پيشگفتار
تاريخ،نشان دهنده اوقات حوادث و رخدادها مىباشد و در حديث آمده است:
«من ورخ مؤمنا كمن احياه»(هر كس سرگذشتيا حوادث زندگى مؤمنى را
بنويسد،همانند آن است كه او را زنده كرده است.)پس تاريخ را مىتوان آئينه و
نشانگر حوادثو رخدادهاى روزگار دانست.
مورخان در طول تاريخ،احياگران و زنده نگهداران مفاخر،ارزشها و
اصالتهامىباشند و اين ارزشها بيش از هر گروه ديگر،در وجود علماء،فقهاء و
دانشمنداناسلامى نمودار و متجلى مىباشد،چون آنان با توجه به رهنمودهاى
فقه و شريعت،اززندگى فطرى،طبيعى،سالم و عبرت آموز برخوردار بودهاند كه
مىتواند الگو و اسوه وقدوه نسبتبه ديگران قرار گيرد.
فقهاء،حصون اسلام،دژهاى محكم ايمان،نگهبانان آگاه شريعت و آئين
الهىهستند.آنان در طول تاريخ،پيشقراولان مبارزه با استبداد و استعمار و
بيدادگرىبودهاند.و چه مشقتها و ناملايماتى كه در اين راه متحمل
گرديدهاند،به حدى كه اغلبجان خود را نيز فداى آرمان الهى خود نموده و در
راه محبوب به فيض شهادت نايلآمدهاند.از اينرو جا دارد براى نشان دادن
نمونههاى ايمان و تقوى،تعمق بيشترى درزندگى آنان صورت گيرد.افعال و اعمال
و نگرشهاى آنان مورد دقت و جستجو واقعشود تا نسل كنونى با مفاخر اسلام
بيشتر انس و آشنايى پيدا نمايند و درس صحيحزندگى را از آنان بياموزند و
آنان را پيشوا و اسوه خود قرار دهند.
«فقه»از نظر لغتبه معناى فهم و دانستن،در اصطلاح فقهى علم و آگاهى
بهاحكام شرعيه فرعيه از روى ادله تفصيلى مىباشد،و فرد فقيه آن است كه
آگاهى وآشنايى او با احكام الهى به صورت تفصيلى و گسترده و استدلالى
باشد.به فردى«فقيه» گفته مىشود كه بتواند احكام فرعى را از اصول و مبانى
كلى استخراج و استنباط نمايد وحوادث جاريه را بر اصول كلى و عمومى ارجاع
دهد و احكام جزيى را از مبانى كلى وقواعد عمومى استخراج و استنباط نمايد.
كاربرد فقه
فقه از آغاز طلوع اسلام تا حال،نقش بسيار مفيد و ارزنده در روند فكرى
وتكاملى جامعه اسلامى ايفا نموده است،چون هر فرد مسلمان زندگى فردى و
اجتماعىخود را بر منوال رهنمودها و راهنماييهاى فقيهانى كه احكام الهى را
از متون و منابعاوليه استنباط و استخراج نمودهاند،پايهگذارى مىنمايد و
راهنماييهاى آنان رادستور العمل الهى و حكم واقعى آسمانى در حق خويش تلقى
مىكند و آنان را بينخود و خدا حجت قرار مىدهد.با توجه به چنين گستردگى
شعاع فقه و عمق نفوذ آندر دلها است كه در طول تاريخ اسلام،مشاهده مىشود
كه چگونه جوامع اسلامى در اثريك فتوا از يك فقيه جامع الشرايط،دگرگون و
منقلب شدهاند و آنچنان تغيير مسيردادهاند كه باعث اعجاب و تحير بيگانگان
نا آشنا به اين رمز و راز گرديده است و از نوعاين فتاوا،مىتوان از فتواى
مرحوم«آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى»در زمينهاستعمال تنباكو در جهان
تشيع،و فتواى مرحوم«شيخ محمد شلتوت»رئيس دانشگاهالازهر،در جهان تسنن،در
ارتباط با رسمى شناختن فقه شيعه به عنوان يكى از مكاتبفقهى جهان اسلام نام
برد كه بازتاب و عكس العمل هر دو مورد،فوق العاده وسيع وگسترده بوده است،به
حدى كه فتواى نخست،كشور ايران را منقلب ساخت،و فتواىدوم، جهان اهل سنت را
دگرگون نمود،كه حد و مرزى بر آن دو نمىتوان تصور كرد،واز هيچ عامل ديگر
سياسى و اجتماعى ساخته نبوده است.از اين نوع فتاوى در طولتاريخ فراوان رخ
داده است.
