فاطمه سلام الله عليها، دختر امام حسين عليه السلام

احمد صادقى اردستانى

- ۱۰ -


منصور و مزدوران وى و از جمله ((ربيع حاجب )) حركت كردند، منصور در محملى نشسته بود و فرزندان حسن (عليه السلام ) را با شكم گرسنه و لب تشنه در حالى كه بر شترهاى بى جهاز و با غل و زنجير بسته بودند، به سوى كوفه حركت مى دادند.
وقتى ((عبدالله بن حسن (عليه السلام ))) مشاهده كرد، منصور خود در محمل زرنگار نشسته و فرزندان و نواده هاى امام حسن (عليه السلام ) را در آن بيابان سوزان ، با آن وضع دل خراش حركت مى دهند، خطاب به او فرياد زد: اى ابو جعفر! ما با اسيران شما در روز ((جنگ بدر)) چنين كرديم ؟ منظور او داستان اسارت ((عباس )) جد منصور و عموى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بود، كه وقتى به اسارت ارتش اسلام در آمد، و او را به زنجير كشيدند، پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) سخت ناراحت شد و حتى خواب هم به چشم او نمى آمد، تا آن كه دستور داد، زنجير را از دست و پاى ((عباس )) باز كردند.(368)
((ابوالفرج اصفهانى )) نوشته است : منصور براى اذيت بيشتر به ((عبدالله بن حسن )) دستور داد: شترى را كه ((محمد ديباج )) مجروح را بر آن سوار كرده بودند، از جلوى عبدالله حركت دهند، اما وقتى چشم عبدالله كهنسال به بدن مجروح و خون آلود ((محمد)) افتاد چنان ضجه زد، كه كسى تا آن روز عبدالله را آنقدر ناراحت و بى تاب مشاهده نكرده بود.(369)
زندان مخوف
بالاخره ، محمد ديباج فرزند فاطمه دختر سيدالشهدا (عليه السلام ) و ساير افراد جوان و كهنسال ((بنى حسن )) را به كوفه رساندند، و در زندانى كه براى حبس نمودن ((بنى هاشم )) تشكيل داده بودند، و در كنار ((نهر فرات )) و ((پل كوفه )) قرار داشت زندانى نمودند.
از وضع دردناك اين زندان ، تاريخ داستانهاى غمبارى را بازگو مى كند: زندان در زير زمين قرار داشت و به قدرى تاريك بود، كه ميان شب و روز را نمى شد تشخيص داد.(370) براى آن محل تقاضاى حاجت ترتيب نداده بودند، بدن هاى زندانيان در اثر رطوبت و هواى آلوده متورم و رنجور شده بود، آنان به درستى نمى توانستند وقت نماز خواندن را تشخيص دهند، بدين جهت نواده هاى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) در هر شبانه روز، حفظ يك ختم قرآن را انجام مى دادند، و هر ختم قرآن را به پنج قسمت تقسيم نموده ، و پس از پايان هر قسمت ، آن را وقت نماز محسوب مى داشتند و به انجام آن و فريضه اقدام مى نمودند و روزگار سختى و تلخى را پشت سر مى گذاشتند.(371)
يوسف بن قزااوغلى بغدادى ، متوفاى 654 هجرى در دمشق (372) و معروف به ((سبط بن جوزى )) مى نويسد: بيست نفر از فرزندان امام حسن (عليه السلام ) در آن زندان بسر مى بردند(373) كه به قول ((مسعودى )): ((منصور دوانيقى )) سليمان و عبدالله ، فرزندان داوود بن ((حسن مثنى )) را، با موسى فرزند ((عبدالله محض )) و حسن بن جعفر (يعنى چهار نفر از بيست نفر) را آزاد كرد، و بقيه افراد در همان زندانى كه در ((ساحل فرات )) نزديك ((پل كوفه )) قرار داشت ماندند، سقف زندان بر سر آنان خراب شد، و جان خود را از دست دادند و در همان جا مدفون شدند، و مزار و مقبره آنان تا زمان ما، كه سال 332 هجرى مى باشد، مشخص و برقرار است و زيارت گاه مردم مى باشد.(374)
و سخن حضرت حسين (عليه السلام ) كه درباره فاطمه دختر خود پيش ‍ بينى كرده بود، و فاطمه آن را از پدر خود و ديگران روايت نموده بود، به وقوع پيوست .
