15- شيخ حسن بن يوسف حلى(علامه حلى)
(متولد 648-متوفى726 ه.ق)
گفتار استاد:
«حسن بن يوسف بن على بن مطهر حلى،معروف به«علامه حلى»يكى ازاعجوبههاى
روزگار است.در فقه،اصول و كلام و منطق و فلسفه و رجال و غيرهكتاب نوشته
است.در حدود صد كتاب از آثار خطى يا چاپى او شناخته شده كهبعضى از آنها به
تنهايى(مانند تذكرة الفقهاء) كافى است كه نبوغ او را نشان دهد.
علامه كتب زيادى دارد كه غالب آنها مانند كتابهاى محقق حلى در زمانهاى
بعد ازاو از طرف فقها،شرح و حاشيه شده است.كتب معروف فقهى علامه عبارتاست
از ارشاد،تبصرة المتعلمين،قواعد،تحرير،تذكرة الفقهاء،مختلف الشيعه،المنتهى
و...
علامه اساتيد زيادى داشته است.در فقه شاگرد دائى خود محقق حلى و در
فلسفهو منطق شاگرد خواجه نصير الدين طوسى بوده است.فقه تسنن را نزد علماى
اهلتسنن تحصيل كرده است.علامه در سال 648 متولد و در سال726
درگذشتهاست.» (1)
علامه بزرگوار،آية الله شيخ حسن بن يوسف بن مطهر حلى،(متوفى726
ه.ق)فقيه بزرگوار و متعهد اسلام،رئيس طائفه و فقيه بزرگوار شيعه،صاحب
ابتكارات ونوآوريها،داراى شخصيت معنوى بسيار جليل القدرى مىباشد كه رياست
و مرجعيتشيعه در قرن هفتم هجرى به او منتهى گرديده است.
موقعيت ممتاز علمى و اجتماعى او،بالاتر از آن است كه در يك مقال يا
نوشتاركوتاه بگنجد،يا شان و اعتبار علمى و اجتماعى او در يك فصل بازگو
گردد،و درمحدوده مختصر نگارى گزيرى نيست جز آنكه خلاصهاى از گفتهها و
نوشتههاى رجالتحقيق و تخصص را كه آشنايى كامل با نحوه فعاليت و
انديشههاى فقهى و علمى اودارند بازگو نماييم و سپس به بررسى و تجزيه و
تحليل مطالب آنان در مورد اينشخصيت عاليقدر بپردازيم.
ولادت او:
اين ستاره فروزان آسمان علم و فقاهت در روز29 ماه مبارك رمضان سال
648هجرى در شهر حله پا به عرصه وجود نهاد و ماده تاريخ آن«لطف
رحمت»مىباشد.
تولد او در يك خانواده علمى و روحانى بوده است.
از اوان كودكى به تحصيل علم و كسب كمال پرداخت.ادبيات عرب و
علوممقدماتى و متداول عصر را در حله نزد پدر دانشمندش و ساير علماى بزرگ
آن منطقه،همچون دايى بزرگوارش محقق حلى و پسر عم مادرش شيخ نجيب الدين يحيى
بنسعيد و سيد احمد بن طاوس و رضى الدين على بن طاوس و حكيم مشهور ابن
ميثمبحرانى مؤلف شرح نهج البلاغه آموخت. هنوز سنين عمرش به حد بلوغ نرسيده
بودكه از تحصيل علوم مقدماتى فراغتيافت و به مقام عالى اجتهاد نائل آمد و
از همانروزها آوازه فضل و نبوغ و هوش سرشار او همه جا طنين افكند و آينده
بسياردرخشانى را به او نويد داد.