طبقات فقهاء:
از دوران طلوع اسلام،فقيهان نامدار و عالمان وارسته متعددى در جهان
اسلام پابه عرصه حيات گذاشتهاند و عمر خود را در راه اعتلاى«كلمة
الله»صرف نمودهاند وآثار ارزشمند بيشمارى از خويشتن به يادگار گذاشتهاند
كه ارباب رجال و تراجم،شرححال آنان را در كتابهاى مربوط به ثبت
رساندهاند.
آية الله سيد حسن صدر،مؤلف كتاب«تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام»،سيرتحول
و تكامل فقه، طبقات و اسامى فقهاء را نام برده است،و مرحوم آية الله
العظمىبروجردى در«جامع احاديث الشيعة»،طبقات محدثين و فقها را ذكر مىكند
و تاريخعلوم و معارف را تا سرچشمه وحى خاستگاه اصلى آن مىرساند و ثابت
مىكند كهنخستين اثر فقهى،نوشته على بن ابيطالب(ع) بوده است كه با املاى
رسول الله(ص)بود و آن نوشته در خاندان رسالت نسل اندر نسل محافظت و نگهدارى
مىگرديد،وفقه از نخستين علومى بود كه وارد فرهنگ اسلامى شده و نقطه آغازين
ديگر علوماسلامى گرديد.اين علم در آغاز،توسط پيامبر عاليقدر اسلام،و سپس
با تلاشپيشوايان معصوم تاسيس و تبليغ گرديد،ولى پس از اين سلسله نور و
رحمت و رجالالهى،نخستين فرد شاخص و معين كدام فقيه بوده است؟سيد حسن صدر
در پاسخگويد: «على بن ابى رافع،نخستين فرد از خواص شيعه على(ع)بوده است كه
در فقهكتاب و اثرى از خود به يادگار گذارده است.» (1)
«نجاشى»(م 450 ه.ق)،صاحب رجال معروف،او را در رديف نخستينگردآورندگان
فقه به شمار آورده است و مىگويد:«او از توابع رسول خدا(ص)و ازبهترين ياران
امير المؤمنين على(ع)و عهدهدار كتابت و نويسندگى بيت المال بودهاست.او
فرد امين و مورد وثوق بوده است و در مورد فقه نوشتهاى درباره وضو،غسلو
ديگر ابواب فقهى داشته است.» (2)
پس از او،سعيد بن مسيب(م 94)،داماد امام سجاد(ع)مىباشد كه در عهدخليفه
دوم به دنيا آمده است.پس از او،قاسم بن محمد بن ابىبكر(م 104)و نيز كنگريا
وردان،مكنى به ابو خالد كابلى،يكى از اصحاب و ياران امام سجاد(ع)مىباشد.
(3)
اينان از افراد فقهدان و مورد اعتماد و وثوق امام سجاد على بن الحسين
بودهاند.
در دوران پيشوايان معصوم(ع)شاگردان و دانش اندوختگان مكتب
آنان،مانندابان بن تغلب، زراره،معروف بن خر بود،بريد،ابو بصير اسدى،فضيل بن
يسار،محمدبن مسلم طائى و... زندگى فقهى داشتهاند كه فقيهترين آنان،زرارة
بن اعين بوده است.
