1 - حاشيه بر كتاب علمى و فلسفى ((مبدء
و معاد)) تاءليف : حكيم الهى و فيلسوف ربانى ، سيد صدرالدين
محمد شيرازى .
2 - حاشيه و شرح براى كتاب ((اسفار))
تاءليف : سيد صدرالدين محمد شيرازى .
3 - حاشيه بر كتاب ((شرح هداية ميبدى ))
تحت عنوان ((حركت جوهرى )).
4 - تصحيح و توضيح كتاب : مثنوى مولوى .
5 - شرح كوتاهى بر ديوان ((سيد حسين طباطبائى
)) عموزاده او، معروف به ((مجمر زواره اى
)).
6 - حكيم جلوه تا ساليانى هم شعر مى سروده ، و مجموعه قصيده هاى توحيدى ، مسائل
بقاء نفس ، اثبات واجب و معاد، مدح و منقبت پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) و
حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) را به شعر درآورده و به اهتمام ميرزا على خان
رسولى ، تحت عنوان ((ديوان جلوه ))
تدوين شده ، و آقاى سهيلى خوانسارى با نوشتن مقدمه اى ، آن را در سال 1348 هجرى
قمرى در تهران به چاپ رسانده است .
اخلاق و رفتار جلوه ، با تواضع و اخلاص و صفاى باطن آميخته بود، از غرور و تكبر و
خودبينى دردناكى كه بسيارى بدان مبتلا هستند، سخت بيزارى مى جست ، طلاب علم و فضلاى
مخلص و جدى را در مكتب پرمهر خود، با اخلاص و پاكى پرورش مى داد و آنان را به تحصيل
علم و تهذيب نفس وادار مى كرد، با عالمان فقيه و محدث و حكيمى ، مانند: شيخ مرتضى
انصارى ، حسين بن محمد تقى ، معروف به حاج ميرزا حسين نورى ، حاج ميرزا حسن آشتيانى
و پسر او شيخ مرتضى ، كه از مجتهدين بزرگ و سرشناس روزگار بودند، ارتباط و مراوده
علمى داشت
(183).
سرانجام اين عالم بزرگ و حكيم الهى ، همانطور كه ماه ذيقعده به دنيا آمده بود، ششم
ذيقعده سال 1314 هجرى قمرى به سن هفتاد و شش سالگى در تهران ، زندگى سراسر افتخار
و پربار خود را وداع گفت ، و پس از تشييع جنازه باشكوهى ، در ((شهر
رى )) به جوار محمد بن على بن بابويه قمى معروف به
((شيخ صدوق )) و در قسمت شمال شرقى
مرقد آن بزرگوار، به آغوش خاك آرميد، و نيرالدوله كه از ارادتمندانش بود، بقعه اى
بر مزارش ساخت
(184).
ابوالقاسم محمد نصير، معروف به ((طرب اصفهانى )) در تاريخ
وفات او سروده است :
ميرزا ابوالحسن جلوه ، حكيم دانا |
|
آنكه در حكمت و دانش ، نبدش مثل و قرين |
ششم ماه ، شب جمعه ، مه ذيقعده |
|
بر فلك ، جلوه كنان شد سوى فردوس برين |
به مناسبت تجليل از مقام علمى حكيم ابوالحسن جلوه ، روز جمعه 30 ارديبهشت ماه سال
1373، يكصدمين سالگشت ارتحال او، در موطن اصليش ((زواره
اردستان )) برگزار گرديد، و عالمانى به معرفى و تبيين شخصيت
علمى و عرفانى او پرداختند(185).
در آرامگاه و جوار مرحوم حكيم جلوه ، شاگردان وى : ميرزا محمد طاهر تنكابنى (1280 -
1360 ه )، ميرزا مسيح طالقانى ، متوفاى 1339 هجرى و حاج شيخ محمد آملى (1233 - 1336
هجرى ) نيز مدفون گرديده اند و داراى سنگهاى قبر تاريخى خوبى مى باشند، كه بعد شرح
حال آنان را مطالعه مى كنيم .
