نماز راز دوست

على رستمى

- ۱۱ -


آيه 76 : نماز و قرض الحسنه به خدا . 
و اقيموا الصلوة و اتوا الزكوة و اقرضوا الله قرضا حسنا...(451)
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه خداوند چهار دستور براى برنامه خودسازى بيان مى فرمايد: ((نماز را بر پا داريد ، و زكات را ادا كنيد، و از طريق انفاقهاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهيد، و بدانيد آنچه را از كارهاى خير براى خود از پيش مى فرستيد آن نزد خداوند به بهترين وجه بزرگترين ، پاداش خواهد يافت .
(و اقيموا الصلوة و اتوالزكوة و اقرض الله قرضا حسنا و ما تقدموا لا نفسكم من خير تجدوه عند الله هو خيرا واعظم اجرا)
((و استفعار كنيد، و از خداوند آمرزش بطلبيد كه خداوند غفور و رحيم است .)) (و هو استفعر والله ان الله غفور رحيم ).
اين چهار دستور، (نماز، زكات ، انفاقهاى مستحبى ، و استغفار) به ضميميه دستور و تدبير در قرآن كه در جمله هاى قبل آمده مجموعا يك برنامه خودسازى را تشكيل مى دهد كه در هر عصر و زمان به خصوص در آغاز اسلام تاءثير انكار ناپذيرى داشته و دارد منظور از نماز در اينجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از زكات زكات واجب ، و منظور از دادن قرض الحسنه به خداوند همان انفاقهاى مستحبى است ، و اين بزرگوارترين تعبيرى است كه در اين زمينه تصور مى شود كه ، چرا كه مالك تمام ملكها از كسى كه مطلقا چيزى از خود ندارد قرض الحسنه مى طلبد، تا از اين طريق او را تشويق به انفاق و ايثار و كسب فضيلت اين عمل خير كند، و از اين طريق تربيت شود و تكامل يابد.
ذكر استغفار در پايان اين دستورات ممكن است اشاره به اين باشد كه مبادا با انجام اين طاعات خود را انسان كاملى بدانيد و به اصطلاح طلبكار تصور كنيد، بلكه همواره بايد خود با مقصر بشمريد ، و عذر به درگاه خدا آورديد، (و گرنه خداونديش كس ‍ نتواند كه بجا آورد).
بعضى از مفسران معتقدند تكيه روى اين دستور به خاطر آن است كه تصور شود اگر تخفيفى درباره قيام شبانه و تلاوت قرآن قائل شده به ساير برنامه ها و دستورات دينى نيز سرايت مى كند بلكه آنها همچنان به قوت خود باقى است . (452)
ضمنا ذكر زكات واجب را در اينجا دليل ديگرى بر مدنى بودن اين آيه گرفته اند، زيرا حكم زكات در مدينه نازل شد نه در مكه ،ولى بعضى گفته اند اصل زكات در مكه نازل شد، اما نصاب و مقدارى براى آن بيان نگرديده بود، آنچه در مدينه تشريع شد مساءله نصاب و مقدار زكات بود. (453)
داستان آيه 76  
نماز هديه مؤ من به خدا.  
سيد بن طاووس در كتاب (( جمال الاسبوع )) از امامان معصوم عليه السلام روايت كرده است : هر كس ثواب نماز خود را به رسول خدا صلى الله عليه و آله و على و اوصياى او پس از آن حضرت عليه السلام هديه كند، خداوند ثواب نمازش را آن قدر افزايش دهد كه از شمارش آن نفس قطع مى گردد و پيش از آنكه روح از بدنش جدا شود به او گفته مى شود: هديه تو به ما رسيد و امروز روز پاداش و تلافى ( نيكيهاى ) توست دلت خوش و چشمت روشن باد به آنچه خداوند برايت مهيا فرموده است و گوارايت باد به آنچه كه رسيدى راوى مى گويد: (به امام عليه السلام ) عرض كردم : چگونه نمازش را هديه نمايد و چه بگويد؟ فرمود: نيت كند ثواب نمازش را براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و على و اوصياى پس ‍ از آن حضرت عليه السلام ....(454)
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: نماز، هديه مؤ من است به سوى پروردگار، پس هداياى خود را نيكو كنيد تا جوايز نيكو باشد.(455)
آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى (ره ) در وصيت نامه شان توصيه فرموده بودند كه هر كس خواست براى من هديه اى بفرستد، نماز هديه كند. (456)
مؤ لف كتاب ((دين ما علماى ما)) مى نويسد: در زمان مرجعيت آيت الله العظمى حاج آقا حسين بروجردى (ره ) طلبه جوانى را (به نام شيخ على فريدة الاسلام كاشانى ) مى ديدم كه قيافه عارفانه اش توجه صاحب نظران را جلب مى كرد، از نظر علمى در مقام اجتهاد و از نظر معنوى در درجات بالاى عرفان بود او در زمان بلوغ به حرم حضرت امام رضا مشرف شد و به حضرت عرض كرد: (( بار سنگين تكيليف الهى بر دوشم آمده است ، از شما كمك مى خواهم .)) دعاى كميل را با اشك و آه مى خواند و مى لرزيد (در مدرسه فيضيه قم ) پس از نماز جماعت كه به امامت آيت الله العظمى اراكى (ره ) اقامه مى شد، همه نمازگزاران مى رفتند ولى او به نمازهاى مستحبى مشغول مى شد، من ، نمى توانم وصف نمازش را منعكس كنم ولى همين مقدار مى توانم بنويسم كه در تمام ايام عمرم چنين نمازى كه با اشك و آه و گريه همراه باشد نديدم او يكى از استادان شهيد سيد عبد الكريم هاشمى نژاد بود و آن مجاهد نستوه و پيوسته اين جوان را همراهى مى كرد و به عنوان حفظ ادب و احترام به مقام استاد بزرگوارش چند قدم به دنبال او راه مى رفت ، (فريدة الاسلام كاشانى ) در سن بيست و چهار سالگى در يكى از روستاهاى (رودسر، گيلان ) مشهور به (كولكاسرا) از دنيا رفت ، ميز بانش مرحوم اشراقى كه از علما بود براى حقير نقل كرد: بعد از خوردن شام گفت : خيلى مايلم در حياط منزل ، زير درخت تا صبح در عبادت باشم ، بعد برخاست دو ركعت نماز خواند ، ذكر ركوعش راد كه شمردم هفتاد بار بود، بعد از نماز كمى از مواعظ و احاديث را براى ما بيان كرد و به سجده مى رفت ديگر سر از سجده بر نمى داشت ، و روح پاكش به ملكوت اعلى پر كشيد. (457)
آيه 77 : ترك نماز باعث سقوط در جهنم 
قالوا لم نك من المصلين . (458)
ترجمه : گويند: ما از نمازگزاران نبوديم .