آنچنانكه افرادى مانند:جميل بن دراج،عبد الله بن مسكان،عبد الله بن
بكير،حماد بنعيسى، حماد بن عثمان و ابان بن عثمان در رديف فقهاء شمرده
شدهاند كه شرحزندگانى آنان در كتاب«الفهرست»شيخ طوسى و رجال نجاشى و
كشى،و اخيرا درمعجم رجال الحديث آية الله العظمى خويى،قاموس الرجال علامة
شوشترى و ديگركتب رجالى به تفصيل آمده است.
پس از اصحاب امام صادق(ع)،شاگردان و ياران امام موسى بن
جعفر(ع)مانندمحمد بن معانى و على بن حمزه و ديگران قرار دارند كه شرح زندگى
علمى آنان دركتابهاى مربوطه مندرج است.پس از آنان،ياران و اصحاب ديگر ائمه
اطهار(ع)قراردارند تا نوبتبه نواب چهار گانه و سفيران حضرت مهدى
موعود(عج)مىرسد و درمرحله بعدى نوبتبه نواب عام و فقيهان وارسته و شايسته
فرا مىرسد.
اهميت فقه و فقهاء:
فقه يكى از شريفترين و گستردهترين علوم و معارف اسلامى است،و
نقشسازنده آن در زندگى مسلمانان بيش از هر علم و فن ديگر بوده است.پس
بالطبعحاملان و دارندگان آن نيز از موقعيت و اعتبار و شايستگى خاصى
برخوردارند.
سخنى است از پيامبر عاليقدر اسلام كه:«فقهاء امانتداران پيامبران
مىباشند.» (4)
اين كلام نبوى،منزلت و جايگاه فقهاء و رهروان فقه و فقاهت را به خوبى
ترسيممىكند و نقش آنان را در روند اجتماعى بيان مىدارد.
در حديث ديگرى از آن بزرگوار نقل شده است كه فرمودند:«خداوند
جانشينانمرا مورد رحمت قرار دهد.»عرض شد:جانشينان تو كيانند؟فرمود:«آنان
كه سنت وروش مرا برمىگزينند و آنها را به مردم ياد مىدهند.» (5)
خلف صالح و يادگار پيامبر گرامى رسول خدا(ص)،امام حسن عسكرى(ع)درتوضيح و
تفسير سخن جد بزرگوارش،حدود و موازين فقها را بيان مىفرمايد:«آنانكسانى
هستند كه صيانت نفس دارند،پاسدار حريم ديانت،مخالف هوى و فرمانبرداراوامر
خدايند.وظيفه مردم پيروى از اينگونه افراد مىباشد.البته فقها
همگى،اينگونهنيستند،بلكه تنها برخى از آنان واجد اين خصوصيات هستند.»
(6)
امانتداران شريعت:
و در حديث ديگرى كه از وجود مبارك امام زمان(عج)نقل شده است:«امور
وحوادث جاريه به فقيهان و مفسران احاديث و گفتارهاى پيشوايان حوالت داده
شدهاست و آنان به عنوان جتخدا بر مردم در روى زمين معرفى شدهاند،آنچنان
كه اماممعصوم حجتخدا بر بندگان خدا مىباشد.» (7)
نظاير اينگونه احاديث در كتابهاى حديثى ما فراوان وجود دارد كه نقش فقها
ومنزلت واقعى آنان را تبيين،و افراد صالح و برگزيده را معرفى،و آنان را
تاليان صفوفانبياء و پيروان كاروان اوصياء و پيشوايان معصوم و امينان
رسولان نامگذارى مىنمايند،كه در جاى خود به حد كافى مورد عنايت قرار گرفته
است.
تاريخ و جامعه:
فرازهاى فوق،موقعيت معنوى و روحى فقها را ترسيم مىكند كه آنان در
چهشرايطى هستند و در چه موقعيتى بايد قرار داشته باشند،ولى مطلب ديگرى نيز
مطرحاست كه فقيهان اسلام به عنوان يك واقعيتخارجى و يك پديده واقعى در
تاريخاسلام،مطرح هستند.آنان با الهام از متن شريعت و برخوردارى از چنين
پشتوانه معنوىمحكم،از چه پايگاه و منزلت در جامعه اسلامى برخوردارند.
