فقهاي نامدار شيعه

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى

- ۱ -


پيشگفتار

تاريخ،نشان دهنده اوقات حوادث و رخدادها مى‏باشد و در حديث آمده است:

«من ورخ مؤمنا كمن احياه‏»(هر كس سرگذشت‏يا حوادث زندگى مؤمنى را بنويسد،همانند آن است كه او را زنده كرده است.)پس تاريخ را مى‏توان آئينه و نشانگر حوادث‏و رخدادهاى روزگار دانست.

مورخان در طول تاريخ،احياگران و زنده نگهداران مفاخر،ارزشها و اصالتهامى‏باشند و اين ارزشها بيش از هر گروه ديگر،در وجود علماء،فقهاء و دانشمندان‏اسلامى نمودار و متجلى مى‏باشد،چون آنان با توجه به رهنمودهاى فقه و شريعت،اززندگى فطرى،طبيعى،سالم و عبرت آموز برخوردار بوده‏اند كه مى‏تواند الگو و اسوه وقدوه نسبت‏به ديگران قرار گيرد.

فقهاء،حصون اسلام،دژهاى محكم ايمان،نگهبانان آگاه شريعت و آئين الهى‏هستند.آنان در طول تاريخ،پيشقراولان مبارزه با استبداد و استعمار و بيدادگرى‏بوده‏اند.و چه مشقتها و ناملايماتى كه در اين راه متحمل گرديده‏اند،به حدى كه اغلب‏جان خود را نيز فداى آرمان الهى خود نموده و در راه محبوب به فيض شهادت نايل‏آمده‏اند.از اينرو جا دارد براى نشان دادن نمونه‏هاى ايمان و تقوى،تعمق بيشترى درزندگى آنان صورت گيرد.افعال و اعمال و نگرشهاى آنان مورد دقت و جستجو واقع‏شود تا نسل كنونى با مفاخر اسلام بيشتر انس و آشنايى پيدا نمايند و درس صحيح‏زندگى را از آنان بياموزند و آنان را پيشوا و اسوه خود قرار دهند.

«فقه‏»از نظر لغت‏به معناى فهم و دانستن،در اصطلاح فقهى علم و آگاهى به‏احكام شرعيه فرعيه از روى ادله تفصيلى مى‏باشد،و فرد فقيه آن است كه آگاهى وآشنايى او با احكام الهى به صورت تفصيلى و گسترده و استدلالى باشد.به فردى‏«فقيه‏» گفته مى‏شود كه بتواند احكام فرعى را از اصول و مبانى كلى استخراج و استنباط نمايد وحوادث جاريه را بر اصول كلى و عمومى ارجاع دهد و احكام جزيى را از مبانى كلى وقواعد عمومى استخراج و استنباط نمايد.

كاربرد فقه

فقه از آغاز طلوع اسلام تا حال،نقش بسيار مفيد و ارزنده در روند فكرى وتكاملى جامعه اسلامى ايفا نموده است،چون هر فرد مسلمان زندگى فردى و اجتماعى‏خود را بر منوال رهنمودها و راهنماييهاى فقيهانى كه احكام الهى را از متون و منابع‏اوليه استنباط و استخراج نموده‏اند،پايه‏گذارى مى‏نمايد و راهنماييهاى آنان رادستور العمل الهى و حكم واقعى آسمانى در حق خويش تلقى مى‏كند و آنان را بين‏خود و خدا حجت قرار مى‏دهد.با توجه به چنين گستردگى شعاع فقه و عمق نفوذ آن‏در دلها است كه در طول تاريخ اسلام،مشاهده مى‏شود كه چگونه جوامع اسلامى در اثريك فتوا از يك فقيه جامع الشرايط،دگرگون و منقلب شده‏اند و آنچنان تغيير مسيرداده‏اند كه باعث اعجاب و تحير بيگانگان نا آشنا به اين رمز و راز گرديده است و از نوع‏اين فتاوا،مى‏توان از فتواى مرحوم‏«آية الله ميرزا محمد حسن شيرازى‏»در زمينه‏استعمال تنباكو در جهان تشيع،و فتواى مرحوم‏«شيخ محمد شلتوت‏»رئيس دانشگاه‏الازهر،در جهان تسنن،در ارتباط با رسمى شناختن فقه شيعه به عنوان يكى از مكاتب‏فقهى جهان اسلام نام برد كه بازتاب و عكس العمل هر دو مورد،فوق العاده وسيع وگسترده بوده است،به حدى كه فتواى نخست،كشور ايران را منقلب ساخت،و فتواى‏دوم، جهان اهل سنت را دگرگون نمود،كه حد و مرزى بر آن دو نمى‏توان تصور كرد،واز هيچ عامل ديگر سياسى و اجتماعى ساخته نبوده است.از اين نوع فتاوى در طول‏تاريخ فراوان رخ داده است.

