42- آية الله العظمى سيد ابو الحسن اصفهانى
(متولد1277-متوفى 1365 ه.ق)
فقيه بزرگوار و مرجع عاليقدر عصر خويش،آية الله العظمى سيد ابو
الحسناصفهانى(اعلى الله مقامه الشريف)از فقهاء و مراجع بزرگ عصر اخير است
كه دركياست و درايت و حسن اداره حوزههاى علميه شهرت به سزا و نام
پرآوازهاى دارند.
ولادت:
او اصلا از سادات موسوى بهبهان،پدرش مرحوم سيد محمد فرزند مرحوم سيدعبد
الحميد از شاگردان صاحب جواهر مىباشد كه در سال1277 هجرى در
قريه«مديسه»از قراء لنجان اصفهان به دنيا آمد (1) و تحصيلات
اوليه را در اصفهان درمدرسه«نيماورد»به انجام رساند و از محضر ميرزا ابو
المعالى كلباسى استفادهها برد.
سپس در سال1307 ه.ق به قصد ادامه تحصيلات،عازم حوزه علميه نجف گرديد
ودر محضر درس بزرگان و فضلاى حوزه نجف شركت جست.حوزه درس آية اللهآخوند
خراسانى او را به خود جذب نمود و در حوزه درس او بود كه به درجه
عاليهاجتهاد نائل آمد.پس از رحلت آية الله آخوند خراسانى در
سال1329،مرجعيت عامهبا آية الله ميرزا محمد تقى شيرازى بود.او احتياطات
خود را به ايشان ارجاع داده بود.
پس از درگذشت او در سال 1338،آية الله نائينى و آية الله اصفهانى،هر دو
به عنوانمرجع تقليد معروف و مشهور گرديدند،تا اينكه آية الله نائينى در
سال 1355 هم سال بافوت آية الله حاج شيخ عبد الكريم حائرى
درگذشتند.مرجعيتبه صورت تمام بهآية الله اصفهانى در نجف و اغلب بلاد
شيعه،محرز و مسجل گرديد.ايشان رسالهاىنگاشتند كه نام آن«وسيلة
النجاة»مىباشد كه ترجمه فارسى آن«صراط النجاة»وترجمه اردوئى آن«طريق
النجاة»مىباشد كه به علت جامعيت آن مورد تحشيهحضرت امام خمينى(ره)و برخى
ديگر از فقهاى (2) معاصر قرار گرفته است.
صفات و اخلاق او:
او داراى صفات كريمه و همتبلند بود و در كياست و درايت و
مديريت،گوىسبقت را از ديگر همرديفان خود برده بود.او بيان رسا و طبع روان
داشت،به حدى كهمجلس درس ايشان از پرجمعيتترين درسهاى حوزه نجف بود و با
توجه به سهولتبيانات و شيوه تدريس همگان مىتوانستند نسبتبه فهم خويش از
آن بهرهمند گردند.
صبر و پايدارى:
او صاحب روح بزرگ پايدارى و استقامت در راه خدا بود.معروف است كهفرزند
رشيدش حجة الاسلام و المسلمين سيد حسن اصفهانى در بين نماز مغرب وعشاء،به
دستيك فرد ديوانه و تعليم ديده به قتل رسيد و اين پدر هفتاد ساله خم
بهابرو هم نياورد و حتى از قاتل فرزند خود نيز گذشت،و اين نمونه و ضرب
المثلپايدارى و صبر در بين اقران بود.
دخالت در امور سياسى:
انگليسها به بهانه حفظ پايگاههاى خود،در عراق به اين كشور
اسلامىلشكركشى كردند و آن را اشغال نمودند.رشيد عالى نخست وزير عراق به
ايرانگريخت و سپس به مصر رفت.همراه با حمله انگليسها به عراق و فرار رشيد
عالى،اميرعبد الله دائى،فيصل و نورى سعيد از افسران عراق كه به اردن
پناهنده شده بودند با قواىامدادى انگليس،به عراق آمدند و دوباره دولت
دستورى خود را در عراق تشكيل دادندو در اين موقع انتخابات فرمايشى راه
انداختند و آن در سال 1341 هجرى قمرى بود.