8 - حاج مولا محمد آملى
حاج شيخ محمد باقر، فرزند على بن محمد آملى ، به سال 1263 هجرى قمرى در شهر
((آمل )) بدنيا آمد، و پس از رشد و
رسيدن به سن 17 سالگى (1332) براى آموختن علم و دانش روانه حوزه هاى علمى تهران
گرديد، در جلسه هاى درسى عالمان آن روز، دوره هاى علوم ادبى و مقدماتى و سطح فقه و
اصول را پشت سر گذاشت و آن گاه ، در محضر درس فلسفه و حكمت سيد الحكماء، ميرزا
ابوالحسن جلوه حضور يافت و سالهائى از فيض و فضيلت آن استاد حكيم بهره ور گرديد، تا
آن جا كه وى يكى از مراجع مهم خدمتگزار دين و مردم محسوب مى شد.
اين شعر هم منسوب به اوست :
دل گرچه در اين باديه ، بسيار شتافت |
|
موئى به ندانست ، بسى موى شكافت |
گرچه ز دلم ، هزار خورشيد بتافت |
|
لكن بكمال ، ذره اى راه نيافت |
مرحوم حاج شيخ محمد باقر، علاوه بر تدريس و ارشاد خلق ، در جريان انقلاب مشروطيت ،
در كنار آيت الله حاج شيخ فضل الله نورى ، از ياران باوفا و همرزمان مخلص او بود، و
در اين راه زحمتها كشيد و صدمه هاى فراوانى ديد.
او خود مى نويسد: سپس بعد از مدت كمى ، كه از فتنه سخت گذشت ، از آن اقامتگاه
وحشتناك ، به محل تولد خود و موطن پدرانم منتقل شدم و دو سال در آن جا سكونت داشتم
و بعد به نهان خانه ((رى )) مهاجرت
كردم
(186).
اين عالم بزرگ ربانى به متابعت از آباء و اجداد خود، در سايه علم و دانش و مبارزه
ضد استبدادى ، براى اسلام و مسلمانان نمونه بارز علم و عمل بوده است .
مرحوم آملى ، غير از تربيت شاگردان و خدمات معمول عالمان دينى ، از خود آثار و
كتابهاى متعددى هم به جاى گذاشته ، آنطور كه فرزندش آيت الله حاج شيخ محمد تقى آملى
، آن را معرفى مى كند، نام آنها چنين است :
1 - حاشيه بر ((رسائل )) شيخ مرتضى
انصارى .
2 - تحقيقاتى در ((مباحث الفاظ)).
3 - شرح كلمه شريف ((لا اله الا الله )).
4 - حاشيه بر ((شرح مطامع ))
5 - حاشيه بر ((شرح شمسيه )) چاپ شده
.
6 - حاشيه بر ((اسفار)) ملاصدرا.
7 - رساله عمليه ((تلخيص الفرائض ))
چاپ شده است .
سرانجام اين حكيم فقيه و مبارز، اول شعبان 1336 هجرى قمرى ، به سن شصت و نه سالگى
زندگى را بدرود گفت ، از جنازه اش تشييع و تجليل فراوانى به عمل آمد و طبق وصيتش
بدن او را در ايوان مقبره استادش ، حكيم ابوالحسن جلوه ، در جوار شيخ صدوق ، محمد
بن على بن بابويه قمى ، به خاك سپردند(187).
9 - ميرزا ابوالفضل كلانتر
ميرزا ابوالفضل كلانتر نورى تهرانى ، فرزند ميرزا ابوالقاسم ، كه سرگذشت او
را مطالعه كرديم ، به سال 1273 هجرى قمرى در تهران به دنيا آمده .