طبقات فقهاء:

از دوران طلوع اسلام،فقيهان نامدار و عالمان وارسته متعددى در جهان اسلام پابه عرصه حيات گذاشته‏اند و عمر خود را در راه اعتلاى‏«كلمة الله‏»صرف نموده‏اند وآثار ارزشمند بيشمارى از خويشتن به يادگار گذاشته‏اند كه ارباب رجال و تراجم،شرح‏حال آنان را در كتابهاى مربوط به ثبت رسانده‏اند.

آية الله سيد حسن صدر،مؤلف كتاب‏«تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام‏»،سيرتحول و تكامل فقه، طبقات و اسامى فقهاء را نام برده است،و مرحوم آية الله العظمى‏بروجردى در«جامع احاديث الشيعة‏»،طبقات محدثين و فقها را ذكر مى‏كند و تاريخ‏علوم و معارف را تا سرچشمه وحى خاستگاه اصلى آن مى‏رساند و ثابت مى‏كند كه‏نخستين اثر فقهى،نوشته على بن ابيطالب(ع) بوده است كه با املاى رسول الله(ص)بود و آن نوشته در خاندان رسالت نسل اندر نسل محافظت و نگهدارى مى‏گرديد،وفقه از نخستين علومى بود كه وارد فرهنگ اسلامى شده و نقطه آغازين ديگر علوم‏اسلامى گرديد.اين علم در آغاز،توسط پيامبر عاليقدر اسلام،و سپس با تلاش‏پيشوايان معصوم تاسيس و تبليغ گرديد،ولى پس از اين سلسله نور و رحمت و رجال‏الهى،نخستين فرد شاخص و معين كدام فقيه بوده است؟سيد حسن صدر در پاسخ‏گويد: «على بن ابى رافع،نخستين فرد از خواص شيعه على(ع)بوده است كه در فقه‏كتاب و اثرى از خود به يادگار گذارده است.» (1)

«نجاشى‏»(م 450 ه.ق)،صاحب رجال معروف،او را در رديف نخستين‏گردآورندگان فقه به شمار آورده است و مى‏گويد:«او از توابع رسول خدا(ص)و ازبهترين ياران امير المؤمنين على(ع)و عهده‏دار كتابت و نويسندگى بيت المال بوده‏است.او فرد امين و مورد وثوق بوده است و در مورد فقه نوشته‏اى درباره وضو،غسل‏و ديگر ابواب فقهى داشته است.» (2)

پس از او،سعيد بن مسيب(م 94)،داماد امام سجاد(ع)مى‏باشد كه در عهدخليفه دوم به دنيا آمده است.پس از او،قاسم بن محمد بن ابى‏بكر(م 104)و نيز كنگريا وردان،مكنى به ابو خالد كابلى،يكى از اصحاب و ياران امام سجاد(ع)مى‏باشد. (3)

اينان از افراد فقه‏دان و مورد اعتماد و وثوق امام سجاد على بن الحسين بوده‏اند.

در دوران پيشوايان معصوم(ع)شاگردان و دانش اندوختگان مكتب آنان،مانندابان بن تغلب، زراره،معروف بن خر بود،بريد،ابو بصير اسدى،فضيل بن يسار،محمدبن مسلم طائى و... زندگى فقهى داشته‏اند كه فقيه‏ترين آنان،زرارة بن اعين بوده است.

