57- آية الله العظمى سيد محمد رضا گلپايگانى
(متولد1316-متوفى 1414 ه.ق)
در حلقات زرين فقاهت و در سلسله جليله رجال علم و اجتهاد،مردان بزرگ
وشخصيتهاى شايسته و عاليقدرى درخشيدهاند كه هر كدام در برههاى از
زمان،مشعلدارهدايت و پرچمدار مكتب سرخ ولايت در طول تاريخ واقع
شدهاند.خداوند متعالهمواره دين خود را با وجود چنين افراد وارسته و الهى
مورد تاييد و نصرت قرار دادهاست.فقيد سعيد ما،آية الله العظمى حاج سيد
محمد رضا گلپايگانى،يكى از آن بزرگپرچمداران موفق و ماندگار،و يكى از
ذخاير ارزشمند سلف صالح(رضوان الله تعالىعليهم)بود،كه عمرى را در راه
خدمتبه فقاهت و جهان تشيع سپرى ساخت.
زندگى ايشان در شكلگيرى حوزه و تحولات آن:
تاريخ حوزه علميه قم،در مسير عمر كوتاه خود،روزگارى را به ياد مىآورد
كهجمعى از تشنگان معارف الهى و پويندگان راه حقيقت و معرفت،در عصر خفقان
وفشار پهلوى،دور شمع وجود پرنور پير روشن ضمير،و عارف دلآگاه آية الله
حائرى،محور دايره مرجعيت و ولايت را گرفته بودند،و با وجود همه فشارها و
تنگناها،ازحوزه ولايت و فقاهت،سرسختانه حمايت و دفاع نموده،و در برابر
ملامتملامتكنندگان،و شماتتشماتتگران،بيم و هراسى به خود راه
نمىدادند.يكى از آنمدافعان پرصلابت و پرخروش،همراه ديگر هم سنگران و هم
رزمان خويش مانندآيات:حاج آقا روح الله خمينى،سيد احمد زنجانى،سيد محمد
محقق داماد، آخوند ملاعلى معصومى همدانى،سيد احمد خوانسارى،شيخ عباس
تهرانى،حاج ميرزا عبد الله چهل ستونى،مير سيد على يثربى،سيد محمد حجت
كوهكمرى،حاج سيد محمد تقىخوانسارى،و سيد صدر،و...يكى هم همين مدرس فاضل،و
طالب علم جوان وپرشور آن روز،آقاى سيد محمد رضا موسوى گلپايگانى بود.
حوزه پربركت:
تاريخ در مسير پرفراز و نشيب خود،حوزههاى اسلامى متعددى را به خود
ديدهاست.از زوال و افول،و از درخشش و بالندگى آنها،اخبار و گزارشهايى در
صفحاتخود جا داده است،ولى حوزهاى به بركت و جاودانگى و گرما و صفا و نشاط
وكارسازى و پرثمر و پربركتبودن،همانند حوزه علميه آية الله العظمى حائرى
يزدى راكمتر نشان داده است.حوزهاى كه با وجود قلت انصار و محدود بودن
تعداد طلاب(درحد 600 نفر)،با وجود شدت عداوت دشمنان و كثرت مشكلات،و تراكم
تضييقات،اينهمه آثار و بركات،و اينهمه تربيتيافتگان و فارغ التحصيلان
ارزنده و برازنده و اينهمه اصحاب و انصار صالح و شايسته،با ايمان و با
تقوا و پرفضيلت،در خود جا دادهاست.رجال الهى كه همچون ستيغ كوههاى سر به
آسمان كشيده،در اوج عظمت ووقار و ايمان زندگى كردهاند و سر تعظيم در مقابل
كسى جز خداى بزرگ فرودنياوردهاند. سرفرازانى كه آية الله حاج سيد محمد رضا
موسوى گلپايگانى نيز يكى ازآن انصار صديق،و يكى از آن ياران با وفا و صميمى
اين حوزه گرم و اين كانون صفا وعشق و ايثار بوده است.
در روزگار مراجع سهگانه:
تاريخ حوزه علميه قم،پس از رحلت اسفانگيز پير و مراد،و قطب دايره
ولايتو مديريتخود، حضرت آية الله العظمى حائرى،مؤسس حوزه علميه قم،يك
دورانفترت و روزگار خلا مرجعيت متمركز را به خود ديده است،كه در فراق مؤسس
وپايهگذار آن،سه تن از شاگردان وارسته و برجسته آن بزرگمرد،آيات عظام:سيد
محمد حجت،سيد صدر الدين صدر،سيد محمد تقى خوانسارى زمام امور طلاب را به
دستبا كفايتخود گرفتند،و با تلاش و جديت فوق العاده،اين كشتى ناخدا از
دست داده رابه سوى ساحل نجات و روشنايى سوق داده و با وجود همه كارشكنىها
به كار خودادامه دادهاند.در آن روزها،آية الله سيد محمد رضا موسوى
گلپايگانى نيز در كنار آنان،يك همكار غمخوار،و يك هميار پشتيبان و دلسوزى
بود كه با جان و دل با آنانهمراهى و همدلى مىنمود.
تاريخ پر التهابحوزه علميه قم،روزگار مشعشع وپرجاذبه مرجعيتحضرت آية
اللهالعظمى حاج سيدحسين بروجردى رادر سينه خود دارد كهمدت پانزده
سالهمانند مدت زعامتمؤسس عاليقدرحوزه،زمام امور را دراختيار داشت،و
حوزهعلميه شيعه در اثرلياقتها و شايستگيهاىآن مرجع بلند انديش،نه تنها
با«الازهر» مصر آن روز رقابت مىكرد،بلكه رئيس جامع الازهر آن روز،استاد
شيخ محمودشلتوت را به تواضع و خشوع در برابر فقه شيعه وا مىداشت،كه فتواى
رسمى بودن فقهجعفرى را صادر كرد.در روزگار او،منارههاى مساجد مونيخ و
هامبورگ و لندن به ترنماذان و شهادت بر ولايت على(ع)ندا سر مىدادند.در آن
روزگار پر عظمت و پر جلالتنيز آية الله سيد محمد رضا گلپايگانى،يكى از
مدرسين عالى مقام،و يكى از چهرههاىفقاهتى حوزه علميه قم بود كه چشمها به
او دوخته شده،و اميدها به او بسته مىگشت.
او در آن روزگار،يكى از كانديداهاى زعامت،و يكى از روزنههاى اميد
مرجعيتشيعهبه شمار مىرفت.آن روز درستسال 1380 ه.ق بود.
تاريخ حوزه علميه قم،روزگار پروحشت و پر اضطرابى را پشتسر نهاده است.
روزگارى كه زبانها بسته،و قلمها شكسته،و صدايى جز صداى روحانيتبه
گوشنمىرسيد.ما هم آن روزگار را دريافتيم.آية الله العظمى بروجردى،پس از
15 سالزعامت روحى و معنوى پر اقتدار،جهان اسلام را بدرود گفته بود.حكومت
وقتتلگراف تسليتبه آية الله العظمى حكيم در نجف مخابره نموده بود.اين
تلگراف معناو مفهوم خاصى داشت.توطئههاى سرى،و تلاشهاى علنى در كار بود كه
حوزه علميهقم پخش و پلا گردد،تا به زعم خود مانع جدى اصلاحات اساسى
كشور(!)از قلبكشور اسلامى ايران برداشته گردد.در آن روزگار،مراجع عاليقدر
و تربيتيافتگانمكتب آية الله حائرى عموما قد علم كردند،و مديريتحوزه را
با همه مشكلات وهراسها و اضطرابها كه داشت،به دستخود گرفتند.يكى از
فعالترين چهرههاى آنروز،در كنار امام بزرگوار و ديگر مراجع عصر،حضرت آية
الله العظمى گلپايگانى بود.
آن روزها،دهه نهم و دهم از چهاردهمين قرن تاريخ هجرى بود.
روزگارى را در حوزه علميه قم ديديم كه امام بزرگوار(ره)در اثر مجاهدتها
وتلاشها،و در اثر مخالفتبا سياست غربى و آمريكايى شاه،و در اثر مبارزه با
فسادها وخيانتها،به تركيه و نجف تبعيد گرديده بود.در فترت خلاء وجودى آن
بزرگ،مراجع!613 بزرگوار اسلام،مسؤوليتبس خطير و بزرگى را بر عهده
داشتند:حفظ كيان حوزه،ودفع فتنهها و رفع توطئهها كه از ناحيه دشمن تا
دندان مسلح بر حوزه وارد مىآمد.درآن روزگار،مراجع وقتبه وظايف خود قيام
مىورزيدند.اعلاميههاى روشنگر صادرمىكردند،و تمام تلاش آنان اين بود كه
با زحمات طاقت فرسا و كمرشكن،حوزه امامصادق(ع)را حفظ كنند،و به افشاگرى
چهره دشمن غدار بپردازند.در آن روزگار سياه،يكى از فعالان مراجع آن
روز،حضرت آية الله العظمى حاج سيد محمد رضاگلپايگانى بودند.
اينك به شرح حال و زندگى معنوى و انسانى اين بزرگ فقيه شيعه مىپردازيم:
ولادت:
آية الله العظمى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى،فرزند حجة الاسلامو
المسلمين،آقا سيد محمد باقر گلپايگانى،در هشتم ماه ذى القعده1316 در
قريه«گوگد»از توابع گلپايگان به دنيا آمدند،و اين ولادت در اثر توسل به
ساحت قدسىثامن الحجج(ع)صورت پذيرفته بود.
مرحوم والدشان كه يكى از علما و سادات مشهور به زهد و امانت و وثاقت
مردمبود،هنگامى كه كودك صغير9 سال بيشتر نداشت،از دنيا رفت و ايشان در كنف
عنايتربانى و حمايت مادرش،بانو سيده هاجر كه يكى از زنان عفيفه و پرهيزكار
بودند،زندگى را ادامه دادند.او پس از فوت پدر به تحصيل علوم متداوله،به
خصوص علومدينى پرداختند.پس از طى تحصيلات مقدماتى،و تكميل مقدارى از
سطوح،نزدعلماى بزرگ آن ديار،در اوايل سال1336 كه آية الله العظمى شيخ عبد
الكريم حائرى بهاراك وارد شده بودند،به او پيوستند.پس از تكميل سطوح،در
سال1337 در دروسفقه و اصول آية الله حائرى شركت نمودند،و با توجه به
استعداد شايسته و ذهن بديعخود،به زودى از شاگردان ممتاز،و طرف توجه استاد
قرار گرفت. در شعبان 1340 ه.قكه آية الله حائرى به قم مشرف،و به تاسيس
حوزه علميه قم مبادرت ورزيدند،پس ازاستقرار در قم،توسط نامهاى از شاگرد
ساعى و كوشاى خود،دعوت به عمل آوردند تابه قم مهاجرت كند.ايشان هم در شوال
همين سال به قم مهاجرت نمودند،و تدريسسطوح را در آن حوزه مباركه تصدى
نمودند،و اين همكارى و معاونت تا سال 1355كه آن فقيد حيات داشتند،در كنار
ايشان و به عنوان يكى از اصحاب و ياران ثابت وپايدار جلسه درس و بحث او
ادامه مىدادند.