((محدث قمى )) او را دانشمندى فقيه ، اصولى ، متكلم ،
عارف ، حكيم ، اديب ، شاعر، مورخ ، رياضيدان و خوش اخلاق و خوش برخورد شمرده و بعد
اضافه مى كند: اين عالم بزرگ يك ديوان شعر عربى در دو جلد به خط خود هم دارد(188)،
و درباره حضرت حجة بن الحسن عسكرى (عليه السلام ) اشعارى به عربى سروده و
((محدث قمى )) دو نمونه از آن اشعار
را آورده كه ترجمه يك نمونه آن چنين است :
اى شعاع رحمت الهى ، كه بر همه موجودات پرتو افشانى مى كنى !
اى فرزند كسى ، كه درباره عظمت او آيات قرآن نازل شده است .
ما به خاندان تو پناه جسته ايم ، پروانه وجود تو هستيم ، و با كمال زبونى در مقابل
تو خضوع مى كنيم .
تا بدين وسيله به درياى رحمت پروردگار متعال دست يابيم
(189).
علامه حاج آقا بزرگ تهرانى مى نويسد: علامه ميرزا ابوالفضل فرزند ميرزا ابوالقاسم
بن محمد على كلانتر نورى تهرانى ، كتاب فارسى و شيرين ((شفاء
الصدور)) را در شرح زيارت عاشورا، در سال 1309 هجرى نوشته ،
و اين كتاب به سال 1310 چاپ شده است
(190).
اين عالم ربانى ، كه در حوزه علمى سامرا و تهران ، نزد استادان بزرگى چون ميرزا
حبيب الله رشتى ، ميرزا حسن شيرازى ، آقا سيد محمد طباطبائى ، ميرزا عبدالرحيم
نهاوندى و ميرزا ابوالحسن جلوه ، علوم فقه و اصول و حكمت را آموخته بود، داراى
كتابهاى علمى : ارجوزة فى النحو، الاصابه فى قاعدة الاجماع على الاصابه ، حاشيه بر
رسائل ، حاشيه بر مكاسب ، شفاء الصدور فى شرح زيارة العاشور (2 جلد 3 بار چاپ شده )
و كتاب قلائد الدرر، در 2 جلد مى باشد(191).
وى در سال 1316، به سن 44 سالگى در اثر بيمارى حصبه در تهران زندگى را بدرود گفت و
در كنار مزار پدرش و در مقبره ((ابوالفتوح رازى
)) در صحن امام زاده حمزه ، و جوار حضرت عبدالعظيم به خاك
سپرده شد(192).
مرحوم آية الله ، ميرزا محمد ثقفى پدر همسر امام خمينى ره ، فرزند ميرزا ابوالفضل
كلانتر نورى بوده است .
10 - ميرزا محمد طاهر تنكابنى
ميرزا محمد طاهر، فرزند فرج الله تنكابنى ، محرم سال 1280 هجرى قمرى ، در
قريه ((كردى چال )) كلاردشت مازندران
متولد شد. وى نخست تا يازده سالگى در وطن خود، سپس تا شانزده سالگى در
((لنگاى تنكابن )) به تحصيل علوم
مقدماتى پرداخت و براى ادامه تحصيل علوم دينى به تهران رفت . نخست در مدرسه
((كاظميه )) و مدرسه
((قنبر عليخان )) و سپس در مدرسه ((سپهسالار))
مشغول تحصيل علم گرديد.
اين حكيم بزرگ و دانشمند سترك ، در تهران در حوزه درسى حكماى بلند مقامى چون :
ميرزا محمد رضا صهباى قمشه اى ، آقا على زنورى حكيم ، و حكيم نامور، ميرزا ابوالحسن
جلوه شركت نمود و علوم معقول را فرا گرفت و براى آموختن هيئت و نجوم از وجود ميرزا
عبدالله ، بهره هاى فراوانى برد.
