46- آية الله العظمى سيد محمد حجت كوهكمرى
(متولد 1310،متوفى 1372 ه.ق)
آية الله العظمى حاج سيد محمد حجت كوه كمرى،يكى ديگر از شاگردانبرجسته
آية الله العظمى حائرى و يكى از فقهاى نامدار قرن چهاردهم هجرى مىباشندكه
در دوران فترت، نقش اساسى در حفظ و نگهدارى حوزه قم از خود به يادگارگذاشته
است.
ولادت و نسب:
او فرزند آية الله سيد على برادر زاده آية الله سيد حسين كوهكمرى
تبريزىمىباشد كه از مراجع معروف نجف بودند.تولد ايشان در سال 1310 در
تبريز،در بيترفيع علم و ادب رخ داده و در همانجا رشد و نما نموده است.سپس
از محضر مرحومميرزا حبيب الله رشتى و فاضل شرابيانى كسب فيض نموده است،و
از شاگردانشيخ الشريعة نمازى اصفهانى و آية الله نائينى و عراقى بوده است
و آنگاه در سال1349از مسقط الراس خويش به قم آمده و از محضر درس آية الله
حائرى در فقه و اصولو حديث استفاده نموده است.
آقاى سيد عليرضا ريحان يزدى در آئينه دانشوران در مورد جلسه درس
ايشانمىنويسند:
«يكى ديگر از جلسات تدريس فقه و اصول كه امروز رونقى بسزا دارد مجلسدرس
آقا سيد محمد حجت است فضلاء و طلاب در اين جلسه شركت دارند و جاى!421 آن
مدرس مدرسه دار الشفاء مىباشد.» (1)
حقير در سال1359 در كتاب«يكصد سال مبارزه روحانيت ج3 ص 58 درمورد
ايشان چنين آوردهام«آية الله العظمى حجت كوه كمرى بنيانگذار بنياد
فرهنگىبزرگ:
آية الله حجت فقيه وارسته،مجتهد متبحر،درايهشناس و بيوگرافيست
اسلامىمتقن و انديشمند آگاه،وى در فقه و اصول و از نظر مراتب تقوى و ورع
مورد عنايتخاص استادگرانقدرش مؤسسحوزه علميه قم قرارداشت و بارها و
بارهااز طرف ايشان موردمحبت و عنايت قرارگرفته بودند،به حدىكه محل نماز
جماعتخود را در صحنمطهر حضرتمعصومه(س)به اوواگذار نمودند و او رايكى از
دو وصىشرعى خود قراردادند كه انجاموظايف و مسئوليتهاىحوزه در اختيار
آنانبوده باشد وى در شرايط بحرانى و ايام تاريك و ظلمانى به مدت كوتاهى پس
از فوتمؤسس حوزه،زعامتحوزه را همراه ياران خود در اختيار داشت و با سبك
خاصعلمى و با روش تدريس ويژه،تشنگان معارف اسلامى را با منابع اوليه
اسلامى آشنامىساخت.
بيوگرافى اجمالى:
از آبادى كوهكمر از توابع تبريز مىباشند كه تبار وى با 25 واسطه به
وجود پرجودامام سجاد(ع)مىرسد و از آن شجره طيبه شاخ و برگ و ميوه
مىگيرد.او تحصيلاتخود را نخست در آذربايجان،سپس در نجف اشرف از محضر آية
الله شريعتاصفهانى و آية الله نائينى و آية الله ضياء عراقى انجام
دادند.او اهل مطالعه و تحقيق وغور و بررسى و دقت در مسائل بود،به حدى كه در
اندك مدت به درجه عاليه اجتهادنائل آمدند و در اثر بدى آب و هواى نجف و ضعف
مزاج،ناچار در سال1349 ه.ق بهقم مهاجرت كردند و با آن لياقت و استعداد
ذاتى و اندوختههاى علمى و فضيلتى كهداشت مورد توجه و عنايتخاص آية الله
مؤسس(كه عاشق فضيلت و اهل آن بود)قرارگرفتند بحدى كه او را در جايگاه نماز
خود دستور اقامه نماز جماعت دادند و در بالاىسر حرم حضرت معصومه(س)تعيين
نمودند ضمن انجام نماز جماعت،به كليه امورو مسائل مذهبى و شرعى قيام
مىورزيدند.
