نماز راز دوست

على رستمى

- ۱۰ -


آيه 67: پيامبر صلى الله عليه و آله انذار كننده اقامه كنندگان نماز 
انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزكى فانما يتزكى لنفسه والى الله المصير (401)
ترجمه : تو فقط كسانى را هشدار مى دهى كه در نهان از پروردگار شان مى ترسند و نماز مى گزارند هر كس پاكى ورزد و به سود خويش پاكيزه شده است و سرانجام همه به سوى خداست .
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره بشارت پيامبر صلى الله عليه و آله به يك گروه از انسانهائى متوجه مى شود كه پرده از اين حقيقت بر مى دارد و مى فرمايد: انذارهاى پيامبر صلى الله عليه و آله تنها در دلهاى آماده اثر مى گذارد و خداوند مى فرمايد:((تو فقط كسانى را انذار مى كنى كه از پروردگار خود در غيب و پنهانى مى ترسند و نماز را بر پا مى دارند ))((انما تنذر الذين يخشون ربهم و اقاموا الصلوة ) تا در دلى خوف خدا نباشد،و در نهان و آشكار احساس مراقبت يك نيروى معنوى بر خود نكند،و با انجام نماز كه قلب را زنده مى كند و به ياد خدا مى دارد به اين احساس درونى مدد نرساند، انذارهاى ،انبياء و اولياء بى اثر خواهد بود در آغاز كار كه انسان هيچ عقيده اى را انتخاب نكرده و ايمان نياورده اگر روح حقجوئى و حق طلبى نداشته باشد و احساس ‍ مسوليت در برابر شناخت واقعيتها نكند و گوش به دعوت انبياء فرا نخواه داد و در آيات پروردگار در جهان هستى نمى انديشد!
در جمله چهارم باز به اين حقيقت بر مى گردد كه خدا از همگان بى نياز است و مى افزايد:((هركس پاكى و تقوى پيشه كند نتيجه اين پاكى به خود او باز مى گردد ))(و من تزكى فانما يتزكى لنفسه )
و سرانجام در آخرين جمله هشدار مى دهد كه اگر نيكان و بدان به نتايج اعمال خود در اين جهان ترسند مهم نيست چرا كه ((بازگشت همگى به سوى خدا است )) و سرانجام حساب همه را خواهد رسيد! (( والى الله المصير)
داستان آيه 67  
نماز غلام سياه چهره  
عبدالله بن مبارك كه از مردان وارسته صدر اسلام است ،مى گويد يك سال در مكه بودم بر اثر بى آبى تا قحطى بزرگى سراسر جزيرة العرب را فرا گرفته بود مردم به صحراى عرفات آمده بودند تا با دعا و نماز استسقاء از درگاه خداى بزرگ بخواهند كه باران رحمتش را بر آنها بفرستد من هم به عرفات رفتم و در مراسم راز و نياز مردم شركت نمودم دو هفته از اين جريتان گذشت قحطى و خشك سالى و دشوارى زندگى همچنان ادامه داشت .
در اين ميان چشمم به يك نفر عرب سياه چهره رنجورى افتاد ديدم او با حالت خاص عرفانى و معنوى مشغول نماز شد و بعد از دو ركعت نماز،دعا كرد و سپس به سجده رفت شنيدم مى گويد:سوگند به عزت و شوكتت از خداى بزرگ ! سر از سجده چند لحظه اى بر نمى دارد تا باران رحمتت بندگانت را سيراب سازى !)) پس از اين دعا،چند لحظه نگذشت كه ديدم قطعه ابرى در آسمان پديدار شد و سپس قطعه هاى ديگرى ابر به آن پيوستند و به دنباله اش ،آنچنان باران باريد كه گويى سر مشكها آب را باز كرده اند و آب بسيارى از آنها سرازير زمين مى شود ديدم آن غلام حمد و سپاس و شكر الهى را بجا آورد و بى آنكه كسى او را بشناسد،از آنجا رفت من به دنبال او به راه افتادم تا اينكه ديدم او به محلى كه بردگان را در آن مى فروشند رفت و به آنها ملحق شد فهميدم كه او جزء غلامانى است كه آنها را براى فروختن به آنجا آورده اند روز بعد،مقدارى پول برداشتم و به محل برده فروشان رفتم و صاحب بردگان را پيدا كردم وبه او گفتم : ((من مشترى يكى از غلامان شما هستم ))او سى غلام را در معرض ديد من قرار داد و گفت :((هر كدام را مى پسندى ،انتخاب كن تا او را به تو بفروشم )) من آن غلام مخلص را در ميان آن سى نفر غلام نديدم و به او گفتم : ((آيا غير از اين غلامان ،غلام ديگرى دارى ؟ )) او در پاسخ من گفت :((تنها يك غلام خاموش ونابابى وجود دارد كه با احدى سخن نمى گويد )) گفتم همان را بياور تا ببينم ))او را آورد ديدم همان غلامى مخلصى است كه بر اثر دعايش ‍ باران بسيار باريد گفتم :((اين غلام را چند خريده اى ؟)) گفت : ((بيست دينار براى اين غلام پول داده ام ،ولى حاضرم او را به ده دينار به تو بفروشم ))گفتم :(( نه بلكه من اين غلام را به بيست دينار و هفت دينار مى خرم )) و به اين ترتيب غلام را از او خريد ،و دست غلام را گرفته و از آنجا دور شديم . غلام به من گفت :(( براى چه در ميان آن همه غلام مرا خريدارى كردى ؟ ))به او گفتم :(( من ديروز تو را در فلان نقطه عرفات با حالى مخصوص ديدم كه بر اثر دعايت ،باران باريد،مقام عالى تو را شناختم از اين رو به تو علاقه مند شدم و امروز آمدم و تو را خريدارى نمودم )) با تعجب گفت : ((به راستى تو مرا در آن حال ديدى ؟ )) گفتم آرى گفت :((آيا مرا آزاد مى كنى ؟ )) گفتم : (( آرى تو را در راه خدا آزاد كردم ))او وضو گرفت و نماز خواند و سپس از نماز دستش را به آسمان كرد و گفت : خدايا! تو مى دانى كه من سى سال تو را عبادت كردم ،و مى خواستم كه كسى از آن آگاه نشود حال كه راز من كشف شده ، روح مرا قبض كن و مرا به سوى خود ببر! همان دم دعايش مستجاب شد و بيهوش به زمين افتاد دريافتم كه از دنيا رفته است (402)
آيه 68 : تلاوت كنندگان قرآن و اقامه كنندگان نماز 
ان الذين يتلون الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور (403)
ترجمه :آنان كه كتاب خدا را مى خوانند و نماز مى گزارند و از آنچه روزيشان داده ايم پنهان و آشكار انفاق مى كنند به تجارتى دل بسته اند كه هرگز زيانى در آن نيست .
