3- ابن ابى عقيل عمانى
گفتار استاد:
«ابن ابى عقيل عمانى،گفتهاند يمنى است،عمان از سواحل درياى يمن
است،تاريخ وفاتش معلوم نيست.در آغاز غيبت كبرى مىزيسته است.«بحر
العلوم»گفته است كه او استاد جعفر بن قولويه بوده است و جعفر بن قولويه
استاد شيخمفيد بوده است.اين قول از قول بالا كه جعفر بن قولويه را همدوره
على بن بابويهمعرفى كرده است،اقرب به تحقيق است.
آراء ابن ابى عقيل در فقه زياد نقل مىشود.او از چهرههايى است كه مكرر
به ناماو در فقه برمىخوريم...» (1)
حسين بن ابى عقيل ملقب به«حذاء»معروف به«عمانى»و«ابن عقيل» (2)
،كنيهاش«ابو على»،از فقهاى بزرگ و از بزرگان اماميه و از متكلمين
وارستهاى است كهمعاصر با ثقة الاسلام كلينى(متوفى329)بوده،و از اساتيد
شيخ مفيد به شمار مىآيد.
مرحوم مدرس صاحب ريحانة الادب درباره او مىنويسد:
«شيخ مفيد به غايت او را ستوده است و او نخستين كسى است كه در اول
غيبتكبرى،فقه را مهذب كرد و با قواعد اصوليه تطبيقش نمود،طريق اجتهاد و
تطبيق احكامبا ادله و اصول آنها را باز كرد.بعد از او«ابن جنيد
اسكافى»،(كه شرح او خواهد آمد)هم همان طريق را پيمود. بدين جهت است كه در
اصطلاح فقهاء،اين دو فقيه جليلالقدر به«قديمين»(دو تن از قدماء) تعبير
آورده مىشود.آراء ابن عقيل محل توجه واعتناء بيشتر محقق حلى و علامه و
متاخرين قرار گرفته است و از فتاواى نادره او عدمتنجس آب قليل به مجرد
ملاقات با نجس،وجوب اذان و اقامه در نماز صبح و شام وبطلان نماز در صورت
ترك آنها(اذان و اقامه)است...» (3)
گفتار صاحب رياض:
مرحوم ميرزا عبد الله افندى صاحب رياض العلماء درباره او گويد:
«فقيه بزرگ،متكلم اصيل،شيخ بزرگوار،معروف به ابن ابى عقيل،اقوال و آراء
اودر كتابهاى ما مورد نقل قول قرار گرفته است،با آنكه مردم سرزمين عمان
همگى ازخوارج و ناصبيها هستند،ولى به نظر مىرسد كه آنان پس از سده سوم از
ديار مغرب بهآن منطقه آمده باشند. »
او مىافزايد:«علامه در كتاب«خلاصة الاقوال»توصيف و تجليل فراوانى از
او بهعمل آورده است. » (4)
گفتار نجاشى:
نجاشى،صاحب كتاب رجال معروف،پس از توصيف او به ثقة و فقيه و
متكلمبودن،و پس از ذكر كتابهاى او،از كتاب«المتمسك بحبل آل الرسول(ص)»نام
مىبردو گويد:«كتاب بسيار مشهورى در ميان شيعه مىباشد.كمتر كسى پيدا
مىشود كه واردخراسان گردد و از آن،كتاب نسخه يا نسخههايى تهيه نكرده
باشد.از استادم ابا عبد اللهشنيدم كه در حق اين مرد فراوان مدح و ثنا
مىگفت.» (5) از ديگر آثار او،كتاب«الكفرو الفر»در امامت و
ولايت مىباشد.
گفتار شيخ طوسى:
فقيه بزرگوار شيعه،شيخ طوسى در كتاب«الفهرست»درباره او مىگويد:
«ابن ابى عقيل عمانى،داراى كتابهاى متعددى است.او از زمره متكلمين
شيعهبوده و كتابهاى در فقه دارد.و كتاب«الكر و الفر»(در امامت)،و«المتمسك
بحبل آلالرسول»(در فقه)را ذكر كرده است.» (6)
گفتار بزرگان در حق او:
«ابن شهر آشوب»در معالم العلماء،ص37،و مرحوم شيخ حر عاملى در
املالآمل(2/61)عين مطالب گذشته را در حق او نقل نمودهاند و او را با علم
و فضيلت وفقاهت و كلامى بودن توصيف نمودهاند.
گفتار اردبيلى:
صاحب جامع الرواة درباره او سخن نجاشى را نقل مىكند و مىگويد:«حسن
بنعلى بن ابى عقيل،حذاء،فقيه وارسته و متكلم است و كتابهايى در زمينه فقه
و كلامدارد.از استادم ابو عبد الله شنيدم كه فراوان در حق او ثنا و تعريف
مىنمود...» (7)
گفتار مرحوم سيد صدر:
آية الله سيد حسن صدر،مؤلف كتاب«تاسيس الشيعه لعلوم الاسلام»او را
درگروه فقهاى بزرگ اماميه نام برده است و درباره او چنين مىنويسد:
«او بزرگ شيعه و آبرو و اعتبار آنان،متكلم،فقيه،ركن و مؤسس در فقه و
محققدر علوم شرعى و مدقق در علوم عقلى،كتابهاى متعددى در فنون اسلامى
دارد،ولىشهرت او در فقه و استنباط احكام شرعى است.او معاصر كلينى و از
علماى قرن سومهجرى مىباشد...» (8)
گفتار مرحوم آية الله خويى:
صاحب معجم رجال الحديث،پس از نقل اقوال و آراء نجاشى،شيخ طوسى وعلامه
حلى مىفرمايد:«شهرت و اعتبار او،عظمت علمى و عملى اين شخصيت،دربين فقهاى
اعلام،ما را بىنياز از اطاله سخن و تعرض به اقاويل و كلمات آن
بزرگانمىنمايد.احتمال داده مىشود كه ابى عقيل كنيه«عيسى»بوده باشد.»
(9)
وفات او:
با همه تلاشى كه در رابطه با شناخت تاريخ دقيق وفات او صورت گرفت و
بهصاحبان فن نيز مراجعه شد،ولى چيزى به دست نيامد،ولى با توجه به هم عصر
بودن اوبا ثقة الاسلام كلينى و ابن بابويه(صدوق اول)،حدس زده مىشود كه
وفات او نيزهمان نيمه اول قرن چهارم،در حدود 330 تا 350 هجرى رخ داده باشد.
رحمتخدا و رضوان او شامل حالش باد
پىنوشتها:
1- آشنايى با علوم اسلامى،ص 294،چاپ دفتر انتشارات اسلامى
2- عمان با ضم عين و تشديد ميم،و آن منطقهاى است ميان بلاد يمن
و فارس.حذاء با فتح حاء و تشديدذال،كفاش و سازنده كفش مىباشد.
3- ريحانة الادب،ج7،ص 360.
4- رياض العلماء،ج 1،ص 204.
5- رجال نجاشى،ص 48،كد معرفى 100،چاپ جامعه مدرسين قم.
6- الفهرست،ص 54.
7- جامع الرواة،ج 1،ص 911.
8- تاسيس الشيعه،ص303.
9- معجم رجال الحديث،ج 5،ص 22،كد معرفى2933.