الگوى زعامت
(زندگينامه سيدالفقهاء والمجتهدين آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي)

محمد لك على آبادى

- ۱ -


نام كتاب : الگوى زعامت (زندگينامه سيدالفقهاء و المجتهدين آيت الله العظمي حاج آقا حسين بروجردي)
نام مولف : محمد لك على آبادى
OOO
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحيم
قال النبى صلى الله عليه و آله : ان مثل العلماء فى الارض كمثل النجوم فى السماء
روزى در خدمت يكى از دوستداران نسل جوان و كارشناس در علوم تربيتى بودم كه در رابطه با معرفى يك الگوى صحيح و مناسب براى تربيت سخن به ميان آمد كه در ضمن صحبتها و بيان اهميت نقش الگو و الگوى پذيرى نسل جوان ، اين دوست عزيز به عنوان گلايه فرمودند:
شما حوزويان كه يكى از اركان مهم در امر تربيت مى باشيد آنچنان كه بايد به وظيفه خود عمل ننموده اند و الگويى اسلامى براى نسل جوان و مربيان تربيتى معرفى نكرده ايد!
چون در آن موقع حضور ذهن نداشتم ، جواب محكمى نتوانستم ارائه دهم ، ولى بعد از تحقيقات بسيار در اين مورد متوجه شدم كه اين ايراد و اشكال از بى اطلاعى ايشان بوده ، چرا كه اساتيد فن در اين زمينه تلاشهاى فراوانى نموده اند و كتابهاى ارزشمندى را ارائه داده اند كه قابل تقدير و تشكر است .
در هر حال چون تذكر ايشان صادقانه و دلسوزانه بود انگيزه معرفى شخصيتها و بزرگان دين و تربيت يافتگان در مكتب اسلام را در من ايجاد نمود و چون سابقا ارادت قلبى از حيث علمى و عملى به استاد علامه ، شهيد بزرگوار، آيت الله مرتضى مطهرى رحمه الله داشتم و كتابهاى ايشان را مطالعه مى نمودم ، وقتى به كتاب ارزشمند ((تكامل اجتماعى انسان ))از مجموعه آثار اين فيلسوف و متفكر شهيد رسيدم به مباحثى در ارتباط با آيت الله العظمى بروجردى كه به صورت ضميمه با عنوان مزايا و خدمات مرحوم آيت الله بروجردى مطرح فرموده بود برخورد و متوجه شخصيت يگانه آيت الله العظمى بروجردى در حوزه هاى علميه شدم ، زيرا استاد در آنجا اشاره به خدمات علمى ايشان نسبت به حوزه هاى علميه دارند و از طرفى چون شخصيت آيت الله العظمى بروجردى از ابعاد مختلف علمى ، اخلاقى ، سياسى و اجتماعى قابل بيان و تحقيق و بررسى بود با مشورت و پيگيرى فراوان توفيق دستيابى به منابعى در ارتباط با معرفى اين مرد خستگى ناپذير و فقيه عظيم القدر پيدا كردم كه در اين كتاب در اختيار عموم علاقه مندان قرار گرفته است .
همانطور كه گفته شد چون كتابها و منابع بسيارى در اين خصوص مورد بررسى قرار گرفت ، مشخص شد: محققين و نويسندگان و عزيزانى كه در اين وادى ، قدمهاى عظيمى برداشته اند به صورت مكرر از ايشان سخن به ميان آورده اند و گاه به صورت كتابى مستقل نگاشته ، و در اختيار تشنگان معارف اسلامى قرار داده اند.
ولى چون مطالب ارزنده و مهم ديگرى كه قابل طرح و بيان بود وجود داشت ، اينجانب برآن شدم كه با توجه به نكات زير مطالب را در قالب نقل قول و مستند به صورت كتابى مستقل با عنوان (الگوى زعامت : زندگينامه آيت الله العظمى بروجردى از زبان آيات عظام و علماء اعلام و فضلاء)در معرفى اين استاد فقيهان و مراجع معاصر تنظيم نمايم .
مجموعه عواملى كه باعث تنظيم مطالب به صورت كتاب حاضر شده و نكاتى كه مورد توجه قرار گرفته و در اين كتاب لحاظ شده است ، عبارت است از:
1-پر جاذبه بودن و تاثير فراوان بيان خاطره و شنيدن مطالب به صورت نقل قول از گوينده .