تفسير آيه 
در اين آيه شريفه به دو وسيله مهم براى ترقى و رشد انسانها سخن مى گويد: چرا كه بوسيله اين دو بال است كه انسان مى تواند به اوج آسمان سعادت پرواز كند،و مسير تكامل را طى نمايد،نخست مى فرمايد:((كسانى كه كتابى الهى را تلاوت مى كنند،و نماز را بر پا مى دارند،و از آنچه به آنها روزى داده ايم
در پنهان و آشكار انفاق مى كنند،آنها اميد تجارتى دارند كه نابودى و فساد وكساد در آن نيست ))
(ان الذين يتلون كتاب الله و اقاموا الصوة و انفقوا مما رزقنا هم سرا و علاتيه يرجحون تجارة لن تبور)

بديهى است كه ((تلاوت )) در اينجا به معنى قرائت سرسرى و خالى از تفكر و انديشه نيست ،خواندنى است كه سرچشمه فكر باشد،عمل صالح گردد، عملى كه از يكسو انسان را به خدا پيوند دهد كه مظهر آن نماز است و از سوى ديگر به خلق خدا ارتباط دهد كه مظهر آن انفاق است ، انفاق از تمام آنچه خدا به انسان داده ،از عملش از مال و ثروت و نفوذش از فكر ونيرومندش ،از اخلاق و تجربياتش ،خلاصه از تمام مواهب خدا دادى اين انفاق مخفيانه صورت مى گيرد تا نشانه اخلاص كامل باشد (سرا) و گاه آشكارا تا مشوق ديگران گردد و تعظيم شعائر شود (علانية )
آرى عملى كه چنين اثرى دارد مايه ، رجاء و اميدوارى است با توجه به آنچه در اين آيه قبل آمده نتيجه مى گيريم كه علماى راستين داراى اين صفاتند:از نظر روحى قلبشان مملو از خشيت و ترس آميخته با عظمت خداست از نظر گفتار زبانشان به تلاوت آيات خدا مشغول است از نظر عمل روحى و جسمى نماز مى خوانند و او را عبادت مى نمايد از نظر عمل مالى از آنچه دارند در آشكار و پنهان انفاق مى نمايند و سرانجام از نظر هدف ،افق فكرشان آنچنان بالا است كه دل از دنياى مادى زود گذر بركنده ،تنها به تجارت پر سود الهى مى نگرند كه دست فنا به دامانش دراز نمى شود.
اين نكته نيز قابل توجه است كه ((تبور ))از ماده ((بودار ))به معين شدت كسادى است ،و از آنجا كه شدت كسادى باعث فساد مى شود ((بوار )) به معنى هلاكت آمده ،به اين ترتيب ((تجارت خالى از بوار )) تجارتى است كه نه كساد دارد و نه فساد!
در حديث جالبى آمده :((مردى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: چرا من مرگ را دوست ندارم ؟ حضرت فرمود:آيا مال و ثروتى دارى ؟ عرض كرد آرى حضرت فرمود:آنرا پيش از خودت بفرست ، عرض كرد نمى توانم ! فرمود:((ان قلب الرجل مع ماله ان قدمت احب ان يلحق به ،و ان اخره احب ان يتاخر معه )) (( قلب انسان همراه اموال او است اگر آن را پيش از خود بفرستيد، دوست دارد به آن ملحق شود و اگر آن رانگهدارد دوست دارد همراه آن بماند ))(404)
اين حديث در حقيقت روح آيه فوق را منعكس ساخته ،زيرا مى گويد:آنها كه نماز را بر پا مى دارند و انفاق در راه خدا مى كنند اميد و علاقه به سراى ديگر دراند، چرا كه نيكيها را قبل از خود فرستاده اند و مايلند به آن ملحق شوند. (405)
داستان آيه 68  
قرآن در نماز چهره را نورانى مى كند  
رسول خدا صلى الله عليه و آله لشكرى از مسلمين از نبرد با كفار به سوى آنان فرستاد و مدتى از وضع آنان بى خبر بود تا اينكه پيك وحى آمد و بشارت پيروزى آورد،وقتى كه مسلمين از نبرد باز گشتند و خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدند،آن حضرت فرمود:در اين سفر به آنچه برخورد كرديد براى برادران مومن خود بازگو كنيد تا گفتار شما را تاييد كنم ، زير جبرئيل مرا مطلع ساخته است گفتند: در يكى از شبهاى تاريك دشمن به ما شبيخون زد در حالى كه همه ما خواب بوديم جز چهار نفر:
1- (( زيد بن حارثه ))كه در گوشه اى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
2- ((عبدالله بن رواحه )) كه در جانب ديگرى از سپاه نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
3- ((قتادة بن نعمان )) در گوشه اى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود.
4- (( قبس بن عاصم )) در جانبى ديگر نماز مى خواند و مشغول قرائت قرآن در نماز بود .
در اين حال باران تيرهاى دشمن بر سر ما باريدن ،گرفت ،با خود گفتم :به مصيبت بزرگى گرفتار شديم ،مشغول دفاع شديم ،اما در غوغاى گير و دار نبرد ناگهان ديديم يك قطعه نور از دهان ((قيس بن عاصم )) خارج شد كه مانند شعله آتش فروزان بود
و نورى از دهان (( قتادة بن نعمان )) خارج شد كه مانند تابش ‍ ستاره (( زهره و مشترى )) بود و نورى از دهان ((عبدالله بن رواحه ))خارج شد كه مانند شعاع ماه در شب تاريك ، درخشان بود و نورى از دهان (( زيد بن حارثه )) ساطع شد كه از خورشيد طالع ،درخشانتر بود،اين انوار از چهار سوى لشكر چنان لشكرگاه را روشن كردند كه از وسط روز، روشنتر شد دشمنان ما در ظلمت شديد بودند،ما آنها را مى ديديم و آنان ما را نمى ديدند در اين حال با شمشيرهاى برهنه بر آنان يورش برديم ، جمعى را كشتيم و عده اى را مجروح كرديم و گروهى را به اسارت گرفتيم و اين است اموال و اسيرانى كه با خود آورديم .
اى رسول خدا صلى الله عليه و آله ما شگفت انگيزتر از نورهايى كه از دهان اين چهار نفر ساطع شد ،نديده ايم . (406)
در روايتى مى خوانيم : امام باقر عليه السلام در نماز خود قرآن مى خواند تا اينكه غش كرد،وقتى به هوش آمد سوال كردند،چه چيزى سبب غش كردن شما شد؟ آن حضرت فرمود:من آن قدر آيات قرآن را تكرار كردم ،تا حالى به من دست داد كه گويى آن آيات را از زبان كسى مى شنوم كه آن را نازل كرده است . (407)
درباره على عليه السلام ابن عباس روايت كرده كه حضرت على عليه السلام در ثلث اول شب مى خوابيد و در دو ثلث آخر به عبادت و تلاوت قرآن مشغول مى شد،در هر شب هفتاد ركعت نماز مى گزارد و در اين نمازها آيات قرآن مى خواند و هنگام سحر ذكر خداى متعال ورد زبانش بود. (408)
رسول گرامى اسلام عليه السلام در اين باره مى فرمايد:قرائت قرآن در حال نماز ،برتر است از قرائت آن در غير نماز. (409)
آيه 69 : اقامه كنندگان نماز و مشورت 
و الذين استجالبوا لربهم و اقاموا الصلوة و امرهم شورى و مما رزقناهم ينفقون (410)
ترجمه :آنان كه دعوت پروردگار شان را گردن مى نهند و نماز بجاى مى آورند وكارشان به مشورت انجام مى گيرد و از روزيشان انفاق مى كنند.
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه درباره مومنان متوكل به خدا سخن مى گويد:كه چهار اوصاف آنها را در اينجا بيان مى كند اول مى فرمايد:((آنها كه دعوت پروردگارشان را اجابت كرده ،و فرمانهاى او را از جان و دل پذيرفته اند ))(و الذين استجابوا لربهم ) دوم مى فرمايد:((و نماز را بر پا داشته اند ))(و اقاموا الصلوة ) سوم مى فرمايد:((و كار آنها به طريق شورى و مشورت در ميان آنها صورت مى گيرد ))(و امرهم شورى بينهم ) چهارم مى فرمايد: ((و از آنچه به آنها روزى داده ايم ، در راه خدا انفاق مى كنند ))(و مما رزقناهم ينفقون )
در اين آيه مورد بحث سخن از بازسازى وجود مومنان در جنبه هاى مختلف است كه مهمتر اجابت دعوت پروردگار و تسليم در برابر فرمان او است مطلبى كه همه نيكيها و خوبيها و اطاعت اوامر الهى در آن جمع شده است ،آنها با تمام وجود در برابر فرمانش تسليم هستند، و در مقابل اراده و از خود اراده اى ندارند،و بايد چنين باشد چرا كه بعد از پاكسازى قلب و جان از آثار گناه كه موانع راه حقند تسليم و اجابت قحطى است ولى از آنجا كه در ميان اوامر الهى مسائل بسيار مهمى وجود دارد كه بالخصوص بايد انگشت روى آن گذاشت چند موضوع مهم را به دنبال آن ياد آور مى شود كه مهمترين آنها ((نماز )) است نمازى كه ستون دين ،پيوند خلق و خالق ،مربى ،نفوس ، معراج مومن و نهى كننده از فحشاء و منكر است .
بعد از آن مهمترين مسائل اجتماعى همان اصل ((شورى )) است كه بدون آن همه كار ناقصى است ،يك انسان هر قدر از نظر فكرى نيرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از يك يا چند بعد مى نگرد،و لذا ابعاد ديگر بر او مجهول مى ماند،اما هنگامى كه مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارت و ديدگاههاى مختلف به كمك هم بشتابند،مسائل كاملا پخته و كم عيب و نقص مى گردد،و از لغزش دورتر است ،لذا در حديث پر معنا از پيغمبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم :((انه ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد ))((احدى در كارهاى خود مشورت نمى كند، مگر اينكه به راه راست و مطلوب هدايت مى شود. ))
قابل توجه اينكه :تعبير در اينجا به صورتى است كه آن را يك برنامه مستمر مومنان مى شمرد ،نه تنها در يك كار زود گذر وموقت ،مى گويد همه كارهاى آنها در ميانشان به صورت شورى است ،و جالب اينكه خود پيامبر صلى الله عليه و آله با اينكه عقل كل بود و با مبداء وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجزائى ،در جنگ و صلح و امور مهم ديگر،به مشورت با ياران مى نشست ،و حتى گاه نظر آنها را ترجيح مى دارد با اينكه مشكلاتى از اين ناحيه حاصل مى شد،تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا كه بركات مشورت از زيانهاى احتمالى آن به مراتب بيشتر است . (411)
داستان آيه 69  
نمازگزاران نسبت به وحدت و مشورت  
((جابر بن حيان )) از امام صادق عليه السلام پرسيد :آيا مركزيت كعبه براى نماز اهميتش بيشتر است يا مركزيت آن براى حج ؟ امام صادق عليه السلام فرمود:مركزيت آن براى نماز، زيرا بسيارى از مسلمانان نمى توانند در تمام عمر حتى يكبار به مكه بروند، ولى هر مسلمان در هر نقطه از جهان كه هست روى پنج بار به سوى كعبه نماز مى خواند ،و مى توان گفت در هر شبانه روز پنج بار،نگاه تمام مسلمين جهان در كعبه به هم مى رسد و گويا تمام مسلمانان جهان شبانه روز پنج مرتبه در چشمان يكديگر مى نگرند و سخن آنان در آن جا به هم مى رسد و تكبير ميليونها مسلمان كه در شرق و غرب دنيا هستند در كعبه شنيده مى شود،اين مركزيت در هيچ يك از اديان گذشته وجود نداشته و در آينده هم بوجود نخواهد آمد .(412)
آرى كعبه مغناطيس دلهاى اهل ايمان و رمز وحدت و استقلال مسلمانان است و ارتباط نماز و كعبه ارتباط دائمى است نماز،منهاى كعبه و قبله بى ارزش است و حج و كعبه نهى نماز هم معنا ندارد و نماز و كعبه هر دو وسيله اى است براى ارتباط با خالق هستى ، يعنى رسيدن به توحيد و يكتاپرستى (اگر كسى از فراز آسمانهابه صفوف نمازگزاران كره زمين بنگرد،دايره هاى متعددى را مى بيند كه مركزيت همه آنها كعبه است و توحيد نقطه تمركز و فكر و دل و جان و صفوف مسلمين است .) (413)
معلوم مى شود كعبه محور اتحاد و يكپارچگى مسلمانان جهان است در سوره حمد كه جز قطعى نماز مى گوئيم ( اياك نعبد و اياك نستعين ) خدايا ما تنها تو را مى پرستيم ،خدايا ما تنها از تو كمك و استعانت مى جوئيم يعنى مى گوييم خدايا من تنها نيستم من به همه مسلمانهاى ديگر هستم .