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه مى خوانيم : اين آيه جواب گنهكاران و مجرمان است وقتى از آنها سوال مى شود چيزى باعث شد كه شما را وارد دوزخ كنند؟ در جواب اين سوال كه (اصحاب يمين از آنها مى پرسند) آنها ( اصحاب شمال ) مى گويند : (( ما از نماز گزاردن نبوديم )) ( قالوا لم نك من المصلين )
اين گروه از مجرمان (اصحاب شمال ) در جواب مومنان راستين و متقيت (اصحاب يمين ) چنين بيان مى كنند، اگر نماز مى خوانديم نماز ما را به ياد خدا مى انداخت ، نهى از فحشاء و منكر مى كرد و ما را به صراط مستقيم الهى دعوت مى نمود. (459)
داستان آيه 77  
جهنمى بودن تارك الصلاة  
پيشواى متقيان ، حضرت على عليه السلام فرمود: كارگزاردن نماز را بر عهده بگيريد. نگاهداشت آن را بپذيريد ، و آن را بيسار بجا آريد و با و نماز خود را به خدا نزديك داريد.
كه نماز نوشته شده است بر مومنان - و بايد گزارده شود - و به وقت آن .(460) آيا گوش فرا نمى دهيد به پاسخ دوزخيان كه چون از آنان پرسيدند: (( ما سلككم فى سقر قالوا لم نك من المصلين )) (461) (( چه چيز شما را در آورد در آتش سوزان ؟ گفتند: نبوديم از نمازگزاردن )) (462)
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه نماز صبح نخواند ، قرآن از او بيزار است هر كه نماز ظهر بجا نياورد پيامبران الهى از او بيزارند، هر كه نماز عصر را ترك كند فرشتگان از او بيزارند، و آن كه نماز مغرب نخواند دين از او بيزار است و كسى كه نماز عشا را ترك كند، خداى جهان از او بيزار است . (463)
باز رسول خدا صلى الله عليه و آله در روايت ديگر فرمودند كسى كه نماز را ترك مى كند و اميدى به پاداش آن ندارد و از مجازات ترك آن نمى ترسد، من باكى ندارم كه چنين كسى بميرد، به دين يهود، يا مجوس ، يا نصرانى ، (464)
خداوند متعال در قرآن كريم از انسانهاى پاك و شايسته اى ياد مى كند كه از پيامبران و فرزندان آنان بوده اند و چون آيات خداوند رحمان بر آنان خوانده مى شد به خاك مى افتادند، در حالى كه سجده مى كردند و گريان بودند سپس مى فرمايد: (فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتعبوا الشهوات فسوف يلقون غيا) (465)
(( اما پس از آنان ، فرزندان ناشايسته اى روى كار مى آمدند كه نماز را تباه ردند و از شهوات پيروى نمودند و بزدودى (مجازات ) گمراهى خود را خواهند ديد.
در تفسير منهج الصادقين آمده است كه مراد از اين گروه ( تباه گنندكان نماز و پيرو شهوات ) يهوديان و افراد فاسق و گنهكار از امت محمد صلى الله عليه و آله است (( ابن مسعود)) گفته است : (( غى )) در آيه فوق وادى اى در جهنم است كه آتش آن تيزتر و عذاب آن سخت تر است كه بى نمازان را در آن برند. (466)
بخوبى از اين گونه روايات استفاده مى شود كه تارك الصلوة جهنمى مى شود چرا كه سرپيچى از دستورات الهى نموده و اين فريضه بسيار مهم دينى را ترك گفته است .
آيه 78 : كسى كه به خدا ايمان نياورد دو نماز نخواند 
فلا صدق و لا صلى (467)
ترجمه : او نه ايمان آورد و نه نماز گزارد.
تفسير آيه  
در مورد اين آيه و آيات بعد از آن درباره كافران نازل شده است ، و درباره اين سخن مى گويد كه دست كافران براى زاد و توشه آخرت خالى است چرا كه آنها منكر قيامت و معاد الهى بوده اند، و خداوند در اين باره مى فرمايد: (( اين انسان منكر معاد و هرگز ايمان نياورد و آيات خدا را تصديق نكرد و براى او نماز نگذارد.))
فلا صدق و لا صلى (468)
(بايد توجه داشته باشيم كه در بعضى از تفاسير آمده است منظور از اين آيه كه مى فرمايد، او نه ايمان آورد و نه نماز گزارد ((ابوجهل لعنة الله عليه )) مى باشد كه پيامبر صلى الله عليه و آله دشمنى عجيبى داشت و هميشه با آن حضرت مجادله و گفتگو مى كرد لعنت ابدى خداوند بر او باد. )
داستان آيه 78 
تارك الصلوة بى دين است .  