گفتار مرحوم سيد ريحان الله يزدى:
او در مقام معرفى مجالس درس و حوزههاى تدريسى آن روزها،پس ازبرشمردن
جلسات دروس آقايان سيد صدر الدين صدر،و مير سيد على يثربى،و ميرزامحمد قمى
و سيد احمد خوانسارى،و جلسه درس آقاى سيد محمد حجت و ميرزامحمد همدانى و
آقا سيد شهاب الدين نجفى،و آخوند ملا على همدانى،و جلسهدرس شيخ عباسعلى
شاهرودى،از جلسه درس مرحوم آقا سيد محمد رضا گلپايگانىاين گونه گزارش
مىدهد:
«آقاى گلپايگانى سطوح عاليه فقه و اصول را تدريس مىكنند،و جايگاه
درسايشان،مدرس قبلى فيضيه است.» (1)
اساتيد او:
ايشان با توجه به اوج پوياگرى و اشتياق فراوانى كه به تحصيل علوم
اسلامىداشتهاند،طبيعى است اساتيد متعدد و متنوعى را در طول ايام تحصيل
ديده باشند،ولىمؤثرترين و سابقهدارترين آنان كه نقش اساسى در روحيه او
داشتهاند،انگشتشمارمىباشند:
1-حجة الاسلام و المسلمين حاج سيد محمد باقر گلپايگانى والد محترمشان،كه
دروس ادبى را از ايشان فرا گرفتهاند.
!615 2-حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد حسن
خوانسارى(متوفى1337)(برادر آية الله العظمى سيد احمد خوانسارى)كه دروس سطح
را در خوانسارپيش ايشان فرا گرفتهاند.
3-مرحوم آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم حائرى(متوفى 1355)،مؤسس
حوزه علميه قم،شاخصترين و مؤثرترين استاد ايشان مىباشد كه حدود 20سال
تمام در اراك و قم از محضر پر فيض ايشان كسب علم و دانش و كمالات
نمودهاند.
4-آية الله ملا محمد تقى گوگدى كه بخشى از دروس ادبى و فقهى را از
ايشانفرا گرفتهاند.
5-آية الله العظمى نائينى(متوفى 1355)كه هنگام مهاجرت به ايران،بهصورت
موقتبه امر استادش آية الله حائرى در درس ايشان حضور پيدا كردهاند.
6-آية الله العظمى حاج آقا ضياء عراقى كه بخشى از دروس فقه را پيش
ايشانتلمذ كردهاند.
7-آية الله العظمى حاج سيد ابو الحسن اصفهانى(متوفى 1365)كه بخشى
ازمباحثخارج فقه را در نجف اشرف پيش ايشان تلمذ نمودهاند.
اينها،تعدادى از اساتيد آن مرحوم مىباشد.يقينا تعداد اساتيدشان منحصر
بهاينها نبوده است و خيلى بيش از اين تعداد مىباشد.
خصوصيات علمى و اخلاقى:
گرچه خصوصيات اخلاقى و مكارم صفات ايشان در رسانهها و مطبوعاتكشور به
صورت جامع منعكس شده است و نيازى به تفصيل ندارد،ما فشردهاى ازخصوصيات
ايشان را جهت تذكار در اينجا مىآوريم:
ايشان داراى ذهن تيز و حسن سليقه و پشتكار كامل در مسائل تحقيقى و
فقهى،و متصلب در عقيده،و استوار و محكم در حفظ معتقدات و خصوصيات
اخلاقى،خويش بود.وجود او تجسم عينى كلام على(ع)بود جايى كه
مىفرمايد:«المؤمن!616 كالجبل الراسخ،لا يعصفه العواصف»(مؤمن همانند كوه
استوارى است كه وزشبادهاى تند او را نمىلرزاند).آن فقيه شيعه همواره در
تقويت مذهب اهل بيت عصمتو طهارت(ع)،و ترويج قرآن،سعى و تلاش وافر داشت،و
در دفاع از ارزشهاىاسلامى و الهى،حاضر به هيچگونه سازش و گذشت نبود.
اعتقاد او به اهل بيتعصمت و طهارت(ع)،يك اعتقاد راستين و راسخى بود،نه
صورى و خودنمايى.
كتابها و قلمهايى را كه جهتگيرى روشنفكر مآبى و پايمال نمودن اصالتها و
ارزشهاىواقعى داشت،نه تنها پذيرا نبود،بلكه به مقابله جدى آنها نيز
برمىخاست.معظمله دراحترام به استاد و اداى حق او،و در تواضع و محبتبه
دانشجويان و طالبان علم،بىنظير بود.بارها و بارها از خصوصيات استاد و
مربىاش،حاج شيخ عبد الكريمحائرى(ره)ذكر خير مىنمود،و هرگز او را فراموش
نمىكرد،و پيش از شروع درسبه روح پرفتوحش فاتحه قرائت مىنمود،سپس آغاز
درس مىكرد.هر صبحگاه پس ازنماز،در بالاى سر به قرائتسوره فاتحه به روح
ايشان مىپرداخت.اين خصوصيت،ازصفا و وفادارى او به ذوى الحقوق حكايتها
داشت.اصحاب و حواشى كه او انتخابكرده بود،نوعا از روحيات او متاثر،و از
نيكان و اخيار بودند،و برخورد آنان با طلاب واهل مراجعه،يك برخورد احترام
آميز بود.
اخلاص در توسل:
ايشان مرد دعا و توسل،و اهل نماز و تهجد،و حليف شب و انيس خلوت ومونس
جلوت بود.به نماز و دعا و قرآن عشق مىورزيد.حال و احوال انس كامل باخداى
متعال داشت.نوادر حالات و قضاياى شگفت روحى كه مربوط به عوالممعنويت و روح
بوده باشد،در زندگى ايشان فراوان وجود داشت كه برخى از عزيزان بهنگارش و
جمعآورى آنها اقدام نمودهاند و ما را نياز به بازگويى آنها
نيست،فقطمواردى از توسل و دعاى مستجاب آن روحانى متعبد را كه ناقل آن فرد
موثق و قابلاحترام،حضرت حجة الاسلام و المسلمين،آقاى حاج مير شاه ولد عالم
بزرگوار و امامجماعت محترم شهرستان ملاير بود،در اينجا مىآوريم كه نشانى
از دعا و خلوص اينمرد زاهد و وارسته و نمايشى از ارتباط عجيب عالم ارواح
مىباشد.ايشان مىفرمودند:
«در يكى از بيمارستانهاى تهران،پنجشش روز بود كه در بخش«سى سى يو»تحت
مراقبتبودم. وضع روحى و جسمىام در شرايط فوق العاده نامناسبى بود كه درشب
هفتم در عالم رؤيا ديدم كه حضرت آية الله گلپايگانى در كنار بسترم سجاده
پهنكرده است.با حالتخاصى مشغول نماز و تهجد مىباشد.تا از خواب بيدار
شدم،بهخود گفتم من از اين وضعيت وخيم شفا و نجات پيدا خواهم كرد.نماز و
دعاى ايشاندر كنار تختخواب،نشانى از استجابت اين دعا است.
اتفاقا آقاى انصاريان مدير محترم انتشارات انصاريان قم به عيادت اينجانب
آمدهبود.من خوابى را كه آن شب ديده بودم كوتاه و فشرده براى او تعريف
نمودم كه چنينصحنهاى را در عالم رؤيا ديدهام.ايشان در بازگشتبه قم اين
خواب را به آقا تعريفكرده بود.آقا مكثى نموده و از آقاى انصاريان پرسيده
بودند:«آن رؤيا در چه شبى بودهاست؟»پاسخ دادند در فلان شب.آقا فرمودند:«من
در آن شب،افرادى را در نماز شبياد كردم و نام بردم،يكى هم آقاى مير شاه
ولد بود...»
در عالم شهود:
يك وقت پس از چاپ اول كتاب«فقهاى نامدار شيعه»را به معظمله نشان
دادمكه در آن تصوير جلسه درس آية الله آخوند خراسانى منعكس بود و بزرگانى
مانندآيات:بروجردى،ميلانى، حاج آقا حسين قمى نيز به عنوان تلمذ در آن
محضرنشستهاند.ايشان به راحتى و بداهت اظهار داشتند:«من اين جلسه درس را
ديشب بههمين كيفيت كه نشان مىدهيد مىديدم و اكنون تعبير آن را مشاهده
مىنمايم.»
استقلال حوزه:
او معتقد به حفظ استقلال و اصالتحوزههاى علمى،به ويژه حوزه علميه قم
بود،پيام اول و آخر ايشان به شوراى مديريت قديم و شوراى سرپرستى
جديد،همينيك كلمه بود و بس: «حفظ استقلال حوزه».بارها مىفرمود كه حوزه
علميه قم،يكنيروى بزرگ،و يك قدرت الهى در اين كشور مىباشد،و اين قدرت
الهى،مشروعيتخود را از علم و دانش،و از قداست و معنويت طلاب الهام
مىگيرد.از اين رو،سعى وتلاش داشت كه پايه علمى طلاب هر چه بالاتر رفته
باشد،و در كنار علم و دانش،ازتقوى و آراستگى اخلاقى،ديندارى و خداشناسى،و
امانتدارى بيشترى برخوردارباشند.اندوختههاى آنها،تنها علم عارى از عمل
نباشد كه به دردى نخواهد خورد.
او پايبند استمرار دروس حوزه بود و هرگز به آسانى به تعطيل آن
رضايتنمىداد.او تا 94 سالگى در مسجد اعظم تدريس داشت.با سن كهولت،باز به
درستشريف مىبردند.وقتى پايشان صدمه ديد كه مانع از راه رفتن شد،طلاب و
فضلاء رابه منزل دعوت نمود و به تدريس ادامه داد.
او پيروزى انقلاب اسلامى و شكل گيرى جمهورى اسلامى را در اين كشور
يكىاز الطاف حسنه الهى مىدانست،و سعى و تلاش داشت اين نعمت الهى،و اين
لطفبرجسته پروردگار، همچنان صحيح و سالم و بىعيب و نقص محفوظ بماند.تضعيف
وصدمه رساندن به اين موهبتبزرگ الهى را گناه بزرگ مىشمرد،از اين رو با
همهتذكرات اخلاص آميز و دلسوزانهاى كه به پارهاى از مسائل جاريه كشور
داشت،در عينحال،رضايت نمىداد كه كوچكترين خدشه به اعتبار و حيثيت جهانى و
عمومىجمهورى اسلامى وارد آيد.از اين رو،او بازوى توانا و پشتيبان نيرومند
انقلاب اسلامىو مسؤولين امر بود،و اگر تذكرى به مسؤولين داشت،آن را به
صورت احترامآميز بيانمىنمود،يقينا نصيحت و دلسوزى با موضع گيرى و جبهه
بندى تفاوت فاحشى دارد.
فعاليتهاى سياسى و اجتماعى او:
زندگى سياسى و اجتماعى آن بزرگ مرجع تقليد شيعيان،در اين 32 سال
دورانزعامت و مرجعيت،در دو مرحله اساسى و سرنوشتساز خلاصه مىگردد.هر دو
مرحلهاى كه هر كدام از اعتبار و حساسيت ويژهاى برخوردار مىباشند:
1-هفده سال تمام،از سال 1340 تا1357،پيش از پيروزى انقلاب
اسلامى،تالحظههاى پيروزى.
2-پانزده سال تمام،از1357 تا 1372،از لحظههاى پيروزى انقلاب اسلامى
تاهنگام رحلت آن بزرگ.
در هر دو مرحله ياد شده،حيات سياسى و اجتماعى او سخت طاقتفرسا
وسرنوشتساز و توام با مشكلاتى بوده است،ولى يقينا در مرحله
نخستين،گرفتاريها وفشار و شكنجههاى روحى وى،بيشتر از مرحله دوم بوده است.
