24- شيخ بهاء الدين محمد عاملى«شيخ بهائى»
(متولد953-متوفى 1030 يا 1031 ه.ق)
گفتار استاد:
«شيخ بهاء الدين محمد عاملى،معروف به«شيخ بهائى»،او نيز از اهل جبل
عاملاست.در كودكى همراه پدرش شيخ حسين بن عبد الصمد كه از شاگردان
شهيدثانى بوده به ايران آمد. شيخ بهايى از اين رو كه به كشورهاى مختلف
مسافرتكرده و محضر اساتيد متعدد در رشتههاى مختلف را درك كرده،و به علاوه
داراىاستعداد و ذوقى سرشار بوده است،مردى جامع بوده و تاليفات متنوعى
دارد.هماديب بوده و هم شاعر و هم فيلسوف و هم رياضىدان و هم فقيه و هم
مفسر.ازطب نيز بىبهره نبوده است.اولين كسى است كه يك دوره فقه غير
استدلالى بهصورت رساله عمليه به زبان فارسى نوشت.آن كتاب همان است كه به
نام«جامععباسى»معروف است.شيخ بهايى چون فقه رشته اختصاصى و
تخصصىاشنبوده،از فقهاء طراز اول به شمار نمىرود،ولى شاگردان زيادى تربيت
كردهاست.ملا صدراى شيرازى و ملا محمد تقى مجلسى اول(پدر مجلسى دوم،صاحب
كتاب بحار الانوار)فاضل جواد صاحب آيات الاحكام از شاگرداناويند.همچنانكه
قبلا اشاره شد،منصب شيخ الاسلامى ايران پس از محقق كركىبه شيخ على منشار
پدر زن شيخ بهايى رسيد و پس از او به شيخ بهايى رسيد.
همسر شيخ بهايى كه دختر شيخ على منشار بوده است،زن فاضله و فقيهه
بودهاست.شيخ بهايى در سال953 به دنيا آمده و در سال 1030 يا 1031
درگذشتهاست.شيخ بهايى ضمنا مردى جهانگرد بوده است،به
مصر،شام،حجاز،عراق،فلسطين،آذربايجان،و هرات مسافرت كرده است.» (1)
در آسمان علم و فقاهت،گاهى ستارگانى طلوع كردهاند كه غير از فروغ شعر
ونويسندگى، داراى پرتو نبوغ و مواهب فطرى ديگرى هم بودهاند.يكى از همين
نوابغ،بدون شك شيخ بهاء الدين عاملى،معروف به«شيخ بهايى»است.شيخ بهايى نه
تنها درفقه و حكمت و رياضيات و لغت و حديث دست داشته است،بلكه او واجد
كمالات وحايز علوم معقول و منقول بوده است. هنوز داستانهاى حيرتآورى كه از
شگفتيهاىعلمى اوست،در افواه مردم جريان دارد و حقا مىتوان گفتشيخ بهايى
نه تنها عالمكم نظيرى است،بلكه در نوع خود شخصى بىمانند است. اطلاعات
وسيعى كه شيخبهايى در رشتههاى مختلف داشته،به شهرت وى كمك بسيارى كرده
است و تنها طبقهخواص و اهل مطالعه نيستند كه او را مىشناسند،بلكه توده
مردم هم با اسم او آشنايىكامل دارند.