عبيد بن زراره مى گويد: از امام صادق عليه السلام پرسيدم گناهان كبيره كدامند؟ فرمود: آنها در نوشتار على عليه السلام هفت چيز است :
1- كفر به خدا 2- كشتن انسان 3- عاق پدر و مادر شدن 4- ربا خوردن 5- خوردن مال يتيم به ستم 6- فرار از جهاد 7- تعرب بعد از هجرت (اعلى شدن پس از مهاجرت )، (اعرابى به كسانى مى گويند كه باديه نشين هستند و از دين و آداب و رسوم آن بى خبرند. و هجرت ، ترك باديه نشينى و آمدن به مركز اسلام و مشرف شدن خدمت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله يا وصى اوست براى متدين شدن به دين خدا و ياد گرفتن احكام و مسائل دينى ، و تعرب بعد از هجرت آن است كه پيش از ياد گرفتن آنچه بايد بفهميم به حالت نخستين از جهالت و نادانى و بى اعتنايى به ديانيت بر گردد.) (469)
عبيد بن زرراره مى گويد: به امام عرض كردم : اينها بزرگترين گناهان است ؟ فرمود: آرى . گفتم : آيا خوردن در همى از مال يتيم گناهش بزرگتر است يا ترك نماز؟ فرمود: ترك نماز. پرسيدم : چرا شما ترك نماز را جزء گناهان كبيره به حساب نياورديد؟ فرمود: اولين چيزى كه گفتم چه بود؟ عرض كردم : كفر به خدا . امام صادق عليه السلام فرمود: ترك كننده نماز كافر است . (470)
آيه 79 : ذكر نام خدا و نماز باعث رستگارى 
و ذكر اسم ربه فضلى . (471)
ترجمه : و نام پرودرگارش را به ياد آورد و نماز بر پا دارد.
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه درباره نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره مى كند مى فرمايد: ((و نام پروردگارش را به ياد آورد و به دنبال آن نماز بخواند)) (و ذكر اسم ربه فصلى )
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگارى و پيروزى نجات را سه چيز مى شمرد (( تزكيه (كه قرآن قبل از اين آيه ذكر شد) و (( ذكر نام خداوند)) و سپس (( بجا آوردن نماز))
اين نكته نيز قابل توجه است كه نماز را فرع بر ذكر پروردگار مى شمرد ، اين به خاطر آن است كه تا بياد او نيفتد و نور ايمان در دل او پرتو افكن نشود به نماز نمى ايستد، بعلاوه نمازى ارزشمند است كه تواءم با ذكر او و ناشى از ياد او باشد، و اينكه بعضى ذكر پروردگار را تنها به معنى (( الله اكبر)) يا (( بسم الله الرحمن الرحيم )) كه در آغاز نماز گفته مى شود تفسير كرده اند در حقيقت بيان مصداقهائى از آن است . (472)
داستان آيه 79  
نماز بر روى آب  
(( رشيق مادرانى )) گفت : خليفه ، معتضد عباسى ، به من و دو نفر ديگر دستور داد كه به طور كاملا محرمانه به سامرا رفته و وارد خانه امام حسن عسكرى عليه السلام كه از دنيا رفته - بشويد و هر كس را كه در آن خانه يافتيد، به قتل برسانيد و سر او را نزد من بياوريد ما به سامرا رفته و بدون هيچ مشكلى وارد خانه شديم و همه جا را بررسى كرديم ، تا اينكه به پرده اى رسيديم آن را كنار زديم ، سردابى پديدار شد، وارد آن شديم و ديديم كه گويا دريايى از آب است و در انتهاى آن حصيرى روى آب افكنده شده و شخص بسيار زيبايى بر آن نشسته و به عبادت و نماز مشغول است و اصلا توجهى به ما ندارد.
يكى از همراهان ما خواست تا داخل شود و او را دستگير؟ گند، اما درون آب افتاد و چيزى نمانده بود كه غرق شود من دستم را دراز كرده و او را بيرون كشيدم ، و تا يك ساعت بيهوش بود آنگاه رفيق ديگر ما اقدام به رفتن به سوى او را كرد، ولى او هم در آب افتاد و او را هم بيرون كشيديم .
من مات و متحير شده بودم و به او خطاب كرده و گفتم : از خدا و از شما عذر مى خواهم كه مزاحم شدم ! ولى او اعتنايى نكرد و ما بازگشتيم و جريان را براى معتضد گفتيم او به ما گفت : اين جريان و ماجرا بايد پنهان بماند و جايى آن را نقل نكنيد، وگرنه سر شما را از بدن جدا مى كنم . (473)
آرى آن شخص بسيار زيبا كه اينچنين عبادت مى كرد ذخيره خداوند بر روى زمين آقا امام زمان (عج ) بود كه خداوند او را از شر دشمنان تاكنون حفظ نموده است او در آن هنگام مشغول عبادت و نماز بود و اين نماز است كه انسان را در تمام صحنه ها حفظ مى كند، خداوندا! وجود آنحضرت را از هر گونه بليات محافظت فرما، و هر چه زودتر چشمهاى نمازگزاردن را به جمال نوارانيش منور گردان تا نماز را به امامت آن امام هدى اقامه نماييم آمين يا رب العالمين !
آيه 80 : اذيت كننده نماز گزار 
عبدا اذا صلى (474)
ترجمه : آن بنده خداى را كه به نماز مشغول شد؟ (مراد ابوجهل است كه در نماز، پيغمبر و اصحابش را مى آزرد).
تفسير آيه  
منظور آيه فوق درباره ابوجهل آمده است آيا چيزى مستحق عذاب و كيفر الهى نيست ؟! در احاديث آمده است : ((ابوجهل از اطرافيان خود سوال كرد آيا محمد در ميان شما نيز براى سجده صورت به خاك مى گذارد؟ گفتند : آرى ، گفت : سوگند به آنچه ما به آن سوگند ياد مى كنيم ، اگر او را در چنين حالى بينم با پاى خود گردن او را له مى كنم ! به او گفتند: ببين ، او در آنجا مشغول نماز خواندن است !
ابوجهل حركت كرد تا گردن پيامبر صلى الله عليه و آله را زير پاى خود بفشارد، ولى هنگامى كه نزديك آمد عقب نشينى كرده و با دستش گوئى چيزى را از خود دور مى كرد! به او گفتند: اين چه وضعى است در تو مى بينم ؟ گفت : ناگهان ميان خودم و او خندقى از آتش ديدم و منظره وحشتناك و همچنين بال و پرهائى مشاهده كردم ؟ در اينجا پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود:!
