نقش نماز در شخصيت جوانان

مصطفى خليلى

- ۳ -


ج ـ استخفاف و سبك شمردن نماز:

در تعاليم و دستورات دين اسلام اگر خواسته باشيم احكام و تعاليم فردى را طبقه بندى نمائيم نماز در بالاترين مرتبه طولى نسبت به ساير احكام قراردارد. مسلّم است كه در مقام انجام عمل به هر يك از دستورات الهى بايد به جايگاه آن توجه كامل بعمل آيد چون كه آثار و بركات وجودى هر يك از آنها بنابر اهميتى است كه شارع در نظر داشته است سبك شمردن حكمى از احكام دين به اين معناست كه آن اهميت الهى را بكاهيم. حال اين كاستن مىتواند شامل محافظت نكردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش يا ترجيح امور غير ضرور بر آن و يا درست ادا نكردن برخى از اجزا و اركان آن و مواردى ديگر بشود. همه اين امور مىتواند در حقيقت نوعى تضييع يا تضعيف در حكم الهى بشمار آيد. و هر گونه تضعيفى مانع از ظهور بركات و بروز آثار آن حكم خواهد بود.

در باب نماز كه يكى از احكام الهى است تأكيد و توصيه زيادى شده است و اين حكم از ساير احكام الهى مستثنى نيست. از رسول گرامى اسلام روايت است كه: «هر كس به نماز اهميت ندهد و آن را سبك شمارد سزاوار عذاب آخرت است»(1).

و نيز خاتم رسالت(صلى الله عليه وآله وسلم) در حديثى ديگر فرمودهاند: «كسى كه نماز را سبك شمارد خداوند بركت و خير را از عمر و مال او بر مىدارد و نتيجه كارهايش را از بين مىبرد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مىگيرد»(2).

و در حديث ديگر آمده است كه: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپيد و درخشان نزد صاحب خود باز مىگردد و مىگويد: همان طور كه مرا رعايت كردى خداوند تو را مورد رعايت و حفظ خويش قرار دهد. ليكن اگر نماز، در غير وقت آن گزارده شود و رعايت حدود آن نشود سياه و ظلمانى نزد صاحب خود مىآيد و مىگويد: همان گونه كه مرا ضايع ساختى خدايت تو را ضايع و تباه سازد»(3).

و اين روايت از امام صادق(عليه السلام) معروف است كه در آخرين لحظات عمر شريفش دستور داد كه همه اهل بيتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرين وصيت فرمودند:

«اگر كسى از شما نمازش را سبك شمارد هرگز به شفاعت ما معصومين نمىرسد»(4).

اين موضوع نه تنها مورد تأكيد همه اولياى دين بوده بلكه سيره مستمرهشان بر اين اساس استوار بود كه با دقت و توجه هر چه بيشتر از نماز خود محافظت مىكردند. برخى از زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) نقل مىكردند كه حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مىگفت و ما با او سخن مىگفتيم هرگاه وقت نماز داخل مىشد از براى آن حضرت حالتى روى مىداد كه گويا ما او را نمىشناختيم به او عرض مىكرديم كه تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است كه خداوند آن را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرد و همه از تحمّل آن اِبا كردند(5).

نه تنها پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بل همه اهل بيت عصمت و طهارت بر اين سيره منسلك بودهاند و نيز تابعين ايشان در طريق سعادت و وصول به كمال آن را تعقيب مىكردند. در خاطرات امام خمينى(رحمه الله) نقل است كه: به نماز اول وقت بسيار اهميت مىداد روايتى از امام صادق(عليه السلام)نقل مىكردند كه اگر كسى نمازش را سبك شمارد از شفاعتشان محروم مىشود. من يك بار به ايشان عرض كردم سبك شمردن نماز شايد به اين معنى باشد كه شخص نمازش را يك وقت بخواند و يك وقت نخواند گفتند نه اين خلاف شرع است منظور امام صادق(عليه السلام) اين بود كه وقتى ظهر مىشود و فرد در اوّل وقت نماز نمىخواند در واقع به چيز ديگرى رجحان داده است(6).

