مجموعه آثار شهيد مطهرى (۱۹)

(جلد اول از بخش فقه و حقوق)
نظام حقوق زن در اسلام، مساله حجاب، پاسخهاى استاد، اخلاق جنسى

- ۱۴ -


مساله حجاب

نقش بانوان در تاريخ معاصر ايران (1)

بسم الله الرحمن الرحيم

از چاپ اول كتاب مساله حجاب ده سال و اندى و از چاپ اول كتاب نظام حقوق‏زن در اسلام در حدود شش سال مى‏گذرد.در اين دو كتاب وضع و موقع زن،نقش زن‏در زندگى،وظايف زن، حقوق زن بررسى شد و منطق اسلام در اين مسائل روشن‏گشت.در فاصله اين ده سال تحولى شگرف در زندگى ما ايرانيان پديد آمد،انقلابى‏عظيم و خيره كننده رخ داد كه چشم جهانيان را خيره كرد،همه را به اعجاب و تحسين‏واداشت،كشور ايران وارد مرحله نوينى از تاريخ خود شد،رژيم كهن شاهنشاهى را به‏دور افكند و دست اندر كار تحقق بخشيدن نظامى اسلامى است و سر آن دارد حوزه‏وسيع منطقه اسلامى را كه صدها ميليون مسلمان را در بر گرفته است‏به راه خودبكشاند و جهان سومى به نام‏«جهان اسلامى‏»بيافريند.

اكنون ضرورت ايجاب مى‏كند كه وضع و موقع زن در اين ده سال و در جريان اين انقلاب عظيم اسلامى مورد بررسى قرار گيرد كه بانوان در اين انقلاب چه سهم و نقشى‏داشته‏اند و چه عواملى موجب گشت كه بانوان در اين مقطع تاريخى بى‏نظير سهم‏عمده‏اى به خود اختصاص دهند.

انقلاب اسلامى ايران ويژگيهايى دارد كه در مجموع خود آن را در ميان همه‏انقلابات جهان بى‏نظير و بى‏رقيب ساخته است.يكى از آن ويژگيها ذى سهم بودن‏بانوان است.

بانوان سهم بزرگى از انقلاب را به خود اختصاص دادند و اين حقيقتى است كه‏جملگى بر آنند. رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامى ايران بارها با تكريم و تحسين ازنقش فعال بانوان ياد كرده‏اند و احيانا سهم آنان را عظيمتر از سهم مردان شمرده‏اند.رهبر انقلاب اسلامى ايران با تيزبينى و تيز هوشى خاص خود دريافته بودند كه انقلاب‏اسلامى ايران بدون شركت‏بانوان به ثمر نخواهد رسيد،از اين رو شركت آنان را درمراسم انقلابى واجب و لازم شمردند و حتى موافقت پدر يا شوهر را لازم ندانستند.

بانوان با ايمان ما پس از آنكه از فرمان رهبر آگاه شدند،با حفظ اصول و موازين‏اسلامى از هيچ گونه فداكارى در راه به ثمر رساندن انقلاب خوددارى نكردند،پا به‏پاى مردان راهپيمايى كردند،شعار دادند،در تظاهرات شركت كردند،شهيد دادند،زندان رفتند،شكنجه كشيدند، آواره خانه و خانواده شدند،دربه‏درى كشيدند،محروميتها متحمل شدند.