قسم به كس كه جانم در دست او است اگر به من نزديك شده بود فرشتگان خدا بدن او را قطعه قطعه مى كردند و عضو عضو او را مى ربودند ! اينجا بود كه اين آيه و آيات سوره علق نازل شد. (475) طبق اين روايات آيات سوره علق را در آغاز بعثت نازل نشده ، بلكه وقتى نازل شد كه دعوت اسلام بر ملا شده بود ، و لذا عده اى معتقدند تنها پنج آيه نخستين اين سوره در آغاز بعثت نازل شده و بقيه با فاصله قابل ملاحظه اى بوده است .
شاءن نزول  
به اعتقاد اكثر مفسران اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده است ، بلكه به گفته بعضى پنج آيه فوق به اتفاق همه مفسران در آغاز وحى بر رسول اكرم صلى الله عليه و آله نازل شده ، مضمون آن نيز مؤ يد اين معنى است .
در روايات آمده است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله به كوه (( حرا)) و جبرئيل آمد و گفت : اى محمد بخوان ! پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: من قرائت كننده نيستم جبرئيل او را در آغوش گرفت و فشرد، و بار ديگر گفت بخوان ! پيامبر صلى الله عليه و آله همان جواب را تكرار كرد، بار دوم جبرئيل اين كار را كرد، و همان جواب را شنيد، و در سومين بار گفت : (اقرا باسم ربك الذى خلق ...) تا آخر آيه پنجگانه ) اين سخن را گفت و از ديده پيامبر صلى الله عليه و آله پنهان شد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله كه با دريافت نخستين اشعه وحى خسته شده بود به سراغ خديجه آمد، و فرمود: (و از ملونى ود ثرونى ) (( مرا بپوشانيد و جامعه اى بر من بيفكنيد تا استراحت كنم )) (476)
طبرسى در مجمع البيان نيز نقل مى كند: كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به خديجه فرمود : هنگامى كه تنها مى شود ندائى مى شنوم (و نگرانم )! خديجه عرض كرد: خداوند جز خير درباره تو كارى نخواهد كرد، چرا كه به خدا سوگند تو امانت را ادا مى كنى ، صله رحم بجا مى آورى ، و در سخن گفتن راستگو هستى .
خديجه مى گويد: بعد از اين ماجرا ما به سراغ (( ورقة بن نوفل )) رفتيم (او از آگاهان عرب و عمو زاده خديجه بود) رسول الله صلى الله عليه و آله آنچه را ديده بود براى ورقه بن نوفل بيان كردند هنگامى كه آن منادى به سراغ تو مى آيد دقت كن چه مى شنوى ؟ سپس براى من نقل كن پيامبر صلى الله عليه و آله در خلوتگاه خود اين را شنيد كه مى گويد: اى محمد بگو: بسم الله الرحمن الرحيم الحمد الله رب العالمين ...، تا ولا الظالين ، سپس ‍ حضرت به سراغ ورقه بن نوفل آمد و مطلب را براى او بازگو كرد ورقه بن نوفل گفت : بشارت بر تو باد، باز هم بشارت بر تو ، من گواهى مى دهم تو همان كسى هستن كه عيسى بن مريم بشارت داده است !و تو شريعت همچون موسى دارى تو پيامبر مرسلى ، و به زودى بعد از اين روز ماءمور به جهاد مى شوى و اگر من آن روز را درك مى كنم در كنار تو جهاد خواهم كرد.!
هنگامى كه ورقه بن نوفل از دنيا رفت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: من اين روحانى را در بهشت (بهشت برزخى ) ديدم در حالى كه لباس حرير بر تن داشت ، زيرا او به من ايمان آورد و مرا تصديق كرد. (477)
فضيلت قرائت آيه  
در فضيلت اين آيه همين بس كه در سوره اى واقع شده كه امام صادق عليه السلام فرمود: (( من قراء فى يومه او ليلة اقرآ باسم ربك ثم فى يومه او ليلته مات شهيدا و بعثه الله شهيدا و احياه كمن ضرب بسفيه فى سبيل الله مع رسول الله !))
هر كى در روز يا شب سوره اقرا باسم ربك را بخواند و در همان شب يا روز بميرد شهيد از دنيا رفته است و خداوند او را شهيد مبعوث مى كند و در صف شهيدان جاى مى دهد، و در قيامت همچون كسى است كه با شمشير در راه خدا با پيامبر خدا جهاد كرده است اين سوره شريفه بنامهاى مختلفى است كه عبارتند از: (( علق )، (( اقراء))، (( قلم )) ناميده شده است . (478)
داستان آيه 80  
برخوردى مهربان  
حضرت محمد صلى الله عليه و آله نماز مى خواند و مردمى كه از آنجا مى گذشتند، مى ديدند، نوه عبدالمطلب دارد با خويش ‍ كلماتى فصيح و زيبا بيان مى كند و ركوع و سجود مى رود و بدون اينكه بتى پيش رويش باشد به خاك مى افتد و نام خدا را بر زبان مى آورد يكى از كفار شهر مكه جسارت كرد و در حالى كه پيامبر سر به سجده نهاده بود، امعاء و احشاء شتر را برگردن و كتف مباركشان گذاشت .
دختر كوچكش فاطمه عليه السلام گريه كنان برخاست و آن كثافات را از گردن مبارك پيامبر برداشت و به كنارى انداخت پيامبر با حوصله عجيب ، نمازش را با طماءنينه و وقار خاصى ادامه داد و نماز كه تمام شد، جبرئيل و ميكائيل پيش روى حضرت ايستاده بودند سلام كردند و گفتند، ((خداوند سبحان سلام مى رساند و ما را فرمان داده است كه آنچه به ما دستور دهى ، انجام دهيم ، و هر خدمتى كه از دست ما بر آيد، كوتاهى نكنيم .))