د ـ عدم مداومت در نماز:

خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معين براى بندگانش فرض و واجب كرده است. همه فقهاء اعم از شيعه و سنى اجماع دارند بر اينكه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شيعه چون شيخ مفيد و اتباع ايشان اوقات شرعى نمازهاى يوميه را مضيق دانسته و قبول آن در غير وقت را از باب تفضّل مىدانند. اينكه شارع براى نماز اوقات پراكندهاى را تعيين فرمود شايد وجهش اين باشد كه هرگاه انسان به امور زندگى دنيايى بپردازد و به امر معيشت همّت نمايد مشاغل مادى او را از تأمل وتفكر به امور معنوى بازداشته و يا مورد غفلت قرار مىدهد به همين جهت بر بنده مؤمن امر شد كه در ميان فواصل كارهاى دنيوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خويش، كُرنش كند تا حقيقت انسانىاش به باده نسيان و فراموشى سپرده نشود و شخصيت آدمى به اين واسطه تعديل گردد چه اينكه اگر همه اهتمام او در مسير ماديات محدود بود ايشان را با ساير حيوانات تمايزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مىباشد كه اگر سستى و فترتى در اقامه آن ايجاد شود و به صورت مداوم انجام نگيرد قطعاً سلامت روح را تأمين نخواهد كرد چنانچه در مرض جسم هم همين است.

پس اين فريضه مهم نبايد ابزار و وسيلهاى براى رفع مشكلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى يا پر نمودن اوقات بيكارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى يك مريض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و ساير فرايض دينى نيز چنين است.

با اين وصف اگر خواسته باشيم كه در سفر يا مرض و يا به بهانه خواب نوشين صبحگاهى نماز را ترك نمائيم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قيام به آن در اوقات بيكارى اكتفا نمائيم بسيار روشن است كه از چنين نمازى بهره و نصيبى نخواهيم برد. چنانچه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودهاند: آفةُ العبادة الفترةُ «آفت عبادت سستى و عدم مداومت است»(7).

پس در صورت ترك اين فريضه الهى و امتثال مقطعى و غير مداوم آن و يا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بين رفتن آثار و فوايد آن خواهد شد بنابر اين قيام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شايد به همين جهت باشد كه قرآن كريم يكى از اوصاف مؤمنين را چنين بيان مىكند. الذين هم على صلاتهم دائمون «آنان كه همواره نمازشان را مىخوانند و هرگز نماز را ترك نمىكنند»(8).

مواردى كه بيان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور بركات نماز بشمار مىآيند امّا عناصرى مثل ريا، عجب و خودبينى و گناهان ديگر بسيار مهم مىباشند.

باشد كه همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن اين موانع و زدودن آن بتوانيم از نورانيت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا كه در اين فريضه بزرگ الهى نهفته است كمال بهره را ببريم.

در پايان اين مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزيز و وارثان خون شهيد كه ثبات شخصيتشان متضمن قوام و پايدارى جامعه و تزلزل در افكار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است اين است كه بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اينكه ترك عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذايل اخلاقى و مشكلات زندگى است و نماز با حفظ شرايط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوك، مَركب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزيز «شماها بهتر مىتوانيد تهذيب نفس كنيد شما به ملكوت نزديكتر هستيد از پيرمردها، در شما آن ريشههاى فساد كمتر است. يك پير بخواهد اصلاح شود بسيار مشكل است جوان زودتر اصلاح مىشود. هزاران جوان اصلاح مىشوند و يك پير نمىشود. نگذاريد براى ايام پيرى. الان خودتان را بايد تبعه تعليمات انبياء كنيد مبدا اين است از اينجا بايد رفت»(9).

فصل دوّم :

علل كم توجّهى يا بىتوجّهى برخى از جوانانبه نماز

راستى چرا در ميان نوجوانان و جوانان برخى آنچنان كه بايد، به نماز اهميت نمىدهند و يا اينكه چرا بعضى از آنان ارتباط چندانى با نماز ندارند و يا عدهاى از نوجوانان و جوانان در حاليكه از خانواده مذهبى و مسلمان هستند نماز نمىخوانند؟

اين سئوالى است كه ما بدنبال علل و عوامل و پاسخ صحيح آن بوده نخست سعى داريم كه عوامل آن را شناسايى نموده سپس راه حلها را ارائه دهيم.

موضوع مزبور بعنوان يك سئوال و موضوع تحقيق در ميان عده كثيرى از دانش آموزان دبيرستانى، دانش پژوهان مراكز پيش دانشگاهى و دانشجويان مطرح گرديد تا بدون هيچ حدس و گمانى از طرف نگارنده علل را از بيان خودشان جويا شويم كه در اين صورت قضيه از ظن و گمان خارج و به واقعيت عينى نزديكتر گردد.

