كتاب ياد شده را بايد در
شمار كارهاى متاءخر مؤلف جاى داد، سيد در آن از درگذشت برادر و دوست
خود محمد بن محمد الاوى در 654 ه . ق ياد مى كند. اين مجموعه نيز چون
بيشتر تاءليفات نويسنده به دعا اختصاص يافته است .
37 - مختصر كتاب ابن حبيب
سيد در اين مجموعه به احتمال قوى كتاب ((من
استجيب دعوته )) نوشته محمد بن حبيب را تلخيص
كرده است . و با آوردن داستانهايى از روزگار جاهليت و پس از بعثت ،
تلاش كرده تا نشان دهد كه در ماههاى ذى القعده و رجب احتمال قبول دعا
بيشتر است .
38 - المنتقى من العوذ و الرقى
موارد استفاده مجاز از كلمات و تعويذات در اين كتاب بيان شده است .
39 - المواسعة و المضايقة
اين رساله كه در 18 ربيع الثانى سال 661 ه . ق به پايان رسيده است به
بررسى دو نظر متضاد درباره كسى كه نماز را در وقت خود انجام نداده مى
پردازد. البته در متن كتاب فرازهايى از زندگى نويسنده و نيز داستانهايى
از كسانى كه به زيارت امام عصر (عليه السلام) توفيق يافته اند به چشم
مى خورد.
40 - القبس الواضح من الجليس الصالح
اين تاءليف از كتاب ((الجليس الصالح الكافى و
الانيس الناصح الشافى )) نوشته ابوالفرج المعافى
بن زكريا كه در سال 390 ه . ق در گذشته ، اقتباس شده است .
41 - ربيع الالباب
احوال نيكان و پاكان و فرازهايى از زندگى آنها در اين مجموعه گنجانده
شده و داراى مجلدات گوناگون بوده است .
42 - رى الظمآن من مروى محمد بن عبدالله بن سليمان
رواياتى در برتريهاى امام على (عليه السلام) به روايت عبدالله بن
سليمان الحضرمى معروف به ابن مطين كه در سال 297 درگذشته ، در اين كتاب
گرد آمده است .
43 - روح الاسرار و روح الاسمار
سيد اين كتاب را از تاءليفات نخستين خويش شمرده و مى گويد: آن را به
درخواست محمد بن عبدالله بن على بن زهره الحلبى ، زمانى كه در سفر
زيارت مكه در خانه ابن طاووس در حله توقف كرده ، نگاشته است .
44 - السعادات بالعبادات التى ليس لها اوقات معينات
در اين مجموعه عبادتى كه وقت مشخصى برايشان ذكر نشده ، گرد آمده است .
45 - سعد السعود للنفوس ، المنضود من كتب وقف على بن موسى بن طاووس
46 - شرح نهج البلاغه
47 - شفاء العقول من داء الفضول فى علم الاصول
رضى الدين اين كتاب را به عنوان مقدمه علم كلام به رشته تحرير در آورده
و با شتاب و بدون دقت هميشگى خوى به پايان برده است . به گفته وى اين
تنها كتاب كلامى اوست ، زيرا همه پيامبران بدون علم كلام رسالت خود را
انجام داده اند و او از آنها پيروى مى كند.(120)
48 - كتاب التحصيل من التذييل
اين مجموعه در چهار مجلد در واقع به عنوان تلخيص كتاب
((ذيل تاريخ بغداد)) ابن النجار نگاشته
شده است .
49 - التحصين فى اسرار مازاد من اخبار كتاب اليقين
56 روايت در برترى حضرت على (عليه السلام) در اين كتاب گرد آمده ، به
عنوان ضميمه و تكميلى بر كتاب ((اليقين
)) نگاشته شده است .
50 - كتاب التمام لمهام شهر الصيام
مجموعه دعاهاى ماه مبارك رمضان در اين تاءليف گنجانده شده است .