آنچنانكه افرادى مانند:جميل بن دراج،عبد الله بن مسكان،عبد الله بن بكير،حماد بن‏عيسى، حماد بن عثمان و ابان بن عثمان در رديف فقهاء شمرده شده‏اند كه شرح‏زندگانى آنان در كتاب‏«الفهرست‏»شيخ طوسى و رجال نجاشى و كشى،و اخيرا درمعجم رجال الحديث آية الله العظمى خويى،قاموس الرجال علامة شوشترى و ديگركتب رجالى به تفصيل آمده است.

پس از اصحاب امام صادق(ع)،شاگردان و ياران امام موسى بن جعفر(ع)مانندمحمد بن معانى و على بن حمزه و ديگران قرار دارند كه شرح زندگى علمى آنان دركتابهاى مربوطه مندرج است.پس از آنان،ياران و اصحاب ديگر ائمه اطهار(ع)قراردارند تا نوبت‏به نواب چهار گانه و سفيران حضرت مهدى موعود(عج)مى‏رسد و درمرحله بعدى نوبت‏به نواب عام و فقيهان وارسته و شايسته فرا مى‏رسد.

اهميت فقه و فقهاء:

فقه يكى از شريفترين و گسترده‏ترين علوم و معارف اسلامى است،و نقش‏سازنده آن در زندگى مسلمانان بيش از هر علم و فن ديگر بوده است.پس بالطبع‏حاملان و دارندگان آن نيز از موقعيت و اعتبار و شايستگى خاصى برخوردارند.

سخنى است از پيامبر عاليقدر اسلام كه:«فقهاء امانتداران پيامبران مى‏باشند.» (4)

اين كلام نبوى،منزلت و جايگاه فقهاء و رهروان فقه و فقاهت را به خوبى ترسيم‏مى‏كند و نقش آنان را در روند اجتماعى بيان مى‏دارد.

در حديث ديگرى از آن بزرگوار نقل شده است كه فرمودند:«خداوند جانشينانم‏را مورد رحمت قرار دهد.»عرض شد:جانشينان تو كيانند؟فرمود:«آنان كه سنت وروش مرا برمى‏گزينند و آنها را به مردم ياد مى‏دهند.» (5)

خلف صالح و يادگار پيامبر گرامى رسول خدا(ص)،امام حسن عسكرى(ع)درتوضيح و تفسير سخن جد بزرگوارش،حدود و موازين فقها را بيان مى‏فرمايد:«آنان‏كسانى هستند كه صيانت نفس دارند،پاسدار حريم ديانت،مخالف هوى و فرمانبرداراوامر خدايند.وظيفه مردم پيروى از اينگونه افراد مى‏باشد.البته فقها همگى،اينگونه‏نيستند،بلكه تنها برخى از آنان واجد اين خصوصيات هستند.» (6)

امانتداران شريعت:

و در حديث ديگرى كه از وجود مبارك امام زمان(عج)نقل شده است:«امور وحوادث جاريه به فقيهان و مفسران احاديث و گفتارهاى پيشوايان حوالت داده شده‏است و آنان به عنوان جت‏خدا بر مردم در روى زمين معرفى شده‏اند،آنچنان كه امام‏معصوم حجت‏خدا بر بندگان خدا مى‏باشد.» (7)

نظاير اينگونه احاديث در كتابهاى حديثى ما فراوان وجود دارد كه نقش فقها ومنزلت واقعى آنان را تبيين،و افراد صالح و برگزيده را معرفى،و آنان را تاليان صفوف‏انبياء و پيروان كاروان اوصياء و پيشوايان معصوم و امينان رسولان نامگذارى مى‏نمايند،كه در جاى خود به حد كافى مورد عنايت قرار گرفته است.

تاريخ و جامعه:

فرازهاى فوق،موقعيت معنوى و روحى فقها را ترسيم مى‏كند كه آنان در چه‏شرايطى هستند و در چه موقعيتى بايد قرار داشته باشند،ولى مطلب ديگرى نيز مطرح‏است كه فقيهان اسلام به عنوان يك واقعيت‏خارجى و يك پديده واقعى در تاريخ‏اسلام،مطرح هستند.آنان با الهام از متن شريعت و برخوردارى از چنين پشتوانه معنوى‏محكم،از چه پايگاه و منزلت در جامعه اسلامى برخوردارند.