به نظر مى‏رسد اينچنين نقش تاريخى براى زن در جهان بى‏سابقه است.در تاريخ‏اسلام خودمان،تنها در صدر اسلام است كه مى‏بينيم بانوان نقش مؤثرى از نظر سياسى‏يا نظامى يا فرهنگى ايفا كرده‏اند.در دوره‏هاى متاخر تدريجا اين نقش ضعيف شده واحيانا به صفر رسيده است و همين جهت ايجاب مى‏كند كه تحقيق كنيم چه عواملى‏موجب گشت كه زن بار ديگر در صحنه تاريخ ظاهر شود و تاريخ را از«مذكر»بودن‏محض خارج كند و آن را«مذنث‏»( مذكر- مؤنث) نمايد؟

پيش از آنكه وارد اين بحث‏شويم يادآورى اين نكته ضرورى است كه منظور مااز نقش داشتن و نقش نداشتن زن در تاريخ،نقش مستقيم و ظاهر شدن زن در صحنه‏تاريخ است،اما نقش غير مستقيم و پشت جبهه و صحنه را زن همواره براى خودمحفوظ داشته است.

زنان در طول تاريخ تنها مولد و زاينده مردان و پرورش دهنده جسم آنها نبوده‏اند، بلكه الهام بخش و نيرو دهنده و مكمل مردانگى آنها بوده‏اند.زنان از پشت صحنه و ازپشت جبهه جنگ همواره به مردان مردانگى مى‏بخشيده‏اند.ما در بسيارى از اشعارحماسى عربى و فارسى مى‏بينيم كه دليران و دلاوران در حماسه‏هاى خود زنان رامخاطب قرار داده و از مردانگى و شجاعت و دلاورى خود داد سخن داده‏اند،گويى‏مرد آگاهانه و يا ناآگاهانه از همه دليريها و دلاوريهاى خود رضايت و تحسين و جلب‏رضايت زن را منظور مى‏داشته است.اگر فرصتى دست دهد و قطعات ادبى نظم و نثركه در اين زمينه انشاء شده يكجا گرد آيد يك فراز جالب و قابل مطالعه‏اى از نظرجامعه‏شناسى فراهم مى‏گردد.اينكه مى‏گويند زن آفريننده عشق است و عشق‏آفريننده مرد و مرد آفريننده تاريخ،ناظر به نقش غير مستقيم زن در سازندگى تاريخ‏است.

زن نقش سازندگى غير مستقيم تاريخى خود را مديون اخلاق ويژه جنسى‏خويش يعنى حيا و عفاف و تقوا و دورباش زنانه خويش است.آنجا كه زن دورباش‏حيا و عفاف را حفظ نكرده و خود را به ابتذال كشانده اين نقش تاريخى را از دست‏داده است.به حق در مورد حيا و عفاف زن گفته شده است:

«حيا پاداشهاى خود را پس‏انداز مى‏كند و در نتيجه نيرو و شجاعت مرد را بالامى‏برد و او را به اقدامات مهم وا مى‏دارد،قوايى را كه در زير سطح آرام حيات ماذخيره شده است‏بيرون مى‏ريزد.» (2)

از اين رو گويى نوعى تضاد و تعارض ميان اين دو نقش وجود دارد:يا نقش‏غير مستقيم و از صحنه بيرون بودن و يا نقش مستقيم و پشت جبهه را رها كردن و نقش‏غير مستقيم نداشتن. اما در حقيقت تضاد و تعارض غير قابل جمعى در كار نيست.يك‏راه باريك و ظريف وجود دارد كه زن اگر از آن راه برود هر دو نقش را در آن واحدمى‏تواند ايفا كند.آن راه باريك و ظريف همان است كه بانوان ما در ده ساله اخير طى‏كردند.ويژگى دخالت زن در انقلاب اسلامى ايران در اين است كه زن مسلمان ايرانى‏در عين اينكه در صحنه تاريخ ظاهر شد و مستقيما در كار سازندگى تاريخ با مرد شركت كرد،پشت جبهه را رها نكرد،حيا و عفاف و پوشش لازم را از كف نداد،دورباش خويش و كرامت و عزت زنانه خويش را محفوظ داشت و خويشتن را مانند زن‏غربى و زن مدل پهلوى به ابتذال نكشانيد.

