تجلی امامت در نهج البلاغه

علاءالدين حجازی

- ۲ -


مقام اهل بيت پيامبر در كلام امام على

نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائكه و معادن العلم و ينابيع الحكم، ناصرنا و محبنا ينتظر الرحمه و عدونا و مبغضنا ينتظر السطوه. [ نهج البلاغه فيض، خطبه 108. ]

'ما "ائمه ى اطهار عليهم السلام" شجره ى نبوت و پايگاه رسالت و مركز آمد و شد فرشتگانيم. ما معدنهاى علم و سرچشمه هاى حكمت هستيم. ياوران و دوستداران ما چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار مى باشند'.

در اين فراز از سخنان امام على "ع" به امتيازات ويژه ى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام كه فقط در انحصار ايشان است اشاره شده است. بيان فضايل و كرامات عترت پاك پيامبر "ص" از زبان امام موحدان، به دليل آگاه كردن مردم از شرافت و فضيلت و كرامت اهل بيت "ع" و اتمام حجت نسبت به منافقان كور دل و مخالفان تيره بخت است. تصريح امام به فضايل و امتيازات و ويژگيهاى انحصارى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، بيانگر حقايق ذيل است:

1- ما "اهل بيت پيامبر "ص" شجره ى نبوت و پايگاه رسالت و مركز آمد و شد فرشتگان مى باشيم. ارتباط نزديك و پيوند خونى و حياتى اهل بيت پيامبر اكرم "ص" كه خدايشان به وصايت و امامت برگزيده، با شخص رسول الله فضيلت ممتازيست كه فقط به آنها اختصاص دارد و هيچيك از اصحاب آن حضرت از چنين فضيلتى برخوردار نيستند. ائمه ى اطهار كه جان جهانيان فداى ايشان باد، چهره هاى روشن و مقدسى هستند كه خون پيامبر "ص" در رگهاى آنها جريان دارد و زعامت و رهبرى امت اسلامى را بر اساس نص صريح قرآن و سفارش و نصب پيامبر اكرم "ص" عهده دار شده اند. و براى اين مهم و امر خطير و حياتى چه كسى از عترت پاك و مطهر آن حضرت شايسته تر؟ چرا كه ايشان در دامان وحى و در مهد عصمت و طهارت كه خداى توانا قداست و طهارت آن را تصريح فرموده، پرورش يافته اند به دليل آيه ى كريمه ى:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. [ سوره ى احزاب، آيه 33. ]

از آنجا كه بيت امام على "ع" به مانند قلب مطهر پيامبر "ص" از هرگونه رجس و آلودگى پاك و مطهر است، فرودگاه فرشتگان و ساكنان حرم ستر عفاف ملكوت اعلى است. و اين فضيلت فقط به فقط در انحصار اهل بيت پيامبر و عترت معصوم او است. با اين همه فضايل و الطاف خاص الهى نسبت به عترت رسول الله و آن همه سفارش و تاكيد پيامبر اعظم در ارتباط با توسل و تمسك به عترت خود، كه ثقل كبير و يكى از ثقلين بازمانده از پيامبر مى باشند، آيا كسى سزاوارتر و بايسته تر از اهل بيت آن بزرگوار به امر وصايت پيامبر "ص" و امامت امت اسلامى وجود داشت؟

2- ما "عترت پيامبر ص" معدنهاى علم و سرچشمه هاى- هميشه جوشان- حكمت هستيم. يكى از فضايل و امتيازات ويژه ى ائمه ى اطهار عليهم السلام علم بى نهايت و حكمت بى پايان ايشانست، به گونه اى كه حتى مخالفان و منكرين آنها نيز به آگاهى، دانائى، بصيرت، علم و حكمت بى پايان آنان اعتراف كرده اند. و اين واقعيتى غير قابل انكار در تاريخ اسلام است، كه ضبط و ثبت آن در تاريخ به فراوانى موجود است. و دليل بر صحت اين ادعا همين بس كه همواره ائمه ى اطهار عليهم السلام در برابر مردم به علم و حكمت بى نهايت خويش كه از علم و حكمت الهى الهام مى گيرد اشاره فرموده اند. و در اين باره در گستره ى تاريخ اسلام احدى در مخالفت با اين فضيلت آشكار سخن نگفته و بلكه در تاييد و تصديق آن اعترافات بى شمارى ابراز و ثبت شده است. به منظور بشارت پيروان صادق اهل بيت معصوم پيامبر و آگاهى افزونتر امت اسلامى نسبت به بصيرت و علم ائمه ى اطهار "ع" به نقل چند حديث بسنده مى شود:

