فصل هفتم: در محضر حاج ميرزا جواد آقا
مثنوى جاودانگى سخن و آثار انسان، صفحهاى زرين از شخصيت اوست.
كسانى كه سالهاى بسيار با وارستگى و قداست زيستهاند، كلامى عطر آگين،
همراه با نسيم سبز جاودانگى و كمال دارند. انبوه «هدايت» و«اصلاح» در
واژههاى كتاب وجودشان به چشم مىخورد. عباراتشان نه تنها نسخهاى آرامش بخش
براى روان انسانها بوده، بلكه بسان كيمياست و تاثيرى ژرف مىبخشد.
در اين مقال، از فرصت استفاده كرده، از بركت و نورانيتسخنان حاج ميرزا
جوادآقا سود مىبريم; لحظاتى طلايى در محضر آن عارف وارسته زانوى تعلم و ادب بر
زمين زده، شاخسار وجودمان را در معرض نسيم كلمات قدسىاش قرار مىدهيم.
باشد كه شكوفههاى دانش و بينش در دلهامان پديدار شود و از انفاس ملكوتى آن
عزيز بهرههاى وافر گيريم.
تفكر
تفكر موهبتى الهى است كه از تمامى عبادات برتر است و اگر بعد از نماز صبح و
پس از فريضه مغرب باشد ارزشى والاتر خواهد داشت. دفتر تفكر بايد گاهى با محاسبه
نفس و ياد تقصيرات گذشته و زمانى با تدبير در اسباب غفلت و وسايل نزديكى به
پروردگار گشوده شود. بايد در نعمتهاى الهى والطاف بىپايان او انديشيد و در
برابر پروردگارى چنين مهربان سپاسگزار بود تا بارش رحمت و نزول نعمت او بيشتر
از گذشته شود.
گاهى بايد در عقوبتهايى كه گريبانگير انسان است، انديشه كرد تا معرفت آدمى
به قدرت خداوند و ترس او از اسباب اين عقوبتبيشتر شود و به فكر مرگ باشد.
عظمت تفكر چنان است كه اسلام ارزش يك ساعت آن را از يك سال عبادت بيشتر
مىداند و حتى در برخى از احاديثيك ساعت تفكر از هفتاد سال عبادت برتر دانسته
شده است. احتمالا تفاوت ارزشها به سبب اختلاف انواع تفكرات است. اما راز برترى
تفكر از عمل اين است كه حقيقت تفكر «ذكر و يادآورى» است و درپى آن افزايش
معرفت و فزونى محبتبه دست مىآيد; زيرا فكر كليد معرفت است. معرفت موجب آشكار
شدن معروف مىشود و اين سبب محبت است. (1)
باز كردن دفترى...
هنگام توبه بعد از تفكر رسيدگى به احوال خويشن ضرورى است. خوب است هنگام
توبه و پرهيز از گناهان گذشته، دفترى تهيه كند، هر روز حقوقى كه از ديگران بر
عهده دارد، بنويسد، آنچه از عبادات و وظايف خود تباه كرده، بنگارد و حتى براى
هر عضوى صفحهاى مخصوص قرار دهد و تمامى حقوق واجب آن عضو را ثبت كرده، سپس
براى هر يك فكرى كارساز كند تا از اين طريق معلوم شود آيا ترك واجب يا ارتكاب
حرام از او سرزده استيا نه؟
پس از پايان يافتن اين عمل شايسته، حقوق مالى مردم را جبران كرده و طلب
حلاليت كند. حقوق الهى را انجام دهد، كفارات را پرداخت كند; نذرهايش را به جا
آورد و در فراسوى همه اينها براى جبران خطاهايى كه نياز به استغفار دارد،
استغفار كند و براى صاحبان حقوقى كه توان جبران آن را ندارد اعمال خير و كارهاى
خداپسند انجام دهد. در كفارات، كفارهاش را پس دهد و در قصاص نيز چنين كند.
(2) برادر من اگر همت دارى... برادر من اگر همت دارى كه از اهل
معرفتشوى، بشر روحانى و آسمانى باشى، چون ملايك شده، بسان اوليا باشى بايد كمر
همتبسته، از راه شريعت وارد شوى و صفات حيوانات را از خود دور كنى، متخلق به
اخلاق روحانيان شده، از سقوط در مقام حيوانات بپرهيزى و به مرتبه جمادان قانع
نشوى، از آب و گل طبيعتبه سوى وطن اصلى خود سفر كنى; وطنى از عوالم بالا و
والا، آن جا محل مقربان است، نفس خود را بشناس كه شناختن نفس موجب شناختخداوند
مىشود. چنانچه در روايات است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه; هركس نفس خويش را
شناخت، همانا پروردگارش را شناخته است».