ولادت:
بهاء الدين محمد بن عز الدين حسين بن عبد الصمد بن شمس الدين محمد
بنعلى بن حسين بن محمد بن صالح حارثى همدانى عاملى جبعى،معروف به«شيخ
بهايى»،حكيم و فقيه و عارف و منجم و رياضىدان و شاعر و اديب و مورخ
بزرگ،درسال953 ه.ق در بعلبك از توابع جبل عامل در يك خاندان علم و دانش كه
تبار ونسب خود را به«حارث همدانى»يكى از ياران مخلص على(ع)مىرسانند،پا
بهعرصه حيات نهاد.پدر عاليقدر او،عالم بزرگوار،شيخ حسين فرزند عبد الصمد
حارثى(متوفى 984 ه.ق)،يكى از شاگردان مبرز فقيه نامدار شيعه، مرحوم شهيد
ثانى(مستشهد966 ه.ق)است.او كه خود صاحب نظر بوده و كتبى در فقه و اصول و
علوممتداول عصر خود داشته است،پس از شهادت شهيد ثانى،در ايام جوانى،در
اثرسختگيريها و كارشكنيهايى كه در امور شيعه در جبل عامل پيش آمده بود،به
ايرانمنتقل گرديد.كودك نو پا نيز همراه پدر بود.در عهد حكومت صفويه كه
حركتسياسىبا تز«دفاع از اهل بيت(ع)و دوستى و مودت آل عصمت(ع)»شروع شده
بود،بهحكومت صفوى پيوست و با خاندان بزرگ منشار كه عنوان«شيخ
الاسلامى»حكومترا داشت،وصلت نمود.
شيخ بهايى در اثر ذكاوت و استعداد فطرى كه داشت،با بهرهگيرى از پدر
ومحيط علمى و فضيلتى اصفهان توانست در علوم و دانشهاى متداول عصر تبحرى
بهدست آورد،تا آنجا كه برخى در توصيف او گفتهاند:«علامه جهان بشر و مجدد
دين درقرن حادى عشر»كه رياست مذهب و ملتبه او منتهى گرديد،در علوم و فنون
اسلامىفنى وجود نداشته باشد كه او را در آن بهرهاى نباشد.
منزلت علمى و قلمى او:
فقيه ربانى و عارف صمدانى،شيخ بهاء الدين محمد عاملى،يكى از بزرگان
ومفاخر و نوابغ اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجرى مىباشد كه در
جامعيت وتنوع علوم و دانش،كمتر نظيرى مىتوان بر او پيدا نمود.او يكى از
جامعترين افرادروزگار خويش در وسعت معلومات و تنوع اطلاعات بوده است،از
اين نظر برجستگىمشخصى در ميان فقهاء و دانشمندان كسب كرده است،و اگر او را
نادرهاى از نوادر و نابغهاى از نوابغ ناميده باشيم،راه مبالغه
نپيمودهايم.و خود با تواضع و فروتنى خاصى،به اين حقيقت اعتراف دارد،آنجا
كه مىگويد:«من در مباحثه و جدل،بر هر ذوفنونىچيره شدم،ولى هرگز نتوانستم
با كسى كه در يك فن استاد بود،حريف شوم.»(با اينجمله به حقيقتى اشاره دارد
كه متاسفانه در اثر فشار و نيازهاى اجتماعى، اقتصادى وسياسى كمتر مورد توجه
و عنايتحوزهها و مراكز علمى و دانشگاهى ماست،و آناينكه استعداد طبيعى و
ذاتى انسان،توان و قابليت فراگيرى يك سنخ مطلب خاصى رادارد، هر انسانى
نمىتواند در تمام فنون موفقيت و پيشرفت داشته باشد،بسيار بجاستكه مربيان
و پيش كسوتان ذوق فرد را دريابند و او را به مسير مورد علاقهاش
هدايتكنند.)
شيخ بهايى در زمينههاى مختلف اطلاعات و آگاهى دارد و همين آگاهى ووسعت
معلومات، نوعى جاذبيتبه آثار او بخشيده است كه از ميان انبوه آثار
گذشتگان،كتابها و تاليفات او را به صورت كتاب روز و مورد علاقه درآورده
است.في المثل دركتاب«اربعين»كه يك كتاب حديثى و فقهى است،از مسائل رياضى
و هيات نيزاستفاده كرده است،و مسائل آنها را به صورت روشن و ملموس در
اختيار خواننده قرارداده است.