ايشان داراى حافظه قوى و ذهن وقاد و فكر صائب بودند و در مورد
حافظهشاناز خودشان نقل شده است كه مىفرمودند:«اگر 20 سال پيش حديثى را
در بحار الانوارديده باشم با فضل الهى هم اكنون مىتوانم بگويم عين روايت
چه بوده و در كدامصفحه آن قرار داشته است.»
ويژگيها و خصوصيات روحى آية الله حجت:
از خصوصيات روحى آن مرحوم اين بوده است كه از تظاهر و خودنمائى!423
گريزان بوده است او به اصحاب و دوستان خود هميشه توصيه داشت كه از تبليغ
وترويج وى،خوددارى نمايند.به اهل منبر مىفرمودند:«راضى نيستم نام مرا بر
منابرببريد.»
او از عزم و تصميم قوى برخوردار بوده است و اين ارادههاى استوار و
محكماست كه رجال بزرگ و تاريخ ساز را مىسازد و بالندگى مىبخشد مرحوم
استاد شهيدمرتضى مطهرى مىنويسند:
«مرحوم آية الله حجتيك سيگارى بود كه تا كنون نظير او را نديده بودم
گاهىسيگار او از سيگار ديگر بريده نمىشد بعضى از اوقات هم كه مىبريد
بسيار مدتشكوتاه بود طولى نمىكشيد كه مجددا سيگارى را آتش مىزد در اوقات
بيمارى اكثروقتشان صرف كشيدن سيگار مىگشت.وقتى مريض شدند و او را براى
معالجه بهتهران بردند،در تهران اطباء گفتند چون بيمارى ريوى داريد بايد
سيگار را ترك كنيد وبه سينهتان ضرر دارد ايشان ابتدا به شوخى فرموده
بودند:من اين سينه را براى كشيدنسيگار مىخواهم اگر سيگار نباشد سينه را
مىخواهم چه كنم؟»عرض كردند به هر حال سيگار برايتان ضرر دارد و واقعا مضر
است، ايشانفرموده بودند واقعا مضر است گفته بودند بلى واقعا همينطور
است.فرموده بودند ديگرنمىكشم.يك كلمه نمىكشم كار را يكسره نمود يك حرف و
يك تصميم اين مرد را بهصورت يك مهاجر از عادت قرار داد.» (2)
آثار و خدمات:
ايشان داراى آثار ارزنده و خدمات برازندهاى بودند كه يكى از آثار بلند
ايشاناحياء تفسير بزرگ«التبيان»تاليف شيخ بزرگوار طوسى(اعلى الله مقامه
الشريف)مىباشد.
و از خدمات درخشان ايشان،ايجاد و احداث مدرسه بزرگ حجتيه قم است كهدر
هشت هزار متر مربع با126 حجره روشن و مجهز است(البته با مهندسى و
طراحىخودشان)هم اكنون مورد استفاده و بهرهبردارى طلاب و فضلا مىباشد و
تا كنونفضلاى نامدارى از آن مدرسه برخاستهاند.
يكى ديگر از خدمات ايشان،كتابخانه نفيس و ذى قيمتى است كه در قلبمدرسه
حجتيه جا گرفته است و در تاسيس و راه اندازى آن دانشمند محترم حجةالاسلام
و المسلمين حاج آقا مهدى حائرى امام جماعت مسجد ارك تهران نقش مؤثرو همكارى
تمام داشته است و اكنون بيش از 25 هزار جلد كتاب متنوع و نفيس در زمينههاى
كتب درسى طلاب،تفسير ادبيات، اخبار و احاديث و رجال و تاريخ مىباشدساكنين
مدرسه و ديگر طبقات،طبق وقفنامه،شبانه روز مىتوانند از آن استفاده نمايند.
نگارنده خود در ايام تحصيل در سالهاى39 تا 45 ش،فراوان از كتابهاى
تاريخى مفيدآن بهره برده است.
دخالت در امور سياسى:
ايشان كه پس از ارتحال مؤسس عاليقدر زحمات و مسئوليتحوزه را بر
عهدهداشتند،در مبارزات و برخوردهاى سياسى هم بىدخالت نبودند،به ويژه
آنگاه كه پاىدين و مسائل شرع مقدس اسلام در ميان مىآمد.به عنوان ذكر
نمونه،يكى از مواردىكه آن روزها مطرح شده بود،مسئله كشف حجاب به صورت
اجبارى بود،ايشان درمورد دخالت اجبارى دولت در امور دينى اعلاميهاى به اين
مضمون توسط آية اللهبهبهانى به دولت وقت مخابره نمودند:
«بسم الله الرحمن الرحيم.به شرف عرض عالى مىرساند خيلى مناسب است
كهحضرت مستطاب عالى به اولياى امور تذكر دهيد كه در بلاد اسلامى،امرى كه
مخالفتآن از جهاتى با شريعت مقدسه محرز است،اجراى آن غير ممكن است و توليد
مفاسدخواهد نمود.از مساعى جميله حضرتعالى تشكر مىنمايم.محمد الحسينى الكوه
كمرى.» (3) به اين ترتيب ايشان با جرات و شجاعت تمام با دولتى
گفتگو مىنمايند كه ازپيشتيبانى كامل آمريكا و دولتهاى بريتانيا و ديگر دول
غربى برخوردار و حمايتمىگردد.
گفتار صاحب ريحانة الادب:
مرحوم ميرزا محمد على مدرس صاحب ريحانة الادب كه همشهرى او و يكىاز
تلامذه و شاگردان ايشان مىباشد.در ج 2،ص23،در حق استاد خود مىنويسند:
«سيد سند،حبر معتمد مولينا الاجل سيد محمد بن سيد على بن نقى بن
محمدحسينى كوه كمرى كه از سادات آبادى كوه كمر نامى از توابع تبريز،به صحت
نسب وشرافتحسب،در غايتشهرت معروف مىباشد نسب عاليش به سيد محمد
مصرىملقب به حجازى از اولاد على اصغر بن الامام السجاد(ع)موصول مىگردد
ايشانحاوى فروع و اصول،جامع معقول و منقول،فقيه كامل،عالم عامل،عابد
زاهد،محدثثقه رجالى،داراى كمالات نفسانيه حائز مقامات معنويه مىبودند در
مضمار مسايقتگوى سبقت را از اكابر و اقران ربودند حاوى قدح معلى و مرجع
تقليد گروه انبوهى ازشيعيان و استاد الكل في الكل مىباشند...
مرحوم مدرس سپس عين نگارش مرحوم آية الله حجت را مىآورند كه در
سال1310 متولد شدهاند و اساتيد را نام مىبرد كه از محاضر والد خويش فقه
را،و از حوزهدرسى آية الله يزدى، حديث را،و از حوزه درسى آية الله سيد ابو
تراب خوانسارى،فقهو اصول را،و از آية الله شريعت اصفهانى،ميرزا حسين
نائينى،سيد محمد فيروز آبادىو شيخ ضياء الدين عراقى و ديگر اكابر وقت تلمذ
نموده است.آنگاه به منابع رشتهتخصصى خود كه بيشتر فن رجال و درايه بوده
است مىپردازد كه استاد روايتى ايشانآقاى شيخ عبد الله مامقانى،شريعت
اصفهانى،سيد حسن صدر،سيد ابو ترابخوانسارى،شيخ محمد باقر بيرجندى و والد
معظم خودشان آية الله سيد علىكوهكمرى بودهاند.
آثار و تاليفات:
آثار و تاليفات ايشان عبارت است از:
1-الاستصحاب
2-البيع
3-تنقيح المطالب المهمة في عمل الصور المجسمة
4-جامع الاحاديث و الاصول،كه تمامى احاديثشيعه را كه در اين زمان
دردسترس فرقه محقه شيعه تواند بود،جامع و بيان معانى و مقاصد و جمع بين
متناقضاتآنها را مشتمل،و مطالب مهمه رجالى اينان حال اسانيد اخبار را به
طرزى بس عجيبمحتوى،و تمامى طبقات اهل علم را رهين منتخود فرمودهاند.
5-حاشية الكفاية في الاصول
6-الصلوة
7-لوامع الانوار الفردية في مرسلات الآثار النبوية.
8-مستدرك المستدرك في استدراك ما فات عن صاحب المستدرك
9-الوقف،كه يك كتاب استدلالى و مشحون از جواهر و لئالى است و غير
اينهاكه در موضوعات متنوعه بسيار و حواشى و تعليقات بر كتب حديث و رجال و
درايهدارد...»
