فصل هشتم: تكبير پرواز
ملكى در ملكوت آن روز خورشيد با نگاهى ديگر بر پهنه آفرينش نگاه مىكرد.
گلخندههاى آرامشبخش بر وجود انسانها مىروييد. روز شادى بود و نسيم محبت
مىوزيد. صبح باطراوتى ديگر آغاز شده بود و خود را براى جشن آماده مىكرد.
بعضى از مردم به دنبال بركات اين روز، غبار راه از خود شسته، آماده بودند تا
آن را «عيد قربان» واقعى سازند و از «ديدار» حقيقى بهره جويند. گويا اينان
سرزمين پاك وجود خود را بسان «منى» دانستهاند، جايى كه بايد «حيوان هوسها»
را در آن ذبح كرده، به توفيق «لقاء الله» نايل آيند و از عيد واقعى بهرهمند
شوند.
... عالم فرزانه مرحوم حاج آقا حسين فاطمى درباره «عيد واقعى» و «لقاى
حقيقى» در آن روز چنين مىگويد: روز پنجشنبه، عيد قربان (1) بود.
صبح به مسجد جمكران رفته، قبل از ظهر برگشتم. تا وارد شدم، خبر دادند كه حاج
ميرزا جواد آقا جوياى احوال شما شدهاند. چون از كسالت وى اطلاع داشتم بدون هيچ
معطلى و با عجله به خدمتشان رفتم. چون وارد اتاق او شدم، صحنهاى ديدم كه حيرتم
را بسيار كرد. حاج ميرزا جواد آقا به حمام رفته، خضاب بسته و پاك و مطهر در
بستر نشسته بود. بهطور ظاهر منتظر بود تا اذان ظهر بگويند و نماز بخوانند اما
انتظار ايشان بيش از اين مقدار بود; چرا كه در چهره وى لحظهشمارى براى «ديدار»
و انتظار «لقا» به چشممىخورد.
لحظات اوليه ديدار فرا رسيد، در بستر شروع به اذان و اقامه كرد. با گفتن هر
جملهاى، بهجتبيشتر و آرامش افزونترى به سراغش مىآمد. به دنبال آن، دعاى
تكبيرات افتتاحيه را ترنم كرده، دو دست را براى گفتن تكبيرةالاحرام بالا
مىبرد كه گويى درهاى آسمان براى ورود او گشوده شد. لبهايش حركت كرد و دستها
به لرزش افتاد و با آخرين كلام اولين ديدار حاصل شد; «الله اكبر».
مرغ روحش از بدن پاكش به سوى عالم قدس پرواز كرد و همچون گذشته با نماز به
معراج رفت. عارف بزرگ روزگار با معراجى فجر آفرين و شادىبخش پلكان ملكوت را طى
كرد و به بلنداى جاودانگى رسيد; چرا كه آن روز براى او «عيد قربان» بود و
هنگام «ديدار»; ديدارى كه در پى آن هر روز «نوروز» است و هر زمان وقتشادى و
سرور. (2)
درهاى آسمان گشوده شد
مرحوم حجة الاسلام «حاج سيد جعفر شاهرودى» شاگرد بيداردل مرحوم ميرزا جواد
آقا ملكى، مىگويد:
شبى نزديك سحر در بين خواب و بيدارى ديدم كه درهاى آسمان به سوى من گشوده
شده و پردهها و موانع از برابر ديدگانم كنار رفت، بهطورى كه تا زير عرش عظيم
الهى را مىديدم، ناگاه مرحوم استاد حاج ميرزا جواد ملكى را ديدم كه ايستاده و
دستبه قنوت برداشته، مشغول تضرع و مناجات است. همچنان به او مىنگريستم و از
مقام رفيع و جايگاه والايش در تعجب بودم، كه ناگاه صداى كوبيدن در خانه را
شنيدم. به خود آمده، از جا برخاستم و به طرف در خانه رفتم. كنار در يكى از
ملازمان مرحوم استاد را ديدم، او به من گفت: به منزل آقا بيا. گفتم: چه خبر
است؟!