فيصل در اين انتخابات اكثريت آراء شيعه را منظور نداشت و اين انتخابات
توسطعلماء و فقهاء شيعه تحريم گرديد.مرحوم آية الله نائينى و آية الله
اصفهانى،دو مرجعبزرگوار و عاليقدر آن روز،فعاليتهاى مرحوم آية الله خالصى
را مورد تاييد قرار دادند واين امر زمينههاى قيام مردم را فراهم مىساخت
كه مرحوم آية الله اصفهانى و آية اللهنائينى و سيد هبة الدين شهرستانى به
ايران تبعيد گرديدند. آن روز بيش از يك سال از تاسيس حوزه علميه قم
نمىگذشت و حوزه علميهنخستين گامهاى خود را برمىداشت و آية الله حائرى
مؤسس عاليقدر حوزه،خود بامشكلاتى رو به رو بود كه خبر تبعيد شدن آيات عظام
نجف به قم رسيد و مردم ايرانآماده استقبال باشكوه از آنان شدند و استقبال
بىسابقهاى از آنان به عمل آمد.پس ازورود به قم،آية الله حائرى حوزه درس
خود را در اختيار آن مرجع عاليقدر و حضرتآية الله نائينى قرار دادند و
آنان فضلاء و طلاب حوزه نوپاى قم را از فيوض علمىخويش بهرهمند
ساختند.هنگام مهاجرت اعلاميهاى را صادر فرمودند كه متن آن را درزير
مىآوريم كه نشانهاى از عمق اعتقاد قلبى اين مرجع عاليقدر در راه احياء
حقوقملت مسلمان مىباشد.اعلاميهاى كه امروز نيز مىتواند الهام بخش و
حركت آفرينباشد.
متن فتواى آية الله اصفهانى:
«بسم الله الرحمن الرحيم.سلام بر همه،بالخصوص برادران عراقى.وظيفه
دينىبر همه مسلمانان لازم مىگرداند كه در حفظ حوزه اسلام و بلاد اسلامى
تا آنجا كهقدرت دارند بكوشند و بر همه ما واجب و لازم است كه سرزمين عراق
را كه مشاهدائمه هدى عليهم السلام و مراكز دينى ما در آنجا است،از تسلط
كفار حفظ نموده و ازنواميس دينى آن دفاع كنيم.من شما را بر اين موضوع دعوت
كرده و ترغيب مىنمايم.
خداوند ما و شما را براى خدمتبه اسلام و مسلمين موفق فرمايد.»
ابو الحسن الموسوى الاصفهانى (3)
حادثه مسجد گوهرشاد:
مورد دوم از دهها مورد دخالت آن فقيه عظيم الشان در امور
سياسى،اجتماعىمسلمانان، عكس العمل آن فقيه بزرگ در برابر حوادث مسجد
گوهرشاد بود.فاجعهمسجد گوهرشاد مشهد،يكى از دهها و صدها حوادث جنايتبار
دوران رضاخانپهلوى است كه مردم مسلمان را در راه حمايت از روحانيتبه خاك
و خون كشيد.آنروز مردم در اعتراض به دستگيرى آية الله العظمى سيد حسين قمى
دستبه تظاهراتزده بودند.وقتى خبر به رضا شاه رسيد كه دهها هزار نفر از
مردم مشهد به دفاع ازاهداف اسلام و روحانيت در مسجد گوهرشاد اجتماع
كردهاند،دستور داد همه مردم رااز طرف درها و چهار طرف پشتبام مسجد،به
رگبار مسلسل ببندند و هيچ نوع رحم بهصغير و كبير و زن و مرد نكنند.دستور
دژخيم تاريخ، توسط مامورين جنايت كار اوعملى شد و مردم بىدفاع را به صفير
گلوله بستند و چندين هزار نفر از زن و مرد وروحانى و غير روحانى،زائر و
بومى را به شهادت رساندند.پس از اين يورش وحشيانهو سبعانه،درهاى مسجد را
باز كردند و زندگان را بيرون بردند و كشتگان را به كاميونهاريخته و همه را
در خندقى كه در بيرون شهر براى همين منظور حفر كرده بودند، ريختند و روى آن
را پوشاندند كه هنوز آن نقطه به«قتلگاه»مشهور است.
پس از اين ماجرا،«آية الله سيد حسين قمى»در باغ سراج الملك شهر
رىمحبوس گرديد و هر گونه تماس با ايشان ممنوع اعلام شد.بعد از يك ماه در
آخر ماهربيع الثانى بود كه او را به اتفاق فرزندش و جمعى ديگر به اعتاب
مقدسه تبعيد كردند.