زنان از نظر نقش تاريخى،دوره‏هاى سه گانه‏اى را طى كرده‏اند.در برخى دوره‏هاو بر اساس برخى طرز تفكرها دخالت مستقيم زن در ساختن تاريخ منفى است.در اين‏دوره‏ها زن جز در اندرون خانه كارى ندارد و نمى‏تواند داشته باشد و صرفا يك كالاى‏اندرونى است.طبعا در چنين شرايطى هيچيك از استعدادهاى انسانى‏اش يعنى تفكر،آگاهى،بيدارى،آزادگى،اراده و اختيار و انتخاب،هنر و خلاقيت و ابداع و حتى‏عبادت و سلوك عارفانه الى الله رشد لازم را طى نمى‏كند.در اين گونه جوامع در حكم‏يك وسيله و ابزار زندگى خانوادگى است، يك‏«شى‏ء»است و به حكم اينكه محيطزندگى زن محدود است‏به درون خانواده و در بازار به اصطلاح آزاد دسترسى به اوميسر نيست،براى مرد عزيز و گرانبهاست.از اين رو زن در چنين دوره‏ها و چنين‏محيطها يك‏«شى‏ء گرانبها»است مانند هر شى‏ء نفيس و گرانبهاى ديگر از قبيل برليان‏و الماس و غيره.در اين گونه دوره‏ها تاريخ طبعا«مذكر»است،زنان نقش مستقيم ومحسوس و ملموس در ساختن تاريخ ندارند.اگر ما به تاريخ گذشته پيش از نيم قرن‏اخير خودمان برويم عينا همين وضع را مى‏بينيم،مى‏بينيم زن وجود دارد اما به صورت‏يك‏«شي‏ء عزيز و نفيس و گرانبها»و معمولا بى‏دخالت در تاريخ و حوادث تاريخى.

در برخى جوامع زن خانه را رها كرده و وارد اجتماع شده است،در شؤون علمى،هنرى،فكرى، سياسى شريك مرد شده است و به صورت‏«شخص‏»درآمده است،امانظر به اينكه مدار خويش را به كلى رها كرده و حريم را به كنار زده و خود را رايگان دردسترس مرد قرار داده و در اماكن عمومى،كاباره‏ها،دانسينگها،حاشيه خيابانهاحضور و آمادگى خود را اعلام داشته است،ارزش و بهاى خود را از دست داده است.

در اين جوامع زن شخص است اما«شخص بى‏بها».در اين گونه جوامع زن حضور خودرا در صحنه تاريخ ثابت كرده در حالى كه پشت جبهه را رها كرده است،نقش مستقيم‏خود را در سازندگى تاريخ به كف آورده اما نقش غير مستقيم را كه از آن كمتر نيست ازكف داده است.

آنجا كه زن نقش غير مستقيم خود را از دست مى‏دهد،هم خود را تباه مى‏سازد و هم مرد را. زن‏«مدل پهلوى‏»كه نزديك چهل سال قشر عظيمى از جامعه زن ايرانى راتشكيل مى‏داد از اين نوع بود... (3)

مقدمه انجمن اسلامى پزشكان بر چاپ اول

باسمه تعالى

كتاب حاضر اولين نشريه انجمن اسلامى پزشكان است كه تقديم خوانندگان‏محترم و پويندگان راه حق و حقيقت مى‏گردد.

در جلسات انجمن كه متجاوز از شش سال است تقريبا به طور مرتب تشكيل‏مى‏گردد موضوعات علمى و اجتماعى و دينى متعددى توسط دانشمندان وگويندگان مختلف ايراد و مورد بحث و انتقاد قرار گرفته است.

بخش اعظم اين سخنرانيها را دانشمند محترم جناب آقاى مرتضى مطهرى‏تقبل و ايراد فرموده‏اند و اين كتاب برگزيده مختصر يكى از موضوعات مورد بحث‏بوده است كه علت تقدم در چاپ آن را خود ايشان در پيشگفتار توضيح داده‏اند.