... از حضرت رسول اكرمصلى الله عليه وآله سؤال كردند: «كيف الطريق الى
معرفة الرب؟; چه راهى براى شناخت پروردگار است؟
فرمودند: معرفة النفس (شناخت نفس)». پس اين را بدان كه انسانيت انسان، به
ظاهر نيست و در جسم خلاصه نمىشود; چرا كه صورت آدمى را بر در حمام مىكشند و
حيوانات نيز از جسم برخوردارند. در چارچوب غريزه، ميل و حرص به طعام و شهوت
جنسى نيز محدود نمىشود; زيرا خرس و خوك هم ميل به اينها دارند و از سوى ديگر،
شخصيت انسان به خشم و نيروى دافعه نيست; چرا كه اين صفت در سگ و گرگ نيز بسيار
است; بلكه صفت مخصوص و ويژه آدمى «علم و معرفت و اخلاق حسنه» است كه در بقيه
وجود ندارد. چنان كه مىفرمايد: علم در آسمان نيست تا بر شما فرود آيد و در دل
زمين نيست تا براى شما از دل خاك رويد، بلكه در اندرون دلهاى شما سرشته است.
اخلاق روحانيون را به خود بگيريد تا براى شما ظهور كند. آرى انسان طرفه معجونى
است كه از همه عوالم در او نمونهاى هست; از تمام صفات خداوندى و همه اسماى
الهى تاثيرى در وجود او به چشم مىخورد. كتابى مختصرتر از لوح محفوظ است و بسان
بزرگترين حجتخداوند والا و ارزشمند بوده، حامل امانتى گرانبهاست; امانتى كه
آسمانها و زمين توان حمل آن را نداشتند. اين موجود، از عظمت و شكوهى غيرقابل
توصيف برخوردار استبه طورى كه اگر دو عالم حس و مثال را تابع عقل خود سازد،
سلطنت دو عالم شهادت و مثال به او داده مىشود. به مقامى مىرسد كه بر قلب هيچ
كس خطور نكرده و در خيال احدى نمىآيد.
و اگر عقل فردى تابع لذات و حس او قرار گيرد، مصداق كسى مىشود كه دنيا را
دار باقى قرار داده، اخلد الى الارض شده است. اين افراد بعد از جدا شدن روح از
جسمشان، ظلمتى شديد و شقاوتى عجيب سراغشان مىآيد، دردى سخت و شدتى هولناك بر
آنها سرازير خواهد شد و در قيامت كه روز آشكار شدن باطن افراد است رنجى غير
قابل وصف خواهند برد. (3) توشه راه كسى كه در حال سير به سوى حق
است، در اول صبح بايد با نفس خود پيمان ببندد امروز تا وقتخواب نبايد
كوچكترين نافرمانى از من سرزند و در اين عهد، بسيار سختگيرى كند.
پس از «مشارطه» و عهد گرفتن در صبح، «مراقبه» در طول روز را انجام دهد و
در پى آن، شبهنگام «محاسبه» را آغاز كند; محاسبهاى كامل از لحظهها و ساعات
و حسابرسى دقيق از اعضا و قواى ظاهرى و باطنى. «سالك» راه خدا بايد در «محاسبه
نفس»، خود را درمان كرده، خيانتهاى نفس را به قدر توان بررسى كند. هرگز از
محاسبه و علاج غفلت نكرده، چنان اين مهم را استمرار بخشد كه برايش عادت شود و
هيچگاه بدون محاسبه به خواب نرود. البته بايد در برابر كارهاى خلاف تنبيه و
محروميتى براى خويش قرار دهد تا بدين وسيله «معاتبه» و «معاقبه» انجام شود.