2-بعضى از مطالب اگر چه چاپ و منتشر شده اند، چون از مجلات و نشريات مى باشند، در نتيجه هميشه در اختيار عموم قرار نمى گيرد و تنها در ايام خاصى كه آن مجله يا روزنامه و نشريات به چاپ مى رسد مورد استفاده قرار مى گيرد.
3-بعضى از مطالب و خاطرات را شاگردان و نزديكان ايشان بدون واسطه و به صورت شفاهى براى مولف نقل فرموده اند.
4-اگر چه افراد متعدد و قابل اعتمادى بودند كه خاطرات زيبا و شنيدنى از حضرت آيت الله العظمى بروجردى داشتند، ولى به لحاظ استناد مطالب تنها از عزيزانى كه در زمره علماء مى باشند، نقل قول شده است .
5-به خاطر اختصار، خاطرات تكرارى را اگر چه اشخاص مختلف هم بيان فرموده اند، حذف شده است .
6-به علت محفوظ ماندن قالب خاطره ،از ويرايش مطالب خودارى شده است .
7-بعضى از خاطرات اگر چه با واسطه به گوينده رسيده باشد، به لحاظ محكوم بودن سند،نام ناقل اصلى دقيقا ثبت شده است .
در اين جا فرصت را غنيمت شمرده و از تمامى مراجع ، علماء و اساتيد بزرگواى كه اينجانب را مورد عنايت خاصه خويش قرار داده اند و مطالب ارزنده خود را به بنده حقير ارايه فرمودند، تشكر و قدردانى مى نمايم .
 

حوزه علميمه قم
محمد لك على آبادى
21/3/1376
 

بخش اول : قبل از مرجعيت
فصل اول :اجداد، تولد و دوران تحصيل
OOO
اجداد و نسب آيت الله بروجردى قدس سره
هيت تحريريه :(1)
آيت الله بروجردى از سادات طباطبائى بروجردى است و با سى واسطه به دومين پيشواى شيعيان حضرت حسن بن على عليه السلام مى رسد. جد ششم آن مرحوم ،فقيه و حكيم عاليقدر سيد محمد بروجردى است كه خود از بزرگان و دانشمندان قرن يازدهم هجرى به شمار مى رود.
سيد محمد بروجردى داماد ابوطالب پسر ابوالمعالى كبير، تنها داماد و فقيه مشهور ملاصالح مازندرانى است كه او نيز داماد علامه بزرگوار ملامحمدتقى مجلسى مى باشد.
همسر مير ابوطالب نيز دختر ملاعبدالله پسر مجلسى اول و برادر علامه مجلسى دوم مولف كتاب بحارالانوار است ،به همين جهت خاندان آيت الله بروجردى از دو سو،نواده دخترى مجلسى اول مى باشد و لذا رجال و دانشمندان اين دودمان از مجلسى اول تعبير به جد و از مجلسى دوم مولف بحارالانوار تعبير به خال ((دائى ))مى كنند.
سيد محمد بروجردى يك پسر و يك دختر داشته است ، دختر وى همسر استاد كل ، وحيد بهبهانى فقيه نامى بوده و پسرش موسوم به سيد مرتضى كه دانشمندى بلند پايه به شمار مى آمده ،داراى دو پسر فقيه مبرز بوده است .
نخستين آنها سيد محمد مهدى بروجردى و اين همان علامه بحرالعلوم است كه از اعاظم مجتهدين شيعه و نوابغ كم نظير اسلام است ، ديگر سيد جواد كه او دانشمندى باوقار و سرشناس بوده است .
آيت الله بروجردى با سه واسطه به اين سيد بزرگوار مى پيوندد. به اين معنى كه آن مرحوم سيد على فرزند سيد على و او فرزند سيد احمد و او فرزند سيد على نقى فرزند سيد جواد است . عموى جد آيت الله بروجردى ميرزا محمود بروجردى فرزند ديگر سيد على مذكور،مولف كتاب ((مواهب السينه )) نيز از مفاخر دانشمندان و فقها مى باشد.
به طور خلاصه پدران و نياكان و بستگان پدر و مادرى آيت الله بروجردى اغلب از دانشمندان و فقهاى شيعه و بعضى از آنها از مراجع بزرگ عصر خود بوده اند،از اين رو در حقيقت بايد گفت : آيت الله فقيد زعامت و مرجعيت را به ارث برده بود.
