مساله حجاب
نقش بانوان در تاريخ معاصر ايران (1)
بسم الله الرحمن الرحيم
از چاپ اول كتاب مساله حجاب ده سال و اندى و از چاپ اول كتاب نظام
حقوقزن در اسلام در حدود شش سال مىگذرد.در اين دو كتاب وضع و موقع زن،نقش
زندر زندگى،وظايف زن، حقوق زن بررسى شد و منطق اسلام در اين مسائل
روشنگشت.در فاصله اين ده سال تحولى شگرف در زندگى ما ايرانيان پديد
آمد،انقلابىعظيم و خيره كننده رخ داد كه چشم جهانيان را خيره كرد،همه را
به اعجاب و تحسينواداشت،كشور ايران وارد مرحله نوينى از تاريخ خود شد،رژيم
كهن شاهنشاهى را بهدور افكند و دست اندر كار تحقق بخشيدن نظامى اسلامى است
و سر آن دارد حوزهوسيع منطقه اسلامى را كه صدها ميليون مسلمان را در بر
گرفته استبه راه خودبكشاند و جهان سومى به نام«جهان اسلامى»بيافريند.
اكنون ضرورت ايجاب مىكند كه وضع و موقع زن در اين ده سال و در جريان
اين انقلاب عظيم اسلامى مورد بررسى قرار گيرد كه بانوان در اين انقلاب چه
سهم و نقشىداشتهاند و چه عواملى موجب گشت كه بانوان در اين مقطع تاريخى
بىنظير سهمعمدهاى به خود اختصاص دهند.
انقلاب اسلامى ايران ويژگيهايى دارد كه در مجموع خود آن را در ميان
همهانقلابات جهان بىنظير و بىرقيب ساخته است.يكى از آن ويژگيها ذى سهم
بودنبانوان است.
بانوان سهم بزرگى از انقلاب را به خود اختصاص دادند و اين حقيقتى است
كهجملگى بر آنند. رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامى ايران بارها با تكريم و
تحسين ازنقش فعال بانوان ياد كردهاند و احيانا سهم آنان را عظيمتر از سهم
مردان شمردهاند.رهبر انقلاب اسلامى ايران با تيزبينى و تيز هوشى خاص خود
دريافته بودند كه انقلاباسلامى ايران بدون شركتبانوان به ثمر نخواهد
رسيد،از اين رو شركت آنان را درمراسم انقلابى واجب و لازم شمردند و حتى
موافقت پدر يا شوهر را لازم ندانستند.
بانوان با ايمان ما پس از آنكه از فرمان رهبر آگاه شدند،با حفظ اصول و
موازيناسلامى از هيچ گونه فداكارى در راه به ثمر رساندن انقلاب خوددارى
نكردند،پا بهپاى مردان راهپيمايى كردند،شعار دادند،در تظاهرات شركت
كردند،شهيد دادند،زندان رفتند،شكنجه كشيدند، آواره خانه و خانواده
شدند،دربهدرى كشيدند،محروميتها متحمل شدند.
به نظر مىرسد اينچنين نقش تاريخى براى زن در جهان بىسابقه است.در
تاريخاسلام خودمان،تنها در صدر اسلام است كه مىبينيم بانوان نقش مؤثرى از
نظر سياسىيا نظامى يا فرهنگى ايفا كردهاند.در دورههاى متاخر تدريجا اين
نقش ضعيف شده واحيانا به صفر رسيده است و همين جهت ايجاب مىكند كه تحقيق
كنيم چه عواملىموجب گشت كه زن بار ديگر در صحنه تاريخ ظاهر شود و تاريخ را
از«مذكر»بودنمحض خارج كند و آن را«مذنث»( مذكر- مؤنث) نمايد؟
پيش از آنكه وارد اين بحثشويم يادآورى اين نكته ضرورى است كه منظور
مااز نقش داشتن و نقش نداشتن زن در تاريخ،نقش مستقيم و ظاهر شدن زن در
صحنهتاريخ است،اما نقش غير مستقيم و پشت جبهه و صحنه را زن همواره براى
خودمحفوظ داشته است.