حقيقت امر اين است كه سلسله فقها و دانشمندان علوم اجرائى و تربيتى اسلام،در اجتماعات اسلامى به عنوان روح و روان پر تحرك جامعه اسلامى مطرح،و موردپذيرش قرار گرفته‏اند. فقيه به عنوان الگو و اسوه زندگى اسلامى از نظر عبادى،سياسى‏و اجتماعى مورد قبول واقع شده است و به تعبير رساتر،همان آيت و حجت‏خدا برمردم و نشان راستين خدا در جامعه تعبير آورده شده‏اند و اين القاب و عناوين خودبازگو كننده و نشان دهنده عظمت كار و كارآيى آنان مى‏باشد.البته آنان كسانى هستند كه‏واقعا در مسير فقه و فقاهت گام برداشته‏اند و خود را با مسؤليتها و تعهدات آن تطبيق‏داده‏اند،چون يك فرد مسلمان از آغاز رشد و دريافت تكليف الهى،خود را موظف‏مى‏بيند كه بر اساس رهنمود فقها كه در رسائل عمليه و بيانات شفاهى آنان آمده است،رفتار كند و كوچكترين تخلف را گناه و معصيت مى‏شمرد و به فقها از اين زاويه توجه‏دارد كه آنان جانشينان و نمايندگان رسول خدا(ص)و تعقيب كنندگان تعاليم پيشوايان‏معصوم(ع)هستند و اعمال آنان حجت ميان او و خالق يكتا مى‏باشد و هر دستورى كه‏آنان دارند،همان تكليف و دستور الهى و برنامه آسمانى در حق او مى‏باشد.

با بهره‏گيرى از اين جايگاه و منزلت و با تكيه بر چنين پايگاه اعتقادى و مذهبى‏است كه فقهاى اسلام،عموما،و فقهاى شيعه خصوصا نقش رهبرى و راهنمايى وهدايت جامعه اسلامى را در عصر غيبت‏به عهده گرفته‏اند.آنان الگوى زندگى فردى و اجتماعى،معيار مبارزه حق و باطل،نشانگر راستين خط اسلام و قرآن بوده‏اند و الحق‏گروه بيشمارى از آنان از عهده چنين نقشى برآمده‏اند.آنان در برخوردهاى اجتماعى وسياسى از فداكاريها و ايثارها و از بذل نفس نفيس و چشيدن شهد شيرين شهادت درراه خدا مضايقه و دريغ نداشته‏اند كه نمودار بس اندك ايثار آنان و كارنامه بس كوتاه آن‏جاودانگان،به عنوان‏«شهيدان راه فضيلت‏»در كتابهاى رجال و درايت فراوان آمده‏است،كه تنها كتاب‏«شهداء الفضيلة‏»علامه امينى(ره)،در برگيرنده شرح حال بيش از130 تن از اين بزرگان راه علم فقه و اسلام مى‏باشد.شهيدانى كه در ميان آنان،امثال‏شمس الدين مكى شهيد اول،و زين الدين شهيد ثانى،و شهيد ثالث و شهيد رابع، واخيرا شهيد قرن رابع عشر،شهيد صدر،وجود دارد.هر كدام از آنان در نبرد با ستمگران‏تاريخ در مقام مرجعيت و فتوى به فيض شهادت و لقاى الهى شتافته‏اند و صحيفه‏نورانى فقاهت را روشن و پر جلا و جاودانه ساخته‏اند.