تولد، دوران تحصيل
در اصفهان ، ازدواج ، حركت به سوى نجف
هيت تحريريه :
آيت الله العظمى حاج آقا حسين طباطبائى بروجردى در ماه صفر سال 1292 هجرى قمرى در شهر بروجرد ديده به جهان گشود از همان اول كودكى مهر و علاقه سرشار پدر دانشمندش قرار گرفت و در سايه توجهات و عنايات او رشد نمود.
وقتى هفت ساله شد پدرش او را به مكتب فرستاد تا به تحصيل اشتغال ورزد. نخستين سر مشقى كه معلم به وى داد اين بود: ((هزار و دويست و نود و نه )) و چون از معلم پرسيد،اين سر مشق چيست ؟ معلم گفت : اين امسال است !
در سن هيجده سالگى ((1310))به اصفهان كه در آن روزگار حوزه علمى گرمى داشت رهسپار گرديد. پس از ورود به اصفهان مدت چهار سال با جديت و پشتكار مخصوص به خود، سرگرم تكميل معلومات خود و كسب فيض از محضر استادان بزرگ فن شد.
در سال 1314 كه بيست و دو بهار را پشت سر مى گذاشت ، به دستور پدر به بروجرد احضار شد،او گمان مى كرد پدرش مى خواهد او را براى ادامه تحصيل به نجف اشرف كه بزرگترين حوزه علميه شيعه بود بفرستد، ولى پس از ورود و ديدار پدر و بستگان مشاهده مى كند كه به عكس انتظار او، مقدمات ازدواج و تاهل او را فراهم كرده اند. از اين پيش آمد اندوهگين مى شود و چون پدر علت اندوه تاثر او را مى پرسد مى گويد:
من با خاطر آسوده و جديت بسيار سرگرم كسب دانش بودم ولى اكنون بيم آن دارم كه تاهل ميان من و مقصدم حائل گردد و مرااز تعقيب مقصود و نيل به هدف باز دارد!
پدر به وى مى گويد:فرزند !اين را بدان كه اگر به دستور پدرت رفتار كنى اميد است كه خداوند به تو توفيق دهد تا به ترقيات مهمى نائل شوى .
گفته پدر تاثير بسزائى در وى مى بخشد و او را از هرگونه ترديد بيرون آورده و بالاخره پس از ازدواج و اندكى توقف مجددا به اصفهان برگشته پنج سال ديگر به تحصيل و تدريس علوم و فنون مختلفه اهتمام مى ورزد.
در سال 1318 مجددا پدرش از بروجرد او را مى خواند،ولى اين بار خاطر نشان مى سازد كه قصد دارم تو را به نجف اشرف بفرستم ، دانشمند نابغه جوان هم با اشتياق زايدالوصفى بار سفر بسته ، اصفهان را به قصد بروجرد ترك مى گويد.
آيت الله بروجردى در آن موقع كه بيست و هفت سال داشت ، مجتهد مسلم بوده و همه او را به نبوغ و احاطه در فقه و اصول و حكمت مى ستودند، به طورى كه از افاضل دانشمندان به شمار مى آمد.
18 ساعت براى مطالعه و مباحثه و تدريس
آيت الله حاج سيد حسين موسوى كرمانى :
روزى فرمودند: آقا حسين ، من در اصفهان كه بودم 18 ساعت را يا مطالعه مى كردم ، يا مباحثه و يا تدريس داشتم و 6 ساعت را به خواب و خوراك اختصاص داده بودم و وقت غذا خوردن در دست چپم كتاب بود و با دست راستم لقمه اى از غذا بر مى داشتم و تا اين يك لقمه غذا را مى خوردم دو سطر كتاب را مطالعه مى كردم و تا غذا را مى خوردم دو صفحه كتاب را مطالعه كرده بودم و مى فرمودند:
من در تمام عمرم يك دقيقه را به بطالت صرف نكردم و يك كلمه لغو هم از دهان من در نيامده است .
اساتيد آيت الله بروجردى
آيت الله شيخ حيدر على محقق :
مرحوم آيت الله بروجردى در فلسفه از شاگردان آخوند كاشى بوده است و در مورد مرحوم آخوند كاشى مى گفت : آخوند هم در معقول مجتهد بود و هم در منقول ((و ايشان ))از شاگردان برجسته آخوند خراسانى بود، معروف است كه آخوند خراسانى سر درس به اشكالى توجه نمى كرد ولى وقتى كه آيت الله بروجردى اشكال مى كرد با عنايت كامل به آن گوش مى كرد.
