مقدمه را حتما بخوانيد
بسم الله الرحمن الرحيم
هر وقت بزيارت حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) مشرف ميشدم ، از اينكه مشاهده مى
كردم ، براى آشنائى عموم زائرين محترم آن بزرگوار، كتاب ساده و سبك و سودمندى در
دسترس نيست ، ناراحت شده و رنج ميبردم !
و هر گاه خود نيز تصميم مى گرفتم ، زندگى نامه ساده و مفيدى براى مطالعه زائرين و
شيفتگان ، و نيز جهت معرفى مقام اين امامزاده عظيم الشاءن بنويسم ، زيادى مشغله ،
خاصه نياز بكار و تلاش پس از انقلاب شكوهمند اسلامى ، چنان همه اوقاتم را گرفته بود
كه ، كمتر فرصتى براى انجام چنين خدمتى دست ميداد!
تا اينكه براى اداى حاجتى ، به آن بزرگوار متوسل شدم و نذر كردم ، چنانچه به حاجت
خود برسم ، بمنظور يك خدمت دينى و فرهنگى ، كه نسبت بساير خدمات مادى ، اصالت و
ارزش بيشتر و سازنده ترى داشته باشد، درباره زندگى و موقعيت و مقام اين ميهمان عزيز
شرحى بنويسم .
اكنون كه به فضل پروردگار و معنويت آن بزرگوار، حاجت روا گشته و خواسته خود را
دريافت داشته ام ، اين نوشته را كه ميتواند براى عموم خوانندگان ارجمند، مفيد و
قابل استفاده بوده ، و با مطالعه آن بيشتر آشنا ميشويم ، چرا حضرت عبدالعظيم حسنى
(عليه السلام ) را زيارت ميكنيم ؟ و چگونه بايد او را زيارت كنيم ؟ تقديم مى دارد.
از باب قدردانى و سپاس از عالمان و خدمتگزاران به علم و فرهنگ جامعه ، تذكر اين
معنى نيز مفيد خواهد بود، كه بدانيم قبل از اين هم ، تعدادى از دانشمندان سخت كوش ،
در اين زمينه ، كتابهائى نوشته اند، و در اين نوشته هم از آثار آنان بهره جسته ايم
، كه تا آنجائيكه اينجانب برخورد كردم ، كتابهاى مستقل در اين زمينه ، به اين ترتيب
است :
1 - جنة النعيم ، تاءليف : ملا باقر مازندارنى . اين كتاب بيش از 500 صفحه دارد، و
در سال 1296، يعنى حدود 70 سال پيش از اين نوشته شده است .
2 - الخصائص العظيميه ، تاءليف : شيخ جواد فرزند مهدى لاريجانى . اين كتاب هم
خصوصيات زندگى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) را معرفى مى كند، و از تاريخ تاءليف
آن 55 سال بيشتر ميگذرد و اكنون كمياب است .
3 - عبدالعظيم الحسنى (عليه السلام )، حياته و مسنده . تاءليف : دانشمند محقق ، شيخ
عزيز الله عطاردى ، اين كتاب هم در سال 1343 يعنى 23 سال قبل از اين نوشته شده ،
داراى 320 صفحه مى باشد و اثر عالمانه اى است .
بنابراين ، همانطور كه ملاحظه كرديد، اولا از تاريخ تاءليف كتابهاى ياد شده ساليانى
مى گذرد، و آنها عموما ناياب يا كمياب شده است ، ثانيا همانطور كه اشاره شد، اين
كتابها مفصل مى باشد، و براى استفاده دانشمندان و اهل علم و تحقيق مناسبتر خواهد
بود.
بدين خاطر، اين نويسنده ، براى اينكه اولا، به نذر خود وفا كرده باشد، و ثانيا،
درباره حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) مطالبى را بصورت تازه و زنده تر، و براى
استفاده عموم افراد ساده تر و مفيدتر ارائه كرده باشد، نوشته اى را كه در پيش روى
داريد، تاءليف كرده است .