گفت: سرت سلامت، خدا صبرت دهد، آقا از دنيا رفت. (3) ساعاتى پس
از انتشار خبر رحلتحاج ميرزا جواد آقا، بسيارى از شخصيتهاى علمى - مذهبى و
ارادتمندان و شيفتگان وى جمع شدند، آن مرحوم را تشييع كردند وپيكر پاكش را در
نزديكى قبر مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى، صاحب قوانين، در قبرستان «شيخان» دفن
كردند. (4)
ضريح نور ...
اينك دهها سال از ارتحال ملكوتى آن عالم ربانى و عارف وارسته مىگذرد.
سالهايى كه گلبرگ ايام و لحظات بسيارى از سالكان الهى از نور مرقدش نورانى و
از عطر آرامگاهش معطر شده است. هزاران نفر از روح پاك او استمداد «اخلاص» و
«تقوا» كرده، با «صفاى دل» خويش، روشنى قبول از قبر پاكش مىگيرند.
مرقدى مرمرين با ضريحى از نور. آرى، قبرستان شيخان قم ميعادگاه پرستوهاى
عاشق و فرهيختگان رستگار است; آنها كه قبر حاج ميرزا جواد آقا را «گل دسته»اى
معنوى و «گنبد»ى ملكوتى مىدانند.
بسيار مناسب استبا هم نظرى عبرتآموز بر مفاهيم بلند نقش قبر او نموده تا
از ابعاد عظمت روحى و فتوحات چشمگير معنوىاش براى هميشه حياتمان سرمشق گيريم:
كسى كه صاحب علم و تقوا و معدن حلم و سخا بود، از خانه فريب و ظلمت و گمراهى
ضلالتبه سراى سرور و شادمانى و نورانيت و آبادانى منتقل شد، او كه در راه
رسيدن به «موتوا قبل ان تموتوا» تلاش بسيار كرد و در طريق سبقتبه خيرات و سرعت
در نيكىها هميشه در سعى و تلاش بود. چهره چشمگير اوتاد و مردان الهى بود. ..
كسى كه مصداق گفته اميرالمؤمنين علىعليه السلام بود، كه فرمود: اگر اجلهاى
اولياى خدا از طرف پروردگار متعال معلوم نشده بود، روح پاك آنان لحظهاى در
بدنهاشان قرار نمىيافت. او با گفتار خويش بر طرف كننده مشكلات و با نور برهان
گشاينده گرفتارىها بود. كسى كه روزگار، ديگر مانندش را نخواهد آورد; او كه
مايه افتخار علماى بزرگ، سبب شرافت فقهاى سترگ و صاحب فضايل فراوان بود و با
مرگش ضربهاى جبران ناپذير به اسلام وارد شد، راهبر مردم، حجة الاسلام
والمسلمين ومولاى دو عالم حاج ميرزا جواد آقا تبريزى، كه خداوند مقام او را
بلند مرتبه و محل وى را بهشتبرين قرار دهد.
سزاوارست پيرامون تاريخ اين ضربه بزرگ و مصيبت عظيم بگوييم: «رفع العلم و
ذهب الحلم; از جهان جان رفت و از ملت پناه (5) ».مطابق با شب جمعه
يازدهم ماه ذيحجه سال 1343قمرى. (6)
نقش قبر عارف كامل; حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزىرحمه الله
(قبرستان شيخان قم)
نيمرخ به سوى من كرد و گفت... حضرت «آية الله حسنزاده آملى» درباره مقبره
مرحوم حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى مىفرمايد:
تا مدت زيادى مىپنداشتم قبر آن جناب در نجف اشرف است، تا اين كه در شبى از
نيمه دوم رجب 1388 قمرى، حدود سه ساعت از شب رفته، با جناب آقاى «آية الله سيد
حسين قاضى طباطبايى تبريزى»، برادرزاده مرحوم آقاى حاج سيد على آقاى قاضى، در
كنار خيابان ملاقات اتفاق افتاد. با جناب ايشان در بين راه از مرحوم حاج ميرزا
جواد آقاى ملكى سخن به ميان آوردم و از تربتشان سؤال كردم. فرمودند: قبر ايشان
در همين شيخان قم نزديك قبر مرحوم ميرزاى قمى، صاحب قوانين، است و لوح قبر
دارد. من با شنيدن اين كه لوح قبر دارد ازايشان نپرسيدم كه در كدام سمت قبر
ميرزاى قمى.
