكه از
جنبه هاى معنوى و عرفانى و مقامهاى بلند علمى و حكمى وى به تفصيل سخن رفته ، كتابها
و آثار علمى او هم اينطور معرفى شده است :
1 - الدررالقلائد و منبع الفوائد فى الشرح على الفرائد.
2 - مشكاة انوار آيات القرآن .
3 - مرآت اسرار محكمات الفرقان .
سرانجام اين عالم ربانى بر اساس نوشته روى سنگ قبر او، ماه جمادى الاول سال 1339
هجرى قمرى ، رحلت نموده ، و در ايوان مقبره استاد خود، حكيم ابوالحسن جلوه ، كه
امروز بصورت جديدى در آمده ، در آغوش خاك خفته است .
درود خداوند نثار ارواح پاك همه عالمان و طلايه داران فكرى و فرهنگى عالم اسلام
باد.
21 - ميرزا احمد آشتيانى
آيت الله ميرزا احمد، فرزند ميرزا محمد حسن آشتيانى ، به سال 1300 هجرى قمرى
در تهران چشم به دنيا گشود.
ميرزا احمد از همان روزگار كودكى ، خواندن و نوشتن را نزد پدر دانشمند خود فراگرفت
و سپس به آموختن علوم مقدماتى و ادبيات عرب پرداخت . ميرزا احمد به سال 1319 در
حالى كه نوزده سال داشت پدر عالم خود را از دست داد، اما همچنان در حوزه علمى تهران
به تحصيل علم استمرار بخشيد و آن گاه كه به سى سالگى رسيد، از مراحل علوم سطح و سطح
عالى فراغت يافت ، و خود به عنوان يك استاد توانمند در علوم منقول و معقول در حوزه
تهران به تدريس و تربيت طلاب پرداخت .
حوزه درسى آيت الله ميرزا احمد آشتيانى ، از طرفى از عمق و عظمت علمى برخوردار بود،
و از طرف ديگر به خاطر بيان مسائل اعتقادى و اخلاقى ، به گونه اى بود كه خاص و عام
در آن شركت مى كردند، اما وى خود را نيازمند حوزه علمى قوى ترى احساس مى كرد، بدين
جهت از سال 1340 هجرى قمرى براى گذراندن يك دوره ده ساله روانه حوزه علمى عظيم نجف
اشرف گرديد و از محضر ميرزا محمد حسين نائينى و ساير استادان و عالمان بزرگ آن حوزه
، بهره ها گرفت و توشه هاى علمى اندوخت . 0
ميرزاى آشتيانى وقتى به تهران بازگشت چهل سال داشت ، اما با كوله بار سنگين علم و
دانشى كه در زمينه فقه و اصول ، حكمت و فلسفه ، حديث و تفسير و آداب و اخلاق همراه
داشت ، توانست شاگردان فراوانى تربيت كند و كتابها و آثار علمى فراوانى از خود به
يادگار بگذارد.