اميد است كه به خواست ايزد متعال موضوعات ديگر كه هر يك به نوبه خودجالب و با ديد تازه‏اى مورد بحث قرار گرفته‏اند به زودى چاپ و در اختيارعلاقه‏مندان قرار گيرد.

انجمن اسلامى پزشكان

مقدمه انجمن اسلامى پزشكان بر چاپ دوم

باسمه تعالى

خداوند بزرگ را سپاسگزاريم كه اقدام انجمن اسلامى پزشكان در چاپ ونشر كتاب مساله حجاب مورد توجه صاحبنظران و اقبال علاقه‏مندان واقع گرديدبه طورى كه در همان ماههاى اول نسخ آن ناياب شد و بلافاصله انجمن از جناب‏آقاى مطهرى درخواست كرد كه با در نظر گرفتن نظريات اعلام شده توسط اعضاى‏انجمن و ساير علاقه‏مندان،چنانچه لازم مى‏دانند،در كتاب تجديد نظر كنند تا براى‏چاپ دوم آماده گردد.در نتيجه چاپ دوم كتاب به صورتى كاملتر و با رجحان‏بيشترى نسبت‏به چاپ اول آماده گرديد كه اينك تقديم مى‏گردد.

ضمنا به علاقه‏مندان بشارت مى‏دهد كه طبق وعده جناب آقاى مطهرى،يكى‏ديگر از موضوعات مورد بحث(مساله بردگى)به زودى آماده مى‏گردد و در اختيارعموم گذاشته مى‏شود.اين موضوع مبين ميزان عطش علاقه‏مندان به درك حقايق‏اسلامى است.اميد است كه ساير مجامع،بخصوص انجمنهاى اسلامى،كوشش‏بيشترى در اين زمينه مبذول دارند و به تدريج مطالبى كه مبتلا به مردم است و ازمنابع حقيقى اسلام استخراج شده است‏به وسيله متخصصان اسلامى استخراج شودو به دست عموم برسد.

انجمن اسلامى پزشكان

مقدمه مؤلف

ريشه بيشتر انحرافات دينى و اخلاقى نسل جوان را در لابلاى‏افكار و عقايد آنان بايد جستجو كرد.فكر اين نسل از نظر مذهبى‏آنچنانكه بايد راهنمايى نشده است و از اين نظر فوق العاده نيازمنداست.

اگر مشكلى در رهنمايى اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان ومنطق او و رو برو شدن با او با منطق و زبان خودش است.و در اين وقت‏است كه هر كسى احساس مى‏كند اين نسل،بر خلاف آنچه ابتدا به نظرمى‏رسد،لجوج نيست،آمادگى زيادى براى دريافت‏حقايق دينى دارد.

هدف نويسنده و همچنين هدف گروه روشنفكر و متدين انجمن‏اسلامى پزشكان از طرح و بحث و نشر«مساله حجاب‏»اين است كه‏احساس شد گذشته از انحرافات عملى فراوانى كه در زمينه حجاب به‏وجود آمده اين مساله و ساير مسائل مربوط به زن وسيله‏اى شده دردست‏يك عده افراد ناپاك و مزدور صفت كه از اين پايگاه عليه دين‏مقدس اسلام جار و جنجال تبليغاتى راه بيندازند.بديهى است درشرايط موجود كه نسل جوان از جنبه مذهبى به قدر كافى راهنمايى نمى‏شود اين تبليغات آثار شوم خود را مى‏بخشد.

اين بنده خدا را سپاسگزار است كه احساس مى‏كند فعاليتهاى‏قلمى ناقابل او در اين ميدان، چه جرايد و مجلات و چه به وسيله اين‏كتاب،اثر نيك محسوسى داشته است.تا آنجا كه اطلاع دارد نشر اين‏كتاب تاثير فراوانى در اصلاح عقايد و افكار اين نسل داشته است،حتى بعضى از بانوان به اصطلاح متجدد عملا در وضع خود تجديد نظركرده‏اند.