و چون با جناب آقاى سيد حسين قاضى خداحافظى كردم شتابان به سوى شيخان رفتم
كه مبادا در را ببندند. در آنجا بسيارى از الواح قبور را نگاه كردم، كه بعضى
را تا حدى تشخيص دادم و بعضى را چون شب بود و برقهاى آنجا هم بسيار ضعيف بود
تشخيص دادن بسيار دشوار بود، با خود گفتم حالا كه شب است و تاريك است، باشد تا
فردا، با نوميدى از شيخان بيرون مىآمدم، ولى آهسته آهسته باز هم نظرم به الواح
قبور بود كه ديدم شخصى ناشناس از درب شرقى شيخان وارد قبرستان شده است و مستقيم
به سوى من مىآيد، تا به من رسيد گفت: آقا قبر آميرزا جواد آقاى ملكى را
مىخواهيد؟ مرا در كنار قبر آن مرحوم برد و از من جدا شد و به سرعتبه سوى در
غربى شيخان رهسپار شد كه از قبرستان بيرون رود. من بىاختيار تكانى خوردم و
مضطرب شدم و ايشان را صدا زدم و گفتم: آقا من قبر ايشان را مىخواستم، اما شما
از كجا دانستيد؟ آن شخص در همان حال كه به سرعتبه سوى در غربى شيخان مىرفت،
صورت خود را برگردانيد و نيمرخ به سوى من نمود، گفت: ما مشترىهاى خودمان را
مىشناسيم. (7) يكى از شاگردان شايق و علاقهمند مرحوم حاج ميرزا
جواد آقا، مرحوم «حاج ميرزا عبدالله شالچى» است. وى درباره نورانيت و آثار
ملكوتى آرامگاه استاد خويش مىفرمايد:
سر قبر ايشان برويد و حوايجخود را بخواهيد، نتيجه مىگيريد. من هر
وقتحاجتى داشته باشم سر قبر ايشان مىروم. روزى خطاب به استاد كرده گفتم: شما
در حال حيات خود به من لطف داشتيد، الان كه روحتان روشنتر است مرحمتى فرماييد!
شب شنبه خواب ديدم كه در محضر حاج ميرزا جواد آقا هستم، سلام كردم، جواب
دادند، فرمود: بيا بالا. رفتم بالا و ايستادم. مقدارى فاصله داشتيم. فرمود: بيا
جلو! من مقدارى رفتم تا فرمان وى را اطاعت كنم و از سويى ايستادم تا ادب كرده
باشم. باز فرمود: جلوتر بيا! و چندين بار تكرار فرمود و من آنقدر جلو رفتم كه
زانوى من به زانوى او وصل شد. دو زانويش را باز نمود و ناگاه شروع كرد نگاه
كردن به من. نگاههايى كه حس مىكردم با لحظه لحظه آنها اثرى ژرف و چشمگير در
وجودم مىگذارد و مرا با چشمهايش «تجريد» مىكند. بعد از آن فرمود بلند شو. پس
ادامه داد: روزى 35 مرتبه اناانزلنا و 65 بار قل هو الله احد بخوان. در لحظه
آخر اين جمله را به من فرمود: «من چيزى از شما دريغ نكردهام، اگر كوتاهى كنى
از خودت است».
جمال يار ندارد حجاب و پرده ولى
غبار ره بنشان تا نظر توانى كرد (8)
اميد آن كه از روح بلند آن فرزانه عارف، نور صفا و انسانيتبر جان ما بتابد
و بتوانيم از بركات معنوى و عرفانى وى، شكوفههاى دانش و بينش بر شاخسار وجود
خود بنشانيم و عطر اخلاق و عرفان بر پهنه هستى خويش بيفشانيم، چرا كه:
علم نبود غير علم عاشقى
ما بقى تلبيس ابليس شقى
سينه گر خالى ز معشوقى بود
سينه نبود كهنه صندوقى بود
صرف شد عمرت به بحث و نحو و صرف
از اصول عشق هم خوان يك دو حرف
سينه خود را برو صد چاك كن
دل از اين آلودگىها پاك كن (9)
بر سر تربت ما چون برسى، همتخواه
كه زيارتگه رندان جهان خواهد بود «حافظ»
فضاى معنوى قبرستان شيخان قم; مدفن حاجميرزا جوادآقا ملكىتبريزىرحمه الله
كتابنامه
قرآن كريم
آثار الحجه، محمد رازى، ج 1.