عصر زندگى او:
علامه در زادگاه خود رشد كرد و همانجا به ادامه تحصيل مشغول گرديد و در
آنزمان كشور ايران در آتش بيداد اولاد چنگيزخان مغول مىسوخت و شهرهاى
مركزىايران،يكى پس از ديگرى سقوط مىكرد،و اهالى آن شهرها با اندك بهانه
تا آخرين نفرقتل عام مىشدند.چيزى نگذشت كه هلاكو نواده چنگيزخان آهنگ فتح
عراق كرد و در سال656 لشكر به بغداد فرستاد و منطقه عراق را دچار وحشت و
اضطراب نمود.دراين موقع علامه حلى هشتساله بود.
اساتيد او:
او در معقول و منقول،محضر اساتيد بزرگوارى را درك كرده است كه از
اساتيدمعقول او مىتوان از:
خواجه نصير الدين طوسى،كاتبى قزوينى،حكيم منطقى شافعى معروف بهدبيران
را نام برد و از اساتيد منقول او مىتوان از دايى با فضيلتخويش،محقق
حلى،ووالد ماجد خويش،شيخ سديد الدين يوسف و سيد احمد بن طاوس و برادرش
سيدعلى بن طاوس و ابن ميثم بحرانى و پسر عموى مادر خويش،شيخ نجيب الدين
يحيىو شيخ تقى الدين عبد الله بن جعفر بن على صباغ حنفى و شيخ عز الدين
فاروقىواسطى نام برد.
مشايخ روايتى او:
از مشايخ روايتى او علاوه بر اساتيد مذكور،خود از شيخ مفيد الدين بن
جهمفقيه اسلامى و شيخ نجيب الدين محمد بن نماى حلى و سيد عبد الكريم بن
طاوسصاحب كتاب«فرحة الغرى»و على بن عيسى اربلى صاحب كتاب«كشف
الغمه»نامبرد.
شاگردان او:
او داراى حوزه وسيع و پربركتى بوده است و شاگردان متعددى از مكتب فقه
واصول او فارغ التحصيل گرديدهاند و جالب توجه آن است كه خواجه نصير
الدينطوسى را از شاگردان فقهى او به شمار آوردهاند،آنچنان كه او استاد
معقول و رياضياتعلامه بوده است و اين نوع مبادله و تفاهم فرهنگى در جمع
دانشمندان ما بىسابقه نبوده است.
تاليفات او:
علامه حلى يكى از پركارترين و موفقترين فقهاى نامدار شيعه از نظر تاليف
بهشمار مىآيد و طبق احصاء و شمارشى كه از تاليفات او به عمل آوردهاند،با
تقسيم بهروزهاى عمر او،به هر روز آن تا هزار سطر رسيده است و اين امر،از
كرامتها و تاييداتالهى حكايت دارد،حالا آيا او هم مانند مرحوم مجلسى از
دستياران و معاونان وشاگردان خويش بهره جسته استيا آنكه اغلب اوقات خود را
به تاليف و تصنيفاشتغال ورزيده است،چندان مهم نيست،آنچه بالعيان و
بالمشاهده مىبينيم،اين استكه كثرت و اتقان و استحكام تاليفات او از يك
عمر پربركت و توام با توفيق،حكايتهادارد و نوع تاليفات او نشانگر اين معنى
است كه از فكر وقاد و نظر صائب خود اوسريان و جريان پيدا كرده است،چون
ابتكارات و تراوشهاى فكرى برجسته رانمىتوان بر عهده فرد امين يا فاضل
ديگرى گذاشت،يا محصول فكرى آنان را بهحساب خويش گذاشت،و نوع آثار علامه از
قسم اول مىباشد و اين احتمال هم وجوددارد كه علامه تكميل كتابهاى ناقص خود
را بر عهده فرزند مجتهدش فخر المحققيننهاده باشد،كه اصل فكر مربوط به خود
او بوده و تنظيم و تحرير و تنسيق مربوط بهديگران بوده باشد.چون فخر
المحققين با عمر پر بركت هشتاد و يك ساله خويش درتكميل كتابهاى پدر كوشيده
است،و از خود او و به نام او چندان كتاب باقى نماندهاست.
گفتار تفرشى:
سيد مصطفى تفرشى،صاحب كتاب«نقد الرجال»مىگويد:«علامه آن قدرفضيلت و
شان و اعتبار دارد كه بهتر آن است كه توصيف نشود،چون توصيفها وتعريفهاى من
چيزى بر شان او نمىافزايد.او بيش از 70 جلد كتاب دارد كه هر كدام نشانگر
نوعى از فضيلت و نبوغ و علم و دانش اوست...» (2)
صاحب روضات بعد از نقل اين سخن مىافزايد:«او بيش از 90 جلد
تاليفدارد.» (3) ولى به تعبير استاد شهيد مطهرى،او در حدود 100
جلد كتاب شناخته شده وناشناخته دارد،چون خود علامه در كتاب«الخلاصه»بيش
از اين رقم را معرفى نمودهاست.
عالم متتبع و دانشمند نامى مرحوم مدرس صاحب كتاب ريحانة الادب در
شرححال او بيش از 120 جلد كتاب را با نام و عنوان تحقيقى آنها نام مىبرد
و ما برخى ازآنها را برگزيده و در اينجا مىآوريم و طالبان تفصيل را به خود
آن كتاب ارجاع مىدهيم:
1-الابحاث المفيده في تحصيل العقيده(كلام)
2-ابطال الجبر(كلام)
3-الفين بين الصدق و المين(در امامت و ولايت)
4-تبصرة المتعلمين في احكام الدين كه بارها در ايران به چاپ رسيده است.
5-تذكرة الفقهاء(در فقه استدلالى)در دو مجلد محتوى اكثر ابواب فقه
6-تسليك الاذهان الى احكام الايمان(در فقه)در يك مجلد
7-تلخيص الكشاف(در تفسير قرآن مجيد)
8-تلخيص المرام في معرفة الاحكام(در فقه)
9-شرح تجريد خواجه نصير الدين طوسى كه به كشف المراد معروف است.
10-منهاج الاستقامه كه ابن تيميه در رد آن چند مقاله نوشته و پاسخ
شنيدهاست.
11-القواعد كه در آن كتاب بيش از 40 هزار فرع فقهى را عنوان نموده
است(در10 جلد)
12-الارشاد (4)
و جز اينها يكصد و ده جلد ديگر تاليف دارد كه اسامى آنها در منبع فوق
الذكرآمده است.
گفتار صاحب مستدرك:
محدث متتبع و دانشمند نامى،محدث نورى(ره)در كتاب مستدرك وسائلالشيعه در
مورد او چنين مىنگارد:
«علامه حلى شيخ بزرگوار و جليل القدر اقيانوس علوم،و غواص فضائل
وحكمتها،حافظ ناموس هدايت و ارشاد و شكننده ناقوس ضلالت،پاسدار حريم
دين،زائل كننده آثار فسادگران. او در جمع علماء و دانشمندان اسلام،همانند
بدر(ماه شبچهارده)در ميان ستارگان مىدرخشد و نسبتبه دشمنان و بدخواهان
سياه دل،شديدتر از عذاب زهرناك و برندهتر از شمشير مسموم است.او دارنده
مقامات فاخره وكرامات درخشان و سعادتهاى ظاهرى است.او زبان گوياى فقهاء و
متكلمين،محدثين،مفسرين و ترجمان حكماء و عرفاى سالكين متبحر است.او فردى
است كه لقب«آيةالله»تام و كامل،شايسته اوست.رحمتها و عنايات خاص خدا
شامل حال او باد!» (5)
گفتار صاحب رياض:
رجالى معروف،صاحب رياض العلماء درباره او گويد:«پيشواى
وارسته،عالمعامل،فاضل كامل، شاعر ماهر،علامه علماء،فهامه فضلاء،استاد
جهان،معروف دربين ما به«علامه على الاطلاق»موصوف با نهايت
علم،فهم،كمال.او فرزند خواهرمحقق مىباشد و او«آية الله»روى زمين
مىباشد.او حقوق بىشمارى از نظر زبان،بيانو قلم بر عهده طائفه شيعه
اماميه دارد.او جامع علوم مختلف و مصنف در رشتههاىگوناگون آن بود.او به
تنهايى فقيه،حكيم،متكلم، محدث،اصولى،اديب و شاعرماهرى بود.من برخى از اشعار
او را در اردبيل ديدم كه به كمال جودت طبع او در نظم وشعر دلالت دارد.»