عصر زندگى او:
او در نيمه اول قرن يازدهم هجرى،و در ربع اول قرن هفدهم ميلادى
زندگىمىكرد،قرنى كه براى مورخين داراى اهميت و اعتبار ويژهاى است.قرن
هفدهمميلادى،قرن پيشرفت و رنسانس علمى در اروپا نام گرفته است،از طرفى در
اين زمانزمامداران نامدارى حاكميت داشتهاند،مانند«سليمان قانونى»در
عثمانى كه قلمروحكومت عثمانى را تا قلب اتريش گسترانده بود،يا شاه عباس
صفوى اول در ايران،ياسلطان مغول محمد شاه اكبر در هندوستان،و در اروپا نيز
ملكه اليزابت اول درانگلستان،و لوئى چهاردهم در فرانسه حكومت داشتند.همه
اين زمامداران،بر خلاف اسلاف و اقران خود،عموما معروف به علم دوستى و دانش
طلبى بودهاند و در روزگاراين حكومتها،دانشمندان و هنرمندان نامى در سراسر
جهان پا به عرصه حيات نهادند،في المثل در انگلستان«فرانسيس بيكن»صاحب
مكتب تجربى(1561-1626 م968-1035(ه.ق)كه از ميراث غنى فرهنگ اسلامى بهرهها
برده است. «شكسپير»شاعر نامدار(1564-1616 م 971-1021 ه.ق)،و در فرانسه«رنه
دكارت»(1592-1655 م 1000-1065 ه.ق)،شاعر و نمايشنامه
نويس،«كورلى»(1604-1686 م1013-1099 ه.ق) و«مولر»(وفات 1622 م 1031)(همان
سال وفات شيخبهايى)،و در آلمان،فلكىدان معروف، «كپلر»،و در
ايتاليا«گاليله»(1564-1642 م971-1052 ه.ق)رشد و نما يافتهاند.
به موازات همين آگاهيهاى عمومى و جهانى،در دنياى اسلامى نيز نويسندگان
وفلاسفه نامدارى مانند ملا صدرا(متوفى 1050 ه.ق)ميرداماد(متوفى 1041
ه.ق)وشيخ بهايى(م 1030 يا 1031)پا به عرصه حيات علمى نهادهاند،كه در مورد
شخصيتاخير گفتهاند او قبل از«نيوتن»دانشمند انگليسى،به قوه جاذبه زمين
توجه داشته و درمورد سقوط آزاد اجسام بر حسب جاذبه خورشيد،ثوابت،سيارات و
اقمار بحث وگفتگو نموده است.
اساتيد او:
شيخ بزرگوار ما به كشورهاى مختلفى مسافرت كرده و محضر اساتيد متعددى
رادر رشتههاى گوناگون درك كرده است و چون داراى ذوق سرشار و استعداد وافى
وجامع بوده، موفق به آفرينش تاليفات متنوع و گوناگونى شده است.او هم اديب
بوده وهم شاعر،فيلسوف و هم رياضىدان و منجم و مهندس،و هم فقيه اصولى و هم
مفسر،و از طب و پزشكى بىبهره نبوده است.
چنانكه گذشت،او از محضر بزرگان و دانشمندان متعددى كسب علم
نمودهاست.بنا به قول صاحب«تاريخ عالم آراى عباسى»،تفسير و حديث و ادبيات
عرب را از پدر،حكمت و كلام و بعضى علوم معقول را از ملا عبد الله مدرس
يزدى،صاحبحاشيه ملا عبد الله،و رياضيات را از ملا على مذهب و ملا افضل
قاضى مدرس و ملامحمد باقر بن زين العابدين يزدى،صاحب كتاب مطالع الانوار،و
طب را از حكيم عمادالدين محمود،و به قول صاحب روضات الجنات، صحيح بخارى را
نزد محمد بنعبد اللطيف مقدسى آموخته است.
شاگردان او:
براى پى بردن به مقام علمى و ميزان دانش شيخ،كافى استبدانيم كه متجاوز
ازچهل تن از دانشمندان و بزرگان قرن يازدهم هجرى قمرى از وى علم آموخته و
بهرهبردهاند و بعضى از آنان،اشخاص زير هستند:
1-صدر الدين محمد ابراهيم شيرازى،معروف به ملا صدرا،فيلسوف معروف.
2-ملا محمد محسن بن مرتضى بن محمود،معروف به فيض كاشانى،صاحبتفسير
صافى.