تحليل مساله به اين صورت است كه در مرحله دوم،حضور رهبرى معظم ورشيد
انقلاب اسلامى،و خلف صالح ايشان،حضرت آية الله خامنهاى،به عنوانسكاندار
كشتى انقلاب،كار را آسانتر كرده بود،و هر نوع مشكل و معضلى را باسرپنجه
عقل و درايت،و از راه مذاكره و بحث و گفتگو،و تفاهم موجود حل مىنمود،و
چندان جاى تامل و درنگ نبود،هر چند در اين مرحله هم مسائل لا ينحل و
مشكلاتناگشودنى فراوان وجود داشته است...ولى در نخستين مرحله از زندگى
سياسى واجتماعى ايشان،طرف حساب او بيگانگان و اجانب از معارف دين،يا دوستان
ناآشنا بامفاهيم و مصالح اسلام بودند;يا به تعبير ديگر،روند قضايا آنچنان
سريع و شتابزده وغير قابل كنترل بود كه تبيين و تفسير و تحليل منطقى آنها
بيرون از عهده تحليلگر بود وشرايط چنين اجازهاى را نمىداد.و از طرف ديگر
توقعات و انتظارات فوق العادهفراوان بود،از اين رو به نظر نگارنده كه حاضر
در روند مسائل آن روز و جريانات 15خرداد و پيامدهاى آن بود،سختترين و
مشكلترين لحظات زندگى سياسى واجتماعى آن بزرگ مرجع،پس از تبعيد حضرت امام
شروع شده بود كه مسائل ومشكلات داخلى و خارجى، فوق العاده پيچيده،و
تصميمگيرى و اجراى تصميمات،مشكلتر و غير قابل عمل و اجرا بود. حضور آيات
در شهر رى،و عدم امكان تخليهحوزه علميه قم كه مساوى با انحلال ركزيتحوزه
تلقى مىشد،و از سوى ديگر، حمله و هجمه دوستان و آشنايان از جبهه داخلى،و
احساس مسؤوليتبزرگترى ازآن،يكى از بحرانىترين و پيچيدهترين بغرنجهاى
سياسى و اجتماعى بود،كه با همهدرد و رنج و مشكلاتى كه داشت،گذشت.
در آن روزگار سياه،و در آن مراحل حساس پيش از پيروزى انقلاب،كه
رژيمجبار و ستمگر يكهتاز ميدان بود،و تلاش داشت در غياب فيزيكى رهبر
انقلاب،تمامبرنامهها و اهداف ضد اسلامى را كه داشت و يا از سوى آمريكا
ديكته مىشد را يكجا وسريع،يكى پس از ديگرى به مرحله اجرا درآورد.در اجراى
اين توطئهها آن چنانآماده بود،كه سادهترين مسالهاى كه نشانگر هويت
اسلامى و تشخص فرهنگى مردممسلمان بود-مثلا تاريخ-آن را نيز مىخواست مطابق
خواسته اربابان خويش تغييردهد،و اين ملت اسلامى را همانند ديگر اقليتهاى
مسلمانى كه در كشورهاى بيگانهزندگى مىكنند،بريده از تاريخ و بيگانه از
محورهاى زندگى معنوىشان درآورد.اينمرجع بزرگ،پس از فاجعه 15 خرداد،به
موضع سازش ناپذيرى خود ادامه داده،و درمقاطع مختلف،با انتشار بيانيه،پيام و
تلگراف،به وظيفه الهى خود عمل كردند، كهتفصيل قضايا از عهده اين مختصر
خارج،و نيازمند كتاب مفصلى است.فقط بهصورت روزشمار به سرفصلهايى اشاره
مىشود:
روز شمار حوادث آن روز:
1-در مورد غائله انجمنهاى ايالتى و ولايتى،همراه ديگر حضرات
آيات،اعلاميه شديد اللحن و تلگراف مؤثرى را مخابره نمودند.
2-در ماجراى حمله كماندوها و دژخيمان شاه به مدرسه فيضيه در
فروردين1342 كه خود آن حضرت نيز مصون از حمله و يورش آنان نبودند،با
انتشار بيانيهاىتند،رژيم طاغوتى را استيضاح نمودند.
3-در ماجراى جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل،و تجاوز صهيونيستها به
بلادمسلمين،و تصرف مسجد الاقصى،بيانيه شديد اللحنى را صادر نموده،و در
مدرسه فيضيه عزاى عمومى اعلام كردند،كه رژيم حامى صهيونيزم از برگزارى آن
جلوگيرى بهعمل آورد.
4-در ارتباط با مساله تبديل تاريخ هجرى به تاريخ شاهنشاهى،عكس
العملشديد و تندى نشان دادند،كه كم سابقه،بلكه بىسابقه بود.
5-در جريان تبعيد حضرت امام(ره)بيانيه مؤثرى را صادر نمودند كه طى
آن،چهره كريه رژيم را به مردم شناسانده،و خواستار بازگشتسريع و عاجل
معظملهشدند.
6-در لحظات حساس اوان پيروزى انقلاب اسلامى كه حوادث پشتسر
هممىآمد،مانند آتش سوزى سينما ركس آبادان،مجالس ترحيم استاد شهيد آية
الله سيدمصطفى خمينى،و چهلمى كه به احترام ايشان برگزار شد،و پشتسر
آن،چهلمينهايى كه به وجود مىآمد،در هر حادثهاى اعلاميههاى مشتركى با
امضاى آنبزرگ مرجع و ديگر مراجع قم موجود است كه تعداد آنها كم نيست،و در
كتابهاىمربوطه مىتوان مطالعه نمود.ما فقط سه نمونه از آن اعلاميههاى
شديد اللحن ايشان رااز كتاب«يكصد سال مبارزه روحانيت،از ميرزاى شيرازى تا
امام خمينى»(چاپ سال1358 ه.ش)كه در همان ايام و حال و هواى لحظههاى
پيروزى انقلاب به نگارشدر آمده است،محض آگاهى نسل جوان ذيلا مىآوريم.
نمونههايى از اعلاميههاى پيش از پيروزى انقلاب:
تاريخ حوزه علميه قم،سختترين،سهمناكترين،شكنندهترين وپرمخاطرهترين
روزها را به خاطر دارد.روزهاى خاك و خون،آتش و خمپاره،و توپو تانك و
مسلسل.در آن اوج احساسات انقلابى،و ضعف و فتور دستگاه حاكم.
حكومتهاى موقت،يكى پس از ديگرى سر كار مىآمدند و
مىرفتند.درست27/8/57،در آن شرايط خفقان و تسلط رعب و وحشت و حكومت
نظامى،اين مرجع بزرگوار ورشيد،پيامى به ارتشبد ازهارى،نخست وزير وقت مخابره
مىنمايد كه همانند بمب در آن روز منفجر مىشود، كه متن آن چنين مىباشد:
«تهران-تيمسار ارتشبد غلامرضا ازهارى
ابلغكم رسالات ربى و انا لكم ناصح امين
بر حسب وظيفه شرعيه،ومسؤوليت مهمى كه بر عهده دارم،لازم دانستم به جناب
عالى و تمام درجهداران وافسران ارتش تذكر دهم،باشد كه اين تذكرات باعث
تنبيه و اتخاذ ترتيب مشروع ومنطقى گردد،و در مقابل خداوند متعال و وجدان و
ملت ايران،و مردم آزاد دنيا، بيش ازاين،اين مملكت اسلامى سرافكنده و مورد
تنفر واقع نشود.
فاجمعوا امركم و شركائكم ثم لا يكن امركم عليكم غمة
آقاى ازهارى!سلب آزاديهايى فردى و اجتماعى،و ايجاد اختناق و
سانسور،وكشتار و اتلاف نفوس،نه شما را بر ابقاء حكومت استبدادى توفيق
مىدهد و نه اينملتستمديده را آرام و نه مقام روحانيت را از انجام وظيفه
شرعيه باز مىدارد.اگرراستى بقاء اين مملكت را مىخواهيد با ملت عناد و
لجاج نورزيد و بر آتش تنفر وانزجار و اعتراض و اعتصابى كه ضد اسلامى و
مخالف مصالح مملكتى حكومت آن راروشن كرده است،هيزم نريزيد.و از راهى كه
منتهى به ندامت و زوال حيثيات مملكتاستبازگرديد،و به نداى وجدان و عقل و
دين پاسخ دهيد.با اسلحهاى كه در انبارها باپرداخت ميلياردها پول ملت محروم
ذخيره شده،ملت را كه مالك واقعى آن است،نكشيد و به اظهار پشتيبانى بعض
اجانب كه مىخواهند شما را هر چه بيشتر به دشمنىبا ملتبرانگيزند تا مطيع
فرمانشان باشيد و غير از آنها پناهگاه و پشتيبانى نداشته باشيدمغرور نشويد
و شخصپرستى را بر مصالح مملكت ترجيح ندهيد.
من به شما اتمام حجت مىكنم كه آنچه شما در مقام حفظش هستيد،كه
حتماخواسته ملت و مصلحت مملكت نيست،مجوز اين اقدامات خشونتبار نمىباشد.
آيا نمىبينيد كه مملكت در اعتصاب است؟آيا نمىدانيد كه دانشگاهيان
وفرهنگيان و بازاريان و كارگران و كارمندان صنعت نفت و مطبوعات و جرايد و
همه وهمه،همكارى با نظام را خيانتبه مملكت و حقوق و آزادى خود
مىدانند؟راضى!623 نشويد در تاريخ ثبتشود كه ارتش ايران بعد از سالها
استراحت،ملت را هدف قرار دادو خيابانها و كوچه و بازار و دانشگاه و مدارس
را از خون ملتى كه بودجه هنگفت ارتشرا متحمل است،رنگين ساخت.
آقاى ازهارى!با توجه به اينكه نهضت اصيل ملت ايران براى طرد استعمار
واستبداد تمام قشرهاى مملكت را فرا گرفته است،مقابله با آن،با نيروهاى مسلح
و كشتارصغير و كبير، مملكت را از بحرانها و ناآرامىها نجات نخواهد داد و
مردم به چيزىغير از پايان يافتن حكومت استبدادى و تامين آزادى و عدالت
اجتماعى در سايهبرقرارى نظام اسلامى راضى نخواهند شد.شما كه به عنوان حفظ
نظام مشروطهسلطنتى با مردم روبرو شدهايد و افراد را به جرم مخالفتبا
رژيم دستگير مىنمائيد،مىدانيد كه نيم قرن است از جانب نظام حاكم بر اين
مملكت رژيم مشروطه ملغى شدهو سالها است كه عملا بساط آن را برچيدهاند و
به رژيم ديكتاتورى و به اصطلاحشاهنشاهى كه از فلسفههاى مهم انقلاب مشروطه
پايان دادن آن بود، تبديل شده استو اسناد و مدارك و سخنرانيها و مسافرتها
و اوضاع مملكت و روزنامهها همه در اينمدت گواه اين است كه رژيم مشروطه
عملا و رسما و حتى اسما الغاء شده است؟آياخود شما واقعا تحت رژيم مشروطه بر
مملكت مسلطيد؟
بيائيد بيش از اين مملكت را به خطر،و مردم را به جنبش وادار
نسازيد.معلوماست مردم اين سبك حكومت و استبداد را نمىتوانند هضم نمايند
كه اين همه كشتهمىدهند و باز هم ايستادگى مىنمايند.آيا اگر مملكتى رژيم
خود را بخواهد تغيير دهد،ارتش آن ملتحق دارد به عنوان معارضه و كوبيدن ملت
وارد عمل شود و مردم راهدف تير قرار دهد و به قتل عام تهديد نمايد؟از خدا
بترسيد و از راه باطل برگرديد.
خداوند متعال همه را به رشد و صلاح و آنچه موجب خير و ترقى مسلمانان و
طرداستعمار است هدايت فرمايد.»
17/ذى الحجة الحرام1399 ه.ق،27/8/1357 (2)
انتشار متن تلگراف ايشان،در آن شرايط خفقان،و در آن عصر تسلط رعب
ووحشت،و حكومت مسلسل و توپ و تانك،اعجاب همگان را برانگيخت،و شور وشوق
مردمى را كه نيازمند تقويت روحى بيشتر از طرف روحانيون،و روشنگرىمراجع
عاليقدر تقليد بودند،دو صد چندان نمود، و با وجود مقررات شديد منع عبور
ومرور شبانه،در فرصتى كوتاه،اعلاميه بر سر هر كوى و برزن نصب گرديد،و مردم
براىبه دست آوردن نسخههاى آن بىتابى مىكردند.بدين ترتيب سختگيرى و
فشاردستگاه بر ايشان به مراتب بيش از سابق گرديد،اما اينها همه در نظر
والاى ايشان موانعكوچكى بودند كه از ضعف و زبونى رژيم در حال اضمحلال
سرچشمه مىگرفت، ونمىتوانست در اراده آهنين ايشان خللى وارد آورد.