اين عالم بزرگ به خاطر ذكاوت فطرى و عشق و علاقه زيادى كه در تعليم و تربيت داشت ،
سرآمد اقران خود گرديد و استاد او ميرزا ابوالحسن جلوه ، فضل و دانش او را مورد
ستايش قرار مى داد و به ساير شاگردان خود سفارش مى كرد، از علم و دانش او استفاده
كنند(193).
ميرزا طاهر هم ، درباره عظمت و دقت نظر استاد خود ميرزا ابوالحسن جلوه ، مى گويد:
بعد از اوقات ((ميرزا محمد)) به درس
ميرزا ابوالحسن جلوه شركت نمودم و نزد او شروع به خواندن كتاب : تمهيد القواعد
((افضل الدين محمد بن تركه )) كردم ،
عادت ميرزا ابوالحسن هم اين بود، كه تا كتابى را تصحيح نمى كرد، به تدريس آن اقدام
نمى نمود، البته قبل از آن ، همان كتاب را نزد ((ميرزا محمد
رضا)) خوانده بوديم ، در حالى كه گاهى سطرها و صفحه هائى از
آن افتاده بود و كتاب ناقص بود، اما وى به خاطر استعداد سرشار و قدرت عرفانى كه
داشت ، مى توانست آن كتاب را تقرير و بيان كند، ولى مرحوم جلوه تا نخست كتاب را
غلطگيرى و اصلاح نمى كرد، به تدريس آن اقدام نمى نمود، و از اين مقايسه كوچك شيوه
دقت و روشن تحقيق ميرزاى جلوه ، با روش مرحوم ((ميرزا محمد
رضا قمشه اى )) كاملا روشن مى گردد(194).
ميرزا محمد طاهر تنكابنى ، علاوه بر احاطه به فلسفه و حكمت ، در فقه ، اصول ، نجوم
، ادبيات و رياضيات نيز تخصص داشت ، طب قديم را مطلع بود و كتاب ((قانون
)) بوعلى سينا را چندين بار تدريس نمود و حواشى پرقيمتى بر
آن كتاب نوشته ، كه در ((كتابخانه مجلس شوراى ملى
)) - اسلامى - موجود مى باشد. آن مرحوم داراى خط بسيار خوبى
هم بود، و كتابها و رساله هاى زيادى از او در دست مى باشد(195).
از نظر ورود به مسائل سياسى و تلاش براى تعيين سرنوشت ملت مسلمان ، ميرزا محمد طاهر
تنكابنى ، نقش فعالى داشته است ، او در انتخابات دوره هاى اول و دوم و سوم مجلس
شوراى ملى شركت نمود و به نمايندگى از طرف طلاب و مردم ، به مجلس رفت . در سال 1294
شمسى در ((جنگ بين الملل اول )) كه
مهاجرت آزاديخواهان پيش آمد، وى نيز به همراه آزاديخواهان مهاجرت نمود و مدتى را
در اماكن مقدس عتبات مشرف بود، روزگارى در ((موصل
)) به سر برد، با عالمان اهل تسنن بحثها و مناظره هاى جالب و
سازنده اى انجام داد و مورد تكريم و احترام همگان واقع شد(196).
اين عالم ربانى ، براى دوره چهارم مجلس هم به نمايندگى از سوى مردم انتخاب گرديد،
اما بدليل اينكه در مسافرت و مهاجرت بود، در مجلس شركت نكرد. همچنين وى در اول
كودتائى كه از طرف ((سيد ضياء الدين ))
واقع شد، دستگير گرديد و مدتى زندانى شد. بار ديگر نيز در اواخر سلطنت
((رضاخان )) زندانى شد و بعد به كاشان
تبعيد گرديد(197).
از خدمات بسيار ارزشمند اين حكيم فرزانه ، جمع آورى و حفظ كتابهاى نفيس چاپى و خطى
و تشكيل كتابخانه پرمحتوائى بوده است
(198).