اين را هم بايد اضافه كرد، اين كتاب به تعداد ائمه معصوم (عليه السلام ) در 12 فصل
تنظيم شده ، و در فصلهاى پايانى ، غير از زيارت و آداب زيارت حضرت عبدالعظيم حسنى
(عليه السلام ) مطالبى درباره برخى ديگر از امامزاده هاى معروف ((شهر
رى )) مانند: امامزاده حمزه ، امامزاده طاهر، امامزاده مطهر،
و امامزاده ابو عبدالله حسين (معروف به امامزاده عبدالله ) و نيز گوشه اى از زندگى
و آثار عالمان و خدمتگزارانى مثل : ابوالفتوح رازى ، وابن بابويه ، آمده است .
باميد اينكه مطالعه اين كتاب ، موجب معرفت بيشتر همگان نسبت به اولياء الهى گردد، و
بهنگام دعا و زيارت ، براى پيروزى رزمندگان اسلام در جنگ تحميلى عراق عليه ايران
اسلامى ، و عزت و سربلندى مسلمانان جهان دعا كنيم ، مقدمه را به پايان برده و شما
را به مطالعه دقيق همه فصلهاى ((زندگانى عبدالعظيم حسنى
(عليه السلام ((- دعوت مى كند.
قم : احمد صادقى اردستانى
14 / 10 / 1366
مطابق با 13 جمادى الاول 1408 روز وفات فاطمه زهرا (سلام الله عليها)
يادداشت بر چاپ دوم
كتاب ((زندگانى حضرت عبدالعظيم - (عليه السلام
((- بر اساس منابع معتبر تاريخى پديد آمده و از مآخذ و
آثارى كه رؤ يت نشده و استفاده نگرديده ، يادى به ميان نياورده است ، و ادعاى افراد
كم پرواى قبل و بعد از انقلاب اسلامى را، درباره اين كتاب ، تحريفگرانه و بى اساس
مى داند.
در چاپ جديد، اشكالات فنى صفحه هاى 109 - 107 رفع گرديده ، در آخر كتاب هم بيش از
شصت صفحه مطلب اضافه شده ، و زيارتنامه هاى : حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام )،
امامزاده حمزه ، و امام زادگان طاهر و مطهر نيز بطور جداگانه و با خط درشت آورده
شده است .
مؤ لف
25 / 5 / 1373
فصل اول : تاريخچه زندگى ، وفات حضرت
عبدالعظيم (عليه السلام )
عبدالعظيم معروف به سيدالكريم و كينه ((ابوالقاسم
)) فرزند عبدالله ، فرزند على بن حسن ، فرزند حسن بن زيد،
فرزند زيد بن حسن (عليه السلام ) فرزند على بن ابيطالب (عليه السلام ) است ، كه
ريشه خانوادگى او، با چهار واسطه به امام حسن (عليه السلام ) و با پنج واسطه به على
(عليه السلام ) ميرسد.
ملا ((باقر مازندرانى )) سلسله نسبى
آن حضرت را بدين صورت به شعر در آورده است :
ليس بينه و بين المجتبى |
|
غير عينين وحاء، ثم زاى
(1) |
يعنى ، ميان عبدالعظيم و امام حسن مجتبى (عليه السلام )، بيش از دو (عليه السلام )
و يك (ح ) و يك (ز) فاصله نيست . منظور از دو (عليه السلام ) عين عبدالله پدر او و
عين دوم على بن حسن جد اوست ، و منظور از (ح ) حرف اول حسن بن زيد جد دوم ، و منظور
از (ز) حرف اول زيد بن حسن ، جد سوم حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) مى باشد.
عبدالله پدر حضرت عبدالعظيم ، غير از وى داراى هشت پسر بنامهاى : احمد، قاسم ، حسن
، محمد، ابراهيم ، على اكبر، على اصغر، و زيد بوده
(2)، كه از شرح زندگى برادران هشتگانه وى ، و فرزندان ديگر عبدالله
، اطلاع دقيقى به چشم نمى خورد، اما طبق تحقيق اندكى كه درباره اجداد حضرت
عبدالعظيم (عليه السلام )، بعمل آمد، شرح كوتاهى از وضعيت زندگى آنان ، بدين صورت
مرقوم مى گردد:
على بن حسن
جد اول حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) ابوالحسن ، على بن حسن بوده است ، كه
وى به همراه پدر خود، با تعدادى از سادات حسنى (عليه السلام ) بدستور منصور دوانقى
، خليفه عباسى در مدينه دستگير شدند و در بغداد زندانى گرديدند، و پس از تحمل مدت
زمانى زندان ، على بن حسن ، در زندان جان خود را از دست داد، و زندگى را بدرود گفت
(3).
حسن بن زيد
ابو محمد ((حسن بن زيد)) كه
پدر جد حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) محسوب مى گردد، وى مدت پنج سال از سوى منصور
دوانقى به حكومت مدينه و حومه آن شهر منصوب شد، اما طولى نكشيد كه عملكرد او با
نظريه خليفه مخالف تشخيص داده شد، و به همين جهت او را دستگير و روانه زندان كرد، و
تمام اموال و دارائى او را مصادره و تصرف نمود، و آن بزرگوار آنقدر در زندان بغداد
بسر برد، تا اينكه منصور دوانقى از دنيا رفت و سپس حسن از زندان آزاد گرديد، و مدتى
در مدينه زندگى كرد، و سرانجام در سن هشتاد سالگى در مسير مدينه به مكه ، در منزل
(حاجر)، از دنيا رفت
(4).
زيد بن حسن
((زيد)) پس از شهادت حضرت
ابوالفضل (عليه السلام ) در كربلا بسال 61 هجرى ، با همسر آن حضرت بنام
((لبابه )) دختر عبدالله بن عباس
ازدواج كرد، و آن بانوى بزرگوار، براى زيد دو فرزند زائيد، كه نام آنها را حسن و
نفيسه ، گذاشتند(5).
((شيخ مفيد)) در تعريف و توصيف وى
نوشته است : زيد بزرگترين فرزند امام حسن مجتبى (عليه السلام ) و متصدى امور صدقات
رسول خدا بود، وى مردى بزرگوار، خوش نفس و خوش اخلاق و داراى روحيه سخاوت بود.
وقتى ((سليمان بن عبدالملك )) بخلافت
رسيد، بفرماندار خود در مدينه نوشت : زيد را از توليت اموال و صدقات رسول خدا
بركنار نمايد، و اين مسئوليت را به يكى از بستگان سليمان واگذار كند(6).
اين بود شرح كوتاهى ، از وضعيت آباء و اجداد حضرت عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ).
تاريخ ولادت و وفات حضرت عبدالعظيم
(عليه السلام )
افرادى كه شخصيت والاى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) را از نظر مقام ايمانى
و علمى ، و نيز از لحاظ هجرت و جهاد او، مورد بررسى قرار داده اند، درباره تاريخ
ولادت و وفات يا شهادت او، كمتر سخن بميان آورده اند، اما مرحوم ((آغا
بزرگ تهرانى )) در كتاب بسيار پراهميت ((الذريعه
الى تصانيف الشيعه )) از كتابى بنام ((الخصائص
العظيميه )) در شرح زندگى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام )
نام ميبرد، و نويسنده آن كتاب را ((شيخ جواد بن مهدى
لاريجانى )) متوفاى 3 / ج 2 / 1355، معرفى مى كند، و مى
گويد: اين نويسنده كتاب ديگرى بنام ((فوز الافاق
)) دارد، كه اين كتاب در سال 1344 بچاپ رسيده است ، و در اين
كتاب از كتاب ((الخصائص العظيميه ))
روايت كرده است : ولادت آن حضرت بسال 173 هجرى در مدينه واقع شد، و آن بزرگوار، در
15 شوال 252 هجرى ، در ((شهر رى ))
وفات يافت
(7).
روى اين حساب ، با توجه به اينكه شهادت امام موسى جعفر (عليه السلام ) در سال 183
هجرى اتفاق افتاده ، حضرت عبدالعظيم بهنگام شهادت آن امام بزرگوار ده ساله بوده ، و
تا اين حد حيات امام هفتم را درك كرده است .
و با توجه به اينكه امام هادى (عليه السلام ) در سال 254 به شهادت رسيد، وفات حضرت
عبدالعظيم (عليه السلام ) كه در سال 252 هجرى اتفاق افتاده ، وى دو سال قبل از
شهادت امام دهم ، زندگى خود را در شهر رى به درود گفته است .
بنابراين ، روى اين حساب ، حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) 79 سال عمر كرده ، و با
توجه باينكه وفات يا شهادت وى در سال 252 هجرى واقع گرديده ، اكنون كه سال 1408
هجرى قمرى است ، از تاريخ وفات وى 1156 سال گذشته است .