2-به مهندسين و كارگران صنعت نفت:بنابراين با همه فشارها،مىبايست
راهادامه مىيافت.او اندكى بعد اعلاميهاى حماسهآفرين در پاسخ تلگرام
كارمندان وكارگران صنعت نفت صادر نمودند كه كارمندان صنعت نفت،در تلگرام
خود بسيارى ازمسائل و دردهايشان را مطرح كرده،و اظهار داشته بودند كه رژيم
تحت فشارشان قرارداده،و تهديد به تجاوز به ناموسشان نموده،و اظهار مىدارد
كه اعتصابشان مورد تاييدمراجع تقليد نيست،و همچنين اعلام داشته بودند كه
هرگز توليد نفت مصرف داخلى راقطع ننموده،و كمبود نفتبه دليل ارسال سهميه
داخلى به اسرائيل،و مصرف بىحد وحصر ارتش مىباشد،و از ايشان تقاضا نموده
بودند حكم شرعى را سريعا در مورداعتصاب شركت نفت،و ارسال نفتبه اسرائيل و
آفريقاى جنوبى،و ديگر كشورهايىكه در اين موقعيتخطير تاريخى،از
حكومتبىداد و ضد اسلامى ايران حمايتمىكنند،اعلام فرمايند.
ايشان در پاسخ آنان،تلگرامى در تاريخ 5 دى ماه1357 به اين مضمون
صادرنمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم
رشد و آگاهى اجتماعى و اسلامى كاركنان شرافتمند و مسلمان صنعت نفتمورد
تقدير است. متاسفانه حكومتبه جاى تنازل در برابر خواستهاى مشروع ايشان،و
عموم ملت مىخواهد با شدت عمل،اعتصاب كنندگان را مجبور به شكستن
اعتصابنمايد.و با اينكه در كشتار مردم بىاسلحه و سلب آزادى از آنها،و
ارسال نفتبهاسرائيل و تحريك افراد مزدور به نام شاهدوست، با حمله به
خانهها و مغازهها،احكاممسلمه اسلام را كنار گذاشته،در اعتصاباتى كه به
هتحمايت از احكام اسلام،وپشتيبانى از حقوق ملت انجام شده است،آنها را با
استفتاء از علماى اعلام،مىخواهد ازروزى كه پس از ملى شدن صنعت نفت،مجددا
اين ثروت ملى تحت تسلط استعماردرآمد،از جانب مردم هيچگونه نظارت بر فروش
نفت و صرف درآمد آن برقرار نبوده،و عوائدش به صورتهاى مختلف در جهت ضد
مصالح ملت و ولخرجيها و عياشيها وترويج فساد و فحشاء و حقوق گزاف مستشاران
اجنبى و اندوختن در بانكهاىخارجى،و صرف ميلياردها در خريد اسلحه،و پر كردن
جيب استعمار،به يغما رفتهاست،و مملكتى كه مىتوانستبا اين درآمد و ثروت
سرشار،در تمام شئون علمى وصنعتى و كشاورزى و دامدارى به پيشرفتهاى شايانى
نايل شود،وضع اقتصادىاش ازكشورهاى مشابهى كه نفت ندارند،بدتر شده است.جهت
اطلاع عموم اعلام مىداريم،حرمت مؤكد كمك و تقويت كفار كه با مسلمين در حال
جنگ مىباشند،از احكاممسلمه اسلام است.بنابراين در شرايط فعلى كه اسرائيل
با مسلمانان در حال جنگاست،و تا سرزمينهاى مسلمانان از احتلال و تجاوز
آنان آزاد نشده، جلوگيرى از ارسالنفتبراى اسرائيل،و كشورهايى كه با جنبش
اسلامى ايران ضديت مىورزند،وحكومت استبدادى آن را تاييد مىنمايند،به
وسيله اعتصاب و امتناع از استخراج نفتزايد بر مصرف داخلى،عمل به وظيفه و
تكليف شرعى است،و تا وقتى كه اطمينانحاصل نشود كه درآمد نفت مانند گذشته
غارت و تاراج نمىشود،اين امتناع بجا،ولازمه علاقه بر مصالح عاليه مسلمين،و
موجب حفظ ذخاير مملكت و جلوگيرى ازهدر رفتن آن مىباشد.
بديهى است كاركنان شريف و مسلمان صنعت نفت،اگر اطمينان پيدا كنند
نفتىرا كه استخراج مىنمايند،به مصرف داخلى كشور مىرسد،به مقدار نياز
مردم و رفعمضيقه داخلى استخراج نموده،و راضى به ضرر برادران دينى خود
نخواهند شد.
موفقيت عموم مسلمين را در عمل به احكام و وظايف شرعيه از خداوند متعال
مسالتدارم.
25/محرم الحرام1399 ه.ق،5/1/57 (3)
با اين پيام روشنگر،تمام توطئههاى رژيم خنثى،و كارمندان و كارگران
صنعتنفت،با اعتماد و اطمينان كامل،راهى را كه در پيش گرفته بودند،دنبال
نمودند.راهى راكه امام خمينى(ره)، راهنما و رهبر بود.اما به علت دور
بودنشان از ايران،اعلاميههايشان را عوامل مزدور رژيم،با حيلههاى رذيلانه
تحريف نموده،و به دروغ وحيله صنعتگران نفت را با اين بهانه كه اعتصابشان
مورد تاييد مراجع نيست،درتصميمشان مردد مىنمودند،اكنون با انتشار فتواى
حضرت آية الله العظمى گلپايگانى،اعتصاب همچنان استمرار داشت،تا جايى كه
رژيم در حال احتضار دستبه حيلهجديدى زد،و تشكيل دولت را به شاپور
بختيار،كه به اصطلاح وجهه خلقى داشت،سپرد.و چه تلاش بيهوده و
مذبوحانهاى.او غافل از اراده آهنين ملت ىخواستبدينوسيله مردم را ساكت
كند،و تطميعشان كند،بىآنكه بتواند بفهمد كه ديگر اين ملتبهپا خاسته را
هيچ يك از مسكنهاى رژيم نمىتواند آرام كند،و رهبريهاى رهبر،و تاييد وحمايت
مراجع بزرگ تقليد،راه هر گونه برگشت را مسدود نموده و مردم تنها به
نابودىكامل رژيم و امپرياليسم شرق و غرب مىانديشند.
3-تلگراف به شاپور بختيار:در آن شرايط حكومت وقت،بختيار روى كار آمد.
او با وعدههاى دهان پر كن،و پر زرق و برق،خود را مرغ طوفان دانست كه از
امواجباكى ندارد، و خادم خلق و ملت است،و با پنهان شدن زير چتر نام مصدق،و
چسباندنخود به جامعه روحانيت،مىخواست وجهه و آبرو و پايگاهى براى خود بين
مردمدست و پا كند،و با اظهار اين موضوع كه 90%علماى اعلام و مراجع تقليد
با سكوتشانمرا تاييد مىكنند،آنچنان ابلهانه بىگدار به آب زد كه هرگز
نتوانست جبران حماقتهاىخودش را بنمايد،و حضرت آية الله العظمى
گلپايگانى،در تاريخ 1/10/1357 مطابق باصفر1399 براى روشن شدن ذهن كند و زنگ
زده بختيار،در نامهاى به او اين چنينفرمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دكتر شاپور بختيارمسموع شد كه جنابعالى نه دهم(90%)از حضرات
آقايان علماى اعلام و مراجع(دامتبركاتهم)را متهم نمودهايد كه با سكوت خود
در مورد دولتشما موافقت دارند.
اگر چه اين موضوع محتاج به رد نيست،براى اينكه مبادا بعضى توهم كنند اين
تهمتحقيقت دارد،تذكر مىدهم:
جنابعالى آنچه در اين مدت كوتاه،براى توجيه قبول نخست وزيرى
اظهارداشتهايد،جز يك سفسطه و اشتباهكارى،مطلب منطقى و معقولى
نگفتهايد.البته بر هركسى لازم است كه در اين شرايط حساس و خطير،از خدمتبه
جامعه،و قبول هرمسؤوليت كه از عهده آن برآيد، استقبال نمايد.ولى اين قبول
مسؤوليت،به هر شكل وعنوان باشد،على رغم خواستههاى ملت و مخالفت مردم،بر
اساس غير قانونى كهسالها استبه دسيسه استعمار جريان داشته است، صحيح
نيست.
شما وجدانا و شرعا موظفيد هر وقت مقامات صلاحيتدار و ملت ايران،به
شماخدمتى ارجاع نمودند،بپذيريد.و از قبول هر مسؤوليتى كه با حاكميت ملى و
حقوقجامعه مخالفت داشته باشد،جدا اجتناب نمائيد.اگر ملتشما را در اين
شرايطحساس به ماموريت گماشته بود،و شما على رغم تمام مشكلات موجود،آن را
پذيرفتهبوديد،مىتوانستيد از خود دفاع نمائيد،و دولتخود را ملى و قانونى
معرفى كنيد،اما بااينكه همه مىدانند دولتشما در اساس و انتساب با دولتهاى
خائن كه در اين ادوارپنجاه ساله نصب شدند،جز اينكه قبل از صدور فرمان،راى
تمايل گرفتهايد،هيچ فرقىندارد.!628 چه جواب مىدهيد؟از تظاهرات متعددى كه
از مراجعه به آراء عمومى قاطعتربود،و تشكيلات(رژيم)سابق را كه به شما
فرمان داد غير قانونى و غير رسمى اعلامداشت،و هر حكومتى را كه بر اساس
سابق باشد،ملغى كرد.
چه جواب مىدهيد؟مجلسين غير قانونى كه به شما راى اعتماد
دادند،همانمجلسينى است كه به هويداها راى اعتماد دادند.و افرادى كه به اسم
نامزدهاى حزبتحميلى و بىمسماى«رستاخيز»به تهديد ساواك انتخاب
شدهاند،نمىتوانند دولتشما را قانونى كنند،تا شما مسؤول حوادث و كشتارها
و تجاوزاتى كه در اين روزها دراهواز،دزفول،نجف آباد،خوانسار،
انديمشك،نهاوند و ساير بلاد به نفوس و اموالمردم شده،مىباشيد.
فرضا تمام خواستههاى مردم را عملى كنيد،اصل صلاحيتخود را در دخالتدر
امور چگونه قانونى مىنمائيد؟شما كه مىگوئيد 25 سال با رژيم ديكتاتورى
حاكممبارزه داشتهايد،با اين عمل خود قانونى بودن آن دولتها را كه رژيم
استبداد روى كارآورد،تصويب كرده و موضع خود را تغيير دادهايد.من به شما و
تمام افرادى كه خود راوطن دوست و مسلمان مىدانند و سران و درجهداران
مسلمان و متعهد ارتش ابلاغمىكنم كه در اين امواج خروشان احساسات ملى،
حركت در مسير مخالف موج،خلاف مصلحت و موجوديت و استقلال مملكت است،با آنها
كه اين امواج را رهبرىمىكنند،تا كشتى مملكت را به ساحل نجات
برسانند،همكارى نمائيد.
ملت مسلمان را نمىتوان از راهى كه رفته است،باز گرداند.بايد هر كسى ملت
را يارىكند تا در راهى كه رفته به مقصد برسد،و هر چه زودتر نظم و استقرار
و ثبات كامل براساس عقايد و تعاليم و برنامههاى اسلامى برقرار گردد.
از خداوند متعال خير و صلاح و ترقى مملكت و دفع شر ايادى استعمار
رامسالت مىنمايم.