پيامبر فرمود: (( مرا در اين كار كه خواهيم كرد، يارى دهيد و دعايى كه خواهم خواند، با آمين مدد نماييد)) جبرئيل و ميكائيل ترسيدند كه اگر همين لحظه از خداوند متعال بخواهد سنگ يا آتش بر اهل مكه ببارد، يا كفار مسخ شده ، يا به زمين فرو روند، هر آينه به اجابت خواهد رسيد دستهاى مبارك بالا رفت و لبهاى آن عزيز جنبيد: بار الها! قوم مرا به راه راست هدايت فرما، كه ايشان نمى دانند...)) جبرئيل و ميكائيل شگفت زده شدند ديده بودند همين كفار بارها و بارها آزارش داده بودند متواضعانه گفتند: (( اى رسول خدا! به درستى كه تو رحمت عالميان هستى !)) پيامبر صلى الله عليه و آله دستهاى كوچك دخترش را در دست گرفت و با قدمهاى آرام و شمرده به سوى خانه خديجه عليه السلام گام بر داشت . (479)
ببينيد پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله اين همه سختيها و مشكلات را در صدر اسلام متحمل شدند تا دين اسلام و قرآن پا بر جا بماند و حتى در موقع عبادت و نماز و راز و نياز بدرگاه خداوند وى را مورد آزار واذيت قرار مى دادند گاهى اوقات صورت مبارك پيامبر صلى الله عليه و آله را خون آلود مى كردند، گاهى دانهاى مبارك آنحضرت را مى شكند، و گاهى زباله هاى آشغال را بر روى آن حضرت مى ريختند همانطور كه در اين داستان آنرا نقل كرديم ، اما با وجود اين ، آن بزرگوار در برابر همه مشركان ايستادگى كرد، و اسلام را به جهانيان معرفى نموده ، آيا درست است در شرايطى فعلى كشورمان انقلاب اسلامى نام گرفته ، و امنيت در آن حكمفرماست و مقدمات و وسائل نماز در آن مهيا است انسان نسبت به نماز بى تفاوت باشد يا اصلا نماز نخواند! پس جاى دارد كه خود و ديگران را به اين فريضه دينى و الهى دعوت كنيم انشاء الله .
آيه 81 : خالص شدن انسان بوسيله نماز 
و ما امروا الا ليعبدوالله مخلصين له الدين حنفاء و يقيموا الصلوة و يوتو الزكوة و ذلك دين القيمة (480)
ترجمه : آيه در حالى كه دستورى را دريافت نكرده بودند جز اين كه كمال خلوص به آيين توحيد خدا را پرستش كنند نماز را بر پا دارند و زكات بدهند، اين است آيين راستين .
تفسير آيه  
منظور از كلمه (( و ما امروا...)) در اينجا چيست ؟ جمعى
گفته اند منظور اين است كه اهل كتاب در آئين خودشان مساله توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلى است ، ثابت ولى آنها به اين دستور نيز وفادار نمانده اند.
جمعى ديگر گفته اند در آئين اسلام دستورى جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده و اينها امورى هستند شناخته شده ، چرا از قبول آن سرباز مى زنند؟ و در پذيرش آن اختلاف مى كنند.
معنى دوم :
نزديكتر به نظر مى رسد، زير به دنبال آيه قبل كه سخن از و اختلاف آنها در پذيرش آئين جديد مى گفت مناسب همين است كه (( و ما امروا)) ناظر به آئين جديد باشد از اين گذشته معنى اول فقط تنها درباره اهل كتاب صادق است و مشركان را شامل نمى شود، در حالى كه معنى دوم همگان را شامل مى شود اما منظور از كلمه (( دين )) در آيه شريفه آنست كه بايد آن را براى خدا خالص كنند به عقيده بعضى از مفسران همان (( عبادت )) است و جمله ، (( الا ليعبدون الله )) كه قبل از ذكر شده نيز همين معنى را تاءييد مى كند ولى احتمال ديگرى هم وجود دارد كه منظور از كلمه (( دين )) مجموعه دين و شريعت باشد، يعنى تمام جهات خالص گردانند، اين معنى با گستردگى مفهوم (( دين )) سازگارتر است ، و جمله بعد ((ذلك دين القيمه )) (( اين است آئين مستقيم و پايدار)) كه دين را به معنى وسيع مطرح كرده ، همين را تاءييد مى كند.
پس جمله (( و ذلك دين القيمه )) اشاره شده به آن است كه اين اصول يعنى توحيد خالص و نماز توجه به خالق و زكات توجه به خلق از اصول ثابت و پا بر جاى همه اديان است ، بلكه مى توان گفت اينها در متن فطرت آدمى قرار داد.
و كلمه ديگر در آيه (( حنفا)) جمع ((حنيف )) از ماده (( حنف )) بر وزن كنف به گفته راغب در مفردات به معنى تمام يافتن از گمراهى به سوى راه مستقيم است ، و عرب تمام كسانى را كه حج بجا مى آوردند يا ختنه مى كردند حنيف مى ناميد، اشاره به اينكه آنها بر آئين اسلام بوده اند و (( حنف )) به كسى گفته مى شود كه پاى او كج باشد روى هم رفته از كتب مختلف لغت چنين به دست مى آيد ((حنيف )) اصل به معين انحراف و كجى بوده منتهى در قرآن و اخبار اسلامى به معنى انحراف از شرك به سوى توحيد و هدايت به كار رفته است پس (( حنيف )) به معنى تمايل يافتن از گمراهى به سوى راه مستقيم است و به معنى حق گراه آمده است (481)
فضيلت قرائت آيه مورد بحث  
در سوره اى واقع شده است كه در اين سوره و اين آيه مذكور درباره نماز و زكات در هر دو سخن به ميان آمده است ، درست است كه زكات در مكه تشريع شده بود، ولى رسميت و گسترش آن در مدينه بود به هر حال اين سوره اشاره به رسالت جهانى پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و آميخته بودن آن با دلائلى و نشانه هاى روشن مى كند، رسالتى كه قبلا آن را انتظار مى كشيدند ولى هنگامى كه به سراغشان آمد گروهى به خاطر اينكه منافع ماديشان به خطر مى افتاد و به آن پشت كردند در ضمن اين حقيقت را نيز بر دارد كه اصول دعوت انبياء مانند ايمان و توحيد و نماز و روزه ، اصولى است ثابت و جاودانى كه در همه اديان آسمانى وجود داشته است اين سوره اى داراى نامهاى متعددى است كه به تناسب الفاظ آن انتخاب شده ، اما از همه معروفتر سوره (( بينه )) و (( لم يكن )) و (( قيمه )) است . (482)