فاطمه روايت كرده است : پدرم حسين بن على (عليه السلام ) فرموده : هفت نفر از فرزندان تو، در كنار نهر فرات مدفون مى گردند، كه (جز امامان معصوم (عليه السلام )) از اولين و آخرين ، كسى به مقام آنان نمى رسد.(375)
اما درباره ((محمد ديباج )) گويا همان روزهايى كه ((بنى حسن )) در زندان كوفه بسر مى بردند، منصور دستور داد او را از زندان بيرون آوردند، و تازيانه بزنند، آن گاه دستور داد سر او را از تن جدا كنند و ماموران ، سر بريده ((محمد ديباج )) را به منطقه خراسان ، كه ((محمد بن عبدالله محض )) طرفداران زيادى داشت ببرند و سوگند ياد كنند: اين سر بريده ((محمد بن عبدالله )) فرزند فاطمه دختر حسين (عليه السلام ) است (376) تا مردم مايوس شوند و از خروج و قيام عليه حكومت صرف نظر نمايند.(377)
بدين ترتيب فاطمه دختر حضرت حسين بن على (عليه السلام )، كه روزگارى در نهضت كربلا حضور يافته بود، زمانى با از دست دادن عزيزان خويش در كربلا به سوك مبتلا شده بود، ساليانى را هم با درد اسارت و آوارگى و زندانى شدن و شهادت فرزندان و نواده ها و همچنين همسر دوم خود گذرانده بود، داغ شهادت فرزند ديگر يعنى ((محمد ديباج )) را نيز به جان خريد، و همچنان مقاوم و صبورانه ، روزگار مى گذرانيد.
وفات و آرامگاه
فاطمه دختر سيدالشهدا (عليه السلام ) هم غم ها و دردها را تحمل مى كرد، و هم خانه اش در مدينه محل مراجعه زنان و مردانى بود، كه براى دريافت فضايل اخلاقى و آموختن احكام دين بدانجا مى آمدند و با معرفت و آگاهى باز مى گشتند.
آن طور هم كه عموم مورخان نوشته اند، فاطمه در واپسين سال هاى آخر عمر، از مدينه با بعضى از فرزندان خود به مصر هجرت كرده ، و در آنجا به زندگى خود ادامه مى داده است ، ولى علت اين هجرت چه چيزى بوده است ؟ نمى دانيم ! و شايد هم دست تقدير الهى ، براى حفظ خون و پيام امامت و شهيدان كربلا، اين يادگار و پيام آور كربلا را به آن سامان كشانده ، تا پرچم حق در آنجا نيز همچنان برافراشته بماند.
محدث قمى ، نوشته است : فاطمه دختر حسين (عليه السلام ) به سال 117 هجرى در مدينه چشم از جهان فرو بست .(378) اما عموم مورخين وفات فاطمه (سلام الله عليها) را به سال 110 هجرى و در ((مصر)) دانسته اند(379) با اين حساب كه تا كنون سن فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) را در عاشوراى سال 61 هجرى حدود بيست سال تخمين زديم ، وى در سال 41 هجرى در مدينه چشم به جهان گشوده ، و به سال 110 هجرى قمرى كه خواهرش ((آمنه )) معروف به ((سكينه )) در مدينه چشم از جهان فرو بست .(380) فاطمه هم به بستر خاك مصر آرميده و حدود هفتاد سال داشته است .
به هر حال ، مورخين آرامگاه فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) را در محل ((درب احمر)) در كوچه اى كه اكنون ((كوچه فاطمه نبوى (صلى الله عليه و آله و سلم ((- نام دارد، و در آنجا مقام و مسجد شكوهمندى هم تاسيس گرديده مى دانند.(381)
ابن بطوطه ابو عبدالله ، محمد بن محمد بن عبدالله طنجى ، جهانگرد معروف متولد 703 در طنجه و متوفاى سال 779 هجرى در ((مراكش )) در سفرنامه خويش به نام تحفه النظار فى غرائب الامصار،(382) در مورد مسافرت خود به ((مصر)) و درباره آرامگاه فاطمه سيدالشهدا (عليه السلام ) مى نويسد: نزديك آن مسجد بزرگ ، اتاقى هست كه قبر فاطمه دختر حسين بن على (عليه السلام ) در آن قرار دارد و در قسمت بالا و پايين قبر، دو قطعه سنگ مرمر نصب شده ، كه با خط بسيار زيبايى روى يكى از آن ها نوشته شده است :
بسم الله الرحمن الرحيم ، عزت و بقا از آن خداست ، او زنده مى كند و مى ميراند، و مرگ را براى همه موجودات مقرر داشته است ، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم بايد براى همه شما سرمشق زندگى باشد، اين هم قبر ام سلمه ، فاطمه دختر حسين (عليه السلام ) است .
