فقهاي نامدار شيعه

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۵۸ -


57- آية الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى

(متولد1316-متوفى 1414 ه.ق)

در حلقات زرين فقاهت و در سلسله جليله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ وشخصيتهاى شايسته و عاليقدرى درخشيده‏اند كه هر كدام در برهه‏اى از زمان،مشعلدارهدايت و پرچمدار مكتب سرخ ولايت در طول تاريخ واقع شده‏اند.خداوند متعال‏همواره دين خود را با وجود چنين افراد وارسته و الهى مورد تاييد و نصرت قرار داده‏است.فقيد سعيد ما،آية الله العظمى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى،يكى از آن بزرگ‏پرچمداران موفق و ماندگار،و يكى از ذخاير ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالى‏عليهم)بود،كه عمرى را در راه خدمت‏به فقاهت و جهان تشيع سپرى ساخت.

زندگى ايشان در شكل‏گيرى حوزه و تحولات آن:

تاريخ حوزه علميه قم،در مسير عمر كوتاه خود،روزگارى را به ياد مى‏آورد كه‏جمعى از تشنگان معارف الهى و پويندگان راه حقيقت و معرفت،در عصر خفقان وفشار پهلوى،دور شمع وجود پرنور پير روشن ضمير،و عارف دل‏آگاه آية الله حائرى،محور دايره مرجعيت و ولايت را گرفته بودند،و با وجود همه فشارها و تنگناها،ازحوزه ولايت و فقاهت،سرسختانه حمايت و دفاع نموده،و در برابر ملامت‏ملامت‏كنندگان،و شماتت‏شماتت‏گران،بيم و هراسى به خود راه نمى‏دادند.يكى از آن‏مدافعان پرصلابت و پرخروش،همراه ديگر هم سنگران و هم رزمان خويش مانندآيات:حاج آقا روح الله خمينى،سيد احمد زنجانى،سيد محمد محقق داماد، آخوند ملاعلى معصومى همدانى،سيد احمد خوانسارى،شيخ عباس تهرانى،حاج ميرزا عبد الله چهل ستونى،مير سيد على يثربى،سيد محمد حجت كوه‏كمرى،حاج سيد محمد تقى‏خوانسارى،و سيد صدر،و...يكى هم همين مدرس فاضل،و طالب علم جوان وپرشور آن روز،آقاى سيد محمد رضا موسوى گلپايگانى بود.

حوزه پربركت:

تاريخ در مسير پرفراز و نشيب خود،حوزه‏هاى اسلامى متعددى را به خود ديده‏است.از زوال و افول،و از درخشش و بالندگى آنها،اخبار و گزارشهايى در صفحات‏خود جا داده است،ولى حوزه‏اى به بركت و جاودانگى و گرما و صفا و نشاط وكارسازى و پرثمر و پربركت‏بودن،همانند حوزه علميه آية الله العظمى حائرى يزدى راكمتر نشان داده است.حوزه‏اى كه با وجود قلت انصار و محدود بودن تعداد طلاب(درحد 600 نفر)،با وجود شدت عداوت دشمنان و كثرت مشكلات،و تراكم تضييقات،اينهمه آثار و بركات،و اينهمه تربيت‏يافتگان و فارغ التحصيلان ارزنده و برازنده و اين‏همه اصحاب و انصار صالح و شايسته،با ايمان و با تقوا و پرفضيلت،در خود جا داده‏است.رجال الهى كه همچون ستيغ كوههاى سر به آسمان كشيده،در اوج عظمت ووقار و ايمان زندگى كرده‏اند و سر تعظيم در مقابل كسى جز خداى بزرگ فرودنياورده‏اند. سرفرازانى كه آية الله حاج سيد محمد رضا موسوى گلپايگانى نيز يكى ازآن انصار صديق،و يكى از آن ياران با وفا و صميمى اين حوزه گرم و اين كانون صفا وعشق و ايثار بوده است.

در روزگار مراجع سه‏گانه:

تاريخ حوزه علميه قم،پس از رحلت اسف‏انگيز پير و مراد،و قطب دايره ولايت‏و مديريت‏خود، حضرت آية الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علميه قم،يك دوران‏فترت و روزگار خلا مرجعيت متمركز را به خود ديده است،كه در فراق مؤسس وپايه‏گذار آن،سه تن از شاگردان وارسته و برجسته آن بزرگمرد،آيات عظام:سيد محمد حجت،سيد صدر الدين صدر،سيد محمد تقى خوانسارى زمام امور طلاب را به دست‏با كفايت‏خود گرفتند،و با تلاش و جديت فوق العاده،اين كشتى ناخدا از دست داده رابه سوى ساحل نجات و روشنايى سوق داده و با وجود همه كارشكنى‏ها به كار خودادامه داده‏اند.در آن روزها،آية الله سيد محمد رضا موسوى گلپايگانى نيز در كنار آنان،يك همكار غمخوار،و يك هميار پشتيبان و دلسوزى بود كه با جان و دل با آنان‏همراهى و همدلى مى‏نمود.

تاريخ پر التهاب‏حوزه علميه قم،روزگار مشعشع وپرجاذبه مرجعيت‏حضرت آية الله‏العظمى حاج سيدحسين بروجردى رادر سينه خود دارد كه‏مدت پانزده سال‏همانند مدت زعامت‏مؤسس عاليقدرحوزه،زمام امور را دراختيار داشت،و حوزه‏علميه شيعه در اثرلياقتها و شايستگيهاى‏آن مرجع بلند انديش،نه تنها با«الازهر» مصر آن روز رقابت مى‏كرد،بلكه رئيس جامع الازهر آن روز،استاد شيخ محمودشلتوت را به تواضع و خشوع در برابر فقه شيعه وا مى‏داشت،كه فتواى رسمى بودن فقه‏جعفرى را صادر كرد.در روزگار او،مناره‏هاى مساجد مونيخ و هامبورگ و لندن به ترنم‏اذان و شهادت بر ولايت على(ع)ندا سر مى‏دادند.در آن روزگار پر عظمت و پر جلالت‏نيز آية الله سيد محمد رضا گلپايگانى،يكى از مدرسين عالى مقام،و يكى از چهره‏هاى‏فقاهتى حوزه علميه قم بود كه چشمها به او دوخته شده،و اميدها به او بسته مى‏گشت.

او در آن روزگار،يكى از كانديداهاى زعامت،و يكى از روزنه‏هاى اميد مرجعيت‏شيعه‏به شمار مى‏رفت.آن روز درست‏سال 1380 ه.ق بود.

تاريخ حوزه علميه قم،روزگار پروحشت و پر اضطرابى را پشت‏سر نهاده است.

روزگارى كه زبانها بسته،و قلمها شكسته،و صدايى جز صداى روحانيت‏به گوش‏نمى‏رسيد.ما هم آن روزگار را دريافتيم.آية الله العظمى بروجردى،پس از 15 سال‏زعامت روحى و معنوى پر اقتدار،جهان اسلام را بدرود گفته بود.حكومت وقت‏تلگراف تسليت‏به آية الله العظمى حكيم در نجف مخابره نموده بود.اين تلگراف معناو مفهوم خاصى داشت.توطئه‏هاى سرى،و تلاشهاى علنى در كار بود كه حوزه علميه‏قم پخش و پلا گردد،تا به زعم خود مانع جدى اصلاحات اساسى كشور(!)از قلب‏كشور اسلامى ايران برداشته گردد.در آن روزگار،مراجع عاليقدر و تربيت‏يافتگان‏مكتب آية الله حائرى عموما قد علم كردند،و مديريت‏حوزه را با همه مشكلات وهراسها و اضطرابها كه داشت،به دست‏خود گرفتند.يكى از فعال‏ترين چهره‏هاى آن‏روز،در كنار امام بزرگوار و ديگر مراجع عصر،حضرت آية الله العظمى گلپايگانى بود.

آن روزها،دهه نهم و دهم از چهاردهمين قرن تاريخ هجرى بود.

روزگارى را در حوزه علميه قم ديديم كه امام بزرگوار(ره)در اثر مجاهدتها وتلاشها،و در اثر مخالفت‏با سياست غربى و آمريكايى شاه،و در اثر مبارزه با فسادها وخيانتها،به تركيه و نجف تبعيد گرديده بود.در فترت خلاء وجودى آن بزرگ،مراجع!613 بزرگوار اسلام،مسؤوليت‏بس خطير و بزرگى را بر عهده داشتند:حفظ كيان حوزه،ودفع فتنه‏ها و رفع توطئه‏ها كه از ناحيه دشمن تا دندان مسلح بر حوزه وارد مى‏آمد.درآن روزگار،مراجع وقت‏به وظايف خود قيام مى‏ورزيدند.اعلاميه‏هاى روشنگر صادرمى‏كردند،و تمام تلاش آنان اين بود كه با زحمات طاقت فرسا و كمرشكن،حوزه امام‏صادق(ع)را حفظ كنند،و به افشاگرى چهره دشمن غدار بپردازند.در آن روزگار سياه،يكى از فعالان مراجع آن روز،حضرت آية الله العظمى حاج سيد محمد رضاگلپايگانى بودند.

اينك به شرح حال و زندگى معنوى و انسانى اين بزرگ فقيه شيعه مى‏پردازيم:

ولادت:

آية الله العظمى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى،فرزند حجة الاسلام‏و المسلمين،آقا سيد محمد باقر گلپايگانى،در هشتم ماه ذى القعده‏1316 در قريه‏«گوگد»از توابع گلپايگان به دنيا آمدند،و اين ولادت در اثر توسل به ساحت قدسى‏ثامن الحجج(ع)صورت پذيرفته بود.

مرحوم والدشان كه يكى از علما و سادات مشهور به زهد و امانت و وثاقت مردم‏بود،هنگامى كه كودك صغير9 سال بيشتر نداشت،از دنيا رفت و ايشان در كنف عنايت‏ربانى و حمايت مادرش،بانو سيده هاجر كه يكى از زنان عفيفه و پرهيزكار بودند،زندگى را ادامه دادند.او پس از فوت پدر به تحصيل علوم متداوله،به خصوص علوم‏دينى پرداختند.پس از طى تحصيلات مقدماتى،و تكميل مقدارى از سطوح،نزدعلماى بزرگ آن ديار،در اوايل سال‏1336 كه آية الله العظمى شيخ عبد الكريم حائرى به‏اراك وارد شده بودند،به او پيوستند.پس از تكميل سطوح،در سال‏1337 در دروس‏فقه و اصول آية الله حائرى شركت نمودند،و با توجه به استعداد شايسته و ذهن بديع‏خود،به زودى از شاگردان ممتاز،و طرف توجه استاد قرار گرفت. در شعبان 1340 ه.ق‏كه آية الله حائرى به قم مشرف،و به تاسيس حوزه علميه قم مبادرت ورزيدند،پس ازاستقرار در قم،توسط نامه‏اى از شاگرد ساعى و كوشاى خود،دعوت به عمل آوردند تابه قم مهاجرت كند.ايشان هم در شوال همين سال به قم مهاجرت نمودند،و تدريس‏سطوح را در آن حوزه مباركه تصدى نمودند،و اين همكارى و معاونت تا سال 1355كه آن فقيد حيات داشتند،در كنار ايشان و به عنوان يكى از اصحاب و ياران ثابت وپايدار جلسه درس و بحث او ادامه مى‏دادند.

گفتار مرحوم سيد ريحان الله يزدى:

او در مقام معرفى مجالس درس و حوزه‏هاى تدريسى آن روزها،پس ازبرشمردن جلسات دروس آقايان سيد صدر الدين صدر،و مير سيد على يثربى،و ميرزامحمد قمى و سيد احمد خوانسارى،و جلسه درس آقاى سيد محمد حجت و ميرزامحمد همدانى و آقا سيد شهاب الدين نجفى،و آخوند ملا على همدانى،و جلسه‏درس شيخ عباسعلى شاهرودى،از جلسه درس مرحوم آقا سيد محمد رضا گلپايگانى‏اين گونه گزارش مى‏دهد:

«آقاى گلپايگانى سطوح عاليه فقه و اصول را تدريس مى‏كنند،و جايگاه درس‏ايشان،مدرس قبلى فيضيه است.» (1)

اساتيد او:

ايشان با توجه به اوج پوياگرى و اشتياق فراوانى كه به تحصيل علوم اسلامى‏داشته‏اند،طبيعى است اساتيد متعدد و متنوعى را در طول ايام تحصيل ديده باشند،ولى‏مؤثرترين و سابقه‏دارترين آنان كه نقش اساسى در روحيه او داشته‏اند،انگشت‏شمارمى‏باشند:

1-حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد باقر گلپايگانى والد محترمشان،كه دروس ادبى را از ايشان فرا گرفته‏اند.

