12- ابن حمزه معروف به عماد الدين طوسى
(متوفى 585 ه.ق)
گفتار استاد:
«ابن حمزه طوسى،معروف به عماد الدين طوسى،هم طبقه شاگردان شيخطوسى(ره).
بعضى او را هم طبقه شاگردان شيخ دانسته و بعضى دوره او را از اينهم
متاخرتر دانستهاند. نياز به تحقيق بيشترى است.سال وفاتش دقيقا
معلومنيست،شايد در حدود نيمه دوم قرن ششم درگذشته است.اهل خراسان است.
كتاب معروفش در فقه به نام«وسيله»است.» (1)
ولادت:
محمد بن على بن حمزه طوسى،از اكابر فقهاى اماميه در قرن ششم
هجرىمىباشد.فقيه، متكلم جليل القدر و واعظ ناصر شريعت مقدسه،كنيهاش ابو
جعفر،شهرتش طوسى و به جهت انتساب به تاليفش،«الوسيله»،نام او را«صاحب
الوسيله»نيز گفتهاند و چون زندگى او معاصر با شيخ طوسى يا پس از درگذشت
او بوده است،باتوجه به جنبه فقاهت،به او ابو جعفر ثانى يا ابو جعفر متاخر
گفتهاند.(چون كنيه شيخطوسى نيز ابو جعفر بوده است.)او معاصر با شيخ منتجب
الدين رازى است.
تاليفات او:
او تاليفات متعددى دارد كه صاحب ريحانة الادب برخى از آنها را به اين
ترتيبذكر مىكند:
1-الثاقب في المناقب في المعجزات الباهرات للنبى(ص)و الائمة
المعصومينالهداة.
2-الرائع في الشرائع(فقه)
3-الواسطه
4-الوسيلة الى نيل الفضيلة،كه در حدود هشت هزار سطر مىباشد. (2)
5-نهج العرفان الى هداية الايمان،بنابر نظر صاحب رياض.
گفتار صاحب رياض:
صاحب رياض در جلد پنجم كتاب خود در مورد او گويد:
«شيخ بزرگوار امام عماد الدين ابو جعفر محمد بن على بن حمزة
الطوسىالمشهدى.فقيه بزرگوار و واعظ گرانمايهاى است.او كتابهايى دارد كه
طبق نوشتهمنتجب الدين رازى از آنها: الوسيله-الواسطه-الرائع في
الشرائع-المعجزات فيمسائل الفقه مىباشد.» (3)
او سپس مىافزايد:«او مشهور به ابو جعفر متاخر مىباشد،گر چه برخى از
بزرگاندر كتاب خويش او را از شاگردان شيخ طوسى نام بردهاند و
كتاب«التنبه»را به او نسبتدادهاند،ولى به نظر اينجانب در صحت اين
انتساب،نظر و ايراد وجود دارد.برخى ازافاضل در مصنف كتاب الوسيله مرتكب
اشتباه شدهاند.شيخ نجيب الدين يحيى بنسعيد حلى در كتاب«نزهة الخاطر»آن
را به شيخ ابو جعفر محمد بن على الطوسىنسبت داده است و گفته است او همان
فردى است كه اصحاب ما اقوال او را در فقه نقلمىنمايند.نويسنده
كتاب«اسرار الائمه»گفته است:«عماد الدين طوسى كتابى دربارهمعجزات ائمه و
پيشوايان دارد.»شايد مقصود او همين شخصيت مورد ترجمه ما باشد،و شهيد ثانى
در كتاب«الجمعه»كتابى به نام«نهج العرفان الى هداية الايمان»را به
عمادالدين طوسى نسبت داده است و از آن مطلبى نقل مىكند و ظاهر اين است كه
طبرسىاشتباهى از قلم ناسخ باشد،بلكه صحيح آن عماد الدين طوسى،همين شخصيت
موردترجمه باشد،چون ما عماد الدين طبرسى سراغ نداريم.» (4)
صاحب رياض در پايان مىافزايد:«برخى كتاب الوسيله را از تاليفات ابى
يعلىمحمد بن الحسن داماد شيخ طوسى دانستهاند و آن هم اشتباه است،چون عماد
طوسىمتاخرتر از ابى يعلى است.» (5)
گفتار صاحب روضات:
دانشمند متتبع،مرحوم ميرزا محمد باقر موسوى خوانسارى در كتاب
شريفروضات،شرح زندگى او را آورده و درباره او مىنويسد:
«كتاب وسيله و واسطه كه هر دو از متون فقهى مىباشند،از تاليفات او
هستند وخوشبختانه هر دو كتاب تا كنون باقى ماندهاند و مورد استناد فقهاء
ما مىباشند.»ومرحوم طبرسى نويسنده آن را به عنوان شيخ بزرگوار و امام
علامه فقيه ناصر الشريعه،حجة الاسلام عماد الدين تعبير آورده است.باز او از
كتاب«الثاقب في المناقب»او نامبرده است و از نوشتار او معلوم مىگردد كه
او در طبقه شاگردان شيخ الطائفه يا ازشاگردان شاگردان او دانسته است.