مرحوم ميرزا محمد على مصاحبى نائينى ، با تخلص عبرت ، درباره مقام بلند علمى اين
حكيم بزرگ مى نويسد: ميرزا محمد طاهر تنكابنى ، از حكما و عرفاى بزرگ است ، امروز
در حكمت و عرفان و علم طب قديم ، كم نظير بلكه بى مانند است ، از مبرزين شاگرادان
ميرزاى جلوه و ميرزا محمد رضا قمشه اى است ، چندى در مدرسه سلطانى به افادت و افاضت
مشغول بود، و اينك به خاطر كثرت سن و ضعف مزاج ، انزوا اختيار كرده به مطالعه كتب
حكمت و عرفان اوقات مى گذراند...
حكيم الهى مجاهد، ميرزا محمد طاهر تنكابنى ، سرانجام جمعه شانزدهم ذيقعده 1360 هجرى
قمرى ، مطابق با چهارم آذرماه سال 1320 شمسى در هشتاد و يكسالگى وفات كرد و طبق
وصيت خود او، جنازه اش را در جوار استادش ميرزا ابوالحسن جلوه ، واقع در
((ابن بابويه )) شش كيلومترى جنوب
تهران ، به خاك سپردند(199).
لازم به يادآورى است ، كه بقعه جلوه كه آن را ((ميرزا احمد
خان بدر نصيرالدوله )) و ((شاهزاده
سلطان ميرزاى نير الدوله )) ساخته بودند و از يك اطاق و
ايوان تشكيل مى شد، و ميرزا محمد طاهر تنكابنى و تعدادى ديگر از شاگردان وى ، در آن
مدفون گرديده اند، به تدريج خراب شده ، و اكنون بقعه اى با هشت ستون و چيزى شبيه
آرامگاه ((حافظ)) در شيراز به جاى آن
ساخته شده است .
11 - محمد محيط طباطبائى
مرحوم استاد، سيد محمد طباطبائى ، معروف به ((محيط))
به سال 1280 هجرى شمسى ، در روستاى ((گزلا))
از توابع اردستان به دنيا آمد و پس از مهاجرت اعضاء خانواده او به
((زواره )) وى به ((مكتبخانه
)) حاج حسن و بعد به مدرسه ((لطفعلى
خان )) زواره رفت ، و علوم مقدماتى فارسى و عربى را فرا گرفت
.
سپس به اصفهان رفت و در مدرسه دينى و علمى ((كاسه گران
)) آن شهر به ادامه تحصيل علم پرداخت ، و پس از مدتى به
((زواره )) بازگشت و به عنوان معلم در
مدرسه ابتدائى ((سادات )) مشغول تدريس
گرديد.
سيد محمد محيط، كه براى تحصيل و تحقيق خود، دنبال امكانات و شرائط مناسبى مى گشت ،
در ارديبهشت سال 1302، در حالى كه 22 سال داشت به تهران هجرت نمود، در امتحان ورودى
مدرسه ((دارالفنون )) شركت كرد و در
كلاس سوم متوسطه پذيرفته شد و با يكسال تحصيل به دريافت ديپلم موفق گرديد، سپس
تحصيلات خود را در ((مدرسه حقوق ))
تهران ادامه داد، و در سال 1305 شمسى در آن مدرسه فارغ التحصيل شد.
استاد محيط به خاطر شوق فراوان به آموختن علم و روح پرتلاشى كه داشت ، در زندگى
فراز و نشيبهائى را پشت سر گذاشت ، مدتى مدير دبيرستانهاى اهواز و خرمشهر بود،
روزگارى در مدرسه دارالفنون و دانشسراى مقدماتى تدريس مى كرد، زمانى مجله
((محيط)) را منتشر مى ساخت ، و
ساليانى را به رايزنى فرهنگى ايران در ((هند))،
نمايندگى فرهنگى ايران در عراق ، لبنان و سوريه گذرانيد.