قال اميرالمومنين عليه السلام: يا سلمان و يا جندب! قالا: لبيك يا اميرالمومنين. قال عليه السلام: انا الذى حملت نوحا فى السفينه بامر ربى و انا الذى اخرجت يونس من بطن الحوت باذن ربى، و انا الذى جاوزت بموسى بن عمران البحر بامر ربى و انا الذى اخرجت ابراهيم من النار باذن ربى و انا الذى اجريت انهارها و فجرت عيونها و غرست اشجارها باذن ربى. [ بحارالانوار، ج 26، ص 5. ]

'اميرالمومنين امام على "ع" سلمان و جندب "ابوذر" را فراخواندند، و آن دو، حضرت را پاسخ گفته و اجابت كردند. آنگاه امام عليه السلام فرمود:

من آن كسى هستم كه به فرمان پروردگارم نوح نبى را در كشتى برده و به سامان رسانيدم. و من كسى هستم كه به دستور خدايم يونس پيامبر را از شكم ماهى بيرون آوردم. و منم آنكه به امر آفريدگار خويش موسى بن عمران را از دريا عبور داده ام. و من همان كسى هستم كه به اذن پروردگارم ابراهيم خليل را از آتش نمرود رهايى داده و بيرون آوردم. و نيز من آن كسى هستم كه به فرمان خداى خود نهرهاى زمين را جارى و چشمه هاى آن را روان و درختان را كاشته ام.'

قال على "ع": يا طلحه ان كل آيه انزلها الله على محمد "ص" عندى باملاء رسول الله و خطى بيدى. و تاويل كل آيه انزلها الله على محمد "ص" و كل حلال و حرام، او حد او حكم تحتاج اليه الامه الى يوم القيامه عندى مكتوب باملاء رسول الله "ص" و خطى بيدى حتى ارش الخدش، قال طلحه: كل شى ء من صغير او كبير او خاص او عام او كان او يكون الى يوم القيامه فهو مكتوب عندك؟ قال عليه السلام: نعم و سوى ذلك ان رسول الله "ص" اسر الى فى مرضه مفتاح الف باب فى العلم، يفتح كل باب، الف باب و لو ان الامه بعد قبض رسول الله "ص" اتبعونى و اطاعونى لاكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم. [ بحارالانوار، ج 26، ص 65. ]

'اميرالمومنين على عليه السلام فرمود:

اى طلحه! حقيقت اين است كه هر آيه اى را كه خداى بر پيامبر خويش فروفرستاد، به املاء رسول خدا و به خط من در دست من است. و تاويل هر آيه اى را كه خدا بر محمد "ص" فرستاده و هر حلال و حرامى، يا حد و حكمى كه تا روز رستاخيز امت اسلامى به آن نيازمند است، با املاء رسول حق تعالى و نوشته ى من نزد من است، حتى ديه ى جراحت و خراش و اثر آن.

طلحه گفت: آيا همه چيز از كوچك و بزرگ، يا خاص و عام و يا آنچه بوده و باشد تا روز قيامت نزد شما مكتوب و نوشته موجود است؟ امام فرمود:

آرى و غير از اين رسول خدا "ص" در بيمارى خويش كليد رازها و اسرار هزار باب علم را به من سپرد، كه هر درى، هزار در ديگر از علم را بگشايد. اى طلحه! به راستى اگر اين امت پس از رحلت پيامبر خدا "ص" از من فرمان مى بردند و مرا پيروى مى كردند، از بالاى سر و زير پاهاى خود روزى مى خوردند "كنايه از اينكه آسمان و زمين را براى آسايش و رفاه ايشان، نعمت و روزى فرامى گرفت".

عن ضريس قال، كنت مع ابى بصير عند ابى جعفر فقال له ابوبصير: بما يعلم عالمكم جعلت فداك؟ قال:

يا ابا محمد ان عالمنا لايعلم الغيب و لو و كل الله عالمنا الى نفسه، كان كبعضكم و لكن يحدث اليه ساعه بعد ساعه. [ بحارالانوار، ج 26، ص 60. ]

'ضريس گفت با ابوبصير نزد امام باقر عليه السلام بوديم، ابوبصير گفت: فداى شما شوم، امام دانا از شما خانواده با چه چيز- حقايق امور عالم را- مى داند؟ امام "ع" فرمود:

اى ابا محمد داناى ما غيب نمى داند و اگر خدا داناى ما را به نفس خود واگذارد، او مانند يكى از شما باشد، ولى خداوند ساعت به ساعت به دانش او مى افزايد'.