توجه به اين نكته لازم است كه سالك بايد هماره خواب را برادر مرگ بداند و هر
شب آمادگى اين پديده را داشته باشد. با تجديد عهد و ايمان خود، وضو ساخته، رو
به قبله با ياد و نام خدا به بستر رود. ابتدا آيةالكرسى و سپس تسبيحات حضرت
زهرا - سلامالله عليها - را بخواند و در آخر استغفار كند. (4) تنها
و تنها «او» «توكل» سكوى پرش انسان سالك و عاملى ارزشمند در راه تكامل است. در
اهميت اين صفت والاى اخلاقى همين بس كه پروردگار متعال به داوود وحى كرد: اى
داوود! هيچ بندهاى از بندگان من دستبه دامن من نزند مگر اين كه آسمانها و
زمين و هر كه در آنهاستبا او به دشمنى برخيزند، ولى او را از ميان همه اين
دشمنان نجات مىدهم و هيچ بندهاى از بندگان من دستبه دامن يكى از مخلوقات من
نزند مگر آن كه سببهاى آسمانى را از او بريده، زمين را از زير پاى او خشمناك
كنم و در غم آن نباشم كه در كدام بيابان به هلاكت مىرسد. و باز پروردگار
مىفرمايد: همانا بىنيازى و عزت همواره در گردشند، همين كه به جايگاه «توكل»
برسند در آن منزل گزينند. درباره توكل بايد دانست كه خداوند مىفرمايد: «اليس
الله بكاف عبده; آيا خداوند بندهاش را كافى نيست؟» و اهل ايمان بگويند: «بل
الله يكفى; آرى خداوند تبارك و تعالى كافى است». آرمان خود را حضرت حق قرار
داده، حزنى هميشگى و همتى فراگير براى رسيدن به قرب پروردگار داشته باشند تا
مبادا از مقامات عالى محروم مانده، از درجات والاى معرفتبازمانند. (5)
با حضرت بقيةالله (عج) «حزن» رشتهاى بين بنده و خداوند است كه موجب
ارتباط با ملكوت شده، سبب توسل به خليفه خدا در زمين، وجود مبارك خاتمالاوصيا
امام زمان - عجلالله فرجه - مىشود و به دنبال آن انتظار ظهور آن بزرگوار -
ارواح العالمين له الفداء - بيشتر و بيشتر در وجود انسان رسوخ مىكند.
از ديگر اعمالى كه بصيرت و ادراك ناب براى سالك فراهم مىآورد، «تداوم بر
دعاى عهد» پس از نمازهاى پنجگانه است. پس از آن سه بار سوره معرفت آفرين
«توحيد» را به نيابت از حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشريف - تلاوت كند و
نيز در هر صبح دعاى عهد بخواند. (6) تا خداوند تبارك و تعالى او را
از ظلمات معصيت و غفلت نجات بخشد. شخص بايد به گنهكارى و بىآبرويى خود توبه
كرده بگويد: بار الها! همانا گناهان من مرا نزد تو بىآبرو كرده، پس به آبروى
خليفهات، كه در نزد تو روى درخشانى دارد، به تو روى مىآورم. در بند بندگى
عبوديت آن است كه نشانههاى مالكيت نداشتن انسان در تمام حركات و سكناتش ظاهر
شده، مال را مال الله بداند و ملكيتى براى خويش قايل نباشد. دارايى خود را در
راهى كه او خواسته خرج كند. خود را مدبر كار خويش ندانسته، تمام توانش در آنچه
كه خدا مىخواهد صرف كند.
در اين هنگام انفاق مال و تحمل مصايب دنيا برايش آسان مىشود و ديگر فرصتى
براى ريا و مباحات به دارايى و خاندان باقى نمىماند. دنيا و رياست آن نزد او
بىارزش شده، روزگارش را به بيهودگى نمىگذراند. اين اولين درجه از درجات
پرهيزگاران است.
بندگى و عبوديت انسانها مراتب بىشمار دارد. كسى كه از جميع جهات كامل و در
عبوديت و بندگى تام است از همه مخلوقات به پروردگار نزديكتر است. خاتم انبيا و
رسول اكرمصلى الله عليه وآله وپس از وى جانشينان دوازدهگانهاش همه از اين
ويژگى برخوردار بودند. بعد از آن بزرگان هركس كه معرفت فزونتر داشته باشد، از
مرتبه بالاترى برخوردار خواهد بود. (7) مراقبتش لازم و درمانش مشكل
است «زبان» عضوى از اعضاى انسان است كه مراقبت، تاديب و درمانش مشكلتر از
بقيه به نظر مىرسد. بنده خداوند و سالك كوى حق - جل و على - بايد در كنترل
زبان كوشش بسيار داشته باشد.
شرافتحقيقت كلام بر سكوت مسلم است، اما اطباى روحانى يعنى انبيا، اوليا و
حكما - عليهم الصلاة و السلام - مطلق سكوت را ترجيح داده، فرمودهاند: «ان كان
كلامك من فضة فسكوتك من ذهب; اگر سخنت ارزش نقره داشته باشد، سكوتت ارزش طلا
دارد».