روى سنگ مرمر ديگرى هم نوشته شده : به خط ((محمد بن سهل )) نقاش مصرى ، و در زير آن نوشته هم ، اين سه شعر مكتوب گرديده است : كسى كه يك روز در شكم مادر آرميده بود، اكنون كه من زنده هستم ، او در ميان سنگ ها و ريگ ها قرار گرفته است .
اين قبر فاطمه ، دختر فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است ، و دختر امامانى مى باشد، كه چون ستارگان درخشان بر تارك تاريخ فروغ مى افشانند.
اى قبر كه در دل خود، بخشى از ديندارى و پرهيزگارى ، عفاف و نجابت ، و اصالت و بزرگوارى را پنهان ساخته اى ؟ جاويدان و سر بلند بمانى .(383)
خلاصه ، اين كه مدفن فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) را به ((مصر)) بدانيم و مثل دكتر محمد هادى امينى ، اجماع نظر مورخان را هم براى اين مطلب مطرح كنيم (384) ادعاى صد درصد درستى نمى باشد، زيرا ((محدث قمى )) وفات فاطمه (سلام الله عليها) را مدينه دانسته (385) و شيخ عبدالرحمن اءجهورى مصرى ، متوفاى 961(386) نيز پس از آن كه موضوع مدفن فاطمه (سلام الله عليها) را از قول ديگران در ((مصر)) نقل مى كند، آن را غير صحيح مى داند و مى گويد: ممكن است آرامگاهى كه در ((مصر)) وجود دارد، به جاى ((معبد)) و محل عبادت فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) ساخته شده ، يا آن جا آرامگاه فاطمه ديگرى از فاطمه هاى خاندان نبوت باشد.(387)
شيخ مومن بن حسن مومن شبلنجى مصرى متولد 1250 هجرى ، پس از آنكه نظريه ((اجهورى )) را مبنى بر اينكه ، آرامگاه در مصر ممكن است متعلق به فاطمه ديگرى از خاندان نبوت باشد تاييد مى كند، مى نويسد: آن آرامگاه متعلق به سيده صفيه دختر اسماعيل بن محمد بن اسماعيل بن قاسم بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن حسن مثنى بن حسن بن على بن ابى طالب (عليه السلام ) است كه ، شب 5 شنبه 9 محرم سال 383 هجرى ، زندگى را بدرود گفته ، و در آن جا مدفون گرديده است ، و اين مطلب به خط بعضى از فضلاى بزرگ ، در كتاب الانساب شيخ منصور بن عبدالحق اءهريتى فيومى هم آمده است .(388)
بنابراين آرامگاه منسوب به فاطمه بنت الحسين (عليه السلام ) در ((مصر)) متعلق به ((صفيه دختر اسماعيل )) است ، كه با هفت واسطه به امام حسن مجتبى (عليه السلام ) مى رسد، و احترام و تكريم او هم لازم مى باشد، و مدفن فاطمه دختر امام حسين (عليه السلام ) در ((مدينه )) را آنطور كه محدث قمى و شبلنجى اعتراف كرده اند، و نيز دليل و شاهدى هم مبنى بر هجرت فاطمه (سلام الله عليها) از ((مدينه )) و وفات وى در ((مصر)) نمى يابيم ، بهتر مى توان پذيرفت و آن را مورد تاييد قرار داد، و قهرا آرامگاه فاطمه (سلام الله عليها) مانند عموم بنى هاشم ، در قبرستان ((بقيع )) قرار داشته ، كه به خاطر تخريب ساير مقابر، از سوى آل سعود، اكنون اثرى از آن به چشم نمى خورد!
در هر حال ، درود و رحمت الهى ، نثار فاطمه بنت الحسين (عليه السلام )، و همه فاطمه هايى كه حيات و ممات آنان در راه احياى حق و معارف اهل بيت (عليهم السلام ) صورت گرفته است .