همسر و فرزندان حضرت عبدالعظيم (عليه
السلام )
همسر حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) بانوى بزرگوارى بنام ((خديجه
)) دختر عموى او، حسن بن حسن (عليه السلام ) بوده
(8) و آن حضرت از خديجه داراى دو فرزند بنامهاى : محمد و
((ام سلمه )) گرديده است .
محدث قمى مى نويسسد: محمد مرد بزرگوارى بود، و در مقام زهد و عبادت شهرت داشت ،
((ام سلمه )) هم به ازدواج
((عمر بن ابراهيم )) درآمد، و فرزندان
و نسلى كه از حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) بجاى مانده ، صرفا از راه دختر وى
((ام سلمه )) بوده اند، زيرا از فرزند
پسرى او ((محمد)) نسلى بوجود نيامده
است
(9).
امامان هم عصر حضرت عبدالعظيم (عليه
السلام )
همانطور كه در بالا بيان شد، روزگار زندگى حضرت عبدالعظيم ، بين سالهاى 173
و 252 هجرى بوده ، وى در زمان امامت موسى بن جعفر (عليه السلام ) بدنيا آمده ، ده
سال از مدت عمر خود را، در عصر امام هفتم سپرى كرده ، اما چون كودك و كوچك بوده ،
در سن و سالى نبوده كه ، بتواند در آن زمان بحضور امام برسد، و به عنوان شاگرد با
صحابى او مطرح گردد، ولى روزگار امام رضا (عليه السلام ) را درك نموده ، و با واسطه
از محضر آن بزرگوار كسب فيض و علم كرده ، و احاديثى هم از امام هشتم روايت كرده است
.
اما زمان و حضور امام جواد (عليه السلام ) و امام هادى (عليه السلام ) را درك كرده
، و از آن دو امام بزرگوار بطور مستقيم كسب علم و دانش نموده و از ياران و اصحاب
آنان محسوب ميشده ، و احاديث فراوانى را هم نقل كرده است ، كه برخى از احاديث وى
را، از امام رضا (عليه السلام ) و امام جواد (عليه السلام ) و امام هادى (عليه
السلام )، در فصلهاى جداگانه اى در همين كتاب ، مورد مطالعه قرار خواهيم داد.
بنابرين ، مطلبى كه در زندگى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) بسيار درخور اهميت مى
باشد، اينست كه خداوند، اين توفيق بزرگ را نصيب او كرده كه هم عصر با چهار امام
معصوم باشد، با ياران امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) معاشرت و ارتباط داشته ،
مطالب و معارف دين را با واسطه از امام هشتم كسب كند، و بتواند بحضور امام جواد
(عليه السلام ) و امام هادى (عليه السلام ) برسد و اخبار و احاديث و معارف اسلام را
از خاندان وحى فرا بگيرد، و در پخش و نشر فرهنگ ناب اهل بيت (عليه السلام ) براى
آگاهى و سازندگى پيروان خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نقش فعال داشته
باشد، چنانكه پس از اين ، خدمات علمى و تربيتى او را بيشتر مطالعه خواهيم كرد.
كتاب صاحب بن عباد
از جمله كسانيكه براى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) شرح زندگى خلاصه اى
نوشته اند ((صاحب بن عباد)) است .
((ابوالقاسم )) اسمائيل بن عباد،
معروف به ((صاحب )) و
((كافى الكفاه )) از دانشمندان و رجال معروف عصر
ديلميان ، در سال 336 هجرى در طالقان متولد شد، در جوانى در ((رى
)) بخدمت ديوان ((ابوالفضل بن عميد))
در آمد(10)،
و چون مرد كاردان و لايق و دانشمندى بود، به وزارت ((مويد
الدوله ديلمى )) رسيد، و در سال 358 هجرى در
((رى )) وفات كرد(11).
و جسد او را به اصفهان منتقل كردند، و در محله ((طوقچى
)) در خانه خود او را بخاك سپردند.