استاد، پس از اين مراحل ، بازرسى وزارت آموزش و پرورش را به عهده گرفت ، در عضويت
((فرهنگستان زبان و ادب ايران ))
فعاليت داشت و مدت نوزده سال هم برنامه راديوئى ((مرزهاى
دانش )) را اداره نمود.
اين استاد بزرگ ، داراى طبعى منيع و روحيه اى قناعتمند و زاهدانه بود، مظاهر دنيا
او را فريب نداد، تا آخر عمر در جنوب تهران (خيابان مجاهدين اسلام ) در يك خانه
كوچك زندگى كرد و به همين خاطر توانست به تدريس و تحقيق و تاءليف و چاپ و نشر
هزاران صفحه آثار عميق و ارزشمند بپردازد، و آن را در دسترس عموم قرار دهد.
علامه محيط طباطبائى ، مقالات علمى فراوانى در مجلات : ارمغان تعليم و تربيت ، مهر،
محيط، راهنماى كتاب ، آينده و يغما به چاپ رسانده ، و آثار علمى ، ادبى ، انتقادى ،
و تحقيقى او از 1500 مقاله و رساله تشكيل مى شود.
((از سال 1354 (1396 هجرى ) كه اينجانب در خانه اش با او
ديدار داشتم ، با تواضع و اشتياق فراوانى اين ملاقات را پذيرفت ، از بنده و كار
تحصيل در حوزه علمى قم ، و اقدام به كار تاءليف و تحقيق من ، تشويق فراوانى به عمل
آورد، و از سر لطف و بزرگوارى بر كتابى كه تحت عنوان ((سخنان
على بن الحسين - عليه السلام -)) ترجمه كرده بودم ، مقدمه
علمى و ستايش آميزى نوشت )).
استاد محيط، در ده ها كنفرانس ، كنگره و سمينار علمى و تحقيقى داخل و خارج كشور
شركت كرد، به زبانهاى فرانسه ، انگليسى ، عربى و فارسى قديم تسلط كامل داشت ، در
سال 1355، به خاطر تحقيقات علمى و فرهنگى از سوى دانشگاه شهيد بهشتى (ملى ) به درجه
دكتراى افتخارى ، و در سال 1357 به نخستين جايزه آثار ملى ، دست يافت .
اشعار استاد محيط به چندين هزار بيت مى رسد، و همانطور كه اشاره شد، در زمنينه هاى
ادبى و تاريخى ، فلسفى ، و فرهنگى از استاد آثار فراوانى به يادگار مانده ، كه
عناوين آثار چاپ شده او بدين قرار است :
1 - سيد جمال الدين اسدآبادى و بيدارى مشرق زمين .
2 - تصحيح و مقدمه بر ديوان ((مجمر زواره اى
)).
3 - جغرافياى نو.
4 - مجموعه آثار ملكم .
5 - فردوسى و شاهنامه .
6 - زندگى محمد زكرياى رازى .
7 - دوران نادر.
8 - تاگور، شاعرى هندى .
9 - تاريخ تحول نثر فارسى .
10 - آنچه درباره حافظ بايد دانست .
11 - خيامى يا خيام ؟
12 - تاريخ تحليلى مطبوعات ايران .
13 - تطور حكومت در ايران بعد از اسلام .
14 - تاريخ اعزام محصل به اروپا.
مرحوم استاد، سيد محمد محيط طباطبائى بيش از سه سال و نيم به مدرسه نرفت ، اما تمام
عمر خود را صرف مطالعه و تحقيق و تدريس نمود، تا آنجا كه او را ((ستونى
از كاخ ادب و فرهنگ ايران زمين )) لقب داده اند.