حقيقت امر اين است كه سلسله فقها و دانشمندان علوم اجرائى و تربيتى
اسلام،در اجتماعات اسلامى به عنوان روح و روان پر تحرك جامعه اسلامى مطرح،و
موردپذيرش قرار گرفتهاند. فقيه به عنوان الگو و اسوه زندگى اسلامى از نظر
عبادى،سياسىو اجتماعى مورد قبول واقع شده است و به تعبير رساتر،همان آيت و
حجتخدا برمردم و نشان راستين خدا در جامعه تعبير آورده شدهاند و اين
القاب و عناوين خودبازگو كننده و نشان دهنده عظمت كار و كارآيى آنان
مىباشد.البته آنان كسانى هستند كهواقعا در مسير فقه و فقاهت گام
برداشتهاند و خود را با مسؤليتها و تعهدات آن تطبيقدادهاند،چون يك فرد
مسلمان از آغاز رشد و دريافت تكليف الهى،خود را موظفمىبيند كه بر اساس
رهنمود فقها كه در رسائل عمليه و بيانات شفاهى آنان آمده است،رفتار كند و
كوچكترين تخلف را گناه و معصيت مىشمرد و به فقها از اين زاويه توجهدارد
كه آنان جانشينان و نمايندگان رسول خدا(ص)و تعقيب كنندگان تعاليم
پيشوايانمعصوم(ع)هستند و اعمال آنان حجت ميان او و خالق يكتا مىباشد و هر
دستورى كهآنان دارند،همان تكليف و دستور الهى و برنامه آسمانى در حق او
مىباشد.
با بهرهگيرى از اين جايگاه و منزلت و با تكيه بر چنين پايگاه اعتقادى و
مذهبىاست كه فقهاى اسلام،عموما،و فقهاى شيعه خصوصا نقش رهبرى و راهنمايى
وهدايت جامعه اسلامى را در عصر غيبتبه عهده گرفتهاند.آنان الگوى زندگى
فردى و اجتماعى،معيار مبارزه حق و باطل،نشانگر راستين خط اسلام و قرآن
بودهاند و الحقگروه بيشمارى از آنان از عهده چنين نقشى برآمدهاند.آنان
در برخوردهاى اجتماعى وسياسى از فداكاريها و ايثارها و از بذل نفس نفيس و
چشيدن شهد شيرين شهادت درراه خدا مضايقه و دريغ نداشتهاند كه نمودار بس
اندك ايثار آنان و كارنامه بس كوتاه آنجاودانگان،به عنوان«شهيدان راه
فضيلت»در كتابهاى رجال و درايت فراوان آمدهاست،كه تنها كتاب«شهداء
الفضيلة»علامه امينى(ره)،در برگيرنده شرح حال بيش از130 تن از اين بزرگان
راه علم فقه و اسلام مىباشد.شهيدانى كه در ميان آنان،امثالشمس الدين مكى
شهيد اول،و زين الدين شهيد ثانى،و شهيد ثالث و شهيد رابع، واخيرا شهيد قرن
رابع عشر،شهيد صدر،وجود دارد.هر كدام از آنان در نبرد با ستمگرانتاريخ در
مقام مرجعيت و فتوى به فيض شهادت و لقاى الهى شتافتهاند و صحيفهنورانى
فقاهت را روشن و پر جلا و جاودانه ساختهاند.