آنان در اين نظر سنجى علل و عواملى را برشمردهاند كه بسيار جالب توجه است.

لازم به ذكر است كه برخى از اين علل از درصد بالايى برخوردار بوده كه اكثريت آن را بيان داشتهاند و بعضى ديگر در حدّ متوسط و ضعيف مطرح شدهاند. ما به ترتيب اهميت، آن عوامل و علل را بر مىشماريم سپس نحوه از بين بردن آنها و يا راه حلها را با استمداد از آيات و روايات با بضاعت اندك علمى ارائه خواهيم داد.

محيط خانواده و بىتوجهى والدين

بىتوجه بودن يا كم توجهى پدر و مادر يا مربى خانواده نسبت به فرزندان در محيط خانه و سطحى نگرى آنان در ابتداى نوجوانى فرزندان و يا احياناً بىمبالاتى اعضاى خانواده نسبت به مسائل دينى خصوصاً فريضه نماز تأثير بسزائى در تربيت فرزندان بجاى مىگذارد. بعنوان مثال فرزند اگر در خانهاى رشد نمايد كه در آن خانه كسى به نماز اهميت ندهد و يا در قبال مسائل دينى خود را مسئول ندانند و يا خود اهل نماز باشند ولى فرزند خانواده را تحريض و تشويق به نماز ننمايند قطعاً فرزند آن خانواده اهل نماز و عبادت نخواهد شد البته شايد در آينده بر اثر عوامل ديگر به نماز روى آورد كه اين احتمال ضعيفى است.

نوجوانى نوشته بود كه چگونه از من انتظار نماز خواندن برود در حاليكه در خانه ما هيچ يك اهل نماز نيستند و ديگرى بيان كرد كه توقع نماز خواندن از كسى كه هيچ يك از اعضاى خانوادهاش اهل نماز نباشند. توقع بىجايى است.

اينگونه از خانوادهها كه فرزندانشان تمايل و گرايش چندانى به مسائل عبادى از خود نشان نمىدهند بر دو قسمند: يك گروه خانوادههايى هستند كه والدين و مربيان آنان به نماز اهميت نمىدهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقليد مىكنند. اين دسته از خانوادهها اگر چه محدودند ولى وجودشان قابل انكار نيست. فردى نقل مىكرد ما چند نفر براى مهمانى به منزل كسى رفتيم بيشتر يا همه دوستان وضو ساختيم كه نماز بخوانيم سراغ مهر نماز از صاحب خانه گرفتيم در جواب به ما گفت يك مُهر در خانه داريم كه گاهى من با آن نماز مىخوانم و گاهى خانمم.

دسته ديگر خانوادههايى مىباشند كه خود ديندار و اهل عبادتند و ليكن نسبت به فرزندان خود در اين امر هيچ وقعى نمىنهند. نماز خود را مىخوانند و روزهشان را مىگيرند امّا از اينكه فرزندان به مسائل دينى پاى بند باشند يا نه براى آنها يكسان است. هرگز از فرزندان بعنوان پدر و مادر نمىخواهند كه نمازش را بخواند و يا روزهاش را بگيرد. هيچ مسئوليتى را در قبال آنان احساس نمىكنند. گويا او همه چيز را مىفهمد و بايد با همان فهم خود عمل كند و يا همه اعمال او را حتى بعد از سن تكليف با بچه بودن توجيه مىكنند.

بسيار روشن و مسلّم است كه چنين فرزندى بزودى به عبادت تن در نخواهد داد. كانون خانواده مهمترين عامل دراين زمينه محسوب مىشود چون كانونى كه جوان در آن رشد يافته كانون بىتفاوتى بوده است و هرگز كسى از طريق محبت و تشويق و يا از راه قهر و تهديد او را به امور عبادى و ادار نكرده و يا از او نخواسته است. چه بسا اين جوان نسبت به ساير امور زندگى فردى سر به زير و تسليم پذير و با شخصيتى از ديدگاه خانواده باشد و ليكن اهل نماز و ديانت نيست. اين بدان جهت است كه والدين در آن امور تأكيد داشته امّا در امور دينى اصرارى به خرج ندادهاند. و اگر در بُعد دينى توجه داشتند قطعاً خللى در او مشاهده نمىكردند.

عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز

عالم نبودن به محتواى نماز، درك پايين و بسيار اندك نسبت به تأثير آن، عدم توجه به جايگاه نماز در اسلام، نداشتن انگيزه و هدف در اقامه و برپايى آن، آشنا نبودن به اسرار و فلسفه نماز و درخواست امور مادى از خدا و عدم دست يابى به آن يكى از عواملى است كه جوانان را از اين فريضه الهى دور نگه داشته است. در گفتهها و نوشتههاى بسيارى از آنان اين نكته جلب توجه مىكرد كه ما نمىدانيم براى چه بايد نماز خواند. اگر نماز نخوانيم چه مىشود. با ترك نماز چه چيزى را از دست خواهيم داد و ظاهراً مشاهده مىشود آنان كه نماز را برپا مىدارند با كسانى كه تارك نمازند فرقى نمىكنند. اگر نماز بايد در زندگى افراد مؤثر واقع شود پس چرا اين اثر ملموس نيست و چرا اين مرزبندى را عملاً ما نمىبينيم؟ مگر

خدا به دو ركعت نماز ما محتاج است؟ جوان بايد قلبش پاك باشد، انسان بايد با دوستان و همسايگان و نزديكان و همنوعان خود رفتار شايستهاى داشته باشد. خدا اينها را از ما خواسته است. نه اينكه نماز بخوانيم و در عين حال صدها عمل ناشايست را مرتكب شويم. اصل اين است كه ما انسان خوبى باشيم حال چه قائم به نماز باشيم يا تارك آن. پس ملاك انسان خوب بودن، نماز خواندن نيست بلكه دل و قلبى پاك داشتن است.

همه اين گفتهها حاكى از آن است كه شناخت لازم و آگاهى كافى از فضائل نماز و جايگاه آن در اسلام براى كثيرى از نوجوانان و جوانان حاصل نشده است.

سستى و تنبلى

بعد از دو عامل مذكور، علت ديگرى كه در ترك يا بىتوجهى به نماز بيان شده است عنصر و عامل تنبلى است. غالباً نوجوانان و جوانان به آسانى تن به فعاليت نمىدهند مگر در امورى كه بيشتر جنبه احساسى و هيجانى داشته و يا در امورى كه با انگيزه و شناخت قبلى همراه باشد. براى فردى كه چند سال است به سن تكليف رسيده قدرى مشكل است در هواى سرد زمستان آستين خود را بالا زند و با آب سرد وضو بگيرد و يا كفش و پوتين را از پايش در آورد و مسح نمايد به همين خاطر گاهى از نماز خواندن طفره مىرود و يا براى او دشوار است كه از خواب نوشين صبح گاهى بزند و نمازش را بخواند و... .

هر چند كه برخى از نوجوانان و جوانان اين عامل را در موضوع مورد بحث مهم شمردهاند و ليكن به نظر مىرسد كه اين علت نمىتواند بعنوان يك عامل مستقل و بلكه يك علت به حساب آيد چون بعداً خواهيم گفت كه تنبلى خود معلول علل ديگرى مىباشد.

مجالست و همنشينى با دوستان ناباب

بديهى است كه نقش بسيار مهم دوستان در شكل دهى شخصيت انسانى خصوصاً در سنين نوجوانى و جوانى را نبايد ناديده انگاشت. دوستان شايسته و خوب در سوق دادن انسان به سوى سعادت و كمال مؤثرند و دوستان ناشايست در انحراف آدمى به سمت ناهنجاريهاى اخلاقى. چه بسا جوانانى كه در مسائل دينى علاقمند و به ديندارى خود راغبند و ليكن در محيطهاى مختلف از قبيل محلهاى كه در آن زندگى مىكنند يا محيط كار و تحصيل كه در آن ساعاتى از عمر را سپرى مىسازند با افرادى آشنايى شوند كه به تدريج او را در دام بىدينى و لا ابالى گرى گرفتار مىكنند.

فساد اخلاقى

برخى از جوانان در علت دورى از نماز و تعاليم دينى و مذهبى، مفاسد اخلاقى را بسيار مؤثر مىدانند. البته اين عامل در خانوادهها و محيطهاى مختلف داراى شدت و ضعف مىباشد و در بروز و ظهور آن مىتوان عللى را بر شمرد كه هر كدام از آن عوامل به تنهايى مىتواند در ايجاد آن و انحراف شخص كافى باشد.