بدين سبب خداوند متعال فرمود: «سرآمد عبادات، سكوت و روزه است».
اثر زبان آن قدر عظيم است كه گوينده را از اعلى عليين به اسفلالدركات سقوط
مىدهد و يا از اسفل الدركات به اعلى عليين صعود مىبخشد. گاهى با كلمهاى
ناسزا خود را كافر و نجس كرده، به عذاب دايم مبتلا مىكند و يا با يك كلمه
چندين گناه كبيره مىاندوزد.
هيچ زحمتى براى زبان و اعمال آن نيست و از سوى ديگر آفاتش باريك و دقيق است
و تشخيص آن توجه و ظرافت مىطلبد. بدين جهتسيد انبيا رسول گرامى اسلام فرمود:
هركس زبانش را اصلاح كند به تمام قرآن عمل كرده است. (8) خواب و
خوراك پاكىخوراك و طهارت طعام، وظيفه رهروراه عبوديت است. جوياى كمال، بايد از
حرام و شبهات دورى كرده،غذاهاى لذيذ نخورد. خوراك را نه براى لذت بلكه باهدف
نيرو گرفتن براى عبوديت مصرفكند. از افراط و تفريط در خوردن گوشت دورى گزيند;
چرا كه افراطش مايه «قساوت قلب» و تفريطش سببشدت قوه غضبيه مىشود. حد اعتدال
آن است كه در هر سه روز يكبار از گوشتبهره گيرد، البته نه آن قدر زياد بخورد
كه احساس سنگينى كند و نه آن قدر اندك كه ضعف و سستى بر او چيره شود.
مرحوم آخوند (ملا حسينقلى همدانى) مىفرمود: هر شبانه روز يك ساعت از مقدار
طبى آن كم كند; يعنى، از 7 ساعت، 6 ساعتبراى خواب خود قراردهد. تنظيم خواب او
طورى باشد كه قبل از اذان صبح بيدار باشد كه بيدارى در آن ساعات موجب رسيدن به
مقامات مىشود. (9) آنان مشتاق من و من هم مشتاق آنان هستم! «مواظبت
و توجه به انجام مستحبات» نشان عشق و علاقه به خداوند است و نشان مىدهد كه
انجام عبادات شخص نه براى دورى از آتش جهنم يا عشق به بهشتبلكه تنها براى
امتثال امر الهى است.
ازجمله نوافل و مستحبات كه بر آن تاكيد فراوان شده، «نماز شب» است كه نورى
در برابر ظلمت است.
امام صادقعليه السلام فرمود: نماز شب سنت انبيا، نور معرفت، اصل ايمان،
راحتى بدن، كراهت و ناخشنودى شيطان، سلاح بر دشمنان، موجب رضايت پروردگار و
محبت ملائكه و سبب اجابت دعا، قبولى اعمال، بركت در رزق و شفيع بين انسان و ملك
الموت است. چراغ گور و فرش زير پهلوى انسان در قبر بوده، جواب منكر و نكير و
مونس و زاير انسان تا روز قيامت است. هنگامى كه روز قيامت فرامى رسد، سايهاى
بر بالاى سر چنين شخصى است و تاجى بر سر او، لباس بر بدن دارد و نورى در
پيشاپيش وى حركت مىكند. مانعى ميان او و آتش است و حجتى بين او و خداوند متعال
شمرده مىشود. نماز شب مايه سنگينى او، گذرنامه عبور از صراط و كليد بهشت است.
در روايت ديگرى آمده است كه خداى متعال به يكى از صديقان وحى كرد كه من بندگانى
دارم كه مرا دوست دارند و من نيز آنان را دوست دارم; آنها مشتاق من بوده، من
نيز مشتاق آنهايم. آنان مرا در ياد دارند و من هم به ياد آنها هستم. به من نظر
دارند و من نيز به آنان نظر دارم; پس اگر تو قدم جاى قدم آنها بگذارى، تو را هم
دوستخواهم داشت و اگر از راه آنها منحرف شوى، عقوبتتخواهم كرد.