ضمنا انسان وابستگى خودش به جامعه اسلامى را در حال عبادت و بندگى اعلام مى كند،خدايا من فرد نيستم تك نيستم ،من عضوم ،جزئى از كل و عضوى از پيكر هستم ما هستيم ،
نه من در دنياى اسلام من وجود ندارد ما وجود دارد. (414)
اما مسلمانان جهان نسبت به مشورت با همديگر،بهتر است در اينجا تمسك به آيه شريفه قرآن نمائيم كه گره گشاى كار ماست در اين باره مى فرمايد:(و الذين ... و امرهم شورى بينهم ) و مومنين كسانى هستند كه دعوت پروردگار شان را اجابت كرده و نماز بر پا مى دارند و كارهايشان به صورت مشورت در ميان آنهاست .(415)
آيه 70 : توبه و اقامه نماز 
ء اشفقتم ان تقدموا بين يدى نجوكم صدقات فاذا لم تفعلوا او تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة واطيعوآ الله و رسوله و الله خبير بما تعملون . (416)
ترجمه :آيا ترسيديد كه پيش از نجوا كردن صدقه دهيد؟ حال كه اين چنين نكرده ايد خداوند توبه شما را مى پذيرد پس بر پا و پردازنده زكات و اطاعت كننده خدا و پيامبرش باشيد و خداوند به اعمال شما آگاه است .
تفسير آيه 
در تفسير فوق درباره جمعى از اغتياء كه خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمدند و با او نجوى كرد ندو مى ترسيدند با صدقه فقير شوند و از دادن آن خوددارى مى كردند كه در اين رابطه خداوند در اين آيه مى فرمايد:((آيا ترسيديد فقير شويد كه از دادن صدقه قبل از نجوى خوددارى كرديد؟ ))(اشفقتم ان تقدوموا بين يدى نجواكم صدقات ) معلوم مى شود حب مال در دل شما از علاقه به نجوى پيامبر صلى الله عليه و آله بيشتر است ،و نيز معلوم مى شود در اين نجواها غالبا مسائل حياتى مطرح نمى شود،و گرنه چه مانعى داشت كه اين گروه قبل از نجوى صدقه اى مى دادند و نجوى مى كردند، به خصوص اينكه مقدار خاصى براى صدقه نيز تعيين نشده بود و مى توانستند با مبلغ كمى اين مشكل را حل كنند.
سپس مى افزايد: ((اكنون كه اينكار را نكرديد، و خود به تقصير خويشتن پى برديد،و خداوند شما را بخشيد،و توبه شما را پذيرفت ،نماز را بر پا داريد و زكات را ادا كنيد،و خدا و پيامبرش را اطاعت نمائيد و بدانيد خداوند از آنچه انجام مى دهيد باخبر است ))
فاذا تفعلوا و تاب الله عليكم فاقيموا الصلوة و اتو الزكوة و اطيعوا الله و رسوله و الله خير بما تعملون
تعبير به ((توبه )) نشان مى دهد كه آنها در نجواهاى قبلى مرتكب گناهى شده بودند ،خواه به خاطر تظاهر و ريا،و يا آزار پيامبر صلى الله عليه و آله و يا ايذاء مومنان فقير گرچه در اين آيه سخنى صريحا جواز نجوى بعد از اين ماجرا نيامده ،ولى تعبير آيه نشان مى دهد كه حكم سابق برداشته شد.
اما دعوت به اقامه نماز و اداء زكات و اطاعت خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله به خاطر اهميت آن است و نيز اشاره اى است به اينكه اگر بعد از اين نجوا مى كنيد بايد در مسير اهداف بزرگ اسلامى و در طريق اطاعت از خدا و رسول صلى الله عليه و آله باشد. (417)
شان نزول آيه  
مرحوم طبرسى در مجمع البيان و جمعى از مفسران معروف در شان نزول اين آيات چنين نقل كرده اند:جمعى از اغنياء خدمت پيامبرصلى الله عليه و آله مى آمدند و با او نجوى مى كردند ( اين كار علاوه بر اينكه وقت گرانبهاى پيغمبر صلى الله عليه و آله را مى گرفت مايه نگرانى مستضعفين و موجب امتيازى براى اغنياء بود) در اينجا خداوند اين آيات را نازل كرد و به آنها دستور داد كه قبل از نجوى كردن با پيامبرصلى الله عليه و آله صدقه اى به مستمندان بپردازيد،اغنياء وقتى چنين ديدند از نجوى خوددارى كردند،و بعد از نزول اين آيه شريفه (و آنها را ملامت كرد و حكم آيه را قبل را نسخ نمود) و اجازه به همگان داد (ولى نجوى در مورد كار خير و اطاعت پروردگار) (418)
بعضى از مفسران نيز تصريح كرده اند كه هدف گروهى از نجوى كنندگان اين بود كه از اين راه برترى بر ديگران كسب كنند پيامبر صلى الله عليه و آله هم روى بزرگوارى خاص خود در عين اين كه ناراحت بود از آنها ممانعت نمى كرد تا اينكه قرآن آنها را از اينكار نهى نمود .(419)
داستان آيه 70 
توبه كنيز از نماز امام كاظم عليه السلام در زندان  
امام موسى بن جعفر امام هفتم عليه السلام را هارون رشيد خليفه مقتدر عباسى به طرز عجيبى از مدينه به بغداد آورد و زندانى كرد،امام همچنان 4 يا 7 يا 14 سال در زندان هارون بود تا در زندان مسموم شده از دنيا رفتند.