((صاحب )) در زمينه تاريخ و حديث و
شعر و بسيارى از علوم ادبى و انسانى ، آنچه موجود است و آنچه مفقود و نابود گرديده
، جمعا 29 جلد كتاب و رساله تاءليف كرده است . يكى از رساله ها و نوشته هاى وى ،
كتاب كوچكى است ، كه در شرح حال حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) حدود 1048 سال قبل
از اين آنرا نوشته است .
نسخه خطى اين كتاب كوچك چهار صفحه اى را يكى از افراد ((آل
بويه )) به خط خود نوشته ، و اين رساله را محدث بزرگوار و
مشهور ((حاج ميرزا حسين نورى )) كه 78
سال پيش از اين وفات يافته ، در سال 1319 يعنى 89 سال قبل از اين آنرا در خاتمه
كتاب كم نظير ((مستدرك الوسائل )) كه
در قطع رحلى چاپ شده و 2126 صفحه دارد، آنرا آورده است .
اينجانب نيز در عين حالى كه قسمتهائى از مطالب ((صاحب بن
عباد)) را در بخشهاى ديگر اين كتاب آورده است ، اكنون بپاس
تقدير از زحمات آن بزرگواران ، كه اين سند تاريخى را حفظ كرده اند، ترجمه همه آن
رساله را به منظور آشنائى بيشتر خوانندگان گرامى ، با شرح حال حضرت عبدالعظيم (عليه
السلام ) در اينجا ميآورد:
شرح حال حضرت عبدالعظيم (عليه السلام
)
((محدث نورى )) روايت مى كند،
صاحب بن عباد، در جواب شخصى كه از حسب و نسب حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) جويا
شده بود، فرموده است :
از دودمان عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) كه در مزار درختدار مدفون است ، از من سؤ
ال كردى ، و درخواست نمودى ترا از عقائد و علم و پرهيزگارى او مطلع كنم ، منهم
بتوفيق الهى بطور خلاصه در باره آن بزرگوار مطالبى را ياد آور ميشوم :
وى ، ابوالقاسم عبدالعظيم فرزند عبدالله فرزند على ، فرزند حسن ، فرزند زيد، فرزند
حسن بن على بن ابيطالب است ، او داراى تقوى و پرهيزگارى و صاحب دين صحيح و عبادت
كاملى بود، و در امانتدارى و صداقت و درستكارى شهرت داشت .
عبدالعظيم ، در مسائل دين آشنا و آگاه ، و بمعارف مذهب و احكام قرآن شناخت و معرفت
زيادى داشت و حقايق اسلام را خوب درك مى كرد، و نيز به توحيد و عدل پروردگار كه از
شرائط اعتقادى هر مسلمانى است اعتقاد محكمى داشت .
حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) اخبار و احاديث فراوانى نقل كرده ، از امام جواد و
امام هادى (عليه السلام ) روايت حديث نموده ، و آن دو امام بزرگوار براى او نامه ها
و پيامهائى داده اند، وى از گروهى از اصحاب موسى بن جعفر و امام رضا (عليه السلام )
نيز احاديثى نقل كرده است ، عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) دارى كتابها و تاءليفاتى
نيز بوده كه يكى از آنها كتاب ((روز و شب ))
است ، و افراد بزرگ و دانشمندى مانند: احمد بن ابى عبدالله برقى ، و احمد بن محمد
بن خالد، و ابوتراب رويانى از او، حديث نقل مى كرده اند.
عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) از حكومت زمان خود، وحشتناك شده ، و مورد ترس و
تهديد بود، و به همين دليل ، وطن خود را ترك كرد، به طور ناشناس از اين شهر بآن شهر
ميگريخت ، تا اينكه وارد ((شهر رى ))
شد، و در محله ((ساربانان )) در خانه
يكى از شيعيان در ((كوى بردگان ))
ساكن گرديد، و بعبادت پروردگار مشغول شد.
وى ، روزها را در ((سرداب )) خانه بسر
ميبرد و روزه ميگرفت ، و شبها را بنماز و مناجات ميگذرانيد، و گاهى هم به صورت
ناشناس از خانه بيرون مى آمد و قبرى را كه اكنون مقابل قبر اوست زيارت مى كرد، و
ميان خانه اى كه وى در آن زندگى مى كرد، تا آن قبر راهى باز شده بود. عبدالعظيم
(عليه السلام ) درباره صاحب آن قبر مى گفت : اين قبر يكى از فرزندان موسى بن جعفر
(عليه السلام ) است .