انه قريب مجيب
و السلام على من اتبع الهدى
سيد محمد رضا الگلپايگانى (4)
اين پيامها و اعلاميههاى كوبنده،آخرين روزنههاى اميد را به روى بختيار
و ديگرهمكاران رژيم بست،و ديديم كه درستسه هفته بعد،مرغ طوفان را امواج
خلقخشمگين و مصمم غرق نمود،و تلاشهاى مذبوحانهاش عقيم ماند.اينها
نمونههايىبس اندك از دهها اعلاميه كوبنده و روشنگر اين زعيم عاليقدر
اسلامى بود،كه در آنروزهاى پرمخاطره و ظلمانى،در راه روشنگرى راه ملت
اسلام انتشار داده بود.
پس از پيروزى انقلاب:
پس از پيروزى انقلاب،اين مرجع بزرگ،يكى از حاميان جدى نظام مقدسجمهورى
اسلامى بود،و آن را يكى از نعمتهاى خداى متعال مىدانست كه همگانوظيفه
دارند قدرشناس آن باشند.او در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس،مدافعرزمندگان
بود،و اجازه داده بود كه لثسهم مبارك امام(ع)،صرف جبهههاى نور
عليهظلمتشود،و در مواقع حساس تصميم گيريهاى ملى و همگانى،در صحنه
حضورداشت،كه بيانيهها و مصاحبههاى آن بزرگ مرجع، در آرشيو صدا و سيماى
جمهورىاسلامى موجود،و در مطبوعات و رسانههاى گروهى منعكس است.او با
مسؤولينامور همدلى و همنوايى داشت،در عين حال اشتباهات و نارسائيها و
احيانا روشهاىغير واقعى را كه گاهى از روى كم اطلاعى در پارهاى از نهادها
و دستگاهها رخ مىداد،تذكر مىداد،و نظر خود را اعلام مىداشت،و معتقد بود
كه نصيحت و دلسوزى به ائمهمسلمين،از ضروريات و واجبات هر فرد مسلم
مىباشد.
يك فقيه بزرگوار و اين همه خدمات:
مرحوم آية الله العظمى گلپايگانى،در عمر پربركت 98 ساله خود،موفق به
انجامكارهايى شدند كه يقينا از عهده افراد عادى و غير الهى خارج مىباشد،و
اگر عناياتالهى و توجهات خاصه ولى عصر(عج)نبود،هرگز چنين توفيقاتى نصيب
نمىگشت.
1-سرپرستى و مديريت:سرپرستى و مديريتحوزههاى علميه شيعه در داخل و
خارج كشور،و رسيدگى به امور مادى و معنوى آنان،به مدت تقريبى چهل سال.
وقتى سخن از سرپرستى حوزهها به ميان مىآيد،گاهى از نظر برخى از
مردمعنوان تشريفى به نظر مىرسد،در صورتى كه اين چنين نيست.در زمان آية
الله العظمىحائرى،حوزه علميه قم در حدود 600 نفر طلبه داشت.جمعيتحوزه در
زمان آية اللهالعظمى بروجردى حدود 6000 نفر بود،و به همين تعداد نيز شايد
در شهرستانها وخارج كشور افراد حوزوى وجود داشتند،اما در عصر كنونى،وقتى
سرپرستى گفتهمىشود،معنى و مفهوم وسيع و گستردهترى پيدا مىكند،و آن
سرپرستى و اداره امورزندگى حداقل يكصد هزار نفر در داخل ايران،و ديگر بلاد
اسلامى و خارجى مىباشد،و حداقل هزينهاى كه براى اداره اين عده لازم است،و
از راه كمكهاى مردمى و وجوهشرعى،سهم مبارك امام،و خمس و ديگر عناوين شرعى
است كه به دست مباركزعيم و سرپرستحوزهها،توسط مقلدين و پيروان او
مىرسد،و طبق نظام خاصى دراختيار طلاب و حوزههاى علمى قرار مىگيرد،در
شرايط كنونى،هر ماه بيش از 200ميليون تومان مىباشد،و تامين اين رقم،و صرف
آن در مصارف حقيقى خويش كارسهل و سادهاى نيست.
2-تدريس و تعليم و تربيت:تدريس و تعليم و تربيت در طول بيش از هفتادسال
مدام استمرار داشته،كه با رغبت و شوق و علاقه فراوان،به تدريس و تربيتطلاب
مىپرداختند. حوزه درسى ايشان به سادگى تعطيل بردار نبود.معظمله
مراقبتكيد داشتند كه جز در مواقع واجب و ضرورى درس را تعطيل نكنند.در اين
مدتطولانى استمرار تدريس،هزاران نفر از محضر مبارك ايشان تلمذ نمودهاند،و
تعدادافرادى كه در پاى دروس ايشان به مقام عالى اجتهاد نائل آمدهاند،كم
نيستند.او هزارانشاگرد براى اسلام و قرآن تربيت كرد كه به عنوان تيمن و
تبرك،اسامى حدود 200 تناز فضلاء و فارغ التحصيلان مكتب تدريسى او را(به
ترتيب حرف اول نام فاميلى و باحذف القاب و عناوين)ارائه مىدهيم:
آيات و حجج اسلام:1-آذرى قمى-شيخ احمد
2-آشتيانى-شيخ محمد تقى
3-آل طه قمى-سيد محمد
4-ابطحى-سيد محمد حسين
5-ابهرى-سيد نور الدين
6-اتفاقى-شيخ محمد تقى
7-اجتهادى-شيخ محمد على
8-احدى شعار موسوى-سيد سليمان
9-احمدى-سيد احد
10-احمدى ميانجى-شيخ على
11-احمدى يزدى-شيخ محمد حسين
12-احمدى يزدى-شيخ محمد حسن
13-اديب لارى-شيخ نعمت الله
14-ارسنجانى-شيخ محمد حسين
15-استادى تهرانى-شيخ رضا
16-اسعدى-شيخ ابو الفضل
17-اشترى-شيخ على
18-اشتهارى-شيخ على پناه
19-افتخارى گلپايگانى-شيخ على
20-الهى قمى-شيخ على رضا
21-امامى-شيخ حسينلى
22-اميرى اراكى-سيد جعفر
23-اميرى اراكى-سيد جواد
24-امينيان-شيخ محمد على
25-انصارى-شيخ محمد باقر
26-انصارى-شيخ محمد رضا
27-انصارى قمى-شيخ مهدى
28-ايزدى نجف آبادى-شيخ عباس
29-ايمانى-شيخ اسد الله
30-ايوقى-شيخ حسين
31-باقرى همدانى-شيخ باقر
32-بحرانى يزدى-شيخ على
33-بطحائى گلپايگانى-سيد هاشم
34-بطحائى گلپايگانى-سيد محمود
36-پاكستانى-اختر عباس
37-تبريزى نوبرى-مرحوم ميرزا جعفر
38-تقوى اشتهاردى-سيد رضا
39-ثابتى همدانى-شيخ على
40-ثار اللهى همدانى-شيخ محمد
41-ثمرى جبارى-شيخ حسين
42-جعفرى-شيخ محمد حسين
43-جنتى-شيخ احمد
44-حائرى يزدى-حاج شيخ مرتضى
45-حاج نظرى سارى
46-حاج حسينى بابل
47-حجتى بروجردى-شيخ محمد
48-حرم پناهى-شيخ محسن
49-حسن زاده آملى-شيخ حسن
50-حسينى-سيد عبد العظيم
51-حسنى ميلانى-سيد على
52-حسينى بهشتى-شهيد سيد محمد
53-خدائى-شيخ احمد
54-خرازى تهرانى-سيد محسن
55-خندق آبادى-شيخ جواد
56-دانش آشتيانى-شيخ ابو القاسم
58-دعوتى-مير ابو الفتح
59-ديباجى اصفهانى-شيخ حسن
60-دين پرور-سيد جمال الدين
61-ذبيحى همدانى-شيخ ابو القاسم
63-زارى همدانى-شيخ محمد
64-ربانى-شيخ مرتضى
66-ربانى شيرازى-شيخ عبد الرحيم
67-رحمت اراكى-شيخ رحمت الله
68-رسولى اراكى-شيخ محمد على
69-رضوى تويسركانى
70-رفيعى-شيخ محمد باقر
71-زارعى گلپايگانى-محمد ابراهيم
72-زبرجد شيرازى-شيخ عبد الله
73-زين الدين-سيد عطاء الله
74-سبحانى تبريزى-شيخ جعفر
76-ستوده-شيخ محمد تقى
76-سلم زاده-شيخ خير الله
77-سيستانى-سيد على
78-شاكرى آشتيانى
79-شاه آبادى-شهيد شيخ مهدى
80-شب زندهدار-شيخ حسين
81-شجاعى-حاج سيد زين العابدين
82-شجاعى-حاج سيد زين العابدين
82-شرابيانى-شيخ عبد الحميد
83-شرعى-شيخ محمد على
84-شريعتمدار جهرمى شيخ عبد الرسول
85-شريعتى-شيخ حسين
86-شريعتى اصفهانى-شيخ محمد باقر
87-شريفى گلپايگانى-شيخ مهدى
88-شيخ الاسلامى تويسركانى سيد حسين
89-شيرى-شيهد شيخ محبوب
90-صابرى همدانى-حاج شيخ احمد
91-صادقى-شيخ محمد حسين
92-صافى گلپايگانى-شيخ لطف الله
93-صافى گلپايگانى-شيخ على اكبر
94-صلواتى-شيخ غلامرضا
95-طاهر شمس گلپايگانى-شيخ جلال
96-طباطبائى نژاد-شهيد سيد نور الله
97-عابدى خلخالى-شيخ محمود
98-عالمى دامغانى-شيخ محمد على
99-عقيقى بخشايشى-عبد الرحيم
100-علائى-مرحوم شيخ محمود
101-علوى فريدنى
102-علوى بخشايشى-سيد مهدى
103-علوى گرگانى-شيخ محمد على
104-علوى لارى-شيخ مصطفى
105-عليزاده بخشايشى شيخ عبد الحسين
106-عمانى-شيخ محمد
107-غروى تويسركانى-شيخ احمد
108-فاضل گلپايگانى
109-فاضل همدانى
110-فقيهى-شيخ موسى
111-فكور يزدى-مرحوم شيخ محمد
112-قاضى طباطبائى-سيد محمد على
113-قاضى طباطبائى-سيد محمد على
113-قاضى زاده-شيخ على اصغر
114-قاضى زاده-شيخ حسن
115-قاضى زاهدى گلپايگانى-شيخ احمد
116 قاضى زاهدى گلپايگانى-شيخ على
117-قدوسى-شهيد حاج شيخ على
118-قرائتى كاشانى-شيخ محسن
119-قرنى گلپايگانى-شيخ على
120-كابلى-محقق
121-كرمانى-سيد حسين
122-كرمانى-شيخ حسين
123-كريمى جهرمى-شيخ على
124-كرمى قمى-شيخ حسين
125-كيشانى-مرحوم شيخ على
126-گركانى-حاج محسن
127-گلزارى گلپايگانى-محمد
128-محقق داماد-سيد على
129-محقق-شيخ عباس
130-محلاتى-شيخ مجد الدين
131-محمودى-سيد محمد رضا
132-محمودى گلپايگانى-سيد محمد
133-محمودى-سيد محمد
134-محمودى-شيخ ابو طالب
135-محمودى تفرشى
136-مدنى-شيخ سيد اسد الله
137-مدنى-شهيد سيد اسد الله
137-مشايخى-شيخ محسن
138-مشايخى-شيخ حاجى آقا
139-مشكينى-حاج شيخ على
140-مطهرى-شهيد استاد مرتضى
141-مظفرى-حاج شيخ على
142-معزى ملايرى-شيخ اسماعيل
143-معنوى-سيد محمد تقى
144-معنوى-سيد محمد على
145-مفتح-شهيد دكتر محمد
14-مقتدائى-شيخ مرتضى
147-مقدسى-شيخ احمد
148-مقدسى نجفى-شيخ هادى
149-مكارم شيرازى-شيخ ناصر
150-ملبوبى-شيخ محمد باقر
151-ملكوتى-شيخ هادى