فى الكافى عن محمد بن مروان قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: ان الامام يسمع فى بطن امه فاذا ولد خط بين كتفيه: 'و تمت كلمه ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم' [ سوره ى انعام، آيه 115. ] فاذا صار الامر اليه، جعل الله له عمودا من نور يبصر به ما يعمل اهل كل بلده. [ الميزان، ج 7، ص 354. ]

'در كتاب كافى از محمد بن مروان روايت شده كه گفت: شنيدم امام جعفر صادق "ع" فرمود:

به راستى امام در شكم مادر خود مى شنود و هنگامى كه به دنيا مى آيد در ميان دوشانه اش اين آيه نوشته شده است: "و كلام پروردگار تو از روى راستى و عدالت به حد كمال رسيد و هيچ كس نمى تواند آن را تغيير و تبديل كند و او خداى شنوا و دانا- به گفتار و كردار آفريدگان- است" و آنگاه كه امر امامت و رهبرى مردم به وى تفويض شود، خدا ستونى از نور براى او فراهم آورد، كه به واسطه ى آن كردار مردم هر شهرى را ببيند'. عن حارث بن مغيره عن ابى عبدالله "ع" قال:

ان الارض لا تترك بغير عالم، قلت الذى يعلم عالمكم ما هو؟ قال: وراثه من رسول الله "ص" و من على بن ابى طالب علم يستغنى به عن الناس و لا يستغنى الناس عنه، قلت: و حكمه يقذف فى صدره او ينكت فى اذنه؟ قال ذاك و ذاك. [ بحارالانوار، ج 26، ص 62. ]

'حارث بن مغيره از بيان امام صادق عليه السلام روايت كرد، كه امام "ع" فرمود:

به راستى زمين بدون عالم و دانا رها نشود، حارث گويد كه عرض كردم: آنچه كه عالم شما خانواده را تعليم مى دهد چيست؟ امام عليه السلام فرمود:

ميراثى از پيامبر خدا و از- سر سلسله ى اوصياء- على بن ابيطالب "ع" است. و آن دانشى است كه به واسطه ى آن از مردم بى نياز و مردم به او نيازمند مى باشند. گفتم- اى حجت خدا- و آن عبارتست از حكمتى كه در دل امام افتاده و يا در گوشش نواخته مى شود؟ امام صادق عليه السلام فرمود: هم اينست و هم آن'.

و فى الكافى عن الكاظم عليه السلام قال:

ان الامام لا يخفى عليه كلام احد من الناس و لا طير و لا بهيمه و لا شى ء فيه الروح، فمن لم تكن هذه الخصال فيه فليس هو بامام. [ تفسير صافى، چاپ قديم، ص 362. ]

'و در كتاب اصول كافى از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده كه آن حضرت فرمود:

سخن هيچ آدمى زاده، پرنده، حيوان و بالاخره هيچ جاندارى بر امام پوشيده نيست و هر كس كه اين صفات را دارا نيست، امام نمى باشد'.

عن ابى عبدالله عليه السلام: اذا اراد الامام ان يعلم شيئا، اعلمه الله ذلك. [ بحارالانوار، ج 26، ص 57. ]

'امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه امام اراده به دانستن چيزى فرمايد، خدايش تعليم دهد'.

3- ياوران و دوستداران ما "ائمه ى اطهار عليهم السلام" چشم به راه رحمت خدا و دشمنان و بدخواهان ما در انتظار خشم و عذاب پروردگار باشند.

سومين فضيلت از فضايلى كه امام ناطق به حق على بن ابيطالب عليه السلام براى عترت معصوم پيامبر خدا بيان فرموده و در كلام آن حضرت مى درخشد، فضيلتى است كه ثمره ى آن نصيب دوستان مى شود و مخالفان اهل بيت عصمت و طهارت نيز نصيب خود را مى يابند. و آن بشارت دوستان عترت پاك رسول خدا به رحمت پروردگار و انذار مخالفان و منكرين ايشان به خشم و عذاب الهى است. اين مژده ى رحمت به هواخواهان و طرفداران اهل بيت رسول الله "ص"، و بشارت عذاب و دوزخ به دشمنان و مخالفان آنان، كه در كلام امام على "ع" جلوه مى كند، از سخن بليغ و كلام فصيح پيامبر اعظم در حديث غديرخم در حجه الوداع الهام گرفته است. آنجا كه پيامبر اكرم "ص" اميرالمومنين على بن ابيطالب "ع" را به وصايت و خلافت خود و امامت امت اسلامى به فرمان خداى حكيم منصوب كرده و در آن هنگامه ى اميدبخش و زندگيساز خداى را به نيايش و ستايش برخاست و در پايان از خداى سبحان درخواست كرد، تا دوستان على "ع" را دوست بدارد و دشمنانش را دشمن داشته باشد. از آن زمان به بعد به پيروى از سنت حسنه ى رسول الله، ائمه ى اطهار عليهم السلام همزبان با پيامبر اكرم "ص" به دوستداران امام على "ع" و فرزندانش، كه حجتهاى بالغه ى پروردگارند مژده ى رحمت و به بدخواهان و منكران آنها وعده ى عذاب و دوزخ داده اند. در ذيل احاديثى از زبان گويا به حق رسول الله در ارتباط با اين بشارت نقل مى شود، تا مگر موجبات نشاط و سرور و اميد دوستداران اهل بيت پيامبر "ص" و اسباب حزن و اندوه و ياس و هلاك دشمنان ايشان فراهم آيد.