بارى ، اين عالم بزرگ كه لحظه اى از آموختن و آموزاندن نياسود، سرانجام 27 مرداد
1371 هجرى شمسى ، به سن نود و يك سالگى در تهران از جهان چشم فروبست ، در تشييع و
تدفين و ترحيم او مقامات روحانى ، علمى و فرهنگى مختلفى شركت نمودند، و طبق وصيتش
بدن او را در كنار ((برج طغرل ))
ميراث فرهنگى طغرل سلجوقى (سال 455 هجرى قمرى ) در ((شهر رى
)) روبروى بقعه ابن بابويه ، شيخ صدوق ، به خاك سپردند(200).
بمناسبت يكمين سالگشت اين دانشمند بزرگ و تجليل از مقام معنوى علم و فرهنگ ، بر
كنار مزارش مراسم باشكوهى برگزار گرديد، و نيز در زادگاه او ((زواره
)) مراسم كم سابقه اى تشكيل شد، علما، ادبا و شعرا، از
شهرهاى مختلف در آن شركت كردند، و در زمينه معرفى اين دانشمند فرزانه و خدمات علمى
و فرهنگى او، سخنرانيها كردند، شعرهاى سرودند، و چكامه ها سردادند(201).
اينجانب هم در آن مجالس شركت داشتم .
12 - محمد حسين تنكابنى
آيت الله ، حاج شيخ محمد حسين تنكابنى ، به سال 1285 هجرى قمرى ، در نواحى
((تنكابن )) بدنيا آمد، بعد از خواندن
دوره هاى مقدماتى علوم ، از محل خود براى ادامه تحصيل علوم دينى به
((قزوين )) رفت ، و سپس براى ادامه تحصيل و تكميل
علوم دينى ، به نجف اشرف مهاجرت نمود.
وى در نجف اشرف در حوزه هاى درسى ، عالمان بزرگى چون : ميرزا حبيب الله رشتى ، ملا
محمد كاظم خراسانى صاحب كتاب ((كفاية الاصول
)) و سيد محمد كاظم طباطبائى يزدى ، نويسنده كتاب كم نظير ((عروة
الوثقى )) شركت نمود، و به درجه مقدس اجتهاد رسيد.
عالم بزرگ ، حاج شيخ محمد حسين تنكابنى ، پس از طى آن مراحل علمى به تهران مراجعت
كرد، و در آن شهر به تدريس طلاب ، اقامه نماز جماعت و خدمات و اصلاح امور مردم مى
پرداخت ، تا سرانجام به سن 82 سالگى در سال 1367 هجرى قمرى رحلت نمود، و جسد مقدس
او را در قسمت ميان حرم حضرت عبدالعظيم و امام زاده حمزه به خاك سپردند(202).
13 - جواد فاضل
جواد فاضل ، فرزند ابوالقاسم ، به سال 1295 هجرى شمسى در شهر
((آمل )) ديده به جهان گشود، وى علوم مقدماتى فارسى و
عربى را نخست در آن شهر نزد پدر خود فرا گرفت و سپس به تهران آمد و نزد شيخ محمد
آشتيانى به آموختن فقه و اصول پرداخت و آن گاه دوره دانشكده معقول و منقول (معارف
اسلامى ) را گذرانيد، و از سال 1319 وارد ميدان نويسندگى و همكارى با مطبوعات شد(203).
جواد فاضل در كار نويسندگى و ترجمه متون عربى و دينى قدرت بالائى داشت و از خود
آثار دينى و داستانهاى متعددى كه بارها تجديد چاپ شده ، به يادگار گذاشت ، كه عمده
ترين و ارزشمندترين آنها، بدين قرار است :
1 - سخنان حضرت سيدالشهداء (عليه السلام ) ترجمه كتاب : لمعة من بلاغة الامام
الحسين (عليه السلام ) اثر ارزشمند مصطفى موسوى حائرى ، كه به سبك نهج البلاغه در
سه قسمت : خطبه ها، نامه ها و كلمات قصار نوشته شده و جواد فاضل در سال 1334، آن را
در 163 صفحه رقعى ترجمه و چاپ كرده است .