(6)
دانشمندان اهل سنت و علامه:
تجليل و توصيف از مقام علمى علامه حلى اختصاص به علماء شيعه ندارد،بلكه
دانشمندان اهل سنت نيز او را مورد توصيف و تجليل قرار دادهاند.از باب
نمونه،ابن حجر عسقلانى در كتاب«لسان الميزان»درباره او گويد:
«ابن يوسف بن المطهر الحلى،عالم شيعه و پيشوا و مؤلف آنان است.او آيتحق
در ذكاوت بود. «المختصر»ابن حاجب را شرح زيبايى نمود.او همان فردى استكه
شيخ تقى الدين بن تيميه در كتاب خود ردى بر او نوشته است و كتاب او معروف
به«رد بر رافضى»است.ابن مطهر بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد بود.هنگامى
كهكتاب رديه ابن تيميه به دست او رسيد،گفت: اگر او مىفهميد كه من چه
مىگويم،به اوپاسخ مىدادم.» (7)
از اين نوع كلمات و سخنان توصيفى،در مورد آن مجتهد والامقام به كثرت
وفراوانى وجود دارد كه به نقل يك نمونه بسنده گرديد.
وفات او:
او پس از عمرى تلاش و كوشش در راه احياى شريعت،در يازدهم يا بيست ويكم
محرم الحرام726 هجرت در حله وفات يافت و جنازه او به نجف اشرف حملگرديد و
در جنب رواق مطهر مرتضوى(ع)از ايوان طلا دفن شد و در مقابل آن،مزارشيخ احمد
مقدس اردبيلى قرار گرفته است.
در نخبة المقال در ماده تاريخ وفات آية الله علامه حلى چنين آمده است:
و آية الله بن يوسف الحسن سبط مطهر فريدة الزمن علامة الدهر جليل قدره
ولد«رحمة»و«عز»عمره
(آية الله فرزند يوسف كه نامش حسن است،نواده مطهر يكتاى عصر خويشاست.او
علامه دهر و جليل القدر بوده،ولادتش كلمه«رحمت»(648)و عمرش
كلمه«عز»(77)مىباشد.) حقيقتا ولادت او رحمت و زندگى او عز و شرف و
سربلندىاسلام و مسلمين بود.
عاش سعيدا و مات سعيدا رحمه الله
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 301.
2- ريحانة الادب،ج 4،صفحات176- 178 چاپ كتابفروشى خيام.
3- روضات الجنات،ج 2،ص 270- افرادى كه طالب تحقيق بيشتر در اين
زمينه مىباشند، مىتوانند به:
روضات الجنات،ج 1،ص 294 و ج 2،صفحات269 تا286 و356- رياض
العلماء،ج 2- ريحانةالادب،ج 4،ص167- مجله مكتب اسلام،سال
4،شمارههاى6،7،8،9 به قلم آقاى دوانى- تاسيسالشيعه لعلوم
الاسلام،تاليف سيد حسن صدر،صفحات 34 تا36،و ديگر كتابهاى مربوطه
مراجعه نمايند.
4- ريحانة الادب،ج 4،ص179.
5- فايده سوم از خاتمه مستدرك،ص459،جزء سوم چاپ سنگى.
6- رياض العلماء،ص357.
7- لسان الميزان،ج 2،ص317،چاپ حيدر آباد دكن.