عن النبى "ص" عن جبرئيل، عن ميكائيل، عن اسرافيل عن اللوح عن القلم قال يقول الله عز و جل:

ولايه على بن ابى طالب حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى. [ بحارالانوار، ج 39، ص 246. ]

'پيامبر اكرم "ص" به نقل از جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل از لوح و از قلم فرمود: خداى عز و جل مى فرمايد:

ولايت على بن ابيطالب "ع" دژ و حصار من است و هر كس به دژ من در آيد از عذاب من در امان باشد'.

عن ابن عباس و انس عن النبى "ص" قال: اذا كان يوم القيامه و نصب الصراط على جهنم، لم يجز عليه الا من معه جواز ولايه على بن ابى طالب، [ بحارالانوار، ج 39، ص 202. ] و ذلك قوله تعالى: 'وقفوهم انهم مسئولون'. [ سوره ى صافات، آيه 24. ]

'ابن عباس و انس از پيامبر اكرم "ص" روايت كرده اند كه آن حضرت فرمود:

هنگامى كه قيامت فرا رسد و پل صراط بر جهنم نصب شود، هيچ كس از آن پل نگذرد مگر اينكه برگ امان ولايت على بن ابيطالب با او باشد. و اين معنى سخن حق تعالى است كه فرمود: نگاهشان داريد، چرا كه ايشان مورد بازخواست و سوال مى باشند'.

عن ابن عباس قال: قال رسول الله "ص":

ولايه على بن ابى طالب ولايه الله و حبه عباده الله و اتباعه فريضه الله و اولياوه اولياء الله و اعداوه اعداء الله و حربه حرب الله و سلمه سلم الله عز و جل. [ بحارالانوار، ج 40، ص 4. ]

ابن عباس گويد كه پيامبر خدا "ص" فرمود:

ولايت على بن ابيطالب ولايه الله است. دوستى او عبادت خدا و پيروى از او فريضه و واجب الهى است. و اولياء و دوستان على "ع" دوستان خدا، دشمنان او دشمنان خدا، جنگ با او جنگ با خدا و صلح با او صلح با خداى عز و جل است'.

قال رسول الله "ص": يا على انت ولى الناس بعدى فمن اطاعك فقد اطاعنى و من عصاك فقد عصانى. [ امالى مفيد، ص 113. ]

'پيامبر خدا "ص" فرمود: يا على! تو پس از من ولى و راهنماى مردمى، هر كس تو را پيروى كند از من پيروى كرده و هر كس از تو اطاعت نكند، مرا فرمان نبرده است'.

عن ابى الحسن عليه السلام قال: ولايه على مكتوبه فى جميع صحف الانبياء و لن يبعث الله نبيا الا بنبوه محمد و وصيه على صلوات الله عليهما. [ بحارالانوار، ج 26، ص 280. ]

'حضرت ابوالحسن امام موسى بن جعفر "ع" فرمود:

ولايت امام على "ع" در صحيفه هاى همه پيامبران نوشته شده است. و خدا هرگز پيامبرى را مبعوث نفرموده، مگر آنكه ايشان را به پيامبرى محمد "ص" و وصايت و جانشينى على صلوات الله عليهما سفارش كرده است'.