يكى از خاطرات زندان اينكه : هارون الرشيد يكى از كنيزهاى زيباروى و خوش اندام خود را به عنوان خدمتگزار امام به زندان فرستاد (ولى قصد هارون اين بود كه امام به او مايل شود يا بهانه به دست بيابد،و بدينوسيله آن حضرت را از نظر مردم بى قدر نشان دهد)
هارون الرشيد يكى از خادمان را مامور كرده بود تا از حال آن نديمه زيباروى با امام گزارش دهد روزى مامور به زندان آمد و ديد كنيز به سجده افتاده و با حال خاصى مى گويد:((قدس ‍ سبحانك ،سبحانك )) اى خدا تو از هر عيبى پاك و منزه هستى و سر از سجده بر نمى دارد، مامور اين موضوع را به هارون گزارش ‍ داد،هارون دستور داد كنيز را نزدش آوردند در حالى كه به آسمان مى نگريست و بدنش به لرزه در آمده بود،هارون گفت :((چگونه هستى ،حالت چطور است ؟ )) كنيز گفت :((من در زندان كنار امام ايستاده بودم او شب و روز به نماز و عبادت اشتغال داشت و تسبيح خدا مى گفت ... و مقام والاى مرا تحت تاثير قرار داد به سجده افتادم ،و تسبيح خدا گفتم ،كه اين مامور آمد و مرا به اينجا آورد، هارون او را تهديد كرد كه جريان را به كسى نگويد، اما او در هر فرصتى از عبادت و نماز بنده صالح امام هفتم عليه السلام سخن مى گفت ، و آنچنان منقلب شده بود كه همواره در ياد خدا تا چند روز قبل از شهادت امام هفتم عليه السلام از دنيا رفت و به اين ترتيب ،بوسيله نماز خواندن امام عليه السلام نقشه خائنانه هارون به زيانش تمام شد
از رهگذر خاك سر كوى شما بود هر نافه كه در دست نسيم افتاد (420)
آيه 71 : نماز جمعه از ديدگاه قرآن 
يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعة فاسعوا الى ذكر لله وذروالبيع ذلكم لكم ان كنم تعملون (421)
ترجمه : اى مومنان وقتى اذان نماز جمعه گفته شد به ذكر خدا بشتابيد خريد و فروش را وا گذاريد ،اگر بدانيد اين براى شما است .
تفسسير آيه  
در اين آيه مورد بحث به گفتگو پيرامون يكى از مهمترين وظائف اسلامى كه در تقويت پايه هاى ايمان تاثير فوق العاده دارد، و از يك نظر هدف اصلى سوره را تشكيل مى دهد،يعنى نماز جمعه و بعضى از احكام آن مى پردازد نخست همه مسلمانان را مخاطب قرار داده مى فرمايد:((اى كسانى كه ايمان آورديد! هنگامى كه براى نماز جمعه اذان گفته مى شود به سوى ذكر خدا ((خطبه و نماز )) بشتابيد و خريد و فروش را رها كنيد،اين براى شما بهتر است اگر مى دانستيد )) (يا ايها الذين امنوا نودى الصلوة من يوم الجمعه فاسعوا الى ذكر الله و ذروالبيع ذالكم خير لكم ان كنتم تعملون )
((نودى ))از ماده ((نداء ))به معنى بانك بر آوردن است ،و در اينجا به معنى اذان است زيرا در اسلام نداى براى نماز جز اذان نداريم ،چنانكه در آيه 58 سوره مائده نيز مى خوانيم : ((و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا بانهم قوم لا يعلقون ))
((هنگامى كه مردم را به سوى نماز مى خوانيد ((و اذان مى گوئيد )) آنرا به مسخره و بازى مى گيرند، اين بخاطر آن است كه آنها قوى هستند بى عقل )) به اين ترتيب هنگامى كه صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند كسب و كارها را رها كرده به سوى نماز كه مهمترين ياد خداست بشتابند جمله ( ذالكم خير لكم و...))اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه وترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمى براى مسلمانان در بر دارد اگر درست پيرامون آن بينديشيد ،و گرنه خداوند از همگان بى نياز و بر همه مشفق است است اين جمله يك اشاره اجمالى به فلسفه و منافع نماز جمعه است البته ترك خريد و فروش مفهوم وسيعى دارد كه هر كار مزاحمى را شامل مى شود اما اينكه چرا روز ((جمعه )) را به نام ناميده اند؟ به خاطر اجتماع مردم در اين روز براى نماز است ، قابل توجه اينكه در بعضى از روايات اسلامى در مورد نمازهاى روزانه آمده است : ((اذا قيمت الصلوة فلا تاتوها وانتم تسعون و اتوها و انتم تمشون و عليكم الكسينة )) ((هنگامى كه نماز (نمازهاى يوميه ) بر پا شود براى شركت در نماز ندويد،و با آرامش گام برداريد ))(422)
ولى در مورد (نماز) آيه فوق مى فرمايد:((فاسعوا) (( بشتابيد ))و اين دليل بر اهميت فوق العاده نماز است منظور از ذكر الله درجه اول نماز است ، ولى مى دانيم كه خطبه هاى نماز جمعه هم كه آميخته با ذكر خدا است ، در حقيقت بخشى از نماز جمعه است ،بنابراين بايد براى شركت در آن نيز تسريع كرد. (423)
داستان آيه 71  
تجارت سبب غفلت از نماز جمعه نشود  