يكى از مؤلفان و خوشهچينان درس و بحث آية الله العظمى حجت و مؤلفمحترم
دو جلد از آثار الحجة،حجة الاسلام حاج شيخ محمد شريف رازى مىباشد كهدو
جلد از تاليف خود را به نام آن بزرگ مرجع وقت ناميده است و در لابلاى
كتابخويش محاسن شايستهاى را از استاد خويش به عنوان اداى حق استادى انجام
دادهاندو در ضمن آن اخلاص و بساطتخاص خدمات و آثار و شاگردان بزرگ مردم
علم وفقاهت را باز شمردهاند ما ضمن چشم پوشى از برخى از خطاها و اشتباهات
لفظى ولبى كه احيانا در اغلب نوشتهها امكان وقوعى دارد با توجه به اخلاص و
علاقه آننويسنده تلاشگر بخشى از شاگردان آن مرحوم را از آن كتاب مىآوريم.
1-آقا شيخ ابراهيم رياضى
2-شيخ ابراهيم مراغهاى
3-سيد ابراهيم علوى مقبرهاى
4-ميرزا ابو طالب تجليل تبريزى
5-ميرزا ابو طالب فاضلى
6-سيد ابو القاسم تهرانى
7-شيخ ابو القاسم نحوى
8-ابو المجد بروجردى
9-شيخ احمد يمينى
10-شيخ احمد عراقى
11-احمد غروى سبط حايرى
12-احمد قمى
13-شيخ اسحق قفقازى
14-شيخ اسد الله كاشانى 15-سيد اسد الله ده خرقانى
16-شيخ اسد الله اصفهانى
17-شيخ اسمعيل بهارى
18-سيد اسمعيل اردبيلى بهارى
19-حاج ميرزا باقر تهرانى
20-حاج آقا باقر قمى
21-ميرزا تقى تبريزى
22-شيخ جابر فاضلى
23-حاج شيخ مشايخى
24-ميرزا جعفر اشراقى تبريزى
25-سيد جعفر بروجردى
26-سيد حسن سريزدى
27-حاج ميرزا حسن تيلى
28-آقا سيد حسن حجت
29-حاج آقا سيد حسن سيدى
30-ميرزا حسن مصطفوى
31-ميراز حسن انصارى محلاتى
32-آقا سيد حسين قاضى
33-ميرزا حسين مراغهاى
34-سيد حسين بدلاء
35-سيد حسن هشترودى
36-حاج آقا حسين اثنا عشرى
37-مرحوم ميرزا حسين تبريزى
38-سيد حمد مرندى
39-سيد حميد تويسركانى
40-شيخ داود رشتى
41-حاج ميرزا شهاب همدانى
42-حاج سيد صادق لواسانى
43-شيخ صادق خوئى
44-ميرزا صادق نصيرى سرابى
45-شيخ صدر الدين قفقارى
46-حاج آقا ضياء استر آبادى
47-حاج شيخ عباس مستقيم
48-شيخ عباس تهرانى
49-حاج شيخ عباس علوى
50-ميرزا عبد الله اصفهانى
51-شيخ عبد الله اصفهانى
52-حاج آقا عبد الله آل آقا
53-شيخ عبد الله مهاجرانى
54-شيخ عبد الحسين سيدى
55-شيخ عبد الحسين قفقازى
56-شيخ عبد الحسين وكيلى
57-ميرزا عبد الحسين غروى
58-سيد عبد الرسول تهرانى
59-شيخ عبد الرسول تهرانى
59-شيخ عبد الرسول بسطامى
60-آشيخ عبد الصمد خوئى
61-ميرزا عبد الكريم تهرانى
62-شيخ عبد الوهاب روحى
63-سيد عبد الوهاب يزدى
64-حاج شيخ عزيز الله نهاوندى
65-حاج ميرزا على تهرانى
66-حاج آقا على هاشمى
67-ميرزا على هاشمى
68-ميرزا على مرندى
69-سيد على حسينى
70-ميزرا على اردبيلى
71-شيخ على زنجانى
72-سيد على علوى
73-شيخ على انصارى
74-شيخ على اكبر تهرانى
75-ميرزا على اكبر اسلامى
76-ميرزا على اكبر فقيهى
77-شيخ على اصغر قزوينى
78-شيخ قاسم قفقازى
79-شيخ كاظم احمدى