عن ابى جعفر "ع" قال: قال رسول الله "ص":

من احب ان يحيا حياه تشبه حياه الانبياء و يموت ميته تشبه الشهداء و يسكن الجنان التى غرسها الرحمان فليتول عليا و ليوال وليه و ليقتد بالائمه من بعده فانهم عترتى خلقوا من طينتى. اللهم ارزقهم فهمى و علمى و ويل للمخالفين من امتى، اللهم لا تنلهم شفاعتى. [ اصول كافى، ج 1، ص 399. ]

'ابوجعفر امام محمد باقر عليه السلام فرمود كه رسول خدا "ص" فرمودند:

هر كس دوست مى دارد كه مانند پيامبران زندگى كند و مانند شهيدان بميرد، و در بهشتى كه درختهاى آن را خداى مهربان كاشته آرام بگيرد، بايد پيرو امام على "ع" بوده و دوستدار او را دوست بدارد. و به ائمه ى اطهار "ع" كه پيشوايان بعد از او مى باشند اقتداء كند، چرا كه آنها فرزندان من هستند و از سرشت من آفريده شده اند. بار خدايا! فهم و دانش مرا به آنها روزى كن و واى بر كسانى از امت من كه با آنها ستيزه و مخالفت كند، خدايا شفاعت مرا نصيب آنان مكن'.

قال رسول الله "ص": على وليكم بعدى، قالوا: رضينا بالله ربا و بمحمد "ص" نبيا و بعلى بن ابى طالب "ع" وليا فانزل الله عز و جل: [ الميزان، ج 6، ص 15. ]

'و من يتول الله و رسوله و الذين آمنوا فان حزب الله هم الغالبون'. [ سوره ى مائده، آيه 56. ]

پيامبر خدا "ص" فرمود: على "ع" بعد از من ولى و سرپرست شماست، گفتند:

خوشحاليم كه پروردگار ما الله، پيامبر بزرگوار ما محمد "ص" و على بن ابيطالب ولى و رهبر ما است. پس در اين هنگام خداى عز و جل اين آيه را نازل فرمود:

'و هر كس كه ولى و فرمانرواى او خدا و پيامبر و اهل ايمانند "پيروز است" همانا حزب خداى پيروزمندانند'.

عن مجاهد عن ابن عباس قال: رسول الله "ص":

اذا كان يوم القيامه امر الله جبرئيل ان يجلس على باب الجنه فلا يدخلها الا من كان معه براءه من على بن ابى طالب "ع". [ مناقب ابن مغازلى، ص 131. ] 'مجاهد به نقل از ابن عباس گفت: رسول خدا "ص" فرمود:

هنگامى روز قيامت فرابرسد، خداى به جبرئيل فرمان مى دهد تا بر در بهشت بنشيند و كسى را به بهشت وارد نكند، مگر آن كه برگ ورود از امام على بن ابيطالب "ع" همراه داشته باشد'.

عن ابى جعفر "ع" قال: قال رسول الله "ص":

التاركون ولايه على، المنكرون لفضله، المظاهرون اعداءه خارجون من الاسلام من مات منهم على ذلك. [ محاسن برقى، ص 186. ]

ابوجعفر امام محمد باقر عليه السلام فرمود، پيامبر خدا "ص" فرمود:

'آنان كه ولايت امام على "ع" را ترك گفته، فضيلت او را انكار كرده، از دشمنان او پشتيبانى كنند و بر اين حال بميرند، خارج از دين اسلام مرده اند'.

قال رسول الله "ص" لعلى "ع": يا على انت منى و انا منك وليك وليى، و وليى ولى الله و عدوك عدوى و عدوى عدو الله. [ امالى مفيد، ص 213. ]

'پيامبر خدا "ص" به على "ع" فرمود:

اى على! تو از منى و من از تو، دوستدار و پيرو تو، دوست و فرمانبردار من است. و دوستدار و مطيع من، فرمانبردار خداست. و دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا مى باشد'.

احاديثى كه در فوق بيان شد خوشه اى از خرمن انبوه بشارت به دوستان امام على " ع" و فرزندانش و انذار مخالفان اميرالمومنين و ائمه ى اطهار عليهم السلام بود. اميد آنكه همين مختصر باعث روشنى دل و آرامش خاطر دوستان آن امام معصوم و سبب هدايت و نجات و باعث معرفت مخالفان آن بزرگوار شود، باشد كه پيش از فرارسيدن مرگ و ديدار عذاب دردناك الهى، به حق آن حضرت آشنا شوند و به مقام آن امام مبين معرفت يابند.

