فقهاي نامدار شيعه

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۲۱ -


20- شيخ الاسلام على بن هلال جزائرى

(متوفى‏937 ه.ق)

گفتار استاد:

«شيخ على بن هلال جزائرى،زاهد و متقى و جامع المعقول و المنقول بوده است.

استاد روايت ابن فهد حلى است و بعيد نيست كه استاد فقه او نيز هم او باشد.

مى‏گويند در عصر خودش شيخ الاسلام و رئيس شيعه بوده است.محقق كركى‏شاگرد او بوده و او را به اوصاف فقاهت و شيخ الاسلامى ستوده است.ابن‏ابى جمهور احسائى نيز فقه را نزد او تحصيل كرده است.» (1)

جزائر نام ناحيه‏اى در كنار رود شوشتر نزديك بصره است كه كشاورزى خوبى‏دارد.علماء و بزرگان متعددى از آنجا برخاسته‏اند،و هم نام كشورى است كه مركز آن‏«الجزيره‏»بوده كه بعد از قاهره و اسكندريه،بزرگترين و آبادترين بلاد اسلامى درآفريقا مى‏باشد كه علماء و فقهاى متعددى از هر دو محل برخاسته‏اند كه شخصيت‏مورد ترجمه ما،شيخ على بن هلال يا به تعبير كامل‏تر،على بن محمد بن هلال يكى ازمتولدين آن محل اول مى‏باشد.و علماء ديگر نيز مانند سيد نعمت الله جزائرى و ديگران‏از آن محل برخاسته‏اند.

او يكى از بزرگان فقهاى اماميه در قرن دهم مى‏باشد كه در معارف معقول ومنقول يكتاى عصر خويش بوده و در روزگار خويش رياست مذهبى و فقهى شيعه به‏او منتهى گرديده است.

او يكى از معروف‏ترين مشايخ روايتى فقهاء و بزرگان دين مى‏باشد كه نام او درسلسله اجازات اغلب بزرگان فقاهت و روايت ديده مى‏شود.فقيه نامورى مانند محقق‏كركى(متوفى 940 ه.ق) و ابن ابى جمهور احسائى و جمعى از اكابر و بزرگانى ازمكتب فقهى او برخاسته‏اند.

محقق نامبرده در سال‏909 او را به عنوان‏«شيخ الاسلامى‏»و فقيه اهل بيت(ع)بودن مى‏ستايد و ابن ابى جمهور نيز كه فقه،اصول و منطق،و بالخصوص تهذيب‏القواعد،و قسمتى از مختلف علامه را از وى كسب فيض نموده است و معترف است‏كه با كثرت اساتيد و مشايخ خويش، تنها به پاس عظمت و جلالت قدر استادش‏ابن هلال،به ذكر نام وى كفايت مى‏كند و ديگر اساتيد خويش را به احترام و عظمت نام‏او ياد نمى‏كند. (2) او يكى از علماى معاصر شاه اسماعيل اول،سر سلسله سلاطين صفويه بوده‏است.

عنوان شيخ الاسلام چيست؟

عنوان و لقب شيخ الاسلام نخستين بار در زندگى اين فقيه بزرگوار به چشم‏مى‏خورد و شايد جلوتر از او نيز به كار رفته باشد،ولى ما نخستين بار در زندگى اين‏فقيه مى‏بينيم.آيا اين عنوان چه مضمونى را مى‏رساند؟آيا عنوانى بوده است دولتى يامردمى و توده‏اى،يا آميزه‏اى بوده است از هر دو؟اين عنوان بعدها توسعه و گسترش‏پيدا كرده است و رجال علمى و فقهى مانند: شيخ بهايى،مجلسى،حاج ميرزا محمودتبريزى فرزند شيخ الاسلام ميرزا على اصغر و تنى چند از فقهاء و علماء صاحب اين‏عنوان بوده‏اند.آيا اين عنوان مقتبس از عناوين مقامات روحانى اهل سنت مى‏باشد يادر برابر عناوين و مناصب آنان پديد آمده است،مطلبى است كه بايد تحقيق وكنجكاوى بيشترى صورت گيرد.در ابتداء امر به نظر مى‏رسد اين لقب از القاب‏تفويضى حكومت صفويه بوده باشد و اين عالم بزرگوار در دوران حكومت‏شاه‏اسماعيل صفوى،سر سلسله صفويان زندگى مى‏كرده است.آن چنان كه محقق ثانى(محقق كركى)در دوران شاه طهماسب حائز چنين مرتبت و عنوان گرديده است.

آيا پادشاهان صفويه واقعا معتقد به چنين عنوانى بوده‏اند،يا در برابر رقباى‏عثمانى خويش، توسل و تمسك به چنين دستاويزهايى مى‏كرده‏اند،هنوز از نظرنگارنده درست روشن نگرديده است.

گفتار دانشمندان درباره او:

صاحب رياض درباره او گويد:

«او يكى از مشايخ اجازه اماميه و يكى از بزرگان مورد احترام و تجليل مامى‏باشد.جماعت كثيرى از او روايت كرده‏اند،مانند:شيخ محمد بن ابى جمهوراحسائى،شيخ عز الدين آملى، شيخ بزرگوار ابراهيم بن حسن وراق،محقق نامدارمحمد بن سلطان حسين اصفهانى،و محقق ثانى‏» (3)

صاحب امل الآمل گويد:

«شيخ زين الدين على بن هلال جزائرى،فاضل متكلم و عالم بزرگوارى است وكتابى به نام‏«الدر الفريد في التوحيد»در علم كلام دارد و از شيخ احمد بن فهد روايت‏مى‏كند و از او هم شيخ على بن عبد العالى ميسى كركى روايت مى‏كند.او در برخى ازاجازات خويش مدح و ثناء كامل در مورد او به كار برده است،از آن جمله مى‏گويد:اوشيخ الاسلام،و فقيه اهل البيت(عليهم السلام)در عصر خويش بوده است.» (4)

گفتار صاحب رياض:

ملا عبد الله افندى اصفهانى نيز پس از نقل گفتار صاحب امل الآمل او را ستوده واضافه كرده است:

«او تاليفات ديگرى نيز دارد و من در سجستان(سيستان)با خط برخى از علماءتاليف او را ديده‏ام و كتاب فوق(الدر الفريد)بسيار پرفايده است و آن از تاليفات على‏بن محمد بن هلال جزائرى است و ظاهرا لفظ محمد اشتباه باشد...»

ولى لفظ محمد اضافه و سهو نيست،بلكه پدر او محمد بوده است و اينكه على‏بن هلال گفته مى‏شود،به علت اشتهار جدش يا امتياز تشخصى است كه در لفظ هلال‏وجود دارد و مى‏تواند او را مشخص‏تر از على بن محمد نشان دهد.» (5)

وفات او:

وفات او در سال‏937 ه.ق در نجف رخ داده و عمر او نزديك به 70 سال بوده‏است. (6)

پى‏نوشتها:‌


1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 301.

2- ريحانة الادب،ج 1،ص‏407،چاپ تهران،اقبال.

3- روضات،ج 4،ص‏356.

4- امل الآمل،ج 2،ص 210.

5- رياض العلماء.

6- ريحانة الادب،ج 1،ص‏407.