!615 2-حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد حسن خوانسارى(متوفى‏1337)(برادر آية الله العظمى سيد احمد خوانسارى)كه دروس سطح را در خوانسارپيش ايشان فرا گرفته‏اند.

3-مرحوم آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى(متوفى 1355)،مؤسس حوزه علميه قم،شاخص‏ترين و مؤثرترين استاد ايشان مى‏باشد كه حدود 20سال تمام در اراك و قم از محضر پر فيض ايشان كسب علم و دانش و كمالات نموده‏اند.

4-آية الله ملا محمد تقى گوگدى كه بخشى از دروس ادبى و فقهى را از ايشان‏فرا گرفته‏اند.

5-آية الله العظمى نائينى(متوفى 1355)كه هنگام مهاجرت به ايران،به‏صورت موقت‏به امر استادش آية الله حائرى در درس ايشان حضور پيدا كرده‏اند.

6-آية الله العظمى حاج آقا ضياء عراقى كه بخشى از دروس فقه را پيش ايشان‏تلمذ كرده‏اند.

7-آية الله العظمى حاج سيد ابو الحسن اصفهانى(متوفى 1365)كه بخشى ازمباحث‏خارج فقه را در نجف اشرف پيش ايشان تلمذ نموده‏اند.

اينها،تعدادى از اساتيد آن مرحوم مى‏باشد.يقينا تعداد اساتيدشان منحصر به‏اينها نبوده است و خيلى بيش از اين تعداد مى‏باشد.

خصوصيات علمى و اخلاقى:

گرچه خصوصيات اخلاقى و مكارم صفات ايشان در رسانه‏ها و مطبوعات‏كشور به صورت جامع منعكس شده است و نيازى به تفصيل ندارد،ما فشرده‏اى ازخصوصيات ايشان را جهت تذكار در اينجا مى‏آوريم:

ايشان داراى ذهن تيز و حسن سليقه و پشتكار كامل در مسائل تحقيقى و فقهى،و متصلب در عقيده،و استوار و محكم در حفظ معتقدات و خصوصيات اخلاقى،خويش بود.وجود او تجسم عينى كلام على(ع)بود جايى كه مى‏فرمايد:«المؤمن!616 كالجبل الراسخ،لا يعصفه العواصف‏»(مؤمن همانند كوه استوارى است كه وزش‏بادهاى تند او را نمى‏لرزاند).آن فقيه شيعه همواره در تقويت مذهب اهل بيت عصمت‏و طهارت(ع)،و ترويج قرآن،سعى و تلاش وافر داشت،و در دفاع از ارزشهاى‏اسلامى و الهى،حاضر به هيچگونه سازش و گذشت نبود. اعتقاد او به اهل بيت‏عصمت و طهارت(ع)،يك اعتقاد راستين و راسخى بود،نه صورى و خودنمايى.

كتابها و قلمهايى را كه جهت‏گيرى روشنفكر مآبى و پايمال نمودن اصالتها و ارزشهاى‏واقعى داشت،نه تنها پذيرا نبود،بلكه به مقابله جدى آنها نيز برمى‏خاست.معظم‏له دراحترام به استاد و اداى حق او،و در تواضع و محبت‏به دانشجويان و طالبان علم،بى‏نظير بود.بارها و بارها از خصوصيات استاد و مربى‏اش،حاج شيخ عبد الكريم‏حائرى(ره)ذكر خير مى‏نمود،و هرگز او را فراموش نمى‏كرد،و پيش از شروع درس‏به روح پرفتوحش فاتحه قرائت مى‏نمود،سپس آغاز درس مى‏كرد.هر صبحگاه پس ازنماز،در بالاى سر به قرائت‏سوره فاتحه به روح ايشان مى‏پرداخت.اين خصوصيت،ازصفا و وفادارى او به ذوى الحقوق حكايتها داشت.اصحاب و حواشى كه او انتخاب‏كرده بود،نوعا از روحيات او متاثر،و از نيكان و اخيار بودند،و برخورد آنان با طلاب واهل مراجعه،يك برخورد احترام آميز بود.

اخلاص در توسل:

ايشان مرد دعا و توسل،و اهل نماز و تهجد،و حليف شب و انيس خلوت ومونس جلوت بود.به نماز و دعا و قرآن عشق مى‏ورزيد.حال و احوال انس كامل باخداى متعال داشت.نوادر حالات و قضاياى شگفت روحى كه مربوط به عوالم‏معنويت و روح بوده باشد،در زندگى ايشان فراوان وجود داشت كه برخى از عزيزان به‏نگارش و جمع‏آورى آنها اقدام نموده‏اند و ما را نياز به بازگويى آنها نيست،فقطمواردى از توسل و دعاى مستجاب آن روحانى متعبد را كه ناقل آن فرد موثق و قابل‏احترام،حضرت حجة الاسلام و المسلمين،آقاى حاج مير شاه ولد عالم بزرگوار و امام‏جماعت محترم شهرستان ملاير بود،در اينجا مى‏آوريم كه نشانى از دعا و خلوص اين‏مرد زاهد و وارسته و نمايشى از ارتباط عجيب عالم ارواح مى‏باشد.ايشان مى‏فرمودند:

«در يكى از بيمارستانهاى تهران،پنج‏شش روز بود كه در بخش‏«سى سى يو»تحت مراقبت‏بودم. وضع روحى و جسمى‏ام در شرايط فوق العاده نامناسبى بود كه درشب هفتم در عالم رؤيا ديدم كه حضرت آية الله گلپايگانى در كنار بسترم سجاده پهن‏كرده است.با حالت‏خاصى مشغول نماز و تهجد مى‏باشد.تا از خواب بيدار شدم،به‏خود گفتم من از اين وضعيت وخيم شفا و نجات پيدا خواهم كرد.نماز و دعاى ايشان‏در كنار تختخواب،نشانى از استجابت اين دعا است.

اتفاقا آقاى انصاريان مدير محترم انتشارات انصاريان قم به عيادت اينجانب آمده‏بود.من خوابى را كه آن شب ديده بودم كوتاه و فشرده براى او تعريف نمودم كه چنين‏صحنه‏اى را در عالم رؤيا ديده‏ام.ايشان در بازگشت‏به قم اين خواب را به آقا تعريف‏كرده بود.آقا مكثى نموده و از آقاى انصاريان پرسيده بودند:«آن رؤيا در چه شبى بوده‏است؟»پاسخ دادند در فلان شب.آقا فرمودند:«من در آن شب،افرادى را در نماز شب‏ياد كردم و نام بردم،يكى هم آقاى مير شاه ولد بود...»

در عالم شهود:

يك وقت پس از چاپ اول كتاب‏«فقهاى نامدار شيعه‏»را به معظم‏له نشان دادم‏كه در آن تصوير جلسه درس آية الله آخوند خراسانى منعكس بود و بزرگانى مانندآيات:بروجردى،ميلانى، حاج آقا حسين قمى نيز به عنوان تلمذ در آن محضرنشسته‏اند.ايشان به راحتى و بداهت اظهار داشتند:«من اين جلسه درس را ديشب به‏همين كيفيت كه نشان مى‏دهيد مى‏ديدم و اكنون تعبير آن را مشاهده مى‏نمايم.»

استقلال حوزه:

او معتقد به حفظ استقلال و اصالت‏حوزه‏هاى علمى،به ويژه حوزه علميه قم بود،پيام اول و آخر ايشان به شوراى مديريت قديم و شوراى سرپرستى جديد،همين‏يك كلمه بود و بس: «حفظ استقلال حوزه‏».بارها مى‏فرمود كه حوزه علميه قم،يك‏نيروى بزرگ،و يك قدرت الهى در اين كشور مى‏باشد،و اين قدرت الهى،مشروعيت‏خود را از علم و دانش،و از قداست و معنويت طلاب الهام مى‏گيرد.از اين رو،سعى وتلاش داشت كه پايه علمى طلاب هر چه بالاتر رفته باشد،و در كنار علم و دانش،ازتقوى و آراستگى اخلاقى،ديندارى و خداشناسى،و امانتدارى بيشترى برخوردارباشند.اندوخته‏هاى آنها،تنها علم عارى از عمل نباشد كه به دردى نخواهد خورد.

او پايبند استمرار دروس حوزه بود و هرگز به آسانى به تعطيل آن رضايت‏نمى‏داد.او تا 94 سالگى در مسجد اعظم تدريس داشت.با سن كهولت،باز به درس‏تشريف مى‏بردند.وقتى پايشان صدمه ديد كه مانع از راه رفتن شد،طلاب و فضلاء رابه منزل دعوت نمود و به تدريس ادامه داد.

او پيروزى انقلاب اسلامى و شكل گيرى جمهورى اسلامى را در اين كشور يكى‏از الطاف حسنه الهى مى‏دانست،و سعى و تلاش داشت اين نعمت الهى،و اين لطف‏برجسته پروردگار، همچنان صحيح و سالم و بى‏عيب و نقص محفوظ بماند.تضعيف وصدمه رساندن به اين موهبت‏بزرگ الهى را گناه بزرگ مى‏شمرد،از اين رو با همه‏تذكرات اخلاص آميز و دلسوزانه‏اى كه به پاره‏اى از مسائل جاريه كشور داشت،در عين‏حال،رضايت نمى‏داد كه كوچكترين خدشه به اعتبار و حيثيت جهانى و عمومى‏جمهورى اسلامى وارد آيد.از اين رو،او بازوى توانا و پشتيبان نيرومند انقلاب اسلامى‏و مسؤولين امر بود،و اگر تذكرى به مسؤولين داشت،آن را به صورت احترام‏آميز بيان‏مى‏نمود،يقينا نصيحت و دلسوزى با موضع گيرى و جبهه بندى تفاوت فاحشى دارد.

فعاليتهاى سياسى و اجتماعى او:

زندگى سياسى و اجتماعى آن بزرگ مرجع تقليد شيعيان،در اين 32 سال دوران‏زعامت و مرجعيت،در دو مرحله اساسى و سرنوشت‏ساز خلاصه مى‏گردد.هر دو مرحله‏اى كه هر كدام از اعتبار و حساسيت ويژه‏اى برخوردار مى‏باشند:

1-هفده سال تمام،از سال 1340 تا1357،پيش از پيروزى انقلاب اسلامى،تالحظه‏هاى پيروزى.

2-پانزده سال تمام،از1357 تا 1372،از لحظه‏هاى پيروزى انقلاب اسلامى تاهنگام رحلت آن بزرگ.

در هر دو مرحله ياد شده،حيات سياسى و اجتماعى او سخت طاقت‏فرسا وسرنوشت‏ساز و توام با مشكلاتى بوده است،ولى يقينا در مرحله نخستين،گرفتاريها وفشار و شكنجه‏هاى روحى وى،بيشتر از مرحله دوم بوده است.