و آقا ميرزا ابوالمعالى فرزند حاجى كلباسى از اساتيد ايشان بوده است ، مرحوم آيت الله برجوردى يك وقتى كه صحبت از ميرزاابوالمعالى شد فرمودند: مجلس آقا ميرزا ابوالمعالى شبيه مجلس پيامبر صل الله عليه و آله بود، روحانيتى داشت كه انسان سير نمى شد.
استاد ديگر ايشان مرحوم آقا سيد محمد درچه اى بوده است ، استادى كه احتمالا اين روش ((سبك توجه به آرا عامه و تطبيق با آرا و نظرات شيعه ))رااز وى گرفته باشد.
احترام استاد به شاگرد
OOO
آيت الله سيد موسى شبيرى زنجانى :
يكى از اساتيد مرحوم آقاى بروجردى كه در اصفهان بودند: آقا ميرزا ابوالمعالى است كه حاج آقا لطف الله صافى از آقاى بروجردى نقل مى كردند كه :
من در درس آقاى ابوالمعالى كه مى رفتم يك اطاق بالائى بود كه پله هاى باريكى داشت ، به حدى كه بيش از يك نفر از آن رد نمى شد، و وقتى من براى درس ، در را مى زدم ، منتظر مى ماندم تا استاد بيايد و وقتى مى آمدند، من مى خواستم ايشان اول بروند چون هم استاد بود و هم پيرمرد، ولى ايشان با اصرار چون من سيد بودم مرا بالا مى فرستادند و بعد خودشان مى آمدند.
علت شركت در درس ، با اين كه مطالب را مى دانست
OOO
آيت الله ستوده :
مرحوم آيت الله بروجردى مى فرمودند،در اصفهان كه درس مى رفتم كه متهمم نكنند به اينكه آقا حسين درس نمى خواند و الا لازم نمى ديدم درس بروم .
علل ابتكارات ايشان در علوم
آيت الله شهيد مرتضى مطهرى :
آقاى بروجردى را اغلب ايراد مى گرفتند كه كم استاد ديده ، و از نظر ما حسنش همين بود كه خيلى استاد نديده بود.
ايشان هم كم استاد نديده ، ده ، دوازده سال استاد درجه اول ديده بود، هفت ، هشت سال نجف و سه ، چهار سال اصفهان استاد ديده بود، ولى نجفيها قبولش نمى كردند، مى گفتند:
اين استاد كم ديده ، مثلا بايد سى سال استاد ديده باشد. و به همين دليل كه كمتر استاد ديده بود، ابتكارش از اغلب آن علماء بيشتر بود، يعنى فكر مى كرد. مسائل ، مسائلى است كه خودش فكر مى كرد، مجال فكر كردن داشت .
آغاز آشنايى با مرحوم آيت الله آخوند خراسانى
OOO ، OOO
آيت الله سيد جواد علوى بروجردى :(2)
ايشان در تمام مدت نه سال اقامت در نجف ، در درس مرحوم آخوند شركت داشته و از جهات مختلف مورد عنايت خاص ايشان بوده است . بنابر نقل خود ايشان ، روزى كه به حوزه درسى مرحوم استاد وارد شدم ، در عداد كم سال ترين و جوان ترين طلاب حوزه بحث ايشان بودم ، مرحوم آخوند كه با مهابت خاصى آن حوزه بزرگ و پر جنجال را اداره مى فرمودند، زياد به اشكالات ايشان توجه نمى كردند و من هم چند روزى حرفى نزدم ، ولى همه اشكالات را كه به نظرم رسيده بود، در كاغذى نوشته ، همراه خود داشتم . اتفاقا روزى در كوچه خدمت مرحوم آخوند رسيدم . معلوم شد به ديدن آقاى تازه واردى مى روند. من هم بعد از سلام و عرض ادب ، در خدمت ايشان روانه خانه آن آقا شديم . مرحوم استاد، در حالى كه از طرف آقاى تازه وارد، مورد استقبال قرار گرفته بود، به خانه وارد و در جاى خود جلوس فرمودند. من هم در رديف چند نفرى كه در كنار اطاق نشسته بودند، در گوشه اى نشستم . تشريفات مجلس به عمل آمد و تعارفات معمول انجام