152-ملكى-مرحوم شيخ مصطفى
153-منتظرى گلپايگانى-محمد على
154-منتظرى نجف آبادى-حسينعلى
155-منصورى-شيخ مهدى
156-موحد ابطحى-حاج سيد على
157-موحد ابطحى-سيد محمد باقر
158-موحد ابطحى-سيد محمد رضا
159-موحدى-مرحوم شيخ على محمد
160-موسوى قافله باشى-سيد محمد
161-موسوى كرمانى-سيد حسين
162-موسوى گلپايگانى-سيد محمد باقر
163-موسوى گلپايگانى سيد محمد جواد
164-موسوى گلپايگانى-سيد مهدى
165-مهربانى-شيخ سلمان
166-مير جعفرى-مرحوم سيد مجتبى
167-مؤيدى-شيخ محمد رضا
168-نجفى-شيخ ضياء الدين
169-نجفى-شيخ محمد
170-نسابه لارى-شيخ حسن
171-نسابه لارى-سيد محمد على
172-نقوى پاكستانى-سيد ساجد على
173-نكونام گلپايگانى-شيخ على
174-نهاوندى-مرحوم شيخ عزيز الله
175-نيازى-صفر على
176-نيرى همدانى-شيخ على
177-واعظ زاده خراسانى-شيخ محمد
178-واعظى بخشايشى-ميرزا بيوك
179-واعظى-شيخ حسين
180-وحيدى ميانجى-سيد سجاد
181-وحيدى گلپايگانى
182-وكيلى-مرحوم شيخ عبد الحسين
183-هاشمى-سيد حسن
184-هاشمى-سيد عباس
185-هاشمى-سيد آصف
186-هاشمى-سيد ابو الحسن
187-هاشمى-سيد عبد الفتاح
188-هاشمى سنجانى-شهيد شيخ على
189-هاشمى-شيخ على اوسط
190-هاشمى رفسنجانى-شيخ على اكبر
191-همدانى-سيد مجتبى
192-هيدجى-شيخ عبد الرحمن
193-ياورى-شيخ على
194-يثربى كاشانى-سيد مهدى
195-يزدى-شيخ محمد
196-يزدى اصفهانى-شيخ حسين
3-تاسيس بيمارستانها:يكى از اساسىترين كارهاى ايشان،تاسيس
بيمارستانجهت مداوى و رسيدگى به امور درمانى و معالجاتى طلاب و علما و
افراد محروممىباشد.نخستين بيمارستان كه در سال 1344 ه.ش تاسيس يافت،در
سختترين ايامگرفتارى حوزههاى علميه، در آن روزهاى سياهى كه رژيم گذشته
بر علماء پيش آوردهبود،صورت گرفت.ايامى كه اغلب درها به روى طلاب و علماء
بسته شده بود،و درمعالجات و گرفتاريهاى درمانى،دچار مشكلات فراوانى
مىگشتند.اين بيمارستان بااعطاء دفترچه درمانى رايگان،به افراد حوزه علميه
قم و وابستگان نزديك آنان،در طولتاريخ تاسيس خود،خدمات شايان توجهى انجام
داده است،و يكى از تكيهگاهها واميدهاى روحى حوزه علميه قم در ايام سخت و
گرفتارى آنان بود.اكنون نيز از كادردرمانى مجهزى برخوردار مىباشد.اين
بيمارستان مجهز به مدرنترين وسايل ودستگاههاى پزشكى،درمانى و جراحى است،و
روزانه بيماران متعددى به آن مراجعهمىكنند،كه با حق الزحمه
مناسب،جراحيهاى مهم در آن صورت مىپذيرد.
علاوه بر بيمارستان مهم و معرف ياد شده،بيمارستان ديگرى نيز در
يزدانشهرقم و بيمارستانى نيز در«گوگد»زادگاه خويش تاسيس فرمودهاند.
4-تاسيس مدرسه مهديه:نخستين بار،مدرسهاى با برنامه و نظم و
انضباطخاص،جهت تحصيل طلاب در مرحله مقدمات و سطح،به نام«مدرسه امام
المهدى(عج)»تاسيس نمودند، كه با مراقبتهاى ويژه و برگزارى امتحانات در
مواقع خاص ادارهمىشد.اين مدرسه هم اكنون حدود 400 تا 500 نفر طلبه دارد.
5-تاسيس مركز بررسى مطبوعات:در آن روزگار خفقان و استبداد،كهمطبوعات از
اهانت و پردهدرى نسبتبه مقدسات مذهب،و آرمانهاى والاى اسلامكوتاهى
نداشتند،و گاهى در اين مورد به مسابقه هم نيز مىرفتند،و هر روز نشريهاى
با رنگ و روغن تازهاى در اين كشور انتشار مىيافت،و مجلات مفسد و
گمراهكنندهاى كهپيامى جز آموزندگيهاى خلاف عفت نداشتند،مجلاتى
مانند:روشنفكر،تهران مصور،سپيد و سياه،خواندنيها،فردوسى،اطلاعات هفتگى،زن
روز و...هر كدام از ايننشريات نامبرده،در هتك حرمت مقدسات دينى برنامه
ويژهاى را تعقيب مىنمودند.
پاسخگويى به محتويات اينها،يكى از كارهاى ضرورى بود.بررسى مطبوعات از
سوىبيت ايشان،انجام مىپذيرفت،و سرپرستى آن مركز را مرحوم حجة الاسلامو
المسلمين حاج سيد مهدى گلپايگانى بر عهده داشت.اين نشريه همراه مجله
مكتباسلام،به طور ماهانه منتشر مىشد،و در هر ماه به اتهامات و جعليات و
خلافواقعيات منتشر شده در مطبوعات،پاسخ مىداد.از اين نشريه هشت،نه شماره
بيشترمنتشر نشد،تا توسط ساواك به تعطيلى و توقيف كشانده شد.
6-تاسيس مدرسه كبرى:طلاب علوم دينى و فضلاء،از نظر كلاس درس وتدريس در
مضيقه شديدى به سر مىبردند،اغلب در مقابر اطراف حرم مطهر
حضرتمعصومه(ع)تدريس مىنمودند.اين مقبرهها عارى از بهداشت و وسايل
ضرورىتدريس بود.از اين رو نياز به كلاسهاى مجهز و آبرومندى داشت،رفع اين
نياز توسطايشان برطرف شد.مدرسهاى در كنار حرم مطهر حضرت معصومه(ع)احداث
نمودندكه داراى يك مسجد بزرگ مىباشد كه نماز جماعت در آن منعقد مىشود،و
در غيراوقات نماز،درس خارج گروهى از مدرسين و علما در آن برگزار مىشود،و
صدهاطالب علم حوزه از آن استفاده مىكنند.مجموع درسهايى كه در مسجد و مدرسه
آنبرگزار مىشود،هم اكنون روزانه بيش از 150 درس مىباشد،كه 50 درس آن
مرحلهعالى و خارج فقه و اصول مىباشد.اين مدرسه در كنار مدرسه فيضيه و
مسجد اعظم،يكى از سه مركز بزرگ دروس علوم حوزوى به شمار مىآيد.
7-كتابخانه عمومى:در كنار اين مدرسه بزرگ،كتابخانه عمومى و مفصلىتشكيل
يافته است، كه داراى دهها هزار كتاب چاپى،و صدها نسخه كتاب خطىمىباشد،كه
هم اكنون مورد استفاده طلاب و مدرسين محترم حوزه قرار دارد،و سه جلد از
فهرست نسخههاى خطى آن، توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى استادىتدوين و
انتشار يافته است.
8-تاسيس مجمع علمى اسلامى در لندن:جهت پاسخگوئى به نيازهاىمسلمانان
خارج كشور، به ويژه در اروپا،مركز بزرگ اسلامى را در لندن به
وجودآوردهاند،كه داراى نمازخانه،كتابخانه عمومى،سالن سخنرانى مىباشد و
نمايندگىمعظمله در آنجا استقرار دارد.اين مركز مجالس دينى و محافل مذهبى
را اداره مىكند،ودر مناسبتهاى مذهبى برنامه دارد،و داراى يك مركز
كامپيوترى نيز مىباشد.
9-دار القرآن الكريم:يك مؤسسه تحقيقى و تبليغى است،كه در مورد قرآن
وشؤون آن بررسى و تحقيق دارد.اين مؤسسه در همان مدرسه بزرگ قرار گرفته
است،ودر آن گنجينهاى از نسخههاى خطى و چاپى قرآن مجيد قرار دارد،و در ضمن
دو نشريهقرآنى از اين مؤسسه صادر مىشود كه يكى به زبان عربى است،و
نامش«رسالةالقرآن»مىباشد،و تا كنون 12 شماره از اين مجله وزين انتشار
يافته است،و ديگرىنشريهاى به زبان فارسى،به نام«پيام قرآن»مىباشد كه
به صورت فصلنامه منتشرمىشود.سالانه سمينار مفصلى پيرامون قرآن و شؤون
مربوط به آن در اين مؤسسهبرگزار مىشود.اين مؤسسه ناشر كتابهايى است كه
پيرامون قرآن و عترت مىباشد.
10-تعمير اساسى مدرسه فيضيه در سال 1384 ه.ق،پس از يورشكماندوهاى
رژيم،احداث ساختمان وضوخانه،حمام و رختشويخانه براى مدرسهفيضيه،و حفر چاه
عميق اختصاصى براى آن مدرسه و دار الشفا،و لوله كشى آن دومدرسه از سوى
ايشان انجام پذيرفته است.
11-تاسيس مدرسه علوى در خيابان امام،كوچه منوچهرى.
12-تاسيس مدرسه با شكوهى در خيابان چهارمردان
13-تاسيس مدرسه امام موسى بن جعفر(ع)،آخر خيابان چهارمردان،روبروى گلزار
شهداء.
14-تعمير مدرسه حاج محمد صادق واقع در خيابان چهارمردان،و خريد منازل
اطراف آن.
15-تاسيس مدرسه حاج غضنفر در جوى شور.
16-تاسيس مدرسه ستيه در جوار اقامتگاه سيده فاطمه معصومه(س)درخيابان
چهارمردان.
17-تاسيس مركز كامپيوترى معجم فقهى:تاسيس مركز كامپيوترى معجمفقهى،يكى
ديگر از كارهاى ارزشمند فقهى ايشان مىباشد.معظمله دستور دادندبخش وسيعى
از امكانات مدرسه كبرى به اين امر اختصاص داده شود.در اين مركز،نخست متون
فقهى به كامپيوتر داده مىشود،و تا كنون 600 مجلد كتاب فقهى،و 150مجلد از
كتابهاى اصول فقه،و بيش از 400 جلد كتاب حديث،با ميانگين 150 ساعتكار براى
هر جلد،به كامپيوتر داده شده است.علاوه بر آن،شمارش آيات و روايات وقواعد
ذكر شده در منابع فقهى،و يكپارچه كردن آنها نيز انجام پذيرفته است.در
اينبخش بيش از 200 محقق از دانشپژوهان سطوح عالى حوزه مشغول به كار
هستند.دركنار بررسى كتابهاى فقهى و آيات و روايات،زندگى فقها از منابع
مختلف گردآورىشده است،كه محصول كار اين تحقيق،بيش از 25 جلد كتاب مىباشد.
18-تامين زمين قبرستان بقيع:اين قبرستان در جاده قم و كاشان،در
نزديكيهاىمسجد جمكران،در فضاى آكنده از معنويت،در يك قطعه زمين وسيعى قرار
گرفتهاست.با صيغه وقف شرعى كه از طرف آن مرحوم انجام پذيرفته است،آسايش
خاطرصاحبان اموات را فراهم ساخته،و با هزينه مناسب اموات را دفن مىكنند.