پس از اين مرحله ، طولى نكشيد كه خبر آمدن عبدالعظيم بآنشهر، بگوش يكى پس از
ديگرى از شيعيان رسيد، و دوستداران و علاقمندان به اهل بيت (عليه السلام ) از وضع
او مطلع شده و بيشتر با او آشنا شدند و ارتباط و رفت و آمد برقرار كردند، و طبيعى
است كه از علم و دانش او بهره مند مى شدند.
در همان روزها بود كه يكى از شيعيان خوابى ديد، در عالم خواب رسول خدا به او اطلاع
داده بود كه ، بزودى مردى از خانواده من ، در ((مرحله
ساربانان )) از دنيا خواهد رفت ! و در باغ ((عبدالجبار))
نزديك درخت سيبى به خاك سپرده خواهد شد!
آن مرد وقتى از خواب بيدار شد، براى خريدارى آن باغ راهى خانه صاحب باغ شد، و جريان
خواب خود و مطلب رسول خدا را با وى در ميان گذاشت ، و منظور خود را از خريدارى باغ
بيان كرد، صاحب باغ نيز اظهار داشت ، اتفاقا من هم چنين خوابى ديده ام ، و اكنون
خود تصميم دارم باغ را براى افراد شريف و نيز براى شيعيان وقف كنم ، تا آنان اموات
خود را در زمين آن دفن كنند.
سرانجام پس از آن خوابها، و وقف زمين باغ ، حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) از دنيا
رفت ، و در جاى آن باغ كه اكنون بقعه و بارگاه وى قرار دارد، به خاك سپرده شد(12).
وقتى حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) را براى غسل برهنه مى كردند، در جيب او ورقه اى
كشف شد، كه روى آن نوشته بود: من ، ابوالقاسم فرزند عبدالله ، فرزند على ، فرزند
حسن ، فرزند زيد، فرزند حسن بن على بن ابيطالب هستم
(13).
مرحوم ((ملا باقر مازندرانى )) مى
نويسد: با توجه به اينكه حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) متوارى و تحت تعقيب دشمن
بوده ، و نيز مخفيانه از دنيا رفته است ، احتمال داده مى شود، دشمنان جاسوس ، او را
مخفيانه شهيد كرده باشند(14).
مرحوم ((صاحب بن عباد)) پس از بيان
اين مرحله ، داستان مردى از شهر ((رى ))
را كه در ((سامرا)) به حضور امام هادى
(عليه السلام ) رسيده ، و براى او موضوع فضيلت و زيارت حضرت عبدالعظيم (عليه السلام
) مطرح شده ، و سپس سرگذشت ((ابو حماد رازى
)) و ملاقات وى را با حضرت هادى (عليه السلام ) در ((سامرا))
و معرفى عبدالعظيم به عنوان نماينده آن حضرت ، براى هدايت و آموزش احكام دين مطرح
كرده ، ونيز بعضى از رواياتى را كه از عبدالعظيم حسنى (عليه السلام ) نقل شده ،
آورده است ، كه چون آن روايات در جاهاى ديگر همين كتاب آمده ، احتياجى به مطرح كردن
آن در اينجا احساس نمى شود.
اين بود آنچه را توانستيم در مورد ولادت ، زندگى ، وفات و خصوصيات حضرت عبدالعظيم
حسنى (عليه السلام ) از لابلاى كتابها و متون تاريخى بدست آوريم . به منظور اينكه
مقام و موقعيت آن بزرگوار براى شيعيان و علاقه مندان به خاندان اهل بيت (عليه
السلام ) روشنتر گردد، و زائرين و ارادتمندان نيز زيارت خود را با معرفت بيشتر
انجام داده و درك فيض و فضيلت آستان آن جليل القدر را، با كوشش وسيع ترى پيگيرى
كنند.
فصل دوم : علت عظمت ، و شخصيت حضرت عبدالعظيم (عليه السلام )
اگر چه از مطالعه فصل اول ، علت عظمت مقام و راز شخصيت حضرت عبدالعظيم (عليه
السلام ) تا حد زيادى روشن گرديد، اما به دليل اهميت اين معنى ، و اينكه لازم است
اين شخصيت بزرگ اسلامى را بهتر بشناسيم ، و از شيوه زندگى او درس ديندارى و فداكارى
بياموزيم ، لازم به نظر مى رسد، علتهاى عظمت و سر مقام بلند او را بيشتر مورد
مطالعه قرار دهيم .