تحليل مساله به اين صورت است كه در مرحله دوم،حضور رهبرى معظم ورشيد انقلاب اسلامى،و خلف صالح ايشان،حضرت آية الله خامنه‏اى،به عنوان‏سكان‏دار كشتى انقلاب،كار را آسان‏تر كرده بود،و هر نوع مشكل و معضلى را باسرپنجه عقل و درايت،و از راه مذاكره و بحث و گفتگو،و تفاهم موجود حل مى‏نمود،و چندان جاى تامل و درنگ نبود،هر چند در اين مرحله هم مسائل لا ينحل و مشكلات‏ناگشودنى فراوان وجود داشته است...ولى در نخستين مرحله از زندگى سياسى واجتماعى ايشان،طرف حساب او بيگانگان و اجانب از معارف دين،يا دوستان ناآشنا بامفاهيم و مصالح اسلام بودند;يا به تعبير ديگر،روند قضايا آنچنان سريع و شتابزده وغير قابل كنترل بود كه تبيين و تفسير و تحليل منطقى آنها بيرون از عهده تحليلگر بود وشرايط چنين اجازه‏اى را نمى‏داد.و از طرف ديگر توقعات و انتظارات فوق العاده‏فراوان بود،از اين رو به نظر نگارنده كه حاضر در روند مسائل آن روز و جريانات 15خرداد و پيامدهاى آن بود،سخت‏ترين و مشكل‏ترين لحظات زندگى سياسى واجتماعى آن بزرگ مرجع،پس از تبعيد حضرت امام شروع شده بود كه مسائل ومشكلات داخلى و خارجى، فوق العاده پيچيده،و تصميم‏گيرى و اجراى تصميمات،مشكل‏تر و غير قابل عمل و اجرا بود. حضور آيات در شهر رى،و عدم امكان تخليه‏حوزه علميه قم كه مساوى با انحلال ركزيت‏حوزه تلقى مى‏شد،و از سوى ديگر، حمله و هجمه دوستان و آشنايان از جبهه داخلى،و احساس مسؤوليت‏بزرگترى ازآن،يكى از بحرانى‏ترين و پيچيده‏ترين بغرنجهاى سياسى و اجتماعى بود،كه با همه‏درد و رنج و مشكلاتى كه داشت،گذشت.

در آن روزگار سياه،و در آن مراحل حساس پيش از پيروزى انقلاب،كه رژيم‏جبار و ستمگر يكه‏تاز ميدان بود،و تلاش داشت در غياب فيزيكى رهبر انقلاب،تمام‏برنامه‏ها و اهداف ضد اسلامى را كه داشت و يا از سوى آمريكا ديكته مى‏شد را يكجا وسريع،يكى پس از ديگرى به مرحله اجرا درآورد.در اجراى اين توطئه‏ها آن چنان‏آماده بود،كه ساده‏ترين مساله‏اى كه نشانگر هويت اسلامى و تشخص فرهنگى مردم‏مسلمان بود-مثلا تاريخ-آن را نيز مى‏خواست مطابق خواسته اربابان خويش تغييردهد،و اين ملت اسلامى را همانند ديگر اقليتهاى مسلمانى كه در كشورهاى بيگانه‏زندگى مى‏كنند،بريده از تاريخ و بيگانه از محورهاى زندگى معنوى‏شان درآورد.اين‏مرجع بزرگ،پس از فاجعه 15 خرداد،به موضع سازش ناپذيرى خود ادامه داده،و درمقاطع مختلف،با انتشار بيانيه،پيام و تلگراف،به وظيفه الهى خود عمل كردند، كه‏تفصيل قضايا از عهده اين مختصر خارج،و نيازمند كتاب مفصلى است.فقط به‏صورت روزشمار به سرفصلهايى اشاره مى‏شود:

روز شمار حوادث آن روز:

1-در مورد غائله انجمنهاى ايالتى و ولايتى،همراه ديگر حضرات آيات،اعلاميه شديد اللحن و تلگراف مؤثرى را مخابره نمودند.

2-در ماجراى حمله كماندوها و دژخيمان شاه به مدرسه فيضيه در فروردين‏1342 كه خود آن حضرت نيز مصون از حمله و يورش آنان نبودند،با انتشار بيانيه‏اى‏تند،رژيم طاغوتى را استيضاح نمودند.

3-در ماجراى جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل،و تجاوز صهيونيستها به بلادمسلمين،و تصرف مسجد الاقصى،بيانيه شديد اللحنى را صادر نموده،و در مدرسه فيضيه عزاى عمومى اعلام كردند،كه رژيم حامى صهيونيزم از برگزارى آن جلوگيرى به‏عمل آورد.

4-در ارتباط با مساله تبديل تاريخ هجرى به تاريخ شاهنشاهى،عكس العمل‏شديد و تندى نشان دادند،كه كم سابقه،بلكه بى‏سابقه بود.

5-در جريان تبعيد حضرت امام(ره)بيانيه مؤثرى را صادر نمودند كه طى آن،چهره كريه رژيم را به مردم شناسانده،و خواستار بازگشت‏سريع و عاجل معظم‏له‏شدند.

6-در لحظات حساس اوان پيروزى انقلاب اسلامى كه حوادث پشت‏سر هم‏مى‏آمد،مانند آتش سوزى سينما ركس آبادان،مجالس ترحيم استاد شهيد آية الله سيدمصطفى خمينى،و چهلمى كه به احترام ايشان برگزار شد،و پشت‏سر آن،چهلمين‏هايى كه به وجود مى‏آمد،در هر حادثه‏اى اعلاميه‏هاى مشتركى با امضاى آن‏بزرگ مرجع و ديگر مراجع قم موجود است كه تعداد آنها كم نيست،و در كتابهاى‏مربوطه مى‏توان مطالعه نمود.ما فقط سه نمونه از آن اعلاميه‏هاى شديد اللحن ايشان رااز كتاب‏«يكصد سال مبارزه روحانيت،از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى‏»(چاپ سال‏1358 ه.ش)كه در همان ايام و حال و هواى لحظه‏هاى پيروزى انقلاب به نگارش‏در آمده است،محض آگاهى نسل جوان ذيلا مى‏آوريم.

نمونه‏هايى از اعلاميه‏هاى پيش از پيروزى انقلاب:

تاريخ حوزه علميه قم،سخت‏ترين،سهمناك‏ترين،شكننده‏ترين وپرمخاطره‏ترين روزها را به خاطر دارد.روزهاى خاك و خون،آتش و خمپاره،و توپ‏و تانك و مسلسل.در آن اوج احساسات انقلابى،و ضعف و فتور دستگاه حاكم.

حكومتهاى موقت،يكى پس از ديگرى سر كار مى‏آمدند و مى‏رفتند.درست‏27/8/57،در آن شرايط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حكومت نظامى،اين مرجع بزرگوار ورشيد،پيامى به ارتشبد ازهارى،نخست وزير وقت مخابره مى‏نمايد كه همانند بمب در آن روز منفجر مى‏شود، كه متن آن چنين مى‏باشد:

«تهران-تيمسار ارتشبد غلامرضا ازهارى

ابلغكم رسالات ربى و انا لكم ناصح امين

بر حسب وظيفه شرعيه،ومسؤوليت مهمى كه بر عهده دارم،لازم دانستم به جناب عالى و تمام درجه‏داران وافسران ارتش تذكر دهم،باشد كه اين تذكرات باعث تنبيه و اتخاذ ترتيب مشروع ومنطقى گردد،و در مقابل خداوند متعال و وجدان و ملت ايران،و مردم آزاد دنيا، بيش ازاين،اين مملكت اسلامى سرافكنده و مورد تنفر واقع نشود.

فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة

آقاى ازهارى!سلب آزاديهايى فردى و اجتماعى،و ايجاد اختناق و سانسور،وكشتار و اتلاف نفوس،نه شما را بر ابقاء حكومت استبدادى توفيق مى‏دهد و نه اين‏ملت‏ستمديده را آرام و نه مقام روحانيت را از انجام وظيفه شرعيه باز مى‏دارد.اگرراستى بقاء اين مملكت را مى‏خواهيد با ملت عناد و لجاج نورزيد و بر آتش تنفر وانزجار و اعتراض و اعتصابى كه ضد اسلامى و مخالف مصالح مملكتى حكومت آن راروشن كرده است،هيزم نريزيد.و از راهى كه منتهى به ندامت و زوال حيثيات مملكت‏است‏بازگرديد،و به نداى وجدان و عقل و دين پاسخ دهيد.با اسلحه‏اى كه در انبارها باپرداخت ميلياردها پول ملت محروم ذخيره شده،ملت را كه مالك واقعى آن است،نكشيد و به اظهار پشتيبانى بعض اجانب كه مى‏خواهند شما را هر چه بيشتر به دشمنى‏با ملت‏برانگيزند تا مطيع فرمانشان باشيد و غير از آنها پناهگاه و پشتيبانى نداشته باشيدمغرور نشويد و شخص‏پرستى را بر مصالح مملكت ترجيح ندهيد.

من به شما اتمام حجت مى‏كنم كه آنچه شما در مقام حفظش هستيد،كه حتماخواسته ملت و مصلحت مملكت نيست،مجوز اين اقدامات خشونت‏بار نمى‏باشد.

آيا نمى‏بينيد كه مملكت در اعتصاب است؟آيا نمى‏دانيد كه دانشگاهيان وفرهنگيان و بازاريان و كارگران و كارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جرايد و همه وهمه،همكارى با نظام را خيانت‏به مملكت و حقوق و آزادى خود مى‏دانند؟راضى!623 نشويد در تاريخ ثبت‏شود كه ارتش ايران بعد از سالها استراحت،ملت را هدف قرار دادو خيابانها و كوچه و بازار و دانشگاه و مدارس را از خون ملتى كه بودجه هنگفت ارتش‏را متحمل است،رنگين ساخت.

آقاى ازهارى!با توجه به اينكه نهضت اصيل ملت ايران براى طرد استعمار واستبداد تمام قشرهاى مملكت را فرا گرفته است،مقابله با آن،با نيروهاى مسلح و كشتارصغير و كبير، مملكت را از بحران‏ها و ناآرامى‏ها نجات نخواهد داد و مردم به چيزى‏غير از پايان يافتن حكومت استبدادى و تامين آزادى و عدالت اجتماعى در سايه‏برقرارى نظام اسلامى راضى نخواهند شد.شما كه به عنوان حفظ نظام مشروطه‏سلطنتى با مردم روبرو شده‏ايد و افراد را به جرم مخالفت‏با رژيم دستگير مى‏نمائيد،مى‏دانيد كه نيم قرن است از جانب نظام حاكم بر اين مملكت رژيم مشروطه ملغى شده‏و سالها است كه عملا بساط آن را برچيده‏اند و به رژيم ديكتاتورى و به اصطلاح‏شاهنشاهى كه از فلسفه‏هاى مهم انقلاب مشروطه پايان دادن آن بود، تبديل شده است‏و اسناد و مدارك و سخنرانيها و مسافرتها و اوضاع مملكت و روزنامه‏ها همه در اين‏مدت گواه اين است كه رژيم مشروطه عملا و رسما و حتى اسما الغاء شده است؟آياخود شما واقعا تحت رژيم مشروطه بر مملكت مسلطيد؟

بيائيد بيش از اين مملكت را به خطر،و مردم را به جنبش وادار نسازيد.معلوم‏است مردم اين سبك حكومت و استبداد را نمى‏توانند هضم نمايند كه اين همه كشته‏مى‏دهند و باز هم ايستادگى مى‏نمايند.آيا اگر مملكتى رژيم خود را بخواهد تغيير دهد،ارتش آن ملت‏حق دارد به عنوان معارضه و كوبيدن ملت وارد عمل شود و مردم راهدف تير قرار دهد و به قتل عام تهديد نمايد؟از خدا بترسيد و از راه باطل برگرديد.

خداوند متعال همه را به رشد و صلاح و آنچه موجب خير و ترقى مسلمانان و طرداستعمار است هدايت فرمايد.»

17/ذى الحجة الحرام‏1399 ه.ق،27/8/1357 (2)

انتشار متن تلگراف ايشان،در آن شرايط خفقان،و در آن عصر تسلط رعب ووحشت،و حكومت مسلسل و توپ و تانك،اعجاب همگان را برانگيخت،و شور وشوق مردمى را كه نيازمند تقويت روحى بيشتر از طرف روحانيون،و روشنگرى‏مراجع عاليقدر تقليد بودند،دو صد چندان نمود، و با وجود مقررات شديد منع عبور ومرور شبانه،در فرصتى كوتاه،اعلاميه بر سر هر كوى و برزن نصب گرديد،و مردم براى‏به دست آوردن نسخه‏هاى آن بى‏تابى مى‏كردند.بدين ترتيب سختگيرى و فشاردستگاه بر ايشان به مراتب بيش از سابق گرديد،اما اينها همه در نظر والاى ايشان موانع‏كوچكى بودند كه از ضعف و زبونى رژيم در حال اضمحلال سرچشمه مى‏گرفت، ونمى‏توانست در اراده آهنين ايشان خللى وارد آورد.