19-مرمت مساجد و حسينيههاى لبنان:در حملههاى ددمنشانه اسرائيل بهجنوب
لبنان، ويرانيهاى فراوانى به وجود آمده است كه مساجد و حسينيههاى
زيادىنيز در اين حملات خراب يا ويران شده بود.از اينرو معظمله دستور مرمت
و بازسازىبيش از 30 مسجد و حسينيه را در جنوب لبنان صادر فرمودند.
20-تربيتشاگردان و پژوهندگان علوم اسلامى:مهمترين خدمت علمى واجتماعى
و فرهنگى آن بزرگوار،تربيتشاگردان وارسته،فقيه و عالم در طول هفتاد سال
تدريس و تعليم بوده است كه تعداد آنان همانند تعداد ستارگان آسمانها به
آسانى وسادگى قابل شمارش نيست.
با توجه به فرصت وسيع تدريس و كلاسدارى كه بيش از هفتاد سال
تدريسمداوم و بىوقفه را داشته است،و با توجه به علاقه و عنايت ايشان به
حضور در صحنهتدريس و تربيتشاگرد،و حضور بيش از 700 تا 800 نفر از فضلا و
محصلين درجلسه تدريس،اين تعداد سر از يك رقم بالايى در مىآورد كه خارج از
امكان نويسنده،و بيرون از توان ضبط و كنترل مىباشد.
اگر معدل متوسط محصلين در هر سال 700 نفر فرض شود،در طول مدت 70سال،قريب
پنجاه هزار نفر خواهد شد.اين افراد پس از گذراندن مراحل درسى وتحصيلات
لازمه،به قراء و قصبات و شهرستانها رهسپار،و هر كدام به عنوان امامجمعه يا
جماعت،واعظ و رهبر دينى مشغول ارائه خدمات دينى به اسلام و
مسلمينگرديدهاند.
تاليفات:
فقيد سعيد و اين فقيه وارسته اهل بيت عصمت و طهارت(ع)،يكى از مراجعموفق
در امر تاليف و تصنيف و احياء آثار و مآثر اهل بيت(ع)و قرآن بودند.
با وجود مسؤوليتهاى سنگين مرجعيت،و با وجود مراجعات فراوان مردم ومشكلات
مختلفى كه مسند زعامت و مرجعيت او داشت،كه خود يك تشكيلات منظموسيعى را
مىطلبيد،در عين حال مىبينيم كه در كنار آن همه گرفتاريها،باز دست ازتاليف
و تصنيف،و تحقيق و تحرير برنداشته،و آثار فقهى و اصولى جاودان و
ماندگارعلمى از خود به يادگار گذارده است.
آثار و تاليفات ايشان بر سه نوع مىباشد:
الف-آثارى كه مستقيم به قلم خودشان به رشته تحرير و تاليف درآمده است.
ب-آثارى كه تحت نظر و اشراف ايشان به صورت تقريرات و دروس معظمله به
وسيله شاگردان و تلامذه فاضل و عالم به مرحله تاليف و تدوين درآمده است.
ج-ترجمه رسالههاى عمليه ايشان به زبانهاى مختلفمجموع هر سه نوع بالغ
بر 40 عنوان كتاب و رساله مىشود كه به ترتيب زيرمعرفى مىگردند:
الف:آثار مستقيم:
1-افاضة العوائد في التعليق على درر الفوائد:(در دو مجلد،مجموعا
800صفحه).كتاب درر الفوائد،تاليف استاد بزرگوارشان مرحوم آية الله
حائرى(رضوان اللهتعالى عليه)،يكى از كتابهاى اصول فقه مىباشد.ايشان
تعليقات،حواشى و نظرياتخود را به هنگام تدريس اصول فقه به اين كتاب
افزوده،و مطالب آن را توسعه و بسطدادهاند،و در تاريخ1356 از تعليق و
تحشيه آن فراغتيافتهاند.اين كتاب توسطدار القرآن الكريم قم انتشار يافته
است.
2-حاشيه بر العروة الوثقى:العروة الوثقى تاليف آية الله العظمى،حاج
سيدمحمد كاظم يزدى، به علت جامع فروع بودن،مورد توجه مجتهدين عاليقدر معاصر
ومراجع عظيم الشان گذشته قرار گرفته است،و نوع مراجع حواشى و نظرات فقهى
خودرا بر آن افزودهاند،كه يكى از آنها، حاشيه فقيد سعيد بر اين كتاب
مستطاب مىباشد كهبارها توسط دار الكتب الاسلاميه تهران، يا ديگر انتشارات
به صورت مستقل،يا همراهتعليقات ديگر مراجع عظام چاپ و انتشار يافته است.
3-حاشيه بر وسيلة النجاة اصفهانى:كتاب شريف وسيلة النجاة به
علتشاملبودن به برخى از ابواب فقهى،كه العروة الوثقى فاقد آن ابواب
مىباشد،مورد عنايت وتوجه مراجع بزرگوار واقع شده است،و نوع مراجع،حواشى و
نظريات خود را بر آنافزودهاند،كه يكى از مشهورترين آنها، تحرير الوسيله
حضرت امام(ره)مىباشد كه بهفارسى نيز ترجمه شده است.فقيد سعيد ما حواشى
ارزندهاى بر آن كتاب دارند كه بارهاچاپ و انتشار يافته است.اين كتاب در
ايران در3 مجلد و در بيروت در 2 مجلد به چاپ رسيده است.
4-توضيح المسائل(رساله عمليه):از دوران زعامت مرحوم آية الله
العظمىبروجردى،مسائل فقهى مورد ابتلاى مردم،با عبارات ساده و روان در
اختيار مقلدينقرار گرفته است.از آن دوران تا كنون،توضيح المسائل معيار و
محور رسائل عمليهمراجع عاليقدر قرار گرفته است كه نوعا مسائل جديد،و مسائل
مستحدثه در داخل آنعناوين قرار مىگيرد.رساله توضيح المسائل فقيد سعيد كه
هم اكنون چاپ هفتاد وپنجم آن را در اختيار داريم،و نوعا در هر چاپ در
تيراژهاى ده هزار و بيست هزارشمارهاى به طبع رسيده است،در 508 صفحه
مىباشد،و يكى از انتشارات دار القرآنالكريم قم مىباشد،و در پايان آن
مسائل متفرقه و جديد،و مساله مهم امر به معروف ونهى از منكر درج شده است،و
مجموعا محتوى2917 مساله فرعى مىباشد.
5-مجمع المسائل:(در سه مجلد،فارسى و عربى)مجمع المسائل،محتوىمسائل
جديده و مستحدثه در اغلب ابواب فقهى مىباشد،و نوعا متضمن مسائلى استكه به
صورت استفتاء از محضر آن فقيه عصمت و طهارت(ع)در طول دوران زعامت
ومرجعيتخواسته شده است،و از سوى ايشان پاسخ لازم و تفصيلى با شرح و
بسطكافى داده شده است.كتاب فوق در 1352 صفحه،مشتمل بر آن نوع مسائلى است
كهكمتر در رسالههاى عمليه مىتوان آنها را به دست آورد.اين كتاب به عربى
نيز ترجمهشده است،و از سوى انتشارات دار القرآن الكريم قم چاپ و انتشار
يافته است.
6-آداب و احكام حج:رسالهاى است در مورد شعائر و مناسك حج،و آداب وادعيه
آن كه مورد نياز حجاج و معتمرين بيت الله الحرام مىباشد،و مشتمل بر
فتاوىفقيد سعيد در مورد حج مىباشد.اين كتاب در 600 صفحه،از سوى
انتشاراتدار القرآن الكريم چاپ و انتشار يافته است.
7-مناسك حج:اين كتاب نيز به صورت رساله صغيره پيرامون مسائل حج واحكام
آن مىباشد،و بارها تجديد چاپ شده است،كه تكاليف زائرين بيت الله الحرامرا
تعيين مىكند.
8-مناسك الحج(عربى):اين كتاب نيز آراء و فتاوى آن مرحوم را به زبان
عربىدر اختيار مقلدين عرب زبان ايشان قرار مىدهد،و در 305 صفحه از سوى
دار القرآنالكريم قم چاپ و انتشار يافته است.
9-رساله مختصر الاحكام(عربى):برگزيدهاى از رساله عمليه تفصيلى
ايشانمىباشد،كه به زبانهاى فارسى،اردو و انگليسى نيز چاپ شده است.
10-هداية العباد:(در دو مجلد)رساله عربى هداية العباد،تلفيقى از
وسيلةالنجاة،و حواشى العروة با پارهاى از آراء جديده ايشان مىباشد كه به
صورت رسالهعمليه عربى درآمده است. مجلد اول آن كه به رؤيتحقير رسيده
است،در 434صفحه،و تا كتاب اجاره تنظيم و تبويب شده است.اين كتاب نيز در
سال1413 توسطانتشارات دار القرآن الكريم در ده هزار نسخه چاپ و نشر يافته
است.
11-رسالهاى در عدم تحريف قرآن(عقايد)
12-رسالهاى در صلاة الجمعة و العيدين(فقه استدلالى)
13-رسالهاى در المحرمات بالنسب(فقه استدلالى)
ب:آثار غير مستقيم:
آثارى كه توسط علما و فضلاء به عنوان تقريرات مباحث درسى ايشان تاليف
وتدوين،و تحت اشراف و نظر ايشان چاپ و نشر يافته است:
14-كتاب الحج:(در 4 مجلد)تقريرات درس خارج فقه معظمله در باب حج واحكام
و فروع آن مىباشد.اين كتاب توسط آية الله حاج شيخ احمد صابرى همدانى
بهرشته تحرير و تاليف درآمده است.پس از جلب نظر استاد،در 800 صفحه،توسطدار
القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است.
15-ولاية الفقيه:تقريرات درس معظمله در باب حدود ولايت فقيه كه آن
نيزتوسط آية الله صابرى همدانى به رشته تحرير درآمده است،پس از جلب نظر
استاد،توسط دار القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است.16-الدر المنضود في
احكام الحدود:اين كتاب نيز تقريرات درس خارج فقهمعظمله مىباشد كه توسط
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على كريمىجهرمى به رشته تحرير درآمده
است،و به نظر شريف استاد رسيده است،و مجلد اولآن در 505 صفحه، از سوى
انتشارات دار القرآن الكريم قم چاپ و نشر يافته است.دوجلد ديگر آماده چاپ
مىباشد.
17-نتايج الافكار في نجاسة الكفار:مباحث فقهى معظمله پيرامون
مسالهمشهور نجاست كفار، يا عدم آن مىباشد كه در سال 1388 در مسجد اعظم
ايرادنمودهاند،و توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى جهرمى،تهيه شده و به
نظر شريفاستاد رسيده است.اين كتاب در246 صفحه،از سوى انتشارات دار القرآن
الكريم چاپو نشر يافته است.در اين كتاب نخست آيات،و آنگاه روايات و دلايل
عقلى و اجماع وسيره و سنت آورده شده است.
18-كتاب الطهارة:اين كتاب نيز تقرير درس خارج معظمله پيرامون
مباحثآبها،و طهارات سه گانه(وضو،غسل و تيمم)،و اغسال هفتگانه مىباشد،كه
توسطحجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد هادى مقدسى نجفى،در 392
صفحهتهيه و تنظيم شده،و از نظر استاد بزرگوار گذشته است،آنگاه توسط دار
القرآن الكريمدر سال 1402 چاپ و انتشار يافته است.
19-رساله احكام اموات:پيرامون احكام مردگان،و آداب و واجبات ومستحبات و
ارث و غيره بحث و گفتگو مىنمايد.اين كتاب از رسالهها و مباحث فقهىاستاد
بزرگوار توسط حجة الاسلام شيخ محمد على حسينى زفرهاى تلخيص وگردآورى شده،و
در 145 صفحه توسط دار القرآن الكريم در سال 1412 چاپ و انتشاريافته است.