2 - سخنان على (عليه السلام )، ترجمه ((نهج البلاغه
)) اثر جاويدان ((سيد رضى
))، كه در حدود 600 صفحه بارها تجديد چاپ شده و معروفترين
كار ارزشمند جواد فاضل است .
3 - ترجمه و نگارش ((صحيفه كامله سجاديه ))
مجموعه 54 دعا و مناجات از امام زين العابدين (عليه السلام ) كه در 498 صفحه بارها
تجديد چاپ شده و اثر ماندگار ديگر جواد فاضل مى باشد.
4 - مجموعه زندگانى چهارده معصوم (عليه السلام ) كه در ده مجلد به چاپ رسيده ،
داراى نثرى روان است و بيش از چهارهزار صفحه دارد.
5 - دختران پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سخن مى گويند، مجموعه خطبه هاى
حضرت فاطمه (سلام الله عليها)، حضرت زينب (سلام الله عليها) و ام كلثوم (سلام الله
عليها) است كه به سال 1327 در تهران در 104 صفحه به چاپ رسيده است .
6 - ترجمه مقاتل الطالبيين ، به نام : سرگذشت فرزندان ابوطالب ، در 4 جلد.
جواد فاضل ، رمانها و داستانهائى هم تحت عنوان : مهتاب ، دختر يتيم ، وفا و... به
چاپ رسانده ، كه به خاطر كم ارزش بودن محتواى اخلاقى اينگونه داستانها، از ارزش او
كاسته شده است .
سرانجام ، مرحوم جواد فاضل 28 مرداد سال 1340 هجرى شمسى ، در تهران به سن 45 سالگى
زندگى را به درود گفت
(204) و در سمت قبله بقعه ((شيخ صدوق
)) در قبرستان ((ابن بابويه
)) در آغوش خاك آرميد.
روى سنگ قبر او اين رباعى نوشته شده است :
زاندم ، كه جام عمر ترا آشنا شكست |
|
ميناى اشك ، در صدف آشنا شكست |
در هر نوشته ام ، غمى رنجى نهفته است |
|
اين رنجهاى ماست ، كه آخر ترا شكست |
14 - شيخ محمد على شاه آبادى
آيت الله شيخ محمد على شاه آبادى ، فرزند محمد جواد حسين آبادى ، به سال
1292 هجرى قمرى در اصفهان چشم به جهان گشود. او در دامن پرمهر پدر پرورش يافت ،
ادبيات و علوم مقدماتى را نزد پدر فراگرفت ، سپس از حوزه درسى برادر خود مرحوم آشيخ
احمد بيدآبادى و نيز حوزه درسى ميرزا محمد هاشم خونسارى چهار سوقى ، صاحب كتاب
((مبانى الاصول )) استفاده ها كرد.
در سال 1304، پدر او مورد خشم ناصرالدين شاه قرار گرفت ، و در حالى كه محمد على هم
دوازده سال داشت ، همراه پدر از اصفهان به تهران تبعيد شدند.
شيخ محمد على شاه آبادى در تهران به تحصيل خود ادامه داد و فقه و اصول را نزد
استادان بزرگى چون : ميرزا حسن آشتيانى ، ميرزا هاشم گيلانى ، و فلسفه و حكمت و
عرفان را نزد ميرزا ابوالحسن جلوه فراگرفت و براى تكميل مراحل عالى علمى روانه حوزه
عظيم نجف اشرف گرديد.
در حوزه علمى نجف ، شيخ محمد على ، در محضر درسى عالمان بزرگ : محمد كاظم خراسانى ،
صاحب ((كفاية الاصول ))، على شيخ
الشريعه اصفهانى ، ميرزا حسين خليلى تهرانى و ساير عالمان آن سامان شركت جست ، و در
حالى كه در هيجده سالگى به درجه درسى آيت الله سيد محمد تقى شيرازى ، عالم مجاهد ضد
استعمار شركت نمود(205).