در شان نزول اين آيه و آيه بعد يا خصوص آيه ((و اذا را وا تجارة ...)) كه يك آيه بعد از اين مورد بحث ما است ،روايات مختلفى نقل شده كه آنها از اين معنى خبر مى دهد كه در يكى از سالها كه مردم مدينه گرفتار خشكسالى و گرسنگى و افزايش نرخ ،اجناس شده بودند ((دحيه )) با كاروانى از شام فرا رسيد و با خود مواد غذائى آورده بود، در حالى كه روز جمعه بود و پيامبر صلى الله عليه و آله مشغول خطبه نماز جمعه بود، طبق معمول براى اعلام ورود كاروان طبل زدند و حتى بعضى ديگر آلات موسيقى را نواختند، مردم با سرعت خود رابه بازار رساندند، در اين هنگام مسلمانى كه در مسجد براى نماز اجتماع كرده بودند خطبه را رهاكرده و براى تامين نيازهاى خود به سوى بازار شتافتند ، تنها دوازده مرد و يك زن باقى ماندند (آيه نازل شد و آنها را سخت تحت تاثير مذمت كرد) پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:اگر اين گروه اندك هم مى رفتند از آسمان سنگ بر آنها مى باريد. (424)
امام باقر عليه السلام فرمود: آنگاه كه حضرت مهدى عليه السلام قيام مى كند،و وارد كوفه شود مردم از او درخواست كنند تا براى آنان اقامه نماز بخواند، حضرت دستور مى دهد كه در قسمتى از نجف به نام مسجد از نجف به نام مسجد كشتند و در آنجا با ايشان نماز جمعه بخوانند. (425)
و باز روايت شده است كه :حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در روز پنجشنبه خود را براى نماز جمعه آماده مى كرد. (426)
و در اين رابطه باز روايت ديگر از امام باقرعليه السلام وارد شده كه فرمود:سوگند به خدا به من خبر رسيده است كه ياران پيامبر صلى الله عليه و آله روز پنجشنبه ،خود را براى نماز جمعه آماده مى كردند،چون روز جمعه براى مسلمانها كوتاه (فرصت اندك ) است . (427)
آيه 72: طلب روزى بعداز نماز جمعه 
فاذا قضيت الصلوة فانشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون (428) ترجمه :و چون پايان يافت در زمين متفرق شويد و از فضل خدا (روزى ))را طلب كنيد و بسيار خدا رابه ياد آوريد تا رستگار شويد.
تفسير آيه 
در تفسير اين آيه شريفه كه دنباله آيه قبل مى باشد درباره نماز جمعه بيان شده است مى فرمايد:(( هنگامى كه نماز پايان گيرد شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد،و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد )) (فاذا قضيت الصلوة فانشروا فى الارض و ابتغوا من فضل الله و اذكروا الله كثيرا لعلكم تفلحون )

گرچه جمله (( ابتغوا من فضل الله ) (( فضل خدا را طلب كنيد)) يا تعبيرات مشابه آن در قرآن مجيد شايد غالبا به معنى طلب روزى و كسب و تجارت آمده است ،ولى روشن است كه مفهوم اين جمله گسترده است و كسب و كار يكى از مصاديق آن است ،لذا بعضى آن را به معنى عبادت مريض ،و زيارت مومن ، يا تحصيل علم و دانش تفسير كرده اند، هر چند منحصر به اينها نيز نمى باشد ناگفته پيدا است كه امر به ((انتشار در
زمين ))و ((طلب روزى )) امر وجويى نيست ،بلكه به اصطلاح ((امر بعد از حظر )) و نهى است ، و دليل بر جواز مى باشد،ولى از اين تعبير چنين استفاده كرده اند كه تحصيل روزى بعد از نماز جمعه مطلوبيت و بركتى دارد،و در حديثى آمده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله بعد از نماز جمعه به سرى به بازار مى زد.
جمله ((و اذكروا الله ))اشاره به ياد خدا است در برابر آن همه نعمتهاى كه به انسان ارزانى داشته ،و بعضى (( ذكر ))را در اينجا به معنى ((فكر )) تفسير كرده اند،آنچنان كه در حديث آمده است . (429) بعضى نيز آن را به مساله توجه به خدا در بازارها و به هنگام معاملات و عدم انحراف از اصول حق عدالت تفسير كرده اند.
ولى روشن است كه آيه مفهوم گسترده اى دارد كه همه اينها را در بر مى گيرد ،اين نيز مسلم است كه روح ((ذكر ))و 0 فكر )) است ،و ذكر بى فكر لقلقه زبانى بيش نيست ، و آنچه مايه فلاح و رستگارى است همان ذكر آميخته باتفكر در جميع حالات است اصولا ادامه (( ذكر )) سبب مى شود كه ياد خدا در اعماق جان انسان رسوخ كند،و ريشه هاى غفلت و بى خبرى را كه عامل اصلى هر گونه گناه است بسوزاند،و انسان را در مسير فلاح و رستگارى قرار دهد و حقيقت ((لعلكم تفلحون ))حاصل گردد. (430)
شان نزول آيه  
شان نزول اين آيه قبل با همديگر مرتبط مى باشند و مجموعا يك شان نزول براى آنها بيان شده است كه ما آن را در آيه قبل بعنوان داستان آورديم فلذا براى آگاهان از شان نزول اين آيه و آيه قبل به داستان قبل مراجعه شود.
داستان آيه 72  
بشارت بر شركت كنندگان نماز جمعه  
امام باقر عليه السلام مى فرمايد:فرشتگان مقرب خداوند هر جمعه از آسمان فرود مى آيند و كاغذهايى باز نقره و قلمهايى از طلا همراه دارند مقابل در مسجد بر تختهاى از نور مى نشيند، هر كس ‍ در نماز شركت كند به ترتيب ورود مى نويسند تا آنگاه كه نماز جمعه تمام شود و امام جمعه بيرون آيد .(431)
و باز درباره شركت در نماز جمعه آمده است كه مردى به نام ((قليب )) خدمت رسول اكرم صلى الله عليه و آله شرفياب شد و عرض كرد: من با زحمات بسيار آماده سفر حج شدم اما موفق به مسافرت نشدم رسول خداصلى الله عليه و آله فرمود:اى قليب !بر تو باد به نماز جمعه كه حج مستمندان است . (432)
در احوالات حضرت آية الله اراكى آمده است : كه در خطبه هاى نماز جمعه خود باسوز وگدار خاصى خطاب به مردم مى گفت :((اى مردم ! گناه نكنيد ،معصيت خدا نكنيد )) و در هنگام اداى اين كلمات بود كه سيل اشك از چشمان پاكش سرازير مى شد و در همه دلها توفانى ايجاد مى كرد. (433)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آنگاه كه در شب معراج مرا به آسمان برند هفتاد هزار شهر همچون شهرهاى شما را ديدم كه فرشتگان بالهاى خود را گسترده بودند و خداى را تسبيح مى كردند و مى گفتند: (( اللهم اغفر للذين يحضرون صلوة الجمعة )) پروردگارا! بيامرز آنانى را كه در نماز جمعه حاضر مى شوند .(434)
آيه 73 : نماز كار خانه انسان سازى 
الا المصلين (435)
ترجمه : مگر نمازگزاران
تفسير آيه  
در سوره مباركه معارج بعد از ذكر گوشه اى از عذابهاى قيامت به ذكر اوصاف افراد بى ايمان و در مقابل آنها مومنان راستين مى پردازد، تا معلوم شود چرا گروهى اهل عذابند و گروهى اهل نجات . اما در اين آيه بسيار كوتاه اما پر محتوى به مومنان راستين بشارت مى دهد،كه پس از ذكر اوصاف انسانهاى شايسته به صورت يك استثناء ضمن بيان صفتى از اوصاف برجسته آنها پرداخته و مى فرمايد:(( مگر نمازگزران ))(الا المصلين ) (436)
منظور نمازگزارانى است كه بطور مرتب و دائمى نمازشان را مى خوانند و به روز جزا ايمان دارند و در هر حال هميشه مراقب و مواظب اعمال خويش هستند خداوند به آنها بشارت بهشت داده است ،و آنه هميشه در آنجا جاويدانند.
داستان آيه 73 
نماز آية الله مرعشى نجفى و استاد شهيد مطهرى (رحمة الله عليهما)  
در برخى از يادداشتهاى آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) آمده است :هنگامى كه در قم سكونت كردم (1343ه ق )، صبحها در حرم حضرت معصومه عليه السلام اقامه نماز جماعت نمى شود و من تنها كسى بودم كه اين سنت را در آن رواج دادم و از شصت سال پيش به اين طرف ، صبح زود و پيش از باز شدن درهاى حرم مطهر و زودتر از ديگران مى رفتم و منتظر مى ايستادم ، اين انتظار گاهى يك ساعت قبل از طلوع فجر بود،تا خدام درها را باز كنند،زمستان و تابستان نداشت ،در زمستانها ،هنگامى كه برف همه جا را مى پوشاند ،بيلچه اى كوچك به دست مى گرفتم و راه خود را بر طرف صحن باز مى كردم تا خود را به حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام برسانم در آغاز خود به تنهايى نماز مى خواندم تا اينكه پس از مدتى يك نفر به من اقتدا كرد و پس از آن كم كم افراد ديگرى اقتدا كردند و به اين ترتيب نماز جماعت را در حرم مطهر حضرت معصومه عليه السلام آغاز كردم تا امروز كه شصت سال از آن تاريخ مى گذرد،ادامه دارد.
آهسته آهسته ظهرها و شبها نيز اضافه شد و از آن پس روزى سه بار در مسجد بالا سر حضرت معصومه عليه السلام و صحن شريف نماز مى خواندم . (437)
باز در احوالات حضرت آية الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) به فرزندش وصيت كرد:سجاده اى كه هفتاد سال بر روى آن نماز شب بجا آورده ام ،و تسبيحى از تربت امام حسين عليه السلام كه با آن در سحرها به عدد دانه هايشان استغفار كرده ام با من دفن شود. (438)
نماز استاد شهيد مطهرى  
يكى از خصوصيات استاد شهيد مطهرى (ره ) عنايت زياد به تهجد و شب زنده دارى بود و از دوران طلبگى تا آخر عمر،بدان پايبند بودند حضرت آية الله خامنه اى رهبر معظم ، انقلاب اسلامى ايران چنين مى فرمايند :مرحوم مطهرى يك مرد اهل عبادت و اهل تسويه و تزكيه اخلاق و روح بود من فراموش نمى كنم ايشان وقتى به مشهد مى آمد خيلى از اوقات به منزل ما وارد مى شد گاهى هم وردشان در منزل خويشاوندان همسرشان بود اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت يعنى نماز شب مى خواند و گريه مى كرد بطورى كه صداى گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مى كرد...
يك شب ايشان منزل ما بودند و نصف شب از صداى گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند البته اول ملتفت نشده بودند كيست ،اما بعد فهميدند كه صداى آقاى مطهرى است بله ايشان نصف شب نماز شب مى خواند همراه با گريه با صدايى كه از آن اطاق مى شد،آن را شنيد. (439)
آيه 74 : از صفات نمازگزارن دوام بر نماز 
الذين هم على صلاتهم دائمون . (440)
ترجمه : كسانى كه پيوسته نماز مى گزارند.
تفسير آيه  
در تفسير اين آيه شريفه به يك گروه از نمازگزاران مى پردازد و مى فرمايد:((همان نمازگزارانى كه نمازهاى خود را تدام مى بخشند ))(الذين هم على صلاتهم دائمون )
اين يكى از ويژگى مومنان راستين است كه ارتباط مستمر با درگاه پروردگار متعال دارند،و اين ارتباط از طريق نماز تامين مى گردد،نمازى كه انسان را از فحشاء و منكرات باز دارد،نمازى كه روح و جان انسان را پرورش مى دهد،و او را همواره به ياد خدا مى دارد،و اين توجه مستمر مانع از غفلت و غررو،و فرو رفتن در درياى شهوات ،و اسارت در چنگال شيطان و هواى نفس مى شود.
بديهى است منظور از مداومت بر نماز اين نسيت كه هميشه در حال نماز باشند،بلكه منظور اين است در اوقات معين نماز را انجام مى دهند اصولا مى دهند هر كار خيرى آنگاه در انسان اثر مثبت مى گذارد كه تداوم داشته باشد،و لذا در حديثى از پيغمبراكرم صلى الله عليه و آله مى خوانيم :(( ان احب الاعال الى الله مادام و ان قل )) ((محبوترين اعمال نزد خداى چيزى است كه مداومت داشته باشد،هر چند كم باشد ))(441)
قابل توجه اينكه در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم :((منظور اين است هر گاه انسان چيزى از نوافل را بر خود فرض مى كند همواره به آن ادامه يابد )). (442) .
و در حديث ديگرى از همان امام عليه السلام نقل شده كه فرمود:(( اين آيه اشاره به نافله است ،و آيه ( و الذين هم على صلاتهم يحافظون ) (كه در آيه بعدى ،مورد بحث ما مى باشد) ناظر به نماز فريضه است ))(443)
اين تفاوت ممكن است از اينجا باشد كه به محافظت مناسب نمازهاى واجب است كه دقيقا آنها را بايد در قتهاى معين انجام داد، اما تعبير به تداوم مناسب نمازهاى مستحب است ،چرا كه انسان مى تواند آنها را انجام دهد و گاه ترك كند. (444)
داستان آيه 74  
نماز علامه امينى و علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى  
علامه امنى (ره ) مدت سه شب در حرم امام رضا عليه السلام بود و هر شب هزار ركعت نماز مى خواند به او گفتند:شما خسته نمى شويد؟ فرمود:مگر ماهى از شنا خسته مى شود كه من از نماز شوم ؟ (445)
نماز علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى (ره )
علامه شيخ آقا بزرگ تهرانى (ره ) شب چهارشنبه هر هفته ،پياده از نجف به (( مسجد سهله )) در 10 كيلومترى نجف مى رفت و در آنجا نماز و دعا و عبادت مى پرداخت اين كار وى تا مدتى پس از رسيدن به سن 80 سالگى همواره ادامه داشت . (446)
آيه 75 : مراقبت كنندگان بر نماز 
و الذين هم على صلاتهم يحافظون . (447)

ترجمه : و آنان كه بر نمازشان مراقب دارند.
تفسير آيه  
در اين آيه شريفه باز خداوند به يكى از اواصاف مومنان راستين مى پردازد، و مى فرمايد: ((كسانى كه نماز خود را محافظت مى كنند)) ( و الذين هم على صلاتهم يحافظون )
در اينجا با و جود بعضى از قرآئن به نظر مى رسد كه منظور از ((نماز)) اشاره به (( نماز واجب )) است و در آيه گذشته اشاره به نماز نافله است اما در اينجا به سخن از حفظ آداب و شرائط و اركان و خصوصيات آن است آدابى كه هم ظاهر نماز را از آنچه مايه فساد است حفظ مى كند، و هم روح نماز را كه حضور قلب است تقويت مى نمايد، و هم موانع اخلاقى را كه سد راه قبول آن است ، از بين مى برد ، بنابراين هرگز تكرار محسوب نمى شود.
اما در ميان تمام اوصاف توجه به نماز برترين و مهمترين آنها است ، چرا چنين نباشد در حالى كه (( نماز مكتب عالى تربيت )) و (( مهمترين وسيله تهذيب نفوس و پاكسازى جامعه است . (448)
داستان آيه 75  
نماز آية الله اراكى و حاج شيخ عباس قمى (رحمة الله عليهما) 
مرحوم آيت الله العظمى اراكى (ره ) تقيد خاصى به اقامه نماز جماعت داشت و باآنكه سن زيادى داشت (در مدرسه فيضيه قم ) نماز جماعت را برگزار مى كرد، نماز ايشان به قدرى طول مى كشيد كه حتى طلاب جوان طاقت نمى آوردند وقتى از حضرتش خواسته شد براى رعايت حال ماءمومين نمازش را مختصر و در حدى كه ضعيف ترين ماءمومين بر آن طاقت آوردند، اقامه كند، با تواضع خاصى مى فرمودند: من در بين اين مردم از خودم ضعيف تر سراغ ندارم كه نماز را در حد مختصر كنم . (449)
باز در احوالات آن بزرگوار آمده است حضرت آيت الله العظمى اراكى (ره ) در خطبه هاى نماز جمعه خود با سوز و گداز خاصى به مردم مى گفت ، اى مردم ،! گناه نكنيد، معصت خدا نكنيد و در هنگام اداى اين كلمات بود كه سيل اشك از چشمان پاكش سرازير مى شد و در همه دلها توفانى ايجاد مى كرد. (450)
نماز مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره )
حجت الاسلام على محدث زاده درباره پدرش حاج شيخ عباس قمى (ره ) مى گويد: يك روز صبح پدرم برخاست و شروع كرد به گريه كردن نمود از او پرسيدم : چرا اشك مى ريزيد؟ فرمود: براى اينكه ديشب نماز شب را نخواندم ! گفتم : پدر جان نماز شب كه مستحب است و واجب نيست ، شما كه ترك نماز واجب نكرده ايد و حرامى بجا نياورده ايد چرا اين طور توفيق نماز شب خواندن از من سلب شود.
باز حجت الاسلام محدث زاده - فرزند مرحوم حاج شيخ عباس قمى (ره ) - مى گويد: پدرم شب جمعه اى پس از نماز شب مشغول خواندن سوره يعنى همان دوزخى است كه به شما وعده داده مى شد))، چند بار تكرار كرده ، مكرر مى گويد: (( اعوذبالله من النار)) ، پناه مى برم به خدا از آتش دوزخ و چنان منقلب مى شود كه نمى تواند بقيه سوره را بخواند و به همان حال باقى مى ماند تا اذان صبح ، كه مشغول نماز صبح مى شود .