پذيرفت . مجلس را سكوتى فراگرفته بود. من از جاى خود برخواسته و در حالى كه اشكالاتى را، كه قبلا نوشته و حاضر داشتم ، به دست گرفته بودم در جلوى ايشان به زمين نشسته و كاغذ را به دست ايشان دادم . بعد از اين كه نگاه دقيق به صورتم نمود، كاغذ رااز دستم گرفت و با نگاهى سطحى ، شروع به مطالعه اش كرد، ولى هر چه بيشتر سطور نامه را مطالعه مى كرد، با نظر دقيقتر و توجه بيشترى به مطالعه ادامه مى دادند . خيال مى كنم يكى ، دو بار با دقت مطالب نامه را مرور كردند. سكوت سنگينى فضاى اطاق را فرا گرفته بود، بعد از مدتى سر از كاغذ برداشته در حالى كه قيافه ملاطفت آميزى به خود گرفته بودند، فرمودند: حرف خوبى است ، فردا در مباحثه به من بدهيد تا جواب بدهم . لذا فرداى آن روز، در مباحثه نامه را به دست ايشان دادم ، ايشان نامه را گرفته و با دقت مطالعه فرمودند و بعد به من فرمودند: اشكال خود را بگوئيد.
من هم ، در ميان قيافه بهت زده حاضرين ، اشكالاتى را كه به نظرم رسيده بود، بيان كردم و مرحوم آقاى آخوند هم ، كاملا متوجه بيانات من بودند، بعد از اين كه تمام شد فرمودند:
من اشكالات شما را تقرير مى كنم تا آقايان خوب توجه كنند، چون اشكال مفيدى است . و آن وقت ، بعد از تقريرات شروع به جواب دادن كردند.
فصل دوم :بازگشت به ايران و سكونت در بروجرد
علت ورود آيت الله بروجردى به ايران
OOO
آيت الله موسوى اردبيلى :
اساسا آمدن ايشان به ايران در جريان مشروطيت ، روى ضديت با دستگاه بود. آيت الله بروجردى ،حامل نامه آخوند خراسانى ، جهت براندازى نظام فاسد شاهنشاهى بود. در مجموع آيت الله بروجردى از اوضاع دنيا باخبر بود، مى دانست در دنيا چه مى گذرد.
علاوه بر اين ، روشن بينى و خدمات اجتماعى ايشان ، يك ذخيره خداوندى بود براى آن روز حوزه هاى علميه و جامعه اسلامى .
برخورد رضاخان با آيت الله بروجردى
OOO
آيت الله خزعلى :
با آن همه نفسيات ((سجاياى اخلاقى ))بالا، هيچ پايبند به مقام نبود، در ديدارى كه رضاخان با ايشان داشت رضاخان شيفته اش ‍ مى شود به مباشرش مى گويد:
من تا به حال گفته بودم اگر كسى حاجتى داشت از راه حاج شيخ عبدالكريم بيايد، ولى امروز مى گويم اگر كسى كارى داشت از راه آيت الله بروجردى بيايد.
آيت الله بروجردى نگاهى مى كند و مى فرمايد: اگر من هم كار داشتم از طريق آيت الله حائرى يزدى خواهم آمد.
آنجا رضاخان مى گويد: آن مرد عاقل ، اين مرد كامل است .
تدريس در بروجرد
OOO
آيت الله شيخ جعفر صبورى قمى :
در بروجرد چند ماهى از محضر آيت الله بروجردى استفاده كردم . البته به بروجرد براى ماندن نرفته بودم ، بلكه حامل نامه اى بودم از آيت الله صدر براى آيت الله بروجردى ، كه در آن زمان ، در بروجرد ساكن بود.
آن وقت كه من به بروجرد رفتم ، ايشان در مدرسه نوربخش آن شهر، مكاسب محرمه تدريس مى كرد.
روزى كه من در جلسه درس ايشان شركت كردم ، سخن درباره آيه شريفه ذيل بود:
يا ايها الذين امنو اذا تداينتم بدين الى اجل مسمى فاكتبوه (3)
مجذوب شدم ، از اين رو چند ماهى در همان مدسه ماندم و در درس ايشان حاضر شدم كه درس بسيار خوب و قابل استفاده اى بود.