بدون شك پديده‏«برهنگى‏»بيمارى عصر ماست.دير يا زود اين‏پديده به عنوان يك‏«بيمارى‏»شناخته خواهد شد.فرضا ما كوركورانه‏از غرب تقليد كنيم،خود پيشتازان غربى ماهيت اين پديده را اعلام‏خواهند كرد.ولى ما اگر به انتظار اعلام آنها بنشينيم مى‏ترسم خيلى ديرشده باشد.اگر مى‏خواهيد ببينيد كار برهنگى در غرب به كجا رسيده وفرياد چه كسانى را بلند كرده است اين قسمت از نامه يكى ازهنرپيشگان معروف جهان را به دخترش كه به قول خودش چهل سال‏مردم روى زمين را خندانده است‏بخوانيد.اين نامه مثل معروف عاميانه‏خودمان را به ياد مى‏آورد:«عزا چه عزايى است كه مرده‏شوى هم گريه‏مى‏كند.»

او پس از آنكه به دخترش اجازه مى‏دهد«فقط به خاطر هنرمى‏توان لخت و عريان به روى صحنه رفت‏»و تاكيد مى‏كند كه اين‏لختى منحصرا در روى صحنه و براى ضرورت هنر باشد، مى‏نويسد:

«...برهنگى بيمارى عصر ماست.من پير مردم و شايد حرفهاى‏خنده‏آور بزنم.اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن كسى باشد كه‏روح عريانش را دوست مى‏دارى.بد نيست اگر انديشه تو در اين باره‏مال ده سال پيش باشد،مال دوران پوشيدگى.نترس اين ده سال تو راپيرتر نخواهد كرد.به هر حال اميدوارم تو آخرين كسى باشى كه تبعه‏جزيره لختى‏ها بشوى...»

نويسنده اين نامه به داشتن بعضى افكار انسانى معروف است.اين‏سخنان وى نشانه ديگرى است از بهره‏مند بودن او از برخى افكارانسانى.

همان طور كه در مقدمه چاپ اول اين كتاب به اطلاع خوانندگان‏محترم رسيد،محتواى اصلى و اولى اين كتاب يك سلسله بحثها ودرسها بوده است كه در جلسات انجمن اسلامى پزشكان القا شده است‏و پس از استخراج از ضبط صوت و تنظيم و اصلاح عبارات و اضافه‏برخى از مطالب به صورت كتاب درآمده است.

در چاپ دوم تجديد نظرهايى نسبت‏به چاپ اول به عمل آمد و درمقدمه آن چاپ متذكر شديم كه در تجديد نظر هيچ مطلبى حذف‏نگرديد بلكه يك سلسله مطالب اضافه شد. مطالب اضافى غالبا مطلب‏مستقلى نيست،تتميم و تكميلى است‏بر آنچه در چاپ اول بوده و لهذاضمن فصول كتاب گنجانيده شده است.فقط يك فصل در آخر كتاب‏تحت عنوان‏«شركت زن در مجامع‏»اضافه شد و البته فصل فتواها كه‏در چاپ اول خيلى به اختصار برگزار شده بود در چاپ دوم تكميل شدو آن را نيز در حقيقت‏يك فصل اضافى بايد شمرد.

برخى مطالب در چاپ دوم پس و پيش شد،عبارات در مواردجزئى اصلاح گرديد،مدارك اخبار و احاديث در پاورقيها نشان داده‏شد،در آخر كتاب فهرست اعلام اشخاص و كتب و اماكن را اضافه‏كرديم،دو فهرست هم يكى براى آيات كريمه قرآن و يكى ديگر براى‏احاديث و اشعار و كلمات مشهور قرار داديم.از اين رو چاپ دوم ازچاپ اول بسى كاملتر و جامعتر از آب در آمد و در حدود يك ثلث‏برجلد اول اضافه گشت.

در چاپ سوم اضافات و اصلاحات بسيار ناچيز و مختصرى‏صورت گرفت كه قابل ذكر نبود. اكنون كه چاپ جديد اين كتاب منتشرمى‏شود،يك سلسله تجديد نظرهاى ديگرى به عمل آمد.اين‏تجديدنظرها نيز همه از نوع اضافات و توضيحات است و كمى هم اصلاحات،چيزى كم نشده همچنانكه در جوهر مطالب كتاب نيزتغييراتى داده نشده است.

مقدمه

به نام خدا

لزوم پوشيدگى زن در برابر مرد بيگانه يكى از مسائل مهم اسلامى‏است.در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است.عليهذادر اصل مطلب از جنبه اسلامى نمى‏توان ترديد كرد.

پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكى از مظاهر لزوم حريم ميان‏مردان و زنان اجنبى است، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبى واجنبيه يكى ديگر از مظاهر آن است.اين بحث را در پنج‏بخش بايدرسيدگى كرد:

1.آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام ازمسلمين به غير مسلمين سرايت كرده است؟يا از مختصات اسلام ومسلمين نيست و در ميان ملل ديگر قبل از اسلام نيز وجود داشته است؟

2.علت پوشش چيست؟

چنانكه مى‏دانيم در ميان حيوانات هيچ گونه حريمى ميان جنس‏نر و جنس ماده وجود ندارد،آنها آزادانه با يكديگر معاشرت مى‏كنند.

قاعده اولى طبيعى اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند.چه موجبى‏سبب شده كه ميان جنس زن و مرد حريم و حائلى به صورت پوشيدگى زن يا به صورت ديگر به وجود آيد؟

اختصاص به پوشش ندارد،در مطلق اخلاق جنسى جاى چنين‏سؤالى هست.درباره حيا و عفاف نيز همين پرسش هست.حيوانات درمسائل جنسى احساس شرم نمى‏كنند ولى در انسان بالاخص در جنس‏ماده حيا و شرم وجود دارد.

3.فلسفه پوشش از نظر اسلام

4.ايرادها و اشكالها

5.حدود پوشش اسلامى چيست؟

آيا اسلام طرفدار پرده‏نشينى زن است همچنانكه لغت‏«حجاب‏»بر اين معنى دلالت مى‏كند،يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضورمرد بيگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع‏كناره‏گيرى كند؟و در صورت دوم حدود پوشش چقدر است؟آيا چهره‏و دو دست تا مچ نيز بايد پوشيده شود يا ماوراى چهره و دو دست‏بايدپوشيده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشيدنش لازم نيست؟و در هرحال آيا در اسلام مساله‏اى به نام‏«حريم عفاف‏»وجود دارد يا نه؟يعنى‏آيا در اسلام مساله سومى كه نه‏«پرده نشينى‏»و«محبوسيت‏»و نه‏«اختلاط‏»باشد وجود دارد يا خير؟و به عبارت ديگر آيا اسلام‏طرفدار جدا بودن مجامع زنان و مردان است‏يا نه؟

اينها پرسشهايى است كه اين كتاب بدانها پاسخ مى‏گويد.


پى‏نوشتها:

1- [اين مقاله را استاد شهيد بعد از پيروزى انقلاب اسلامى نگاشتند و قصد داشتند آن را مقدمه چاپ جديدكتاب مساله حجاب قرار دهند،كه منافقان فرصت ندادند و آن بزرگوار را به شهادت رساندند و مقاله ناقص‏ماند و اين كار انجام نشد.اكنون كه كتاب مساله حجاب در«مجموعه آثار»به چاپ مى‏رسد بهتر آن ديديم‏كه اين مقاله را-هر چند ناقص-در ابتداى آن قرار دهيم.]

2- ويل دورانت،لذات فلسفه،صفحه‏133.

3- [افسوس كه منافقان فرصت نگارش بقيه مقدمه را به استاد ندادند.]