زنان در طول تاريخ تنها مولد و زاينده مردان و پرورش دهنده جسم آنها
نبودهاند، بلكه الهام بخش و نيرو دهنده و مكمل مردانگى آنها بودهاند.زنان
از پشت صحنه و ازپشت جبهه جنگ همواره به مردان مردانگى مىبخشيدهاند.ما در
بسيارى از اشعارحماسى عربى و فارسى مىبينيم كه دليران و دلاوران در
حماسههاى خود زنان رامخاطب قرار داده و از مردانگى و شجاعت و دلاورى خود
داد سخن دادهاند،گويىمرد آگاهانه و يا ناآگاهانه از همه دليريها و
دلاوريهاى خود رضايت و تحسين و جلبرضايت زن را منظور مىداشته است.اگر
فرصتى دست دهد و قطعات ادبى نظم و نثركه در اين زمينه انشاء شده يكجا گرد
آيد يك فراز جالب و قابل مطالعهاى از نظرجامعهشناسى فراهم مىگردد.اينكه
مىگويند زن آفريننده عشق است و عشقآفريننده مرد و مرد آفريننده
تاريخ،ناظر به نقش غير مستقيم زن در سازندگى تاريخاست.
زن نقش سازندگى غير مستقيم تاريخى خود را مديون اخلاق ويژه جنسىخويش
يعنى حيا و عفاف و تقوا و دورباش زنانه خويش است.آنجا كه زن دورباشحيا و
عفاف را حفظ نكرده و خود را به ابتذال كشانده اين نقش تاريخى را از
دستداده است.به حق در مورد حيا و عفاف زن گفته شده است:
«حيا پاداشهاى خود را پسانداز مىكند و در نتيجه نيرو و شجاعت مرد را
بالامىبرد و او را به اقدامات مهم وا مىدارد،قوايى را كه در زير سطح آرام
حيات ماذخيره شده استبيرون مىريزد.» (2)
از اين رو گويى نوعى تضاد و تعارض ميان اين دو نقش وجود دارد:يا نقشغير
مستقيم و از صحنه بيرون بودن و يا نقش مستقيم و پشت جبهه را رها كردن و
نقشغير مستقيم نداشتن. اما در حقيقت تضاد و تعارض غير قابل جمعى در كار
نيست.يكراه باريك و ظريف وجود دارد كه زن اگر از آن راه برود هر دو نقش را
در آن واحدمىتواند ايفا كند.آن راه باريك و ظريف همان است كه بانوان ما در
ده ساله اخير طىكردند.ويژگى دخالت زن در انقلاب اسلامى ايران در اين است
كه زن مسلمان ايرانىدر عين اينكه در صحنه تاريخ ظاهر شد و مستقيما در كار
سازندگى تاريخ با مرد شركت كرد،پشت جبهه را رها نكرد،حيا و عفاف و پوشش
لازم را از كف نداد،دورباش خويش و كرامت و عزت زنانه خويش را محفوظ داشت و
خويشتن را مانند زنغربى و زن مدل پهلوى به ابتذال نكشانيد.
زنان از نظر نقش تاريخى،دورههاى سه گانهاى را طى كردهاند.در برخى
دورههاو بر اساس برخى طرز تفكرها دخالت مستقيم زن در ساختن تاريخ منفى
است.در ايندورهها زن جز در اندرون خانه كارى ندارد و نمىتواند داشته
باشد و صرفا يك كالاىاندرونى است.طبعا در چنين شرايطى هيچيك از استعدادهاى
انسانىاش يعنى تفكر،آگاهى،بيدارى،آزادگى،اراده و اختيار و انتخاب،هنر و
خلاقيت و ابداع و حتىعبادت و سلوك عارفانه الى الله رشد لازم را طى
نمىكند.در اين گونه جوامع در حكميك وسيله و ابزار زندگى خانوادگى است،
يك«شىء»است و به حكم اينكه محيطزندگى زن محدود استبه درون خانواده و در
بازار به اصطلاح آزاد دسترسى به اوميسر نيست،براى مرد عزيز و گرانبهاست.از
اين رو زن در چنين دورهها و چنينمحيطها يك«شىء گرانبها»است مانند هر
شىء نفيس و گرانبهاى ديگر از قبيل برليانو الماس و غيره.در اين گونه
دورهها تاريخ طبعا«مذكر»است،زنان نقش مستقيم ومحسوس و ملموس در ساختن
تاريخ ندارند.اگر ما به تاريخ گذشته پيش از نيم قرناخير خودمان برويم عينا
همين وضع را مىبينيم،مىبينيم زن وجود دارد اما به صورتيك«شيء عزيز و
نفيس و گرانبها»و معمولا بىدخالت در تاريخ و حوادث تاريخى.
در برخى جوامع زن خانه را رها كرده و وارد اجتماع شده است،در شؤون
علمى،هنرى،فكرى، سياسى شريك مرد شده است و به صورت«شخص»درآمده است،امانظر
به اينكه مدار خويش را به كلى رها كرده و حريم را به كنار زده و خود را
رايگان دردسترس مرد قرار داده و در اماكن عمومى،كابارهها،دانسينگها،حاشيه
خيابانهاحضور و آمادگى خود را اعلام داشته است،ارزش و بهاى خود را از دست
داده است.
در اين جوامع زن شخص است اما«شخص بىبها».در اين گونه جوامع زن حضور
خودرا در صحنه تاريخ ثابت كرده در حالى كه پشت جبهه را رها كرده است،نقش
مستقيمخود را در سازندگى تاريخ به كف آورده اما نقش غير مستقيم را كه از
آن كمتر نيست ازكف داده است.
آنجا كه زن نقش غير مستقيم خود را از دست مىدهد،هم خود را تباه مىسازد
و هم مرد را. زن«مدل پهلوى»كه نزديك چهل سال قشر عظيمى از جامعه زن
ايرانى راتشكيل مىداد از اين نوع بود... (3)
مقدمه انجمن اسلامى پزشكان بر چاپ اول
باسمه تعالى
كتاب حاضر اولين نشريه انجمن اسلامى پزشكان است كه تقديم
خوانندگانمحترم و پويندگان راه حق و حقيقت مىگردد.
در جلسات انجمن كه متجاوز از شش سال است تقريبا به طور مرتب
تشكيلمىگردد موضوعات علمى و اجتماعى و دينى متعددى توسط دانشمندان
وگويندگان مختلف ايراد و مورد بحث و انتقاد قرار گرفته است.
بخش اعظم اين سخنرانيها را دانشمند محترم جناب آقاى مرتضى مطهرىتقبل و
ايراد فرمودهاند و اين كتاب برگزيده مختصر يكى از موضوعات مورد بحثبوده
است كه علت تقدم در چاپ آن را خود ايشان در پيشگفتار توضيح دادهاند.
اميد است كه به خواست ايزد متعال موضوعات ديگر كه هر يك به نوبه خودجالب
و با ديد تازهاى مورد بحث قرار گرفتهاند به زودى چاپ و در
اختيارعلاقهمندان قرار گيرد.
انجمن اسلامى پزشكان
مقدمه انجمن اسلامى پزشكان بر چاپ دوم
باسمه تعالى
خداوند بزرگ را سپاسگزاريم كه اقدام انجمن اسلامى پزشكان در چاپ ونشر
كتاب مساله حجاب مورد توجه صاحبنظران و اقبال علاقهمندان واقع گرديدبه
طورى كه در همان ماههاى اول نسخ آن ناياب شد و بلافاصله انجمن از جنابآقاى
مطهرى درخواست كرد كه با در نظر گرفتن نظريات اعلام شده توسط اعضاىانجمن و
ساير علاقهمندان،چنانچه لازم مىدانند،در كتاب تجديد نظر كنند تا براىچاپ
دوم آماده گردد.در نتيجه چاپ دوم كتاب به صورتى كاملتر و با رجحانبيشترى
نسبتبه چاپ اول آماده گرديد كه اينك تقديم مىگردد.
ضمنا به علاقهمندان بشارت مىدهد كه طبق وعده جناب آقاى مطهرى،يكىديگر
از موضوعات مورد بحث(مساله بردگى)به زودى آماده مىگردد و در اختيارعموم
گذاشته مىشود.اين موضوع مبين ميزان عطش علاقهمندان به درك حقايقاسلامى
است.اميد است كه ساير مجامع،بخصوص انجمنهاى اسلامى،كوششبيشترى در اين
زمينه مبذول دارند و به تدريج مطالبى كه مبتلا به مردم است و ازمنابع حقيقى
اسلام استخراج شده استبه وسيله متخصصان اسلامى استخراج شودو به دست عموم
برسد.