51 - تقريب السالك الى خدمة المالك
52 - الطرائف فى مذاهب الطوائف
سيد اين كتاب را با نام مستعار ((عبدالمحمود بن
داود المضرى )) نگاشته ، به نظر مى رسد دانشور
پرهيزگار شيعه اين مجموعه را به خاطر تقيه با نام مستعار به پايان برده
است در اين نوشتار مردى غير مسلمان مناظرات مسلمانان را مى شنود و
درستى ديدگاه شيعه را نتيجه مى گيرد.
53 - كتاب التراجم فيما نذكره عن الحاكم
54 - كتاب التعريف للمولد الشريف
تاريخ تولد و وفات پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) و خاندان
پاكش در اين مجموعه گرد آورى شده است .
55 - التشريف بالمنن فى التعريف بالفتن
56 - التشريف بتعريف وقت التكليف
سيد پارساى آل طاووس اين تاءليف را در 9 محرم 658 ه . ق پانزدهمين
سالگرد تولد فرزندش ؛ محمد نگاشته است . او تاءكيد مى كند كه انسان
بايد روزى كه به تكليف مى رسد جشن بگيرد و مى گويد: پيشتر اهميت كافى
به موقع تكليف داده نمى شد و به خويشاوندانش سفارش مى كند با سپاس از
خداوند و دادن صدقه به اين موقعيت اهتمام ورزند.
57 - كتاب التوفيق للوفاء بعد تفريق دارالفناء
58 - طرف الانباء و المناقب فى شرف سيد الانبياء و عترته الاطايب
59 - اليقين فى اختصاص مولانا على بامرة المؤمنين
60 - زهرة الربيع فى ادعية الاسابيع
به گفته برخى از پژوهشگران اين كتاب دعاهاى روزهاى هفته را گرد آورده
است و حجمى در حدود جمال الاسبوع داشته ، با اين تفاوت كه در جمال
الاسبوع بيشتر به جمعه اعمال آن پرداخته شده است و در زهرة الربيع
بيشتر به ديگر روزهاى هفته .(121)
از آنچه پيرامون نام و محتواى كتابهاى عارف پاكدل حله نگاشته شد، نيك
درمى يابيم كه نزديك به نيمى از كتابهاى آن دانشمند ربانى به دعا و
مسائل حاشيه اى مربوط به آن اختصاص يافته است . اين حقيقت را مى توان
حاصل دو امر مهم به شمار آورد. نخست موقعيت خاص شيعه در آن روزگار كه
سرشار از مشكلات اجتماعى و تنگناهاى سياسى بود. بنى عباس هر چند راهى
جز مدارا با سيد نيافته بودند ولى هرگز دشمنى ريشه دار خويش با پيروان
خاندان پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم) از خاطر نبرده ، در سركوب
شخصيت آنها از هيچ كوششى فروگذار نمى كردند.
اين وضعيت ، موقعيت ويژه پديد آورده بود، به گونه اى كه مؤمنان در پى
دعا و پيوند بيشتر با پروردگار و جانشينان معصومش برمى آمدند. ولى دريغ
كه كتابهاى مخصوصى در اين باره به رشته تحرير در نيامده بود. سيد با
درك اين حقيقت كه مرد به دعا نيازمندند و نبودن كتابهاى ويژه در اين
موضوع ممكن است موجب رشد دعاهاى ساخته شده توسط اديبان خوش ذوق شده ،
دعاهاى معصومان گرانقدر براى هميشه به بوته فراموشى سپرده شود، دامن
همت بالازده ، كتابهاى ويژه اى در اين باره به مؤمنان عرضه كرد.