80-سيد محمد داماد
81-آشيخ محمد كرمى
82-آميرزا محمد مجاهدى
83-آشيخ محمد اوليائى
84-آشيخ محمد فكور يزدى
85-حاج شيخ محمد لاكانى
86-آميرزا محمد بنابى
87-حاج ميرزا محمد باقر تهرانى
88-شيخ محمد باقر مهاجرانى
89-ميرزا محمد باقر مرندى
90-شيخ محمد تقى تهرانى
91-شيخ محمد تقى گيلانى
92-سيد محمد حسن مدرس
93-شيخ محمد حسن مازندرانى
94-سيد محمد حسين آل طه
95-شيخ محمد حسن هرسينى
96-سيد محمد حسين طباطبائى
97-شيخ محمد حسين دزفولى
98-شيخ محمد حيسن اردبيلى
99-سيد محمد رضا آل محمد
100-شيخ محمد رضاى فقيهى
101-شيخ محمد صادق قمى
102-شيخ محمد صادق تهرانى
103-سيد محمد على مجدى
104-حاج شيخ محمد على عبادى
105-ميرزا محمد على طباطبائى
106-ميرزا محمد على چرندابى
107-حاج سيد كاظم آية اللهى
108-شيخ محمود علمى
109-حاج آقا مجتبى محمد اراكى
110-شيخ محسن همدانى
111-شيخ محسن مشكينى
112-سيد محسن حجت
113-شيخ محسن طاهرى
114-آقا مرتضى حائرى
115-حاج شيخ سيد مرتضى فقيه
116-حاج سيد مرتضى ايروانى
117-سيد مرتضى علوى
118-شيخ مصطفى جليلى
119-آقا معتمد كرمانشاهى
120-حاج سيد مهدى انگجى
121-سيد مهدى تبريزى
122-حاج آقا مهدى حائرى
123-آقا شيخ مهدى منصورى
124-شيخ نصرت تبريزى ميانجى
125-شيخ نعمت الله مهدوى
126-شيخ هادى بروجردى
127-شيخ يحيى فاضل همدانى
128-ميرزا يحيى اراكى
129-آقا يحيى عبادى
130-آشيخ يوسف همدانى
131-آسيد يوسف مزلقانى
132-حاج سيد يونس اردبيلى
133-شيخ موسى زنجانى
اينها جمعى از شاگردان مشترك و مختص ايشان مىباشند و در«آثار
الحجة»تعداد بيشترى را آوردهاند كه طالبان تفصيل مىتوانند به آن كتاب
مراجعه فرمايند.
رحلت:
در آخرين روز بيمارى خود،براى شكستن مهر خويش استخاره كرد آيه«و
لهدعوة الحق»آمد و او را به لقاء الله بشارت داد چنانكه بر روى سنگ قبر
ايشان در مدرسهحجتيه قم نيز حكم شده است«و بعد ما استشار بكلام الحق في
كسر خاتمه اجيب بقولهتعالى و له دعوة الحق»امر به ثم تناول التربة
الحسينيه و قال آخر زادى من الدنيا التربةفلبى دعوته زوال يوم الاثنين
ثالث جمادى الاولى 1372 ه.ق»
يكى از شاعران سروده است:
او ز خاك كربلا مىخورد و مىگفت همين باشد ز دنيا آخرين زاد
وقتى خبر مرگ آية الله حجتبه آية الله بروجردى رسيد در فقدان همسنگر
ويار و كمك خويش فرمودند:«كمرم شكست.» (4)
پىنوشتها:
1- آئينه دانشوران چاپ قديم ص 25.
2- گفتارهاى معنوى مقاله هجرت و جهاد ص 255.
3- يكصد سال مبارزه روحانيت از ميرزاى شيرازى تا امام خمينى
تاليف نگارنده چاپ1359 صفحات 58تا63 نقل از نهضت دو ماه روحانيت
تاليف آقاى دوانى ص66.
4- نور علم شماره 140 ص 90- 91.در مورد شناختبيشتر او مىتوان
به:آثار الحجة،تاليف شريفرازى- نقباء البشر،حاج آقا بزرگ- ريحانة
الادب،ج 2،ص 25- 24- يكصد سال مبارزه روحانيت،ج3مراجعه نمود.