3-ملا عز الدين فراهانى مشهور به علينقى كمرهاى،شاعر معروف قرن يازدهم
4-ملا محمد باقر بن محمد مؤمن خراسانى،معروف به محقق شيخ الاسلام.
5-شيخ جواد بغدادى،مشهور به فاضل جواد،صاحب شرح خلاصة الحساب وزبدة في
الاصول.
6-ملا محمد تقى بن مقصود على مجلسى،صاحب روضة المتقين(م 1070)
7-سيد عز الدين حسينى كركى عاملى،مشهور به مجتهد مفتى اصفهانى.
تاليفات او:
او يكى از پربركتترين علماى جهان اسلام از نظر تاليف و تنوع در آن
بودهاست.برخى تعداد تاليفات او را با توجه به رسالهها و تحشيهها و
تعليقهها،به عدد 200جلد رساندهاند،ولى تازهترين تحقيق در اين مورد،تلاش
و كوشش دانشمند محترم، جناب آقاى دكتر محمد باقر حجتى،از اساتيد محترم
دانشگاه تهران است كه بهكنفرانس دمشق(در مورد شيخ بهايى)ارائه دادهاند و
نشريه«الثقافة الاسلامية»درشماره پنجم آن را نشر داده است.ايشان بر حسب
تتبع و تفحص كاملى كه داشته است،تعداد آنها را123 جلد اعلام مىكند و بر
حسب دستهبندى كه دارد،مىنويسد:
الف-فقه(29 جلد):
اثنى عشريات خمس:
1-نماز
2-زكوة
3-روزه
4-حج
5-پاسخ سؤال شاه عباس
6-پاسخ سؤالات شيخ صالح جابرى
7-اجوبه مسائل جزائريه
8-احكام سجود و تلاوت
9-جامع عباسى
10-جواب مسائل شيخ جار
11-حاشيه بر ارشاد الاذهان علامه حلى
12-حاشيه بر قواعد علامه
13-حاشيه بر قواعد شهيد اول
14-حاشيه بر احكام الشريعه علامه حلى
15-الحبل المتين
16-الحريرية
17-الذبيحيه
18-شرح فرائض نصيريه خواجه نصير الدين طوسى
19-فرائض بهائيه(بخش ارث)
20-قصر نماز در چهار مكان
21-مسح بر قدمين
22-مشرق الشمسين و اكسير السعادتين
23-رسالة في مباحث الكر
24-رسالة في القصر و التخيير في السفر
25-شرح رسالة في الصوم
26-شرح من لا يحضره الفقيه
27-رسالة في فقه الصلوة
28-رسالة في معرفة القبلة
29-رسالة في فقه السجود
ب-علوم قرآنى(9 جلد):
30-حاشيه انوار التنزيل قاضى بيضاوى
31-حل الحروف القرآنية
32-حاشيه كشاف زمخشرى
33-اساله خواجه
34-تفسير عين الحيوة
35-العروة الوثقى
36-تفسير آيه شريفه فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى الكعبين كه دراربعين به
تفصيل آمده است.
37-تاويل الآيات
38-اكسير السعادتين(آيات الاحكام)
ج-حديث(2 جلد):
39-حاشيه كتاب«من لا يحضره الفقيه»
40-اربعين(كه ترجمه آن توسط نگارنده انجام پذيرفته است.)