2-به مهندسين و كارگران صنعت نفت:بنابراين با همه فشارها،مى‏بايست راه‏ادامه مى‏يافت.او اندكى بعد اعلاميه‏اى حماسه‏آفرين در پاسخ تلگرام كارمندان وكارگران صنعت نفت صادر نمودند كه كارمندان صنعت نفت،در تلگرام خود بسيارى ازمسائل و دردهايشان را مطرح كرده،و اظهار داشته بودند كه رژيم تحت فشارشان قرارداده،و تهديد به تجاوز به ناموسشان نموده،و اظهار مى‏دارد كه اعتصابشان مورد تاييدمراجع تقليد نيست،و همچنين اعلام داشته بودند كه هرگز توليد نفت مصرف داخلى راقطع ننموده،و كمبود نفت‏به دليل ارسال سهميه داخلى به اسرائيل،و مصرف بى‏حد وحصر ارتش مى‏باشد،و از ايشان تقاضا نموده بودند حكم شرعى را سريعا در مورداعتصاب شركت نفت،و ارسال نفت‏به اسرائيل و آفريقاى جنوبى،و ديگر كشورهايى‏كه در اين موقعيت‏خطير تاريخى،از حكومت‏بى‏داد و ضد اسلامى ايران حمايت‏مى‏كنند،اعلام فرمايند.

ايشان در پاسخ آنان،تلگرامى در تاريخ 5 دى ماه‏1357 به اين مضمون صادرنمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم

رشد و آگاهى اجتماعى و اسلامى كاركنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفت‏مورد تقدير است. متاسفانه حكومت‏به جاى تنازل در برابر خواستهاى مشروع ايشان،و عموم ملت مى‏خواهد با شدت عمل،اعتصاب كنندگان را مجبور به شكستن اعتصاب‏نمايد.و با اينكه در كشتار مردم بى‏اسلحه و سلب آزادى از آنها،و ارسال نفت‏به‏اسرائيل و تحريك افراد مزدور به نام شاهدوست، با حمله به خانه‏ها و مغازه‏ها،احكام‏مسلمه اسلام را كنار گذاشته،در اعتصاباتى كه به هت‏حمايت از احكام اسلام،وپشتيبانى از حقوق ملت انجام شده است،آنها را با استفتاء از علماى اعلام،مى‏خواهد ازروزى كه پس از ملى شدن صنعت نفت،مجددا اين ثروت ملى تحت تسلط استعماردرآمد،از جانب مردم هيچگونه نظارت بر فروش نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده،و عوائدش به صورتهاى مختلف در جهت ضد مصالح ملت و ولخرجيها و عياشيها وترويج فساد و فحشاء و حقوق گزاف مستشاران اجنبى و اندوختن در بانكهاى‏خارجى،و صرف ميلياردها در خريد اسلحه،و پر كردن جيب استعمار،به يغما رفته‏است،و مملكتى كه مى‏توانست‏با اين درآمد و ثروت سرشار،در تمام شئون علمى وصنعتى و كشاورزى و دامدارى به پيشرفتهاى شايانى نايل شود،وضع اقتصادى‏اش ازكشورهاى مشابهى كه نفت ندارند،بدتر شده است.جهت اطلاع عموم اعلام مى‏داريم،حرمت مؤكد كمك و تقويت كفار كه با مسلمين در حال جنگ مى‏باشند،از احكام‏مسلمه اسلام است.بنابراين در شرايط فعلى كه اسرائيل با مسلمانان در حال جنگ‏است،و تا سرزمينهاى مسلمانان از احتلال و تجاوز آنان آزاد نشده، جلوگيرى از ارسال‏نفت‏براى اسرائيل،و كشورهايى كه با جنبش اسلامى ايران ضديت مى‏ورزند،وحكومت استبدادى آن را تاييد مى‏نمايند،به وسيله اعتصاب و امتناع از استخراج نفت‏زايد بر مصرف داخلى،عمل به وظيفه و تكليف شرعى است،و تا وقتى كه اطمينان‏حاصل نشود كه درآمد نفت مانند گذشته غارت و تاراج نمى‏شود،اين امتناع بجا،ولازمه علاقه بر مصالح عاليه مسلمين،و موجب حفظ ذخاير مملكت و جلوگيرى ازهدر رفتن آن مى‏باشد.

بديهى است كاركنان شريف و مسلمان صنعت نفت،اگر اطمينان پيدا كنند نفتى‏را كه استخراج مى‏نمايند،به مصرف داخلى كشور مى‏رسد،به مقدار نياز مردم و رفع‏مضيقه داخلى استخراج نموده،و راضى به ضرر برادران دينى خود نخواهند شد.

موفقيت عموم مسلمين را در عمل به احكام و وظايف شرعيه از خداوند متعال مسالت‏دارم.

25/محرم الحرام‏1399 ه.ق،5/1/57 (3)

با اين پيام روشنگر،تمام توطئه‏هاى رژيم خنثى،و كارمندان و كارگران صنعت‏نفت،با اعتماد و اطمينان كامل،راهى را كه در پيش گرفته بودند،دنبال نمودند.راهى راكه امام خمينى(ره)، راهنما و رهبر بود.اما به علت دور بودنشان از ايران،اعلاميه‏هايشان را عوامل مزدور رژيم،با حيله‏هاى رذيلانه تحريف نموده،و به دروغ وحيله صنعتگران نفت را با اين بهانه كه اعتصابشان مورد تاييد مراجع نيست،درتصميمشان مردد مى‏نمودند،اكنون با انتشار فتواى حضرت آية الله العظمى گلپايگانى،اعتصاب همچنان استمرار داشت،تا جايى كه رژيم در حال احتضار دست‏به حيله‏جديدى زد،و تشكيل دولت را به شاپور بختيار،كه به اصطلاح وجهه خلقى داشت،سپرد.و چه تلاش بيهوده و مذبوحانه‏اى.او غافل از اراده آهنين ملت ى‏خواست‏بدين‏وسيله مردم را ساكت كند،و تطميعشان كند،بى‏آنكه بتواند بفهمد كه ديگر اين ملت‏به‏پا خاسته را هيچ يك از مسكنهاى رژيم نمى‏تواند آرام كند،و رهبريهاى رهبر،و تاييد وحمايت مراجع بزرگ تقليد،راه هر گونه برگشت را مسدود نموده و مردم تنها به نابودى‏كامل رژيم و امپرياليسم شرق و غرب مى‏انديشند.

3-تلگراف به شاپور بختيار:در آن شرايط حكومت وقت،بختيار روى كار آمد.

او با وعده‏هاى دهان پر كن،و پر زرق و برق،خود را مرغ طوفان دانست كه از امواج‏باكى ندارد، و خادم خلق و ملت است،و با پنهان شدن زير چتر نام مصدق،و چسباندن‏خود به جامعه روحانيت،مى‏خواست وجهه و آبرو و پايگاهى براى خود بين مردم‏دست و پا كند،و با اظهار اين موضوع كه 90%علماى اعلام و مراجع تقليد با سكوتشان‏مرا تاييد مى‏كنند،آنچنان ابلهانه بى‏گدار به آب زد كه هرگز نتوانست جبران حماقتهاى‏خودش را بنمايد،و حضرت آية الله العظمى گلپايگانى،در تاريخ 1/10/1357 مطابق باصفر1399 براى روشن شدن ذهن كند و زنگ زده بختيار،در نامه‏اى به او اين چنين‏فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقاى دكتر شاپور بختيارمسموع شد كه جنابعالى نه دهم(90%)از حضرات آقايان علماى اعلام و مراجع(دامت‏بركاتهم)را متهم نموده‏ايد كه با سكوت خود در مورد دولت‏شما موافقت دارند.

اگر چه اين موضوع محتاج به رد نيست،براى اينكه مبادا بعضى توهم كنند اين تهمت‏حقيقت دارد،تذكر مى‏دهم:

جنابعالى آنچه در اين مدت كوتاه،براى توجيه قبول نخست وزيرى اظهارداشته‏ايد،جز يك سفسطه و اشتباهكارى،مطلب منطقى و معقولى نگفته‏ايد.البته بر هركسى لازم است كه در اين شرايط حساس و خطير،از خدمت‏به جامعه،و قبول هرمسؤوليت كه از عهده آن برآيد، استقبال نمايد.ولى اين قبول مسؤوليت،به هر شكل وعنوان باشد،على رغم خواسته‏هاى ملت و مخالفت مردم،بر اساس غير قانونى كه‏سالها است‏به دسيسه استعمار جريان داشته است، صحيح نيست.

شما وجدانا و شرعا موظفيد هر وقت مقامات صلاحيت‏دار و ملت ايران،به شماخدمتى ارجاع نمودند،بپذيريد.و از قبول هر مسؤوليتى كه با حاكميت ملى و حقوق‏جامعه مخالفت داشته باشد،جدا اجتناب نمائيد.اگر ملت‏شما را در اين شرايطحساس به ماموريت گماشته بود،و شما على رغم تمام مشكلات موجود،آن را پذيرفته‏بوديد،مى‏توانستيد از خود دفاع نمائيد،و دولت‏خود را ملى و قانونى معرفى كنيد،اما بااينكه همه مى‏دانند دولت‏شما در اساس و انتساب با دولتهاى خائن كه در اين ادوارپنجاه ساله نصب شدند،جز اينكه قبل از صدور فرمان،راى تمايل گرفته‏ايد،هيچ فرقى‏ندارد.!628 چه جواب مى‏دهيد؟از تظاهرات متعددى كه از مراجعه به آراء عمومى قاطع‏تربود،و تشكيلات(رژيم)سابق را كه به شما فرمان داد غير قانونى و غير رسمى اعلام‏داشت،و هر حكومتى را كه بر اساس سابق باشد،ملغى كرد.

چه جواب مى‏دهيد؟مجلسين غير قانونى كه به شما راى اعتماد دادند،همان‏مجلسينى است كه به هويداها راى اعتماد دادند.و افرادى كه به اسم نامزدهاى حزب‏تحميلى و بى‏مسماى‏«رستاخيز»به تهديد ساواك انتخاب شده‏اند،نمى‏توانند دولت‏شما را قانونى كنند،تا شما مسؤول حوادث و كشتارها و تجاوزاتى كه در اين روزها دراهواز،دزفول،نجف آباد،خوانسار، انديمشك،نهاوند و ساير بلاد به نفوس و اموال‏مردم شده،مى‏باشيد.

فرضا تمام خواسته‏هاى مردم را عملى كنيد،اصل صلاحيت‏خود را در دخالت‏در امور چگونه قانونى مى‏نمائيد؟شما كه مى‏گوئيد 25 سال با رژيم ديكتاتورى حاكم‏مبارزه داشته‏ايد،با اين عمل خود قانونى بودن آن دولتها را كه رژيم استبداد روى كارآورد،تصويب كرده و موضع خود را تغيير داده‏ايد.من به شما و تمام افرادى كه خود راوطن دوست و مسلمان مى‏دانند و سران و درجه‏داران مسلمان و متعهد ارتش ابلاغ‏مى‏كنم كه در اين امواج خروشان احساسات ملى، حركت در مسير مخالف موج،خلاف مصلحت و موجوديت و استقلال مملكت است،با آنها كه اين امواج را رهبرى‏مى‏كنند،تا كشتى مملكت را به ساحل نجات برسانند،همكارى نمائيد.

ملت مسلمان را نمى‏توان از راهى كه رفته است،باز گرداند.بايد هر كسى ملت را يارى‏كند تا در راهى كه رفته به مقصد برسد،و هر چه زودتر نظم و استقرار و ثبات كامل براساس عقايد و تعاليم و برنامه‏هاى اسلامى برقرار گردد.

از خداوند متعال خير و صلاح و ترقى مملكت و دفع شر ايادى استعمار رامسالت مى‏نمايم.

انه قريب مجيب

و السلام على من اتبع الهدى

سيد محمد رضا الگلپايگانى (4)

اين پيامها و اعلاميه‏هاى كوبنده،آخرين روزنه‏هاى اميد را به روى بختيار و ديگرهمكاران رژيم بست،و ديديم كه درست‏سه هفته بعد،مرغ طوفان را امواج خلق‏خشمگين و مصمم غرق نمود،و تلاشهاى مذبوحانه‏اش عقيم ماند.اينها نمونه‏هايى‏بس اندك از دهها اعلاميه كوبنده و روشنگر اين زعيم عاليقدر اسلامى بود،كه در آن‏روزهاى پرمخاطره و ظلمانى،در راه روشنگرى راه ملت اسلام انتشار داده بود.

پس از پيروزى انقلاب:

پس از پيروزى انقلاب،اين مرجع بزرگ،يكى از حاميان جدى نظام مقدس‏جمهورى اسلامى بود،و آن را يكى از نعمتهاى خداى متعال مى‏دانست كه همگان‏وظيفه دارند قدرشناس آن باشند.او در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس،مدافع‏رزمندگان بود،و اجازه داده بود كه لث‏سهم مبارك امام(ع)،صرف جبهه‏هاى نور عليه‏ظلمت‏شود،و در مواقع حساس تصميم گيريهاى ملى و همگانى،در صحنه حضورداشت،كه بيانيه‏ها و مصاحبه‏هاى آن بزرگ مرجع، در آرشيو صدا و سيماى جمهورى‏اسلامى موجود،و در مطبوعات و رسانه‏هاى گروهى منعكس است.او با مسؤولين‏امور همدلى و همنوايى داشت،در عين حال اشتباهات و نارسائيها و احيانا روشهاى‏غير واقعى را كه گاهى از روى كم اطلاعى در پاره‏اى از نهادها و دستگاهها رخ مى‏داد،تذكر مى‏داد،و نظر خود را اعلام مى‏داشت،و معتقد بود كه نصيحت و دلسوزى به ائمه‏مسلمين،از ضروريات و واجبات هر فرد مسلم مى‏باشد.

يك فقيه بزرگوار و اين همه خدمات:

مرحوم آية الله العظمى گلپايگانى،در عمر پربركت 98 ساله خود،موفق به انجام‏كارهايى شدند كه يقينا از عهده افراد عادى و غير الهى خارج مى‏باشد،و اگر عنايات‏الهى و توجهات خاصه ولى عصر(عج)نبود،هرگز چنين توفيقاتى نصيب نمى‏گشت.

1-سرپرستى و مديريت:سرپرستى و مديريت‏حوزه‏هاى علميه شيعه در داخل و خارج كشور،و رسيدگى به امور مادى و معنوى آنان،به مدت تقريبى چهل سال.

وقتى سخن از سرپرستى حوزه‏ها به ميان مى‏آيد،گاهى از نظر برخى از مردم‏عنوان تشريفى به نظر مى‏رسد،در صورتى كه اين چنين نيست.در زمان آية الله العظمى‏حائرى،حوزه علميه قم در حدود 600 نفر طلبه داشت.جمعيت‏حوزه در زمان آية الله‏العظمى بروجردى حدود 6000 نفر بود،و به همين تعداد نيز شايد در شهرستانها وخارج كشور افراد حوزوى وجود داشتند،اما در عصر كنونى،وقتى سرپرستى گفته‏مى‏شود،معنى و مفهوم وسيع و گسترده‏ترى پيدا مى‏كند،و آن سرپرستى و اداره امورزندگى حداقل يكصد هزار نفر در داخل ايران،و ديگر بلاد اسلامى و خارجى مى‏باشد،و حداقل هزينه‏اى كه براى اداره اين عده لازم است،و از راه كمكهاى مردمى و وجوه‏شرعى،سهم مبارك امام،و خمس و ديگر عناوين شرعى است كه به دست مبارك‏زعيم و سرپرست‏حوزه‏ها،توسط مقلدين و پيروان او مى‏رسد،و طبق نظام خاصى دراختيار طلاب و حوزه‏هاى علمى قرار مى‏گيرد،در شرايط كنونى،هر ماه بيش از 200ميليون تومان مى‏باشد،و تامين اين رقم،و صرف آن در مصارف حقيقى خويش كارسهل و ساده‏اى نيست.

2-تدريس و تعليم و تربيت:تدريس و تعليم و تربيت در طول بيش از هفتادسال مدام استمرار داشته،كه با رغبت و شوق و علاقه فراوان،به تدريس و تربيت‏طلاب مى‏پرداختند. حوزه درسى ايشان به سادگى تعطيل بردار نبود.معظم‏له مراقبت‏كيد داشتند كه جز در مواقع واجب و ضرورى درس را تعطيل نكنند.در اين مدت‏طولانى استمرار تدريس،هزاران نفر از محضر مبارك ايشان تلمذ نموده‏اند،و تعدادافرادى كه در پاى دروس ايشان به مقام عالى اجتهاد نائل آمده‏اند،كم نيستند.او هزاران‏شاگرد براى اسلام و قرآن تربيت كرد كه به عنوان تيمن و تبرك،اسامى حدود 200 تن‏از فضلاء و فارغ التحصيلان مكتب تدريسى او را(به ترتيب حرف اول نام فاميلى و باحذف القاب و عناوين)ارائه مى‏دهيم:

آيات و حجج اسلام:1-آذرى قمى-شيخ احمد

2-آشتيانى-شيخ محمد تقى

3-آل طه قمى-سيد محمد

4-ابطحى-سيد محمد حسين

5-ابهرى-سيد نور الدين

6-اتفاقى-شيخ محمد تقى

7-اجتهادى-شيخ محمد على

8-احدى شعار موسوى-سيد سليمان

9-احمدى-سيد احد

10-احمدى ميانجى-شيخ على

11-احمدى يزدى-شيخ محمد حسين

12-احمدى يزدى-شيخ محمد حسن

13-اديب لارى-شيخ نعمت الله

14-ارسنجانى-شيخ محمد حسين

15-استادى تهرانى-شيخ رضا

16-اسعدى-شيخ ابو الفضل

17-اشترى-شيخ على

18-اشتهارى-شيخ على پناه

19-افتخارى گلپايگانى-شيخ على

20-الهى قمى-شيخ على رضا

21-امامى-شيخ حسينلى

22-اميرى اراكى-سيد جعفر

23-اميرى اراكى-سيد جواد

24-امينيان-شيخ محمد على

25-انصارى-شيخ محمد باقر

26-انصارى-شيخ محمد رضا

27-انصارى قمى-شيخ مهدى

28-ايزدى نجف آبادى-شيخ عباس

29-ايمانى-شيخ اسد الله

30-ايوقى-شيخ حسين

31-باقرى همدانى-شيخ باقر

32-بحرانى يزدى-شيخ على

33-بطحائى گلپايگانى-سيد هاشم

34-بطحائى گلپايگانى-سيد محمود

36-پاكستانى-اختر عباس

37-تبريزى نوبرى-مرحوم ميرزا جعفر

38-تقوى اشتهاردى-سيد رضا

39-ثابتى همدانى-شيخ على

40-ثار اللهى همدانى-شيخ محمد

41-ثمرى جبارى-شيخ حسين

42-جعفرى-شيخ محمد حسين

43-جنتى-شيخ احمد

44-حائرى يزدى-حاج شيخ مرتضى

45-حاج نظرى سارى

46-حاج حسينى بابل

47-حجتى بروجردى-شيخ محمد

48-حرم پناهى-شيخ محسن

49-حسن زاده آملى-شيخ حسن

50-حسينى-سيد عبد العظيم

51-حسنى ميلانى-سيد على

52-حسينى بهشتى-شهيد سيد محمد

53-خدائى-شيخ احمد

54-خرازى تهرانى-سيد محسن

55-خندق آبادى-شيخ جواد

56-دانش آشتيانى-شيخ ابو القاسم

58-دعوتى-مير ابو الفتح

59-ديباجى اصفهانى-شيخ حسن

60-دين پرور-سيد جمال الدين

61-ذبيحى همدانى-شيخ ابو القاسم

63-زارى همدانى-شيخ محمد

64-ربانى-شيخ مرتضى

66-ربانى شيرازى-شيخ عبد الرحيم

67-رحمت اراكى-شيخ رحمت الله

68-رسولى اراكى-شيخ محمد على

69-رضوى تويسركانى

70-رفيعى-شيخ محمد باقر

71-زارعى گلپايگانى-محمد ابراهيم

72-زبرجد شيرازى-شيخ عبد الله

73-زين الدين-سيد عطاء الله

74-سبحانى تبريزى-شيخ جعفر

76-ستوده-شيخ محمد تقى

76-سلم زاده-شيخ خير الله

77-سيستانى-سيد على

78-شاكرى آشتيانى

79-شاه آبادى-شهيد شيخ مهدى

80-شب زنده‏دار-شيخ حسين

81-شجاعى-حاج سيد زين العابدين

82-شجاعى-حاج سيد زين العابدين

82-شرابيانى-شيخ عبد الحميد

83-شرعى-شيخ محمد على

84-شريعتمدار جهرمى شيخ عبد الرسول

85-شريعتى-شيخ حسين

86-شريعتى اصفهانى-شيخ محمد باقر

87-شريفى گلپايگانى-شيخ مهدى

88-شيخ الاسلامى تويسركانى سيد حسين

89-شيرى-شيهد شيخ محبوب

90-صابرى همدانى-حاج شيخ احمد

91-صادقى-شيخ محمد حسين

92-صافى گلپايگانى-شيخ لطف الله

93-صافى گلپايگانى-شيخ على اكبر

94-صلواتى-شيخ غلامرضا

95-طاهر شمس گلپايگانى-شيخ جلال

96-طباطبائى نژاد-شهيد سيد نور الله

97-عابدى خلخالى-شيخ محمود

98-عالمى دامغانى-شيخ محمد على

99-عقيقى بخشايشى-عبد الرحيم

100-علائى-مرحوم شيخ محمود

101-علوى فريدنى

102-علوى بخشايشى-سيد مهدى

103-علوى گرگانى-شيخ محمد على

104-علوى لارى-شيخ مصطفى

105-عليزاده بخشايشى شيخ عبد الحسين

106-عمانى-شيخ محمد

107-غروى تويسركانى-شيخ احمد

108-فاضل گلپايگانى

109-فاضل همدانى

110-فقيهى-شيخ موسى

111-فكور يزدى-مرحوم شيخ محمد

112-قاضى طباطبائى-سيد محمد على

113-قاضى طباطبائى-سيد محمد على

113-قاضى زاده-شيخ على اصغر

114-قاضى زاده-شيخ حسن

115-قاضى زاهدى گلپايگانى-شيخ احمد

116 قاضى زاهدى گلپايگانى-شيخ على

117-قدوسى-شهيد حاج شيخ على

118-قرائتى كاشانى-شيخ محسن

119-قرنى گلپايگانى-شيخ على

120-كابلى-محقق

121-كرمانى-سيد حسين

122-كرمانى-شيخ حسين

123-كريمى جهرمى-شيخ على

124-كرمى قمى-شيخ حسين

125-كيشانى-مرحوم شيخ على

126-گركانى-حاج محسن

127-گلزارى گلپايگانى-محمد

128-محقق داماد-سيد على

129-محقق-شيخ عباس

130-محلاتى-شيخ مجد الدين

131-محمودى-سيد محمد رضا

132-محمودى گلپايگانى-سيد محمد

133-محمودى-سيد محمد

134-محمودى-شيخ ابو طالب

135-محمودى تفرشى

136-مدنى-شيخ سيد اسد الله

137-مدنى-شهيد سيد اسد الله

137-مشايخى-شيخ محسن

138-مشايخى-شيخ حاجى آقا

139-مشكينى-حاج شيخ على

140-مطهرى-شهيد استاد مرتضى

141-مظفرى-حاج شيخ على

142-معزى ملايرى-شيخ اسماعيل

143-معنوى-سيد محمد تقى

144-معنوى-سيد محمد على

145-مفتح-شهيد دكتر محمد

14-مقتدائى-شيخ مرتضى

147-مقدسى-شيخ احمد

148-مقدسى نجفى-شيخ هادى

149-مكارم شيرازى-شيخ ناصر

150-ملبوبى-شيخ محمد باقر

151-ملكوتى-شيخ هادى

152-ملكى-مرحوم شيخ مصطفى

153-منتظرى گلپايگانى-محمد على

154-منتظرى نجف آبادى-حسينعلى

155-منصورى-شيخ مهدى

156-موحد ابطحى-حاج سيد على

157-موحد ابطحى-سيد محمد باقر

158-موحد ابطحى-سيد محمد رضا

159-موحدى-مرحوم شيخ على محمد

160-موسوى قافله باشى-سيد محمد

161-موسوى كرمانى-سيد حسين

162-موسوى گلپايگانى-سيد محمد باقر

163-موسوى گلپايگانى سيد محمد جواد

164-موسوى گلپايگانى-سيد مهدى

165-مهربانى-شيخ سلمان

166-مير جعفرى-مرحوم سيد مجتبى

167-مؤيدى-شيخ محمد رضا

168-نجفى-شيخ ضياء الدين

169-نجفى-شيخ محمد

170-نسابه لارى-شيخ حسن

171-نسابه لارى-سيد محمد على

172-نقوى پاكستانى-سيد ساجد على

173-نكونام گلپايگانى-شيخ على

174-نهاوندى-مرحوم شيخ عزيز الله

175-نيازى-صفر على

176-نيرى همدانى-شيخ على

177-واعظ زاده خراسانى-شيخ محمد

178-واعظى بخشايشى-ميرزا بيوك

179-واعظى-شيخ حسين

180-وحيدى ميانجى-سيد سجاد

181-وحيدى گلپايگانى

182-وكيلى-مرحوم شيخ عبد الحسين

183-هاشمى-سيد حسن

184-هاشمى-سيد عباس

185-هاشمى-سيد آصف

186-هاشمى-سيد ابو الحسن

187-هاشمى-سيد عبد الفتاح

188-هاشمى سنجانى-شهيد شيخ على

189-هاشمى-شيخ على اوسط

190-هاشمى رفسنجانى-شيخ على اكبر

191-همدانى-سيد مجتبى

192-هيدجى-شيخ عبد الرحمن

193-ياورى-شيخ على

194-يثربى كاشانى-سيد مهدى

195-يزدى-شيخ محمد

196-يزدى اصفهانى-شيخ حسين

3-تاسيس بيمارستانها:يكى از اساسى‏ترين كارهاى ايشان،تاسيس بيمارستان‏جهت مداوى و رسيدگى به امور درمانى و معالجاتى طلاب و علما و افراد محروم‏مى‏باشد.نخستين بيمارستان كه در سال 1344 ه.ش تاسيس يافت،در سخت‏ترين ايام‏گرفتارى حوزه‏هاى علميه، در آن روزهاى سياهى كه رژيم گذشته بر علماء پيش آورده‏بود،صورت گرفت.ايامى كه اغلب درها به روى طلاب و علماء بسته شده بود،و درمعالجات و گرفتاريهاى درمانى،دچار مشكلات فراوانى مى‏گشتند.اين بيمارستان بااعطاء دفترچه درمانى رايگان،به افراد حوزه علميه قم و وابستگان نزديك آنان،در طول‏تاريخ تاسيس خود،خدمات شايان توجهى انجام داده است،و يكى از تكيه‏گاهها واميدهاى روحى حوزه علميه قم در ايام سخت و گرفتارى آنان بود.اكنون نيز از كادردرمانى مجهزى برخوردار مى‏باشد.اين بيمارستان مجهز به مدرن‏ترين وسايل ودستگاههاى پزشكى،درمانى و جراحى است،و روزانه بيماران متعددى به آن مراجعه‏مى‏كنند،كه با حق الزحمه مناسب،جراحيهاى مهم در آن صورت مى‏پذيرد.

علاوه بر بيمارستان مهم و معرف ياد شده،بيمارستان ديگرى نيز در يزدانشهرقم و بيمارستانى نيز در«گوگد»زادگاه خويش تاسيس فرموده‏اند.

4-تاسيس مدرسه مهديه:نخستين بار،مدرسه‏اى با برنامه و نظم و انضباطخاص،جهت تحصيل طلاب در مرحله مقدمات و سطح،به نام‏«مدرسه امام المهدى(عج)»تاسيس نمودند، كه با مراقبتهاى ويژه و برگزارى امتحانات در مواقع خاص اداره‏مى‏شد.اين مدرسه هم اكنون حدود 400 تا 500 نفر طلبه دارد.

5-تاسيس مركز بررسى مطبوعات:در آن روزگار خفقان و استبداد،كه‏مطبوعات از اهانت و پرده‏درى نسبت‏به مقدسات مذهب،و آرمانهاى والاى اسلام‏كوتاهى نداشتند،و گاهى در اين مورد به مسابقه هم نيز مى‏رفتند،و هر روز نشريه‏اى با رنگ و روغن تازه‏اى در اين كشور انتشار مى‏يافت،و مجلات مفسد و گمراه‏كننده‏اى كه‏پيامى جز آموزندگيهاى خلاف عفت نداشتند،مجلاتى مانند:روشنفكر،تهران مصور،سپيد و سياه،خواندنيها،فردوسى،اطلاعات هفتگى،زن روز و...هر كدام از اين‏نشريات نامبرده،در هتك حرمت مقدسات دينى برنامه ويژه‏اى را تعقيب مى‏نمودند.

پاسخگويى به محتويات اينها،يكى از كارهاى ضرورى بود.بررسى مطبوعات از سوى‏بيت ايشان،انجام مى‏پذيرفت،و سرپرستى آن مركز را مرحوم حجة الاسلام‏و المسلمين حاج سيد مهدى گلپايگانى بر عهده داشت.اين نشريه همراه مجله مكتب‏اسلام،به طور ماهانه منتشر مى‏شد،و در هر ماه به اتهامات و جعليات و خلاف‏واقعيات منتشر شده در مطبوعات،پاسخ مى‏داد.از اين نشريه هشت،نه شماره بيشترمنتشر نشد،تا توسط ساواك به تعطيلى و توقيف كشانده شد.

6-تاسيس مدرسه كبرى:طلاب علوم دينى و فضلاء،از نظر كلاس درس وتدريس در مضيقه شديدى به سر مى‏بردند،اغلب در مقابر اطراف حرم مطهر حضرت‏معصومه(ع)تدريس مى‏نمودند.اين مقبره‏ها عارى از بهداشت و وسايل ضرورى‏تدريس بود.از اين رو نياز به كلاسهاى مجهز و آبرومندى داشت،رفع اين نياز توسط‏ايشان برطرف شد.مدرسه‏اى در كنار حرم مطهر حضرت معصومه(ع)احداث نمودندكه داراى يك مسجد بزرگ مى‏باشد كه نماز جماعت در آن منعقد مى‏شود،و در غيراوقات نماز،درس خارج گروهى از مدرسين و علما در آن برگزار مى‏شود،و صدهاطالب علم حوزه از آن استفاده مى‏كنند.مجموع درسهايى كه در مسجد و مدرسه آن‏برگزار مى‏شود،هم اكنون روزانه بيش از 150 درس مى‏باشد،كه 50 درس آن مرحله‏عالى و خارج فقه و اصول مى‏باشد.اين مدرسه در كنار مدرسه فيضيه و مسجد اعظم،يكى از سه مركز بزرگ دروس علوم حوزوى به شمار مى‏آيد.

7-كتابخانه عمومى:در كنار اين مدرسه بزرگ،كتابخانه عمومى و مفصلى‏تشكيل يافته است، كه داراى دهها هزار كتاب چاپى،و صدها نسخه كتاب خطى‏مى‏باشد،كه هم اكنون مورد استفاده طلاب و مدرسين محترم حوزه قرار دارد،و سه جلد از فهرست نسخه‏هاى خطى آن، توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى استادى‏تدوين و انتشار يافته است.

8-تاسيس مجمع علمى اسلامى در لندن:جهت پاسخگوئى به نيازهاى‏مسلمانان خارج كشور، به ويژه در اروپا،مركز بزرگ اسلامى را در لندن به وجودآورده‏اند،كه داراى نمازخانه،كتابخانه عمومى،سالن سخنرانى مى‏باشد و نمايندگى‏معظم‏له در آنجا استقرار دارد.اين مركز مجالس دينى و محافل مذهبى را اداره مى‏كند،ودر مناسبتهاى مذهبى برنامه دارد،و داراى يك مركز كامپيوترى نيز مى‏باشد.

9-دار القرآن الكريم:يك مؤسسه تحقيقى و تبليغى است،كه در مورد قرآن وشؤون آن بررسى و تحقيق دارد.اين مؤسسه در همان مدرسه بزرگ قرار گرفته است،ودر آن گنجينه‏اى از نسخه‏هاى خطى و چاپى قرآن مجيد قرار دارد،و در ضمن دو نشريه‏قرآنى از اين مؤسسه صادر مى‏شود كه يكى به زبان عربى است،و نامش‏«رسالة‏القرآن‏»مى‏باشد،و تا كنون 12 شماره از اين مجله وزين انتشار يافته است،و ديگرى‏نشريه‏اى به زبان فارسى،به نام‏«پيام قرآن‏»مى‏باشد كه به صورت فصلنامه منتشرمى‏شود.سالانه سمينار مفصلى پيرامون قرآن و شؤون مربوط به آن در اين مؤسسه‏برگزار مى‏شود.اين مؤسسه ناشر كتابهايى است كه پيرامون قرآن و عترت مى‏باشد.

10-تعمير اساسى مدرسه فيضيه در سال 1384 ه.ق،پس از يورش‏كماندوهاى رژيم،احداث ساختمان وضوخانه،حمام و رختشويخانه براى مدرسه‏فيضيه،و حفر چاه عميق اختصاصى براى آن مدرسه و دار الشفا،و لوله كشى آن دومدرسه از سوى ايشان انجام پذيرفته است.

11-تاسيس مدرسه علوى در خيابان امام،كوچه منوچهرى.

12-تاسيس مدرسه با شكوهى در خيابان چهارمردان

13-تاسيس مدرسه امام موسى بن جعفر(ع)،آخر خيابان چهارمردان،روبروى گلزار شهداء.

14-تعمير مدرسه حاج محمد صادق واقع در خيابان چهارمردان،و خريد منازل اطراف آن.

15-تاسيس مدرسه حاج غضنفر در جوى شور.

16-تاسيس مدرسه ستيه در جوار اقامتگاه سيده فاطمه معصومه(س)درخيابان چهارمردان.

17-تاسيس مركز كامپيوترى معجم فقهى:تاسيس مركز كامپيوترى معجم‏فقهى،يكى ديگر از كارهاى ارزشمند فقهى ايشان مى‏باشد.معظم‏له دستور دادندبخش وسيعى از امكانات مدرسه كبرى به اين امر اختصاص داده شود.در اين مركز،نخست متون فقهى به كامپيوتر داده مى‏شود،و تا كنون 600 مجلد كتاب فقهى،و 150مجلد از كتابهاى اصول فقه،و بيش از 400 جلد كتاب حديث،با ميانگين 150 ساعت‏كار براى هر جلد،به كامپيوتر داده شده است.علاوه بر آن،شمارش آيات و روايات وقواعد ذكر شده در منابع فقهى،و يكپارچه كردن آنها نيز انجام پذيرفته است.در اين‏بخش بيش از 200 محقق از دانش‏پژوهان سطوح عالى حوزه مشغول به كار هستند.دركنار بررسى كتابهاى فقهى و آيات و روايات،زندگى فقها از منابع مختلف گردآورى‏شده است،كه محصول كار اين تحقيق،بيش از 25 جلد كتاب مى‏باشد.

18-تامين زمين قبرستان بقيع:اين قبرستان در جاده قم و كاشان،در نزديكيهاى‏مسجد جمكران،در فضاى آكنده از معنويت،در يك قطعه زمين وسيعى قرار گرفته‏است.با صيغه وقف شرعى كه از طرف آن مرحوم انجام پذيرفته است،آسايش خاطرصاحبان اموات را فراهم ساخته،و با هزينه مناسب اموات را دفن مى‏كنند.

19-مرمت مساجد و حسينيه‏هاى لبنان:در حمله‏هاى ددمنشانه اسرائيل به‏جنوب لبنان، ويرانيهاى فراوانى به وجود آمده است كه مساجد و حسينيه‏هاى زيادى‏نيز در اين حملات خراب يا ويران شده بود.از اينرو معظم‏له دستور مرمت و بازسازى‏بيش از 30 مسجد و حسينيه را در جنوب لبنان صادر فرمودند.

20-تربيت‏شاگردان و پژوهندگان علوم اسلامى:مهم‏ترين خدمت علمى واجتماعى و فرهنگى آن بزرگوار،تربيت‏شاگردان وارسته،فقيه و عالم در طول هفتاد سال تدريس و تعليم بوده است كه تعداد آنان همانند تعداد ستارگان آسمانها به آسانى وسادگى قابل شمارش نيست.

با توجه به فرصت وسيع تدريس و كلاس‏دارى كه بيش از هفتاد سال تدريس‏مداوم و بى‏وقفه را داشته است،و با توجه به علاقه و عنايت ايشان به حضور در صحنه‏تدريس و تربيت‏شاگرد،و حضور بيش از 700 تا 800 نفر از فضلا و محصلين درجلسه تدريس،اين تعداد سر از يك رقم بالايى در مى‏آورد كه خارج از امكان نويسنده،و بيرون از توان ضبط و كنترل مى‏باشد.

اگر معدل متوسط محصلين در هر سال 700 نفر فرض شود،در طول مدت 70سال،قريب پنجاه هزار نفر خواهد شد.اين افراد پس از گذراندن مراحل درسى وتحصيلات لازمه،به قراء و قصبات و شهرستانها رهسپار،و هر كدام به عنوان امام‏جمعه يا جماعت،واعظ و رهبر دينى مشغول ارائه خدمات دينى به اسلام و مسلمين‏گرديده‏اند.

تاليفات:

فقيد سعيد و اين فقيه وارسته اهل بيت عصمت و طهارت(ع)،يكى از مراجع‏موفق در امر تاليف و تصنيف و احياء آثار و مآثر اهل بيت(ع)و قرآن بودند.

با وجود مسؤوليتهاى سنگين مرجعيت،و با وجود مراجعات فراوان مردم ومشكلات مختلفى كه مسند زعامت و مرجعيت او داشت،كه خود يك تشكيلات منظم‏وسيعى را مى‏طلبيد،در عين حال مى‏بينيم كه در كنار آن همه گرفتاريها،باز دست ازتاليف و تصنيف،و تحقيق و تحرير برنداشته،و آثار فقهى و اصولى جاودان و ماندگارعلمى از خود به يادگار گذارده است.

آثار و تاليفات ايشان بر سه نوع مى‏باشد:

الف-آثارى كه مستقيم به قلم خودشان به رشته تحرير و تاليف درآمده است.

ب-آثارى كه تحت نظر و اشراف ايشان به صورت تقريرات و دروس معظم‏له به وسيله شاگردان و تلامذه فاضل و عالم به مرحله تاليف و تدوين درآمده است.

ج-ترجمه رساله‏هاى عمليه ايشان به زبانهاى مختلف‏مجموع هر سه نوع بالغ بر 40 عنوان كتاب و رساله مى‏شود كه به ترتيب زيرمعرفى مى‏گردند:

الف:آثار مستقيم:

1-افاضة العوائد في التعليق على درر الفوائد:(در دو مجلد،مجموعا 800صفحه).كتاب درر الفوائد،تاليف استاد بزرگوارشان مرحوم آية الله حائرى(رضوان الله‏تعالى عليه)،يكى از كتابهاى اصول فقه مى‏باشد.ايشان تعليقات،حواشى و نظريات‏خود را به هنگام تدريس اصول فقه به اين كتاب افزوده،و مطالب آن را توسعه و بسطداده‏اند،و در تاريخ‏1356 از تعليق و تحشيه آن فراغت‏يافته‏اند.اين كتاب توسطدار القرآن الكريم قم انتشار يافته است.

2-حاشيه بر العروة الوثقى:العروة الوثقى تاليف آية الله العظمى،حاج سيدمحمد كاظم يزدى، به علت جامع فروع بودن،مورد توجه مجتهدين عاليقدر معاصر ومراجع عظيم الشان گذشته قرار گرفته است،و نوع مراجع حواشى و نظرات فقهى خودرا بر آن افزوده‏اند،كه يكى از آنها، حاشيه فقيد سعيد بر اين كتاب مستطاب مى‏باشد كه‏بارها توسط دار الكتب الاسلاميه تهران، يا ديگر انتشارات به صورت مستقل،يا همراه‏تعليقات ديگر مراجع عظام چاپ و انتشار يافته است.

3-حاشيه بر وسيلة النجاة اصفهانى:كتاب شريف وسيلة النجاة به علت‏شامل‏بودن به برخى از ابواب فقهى،كه العروة الوثقى فاقد آن ابواب مى‏باشد،مورد عنايت وتوجه مراجع بزرگوار واقع شده است،و نوع مراجع،حواشى و نظريات خود را بر آن‏افزوده‏اند،كه يكى از مشهورترين آنها، تحرير الوسيله حضرت امام(ره)مى‏باشد كه به‏فارسى نيز ترجمه شده است.فقيد سعيد ما حواشى ارزنده‏اى بر آن كتاب دارند كه بارهاچاپ و انتشار يافته است.اين كتاب در ايران در3 مجلد و در بيروت در 2 مجلد به چاپ رسيده است.

4-توضيح المسائل(رساله عمليه):از دوران زعامت مرحوم آية الله العظمى‏بروجردى،مسائل فقهى مورد ابتلاى مردم،با عبارات ساده و روان در اختيار مقلدين‏قرار گرفته است.از آن دوران تا كنون،توضيح المسائل معيار و محور رسائل عمليه‏مراجع عاليقدر قرار گرفته است كه نوعا مسائل جديد،و مسائل مستحدثه در داخل آن‏عناوين قرار مى‏گيرد.رساله توضيح المسائل فقيد سعيد كه هم اكنون چاپ هفتاد وپنجم آن را در اختيار داريم،و نوعا در هر چاپ در تيراژهاى ده هزار و بيست هزارشماره‏اى به طبع رسيده است،در 508 صفحه مى‏باشد،و يكى از انتشارات دار القرآن‏الكريم قم مى‏باشد،و در پايان آن مسائل متفرقه و جديد،و مساله مهم امر به معروف ونهى از منكر درج شده است،و مجموعا محتوى‏2917 مساله فرعى مى‏باشد.

5-مجمع المسائل:(در سه مجلد،فارسى و عربى)مجمع المسائل،محتوى‏مسائل جديده و مستحدثه در اغلب ابواب فقهى مى‏باشد،و نوعا متضمن مسائلى است‏كه به صورت استفتاء از محضر آن فقيه عصمت و طهارت(ع)در طول دوران زعامت ومرجعيت‏خواسته شده است،و از سوى ايشان پاسخ لازم و تفصيلى با شرح و بسطكافى داده شده است.كتاب فوق در 1352 صفحه،مشتمل بر آن نوع مسائلى است كه‏كمتر در رساله‏هاى عمليه مى‏توان آنها را به دست آورد.اين كتاب به عربى نيز ترجمه‏شده است،و از سوى انتشارات دار القرآن الكريم قم چاپ و انتشار يافته است.

6-آداب و احكام حج:رساله‏اى است در مورد شعائر و مناسك حج،و آداب وادعيه آن كه مورد نياز حجاج و معتمرين بيت الله الحرام مى‏باشد،و مشتمل بر فتاوى‏فقيد سعيد در مورد حج مى‏باشد.اين كتاب در 600 صفحه،از سوى انتشارات‏دار القرآن الكريم چاپ و انتشار يافته است.

7-مناسك حج:اين كتاب نيز به صورت رساله صغيره پيرامون مسائل حج واحكام آن مى‏باشد،و بارها تجديد چاپ شده است،كه تكاليف زائرين بيت الله الحرام‏را تعيين مى‏كند.

8-مناسك الحج(عربى):اين كتاب نيز آراء و فتاوى آن مرحوم را به زبان عربى‏در اختيار مقلدين عرب زبان ايشان قرار مى‏دهد،و در 305 صفحه از سوى دار القرآن‏الكريم قم چاپ و انتشار يافته است.

9-رساله مختصر الاحكام(عربى):برگزيده‏اى از رساله عمليه تفصيلى ايشان‏مى‏باشد،كه به زبانهاى فارسى،اردو و انگليسى نيز چاپ شده است.

10-هداية العباد:(در دو مجلد)رساله عربى هداية العباد،تلفيقى از وسيلة‏النجاة،و حواشى العروة با پاره‏اى از آراء جديده ايشان مى‏باشد كه به صورت رساله‏عمليه عربى درآمده است. مجلد اول آن كه به رؤيت‏حقير رسيده است،در 434صفحه،و تا كتاب اجاره تنظيم و تبويب شده است.اين كتاب نيز در سال‏1413 توسط‏انتشارات دار القرآن الكريم در ده هزار نسخه چاپ و نشر يافته است.

11-رساله‏اى در عدم تحريف قرآن(عقايد)

12-رساله‏اى در صلاة الجمعة و العيدين(فقه استدلالى)

13-رساله‏اى در المحرمات بالنسب(فقه استدلالى)

ب:آثار غير مستقيم:

آثارى كه توسط علما و فضلاء به عنوان تقريرات مباحث درسى ايشان تاليف وتدوين،و تحت اشراف و نظر ايشان چاپ و نشر يافته است:

14-كتاب الحج:(در 4 مجلد)تقريرات درس خارج فقه معظم‏له در باب حج واحكام و فروع آن مى‏باشد.اين كتاب توسط آية الله حاج شيخ احمد صابرى همدانى به‏رشته تحرير و تاليف درآمده است.پس از جلب نظر استاد،در 800 صفحه،توسطدار القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است.

15-ولاية الفقيه:تقريرات درس معظم‏له در باب حدود ولايت فقيه كه آن نيزتوسط آية الله صابرى همدانى به رشته تحرير درآمده است،پس از جلب نظر استاد،توسط دار القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است.16-الدر المنضود في احكام الحدود:اين كتاب نيز تقريرات درس خارج فقه‏معظم‏له مى‏باشد كه توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على كريمى‏جهرمى به رشته تحرير درآمده است،و به نظر شريف استاد رسيده است،و مجلد اول‏آن در 505 صفحه، از سوى انتشارات دار القرآن الكريم قم چاپ و نشر يافته است.دوجلد ديگر آماده چاپ مى‏باشد.

17-نتايج الافكار في نجاسة الكفار:مباحث فقهى معظم‏له پيرامون مساله‏مشهور نجاست كفار، يا عدم آن مى‏باشد كه در سال 1388 در مسجد اعظم ايرادنموده‏اند،و توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى جهرمى،تهيه شده و به نظر شريف‏استاد رسيده است.اين كتاب در246 صفحه،از سوى انتشارات دار القرآن الكريم چاپ‏و نشر يافته است.در اين كتاب نخست آيات،و آنگاه روايات و دلايل عقلى و اجماع وسيره و سنت آورده شده است.

18-كتاب الطهارة:اين كتاب نيز تقرير درس خارج معظم‏له پيرامون مباحث‏آبها،و طهارات سه گانه(وضو،غسل و تيمم)،و اغسال هفتگانه مى‏باشد،كه توسطحجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد هادى مقدسى نجفى،در 392 صفحه‏تهيه و تنظيم شده،و از نظر استاد بزرگوار گذشته است،آنگاه توسط دار القرآن الكريم‏در سال 1402 چاپ و انتشار يافته است.

19-رساله احكام اموات:پيرامون احكام مردگان،و آداب و واجبات ومستحبات و ارث و غيره بحث و گفتگو مى‏نمايد.اين كتاب از رساله‏ها و مباحث فقهى‏استاد بزرگوار توسط حجة الاسلام شيخ محمد على حسينى زفره‏اى تلخيص وگردآورى شده،و در 145 صفحه توسط دار القرآن الكريم در سال 1412 چاپ و انتشاريافته است.