آيينه دانشوران، سيد ريحان الله يزدى.
اسرار الصلاة، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه رضا رجبزاده.
اعيان الشيعه، علامه سيد محسن امين، چاپ وزارت ارشاد اسلامى.
بوستان، مصلح الدين سعدى شيرازى.
چه بايد كرد، ترجمه المراقبات، ترجمه محمد تحريرچى.
ديوان حافظ شيرازى.
الذريعة الى تصانيف الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهرانى.
رساله لب اللباب، علامه سيد محمد حسين حسينى تهرانى، انتشارات حكمت.
رساله لقاء الله، حاج ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه سيد احمد فهرى.
ريحانة الادب، ميرزا محمد على مدرس، خيام.
روح مجرد، محمد حسين حسينى طهرانى، حكمت.
سرود سبز باران، جواد نعيمى، سازمان تبليغات اسلامى.
سيماى فرزانگان، رضا مختارى، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم.
طبقات اعلام الشيعه (نقباء البشر فى القرن الرابع عشر) آقا بزرگ تهرانى، دار
المرتضى.
عرفان اسلامى، حسين انصاريان، چاپ دفتر تبليغات اسلامى.
علماء معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، اسلاميه، چاپ سنگى.
كيهان انديشه، ش 8 ، «مصاحبه با حضرت آية الله حسنزاده آملى».
گنجينه دانشمندان، محمدشريف رازى، اسلاميه.
مجله حوزه، ش 34، آبان 68 .
محدث نورى، روايت نور.
المراقبات، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى، ترجمه عليرضا ميرزا حكيم خسروانى،
مكتبة الشفيعى.
معراج السالكين و صلاة العارفين، امام خمينىرحمه الله، آزادى.
مقالات مؤلف در روزنامههاى كيهان، رسالت و جمهورى اسلامى.
نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخير، مرتضى مطهرى، صدرا.
يادنامه علامه طباطبايى، جمعى از نويسندگان.
شايان ذكراست كه از نوار سخنرانى استادحاج آقاشالچىنيز استفاده شده است.
پىنوشتها:
1) رساله لقاءالله، ص81 .
2) رساله لقاءالله، «دستور توبه»، ص82 .
3) رساله لقاءالله، «عوالم ثلاثه انسان»، ص 24 و 25.
4) اسرارالصلاة، ص 83 ; رساله لقاءالله، ص 92 - 100 .
5) رساله لقاءالله، ص114 .
6) مفاتيح الجنان، «دعاى عهد» (اللهم رب النور العظيم ورب الكرسى
الرفيع...).
7) اسرار الصلاة، ص387 و 389 .
8) رساله لقاء الله، «لزوم تاديب زبان»، ص116 و 117 .
9) همان، ص117 و 118 .
10) اسرار الصلاة، ص454 - 456.
11) رساله لقاء الله، «تازيانه سلوك»، ص 142 - 144.
12) روز يازدهم ماه ذيحجه سال 1343قمرى.
13) كيهان انديشه، ش8 ، ص76 و 77.
14) آثار الحجه، ج 1، ص 27 و 28; گنجينه دانشمندان، ج1، ص232.
15) گنجينه دانشمندان، ص233.
16) با شمارش حروف «رفع العلم وذهب الحلم» ماده تاريخ يا سال وفات حاج
ميرزا جواد آقا ملكى عدد1343 بدست مىآيد كه معادل اين مصرع فارسى است: از جهان
جان رفت و از ملت پناه.
17) چون هدف ترجمهاى روان و سليس بود، از برگردان دقيق چشم پوشيديم و به
ترجمه آزاد بسنده كرديم.
18) كيهان انديشه، ش 8 ، «مصاحبه با آية الله حسن زاده آملى».
19) سخنرانى مرحوم شالچى (برگردان از نوار).
20) فرزانه والا گوهر، شيخ بهايى.