د-ادعيه و مناجات(6 جلد):
41-حاشيه بر صحيفه سجاديه
42-الحديقة الهلاليه43-الحديقة الاخلاقية
44-شرح دعاى صباح
45-مصباح العابدين
46-مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة
ه-اصول اعتقادات(5 جلد):
47-اثبات وجود القائم
48-اجوبة سيد زين الدين
49-الاعتقادية
50-مقارنه بين اماميه و زيديه
51-وجوب شكر المنعم
و-اصول فقه(5 جلد)
52-زبدة الاصول
53-شرح عضدى
54-حاشيه زبدة الاصول
55-شرح حاشيه خطائى
56-الوجيزه
ز-رجال و اجازات(8 جلد):
57-اجازه او به ميرداماد
58-اجازه او به مجد الدين
59-حاشيه خلاصة الاقوال علامه حلى
60-حاشيه رجال نجاشى
61-حاشيه معالم العلماء ابن شهر آشوب مازندرانى
62-طبقات الرجال
63-الفوائد الرجاليه 64-الاجازات
ح-ادبيات و علوم عربى(28 جلد):
65-اسرار البلاغه
66-تخميس غزل خيالى بخارايى
67-تهذيب البيان
68-تعزيت نامه
69-حاشيه بر مطول تفتازانى
70-ديوان اشعار فارسى و عربى
71-رياض الارواح
72-شير و شكر
73-طوطى نامه(شامل 2500 بيت)
74-فوائد صمديه
75-قصيده در مدح پيامبر خدا(ص)
76-كافية
77-كشكول(5 جلد)
78-لغز الفوائد الصمدية
79-لغز القانون
80-لغز كافيه
81-لغز كشاف
82-محاسن شعر سيف الدوله
83-المخلاة
84-مكتوب او به سيد ميرزا ابراهيم همدانى
85-سوانح سفر الحجاز،معروف به مثنوى نان و حلوا
86-نان و پنير
87-وسيلة الفوز و الامان في مدح صاحب الزمان(عج)
88-پند اهل دانش به زبان گربه و موش
ط-وقايع الايام(1 جلد):
89-توضيح المقاصد في ما اتفق في ايام السنة
ى-رياضيات(20 جلد):
90-اسطرلاب
91-انوار الكواكب
92-بحر الحساب
93-التحفه(اوزان شرعى)
94-تحفه حاتمى
95-تحقيق جهت قبله
96-تشريح الافلاك
97-حاشيه تشريح الافلاك
98-حاشيه شرح التذكره خواجه نصير الدين طوسى در هيات
99-حاشيه شرح قاضى زاده روحى
100-الحساب
101-حل اشكال عطارد و قمر
102-خلاصة الحساب و الهندسه
103-شرح صحيفه
104-صحيفه در اسطرلاب
105-استعلام
106-تقويم شمس با اسطرلاب
107-القبله،ماهيت و علامات آن
108-معرفة التقويم109-جبر و مقابله
ك-حكمت و فلسفه(3 جلد):
110-انكار جوهر الفرد
111-الوجود الذهنى
112-وحدت وجود
ل-علوم غريبه(4 جلد):
113-احكام النظر الى كتف الشاة
114-رساله جفر
115-جفر
116-فالنامه
و چند جلد كتاب ديگر كه موضوعات آنها مشخص نشده است،مانند:شرححق
المبين، الصراط المستقيم،القدسيه و...
سخنى در تاريخ وفات او:
در مورد تاريخ وفات شيخ بهايى نيز اقوال گوناگون وجود
دارد،صاحب«تاريخعالم آراى عباسى»كه از مآخذ مورد اعتماد است،مىگويد كه
در شب چهارم شوال سال1030 ه.ق بيمار شد و هفت روز رنجور بود،تا اينكه در
شب 11 شوال درگذشت،وچون وى رحلت كرد،شاه عباس در ييلاق بود و اعيان شهر
جنازه او را برداشتند وازدحام مردم به اندازهاى بود كه در ميدان نقش جهان
جا نبود كه جنازه او را حركتدهند.در مسجد جامع عتيق به آب چاه غسل دادند و
علماء بر او نماز گزاردند و دربقعهاى منسوب به امام زين العابدين(ع)كه
مدفن دو امامزاده است،گذاشتند و از آنجابه مشهد بردند و به وصيتخود او در
پائين پا،در جايى كه هنگام توقف در مشهد درآنجا درس مىگفت،به خاكش سپردند.
صاحب روضات الجنات مىگويد كه چون شيخ درگذشت،پنجاه هزار كس بر جنازه وى
نماز گزاردند و در تاريخ فوت وى گفتهاند:«بىسر و پا گشت و شرع و افسرفضل
اوفتاد.»مقصود از«بىسر و پا گشتشرع»اين است كه شين و عين از آغاز و
آخرشرع مىافتد،و«راء»مىماند كه 200 باشد،و«افسر فضل اوفتاد»،يعنى«فاء»از
آغازآن ساقط مىشود و«ضاء»كه 800 و«لام»كه 30 باشد مىماند و روى هم
رفته،1030مىشود.