البته امر مهم ديگر در نگاشتن اين تعداد كتاب دعا در شخصيت خاص سيد
نهفته است . او به عنوان عارفى وارسته كه هفت شهر عشق الهى را زير پا
نهاده ، لذت قرب خداوند و پيوند با پيشوايان معصوم (عليه السلام) را
يافته ، بر آن بود تا شيرينى معنوى نزديكى به پروردگار را به عنوان
تحفه اى از شهرهاى راز آلود عشق به مؤمنان هديه كند و بدين وسيله آنها
را به شاهراه نيكبختى جاودان رساند. و بى ترديد آنچه مى توانست وى را
در اين هدف پاك يارى دهد چيزى جز نگاشتن كتابهاى ويژه دعا و ترغيب مردم
به پيوند فزونتر با عالم غيب نبود.
مجموعه عوامل ياد شده سبب شد تا سيد به تدوين كتابهاى دعا روى آورد
كتابهايى كه بسيار مورد استقبال مردم مؤمن قرار گرفت و ساليان دراز به
عنوان يكى از عمده ترين منابع تاءمين نيازهاى روحى شيعيان در كنار قرآن
در مسجدها و خانه ها حضورى فعال داشت .
ج - فرزندان سيد
سيد خاندان طاووس دو پسر و چهار دخر داشت .(122)
هر چند همه فرزندان آن عارف گرانمايه در شمار فرزانگان و دانشوران
بودند ولى از آنجا كه هيچ يك در دانش و موقعيت اجتماعى و عرفانى چون
پدر توفيق نيافتند كمتر مورد توجه تاريخ نگاران قرار گرفته اند.(123)
پسران سيد، محمدالمصطفى و على نام داشتند كه محمد در دو ساعت و پنج
دقيقه بعد از غروب آفتاب نهم محرم 643 ه . ق در حله ديده به جهان گشود
و على در دو ساعت و شانزده دقيقه پس از غروب هشتم محرم 647 ه . ق در
نجف پاى به گيتى نهاد.(124)
پس از تولد على در نجف سيد به كربلا رفته ، كتاب ارجمند كشف المحجة را
در آن ديار براى فرزندانش به رشته تحرير درآورد.
در ميان دختران آن عارف وارسته نام شرف الاشراف و فاطمه در تاريخ باقى
مانده است .
هر چند تاريخ نگاران درباره شخصيت فرزندان سرور دانشوران عراق اغلب
سكوت كرده يا بسيار اندك سخن گفته اند. ولى شواهدى بسيار نيرومند وجود
دارد كه سخت كوشى سيد در تربيت نوباوگان و موفقيتش در اين امر خطير را
ثابت مى كند.
اهميت ويژه نخستين روز پاى نهادن به سن تكليف در ديدگاه آن عارف ارجمند
و تبيين اين لحظه آسمانى براى فرزندانش خود دليل روشنى بر كوشش گسترده
وى در پرورش روح حق جويى و خداگرايى در فرزندان است . روز آغاز تكليف
در نظر او نه روزى معمولى ، بلكه نقطه عطفى در زندگى انسانها به شمار
مى آمد. نقطه سپيدى كه فرد يكباره از جمع چارپايان جدا شده ، راهى
مستقل از ستوران مى يابد. در اين روز خاص ، فرد چنان بر بام بلند اقبال
فراز مى آيد كه خداوند با همه بزرگى و كمال فرامرزش وى را مخاطب قرار
داده ، به گفتگو با او مى نشيند. در بينش اصيل اسلامى سيد، بلوغ
افتخارى سترگ و آغاز فرصتى طلايى است . فرصتى آسمانى كه براى رهيدن از
پستيها و دست يافتن به نيكبختى جاودان در اختيار انسان قرار مى گيرد.
او خطاب به يكى از فرزندانش چنين نگاشته است :
((فرزندم ! خواهرت شرف الاشراف را اندك زمانى
قبل از بلوغ نزد خود فراخواندم ، به مقدر توان و آمادگى اش دستورات
دينى را برايش بيان كردم ، و به او خاطرنشان ساختم كه بلوغ شرافت و
كرامتى است كه خداوند به بنده اش مى دهد. و اين افتخار نصيب تو نيز شده
است .(125)))
در سايه اهميتى كه آن عارف وارسته به تربين فرزندان مى داد.