آرى ، از مطالعه مجموعه متون و آثارى كه از حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) و درباره
او در دست داريم ، مى توان علتهاى عظمت و فضيلت او را، اين جهات دانست :
1 - ذريه اهل بيت پيغمبر (صلى الله
عليه و آله و سلم )
يك جهت مقام بلند، و عظمت درخشان حضرت عبدالعظيم (عليه السلام ) را مى توان
اين معنى دانست كه ، آن بزرگوار سلاله خاندان پيغمبر بوده ، و با چهار واسطه ، نسب
او به سبط اكبر، امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مى رسد.
اين ريشه خانوادگى ، غير از اينكه زمينه رشد و تكامل انسانى او ارزش خاصى مى
باشد.
2 - خلوص و صداقت
خلوص و صداقت در گفتار و عمل ، از ويژگيهاى مهمى هستند، كه مى توانند، كليه
اعمال و رفتار هر كسى را رنگ و بو و خاصيت مثبتى ببخشند، و حضرت عبدالعظيم (عليه
السلام ) با وجود اينكه داراى قدرت علمى و نفوذ زيادى بوده ، و در آن زمان بسيارى
از سادات فرزند امام حسن در برابر حكام جور قيام كردند، عده اى هم در جنگ كشته
شدند، تعداد زيادى هم بزندان افتادند(15)،
او حاضر نشد حريم اطاعت امامان معصوم عصر خود را ناديده بگيرد، و قيام و حركت
خودسرانه اى انجام دهد، كه موجب ناخورسندى امامان را فراهم آورد و بهمين دليل مشى و
شيوه صحيح زندگى او، مورد تائيد و تثبيت آنان و از جمله امام هادى ، در موضوع عرضه
دين ، و قبول آن از سوى آن بزرگوار، واقع شده است .
بنابراين كسى كه عقيده و گفتار و عمل او مورد تائيد امام معصوم باشد، به مقام بلندى
از قله رفيع ايمان و ديندارى دست يافته است .
3 - روايت ، احاديث و اخبار
اضافه بر اينكه عمر پر بركت آن حضرت ، آنقدر پر بار بود كه ، توانست زمان
چهار امام معصوم را درك كند و اين خود فضيلتى است ، وى اخبار زيادى ، از امام هشتم
روايت كرده و نيز از صحابه و ياران امام جواد و امام هادى بوده ، و از اين دو
بزرگوار اخبار و احاديث فراوانى روايت نموده ، و با پخش و نشر فرهنگ ناب شيعه ،
توانسته است رسالت ارشاد و تبليغ اسلامى خود را، به نحو شايسته اى انجام دهد.
بارى ، بيان حديث ، و انتقال اخبار و احاديث اهل بيت (عليه السلام )، براى روشنگرى
و هدايت معنوى جامعه ، از طرفى يك رسالت اسلامى هر فرد مسلمانى است ، و از طرف ديگر
معيار قدرت و عظمت و امتياز كسى كه بتواند چنين مسئوليتى را ادا نمايد، مى باشد.
امام صادق (عليه السلام ) فرموده است :
اعرفوا منازل
شيعتنا عندنا على حسب روايتهم و فهمهم عنا(16)
موقعيت و مقام شيعيان ما را از نظر ما، به اندازه اى كه از ما حديث نقل مى كنند، و
معارف ما را درك مى نمايند بشناسيد، و آن را ملاك شخصيت و عظمت آنان قرار دهيد.
امام باقر (عليه السلام ) به فرزند خود امام صادق (عليه السلام ) سفارش مى كرد:
يا بنى آعرف
منازل شيعه على (عليه السلام ) على قدر روايتهم و معرفتهم
(17)
فرزندم ! ملاك و معيار عظمت شيعيان على (عليه السلام ) را از اين راه بدست آور، و
ببين آنان چقدر روايت نقل مى كنند، و معرفت و شناخت آنان نسبت به مقام امام چگونه
است ؟!