صاحب كتاب تنبيهات مىگويد كه سنه يك هزار و سى هجرى،مريخ در عقربراجع
شد،و شيخ پس از يك هفته مريضى به رحمت ايزدى پيوست.
اعتماد الدوله ميرزا ابو طالب در تاريخ رحلت وى گفته است:
رفت چون شيخ از اين دار فناى گشت ايوان جنانش ماواى دوستى جست ز من
تاريخش گفتمش«شيخ بهاء الدين واى»
كه از جمله آخر بدون همزه«بهاء»،عدد 1030 به دست مىآيد.
صاحب مطلع الشمس مىگويد كه در چهارم شوال سال 1030 هجرى شمسىمريض گشت
و در سهشنبه دوازدهم رحلت نمود و جسد شريفش به مشهد نقل شد.
صاحب امل الآمل در مورد تاريخ وفات شيخ گويد كه از مشايخ خود شنيدم
كهدر سال 1030 هجرى قمرى درگذشت.
ولى صاحب قصص العلماء تاريخ درگذشت وى را سال 1031 هجرى قمرىذكر كرده
است.
صاحب سلافة العصر،تاريخ وفات شيخ را دوازده روز مانده از شوال سال1031
هجرى قمرى نوشته است،و در كتاب ديگر خويش موسوم به حدائق النديه فيشرح
الفوائد الصمديه در دوازدهم شوال سال 1030 هجرى قمرى ذكر كرده است وممكن
است در چاپ كتاب اول تحريفى شده باشد.
به طور كلى آنچه از اين اقوال برمىآيد،وفات شيخ در دوازدهم شوال
سال1030 يا 1031 هجرى قمرى اتفاق افتاده است و چون صاحب تاريخ عالم آراى
عباسىكه نظرش معتبرتر از ديگران است،و همچنين كتاب تنبيهات كه تاليف خود
را چند ماه بعد از آن واقعه نوشته است،سال 1030 را ذكر كردهاند،از اين رو
گفته كسانى كه وفاتشيخ را در اين سال نوشتهاند،صحيحتر به نظر مىرسد.
در اين صورت وفات شيخ در دوازدهم ماه شوال سال 1030 ه.ق در شهراصفهان
روى داده است. (2)
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 305.
2- در شناختشخصيت آن بزرگوار،منابع زير مىتوانند راهگشا
باشند:
آتشكده آذر،ص 170- اعيان الشيعه،ج 44،ص216- امل الآمل،ج 1،ص
155- تاريخ عالم آراىعباسى،ج 2،ص967- تذكره نصر آبادى،ص 150-
تنقيح المقال،ج3،ص107- جامع الرواة، ج 2،ص 100- حديقة الاخراج،ص
81- خزانة الخيال و خلاصة الاثر،ج3،ص 440- دائرة المعارف بستانى،ج
11،ص463- الذريعه،ج 2،ص29- رياض العارفين،ص 58- ريحانة الادب،
ج3،ص 301 تا 320- سفينة البحار ص113- سلافة العصر،ص289- طرائق
الحقائق،ج 1، ص137- الغدير،ج 11،ص224- الفوائد الرضويه،ص 2 تا 5-
الكنى و الالقاب،ج 2،ص 100- لؤلؤة البحرين،ص16- مجمعالفصحاء،ص 8-
2- المستدرك،ج3،ص417- نجوم السماء،ص 28- نزهة الجليس،ج 1،ص377-
نقد الرجال،ص303- هدية الاحباب،ص109- مجله الثقافة الاسلاميه چاپ
دمشق،شماره مخصوصسال1407- روضات الجنات،ج7،صفحات56- 84-
پيشگفتار ترجمه اربعين،چاپ دفتر نشر نويداسلام،و ديگر كتب تراجم و
رجال.