20-آراء المراجع في الحج:گردآورى حجة الاسلام و المسلمين،آقاى حاجشيخ
على افتخارى گلپايگانى مىباشد.اين كتاب كه به چاپ چهارم نيز رسيده
است،در476 صفحه،دربرگيرنده آراء مراجع تقليد شيعه در مورد حج و احكام آن
مىباشد كه از سوى بعثه حج معظمله تهيه و تدوين شده،و توسط دار القرآن
الكريم قم چاپ و نشريافته است.
اين رساله بر اساس آراء مراجع بزرگوار:امام خمينى،آية الله خويى،آية
اللهگلپايگانى،و آية الله اراكى تهيه و تنظيم شده است.
21-رسالة القرآن:مجله تخصصى و علمى،مربوط به شؤون قرآن مجيد استكه در
هر دو ماه يك شماره چاپ و انتشار مىيابد.اين مجله،يكى از بهترين
نشرياتپيرامون مباحث قرآن و مسائل مربوط به آن مىباشد كه تحت نظر جمعى از
فضلاء واشراف عالى آن بزرگ مرجع،از دار القرآن الكريم انتشار مىيابد.تا
كنون 12 شماره،ودر هر شماره نوعا در 220 صفحه از سوى آن انتشارات چاپ و نشر
يافته است.
22-بلغة الطالب في التعليق على المكاسب:(دو جلد)تقريرات درسىمعظمله،بر
اساس مكاسب محرمه فقيه بزرگوار،استاد كل حاج شيخ مرتضى انصارى(متوفى
1281)است،و احيانا نقد و بررسى و ايراد نظر بر آن كتاب مىباشد،كه توسطحجة
الاسلام و المسلمين،آقاى سيد على حسينى ميلانى تدوين شده،و جلد اول آندر
214 صفحه در سال1399 در چاپخانه قيام قم چاپ و نشر يافته است.حقير بهرؤيت
جلد دوم آن موفق نشده است.
23-كتاب القضاء:(دو جلد)اين كتاب نيز تقريرات درس معظمله مىباشد
كهپيرامون احكام قضاوت در اسلام است،كه توسط مقرر فوق،حضرت آقاى
ميلانىتهيه و تنظيم شده،و پس از كسب نظر استاد،در دو جلد،مجموعا در 790
صفحهتوسط دار القرآن الكريم چاپ و نشر يافته است،و دو جلد ديگر آن آماده
چاپمىشود.
24-كتاب الشهادات:اين كتاب نيز توسط حجة الاسلام و المسلمين آقاى سيدعلى
حسينى ميلانى،از مباحث درسى ايشان تنظيم و تقرير يافته،و سپس توسطدار
القرآن الكريم،منتشر گرديده است.ج:رسائل عمليه به زبانهاى مختلف جهان:
با توجه به توسعه و گسترش دائره مرجعيت ايشان،رسالههاى عمليه ايشان نيز
ازتوسعه و گسترش وسيعى برخوردار شده است كه در تاريخ مرجعيتبىسابقه
بودهاست.رسائل عمليه ايشان به چندين زبان زنده دنيا ترجمه شده است و در
كشورهاىاروپا،آمريكا،آفريقا و آسيا به زبانهاى محلى چاپ و پخش شده است.ما
تعدادى ازاين رسالهها را كه به آنها دسترسى داشتيم،ذيلا مىآوريم.يقينا
مواردى را كه ننوشتهايم،خيلى بيشتر از معرفى شدهها خواهد بود:
25-ارشاد السائل:استفتاءات جديدى كه در مدت زمان چند ماه فاصله بين
ماهصفر و شعبان سال1413 از آن بزرگوار شده است و جنبه استفتاء با جلب نظر
و راىايشان فراهم ساختهاند. اين رساله در دار الصفوة لبنان،بيروت به چاپ
رسيده است.
26-مناسك الحج:(به زبان عربى)آراء و فتاوى معظمله در مورد حج و
احكامآن مىباشد،كه توسط دار القرآن الكريم در 305 صفحه چاپ و نشر يافته
است.
RESALAH(Epistle) چاپ دوماين 27-رساله مختصر
الاحكام به زبان انگليسى: رساله در 250 صفحه،در سال 1371 در تيراژ ده هزار
نسخه از سوى دار القرآنالكريم به چاپ و نشر رسيده است.
وفات او:
سرانجام پس از عمرى تلاش و مجاهده در راه خدا،و تربيت هزاران نفر از
اهلعلم و عمل،و تاسيس دهها مدرسه،مسجد،مركز فرهنگى و علمى،و انجام
خدماتشايسته به حوزه علميه قم كه خود يكى از مؤسسين آن به شمار مىرفت،در
عصر روزپنجشنبه 24 جمادى الثانى 1414،مطابق 18 آذر 1372،در بيمارستان قلب
تهران بهلقاء الهى شتافت و روح ملكوتى او به سوى مبدا متعال عروج نمود.
حضور جمعيت عزادار در مراسم تشييع اين فقيد سعيد در تهران و قم
بىسابقهبود،و يادآور مراسم استقبال با شكوه از امام،به هنگام مراجعت از
پاريس،و تشييع ايشان پس از رحلتبود. نگارنده كه خود در مراسم تشييع حضور
داشت،تعدادتشييع كنندگان قم را از دروازه عمومى شهر،از مسجد امام حسن
مجتبى(ع)تا حرممطهر حضرت معصومه،در مساحت چندين كيلومترى مشاهده نمود،كه
به علت تراكمجمعيت و انبوه ازدحام مردم،جنازه از ساعت9 صبح تا ساعت3 بعد
از ظهر،(درست6ساعت)روى دست مردم بود،و در ساعت3،پس از انجام نماز توسط
دامادبزرگوارشان،آية الله شيخ لطف الله صافى،در بالاى سر حضرت معصومه(ع)،
كنار قبراستاد و مربى و مراد خود،مؤسس حوزه علميه قم،حضرت آية الله العظمى
حاج شيخعبد الكريم حائرى به خاك سپرده شد.عاش سعيدا و مات سعيدا،رحمه
الله.
پيامهاى تسليت:
پس از رحلت ايشان،پيامهاى تسليت فراوان از شخصيتها و كشورهاى مختلفصادر
شد،كه ما از بين آنها،دو پيام تسليت را مىآوريم كه حائز اهميت فوق
العادهمىباشد:
1-پيام تسليت آية الله العظمى شيخ محمد على اراكى:اين فقيه وارسته،در
پيامتسليتخود،او را به عنوان فقيه اهل بيت عصمت و طهارت(ع)،مظهر علم و
تقوى،سابقين و اولين از شاگردان مرحوم آية الله العظمى حاج شيخ عبد الكريم
مىستايد و اورا فقيهى نكتهسنج، دقيق النظر،زيرك و دانا و يكى از مصاديق
بارز صائنا نفسه عنالهوى،و مخالفا لهواه،و مطيعا لامر مولاه توصيف
مىنمايد،كه قريب يك قرن عمرشريف خود را در راه اشاعه فقه آل محمد(عليهم
السلام)و پاسدارى از حريم ولايتو مبارزه عليه طاغوت و همراهى با حضرت امام
قدس سره الشريف در طول انقلاب وحمايت از دين و حاكميتحدود الهى صرف
نمودهاند.اين پيام در تاريخ 24 جمادىالثانى 1414 صادر شده است.
2-پيام رهبر انقلاب اسلامى،حضرت آية الله خامنهاى:حضرت آية
اللهخامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى پيام تسليتى در رحلت اين بزرگ مرجع
تقليد صادر نمودند كه به علتشامل بودن آن به نكاتى از زندگى سياسى و روحى
اين بزرگمرد،اقدام به درج آن مىگردد:
«بسم الله الرحمن الرحيم.انا لله و انا اليه راجعون.با تاسف و اندوه
فراوان،خبرمصيبتبار فقدانى بزرگ و جبران ناپذير را دريافت كردم.عالم
بزرگ،فقيه نامآور،مرجع تقليد عظيم الشان،عبد صالح و تقى نقى زكى،آية الله
العظمى آقاى حاج سيدمحمد رضا گلپايگانى قدس الله نفسه و اعلى الله
مقامه،دار فانى را وداع كردند و پس ازعمرى مشحون از حسنات با نامه عملى
سرشار از خيرات و مبرات،دعوت معبود رالبيك گفته،به پيشگاه محاسبه الهى
شتافتند.اينجانب با قلبى متالم و با تضرع و ابتهال ازحضرت حق جلت عظمته
مسالت مىكنم كه اين ميهمان نيكوكار و مطيع را با سلامقولا من رب رحيم
استقبال و ضيافت فرموده،به مرتبه والاى لقاء الله نايل فرمايد،وبهترين
پاداش صالحان را به وى ارزانى دارد.اين شخصيت والاى كهنسال،يكى ازموفقترين
و سعادتمندترينها بودند.
سى و دو سال مرجع تقليد،حدود هفتاد سال مدرس حوزه علميه قم،و حدودهشتاد
و نجسال سرگرم فرا گرفتن و آموختن فقه آل محمد(عليهم السلام)بودند.
اولين مدرسه علوم دينى به سبك جديد را ايشان در قم تاسيس
نمودند.اولينمؤسسه بزرگ قرآنى را ايشان در قم بنيان نهادند.اولين
فهرستبزرگ فقهى و حديثىبا استفاده از دانش و اختراعات جديد بشرى را ايشان
پديد آوردند.صدها مدرسه ومسجد و مؤسسه تبليغ دين در سراسر كشور و در
كشورهاى ديگر بنياد كرداند.هزارانشاگرد را از فقه پخته و عميق خود
بهرهمند ساختند.بسيارى آراء و نظرات فقهى را كهحاكى از روشنبينى و ذهن
نوگراى ايشان بود ارائه كردند،و بالاتر از همه با منش ورفتار پرهيزكارانه و
با طهارت و تقوايى كه ىتوانستبراى علما و فقها،الگويى زنده وملموس
باشد،عمرى پربركت را به نزاهت كامل گذرانيدند.
آن بزرگوار يكى از اسطوانههاى انقلاب و نظام جمهورى اسلامى به
شمارمىآيد.در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگين سالهاى تبعيد امام
خمينى(قدس سره)مواردى پيش مىآمد كه صداى اين مرد بزرگ تنها صداى تهديد
كنندهاىبود كه از حوزه علميه قم برخاست و به نهضتشور و توان بخشيد.پس از
پيروزىانقلاب همواره در قضاياى عمومى كشور حضورى بارز و پشتيبانى صريح از
نظامجمهورى اسلامى و از مقام منيع رهبرى و شخص شخيص امام راحل(قدس الله
نفسهالزكيه)داشت و مورد تكريم و احترام بليغ آن حضرت بود.فقدان اين بقية
السلفاعاظم،و اين ملجا مرجع مؤمنان،ثلمهاى بزرگ و ضايعهاى جبران ناپذير
است.
اينجانب مصيبت اين فقدان تاسفبار را به پيشگاه حضرت بقية الله
الاعظمارواحنا له فدا و به علماى عظام و مراجع تقليد و حوزههاى علميه و
به عموم شيعيان وعلاقمندان و مقلدان ايشان و به خصوص به آقا زادگان محترم
ايشان تسليت مىگويم.ودر اين شب جمعه و شب رحمت لطف و تفضل و غفران الهى را
براى ايشان مسالتمىنمايم.
سيد على خامنهاى
24 جمادى الثانى 1414 برابر با 18 آذرماه 1372» (5)
پىنوشتها:
1- آيينه دانشوران،تاليف سيد ريحان الله يزدى،چاپ قديمى،1351
ه.ق،ص26.
2- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،ص116.
3- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،ص119.
4- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج 2،صص 120 و 121.
5- منابع:نقباء البشر في القرن الرابع عشر،ج3- ميراث جاويدان-
فروع فقاهت- مكتب اسلام، سال33،شماره 11،ص 14- زندگانى آية الله
العظمى گلپايگانى،تاليف نگارنده.