مراسم احياء شب قدر
حجه الاسلام و المسلمين سيد محمد صادق طباطبائى :(4)
دائيم آقاى عباس معتمدى نقل مى كردند كه : در رمضان سال 1318 ه . ش در بروجرد طبق روال معمول و هميشگى كه حضرت آيت الله بروجردى در ماههاى مبارك رمضان ، خصوصا در شبهاى احياء منب مى رفتند، يكى از شبهاى احياءبود كه مسجد مملو از جمعيت و منتظر ورود آقا بودند كه بعد از مدتى با ذكر صلواتى از طرف مردم ، ديدم كه آقا تشريف آوردند و شخصى بود به نام آقاى سوفى كه در مجالس ، مداحى مى كردند، ايشان شروع به مداحى كردند، به محض ورود آقاى بروجردى اشعارى در مورد علم و علماء خواندند تا اينكه آقا به منبر رسيدند و مردم همه قيام كرده بودند و آيت الله بروجردى روى منبر نشستند و آقاى سوفى داشت مداحى مى كرد تا اينكه به اشعارى در مدح خود آيت الله بروجردى رسيد، كه آقا در اين موقع مانند كسى كه در حال شنيدن مصيبت باشند دست را روى صورت گرفتند و بعد از تمام شدن مداحى برخلاف هميشه كه آقا با خطبه اى شروع به صحبت مى كردند، بدون مقدمه و خطبه فرمودند: مگر من به آقايان چه كرده ام كه از من توهين مى كنيد(همهمه اى بين حضار به وجود آمد و متعجب از اين كه چه كسى به ايشان توهين كرده است !آيا در بين راه كسى آقا را اذيت كرده ؟!)آقا با اشاره دست مردم را ساكت كردند و اضافه فرمودند: مطالبى را آقا(مداح ) به من نسبت دادند كه يا من واجدم يا فاقد، اگر فاقد باشم اتصاف شخص به وصفى كه فاقد است عين اهانت است و اگر احيانا واجد باشم بنده هر كس كه باشد بجز ذوات ائمه معصومين عليه السلام در پيشگاه خداوند مقصر است ، شما كجا ديده ايد كه از شخص مقصر تعريف كنند؟ من بعد شاهد چنين مطلبى نباشم .
جلسه منقلب شد و بدون هيچ مطلب ديگرى همگى ناله و ضجه مى زدند و گريه مى كردند.
نجات فقراء در زمان قحطى
آيت الله سيد جلال الدين علوى بروجردى :
در روزگارى كه شدت نگرانى و قحطى ، طبقات ضعيف مردم را تحت فشار فوق العاده اى قرار داده بود، رسيدگى ايشان به فقراء و محرومين جامعه ، چه در بروجرد و چه در مناطق اطراف آن و عشاير، صفحه اى درخشان از تاريخ روحانيت در اين صفحات است . به قصه اى در اين مورد توجه كنيد:
در يكى از اين روزهاى سخت ، كه آيت الله از مسجد سلطانى و اقامه نماز جماعت مراجعت مى فرمودند، با منظره اى مواجه مى شوند كه بسيار ايشان را متاثر و ناراحت مى سازد: زنى در حالى كه بچه شير خوارى در بغل دارد و دست چند بچه قد و نيم قد را هم به دست گرفته است و يك شى سياهرنگ و بدبوئى را كه به نام نان به مردم مى دادند در دست داشت ، جلوى آقا را گرفته و در حالى كه سرشك از ديده خود و اطفال بى جان و بى رمقش بر روى گونه هايشان سرازير بود با زبان ساده ولى موثر مى گويد:
آقا شما جانشين امام هستى ، اين نان را، اين بچه ها چطور بخورند؟ اگر شما به داد ما نرسى پس ما كجا برويم ؟ من بعد از چند ساعت معطلى ، اين نان را به قيمت گران به دست آورده ام ، ولى بچه هايم نمى توانند آن ها را بخورند . آقا در حالى كه اشك در چشمانش ‍ حلقه زده بود، بعد از دادن مقدار پولى به آن زن ، فرمودند: اميدوارم بتوانم براى عموم فقراء كارى بكنم .
بعد مستقيما به خانه آمدند و در حالى كه بسيار متاثر بودند، همه بزرگان شهر و تجار و متمكنين را به خانه دعوت فرموده و با بيانات دلنشين خود حس رافت و عطوفت آنها را تحريك و مردم را تشويق به كمك كردن به بيچارگان فرموده ، مى فرمايند:
دوست دارم اين كمك ها اساسى باشد.