در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در فضيلت تلاوت اين سوره چنين نقل شده : اگر مردم مى دانستند چه بركاتى اين سوره دارد خانواده و اموال را رها كرده به فرا گرفتن آن مى پرداختند! مردى از قبيله (( خزاعه )) عرض كرد: اى رسول خدا! تلاوت آن چه اجر و پاداشى دارد؟ فرمود: هيچ منافقى آن را قرائت نمى كند، و نه كسانى كه شك و ترديد در دلشان است ، به خدا سوگند فرشتگان مقرب از آن روز كه آسمانها و زمين آفريده شده است آن را مى خوانند ، و لحظه اى در تلاوت آن سستى نمى كنند، هر كس ‍ آن را در شب بخواند خداوند فرشتگانى را ماءمور مى كند كه دين و دنياى او را حفظ كنند، و آمرزش و رحمت براى او بطلبد، و اگر در روز بخواند به اندازه آنچه روز آن را روشن مى كند و شب آن را تاريك مى سازد ثواب به او مى دهد. (483)
داستان آيه 81  
اخلاص در نماز كارنامه قبولى  
(( عبدالله بن سنان )) مى گويد: من در مجلسى خدمت امام صادق عليه السلام نشسته بودم يكى از افراد مجلس به آن حضرت عرض ‍ كرد: فدايت شوم اى فرزند رسول خدا صلى الله عليه و آله من مى ترسم كه (مبادا) منافق باشم (چه كنم ؟) حضرت فرمود: آنگاه كه تو روز و شب در خانه ات تنها هستى آيا نماز نمى خوانى ؟ عرض كرد: چرا حضرت پرسيد: براى چه كسى نماز مى خوانى ؟ گفت : براى خدا عزو جل امام فرمود: تو چگونه منافقى در حالى كه براى خدا عزو جل نماز مى خوانى ، نه براى غير خدا؟ (484)
در اين باره باز امام صادق عليه السلام فرمود: خداى شما بسيار بخشنده است و پاداش عمل را هر چند كم باشد عطا مى فرمايد: بنده اش دو ركعت نماز با اخلاص مى خواند و خداوند براى همان دو ركعت نماز خالص ، او را به بهشت مى برد. (485)
و در رابطه با نمازهاى امام خمينى (ره ) يكى از علماى معاصر مى گويد: نمازى كه امام در بيابانهاى بين كويت و عراق با چند تن از ياران خود خواند و آخرين نمازهايى كه ايشان در بيمارستان خواند، از لحاظ توجه و اخلاص ، يكسان بوده است . (486)
سيد مرتضى (ره ) در وصيت خويش اظهار داشت : تمام نمازهاى مرا كه در طول عمرم خوانده امن به نيابت از من دوباره بخوانيد نزديكان و اطرافيان او با شگفتى پرسيدند: چرا؟ شما كه عاشق نماز بوده ايد و قبل از فرا رسيدن وقت نماز وضو گرفته و روى سجاده مى نشيند تا وقت نماز فرار رسد حال چگونه چنين وصيتى مى كنيد؟ سيد مرتضى در پاسخ فرمود: آرى من عاشق نماز بودم و از راز و نياز لذت فراوان مى بردم دليل وصيتم اين است كه تصور مى كنم ، شايد نمازهاى من صد در صد خالص براى خدا انجام نگرفته ، بلكه لذت روحى و معنوى خودم در آنها تاءثير داشته است پس نمازهايم را به نيابت از من قضا كنيد چون اگر يك درصد از نماز هم براى غير خدا انجام گرفته باشد، شايسته درگاه الهى نيست . (487)
آيه 82 : سبك شمارندگان نماز 
فويل للمصلين . (488)
ترجمه : واى بر چنان نمازگزاران
تفسير آيه  
منظور آيه كه مى فرمايد واى بر چنان نمازگزاران ، همان نمازگزارانى كه نماز خود را به دست فراموشى مى سپرند اما كسى كه پيوسته نماز را فراموش مى كند و آن را به دست فراموشى مى سپارد ، پيداست كه براى آن اهميتى قائل نيستند و يا اصلا به آن ايمان ندارد، اگر گهگاه نماز مى خواند از ترس زبان مردم ، و مانند آن است .
جمع بندى بحثهاى سوره ماعون  
در اين سوره مباركه مجموعه اى از صفات رذيله كه در هر كس ‍ باشد نشانه بى ايمانى و پستى و حقارت او است آمده ، و قابل توجه اينكه همه آنها را فرع تكذيب دين ، يعنى جزا يا روز جزا قرار داده است ، تحقير يتيمان ، ترك اطعام گرسنگان ، غفلت از نماز ، ريا كارى ، و عدم همكارى با مردم حتى در دادن وسائل كوچك زندگى اين مجموعه در تشكيل مى دهد، و بدين ترتيب در اين سوره افراد بخيل و خود خواه ، و متظاهرى را منعكس مى كند كه نه پيوندى با (( خلق )) دارند و نه رابطه اى با (( خالق )) ، افرادى كه نور ايمان و احساس مسؤ ليت در وجودشان نيست نه به پاداش الهى مى انديشد و نه از عذاب او بيمناكند. (489)
شاءن نزول  
بعضى گفته اند: اين سوره درباره ابوسفيان نازل شده كه هر روز دو شتر بزرگ نحر مى كرد، و خود و اطرافيان يارانش از آن استفاده مى نمودند، اما روزى يتيمى آمد و تقاضاى چيزى كرد او با عصايش بر او زد و او را دور كرد بعضى ديگر گفته اند: اين سوره درباره (( وليد بن مغيره )) يا ((عاص بن وائل )) نازل شده است . (490)
فضيلت تلاوت  
در حديثى از امام باقر عليه السلام آمده است (( من قراء راءيت الذى يكذب بالدين فى فرائضه و نوافله قبل الله صلاته و صيامه ، و لم يحسابه بما كان منه فى الحياة الدنيا)) هر كس اين سوره را در نمازهاى فريضه و نافله اش بخواند خداوند نماز و روزه او را قبول مى كند، و او را در برابر كارهائى كه در زندگى دنيا از او سر زده است مورد محاسبه قرار نمى دهد. (491)
داستان آيه 82  
آخرين پيام امام صادق عليه السلام  
تا چشم ام حميده (مادر امام كاظم عليه السلام ) به ابوبصير - كه براى تسليت گفتن به او به مناسبت شهادت شوهر بزرگوارش امام صادق عليه السلام آمده بود افتاد اشكهايش ‍ جارى شد.