امام على "ع" در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه كه طى آن به بيان و شرح صفات و فضايل بى پايان خاندان محمد "ص" پرداخته مى فرمايد:

هم عيش العلم و موت الجهل، يخبركم حلمهم عن علمهم و ظاهرهم عن باطنهم و صمتهم عن حكم منطقهم، لايخالفون الحق و لايختلفون فيه، هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحق فى نصابه و انزاح الباطل عن مقامه و انقطع لسانه عن منبته، عقلوا الدين عقل وعايه و رعايه، لا عقل سماع و روايه، فان رواه العلم كثير و رعاته قليل. [ نهج البلاغه فيض، خطبه ى 239. ]

'آنان "خاندان پيامبر ص" مايه ى حيات علم و سبب مرگ نادانى مى باشند. شكيبايى آنها شما را از دانش آنان آگاه مى كند و ظاهرشان از باطن آنها و خاموشى و سكوت ايشان از راستى و درستى گفتار آنان خبر مى دهد. با حق مخالفت نمى كنند و درباره ى آن اختلافى ندارند. اينان "عترت پيامبر ص" اركان اسلام و پناهگاه مردم مى باشند. به وجود ايشان حق به مرز و حد نهايى خود مى رسد، باطل ريشه كن و زبانش از بيخ و بن بريده مى شود. اهل بيت پيامبر "ص" دين را از گذرگاه فهم و بصيرت براى عمل به آن فرا گرفته اند، نه اينكه بدور از خرد آن را شنيده و براى ديگران بازگو كنند. چرا كه بازگوكنندگان علوم فراوانند ولى جانبداران آن اندك مى باشند'.

در اين بخش از سخنان حكمت آفرين پيشواى پرهيزگاران، عالى ترين فضيلتها و ممتازترين صفات و ارزشهاى اخلاقى كه در حيات اهل بيت رسول خدا متجلى است، از زبان حضرت على عليه السلام در توصيف ايشان بيان شده است. فضايل و ويژگيهايى كه خداوند سخن و امير ملك حكمت در شان و شخصيت ائمه ى اطهار عليهم السلام بيان فرموده است، در حدى از تعالى و عظمت و قداست قرار دارد كه فقط شايسته ى عترت معصوم پيامبر عزيز و بزرگوار اسلام است. و سواى آنان احدى از افراد انسان حتى تصور دستيابى به چنين قله ى رفيعى از سجايا و مكارم اخلاقى را توانمند نيست و در انديشه و بيان هيچ نويسنده و گوينده اى، جز امام على "ع" چنين وصفى از خاندان پاك پيامبر نمى گنجد. اندكى تامل در گفتار حقيقت بيان امام، خوانندگان عزيز را به اين حقيقت نزديك و با اين واقعيت بيشتر آشنا مى كند، آنجا كه فرمود:

هم عيش العلم و موت الجهل. "اهل بيت پيامبر "ع" باعث حيات علم و سبب مرگ نادانى اند". يكى از ارزنده ترين ارزشهاى اخلاقى و مهمترين فضايل انسانى، دستيابى انسان به منابع علمى و سرچشمه هاى حيات بخش حكمت و معارف است، تا آنجا كه آدمى به زيور علم آراسته شود و درگير و دار تلاش خستگى ناپذير و بى پايان عمر به قله ى بلند علوم و اسرار عالم صعود كند، چندانكه در ميان جوامع انسانى به صفت ممتاز عالم معروف شود. و در فرهنگ اسلامى بالاترين مقام و عالى ترين ارزشى كه هر مسلمان مى تواند براى خود فراهم آورد، پايگاه علم همراه با تقواى خدا است. چرا كه حق تعالى در قرآن كريم سخن از عزت و رفعت دو گروه به ميان آورده و آن دو گروه كه خدايشان رفعت و عزت بخشيده است، ايمان آورندگان به خداى يگانه اند و كسانى كه درجات و مراتب علمى را تحصيل كرده اند، آنجا كه فرمود:

يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات و الله بما تعملون خبير. [ سوره ى مجادله، آيه 11. ]

'خداى مقام اهل ايمان و دانشمندان را "در هر دو عالم" رفيع مى گرداند و خدا به آنچه "از نيك و بد" انجام دهيد آگاه است'.

و بسيار آيات ديگر و احاديث فراوان از زبان معصومين عليهم السلام، كه دلالت بر كرامت و شرف و فضيلت دانشمندان دارد و در حوصله و محدوده ى بحث ما نمى گنجد.