انحراف مسير تاريخ:

واقعيتى انكار ناپذير است كه تاريخ در روزگار گذشته بيشتر با محورهاى قدرت‏و لطنت‏حركت كرده است.مستكبران و زورمداران و قدرتمندان مالى و سياسى،بيشتر مورد بررسى و موشكافى قرار گرفته‏اند تا دانشمندان و رجال الهى و عناصرسازنده تاريخ.در صورتيكه ستون فقرات اجتماعى و اعتقادى مردم را چنين افرادبا تقوى و پرفضيلت تشكيل مى‏دهند و جا دارد كه در اين محورها بيشتر مكث‏شود وشرح حال اين الگوهاى تربيت و آموزش،بيشتر مورد بحث و بررسى قرار گيرند،به‏ويژه از نظر تربيت و سازندگى نسل حاضر، چون در زندگى اين بزرگ مردان الهى،تاثيرخاص و بركت‏شايان توجهى وجود دارد كه مى‏تواند در اعماق قلب پژوهنده بنشيند وشديدا او را تحت تاثير قرار دهد،البته در راههاى صحيح هدايت و تربيت و ايثار و درراه فضيلت و معنويت و انسانيت،نه در راه ثروت و شهوت و قدرت.

نگاهى به كتابهاى موجود:

تاكنون تعداد محدودى از كتابهاى تراجم و رجال در مورد اين رجال فضيلت وتقوى به رشته تحرير درآمده است،با همه ارج و اعتبارى كه دارند،اغلب آنها ناظرجنبه‏هاى علمى و وثاقت‏يا اعتبار آنان از نظر روايت و نقل حديث مى‏باشد و فراگيرنده‏زندگى شخصيتهاى مختلف از علما،محدثين،شعرا و ادبا بوده است و كمتر به صورت‏طبقه‏بندى صنفى بوده،و اگر كتابى مانند«تاسيس الشيعة لعلوم الاسلام‏»،تا حدودى اين‏وظيفه را به عهده گرفته باشد،اين امر در اثر عربى بودن آن و فراگيرندگى آن نسبت‏به‏متكلمين،اديبان،شاعران نمى‏تواند ايفا كننده اين مسئوليت‏خطير باشد،در صورتى كه‏اين نوع بررسى‏ها ميان اهل سنت فراوان صورت گرفته است. (8) از اين رو تاليف‏كتابهاى ويژه و خاص در هر صنف و قشر مطابق طبع و ذوق اقشار مختلف ضرورت‏مى‏نمود.

نگارنده ناتوان،پس از انتشار كتاب‏«يكصد سال مبارزه روحانيت‏»و استقبال‏كم نظيرى كه از آن به عمل آمد،(هر چند برخى از آن علاقه‏ها مربوط به شرايط روز وپيروزى انقلاب اسلامى بود)به اين اعتقاد خود جازم گرديد كه جامعه ما نياز شديدى‏به شناخت تاريخ زندگى اين چهره‏ها و بزرگان دارد و اين علاقه و اشتياق در برخورد بادانشجويان،طلاب،خطبا،و فضلا كاملا محسوس و ملموس بود.از اينرو بر اساس اين‏اعتقاد تصميم گرفت اين سير مطالعاتى را در حد توان خويش تعقيب نمايد و اين رشته‏مطالعات را توسعه بخشيده و سير مطالعاتى را در مورد فقها و علما تا دوران غيبت‏صغرى ادامه دهد،و به آن سرچشمه ولايت منتهى سازد. گاهى بازشناسى اين چهره‏هارا به عنوان تكليف درسى به برخى از دانشجويان واگذار نمود و خود نيز در جستجو وپى‏گيرى اين هدف،جسته و گريخته چهره‏هايى را مورد بررسى و در مطبوعات كشوربه چاپ رساند،تا اينكه در تعقيب اين بررسى به طبقه‏بندى و تنظيم استاد شهيد مرتضى‏مطهرى در كتاب‏«خدمات متقابل اسلام و ايران‏»و«آشنايى با علوم اسلامى‏»رسيد كه تاحدودى تامين كننده اين نياز مهم بود.چون نوشته استاد(ره)دربرگيرنده شرح حال‏اجمالى‏36 تن از اين سلسله نور و رحمت و پيشروان فقه و فقاهت‏بود،و اين امر تاحدى خواسته ما را تامين مى‏نمود،ولى شرح حال هر كدام از فقها در تحقيق معظم له،به اجمال و اختصار برگزار شده بود،بهتر آن ديده شد كه به عنوان تكميل بحث آن استادفرزانه،و در راستاى تنظيم مطالعات پراكنده خويش،نوشته استاد را«اصل‏»قرار داده ومطالب خود را بر آن بيافزايم،و شرح و تفصيل بيشترى در معرفى آن چهره‏ها به عمل‏آورد و احيانا عكس و تصوير يا دستخط و نوشته‏اى از آثار آن بزرگان جهت مزيدبهره‏گيرى علاقمندان بياورد و چهره‏هاى متاخر نيز بر آنان افزوده گردد كه مجموعاحدود 60 شخصيت فقهى و علمى معرفى و مطرح شود،بزرگ مردانى كه هر كدام سهم‏بزرگ و نقش ارزنده‏اى در تداوم اين رشته پربركت فقه و فقاهت داشته‏اند.آنان كه بامجاهدات خود توانسته‏اند اين حبل الله المتين را از دوران غيبت تاكنون اتصال واستحكام بخشند.