در نتيجه سرمايه اى فراهم و گندمى خريدارى و نان ارزان قيمت در اختيار فقراء قرار مى گيرد. اضافه بر آن كارگاه بافندگى دستى خوبى هم تاسيس و بيكاران را هم در آنجا به كار مى گمارند و با اين تدابير و توجه ، جمع كثيرى كه در معرض تلف بودند نجات پيدا كرده و زندگانى آنها هم اداره مى شود.
دفاع از حركت انقلابى حاج آقا حسين قمى
OOO
آيت الله سيد محمد باقر سلطانى طباطبائى :
تابستانى بود كه من به بروجرد رفته بودم . روزى ، سه نفر از روحانيون به بروجرد آمده بودند تا آيت الله بروجردى را به تهران ببرند. مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمى در حضرت عبدالعظيم در باغ سراج الملك تقريبا محاصره بودند. ايشان درخواست پنج ماده اى به دولت كرده بودند:
1- آزاد گذاردن زنان در حجاب و رفع ممانعت از حجابدارى .
2-لغو اجبار اتحاد شكل
3-عمل به موقوفات
4-منع فروش مشروبات الكلى
5-؟؟؟
دولت زير بار اين خواسته ها نمى رفت . اين آقايان از قم آمده بودند كه آيت الله بروجردى را براى كمك به آيت الله حاج حسين قمى به تهران ببرند.
آيت الله بروجردى ، با برخى از آقايان بروجردى جلسه اى تشكيل دادند، تا در اين زمينه مشورت كنند. در پايان فرمودند: دو نظر هست :
يكى اينكه خود من راهى تهران شوم و ديگر اينكه تلگراف كنم . بعد فرمود: اگر من به تهران رفتم و كار پيش نرفت ، چه مى شود؟بهتر است پيش از اينكه آخرين شيوه را عمل كنيم ، نخست تلگرافى بزنم و زمينه را بسنجم . ايشان تلگراف زدند و اتفاقا اثر گذاشت . يعنى در هيات دولت گفته بودند كه اگر آيت الله بروجردى به تهران بيايد وضع لرستان به هم خواهد خورد. بهتر است هر چه زودتر موافقت شود، لذا خواسته هاى آيت الله حاج آقا حسين قمى ، موافقت شود، لذا خواسته هاى آيت الله حاج آقا حسين قمى ، موافقت شد و هيات دولت پنج ماده را تصويب كرد.
بخش دوم : علمى
فصل اول : ورود به قم
خوابى عجيب و تعبير زيباى آن
حضرت آيت الله فاضل لنكرانى :
مرحوم والد، به مسجد جمكران خيلى معتقد بودند، فرمودند: من قبل از آمدن آيت الله بروجردى به قم ، خواب ديدم كه در مسجد جمكران هستم ، (آن موقع مسجد جمكران يك حياطى داشت و در وسط آن حياط، يك آب انبارى بود كه سقف آن يك متر مرتفع تر از حياط مسجد بود)روى همين سقف آب انبار منبرى گذاشته اند و شيخ طوسى رحمت الله عليه روى آن نشسته و تمام روى آن سقف و كف حيات ، مملو از طلبه است .
پدرم فرمود: تعبيرم از اين خواب اين بود كه : شخصيتى به قم خواهد آمد و طلاب گرد او جمع خواهند شد و حوزه رونق خواهد گرفت . طولى نكشيد كه آيت الله بروجردى به قم آمدند.
اينكه چرا شيخ طوسى را خواب ديده و آن هم در مسجد جمكران ؟ تعبير آن بعدها مشخص شد، زيرا مرحوم آيت الله بروجردى به شيخ طوسى و آثار او بسيار اهميت مى داد.
وقتى عبارت شيخ را از كتاب خلاف يا مبسوط مى خواند، مثل اينكه روايتى از امام معصوم عليه السلام دارد مى خواند، با احترام و دقت در جزئيات كلمات آن همانند كلمات معصومين عليه السلام .
مسجد جمكران هم شايد كاشف از اين باشد كه : اصل آمدن ايشان به قم و رسيدن به مقام مرجعيت مطلقه ، با عنايت امام زمان عليه السلام بوده است .