وقتى آية الله سيد حسين قمى وارد كربلا شد،آية الله العظمى مرحوم سيد
ابو الحسناصفهانى،دامادشان آقاى سيد ميرزا را با نامهاى به نمايندگى از
خود خدمت ايشان اعزامنمود و آقا سيد مير گفته بود:«آقا به من دستور
دادهاند از طرف ايشان دستشما راببوسم.»اين عمل آية الله اصفهانى،مرجع
تقليد اسلامى اثر خود را بخشيد و به اينترتيب آية الله اصفهانى رضايتخود
را از اعمال و خدمات آن عالم ربانى و نارضايى وخشم خود را از اعمال فجيع
دولتسرسپرده رضاخانى اعلام نمودند.» (4)
شاگردان مكتب او:
حوزه پربركت آية الله اصفهانى دست پروردگان بسيارى را به اجتماع
مسلمينارائه داد كه به عنوان نمونه از فقهاى نامدار زير مىتوان نام برد:
1-مرحوم آية الله العظمى حكيم
2-مرحوم آية الله العظمى ميلانى
3-مرحوم آية الله العظمى شيخ عبد النبى اراكى
4-مرحوم آية الله العظمى ميرزا هاشم آملى
5-مرحوم آية الله العظمى ميرزا محمد تقى آملى
6-مرحوم آية الله معز الدوله
7-مرحوم آية الله شيخ محمد حسين خيابانى(والد استاد آية الله جعفر
سبحانى)
8-مرحوم آية الله شيخ محمد تقى بروجردى(جد مادرى استاد آية الله آصفى)
هم چنين از همدورهها و هم بحثهاى او مىتوان از آية الله سيد حسن
مدرس،آيةالله سيد محمود مرعشى،آية الله سيد عبد الله ثقة الاسلام
اصفهانى،سيد على كازرونى،شيخ زين العابدين تبريزى،و سيد على داماد نام برد.
وفات:
وفات او در روز دوشنبه نهم ذى الحجه 1365 ه.ق،مطابق با سيزدهم آبان1325
ه.ش، اعتشش بعد از ظهر در كاظمين رخ داد.رحلت اين عالم ربانى چنانشور و
غوغايى در مردم عراق،ايران،پاكستان و هندوستان و تمام بلاد شيعهنشين
ايجادكرد كه تا آن روز بىسابقه بود. مجالس پرشكوه و پرجمعيت ترحيم او در
تهران وشهرستانها رعب و وحشتى عظيم در دل دشمنان اسلام افكند،و در اثر همين
امر توطئهتجزيه آذربايجان توسط حزب منفور توده خنثى شد.در وفات آن روحانى
جليل القدرگفته شده كه ممات او همانند حياتش نور و رحمت و خير و
بركتبود.منقول است از«آية الله العظمى مرعشى نجفى(ره)»كه وقتى جنازه مطهر
آية الله اصفهانى در صحن مطهر علوى بود،«آية الله شيخ محمد حسين كاشف
الغطاء»خطاب به جنازه،اين جملهجاودانى را انشاء فرمود:
«هنيا لك يا ابا الحسن،عشتسعيدا و متحميدا قد انسيت الماضين و
اتعبتالباقين كانك قد ولدت مرتين»
(گوارا باد بر تو نزول بر معبود خويش.زندگى سعادتمندانه و مرگ و
رحلتپسنديدهاى داشتى.زندگى تو آن چنان با شكوه و توام با تدبير بود كه
بزرگان گذشته رابه بوته فراموشى سپردى و آيندگان را به تعب افكندى.گويا تو
دوبار به جهان آمدهبودى.يك بار تجربه و درايت كسب نموده و بار ديگر آن را
به كار بسته بودى...» (5)
پىنوشتها:
1- مجله يغما،سال سوم،شماره سوم،ص 28.
2- فرهنگ معين،بخش اعلام،ج 5،ص 154.
3- الثورة العراقية و رسالة الاسلام،شماره 1،سال6.
4- نهضت روحانيون،ج 2،ص 161.
5- نقل مستقيم از آن مرجع فقيد،به سال 1404 ه.ق.