عواملى چون خواندن و مطالعه نوشتههاى تحريك آميز در مكتوبات و مقالات خصوصاً اگر با نثر روان يا بصورت نظم بوده باشد، تصاوير و عكسهاى مبتذل در بيرون از خانواده و نيز بد حجابى يا بىحجابى برخى از اعضاى فاميلى در مراسم جشن و سرور و عدم رعايت موازين شرعى و سنّتهاى غلط حاكم بر برخى از خانوادهها در درون خانواده مىتوانند در بروز مفاسد اخلاقى اشخاص خصوصاً جوانان تأثير زيادى داشته باشند. كم نيستند جوانانى كه با ايجاد و مهيا بودن چنين زمينههايى غسل بر آنها واجب گرديده و آن اراده و تصميم راسخ را ندارند كه در داخل وقت خود را تطهير نموده و نماز را بپا دارند و يا اگر در خارج وقت خود را پاك كردهاند قضاى نماز را بجا آورند چنانچه برخى صراحتاً گفتهاند كه نگاه به اين تصاوير و صحنهها، مقدمه و زمينه خود ارضايى و مفاسد ديگر اخلاقى است.

مزاحم دانستن نماز براى كارهاى شخصى

برخى چون در وقت نماز مشغول كارها و اعمال شخصى خود هستند فرصت اينكه نماز را در اوّل وقت آن اقامه كنند ندارند و وقتى كه فرصتهاى اوّليه براى اقامه و برپايى نماز از دست برود تدريجاً بعد از استراحت چون دوباره مشغول فعاليت مىشوند اقامه نماز را مانعى براى انجام كارهاى خود مىدانند. البته خواهيم گفت كه اين عامل به بهانه شبيهتر است تا يك علت براى ترك يا بىتوجهى به نماز.

تكبر و غرور

عامل ديگرى كه در ترك نماز و ساير فرايض عبادى مىتواند مؤثر باشد غرور جوانى و تكبر و بزرگ منشى برخى از افراد است. صفت غرور از پستترين اوصاف انسانى است كه شايد بتوان گفت منشأ تمام گناهان و معاصى مىگردد. هرگاه اين خصلت در كسى پا بگيرد و استقرار يابد فرد را به مهلكههاى بزرگى مىكشاند با متصف شدن به اين صفت فرد چنين مىپندارد كه اگر در مقابل خداى خود سجده كند كوچك مىگردد بنابر اين براى اينكه بزرگى و غرورش محفوظ بماند در مقابل هيچ كس نبايد سر تعظيم فرود آورد ولو در مقابل خداوند متعال. فلذا اين خيالبافى شاعرانه و تصورات جاهلانه او را از همه او امر متعبدانه دور ساخته و مانعش مىشود كه او در مسير سعادت خويش گام بردارد. اين همان وصفى است كه وقتى در ابليس ظاهر و آشكار شد در مقابل دستور صريح خداوند سرباز زد و حاضر نشد امر الهى را در سجده بر آدم امتثال نمايد.

تسويف (واگذارى امور به آينده)

برخى از جوانان با توجه به اينكه چند سالى است كه وارد سن تكليف شده و در مقابل تعاليم و دستورات دين مكلف مىباشند و بر آنها واجب است كه به احكام دينى گردن نهند ولى با اين توجيهات كه ما هنوز جوانيم و تازه اوايل عمر ماست و بهانههايى از اين قبيل اعمال دينى را ترك مىكنند. جوان در بسيارى از مواقع نماز نخواندن خود را اين چنين توجيه مىكند كه من بعداً مىخوانم و يا قضاى آن را بجا مىآورم. عمر طولانى در پيش است پس مىتوان اعمالى كه امروز از من ترك مىشود در سنين پيرى و زمان بيكارى انجام داد و يا توبه كرد. بنابر اين عملى كه در آينده قابل جبران باشد و از طرفى مغفرت و بخشش الهى آن را شامل گردد جاى نگرانى نيست.

ضعف اعتقادى

عامل ديگرى كه در روحيه جوانان مىتواند تأثير زيادى را بگذارد باورهاى دينى و تقويت روحيات مذهبى است كه بخش عمده اين مسئوليت بر عهده مبلغان دينى مىباشد.

امروزه بخش عظيمى از جوانان كه بهترين و مهمترين، قشر جامعه محسوب مىشوند از ضعف اعتقادى رنج مىبرند. در كتب درسى خواندهاند كه خدا و قيامتى هست و مسائل دينى تا حدودى به آنان گفته شده و ليكن به باور و يقين نرسيده است.