انحراف مسير تاريخ:
واقعيتى انكار ناپذير است كه تاريخ در روزگار گذشته بيشتر با محورهاى
قدرتو لطنتحركت كرده است.مستكبران و زورمداران و قدرتمندان مالى و
سياسى،بيشتر مورد بررسى و موشكافى قرار گرفتهاند تا دانشمندان و رجال الهى
و عناصرسازنده تاريخ.در صورتيكه ستون فقرات اجتماعى و اعتقادى مردم را چنين
افرادبا تقوى و پرفضيلت تشكيل مىدهند و جا دارد كه در اين محورها بيشتر
مكثشود وشرح حال اين الگوهاى تربيت و آموزش،بيشتر مورد بحث و بررسى قرار
گيرند،بهويژه از نظر تربيت و سازندگى نسل حاضر، چون در زندگى اين بزرگ
مردان الهى،تاثيرخاص و بركتشايان توجهى وجود دارد كه مىتواند در اعماق
قلب پژوهنده بنشيند وشديدا او را تحت تاثير قرار دهد،البته در راههاى صحيح
هدايت و تربيت و ايثار و درراه فضيلت و معنويت و انسانيت،نه در راه ثروت و
شهوت و قدرت.
نگاهى به كتابهاى موجود:
تاكنون تعداد محدودى از كتابهاى تراجم و رجال در مورد اين رجال فضيلت
وتقوى به رشته تحرير درآمده است،با همه ارج و اعتبارى كه دارند،اغلب آنها
ناظرجنبههاى علمى و وثاقتيا اعتبار آنان از نظر روايت و نقل حديث مىباشد
و فراگيرندهزندگى شخصيتهاى مختلف از علما،محدثين،شعرا و ادبا بوده است و
كمتر به صورتطبقهبندى صنفى بوده،و اگر كتابى مانند«تاسيس الشيعة لعلوم
الاسلام»،تا حدودى اينوظيفه را به عهده گرفته باشد،اين امر در اثر عربى
بودن آن و فراگيرندگى آن نسبتبهمتكلمين،اديبان،شاعران نمىتواند ايفا
كننده اين مسئوليتخطير باشد،در صورتى كهاين نوع بررسىها ميان اهل سنت
فراوان صورت گرفته است. (8) از اين رو تاليفكتابهاى ويژه و خاص
در هر صنف و قشر مطابق طبع و ذوق اقشار مختلف ضرورتمىنمود.
نگارنده ناتوان،پس از انتشار كتاب«يكصد سال مبارزه روحانيت»و
استقبالكم نظيرى كه از آن به عمل آمد،(هر چند برخى از آن علاقهها مربوط
به شرايط روز وپيروزى انقلاب اسلامى بود)به اين اعتقاد خود جازم گرديد كه
جامعه ما نياز شديدىبه شناخت تاريخ زندگى اين چهرهها و بزرگان دارد و اين
علاقه و اشتياق در برخورد بادانشجويان،طلاب،خطبا،و فضلا كاملا محسوس و
ملموس بود.از اينرو بر اساس ايناعتقاد تصميم گرفت اين سير مطالعاتى را در
حد توان خويش تعقيب نمايد و اين رشتهمطالعات را توسعه بخشيده و سير
مطالعاتى را در مورد فقها و علما تا دوران غيبتصغرى ادامه دهد،و به آن
سرچشمه ولايت منتهى سازد. گاهى بازشناسى اين چهرههارا به عنوان تكليف درسى
به برخى از دانشجويان واگذار نمود و خود نيز در جستجو وپىگيرى اين
هدف،جسته و گريخته چهرههايى را مورد بررسى و در مطبوعات كشوربه چاپ
رساند،تا اينكه در تعقيب اين بررسى به طبقهبندى و تنظيم استاد شهيد
مرتضىمطهرى در كتاب«خدمات متقابل اسلام و ايران»و«آشنايى با علوم
اسلامى»رسيد كه تاحدودى تامين كننده اين نياز مهم بود.چون نوشته
استاد(ره)دربرگيرنده شرح حالاجمالى36 تن از اين سلسله نور و رحمت و
پيشروان فقه و فقاهتبود،و اين امر تاحدى خواسته ما را تامين مىنمود،ولى
شرح حال هر كدام از فقها در تحقيق معظم له،به اجمال و اختصار برگزار شده
بود،بهتر آن ديده شد كه به عنوان تكميل بحث آن استادفرزانه،و در راستاى
تنظيم مطالعات پراكنده خويش،نوشته استاد را«اصل»قرار داده ومطالب خود را
بر آن بيافزايم،و شرح و تفصيل بيشترى در معرفى آن چهرهها به عملآورد و
احيانا عكس و تصوير يا دستخط و نوشتهاى از آثار آن بزرگان جهت
مزيدبهرهگيرى علاقمندان بياورد و چهرههاى متاخر نيز بر آنان افزوده گردد
كه مجموعاحدود 60 شخصيت فقهى و علمى معرفى و مطرح شود،بزرگ مردانى كه هر
كدام سهمبزرگ و نقش ارزندهاى در تداوم اين رشته پربركت فقه و فقاهت
داشتهاند.آنان كه بامجاهدات خود توانستهاند اين حبل الله المتين را از
دوران غيبت تاكنون اتصال واستحكام بخشند.