امام على عليه السلام در يكى از حكمتهاى نهج البلاغه شريف، مردم را مردگان و دانشمندان را انسانهاى زنده و با نشاط معرفى مى فرمايد. [ الناس موتى و اهل العلم احياء. ] ولى اينجا كه سخن از كرامت و شرافت خدادادى اهل بيت پيامبر "ص" است، كلام امام اوجى ديگر و عظمتى چشمگيرتر گرفته است، تا آنجا كه آنها را نه تنها بزرگترين عالمان روزگار مى داند كه همه ى دانشها و حكمتها و حقايق و اسرار كائنات در سينه و دل آنها جاى گرفته است، بلكه مقام خاندان پيامبر از ديدگاه علم و حكمت به اندازه اى رفيع است، كه ايشان باعث حيات علم و نابودى نادانى اند. از ديدگاه حقيقت بين امام و در كلام هدايت بخش اميرالمومنين "ع" عترت معصوم پيامبر چهره هاى روشن و انسانهاى مقدس و مطهرى هستند، كه علم به حيات آنها زنده است و جهل و نادانى در پرتو وجود سراپا نور ايشان محو و نابود است. به بيان ديگر به وجود و حضور آنان، علم در كالبد زمانه حاضر است و با غيبت و شهادت اهل بيت پيامبر "ص" ابواب علم و حكمت به روى مردم هر عصرى بسته است. و در غياب آنها اين امتياز و فضيلت تنها در آثار باقيمانده از ايشان مانند احاديث و روايات و خطبه ها و حكمتها و نامه هايشان موجود و مشهود است.

لا يخالفون الحق و لا يختلفون فيه. "عترت پيامبر "ع" با حق مخالفت نمى كنند و درباره ى آن اختلافى ندارند".

دفاع از حق و همراهى و همگامى با آن يكى از ارزشمندترين مكارم اخلاقى است. و ارزش هر انسانى از ديدگاه هر مكتب فكرى و عقيدتى، به ميزان موافقت و همگامى و هماهنگى وى با حق است. آنها كه با تاريخ حيات انسان آشنايى دارند، به اين حقيقت دست يافته اند، كه همه ى آنها كه مدعى طرفدارى از حق و دفاع از حريم آن هستند، يا در ادعاى خود صادق نيستند و يا تنها براى مدت محدودى از حق مى گويند و از آن دفاع مى كنند. و هنگامى كه مقام و موقعيت و منافع خودشان از سوى حق تهديد شود، به آسانى به ستيز و جدال با حق برمى خيزند و مقابله ى با حق را در جهت حفظ منافع و شئونات خويش، حق خود مى دانند. و اين واقعيت تلخى است، كه همه ى گستره ى تاريخ حيات انسان را پر كرده است. در رابطه با اين جريان تلخ و ناخوشايند تاريخ، تنها به روزگار رسالت پيامبران الهى و ايام محدود حيات و امامت عترت پاك و معصوم پيامبر اسلام "ص" است، كه انسان در دوران زندگانى خويش شهد گواراى حقيقت را چشيده و شاهد دفاع صادقانه و قاطعانه ى اهل بيت رسول الله از حريم مقدس حق بوده اند. چرا كه به فرموده ى امام حق اميرالمومنين على بن ابيطالب عليه السلام، خاندان پاك و عترت معصوم پيامبر خدا "ص" مظهر حق و اقامه كنندگان و مدافعين راستين حق در صحنه ى پهناور زمين بوده اند، تا آنجا كه همه ى آنها در راه اين مهم جان خود را فدا كرده و به مقام رفيع شهادت دست يافته اند.

عترت رسول الله "ص" در گذرگاه پر حادثه و لغزنده ى تاريخ همواره حق گفته اند، از حريم حق دفاع كرده اند و حيات و حركت ايشان براساس حق بوده است. و اين امتيازيست كه تنها در انحصار خاندان پيامبر اكرم "ص" است و جز آنها كسى را توان چنين همتى والا و زندگى روشن و سعادت بخش نبوده و نيست. و اين مهم در حيات اهل بيت پيامبر به دليل معرفت كامل آنها از حق و عدم اختلاف ايشان در شناخت حقيقت و عرفان كامل نسبت به حق است. و به همين دليل امام موحدان پرهيزگار حضرت على النقى عليه السلام، در زيارت جامعه شيعيان را تعليم فرمود، تا به هنگام زيارت اهل بيت رسول الله "ص" در نهايت اخلاص و اعتقاد خطاب به ايشان بگويند:

و الحق معكم و فيكم و منكم و اليكم و انتم اهله و معدنه و ميراث النبوه عندكم... [ مفاتيح الجنان، زيارت جامعه. ]

'و حق با شما "عترت پيامبر" و در ميان شما و از شما و متوجه شما است و شما اهل حق و معدن حق هستيد و ميراث پيامبرى نزد شما مى باشد'.