اصول اعتقادى را بصورت مستدل و متقن فرا نگرفته بلكه اصول را چون فروع مقلدانه باور دارد. تعاليم دين را با انگيزه و اعتقاد انجام نمىدهد و بيش از آنكه با درايت و بينش همراه باشد با احساس و عاطفه با امور دينى برخورددارد. اين ضعف درعقيده و عدم استوارى آن برپايه منطق موجب مىگردد كه جوان به مسائل دينى آن اهميت خاص را قائل نباشد و يا پاى بندى كامل به تعاليم دينى را نداشته باشد. به همين جهت بسيار ديده مىشود كه بعضى از افراد، نماز خواندشان موسمى و فصلى است. مثلاً در فصل خاصى مثل ماه مبارك رمضان يا ايام ماه محرم و صفر، نمازشان را مىخوانند و بقيه ماههاى سال را با نماز وداع مىگويند.

و يا بعضى فقط به چند تا از نمازهاى واجب عمل مىكنند و نماز صبح را مثلاًنمىخوانند. اين نيست مگر از ضعف اعتقادى فرد. و تا اين ضعف جبران نگردد، مشكل فوق قابل حل نخواهد بود.

رفتار نامناسب مبلغان دينى

ابتدا اين نكته را متذكر شوم كه منظور از عنوان مزبور، انكار يا زير سئوال بردن مبلغان متعهد و متدّين خصوصاً روحانيون وارستهاى كه حيات خويش را صرف تبليغ دين نمودهاند نيست بلكه توجه دادن به اين نكته است كه بايد برخورد با جوانان بسيار با ظرافت و دقّت انجام گيرد. چون چه بسا جوانانى كه مقيد به موازين دينى باشند ولى با يك عكس

العمل فردى كه لباس دين بر تن كرده است از دين بىزار گردند. تحقيقات و نظر سنجىها گوياى اين حقيقت است كه برخى از جوانان به خاطر دوستى و صميميت و ارتباط نزديكى كه با طلاّب و روحانيون خصوصاً طلبه جوان پيدا كرده كه بايد از آن بعنوان يك پديده ميمون و مبارك نگريست رفتارى را مشاهده مىكنند و يا سخنانى را مىشنوند كه موجب سستى و وهن آنها از دين مىگردد. بعنوان مثال اگر جوانى مشاهده نمايد كه يك روحانى در محفلى نشسته و مشغول صحبت و احياناً غيبت ديگران است و توجهى به نماز در اول وقتش ندارد و يا در رفتار با كسى تندى مىكند اين اعمال، تأثير منفىاش را بر روحيه ديگران باقى مىگذارد. گاهى گفته مىشود كه اگر واقعاً نماز در اول وقت آن همه فضيلت دارد پس چرا يك روحانى بعنوان مبلغ دين به آن توجه ندارد. اين هم عاملى است كه برخى از جوانان بيان مىدارند. علاوه بر موارد دهگانهاى كه بيان شد عاملى چون مشكلات مادى، كاستى در تبليغات، نداشتن مشوّق، مشكل ازدواج، وجود آلودگى اخلاقى برخى از محيطهاى محلى، عدم جاذبه كافى مساجد و مكانهاى عبادى و عدم رعايت مسائل بهداشتى در مساجد و نمازخانهها از ديگر عواملى هستند كه در ترك و رويگردانى يا كم توجهى نوجوانان و جوانان به مسائل عبادى خصوصاً نماز تأثير به سزايى دارند كه بايد در رفع و حلّ آن كوشا بود. نمودار زير تحقيق انجام شده را نشان مىدهد.

1 ـ محيط خانواده و بىتوجهى والدين
2 ـ عدم آگاهى و بينش كافى از فريضه نماز
3 ـ سستى و تنبلى
4 ـ مجالست با دوستان ناباب
5 ـ فساد اخلاقى
6 ـ تزاحم نماز با كارهاى شخصى
7 ـ غرور و تكبّر
8 ـ تسويف (واگذار كردن كار به آينده)
9 ـ ضعف اعتقادى
10 ـ رفتار نامناسب مبلغان دينى

پى‏نوشتها:‌


1 . شيخ عباس قمى ـ سفينه البحار ـ ، ج2 ص43.
2 . همان مأخذ، ص43.
3 . بحار، ج80 ص25 روايت 46.
4 . بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16.
5 . معراج السعاده، ص669.
6 . امام در سنگر نماز، ص16.
7 . علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68.
8 . سوره مباركه معارج، آيه 23.
9 . امام خمينى(رحمه الله) تفسير سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد).