نماز عارفانه

ميرزا جواد ملكى تبريزى
ترجمه ، تلخيص و نگارش : جواد محدثى

- ۱ -


فهرست مطالب 
سخنى با خوانندگان :
طهارت
از پاكيزگى تا پاكى
آداب تخلى
عبرت از تخلى
آداب و اسرار وضو
آداب وضو
مسواك
درسهاى آموختنى از وضو
تيامن (شروع از راست )
اسرار و حكمت وضو
پاكى درون و روح
گناهان بزرگ
با وضو بودن
موارد وجوب وضو
حكمت ها و اسرار غسل
درسها و عبرتها
آتش حمام ياد آور قيامت
زدودن موى زايد
چيدن ناخن
كوتاه كردن سبيل
عطر
اسرارتيمم
لباس
وقت نماز
مكان نماز
آداب ظاهرى مسجد
نماز
روح نماز
آيات قران :
روايات :
نمونه هايى از نماز اولياء خدا
حضور قلب
قبله
قيام
نيت
اذان و اقامه
درسها و عبرتهاى اذان و اقامه
اصل نماز
تكبيره الاحرام
قرائت
سوره حمد
سوره توحيد
ركوع
سجود
تشهد و سلام
تعقيبات نماز
نمازهاى نافله
نماز شب
آداب نماز شب
نماز جماعت
سخنى با خوانندگان : 
انسان ، اين بى نهايت كوچك ، در برابر آفريدگار مهربان خويش كه بى نهايت بزرگ است ، حتى كمتر از قطره اى در برابر اقيانوس و ذره اى در مقايسه با كهكشان است . آنچه اين هيچ را با آن همه پيوند مى دهد نماز و نيايش است . نماز و نيايش ، نشانه خضوع جان در برابر جانان است . وقتى آسمان دل مى گيرد و ابرى مى شود، تنها حضور در معبد و محراب و سجود در برابر خداوند و باران اشك و نسيم نيايش و نماز است كه انسان را سبك مى كند و گل هاى معطر ياد خدا و آرامش را در بوستان دل مى روياند. نيايش به درگاه آفريدگار، عبادتى است كه از روح نيازمند انسان به آستان بلند خدا سرچشمه مى گيرد. كسى كه به عبادت هستى آفرين نپردازد، از سنگ بى احساس تر است . آنان كه در برابر خدا و عظمت او، ركوع و سجود نكنند، در برابر بندگانى مانند خود، حقيرانه به زمين خواهند افتاد و زبون و ذليل آنان خواهند شد. نماز، حضور موساى نياز، در طور رحمت و ميقات نور است ، پيمودن راه دراز خاك تا خدا با بال نماز و پرواز عشق ميسر است .

با بال نماز سوى نور آمده ايم
عبديم و به ميقات حضور آمده ايم
تا توسن فرعون درون رام شود
موساى نيازيم به طور آمده ايم
استوارترين ركن و پايه مسلمانى بندگى و عبوديت در پيشگاه خداست كه هر چه داريم از اوست . نماز عالى ترين رمز و رازى است كه اطاعت و بندگى را نشان مى دهد و در قران به نام ياد خدا از آن تعبير شده است كه باز دارنده از گناهان و پستى هاست و پاداش آن آخرت در آخرت بهشت است ، به شرط آنكه با روح و محتوا، با حضور قلب و با توجه باشد، تا اثر ترتيبى آن آشكار شود و نمازگزار در محراب وسيع عبادت كه اين جهان است ، خود را با همه كائنات ، همدل و همداستان و هماهنگ كند و قطره وار در اين دريا محو شود.
نواى شوق ز ناى دل ، عاشقانه بر آور
ز عمق جان دل خويش ، عاشقانه صدا كن
مبند دل به كسى به جز به مهر آن معبود
بپوش جامعه اخلاص و در حريم خشوع
ز خلق و خود بگذر، رو به آستان خدا
تويى كه بنده آن آفريدگار كريمى
دل از تباهى و غفلت ، ز دام و دانه جدا كن
به اشك نيمه شبى ، يا رب به سجده شكرى
سپاس نعمت بى منتهايش ، ادا كن ... (1)
عبادتى چنين والا و فريضه اى به اين اهميت ، بى شك تنها در گفتن جملاتى و انجام حركاتى به نام اذكار و افعال نماز، خلاصه نمى شود. نماز رمز و راز و اسرار و درسها و پيامها و عبرت هايى دارد كه جز با شناختن آنها، اثر مطلوب نمى بخشد. در آيات قرآن و روايات بسيارى كه در باره نماز آمده است ، به اسرار معنوى نماز و معناى حركات و اعمال آن اشاره شده است . علماى وارسته اسلام ، از ديرباز براى تبيين و تشريح اسرار و گشودن رازها و پرده برداشتن از چهره باطنى ، به تاءليف كتابهاى مختلفى در سطوح گوناگون پرداخته اند. اين حركت هنوز ادامه دارد و پيوسته شاهد نگارش آثار جديد در باره اين فرضيه بزرگيم ، خدا را شكر و سپاس ! يكى از جذاب ترين آثار در اين زمينه ، كتاب ارزشمند و پر نكته و عرفانى اسرار الصلوه از عارف وارسته و عالم ربانى و سالك راستين ، مرحوم ميرزا جواد ملكى تبريزى است كه به زبان عربى بارها به چاپ رسيده است . اكنون ضمن اشاره به زندگى نامه آن زنده ياد، توضيحى در باره اثر حاضر خواهيم داشت .
مولف بزرگوار كتاب ، ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى ، بيش از 120 سال در خانواده اى معروف و محترم در تبريز به دنيا آمد، در جوانى مقدمات علوم اسلامى را در همان شهر فرا گرفت . روح عطشناكش ‍ او را به نجف كشاند و به جوار قبر مولايش حضرت امير عليه السلام هجرت كرد تا در حوزه علميه نجف اشرف و از محضر پر فيض ‍ استادان برجسته آن ، سيراب شود. در فقه و اصول ، از محضر شيخ انصارى و در علوم عقلى و فلسفى از مكتب ملا هادى سبزوارى و در علوم اخلاق و تذهيب از محضر سيد على تسترى بهره ها گرفت . بزرگ ترين استاد وى ، عارف والا قدر و فقيه ربانى و معلم بزرگ اخلاق و عرفان ، آخوند ملا حسينقلى همدانى بود كه به نقلى چهارده سال از محضر او استفاده كرده و از فرصتهاى ملكوتى و نابى بود كه براى او پيش آمده بود. پس از آن كه در نجف به درجه اجتهاد رسيد، در سال 1321 قمرى به ايران آمد و براى خدمت به هموطنان خويش به تبريز رفت و در سال هاى اقامت در آن شهر به تدريس ‍ اخلاق و تربيت انسان هاى وارسته همت گماشت و در سالهاى پر آشوب مشروطيت كه اوضاع تبريز آشفته بود، مخفيانه به تهران آمد و مدتى در جوار حضرت عبدالعظيم در شهر رى ماند. سپس در سال 1329 قمرى به قم مهاجرت كرد و آن جا را به عنوان وطن دوم خويش برگزيد و تا آخر عمر در آن شهر ماند. شهر قم براى اين عالم وارسته و عارف شيداى حق ، پايگاهى بود براى گسترش معنويات و روحيات عرفانى بود. گاهى در مسجد بالا سر و گاهى در مدرسه فيضيه نماز جماعت مى خواند و با درسهايى اخلاق و ناله هاى جانسوزش در عبادت و نماز شب خاطرات فراموش نشدنى را از حالات عارفان واصل در حافظه تاريخ و ياد شاگردانش به جاى گذاشته است .او اهل مكاشفه بود و به حقايقى از جهان غيب و از غيب جهان دست يافته بود. راه رسم سلوك و آداب پيمودن راه معنا و وادى عرفان را از اهلش آموخته بود و دم مسيحايى و نفس تاثير گذار او در تربيت و ساختن و بالنده نمودن روح هاى مستعد و جانهاى حق جو شگفت انگيز بود. اين نكته از دستور العمل اخلاقى كه به مرحوم آيت الله غروى اصفهانى نوشته مشهود است . (2) مرحوم ميرزا محمود ملكى تبريزى ، بيش از اندازه ، مراقب تقوا و پرهيزگارى بود و لحظه اى از ياد خدا بيرون نمى رفت در قنوت نافله هايش اين شعر را بسيار مى خواند:
ما را ز جام باده هستى خراب كن
زان پيش تر كه عالم فانى شود خراب
يكى از علما كه محضر او را درك كرده بود، در باره او و شيدايى و شيفتگى اش نسبت به خداوند گفته است : شب كه مى شد ديوانه مى شد و در صحن خانه ديوانه وار قدم مى زد و مترنم بود كه :
گر بشكافند سرا پاى من
جز تو نيابند در اعضاى من
عمر پر بركت داشت و آثار مختلفى نگاشت كه مشهورترين آنها در قلمرو مباحث معنوى و عرفانى است ، مانند رساله لقاءالله ، المراقبات و اسرار الصلوه . كتاب اخير كه خلاصه اى از آن پيش روى شماست محصول ايام اقامتش در قم است و تاليف آن به سال 1338 قمرى 85 سال پيش برمى گردد. اما كتابى كه در دست داريد:
كتاب نفيس اسرارالصلوه كه متن عربى آن 318 صفحه دارد، آكنده از گوهرهاى حكمت و ادب و عرفان است . گرچه از اين كتاب ، قبلا ترجمه اى كامل چاپ نشده است ، ولى به دليل اهميت كتاب از يك سو. حجم زياد آن : از سوى ديگر و ضرورت تخليص كتاب هاى ارزشمند و مفصل براى استفاده بيش تر جوانان عزيز، اقدام به ترجمه خلاصه از اين كتاب شد. از اين رو با استفاده از متن اصلى كتاب ، فشرده مباحث آن ترجمه شد تا شما عزيزان از نكات سودمند آن بهره مند شويد. اميدواريم به بركت اين كتاب و تاثير روح والا مولف وارسته و سالك عاشق گامى بيش تر در مسير كسى ملكات اخلاقى و آراستن خود به زينت صديقان و پاكان برداريم .
قم ، جواد محدثى ، مرداد 1377
طهارت 
از پاكيزگى تا پاكى 
پاكى و طهارت از كليدهاى نماز است و پاكى درون و پاكى بيرون ، زمينه ساز سعادت است . خدا پاكيزگان و پاك جويان را دوست دارد. دوست داشتن خدا، حجاب را از دل بنده مى زدايد و او نور و سعادت را مى يابد. نيمى از ايمان ، پاك سازى خويش از موجبات تيرگى ها و آلودگى هاى ظاهر و باطن است ؛ نيم ديگر، آراستن خود به خوبى ها و فضيلت هاست ، چه به صورت وضو و عطر، چه با دورى از گناه و انجام نيكى ها و آراستگى به اخلاق شايسته . البته طهارت باطنى و پاكيزگى درون از آلايشهاى معصيت و پستى ها و آلودگى هاى اخلاقى ، مهم تر از طهارت بدن است . چگونه ممكن است خداوند، طهارت لباس را در نماز خواسته باشد، بى آنكه پاكى درون ، مطلوب او نباشد؟!
آداب تخلى  
پيش از وضو گرفتن ، تخلى (خالى كردن معده ) است و براى آن آدابى مى باشد:
1 - سر خود را بپوشاند.
2 - هنگام ورود به محل تخلى ، پاى چپ را بگذارد و همگام خروج ، پاى راست را.
3 - بسم الله بگويد و با ياد و نام خدا باشد و از شيطان پليد به خدا پناه برد.
4 - استبرا كند.
5 - در آبراه ها و راه هاى عبور مردم و در قبرستانها و مقابل خانه ها و محل فرو ريختن ميوه ها و اطراف مساجد و آب جارى و راكد تخلى نكند. رو يا پشت به قبله ، رو به باد و خورشيد و ماه نباشد. در زمين سخت ، در حال ايستادن و در لانه حيوانات ادرار نكند. طول ندهد. در دستشويى چيزى نخورد و نياشامد. در حال تخلى مسواك نزند و جز به ضرورت و ياد خدا، حرف نزند.
عبرت از تخلى  
در تخلى بايد با چشم عبرت نگريست و حكمتهاى آن را شناخت و به رمز و رازى دستورهاى دينى و فرامين پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دقت داشت . هر چيزى سببى دارد و هر علتى به معلولى منتهى مى شود و حركات اختيارى انسان ريشه در تصميم و حب و بغض و حالات قبلى دارد و دل انسان ميان دو جاذبه الهى و نفسانى قرار دارد و سزاوار نيست انسان ، حسابگر عمل كرد و مواظب كردار خويش ‍ باشد. تخلى ، بيانگر نقص و نياز انسان است . خوردنى ها و نوشيدنى ها انسان را وادار به دفع پليدى ها مى كند. هم چنان كه انتظار ندارد بوى كثافتش خوشبو باشد، از كارهاى زشت خود نيز نبايد جز تاثير زشت انتظار داشته باشد. چگونه مى توان از ظلمت ، نور به دست آورد و از حنظل (دانه تلخ و بد مزه ) زراعت برداشت كرد؟ اميد كجا و آرزوهاى پوچ و خيالى كجا؟ گندم از گندم برويد؛ جو ز جو. گرچه خداوند، مهربان است و سيئات را به حسنات تبديل مى كند اما لطف خدا نبايد سبب غرور شود و به بهانه توكل ، دست از كار و استفاده از وسايل و اسباب بكشد. بايد از تبديل خوراكى ها و آشاميدنى ها به كثافات عبرت گرفت . همه متاع و بهره دنيوى كه مورد عشق و علاقه انسان است ، چنين است و بايد پستى بى ارزشى دنيا را از اين راه شناخت و زشتى رذايل و پلشتى ها را فهميد و آلودگى حرام را دريافت . بايد از كبر و خود بزرگ بينى و گناهان گريخت و درهاى تواضع و پشيمانى و حيا را گشود و در ادا و انجام فرمان الهى كوشيد. وقتى لذتهاى اندك دنيا، اين گونه آفت زا و مشام آزار است و جز با دفع آن انسان راحت نمى شود، بايد لذت جويى هاى دنيوى را به اندازه طبيعى و ضرورت بسنده كرد و دانست لذت حقيقى و خالص ‍ در متاع دنيوى نيست . لذت اصلى در آخرت و در جوار رحمت رضوان خداست . توجه به محل قرار گرفتن عضوى كه دفع پليديها مى كند. اين كه در جايى است كه تخلى و تطهير آن ، چنان كه عضو پوشيده از چشم هاست و اين كه خداوند، آب را مايه پاكى است ، به فراوانى در طبيعت قرار داده ، نشانگر حكمت الهى در آفرينش است . دين در مسائل طهارت ، آسان گرفته و از وسواس و مضرات آن بر حذر داشته است . از تاكيدى كه دين نسبت به پاك سازى بدن از آلودگى ها دارد، مى توان عنايت به پاك سازى درون از آلودگى هاى اخلاقى را فهميد. گفتيم از آداب تخلى پوشاندن سر در هنگام و ذكر گفتن است . به خاطر شرم از حضور فرشتگان اين نكته را مى آموزد كه بايد پيوسته از خدا حيا داشت ، تا از شرمندگى روز قيامت كه هنگام عرضه اعمال است ، مصون ماند. هر چه عمل ، زشت تر باشد، شرمندگى بيش تر است .زشتى گناهان از آنجا بيش تر است كه نسبت به خداوند صورت مى گيرد و عظمت و جلال او ناديده گرفته مى شود. در محضر او گناه مى شود، كه ولى نعمت و پديد آورنده انسان است . وقتى گناه بر گناه افزوده مى شود، شرمندگى بيشتر مى شود. آن كه از گناه خجالت نمى كشد، قدر نعمتها و پرده پوشى هاى خدا را نمى داند و ايمانش نسبت به خدا و پيامبر و فرشتگان و قيامت ضعيف است ، و گرنه چرا از وجود يك زخم زشت در چهره ، يا لباس كهنه بر اندام ، يا آشكار بودن اندام تناسلى نزد ديگران حيا مى كند، اما از بروز خصلت هاى زشت و ارتكاب غيبت و گناهان خجالت نمى كشد؟!انسان در روز قيامت ، در محضر خداى قادر و دانا حضور مى يابد، حضور با كوله بار گناه ، در محضر خداى دانا و توانا كه شيفته هدايت و كمال بنده خويش است ، شرم آور است و پشيمانى آن روز، بى فايده است . آن روز، روز عذاب است و محاكمه . محاسبه . گنهكاران را آرزوى بازگشت به دنيا را مى كنند، اما بازگشتى نيست .
آداب و اسرار وضو 
آداب وضو  
پيش از وضو، مسواك زدن مستحب است همچنين تميز بودن آب ، شستن دستها پيش از وضو، مضمضه كردن آب ، استنشاق (داخل بينى را شستن )، بازگذاشتن چشم در حال شستن صورت ، دعا هنگام وضو، كشيدن دست هنگام شستن بر اعضاى وضو، كمك نگرفتن در مقدمات وضو، استفاده نكردن از آب بو گرفته يا آفتاب خورده و... دعاهاى مخصوص شستن و مسح هر عضو، در كتاب دعا و آداب آمده است .
مسواك  
فضيلت و فايده بسيار دارد. از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت است : اگر بيم آن كه بر امتم مشقت ايجاد كنم نبود، به آنان دستور مى دادم براى هر نماز، مسواك بزنند. در حديث ديگرى فرموده : مسواك دوازده فايده دارد: دهان را پاك مى كند؛ خدا را خشنود مى سازد؛ دندانها را سفيد مى كند؛ زردى آن ها را مى برد؛ بلغم را مى كاهد؛ اشتها آور است ؛ حسنات را مى افزايد؛ عمل به سنت است ، فرشتگان حضور مى يابند؛ لثه را محكم مى كند؛ مرور بر گذرگاه تلاوت قرآن است ؛ دو ركعت نماز با مسواك ، نزد خدا محبوب تر از هفتاد ركعت بى مسواك است . بهتر است با چوب اراك باشد و به پهناى دندان زده شود و هنگام مسواك زدن دعاى آن خوانده شود. اوقاتى كه در روايات براى مسواك زدن آمده ، عبارت است از: هنگام وضو، هنگام خواب شبانه ، هنگام بيدار شدن از خواب ، و قبل از بيرون رفتن براى نماز صبح .
درسهاى آموختنى از وضو  
امام صادق عليه السلام به نقل از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: مسواك كردن موجب پاكيزگى دهان و خشنودى خداست و از سنت هاى موكد است و منافعى براى برون و درون دارد كه بى شمار است . هم چنان كه زوايد غذا را با مسواك از دندان هايت مى زدايى ، آلودگى را نيز با تضرع و خشوع و شب زنده دارى به درگاه خدا از بين ببر، ظاهر و باطن خود را از تيرگى هاى مخالفت با فرمان خدا و ارتكاب گناهان بزداى . چوب مسواك ، گياهى پاك و لطيف است ، دندانها هم وسيله خوردن . جويدن و گوارش است . مسواك سبب مى شود كه آلودگى هاى غذا از بين برود و جوهر زلال آن آشكار شود و مثل حالت اولش گردد. خداوند را هم پاك و هم شفاف قرار داد و فكر و ياد و تكريم خدا را غذاى قلب قرار داد. هر گاه غفلت و تيرگى ، شفافيت دل را بزدايد با صيغل توبه و آب اناب (بازگشت از گناه ) آن را جلا بده تا به حالت نخست برگردد و صاف شود. (3) بايد انديشيد همانگونه كه مسواك ، سبب سالم ماندن دندان و كمك به بهتر هضم شدن غذاست كه قواى بدن و مايه حيات آدمى و طول عمر اوست ، پاكسازى درون زمينه ساز سعادت انسان است . معيار، خوب و دقيق انجام دادن كارهاست ، نه كميت بسيار. همچنان كه وزير در برابر سلطان كارى آسانتر از جنگ يك جنگجو در ميدان نبرد دارد، ولى و قرب تر است . چون كارش ‍ حساس تر و دقيق تر است ، مراقبت بر حسن اجراى فرمان خدا حتى در مسواك زدن موجب قرب به اوست و بعيد نيست نماز با مسواك ، پاداشى هفتاد برابر داشته است . بنده بايد مراقب باشد وقت حضور در مقابل خدا همه اعضايش ، به خصوص عضوى كه با آن كلام الهى را مى خواند، آلوده به آلودگى هاى دنيوى نباشد، اين مراقبت لطيف ، در خور هر گونه پاداش الهى است .
تيامن (شروع از راست )  
از روايات بر مى آيد همه كارها، خوب است از راست شروع شود، كه حكمتى دارد. اغلب چنين است كه عضو راست قوى تر است . عالم غيب هم از عالم شهود برتر است و عالم ارواح از عالم اجسام . بايد به تقويت حالات درونى و روحى بپردازى تا از روحانيان شوى . انبياى الهى مى خواهند آبادكننده و خدمتگذار جهان غيب باشند، ولى مردم به فريب شيطان در پى آبادى عالم محسوس اند و ميان اين دو تضاد است . اگر انبيا و اولياء گاهى به آبادى عالم محسوس مى پردازند، در واقع خدمت به جهان غيب است ، چرا كه آبادانى آخرت و كسب معرفت جز با حيات معنوى نيست . تعمير و آبادانى در حد ضرورت ، براى بقاى زندگى است ، ولى نه بيش از حد ضرورت . بلكه به عنوان مقدمه ، ولى دنيا طلبان به دنيا به صورت مطلوب اصلى مى نگرند، نه ابزارى .
اسرار و حكمت وضو  
از جمله درسهاى ديگر وضو و خواند دعا آن است ، انسان در همه حال ، ادب عبوديت داشته و به ياد خدا باشد و از امور دنيا به ياد آخرت بيفتد. به فرموده امام صادق عليه السلام خداوند آب را كليد قرب و مناجات خويش قرار داد. آب ، نجاسات ظاهرى را زايل مى كند و رحمت الهى گناه بندگان را مى شويد. هم چنان كه آب را مايه حيات و بقاى تمام موجودات قرار داده است ، به فضل و رحمت خويش عبادت ها را مايه حيات دلها قرار داده است . پس تو بايد مثل آب ، زلال و پاك باشى . خداوند، آب را پاك كننده قرار داد. تو هم دل و جانت را با تقوا و يقين پاكيزه ساز. به فرموده امام رضا عليه السلام خداوند فرمان وضو داد، تا وقتى بنده در پيشگاه خدا براى مناجات مى ايستد، از آلودگى ها پاك باشد؛ سستى و بى حالى نداشته باشد و با دلى پاك در آستان خدا بايستد. در وضو شستن دسته و صورت و مسح دست و پاها واجب است ، چرا كه وقتى بنده اى در پيشگاه خدا مى ايستد، اندام وضويش آشكار است . سجود و خضوعش با صورت است و درخواست و دعايش با دست و تضرع و ناليدنش با سر. در ركوع و سجود سر را رو به خدا مى گيرد و نشستن و ايستادنش با پاهاى اوست ... (4)
پاكى درون و روح  
خردمند وقتى مى داند شريعت دستور مى دهد مكان ، لباس ، و بدن نمازگزار پاك باشد، نمى تواند از پاكى درون غافل باشد، چون اين مهمتر است و پيش از ظاهر، بايد به پاكى درون بپردازد، زيرا خداوند به درون مى نگرد. بايد با توبه نصوح درون را پاك كرد. توبه از وضو براى نماز مهمتر است . توبه حقيقى آن است كه بنده از غير خدا به خدا باز گردد و از خشم الهى به رضاى او و از دورى به قرب ؛ از ظلمت به نور؛ از جهل به دانش ؛ از شقاوت به سعادت و از معصيت به طاعت . از نظر علم و عمل هم به مرتبه كمال برسد. در، توبه بايد با آب حسرت ، درون را از گناهان شست و پيوسته به گناه اعتراف كرد؛ از گذشته پشيمان بود و بر باقيمانده عمر هراس و بيم داشت . نبايد گناهان را كوچك بشماريد. بايد بر طاعت هاى از دست رفته اندوه خورد و از شهوات دست كشيد و از خدا خواست توفيق وفادارى به توبه را عنايت كند. اين است توبه راستين !
گناهان بزرگ  
توبه بازگشت از گناهان است ، چه گناهان كوچك و چه گناهان بزرگ . امام صادق عليه السلام فرموده : گناهان بزرگ در قرآن هفت تاست : كفر به خدا بستن ، كشتن انسان ، عاق والدين ، رباخوارى ، خوردن مال يتيم ، فرار از جنگ و باديه نشينى پس از هجرت (بازگشت به دوران جاهلى پس از ايمان آوردن ). در روايات گوناگون ، گناهان كبيره ديگرى هم مطرح است : ياءس از رحمت الهى ، ايمنى از مكر خدا، تهمت زنا، جادوگرى ، زنا، قسم دروغ ، اختلاس ، ندادن زكات واجب ، شهادت دروغ ، كتمان شهادت ، ترك عمدى نماز، عهد شكنى ، قطع رحم ، دزدى ، شراب خوارى ، خوردن مردار و خون و گوشت خوك ، خوردن گوشت تذكيه نشده ، حرامخوارى ، نپرداختن حق مردم ، كم فروشى ، اسراف ، ولخرجى ، خيانت ، سبك شمردن حج ، انكار حق اهل بيت ، اصرار بر گناه ، و هر چه خدا بر انجام آن وعده آتش داده ، همه از گناهان كبيره است . امام صادق عليه السلام فرموده : به فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله از گناهان كوچك شمرده شده بپرهيزيد، كه بخشوده نخواهد شد. پرسيدند: محقرات چيست ؟ فرمود: اين كه كسى گناه كند و بگويد: كاش گناهانم همين بود!اگر انسان به اهميت پاداش و حسنات آخرت ؟ نيز شدت عذاب الهى بينديشد، تصور لذتهاى گوناگون و پايدار بهشت و حسرتها و عذابهاى آخرت سبب مى شود توبه واقعى كند. انديشيدن به مرگ و سختى جان دادن و گرفتارى هاى پس از مرگ و وحشت و ظلمت و تنهايى قبر، سودمند است . دنيا فريب دهنده بى وفا است ؛ عروس ‍ هزار داماد است ؛ هر ساعت عده اى را به جدايى و معصيت مى نشاند. چه بسيارند دنيا پرستان و قدرتمندان و كاخ نشينان كه اسير خاك . گرفتارى هلاك شدند. در همه اين درس و عبرتى است تا دلهاى آگاه را به آخرت متوجه سازد و به پاك سازى درون بكشاند.
با وضو بودن  
مستحب است انسان در همه حال با وضو باشد، به خصوص براى آنان كه در پى كسب دانش اند. در پى هر وضو گرفتن ، مستحب است دو ركعت نماز بخوانى . بعضى از استادان من (5) توصيه مى كردند: پس از اين دو ركعت ، سجده كنيد و در سجده از خدا بخواهيد معرفت و محبت خويش را به شما روزى كند.
موارد وجوب وضو  
در موارد زير و براى اين كارها، وضو گرفتن واجب است : نماز واجب و مستحب ، طواف واجب ، لمس نوشته قرآن و نان هاى خدا و اسامى معصومان و براى نگارش قرآن . در موارد زير وضو مستحب است : براى با وضو بودن ، طواف مستحب ، ورود به مسجد، آماده شدن براى نماز واجب قبل از فرا رسيدن وقت ، قرائت قرآن ، حاجت خواستن ، خواب ، وارد شدن به خانه در بازگشت از مسافرت ، نماز ميت و... .
حكمت ها و اسرار غسل 
درسهايى كه از غسل مى توان گرفت ، همان درسهاى وضو است ، افزون بر اين كه در غسل ، تمام بدن شسته مى شود، يعنى پاكسازى به اندازه آلودگى است . بنابر اين بايد دل و جان و درون را از هر چه آلودگى است ، پاك كرد. مستحب است هنگام غسل ، بسم الله گفتن و دعاهاى وارده را خواندن اللهم طهر قلبى و اشرح صدرى ...؛ خدايا!دام را پاك گردان و سينه ام را گشاد فرما... مضمون اين دعاهاى الهام دهنده اين نكته است كه هدف و مقصود اصلى ، طهارت دل و شرح صدر است نشان اين پاكدلى ، رهايى از تعلقات دنيا و گرايش به آخرت است . وقتى كسى با فروغ خودشناسى به خداشناسى برسد، انسانى ملكوتى مى شود و باطن جهان را مى بيند و مى شناسد و به خاطر غلبه بعد معنوى وارد بهشت مى شود.
درسها و عبرتها  
هم چنان كه پاكى جسم ، موانع ورود به مسجد و پرداختن به نماز را از بين مى برد، طهارت روح و درون ، موانع پرداختن به سراى جاويدان آخرت را مى زدايد و به انسان شناخت شهودى مى بخشد كه آنچه را كه نزد خداست ، برتر از آنچه كه نزد مردم است ، بداند و جهان را جهان فريب غرور بيابد. مستحب است در هر جاى مقدس و يا روز مقدس و مناسبت شريفى ، انسان غسل كند، به اميد آن كه محبوب خدا باشد. موارد غسل هاى مستحب به طور مشروح در كتاب هاى فقهى آمده است .
آتش حمام ياد آور قيامت  
معمولا غسل در حمام انجام مى گيرد. حضرت على مى فرمايد: حمام جاى خوبى است هم يادآور آتش است و هم چركهاى بدن را مى زدايد. اين كه حضرت ، آتش را جلوتر از چرك زدايى مطرح مى كند، آموزش اخلاقى براى مومنان است كه به ياد خدا باشند .اين شيوه عملى حضرت در همه كارها و حالات بود و در انتخاب كارهايى كه برابر بود، آن را كه بر نفس سخت تر بود و موجب رياضت مى شود، بر مى گزيند. براى اهل مراقبه ، حمام ياد آور آتش است . كسى كه در حمام به ياد آن نيافتد، از غافلان نيست . زيرا مومن پيوسته بايد از آتش دوزخ و عبور از پل صراط واهمه داشته باشد و از هر چه شباهتى با آن موضوع هولناك دارد، به ياد آتش افتد. در حمام از آتشى كه زير آب روشن است و ظلمتى كه در بالا است و آب داغ ، بايد به ياد قيامت و جهنم بيفتد و البته خصوصيتى در حمام نيست . مومن از هر چيزى عبرت و درس مى گيرد. با ديدن آتش ، به ياد دوزخ مى افتد و از ديدن ظلمت به ياد قبر مى افتد و اگر نگاهش به چيز پوسيده اى افتد، از پوسيدن خود زير خاك ياد مى كند.
زدودن موى زايد  
در روايات بسيارى تاكيد بر زدودن موهاى اضافى بدن است . در همين دستور دينى هم پند و حكمت هست . دين هيچ چيز را فروگذار نمى كند، حتى زدودن موى اندام پائين را. چنين آيينى چگونه ممكن است درباره اصلاحات صفات درونى انسان كه مايه امتياز و تفاوت او بر حيوانات و شباهت يافتن بر فرشتگان است ، چيزى نگفته باشد؟!
چيدن ناخن  
ناخن گرفتن كه از سنت هاى دينى است ، درس و حكمت دارد. آزار و ظلم به ديگران و تشابه به درندگان نزد خدا ناپسند است ، تا آنجا كه انسان نخواسته ابزارى مثل چنگ و ناخن كه ويژه درندگان است ، در بدن انسان باشد و دستور به كوتاه كردن و چيدن آن داده است .
كوتاه كردن سبيل  
كوتاه كردن سبيل و گذاشتن ريش دستور ديگر خداى حكيم است . اين نيز نشانه عنايت خدا به بندگان است كه دوست ندارد در چهره ، شبيه دشمنانش شوند. در حديث قدسى است كه خداوند به يكى از پيامبران وحى فرمود: به مومنان بگو لباس دشمنان مرا نپوشند و خوراك دشمنانم را نخورند و راه و روش آنان را نروند، تا مثل آنان دشمن من نگردند. خدا خواسته است حتى در چهره و ظاهر، در لباس و بدن و مسكن مثل دشمنانش نباشى . حال اگر با خدا مخالفت كنى ، لجاجت و عناد نيست ؟ آن هم با خدايى كه اين همه به بندگانش عنايت دارد؟!
عطر 
عطر زدن مستحب است . به فرموده امام صادق عليه السلام نماز با عطر، برتر از هفتاد نماز بى عطر است . مخفى نماند عطر، موجب تقويت قواى دماغى شده ، آن را از فساد نگه مى دارد، عقل ، شريف ترين ركن حقيقت آدمى است . از اين رو به هر چيزى از جمله عطر زدن كه موجب تقويت عقلانى است ، سفارش ‍ شده است . عطر زدن موجب آراستگى است كه نيمى از ايمان است . انسان عاقل از اين دستورها بايد به لطف و عنايت خداوند به بندگانش پى ببرد.
اسرارتيمم 
خدا فرمود: اگر آب نيافتيد، بر خاك پاك تيمم كنيد. (6) گر چه انسان مى فهمد وضو و غسل براى نماز، از آن جهت لازم است كه پاكى و پاكيزگى مى آورد، كه در تيمم نيست ، بلكه تيمم و استفاده از خاك بر خلاف تميزى است . ولى در پايان آيه تيمم خداوند مى فرمايد: ولكن يريد ليطهركم روشن مى شود خاك هم پاك كننده است . پاك كنندگى خاك ، جز با شناختن آلودگى هاى معنوى شناخته نمى شود. روح و جان را از آلايش كبر، پاك مى سازد، با چهره در خاك نهادن ، نور تواضع پديد مى آيد.
در وضو هدف ، پاك ساختن روح از آلودگى هاى معنوى است . وقتى آب نباشد يا ضرر داشته باشد، بايد چيزى جايگزين كرد كه باطن پاك كند و آن خاك است . رمزى از رجوع به حقيقت عدمى و نيستى انسان ؛ تواضعى در ظاهر براى پيدايش فروتنى باطنى ، كه مهمتر از تميزى ظاهر است ؛ خود را نديدن و خودخواهى نداشتن و رسيدنم به مرتبه اى از تهذيب نفس و تزكيه باطن .
لباس  
در آغاز بايد دانست خداوند به انسان شرافت بخشيد كه او را به پوشيدن جامه فرمان داد؛ شرافتى كه در حيوان نيست . اين نعمت در خور سپاس است . از اين رو پوشيدن لباس كه مظهرى از لطف الهى به انسان است ، نبايد به گونه اى باشد كه از نظر خداوند نكوهيده باشد. لباس ، نبايد غصبى يا ابريشمى باشد يا از طلا باشد. از نظر اندازه نبايد به حد ولخرجى يا اسراف برسد يا خيلى بلند باشد يا شبيه لباس زنان (براى مردان ) يا مانند لباس كافران باشد. لباس براى پوشش است ، نه براى آراستگى يا تشبه و همگونى به كافران ، كه در نماز و در پيشگاه خداى بزرگ ، در جامعه اسلامى زشت تر است . بهتر است لباس انسان معمولى باشد تا تجملاتى كه غرور آورد و نه پست و اهانت آميز. لباس شهرت نكوهيده است . نماز در جامعه داراى نقش و نگار و يا انگشترى كه تصوير دارد، ناپسند و مكروه است . همچنين نماز با لباس كسى كه از نجاست پرهيز ندارد، يا لباسى كه موى خرگوش يا روباه به آن چسبيده باشد يا لباس رنگين يا خيلى نازك ، يا فقط با شلوار و... مكروه است . شايسته است در نماز انسان لباس خوب و فاخرش را تن كند. چرا كه خدا زيباست و زيبايى را دوست دارد. اما آراسته ترين لباس مومن ، جامعه تقوا است ، هر چند لباس ظاهرى نعمتى الهى است كه اندام را مى پوشاند. بهترين جامعه آن است كه انسان را از خدا باز ندارد، بلكه موجب شكر و ياد خدا و طاعت او شود. به خودپسندى و ريا و خود نمايى نكشاند. هر گاه جامه پوشيدى ، به ياد آور كه خداوند با رحمت خويش گناهانت را پوشانده است ، پس درون خود را با با جامه صدق و راستى بپوشان . خدايى كه براى پوشش ظاهر، لباس را آفريد، براى پوشاندن زشتى هاى درون ، باب توبه و بازگشت را گشود، تا گناهان و اخلاق ناپسند، مايه رسوايى نشود. پس به عيوب خويش بپرداز و از آنچه به تو ارتباط نمى يابد، درگذر. باز، سخن همان است كه امام صادق عليه السلام مى فرمايد: برترين جامه تو آن است كه تو را از ياد خدا غافل نكند. (7)
لباسى كه موجب كاهش قدر و ارزش آدمى است سزاوار نيست ، چون دستاويز شيطان و مايه توهين مردم است ، احترام گاهى سبب كسرت آخرت است و نبايد كارى كرد كه به انسان بى حرمتى شود. مومن بايد كارى كند كه به خدا نزديك تر شود و لباس و امور ديگر در حدى كه به اين هدف كمك كند خوب است . مستحب است هنگام پوشيدن يا در آوردن لباس ، بسم الله الرحمن الرحيم بگوييم و از سمت راست شروع كنيم و هنگام در آوردن از سمت چپ ، به توصيه حضرت امير عليه السلام مناسب است هنگام پوشيدن لباس نو، وضو گرفته و دو ركعت نماز بخوانى . از اين كه خدا از براى مردم پوشش را فراهم آورده ، سپاس بگويى . زندگى و لباس و خوراك و خانه و... را بايد ساده گرفت . كسى كه در زندگى گرفتار تجملات شود، شيطان او را در موقعيتى علاج ناپذير مى افكند، چرا كه وادى آلايش هاى دنيوى حد و مرز ندارد و نفس انسان افزون طلب و سيرى ناپذير است و پيوسته هل من مزيد آيا باز هست ؟!مى گويد! زندگى تجملاتى انسان را از ياد خدا غافل مى كند، به همين جهت قرآن انسان را پيوسته از دنيا نكوهش مى كند و به زهدودى فرا مى خواند و مومنان به رغبت و توجه به آخرت دعوت مى كند.
وقت نماز  
اوقات مثل مكانها و چيزهاى ديگر، خجسته و ناخجسته ، شريف و غير شريف است . در شريعت اسلام ، براى سالها، ماه ها، هفته ها، و روزها و شبها و حتى ساعاتهاى مختلف ، احكام و تكاليفى است . خردمند بايد در مفهوم زمانها و اوقات و اشارات آنها بنگرد و وقت عمر خويش را سرمايه گذارى كند .جلوى تباه شدن آنرا بگيرد. زمان مى گذرد و لذتها و رنجها هم مى گذرد و بايد از آنها بهره گرفت و از گذشته عمر براى آينده و باقى مانده عمر، درس عبرت آموخت . برخى از تكاليف زمانى ، سالى يك بار است ؛ برخى ماهى يك بار؛ بعضى هفته اى و تكاليف روزانه نيز داريم . عيدها و ايام مبارك ميلادها و شبهاى قدر و روزهاى ويژه از اين قبيل است . عيدها فرصتى است كه عنايت الهى شامل بندگان مى شود. پيش از فرا رسيدن عيد، انسان بايد تصور كند يكى از پادشاهان او را به مجلس ‍ خويش دعوت كرده است و او سابقه اى نامطلوب دارد و از اين جهت نگران است و ميان بيم و تميد به سر مى برد و حالت شرمندگى دارد. مى انديشد آيا در خور و شايسته حضور در اين مجلس مهم و رسمى است ؟ آيا لباس و سر وضع او مناسب است ؟ آن گاه به اصلاح خويش و آراستن باطن بينديشد و بپردازد. روز عيد، آدابى دارد و روز عيد فطر، بنده بايد با حضور قلب ء صفاى باطن روى به خدا آورد و از او بخواهد مشكلاتش را حل كند. در روزهاى شريف ، فرد مومن بايد به پيشوايان دين عرض ارادت كند و در هريك از روزهاى هفته مخصوص بعضى امامان است بايد ارتباط با اوليا داشته باشد. در روزهاى ولادت پيامبر اكرم و معصومان و روزهاى بعثت ، غدير، مباهله و... به ياد نعمت الهى باشيد و به فوايد وجود پيامبر اكرم كه مظهر رحمت الهى است بينديشيد. فكر در باره اين ها موجب سپاس از نعمت خدا مى شود. آنچه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله گفته شد، در باره امير المومنين عليه السلام و امامان و معصوم نيز هست . مومن بايد در روز شادى آنان شاد باشد و بر آنان درود بفرستد و پيرو آنان گردد و آثار خوشحالى خود را آشكار كند و با دوستداران ائمه دوستى كند، چرا كه دوستى در راه خدا از محكمترين دستگيره هاى ايمان است . (8) بايد دانست غدير از مهمترين عيدهاى اسلامى است . شيعه بايد آنرا بسيار گرامى بدارد و ابراز شادمانى كند. خود را آراسته نمايد و به ديد و باز ديد و ميهمانى و دادن هديه و... بپردازد و مولا را در اين روز بسيار ياد كند و با امام عصر نجوا و درد دل كند و بخشى از بخش هاى دعاى ندبه را بخواند و از اين كه در چنين روز بزرگى از نعمت ديدار امام محروم است حسرت بخورد. نه تنها اين روز، بلكه بايد قدر همه روزهايى را كه نعمتى از خدا آشكار شده ، بداند و شكر كند. علاوه بر ايام ولادت و شادمانى ، بزرگداشت ايام شهادت و وفات امامان نيز لازم است ، به ويژه ايام عاشورا كه روز سوگ بزرگ است . اين ها مناسبتهايى است كه در سال ، يك بار است و گرامى داشت آن ها لازم است . در اول و آخر هر ماه و پنجشنبه آخر هر ماه نيز پيوسته بنده بايد به ياد خدا باشد. با ديدن هلال هر ماه دعاى مخصوص را بخواند و خدا را ياد كند. روز آخر و پنجشنبه آخر هر ماه ، اعمال بندگان بر خدا عرضه مى شود، بنابراين در اين دو روز بايد اعمال و كردار خويش را حساب كند و حالت تضرع و نيايش به درگاه خدا داشته باشد. آنكه به محاسبه نفس مى پردازد، بايد بينديشد كه روز قيامت وقتى زشتكارى ها آشكار مى شود، شرمسارى خواهد كشيد. قيامت ، روز هول انگيز و مهمى است . پرده ها كنار مى رود و رسوايى به بار مى آيد. همين هراس عظيم ، كافى است كه انسان را بيابان نشين كند و صحرا گرد سازد، تا دست از زندگانى بشويد. روز جمعه از مناسبتهاى هفتگى است . انسانى كه در پى خيرها و سودهاى نقد دنيوى است ، بايد به خيرات اخروى هم فكر كند و با كارهاى نيك ، براى آخرت ذخيره سازى كند، غفلت از آن مرحله ، ريشه در ضعف ايمان به آخرت دارد. آنكه به دنيا و لذتها و تمنيات آن دلبسته است ، از انديشه فرجام كار غافل است . خداوند شبهاى جمعه تا سحر ندا مى دهد: آيا حاجتمندى هست كه حاجتش را بر آورم ؟ عذر خواهى هست كه خطايش را ببخشايم ؟ خدا وعده داده اگر بنده يا رب يا رب بگويد، پاسخش را لبيك عبدى بدهد، چگونه ممكن است انسان معتقد به خدا، شبهاى جمعه تا صبح بخوابد و از فيض اين شب چيزى نطلبد؟ اين جز ضعف ايمان و غفلت از خدا نيست . آخرين ساعات روز جمعه براى دعاى سمات است . به قول يكى از بزرگان اخلاق : (9) هيچ چيز مثل سجده هاى طولانى كه در آن بگويى لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين در دل تاثير گذار نيست . و اين كه در اين حالت ، خود را در زندان طبيعت و در زنجيرهاى رذايل و زشتى هاى اخلاقى در بند بينى و به ظلم خويش اعتراف كنى . خواندن سوره قدر در شب و عصر جمعه ، صدبار، از برنامه هاى ديگر اين روز است . از ديگر برنامه ها، نمازهاى روزانه است ، نمازهايى كه در آخر شب خوانده مى شود كه بهترين ساعات براى دعا است . در روايات بر نماز اول وقت تاكيد بسيار شده است ، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت است : هر كس نماز واجب را از وقتش تاخير اندازد، به شفاعتم نمى رسد. (10) مراعات وقت و زمان نماز بسيار مهم است ، چه نمازهاى فريضه ، چه مستحبات .
مكان نماز  
مكانها مثل زمانها شريف و غير شريف دارد. اين نيز جاى سپاس ‍ دارد. در آيين محمد صلى الله عليه و آله همه زمين مسجد است ؛ يعنى مى توان بر آن سجده كرد، ولى حضور در مساجد به ويژه براى همسايگان آن براى اداى نمازهاى واجب مورد تاكيد است . علاوه بر پاداشهايى كه براى حضور در مساجد هست ، اين كار ارزشمند است ، چون مسجد خانه خداست ، گر چه همه زمين نسبت به خدا يكسان است ، ولى همين كه كعبه و مسجد را خانه خود به شمار آورده ، يعنى محل ديدار با خدا و مجلس انس با اوست . انتخاب محل ملاقات را به ما واگذاشته است و هر جا را مى توانيم وعده گاه ديدار خدا سازيم ، و اين از بزرگتريم مكارم و بخشش هاست ، ولى بايد ادب حضور را در هر جايى مراعات كرد. براى حضور در مكان عبادت ، بايد آداب آنرا رعايت كرد. بايد از كوتاهى ها و كارهاى ناپسند و شرمگين باشى و مثل خطاكاران به گناهان اعتراف كنى . امام صادق (ع ) به نقل از مصباح الشريعه فرمود: هرگاه به در مسجدى رسيدى بدان كه به آستان فرمانرواى بزرگى آمده اى كه جز پاكان قدم در آن نمى گذارند و جز صديقان و درستكاران اجازه همنشينى با آن را ندارند و او تواناست . هم مى تواند به عدالت رفتار كند، هم به فضل و بزرگوارى . اگر بزرگوارى كند، طاعت اندك تو را مى پذيرد و پاداش فراوان مى دهد. پس به ناتوانى و نياز خويش در آستان او اعتراف كن . تو براى عبادت و انس با او آمده اى مثل نيازمندترين بندگان باش و دل را پاك گردان كه او جز پاكان و خالصان را نمى پذيرد. اگر شيرينى مناجات و لذت همنشين شدن با او را چشيدى و از جام رحمت و كرامتش نوشيدى ، شايسته خدمت او شده اى . پس وارد شو اذن و امان يافته اى . وقتى ادب حضور در عبادتگاه و وظايف بندگى را شناختى ، ديگر پاداشهايى را كه براى اين گونه اعمال است ، شگفت نخواهى يافت . اگر نسبت به اين ادب و آداب ، سست و بى حال بودى ، سزاوار نيست آمدن به مسجد را ترك كنى ، بلكه هر چه مى توانى انجام ده . بر در مسجد بايست و آيه اءمن يجيب را بخوان و در اصلاح حال خويش براى عبادت بكوش ، كه خير فراوان خواهى يافت .
آداب ظاهرى مسجد  
مهمترين ادب نسبت به مسجد، آباد ساختن آن با عبادت است .بسم الله گفتن هنگام ورود، بيرون آوردن كفش از پا و دعاى خاص را خواندن هنگام ورود و خروج از آداب ديگر است . هنگام ورود، پاى راست و هنگام خروج پاى چپ را بگذاريد. دو ركعت نماز تهيت بخوانى ، مسجد را تميز كنى و روشن سازى . نقاشى و تصوير و آرايش مسجد خوب نيست و بعضى حرام دانسته اند. مناره بلند ساختن ، شعرهاى باطل در مسجد خواندن ، داد و ستد، راه دادن به ديوانه ها و بچه ها، سر و صداى بلند، اعلان گمشده ها، صنعتگرى ، وارد شدن با بوى بدو آزار دهنده دهان و بدن ، همه اين ها در مسجد ناپسند است . نجس كردن مسجد حرام است . در روايات ، تاكيد بسيار در رفتن به مسجد شده است ، حتى نماز فرادى در مسجد طبق بعضى از احاديث ، از جماعت در غير مسجد برتر است . خوب است در خانه هم جايى براى عبادت خويش قرار دهد و آنجا را مثل مسجد بداند.
نماز 
روح نماز  
نماز باز دارنده از فحشا و منكرات است . نمازى كه از گناهان جلوگيرى نكند، عدمش به ز وجود!نماز و صلات از وصلت و پيوند است ، يا از زيارت و ديدار. حضرت امير عليه السلام در تفسير قد قامت صلواه فرموده : يعنى وقت ديدار يا رحمت فرا رسيد. (11) پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: هر كس ‍ نمازش او را از زشتى و گناه باز ندارد، از خدا دورتر مى شود. نماز كسى كه از نمازش اطاعت نمى كند نماز نيست . اطاعت نماز يعنى بازداشتن از گناه و زشتى . روايت است يكى از انصار همراه پيامبر نماز مى خواند، ولى مرتكب گناه مى شد. به پيامبر گفتند، فرمود: بالاخره روزى نمازش از گناه باز خواهد داشت چندى نگذشت كه توبه كرد!
امام صادق فرمود: هر كس مى خواهد بداند نمازش قبول شده يا نه ، بنگرد آيا نمازش او را از فحشا و منكر باز داشته است يا نه ؟ به هر مقدار كه باز داشته ، همان مقدار از نمازش پذيرفته شده است نماز بى روح تاثيرى در جلوگيرى از گناه ندارد. و اين حقيقتى قرآنى است . نمازى كه خاصيت بازدارندگى از گناه را نداشته باشد، تنها شكلى از نماز و اسكلتى بى روح است . هر مقدار كه نماز روح داشته باشد، تاثير گذار است . نماز بى روح نوعى نفاق است . نفاق آنست كه خشوع اندام ، بيش از خشوع دل و درون باشد. هر مقدار از نماز كه فاقد روح باشد، به سوى خدا بالا نمى رود. آيات و روايات نشان مى دهد نماز، تنها اعمال و حركات ظاهرى نيست .
آيات قران : 
واى بر نمازگزارانى كه در نمازشان اهل سهو و سهل انگارى هستند.اين آيه غفلت نمازگزاران را مذمت و سرزنش مى كند، با آن كه نماز مى خوانند. مومنانى رستگارند كه در نمازشان خاشع باشند. نماز را براى ياد من بر پا دار. نماز را در حال مستى نخوانيد تا آنكه بدانيد چه مى گوييد. (12) گفته اند مستى ، هم مستى شراب است و هم مستى دنيا، چرا كه مست نمى فهمد چه مى گويد.
روايات :  
پيامبر اكرم فرمود: خداوند به نمازگزارى كه قلبش همراه دلش حاضر نباشد نمى نگرد. وقتى نماز واجب مى خوانى ، سر وقت بخوان ، به گونه نماز وداع كننده اى كه مى ترسد ديگر بازگشتى نداشته باشد. يعنى گويا آخرين نماز است .
نمونه هايى از نماز اولياء خدا 
حضرت ابراهيم هنگام نماز و نيايش ، ناله اش تا مسافت يك مايلى (13) شنيده مى شد و در نمازش مثل بيمناكان زارى مى كرد. به نقل از يكى از همسران پيامبر: رسول خدا صلى الله عليه و آله با ما مشغول صحبت بود، وقت نماز كه مى رسيد گويى ما را نمى شناخت . اميرالمومنين عليه السلام هنگام وضو از بيم خدا رنگ از چهره اش ‍ مى پريد و هر گاه وقت نماز مى رسيد، مى لرزيد و رنگ به رنگ مى شد. علت آنرا پرسيدند، فرمود: هنگام اداى امانتى رسيده است كه آسمانها و زمين از پذيرفتن آن ابا كردند وتر سيدند.
امام حسن مجتبى عليه السلام وقتى از وضو گرفتن فارغ مى شد، رنگش عوض مى شد. وقتى از او پرسيدند فرمود: كسيكه كى خواهد بر خداى صاحب عرش وارد شود، سزاوار است رنگ ببازد.!امام سجاد هنگام وضو رنگش دگرگون مى شد، خانواده اش پرسيدند اين چه حالتى است كه هنگام وضو پيدا مى كنى ؟ فرمود: آيا مى دانى در حضور چه كسى مى خواهم بايستم ؟ گاهى در نماز عبا از دوشش ‍ مى افتاد، ولى آنرا درست نمى كرد تا نمازش پايان يابد، علت را پرسيدند، فرمود: مى دانيد در برابر چه كسى ايستاده بودم ؟ نماز بنده به مقدارى پذيرفته است كه اقبال و توجه قلبى داشته باشد. وقتى امام سجاد عليه السلام به نماز مى ايستاد، مثل تنه يك درخت بى حركت بود، مگر آنچه را باد تكان دهد!
  


next page fehrest page