بسيار طبيعى است كار در چنين گستردگى از عهده يك فرد در اين شرايطمحدود
زندگى ساخته نيست،پس در انجام اين هدف مقدس از نوشتهها و زحماتبرخى از
دانشجويان عزيز نيز بهرهگيرى شده كه تشكر خود را از آنان اعلام مىدارد.
جاى خوشوقتى است كه بشارت داده شود اين سرى مطالعه و طبقهبندى درمورد
ديگر طبقات و اقشار علمى نيز مانند:محدثين،مفسرين،متكلمين،شعرا،مورخين،زنان
نامدار و صحابه بزرگوار پيامبر اسلام(ص)نيز به عمل آمده است كه بالطف و
عنايت الهى و همراهى عمر و حيات،به تدريج مورد استفاده قرار
خواهدگرفت،آنچنان كه«طبقات مفسران شيعه»در پنج مجلد،در برگيرنده شرح
حال2006تن از آفرينندگان آثار قرآنى شيعه،گام به عرصه مطبوعات نهاده است.
جاى تذكر است كه يقينا نه سلسله فقهاء محدود به اين طبقهبندى و
تنظيمىاست كه استاد بزرگوار شهيد مطهرى انجام دادهاند،و نه منحصر به آن
تقسيم و ترتيبىاست كه يكى از فضلاى نجف انجام دادهاند،فقط شرايط محدود ما
چنين تنگنا راايجاد نموده است.هدف ما از اين تلاشها،تنها نشان دادن نيمرخى
از اين چهرهها وستارگان درخشان آسمان فقاهت و معنويت اسلام مىباشد و
بهانهاى است كه نامجمعى از اين بزرگان به تاريخ سپرده شود و نامشان مخلد
باشد.شناخت واقعى اينرجال فضيلت از راه بررسى متن كتابهاى پرارزش فقه و
گنجينههاى نفيس علوم آلمحمد(ص)ميسر است كه بهترين و گوياترين و كاملترين
تاريخ از شرح حال اين ستارگان فروزان مىباشد.چون تنها شمردن اسامى
آنان،چندين مجلد بزرگ رامىطلبد كه بزرگان ما مانند مرحوم علامه حاج آقا
بزرگ تهرانى در«طبقات اعلامالشيعة»و علامه سيد محسن امين در
موسوعه«اعيان الشيعه»در چندين مجلد،تنهاموفق به بازشمارى برخى از آنان
گرديدهاند.
هدف ما آن است كه نمونههايى ارائه گردد تا اين رشته هر چه بيشتر مورد
عنايتو توجه قرار گيرد،تا روزى كه خلاهاى موجود از سوى محققان و پژوهشگران
علوماسلامى پر شود،و تشنگان معارف اسلامى بتوانند بيشتر از چشمهسارهاى
زلالمعرفت،سيراب گردند.
تشكر و سپاسگزارى:
اينك كه چاپ جديد كتاب،همراه با تجديد نظر كلى و افزودههاى لازم به
چاپمىرسد، ضمن اظهار تشكر و سپاس از حجة الاسلام و المسلمين،آقاى دكتر
سيدمحمود مرعشى، متولى و سرپرست كتابخانه نفيس مرحوم آية الله العظمى
مرعشىنجفى(ره)،كه اهتمام لازم را در چاپهاى قبلى مبذول داشتهاند،اينك با
تقديم احترام بهساحت مقدسه و طيبه عموم فقهاى عظام،اين مرزداران ايمان و
عقيده،و طلب علودرجات نسبتبه روح پرفتوح آية الله العظمى مرعشى،تاييدات
ايشان و ديگرخدمتگزاران جامعه اسلامى را از خداوند متعال مسالت مىدارد و
پيشگفتار خود را بهپايان مىبرد.
عبد الرحيم عقيقى بخشايشى
15/7/1376
پىنوشتها:
1- تاسيس الشيعة لعوم الاسلام،سيد حسن صدر،ص 298،چاپ اعلمى
تهران.
2- رجال نجاشى،ص 5- 4،چاپ جامعه مدرسين قم،با تصحيح آية الله
شبيرى زنجانى.
3- معجم رجال الحديث،ج 14،ص133-129،ج 21،ص 141.
4- جامع احاديث الشيعة،ج 1،ص7.
5- جامع احاديث الشيعة،ج 1،ص299.
6- احتجاج،ج 2،ص263.متن عبارت:«و اما من كان من الفقهاء،صائنا
لنفسه،حافظا لدينه، مخالفا لهواه،مطيعا لامر مولاه،فللعوام ان
يقلدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة،لا جميعهم.»
7- اكمال الدين،ص 484.
8- سيرى در كتابهاى فقه و فقيهان اهل سنت.
در مورد سيره و روش فقهاى اهل سنت،تاكنون كتابهاى متعددى به
وجود آمده است كه به چند مورداشاره مىگردد:
8-1- ابن خلدون در مقدمه خويش،در باب ششم،آنجا كه از علوم بحث
مىكند،باب هفتم را به فقه و فقيهاناختصاص داده است.
8-2- ابو يوسف در«اختلاف ابوحنيفه و ابن ابى ليلى».
8-3- فخر رازى در«آداب الشافعى و مناقبه».
8-4- ابن قيم جوزى در«اعلام الموقعين».
8-5- ابن عبد البر در«الانتقاء من فضائل الثلاثة الائمة
الفقهاء».
8-6- قاضى عياض در«ترتيب المدارك و تعريب المسالك لمعرفة اعلام
مذهب المالك».
8-7- ابن سعد در«الطبقات الكبرى»،«طبقات الشافعية»و«طبقات
الحنابلة».
8-8- دكتر حسن ابراهيم حسن در«تاريخ سياسى اسلام»،بابى را به
فقه و فقيهان اهل سنت اختصاص دادهاست.
8-9- احمد امين در«فجر الاسلام»،«ضحى الاسلام»و«ظهر
الاسلام»،خطوط كلى فقه و فقاهت را ترسيمكرده است.
8-10- خضرى در«تاريخ التشريع الاسلامى».
8-11- دكتر على حسن عبد القادر در«تاريخ الفقه الاسلامى».
8-12- استاد سايس در كتاب«تاريخ الفقه الاسلامي».
8-13- محمد يوسف موسى در«تاريخ الفقه الاسلامى».
8-14- استاد عبد العظيم شرف الدين در«تاريخ التشريع الاسلامي».
8-15- استاد ابو زهره در«تاريخ المذاهب الاسلامية».
8-16- استاد على حسب الله در كتاب«اصول التشريع الاسلامي».
8-17- استاد محمد حسن ثعالبى فاسى،در«تاريخ الفقه الاسلامى».
8-18- استاد زرقاء در«المدخل الفقهى العام».
8-19- استاد محمصانى در«فلسفة التشريع في الاسلام».
8-20- استاد مدكور در«مدخل الفقهي العام».
8-21- دكتر محمد بلتاجى در«مناهج التشريع الاسلامي في القرن
الثاني الهجري»و ديگران...