(6)
صاحب رياض در شرح حال او مىافزايد:«در تكميل تقسيمات برخى از فقهاكه
عبادات را نجباب:نماز،زكات،روزه،حج و جهاد دانستهاند،شيخ ابو جعفر محمدبن
على طوسى در كتاب«الوسيله»آن را ده باب شمرده است،به اين
ترتيب:غسلجنابت،خمس،اعتكاف،عمره و رباط را بر آن پنج نوع اول افزوده است و
شيخابو يعلى سلار آن را شش باب شمرده است،جهاد را از آن تقسيم حذف كرده و
طهارتو اعتكاف را بر آن تقسيم نخست افزوده است و برخى از فقها مانند ابو
الصلاح(شرحزندگى او گذشت)عبادات را ده نوع شمرده است،جهاد را از تقسيم اول
حذف كردهاست و به جاى آن وفاء به نذر و عهد و وعده و برهان،قسم و اداء
امانت و خروج ازوصايا و حقوق مردم را افزوده است.» (7)
از اين سخن منزلت و اعتبار علمى و اجتماعى او روشن مىگردد و هم
رديفشمرده شدن او با فقهاء و پيشتازانى مانند سلار و ابو الصلاح حلبى كه
هر دو ازبزرگترين فقهاى نامدار دوره شيخ طوسى(اعلى الله مقامه
الشريف)مىباشند،روشنمىگردد و تا حدودى هم عصر و نزديك به عهد بودن آنان
نيز معلوم مىشود.
صاحب رياض در پايان گفتار خود،درباره او مىافزايد:«الثاقب في
المناقب»او،كتاب بسيار جالب و منظم در نوع خود
مىباشد.فضائل،كرامات،معجزات پيامبراسلام(ص)،فاطمه زهرا(س)و پيشوايان
معصوم(ع)را در آن كتاب نقل كرده است وچون اين كتاب با توجه به نگارش آن در
اختيار محمدون متاخر،(محمد فيض صاحبالوافى،محمد تقى مجلسى صاحب بحار
الانوار و محمد حر عاملى صاحب الوسائل)نبوده است تا از آن مطالبى نقل
نمايند و ما به عنوان يادگار و كسب ذخيره آخرتبخشى از آن كتاب را در روضات
مىآوريم.»سپس به بازگويى قسمتى از آن كتاب درمورد معجزات پيامبر عاليقدر
اسلام(ص)و كرامات اهل بيت عصمت(ع)كهفراگيرنده معجزات تمام انبياء سلف است
مىپردازد و سه كرامت ارزنده و بسيارآموزنده از آن كتاب نقل مىكند كه
طالبان تفصيل مىتوانند به آن كتاب مراجعه كنند. (8)
و اجمال آن سه كرامتبه ترتيب زير است:
1-داستان ابو الصمصام و معجزه رسول اكرم(ص)در اخبار از منويات او
ودرخواست هشتاد شتر از امير المؤمنين(ع)پس از رحلت رسول خدا(ص)و سخنسلمان
به ابو بكر جايى كه مىگويد:كردى و نكردى و حق ميره ببردى،چه بهتر حق رابه
صاحب حق برگردانى.
2-داستان مورد غضب واقع شدن يك فرد ناصبى كه اهانتى در حق
على(ع)وفاطمه(س) مرتكب شده بود تا نور چشم او گرفته شد.
3-داستان سلطان سنجر و شفا يافتن يك مجوسى جذامدار در مرقد
امامرضا(ع)و شفا يافتن او،و ساختن ضريح نقرهاى بر مرقد مطهر آن حضرت.
تفصيل هر سه مطلب را در جلد ششم روضات مىتوان مورد مطالعه قرار داد.
ترتيب و تنظيم كتاب دلالتبر وسعت اطلاعات نويسنده مىكند،ولى
تاريخدقيق كتابت درست مشخص نيست،ولى ترجمه آن به فارسى در سال473 ه.ق
ومجددا نقل آن به عربى در سال 560 ه.ق صورت گرفته است.
وفات او:
احتمالا او در حدود 585 هجرى در كربلا فوت نموده باشد و مدفنش در
دروازهنجف،در محلى به نام«بستان»معروف و مزار است،البته سال دقيق رحلت
او درستمشخص نيست.
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 298.
2- ريحانة الادب،ج 4،ص 202،در جلد هفتم آن تعداد يازده نفر از
كسانى را كه با عنوان ابن حمزه شهرتدارند معرفى شدهاند،ص 552-
480.
3- رياض العلماء و حياض الفضلاء،ج 5،ص123.
4- مدرك سابق،همان صفحه.
5- مدرك سابق،همان صفحه.
6- روضات الجنات،ج6،ص263.
7- روضات الجنات،ج6،ص 268.
8- روضات الجنات،ص273 چاپ اسماعيليان قم.