ابوبصير نيز مقدارى گريست همين كه گريه ام حميده ايستاد به ابوبصير
گفت : تو در ساعت احتضار امام حاضر نبودى ، قضيه عجيبى اتفاق افتاد! ابوبصير پرسيد چه قضيه اى ؟ گفت : لحظات آخر زندگى امام بود، امام دقائق آخر عمر خود را طى مى كرد، پلكها روى هم افتاده بود، ناگهان امام عليه السلام پلكها را از روى هم برداشت و فرمود: همين الان جميع افراد خويشاوندان مرا حاضر كنيد.
مطلب عجيبى بود در اين وقت امام دستور داده بود ما هم همت كرديم و همه را جمع كرديم كسى از خويشان و نزديكان امام باقى نماند كه آنجا حاضر نشده باشد همه منتظر و آماده كه امام در اين لحظه حساس ، مى خواهد چه بكند و چه بگويد؟ امام عليه السلام همين كه همه را حاضر ديد، جمعيت را مخاطب قرار داده فرمود: ((شفاعت ما هرگز نصيب كسانى كه نماز را سبك مى شمارند نخواهد شد.)) (492)
آيه 83 : غافلان نماز 
الذين هم عن صلاتهم ساهون . (493)
ترجمه : آنان كه از نماز غافلند.
تفسير آيه  
منظور آيه آن نمازگزارانى است كه نه ارزشى براى آن قائلند، و نه به اوقاتش اهميتى مى دهند، و نه اركان و شرايط و آدابش را رعايت مى كنند.
((ساهون )) از ماده ((سهو)) در اصل به معنى خطائى كه از روى غفلت سر زند، خواه در فراهم كردن مقدماتيش مقصر باشد يا نه ، البته در صورت اول معذور نيست و در صورت دوم معذور است ، ولى در اينجا منظور سهو توام با تقصير است . بايد توجه داشت كه نمى فرمايد (در نمازش سهو مى كنند) چون سهو در نماز به هر حال براى هر كس واقع مى شود، بلكه مى فرمايد. (از اصل نماز سهو مى كنند) و كل آن را به دست فراموشى مى سپرند.
در اين كه منظور از (( ساهون )) در اينجا چيست ؟ علاوه بر تفسيرى كه در فوق بيان كرديم تفسير ديگرى نيز بيان كردند، از جمله آنكه : منظور تاخير انداختن نماز از وقت فضيلت است . و يا اينكه اشاره به منافقانى است كه نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترك آن عقاب .
يا اينكه منظور از ((ساهون )) كسانى است كه در نمازهاى خود ريا مى كنند. البته جمع ميان اين معانى ممكن است هر چند تفسير اول مناسبتر به نظر مى رسد. به هر حال وقتى فراموشى كنندگان شايسته هستند پس آنها كه به كلى ترك نماز گفته و تارك الصلوة هستند چه حالى خواهند داشت ؟ (494)
داستان آيه 83  
غفلت معاويه در نماز و ابليس  
معاويه در كاخ خود خوابيده بود. ناگهان مردى او را بيدار كرد. وقتى كه معاويه را ديد، به پشت كاخ رفت و در آنجا پنهان شد. معاويه فرياد زد: تو كيستى كه اين گونه گستاخى كرده و بى اجازه من وارد كاخ شده اى ؟ او گفت : من ابليس هستم ! معاويه گفت : چرا مرا بيدار كردى ؟ شيطان گفت : هنگام نماز است تو را بيدار كردم كه سر وقت به مسجد براى نماز بروى .
معاويه گفت : تو شيطان هستى ، و شيطان خير بندگان را نمى خواهد. آيا ادعاى دزد بر اين كه براى پاسبانى خانه آمده ام درست است ؟! پاسخ داد: تو را از خواب بيدار كردم كه مبادا بخوابى و نمازت قضا شود و با دل شكسته ، آه سوزان بكشى ، كه نمازم قضا شد و به مسجد نرفتم . ارزش اين آه از، از صدها نماز معمولى كه عادت انسان شده ، بالاتر است . خواستم چنين آه و ناله نصيب تو نشود كه مشمول رحمت حق تعالى گردى ! (495)
آيه 84 : نماز بهترين راه ،براى شكر 
فصل لربك و انحر (496)
ترجمه : پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن .
تفسير آيه  
آرى بخشنده نعمت او است ،بنابراين نماز و عبادت و قربانى كه آن هم نوعى عبادت است براى غير او معنى ندارد، مخصوصا با توجه به مفهوم (( رب )) كه حكايت است از تداوم نعمتها و تدبير و ربوبيت پروردگار مى كند.
اما بايد در يك سخن كوتاه بگوئيم (( عبادت )) خواه به صورت نماز باشد يا قربانى كردن مخصوص (( رب )) و ولى نعمت است ، و او منحصرا ذات پاك خداست اين نعمتهاى خود از خدا مى دانستند و به هر حال تعبير ((لربك )) دليل روشنى است بر مساله لزوم قصد و قربت در عبادات .
بسيار از مفسران معتقدند كه منظور روز عيد قربان ، و قربانى كردن در همان روز است ،ولى ظاهرا مفهوم آيه عام و گسترده اى است هر چندت نماز و قربانى روز عيد يكى از مصداقهاى روشن آن است .