بسيار طبيعى است كار در چنين گستردگى از عهده يك فرد در اين شرايطمحدود زندگى ساخته نيست،پس در انجام اين هدف مقدس از نوشته‏ها و زحمات‏برخى از دانشجويان عزيز نيز بهره‏گيرى شده كه تشكر خود را از آنان اعلام مى‏دارد.

جاى خوشوقتى است كه بشارت داده شود اين سرى مطالعه و طبقه‏بندى درمورد ديگر طبقات و اقشار علمى نيز مانند:محدثين،مفسرين،متكلمين،شعرا،مورخين،زنان نامدار و صحابه بزرگوار پيامبر اسلام(ص)نيز به عمل آمده است كه بالطف و عنايت الهى و همراهى عمر و حيات،به تدريج مورد استفاده قرار خواهدگرفت،آنچنان كه‏«طبقات مفسران شيعه‏»در پنج مجلد،در برگيرنده شرح حال‏2006تن از آفرينندگان آثار قرآنى شيعه،گام به عرصه مطبوعات نهاده است.

جاى تذكر است كه يقينا نه سلسله فقهاء محدود به اين طبقه‏بندى و تنظيمى‏است كه استاد بزرگوار شهيد مطهرى انجام داده‏اند،و نه منحصر به آن تقسيم و ترتيبى‏است كه يكى از فضلاى نجف انجام داده‏اند،فقط شرايط محدود ما چنين تنگنا راايجاد نموده است.هدف ما از اين تلاشها،تنها نشان دادن نيمرخى از اين چهره‏ها وستارگان درخشان آسمان فقاهت و معنويت اسلام مى‏باشد و بهانه‏اى است كه نام‏جمعى از اين بزرگان به تاريخ سپرده شود و نامشان مخلد باشد.شناخت واقعى اين‏رجال فضيلت از راه بررسى متن كتابهاى پرارزش فقه و گنجينه‏هاى نفيس علوم آل‏محمد(ص)ميسر است كه بهترين و گوياترين و كاملترين تاريخ از شرح حال اين ستارگان فروزان مى‏باشد.چون تنها شمردن اسامى آنان،چندين مجلد بزرگ رامى‏طلبد كه بزرگان ما مانند مرحوم علامه حاج آقا بزرگ تهرانى در«طبقات اعلام‏الشيعة‏»و علامه سيد محسن امين در موسوعه‏«اعيان الشيعه‏»در چندين مجلد،تنهاموفق به بازشمارى برخى از آنان گرديده‏اند.

هدف ما آن است كه نمونه‏هايى ارائه گردد تا اين رشته هر چه بيشتر مورد عنايت‏و توجه قرار گيرد،تا روزى كه خلاهاى موجود از سوى محققان و پژوهشگران علوم‏اسلامى پر شود،و تشنگان معارف اسلامى بتوانند بيشتر از چشمه‏سارهاى زلال‏معرفت،سيراب گردند.

تشكر و سپاسگزارى:

اينك كه چاپ جديد كتاب،همراه با تجديد نظر كلى و افزوده‏هاى لازم به چاپ‏مى‏رسد، ضمن اظهار تشكر و سپاس از حجة الاسلام و المسلمين،آقاى دكتر سيدمحمود مرعشى، متولى و سرپرست كتابخانه نفيس مرحوم آية الله العظمى مرعشى‏نجفى(ره)،كه اهتمام لازم را در چاپهاى قبلى مبذول داشته‏اند،اينك با تقديم احترام به‏ساحت مقدسه و طيبه عموم فقهاى عظام،اين مرزداران ايمان و عقيده،و طلب علودرجات نسبت‏به روح پرفتوح آية الله العظمى مرعشى،تاييدات ايشان و ديگرخدمتگزاران جامعه اسلامى را از خداوند متعال مسالت مى‏دارد و پيشگفتار خود را به‏پايان مى‏برد.

عبد الرحيم عقيقى بخشايشى
15/7/1376

پى‏نوشتها:‌


1- تاسيس الشيعة لعوم الاسلام،سيد حسن صدر،ص 298،چاپ اعلمى تهران.

2- رجال نجاشى،ص 5- 4،چاپ جامعه مدرسين قم،با تصحيح آية الله شبيرى زنجانى.

3- معجم رجال الحديث،ج 14،ص‏133-129،ج 21،ص 141.

4- جامع احاديث الشيعة،ج 1،ص‏7.

5- جامع احاديث الشيعة،ج 1،ص‏299.

6- احتجاج،ج 2،ص‏263.متن عبارت:«و اما من كان من الفقهاء،صائنا لنفسه،حافظا لدينه، مخالفا لهواه،مطيعا لامر مولاه،فللعوام ان يقلدوه و ذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة،لا جميعهم.»

7- اكمال الدين،ص 484.

8- سيرى در كتابهاى فقه و فقيهان اهل سنت.

در مورد سيره و روش فقهاى اهل سنت،تاكنون كتابهاى متعددى به وجود آمده است كه به چند مورداشاره مى‏گردد:

8-1- ابن خلدون در مقدمه خويش،در باب ششم،آنجا كه از علوم بحث مى‏كند،باب هفتم را به فقه و فقيهان‏اختصاص داده است.

8-2- ابو يوسف در«اختلاف ابوحنيفه و ابن ابى ليلى‏».

8-3- فخر رازى در«آداب الشافعى و مناقبه‏».

8-4- ابن قيم جوزى در«اعلام الموقعين‏».

8-5- ابن عبد البر در«الانتقاء من فضائل الثلاثة الائمة الفقهاء».

8-6- قاضى عياض در«ترتيب المدارك و تعريب المسالك لمعرفة اعلام مذهب المالك‏».

8-7- ابن سعد در«الطبقات الكبرى‏»،«طبقات الشافعية‏»و«طبقات الحنابلة‏».

8-8- دكتر حسن ابراهيم حسن در«تاريخ سياسى اسلام‏»،بابى را به فقه و فقيهان اهل سنت اختصاص داده‏است.

8-9- احمد امين در«فجر الاسلام‏»،«ضحى الاسلام‏»و«ظهر الاسلام‏»،خطوط كلى فقه و فقاهت را ترسيم‏كرده است.

8-10- خضرى در«تاريخ التشريع الاسلامى‏».

8-11- دكتر على حسن عبد القادر در«تاريخ الفقه الاسلامى‏».

8-12- استاد سايس در كتاب‏«تاريخ الفقه الاسلامي‏».

8-13- محمد يوسف موسى در«تاريخ الفقه الاسلامى‏».

8-14- استاد عبد العظيم شرف الدين در«تاريخ التشريع الاسلامي‏».

8-15- استاد ابو زهره در«تاريخ المذاهب الاسلامية‏».

8-16- استاد على حسب الله در كتاب‏«اصول التشريع الاسلامي‏».

8-17- استاد محمد حسن ثعالبى فاسى،در«تاريخ الفقه الاسلامى‏».

8-18- استاد زرقاء در«المدخل الفقهى العام‏».

8-19- استاد محمصانى در«فلسفة التشريع في الاسلام‏».

8-20- استاد مدكور در«مدخل الفقهي العام‏».

8-21- دكتر محمد بلتاجى در«مناهج التشريع الاسلامي في القرن الثاني الهجري‏»و ديگران...