20-آراء المراجع في الحج:گردآورى حجة الاسلام و المسلمين،آقاى حاج‏شيخ على افتخارى گلپايگانى مى‏باشد.اين كتاب كه به چاپ چهارم نيز رسيده است،در476 صفحه،دربرگيرنده آراء مراجع تقليد شيعه در مورد حج و احكام آن مى‏باشد كه از سوى بعثه حج معظم‏له تهيه و تدوين شده،و توسط دار القرآن الكريم قم چاپ و نشريافته است.

اين رساله بر اساس آراء مراجع بزرگوار:امام خمينى،آية الله خويى،آية الله‏گلپايگانى،و آية الله اراكى تهيه و تنظيم شده است.

21-رسالة القرآن:مجله تخصصى و علمى،مربوط به شؤون قرآن مجيد است‏كه در هر دو ماه يك شماره چاپ و انتشار مى‏يابد.اين مجله،يكى از بهترين نشريات‏پيرامون مباحث قرآن و مسائل مربوط به آن مى‏باشد كه تحت نظر جمعى از فضلاء واشراف عالى آن بزرگ مرجع،از دار القرآن الكريم انتشار مى‏يابد.تا كنون 12 شماره،ودر هر شماره نوعا در 220 صفحه از سوى آن انتشارات چاپ و نشر يافته است.

22-بلغة الطالب في التعليق على المكاسب:(دو جلد)تقريرات درسى‏معظم‏له،بر اساس مكاسب محرمه فقيه بزرگوار،استاد كل حاج شيخ مرتضى انصارى(متوفى 1281)است،و احيانا نقد و بررسى و ايراد نظر بر آن كتاب مى‏باشد،كه توسطحجة الاسلام و المسلمين،آقاى سيد على حسينى ميلانى تدوين شده،و جلد اول آن‏در 214 صفحه در سال‏1399 در چاپخانه قيام قم چاپ و نشر يافته است.حقير به‏رؤيت جلد دوم آن موفق نشده است.

23-كتاب القضاء:(دو جلد)اين كتاب نيز تقريرات درس معظم‏له مى‏باشد كه‏پيرامون احكام قضاوت در اسلام است،كه توسط مقرر فوق،حضرت آقاى ميلانى‏تهيه و تنظيم شده،و پس از كسب نظر استاد،در دو جلد،مجموعا در 790 صفحه‏توسط دار القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است،و دو جلد ديگر آن آماده چاپ‏مى‏شود.

24-كتاب الشهادات:اين كتاب نيز توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيدعلى حسينى ميلانى،از مباحث درسى ايشان تنظيم و تقرير يافته،و سپس توسطدار القرآن الكريم،منتشر گرديده است.ج:رسائل عمليه به زبانهاى مختلف جهان:

با توجه به توسعه و گسترش دائره مرجعيت ايشان،رساله‏هاى عمليه ايشان نيز ازتوسعه و گسترش وسيعى برخوردار شده است كه در تاريخ مرجعيت‏بى‏سابقه بوده‏است.رسائل عمليه ايشان به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده است و در كشورهاى‏اروپا،آمريكا،آفريقا و آسيا به زبانهاى محلى چاپ و پخش شده است.ما تعدادى ازاين رساله‏ها را كه به آنها دسترسى داشتيم،ذيلا مى‏آوريم.يقينا مواردى را كه ننوشته‏ايم،خيلى بيشتر از معرفى شده‏ها خواهد بود:

25-ارشاد السائل:استفتاءات جديدى كه در مدت زمان چند ماه فاصله بين ماه‏صفر و شعبان سال‏1413 از آن بزرگوار شده است و جنبه استفتاء با جلب نظر و راى‏ايشان فراهم ساخته‏اند. اين رساله در دار الصفوة لبنان،بيروت به چاپ رسيده است.

26-مناسك الحج:(به زبان عربى)آراء و فتاوى معظم‏له در مورد حج و احكام‏آن مى‏باشد،كه توسط دار القرآن الكريم در 305 صفحه چاپ و نشر يافته است.

RESALAH(Epistle) چاپ دوم‏اين 27-رساله مختصر الاحكام به زبان انگليسى: رساله در 250 صفحه،در سال 1371 در تيراژ ده هزار نسخه از سوى دار القرآن‏الكريم به چاپ و نشر رسيده است.

وفات او:

سرانجام پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه خدا،و تربيت هزاران نفر از اهل‏علم و عمل،و تاسيس دهها مدرسه،مسجد،مركز فرهنگى و علمى،و انجام خدمات‏شايسته به حوزه علميه قم كه خود يكى از مؤسسين آن به شمار مى‏رفت،در عصر روزپنجشنبه 24 جمادى الثانى 1414،مطابق 18 آذر 1372،در بيمارستان قلب تهران به‏لقاء الهى شتافت و روح ملكوتى او به سوى مبدا متعال عروج نمود.

حضور جمعيت عزادار در مراسم تشييع اين فقيد سعيد در تهران و قم بى‏سابقه‏بود،و يادآور مراسم استقبال با شكوه از امام،به هنگام مراجعت از پاريس،و تشييع ايشان پس از رحلت‏بود. نگارنده كه خود در مراسم تشييع حضور داشت،تعدادتشييع كنندگان قم را از دروازه عمومى شهر،از مسجد امام حسن مجتبى(ع)تا حرم‏مطهر حضرت معصومه،در مساحت چندين كيلومترى مشاهده نمود،كه به علت تراكم‏جمعيت و انبوه ازدحام مردم،جنازه از ساعت‏9 صبح تا ساعت‏3 بعد از ظهر،(درست‏6ساعت)روى دست مردم بود،و در ساعت‏3،پس از انجام نماز توسط دامادبزرگوارشان،آية الله شيخ لطف الله صافى،در بالاى سر حضرت معصومه(ع)، كنار قبراستاد و مربى و مراد خود،مؤسس حوزه علميه قم،حضرت آية الله العظمى حاج شيخ‏عبد الكريم حائرى به خاك سپرده شد.عاش سعيدا و مات سعيدا،رحمه الله.

پيامهاى تسليت:

پس از رحلت ايشان،پيامهاى تسليت فراوان از شخصيتها و كشورهاى مختلف‏صادر شد،كه ما از بين آنها،دو پيام تسليت را مى‏آوريم كه حائز اهميت فوق العاده‏مى‏باشد:

1-پيام تسليت آية الله العظمى شيخ محمد على اراكى:اين فقيه وارسته،در پيام‏تسليت‏خود،او را به عنوان فقيه اهل بيت عصمت و طهارت(ع)،مظهر علم و تقوى،سابقين و اولين از شاگردان مرحوم آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم مى‏ستايد و اورا فقيهى نكته‏سنج، دقيق النظر،زيرك و دانا و يكى از مصاديق بارز صائنا نفسه عن‏الهوى،و مخالفا لهواه،و مطيعا لامر مولاه توصيف مى‏نمايد،كه قريب يك قرن عمرشريف خود را در راه اشاعه فقه آل محمد(عليهم السلام)و پاسدارى از حريم ولايت‏و مبارزه عليه طاغوت و همراهى با حضرت امام قدس سره الشريف در طول انقلاب وحمايت از دين و حاكميت‏حدود الهى صرف نموده‏اند.اين پيام در تاريخ 24 جمادى‏الثانى 1414 صادر شده است.

2-پيام رهبر انقلاب اسلامى،حضرت آية الله خامنه‏اى:حضرت آية الله‏خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى پيام تسليتى در رحلت اين بزرگ مرجع تقليد صادر نمودند كه به علت‏شامل بودن آن به نكاتى از زندگى سياسى و روحى اين بزرگ‏مرد،اقدام به درج آن مى‏گردد:

«بسم الله الرحمن الرحيم.انا لله و انا اليه راجعون.با تاسف و اندوه فراوان،خبرمصيبت‏بار فقدانى بزرگ و جبران ناپذير را دريافت كردم.عالم بزرگ،فقيه نام‏آور،مرجع تقليد عظيم الشان،عبد صالح و تقى نقى زكى،آية الله العظمى آقاى حاج سيدمحمد رضا گلپايگانى قدس الله نفسه و اعلى الله مقامه،دار فانى را وداع كردند و پس ازعمرى مشحون از حسنات با نامه عملى سرشار از خيرات و مبرات،دعوت معبود رالبيك گفته،به پيشگاه محاسبه الهى شتافتند.اينجانب با قلبى متالم و با تضرع و ابتهال ازحضرت حق جلت عظمته مسالت مى‏كنم كه اين ميهمان نيكوكار و مطيع را با سلام‏قولا من رب رحيم استقبال و ضيافت فرموده،به مرتبه والاى لقاء الله نايل فرمايد،وبهترين پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد.اين شخصيت والاى كهنسال،يكى ازموفق‏ترين و سعادتمندترينها بودند.

سى و دو سال مرجع تقليد،حدود هفتاد سال مدرس حوزه علميه قم،و حدودهشتاد و نج‏سال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد(عليهم السلام)بودند.

اولين مدرسه علوم دينى به سبك جديد را ايشان در قم تاسيس نمودند.اولين‏مؤسسه بزرگ قرآنى را ايشان در قم بنيان نهادند.اولين فهرست‏بزرگ فقهى و حديثى‏با استفاده از دانش و اختراعات جديد بشرى را ايشان پديد آوردند.صدها مدرسه ومسجد و مؤسسه تبليغ دين در سراسر كشور و در كشورهاى ديگر بنياد كرداند.هزاران‏شاگرد را از فقه پخته و عميق خود بهره‏مند ساختند.بسيارى آراء و نظرات فقهى را كه‏حاكى از روشن‏بينى و ذهن نوگراى ايشان بود ارائه كردند،و بالاتر از همه با منش ورفتار پرهيزكارانه و با طهارت و تقوايى كه ى‏توانست‏براى علما و فقها،الگويى زنده وملموس باشد،عمرى پربركت را به نزاهت كامل گذرانيدند.

آن بزرگوار يكى از اسطوانه‏هاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به شمارمى‏آيد.در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگين سالهاى تبعيد امام خمينى(قدس سره)مواردى پيش مى‏آمد كه صداى اين مرد بزرگ تنها صداى تهديد كننده‏اى‏بود كه از حوزه علميه قم برخاست و به نهضت‏شور و توان بخشيد.پس از پيروزى‏انقلاب همواره در قضاياى عمومى كشور حضورى بارز و پشتيبانى صريح از نظام‏جمهورى اسلامى و از مقام منيع رهبرى و شخص شخيص امام راحل(قدس الله نفسه‏الزكيه)داشت و مورد تكريم و احترام بليغ آن حضرت بود.فقدان اين بقية السلف‏اعاظم،و اين ملجا مرجع مؤمنان،ثلمه‏اى بزرگ و ضايعه‏اى جبران ناپذير است.

اينجانب مصيبت اين فقدان تاسف‏بار را به پيشگاه حضرت بقية الله الاعظم‏ارواحنا له فدا و به علماى عظام و مراجع تقليد و حوزه‏هاى علميه و به عموم شيعيان وعلاقمندان و مقلدان ايشان و به خصوص به آقا زادگان محترم ايشان تسليت مى‏گويم.ودر اين شب جمعه و شب رحمت لطف و تفضل و غفران الهى را براى ايشان مسالت‏مى‏نمايم.

سيد على خامنه‏اى

24 جمادى الثانى 1414 برابر با 18 آذرماه 1372» (5)

پى‏نوشتها:‌


1- آيينه دانشوران،تاليف سيد ريحان الله يزدى،چاپ قديمى،1351 ه.ق،ص‏26.

2- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،ص‏116.

3- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،ص‏119.

4- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،صص 120 و 121.

5- منابع:نقباء البشر في القرن الرابع عشر،ج‏3- ميراث جاويدان- فروع فقاهت- مكتب اسلام، سال‏33،شماره 11،ص 14- زندگانى آية الله العظمى گلپايگانى،تاليف نگارنده.