دخترانش شرف الاشراف و فاطمه هر دو بر بام بلند دانش و پرهيزگارى فراز
آمدند و در سنينى بسيار اندك توفيق حفظ قرآن كريم يافتند. سيد فقيهان
حله در كتاب ارجمند سعدالسعود، كه در سال 651 ه . ق به رشته تحرير
درآورده ، با افتخار از دخترانش نام مى برد كه
(126) همه قرآن را در گنيجنه سينه خويش جاى داده اند.
نگاهى به عبارت آن بزرگمرد، عرصه پرهيزگارى و موقعيت اين دختران بلند
اقبال را روشن كرده ، پرده از تلاش سيد در تربيت آنان برمى دارد:
((من قرآن كاملى بر دخترم شرف الاشراف كه حافظ
قرآن است ، وقف نمودم . او قرآن را در سن 12 سالگى حفظ كرده است .(127)
((من قرآن كاملى بر دخترم فاطمه كه حافظ قرآن
است ، وقف نمودم خداوند او را سلامت بدارد، فاطمه قرآن را قبل از 9
سالگى حفظ كرد.(128)))
اينك كه بحث به محفظ خانوادگى رضى الدين كشيده شده ، بسيار شايسته است
كه سخن از برادران ارجمندش ميان آوريم و جايگاه علمى و اجتماعيشان را
آشكار سازيم :
ابو ابراهيم موسى چهار فرزند پسر داشت :
1 - رضى الدين على بن طاووس كه شرح زندگيش را باز گفتيم .
2 - جمال الدين احمد بن طاووس .
3 - شرف الدين محمد بن طاووس .
4 - عزالدين حسن بن طاووس .(129)
هر چند همه اين اختران در شمار فقيهان جاى داشته ، از موقعيتى شايسته
نزد مؤمنان بر خوردار بودند. ولى رضى الدين على و جمال الدين احمد در
جمع فرزندان ابواباهيم گوى سبقت از ديگران ربوده ، به مقامى والا در
علم و عرفان دست يافتند. شهرت رضى الدين بيشتر در عرفان و مسائل وابسته
به آن است به گونه اى كه هر جا در كتابهاى دعا و زيارات كلمه
((سيد)) يا
((سيد بن طاووس )) گفته
شده كسى جز آن بزرگمرد مورد نظر نيست .(130)
جمال الدين احمد بيشتر در عرصه فقه پيش رفته ، او در رشته ياد شده چنان
جايگاه بلندى يافته است كه هر جا در كتابهاى فقهى و رجالى كلمه
((ابن طاووس )) به كار
برده شده ، مراد جمال الدين احمد است .(131)
آن بزرگمرد آثارى بس ارجمند از خويش به يادگار نهاده است كه ملاذ
العلماء در چهار جلد و بشرى در شش جلد از ذخاير فقه شيعه به شمار مى
روند. علاوه بر اينها بايد شواهد القرآن ، عين البصره ، مقاله علويه ،
حل اشكال و كتاب ازهار را نيز در گروه ميراث ماندگار آن آفتاب آسمان
فقاهت جاى داد.
جمال الدين پس از عمرى تلاش در حفظ فرهنگ اهل بيت (عليه السلام) و
تربيت دانشوران سرانجام در 673 ه . ق ديده از جهان فرو بست و در همان
سرزمين پاك به خاك سپرده شد.(132)
در پايان بايد يادآورد شد كه شرف الدين محمد در جريان فتح بغداد به دست
مغولان شربت شهادت نوشيد و عزالدين حسن دو سال پيش از سقوط بغداد
دارفانى را وداع گفت .(133)
سلام بر آل طاووس روزى كه بدين سراى خاكى پاى نهادند. سلام بر آنها روز
كه جهان پست مادى را وداع گفتند و سلام بر آنان روزى كه سر از خاك بر
آورده ، به عرصه رازناك رستاخيز گام مى نهند.