اما تعبير كلمه ((وانحر )) در آيه از ماده (( نحر )) كه مخصوص كشتن شتر است ،شايد به خاطر اين است كه در ميان قربانيها شتر از اهميت بيشترى برخوردار بود،و هر مسلمانان نخستين علاقه بسيار به آن داشتند، و قربانى كردن شتر بدون ايثار و گذشت ممكن نبود. (497)
در اينجا دو تفسير ديگر براى آيه فوق بيان كردند:
1- منظور از جمله (( وانحر ))رو به قبله ايستادن به هنگام نماز است چرا كه ماده ((نحر )) به معنى گلوگاه مى باشد.
2- منظور بلند كردن دستها به هنگام تكبير و آوردن آن در مقابل گلوگاه و صورت است در حديثى از پيامبر صلى الله عليه مى خوانيم هنگاميكه اين سوره كوثر نازل شد پيامبر اكرم صل الله عليه و آله از جبرئيل سوال كرد فرمود منظور از كلمه ((وانحر )) در آيه چيست ؟ كه پروردگار مرا به آن مامور ساخته است ؟جبرئيل عرض كرد كه خداوند به تو دستور مى دهد هنگامى كه وارد نماز مى شوى موضع تكبير ،دستها را بلند كن ،و همچنين هنگامى كه ركوع مى كنى يا سر از ركوع بر مى دارى ،و يا سجده مى كنى ، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان همين گونه است و براى هر چيزى زينتى است و زينت نماز بلند كردن دستها در هر تكبير است .(498)
و در حديثى از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير اين آيه با دست مباركش اشاره كرده و فرمود:منظور اين است كه دستها را اينگونه در آغاز بلند كنى به طور كه كف آنها رو به قبله باشد. (499)
شاءن نزول  
((عاص بن وائل )) كه از سران مشركان بود،پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله را به هنگام خارج شدن از مسجد الحرام ملاقات كرد،و مدتى با حضرت گفتگو نمود،گروهى از سران قريش در مسجد نشسته بود و اين منظره را از دور مشاهده كردند ،هنگامى كه (( عاص بن وائل ))وارد مسجد شد به او گفتند به كه صحبت مى كردى ؟ گفت :با اين مرد ((ابتر ))! اين تعبير را به خاطر اين انتخاب كرد كه (( عبدالله )) پسر پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله از دنيا رفته بود، و عرب كسى را كه پسر نداشت (( ابتر )) ((يعنى بلا عقب )) مى ناميد،و لذا قريش اين نام را بعد از فوت پسر پيغمبر براى حضرت انتخاب كرده بود و بعد ( سوره كوثر نازل شد و پيامبر اكرم صل الله عليه و آله را به نعمتهاى بسيار و كوثر بشارت داد،و دشمنان او را ابتر خواند .(500)
توضيح مطلب  
پيغمبر اكرم صل الله عليه و آله دو فرزند پسر از حضرت خديجه داشت يكى ((قاسم ))و ديگرى ((طاهر )) كه او را نيز ((عبدالله مى ناميدند ،و هر دو در مكه از دنيا رفتند و پيامبر اكرم صل الله عليه و آله فاقد فرزند پسر شد،اين موضوع زبان بد خواهان قريش را گشود و كلمه ،((ابتر )) را براى حضرت انتخاب كردند (501)
فضيلت تلاوت اين آيه  
پيامبر اكرم صل الله عليه و آله فرمودند:(( من قراها الله من انهار الجنة ، و اعطى من الاجر بعدد كل قربان قربه العباد فى يوم عيد،و يقربون من اهل الكتاب و المشركين )) هر كس آن را تلاوت كند خداوند او را از نهرهاى بهشتى سيراب خواهد كرد و به عدد هر قربانى كه بندگان در روز عيد ( قربانى مى كنند،و همچنين قربانى هائى كه اهل كتاب و مشركان دارند و به عدد هر يك از آنان اجرى به او مى دهد. (502)
داستان آيه 84 
خداوند كوثر عطا مى كند.
خداوند متعال ؛ اين سوره كوثر خطاب به نبى اكرم (ص ) فرمود: ((انا اعطيناك الكوثر)) ((اى رسول حق ما به تو كوثر عطا كرديم . (503)
در كتب تفسير از چند چيز به عنوان ((كوثر)) ياد شده است از جمله 1- خير كثير 2- نهرى در بهشت 3 - نبوت 4 - فرزندان بسيار از نسل زهراى اطهر عليه اسلام 5 - قرآن 6 - شفاعت 7 - اسلام 8 - علماى دين و اصحاب و ياران وفادار و... هر يك از موارد مذكور مصداقى براى ((كوثر)) است و ممكن است كوثر شامل همه اينها باشد.
آنچه مسلم است ، خداوند مهربان خير كثير و نعمتهاى فراوانى در دنيا و آخرت به پيامبر عزيز اسلام عليه السلام عطا كرده و خواهد كرد و او بايد در برابر اين همه نعمت ، شكر گزارى كند. خداوند به او فرمان مى دهد: ((فصل لربك و انحر)) (504) براى شكر اين نعمتها نماز بخوان و قربانى كن (505)
در سوره مباركه كوثر يكى از معانى آن (فرزندان بسيار از نسل زهراى اطهر عليه السلام مى باشد، پس كوثر از وجود مبارك فاطمه زهرا عليهاالسلام سرچشمه مى گيرد. رسول خدا(ص ) مى باشد. تا اينكه فرمود: زمانى كه در محرابش در مقابل پروردگار جل جلاله مى ايستد، نورش براى ملائك پرتو افكنى مى كند، آنچنان كه ستارگان آسمان براى اهل زمين نوز مى افكنند. و خداوند متعال به ملائكه مى فرمايد: اى ملائكه من بنگريد به كنيز من ،
فاطمه سيده كنيزانم ، كه در مقابل من به عبادت ايستاد، به طورى كه بدنش از ترس مقام من مى لرزد و با تمام وجود و قلبش ‍ بر عبادت و اطاعتم رو آورده ، شما فرشتگان را شاهد مى گيرم كه شيعيان فاطمه عليهاالسلام را از آتش جهنم ايمن گردانم .
از حسن بصرى نقل شده كه مى گفت : حضرت فاطمه عليها السلامّعابدترين امت بود و در عبادت حق تعالى آن قدر بر پا مى ايستاد كه پاهاى مباركش ورم مى كرد. (506)