انجمن اسلامى پزشكان
مقدمه مؤلف
ريشه بيشتر انحرافات دينى و اخلاقى نسل جوان را در لابلاىافكار و عقايد
آنان بايد جستجو كرد.فكر اين نسل از نظر مذهبىآنچنانكه بايد راهنمايى نشده
است و از اين نظر فوق العاده نيازمنداست.
اگر مشكلى در رهنمايى اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان ومنطق او و رو
برو شدن با او با منطق و زبان خودش است.و در اين وقتاست كه هر كسى احساس
مىكند اين نسل،بر خلاف آنچه ابتدا به نظرمىرسد،لجوج نيست،آمادگى زيادى
براى دريافتحقايق دينى دارد.
هدف نويسنده و همچنين هدف گروه روشنفكر و متدين انجمناسلامى پزشكان از
طرح و بحث و نشر«مساله حجاب»اين است كهاحساس شد گذشته از انحرافات عملى
فراوانى كه در زمينه حجاب بهوجود آمده اين مساله و ساير مسائل مربوط به زن
وسيلهاى شده دردستيك عده افراد ناپاك و مزدور صفت كه از اين پايگاه عليه
دينمقدس اسلام جار و جنجال تبليغاتى راه بيندازند.بديهى است درشرايط موجود
كه نسل جوان از جنبه مذهبى به قدر كافى راهنمايى نمىشود اين تبليغات آثار
شوم خود را مىبخشد.
اين بنده خدا را سپاسگزار است كه احساس مىكند فعاليتهاىقلمى ناقابل او
در اين ميدان، چه جرايد و مجلات و چه به وسيله اينكتاب،اثر نيك محسوسى
داشته است.تا آنجا كه اطلاع دارد نشر اينكتاب تاثير فراوانى در اصلاح
عقايد و افكار اين نسل داشته است،حتى بعضى از بانوان به اصطلاح متجدد عملا
در وضع خود تجديد نظركردهاند.
بدون شك پديده«برهنگى»بيمارى عصر ماست.دير يا زود اينپديده به عنوان
يك«بيمارى»شناخته خواهد شد.فرضا ما كوركورانهاز غرب تقليد كنيم،خود
پيشتازان غربى ماهيت اين پديده را اعلامخواهند كرد.ولى ما اگر به انتظار
اعلام آنها بنشينيم مىترسم خيلى ديرشده باشد.اگر مىخواهيد ببينيد كار
برهنگى در غرب به كجا رسيده وفرياد چه كسانى را بلند كرده است اين قسمت از
نامه يكى ازهنرپيشگان معروف جهان را به دخترش كه به قول خودش چهل سالمردم
روى زمين را خندانده استبخوانيد.اين نامه مثل معروف عاميانهخودمان را به
ياد مىآورد:«عزا چه عزايى است كه مردهشوى هم گريهمىكند.»
او پس از آنكه به دخترش اجازه مىدهد«فقط به خاطر هنرمىتوان لخت و
عريان به روى صحنه رفت»و تاكيد مىكند كه اينلختى منحصرا در روى صحنه و
براى ضرورت هنر باشد، مىنويسد:
«...برهنگى بيمارى عصر ماست.من پير مردم و شايد حرفهاىخندهآور
بزنم.اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن كسى باشد كهروح عريانش را
دوست مىدارى.بد نيست اگر انديشه تو در اين بارهمال ده سال پيش باشد،مال
دوران پوشيدگى.نترس اين ده سال تو راپيرتر نخواهد كرد.به هر حال اميدوارم
تو آخرين كسى باشى كه تبعهجزيره لختىها بشوى...»
نويسنده اين نامه به داشتن بعضى افكار انسانى معروف است.اينسخنان وى
نشانه ديگرى است از بهرهمند بودن او از برخى افكارانسانى.
همان طور كه در مقدمه چاپ اول اين كتاب به اطلاع خوانندگانمحترم
رسيد،محتواى اصلى و اولى اين كتاب يك سلسله بحثها ودرسها بوده است كه در
جلسات انجمن اسلامى پزشكان القا شده استو پس از استخراج از ضبط صوت و
تنظيم و اصلاح عبارات و اضافهبرخى از مطالب به صورت كتاب درآمده است.
در چاپ دوم تجديد نظرهايى نسبتبه چاپ اول به عمل آمد و درمقدمه آن چاپ
متذكر شديم كه در تجديد نظر هيچ مطلبى حذفنگرديد بلكه يك سلسله مطالب
اضافه شد. مطالب اضافى غالبا مطلبمستقلى نيست،تتميم و تكميلى استبر آنچه
در چاپ اول بوده و لهذاضمن فصول كتاب گنجانيده شده است.فقط يك فصل در آخر
كتابتحت عنوان«شركت زن در مجامع»اضافه شد و البته فصل فتواها كهدر چاپ
اول خيلى به اختصار برگزار شده بود در چاپ دوم تكميل شدو آن را نيز در
حقيقتيك فصل اضافى بايد شمرد.
برخى مطالب در چاپ دوم پس و پيش شد،عبارات در مواردجزئى اصلاح
گرديد،مدارك اخبار و احاديث در پاورقيها نشان دادهشد،در آخر كتاب فهرست
اعلام اشخاص و كتب و اماكن را اضافهكرديم،دو فهرست هم يكى براى آيات كريمه
قرآن و يكى ديگر براىاحاديث و اشعار و كلمات مشهور قرار داديم.از اين رو
چاپ دوم ازچاپ اول بسى كاملتر و جامعتر از آب در آمد و در حدود يك
ثلثبرجلد اول اضافه گشت.
در چاپ سوم اضافات و اصلاحات بسيار ناچيز و مختصرىصورت گرفت كه قابل
ذكر نبود. اكنون كه چاپ جديد اين كتاب منتشرمىشود،يك سلسله تجديد نظرهاى
ديگرى به عمل آمد.اينتجديدنظرها نيز همه از نوع اضافات و توضيحات است و
كمى هم اصلاحات،چيزى كم نشده همچنانكه در جوهر مطالب كتاب نيزتغييراتى داده
نشده است.
مقدمه
به نام خدا
لزوم پوشيدگى زن در برابر مرد بيگانه يكى از مسائل مهم اسلامىاست.در
خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است.عليهذادر اصل مطلب از جنبه
اسلامى نمىتوان ترديد كرد.
پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكى از مظاهر لزوم حريم ميانمردان و
زنان اجنبى است، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبى واجنبيه يكى ديگر از
مظاهر آن است.اين بحث را در پنجبخش بايدرسيدگى كرد:
1.آيا پوشش از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام ازمسلمين به غير
مسلمين سرايت كرده است؟يا از مختصات اسلام ومسلمين نيست و در ميان ملل ديگر
قبل از اسلام نيز وجود داشته است؟
2.علت پوشش چيست؟
چنانكه مىدانيم در ميان حيوانات هيچ گونه حريمى ميان جنسنر و جنس ماده
وجود ندارد،آنها آزادانه با يكديگر معاشرت مىكنند.
قاعده اولى طبيعى اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند.چه موجبىسبب
شده كه ميان جنس زن و مرد حريم و حائلى به صورت پوشيدگى زن يا به صورت ديگر
به وجود آيد؟
اختصاص به پوشش ندارد،در مطلق اخلاق جنسى جاى چنينسؤالى هست.درباره حيا
و عفاف نيز همين پرسش هست.حيوانات درمسائل جنسى احساس شرم نمىكنند ولى در
انسان بالاخص در جنسماده حيا و شرم وجود دارد.
3.فلسفه پوشش از نظر اسلام
4.ايرادها و اشكالها
5.حدود پوشش اسلامى چيست؟
آيا اسلام طرفدار پردهنشينى زن است همچنانكه لغت«حجاب»بر اين معنى
دلالت مىكند،يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضورمرد بيگانه بدن خود را
بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماعكنارهگيرى كند؟و در صورت دوم حدود
پوشش چقدر است؟آيا چهرهو دو دست تا مچ نيز بايد پوشيده شود يا ماوراى چهره
و دو دستبايدپوشيده شود اما چهره و دو دست تا مچ پوشيدنش لازم نيست؟و در
هرحال آيا در اسلام مسالهاى به نام«حريم عفاف»وجود دارد يا نه؟يعنىآيا
در اسلام مساله سومى كه نه«پرده نشينى»و«محبوسيت»و نه«اختلاط»باشد
وجود دارد يا خير؟و به عبارت ديگر آيا اسلامطرفدار جدا بودن مجامع زنان و
مردان استيا نه؟
اينها پرسشهايى است كه اين كتاب بدانها پاسخ مىگويد.
2- ويل دورانت،لذات فلسفه،صفحه133.