او گفت: بار الها! نشانههاى آنها چيست؟
خطاب رسيد: آنها روزها بسان چوپان مهربانى كه مواظب گوسفندان خود استبه
سايه مىنگرند و منتظر رسيدن شب هستند. با شور و اشتياق بسيار به استقبال غروب
مىشتابند و چون شب فرا رسيد و هر دوستى با دوستخود در محفلى خلوت كرد، اينان
در برابر من به پاى مىايستند، صورتهاى خود را بر خاك نهاده، با تلاوت قرآن به
مناجات وراز و نياز با من مىپردازند. در برابر نعمتهايم سپاسگزارى كرده، گاه
گريه و گاه شيون مىكنند، زمانى آه مىكشند و ساعتى از گناهان شكوه مىكنند.
مدتى ايستاده و مدتى نشسته، گاه در حال ركوع وزمانى در سجده هستند.آنچه را آنان
به خاطر من تحمل مىكنند، همه را مىبينم و شكوههايىكه از محبت من بر لب
دارند مىشنوم، اول نعمتى كه به آنها عطا مىكنم سه چيز است:
يكى اين كه نور خودم را در دل آنها مىافكنم. در نتيجه همانگونه كه من از
آنها آگاهم آنان نيز از من باخبرند.
دوم اين كه اگر آسمانها و زمينها و آنچه در اين ميان است در ميزان آنها
ببينم باز آن را كم خواهم دانست.
سوم اين كه رو به سوى آنها مىكنم و اگر من به كسى توجه كنم، احدى نمىتواند
بداند كه چه به او عطا خواهم كرد.
آرى نماز شب و تلاوت قرآن موجب نورانيتخانه براى اهل آسمان خواهد بود. رسول
خدا در وصيتش به علىعليه السلام فرمود:
بر تو باد به نماز شب، بر تو باد به نماز شب... و فرمود: آيا به آنان كه در
شب نماز مىگزارند نمىنگريد؟ اينان زيباترين مردم هستند; زيرا براى خدا در شب
نماز گزاردند و خداوند هم از نور خود بر آنها پوشانيد.
خداوند در قرآن كريم مىفرمايد: و من الليل فتهجد به نافلة لك عسى ان يبعثك
ربك مقاما محمودا; و پارهاى از شب را به عبادت برخيز كه اين افزونى براى تو
است، اميد است پروردگارت تو را به مقام محمود و پسنديده برساند. اين مقام براى
آنان كه نماز شب به پا مىدارند، بسيار رفيع است. (10) ...
من تو را دوست مىدارم
علاقهو محبتپروردگار بهبندهاش در اينحديثقدسى نمايان است: اگر آنها كه
از من روى گردانند، بدانند كه من چگونه به آنها مشتاقم و به انتظار توبه و
بازگشت آنان نشستهام، هر آينه از شوق، جان مىدادند و بندهاى بدنشان از هم جدا
مىشد. و به پيغمبرش عيسى بن مريم فرمود:
اى عيسى! تا كى چشم به راه باشم و مردم به سوى من بازنگردند...
عظمت اين سخنان وابهت اين كلمات، انسان را جفاكار و بىشرم جلوه مىدهد; چرا
كه اگر حتى ذرهاى عقل و حيا در ما بود آن چنان بر خود خشمناك مىشويم كه
بالاتر از آن تصور نشود. راضى مىشديم كه براى هميشه عذاب دردناك خداوند را
تحمل كنيم و حتى اين عقوبت را از پروردگار خويش درخواست مىكرديم; زيرا پس از
انبوه معاملات لطيف الهى در محضر او از فرمانش سرپيچى كرديم.
اگر در حساب روز قيامت هولى به جز شرم عرضه اعمال بر خداى متعال و رسوايى
آدمى نبود، همانا سزاوار بود كه انسان از سركوه پايين نيامده، رو به آبادى
نكند، تا مرز مرگ چيزى نخورد و نياشامد و لحظهاى خواب نداشته باشد (11)
.
پىنوشتها:
1) رساله لقاءالله، ص81 .
2) رساله لقاءالله، «دستور توبه»، ص82 .
3) رساله لقاءالله، «عوالم ثلاثه انسان»، ص 24 و 25.
4) اسرارالصلاة، ص 83 ; رساله لقاءالله، ص 92 - 100 .
5) رساله لقاءالله، ص114 .
6) مفاتيح الجنان، «دعاى عهد» (اللهم رب النور العظيم ورب الكرسى
الرفيع...).
7) اسرار الصلاة، ص387 و 389 .
8) رساله لقاء الله، «لزوم تاديب زبان»، ص116 و 117 .
9) همان، ص117 و 118 .
10) اسرار الصلاة، ص454 - 456.
11) رساله لقاء الله، «تازيانه سلوك»، ص 142 - 144.