هم دعائم الاسلام و ولائج الاعتصام. "خاندان پيامبر "ص" اركان اسلام و پناهگاه مردم مى باشند". هر بنا و ساختمانى براى استوارى و ماندگارى بيشتر در برابر حوادث طبيعى، نيازمند به اساس و اركانى محكم و استوار است. و هر چه اركان و پايه هاى يك ساختمان محكمتر و استوارتر باشد، عمر ساختمان و دوام آن در گذرگاه پرحادثه ى زمان بيشتر و بهره دهى آن فراوانتر است. فروپاشى و ويرانى هر بنايى نيز بر اثر درهم شكستن پايه ها و اركان آن ساختمان است. شريعت آسمانى اسلام در كلام امام على "ع" كاخ رفيع و استوار و مفيدى را مانند است، كه اركان محكم و پايدار آن اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم مى باشند. و از آنجا كه اين قائمه هاى ايمان و اخلاص و استوانه هاى استوار تقوا و فضيلت، به پايدارى كوهستانهاى عظيم و مقاوم استواراند، بناى توحيد و كاخ اسلام از پانزده قرن پيش تا به حال و از حال تا قيام رستاخيز بزرگ كه هنگامه قيامت است، پاى بر جا و استوار باقى خواهد بود. و حصار امن و امان بخش توحيد و كاخ برافراشته ى اسلام در همه ى عصرها و براى تمامى نسلهاى آدمى، پناهگاهى امن و اميدبخش مى باشد، كه جاودانه بر پهنه ى بيكرانه ى گيتى پايدار و جلوه گر است. عترت رسول الله "ص" و دامان پر مهر و آستان اميد آفرين ايشان، در گذرگاه تاريخ هميشه پناهگاه امن و ملجا امان، براى همه ى محرومان و ستمديدگان از بندگان خدا بوده است. و همه ى كسانى كه از اطاعت شيطان، فرمانبردارى اهريمن نفس و ستم طاغوتهاى ستمگر و خون آشام به تنگ آمده اند، روى به دامان امن و آستان امان ايشان آورده اند. چرا كه هر چه هدايت، سعادت، آرامش، رهايى، عشق، رستگارى، ايمان، آزادى و پيروزى است در خانه و سايه ى عنايت آنهاست. و همه ى آوارگيها، ناهنجاريها، انحرافها، شركها، گمراهيها، تباهيها و هلاكتها در جدايى و دورى از اهل بيت رسول خدا "ص" فراهم است. و دليل اثبات اين ادعا در لابلاى اوراق تاريخ اسلام آشكار و خواندنى است. امت اسلامى به شهادت تاريخ در روزگار بعثت پيامبر "ص" شهد گواراى رحمت و اخلاق حسنه ى رسول الله و به روزگار امامت حضرت على "ع" شيرينى عدالت و اخلاص اميرالمومنين "ع" را چشيده است. هنگامى كه امام حسن عليه السلام عهده دار امامت امت بود، مردم شاهد زيباترين شجاعت و نرمش قهرمانانه و صلح آفرين تاريخ بودند. امام حسين بن على عليه السلام اين جگرگوشه ى يگانه دخت پيامبر حضرت فاطمه ى زهرا "ع"، آيات ايمان و جهاد و اخلاص و عزت و شهادت را با قيام خونين خويش، براى همه ى آزادى خواهان تاريخ تفسير كرد. و امت اسلامى از امام سجاد "ع"، اين زيباترين روح پرستش و نيايش درس عبادت و آئين صبر، از امام محمد باقر و امام جعفر صادق "ع" نشر و تعليم دانش، از امام موسى بن جعفر "ع" تفسير ايمان و استقامت، از امام على بن موسى الرضا "ع" طريق رضا و توكل، از امام جواد "ع" شجاعت و سخاوت، از امام على النقى برنامه ى زندگى ساز زهد و تقوا، از امام حسن عسكرى "ع" پايدارى در برابر محاصره و جسارت دشمن و از حضرت بقيه الله حجه ابن الحسن "ع" آئين صلح و صبر و صلاح و اصلاح و اقامه ى عدل و نشر علوم و گسترش قسط در همه جاى گيتى را فراگرفته است. و در يك كلام از آستان قدس اهل بيت پيامبر "ص" همه ى خيرات، بركات، فيوضات، رحمت و عنايت الهى نصيب مردم شده است، تا مگر انسانها در سايه سار رحمت بخش وجود مقدس اين اولياء حق و اوصياء رسول الله، به آرامش دنيا، فهم دين و پيروزى و رستگارى آخرت دست يابند.